text
stringlengths 0
261k
|
---|
حرفم بد بوده یا بیخیال شم
|
چه بی جنبه بوده
|
البته بستگی به لحن گفتنت هم داشته که چجوری گفتی
|
چقد بی جنبه
|
همین؟بدون حرف و خداحافظی پاشد رفت؟
|
حرف حق بهش زدی خودش آلاف این رابطه ها کرده پسره خسته شده کات کرده شماره دختره رو داده به دوستش و گفته فعلا باهاش خوش باش اگه هم شک کرد بگو پسر خاله ام هستی
|
گفت اهاا
|
من برم خداحافظ
|
گفتم باشه بسلامت
|
دقیقاااا همینطوره
|
والا احتمال اینم هس
|
چی بگم
|
یه جایی کار می کردم سرکارگر اونجا با یکی از خانم هایی که اونجا کار می کرد دوست شده بود و چند سال بود بهش می گفت قراره زنم طلاق بدم و بعد میام تو رو می گیرن بعد جالب اینجا بود من تو دفتر بودم وقتی زنش می آمد یا تلفن می زد انقدر پا گوشی با زنش خوب حرف می زد و لاو می ترکوند!
|
بعضی دخترها عمرشون از سر راه گیر آوردند و دوست دارند خودشون گول بزنند!
|
چطوور میتونست با مرد متاهل بریزه رو هم
|
با وجود اینکه میدونسته طرف زن داره بازم....
|
بعضی دخترها خیلی سر و ساده هستند و انقدر تو زندگی سختی کشیده اند که تا یه نفر بهشون توجه و محبت می کنه حاضرن به هر شرایطی تن بدن، من همیشه دلم برای دختره می سوخت و از اون سرکارگره که برای سرگرمی در طی کارش با آینده یه دختر اینجوری بازی می کنه واقعا بدم می امد!
|
بچه ها من شرطم واسه ازدواج با شوهرم این بود که خونه داشته باشه ،۵ سال عقد بودم تا تونست تو حیاط خونه ی پدرش خونه بسازه البته با برادرشوهر شراکتی طبقه ی اول واسه ما و طبقه دوم واسه اونا ، صفر تا صد خرج و مخارج طبقه ی خودمون با شوهرم بود پدرشوهر هیچ کمکی نکرد ، حالا بعد از ۳ سال که از ازدواجمون میگذره با خانواده شوهر به مشکل خوردیم و چون حیاط ما و اونا دیوار نیست حریم خصوصی نداریم مادرشوهر تو همه ی کارامون دخالت میکنه مهمون میاد برام فحش میده و نفرینم میکنه حرمتا از بین رفته امروز شوهرم بلوک خرید تا این وسط دیوار کنه پدرشوهرم از سرکار اومد خونه اینجا بست وایساد نذاشت گفت تا من زندم اجازه نمیدم این وسط دیوار بشه به پدر و مادرم توهین کرد فحش داد به شوهرم گفت سختتونه از اینجا برین ، آخه کدوم پدرومادری با بچه شون با وصله تنشون همچین کاری میکنن زندگی رو بهم زهر کردن اعصاب و روانم داغونه از کاراشون با شوهرم به مشکل خوردم سر اونا ، آخرشم نذاشت دیوار بشه حتی بنا با پدرشوهرم بحث کرد گفت مثل شماها آدم ندیدم ، بچه ها ما نه سند خونه به اسممونه نه قولنامه داریم هیچی نداریم که ثابت کنیم شوهرم خودش خرج کرده ۳ سال پیش ۷۰۰ میلیون خرج کرد حالا خانواده شوهر میخوان خونه رو از چنگمون در بیارن ،مثلا خادم مشهد و کربلاس کمرشو بزنه صف اول مسجد وامیسته ولی به بچه خودش ظلم میکنه دهن ما رو سرویس کرده ای کاش میرفتم مستاجر مردم میشدم ولی آرامش داشتم الان
|
کسی میدونه باید چه خاکی تو سرمون بریزیم
|
شکایت کنید با برادر شوهرت شاهد ببرید مثلا اونایی ک خونه و ساختن و اینا یا همسایه ای اشنایی ک خبر داشته باشه
|
مال منمهمینن یه پاشون اینجاس یها کربلا ولی خیرشون به بچشوننمیرسه یک ساله با ماه قهرن هنوز بچمو به دنیا اومده ندیدن
|
بزنه تو کمرشون
|
راه چاره نشستن و دم برمیبرنیاوردن یا رفتن از اون اونجا
|
به خدا من بعد دو سال فهمیدم تو یه ساختمون بودن اشتباعه محضه
|
هرچقدرم خانواده شوهر خوب باشه بازم مشگلع
|
اگر خونه تو روستاست
|
بی خیال پولتون بشین جداشیم برین
|
دحترخاله ی من تو روستا زندگی میکنه شوهرشوگفتیم بیا بیرون ازروستا
|
گوش نکرد الان که بچه هاش بزرگ شدن پشیمونه موندن توروستا هیچ پیشرفت نکردن
|
میگه کاش زودترکنده بودم الان وضعمون بهتر بود
|
برادرشوهر هنوز واحد خودشو تموم نکرده از یه طرف دیگه پشت پدرشوهرمه چون حمایت مالی میکنه واسه خونه ای که داره میسازه هم اون هم جاریم حرفی نمیزنن راجب اینکه این وسط دیوار بشه حتی امروز که بنا اومده بود برادرشوهرمم اومد پشت پدرش بود خدا لعنتشون کنه
|
پدره میگفت ما دوست نداریم مهمون بیاد خونتون مادرش بیاد(یعن مادر من) خداشاهده مادرم ماهی یکبار میاد بابام حتی سالی یکبار هم نمیاد نه خواهر دارم نه دورهمی دارم فقط مادرم ماهی یکبار میخواد بیاد نمیتونن ببینن ، پای تمام فک و فامیلاشون قطع کردن نه خواهراشون نه برادراشون باهاشون رفت و آمد نمیکنن با هیچکس نمیسازن، اگه یه شب شام برن خونه یکی انقد پشت سر تک تکشون حرف میزنن از همه چیزشون ایراد میگیرن تا دوسال قطع رابطه میکنن
|
نه عزیزم روستا نیستیم اتفاقا وسط شهریم و نزدیک جاده اصلی همه چی دم دستمه از سوپری و میوه فروشی و لباس فروشی و همه چی
|
آخه کجا بریم اینجا هزینه کردیم لعنت به من ک قبول کردم کنار مادرشوهر زندگی کنم آخه الان کی کنار مادرشوهر میمونه بخدا از دستشون کیست سینه گرفتم دکترم میگفت از بس استرس و حرص خوردی تبدیل به کیست شده خدا نگذره ازشون ایشالا خدا سر دخترش بیاره ظلم هایی ک به من میکنن
|
به نظرم به مادرت بگو مادرجون نیا
|
همون یکبارم که می خواهی بیایی من میام
|
پولهاتونو جمع کنید کم کم جداشین جاریتم بیاد کم کم به فکر دیوار می افته صبورباش
|
اما درکل پولتون رفته چون مدرکی ندارین
|
توبیشتر برو خونه مامانت
|
یاهم اگربچه نداری برو سرکار نشین توخونه
|
من که باشم لی خیال پولم میشم یک کم پس اندازه کنم جدامیشم چون ارامشم مهمتره
|
ولی تا الان به ساز اونا رقصیدم مهمون دعوت نکردم مامانم کم اومد به فامیلام گفتم نیاین مادرشوهر سختشه ولی از این به بعد میخوام واسه دل خودم زندگی کنم بقول یکی اگه بخوام در مقابل ظلم سکوت کنم پس خودمم ظالمم ، از این به بعد میخوام مهمون دعوت کنم به مامانم بگم بیشتر بیاد خونم. بهتره با کارام حرصشون بدم هیچوقت از خونه ای که با خون و دل به دستش آوردیم و با کلی قسط و وام و فروش طلا تونستیم بسازیم حتی سنگ راه پله کادوی بابام بود من پا پس نمیکشم
|
سلام خانما خوبین تا حالا کسی از سایت ژست مدا خرید کرده معتبره؟
|
خرید اینترنتی
|
سلام بچه ها،رستوران غذای اشتباهی فرستاده بود برگشت دادم بهش اما خانوم صاحب رستوران با بی ادبی منو بیرون کرد و بعد زنگ زد شوهرش که صاحب رستورانه بیاد،اون اومد و شروع کرد به فحش های ناموسی خیلی بد دادن و اینا که غلط کردی غذارو پس آوردی ،درصورتی که منشیش قبول داشت اشتباه فرستاده و معذرت خواهی کرد اما این مرده تو صورت من و جلو همه مشتریاش منو تهدید کرد و فحش های ناموسی داد و حتی تهدید به زدن کرد ،من فقط گفتم فاصله تو بمان رعایت کن اون جلوی زنش تهدید های ناموسی میکرد منو.
|
خیلی اعصابم خورده بچه ها،تو عمرم کسی باهام اینجوری حرف نزده بود،به علاوه اینکه شهرما کوچیکه و نمیدونم چیکار کنم؟از طرز حرف زدنشونم مشخص بود که آدمهای بی آبرویی هستن،میشه از جایی شکایت کرد اما مشخصاتم مشخص نشه؟
|
به پلیس هم زنگ زدم گفت باید خودت باشی،من بچه کوچیک دارم میترسم تو شهرکوچیک به بچه هام ضرر برسونه.
|
ممنون میشم راهنماییم کنید.
|
شکایت از صاحب رستوران
|
من با دوست صمیمیم که از کلاس دوم تا الان که هفتمیم دوستم قهر کردم دلیلش هم این بود که اون با من زیاد حرف نمیزن و همه چیز رو به همکلاسس های جدیدش میگفت و با اونا حرف میزد ما کنار هم مینشینیم و من صندلیمو از اون فاصله دادم چون قهر بودم و اون از پیش من رفت جای دیگه نشت البته قبلش همش صندلیشو به مال من نزدیک میکرد ولی منم هی صندلیمو از اون فاصله میدادم تا قبل این ماجرا هم همش باهم قهر بودیم حالا از کجا باید بفهمم که من مقصرم یا اون؟ من باید آشتی کنم یا صبر کنم اون بیاد؟یکی از دوستای دیگه ام گفت من مصقرم چون با اون سر رفتار میکردم
|
با دوست صمیمیم چجوری آشتی کنم
|
یه کار برای یه مردی میخوام که جزو شغلای صنایع چوب باشه تو تهران زندگی میکنیم کسی از همسراتون یا نزدیکاتون نیاز ب کاربر نداره؟
|
کار میخوام
|
التماس دعا🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻
|
ميشه براى سلامتى وتعجيل درظهور آقامون امام زمان (عج)يدونه دعاى فرج بخونين
|
کی بلده ف ال بگیرع
|
ف ال قهوه
|
چطوری خودم رو آروم کنم میخوام ازش انتقام بگیرم
|
به نظرتون برمیگرده سمتم
|
میخوام برگرده که تلافی کنم
|
ولی هرچی بهش میگم شمارمو پاک کن نمیکنه
|
بهم خیانت کرد و بدترین ضربه رو زد
|