id
stringlengths 36
36
| title
stringclasses 259
values | context
stringclasses 415
values | question
stringlengths 11
152
| is_impossible
bool 1
class | answers
dict | context1
stringlengths 23
3.69k
| context2
stringlengths 23
3.89k
| context3
stringlengths 48
4.03k
| context4
stringlengths 40
3.75k
| context5
stringlengths 35
4.01k
| context6
stringlengths 23
3.77k
| context7
stringlengths 38
4.11k
| context8
stringlengths 40
3.54k
| context9
stringlengths 24
7.51k
| context10
stringlengths 48
3.77k
|
---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
f7b4e96c-373d-46a5-ab6a-4e04f742244b | آنتیبیوتیک | پادزیست یا آنتیبیوتیک (به فرانسوی: Antibiotique) به املا الکی کلی فراورده یا مادهای است که از یک میکروارگانیسم تولید یا از آن گرفته میشود و میکروارگانیسمهای دیگر را از بین میبرد یا مانع رشد آنها میشود. آنتیبیوتیک یک زیست کش است. اما در کاربرد معمولتر این تعریف شامل انواع صناعی آنتیبیوتیکها همچون سولفونامیدها و کینولونها میشود. انواع مختلف آنتیبیوتیکها از لحاظ خصوصیات شیمیایی، فیزیکی، داروشناسی، طیف ضد میکروبی و مکانیسم عمل با هم متفاوت هستند.آنتیبیوتیکهای با طیف وسیع، آنهایی هستند که در مقابل انواع مختلف میکرو ارگانیسمها فعّال میباشند. مانند تتراسایکلین که در مقابل بسیاری از باکتریهای گرم منفی، کلامیدیا، مایکوپلاسما و ریکتزیاها مؤثر است. آنتیبیوتیکهای با طیف محدود، آنهایی هستند که فقط در مقابل یک میکرو ارگانیسم یا طیف بسیار محدودی از میکروارگانیسمها فعّال میباشند؛ مانند وانکومایسین که عمدتاً در مقابل کوکسیهای گرم مثبت مانند استافیلوکوکها و انتروکوکها مورد استفاده قرار میگیرد. | کدام آنتیبیوتیک در مقابل استافیلوکوکها مورد استفاده قرار میگیرد؟ | false | {
"answer_start": [
806
],
"text": [
"وانکومایسین"
]
} | نووبیوسین (Novobiocin) یک ماده ضد میکروبی است که بهوسیله پرورش اکتینومایستها (گونه استرپتومیسس نیوس) تهیه میشود. این دارو در مقابل میکروبهای گرم مثبت از جمله استرپتوکوک ها و استافیلوکوک ها مفید واقع می شود.
مکانیسم اثر
نووبیوسین از دسته Aminocoumarin است و عملکردی مشابه کینولونها دارد. این آنتی بیوتیک با مهار آنزیم DNA gyras تکثیر باکتریها را متوقف میسازد.
کاربرد آزمایشگاهی
آزمایش دیسک نووبیوسین جهت افتراق استافیلوکوکهای کوآگولاز منفی: استافیلوکوک ساپروفیتیکوس(S.saprophyticus) به نووبیوسین مقاوم بوده و هاله عدم رشد mm 6 تا mm 12 ایجاد می کند. سایر استافیلوکوکهای کوآگولاز منفی و استافیلوکوک اورئوس (S.aureus) ، به نووبیوسین حساس بوده و هاله عدم رشد mm 16 یا بزرگتر ایجاد می کنند.
جستارهای وابسته
آنتیبیوتیک
منابع
ویکیپدیای انگلیسی
آنتیبیوتیکها
بازدارندههای توپوایزومراز
بنزامیدها
داروها با وضعیت قانونی نامشخص
داروهای کومارین
کارباماتها | پریستینامایسین (INN)، یک آنتی بیوتیک ترکیبی است که در درجه اول برای عفونتهای ناشی از استافیلوکوک، و به میزان کمتر در درمان عفونتهای ناشی از استرپتوکوک مورد استفاده قرار میگیرد. این دارو جز دسته آنتی بیوتیکهای استرپتوگرامین، شبیه به ویرجینیامایسین، است که از باکتری Streptomyces pristinaespiralis استخراج میشود. پریستینامایسین در اروپا توسط شرکت سانوفی-آونتیس با نام تجاری Pyostacine به بازار عرضه میشود.
جستارهای وابسته
استافیلوکوک اورئوس مقاوم به متیسیلین (MRSA)
کینوپریستین/دالفوپریستین
پانویسها و منابع
Wikipedia contributors, "Pristinamycin," Wikipedia, The Free Encyclopedia, https://en.wikipedia.org/w/index.php?title=Pristinamycin&oldid=932388185 (accessed March 14, 2020).
آنتیبیوتیکهای ترکیبی
پپتیدهای حلقوی
دپسیپپتیدها | آربکاسین (INN) یک آنتی بیوتیک آمینوگلیکوزیدی نیمه سنتزی است. این دارو برای درمان عفونتهای ناشی از گونههای باکتریایی مقاوم از جمله استافیلوکوک اورئوس مقاوم به متیسیلین (MRSA) مورد استفاده قرار میگیرد.
منابع
آمینوگلیکوزیدها | کینوپریستین/دالفوپریستین با نام تجاری Synercid ،یک آنتی بیوتیک ترکیبی از دو آنتیبیوتیک است که برای درمان عفونتهای ناشی از استافیلوکوکها و انتروکوکوس فسیوم مقاوم به وانکومایسین مورد استفاده قرار میگیرد.
کینوپریستین و دالفوپریستین هر دو آنتی بیوتیکهای استرپتوگرامینی هستند که از پریستینامایسین استخراج میشوند. نسبت وزنی/وزنی این دو ماده موثره در این دارو، ۳۰٪ کینوپریستین به ۷۰٪ دالفوپریستین است.
منابع
Wikipedia contributors, "Quinupristin/dalfopristin," Wikipedia, The Free Encyclopedia, https://en.wikipedia.org/w/index.php?title=Quinupristin/dalfopristin&oldid=930268869 (accessed March 14, 2020).
برای مطالعه بیشتر
.
.
.
https://web.archive.org/web/20070618100658/http://www.fda.gov/cder/consumerinfo/druginfo/SYNERCID.htm
آنتیبیوتیکهای ترکیبی | استافیلوکوک اپیدرمیدیس، کوکسی گرم مثبت و کواگولاز منفی در جنس (سرده) استافیلوکوک است. این باکتری، بخشی از فلور همزیست پوست انسان است و در غشای مخاطی بسیاری از جانوران نیز دیده شدهاست. استافیلوکوک اپیدرمیدیس یکی از شایعترین گونههای آلوده کننده محیطها و تستهای آزمایشگاهی است.
اگرچه این باکتری بهطور معمول بیماریزا نیست، اما توانایی ایجاد عفونت را در افرادی که سیستم ایمنی آنها ضعیف شدهاست دارد. این عفونتها میتوانند بیمارستانی یا اکتسابی از جامعه باشند اما نوع بیمارستانی آن، خطر بیشتری برای بیماران دارد.
بیمارانی که از کاتتر یا ایمپلنت استفاده میکنند، خطر ابتلای آنها به بیماری بیشتر است زیرا این باکتری توانایی ایجاد بیوفیلم بر روی این وسایل را دارد.
کشف
استافیلوکوک اپیدرمیدیس، اولین بار توسط فردریک ژولیوس روزنباخ در سال ۱۸۸۴ کشف شد و استافیلوکوک آلبوس نامیده شد. آلبوس به معنای سفید است زیرا این باکتری، کلنیهای سفید ایجاد میکند.
ویژگیهای بیوشیمیایی
این باکتری از نظر تست احیای نیترات، مثبت ضعیف است. آنزیم اورهآز را تولید کرده اما اکسیداز منفی است. باکتری، قندهای گلوکز، سوکروز و لاکتوز را مصرف کرده و از آنها اسید تولید میکند. در حضور لاکتوز، گاز تولید میکند. استافیلوکوک اپیدرمیدیس، آنزیم ژلاتیناز تولید نمیکند. بنابراین ژلاتین را تجزیه نمیکند. این باکتری به آنتیبیوتیک تشخیصی نووبیوسین حساس است. استافیلوکوک ساپروفیتیکوس، استافیلوکوک کواگولاز منفی مهم دیگری است که به نووبیوسین مقاوم است.
بیماریزایی و مقاومت آنتی بیوتیکی
بیوفیلم مهمترین فاکتور بیماریزایی باکتری است. این باکتری از طریق پروتئینهای سطحی خود به پروتئینهای خونی و ماتریکس خارج سلولی متصل میشود. کپسول استافیلوکوک اپیدرمیدیس با نام ادهسین بین سلولی پلی ساکاریدی از پلی ساکاریدهای سولفاته تشکیل شدهاست و موجب اتصال باکتری به بیوفیلمهای از قبل تشکیل شده میشود پس در نتیجه در ایجاد بیوفیلمهای چندلایه نقش دارد. این بیوفیلمها موجب کاهش فعالیت باکتری و نفوذ آنتی بیوتیکها به داخل آنها خواهد شد. بنابراین، پاکسازی باکتریها بوسیله آنتی بیوتیکها بسیار مشکل خواهد بود. این باکتری بیشتر اوقات به بسیاری از آنتیبیوتیکها مانند پنی سیلین، آموکسی سیلین و متی سیلین مقاوم است. ارگانیسمهای مقاوم بیشتر در روده دیده شدهاند اما باکتریهایی که ساکن پوست هستند نیز میتوانند به دلیل دفع آنتی بیوتیکها در ترشحات غدد عرقی مقاوم شوند.
بیماری
این باکتری با ایجاد بیوفیلم بر روی کاتترهای درون عروقی و پروتزهای پزشکی موجب عفونت میشود مانند مبتلایان به دیالیز. باکتری موجب ایجاد اندوکاردیت (عفونت لایه داخلی قلب) به ویژه در بیماران مبتلا به نقصهای دریچه قلب یا سپتی سمی (عفونت خون) در بیماران بستری در بیمارستان میشود.
آنتی بیوتیکها در از بین بردن بیوفیلمها ناکارآمد هستند. بنابراین بهترین کار، برداشتن ایمپلنت یا کاتتر آلودهاست. آنتی بیوتیک انتخابی برای درمان، وانکومایسین به همراه ریفامپین یا آمینوگلوکوزید است. شستن دستها نشان داده شدهاست که از گسترش آلودگی جلوگیری میکند.
منابع
استافیلوکوک
استافیلوکوکها
باکتری گرم-مثبت
باکتریهای توصیفشده در ۱۹۰۸ (میلادی) | استافیلوکوک اورئوس (طلایی) مقاوم به متی سیلین به اختصار مِرسا
یکی از عمدهترین زیرگونههای استافیلوکوک است و تفاوت آن با سایر زیر گونهها، مؤثر نبودن آنتیبیوتیکهای معمولی در درمان آن است.
استافیلوکوک که در زبان یونانی به معنای خوشه انگور میباشد بهطور عام، نام گروهی از باکتریها است که در زیر میکروسکوپ به صورت گرد (کوکسی) بوده و کنار همدیگر و به شکل خوشه انگور قرار گرفتهاند.
استافیلوکوکها، ۳۳ زیرگونه دارند. بیشتر آنها بیخطرند و به صورت طبیعی روی پوست اکثر افراد وجود دارند و در خاک نیز زندگی میکنند اما گونههای بیماریزا نیز در بین استافیلوکوکها وجود دارند که میتوانند مسمومیت غذایی، استفراغ یا گاهی عفونتهای خطرناک منجر به مرگ همچون ذاتالریه را ایجاد کنند.
متأسفانه در کشورهای فقیر و در حال توسعه اغلب این بیماران که به عفونت های خطرناک استافیلوکوکی مبتلا می شوند درمان به وقت و مناسب صورت نگرفته در اثر مقاومت این باکتریا به آنتیبیوتیکهای معمولی ازبین می روند.
استاف اورئوس عامل بسیاری از عفونتها در بیمارستانها، زندانها و مراکز نگهداری میباشد. افراد با سیستم ایمنی ضعیف در معرض بیشترین خطر برای عفونتهای ناشی از استاف اورئوس هستند.
از شایعترین زیر گونههای استافیلوکوک میتوان گونه بیماریزای استافیلوکوک اورئوس و گونه استافیلوکوک اپیدرمیدیس را نام برد.
استافیلوکوک اورئوس
استافیلوکوک اورئوس یک کوکسی گرم مثبت است. این باکتری در پوست بدن نیز دیده میشود. یکی از خطرناک ترین باکتریهای آلودهکننده مواد غذایی میباشد. توکسین این باکتری باعث سرگیجه، اسهال و استفراغ میشود. این باکتری از مهمترین استافیلوکوکها میباشد.
ساختمان آنتی ژنی استافیلوکوک اورئوس
پروتئین A:این پروتئین یکی از اجزای دیواره سلولی است که بهطور ویژه در گونه اورئوس وجود دارد و در حدود یک سوم از آن در هنگام رشد به داخل محیط آزاد میشود. به صورت زنجیرههای پروتئینی است که به ساختمان پپتیدوگلیکان اتصال یافته و در سطح سلول باکتری به شکل رشتههایی برجسته میشود. هر یک از رشتههای پروتئینی توانایی اتصال به قطعه Fc آنتی بادی IgG را دارند. از این ویژگی در تست کواگولاسیون (ایجاد لخته) استفاده میشود.
پروتئین A، قدرت میتوژنی دارد و سلولهای کشنده طبیعی را فعال میکند. علاوه بر این، دارای ویژگی آنتی ژنی است و به عنوان آنتی ژن اختصاصی گروه برای تعیین سرگروهها استفاده میشود.
در داخل این باکتریا رشته ژنتیکی به نام آرانای وجود دارد که هنگام انتقال میتواند به راحتی قاطی شود. به این دلیل باکتریای استافیلوکوک اورئوس خیلی سریع تغییر پیدا میکنند. دلیل سختی و طولانی بودن مبارزه با این باکتریا هم همین است - هدف گرفتن چیزی که مرتب تغییر میکند با واکسن و دارو کار راحتی نیست.
گونه مقاوم
استافیلوکوک مقاوم به متی سیلین که بهطور اختصار به آن (MRSA) گفته میشود عامل انواع مختلف از عفونتهای مقاوم به آنتی بیوتیک است. این نوع از استافیلوکوک طلائی به آنتیبیوتیکهای گروه بتالاکتام مثل پنیسیلین (متیسیلین-نافیسیلین-اُگزاسیلین) و سفالوسپورینها مقاوم است بهطوریکه این آنتی بیوتیکها در درمان عفونتهای حاصل از آن هیچ اثری ندارند. با وجود اینکه باکتری در بدن افراد سالم نیز وجود دارد ولی مقاومت در مقابل مصرف آنتیبیوتیکها میتواند منجر به ایجاد عفونتهای شدید و حتی مرگ شود. شیوع MRSA بخصوص در عفونتهای بیمارستانی، مراکز نگهداری بیماران، در بیماران دارای زخم باز، بیمارانی که وسایل کارگذاری شده در بدن (پروتز) | که میل پیوندی پایینی برای آنتیبیوتیکهای بتالاکتام دارد. لازم است بدانید که پروتئینهای PBP در ساخت و ساز دیواره سلولی باکتریایی نقش دارند. از این رو، وجود چنین پروتئین جدیدی تحت تأثیر آنتیبیوتیک نخواهد بود و باکتری به راحتی به زندگی خود ادامه میدهد. این سویهها در اصطلاح استافیلوکوکهای مقاوم به متی سیلین (MRSA) میگویند. برای درمان MRSA، از آنتیبیوتیک دیگری به نام وانکومایسین استفاده میشود. همچنین از آنتیبیوتیک جدیدی به نام لینزولید نیز برای درمان MRSA استفاده شدهاست.
آنتیبیوتیکهای آمینوگلوکوزیدی مانند جنتامایسین، استرپتومایسین و کانامایسین زمانی به خوبی علیه استافیلوکوکها جواب میدادند اما استافیلوکوک به مرور زمان به این آنتیبیوتیکها نیز مقاوم شد. این آنتیبیوتیکها با اتصال به زیر واحد ۳۰S ریبوزومی منجر به مرگ باکتری میشوند. مقاومت به آمینوگلوکوزیدها در استافیلوکوکها به سه شکل دیده شدهاست: آنزیمهای تغییر دهنده آمینوگلوکوزیدها (موجب تغییر ساختار آنتیبیوتیک و غیرفعال سازی آن میشود)، جهشها یا موتاسیونهای ریبوزومی (موجب تغییر در جایگاه هدف اتصال آنتیبیوتیک خواهند شد؛ بنابراین، آنتیبیوتیک دیگر نمیتواند به هدف خود متصل شود)، پمپهای افلاکس در غشای باکتری که بهطور فعالانه آنتیبیوتیک را از داخل باکتری به خارج از آن، پمپ میکنند.
مقاومت به وانکومایسین (و سایر آنتیبیوتیکهای گلیکوپپتیدی) بر اثر ژن vanA ایجاد میشود. این ژن از انتروکوک به استافیلوکوک انتقال یافتهاست. این ژن طوری پپتیدوگلیکان را تغییر میدهد که وانکومایسین دیگر نتواند به آن متصل شود. به این سویهها، استافیلوکوکهای مقاوم به وانکومایسین (VRSA) میگویند. سویههای دیگری نیز گزارش شدهاند که بهطور میانه به وانکومایسین مقاوم (VISA)هستند. سویههای اخیر اولین بار در سال ۱۹۹۶ از ژاپن گزارش شدند و در درمان آنتیبیوتیکهای مقاوم به ونکومایسین از سفالوسپیرینهای نسل پنجم مثل سفتازولین استفاده میشود.nb.
جستارهای وابسته
استافیلوکوک
استافیلوکک طلائی مقاوم به درمان
منابع
پیوند به بیرون
شناسایی اگزوتوکسین استاف اورئوسThe Staphylococcus aureus Exotoxin Recognition Using a Sensor Designed by Nanosilica and SEA genotyping by Multiplex PCR
استافیلوکوک
استافیلوکوکها
باکتریهای بیماریزا
باکتریهای توصیفشده در ۱۸۸۴ (میلادی)
فیرمیکوتها | تئیکوپلانین یک آنتی بیوتیک مورد استفاده در پیشگیری و درمان عفونتهای جدی ناشی از باکتریهای گرم مثبت، از جمله استافیلوکوک اورئوس مقاوم به متیسیلین و انتروکوک فکالیس است. این آنتی بیوتیک از دسته آنتی بیوتیکهای گلیکوپپتیدی نیمه سنتزی با طیف فعالیت مشابه با وانکومایسین است. مکانیسم عمل آن مهار سنتز دیواره سلولی باکتریایی است.
تئیکوپلانین با نام تجاری Targocid توسط سانوفی-آونتیس به بازار عرضه میشود. نامهای تجاری دیگر شامل Ticocin است که توسط شرکت سیپلا (هند) به بازار عرضه میشود.
منابع
آنتیبیوتیکهای گلیکوپپتید
سانوفی | میروند.
آبسهها و دیگر ضایعات چرکی بسته با تخلیه (که ضروری است) و آنتی بیوتیک درمان میشود. بسیاری از آنتی بیوتیکها در آزمایشگاه روی استافیلوکوکها تا حدودی موثراند، ولی ریشه کن کردن استافیلوکوکهای بیماری زا در مبتلایان مشکل است چرا که ارگانیسم سریعا مقاومت پیدا میکند و داروها نمیتوانند در مرکز نکروز شدهی یک بافت ضایعهی چرکی اثر کنند. از بین بردن حالت ناقل استافیلوکوک طلایی هم مشکل است.
درمان باکتریمی، اندوکاردیت، پنومونی و دیگر عفونتهای شدید ناشی از استافیلوکوک طلایی به تجویز داخل وریدی طولانی مدت پنی سیلین مقاوم به بتالاکتاماز نیاز دارد.
منابع
استافیلوکوک
استافیلوکوکها
باکتریهای توصیفشده در ۱۹۵۳ (میلادی) | ویرجینیامایسین یک آنتی بیوتیک از دسته استرپتوگرامینها و مشابه با پریستینامایسین و کینوپریستین/دالفوپریستین است . این آنتی بیوتیک، ترکیبی از پریستینامایسین IIA (ویرجینیامایسین ام۱) و ویرجینیامایسین اس۱ است . ویرجینیامایسین در صنعت تولید سوخت اتانول برای جلوگیری از آلودگی میکروبی مورد استفاده قرار میگیرد. همچنین برای تسریع در رشد حیوانات و پیشگیری و درمان عفونتها در کشاورزی به ویژه در دامپروری مورد استفاده قرار میگیرد.
منابع
آنتیبیوتیکهای ترکیبی
مقالهها با شناسهٔ DrugBank تغییریافته |
83961f92-9fe1-4b4c-8bfb-1d1adada4b7d | آنتیبیوتیک | پادزیست یا آنتیبیوتیک (به فرانسوی: Antibiotique) به املا الکی کلی فراورده یا مادهای است که از یک میکروارگانیسم تولید یا از آن گرفته میشود و میکروارگانیسمهای دیگر را از بین میبرد یا مانع رشد آنها میشود. آنتیبیوتیک یک زیست کش است. اما در کاربرد معمولتر این تعریف شامل انواع صناعی آنتیبیوتیکها همچون سولفونامیدها و کینولونها میشود. انواع مختلف آنتیبیوتیکها از لحاظ خصوصیات شیمیایی، فیزیکی، داروشناسی، طیف ضد میکروبی و مکانیسم عمل با هم متفاوت هستند.آنتیبیوتیکهای با طیف وسیع، آنهایی هستند که در مقابل انواع مختلف میکرو ارگانیسمها فعّال میباشند. مانند تتراسایکلین که در مقابل بسیاری از باکتریهای گرم منفی، کلامیدیا، مایکوپلاسما و ریکتزیاها مؤثر است. آنتیبیوتیکهای با طیف محدود، آنهایی هستند که فقط در مقابل یک میکرو ارگانیسم یا طیف بسیار محدودی از میکروارگانیسمها فعّال میباشند؛ مانند وانکومایسین که عمدتاً در مقابل کوکسیهای گرم مثبت مانند استافیلوکوکها و انتروکوکها مورد استفاده قرار میگیرد. | تتراسایکلین در مقابل چه مواردی مؤثر است؟ | false | {
"answer_start": [
591
],
"text": [
"بسیاری از باکتریهای گرم منفی، کلامیدیا، مایکوپلاسما و ریکتزیاها"
]
} | تتراسایکلین که با نامهای تجاری مختلف فروخته میشود، یک آنتیبیوتیک خوراکی در خانوادهٔ تتراسایکلینها است که برای درمان تعدادی از عفونتها از جمله آکنه، وبا، تب مالت، طاعون، مالاریا و سیفلیس استفاده میشود.
عوارض جانبی شایع تتراسایکلین عبارتاند از استفراغ، اسهال، بثورات پوستی و از دست دادن اشتها. سایر عوارض جانبی شامل رشد ضعیف دندان در صورت استفاده توسط کودکان کمتر از هشت سال، مشکلات کلیوی و آفتابسوختگی آسان است. استفاده از این دارو در دوران بارداری ممکن است به جنین آسیب برساند. تتراسایکلین با مهار سنتز پروتئین علیه باکتریها عمل میکند.
تتراسایکلین در سال ۱۹۵۳ ثبت اختراع شد و از سال ۱۹۷۸ مورد استفادهٔ تجاری قرار گرفت. این دارو در فهرست داروهای ضروری سازمان بهداشت جهانی قرار دارد. تتراسایکلین بهعنوان یک داروی ژنریک در دسترس است. تتراسایکلین در ابتدا از باکتریهای سردهٔ استرپتومایسس ساخته میشد.
کاربردها
تتراسایکلینها خانوادهای از آنتیبیوتیکهای باکتریو استاتیک هستند که در مقابل باکتریهای گوناگون گرم منفی و گرم مثبت، مایکوپلاسماها، کلامیدیاها و ریکتزیاها فعال هستند. تتراسایکلین برای درمان آکنه نیز استفاده میشود. همچنین بهدلیل جذب آن توسط استخوان از آن به عنوان نشانگر در بررسیهای رشد استخوانها در بیوپسیهای انسانی استفاده میشود. این داروها با اتصال به ریبوزوم از پروتئینسازی جلوگیری میکنند. تتراسایکلینهای گوناگون (مانند داکسیسایکلین، مینوسایکلین، اکسی تتراسایکلین و…) فعالیت ضد میکروبی مشابه ولی خواص فارماکولوژیک متفاوت دارند.
این دارو در درمان برونشیت مزمن، و بیماریهای عفونی نظیر عفونتهای ناشی از بروسلا، کلامیدیا، مایکوپلاسما، ریکتزیا و نیز در درمان آکنه ولگاریس و افوزیون پلورال ناشی از سیروز یا بیماریهای بدخیم مصرف میشود.
از این دارو در زمان شیوع طاعون در هند در سال ۱۹۹۴ استفاده شد.
تتراسایکلینها همچنین علیه انگلهای یوکاریوتی خاص، از جمله آنهایی که مسئول بیماریهایی مانند اسهال خونی ناشی از آمیب، مالاریا (یک پلاسمودیوم) و بالانتیدازیس (یک مژکدار) هستند، فعالیت دارند.
ساختار
همانطور که از نام تتراسایکلینها بر میآید، این داروها شامل چهار حلقه سیکلیک با سه گروه R مختلف میباشند.
دگرگشت دارو در بدن
۷۵ درصد دارو از راه خوراکی جذب میشود که این مقدار در حضور غذا کاهش مییابد. غلظت سرمی دارو ۳–۲ روز پس از مصرف به حد درمانی میرسد. پس از جذب بهخوبی در بیشتر بافتها و مایعات بدن منتشر میشود. دفع دارو عمدتاً کلیوی است، اما از راه صفرا نیز دفع میشود. نیمهعمر دارو ۱۱–۶ ساعت است که در بیماران آنوریک ممکن است تا ۱۰۰ ساعت نیز افزایش یابد.
عوارض جانبی
تهوع، استفراغ، اسهال، عفونت ثانویه ناشی از میکروارگانیسمهای مقاوم و به ندرت واکنشهای آلرژیک با مصرف این دارو گزارش شدهاست. سردرد و اختلالات بینایی ممکن است نشانه افزایش فشار داخل جمجمه باشند. همچنین درد، قرمزی، تورم و سایر علائم تحریک با مصرف موضعی این دارو گزارش شدهاست.
عموماً سمیت تتراسایکلینها کم است، اما از بین بردن فلور طبیعی دستگاه گوارش میتواند منجر به اسهال شود و رشد بیش از حد قارچها و باکتریهای مقاوم به دارو را باعث میشود. اشکال دوم قهوهای و زرد شدن دندانهای جنین و کودکان کم سن و سال است که ناشی از رسوب دارو بر روی دندانهای در حال رشد است. تتراسایکلینها باعث دفع شدید یون کلسیم میشوند، به همین دلیل مصرف خانواده تتراسایکلینها (مثل داکسیسایکلین، اکسی تتراسایکلین، مینوسایکلین و…)درزنان باردار و کودکان زیر هشت سال ممنوع است.
جستارهای وابسته
داکسیسایکلین
منابع
| تتراسایکلینها () خانوادهای از آنتیبیوتیکهای باکتریواستاتیک هستند که در مقابل باکتریهای مختلف گرم منفی و گرم مثبت، مایکو پلاسماها، کلامیدیاها و ریکتزیاها فعال میباشند. این داروها با اتصال به ریبوزوم از پروتئین سازی جلوگیری میکنند. تتراسایکلینهای گوناگون (مانند تتراسایکلین، داکسی سایکلین، مینوسایکلین، اکسی تتراسایکلین و…) فعالیت ضد میکروبی مشابه ولی خواص فارماکولوژیک متفاوت دارند.
ساختار
همانطور که از نام تتراسیکلینها بر میآید، این داروها شامل چهار حلقه سیکلیک با سه گروه R مختلف میباشند.
موارد مصرف
این داروها در درمان بیماریهای عفونی مانند برونشیت مزمن، عفونتهای ناشی از بروسلا، کلامیدیا، مایکوپلاسما، ریکتزیا و نیز در درمان آکنه ولگاریس و افوزیون پلورال ناشی از سیروز یا بیماریهای بدخیم مصرف میشوند.
دگرگشت دارو در بدن
۷۵ درصد دارو از راه خوراکی جذب میشود که این مقدار در حضور غذا کاهش مییابد. غلظت سرمی دارو ۳–۲ روز پس از مصرف به حد درمانی میرسد. پس از جذب بهخوبی در اغلب بافتها و مایعات بدن منتشر میشود. دفع دارو عمدتاً کلیوی است، اما از راه صفرا نیز دفع میشود.
عوارض جانبی
تهوع، استفراغ، اسهال، عفونت ثانویه ناشی ازمیکروارگانیسمهای مقاوم و به ندرت واکنشهای آلرژیک با مصرف این دارو گزارش شدهاست. سردرد و اختلالات بینایی ممکن است نشانه افزایش فشار داخل جمجمه باشند. همچنین درد، قرمزی، تورم و سایر علایم تحریک با مصرف موضعی این دارو گزارش شدهاست. از عوراض مهم این دسته ازوفاژیت مربوط به انهاست که بعد از مصرف توصیه میشود تا ۱ ساعت بعد از مصرف دراز نکشند.
عموماً سمیت تتراسایکلینها کم است، اما از بین بردن فلور طبیعی دستگاه گوارش است میتواند منجر به اسهال شود و رشد بیش از حد قارچها و باکتریهای مقاوم به دارو را باعث میشود. اشکال دوم قهوهای و زردشدن دندانهای جنین و کودکان کم سن و سال است که ناشی از رسوب دارو بر روی دندانهای در حال رشد میباشد. تتراسایکلینها باعث دفع شدید یون کلسیم میشوند، به همین دلیل مصرف خانواده تتراسایکلینها (تتراسیکلین، داکسی سایکلین، اکسی تتراسایکلین، مینوسایکلین و…) در زنان باردار و کودکان زیر هشت سال ممنوع میباشد.
جستارهای وابسته
داکسی سایکلین
تترا سایکلین
مینوسایکلین
منابع
فرهنگ داروهای ژنریک ایران، دکتر حشمتی، ۱۳۸۷
سایت دانشکده داروسازی دانشگاه شهید بهشتی
میکروبشناسی پزشکی جاوتز ۲۰۰۶
میکروبشناسی پزشکی مورای ۲۰۱۲
پیوند به بیرون
آمیدها
آنتیبیوتیکها
هپاتوتوکسینها | بهداشتی لازم است به مقامات بهداشت همگانی این بیماری را اعلام کنند، به این منظور که آنها نیز بهطور مطلوب اقدامهای لازم جهت آگاهسازی همسر فرد مبتلا را فراهم آورند. همچنین پزشکان نیز میتوانند بیماران را تشویق کنند تا همسران خود را برای بهرهمندی از مراقبهای بهداشتی به مراکز بفرستند. مرکز مبارزه با بیماری توصیه میکند که مردانی که با مردان دیگر آمیزش میکنند، دست کم هر سال یک بار مورد آزمایش قرار گیرند.
درمان بیماری
عفونتهای اولیه
اولین درمان انتخابی برای سیفلیس بدون عارضه تجویز یک دوز پنیسیلین جی به صورت تزریق عضلانی یا مصرف یک دوز خوراکی آزیترومایسین است. داکسیسایکلین و تتراسایکلین انتخابهای جایگزین هستند؛ البته به دلیل خطر زایمان ناقص، این داروها برای زنان باردار توصیه نمیشوند.
مقاومت آنتیبیوتیکی در بین داروهای زیادی ایجاد شدهاست، از جمله ماکرولیدها، کلیندامایسین، و ریفامپین. در موارد زیادی، مقاومت در مقابل اریترومایسین (که خود نوعی ماکرولید است) مشاهده شدهاست و این دارو نتوانسته به عنوان درمانی برای سیفلیس مؤثر باشد. در مواردی که بیمار تحت درمان با استفاده از ماکرولیدها قرار میگیرد، باید بهطور مرتب شرایط بیمار را بررسی نمود که آیا این نوع درمان مؤثر بوده یا مقاومت نشان دادهاست، همچنین میزان شیوع بیماری در یک نقطه جغرافیایی خاص میتواند عاملی برای مقاومت در مقابل دارو باشد که باید در نظر داشت. ترپونما پالیدومهای مقاوم در برابر ماکرولیدها بیش از همه در آمریکا، کانادا، اروپا و چین مشاهده شدهاند، با این حال احتمال اینکه این گونه از پالیدومها توسط توریست یا مسافرت اشخاص به کشورهای دیگر منتقل گردند وجود دارد.
کلیندامایسین که خود گونه دیگری از آنتیبیوتیکهاست، در مواردی مقاومت بیماری در برابر این دارو نیز مشاهده شدهاست. مطالعات نشان میدهد که ترپونما پالیدوم بهطور ذاتی نسبت به کلیندامایسین مقاومت نشان میدهد و بر این اساس درمان با استفاده از این نوع آنتیبیوتیک ممکن است همواره مؤثر نباشد. همین مطلب در مورد ریفامپین هم صادق است و ترپونما پالیدوم مقاومت ذاتی در برابر ریفامپین از خود نشان میدهد.
در مواردی که بیمار نسبت به پنیسیلین از خود مقاومت نشان میدهد، میتوان با افزایش دوز دارو این مقاومت را از بین برد، به همین دلیل مقاومت در برابر پنیسیلین، برخلاف ماکرولید مسئله نگرانکنندهای نیست. همچنین سفتریاکسون، که نسل سوم آنتیبیوتیک سفالوسپورین است، میتواند به اندازهٔ درمان مبتنی بر پنیسیلین مؤثر باشد.
عفونتهای بعدی
به این دلیل که پنیسیلین جی قابلیت چندانی در نفوذ به دستگاه عصبی مرکزی ندارد، برای درمان مبتلایان به سیفلیس عصبی توصیه میشود که به آنها به مدت دست کم ۱۰ روز پنیسیلین با دوز بالا به صورت درون وریدی تزریق شود. اگر فردی حساسیت داشته باشد، میتوان برای درمان او از سفتریاکسون استفاده کرد یا تلاش کرد که حساسیت بدن به پنیسیلین را کاهش داد. سایر علائم دیررس این بیماری را میتوان با تزریق عضلانی پنیسیلین جی به مدت سه هفته درمان کرد. اگر بدن بیمار واکنش نشان داد، میتوان مانند سایر موارد از داکسیسایکلین یا تتراسایکلین برای مدتزمانی طولانیتر استفاده کرد. درمان در این مرحله جلوی پیشروی بیشتر بیماری را خواهد گرفت، اما تأثیر چندانی بر جبران عوارضی که قبلاً رخ داده نخواهد داشت.
واکنش یاریش هرکسهایمر
یکی از عوارض جانبی نهفتهٔ درمان سیفلیس، واکنش یاریش–هرکسهایمر است. این عارضه غالباً ساعاتی پس از شروع درمان | رشد است. تتراسایکلینها باعث دفع شدید یون کلسیم میشوند، به همین دلیل مصرف خانواده تتراسایکلینها (مثل داکسیسایکلین، اکسی تتراسایکلین، مینوسایکلین و…)درزنان باردار و کودکان زیر هشت سال ممنوع است.
جستارهای وابسته
داکسیسایکلین
منابع
فرهنگ داروهای ژنریک ایران، دکتر حشمتی، ۱۳۸۷
مقاله برتر سازمان بهداشت حرفه ای جهانی Bacterial and static against plasma، دکتر عادل بهنام پور
سایت دانشکده داروسازی دانشگاه شهید بهشتی
میکروبشناسی پزشکی جاوتز ۲۰۰۶
میکروبشناسی پزشکی مورای ۲۰۱۲
.
آمیدها
آنتیبیوتیکها
تتراسایکلینها
داروهای ضروری سازمان بهداشت جهانی
زیستنشانگرها
سرطانپژوهی
عوامل ضد آکنه
کربوکسامیدها
معرفیشدههای ۱۹۴۸ (میلادی)
هپاتوتوکسینها | مینوسایکلین نام غیراختصاصی بینالمللی آنتیبیوتیک وسیع الطیفی از خانوادهٔ تتراسایکلینها است. مینوسایکلین نسبت به سایر آنتیبیوتیکهای هم خانواده اش طیف گستردهتری دارد. این آنتیبیوتیک طبیعی نیست، بلکه نیمه مصنوعی است و در سال ۱۹۶۶ میلادی در آزمایشگاهی در آمریکا از تتراسایکلینها طبیعی ساخته شد.
کاربرد پزشکی
مینوسایکلین در درمان بیماریهای زیر کاربرد دارد:
روماتیسم مفصلی
سیاهزخم
طاعون خیارکی
وبا
سوزاک
هیدرآدنیت چرکی
اچآیوی
بیماری پریودنتال
سینهپهلو
آکنه روزاسه
سیفلیس
عفونت ادراری
پانویس
تتراسایکلینها
تریکتونها
سرخوشکنندهها
عوامل ضد آکنه
هپاتوتوکسینها | گلیسیلسیکلینها دسته ای از آنتیبیوتیکها و از مشتقات تتراسایکلین محسوب میشوند. این آنالوگهای تتراسایکلین بهطور خاص برای غلبه بر دو مکانیسم رایج مقاومت به تتراسایکلین، یعنی مقاومت ناشی از پمپهای جریان اکتسابی و/یا حفاظت ریبوزومی، طراحی شدهاند. در حال حاضر، تیگسایکلین تنها گلیسیلسیکلین مورد تأیید برای استفاده به عنوان آنتیبیوتیک است.
منابع
پیوند به بیرون
Tygacil (tigecycline IV) manufacturer website.
RxList.com list of adverse reactions to Tigecycline
آنتیبیوتیکهای گلیسیلسیکلین
ترکیبات چهارحلقهای | اوماداسایکلین (که قبلاً با عنوان PTK-0796 شناخته میشد) یک آنتی بیوتیک وسیع الطیف و متعلق به زیر گروه آمینومتیلسایکلینها از آنتیبیوتیکهای تتراسایکلین است. در ایالات متحده، در اکتبر سال ۲۰۱۸ برای معالجه Community-acquired pneumonia و Skin and skin structure infection حاد تایید شد.
مکانیسم عملکرد اوماداسایکلین شبیه به سایر تتراسایکلینها، مهار سنتز پروتئین باکتریایی است.
منابع
تتراسایکلینها | کلوموسایکلین یک آنتیبیوتیک از دسته تتراسایکلینها است.
منابع
تتراسایکلینها
تریکتونها
کلروآرنها | سارسایکلین (با نام تجاری Seysara و کد توسعه WC-3035 ) یک آنتیبیوتیک از دسته تتراسایکلینها است. این دارو در ایالات متحده آمریکا، در اکتبر سال ۲۰۱۸ توسط FDA برای درمان آکنه متوسط تا شدید، تایید شد.
منابع
تتراسایکلینها | تسکنلی یک دهانه برخوردی در ماه است.
منابع
چهارگوش الکیو۱۰
دهانههای ماه |
fc2977a1-e10a-4b77-91ea-951ba14d290e | آنتیبیوتیک | پادزیست یا آنتیبیوتیک (به فرانسوی: Antibiotique) به املا الکی کلی فراورده یا مادهای است که از یک میکروارگانیسم تولید یا از آن گرفته میشود و میکروارگانیسمهای دیگر را از بین میبرد یا مانع رشد آنها میشود. آنتیبیوتیک یک زیست کش است. اما در کاربرد معمولتر این تعریف شامل انواع صناعی آنتیبیوتیکها همچون سولفونامیدها و کینولونها میشود. انواع مختلف آنتیبیوتیکها از لحاظ خصوصیات شیمیایی، فیزیکی، داروشناسی، طیف ضد میکروبی و مکانیسم عمل با هم متفاوت هستند.آنتیبیوتیکهای با طیف وسیع، آنهایی هستند که در مقابل انواع مختلف میکرو ارگانیسمها فعّال میباشند. مانند تتراسایکلین که در مقابل بسیاری از باکتریهای گرم منفی، کلامیدیا، مایکوپلاسما و ریکتزیاها مؤثر است. آنتیبیوتیکهای با طیف محدود، آنهایی هستند که فقط در مقابل یک میکرو ارگانیسم یا طیف بسیار محدودی از میکروارگانیسمها فعّال میباشند؛ مانند وانکومایسین که عمدتاً در مقابل کوکسیهای گرم مثبت مانند استافیلوکوکها و انتروکوکها مورد استفاده قرار میگیرد. | انواع صناعی آنتی بیوتیک ها چه نامی دارند؟ | false | {
"answer_start": [
307
],
"text": [
"سولفونامیدها و کینولونها"
]
} | پادزیست یا آنتیبیوتیک بهصورت کلی فراورده یا مادهای است که از یک میکروارگانیسم تولید یا از آن گرفته میشود و میکروارگانیسمهای دیگر را از میان میبرد یا مانع رشد آنها میشود. آنتیبیوتیک یک زیستکش است. اما در کاربرد معمولتر این تعریف شامل گونههای صناعی آنتیبیوتیکها همچون سولفونامیدها و کینولونها میشود. گونههای مختلف آنتیبیوتیکها از لحاظ ویژگیهای شیمیایی، فیزیکی، داروشناسی، دامنهٔ ضدمیکروبی و سازوکار کارکرد با هم متفاوت هستند.
آنتیبیوتیکهای گستردهاثر، آنهایی هستند که در برابر گونههای مختلف میکروارگانیسمها فعال هستند. مانند تتراسایکلین که در برابر بسیاری از باکتریهای گرم مثبت، کلامیدیا، مایکوپلاسما و ریکتزیاها مؤثر است. آنتیبیوتیکهای با دامنهٔ محدود، آنهایی هستند که تنها در برابر یک میکروب یا دامنهٔ بسیار محدودی از میکروبها فعال هستند؛ مانند وانکومایسین که بیشتر دربرابر کوکسیهای گرم-مثبت مانند استافیلوکوکها و انتروکوکها مورد استفاده قرار میگیرد.
آنتیبیوتیکها، ترکیباتی شیمیایی هستند که از دو راه طبیعی و ساختگی بهدست میآیند. آنتیبیوتیکهای طبیعی از میکروارگانیسمهایی مانند قارچها و باکتریها گرفته میشوند و گروه دیگر، با طی فرآیندهای شیمیایی و آزمایشگاهی تولید میشوند. آنتیبیوتیکها به دو گروه عمده تقسیم میشوند:
آنتیبیوتیکهای باکتریکش، که باعث کشتن سلول بیماریزا میشوند و آنتیبیوتیکهای مهارگر باکتری، که باعث توقف رشد باکتریهای بیماریزا میشوند.
تاریخچه
مدتها پیش از کشف پنیسیلین بشر آموخته بود بهطور تجربی برخی مواد خام را به عنوان عامل ضدمیکروب بهکار گیرد. ۶۰۰–۵۰۰ سال پیش از میلاد، چینیها شیره کپک زده لوبیای شور را برای درمان عفونتها بهکار میبردند. اصطلاح آنتیبیوز (Antibiosis) نخستین بار در سال ۱۸۸۹ بهوسیلهٔ ویلمین برای توجیه ماهیت رقابتی جوامع زیستشناختی که در آن تنها قویترین و اصلحترین زنده میماند بهکار برده شد و چند سال بعد این اصطلاح برای آنتاگونیسم میکروارگانیسمها نیز مورد استفاده قرار گرفت.
کشف نخستین ماده آنتیبیوتیک به سال ۱۹۲۸ توسط الکساندر فلمینگ صورت گرفت، او بهطور اتفاقی متوجه اثر ضدباکتریایی مادهٔ مترشحه توسط قارچ پنیسیلیوم نوتاتوم شد. هاوارد فلوری، این ماده را تخلیص کرد و با تجویز آن، موفق به درمان عفونتها به روش سیستمیک شد. پس از این یافته، دانشمندان، مواد طبیعی دیگری را هم بهعنوان آنتیبیوتیک از جمله تتراسایکلین، استرپتومایسین و سفالوسپورینها بهدست آوردند. پس از شناسایی ساختار این مواد توسط شیمیدانها، با ایجاد تغییرات در آنها گونههای صناعی آنتیبیوتیکها تولید شدند. در نهایت گونههای جدید کاملاً صناعی آنتیبیوتیکها با اثربخشی بیشتر و ثبات شیمیایی بیشتر نیز تولید شدند.
گونههای آنتیبیوتیکها و سازوکار اثر
آنتیبیوتیکها معمولاً بر اساس مکانیسمعمل، ساختار شیمیایی یا طیف فعالیت، طبقهبندی میشوند.
مهارکنندهٔ ساخت دیوارهٔ سلولی باکتری
شامل گروه بتالا-کتامها (پنیسیلین، سفالوسپورینها، کارباپنمها (مانند ایمیپنم)، باسیتراسین، آزترئونام و ونکومایسین) میشود.
مهارکنندهٔ اثر آنزیم بتالاکتاماز
این آنزیم توسط برخی باکتریها تولید شده و حلقهٔ بتا-لاکتام آنتیباکتریها را تخریب میکند.
این آنتیبیوتیکها شامل کلاوولانیک اسید، سولباکتام، تازوباکتام و آویباکتام میشود.
تغییر در عملکرد غشای سلولی
این دسته با ایجاد تغییراتی در غشای سلولی باعث افزایش نفوذپذیری و در نتیجه، تخریب غشای سلولی میشوند که شامل پلیمیکسین، عوامل ضد قارچ پلیان (نیستاتین و آمفوتریسین بی) و داپتومایسین.
مهارکنندهٔ پروتئینسازی
مهار سنتز پروتئین از دو مسیر ممکن میشود:
الف) از طریق محدود کردن زیرواحد کوچک ریبوزوم پروکاریوتی: شامل دستهٔ آمینوگلیکوزیدها (مانند جنتامایسین) و دستهٔ تتراسایکلینها میشود.
ب) از طریق محدود کردن زیرواحد بزرگ ریبوزوم پروکاریوتی: شامل دستهٔ ماکرولیدها، دستهٔ لینکلوزامیدها، کلرامفنیکل، کلیندامایسین، لینزولید و استرپتوگرامین میشود.
مهارکنندهٔ همانندسازی دیاِناِی
شامل دستهٔ فلوروکینولونها و مترونیدازول | شیره کپک زده لوبیای شور را برای درمان عفونتها بکار میبردند. اصطلاح آنتی بیوز (Antibiosis) اولین بار در سال ۱۸۸۹ بهوسیله ویلمین برای توجیه ماهیت رقابتی جوامع بیولوژیک که در آن فقط قویترین و اصلحترین زنده میماند، بکار برده شد و چند سال بعد این اصطلاح برای آنتاگونیسم میکروارگانیسمها نیز مورد استفاده قرار گرفت.
کشف اولین ماده آنتیبیوتیک به سال ۱۹۲۸ توسط فلیمینگ صورت گرفت، او بهطور اتفاقی متوجه اثر ضد باکتریایی ماده مترشحه توسط قارچ پنیسیلیوم نوتاتوم شد. هاوارد فلوری این ماده را تخلیص کرد و با تجویز آن موفق به درمان عفونتها به روش سیستمیک شد. پس از این یافته دانشمندان مواد طبیعی دیگری را هم به عنوان آنتیبیوتیک شامل تتراسایکلین، استرپتومایسین و سفالوسپورینها به دست آوردند. پس از شناسایی ساختار این مواد توسط شیمیدانها، با ایجاد تغییرات در آنها انواع آنتیبیوتیکهای صنعتی تولید شدند. در نهایت انواع جدید این گونه آنتیبیوتیکها با اثر بخشی و ثبات شیمیایی بیشتر نیز تولید شدند.
ضد باکتری
ضد باکتریها موادی هستند که تنها قابلیت نابود سازی باکتریها را دارند.
میکروبکش
میکروب کش هرگونه زیستکش است که عفونتهای میکروبی شامل عفونتهای ویروسی و باکتریایی را از بین میبرد.
زیستکش یک ماده شیمیایی یا میکروارگانیسم است که میتواند هر گونه ارگانیسم مضر را با استفاده از روشهای شیمیایی یا بیولوژیکی از بین برده، خنثی یا کنترلکند.
میکروب کشهایی که تنها ویژهٔ نابود سازی ویروسها هستند شامل داروهای ضد ویروسی و ویروسکشها میباشند.
پادزیست
پادزیست یا آنتیبیوتیک به صورت کلی فراورده یا مادهای است که از یک میکروارگانیسم تولید یا از آن گرفته میشود و میکروارگانیسمهای دیگر را از بین میبرد یا مانع فعالیت آنها میشود. اما در کاربرد معمولتر، این تعریف شامل انواع آنتیبیوتیکهای صنعتی همچون سولفونامیدها و کینولونها میشود. انواع مختلف آنتیبیوتیکها از لحاظ خصوصیات شیمیایی، فیزیکی، داروشناسی، طیف ضد میکروبی و مکانیسم عمل با هم تفاوت دارند.
آنتیبیوتیکهای وسیع الطّیف، آنهایی هستند که در مقابل انواع مختلف میکرو ارگانیسمها فعّال میباشند. مانند تتراسایکلین که در مقابل بسیاری از باکتریهای گرم منفی، کلامیدیا، مایکوپلاسما و ریکتزیاها مؤثر است. آنتیبیوتیکهای با طیف محدود، آنهایی هستند که فقط در مقابل یک میکرو ارگانیسم یا طیف بسیار محدودی از میکروارگانیسمها فعّال میباشند؛ مانند وانکومایسین که عمدتاً در مقابل کوکسیهای گرم مثبت مانند استافیلوکوکها و انتروکوکها مورد استفاده قرار میگیرد.
آنتیبیوتیکها مواد شیمیایی هستند که از دو راه طبیعی و مصنوعی به دست میآیند. آنتیبیوتیکهای طبیعی از میکروارگانیسمهایی مانند قارچها و باکتریها گرفته میشوند. امروزه با پیشرفت شیمی پزشکی بیشتر آنتیبیوتیکهای حاصل تغییرات مولکولی بر روی آنتیبیوتیکهای طبیعی هستند.
آنتیبیوتیکها به دو گروه عمدهٔ آنتیبیوتیکهای باکتریوسید، که باعث مرگ سلول بیماریزا میشوند و باکتریواستاتیک، که موجب توقف رشد و ثابت ماندن تعداد سلول بیماریزا میگردند، طبقهبندی میشوند.
ضدعفونیکنندههای رایج
الکل
الکلها، از جمله اتانول و ۲-پروپانول / ایزوپروپیل الکل (ایزوپروپانول)، که گاهی اوقات به عنوان روح جراحی شناخته میشوند. میکروب کش، ضدعفونی کننده ای که به منظور ضدعفونی کردن پوست قبل از تزریق استفاده میشوند.
بتادین
پوویدون آیوداین (POVIDONE IODINE) یا همان بتادین (BETADINE) یک یدوفور است که اثرات تحریککنندگی ید در آن کاهش یافتهاست. بتادین یکی از مواد ضدعفونیکننده قوی میباشد که بهطور گستردهای برای ضدعفونی و پانسمان زخمها به کار میرود. یدوفور (IODOPHOR) ماده ای است متشکل از ید و یک | روکسیترومایسین نوعی آنتیبیوتیک ماکرولیدی نیمه صناعی است که برای درمان عفونتهای تنفسی، عفونتهای ادراری و عفونتهای بافت نرم استفاده میشود.
جستارهای وابسته
مقالهٔ مرتبط
پانویس
آنتیبیوتیکهای ماکرولید | هیروسکی یک دهانه برخوردی در ماه است.
منابع
چهارگوش الکیو۲۵
دهانههای ماه | آنتیبیوتیک گستردهاثر یا آنتیبیوتیک وسیعالطیف به آنتیبیوتیکی اشاره دارد که بر روی طیف گستردهای از باکتریهای بیماریزا عمل میکند. آنتیبیوتیکهای گستردهاثر بر روی هر دو خانواده باکتری باکتری گرم مثبت و گرم منفی اثر دارند در حالی که آنتیبیوتیکهای با طیف محدود فقط روی یک خانوادهٔ خاص از باکتریها اثر میگذارند. آمپی سیلین نمونهای از آنتیبیوتیکهای گستردهاثر است که استفاده زیادی دارند.
کاربرد
آنتیبیوتیکهای گستردهاثر به درستی در موقعیتهای پزشکی زیر استفاده میشود:
تجربی (بر اساس تجربهٔ پزشکان)، قبل از شناسایی نوع باکتری، زمانی که طیفی از بیماریها میتوانند در صورت تأخیر در درمان منجر به بیماری جدیتری شوند. برای نمونه، در مننژیت، که اگر در ابتدای بیماری آنتیبیوتیکهای گستردهاثر استفاده نشود ممکن است بیماری بسیار وخیم شود.
برای باکتریهایی که مقاومت دارویی دارند و به چند آنتیبیوتیک طیف محدود پاسخ نمیدهند.
برای پیشگیری از عفونت هنگام بریدگیها و خونریزیهای پوستی.
خطرات
آنتیبیوتیکها میتوانند محتوی طبیعی باکتریهای بدن را با حمله به باکتریهای فلور طبیعی بدن تغییر دهند؛ یعنی هم باکتریهای بیماریزا و هم باکتریهای غیر بیماریزا را از بین میبرند. آسیب فلور طبیعی بدن میتواند موجب عفونتهای ثانویه مثل کلستریدیوم دیفیسیل یا کاندیدیاز شود.
نمونهها
نمونههایی از آنتیبیوتیک گستردهاثر،
در انسان:
آمینوگلیکوزید (بجز استرپتومایسین)
آمپیسیلین
کوآموکسیکلاو (Augmentin)
کارباپنم (مانند ایمیپنم)
پیپراسیلین/تازوباکتام
فلوروکینولون (مانند سیپروفلوکساسین)
تتراسایکلینها
کلرامفنیکل
تیکارسیلین
کوتریموکسازول (Bactrim)
در دامپزشکی:
کوآموکسیکلاو، (در حیوانات کوچک)
پنیسیلین، استرپتومایسین و اکسی تتراسایکلین (در حیوانات مزرعهای)
پنیسیلین و سولفونامید (در اسبها).
منابع
آنتیبیوتیکها
ویکیسازی رباتیک | هاسکین یک دهانه برخوردی در ماه است.
منابع
دهانههای ماه
چهارگوش الکیو۰۱ | هوسی یک دهانه برخوردی در ماه است.
منابع
دهانههای ماه
چهارگوش الکیو۰۱ | باکتریکُش موادی هستند که بهطور مستقیم باعث مرگ باکتریها میشوند. باکتریکشها در سه گروه ضدعفونیکنندهها، آنتیبیوتیکها و گندزداها تقسیمبندی میشوند.
علاوه بر این مواد، برخی از سطوح بهدلیل ویژگیها و ساختار فیزیکی ویژهٔ خود میتوانند خاصیت باکتریکشی داشته باشند. به عنوان مثال سطح بال حشراتی مانند سنجاقکها و زنجرهواران طی تماس با باکتریها باعث مرگ آنها میشوند.
آنتیبیوتیکها
آنتیبیوتیکهای باکتریکش، قابلیت نابودکردن مستقیم سلول باکتری را دارند و هر یک به نحوی کارکرد متابولیسم باکتری را برهم میزنند. برای مثال، پلیمیکسین بی، به غشای پلاسمایی باکتری آسیب میزند. در نتیجه محتویات داخل باکتری به بیرون نشت کرده و تعادل یونی دو طرف غشای پلاسمایی باکتری به خاطر فشار اسمزی برهم میخورد. همچنین اجزا درونی باکتری و مولکولهای مهم آرانای و دیانای به بیرون نشت کرده و باکتری نابود میشود.
انواع باکتریکش از نظر نحوه اثر
آنتیبیوتیک با طیف محدود
آنتیبیوتیکهای با طیف محدود، تنها بر روی برخی از خانوادههای باکتریها موثرند. برای مثال بنزیل پنیسیلین با طیف محدود فعالیت است و تنها بر باکتریهای گرم-منفی مؤثر است و اثر چندانی بر باکتریهای گرم مثبت ندارد.
آنتیبیوتیک دیگر مانند ایزونیازید بهطور ویژه بر مایکوباکتریوم توبرکلوزیس، عامل بیماری سل مؤثر است. این آنتیبیوتیک کارکرد انتخابی ویژه دارد و مانع سنتز اسیدهای موجود در دیوارههای سلولی مایکوباکتریوم میشود.
آنتیبیوتیک با طیف وسیع
آنتیبیوتیکهای با طیف وسیع هم بر باکتریهای گرم منفی و نیز بر باکتریهای گرم مثبت موثرند مانند وانکومایسین.
انواع باکتریکش از نظر ارگانیسم هدف
برای درمان بیماریهای عفونی باکتریایی از باکتریکشها استفاده میشود. آنتیبیوتیکها و ترکیبهای مس در درمان عفونتهای باکتریایی بکار میروند.آنتیبیوتیکها در درمان عفونتهای باکتریایی انسان، حیوان و نیز بیماریهای باکتریایی گیاهی استفاده میشوند. از آفتکشهای دارای ترکیبهای مس همچون ترکیب بردو و بردوفیکس نیز در درمان بیماریهای باکتریایی گیاهی به میزان وسیعی استفاده میشود.
سطح ضدمیکروبی آلیاژهای مس
سطح ضد میکروبی مس قادر است در مدت دو ساعت، بیش از ۹۹٫۹٪ میکروبهای سطح خود را اعم از باکتری، قارچ و برخی از انواع ویروسها را نابود کند.
جستارهای وابسته
گندزدا
ضدعفونیکننده
آفت کش
آنتیبیوتیک
مس
منابع
باکتریکشها
ضد عفونیکنندهها | استرپتوگرامین ای گروهی از آنتی بیوتیکها هستند که خود زیر مجموعه ای از خانواده بزرگتری از آنتی بیوتیکها معروف به استرپتوگرامینها میباشند. این آنتیبیوتیکها توسط باکتری Streptomyces virginiae سنتز میشوند.
منابع
پیوند به بیرون
آنتیبیوتیکهای ماکرولید
اکسازولها | مهارگر باکتری یا باکتریواستاتیک به هر مادهای گفته میشود که میتواند رشد و تکثیر باکتریها را متوقف کند اما الزاماً باعث مرگ باکتریها نمیشوند. باکتریواستاتیکها بر اساس نوع کاربرد به گروههای گوناگونی چون گندزداها، ضدعفونیکنندهها، مواد نگهدارنده و آنتیبیوتیکها تقسیم میشوند.
باکتریکشها (Bactericide) نوع دیگری از مواد ضدباکتری هستند که قابلیت نابودسازی مستقیم سلول باکتری را داشته و از روشهای مختلف منجر به نابودی باکتری میشوند.
آنتیبیوتیکهای مهارگر باکتری
آنتیبیوتیکهای مهارگر باکتری از رشد و تقسیم سلولی باکتری جلوگیری میکنند تا سیستم ایمنی بدن قادر به مقابله با عفونت شود. یک آنتیبیوتیک مهارگر باکتری میتواند از راههای مختلف مانع رشد باکتری شود. به عنوان نمونه، تتراسیکلین میتواند ریبوزوم باکتری را مهار کند تا ساخت پروتئینهای جدید متوقف شود. در حالیکه باکتری زنده است اما قادر به تکثیر نخواهد بود زیرا پروتئین لازم برای تشکیل سلول جدید ساخته نمیشود. هرچند تفکیک آنتیبیوتیکهای مهارگر از باکتریکشها دقیق نیست و حتی آنتیبیوتیکهای مهارگر در غلظت بالا موجب مرگ بسیاری از باکتریها میشوند ولی این آنتیبیوتیکها اصولاً از گروه باکتریواستاتیک محسوب میشوند.
تتراسایکلینها، ماکرولیدها، اتامبوتول، سولفانامیدها، نیتروفورانتوئین، اسپکتینومایسین، کلرامفنیکل، تریمتوپریم، کلیندامایسین، نووبیوسین مثالهایی از اینگونه آنتیبیوتیکها هستند.
مواد نگهدارنده
مواد مهارگر باکتری، استفادههای بسیاری در ساخت مواد نگهدارنده دارند. مهارگرهای باکتری شرایط رشد باکتری را نامناسب میکنند. کارکرد مهارگر باکتری، شبیه به منجمدکردن، نمکسود کردن و دودی کردن موادغذایی است. چنین شرایطی سبب کند شدن رشد باکتری شده و عمر مفید مواد غذایی را افزایش میدهد.
جستارهای وابسته
گندزدا
باکتریکش
آنتیبیوتیک
منابع
آنتیبیوتیکها
ضد عفونیکنندهها |
a0a251a2-e265-4522-84fa-1a8161347895 | آنتیبیوتیک | پادزیست یا آنتیبیوتیک (به فرانسوی: Antibiotique) به املا الکی کلی فراورده یا مادهای است که از یک میکروارگانیسم تولید یا از آن گرفته میشود و میکروارگانیسمهای دیگر را از بین میبرد یا مانع رشد آنها میشود. آنتیبیوتیک یک زیست کش است. اما در کاربرد معمولتر این تعریف شامل انواع صناعی آنتیبیوتیکها همچون سولفونامیدها و کینولونها میشود. انواع مختلف آنتیبیوتیکها از لحاظ خصوصیات شیمیایی، فیزیکی، داروشناسی، طیف ضد میکروبی و مکانیسم عمل با هم متفاوت هستند.آنتیبیوتیکهای با طیف وسیع، آنهایی هستند که در مقابل انواع مختلف میکرو ارگانیسمها فعّال میباشند. مانند تتراسایکلین که در مقابل بسیاری از باکتریهای گرم منفی، کلامیدیا، مایکوپلاسما و ریکتزیاها مؤثر است. آنتیبیوتیکهای با طیف محدود، آنهایی هستند که فقط در مقابل یک میکرو ارگانیسم یا طیف بسیار محدودی از میکروارگانیسمها فعّال میباشند؛ مانند وانکومایسین که عمدتاً در مقابل کوکسیهای گرم مثبت مانند استافیلوکوکها و انتروکوکها مورد استفاده قرار میگیرد. | آنتی بیوتیکی که در مقابل باکتری های گرم،منفی،کلامیدیا موثر است کدام است؟و.. | false | {
"answer_start": [
567
],
"text": [
"تتراسایکلین"
]
} | کلامیدیا (Chlamydia) یک سرده از باکتریهای بیماریزا و گرم منفی است که انگل اجباری درونسلولی هستند. عفونت کلامیدیایی، شایعترین عفونت باکتریایی منتقله از راه تماس جنسی در انسان و عامل اصلی ابتلا به نابینایی عفونی هستند.
کلامیدیاها هرچند گونهای باکتری هستند ولی به دلیل کامل نبودن اندامکها لزوماً یک انگل داخل سلولی میباشند.
یکی از مهمترین گونههای کلامیدیا کلامیدیا تراکوماتیس است. کلامیدیا تراکوماتیس، عامل بروز عفونتهای کلامیدیایی در دستگاه تناسلی انسان و تراخم است. علاوه بر گونهٔ تراکوماتیس، گونههای کلامیدیا پسیتاسی (Chlamydia psittaci)، کلامیدیا ابورتوس (Chlamydia abortus) و کلامیدیا پنومونی، (Chlamydia pneumoniae) برای انسان، بیماریزا هستند.
برخی از گونههای کلامیدیا در جانوران دیگر ایجاد بیماری میکنند. کلامیدیا سویس (Chlamydia suis)، تنها در خوکها و کلامیدیا موریداروم (Chlamydia muridarum)، موشها و همسترها را آلوده میکنند.
کلامیدیا تراکوماتیس
کِلامیدیا تِراکوماتیس، باکتری گرم منفی و داخل سلولی اجباری است که در سردهٔ کلامیدیا قرار گرفتهاست. اجسام انکلوزیونی کلامیدیا تراکوماتیس، اولین بار در سال ۱۹۴۲ توصیف شدند. فیفان تانگ در سال ۱۹۵۷ برای اولین بار این باکتری را در کیسه زرده تخممرغ کشت داد.
کلامیدیا تراکوماتیس دارای سه سرووار (سروتیپ) است:
سرووارهای Ab, B، Ba یا C که موجب بیماری تراخم میشوند.
سرووارهای D تا K که در اورتریت، عفونتهای التهابی لگن، حاملگی خارجرحمی، پنومونی و ورم ملتحمه در نوزادان نقش دارد.
سرووارهای L1 ،L2 و L3 که در بیماری لنفوگرانولوما ونروم نقش دارند.
جستارهای وابسته
کلامیدیا تراکوماتیس
تراخم
لنفوگرانولوما ونروم
منابع
ویکیپدیای انگلیسی
باکتریها
باکتریهای بیماریزا
سردههای باکتریها
ویکیسازی رباتیک | انروفلوکساسین (ENR) یک آنتی بیوتیک فلوروکینولونی است که توسط شرکت بایر آگ با نام تجاری Baytril عرضه میشود. انروفلوکساسین در حال حاضر توسط FDA برای معالجه حیوانات خانگی و حیوانات اهلی در ایالات متحده تأیید شدهاست.
فعالیت
انروفلوکساسین یک ماده ضد باکتری سنتزی از دسته مشتقات کربوکسیلیک اسید فلوروکینولون است. این آنتی بیوتیک فعالیت ضد باکتریایی خوبی در برابر طیف گستردهای از باکتریهای گرم منفی و گرم مثبت دارد . شامل:
سودوموناس آئروژینوزا
کلبسیلا
اشرشیاکلی
انتروباکتر
کامپیلوباکتر
شیگلا
سالمونلا
آئروموناس
هموفیلوس
پروتئوس
یرسینیا
Serratia
ویبریو
بروسلا
کلامیدیا تراکوماتیس
استافیلوکوکوس (از جمله سویههای تولید کننده پنی سیلیناز و مقاوم به متی سیلین)
مایکوپلاسما
مایکوباکتریوم
فعالیت متغیر در برابر:
استرپتوکوک
بی اثر در برابر:
بی هوازیها
عوارض جانبی/هشدارها
در سال ۲۰۰۵ ، انتروفلوکساسین برای استفاده در ماکیان ممنوع شد.
منابع
آنتیبیوتیکهای فلوروکینولون
پیپرازینها
داروهای دامپزشکی
سیکلوپروپانها
کربوکسیلیک اسیدها | کلامیدیه نام یک شاخه از حوزه باکتری است. شاخه کلامیدیاها هرچند گونهای باکتری گرم منفی هستند ولی به دلیل کامل نبودن اندامکها لزوماً یک انگل داخل سلولی میباشند. معروفترین این شاخه گونه کلامیدیا تراکوماتیس است. کلامیدیا تراکوماتیس عامل عفونت کلامیدیایی دستگاه تناسلی و تراخم است. با شیوع پنجاه میلیون مورد آلودگی در سال، کلامیدیا تراکوماتیس شایعترین عفونت باکتریایی منتقله از راه تماس جنسی میباشد.
بسیاری از گونههای این شاخه بدون ایجاد علائم بالینی خاصی در بدن جانداران دیگر زندگی میکند و اغلب اندازهای مشابه ویروسها دارند.
جستارهای وابسته
کلامیدیا
منابع
پیوند به بیرون
کلامیدیا | گِرَم منفی یکی از از انواع باکتری است. این نوع باکتری در هنگام رنگآمیزی گرم به رنگ سرخ دیده میشوند. بهدلیل نوع دیواره این باکتریها، در هنگام رنگآمیزی گرم توانایی جذب کریستال ویوله را نداشته و در مرحله دوم رنگآمیزی که سافرانین اضافه میشود، آن را سرخ صورتی نشان میدهد. این بخاطر وجود غشای خارجی است که از نفوذ رنگ جلوگیری میکند. در مقایسه با باکتریهای گرم مثبت، گرم منفیها به خاطر دیواره نفوذ ناپذیرشان به آنتیبیوتیکها مقاومترند.
پوشش سلولی گرم منفیها
پوشش سلولی گرم منفیها یک ساختمان چندلایهای و بسیار پیچیده است. غشای سیتوپلاسمی (که در باکتریهای گرم منفی، غشای داخلی نامیده میشود) به وسیله یک ورقه مسطح از پپتیدوگلیکان پوشیده میشود که یک لایه پیچیده به نام غشای خارجی به آن متصل میگردد. یک کپسول خارجی یا لایه S نیز ممکن است وجود داشته باشد. فضای بین غشای داخلی و خارجی به نام فضای پریپلاسمیک نامیده میشود. در باکتریهای گرم منفی، تعداد لایههای پپتیدوگلیکان کم و حداکثر سه تا است.
طبقهبندی
باکتریهای گرم منفی شامل سه شاخه اصلی پروتئوباکتریا، تراباکتریاها و گروه چهارم باکتریها BV4 (مانند باکتروئیدها، اسپیروکتها، اسیدوباکتریوتا، فوزوباکتریا و کلامیدیا) است. هر چند برخی فیرمیکوتها نیز گرم منفی هستند.
جستارهای وابسته
رنگآمیزی گرم
باکتری گرم-مثبت
منابع
میکروبیولوژی عمومی؛ دکتر فریدون ملکزاده، انتشارات دانشگاه تهران.
باکتری گرم-منفی
باکتریشناسی
میکروبیولوژی | سالینومایسین () نوعی داروی آنتی بیوتیک است. این دارو فعالیت ضدمیکروبی بالایی علیه باکتری های گرم-مثبت دارد، اما در مقابل قارچ ها و باکتری های گرم-منفی بی تاثیر است.
منابع
آنتیبیوتیکها
الکلها
پادانگلها
تتراهیدروپیرانها
تتراهیدروفورانها
ترکیبهای اسپیرو
کتونها
کربوکسیلیک اسیدها
یونبرها | تینامایسین آنتیبیوتیکی بسیار قوی و مؤثر بر باکتریهای گرم مثبت و گرم منفی است. تینامایسین با فرمول شیمیایی C۱۱H۱۶N۲O۴S یک ترکیب شیمیایی با شناسهٔ پابکم ۴۴۱۱۲۸ و جرم مولی ۲۷۲٫۳۲ g/mol است.
کارکرد
در شرایط درونکشتگاهی (In Vitro)، تینامایسین از راه ایجاد اختلال در سنتز دیوارهٔ سلولی (بیوسنتز پپتیدوگلیکان) باکتریهای گوناگون گرم مثبت و گرم منفی (استافیلوکوکوس اورئوس، استافیلوکوکوس اپیدرمیدیس، سودوموناس آئروژینوزا و…) از عملکرد مشابهی مانند پنیسیلینها استفاده میکند. اگرچه تینامایسین به تمام پروتئینهای متصلشونده به پنیسیلین (PBPs) در اشریشیا کلی متصل میشود، اما ترجیحاً به PBP-1 و PBP-2 متصل میشود، که هر دو با افزایش طول دیوارهٔ سلولی ارتباط دارند.
برخلاف پنیسیلینها که از راه هیدرولیز سریع توسط آنزیم بتا-لاکتاماز موجود در برخی از گونههای باکتری بیاثر میشوند، تینامایسین همچنان ضد میکروبی فعال است. این دارو فعالیت بالایی را در برابر باکتریهایی که به سایر ترکیبات پایدار با بتا-لاکتاماز (سفالوسپورینها) مقاوم بودند نشان داد و برتری تینامایسین بهعنوان یک آنتیبیوتیک در میان بتا-لاکتامها را برجسته کرد.
جستارهای وابسته
ترکیب شیمیایی
نامگذاری اتحادیه بینالمللی شیمی محض و کاربردی
منابع
آمینها
آنتیبیوتیکها
آنتیبیوتیکهای کارباپنم
الکلهای نوع دوم
تیواترها
سنتز جامع
کربوکسیلیک اسیدها | و کلاریترومایسین) و تتراسایکلینها حساس میباشد.
تستهای آزمایشگاهی
از تستهای مختلفی مانند NAAT (تست تکثیر اسیدهای نوکلوئیک)، واکنش زنجیرهای پلیمراز، تستهای هیبریداسیون اسید نوکلوئیک (تست کاوشگر DNA)، تستهای سرولوژیکی ELISA و EIA و تست آنتی بادی فلورسانس مستقیم (DFA) برای تشخیص عفونتهای کلامیدیایی استفاده میشود.
کشت کلامیدیا امکانپذیر است اما گران قیمت بوده و به ۵ تا ۷ روز زمان نیاز دارد و باید فقط در آزمایشگاههای مجهز به تجهیزات ویژه انجام گیرد.
انکلوزیونهای داخل سلولی کلامیدیا با رنگ آمیزی گرم، رنگ ارغوانی تیره به خود خواهند گرفت. به دلیل وجود گلیکوژن در انکلوزیونهای کلامیدیا تراکوماتیس (و نه کلامیدیوفیلا پنومونیه و کلامیدیوفیلا پسی تاسی)، هنگام رنگ آمیزی با محلول یُد دار لوگول، به رنگ قهوهای در خواهند آمد.
جستارهای وابسته
تراخم
کلامیدیا
منابع
باکتری گرم-منفی
باکتریهای توصیفشده در ۱۹۳۵ (میلادی)
بیماریهای آمیزشی
بیماریهای باکتریایی
علتهای عفونی سرطان
کلامیدیا | تیکسوباکتین نوعی آنتی بیوتیک جدید با وزن مولکولی پایین علیه باکتریهای گرم مثبت است. این آنتی بیوتیک هنوز در مرحله پژوهش است و وارد بازار نشده است.
تیکسوباکتین با استفاده از متد جدیدی به نام تراشه جداسازی (ichip) از کشت باکتری در خاک کشف شد که به پژوهشگران اجازه کشت باکتریهایی را میدهد که قبلاً غیرقابل کشت بودند. این آنتی بیوتیک از باکتری Eleftheria terrae بدست آمده است.
ظاهراً به دسته جدیدی از آنتی بیوتیکها تعلق دارد که باکتریها را با چسبیدن به لیپید ll و لیپید lll که پیش مادههای مهمی در تشکیل دیواره سلولی میباشند از بین میبرد.
اثر ضد میکروبی
تیکسوباکتین علیه همهی باکتری های گرم مثبت به کار می رود و توانسته استافیلوکوکوس ارئوس و مایکوباکتریوم توبرکلوزیس را بدون هیچگونه مقاومت آنتی بیوتیکی قابل شناسایی از بین ببرد؛ و علیه انتروکوک ها ، کلستریدیوم دفیسیل و باسیلوس آنتراسیس به صورت چشمگیری مؤثر بوده است.
منابع
https://en.wikipedia.org/wiki/Teixobactin
آنتیبیوتیکهای پلیپپتیدی
داروهای فاقد کدهای طبقهبندی شیمیایی درمانی آناتومیک | آنتیبیوتیک گستردهاثر یا آنتیبیوتیک وسیعالطیف به آنتیبیوتیکی اشاره دارد که بر روی طیف گستردهای از باکتریهای بیماریزا عمل میکند. آنتیبیوتیکهای گستردهاثر بر روی هر دو خانواده باکتری باکتری گرم مثبت و گرم منفی اثر دارند در حالی که آنتیبیوتیکهای با طیف محدود فقط روی یک خانوادهٔ خاص از باکتریها اثر میگذارند. آمپی سیلین نمونهای از آنتیبیوتیکهای گستردهاثر است که استفاده زیادی دارند.
کاربرد
آنتیبیوتیکهای گستردهاثر به درستی در موقعیتهای پزشکی زیر استفاده میشود:
تجربی (بر اساس تجربهٔ پزشکان)، قبل از شناسایی نوع باکتری، زمانی که طیفی از بیماریها میتوانند در صورت تأخیر در درمان منجر به بیماری جدیتری شوند. برای نمونه، در مننژیت، که اگر در ابتدای بیماری آنتیبیوتیکهای گستردهاثر استفاده نشود ممکن است بیماری بسیار وخیم شود.
برای باکتریهایی که مقاومت دارویی دارند و به چند آنتیبیوتیک طیف محدود پاسخ نمیدهند.
برای پیشگیری از عفونت هنگام بریدگیها و خونریزیهای پوستی.
خطرات
آنتیبیوتیکها میتوانند محتوی طبیعی باکتریهای بدن را با حمله به باکتریهای فلور طبیعی بدن تغییر دهند؛ یعنی هم باکتریهای بیماریزا و هم باکتریهای غیر بیماریزا را از بین میبرند. آسیب فلور طبیعی بدن میتواند موجب عفونتهای ثانویه مثل کلستریدیوم دیفیسیل یا کاندیدیاز شود.
نمونهها
نمونههایی از آنتیبیوتیک گستردهاثر،
در انسان:
آمینوگلیکوزید (بجز استرپتومایسین)
آمپیسیلین
کوآموکسیکلاو (Augmentin)
کارباپنم (مانند ایمیپنم)
پیپراسیلین/تازوباکتام
فلوروکینولون (مانند سیپروفلوکساسین)
تتراسایکلینها
کلرامفنیکل
تیکارسیلین
کوتریموکسازول (Bactrim)
در دامپزشکی:
کوآموکسیکلاو، (در حیوانات کوچک)
پنیسیلین، استرپتومایسین و اکسی تتراسایکلین (در حیوانات مزرعهای)
پنیسیلین و سولفونامید (در اسبها).
منابع
آنتیبیوتیکها
ویکیسازی رباتیک | استافیلوکوک روستری، کوکسی گرم مثبت و کواگولاز منفی در جنس (سرده) استافیلوکوک است. این باکتری، اولین بار از بینی خوکهای سالم جدا شد. استافیلوکوک روستری میتواند مخزنی برای ژنهای مقاومت آنتی بیوتیکی در استافیلوکوک اورئوس باشد.
منابع
استافیلوکوک
استافیلوکوکها
باکتریهای توصیفشده در ۲۰۰۹ (میلادی) |
163f67c8-db21-4bc9-aa6c-241286d69f5b | آنتیبیوتیک | پادزیست یا آنتیبیوتیک (به فرانسوی: Antibiotique) به املا الکی کلی فراورده یا مادهای است که از یک میکروارگانیسم تولید یا از آن گرفته میشود و میکروارگانیسمهای دیگر را از بین میبرد یا مانع رشد آنها میشود. آنتیبیوتیک یک زیست کش است. اما در کاربرد معمولتر این تعریف شامل انواع صناعی آنتیبیوتیکها همچون سولفونامیدها و کینولونها میشود. انواع مختلف آنتیبیوتیکها از لحاظ خصوصیات شیمیایی، فیزیکی، داروشناسی، طیف ضد میکروبی و مکانیسم عمل با هم متفاوت هستند.آنتیبیوتیکهای با طیف وسیع، آنهایی هستند که در مقابل انواع مختلف میکرو ارگانیسمها فعّال میباشند. مانند تتراسایکلین که در مقابل بسیاری از باکتریهای گرم منفی، کلامیدیا، مایکوپلاسما و ریکتزیاها مؤثر است. آنتیبیوتیکهای با طیف محدود، آنهایی هستند که فقط در مقابل یک میکرو ارگانیسم یا طیف بسیار محدودی از میکروارگانیسمها فعّال میباشند؛ مانند وانکومایسین که عمدتاً در مقابل کوکسیهای گرم مثبت مانند استافیلوکوکها و انتروکوکها مورد استفاده قرار میگیرد. | نام دیگر آنتیبیوتیک چیست؟ | false | {
"answer_start": [
0
],
"text": [
"پادزیست"
]
} | تئیکوپلانین یک آنتی بیوتیک مورد استفاده در پیشگیری و درمان عفونتهای جدی ناشی از باکتریهای گرم مثبت، از جمله استافیلوکوک اورئوس مقاوم به متیسیلین و انتروکوک فکالیس است. این آنتی بیوتیک از دسته آنتی بیوتیکهای گلیکوپپتیدی نیمه سنتزی با طیف فعالیت مشابه با وانکومایسین است. مکانیسم عمل آن مهار سنتز دیواره سلولی باکتریایی است.
تئیکوپلانین با نام تجاری Targocid توسط سانوفی-آونتیس به بازار عرضه میشود. نامهای تجاری دیگر شامل Ticocin است که توسط شرکت سیپلا (هند) به بازار عرضه میشود.
منابع
آنتیبیوتیکهای گلیکوپپتید
سانوفی | که میل پیوندی پایینی برای آنتیبیوتیکهای بتالاکتام دارد. لازم است بدانید که پروتئینهای PBP در ساخت و ساز دیواره سلولی باکتریایی نقش دارند. از این رو، وجود چنین پروتئین جدیدی تحت تأثیر آنتیبیوتیک نخواهد بود و باکتری به راحتی به زندگی خود ادامه میدهد. این سویهها در اصطلاح استافیلوکوکهای مقاوم به متی سیلین (MRSA) میگویند. برای درمان MRSA، از آنتیبیوتیک دیگری به نام وانکومایسین استفاده میشود. همچنین از آنتیبیوتیک جدیدی به نام لینزولید نیز برای درمان MRSA استفاده شدهاست.
آنتیبیوتیکهای آمینوگلوکوزیدی مانند جنتامایسین، استرپتومایسین و کانامایسین زمانی به خوبی علیه استافیلوکوکها جواب میدادند اما استافیلوکوک به مرور زمان به این آنتیبیوتیکها نیز مقاوم شد. این آنتیبیوتیکها با اتصال به زیر واحد ۳۰S ریبوزومی منجر به مرگ باکتری میشوند. مقاومت به آمینوگلوکوزیدها در استافیلوکوکها به سه شکل دیده شدهاست: آنزیمهای تغییر دهنده آمینوگلوکوزیدها (موجب تغییر ساختار آنتیبیوتیک و غیرفعال سازی آن میشود)، جهشها یا موتاسیونهای ریبوزومی (موجب تغییر در جایگاه هدف اتصال آنتیبیوتیک خواهند شد؛ بنابراین، آنتیبیوتیک دیگر نمیتواند به هدف خود متصل شود)، پمپهای افلاکس در غشای باکتری که بهطور فعالانه آنتیبیوتیک را از داخل باکتری به خارج از آن، پمپ میکنند.
مقاومت به وانکومایسین (و سایر آنتیبیوتیکهای گلیکوپپتیدی) بر اثر ژن vanA ایجاد میشود. این ژن از انتروکوک به استافیلوکوک انتقال یافتهاست. این ژن طوری پپتیدوگلیکان را تغییر میدهد که وانکومایسین دیگر نتواند به آن متصل شود. به این سویهها، استافیلوکوکهای مقاوم به وانکومایسین (VRSA) میگویند. سویههای دیگری نیز گزارش شدهاند که بهطور میانه به وانکومایسین مقاوم (VISA)هستند. سویههای اخیر اولین بار در سال ۱۹۹۶ از ژاپن گزارش شدند و در درمان آنتیبیوتیکهای مقاوم به ونکومایسین از سفالوسپیرینهای نسل پنجم مثل سفتازولین استفاده میشود.nb.
جستارهای وابسته
استافیلوکوک
استافیلوکک طلائی مقاوم به درمان
منابع
پیوند به بیرون
شناسایی اگزوتوکسین استاف اورئوسThe Staphylococcus aureus Exotoxin Recognition Using a Sensor Designed by Nanosilica and SEA genotyping by Multiplex PCR
استافیلوکوک
استافیلوکوکها
باکتریهای بیماریزا
باکتریهای توصیفشده در ۱۸۸۴ (میلادی)
فیرمیکوتها | ایمیپنم/سیلاستاتین/رلباکتام، که با نام تجاری Recarbrio فروخته میشود، یک داروی ترکیبی از سه ماده موثره ایمیپنم، سیلاستاتین و رلباکتام است که به عنوان آنتیبیوتیک استفاده میشود. در سال ۲۰۱۹، این آنتیبیوتیک برای استفاده در ایالات متحده و در درمان عفونتهای شدید ادراری و عفونتهای شدید داخل شکمی تایید شد. این دارو به صورت تزریق داخل وریدی تجویز میشود.
جستارهای وابسته
ایمیپنم/سیلاستاتین
منابع
آنتیبیوتیکها
داروها با وضعیت قانونی غیراستاندارد
داروهای ترکیبی
داروهای فاقد کدهای طبقهبندی شیمیایی درمانی آناتومیک
بازدارندههای بتالاکتاماز
آنتیبیوتیکهای کارباپنم
آنتیبیوتیکهای ترکیبی | انوکساسین یک ماده آنتیبیوتیک فلوروکینولونی وسیع الطیف خوراکی است که در معالجه عفونتهای دستگاه ادراری و سوزاک استفاده میشود. بی خوابی عارضه جانبی شایع این دارو است. این آنتی بیوتیک دیگر در ایالات متحده عرضه نمیشود.
یادداشت
منابع
مطالعه بیشتر
.
پیوند به بیرون
Medline entry
آنتیبیوتیکهای فلوروکینولون
پیپرازینها
کربوکسیلیک اسیدها | پانیپنم/بتامیپرون یک آنتی بیوتیک کارباپنمی است که توسط شرکت دایچی سانکیو ژاپن به بازار عرضه میشود. نخستین بار در سال ۱۹۹۳، با نام تجاری Carbenin به بازار عرضه شد.
این دارو ترکیبی است از پانیپنم که یک آنتی بیوتیک کرباپنمی است و بتامیپرون که جهت مهار جذب کلیوی پانیپنم و کاهش سمیت کلیه استفاده میشود.
منابع
آنتیبیوتیکهای ترکیبی
آنتیبیوتیکهای کارباپنم | سولیترومایسین (با نام تجاری Solithera) یک آنتیبیوتیک کتولیدی است که در حال بررسی و توسعه بالینی برای درمان ذات الریه و عفونت های دیگر می باشد.
منابع
آنتیبیوتیکها
آنتیبیوتیکهای کتولید
آنتیبیوتیکهای ماکرولید
تریازولها
داروها با وضعیت قانونی غیراستاندارد
ماکرولیدها
مقالهها با شناسهٔ DrugBank تغییریافته | استرپتوواریسینها گروهی از آنتی بیوتیک ها با ساختار مرتبط با ماکرولیدها هستند. این ترکیبات متعلق به طبقه بزرگتری از آنتی بیوتیکها با نام آنسامایسینها هستند.
منابع
آنتیبیوتیکهای ماکرولید
آنسامیسینها | چومان ناحیهای است در استان اربیل که با ایران هم مرز است. شهر اصلی آن چومان است.
منابع
شهرستانهای استان اربیل | مراسم بیست و چهارمین دوره کتاب سال جمهوری اسلامی ایران در بهمن ۱۳۸۵ در تهران برگزار شد.
برگزیدگان
منابع
کتاب سال ایران | کوو شو چینگ یک دهانه برخوردی در ماه است.
منابع
چهارگوش الکیو۰۹
دهانههای ماه |
2c7f5408-56cf-41de-acbf-0867d521ccef | آنتیبیوتیک | کشف اولین ماده آنتیبیوتیک به سال ۱۹۲۸ توسط الکساندر فلمینگ صورت گرفت، او بهطور اتفاقی متوجه اثر ضدباکتریایی ماده مترشحه توسط قارچ پنیسیلیوم نوتاتوم شد. هاوارد فلوری Howard Florey این ماده را تخلیص کرد و با تجویز آن موفق به درمان عفونتها به روش سیستمیک شد. پس از این یافته دانشمندان مواد طبیعی دیگری را هم به عنوان آنتیبیوتیک به دست آوردند شامل تتراسایکلین، استرپتومایسین و سفالوسپورینها. پس از شناسایی ساختار این مواد توسط شیمیدانها، با ایجاد تغییرات در آنها انواع صناعی آنتیبیوتیکها تولید شدند. در نهایت انواع جدید کاملاً صناعی آنتیبیوتیکها با اثر بخشی بیشتر و ثبات شیمیایی بیشتر نیز تولید شدند. | اولین آنتیبیوتیک توسط چه کسی کشف شد؟ | false | {
"answer_start": [
44
],
"text": [
"الکساندر فلمینگ"
]
} | شیره کپک زده لوبیای شور را برای درمان عفونتها بکار میبردند. اصطلاح آنتی بیوز (Antibiosis) اولین بار در سال ۱۸۸۹ بهوسیله ویلمین برای توجیه ماهیت رقابتی جوامع بیولوژیک که در آن فقط قویترین و اصلحترین زنده میماند، بکار برده شد و چند سال بعد این اصطلاح برای آنتاگونیسم میکروارگانیسمها نیز مورد استفاده قرار گرفت.
کشف اولین ماده آنتیبیوتیک به سال ۱۹۲۸ توسط فلیمینگ صورت گرفت، او بهطور اتفاقی متوجه اثر ضد باکتریایی ماده مترشحه توسط قارچ پنیسیلیوم نوتاتوم شد. هاوارد فلوری این ماده را تخلیص کرد و با تجویز آن موفق به درمان عفونتها به روش سیستمیک شد. پس از این یافته دانشمندان مواد طبیعی دیگری را هم به عنوان آنتیبیوتیک شامل تتراسایکلین، استرپتومایسین و سفالوسپورینها به دست آوردند. پس از شناسایی ساختار این مواد توسط شیمیدانها، با ایجاد تغییرات در آنها انواع آنتیبیوتیکهای صنعتی تولید شدند. در نهایت انواع جدید این گونه آنتیبیوتیکها با اثر بخشی و ثبات شیمیایی بیشتر نیز تولید شدند.
ضد باکتری
ضد باکتریها موادی هستند که تنها قابلیت نابود سازی باکتریها را دارند.
میکروبکش
میکروب کش هرگونه زیستکش است که عفونتهای میکروبی شامل عفونتهای ویروسی و باکتریایی را از بین میبرد.
زیستکش یک ماده شیمیایی یا میکروارگانیسم است که میتواند هر گونه ارگانیسم مضر را با استفاده از روشهای شیمیایی یا بیولوژیکی از بین برده، خنثی یا کنترلکند.
میکروب کشهایی که تنها ویژهٔ نابود سازی ویروسها هستند شامل داروهای ضد ویروسی و ویروسکشها میباشند.
پادزیست
پادزیست یا آنتیبیوتیک به صورت کلی فراورده یا مادهای است که از یک میکروارگانیسم تولید یا از آن گرفته میشود و میکروارگانیسمهای دیگر را از بین میبرد یا مانع فعالیت آنها میشود. اما در کاربرد معمولتر، این تعریف شامل انواع آنتیبیوتیکهای صنعتی همچون سولفونامیدها و کینولونها میشود. انواع مختلف آنتیبیوتیکها از لحاظ خصوصیات شیمیایی، فیزیکی، داروشناسی، طیف ضد میکروبی و مکانیسم عمل با هم تفاوت دارند.
آنتیبیوتیکهای وسیع الطّیف، آنهایی هستند که در مقابل انواع مختلف میکرو ارگانیسمها فعّال میباشند. مانند تتراسایکلین که در مقابل بسیاری از باکتریهای گرم منفی، کلامیدیا، مایکوپلاسما و ریکتزیاها مؤثر است. آنتیبیوتیکهای با طیف محدود، آنهایی هستند که فقط در مقابل یک میکرو ارگانیسم یا طیف بسیار محدودی از میکروارگانیسمها فعّال میباشند؛ مانند وانکومایسین که عمدتاً در مقابل کوکسیهای گرم مثبت مانند استافیلوکوکها و انتروکوکها مورد استفاده قرار میگیرد.
آنتیبیوتیکها مواد شیمیایی هستند که از دو راه طبیعی و مصنوعی به دست میآیند. آنتیبیوتیکهای طبیعی از میکروارگانیسمهایی مانند قارچها و باکتریها گرفته میشوند. امروزه با پیشرفت شیمی پزشکی بیشتر آنتیبیوتیکهای حاصل تغییرات مولکولی بر روی آنتیبیوتیکهای طبیعی هستند.
آنتیبیوتیکها به دو گروه عمدهٔ آنتیبیوتیکهای باکتریوسید، که باعث مرگ سلول بیماریزا میشوند و باکتریواستاتیک، که موجب توقف رشد و ثابت ماندن تعداد سلول بیماریزا میگردند، طبقهبندی میشوند.
ضدعفونیکنندههای رایج
الکل
الکلها، از جمله اتانول و ۲-پروپانول / ایزوپروپیل الکل (ایزوپروپانول)، که گاهی اوقات به عنوان روح جراحی شناخته میشوند. میکروب کش، ضدعفونی کننده ای که به منظور ضدعفونی کردن پوست قبل از تزریق استفاده میشوند.
بتادین
پوویدون آیوداین (POVIDONE IODINE) یا همان بتادین (BETADINE) یک یدوفور است که اثرات تحریککنندگی ید در آن کاهش یافتهاست. بتادین یکی از مواد ضدعفونیکننده قوی میباشد که بهطور گستردهای برای ضدعفونی و پانسمان زخمها به کار میرود. یدوفور (IODOPHOR) ماده ای است متشکل از ید و یک | پادزیست یا آنتیبیوتیک بهصورت کلی فراورده یا مادهای است که از یک میکروارگانیسم تولید یا از آن گرفته میشود و میکروارگانیسمهای دیگر را از میان میبرد یا مانع رشد آنها میشود. آنتیبیوتیک یک زیستکش است. اما در کاربرد معمولتر این تعریف شامل گونههای صناعی آنتیبیوتیکها همچون سولفونامیدها و کینولونها میشود. گونههای مختلف آنتیبیوتیکها از لحاظ ویژگیهای شیمیایی، فیزیکی، داروشناسی، دامنهٔ ضدمیکروبی و سازوکار کارکرد با هم متفاوت هستند.
آنتیبیوتیکهای گستردهاثر، آنهایی هستند که در برابر گونههای مختلف میکروارگانیسمها فعال هستند. مانند تتراسایکلین که در برابر بسیاری از باکتریهای گرم مثبت، کلامیدیا، مایکوپلاسما و ریکتزیاها مؤثر است. آنتیبیوتیکهای با دامنهٔ محدود، آنهایی هستند که تنها در برابر یک میکروب یا دامنهٔ بسیار محدودی از میکروبها فعال هستند؛ مانند وانکومایسین که بیشتر دربرابر کوکسیهای گرم-مثبت مانند استافیلوکوکها و انتروکوکها مورد استفاده قرار میگیرد.
آنتیبیوتیکها، ترکیباتی شیمیایی هستند که از دو راه طبیعی و ساختگی بهدست میآیند. آنتیبیوتیکهای طبیعی از میکروارگانیسمهایی مانند قارچها و باکتریها گرفته میشوند و گروه دیگر، با طی فرآیندهای شیمیایی و آزمایشگاهی تولید میشوند. آنتیبیوتیکها به دو گروه عمده تقسیم میشوند:
آنتیبیوتیکهای باکتریکش، که باعث کشتن سلول بیماریزا میشوند و آنتیبیوتیکهای مهارگر باکتری، که باعث توقف رشد باکتریهای بیماریزا میشوند.
تاریخچه
مدتها پیش از کشف پنیسیلین بشر آموخته بود بهطور تجربی برخی مواد خام را به عنوان عامل ضدمیکروب بهکار گیرد. ۶۰۰–۵۰۰ سال پیش از میلاد، چینیها شیره کپک زده لوبیای شور را برای درمان عفونتها بهکار میبردند. اصطلاح آنتیبیوز (Antibiosis) نخستین بار در سال ۱۸۸۹ بهوسیلهٔ ویلمین برای توجیه ماهیت رقابتی جوامع زیستشناختی که در آن تنها قویترین و اصلحترین زنده میماند بهکار برده شد و چند سال بعد این اصطلاح برای آنتاگونیسم میکروارگانیسمها نیز مورد استفاده قرار گرفت.
کشف نخستین ماده آنتیبیوتیک به سال ۱۹۲۸ توسط الکساندر فلمینگ صورت گرفت، او بهطور اتفاقی متوجه اثر ضدباکتریایی مادهٔ مترشحه توسط قارچ پنیسیلیوم نوتاتوم شد. هاوارد فلوری، این ماده را تخلیص کرد و با تجویز آن، موفق به درمان عفونتها به روش سیستمیک شد. پس از این یافته، دانشمندان، مواد طبیعی دیگری را هم بهعنوان آنتیبیوتیک از جمله تتراسایکلین، استرپتومایسین و سفالوسپورینها بهدست آوردند. پس از شناسایی ساختار این مواد توسط شیمیدانها، با ایجاد تغییرات در آنها گونههای صناعی آنتیبیوتیکها تولید شدند. در نهایت گونههای جدید کاملاً صناعی آنتیبیوتیکها با اثربخشی بیشتر و ثبات شیمیایی بیشتر نیز تولید شدند.
گونههای آنتیبیوتیکها و سازوکار اثر
آنتیبیوتیکها معمولاً بر اساس مکانیسمعمل، ساختار شیمیایی یا طیف فعالیت، طبقهبندی میشوند.
مهارکنندهٔ ساخت دیوارهٔ سلولی باکتری
شامل گروه بتالا-کتامها (پنیسیلین، سفالوسپورینها، کارباپنمها (مانند ایمیپنم)، باسیتراسین، آزترئونام و ونکومایسین) میشود.
مهارکنندهٔ اثر آنزیم بتالاکتاماز
این آنزیم توسط برخی باکتریها تولید شده و حلقهٔ بتا-لاکتام آنتیباکتریها را تخریب میکند.
این آنتیبیوتیکها شامل کلاوولانیک اسید، سولباکتام، تازوباکتام و آویباکتام میشود.
تغییر در عملکرد غشای سلولی
این دسته با ایجاد تغییراتی در غشای سلولی باعث افزایش نفوذپذیری و در نتیجه، تخریب غشای سلولی میشوند که شامل پلیمیکسین، عوامل ضد قارچ پلیان (نیستاتین و آمفوتریسین بی) و داپتومایسین.
مهارکنندهٔ پروتئینسازی
مهار سنتز پروتئین از دو مسیر ممکن میشود:
الف) از طریق محدود کردن زیرواحد کوچک ریبوزوم پروکاریوتی: شامل دستهٔ آمینوگلیکوزیدها (مانند جنتامایسین) و دستهٔ تتراسایکلینها میشود.
ب) از طریق محدود کردن زیرواحد بزرگ ریبوزوم پروکاریوتی: شامل دستهٔ ماکرولیدها، دستهٔ لینکلوزامیدها، کلرامفنیکل، کلیندامایسین، لینزولید و استرپتوگرامین میشود.
مهارکنندهٔ همانندسازی دیاِناِی
شامل دستهٔ فلوروکینولونها و مترونیدازول | کنستانتینوف یک دهانه برخوردی در ماه است.
منابع
چهارگوش الکیو۱۵
دهانههای ماه | داپتومایسین یک آنتیبیوتیک لیپوپپتیدی است که در درمان عفونتهای سیستمیک و تهدید کننده حیات ناشی از باکتریهای گرم-مثبت مورد استفاده قرار میگیرد.
داپتومایسین که در ابتدا با عنوان LY 146032 نامگذاری شده بود، توسط محققان ایلای لیلی اند کامپنی در اواخر دهه ۱۹۸۰ کشف شد.
[ نیاز به استناد ]
منابع
آنتیبیوتیکها
پپتیدهای حلقوی
پروتئینهای غشای محیطی
دپسیپپتیدها
لیپوپپتیدها
آنتیبیوتیکهای پلیپپتیدی | سفوروکسیم اکستیل که با نام تجاری Zinnat در دیگر نامها فروخته میشود، یک آنتی بیوتیک سفالوسپورینی نسل دوم خوراکی است.
این دارو یک پیش دارو استوکسیاتیل استر از از سفوروکسیم است که به صورت خوراکی تجویز میشود. این پیش دارو پس از هیدرولیز در داخل بدن به سفوروکسیم تبدیل میشود.
این آنتی بیوتیک در سال ۱۹۷۶ ثبت اختراع شد و در سال ۱۹۸۷ جهت مصارف پزشکی تایید شد.
تاریخچه
سفوروکسیم اکستیل نخستین بار توسط شرکت گلاسکو که اکنون با نام گلاکسواسمیتکلاین شناخته میشود، در سال ۱۹۸۷ کشف و معرفی شد. در ۲۸ دسامبر ۱۹۸۷ توسط سازمان غذا و داروی آمریکا تایید شد. همکنون این دارو توسط شرکت گلاکسواسمیتکلاین با نام Ceftin در ایالات متحده و Ceftum در هند در دسترس است.
جستارهای وابسته
سفوروکسیم
منابع
آنتیبیوتیکهای سفالوسپورین
استرهای استات
پیشداروها
کارباماتها | تیروتریسین مخلوط آنتیبیوتیکی است که در اواخر دهه ۱۹۳۰ توسط رنه دوبوس از Bacillus brevis جدا سازی شد. اما بعدها طی تحقیقاتی که توسط دوبوس و رولین هاچکیس انجام شد، مشخص شد که مخلوطی از دو آنتی بیوتیک مختلف به نامهای گرمیسیدین و tyrocidine است.
گرمیسیدین و تیروسیدین هر دو پلی پپتیدهای کوتاهی هستند که باعث اختلال در غشای سلولی برخی باکتریها در درجه اول باکتریهای گرم-مثبت میشوند. تیروتریسین و آنتی بیوتیکهای تشکیل دهنده آن بسیار سمی هستند در نتیجه نمیتوان از آن به صورت مستقیم داخل بدن استفاده کرد، اما گاهی به عنوان آنتی بیوتیک موضعی مورد استفاده قرار میگیرند.
منابع
آنتیبیوتیکهای پلیپپتیدی | سفسولودین یک آنتیبیوتیک سفالوسپورینی نسل سوم است که علیه سودوموناس آئروژینوزا فعال است و در سال ۱۹۷۷ توسط شرکت دارویی تاکدا کشف شد.
منابع
آنتیبیوتیکهای سفالوسپورین
ایزونیکوتینامیدها
سولفوناتها | آمفنیکل یا آمفنیکولها نوعی از آنتیبیوتیکها با ساختار فنیلپروپانوئید هستند. این دسته از آنتیبیوتیکها با مسدود کردن آنزیم پپتیدیل ترانسفراز در زیر واحد 50S ریبوزوم باکتریها اثر میکنند.
کلرامفنیکل، تیامفنیکل، آزیدامفنیکل و فلورفنیکل نمونههایی از این دسته داروها هستند. اولین ترکیب کشف شده از این دسته کلرامفنیکل بود که در سال ۱۹۴۹ معرفی شد. کلرامفنیکل در ابتدا به عنوان یک محصول طبیعی کشف شد، اما اکنون تمام آمفنیکلها با استفاده از سنتز شیمیایی ساخته میشوند.
منابع
آمفنیکلها | پانیپنم/بتامیپرون یک آنتی بیوتیک کارباپنمی است که توسط شرکت دایچی سانکیو ژاپن به بازار عرضه میشود. نخستین بار در سال ۱۹۹۳، با نام تجاری Carbenin به بازار عرضه شد.
این دارو ترکیبی است از پانیپنم که یک آنتی بیوتیک کرباپنمی است و بتامیپرون که جهت مهار جذب کلیوی پانیپنم و کاهش سمیت کلیه استفاده میشود.
منابع
آنتیبیوتیکهای ترکیبی
آنتیبیوتیکهای کارباپنم | کورتقلعه یک منطقهٔ مسکونی در ترکیه است که در چیلدیر واقع شدهاست.
جستارهای وابسته
فهرست شهرهای ترکیه
منابع
پیوند به بیرون
روستاهای شهرستان چیلدیر |
5486a6eb-d617-486d-b684-63e341413668 | آنتیبیوتیک | کشف اولین ماده آنتیبیوتیک به سال ۱۹۲۸ توسط الکساندر فلمینگ صورت گرفت، او بهطور اتفاقی متوجه اثر ضدباکتریایی ماده مترشحه توسط قارچ پنیسیلیوم نوتاتوم شد. هاوارد فلوری Howard Florey این ماده را تخلیص کرد و با تجویز آن موفق به درمان عفونتها به روش سیستمیک شد. پس از این یافته دانشمندان مواد طبیعی دیگری را هم به عنوان آنتیبیوتیک به دست آوردند شامل تتراسایکلین، استرپتومایسین و سفالوسپورینها. پس از شناسایی ساختار این مواد توسط شیمیدانها، با ایجاد تغییرات در آنها انواع صناعی آنتیبیوتیکها تولید شدند. در نهایت انواع جدید کاملاً صناعی آنتیبیوتیکها با اثر بخشی بیشتر و ثبات شیمیایی بیشتر نیز تولید شدند. | الکساندر فلمینگ به طور اتفاقی اثر ضد باکتریایی کدام ماده مترشحه را کشف کرد؟ | false | {
"answer_start": [
127
],
"text": [
"قارچ پنیسیلیوم نوتاتوم"
]
} | در برابر تعداد کمی از باکتریهای بیضرر مؤثر بود و بنابراین پتانسیل درمانی کمی داشت.
کشف اتفاقی
تا سال ۱۹۲۷، فلمینگ در حال بررسی خصوصیات استافیلوکوک بود. او قبلاً از کارهای قبلی خود کاملاً شناخته شده بود و به عنوان یک محقق درخشان شهرت پیدا کرده بود. در سال ۱۹۲۸، وی پس از کار جوزف وارویک بیگر، کشف کرد که استافیلوکوکوس اورئوس تحت شرایط طبیعی رشد میکند، که کشف کرد این باکتری میتواند به انواع مختلف (سویهها) رشد کند. در ۳ سپتامبر ۱۹۲۸، فلمینگ به آزمایشگاه خود بازگشت و تعطیلات را با خانواده اش در سافولک گذراند. وی قبل از عزیمت برای تعطیلات، استافیلوکوکها را در بشقابهای کشت تلقیح کرد و آنها را روی نیمکت گوشه ای از آزمایشگاه خود رها کرد. در بازگشت، فلمینگ متوجه شد که یک ظرف کشت به یک قارچ آلوده شدهاست و کلنیهای استافیلوکوکی که بلافاصله قارچ را احاطه کردهاند از بین رفتهاند، در حالی که کلنیهای استافیلوکوکی دورتر نیز طبیعی بودند، که معروف است «این خنده دار است». فلمینگ ظرف کشت آلوده را به دستیار سابق خود مرلین پرایس نشان داد، که به او یادآوری کرد، «لیزوزیم را اینگونه کشف کردی.» او گمان کرد که این ماده P. chrysogenum است، اما یکی از همکارانش چارلز جی لا توش آن را به عنوان P. rubrum تشخیص داد. (بعداً به عنوان P. notatum اصلاح شد و سپس رسماً به عنوان P. chrysogenum پذیرفته شد؛ اما سرانجام در سال ۲۰۱۱ به عنوان P. rubens حل شد) آزمایشگاهی که فلمینگ در آن پنی سیلین را کشف و آزمایش کردهاست، موزه آزمایشگاه الکساندر فلمینگ در بیمارستان سنت مری، پدینگتون.
افسانهها و شایعات
داستان مشهور از پرداخت پدر وینستون چرچیل برای تحصیلات فلمینگ پس از اینکه پدر فلمینگ وینستون جوان را از مرگ نجات داد، نادرست است. طبق بیوگرافیِ پنی سیلین من: الکساندر فلمینگ و انقلاب آنتیبیوتیکی توسط کوین براون، الکساندر فلمینگ، در نامه ای به دوست و همکارش آندره گراتیا، این را به عنوان «یک افسانه شگفتانگیز» توصیف کرد. وی همچنین در جریان جنگ جهانی دوم خود وینستون چرچیل را نجات نداد. وقتی چرچیل در کارتاژ در تونس در سال ۱۹۴۳ بیمار شد، چرچیل توسط لرد موران با استفاده از سولفونامید نجات یافت، زیرا دیلی تلگراف و مورینگ پست در ۲۱ دسامبر ۱۹۴۳ نوشتند که توسط پنی سیلین نجات یافتهاست. وی با داروی جدید سولفونامید Sulphapyridine، که در آن زمان تحت کد تحقیق M&B 693 شناخته میشد، نجات یافت و توسط May & Baker Ltd , Dagenham , Essex - یکی از شرکتهای تابعه گروه فرانسوی Rhône-Poulenc کشف و تولید شد. در پخش رادیویی بعدی، چرچیل از داروی جدید با عنوان «تحسینبرانگیز» یاد کرد. بسیار محتمل است که اطلاعات صحیح در مورد سولفونامید به روزنامهها نرسیده باشد، زیرا از آنجا که ماده ضد باکتری اصلی سولفونامید، Prontosil، توسط آزمایشگاه بایر آلمان کشف شده بود، و چون انگلیس در آن زمان در جنگ با آلمان بود، فکر میکردم با پیوند دادن درمان چرچیل با کشف انگلیسی، پنی سیلین، میخواستند روحیه انگلیس را بالا ببرند.
پانویس
منابع
استادان دانشگاه لندن
اسکاتلندیهای سده ۱۹ (میلادی)
اعضای انجمن سلطنتی
اهالی ایرشر شرقی
باکتریشناسان اهل اسکاتلند
برندگان جایزه نوبل اهل اسکاتلند
برندگان جایزه نوبل اهل بریتانیا
برندگان جایزه نوبل فیزیولوژی یا پزشکی
پرسنل ارتش بریتانیا در جنگ جهانی | سِر الکساندر فلمینگ (؛ ۶ اوت ۱۸۸۱ – ۱۱ مارس ۱۹۵۵) پزشک و میکروبیولوژیست اسکاتلندی بود. او بیشتر بخاطر کشف آنزیم لیزوزیم در ۱۹۲۳ و اولین آنتیبیوتیک مؤثر جهان یعنی بنزیل پنیسیلین از کپک پنسیلیون روبنس در ۱۹۲۸ شناخته شدهاست. او در سال ۱۹۴۵ به همراه هاوارد فلری و ارنست چین موفق به دریافت جایزه نوبل فیزیولوژی و پزشکی شد. فلمینگ مقالات بسیاری در زمینه باکتریشناسی، ایمنیشناسی و شیمیدرمانی نوشتهاست.
فلمینگ به پاس موفقیتهای علمیش در سال ۱۹۴۴ به نشان شوالیه مفتخر شد. در ۱۹۹۹ به عنوان یکی از ۱۰۰ شخصیت برجسته قرن بیستم در مجله تایمز و در نظر سنجی تلویزیونی بیبیسی به عنوان یکی از ۱۰۰ بریتانیایی کبیر انتخاب شد. او همچنین در نظرسنجی که توسط کانال تلویزیونی استیوی برگزار شد به عنوان سومین اسکاتلندی بزرگ پشت سر ویلیام والاس و رابرت برنز قرار گرفت.
زندگینامه
الکساندر فلمینگ در سال ۱۸۸۱ در دارول اسکاتلند زاده شد. وی از مدرسهٔ پزشکی بیمارستان سنت مری لندن فارغالتحصیل شد و پس از پایان تحصیلات به تحقیق و بررسی در زمینهٔ ایمنیشناسی و مصونیتها پرداخت. سپس به عنوان پزشک نظامی در جنگ جهانی اول زخمهای عفونی را مورد مطالعه قرار داد و متوجه شد که اغلب مواد ضدعفونیکننده خیلی بیش از آنکه میکروبها را از پای درآورند سلولهای بدن را از بین میبرند. به این ترتیب فلمینگ به ضرورت وجود مادهای که بتواند بدون آسیب زدن به سلولهای سالم باکتری را از بین ببرد، پی برد.
پس از جنگ فلمینگ به بیمارستان سنت مری بازگشت و به کار تحقیق خود مشغول شد. در سال ۱۹۲۲ مادهای را کشف کرد که آن را «لیزوزیم» نامید. لیزوزیم، آنزیمی است که در بدن انسان تولید میشود و در ترکیبات مخاط و اشک وجود دارد، به سلولهای بدن آسیب نمیرساند. این ماده اگرچه برخی از میکروبها را از بین میبرد ولی در برابر میکربهای خاصّی که به انسان آسیب میرساند بیاثر است. این کشف با وجود جالب بودن از اهمیت چندانی برخوردار نبود.
در ۲۸ سپتامبر سال ۱۹۲۸ فلمینگ کشف بزرگ خود را به انجام رساند. یکی از ظروف حاوی کشت باکتری «استافیلوکوک» در معرض هوا قرار گرفت که در نتیجه برخی قسمتهای آن از کپک پوشیده شده. فلمینگ متوجه شد در آن قسمتهایی که در نتیجه برخی قسمتهایی که کپک نفوذ کردهاست باکتری به کلّی از بین رفتهاند. او به این نتیجه رسید مادهای که کپک تولید میکند پادزهر باکتری استافیلوکوک است. وی توانست نشان دهد که ماده مزبور از رشد بسیاری از انواع باکتری مضر برای انسان جلوگیری میکند. این ماده که فلمینگ آن را به خاطر عامل تولیدکنندهٔ آن (پنیسیلیوم نوتانیوم) پنی سیلین نامید، برای انسان و حیوان زیانآور نبود. حاصل کار فلمینگ در سال ۱۹۲۹ منتشر شد؛ ولی توجه چندانی را جلب نکرد. فلمینگ دریافته بود که پنیسیلین استفادههای پزشکی بسیار مهمی میتواند داشتهباشد. امّا به هرحال او نتوانست تکنیکی را برای تصفیه و پالایش پنیسیلین ارائه کند و این داروی اعجابانگیز تا ده سال بعد بدون استفاده باقی ماند.
سرانجام در اواخر دهه ۱۹۳۰ دو محقق انگلیسی هاوارد فلری و ارنست چین به مقاله فلمینگ برخوردند. آنها تجربه فلمینگ را تکرار کرده و ماده حاصله را روی حیوانات آزمایشگاهی تجربه کردند در سال ۱۹۴۱ پنیسیلین روی نمونههایی از | شیره کپک زده لوبیای شور را برای درمان عفونتها بکار میبردند. اصطلاح آنتی بیوز (Antibiosis) اولین بار در سال ۱۸۸۹ بهوسیله ویلمین برای توجیه ماهیت رقابتی جوامع بیولوژیک که در آن فقط قویترین و اصلحترین زنده میماند، بکار برده شد و چند سال بعد این اصطلاح برای آنتاگونیسم میکروارگانیسمها نیز مورد استفاده قرار گرفت.
کشف اولین ماده آنتیبیوتیک به سال ۱۹۲۸ توسط فلیمینگ صورت گرفت، او بهطور اتفاقی متوجه اثر ضد باکتریایی ماده مترشحه توسط قارچ پنیسیلیوم نوتاتوم شد. هاوارد فلوری این ماده را تخلیص کرد و با تجویز آن موفق به درمان عفونتها به روش سیستمیک شد. پس از این یافته دانشمندان مواد طبیعی دیگری را هم به عنوان آنتیبیوتیک شامل تتراسایکلین، استرپتومایسین و سفالوسپورینها به دست آوردند. پس از شناسایی ساختار این مواد توسط شیمیدانها، با ایجاد تغییرات در آنها انواع آنتیبیوتیکهای صنعتی تولید شدند. در نهایت انواع جدید این گونه آنتیبیوتیکها با اثر بخشی و ثبات شیمیایی بیشتر نیز تولید شدند.
ضد باکتری
ضد باکتریها موادی هستند که تنها قابلیت نابود سازی باکتریها را دارند.
میکروبکش
میکروب کش هرگونه زیستکش است که عفونتهای میکروبی شامل عفونتهای ویروسی و باکتریایی را از بین میبرد.
زیستکش یک ماده شیمیایی یا میکروارگانیسم است که میتواند هر گونه ارگانیسم مضر را با استفاده از روشهای شیمیایی یا بیولوژیکی از بین برده، خنثی یا کنترلکند.
میکروب کشهایی که تنها ویژهٔ نابود سازی ویروسها هستند شامل داروهای ضد ویروسی و ویروسکشها میباشند.
پادزیست
پادزیست یا آنتیبیوتیک به صورت کلی فراورده یا مادهای است که از یک میکروارگانیسم تولید یا از آن گرفته میشود و میکروارگانیسمهای دیگر را از بین میبرد یا مانع فعالیت آنها میشود. اما در کاربرد معمولتر، این تعریف شامل انواع آنتیبیوتیکهای صنعتی همچون سولفونامیدها و کینولونها میشود. انواع مختلف آنتیبیوتیکها از لحاظ خصوصیات شیمیایی، فیزیکی، داروشناسی، طیف ضد میکروبی و مکانیسم عمل با هم تفاوت دارند.
آنتیبیوتیکهای وسیع الطّیف، آنهایی هستند که در مقابل انواع مختلف میکرو ارگانیسمها فعّال میباشند. مانند تتراسایکلین که در مقابل بسیاری از باکتریهای گرم منفی، کلامیدیا، مایکوپلاسما و ریکتزیاها مؤثر است. آنتیبیوتیکهای با طیف محدود، آنهایی هستند که فقط در مقابل یک میکرو ارگانیسم یا طیف بسیار محدودی از میکروارگانیسمها فعّال میباشند؛ مانند وانکومایسین که عمدتاً در مقابل کوکسیهای گرم مثبت مانند استافیلوکوکها و انتروکوکها مورد استفاده قرار میگیرد.
آنتیبیوتیکها مواد شیمیایی هستند که از دو راه طبیعی و مصنوعی به دست میآیند. آنتیبیوتیکهای طبیعی از میکروارگانیسمهایی مانند قارچها و باکتریها گرفته میشوند. امروزه با پیشرفت شیمی پزشکی بیشتر آنتیبیوتیکهای حاصل تغییرات مولکولی بر روی آنتیبیوتیکهای طبیعی هستند.
آنتیبیوتیکها به دو گروه عمدهٔ آنتیبیوتیکهای باکتریوسید، که باعث مرگ سلول بیماریزا میشوند و باکتریواستاتیک، که موجب توقف رشد و ثابت ماندن تعداد سلول بیماریزا میگردند، طبقهبندی میشوند.
ضدعفونیکنندههای رایج
الکل
الکلها، از جمله اتانول و ۲-پروپانول / ایزوپروپیل الکل (ایزوپروپانول)، که گاهی اوقات به عنوان روح جراحی شناخته میشوند. میکروب کش، ضدعفونی کننده ای که به منظور ضدعفونی کردن پوست قبل از تزریق استفاده میشوند.
بتادین
پوویدون آیوداین (POVIDONE IODINE) یا همان بتادین (BETADINE) یک یدوفور است که اثرات تحریککنندگی ید در آن کاهش یافتهاست. بتادین یکی از مواد ضدعفونیکننده قوی میباشد که بهطور گستردهای برای ضدعفونی و پانسمان زخمها به کار میرود. یدوفور (IODOPHOR) ماده ای است متشکل از ید و یک | انگلیسی هاوارد فلری و ارنست چین به مقاله فلمینگ برخوردند. آنها تجربه فلمینگ را تکرار کرده و ماده حاصله را روی حیوانات آزمایشگاهی تجربه کردند در سال ۱۹۴۱ پنیسیلین روی نمونههایی از بیماران به کار برده شد. این آزمایشها نشان داد که داروی جدید به شکلی حیرتانگیز مؤثر و کارا میباشد.
با ترغیب دولتهای آمریکا و انگلیس شرکتهای داروسازی وارد فعالیت در این زمینه شده و سریعاً روشهایی را برای تولید مقادیر زیاد پنیسیلین ابداع کردند. در آغاز پنیسیلین انحصاراً برای استفاده مصدومان جنگی نگهداری میشد ولی تا سال ۱۹۴۴ برای معالجه غیرنظامیها در انگلیس و آمریکا در دسترس همگان قرار گرفت. با پایان جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۴۵ استفاده از پنیسیلین در سراسر جهان معمول شد.
کشف پنیسیلین انگیزهای برای جستجو و تحقیق برای یافتن سایر آنتیبیوتیک شد و آن تحقیقات منجر به کشف بسیاری از «داروهای معجزهگر» دیگر گردید. با وجود این پنیسیلین همچنان به عنوان پر مصرفترین آنتیبیوتیک باقی ماند.
یکی از دلایل ادامه تفوّق پنیسیلین آن است که این دارو علیه طیف وسیعی از موجودات ذرهبینی آسیبرسان مؤثر است. از این دارو در درمان سفلیس، سوزاک، تب سرخ، دیفتری و همچنین برخی اشکال آرتریت، بُرُنشیت، مننژیت، مسمومیت خون، میشود. یکی دیگر از امتیازات پنیسیلین استعمال بیضرر مقادیر زیاد آن است. یک دُز ۵۰۰۰۰ واحدی پنیسیلین برای درمان برخی عفونتها مؤثر است. امّا تزریق یکصد میلیون واحد پنیسیلین در روز بدون هیچ گونه مخاطره و عوارض جنبی تجویز میشود. البته برخی افراد نسبت به پنیسیلین حساسیت داردند ولی این دارو برای بیشتر مردم سلامتی و توانایی را به ارمغان میآورد.
از آنجا که پنیسیلین تاکنون جان میلیونها نفر را نجات داده و مطمئناً در آینده جان افراد بیشتری را نجات خواهد داد تنها معدود افرادی اهمیت کشف پنیسیلین را زیر سؤال بردهاند. البته جایگاه واقعی و دقیق فلمینگ در این فهرست بستگی به این امر دارد که برای فلوری و چاین چه اعتباری قائل شویم اما کشف اصلی حاصل تحقیقات فلمینگ است.
فلمینگ پس از ازدواج صاحب یک فرزند شد. در سال ۱۹۴۵ جایزه نوبل در پزشکی بهطور مشترک به او و فلوری و چاین داده شد. فلمینگ در سال ۱۹۵۵ درگذشت. '''
سالهای آغازین
الکساندر فلمینگ در ۶ اوت ۱۸۸۱ در مزرعه لوکفیلد در نزدیکی دارول، در ایرشایر اسکاتلند متولد شد، سومین فرزند از چهار فرزند کشاورز هیو فلمینگ (۱۸۱۶–۱۸۸۸) و گریس استرلینگ مورتون (۱۸۴۸–۱۹۲۸)، دختر کشاورز همسایه بود. هیو فلمینگ از ازدواج اول خود چهار فرزند زنده مانده داشت. او هنگام ازدواج دوم با گریس ۵۹ ساله بود و در سن هفت سالگی الکساندر درگذشت.
فلمینگ به مدرسه لودون مور و مدرسه دارول رفت و پیش از انتقال به لندن، بورسیه دو ساله آکادمی کیلمارنوک را دریافت کرد و در آنجا در مؤسسه پلی تکنیک سلطنتی شرکت کرد. الکساندر فلمینگ بیست ساله پس از چهار سال کار در یک دفتر حمل و نقل، مقداری پول از عموی خود، جان فلمینگ به ارث برد. برادر بزرگتر او، تام، قبلاً پزشک بود و به او پیشنهاد کرد که باید همان کار را دنبال کند، و بنابراین در سال ۱۹۰۳، الکساندر کوچکتر در مدرسه پزشکی بیمارستان سنت مری در پدینگتون ثبت نام کرد. وی در سال ۱۹۰۶ با مدرک لیسانس پزشکی از مدرسه با با رتبه | کند، و بنابراین در سال ۱۹۰۳، الکساندر کوچکتر در مدرسه پزشکی بیمارستان سنت مری در پدینگتون ثبت نام کرد. وی در سال ۱۹۰۶ با مدرک لیسانس پزشکی از مدرسه با با رتبه ممتاز فارغالتحصیل شد.
فلمینگ، که از سال ۱۹۰۰ تا ۱۹۱۴ در هنگ داوطلب اسکاتلندی لندن بود، که عضوی از باشگاه تفنگداران در دانشکده پزشکی بودهاست. کاپیتان باشگاه، که مایل به حفظ فلمینگ در تیم بود، به او پیشنهاد کرد که به بخش تحقیقات در سنت ماری بپیوندد، جایی که او به عنوان دستیار متخصص باکتری سر آلمروت رایت، پیشگام در واکسن درمانی و ایمونولوژی شد. در سال ۱۹۰۸، وی مدرک لیسانس را با مدال طلا در باکتریشناسی به دست آورد و تا سال ۱۹۱۴ در سنت ماری مدرس شد. ستوان در سال ۱۹۱۴ به عنوان فرمانده و در سال ۱۹۱۷ به درجه کاپیتانی ارتقا یافت، فلمینگ در طول جنگ جهانی اول در سپاه پزشکی ارتش سلطنتی خدمت میکرد، و در اعزامها شرکت کرد. او و بسیاری از همکارانش در بیمارستانهای نبرد در جبهه غربی فرانسه کار میکردند. در سال ۱۹۱۸ به بیمارستان سنت ماری بازگشت و در آنجا در سال ۱۹۲۸ به عنوان استاد باکتریشناسی دانشگاه لندن انتخاب شد. در سال ۱۹۵۱ به مدت سه سال به عنوان رئیس دانشگاه ادینبورگ انتخاب شد.
تحقیقات
در طول جنگ جهانی اول، فلمینگ شاهد کشته شدن بسیاری از سربازان بر اثر سپتیسمی ناشی از زخمهای آلوده بود. ضد عفونی کنندهها، که در آن زمان برای درمان زخمهای آلوده استفاده میشد، اغلب آسیبها را بدتر میکند. فلمینگ در مقاله ای که برای مجله پزشکی The Lancet در طول جنگ جهانی اول ارسال کرد، یک آزمایش مبتکرانه را توصیف کرد، که در نتیجه مهارت خود در دمیدن شیشه، قادر به انجام آن بود، و در آن توضیح داد که چرا داروهای ضد عفونی کننده بیش از عفونت سربازان را میکشند. ضد عفونی کنندهها به خوبی روی سطح کار میکردند، اما زخمهای عمیق تمایل به پناه دادن باکتریهای بی هوازی از ماده ضدعفونی کننده داشتند، و به نظر میرسد ضد عفونی کنندهها مواد مفید تولید شده را که از بیماران محافظت میکند، حداقل از بین میبرد و همچنین باکتریها را از بین میبرد، و هیچ کاری برای از بین بردن باکتریهایی که از دسترس خارج شدهاند انجام نداد. سر آلمروت رایت از یافتههای فلمینگ به شدت حمایت کرد، اما با وجود این، بیشتر پزشکان ارتش در طول جنگ به استفاده از داروهای ضد عفونی کننده حتی در مواردی که این وضعیت بیماران را بدتر میکرد، ادامه دادند.
در بیمارستان سنت مری، فلمینگ تحقیقات خود را در مورد مواد ضد باکتری ادامه داد. وی با آزمایش ترشحات بینی از یک بیمار مبتلا به سرماخوردگی شدید، در سال ۱۹۲۲ دریافت که مخاط بینی اثر مهاری بر رشد باکتری دارد. این اولین کشف ثبت شده لیزوزیم بود، آنزیمی که در بسیاری از ترشحات از جمله اشک، بزاق، پوست، مو و ناخن و همچنین مخاط وجود دارد. اگرچه وی توانست مقدار بیشتری لیزوزیم از سفیده تخم مرغ بدست آورد، آنزیم فقط در برابر تعداد کمی از باکتریهای بیضرر مؤثر بود و بنابراین پتانسیل درمانی کمی داشت.
کشف اتفاقی
تا سال ۱۹۲۷، فلمینگ در حال بررسی خصوصیات استافیلوکوک بود. او قبلاً از کارهای قبلی خود | ویلیامینا پاتون استیونس فلمینگ (۱۵ مه ۱۸۵۷–۲۱ مه ۱۹۱۱) یک اخترشناس اسکاتلندی آمریکایی بود. در طول دوران حرفهای او به ایجاد سیستم تعیین مشترک برای ستارهها و فهرست هزاران ستاره و سایر پدیدههای نجومی کمک کرد. از جمله دستاوردهای حرفهای او در زمینه ستارهشناسی کشف سحابی سر اسب در سال ۱۸۸۸ است.
زندگینامه
ویلیاما فلمینگ در ۱۵ مه ۱۸۵۷ از مادری به نام مری و پدری به نام رابرت استیونز در داندی، اسکاتلند متولد شد. او در آنجا، در سال ۱۸۷۷، با جیمز اور اورل فلمینگ، حسابدار و نابغه داندی، ازدواج کرد. او مدت کوتاهی به عنوان یک معلم مشغول به کار بود، وقتی که زن در ۲۱ سالگی به بوستون، ماساچوست، ایالات متحده آمریکا مهاجرت کرد.
رصدخانه کالج هاروارد
پس از آنکه او و فرزندش توسط جیمز فلمینگ رها شدند، او به عنوان خدمتکار در خانه پروفسور ادوارد چارلز پیکرینگ کار میکرد و مدیر رصدخانه کالج هاروارد (HCO) بود. داستان گفته شد که پیکرینگ اغلب با عملکرد "رایانه" (همه مردان) در رصدخانه ناامید شده و، به نظر میرسد، با صدای بلند شکایت میکند: "خدمتکار اسکاتلندی من میتواند بهتر انجام شود!"
در سال ۱۸۸۱، پیکرینگ فلمینگ را برای پیوستن به HCO استخدام کرد و به نحوه تجزیه و تحلیل طیفهای ستاره ای آموزش داد. او اولین کارشناس کاملی از کامپیوترهای انسان بود که توسط پکینگینگ در HCO ایجاد شده بود. به زودی او یک سیستم برای طبقهبندی ستارهها را بر اساس میزان نسبی هیدروژن مشاهده شده در طیف آنها طراحی کرد. (ستارههایی که هیدروژن را به عنوان عنصر فراوان بیشتر طبقهبندی میشوند؛ ردههای هیدروژنی به عنوان عنصر فراوان دوم، B و غیره) بعدها، Annie Jump Cannon یک سیستم طبقهبندی بهبود یافته براساس دمای سطح ستارهها ایجاد کرد.
فلمینگ در فهرست بندی ستارهها که بعدها به عنوان کاتالوگ هنری دراپر منتشر شد، کمک کرد. در نه سال تلاش او بیش از ۱۰٬۰۰۰ ستاره را فهرست کرد. در طول کارش او ۵۹ سحابی گازی، بیش از ۳۱۰ ستاره متغیر و ۱۰ عدد نوده را کشف کرد. در سال ۱۹۰۷ او فهرستی از ۲۲۲ ستاره متغیر که او کشف کرده بود منتشر کرد.
در سال ۱۸۸۸، فلمینگ سحابی اسب را بر روی یک صفحه تلسکوپ فتوگرامتری کشف کرد که توسط ستارهشناس W. H. Pickering، برادر E.C. Pickering؛ او سحابی درخشان (که بعدها به عنوان IC 434 نامیده میشود) را توصیف کرد، به عنوان داشتن یک سوراخ نیم دایره ای ۵ دقیقه ای در قطر ۳۰ دقیقه جنوب Zeta Orionis. انتشارات حرفهای بعدی از این امر غفلت نگرفتند تا فلمینگ و وات. پی. اولین کاتالوگ فهرست Dreyer، نام فلمینگ را از فهرست مشارکت کنندگان حذف کرد و سپس اشیاء آسمان را در هاروارد کشف کرد، و کل کار را فقط به «پیکرینگ» تقسیم کرد - بهطور قابل ملاحظه ای به معنی E. C. Pickering، مدیر HCO. اما با گذشت دومین فهرست کاتالوگ درایر، در سال ۱۹۰۸، فلمینگ و همکارانش در HCO به اندازه کافی شناخته شده بودند تا اعتبار مناسب برای اکتشافاتشان دریافت کنند؛ همچنان، اولین مشاهدات خود را از سحابیهای اسب سواری بهطور معمول غیرمجاز بود.
در سال ۱۸۸۶، فلمینگ مسئول دهها زن استخدام شده برای محاسبه طبقهبندیهای ریاضی و ویرایش نشریات رصدخانه بود. در سال ۱۸۹۹، او به عنوان مدیر | گندزداها موادی هستند که برای نابودکردن ارگانیسمهای موجود در محیط و اجسام غیرزنده بکار میروند. گندزداها پاککننده ابزار، وسایل، لباسها، سطوح، کاشیها، دستشویی و حمام هستند. این مواد که اغلب شیمیایی هستند با اثر بر باکتریها، ویروسها، قارچها و سایر ارگانیسمها آنها را از بین میبرند یا از رشد آنها جلوگیری میکنند.
ضدعفونیکنندهها یا آنتی سپتیک (antiseptic) دستهای از مواد هستند که در سطح پوست، بدن و در بافتهای زنده استفاده میشوند.
تاریخچه
نخستین توضیح گسترده پیرامون استفاده نوین از ضدعفونیکنندهها در عملهای جراحی در سال ۱۸۶۷ توسط جوزف لیستر جراح انگلیسی و طی مقالهای با نام اصول گندزدایی در عمل جراحی منتشر گشت که در آن از نظریهٔ میکروبهای بیماریزا که نخستین بار توسط لویی پاستور بیان شده بود اقتباس گردید. طبق این مقاله استفاده از موادی مانند فنول میتواند بسیاری از میکروبها را کشته و محل جراحی را ضدعفونی کند. برخی روشهای ضدعفونی مشابه در گذشته توسط دانشمندانی چون بقراط و جالینوس و همچنین در کتیبههای باستانی سومری بیان گشتهاند. افرادی چون جوزف اسمیت برای نخستین بار از موادی مانند الکل برای ضدعفونی زخمها و جراحتها استفاده نمودند. نخستین استفاده از مواد ضدعفونیکننده را میتوان در مصر باستان و به هنگام مومیایی کردن اجساد مشاهده نمود. امروزه از محلول آب و فنل که دارای قدرتی خاص و ثابت است به عنوان معیاری برای مقایسهٔ تأثیر و قدرت ضدعفونیکنندهها استفاده میشود.
مدتها قبل از کشف پنیسیلین بشر آموخته بود که بهطور تجربی بعضی مواد خام را به عنوان عامل ضد میکروب مورد استفاده قرار دهد. ۶۰۰–۵۰۰ سال قبل از میلاد، چینیها شیره کپک زده لوبیای شور را برای درمان عفونتها بکار میبردند. اصطلاح آنتی بیوز (Antibiosis) اولین بار در سال ۱۸۸۹ بهوسیله ویلمین برای توجیه ماهیت رقابتی جوامع بیولوژیک که در آن فقط قویترین و اصلحترین زنده میماند، بکار برده شد و چند سال بعد این اصطلاح برای آنتاگونیسم میکروارگانیسمها نیز مورد استفاده قرار گرفت.
کشف اولین ماده آنتیبیوتیک به سال ۱۹۲۸ توسط الکساندر فلمینگ صورت گرفت، او بهطور اتفاقی متوجه اثر ضدباکتریایی ماده مترشحه توسط قارچ پنیسیلیوم نوتاتوم شد. هاوارد فلوری این ماده را تخلیص کرد و با تجویز آن موفق به درمان عفونتها به روش سیستمیک شد. پس از این یافته دانشمندان مواد طبیعی دیگری را هم به عنوان آنتیبیوتیک شامل تتراسایکلین، استرپتومایسین و سفالوسپورینها به دست آوردند. پس از شناسایی ساختار این مواد توسط شیمیدانها، با ایجاد تغییرات در آنها انواع آنتیبیوتیکهای صنعتی تولید شدند. در نهایت انواع جدید این گونه آنتیبیوتیکها با اثر بخشی و ثبات شیمیایی بیشتر نیز تولید شدند.
فرایند و عملکرد
گندزدایی یعنی استفاده از روشهای فیزیکی یا شیمیایی به منظور کم کردن بار میکروبی در محیط یا ابزار بیجان. استفاده از گندزداها برای تأمین سلامتی بسیار ضروری است و از عوامل مهم پیشگیری از بیماریها بخصوص، بیماریهای مسری میباشد. گندزادیی به معنی سترون کردن نیست و در گندزدایی ارگانیسمهای بسیار مقاوم مانند هاگ باکتریها از بین نمیروند.
مواد گندزدا شامل دو دسته هستند، مواد گندزدا ی باکتری کش که قابلیت نابودسازی مستقیم سلول باکتری از طریق نابودسازی دیواره آن که منجر به جذب آب، تورم و ترکیدن آن میشود را دارند و مواد گندزدا ی مهارگر باکتری که از رشد و تقسیم سلولی باکتری | فلمینگ در معانی زیر کاربرد دارد:
یان فلمینگ
رنه فلمینگ
الکساندر فلمینگ
پگی فلمینگ
ویکتور فلمینگ
فلمینگ (دهانه)
صفحههای ابهامزدایی مکانها
صفحههای ابهامزدایی نام خانوادگی | فنیندیون () یک ضد انعقاد است که به عنوان یک آنتاگونیست ویتامین K عمل میکند.
منابع
پیوند به بیرون
آنتاگونیستهای ویتامین کا
اینداندیاونها | سرطان دارد. اسید بنزوئیک، ترکیبی است که خاصیت ضد میکروبی دارد. این ماده بهطور طبیعی در گوجه سبز وجود دارد. همچنین، بعضی از تحقیقات بیانگر خاصیت ضد قارچی و ضد باکتریایی این میوه هستند.
مطالعات نشان میدهد که این میوه میتواند در درمان تومورها مؤثر باشد. همچنین به دلیل وجود اسید اسکوربیک برای افراد مبتلا به نقرس توصیه میشود.
منابع
ارقام آلو
گلسرخیان
میوهها |
90e86252-17e0-4352-a839-2345c4d337f6 | آنتیبیوتیک | کشف اولین ماده آنتیبیوتیک به سال ۱۹۲۸ توسط الکساندر فلمینگ صورت گرفت، او بهطور اتفاقی متوجه اثر ضدباکتریایی ماده مترشحه توسط قارچ پنیسیلیوم نوتاتوم شد. هاوارد فلوری Howard Florey این ماده را تخلیص کرد و با تجویز آن موفق به درمان عفونتها به روش سیستمیک شد. پس از این یافته دانشمندان مواد طبیعی دیگری را هم به عنوان آنتیبیوتیک به دست آوردند شامل تتراسایکلین، استرپتومایسین و سفالوسپورینها. پس از شناسایی ساختار این مواد توسط شیمیدانها، با ایجاد تغییرات در آنها انواع صناعی آنتیبیوتیکها تولید شدند. در نهایت انواع جدید کاملاً صناعی آنتیبیوتیکها با اثر بخشی بیشتر و ثبات شیمیایی بیشتر نیز تولید شدند. | اثر بخشی آنتیبیوتیکهای جدید چگونه است؟ | false | {
"answer_start": [
566
],
"text": [
"بیشتر"
]
} | آنتیبیوتیک گستردهاثر یا آنتیبیوتیک وسیعالطیف به آنتیبیوتیکی اشاره دارد که بر روی طیف گستردهای از باکتریهای بیماریزا عمل میکند. آنتیبیوتیکهای گستردهاثر بر روی هر دو خانواده باکتری باکتری گرم مثبت و گرم منفی اثر دارند در حالی که آنتیبیوتیکهای با طیف محدود فقط روی یک خانوادهٔ خاص از باکتریها اثر میگذارند. آمپی سیلین نمونهای از آنتیبیوتیکهای گستردهاثر است که استفاده زیادی دارند.
کاربرد
آنتیبیوتیکهای گستردهاثر به درستی در موقعیتهای پزشکی زیر استفاده میشود:
تجربی (بر اساس تجربهٔ پزشکان)، قبل از شناسایی نوع باکتری، زمانی که طیفی از بیماریها میتوانند در صورت تأخیر در درمان منجر به بیماری جدیتری شوند. برای نمونه، در مننژیت، که اگر در ابتدای بیماری آنتیبیوتیکهای گستردهاثر استفاده نشود ممکن است بیماری بسیار وخیم شود.
برای باکتریهایی که مقاومت دارویی دارند و به چند آنتیبیوتیک طیف محدود پاسخ نمیدهند.
برای پیشگیری از عفونت هنگام بریدگیها و خونریزیهای پوستی.
خطرات
آنتیبیوتیکها میتوانند محتوی طبیعی باکتریهای بدن را با حمله به باکتریهای فلور طبیعی بدن تغییر دهند؛ یعنی هم باکتریهای بیماریزا و هم باکتریهای غیر بیماریزا را از بین میبرند. آسیب فلور طبیعی بدن میتواند موجب عفونتهای ثانویه مثل کلستریدیوم دیفیسیل یا کاندیدیاز شود.
نمونهها
نمونههایی از آنتیبیوتیک گستردهاثر،
در انسان:
آمینوگلیکوزید (بجز استرپتومایسین)
آمپیسیلین
کوآموکسیکلاو (Augmentin)
کارباپنم (مانند ایمیپنم)
پیپراسیلین/تازوباکتام
فلوروکینولون (مانند سیپروفلوکساسین)
تتراسایکلینها
کلرامفنیکل
تیکارسیلین
کوتریموکسازول (Bactrim)
در دامپزشکی:
کوآموکسیکلاو، (در حیوانات کوچک)
پنیسیلین، استرپتومایسین و اکسی تتراسایکلین (در حیوانات مزرعهای)
پنیسیلین و سولفونامید (در اسبها).
منابع
آنتیبیوتیکها
ویکیسازی رباتیک | پادزیست یا آنتیبیوتیک بهصورت کلی فراورده یا مادهای است که از یک میکروارگانیسم تولید یا از آن گرفته میشود و میکروارگانیسمهای دیگر را از میان میبرد یا مانع رشد آنها میشود. آنتیبیوتیک یک زیستکش است. اما در کاربرد معمولتر این تعریف شامل گونههای صناعی آنتیبیوتیکها همچون سولفونامیدها و کینولونها میشود. گونههای مختلف آنتیبیوتیکها از لحاظ ویژگیهای شیمیایی، فیزیکی، داروشناسی، دامنهٔ ضدمیکروبی و سازوکار کارکرد با هم متفاوت هستند.
آنتیبیوتیکهای گستردهاثر، آنهایی هستند که در برابر گونههای مختلف میکروارگانیسمها فعال هستند. مانند تتراسایکلین که در برابر بسیاری از باکتریهای گرم مثبت، کلامیدیا، مایکوپلاسما و ریکتزیاها مؤثر است. آنتیبیوتیکهای با دامنهٔ محدود، آنهایی هستند که تنها در برابر یک میکروب یا دامنهٔ بسیار محدودی از میکروبها فعال هستند؛ مانند وانکومایسین که بیشتر دربرابر کوکسیهای گرم-مثبت مانند استافیلوکوکها و انتروکوکها مورد استفاده قرار میگیرد.
آنتیبیوتیکها، ترکیباتی شیمیایی هستند که از دو راه طبیعی و ساختگی بهدست میآیند. آنتیبیوتیکهای طبیعی از میکروارگانیسمهایی مانند قارچها و باکتریها گرفته میشوند و گروه دیگر، با طی فرآیندهای شیمیایی و آزمایشگاهی تولید میشوند. آنتیبیوتیکها به دو گروه عمده تقسیم میشوند:
آنتیبیوتیکهای باکتریکش، که باعث کشتن سلول بیماریزا میشوند و آنتیبیوتیکهای مهارگر باکتری، که باعث توقف رشد باکتریهای بیماریزا میشوند.
تاریخچه
مدتها پیش از کشف پنیسیلین بشر آموخته بود بهطور تجربی برخی مواد خام را به عنوان عامل ضدمیکروب بهکار گیرد. ۶۰۰–۵۰۰ سال پیش از میلاد، چینیها شیره کپک زده لوبیای شور را برای درمان عفونتها بهکار میبردند. اصطلاح آنتیبیوز (Antibiosis) نخستین بار در سال ۱۸۸۹ بهوسیلهٔ ویلمین برای توجیه ماهیت رقابتی جوامع زیستشناختی که در آن تنها قویترین و اصلحترین زنده میماند بهکار برده شد و چند سال بعد این اصطلاح برای آنتاگونیسم میکروارگانیسمها نیز مورد استفاده قرار گرفت.
کشف نخستین ماده آنتیبیوتیک به سال ۱۹۲۸ توسط الکساندر فلمینگ صورت گرفت، او بهطور اتفاقی متوجه اثر ضدباکتریایی مادهٔ مترشحه توسط قارچ پنیسیلیوم نوتاتوم شد. هاوارد فلوری، این ماده را تخلیص کرد و با تجویز آن، موفق به درمان عفونتها به روش سیستمیک شد. پس از این یافته، دانشمندان، مواد طبیعی دیگری را هم بهعنوان آنتیبیوتیک از جمله تتراسایکلین، استرپتومایسین و سفالوسپورینها بهدست آوردند. پس از شناسایی ساختار این مواد توسط شیمیدانها، با ایجاد تغییرات در آنها گونههای صناعی آنتیبیوتیکها تولید شدند. در نهایت گونههای جدید کاملاً صناعی آنتیبیوتیکها با اثربخشی بیشتر و ثبات شیمیایی بیشتر نیز تولید شدند.
گونههای آنتیبیوتیکها و سازوکار اثر
آنتیبیوتیکها معمولاً بر اساس مکانیسمعمل، ساختار شیمیایی یا طیف فعالیت، طبقهبندی میشوند.
مهارکنندهٔ ساخت دیوارهٔ سلولی باکتری
شامل گروه بتالا-کتامها (پنیسیلین، سفالوسپورینها، کارباپنمها (مانند ایمیپنم)، باسیتراسین، آزترئونام و ونکومایسین) میشود.
مهارکنندهٔ اثر آنزیم بتالاکتاماز
این آنزیم توسط برخی باکتریها تولید شده و حلقهٔ بتا-لاکتام آنتیباکتریها را تخریب میکند.
این آنتیبیوتیکها شامل کلاوولانیک اسید، سولباکتام، تازوباکتام و آویباکتام میشود.
تغییر در عملکرد غشای سلولی
این دسته با ایجاد تغییراتی در غشای سلولی باعث افزایش نفوذپذیری و در نتیجه، تخریب غشای سلولی میشوند که شامل پلیمیکسین، عوامل ضد قارچ پلیان (نیستاتین و آمفوتریسین بی) و داپتومایسین.
مهارکنندهٔ پروتئینسازی
مهار سنتز پروتئین از دو مسیر ممکن میشود:
الف) از طریق محدود کردن زیرواحد کوچک ریبوزوم پروکاریوتی: شامل دستهٔ آمینوگلیکوزیدها (مانند جنتامایسین) و دستهٔ تتراسایکلینها میشود.
ب) از طریق محدود کردن زیرواحد بزرگ ریبوزوم پروکاریوتی: شامل دستهٔ ماکرولیدها، دستهٔ لینکلوزامیدها، کلرامفنیکل، کلیندامایسین، لینزولید و استرپتوگرامین میشود.
مهارکنندهٔ همانندسازی دیاِناِی
شامل دستهٔ فلوروکینولونها و مترونیدازول | شیره کپک زده لوبیای شور را برای درمان عفونتها بکار میبردند. اصطلاح آنتی بیوز (Antibiosis) اولین بار در سال ۱۸۸۹ بهوسیله ویلمین برای توجیه ماهیت رقابتی جوامع بیولوژیک که در آن فقط قویترین و اصلحترین زنده میماند، بکار برده شد و چند سال بعد این اصطلاح برای آنتاگونیسم میکروارگانیسمها نیز مورد استفاده قرار گرفت.
کشف اولین ماده آنتیبیوتیک به سال ۱۹۲۸ توسط فلیمینگ صورت گرفت، او بهطور اتفاقی متوجه اثر ضد باکتریایی ماده مترشحه توسط قارچ پنیسیلیوم نوتاتوم شد. هاوارد فلوری این ماده را تخلیص کرد و با تجویز آن موفق به درمان عفونتها به روش سیستمیک شد. پس از این یافته دانشمندان مواد طبیعی دیگری را هم به عنوان آنتیبیوتیک شامل تتراسایکلین، استرپتومایسین و سفالوسپورینها به دست آوردند. پس از شناسایی ساختار این مواد توسط شیمیدانها، با ایجاد تغییرات در آنها انواع آنتیبیوتیکهای صنعتی تولید شدند. در نهایت انواع جدید این گونه آنتیبیوتیکها با اثر بخشی و ثبات شیمیایی بیشتر نیز تولید شدند.
ضد باکتری
ضد باکتریها موادی هستند که تنها قابلیت نابود سازی باکتریها را دارند.
میکروبکش
میکروب کش هرگونه زیستکش است که عفونتهای میکروبی شامل عفونتهای ویروسی و باکتریایی را از بین میبرد.
زیستکش یک ماده شیمیایی یا میکروارگانیسم است که میتواند هر گونه ارگانیسم مضر را با استفاده از روشهای شیمیایی یا بیولوژیکی از بین برده، خنثی یا کنترلکند.
میکروب کشهایی که تنها ویژهٔ نابود سازی ویروسها هستند شامل داروهای ضد ویروسی و ویروسکشها میباشند.
پادزیست
پادزیست یا آنتیبیوتیک به صورت کلی فراورده یا مادهای است که از یک میکروارگانیسم تولید یا از آن گرفته میشود و میکروارگانیسمهای دیگر را از بین میبرد یا مانع فعالیت آنها میشود. اما در کاربرد معمولتر، این تعریف شامل انواع آنتیبیوتیکهای صنعتی همچون سولفونامیدها و کینولونها میشود. انواع مختلف آنتیبیوتیکها از لحاظ خصوصیات شیمیایی، فیزیکی، داروشناسی، طیف ضد میکروبی و مکانیسم عمل با هم تفاوت دارند.
آنتیبیوتیکهای وسیع الطّیف، آنهایی هستند که در مقابل انواع مختلف میکرو ارگانیسمها فعّال میباشند. مانند تتراسایکلین که در مقابل بسیاری از باکتریهای گرم منفی، کلامیدیا، مایکوپلاسما و ریکتزیاها مؤثر است. آنتیبیوتیکهای با طیف محدود، آنهایی هستند که فقط در مقابل یک میکرو ارگانیسم یا طیف بسیار محدودی از میکروارگانیسمها فعّال میباشند؛ مانند وانکومایسین که عمدتاً در مقابل کوکسیهای گرم مثبت مانند استافیلوکوکها و انتروکوکها مورد استفاده قرار میگیرد.
آنتیبیوتیکها مواد شیمیایی هستند که از دو راه طبیعی و مصنوعی به دست میآیند. آنتیبیوتیکهای طبیعی از میکروارگانیسمهایی مانند قارچها و باکتریها گرفته میشوند. امروزه با پیشرفت شیمی پزشکی بیشتر آنتیبیوتیکهای حاصل تغییرات مولکولی بر روی آنتیبیوتیکهای طبیعی هستند.
آنتیبیوتیکها به دو گروه عمدهٔ آنتیبیوتیکهای باکتریوسید، که باعث مرگ سلول بیماریزا میشوند و باکتریواستاتیک، که موجب توقف رشد و ثابت ماندن تعداد سلول بیماریزا میگردند، طبقهبندی میشوند.
ضدعفونیکنندههای رایج
الکل
الکلها، از جمله اتانول و ۲-پروپانول / ایزوپروپیل الکل (ایزوپروپانول)، که گاهی اوقات به عنوان روح جراحی شناخته میشوند. میکروب کش، ضدعفونی کننده ای که به منظور ضدعفونی کردن پوست قبل از تزریق استفاده میشوند.
بتادین
پوویدون آیوداین (POVIDONE IODINE) یا همان بتادین (BETADINE) یک یدوفور است که اثرات تحریککنندگی ید در آن کاهش یافتهاست. بتادین یکی از مواد ضدعفونیکننده قوی میباشد که بهطور گستردهای برای ضدعفونی و پانسمان زخمها به کار میرود. یدوفور (IODOPHOR) ماده ای است متشکل از ید و یک | آنتیبیوتیکهای موثر بر پوشش سلول دستهای از آنتی بیوتیکها هستند که در درجه اول بر روی پوشش سلول اثر میکنند.
نمونههای این دسته شامل سیکلوسرین ، پنی سیلین و پلیمیکسین بی میباشد.
منابع
آنتیبیوتیکها | تیکارسیلین/کلاوولانیک اسید، یا کو-تیکارکلاو، یک آنتی بیوتیک ترکیبی است که از تیکارسیلین، که یک آنتی بیوتیک بتا- لاکتام و اسید کلاوولانیک، که یک مهار کننده بتا-لاکتاماز است، تشکیل شدهاست. این ترکیب منجر به تولید یک آنتی بیوتیک با افزایش طیف عمل و اثر بخشی در برابر باکتریهای مقاوم در برابر تیکارسیلین میشود که با تولید بتا-لاکتامازها عملکرد آنتی بیوتیک بتالاکتامی را مختل میکنند.
منابع
آنتیبیوتیکهای ترکیبی | تیکسوباکتین نوعی آنتی بیوتیک جدید با وزن مولکولی پایین علیه باکتریهای گرم مثبت است. این آنتی بیوتیک هنوز در مرحله پژوهش است و وارد بازار نشده است.
تیکسوباکتین با استفاده از متد جدیدی به نام تراشه جداسازی (ichip) از کشت باکتری در خاک کشف شد که به پژوهشگران اجازه کشت باکتریهایی را میدهد که قبلاً غیرقابل کشت بودند. این آنتی بیوتیک از باکتری Eleftheria terrae بدست آمده است.
ظاهراً به دسته جدیدی از آنتی بیوتیکها تعلق دارد که باکتریها را با چسبیدن به لیپید ll و لیپید lll که پیش مادههای مهمی در تشکیل دیواره سلولی میباشند از بین میبرد.
اثر ضد میکروبی
تیکسوباکتین علیه همهی باکتری های گرم مثبت به کار می رود و توانسته استافیلوکوکوس ارئوس و مایکوباکتریوم توبرکلوزیس را بدون هیچگونه مقاومت آنتی بیوتیکی قابل شناسایی از بین ببرد؛ و علیه انتروکوک ها ، کلستریدیوم دفیسیل و باسیلوس آنتراسیس به صورت چشمگیری مؤثر بوده است.
منابع
https://en.wikipedia.org/wiki/Teixobactin
آنتیبیوتیکهای پلیپپتیدی
داروهای فاقد کدهای طبقهبندی شیمیایی درمانی آناتومیک | مهارگر باکتری یا باکتریواستاتیک به هر مادهای گفته میشود که میتواند رشد و تکثیر باکتریها را متوقف کند اما الزاماً باعث مرگ باکتریها نمیشوند. باکتریواستاتیکها بر اساس نوع کاربرد به گروههای گوناگونی چون گندزداها، ضدعفونیکنندهها، مواد نگهدارنده و آنتیبیوتیکها تقسیم میشوند.
باکتریکشها (Bactericide) نوع دیگری از مواد ضدباکتری هستند که قابلیت نابودسازی مستقیم سلول باکتری را داشته و از روشهای مختلف منجر به نابودی باکتری میشوند.
آنتیبیوتیکهای مهارگر باکتری
آنتیبیوتیکهای مهارگر باکتری از رشد و تقسیم سلولی باکتری جلوگیری میکنند تا سیستم ایمنی بدن قادر به مقابله با عفونت شود. یک آنتیبیوتیک مهارگر باکتری میتواند از راههای مختلف مانع رشد باکتری شود. به عنوان نمونه، تتراسیکلین میتواند ریبوزوم باکتری را مهار کند تا ساخت پروتئینهای جدید متوقف شود. در حالیکه باکتری زنده است اما قادر به تکثیر نخواهد بود زیرا پروتئین لازم برای تشکیل سلول جدید ساخته نمیشود. هرچند تفکیک آنتیبیوتیکهای مهارگر از باکتریکشها دقیق نیست و حتی آنتیبیوتیکهای مهارگر در غلظت بالا موجب مرگ بسیاری از باکتریها میشوند ولی این آنتیبیوتیکها اصولاً از گروه باکتریواستاتیک محسوب میشوند.
تتراسایکلینها، ماکرولیدها، اتامبوتول، سولفانامیدها، نیتروفورانتوئین، اسپکتینومایسین، کلرامفنیکل، تریمتوپریم، کلیندامایسین، نووبیوسین مثالهایی از اینگونه آنتیبیوتیکها هستند.
مواد نگهدارنده
مواد مهارگر باکتری، استفادههای بسیاری در ساخت مواد نگهدارنده دارند. مهارگرهای باکتری شرایط رشد باکتری را نامناسب میکنند. کارکرد مهارگر باکتری، شبیه به منجمدکردن، نمکسود کردن و دودی کردن موادغذایی است. چنین شرایطی سبب کند شدن رشد باکتری شده و عمر مفید مواد غذایی را افزایش میدهد.
جستارهای وابسته
گندزدا
باکتریکش
آنتیبیوتیک
منابع
آنتیبیوتیکها
ضد عفونیکنندهها | استوارت یک دهانه برخوردی در ماه است.
منابع
چهارگوش الکیو۱۳
دهانههای ماه | بنتینگ یک دهانه برخوردی در ماه است.
منابع
دریای آرامی
چهارگوش الکیو۱۲
دهانههای ماه | ارتمنوف یک دهانه برخوردی در ماه است.
منابع
چهارگوش الکیو۱۴
دهانههای ماه |
5a41b49e-e781-407d-abce-90f7353ebf07 | صهیونیسم | از سال ۷۰ میلادی و پس از شکست یهودیان در شورش بزرگ*[۵] و تخریب اورشلیم توسط امپراتوری روم، و همچنین شکست دیگر در شورش بارکخبا*[۶] در سال ۱۳۵ میلادی که به پراکنده شدن بخشی از یهودیان در دیگر نقاط امپراتوری منجر شد، بازگشت این عده از یهودیان مهاجرت کرده به سرزمین مادری پس از حدود ۱۹۰۰ سال، همواره دغدغه این یهودیان مهاجرت کرده به بقیه دنیا، به صورت آرزو بودهاست. به علت نتایج مصیبت بار این شورشها، چنین جنبشهای مردمی که برای بازپسگیری حاکمیت ملی و بر اساس تأثیرات دینی به وجود آمده بودند، پس از قرنها امیدهای بربادرفته که از یک «مسیحا» ی دروغین به مسیحای دیگری ختم میشد،به جنبشهایی تبدیل شدند که در آنها توکل به مشیت الهی، با این فرض که خواست خدا بر این است که این سرزمین در نهایت به قوم برگزیده یهود برسد، جایگزین عناصر انسانی «رستگاری توسط مسیح» شدهاست. با وجود اینکه قومیگرایی یهودی در دوران باستان بیشتر جنبهٴ مذهبی داشتهاست، با این حال مطرح شدن دوبارهٴ بازگشت به سرزمین مادری در بین یهودیان را باید مدیون برپایی ایدئولوژیکی و سیاسی صهیونیسم دانست. | تخریب اورشلیم توسط کدام امپراتوری بود؟ | false | {
"answer_start": [
86
],
"text": [
"روم"
]
} | تنگنای اورشلیم در سال ۷۰ میلادی رویدادی سرنوشت ساز در نخستین جنگ یهودیان و رومیان بود که در آن ارتش روم شهر اورشلیم را تصرف کرد و هم شهر و هم پرستشگاه آن را ویران کرد. ارتش روم، به رهبری امپراتور آینده تیتوس و با همراهی فرمانده دوم، تیبریوس ژولیوس الکساندر، شهر اورشلیم را که از سال ۶۶ میلادی زیر کنترل شورشیان یهودی بود و پس از شورشهای سال ۶۶ اورشلیم، زمانی که دولت موقت یهود در اورشلیم تشکیل شد، محاصره و فتح کرد.
تنگنای شهر در ۱۴ آوریل ۷۰ م، سه روز قبل از آغاز عید فصح در همان سال آغاز شد. این تنگنا حدود چهار ماه به طول انجامید و در اوت ۷۰ م در تیشا بئاو با آتش زدن و تخریب پرستشگاه دوم به پایان رسید. سپس رومیها وارد شهر سفلی شدند و آن را غارت کردند. طاق تیتوس، که هنوز در رم پابرجاست، در یادبود این فتح ساخته شدهاست. فتح شهر تقریباً در ۸ سپتامبر ۷۰ م به پایان رسید.
یوسف فلاوی، تاریخ تنگنا را در سال دوم وسپاسیان که مربوط به سال ۷۰ گاهشماری دوران مشترک است، میداند.
در هنرهای پسین
جنگ در یهودیه، به ویژه تنگنا و ویرانی اورشلیم، طی سدهها الهامبخش نویسندگان و هنرمندان بودهاست. برخی از این آثار هنری عبارتاند از:
تنگنای اورشلیم شعر سده چهاردهم انگلیسی.
نقاشی ویرانی پرستشگاه اورشلیم توسط نیکولاس پوسین (۱۶۳۷). روغن روی بوم، ۱۴۷ × ۱۹۸٫۵ سانتیمتر. موزه Kunsthistorisches، وین.
نابودی اورشلیم توسط تیتوس نقاشی ویلهلم فون کولباخ (۱۸۴۶). روغن روی بوم. تصویری تمثیلی از ویرانی اورشلیم، که به طرز چشمگیری متمرکز بر چهره کاهن اعظم است.
تنگنا و ویرانی اورشلیم توسط رومیان تحت فرماندهی تیتوس نقاشی دیوید رابرتز (۱۸۵۰). روغن روی بوم، سوزاندن و غارت اورشلیم توسط ارتش روم تحت فرماندهی تیتوس را به تصویر میکشد.
تخریب پرستشگاه اورشلیم نقاشی فرانچسکو هایز (۱۸۶۷). روغن روی بوم. تخریب و غارت پرستشگاه دوم توسط ارتش روم را به تصویر میکشد.
منابع
پیوند به بیرون
کوه پرستش و قلعه آنتونیا
نقشه تنگنای اورشلیم
۷۰ (میلادی)
امپراتوری روم در دهه ۷۰ (میلادی)
تیتوس
تیشا بآو
محاصرههای اورشلیم
مختصات در ویکیداده
معبد دوم اورشلیم
مقالهها با نحو منسوخشده تصویر
نبردهای سده ۱ (میلادی)
یهودیت در روم باستان | ساخت. هیکل سلیمان (موسوم به معبد اول) به عنوان مکان نگهداری تابوت عهد نقش اساسی در یهودیت داشتهاست. با مرگ سلیمان، ده قبیلهٔ شمالی از اسباط اسرائیل از پادشاهی متحد خارج شده و حکومت خود را در شمال اسرائیل تشکیل دادند. قبایل جنوبی نیز به همراهی کاهنان، در اورشلیم باقی مانده و پادشاهی یهودا را به پایتختی آن شکل دادند.
دورهٔ باستان
در سال ۵۳۸ پیش از میلاد، کوروش بزرگ به اسیران یهودی در بابل اجازه داد تا به اورشلیم بازگردند و معبد را بازسازی کنند. ساخت معبد دوم اورشلیم در ۵۱۶ پیش از میلاد، ۷۰ سال پس از تخریب هیکل سلیمان، در دوران زمامداری داریوش بزرگ پایان یافت.
در حدود سال ۴۸۵ پیش از میلاد، اورشلیم توسط اتحادی از حکومتهای همسایه محاصره، اشغال و تا حد زیادی تخریب شد. در حدود سال ۴۴۵ پیش از میلاد، اردشیر یکم، فرمان بازسازی شهر را صادر کرد. به این ترتیب اورشلیم به نقش محوری خود به عنوان پایتخت یهودا و مرکز عبادی یهودیت بازگشت.
امروزه مقبرههای بسیاری مربوط به دوران معبد دوم در اورشلیم کشف شدهاند. مثالی از این دست، که در شمال شهر قدیم کشف شده، بقایای انسانی در یک استودان منقش به کتیبههایی به زبان آرامی را در بر میگیرد. مقبرهی سنت جیمز در درهی کیدرون، که با کتیبههایی به زبان عبری و ستونهایی به سبک دوریک تزئین شده، احتمالاً محل دفن کاهنان معبد دوم است.
وقتی اسکندر مقدونی بر شاهنشاهی هخامنشی غلبه کرد، اورشلیم و یهودا نخست تحت کنترل مقدونیه، و در نهایت بطلمیوس یکم سوتر از دودمان بطلمیوسی قرار گرفت. در سال ۱۹۸ پیش از میلاد، آنتیوخوس سوم از امپراتوری سلوکی با شکست بطلمیوس پنجم اورشلیم و یهودا را تحت زمامداری خود درآورد. تلاش سلوکیان برای بازنشانی اورشلیم بهصورت یک شهر-ایالت هلنیستی با شورش مکابیان به سرکردگی متتیای کاهن و پنج پسرش علیه آنتیوخوس چهارم بینتیجه ماند. این شورش در سال ۱۵۲ پیش از میلاد، منجر به تشکیل پادشاهی حشمونیان به پایتختی اورشلیم شد.
در سال ۶۳ پیش از میلاد، پومپه کبیر در تلاش برای بهدست آوردن تاج و تخت حشمونیان، اورشلیم را تصرف کرده و یهودا را جزو قلمرو جمهوری روم درآورد. به دنبال تاخت و تاز شاهنشاهی اشکانی در پشتیبانی از حکمرانان رقیب حشمونی، یهودا صحنهٔ کشمکش میان نیروهای وابسته به روم و اشکانیان شده، که در نهایت منجر به ظهور هرود بزرگ از دودمان ادوم شد.
با قدرت گرفتن روم، هرود به عنوان پادشاه دولت اقماری یهودی گمارده شد. هرود بزرگ به توسعه و زیباسازی شهر پرداخت. در زمان وی دیوارها، برجها و کاخهای متعددی ساخته شد. همچنین کوه معبد توسعه داده شده و محوطهٔ آن با بلوکهای عظیم سنگی به وزن بیش از ۱۰۰ تن مستحکم شد. در زمان هرود مساحت محوطهٔ کوه معبد دو برابر شد. در زمان کوتاهی پس از مرگ هرود، در سال ۶ میلادی، یهودا تحت کنترل مستفیم امپراتوری روم درآمد. با این وجود، دودمان هرودیان پس از اگریپای دوم تا سال ۹۶ میلادی بهصورت پادشاهان دست نشاندهٔ مناطق مجاور باقی ماندند. سلطهٔ رومیان بر اورشلیم در طی نخستین جنگ یهود-روم به چالش کشیده شده اما با غلبهٔ رومیان و تخریب شهر به حالت عادی بازگشت. بنابر روایت یوسف فلاوی مورخ یهودی، شهر «چنان با خاک یکسان شد | در طول تاریخ طولانی اورشلیم، این منطقه دو بار ویران شده، ۲۳ محاصره شده و ۵۲ بار مورد حمله قرار گرفته و ۴۲ بار تسخیر شده و باز پس گرفته شدهاست.
قدیمیترین قسمت شهر چهار هزار سال پیش از میلاد ساخته شده و این امر آن را به یکی از قدیمیترین شهرهای تاریخ بشریت تبدیل کردهاست.
دوران باستان
نخستین دورهٔ کنعانیان
آثار باستانی نشان میدهند که منطقه اورشلیم حدود ۴۰۰۰ سال قبل از میلاد مورد استفاده قرار گرفتهاست. ریشه لغت ش-ل-م در نام اورشلیم یا به واژه سامی صلح مربوط است یا مربوط به خدای باستانی شلیم در دین کنعانیان است.
این منطقه در گذشته جزو منطقه اوگاریت بوده است که با تاثیر پذیری از خدایان سومری بودند چون سومریها دارای اولین صنعت چاپ بودند و خدایانی داشتند که میتوانستند توسط لوح های گلی ثبت شده خدایان خود را به دیگر اقوام انتقال دهند، مردم اوگارت خدایانی مشابه سومر داشتند. خدای اصلی انها ال نام داشته است که مشابه خدای آنو سومریها بوده است، ال دو پسر به نامهای شاهر و شالیم داشته است، شاهر خدای طلوع (خدای شروع کار، جنگ، فعالیت، باروری و غیره) و شالیم خدای غروب (صلح، استراحت، ارامش، دوستی وغیره) بودند، نام اورشلیم از خدای صلح یعنی شالیم گرفته شده که اورشلیم در واقع یوروشلیم است یعنی به طرف خدای صلح، در عربی کلمات سلام، تسلیم، سلم، اسلام همگی از شالیم برگرفته شده است. حتی کلمه سلام که در زبان عبری(زبان اصلی منطقه اورشلیم) شالام گفته میشود نیز از خدای شالیم گرفته شده است.
کنعانیان و پادشاهی نوظهور مصر
در حدود سال ۱۷۰۰ قبل از میلاد کنعانیان در منطقه شرقی اورشلیم دیوارهای بزرگی برای محافظت از خود ساختند. در حدود سال ۱۵۰۰ قبل از میلاد اورشلیم تحت کنترل مصریان درآمد؛ ولیکن قدرت مصریان پس از مدتی کم شد و در حدود سال ۱۲۰۰ قبل از میلاد مصریان شکست خوردند.
دوران استقلال اسرائیل و یهودا
بر اساس کتاب مقدس در حدود هزار سال قبل از میلاد داوود پادشاه یهودیان به اورشلیم حمله کرد و آن را تسخیر نمود. از این زمان اورشلیم شهر داوود نام گرفت و پایتخت کشور اسرائیل شد. کتاب سموئل شرح تسخیر شهر اورشلیم توسط داوود را بیان میکند. بر اساس کتاب مقدس سلیمان پسر داوود در شهر اورشلیم معبدی عظیم بنا کرد. معبد بخش مهمی از فرهنگ منطقه شد. وقتی پادشاهی شمالی اسرائیل و پادشاهی یهودا از یکدیگر جدا شدند اورشلیم به پایتخت پادشاهی یهودا تبدیل شد. در حدود سال ۹۲۵ قبل از میلاد مصریان به اورشلیم حمله کردند و اورشلیم مورد تسخیر قرار گرفت. در این زمان قدرت اورشلیم کم شده بود و فلسطین، اعراب و اتیوپیها به اورشلیم حمله کردند و آن را تسخیر نمودند.
دوران امپراتوریهای جدید آشور و بابل
اورشلیم به مدت ۴۰۰ سال پایتخت پادشاهی یهودا بود. در حمله آشوریان در سال ۷۰۱ قبل از میلاد اورشلیم توانست از خود دفاع کند. در این زمان پادشاهی شمالی اسرائیل مورد تسخیر آشوریان قرار گرفت. در سال ۵۹۷ قبل از میلاد اورشلیم توسط بابلیان مورد محاصره قرار گرفت. نبوکدنصر سرانجام اورشلیم را تسخیر کرد و پادشاه یهودیان زدکیا را اسیر نمود. بابلیان معبد سلیمان را سوزاندند و دیوارهای شهر را تخریب کردند.
دوره امپراتوری ایرانیان(هخامنشیان)
بر اساس کتاب | محاصره قرار گرفت. نبوکدنصر سرانجام اورشلیم را تسخیر کرد و پادشاه یهودیان زدکیا را اسیر نمود. بابلیان معبد سلیمان را سوزاندند و دیوارهای شهر را تخریب کردند.
دوره امپراتوری ایرانیان(هخامنشیان)
بر اساس کتاب مقدس و استوانه کورش، پارسیان به بابل حمله کرده و یهودیان را آزاد نمودند. کورش بعد از فتح بابل به یهودیان اجازه داد که به اورشلیم بازگردند و معبد خود را بازسازی کنند. در این زمان کورش طلا و نقره و وسائل زیادی به آنان کمک نمود و اجازه داد اشیای دزدیده شده معبد را نیز به اورشلیم بازگردانند. بازسازی اورشلیم تحت نظر عزرا، نحمیا و حجی آغاز شد و در زمان داریوش تکمیل شد.
قرون وسطی
در دوران وسطی جایگزینان اسکندر مقدونی بر اورشلیم حاکم شدند. تأثیر یونانی از این زمان بر اورشلیم ایجاد شد. بسیاری یهودیان یونانی شده و اسامی یونانی برگزیدند. بعضی یهودیان شورش کرده و پادشاهی هاسمونیان را ایجاد کردند. در سال ۳۷ قبل از میلاد هرود بزرگ به اورشلیم حمله کرد و آن را تسخیر نمود. هرود به عنوان نماینده امپراتوری روم بر اورشلیم حاکم بود. او معبد یهودیان را بازسازی نمود. بعد از مرگ هرود رومیان بهطور مستقیم بر اورشلیم حاکم شدند. در این زمان شورشهایی علیه روم درگرفت تا اینکه تیتوس در سال ۷۰ میلادی اورشلیم را تسخیر کرد و برای تنبیه یهودیان معبد آنان را نابود نمود. در قرن اول میلادی اورشلیم به زادگاه دین جدید مسیحیت تبدیل شد و یهودیان و یونانیان زیادی شروع به مسیحی شدن کردند. هادریان امپراتور روم دستور داد که اورشلیم به صورت یک شهر بتپرست بازسازی شود. دستورهای او باعث شورش یهودا مکابی شد که سرانجام این شورش در سال ۱۳۲ میلادی شکست خورد. در ۱۵۰ سال بعد اورشلیم به یک شهر بیاهمیت بتپرست تبدیل شد.
دوران اسلامی
قرآن به صورت مستقیم از لغت اورشلیم استفاده نمیکند. بر اساس داستان معراج محمد در شب معراج به اورشلیم رفته و از آنجا به بهشت برده میشود. عمر بن خطاب به کمک کعب الاحبار اورشلیم را فتح کرد و محل معبد را که در آن زمان زباله دان بود پاکسازی نمود. او مسجد الاقصی و قبه الصخره را در محل معبد بنا نمود. در قرن ۱۱ میلادی خلیفه فاطمی الحکیم به اورشلیم مسلط شد و دستور داد تمامی کلیساها را نابود کنند. ناصر خسرو بازدید کننده ایرانی در سال ۱۰۴۷ میلادی از اورشلیم بازدید کرده و آن را توصیف میکند. در سال ۱۰۹۹ میلادی جنگجویان صلیبی اورشلیم را تصرف کردند. صلیبیان تمامی مسلمانان و یهودیان اورشلیم را قتلعام کردند. در سال ۱۱۸۷ میلادی صلاح الدین ایوبی اورشلیم را فتح کرد. در سال ۱۱۷۳ میلادی بنیامین تودلایی از اورشلیم بازدید کرد. در سال ۱۲۴۳ میلادی مسیحیان دوباره اورشلیم را به دست آوردند. در سال ۱۵۱۷ میلادی ترکان عثمانی اورشلیم را فتح کردند. سلیمان دستور داد که اورشلیم بازسازی شود.
دوران مدرن
در قرن ۱۹ میلادی قدرت امپراتوری عثمانی رو به زوال نهاد. بعد از شکست عثمانی در جنگ جهانی اول انگلستان کنترل اورشلیم را در دست گرفت. ژنرال ادموند آلنبی در سال ۱۹۱۷ وارد اورشلیم شد. در زمان حکومت انگلستان درگیریهای زیادی بین اعراب و یهودیان در اورشلیم درگرفت. در زمان جنگ جهانی دوم موج زیادی از یهودیان از اروپا وارد اورشلیم | آیلیا کاپیتولینا () یک مستعمره رومی بود که در طول سفر امپراتور هادریانوس به سرزمین اسرائیل در سال ۱۲۹/۱۳۰ در اطراف اورشلیم، که تقریباً بهطور کامل پس از محاصره اورشلیم (۷۰ میلادی) ویران شده بود، تأسیس شد.
جستارهای وابسته
قیصریه دریایی
پیشینه نام اورشلیم
منابع
پیوند به بیرون
بنیانگذاریهای دهه ۱۳۰ (میلادی) در امپراتوری روم
تاریخ باستان اورشلیم
دودمان آنتونی نروایی
مستعمرههای امپراتوری روم
مناطق مسکونی بنیانگذاریشده در سده ۲ (میلادی)
مناطق مسکونی پیشین در جنوب غربی آسیا
یهودیت در روم باستان | بنیامین طبریهای مردی ثروتمند بود که سربازان زیادی را در جریان شورش یهودیان علیه هراکلیوس در استان فلسطین در قرن هفتم امپراتوری بیزانس به خدمت گرفت و مسلح کرد. بنیامین طبریهای به نیروهای ایرانی ملحق شد و سربازان یهودی را از طبریه، ناصره و شهرهای کوهستانی جلیل به خدمت گرفت و مسلح کرد و با هم به سوی اورشلیم حرکت کردند. بعداً یهودیان نواحی جنوبی کشور به آنها پیوستند. و با حمایت گروهی از اعراب، نیروهای متحد اورشلیم را در سال ۶۱۴ میلادی تصرف کردند. بنیامین یکی از رهبران شورش بود که فعالانه در محاصره و تصرف اورشلیم توسط ایران در سال ۶۱۴ شرکت داشت. گمان می رود که رهبر دوم نحمیا بن هوشیل به عنوان حاکم اورشلیم منصوب شد.
منابع
یهودیان سده ۷ (میلادی)
افراد جنگ ۶۰۲–۶۲۸ ایران و روم
شورشیان اهل امپراتوری روم شرقی
اهالی روم شرقی در سده ۷ (میلادی)
اهالی طبریه
یهودیان روم شرقی | دروازه دمشق یا دروازه ستون نام یکی از دروازههای حصار قدیمی شهر اورشلیم در اسرائیل است که توسط سلطان سلیمان، دهمین سلطان امپراتوری عثمانی بنا شد.
این دروازه یکی از نمونههای برجسته هنر عثمانی در اورشلیم است. نام عربی این دروازه یعنی عامود به معنای ستون است. این نام به ستونی از زمان بیزانس اشاره دارد که به عنوان نشانه در کنار این دروازه نصب شده بود.
بیرون از دروازه دو جاده قرار داشت یکی به سوی دمشق و دیگری به سوی غرب تا به کناره دریا.
پانویس
بنیانگذاریهای ۱۵۳۷ (میلادی) در امپراتوری عثمانی
تاریخ اورشلیم
دروازههای دیوارهای تاریخی اورشلیم
زیرساختهای کاملشده در سده ۱۵ (میلادی)
ساختمانها و سازههای کاملشده در ۱۵۳۷ (میلادی)
محوطههای تاریخی در اورشلیم | تئودرا کومننه، ملکه اورشلیم (؛ c. 1145 – ?) ملکه اهل امپراتوری بیزانس بود که در سال ۱۱۵۸، پس از ازدواج با بالدوین سوم، ملکه پادشاهی اورشلیم شد.
منابع
پیوند به بیرون
امپراتوری کمنن
اهالی امپراتوری روم شرقی در سده ۱۲ (میلادی)
درگذشتگان سده ۱۲ (میلادی)
زادگان دهه ۱۱۴۰ (میلادی)
مقالههای که ابهامزدایی آنها بهاشتباه بهجای پرانتز با کاما صورت گرفته
ملکههای همسر اورشلیم | ماریا کومننه، ملکه اورشلیم (; ح. ۱۱۵۴ – ۱۲۰۸/۱۲۱۷)، زن دوم امالریک یکم و مادر ایزابلا، ملکه اورشلیم بود.
منابع
پیوند به بیرون
امپراتوری کمنن
اهالی امپراتوری روم شرقی در سده ۱۲ (میلادی)
اهالی امپراتوری روم شرقی در سده ۱۳ (میلادی)
درگذشتگان سده ۱۳ (میلادی)
زادگان دهه ۱۱۵۰ (میلادی)
مسیحیان در جنگهای صلیبی
مقالههای که ابهامزدایی آنها بهاشتباه بهجای پرانتز با کاما صورت گرفته
ملکههای همسر اورشلیم | تاریخنگاری اسنادی به تاریخنگاری است که فرد با تکیه بر اسناد آرشیوی پس تحلیل و تبیین رویدادها به نگارش تاریخ میپردازد. از مروجان این سبک تاریخنگاری به لئوپولد فون رانکه مورخ و تاریخ پژوه آلمانی اشاره کرد.
پانویس
تاریخ
تاریخنگاری
نسخهشناسی |
973ae3b2-de35-4261-9ad1-1174474550cc | صهیونیسم | سازمانها و افراد گوناگونی، مخصوصاً بعد از سال۱۹۴۸ با صهیونیسم مخالفت کردهاند. اتحادیه عرب و کمیته عالی عربی طرح جداسازی سازمان ملل (قطعنامه۱۸۱ مجمع عمومی سازمان ملل متحد) را که ایجاد دولت یهودی و عربی در فلسطین را میپذیرد رد کردهاند، و اسراییل را اشغالگر «اراضی عربی» دانستهاند. دولت عربی همچنین فلسفه صهیونیسم را که ایجاد اسراییل را تعهد کرده رد میکنند و به خصوص مدعی اند جابجایی ۷۰۰۰۰۰ پناهنده عرب در مهاجرت دسته جمعی سال۱۹۴۸ فلسطین، و مناقشه در پی آن، نتیجه اجتناب ناپذیر بنیان دولت یهودی است. | دولت عربی چه چیزی را که ایجاد اسراییل را تعهد کرد بود را رد کرد ؟ | false | {
"answer_start": [
301
],
"text": [
"فلسفه صهیونیسم"
]
} | اسرائیلی به نام یگال بن نون در تحقیقی ادعا کرد که سازمان اطلاعات خارجی اسرائیل، موساد، در اوایل دهه شصت قرن بیستم میلادی برای ترغیب یهودیان مغرب و دنیا برای مهاجرت به اسرائیل عملیاتی برای کشتهسازی از یهودیان در مغرب انجام دادهاست از جمله رها کردن عمدی عوامل مزدور خود در مغرب تا به وسیله دستگاه اطلاعات دولت مغرب کشته شوند و همچنین غرق کردن چهاردهمین کشتی حامل یهودیان مغربی به اسرائیل. بدین ترتیب اسرائیل میتوانست با تبلیغات جهانی برای جنبش صهیونیسم مظلومنمایی کرده و همزمان یهودیان را ترغیب به مهاجرت کند.
تاکتیکهای اسرائیل
تاکتیک پرچم دروغین
تاکتیک پرچم دروغین یکی از گستردهترین روشهای تروریستی اسراییل است. این روش از بدواً فعالیت سازمانهای تروریستی صهیونیستی مورد استفاده قرا رمی گرفتهاست. در این روش اسراییلیها خود را به شکل سربازان کشورهای عربی، یا چریکهای فلسطینی یا مردم عادی فلسطین در جریان انتفاضه درست کرده و با درگیری شدن با فلسطینیها یا سربازان کشورهای دیگر عربی میپرداختند یا از این روش برای ترور رهبران فلسطینی استفاده میکردند. در نتیجه هم از تبعات ترور یا کشتار خود را رها میکردند هم تنش داخلی در بین اعراب و فلسطینیان را به تصور اینکه مورد حمله یک عرب یا فلسطینی دیگر قرار گرفتهاند توسعه میدادند. اسراییلیها در سال ۲۰۰۹ از این روش برای ارتباط گرفتن با سازمان تروریستی جندالله در ایران نیز استفاده کردند و مأموران امنیتی اسراییل در قالب مأموران امنیتی آمریکا با جعل پاسپورت آمریکایی با جندالله تمام داشتند هرچند مدتی بعد آمریکا از این موضوع مطلع شده و با خشم شدید جرج بوش مواجه شدند.
تاکتیک بزن در رو
تاکتیک «بزن در رو» Hit and run از سوی گروههای اسرائیلی به نحو گسترده مورد استفاده قرار میگرفت. در این روش پایگاههای پلیس و سایر اماکن دولتی در دوران قیمومیت بریتانیا بر اسراییل و پس از مخالفت با مهاجرت بی پایان یهودیان به فلسطین استفاده میشد. این روش بعدها از سوی سازمانهای دیگر تروریستی از جمله بوکو حرام استفاده گردید.
بیوتروریسم قومی
اسراییل در بیوتروریسم بسیار فعال است. سابقه فعالیتهای تحقیقاتی اسراییل در این باره به دهه ۵۰ میلادی بازمیگردد. در این زمینه اسراییل از حمایتهای آمریکا بر خوردار است و ظاهراً مرکزی در اطراف تل آویو بر روی این پروژه فعالیت میکند. روزنامه ساندی تایمز و مطبوعات دیگر غربی سال ۱۹۹۸ افشا کردند که اسراییل نوعی از سلاح بیولوژیک را ساخته که فقط بر روی ژن افراد با نژاد عرب اثر گزارده و آنان را بیمار میکند،
مسمومیت با مواد شیمیایی
آرون جی کلین روزنامهنگار اسراییلی که سالها برای مجله تایمز در زمینه نظامی و اطلاعاتی گزارش مینوشت و صاحب تألیفاتی پیرامون دستگاه اطلاعاتی اسراییل است در کتاب Striking Back افشا کرد که اسراییل به وسیلهٔ شکلات بلژیکی مسموم که به آدرس ودیع حداد بنیانگذار جبهه خلق برای آزادی فلسطین اسراییل شده بود وی را ترور کرده و به قتل رساند.
این روش ترور به گفته مقامات ایران سالها بعد در مورد ترور سعید کاظمی آشتیانی بکار گرفته شدهاست. وی در سال ۸۴ به دلیل نارسایی قلبی درگذشت و از ان هنگام شایبه ترور وی مطرح بود. رهبر ایران در سال ۱۳۹۵ برای این متخصص ایرانی فناوری سلولهای بنیادی و رئیس پژوهشگاه رویان از عنوان شهید استفاده کرد و مقامات | است، اما همچنین شامل تلاش برای جلوگیری از تحرکات شبه نظامیان انصارالله خواهد بود.
لحظاتی پس از اعلام پایان حملات نیروهای ائتلاف به رهبری عربستان سعودی به یمن، سخنگوی وزارت امور خارجه ایران از این اقدام استقبال کرد.
رویدادهای مهم
در ۸ اکتبر ۲۰۱۶ بمباران هوایی سعودی باعث کشته شدن دست کم ۱۵۵ تن و زخمی شدن ۵۲۵ نفر که مشغول مراسم تشییع جنازه بودند، شد.
ادعای مشارکت کشورهای خارجی
اسراییل
رسانهها و منابع یمنی از ابتدا بر پشتیبانی و همکاری غیررسمی اسراییل با عربستان تأکید داشتند که با سکوت دولت اسراییل مواجه گردید. در ادامه برخی رسانههای غربی نیز گزارشهایی حاکی از حمایت تسلیحاتی و حضور نظامیان اسراییلی در این حملات منتشر کردند.
اسراییل و عربستان پیش از این، همکاری اطلاعاتی با یکدیگر که نقطه مشترک آن دشمنی با ایران است را از سالهای پیش آغاز کرده بودند.
رسانههای غربی از گفتگوهای بیسابقه اسراییل با مقامهای سعودی علیه ایران نیز خبر دادهاند که از جمله آن اجازه دادن به نیروی هوایی اسراییل برای کاربرد فضای عربستان سعودی برای حمله به ایران است.
همکاری نیروی هوایی اسراییل
پایگاه خبری- نظامی veteranstoday در تحلیلی نوشت که تصاویر باقیمانده از یک فروند جنرال داینامیکس اف-۱۶ فایتینگ فالکن سرنگون شده توسط نیروهای یمنی نشان میدهد که این نوع از ب-۱۶ تاکنون به نیروی هوایی هیچیک از کشورهای عربی فروخته نشدهاست و تنها خریدار این نوع در منطقه خاورمیانه، اسراییل بودهاست.
کشته شدن یک فرمانده و چندین افسر
کلنل صالح محمود از فرماندهان نیروهای نظامی یمنی گفت که بر اثر حمله موشکی انصارالله و ارتش یمن به وسیله موشکهای اسکاد به پایگاه هوایی خالد ولید ۲۰ افسر اسراییلی و بیش از ۶۰ افسر سعودی از جمله محمد شعلان از فرماندهان نیروی هوایی عربستان کشته شدهاند.
کشف تسلیحات اسراییلی
در پی خروج دیپلماتهای عربستانی از یمن و تصرف سفارت این کشور توسط شیعیان حوثی اعلام شد که در سفارت آن کشور در یمن تسلیحات اسراییلی بهدست آمدهاست.
آزمایش بمبهای سنگر شکن اسراییلی
Thomas Wictor یک تحلیلگر نظامی در مقالهای نوشت که برخی فیلمهای منتشر شده از حملات هوایی عربستان به یمن حاکی از آن است که عربستان با کمک اسراییل در جریان این حملات این پایگاه موشکی را که بهوسیلهٔ بمبهای MOP مورد حمله قرار دادهاست. این بمبها در طی یک دهه اخیر بارها در رسانهها بهعنوان تهدید بالقوه آمریکا و اسراییل برای مراکز تولید انرژی هستهای ایران، بهویژه مرکز فردو که در زیر کوه ساخته شدهاست مطرح شده بود. اسراییل پی در پی خواستار دریافت این بمبها از آمریکا بود که با موافقت آمریکا مواجه نشد. کارشناسان پیش از این بارها اعلام کرده بودند که حمله احتمالی اسراییل به مراکز تولید انرژی هستهای ایران به دلیل پراکندگی این مراکز، بزرگی ایران و ساخته شدن پایگاه فردو در ژرفای کوهها بدون کاربرد بمبهای سنگر شکن تقویت شده آمریکایی ناممکن است. به گفته این تحلیل گر، اسراییلیها توانستهاند جایگزینی برای بمبهای سنگر شکن ساخت آمریکا پیدا کنند و احتمالاً نخستین آزمایش آن را با کمک عربستان در حمله به یمن انجام دهند. اسراییلیها به گفته این تحلیل گر، تانکر یک بویینگ ۷۴۷ را به بمب سنگر شکن تبدیل کردهاند. به اعتقاد وی این آزمایش یک هشدار به ایران از سوی اسراییل بودهاست. به جز اسراییل، عربستان سعودی نیز | دولت ایران در شناسایی دو فاکتوی اسرائیل که بدون در جریان گذاشتن کمیسیون خارجه مجلس هم انجام گرفته بود، هم در داخل ایران و هم در کشورهای عربی اعتراض برانگیخت. در هر دو مجلس سنا و شورای ملی نیز از وزارت امورخارجه برای این اقدام توضیح خواستند. محمد ساعد که مدت کوتاهی پس از تصمیمگیری برای شناسایی دو فاکتوی اسرائیل از نخستوزیری کنار رفته و به فرمان شاه، عضو مجلس سنا شده بود، در این مجلس نطقی در توجیه تصمیم خود کرد و گفت بدون شناسایی دو فاکتو، دولت نمیتوانست مأموری برای حل مشکلات ایرانیان ساکن اسرائیل بکند.
ساعد در این نطق همچنین به تماسهای مستقیم و محرمانه بعضی از دولتهای عرب با دولت اسرائیل برای چیدن مقدمات برقراری رابطه رسمی و صلح و سازش اشاره کرد و گفت تصمیم دولتش برای شناسایی اسرائیل پس از آن انجام گرفت که اطمینان حاصل کرد نمایندگان دولتهای عربی و اسرائیل روی یک کشتی انگلیسی سازشنامهای تنظیم و امضا کردهاند و قرار است در ۲۱ اسفند (۱۲ مارس) کنفرانسی در قاهره تشکیل و موضوع برقراری رابطه با دولت اسرائیل در آن بررسی شود اما نه از امضای سازشنامه روی کشتی انگلیسی و نه از کنفرانس قاهره هیچ اطلاعی به دولت ایران نداده بودند. در نتیجه دولت او شایسته ایران ندید که از سیاست دولتهای عربی پیروی کند و تصمیم گرفت سیاست مستقلی در قبال اسرائیل پیشه سازد.
رشوه به ساعد و خرید مطبوعات
برخی مورخان همچون حسین مکی در نطقهای خود در مجلس در دوران جنگ اعراب و اسراییل به رشوه پرداخت شده به نخستوزیر وقت ایران محمد ساعد برای به رسمیت شناختن اسراییل اشاره کردند. روزنامه اسراییلی تایمز اسرائیل مبلغ این رشوه را چهارصد هزار دلار (معادل ۳ میلیون و نهصد هزار دلار سال ۲۰۱۴) نوشته که به شخص محمد ساعد پرداخت شده و بخشی از آن نیز برای خرید افکار عمومی میان مطبوعات خرج شده بود.
محمد مصدق
محمد مصدق که با پشتیبانی روحانیون روی کار آمده بود پس از بدست گرفتن قدرت از سوی آنان (ویژه سید ابوالقاسم کاشانی) قرار گرفت که تصمیم دولت ساعد را لغو کند. دولت ایران در ۱۵ تیر ۱۳۳۰ سرکنسولگری خود را در بیتالمقدس بود منحل کرد و علت آنرا مشکلات مالی خواند. مهذبالدوله کاظمی وزیر امورخارجه ایران با اعلام این تصمیم در مجلس شورای ملی گفت: «دولت مصمم نیست راجع به شناسایی رسمی دولت اسرائیل اقدام دیگری بکند و نمایندهای هم از اسرائیل در ایران قبول نکرده و نخواهد کرد». بدین ترتیب، دولت ایران رسماَ نه شناسایی دوفاکتو را پس گرفت و نه تأیید کرد.
محمدرضا شاه
در دوران سلطنت محمدرضا شاه پهلوی، روابط ایران و اسرائیل، زائیدهٔ «منافع مشترک» ایران و اسرائیل از جمله رویارویی با قدرتطلبی کشورهای عربی منطقه خلیج فارس با خط مشی سیاسی پان-عربیستی، همانند جمال عبدالناصر و صدام حسین بود. در همین راستا اسرائیل بهطور منظم تحرکات سیاسی مصر در میان اعراب منطقه، گزارش پیشرفتهای عراق در زمینههای گوناگون و گزارشهای مرتبط با فعالیت زیرزمینی کمونیستها در ایران را در اختیار دولت شاهنشاهی ایران قرار میداد. محمدرضا شاه یک بار در پاسخ به خبرنگاری چنین گفت که در صورت شروع جنگ بین اعراب و اسرائیل او طرف اسرائیل را خواهد گرفت.
مناسبات ایران و اسرائیل در | همکاری در این تجاوز میپرداختند.آریل شارون نخستوزیر اسراییل که در هنگام کشتار وزیر دفاع بودهاست از سوی دادگاهی بلژیکی در سال ۲۰۰۳ تحت تعقیب قرار گرفت.
ربایش چهار دیپلمات ایرانی
در سال ۱۹۸۲ فالانژها که تحت حمایت اسراییل به اقدامات نظامی میپرداختند ۴ دیپلمات ایرانی را در جنوب لبنان ربودند:
احمد متوسلیان وابسته نظامی سفارت ایران در بیروت
سید محسن موسوی کاردار سفارت ایران
کاظم اخوان عکاس خبرگزاری ایرنا
تقی رستگار مقدم کارمند سفارت
رهبر فالانژها مدعی است که نیروهایش همه آن چهار تن را بلافاصله به قتل رساندهاند اما اطلاعات موثقی از زنده بودن و اسارت آنان در اسراییل موجود است. مقامات ایرانی میگویند یک زندانی یونانی که به تازگی و پس از سالها از زندانهای اسراییل آزاد شده دین این ایرانیان را در زندان را گزارش کردهاست.
سودان
اسراییل در راستای دکترین پیرامون از سالهای دور با جنوب سودان در تماس و ارتباط بوده به حمایت سیاسی و نظامی از آنان میپرداختهاست. پس از سالها جنگ داخلی در سودان و جدا شدن بخش جنوبی اسراییل بلافاصله آن را به عنوان یک کشور به رسمیت شناخت و رابطه کامل با آن بر قرار کرد. ارتش آزادیبخش سودان جنوبی از جمله سازمانهای متهم به اقدامات تروریستی بهشمار میرود.
شورای روابط سودان و اتحادیه اروپا در گزارشی در سال ۲۰۰۱ موارد عدیده جنایات و اقدامات تروریستی این سازمان را برشمرده است. ارسال اسلحه از سوی اسراییل به این سازمان حتی در داخل اسراییل نیز اعتراضاتی را بدنبال داشتهاست.
تونس
محمد ظواهری (یا محمد الزواری) متخصص پهباد با شلیک سه گلوله به سرش ترور شد حماس و برخی رسانهها موساد را عامل ترور وی معرفی کردند.
فرانسه
زهیر محسن از رهبران سازمان آزادیبخش فلسطین در یک عملیات مشترک بین اسراییل و مصر در فرانسه ترور شد. وی مخالف پیمان کمپ دیود بود.
عاطف بسیسو رئیس بخش اطلاعات سازمان آزادیبخش فلسطین در سال ۱۹۹۳ توسط موساد در فرانسه ترور شد و به قتل رسید.
فلسطین
در ۲۲ مارس ۲۰۰۴ شیخ احمد یاسین رهبر معنوی و معلول حماس با شلیک سه موشک از هلیکوپترهای اسراییلی هنگامیکه از نماز صبح بازمیگشت توسط اسراییل در نواد غزه ترور شد. جمعی دیگر از اطرافیان وی نیز در این عملیات کشته و مجروح شدند.
نزار ریان از رهبران حماس با شلیک موشک توسط ارتش اسراییل به خانهاش به همراه همه اعضای خانواده اش کشته شد.
اسراییل با پرتاب یک بمب ۲۰۰۰ پوندی به وسیلهٔ یک هواپیمای جنرال داینامیکس اف-۱۶ فایتینگ فالکن
بر روی خانه او ۴ همسر و ۱۱ فرزند او که بین ۵ تا ۱۳ سال سن داشتند را به قتل رساند.
پاکستان
مطبوعات پاکستان دولت اسراییل را متهم به حمایت از سازمانهای مسلح در بلوچستان میکنند. سازمانهایی از نظر برخی دولتها مثل دولت پاکستان یا انگلیس متهم به تروریسم میشوند.
در سال ۲۰۱۷ شائول موفاز از مقامات بلندپایه سابق موساد در نشستی در پاریس با مقامات جبهه دموکراتیک بلوچستان دارای شاخه نظامی نیز هست دیدار کرد.
همچنین لابی صهیونیستی «کنگره آلمان - اسراییل» در سال ۲۰۱۷ نشستی را پیرامون توسعه روابط اسراییل و سازمانهای بلوچ برگزار کردند.
مغرب
یک محقق تاریخ اسرائیلی به نام یگال بن نون در تحقیقی ادعا کرد که سازمان اطلاعات خارجی اسرائیل، موساد، در اوایل دهه شصت قرن بیستم میلادی برای ترغیب یهودیان مغرب و دنیا برای مهاجرت به | پادشاهی شمالی اسرائیل (عبری:מַמְלֶכֶת יִשְׂרָאֵל مملکت اسراییل) بر اساس تنخ جایگزین حکومت یکپارچه اسراییل بود. این پادشاهی از سال ۹۳۰ قبل از میلاد تا حدود سال ۷۲۰ قبل از میلاد وجود داشت تا زمانی که توسط آشوریان تسخیر شد. شهرهای مهم آن شچم، تیرزا و شومرون (سامریه) بودند. تاریخدانان معمولاً از آن به عنوان پادشاهی شمالی اسراییل یاد میکنند تا با پادشاهی جنوبی اسراییل (یهودا) متفاوت باشد.
نام
در تنخ از پادشاهی شمالی اسراییل به نام «بیت یوسف» نام برده شدهاست. همچنین این پادشاهی به کثرت به نام افرایم شناخته میشود. همچنین به دلیل شهر مرکزی آن، اسراییل در سامریه نیز شناخته میشود. محدوده پادشاهی اسراییل شامل قبایل زبولون، یساکار، اشیر، دان، نفتالی، مناسه، افرایم، رئوبن و جاد بود. پایتخت آن در سامریه بود.
تاریخچه
پادشاهی متحد اسراییل با پادشاهی طالوت در ۱۰۳۰ قبل از میلاد آغاز شد و تا زمان سلیمان در ۹۳۰ قبل از میلاد ادامه داشت. در این زمان تمامی دوازده قبیله اسراییل متحد در ارض مقدس زندگی میکردند. بعد از مرگ سلیمان در ۹۳۱ قبل از میلاد، هیچیک از قبایل اسراییل ــ بهاستثنای یهودا و بنیامین ــ حاضر نشدند رحبعام پسر او را به پادشاهی قبول کنند. پس شورش علیه رحبعام به دلیل مخالفت با مالیاتهای زیادی که سلیمان وضع کرده بود درگرفت. شورشیان یربعام را که از نسل داوود نبود از مصر به عنوان رئیس خود برگزیدند. رحبعام نیز به اورشلیم فرار کرد. یربعام در ۹۳۰ قبل از میلاد در شچم خود را پادشاه اسراییل نامید. قبیله یهودا حاضر نشد او را به دلیل نداشتن نژاد داوود قبول کند و بعداً قبیله بنیامین نیز به قبیله یهودا ملحق شد. از این زمان پادشاهی شمالی، پادشاهی اسراییل و پادشاهی جنوبی، پادشاهی یهودا نامیده شد. همچنین بعداً تعدادی از افراد قبایل افرایم، مناسه و شمعون به پادشاهی یهودا فرار کردند.
یوسفوس فلاویوس تاریخ دو قسمت شدن اسراییل را در ۹۹۷ قبل از میلاد ذکر کردهاست. شچم اولین پایتخت پادشاهی اسراییل بود و بعد پایتخت به تیرزا منتقل شد. اومری پایتخت جدیدی در سامریه ساخت که تا زمان نابودی پادشاهی، پایتخت بود. در سال ۷۲۰ قبل از میلاد پادشاهی اسراییل با حمله آشوریان به پایان رسید. رابطه بین دو پادشاهی ابتدا بسیار تیره بود و شصت سال اول در جنگ سپری شد؛ ولیکن بعداً روابط آنها بهبود یافت و حتی در مقابل دشمنان خارجی نظیر دمشقیان با یکدیگر همکاری میکردند.
نابودی
در سال ۷۳۲ قبل از میلاد، پکاه پادشاه اسراییل با رزین پادشاه آرام ملحق شد و اورشلیم را تهدید کرد. اهاز پادشاه یهودا از تیگلات-پیلسر سوم پادشاه آشوریان درخواست کمک کرد. تیگلات-پیلسر سوم به دمشق و اسراییل حمله کرد و آرام را گرفت. او همچنین زمین قبایل رئوبن، جاد و مناسه را نیز در گیلاد تسخیر کرد. افراد این قبایل به عنوان اسیر به منطقه رود خابور برده شدند. تیگلات-پیلسر سوم سپس زمین قبیله نفتالی و افرایم را نیز تسخیر کرد و مردم آن را به سرزمین آشور تبعید کرد. اسراییل با قلمرو کمتر به حیات خود ادامه داد تا اینکه در سال ۷۲۰ قبل از میلاد دوباره آشوریان حمله کردند و بقیه مردم تبعید شدند. این افراد از این زمان به عنوان ده قبیله گمشده شناخته میشوند. باقیمانده پادشاهی اسراییل توسط سارگون | اخطار (انگلیسی: The Harbinger) نام یک رمان پرفروش است که توسط نویسنده آمریکایی جاناتان کاهن نوشته شده است. جاناتان کاهن که یک یهودی مسیحی شده است بیان میکند که حملات ۱۱ سپتامبر در واقع اخطار خداوند به ایالات متحده است و آن را با وقایع اتفاق افتاده برای پادشاهی اسراییل مقایسه میکند. به طور اختصاصی او به آیه زیر از کتاب اشعیا توجه میکند که میگوید:
خلاصه
مسائل تاریخی
بعد از پایان سلطنت سلیمان قبایل اسراییل در مورد جایگزین او دچار اختلاف شدند. ده قبیله شمالی پادشاهی اسراییل و دو قبیله دیگر پادشاهی یهودا را تشکیل دادند. در سال ۷۳۲ قبل از میلاد پادشاهی آشوریان به رهبری تیگلات-پیلسر سوم به پادشاهی اسراییل حمله کرد و بخشی از مردم آن را اخراج کرد. اسراییل به صورت کشور کوچکتری با حیات ادامه داد تا اینکه ۷ سال بعد در سال ۷۲۵ قبل از میلاد آشوریان بار دیگر به پادشاهی اسراییل حمله کرده و تمامی مردم آن را اخراج کردند. از این زمان به بعد چیزی از پادشاهی اسراییل در دست نیست و از این رو ده قبیله گم شده نامیده میشود.
نه اخطار
نویسنده وقایع اتفاق افتاده برای پادشاهی اسراییل را با وقایع حملات ۱۱ سپتامبر مقایسه میکند. بر اساس نظر نویسنده آمریکا مانند پادشاهی اسراییل کشوری است که بر اساس رابطه با خداوند ایجاد شده است و اولین دولت آن در زمان جرج واشینگتن آن را به خداوند اهدا کرد. نویسنده معتقد است که آمریکا مانند اسراییل برای بودن نور در بین ملتها ایجاد شده است.
در زیر لیستی از اخطارهای مورد اشاره شده در کتاب آمده است:
اخطار اول - خروج: اولین اخطار خروج پادشاهی اسراییل از محافظت خداوند در سال ۷۳۲ قبل از میلاد است. نویسنده اعتقاد دارد که وقایع ۱۱ سپتامبر نشاندهنده این است که آمریکا نیز همانند اسراییل قدیم از حفاظت خداوند خارج شده است. نویسنده دلیل این خروج را گناهان اسراییل و مشابه آن گناهان آمریکا میداند.
اخطار دوم - تروریست: پادشاهی اسراییل قبل از نابودی مورد حملات تروریستی از طرف پادشاهی آشوریان قرار گرفت. مشابه آن ایالات متحده نیز مورد حملات تروریستی از طرف گروه القاعده قرار گرفت. همچنین آشوریان مردمی سامی و از اقوام خاورمیانه بودند. گروه القاعده نیز از اعراب سامی خاورمیانه تشکیل شده است.
اخطار سوم - آجرهای فروریخته: مهمترین علامت نابودی شهر در اثر حمله آشوریان در پادشاهی اسراییل فروریخته شدن ساختمانهای آن بود. مشابه همین اتفاق مهمترین علامت حملات ۱۱ سپتامبر نیز فروریختن ساختمانها است.
اخطار چهارم - برج: مردم اسراییل بعد از نابودی شهرشان توبه نکرده و بلکه اعلام میکنند که به وسیله توان خود آن را دوباره محکمتر خواهند ساخت. مشابه همین قضیه آمریکا نیز وعده داد که برجی محکمتر از قبلی در جای برجهای دوقلو خواهد ساخت.
اخطار پنجم - سنگ غازی: اسراییلیان بعد از حمله آشوریان به کندن سنگ پرداخته و آن را به محل نابودی میآورند و وعده میدهند که اینبار ساختمانهای خود را با سنگ خواهند ساخت تا فرو نریزند. سه سال بعد از حملات ۱۱ سپتامبر نیز یک سنگ به محل ساختمانها آورده میشود و وعده ایجاد ساختمانی محکمتر داده میشود.
اخطار ششم - درخت انجیر: در آیه اشعیا ۹:۱۰ اسراییلیان بیان میکنند که در اثر حمله آشوریان درختان | دولت موقت اسرائیل (، نویسه گردانی HaMemshela HaZmanit) کابینه موقت حاکم بر جامعه یهودیان در فلسطین و بعد از آن دولت تازه تأسیس اسراییل، تا زمان تشکیل اولین دوره کنست در سال ۱۹۴۹ بود
با پایان یافتن دوره قیومیت بریتانیا بر فلسطین در ۱۵ مه ۱۹۴۸، هیئت حاکم بر جامعه یهودیان، شورای ملی یهود (JNC)، در دوم مارس ۱۹۴۸ کار در مورد تشکیل یک دولت موقت یهودی را آغاز کرد. در تاریخ ۱۲ آوریل ۱۹۴۸ این تشکیل نهاد مدیریت مردم (Minhelet HaAm ) را اعلام کرد. همه اعضای دولت موقت از شورای مردم Moetzet HaAm وارد دولت موقت شدند. ساختار شورای ملی یهود نیز بعنوان پایهای برای وزارت داخله عمل میکرد.
در روز ۱۲ ماه مه شورای مردم تصمیم گرفت که در مورد اعلامیه استقلال اسرائیل به بحث بپردازد. سه نفر از سیزده عضو در جلسه حضور نداشتند، یهودا لیب میمون و ییتزاک گروئنباوم در اورشلیم بودند و امکان حضور در جلسه را نداشتند، ییتزاک-میر لوین هم در ایالات متحده به سر میبرد. جلسه در ساعت ۱:۴۵ بعد از ظهر آغاز شد و پس از نیمه شب به پایان رسید. این تصمیم بین پذیرش پیشنهاد آمریکا برای آتشبس یا اعلام استقلال بود. تصمیم در مورد اعلام استقلال قرار شد با رایگیری صورت بپذیرد.
در ۱۴ ماه مه، اسرائیل استقلال خود را اعلام کرد و مدیریت مردم به دولت موقت تبدیل شد، در حالی که شورای مردم به عنوان شورای موقت دولت فعالیت خود را آغاز کرد. دولت موقت بلافاصله توسط ایالات متحده بهصورت دفاکتو بعنوان دولت اسرائیل شناخته شد، و به دنبال آن ایران (که به طرح تقسیم سازمان ملل رای مخالف داده بود) به همراه گواتمالا، ایسلند، نیکاراگوئه، رومانی و اروگوئه بود اسراییل را به رسمیت شناختند. اتحاد جماهیر شوروی در ۱۷ مه ۱۹۴۸ و پس از آن لهستان، چکسلواکی، یوگسلاوی، ایرلند و آفریقای جنوبی اسرائیل را به رسمیت شناختند. ایالات متحده به رسمیت شناختن قانونی اسراییل را تا اولین انتخابات اسرائیل در ۳۱ ژانویه 1949 به تعویق انداخت.
منابع
دولتهای اسرائیل
دولتهای موقت
سیاست اسرائیل در ۱۹۴۸ (میلادی) | با اسراییل علیه ایران
خبرگزاری اسوشیتدپرس، و ساندی تایمز در سال ۱۳۹۱ نوشتند که اسراییل پهپادهای ایتان را در خاک جمهوری آذربایجان مستقر کرده است تا برای هدف قرار دادن موشکهای ایران از آن استفاده کند. آذربایجان از معدود دولتهای اسلامی است که اسراییل را به رسمیت شناختهاست. این کشور همچنین از تأمین کنندگان نفت اسراییل بهشمار میرود. همکاری امنیتی با اسراییل در سال ۱۹۹۵ با سفری عیاتی امنیتی از اسراییل به باکو آغاز شد و با سفر رئیسجمهور اسراییل به آذربایجان توسعه یافت. مجله فارین پولیسی نوشت که: اسراییل یکی از پایگاههای هوایی جمهوری آذربایجان را برای حمله به تأسیسات هسته ای ایران خریداری کردهاست و در سایر پایگاههای آن کشور نیرو و هواپیما مستقر کردهاست. جمهوری آذربایجان از مشتریان تسلیحات اسراییلی نیز هست و میلیاردها دلار اسلحه از اسراییل خریداری کردهاست.
یک کارشناس نظامی آمریکایی به شبکه افق گقت: «اسراییل میلیاردها دلار برای مقابله با نیروی هوایی ایران هزینه کردهاست. برای این کار اسرائیل میلیاردها دلار توافقنامه تجاری با ترکیه داشتهاست تا بتواند این هواپیماها را به آذربایجان منتقل کند. اسرائیل ۵ هواپیما را به ترکیه فرستاده و خلبانان آن در ترکیه آموزش دیدهاند و در نهایت در آذربایجان مستقر شدهاند و افزون بر این مهمات این هواپیماها تأمین شدهاست تا بتوانند در برابر نیروی هوایی ایران بایستند. علاوه بر این در سال ۲۰۱۱ یک کشتی نظامی اسرائیلی هم در بندرهای آذربایجان حضور پیدا کرد تا تجهیزات نظامی را به آذربایجان منتقل کند. جنگندههای اف ۱۵ و اف ۱۶ اسرائیلی در آذربایجان مستقر شدند و در این مسیر همراهی دولت آلمان را با خود داشتهاند. آذربایجان در راستای این سیاست اسرائیل میتواند نقش مهمی را ایفا کند و میتواند محل عبور لولههای نفتی باشد که نفت و گاز را از دریای خزر به منطقه برساند چون آذربایجان در مسیر این خط لوله قرار دارد. آمریکا صادرات نفت عراق را کنترل و سرقت میکنند. آنها امکان سرقت بخشی از آن را نیز دارند و سال گذشته ۱ تریلیون دلار نفت توسط آمریکاییها از منطقه خارج و در بندر سیحان بارگیری شد. واقعیت این است که آذربایجان به تسخیر اسرائیل درآمده است. اگر به معاملات تسلیحاتی و میزان نفتی که از آذربایجان به اسرائیل منتقل میشود نگاه کنیم این موضوع را میشود لمس کرد. تقریباً ۶۰ الی ۷۰ درصد نفت آذربایجان به اسرائیل صادر میشود و دولت آذربایجان نگران قطع شدن این صادرات نفت است. آذربایجان حداقل ۶ میلیارد دلار تسلیحات از اسرائیل خریداری کردهاست که برای بحران قره باغ کاربرد نداشتهاست و حتی مستشاران اسرائیلی اجازه استفاده از این تجهیزات و به خصوص پهپادها علیه ارامنه را ندادهاند تا جایی که این موضوع به رسانهها هم کشید و دولت آذربایجان از اسرائیل شکایت هم کرد اما در حقیقت این تسلیحات در آذربایجان برای استفاده علیه ایران انبار شدهاست.»
همکاری مشترک امنیتی با اسراییل علیه ایران
روابط اسرائیل با جمهوری آذربایجان در راستای دکترین پیرامون که از قدیمی ترین اصول سیاست خارجی اسراییل است توضیح داده می شود. اسراییل سعی می کند در پیرامون مخالفانش دوستان و پایگاههایی را ایجاد کند.
اسرائیل بنا به گزارش برخی منابع در طول ساحل دریای خزر در جمهوری آذربایجان دستگاههای استراق سمع علیه ایران نصب کرده است. همچنین بزرگترین | مهم است. از قرون وسطی و بعد از آن، تعدادی از یهودیان مشهور و بعضاً مریدان آنها به فلسطین مهاجرت نمودند. از بین آنها میتوان به نامانیده، یچل پاریس و صدها تن از شاگردانش، یوسف کارو، مناشم مندل ویتبسک و ۳۰۰ تن از پیروانش، ویلنا گائن و بیش از ۵۰۰ تن از شاگردانش (به همراه خانوادههایشان) اشاره نمود.
صهیونیسم اولیه
پس از نوزایی فرهنگی یهودیان در قرن ۱۸ و ۱۹ میلادی که هاسکالا نامیده میشود، و در پی انقلاب فرانسه و گسترش عقاید لیبرال میان عدهای از یهودیان تازه از سلطه خارج شده، برای اولین بار طبقهای از یهودیان سکولار به وجود آمد که دارای عقاید متداولی چون عقلگرایی، رمانتیسیم و از همه مهمتر ملیگرایی بودند. یهودیانی که یهودیگری را حداقل به معنای سنتی آن کنار گذاشته بودند، هویت جدیدی به عنوان یک ملت و بر اساس مصداق اروپایی آن برای یهودیان تشکیل دادند. الهام بخش آنها در این فعالیت، فعالیتهای ملی دیگر کشورها، از قبیل یگانگی آلمانیها و ایتالیاییها، و همچنین استقلال مجارستان و لهستان بود. آنها از خود میپرسیدند که اگر ایتالیاییها مستحق داشتن سرزمین مادری و میهن هستند، چرا یهودیان نباشند؟
پیش روی جدید در جنبش صهیونیسم در سالهای ۱۸۰۰، با تلاش نمایشنامه نویس، روزنامهنگار و دیپلمات متولد آمریکا، مردخای مانوئل نوح در سال ۱۸۲۰ ایجاد شد که در برقراری میهنی در گراند آیلند نیویورک برای یهودیان کوشید.
صهیونیسم مدرن
موشه هس در سال ۱۸۶۲ کتاب رم و اورشلیم را منتشر کرد. هس تاریخ را مجموعهای از تلاش برای نژاد و هویت ملی میدانست. او ایده ملی گرایی ایتالیایی را مورد بررسی قرار داد و به این نتیجه رسید که یهودیان نیز نیازمند جنبش ملی گرایی هستند. او در کتاب خود پیشنهاد تأسیس یک کشور سوسیالیست در فلسطین را میدهد و اعتقاد دارد که این تنها روش برای حل مشکل یهودی ستیزی در دنیای مدرن است. در زمانی که کتاب او نوشته شد، بیشتر یهودیان آلمانی مایل به حل شدن در اجتماع بودند و علاقه چندانی به تشکیل کشور یهودی نداشتند و کتاب او هیچ جنبش اجتماعی ایجاد نکرد.
بعدها تئودور هرتزل ایده های موشه هس را مورد توجه قرار داد و کتاب کشور یهود را در ۱۸۹۶ منتشر کرد.
نقد صهیونیسم و مخالفت با آن
سازمانها و افراد گوناگونی، مخصوصاً بعد از سال۱۹۴۸ با صهیونیسم مخالفت کردهاند. اتحادیه عرب و کمیته عالی عربی طرح جداسازی سازمان ملل (قطعنامه۱۸۱ مجمع عمومی سازمان ملل متحد) را که ایجاد دولت یهودی و عربی در فلسطین را میپذیرد رد کردهاند، و اسراییل را اشغالگر «اراضی عربی» دانستهاند. دولت عربی همچنین فلسفه صهیونیسم را که ایجاد اسراییل را تعهد کرده رد میکنند و به خصوص مدعی اند جابجایی ۷۰۰۰۰۰ پناهنده عرب در مهاجرت دسته جمعی سال۱۹۴۸ فلسطین، و مناقشه در پی آن، نتیجه اجتناب ناپذیر بنیان دولت یهودی است.
عدهای از یهودیان مقیم آمریکا نیز گاه تظاهراتی علیه اسرائیل و مکتب صهیونیسم برگزار میکنند. آنها رابطه بین صهیونیسم و یهود را انکار میکنند و اسرائیلیان را اشغالگران فلسطین مینامند. جنبش رائلیان نیز مخالفتها و نظرات خاص خود را در این موضوع دارند.
مهمترین مخالف و معارض با صهیونیسم، جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی است. این انقلاب که در سال 1357 در ایران به پیروزی رسید از روز اول با | چبارا روستایی در استان ریفت والی، کنیا میباشد.
منابع
مناطق مسکونی در استان ریفت والی |
78b13f9e-e90b-4e76-aa1f-3372c3e35465 | صهیونیسم | سازمانها و افراد گوناگونی، مخصوصاً بعد از سال۱۹۴۸ با صهیونیسم مخالفت کردهاند. اتحادیه عرب و کمیته عالی عربی طرح جداسازی سازمان ملل (قطعنامه۱۸۱ مجمع عمومی سازمان ملل متحد) را که ایجاد دولت یهودی و عربی در فلسطین را میپذیرد رد کردهاند، و اسراییل را اشغالگر «اراضی عربی» دانستهاند. دولت عربی همچنین فلسفه صهیونیسم را که ایجاد اسراییل را تعهد کرده رد میکنند و به خصوص مدعی اند جابجایی ۷۰۰۰۰۰ پناهنده عرب در مهاجرت دسته جمعی سال۱۹۴۸ فلسطین، و مناقشه در پی آن، نتیجه اجتناب ناپذیر بنیان دولت یهودی است. | اتحادیه عرب و کمیته عالی عربی اسرائیل را چه نامیدند ؟ | false | {
"answer_start": [
251
],
"text": [
"اشغالگر «اراضی عربی»"
]
} | اتحادیهٔ عرب یا همچنین لیگ عرب، یک سازمان بینالمللی منطقهای شامل کشورهای عمدتاً عربیِ جنوب غرب آسیا و شمال آفریقا است (۲۲ کشور عربی زبان شامل ۱۰ کشور آفریقایی و ۱۲ کشور آسیایی) که هدفش نزدیک کردن هرچه بیشتر قوم عرب به یکدیگر است. این اتحادیه در ۲۲ مارس ۱۹۴۵ با ۶ عضو مؤسس مصر، عربستان، عراق، سوریه، لبنان، و فرااردن (که در ۱۹۴۶ به اردن تغییر نام داد) بنیان نهادهشد و یمن نیز چند روز بعد در ۵ مه ۱۹۴۵ به آن پیوست. این اتحادیه ۲۲ عضو اصلی و ۵ عضو ناظر دارد. عضویت سوریه از ۱۶ نوامبر ۲۰۱۱ تا ۷ مه ۲۰۲۳ که کشورهای عربی با بازگشت سوریه به اتحادیه موافقت کردند، به حالت تعلیق درآمده بود.
وسعت اتحادیه عرب ۱۳٬۱۳۰٬۶۹۵ کیلومتر مربع است که هشتاد درصد آن یعنی ۱۰٬۵۰۴٬۵۵۶ کیلومتر مربع بیابان و بقیه آن حدود ۲٬۶۲۶٬۱۳۹ کیلومتر مربع نیمه بیابانی و نسبتاً خشک است.
آنتونی ایدن
سنگ بنای این سازمان به پیشنهاد آنتونی ایدن نخستوزیر انگلیس و بعد از جنگ دوم جهانی گذاشته شدهاست.
هدف تشکیل اتحادیه عرب
علت وجودی چنین اتحادیهای مانند اتحادیه کشورهای آمریکایی اشتراک در فرهنگ و مذهب بود؛ زیرا اعراب نه تنها از نظر زبانی بلکه از نظر مذهب، مسلمان هستند. پس از اخراج نیروهای فرانسوی از سوریه و تشکیل دولت یهودی اسرائیل عامل دیگری نیز بر لزوم همکاری کشورهای عربی افزوده شد.
این اتحادیه به دلیل اصرارهای عربستان سعودی در سال ۲۰۱۶ حزبالله لبنان را گروهی تروریستی اعلام کرد، وزیر خارجه عراق به این امر اعتراض کرد و افزود این تصمیم به نفع اسرائیل است.
کشورهای عضو
<div style="font-size:95%;">
همچنین ۵ کشور به عنوان ناظر غیرعضو در جلسات حضور داشته ولی حق رای ندارند که شامل ارمنستان، هند، برزیل، اریتره و ونزوئلا هستند.
در ۲۶ مارس ۱۹۷۹، مصر به دلیل پیمان صلح اسرائیل و مصر از اتحادیه عرب تعلیق و در ۲۳ مه ۱۹۸۹ مجدداً پذیرفته شد.
لیبی در ۲۲ فوریه ۲۰۱۱ پس از شروع جنگ داخلی لیبی به حالت تعلیق درآمد.شورای ملی انتقالی دولت موقت لیبی که تا حدی به رسمیت شناخته شدهاست، نمایندهای را برای حضور در نشست اتحادیه عرب در ۱۷ اوت برای شرکت در بحث دربارهٔ پذیرش مجدد لیبی به این سازمان فرستاد.
سوریه نیز در ۱۶ نوامبر ۲۰۱۱ تعلیق شد و در ۶ مارس ۲۰۱۳، اتحادیه عرب، کرسی سوریه در اتحادیه عرب را به ائتلاف ملی سوریه داد. در ۹ مارس ۲۰۱۴، دبیرکل، نبیل العربی گفت که کرسی سوریه تا زمانی که مخالفان دولت، تشکیل نهادهای خود را تکمیل نکنند، خالی خواهد ماند.
در سال ۲۰۲۱، اتحادیه عرب روند عادیسازی روابط را بین سوریه و سایر کشورهای عربی آغاز کرد. پس از زمینلرزه ۲۰۲۳ ترکیه–سوریه، عربستان سعودی، مصر، اردن، امارات متحده عربی، تونس و همچنین عمان و بحرین به دنبال روابط بهتر با سوریه بودند. در جهان عرب اتفاق نظر وجود دارد که انزوای دولت سوریه برای صلح و رفاه در منطقه مفید نیست.
نهایتاً در ۷ مه ۲۰۲۳، در نشست شورای اتحادیه عرب متشکل از وزرای خارجه در قاهره، با بازگرداندن عضویت سوریه موافقت شد. پیش از این، کویت و قطر با حضور بشار اسد در نشست اتحادیه عرب مخالفت کرده بودند. تلاش برای عادیسازی منطقهای، آمریکا و متحدان اروپاییاش را غافلگیر کرد زیرا آنها با ابتکار سیاسی | عادی سازی اعراب و اسرائیل به تلاشها و معاهدات صلح بین کشورهای عضو اتحادیه عرب و اسرائیل اشاره دارد که به درگیری اعراب و اسرائیل پایان میدهد. از دهه ۱۹۷۰، تلاشهای موازی برای یافتن راهحلی برای پایان مناقشه اعراب و اسرائیل و همچنین درگیری اسرائیل و فلسطین صورت گرفتهاست. در طول سالها، کشورهای متعدد اتحادیه عرب، معاهدات صلح و عادیسازی را با اسرائیل امضا کردهاند که با معاهده صلح مصر و اسرائیل (۱۹۷۹) آغاز شد. علیرغم عدم اجرای توافقنامه صلح اسرائیل و لبنان (۱۹۸۳)، معاهدات بیشتری برای تسریع روند صلح اسرائیل و فلسطین (۱۹۹۱ تا کنون)، معاهده صلح اسرائیل و اردن (۱۹۹۴) و همینطور توافق ابراهیم برای عادی سازی روابط بین اسرائیل و امارات متحده در جریان بودهاست. امارات عربی و اسرائیل - بحرین (۲۰۲۰)، توافق عادی سازی اسرائیل و سودان (۲۰۲۰) و توافقنامه عادی سازی اسرائیل و مراکش (۲۰۲۰) نیز شامل این تلاشها بودهاند. علاوه بر این، تعداد زیادی از اعضای اتحادیه عرب روابط نیمه رسمی با اسرائیل برقرار کردند.
عادی سازی اسرائیل با کشورهای عربی خلیج فارس و شمال آفریقا (۲۰۱۷–اکنون)
اتحاد اعراب و اسرائیل علیه ایران در نوامبر ۲۰۱۷، پس از گرم شدن روابط بین اسرائیل و کشورهای حاشیه خلیج فارس پدید آمد و با توجه به کنفرانس ورشو فوریه ۲۰۱۹ مورد توجه رسانهها نیز قرار گرفت. این هماهنگی در پرتو منافع امنیتی منطقه ای متقابل اسرائیل و کشورهای عربی سنی به رهبری عربستان سعودی، و ایستادگی آنها علیه منافع جمهوری اسلامی در ایران در سراسر خاورمیانه انجام میشود، این منافع شامل: درگیری نیابتی ایران و اسرائیل و ایران و عربستان سعودی است. کشورهای عربی شرکت کننده در گروه هماهنگی هسته مرکزی شورای همکاری خلیج فارس هستند. این کشورها شامل عربستان سعودی، امارات متحده عربی و عمان میباشند. در سال ۲۰۱۸، بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، در راس هیئتی به عمان رفت و با سلطان قابوس و دیگر مقامات ارشد عمانی دیدار کرد.
منابع
روند صلح اسرائیل-اعراب
نزاع اعراب و اسرائیل | عادیسازی روابط اعراب و اسرائیل به تلاشها و معاهدات صلح بین کشورهای عضو اتحادیه عرب و اسرائیل اشاره دارد که به درگیری اسرائیل و اعراب پایان میدهد. از دهه ۱۹۷۰، تلاشهای موازی برای یافتن راهحلی برای پایان درگیری اسرائیل و اعراب و همچنین درگیری فلسطین و اسرائیل صورت گرفتهاست. در طول سالها، کشورهای مختلف اتحادیه عرب، معاهدات صلح و عادیسازی را با اسرائیل امضا کردهاند که با پیمان صلح اسرائیل و مصر (۱۹۷۹) آغاز شد. علیرغم عدم اجرای توافقنامه صلح اسرائیل و لبنان (۱۹۸۳)، معاهدات بیشتری با روند صلح اسرائیل و فلسطین (۱۹۹۱ تا کنون)، معاهده صلح اسرائیل و اردن (۱۹۹۴)، پیمان ابراهیم (۲۰۲۰) برای عادیسازی روابط بین اسرائیل و امارات متحده عربی، بحرین، سودان و مراکش ادامه یافت. علاوه بر این، تعداد زیادی از اعضای اتحادیه عرب روابط نیمهرسمی با اسرائیل برقرار کردند.
تلاش برای آتشبس و مذاکرات غیرمستقیم (۱۹۴۹–۱۹۷۴)
آتشبس ۱۹۴۹ و کنفرانس لوزان
قطعنامه ۱۹۶۷ سازمان ملل متحد
قطعنامههای ۱۹۷۳–۱۹۷۴ سازمان ملل متحد و توافقنامههای آتشبس
پیمان صلح مصر و اسرائیل (۱۹۷۸–۱۹۷۹)
تلاش برای عادیسازی روابط اسرائیل و لبنان (۱۹۸۳)
روند صلح اسرائیل و فلسطین
معاهده صلح اسرائیل و اردن (۱۹۹۴)
عادیسازی روابط اسرائیل با کشورهای عربی خلیج فارس و شمال آفریقا (۲۰۱۷–اکنون)
اتحاد اعراب و اسرائیل علیه ایران در نوامبر ۲۰۱۷، پس از گرمشدن روابط بین اسرائیل و کشورهای عربی خلیج فارس پدید آمد و با توجه به اجلاس ۲۰۱۹ ورشو مورد توجه رسانهها قرار گرفت. این هماهنگی در پرتو منافع امنیتی منطقهای متقابل اسرائیل و کشورهای عربی سنی به رهبری عربستان سعودی، و ایستادگی آنها علیه منافع جمهوری اسلامی در سراسر خاورمیانه در درگیری نیابتی ایران و اسرائیل و درگیری نیابتی ایران و عربستان سعودی انجام میشود. کشورهای عربی شرکتکننده، در گروه هماهنگی هسته مرکزی شورای همکاری خلیج فارس هستند که شامل عربستان سعودی، امارات متحده عربی و عمان است. در سال ۲۰۱۸، بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، در راس هیئتی به عمان رفت و با سلطان قابوس و دیگر مقامات ارشد عمان دیدار کرد.
در فوریه ۲۰۲۰، نتانیاهو و عبدالفتاح البرهان، رئیس شورای حاکمیت سودان، در اوگاندا ملاقات و برای عادیسازی روابط بین دو کشور توافق کردند. اواخر همان ماه به هواپیماهای اسرائیلی اجازه پرواز بر فراز سودان داده شد. به دنبال پیمان ابراهیم که در اوت ۲۰۲۰، توسط اسرائیل و امارات متحده عربی امضا شد، روابط بین دو کشور را عادی کرد. همزمان، اسرائیل موافقت کرد که طرحهای الحاق دره اردن را متوقف کند. این توافق عادیسازی با تأیید رسمی توافق با سودان و همچنین سایر توافقهای با بحرین و مراکش همراه شد. در ۳۱ مه ۲۰۲۲، اسرائیل و امارات متحده عربی، توافقنامه تجارت آزاد را امضا کردند که نخستین مورد از نوع خود بین اسرائیل و یک کشور عربی بود.
در ژوئن ۲۰۲۳، آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه آمریکا، به اسرائیل هشدار داد که افزایش تنش با فلسطینیها، از جمله از طریق پیشبرد فعالیتهای شهرکسازی، تهدیدی برای گسترش توافقهای عادیسازی با کشورهای عرب و بهویژه عربستان سعودی است. وزیر خارجه عربستان در اوایل ماه ژوئن در کنار بلینکن اظهار داشت که بدون یافتن راهی برای صلح برای مردم فلسطین… هر عادیسازی منافع محدودی خواهد داشت. در اوت ۲۰۲۳، الی کوهن، وزیر امور خارجه اسرائیل فاش کرد که در نشستی محرمانه در رم با نجلا منقوش، وزیر | حملات گسترده چریکی که در ماجرای گروهبانها به اوج رسید که در آن ایرگون دو گروهبان انگلیسی را به عنوان اهرم فشاری علیه اعدام برنامهریزی شده سه عامل ایرگون گروگان گرفت. ایرگون افسران را پس از اجرای اعدام کشت.
به تاریخ سپتامبر ۱۹۴۷، کابینه بریتانیا به این نتیجه رسید که قیمومیت دیگر امکان استقرار ندارد و بایستی فلسطین را تخلیه نمایند. به بیان آرتور کریچ جونز، وزیر استعمار، چهار علت اصلی منجر به تصمیمگیری برای تخلیه فلسطین: انعطافناپذیری مذاکرهکنندگان یهودی و عرب که تن به صلح و سازش در مواضع کلیدی خود در خصوص مسئله ایجاد یک کشور یهودی در فلسطین نبودند، همینطور استقرار پادگانی وسیع در فلسطین جهت مبارزه با شورش یهودیان و در عین احتمال شورش گستردهتر یهودیان و اعراب فشار سنگینی بر اقتصاد بریتانیا که از تبعات جنگ جهانی دوم نیز هنوز التیام نیافته بود، وارد کرد، در ادامه ضربه مهلکی بر «صبر انگلیس و متأثر شدن غرور ملی» ناشی از به دار آویختن گروهبانها، همزمان با انتقادهای فزایندهای که دولت در نتیجه تلاش برای یافتن راه حلی برای فلسطین وارد گردید.
در ۲۹ نوامبر ۱۹۴۷، مجمع عمومی قطعنامه 181 (II) را تصویب نمود که تصویب و اجرای طرح تقسیم با اتحادیه اقتصادی را توصیه میکرد. طرح ضمیمه قطعنامه اساساً همان طرحی بود که اکثریت کمیته در گزارش ۳ سپتامبر پیشنهاد کرده بود. آژانس یهود، که نماینده شناخته شده جامعه یهودی محسوب میشد، طرحی را پذیرفت که به یهودیان - یک سوم جمعیتی که کمتر از ۷٪ از املاک را تحت مالکیت دارند - ۵۵٪ تا ۵۶٪ از زمینهای فلسطین تحت قیمومیت را واگذار میکرد. اتحادیه عرب و کمیته عالی عربی فلسطین این طرح را رد و تأکید کردند که آنها هرگونه طرح تقسیم دیگری را نیز رد خواهند کرد. در ۱ دسامبر ۱۹۴۷، کمیته عالی عرب یک اعتصاب سه روزه را اعلام کرد و شورش در اورشلیم آغاز شد . وضعیت به یک جنگ داخلی میماند. تنها دو هفته پس از رأیگیری سازمان ملل، آرتور کریچ جونز، وزیر استعمار، اعلام کرد که قیمومت بریتانیا در ۱۵ مه ۱۹۴۸ پایان مییابد و تا آن مقطع بریتانیاییها تخلیه خواهند شد. هنگامی که شبهنظامیان و باندهای عرب به مناطق یهودی حمله میکردند، عمدتاً با مقاومت هاگانا و همچنین ایرگون و لحی مواجه میشدند. در آوریل ۱۹۴۸، هاگانا به سوی منشأ این تاختوتازها یورش برد. در این دوره ۲۵۰۰۰۰ عرب فلسطینی به دلیل تعدادی از عوامل فراری یا اخراج شدند.
کشور اسرائیل
استقلال و سالهای اولیه
در ۱۴ مه ۱۹۴۸، یک روز قبل از انقضای قیمومیت بریتانیا، دیوید بن گوریون، رئیس آژانس یهود، «تأسیس یک کشور یهودی در سرزمین اسرائیل، با نام دولت اسرائیل» را اعلام کرد. تنها اشارهای که در متن اعلامیه به مرزهای دولت جدید وجود دارد، استفاده از اصطلاح ارتس-اسرائیل (" سرزمین اسرائیل ") است. روز بعد، ارتش چهار کشور عربی - مصر، سوریه، ماوراء اردن و عراق - وارد بخشهایی از فلسطین تحت قیمومیت بریتانیا شدند و جنگ اعراب و اسرائیل در سال ۱۹۴۸ را آغاز کردند. در همین حین نیروهایی از یمن، مراکش، عربستان سعودی و سودان به جنگ پیوستند. در آغاز هدف ظاهری تهاجم، جلوگیری از تأسیس دولت یهود بود، برخی از رهبران عرب | زبان عربی در اسرائیل بهطور بومی توسط بخش بزرگی از جمعیت این کشور استفاده میشود که به بیشتر از ۲۰ درصد کل جمعیت میرسند. زبان عربی در این کشور غالباً توسط شهروندان عرب اسرائیل و در میان یهودیان عربزبانی که از دنیای عرب آمدهاند، استفاده میشود. برخی به زبان محلی امروزی عربی شامی تأثیرپذیرفته از عبری «گویش عربی اسرائیلی» میگویند.
جستارهای وابسته
زبانهای رایج در اسرائیل
زبان یهودی-عربی
منابع
زبان عربی
زبانهای اسرائیل | روابط اسرائیل و موریتانی به روابط دوجانبه تاریخی و کنونی اسرائیل و موریتانی اشاره دارد. در سال ۱۹۹۹، موریتانی سومین عضو اتحادیه عرب شد که اسرائیل را به عنوان یک کشور مستقل به رسمیت شناخت. دو کشور روابط کامل دیپلماتیک را در اکتبر ۱۹۹۹ برقرار کردند. با این حال، به عنوان پاسخی به جنگ غزه، روابط از سال ۲۰۰۹ مسدود شد.
تاریخ
موریتانی در نتیجه جنگ شش روزه ۱۹۶۷، دنبال تصمیم جمعی اتحادیه عرب (موریتانی تا نوامبر ۱۹۷۳ در لیگ پذیرفته نشد ) به اسرائیل اعلان جنگ داد و آن اعلامیه را تا حداقل سال ۱۹۹۱ معکوس نکرد و حدود ۳۲ سال تا اوایل اواسط سال ۱۹۹۹، به نظر میرسید اسرائیلیها از وضعیت جنگ در جریان نیستند.
موریتانی پس از قطعنامه قبیله خارطوم در سال ۱۹۶۷، به همان روشی که اکثر کشورهای عربی که اسرائیل را به رسمیت شناختند، پایبند نبود.
در سال ۱۹۹۹ موریتانی به یکی از سه عضو اتحادیه ۲۲ عضوی اتحادیه عرب تبدیل شد که اسرائیل را به عنوان یک کشور مستقل به رسمیت میشناسند (سایر کشورها مصر و اردن هستند). این شناخت توسط رئیسجمهور سابق معاویه ولد سید احمد طایع همراه با همکاری او با فعالیتهای ضد تروریسم ایالات متحده اعطا شد. توافقنامه ایجاد روابط کامل دیپلماتیک در واشینگتن دی سی در تاریخ ۲۸ اکتبر ۱۹۹۹ امضا شد. پس از کودتا توسط شورای نظامی عدالت و دموکراسی در اوت ۲۰۰۵، به رسمیت شناختن اسرائیل حفظ شد.
به عنوان پاسخی به جنگ غزه، روابط با اسرائیل در ژانویه ۲۰۰۹ مسدود شد. در فوریه ۲۰۰۹، موریتانی سفیر خود را از اسرائیل فراخواند،< و در ۶ مارس ۲۰۰۹ پرسنل از سفارت اسرائیل در نواکشوت بیرون رانده شدند و به آنها ۴۸ ساعت فرصت داده شد تا موریتانی را ترک کنند. بر اساس اعلامیه وزارت امور خارجه اسرائیل، این کشور در اواخر روز رسماً سفارت را تعطیل کرد. در تاریخ ۲۱ مارس ۲۰۱۰ کلیه روابط دیپلماتیک بین دو کشور رسماً پایان یافت.
به دنبال توافق صلح اسرائیل و امارات متحده عربی در اوت سال ۲۰۲۰، وزارت خارجه موریتانی گفت که کشور وی به "خرد و قضاوت خوب" رهبری امارات متحده عربی برای امضای توافقنامه با اسرائیل برای توافق برای عادی سازی روابط اعتماد دارد و " امارات متحده عربی دارای حاکمیت مطلق و استقلال کامل در انجام روابط و ارزیابی خود است که مطابق با منافع ملی خود و منافع عربها است. "
منابع
روابط دوجانبه اسرائیل
روابط دوجانبه موریتانی | چبارا روستایی در استان ریفت والی، کنیا میباشد.
منابع
مناطق مسکونی در استان ریفت والی | چاهوگنو بالا یک روستا در ایران است که در دهستان ایسین واقع شدهاست.
منابع
پیوند به بیرون
روستاهای شهرستان بندرعباس | چاه الله یک اندیس فلزی است که در حوالی شهر رفسنجان استان کرمان قرار دارد و مادهٔ معدنی موجود در آن، سرب و روی است.
جستارهای وابسته
فهرست اندیسهای استان کرمان
منابع
اندیسهای استان کرمان
اندیسهای فلزی | چهارباله نام یک سرده از راسته سوفماهیسانان است.
منابع
سوفماهیسانان |
bdf00977-d569-4780-9f99-9d112e0fe214 | صهیونیسم | سازمانها و افراد گوناگونی، مخصوصاً بعد از سال۱۹۴۸ با صهیونیسم مخالفت کردهاند. اتحادیه عرب و کمیته عالی عربی طرح جداسازی سازمان ملل (قطعنامه۱۸۱ مجمع عمومی سازمان ملل متحد) را که ایجاد دولت یهودی و عربی در فلسطین را میپذیرد رد کردهاند، و اسراییل را اشغالگر «اراضی عربی» دانستهاند. دولت عربی همچنین فلسفه صهیونیسم را که ایجاد اسراییل را تعهد کرده رد میکنند و به خصوص مدعی اند جابجایی ۷۰۰۰۰۰ پناهنده عرب در مهاجرت دسته جمعی سال۱۹۴۸ فلسطین، و مناقشه در پی آن، نتیجه اجتناب ناپذیر بنیان دولت یهودی است. | سازمان ها و افراد گوناگون بعد از چه سالی با صهیونیست بیشتر مخالفت کردند ؟ | false | {
"answer_start": [
46
],
"text": [
"۱۹۴۸"
]
} | فدراسیون صهیونیستی بریتانیای کبیر و ایرلند، که با نام فدراسیون صهیونیستی بریتانیا یا بهطور ساده فدراسیون صهیونیستی (ZF) نیز شناخته میشود، یک سازمان چتری حمایتی برای جنبش صهیونیسم در بریتانیا است که بیش از ۳۰ سازمان و بیش از ۵۰٫۰۰۰ وابسته به آن را نمایندگی میکند.
تاریخ
این سازمان در سال ۱۸۹۹ باهدف مبارزه برای دستیابی به یک سرزمین دائمی برای یهودیان تأسیس شد.
در سال ۱۹۱۷، آرتور بالفور، وزیر امور خارجه بریتانیا، بیانیه بالفور را به لرد روچیلد رهبر جامعه یهودیان بریتانیا ابلاغ کرد تا به فدراسیون صهیونیست ارسال شود.
در سال ۱۹۲۰، فدراسیون صهیونیستی سازمان بینالمللی صهیونیستی زنان (WIZO) و کرن هیسود و همچنین تعدادی از جنبشهای جوانان صهیونیست پایهگذاری کرد.
اهداف و مقاصد
این سازمان خود را به عنوان «سازمان مردمی و مدافع اسرائیل پیشرو در بریتانیا» توصیف میکند که «اسرائیل را گرامی میدارد و دشمنان را به چالش میکشد.»
از جمله اهداف و اهداف آن عبارتند از:
حمایت، هماهنگی و تسهیل کار همه افراد وابسته به خود در سراسر کشور و ادامه تعهد خود به جنبشهای جوانان صهیونیست.
تشویق به مشارکت یهودیان در فعالیتهای صهیونیستی، از جمله آموزش، فرهنگ، زبان عبری و اطلاعات اسرائیل، با این باور که هدف اصلی صهیونیسم علیا است.
فعالیتها
فعالیتها عبارتند از: آموزش، کمپین، مشارکت رسانه ای، لابیگری، مبارزه با جنبش بایکوت و تحریم اسرائیل، کار با دانشجویان و رویدادهای فرهنگی.
ساختار و پرسنل
فدراسیون صهیونیست یک سازمان چتری است که اغلب سازمانها و افراد صهیونیستی را در بر میگیرد. بهاین ترتیب نماینده جنبش صهیونیسم در انگلستان است.
از اوایل سال ۲۰۲۳، رئیس خاخام لی مولشتاین است.
جستارهای وابسته
فدراسیون جوانان صهیونیست
منابع
پیوند به بیرون
Official profiles, on YouTube and Twitter
Zionist Year Book, by Arthur Saul and Zionist Federation Of Great Britain and Ireland Super
بنیانگذاریهای ۱۸۹۹ (میلادی) در بریتانیا
سازمانهای بنیانگذاریشده در ۱۸۹۹ (میلادی)
سازمانهای صهیونیستی
صهیونیسم در بریتانیا | ولید شویبات (به عربی: ولید شعیبات) عضو سابق سازمان آزادیبخش فلسطین و مسلمان فلسطینی بود که پس از حملات یازده سپتامبر ۲۰۰۱ به صورت علنی به مخالفت با اسلام، گروه حماس، حزبالله لبنان، القاعده و جهادیون مسلمان پرداخت و حمایت خودش را از کشور اسرائیل اعلام کرد.
پانویس
منابع
Wikipedia contributors, "Walid Shoebat," Wikipedia, The Free Encyclopedia, http://en.wikipedia.org/w/index.php?title=Walid_Shoebat&oldid=208146954 (accessed April 25, 2008).
افراد زنده
بنیادگرایی اسلامی
پیروان کلیسای کاتولیک رم اهل ایالات متحده آمریکا
صهیونیستهای عرب
صهیونیستهای مسیحی
فلسطینیهای مهاجرتکرده به ایالات متحده آمریکا
کاتولیکهای اهل فلسطین
کاتولیکهای رومی اهل فلسطین
مخالفت با اسلام در ایالات متحده آمریکا
مسلمانان سابق اهل ایالات متحده آمریکا
مسلمانان سابق اهل فلسطین
مسیحیان اهل ایالات متحده آمریکا
مسیحیان اهل فلسطین
منتقدان اسلام
نویسندگان سیاسی اهل فلسطین | در بیمارستان سپیر درمان شدند.
در اواخر سال ۱۹۷۸ نماینده یهودیان برای دیدار با آیتالله خمینی به پاریس رفت. هدف از این دیدار اعلام حمایت یهودیان ایران از انقلاب بود. آیتالله خمینی بعدها نامه تقدیری به بیمارستان سپیر فرستاد و از پرستاری و مداوای انقلابیون توسط مسئولین این بیمارستان تشکر کرد.
ولیکن بعد از انقلاب اسلامی مهاجرت یهودیان از ایران شدت یافت و جمعیت یهودیان از ۱۰۰۰۰۰ به ۴۰۰۰۰ نفر کاهش یافت. در اوائل انقلاب یکی از تجار یهودی به نام حبیب القانیان که رهبر جامعه یهودیان بود دستگیر شده و به جرم فساد، ارتباط با اسرائیل و صهیونیسم، دوستی با دشمنان خدا و امپریالیسم اقتصادی در نهم می سال ۱۹۷۹ اعدام شد. اعدام القانیان واکنش دولت اسرائیل، کاخ سفید و تمامی سازمانهای یهودی آمریکایی و بینالمللی نظیر کنگره جهانی صهیونیسم و اتحادیه ضد افترا را برانگیخت. سناتور یهودی یاکوب یاویتس این اقدام را محکوم کرد و از دولت آمریکا درخواست تحریم اقتصادی ایران را نمود. سه روز بعد از اعدام القانیان گروهی از یهودیان به رهبری حاخام یدیدیا شوفط به قم رفتند و با آیتالله خمینی دیدار کردند. در این دیدار آیتالله خمینی اعلام کرد که بین یهودیان و صهیونیستها تفاوت قائل است و باور عمومی که همه یهودیان در خفی صهیونیست هستند را قبول ندارد. روزنامه اطلاعات در تیتر اصلی خود نوشت «ما جامعه یهودی را ضد صهیونیست میدانیم».
یک هفته بعد از اعدام القانیان سرج کلارسفلد وکیل یهودی فرانسوی که به شکارچی نازیها معروف بود به ایران سفر کرد تا در مورد این اتفاق تحقیق کند. او در ایران با ابراهیم یزدی دیدار کرد و یزدی به او قول داد که هیچ یهودی در ایران به دلیل صهیونیست بودن یا ارتباط با اسرائیل محاکمه نخواهد شد. کلارسفلد در بازگشت از سفر خود به ایران فیلمی تهیه کرد که در آن ادعا کرد دولت ایران القانیان را به دلیل یهودی بودن اعدام کردهاست. در ۱۸ می سال ۱۹۷۹ رهبران صهیونیست آمریکایی از جمله رئیس فدراسیون صهیونیسم آمریکایی، ربی جوزف استرنستاین به دعوت سفارت ایران در آمریکا در محل سفارت حضور یافتند و مورد استقبال مسئولین سفارت قرار گرفتند. در این دیدار مسئولین سفارت ایران بیان کردند که القانیان به دلیل جاسوسی و نه به دلیل صهیونیست بودن اعدام شدهاست. در این دیدار علی آگاه نماینده دولت ایران بیان کرد که دولت معتقد است «یهودیان ایران به دلیل صهیونیست بودن مورد شک نیستند». او ادامه داد که دولت ایران صهیونیست بودن یهودیان ایران را دلیل بر خائن بودن آنان به ایران نمیداند.
در دسامبر سال ۱۹۸۰ سیمون فرزامی روزنامهنگار یهودی ایرانی که در روزنامه فرانسوی زبان ژورنال دو تهران کار میکرد دستگیر و اعدام شد. دستگیری او بنا به گفته دادستان پرونده به دلیل مدارکی بود که از ساختمان سفارت آمریکا به دست آمده بود که نشان میداد فرزامی از سفارت آمریکا مبالغی به صورت ماهیانه دریافت میکردهاست. اتهام او در زمان اعدام جاسوسی برای ایالات متحده بود.
پس از انقلاب فروش نفت به شدت دچار مشکل گردید. شرکتهای نفتی اروپایی دفاتر خود را در تهران تعطیل کردند و کارمندان خود را فرخواندند. در این هنگام تاجر اسرائیلی-سوییسی به نام مارک ریچ نمایندگان شرکت خود گلنکور را به تهران فرستاد و دفتر خود را بازگشایی کرد. | ارتش سایهها: همکاری فلسطین با صهیونیسم، ۱۹۱۷–۱۹۴۸ ُ کتابی است که در سال ۲۰۰۴ توسط هلل کوهن منتشر شد. این در مورد فروش زمین و سایر همکاریهای بین اعراب و یهودیان در فلسطین قبل از تشکیل دولت اسرائیل است.
بررسی اجمالی
در این کتاب، کوهن، محقق مؤسسه هری اس. ترومن برای پیشرفت صلح در دانشگاه عبری اورشلیم، هزاران عرب از مالکان ثروتمند غایب گرفته تا خرده مالکان کشاورزی که زمینهای خود را به سازمانهای صهیونیستی فروختند را مورد بررسی قرار میدهد. او نشان میدهد که همه درک میکردند که کنترل زمین پیش شرط لازم برای تحقق اهداف ملی است، چه یهودی و چه عرب. کوهن انگیزههای متنوع فروشندگان را توضیح میدهد: برخی پول میخواستند، و برخی زمین فروختند یا به عنوان عوامل اطلاعاتی برای صهیونیستها عمل میکردند، حتی در حالی که علناً فروش زمین را محکوم میکردند، اما انگیزههای غیرپولی نیز وجود داشت. برخی فکر میکردند که همکاری با صهیونیستها باعث بهبود زندگی قبایل و روستاهای آنها میشود. برخی دیگر فکر میکردند که چون شکست صهیونیستها غیرممکن است، همکاری با آنها عاقلانهتر است. برخی دیگر از ملی گرایان متعهد که بر این باور بودند که ماندن در زمین بسیار مهم است و کار برای صهیونیستها و همکاری با آنها راهبردی است که آنها را قادر میسازد در زمین بمانند. برخی دیگر به دلیل تنفر شدیدی که از امین الحسینی داشتند به همکاری با صهیونیستها یا انگلیسیها رانده شدند.
کوهن اعراب فلسطینی که تحت حکومت قیمومت بریتانیا زندگی میکردند را بین دو موضع تقسیم میکند: نخست کسانی که با امین الحسینی موافق بودند که تمام فلسطین باید عرب بماند و با صهیونیستها باید جنگید، و گروه دوم کسانی بودند که استدلال میکردند که صهیونیستها قدرتمندتر از آن هستند که شکست بخورند و بنابراین راه عقلانی، در نوعی همزیستی است.
به گفته کوهن، طایفه حسینی در آغاز دهه ۱۹۲۰ تلاش کرد تا خود را از شر مخالفان خلاص کند. در سال ۱۹۲۹ موسی هدیب در نزدیکی دروازه یافا در اورشلیم به قتل رسید. طبق یافتههای کتاب، در شورشهای فلسطین در سال ۱۹۲۹، حسینی این شایعه را منتشر کرد که یهودیان قصد داشتند مسجد الاقصی و قبه الصخره، زیارتگاهی در کوه معبد را خراب کنند.
روشهای الحسینی بسیاری از اعراب را به جانبداری و حتی جنگیدن در کنار صهیونیستها سوق داد. شاید تکاندهندهترین ادعای کتاب این باشد که حسینی اغلب موقعیت خود را در سیاست فلسطین بالاتر از منافع ملت فلسطین قرار میدهد که مهمترین آن در سال ۱۹۳۹ بود. نتیجه این بود که حسینی کتاب سفید بریتانیا در سال ۱۹۳۹ را رد کرد، که وعده یک سرزمین یهودی در بیانیه بالفور را رد کرده و عملاً به اکثریت اعراب فلسطینی وعده حکومت و استقلال را در عرض یک دهه داده بود. به گفته کوهن، حسینی این پیشنهاد را رد کرد زیرا بریتانیا موقعیت او را به عنوان حاکم بر کشور عربی فلسطین که پیشنهاد ایجاد آن را داشت را تضمین نکرده بود.
تحسین منتقدان
نیو گوردون در کتاب نیشن، ارتش سایهها را برای افشای یک «جنبه بهویژه شرمآور درگیری اسرائیل و فلسطین»، یعنی دستکاری همدستان عرب توسط سازمانهای صهیونیستی، «پیشگامانه» میخواند. وقتی این کتاب منتشر شد، او میگوید که در میان روشنفکران یهودی و عرب سر و صدایی | سازمان صهیونیست آمریکا ()، تأسیس ۱۸۹۷، یکی از اولین سازمانهای رسمی صهیونیست در آمریکا و خصوصاً در اوایل قرن بیستم نمایندهٔ اصلی یهودیان آمریکا در سازمان جهانی صهیونیسم بود، و اساساً از صهیونیسم سیاسی حمایت میکند.
امروزه این سازمان همچنان به عنوان یک گروه برجستهٔ حامی اسرائیل در آمریکا به فعالیت خود ادامه میدهد و ۳۰۰۰۰ عضو دارد.
جستارهای وابسته
لابی اسرائیل در آمریکا
منابع
روابط اسرائیل و ایالات متحده آمریکا
سازمانهای صهیونیستی
صهیونیسم در آمریکا | ۱۱۴۷ هزار و صد و چهل و هفتمین سال هجری خورشیدی است.
مناسبتها
رویدادها
زادگان
درگذشتگان
۱۱۴۷
سده ۱۲ | با دولت مخالفت کردند در حالیکه خلیل ملکی نیروی سوم را با نام حزب زحمتکش ملت ایران - نیروی سوم تأسیس کرد و به حمایت از دولت ادامه داد.
زحمتکشان اتحادیهای را با هدایت آیت الله کاشانی با جامعه مسلمانان مجاهد تشکیل دادند و منابع خود را جمع کردند و فعالیتهای خود را علیه دولت هماهنگ کردند. آنها فعالانه در کودتای ۲۸ مرداد شرکت کردند و آن را «قیام ملی» خواندند، اما با دولت نظامی فضلالله زاهدی پس از کودتا مخالفت کردند. پس از مخالفت، روزنامههای آنها توقیف شد و دفتر حزب آنها توسط دولت مصادره شد و حزب تا زمان انتخاب قانونگذاری ایران، ۱۳۳۹ ، در یک وقفه بود. آنها فعالیت خود را در سال ۱۹۶۱ از سر گرفتند و در تظاهرات ۵ ژوئن ۱۹۶۳ حمایت خود را از سید روحالله خمینی ابراز داشتند. در سال ۱۹۷۱، حزب با اجازه دولت دوباره سازمان یافته شد، اما پس از اعلام دولت یک حزب در حزب احیا، مجبور شد فعالیت خود را متوقف کند. در سال ۱۹۷۷، بقایی پس از اعلام وفاداری به خاندان پهلوی، البته در سطح محدود، تلاشی را برای احیای حزب انجام داد. پس از انقلاب سال ۱۹۷۹ خیلی زود منحل شد.
لیگ سوسیالیستهای ایران
در سال ۱۹۶۰، اتحادیه سوسیالیستهای جنبش ملی ایران یا جامعه سوسیالیستهای ایران توسط فعالان نیروی سوم به رهبری خلیل ملکی و تعدادی از ملی گرایان رادیکال تأسیس شد که اکثر آنها دارای گرایشهای سوسیال دموکراتیک و برخی از اعضای دارای گرایشهای سوسیالیستی اسلامی بودند. حسین ملک، احمد سید جوادی و جلال آل احمد از جمله افراد مرتبط با این گروه بودند. حزب ایدئولوژی سوسیالیستی و ناسیونالیستی، از بدو تأسیس بهطور رسمی به انترناسیونال سوسیالیست پیوست.
این سازمان یکی از اعضای بنیانگذار جبهه ملی (II) بود و «جناح چپ افراطی» در جبهه محسوب میشد. پس از انقلاب ۱۳۵۷ از جبهه دوم جدا شد و به جبهه ملی دموکراتیک پیوست. در انتخابات ریاست جمهوری ایران، ۱۹۸۰، این گروه از مسعود رجوی ، نامزد مجاهدین خلق ایران حمایت کرد.
سازمان چریکهای فدایی خلق ایران
سازمان چریکهای فدایی خلق ایران در سال ۱۳۴۱ تأسیس شد، این سازمان یک سازمان چریکی زیرزمینی مارکسیست-لنینیست بود که از نظر ایدئولوژیک یک برنامه ضد امپریالیستی را دنبال میکرد و برای توجیه مبارزه مسلحانه انقلابی خود علیه سیستم سلطنت ایران، از تبلیغات مسلحانه استقبال میکرد. آنها همچنین به ماده گرایی اعتقاد داشتند. آنها اصلاح طلبی را رد کردند و از اندیشههای مائو تسه تونگ، چه گوارا و ریگیس دبرا الهام گرفتند. بیژن جزنی، معروف به «پدر روشنفکر» سازمان، با نوشتن مجموعه ای از جزوهها مانند مبارزه با دیکتاتوری شاه، چه انقلابی باید بداند و چگونه مبارزات مسلحانه به یک مبارزه توده ای تبدیل میشود، به ایدئولوژی آن کمک کرد ؟. این رسالهها با رساله مسلحانه احمدزاده دنبال شد: هم یک استراتژی و یک تاکتیک و هم ضرورت مبارزه مسلحانه و رد نظریه بقای امیر پرویز پویان.
آنها از جبهه ملی و جنبش آزادیبخش انتقاد کردند زیرا «سازمانهای کوچک بورژوازی ریزه اندک هنوز امید دروغین تغییر مسالمت آمیز را تبلیغ میکنند». چریکهای فدایی در ابتدا از اتحاد جماهیر شوروی و حزب توده انتقاد کردند، اما بعداً در نتیجه همکاری با اردوگاه سوسیالیست موضع را کنار گذاشتند.
در ژوئن ۱۹۷۳ این سازمان | کشتار بیت دراس، کشتار زنان و کودکان فلسطینی در ۲۱ مه ۱۹۴۸ (۳۱ اردیبهشت ۱۳۲۷) بدست نیروهای صهیونیست است.
پس از چند بار تلاش ناموفق برای تصرف این روستا، یک گروه بزرگ نظامی از نیروهای صهیونیست در منطقه مستقر و آنجا را محاصره کردند. مردم روستا تصمیم به ترک زنان و کودکان از محل گرفتند. هنگامی که زنان و کودکان از روستا خارج میشدند، به نیروهای صهیونیست برخورد کرده و با وجود اینکه نظامیان میدانستند زنان و کودکان در حال خروج از منطقهاند، آنها را قتل عام کردند.
پیوند به بیرون
http://www.palestineremembered.com/Gaza/Bayt-Daras/index.html
کشتارها در فلسطین
نزاع اسرائیل و فلسطین | چمن هلالی نام یک سرده از تیره گندمیان است.
نگارخانه
منابع
پیوند به بیرون
چمن هلالی
چمنهای آسیا
چمنهای آفریقا
چمنهای اروپا
سردههای گندمیان | سوویای دورنگ نام یک گونه از سرده سوویا است.
منابع
پروانههای هندوستان
پشیزبالان چمنی |
fdf60a2d-d16c-4e6b-bac5-7fb90d4508d2 | صهیونیسم | صهیونیسم اعتقادات یهودیان سرتاسر جهان را تحت شعاع قرار میدهد و آنها را ترغیب به مهاجرت به سرزمین موعود میکند. به همین علت در ابتدا یهودیان با هر عقیدهای به این جنبش پیوستند. پس از مدتی که اختلافات عقیدتی در آنها بروز کرد صهیونیسم به شاخههای دیگری مانند «صهیونیسم مذهبی»*[۱]، «صهیونیسم سوسیال»*[۲]، و «صهیونیسم تجدیدنظر طلب»*[۳] تقسیم شد. با این حال تمام این شاخهها در عقیدهٴ پایه، یعنی بازگشت یهودیان به اسرائیل و تشکیل دولت یهودی مشترکند.مخالفتهایی با صهیونیسم در موارد مختلفی چون مخالفتهای مذهبی، نحلهٔ فکری ملیگرای رقیب و اختلاف عقیدهٔ سیاسی که این ایدئولوژی را غیراخلاقی یا غیر عملی میشمارد، به وجود آمدهاست.مجمع عمومی سازمان ملل متحد در سال ۱۹۷۵ قطعنامه ۳۳۷۹ را با ۷۵ رأی موافق، ۳۵ رأی مخالف و ۳۲ رأی ممتنع به تصویب رساند که در آن «صهیونیسم شکلی از نژادپرستی و تبعیض نژادی معرفی شده» بود. در سال ۱۹۹۱ همین مجمع در قطعنامه ۴۶/۸۶ با ۱۱۱ رأی موافق، ۳۳ رأی مخالف و ۱۳ رأی ممتنع اعلام کرد که قطعنامه ۳۳۷۹ را لغو میکند. | عقیدهٴ پایه تمام شاخههای صهیونیسم چیست؟ | false | {
"answer_start": [
393
],
"text": [
"بازگشت یهودیان به اسرائیل و تشکیل دولت یهودی مشترک"
]
} | صهیونیسم ( ) یک جنبش سیاسی و ملیگرای یهودی است که در اواخر سده ۱۹ میلادی شکل گرفت. عمدهترین هدف جنبش صهیونیسم، تشکیل میهنی برای یهودیان بود. این جنبش بر منابع تاریخی و مذهبی تکیه دارد که یهودیان را به سرزمین اسرائیل ارتباط میدهد. این سرزمین را امروزه اسرائیل مینامند، که قوم یهود از حدود ۳۲۰۰ سال پیش تا سال ۲۰۰ میلادی (که امپراتوری روم آنها را پراکنده کرد) در آن سکونت داشتند.
صهیونیسم اعتقادات یهودیان سرتاسر جهان را تحت شعاع قرار میدهد و آنها را ترغیب به مهاجرت به سرزمین موعود میکند. به همین علت در ابتدا یهودیان با هر عقیدهای به این جنبش پیوستند. پس از مدتی که اختلافات عقیدتی در آنها بروز کرد صهیونیسم به شاخههای دیگری مانند «صهیونیسم مذهبی»، «صهیونیسم سوسیال»، و «صهیونیسم تجدیدنظر طلب» تقسیم شد. با این حال تمام این شاخهها در عقیدهٴ پایه، یعنی بازگشت یهودیان به اسرائیل و تشکیل دولت یهودی مشترک اند.
مخالفتهایی با صهیونیسم در موارد مختلفی چون مخالفتهای مذهبی، نحلهٔ فکری ملیگرای رقیب و اختلاف عقیدهٔ سیاسی که این ایدئولوژی را غیراخلاقی یا غیر عملی میشمارد، به وجود آمدهاست.
مجمع عمومی سازمان ملل متحد در سال ۱۹۷۵ قطعنامه ۳۳۷۹ را با ۷۵ رأی موافق، ۳۵ رأی مخالف و ۳۲ رأی ممتنع به تصویب رساند که در آن «صهیونیسم شکلی از نژادپرستی و تبعیض نژادی معرفی شده» بود. در سال ۱۹۹۱ همین مجمع در قطعنامه ۴۶/۸۶ با ۱۱۱ رأی موافق، ۳۳ رأی مخالف و ۱۳ رأی ممتنع اعلام کرد که قطعنامه ۳۳۷۹ را لغو میکند.
واژه
واژه «صهیونیسم» برگرفته از «صهیون» یا صیون (به عبری: ציון)، نام تپهای در اورشلیم (که در تورات نیز به آن اشاره شده) است. ناتان برنبام برای نخستین بار این واژه را به معنای «ملیگرایی یهودی» در ژورنال «خود-رستگاری» به کار برد. صهیونیسم در ابتدا از مایههای مذهبی یهودیان برای اجتماع آنان در فلسطین وام میگرفت، با این حال صهیونیسم مدرن، بیشتر جنبشی سکولار است که بنا به ادعای خودشان در پاسخ به یهودستیزیهای قرن ۱۹ در اروپا فعالیت میکند. از زمان پایهریزی کشور اسرائیل، واژه «صهیونیسم» عموماً به معنای پشتیبانی کردن اسرائیل به عنوان کشوری برای ملت یهود یهودیان به کار میرود.
برقراری جنبش صهیونیسم
پیشزمینهٴ تاریخی
همچنین ببینید: تاریخ قوم اسرائیل
قوم بنیاسرائیل (که خود به ۱۲ قوم تقسیم میشود) بازماندگان قبایلی هستند که ابتدا در حدود ۴۰۰۰ سال پیش در جنوب بینالنهرین ساکن بودهاند، بعد به سرزمین کنعانیان(فنیقیهایها) و سپس به مصر مهاجرت کردهاند. در مصر مورد ظلم و ستم قرار گرفتهاند و با ظهور موسی در حدود ۳۳۵۰ سال پیش، به دین موسی گرویدند و طی مهاجرتی معروف توسط وی دوباره به سرزمین کنعان انتقال داده شدند. این قوم در حدود ۳۰۰۰ سال پیش اولین دولت خود را در همان سرزمین بنیان نهادند. بعدها در اثر هجوم بیگانگان و جنگهای داخلی ۱۱ قوم دیگر از بین میروند یا به عنوان برده در قوم یهودا ادغام میشوند. افرادی را که امروزه به بنیاسرائیل منسوب میکنند، در واقع بازماندگان قوم یهودا هستند.
در سال ۵۹۷ ق. م؛ که بختالنصر امپراتور بابل سرزمین یهودیه را به تصرف درآورد، بسیاری از مردمان آن را که توان کاری داشتند به اسارت به بابل برد که در آن هنگام پایتخت کلدانی محسوب میشد. سرزمین یهودیه به | اول و تغییر وضعیت ژئوپلیتیک منطقه، دوران جدیدی از ارزیابی استراتژیک و چانهزنی سیاسی بر سر خاورمیانه و خاور دور آغاز شد.
آغاز صهیونیسم
صهیونیسم در اواخر قرن نوزدهم میلادی در واکنش به جنبشهای ملیگرایانه یهودستیزانه در اروپا شکل گرفت. ملیگرایی رمانتیک در اروپای مرکزی و اروپای شرقی، باعث شکلگیری هاسکالا (یا رنسانس یهودی) شدهبود که به نوبهٔ خود شکافی در جامعهٔ یهودیان میانداخت: بین یهودیانی که یهودیت را مذهب خود میدیدند و یهودیانی که یهودیت را قومیت یا ملیت خود میدیدند. طی سالهای ۱۸۸۱ تا ۱۸۸۴، وقوع پوگرومهای ضدیهودی در امپراتوری روسیه، گرایش به هویت دوم (یهودیت به عنوان قومیت یا ملیت) را افزایش داد و منجر شد به شکلگیری سازمانهای پیشگام دوستداران صهیون (Hovevei Zion)، انتشار کتاب خود-رهانی (Auto-emancipation) اثر لئون پینسکر و اولین موج عظیم مهاجرت یهودیان به فلسطین که بعدها «علیا اول» نامیده شد.
در سال ۱۸۹۶، تئودور هرتسل، روزنامهنگار یهودی ساکن اتریش-مجارستان، متن بنیادین صهیونیسم سیاسی یعنی دولت یهودی (Der Judenstaat) را منتشر کرد که در آن میگفت تنها راهحل «مسئله یهود» در اروپا، از جمله یهودستیزی روزافزون، ایجاد و تأسیس یک دولت برای یهودیان است. یک سال بعد، هرتسل سازمان جهانی صهیونیسم را پایهگذاری کرد که در اولین اجلاس آن فراخوانی برای ایجاد «خانهای برای مردمان یهودی در فلسطین که به موجب حقوق عمومی تضمین شدهباشد» مطرح شد. اقدامات پیشنهادی برای دستیابی به این هدف عبارت بود از ترویج اسکان یهودیان در آن منطقه، سازماندهی یهودیان دیاسپورا، تقویت احساس و وجدان یهودی و برداشتن گامهای مقدماتی برای دریافت وامهای دولتی موردنیاز. هرتسل در سال ۱۹۰۴، چهل و چهار سال قبل از تأسیس دولت اسرائیل، از دنیا رفت.
یکی از رهبران صهیونیست به نام حییم وایزمن که بعدها رئیس سازمان جهانی صهیونیسم و اولین رئیسجمهور اسرائیل شد، در سال ۱۹۰۴ از سوئیس به انگلیس نقل مکان و با آرتور بالفور دیدار کرد. بالفور تازه از نخستوزیری استعفا داده و کارزار انتخاباتی ۱۹۰۶–۱۹۰۵ خود را آغاز کردهبود. دیدار وایزمن و بالفور توسط چارلز دریفوس (نمایندهٔ یهودیان حوزهٔ انتخابیهٔ بالفور) ترتیب داده شدهبود. در اوایل آن سال، بالفور توانسته بود با سخنرانیهای پرشور درخصوص نیاز به محدودکردن موج مهاجرت یهودیانی که از امپراتوری روسیه میگریزند، قانون موسوم به قانون بیگانگان را از پارلمان بریتانیا بگذراند. بالفور در این جلسه از وایزمن پرسید که اعتراض او به «طرح اوگاندا» که در سال ۱۹۰۳ از سوی هرتسل حمایت شدهبود و پیشنهاد میداد که بخشی از منطقهٔ تحتالحمایهٔ بریتانیا در شرق آفریقا به عنوان میهن به یهودیان دادهشود، چیست. این طرح از سوی جوزف چمبرلین (وزیر مناطق استعماری در کابینهٔ بالفور) به هرتسل پیشنهاد شدهبود، اما به دنبال مرگ هرتسل و دو سال بحث و مجادله، نهایتاً به تصویب هفتمین اجلاس سازمان جهانی صهیونیسم در سال ۱۹۰۵ نرسید. وایزمن پاسخ داد: به باور من، نسبت انگلیسیها به لندن مانند نسبت یهودیان به اورشلیم است.
در ژانویهٔ ۱۹۱۴، وایزمن برای اولین بار با بارون ادموند جیمز دو روتشیلد، یکی از اعضای شاخهٔ فرانسوی خانوادهٔ روتشیلد و از هواداران برجستهٔ جنبش صهیونیسم، دیدار و در ارتباط با طرح ساخت یک دانشگاه عبری در اورشلیم با او مذاکره کرد. بارون روتشیلد عضو سازمان جهانی صهیونیسم نبود اما کولونیهای کشاورزی یهودی «علیای اول» را پایهگذاری و در سال ۱۸۹۹ آنها | صهیونیسمستیزی به مخالفت با جنبش صهیونیسم و یهودیان ملیگرای طرفدار دولت و کلیت اسرائیل، و نگاه منفی نسبت به آنچه تفکرات، باورها و اهداف جنبش صهیونیسم و دولت یهودی در اسرائیل است، گفته میشود.
صهیونیسم یک جنبش سیاسی و ملیگراست که در اواخر سده ۱۹ میلادی شکل گرفت. منشأ جنبش صهیونیسم، تشکیل کشوری برای یهودیان بود. این جنبش بر منابع تاریخی و مذهبی تکیه دارد که یهودیان را به سرزمین اسرائیل مرتبط میکند. بنیانگذار جنبش صهیونیسم، تئودور هرتسل نام داشت. گاهی لفظ صهیونیسمستیزی، برای توصیف تبعیض علیه اسرائیل و مردم اسرائیل (خصوصاً یهودیان) به کار میرود.
یهودیان ضد صهیونیسم
گروههای مذهبی یهودی ارتودوکس
در اوایل تاریخ صهیونیسم، یهودیان مذهبی سنتی بسیاری، با ایدههای ناسیونالیسم (یهودی یا دیگر) که آن را یک ایدئولوژی سکولار قلمداد میکردند، به خاطر بدگمانی ذاتی نسبت به تغییر مخالف بودند. طرفداران اصلی سنتگرای مخالف صهیونیسم، شامل آیزاک برویر، هیلل زایتلین، آرون شموئل تامارس، الیعازر شاپیرو، و جوئل تایتلبم بودند که هر یک، از راه خود نبردهای ایدئولوژی مذهبی و سیاسی با صهیونیسم داشتند.
بیشتر گروههای مذهبی ارتودوکس، دولت اسرائیل را پذیرفته و بهطور فعال پشتیبانی کردهاند، گرچه حتی ایدئولوژی صهیونیسم را نپذیرفتهاند.
حزب اسرائیل جهان آگوداث (تأسیس شده در لهستان) در مواقعی در ائتلافهای دولت اسرائیل شرکت کردهاست. بیشتر مذهبیان صهیونیست، از دیدگاهی راستگرا، حامی اسرائیلاند. استثناهای اصلی گروههای حسیدی مانند ساتمار هستند که در جهان، ۱۰۰ هزار پیرو دارند، و بسیاری گروههای کوچکتر دیگر، که در آمریکا و کانادا در کنگره خاخام گری مرکزی آمریکا و کانادا و در اسرائیل در ادا هچیریدیس متحد شدهاند. بههرحال، خبد لوباویچ یکی از بزرگترین گروههای حسیدی جهان، یک حامی سرسخت صهیونیسم و دولت اسرائیل است.
ضد صهیونیسم خارج از جامعه یهودی
سکولار عرب
بیانهای ضداستعماری و ضدامپریالیستی - خصوصاً در کشورهای با سابقه شدید استعمارگری - بر موارد موازی مهاجرت فرانسویان به الجزایر یا انگلیسیان به رودزیا تأکید میکنند.
مسلمان
ضدصهیونیسم اسلامی، دولت اسرائیل را غاصب چیزی در نظر میگیرند که بسیاری از مسلمانان آن را دارالاسلام میدانند، حوزهای که دائماً و شرعاً توسط مسلمین اداره میشود.
فلسطینیان و دیگر گروههای مسلمان، همچون دولت ایران (از زمان انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷)، اصرار میورزند که دولت اسرائیل، نامشروع است و از اشاره به آن با عنوان «اسرائیل» اجتناب میکنند، به جای آن از بیان «رژیم صهیونیستی» استفاده میکنند. نقشههای خاورمیانه غالباً اسرائیل را نشان نمیدهند. محمود احمدینژاد، در گفتگویی با مجله تایم در سال ۲۰۰۶، گفت «هر کسی میداند که رژیم صهیونیستی ابزاری در دستان آمریکا و بریتانیاست».
مسیحی
کلیسای کاتولیک و ضد صهیونیسم
بسیاری از پاپهای مدرن، از جمله پاپ پیوس دهم، بندیکت پانزدهم و پیوس دوازدهم علناً از صهیونیسم انتقاد کردهاند. کاردینال رافائل مری دل وال سیاست non Possumus کلیسا را برای تئودور هرتسل و جنبش در حال ظهور صهیونیسم او، شرح دادهاست و گفته تا زمانی که یهودیان الوهیت مسیح را انکار کنند، کلیسا مطمئناً نباید بیانیهای به نفع آنان صادر کند.
به دلیل همین مسایل سریر مقدس تا ۱۹۹۳ روابطی با اسرائیل برقرار نکرد.
تئوریهای توطئه ضد صهیونیسم
تئوریهای توطئه که مدعی هستند صهیونیستها تاریخ جهان را کنترل میکنند یا به دنبال فرا دستی هستند، قدمتی به اندازه عمر خود صهیونیسم دارد.
پر انتشارترین این تئوریهای توطئه، پروتکل بزرگان صهیون بود که سندی جعلی بود که مقصود از نگارش آن، ترسیم | صهیونیسم مذهبی یک ایدئولوژی ترکیبی از صهیونیسم و یهودیت است. صهیونیسم مذهبی یا صهیونیسم دینی، با تفسیر عرفانی از سرزمین و مردم یهود با سرزمین اسرائیل دارد. صهیونیسم با ترکیب احساسات مذهبی یهود و ملیگرایی و بااستفادهاز یهودستیزی برخی کشورها٬ یهودیان را به مهاجرت به فلسطین تشویق مینمود. در حقیقت اعتقاد بر این بود که چون یهودیان در تبعید٬ بدون اصالت یهودی و حقیقی هستند پس تنها با استقرار مجدد آنان در سرزمین اسرائیل٬ میتوان تأثیر یهود در زندگی خود و جهان را دید، زیرا خواست خداوند از طریق این قوم برگزیده، ظهور خواهد کرد.
تاریخچه
در سال ۱۸۶۲، ارتدوکس آلمانی ربی زوی هرش در رساله منتشر شده خود دریشت صهیون، این ذهنیت را القا مینمود که نجات یهودیان و آنچه در کتب انبیا وعده داده شدهاست، تنها توسط خود یهودیان امکانپذیر است و بهترین کمک به هر انسان توسط خود او انجام میگیرد.
بعدها جنبشهای افراطی همچون گوش آمونیم نیز در این مسیر به وجود آمدند. این جنبش با رویکرد به آموزههای ربی آبراهام کوک و تفاسیر عرفانی قوم یهود، با شدت هرچه بیشتر به پاکسازی ارض اسرائیل و تصرف تمام سرزمینهای تورات برآمد.
برپایه گوش آمونیم تمام یهودیان دربرابر تحقق رهایی کامل سرزمینهای توراتی، مسئول و دارای رسالت دینی بوده و تا تمامیت ارضی سرزمین اسرائیل تحقق نیابد، آزادی معنوی و اخلاقی یهود به عنوان یک هدف مقدس نیز به تأخیر خواهد افتاد.
جستارهای وابسته
آروتز شوا
ارتدکس مدرن
آموزش عالی در اسرائیل
خشونت سیاسی صهیونیستی
منابع
صهیونیسم مذهبی
مناقشههای مربوط به یهودیت | سازمان جهانی صهیونیسم ، طی اولین همایش صهیونیسم که از ۲۹ تا ۳۱ اوت ۱۸۹۷ در شهر بازل کشور سوئیس برگزار شد، با هدف حمایت از جریان صهیونیسم و کمک به تشکیل کشور اسرائیل تأسیس گردید و در ژانویه ۱۹۶۰ به "سازمان جهانی صهیونیسم" تغییر نام داد.
رؤسای سازمان جهانی صهیونیسم
تئودور هرتسل (۱۸۹۷ تا ۱۹۰۴)
دیوید ولفسن (۱۹۰۵ تا ۱۹۱۱)
اوتو واربورگ (۱۹۱۱ تا ۱۹۲۱)
حییم وایزمن (۱۹۲۱ تا ۱۹۳۱)
ناحوم سوکولوف (۱۹۳۱ تا ۱۹۳۵)
حییم وایزمن (۱۹۳۵ تا ۱۹۴۶)
داوید بن گوریون (۱۹۴۶ تا ۱۹۵۶)
ناحوم گلدمن (۱۹۵۶ تا ۱۹۶۸)
ایهود اوریل (۱۹۶۸ تا ۱۹۷۲)
منابع
پیوند به بیرون
تارنمای سازمان جهانی صهیونیسم
آژانس یهود
بنیانگذاریهای ۱۸۹۷ (میلادی) در سوئیس
سازمانهای بنیانگذاریشده در ۱۸۹۷ (میلادی)
صهیونیسم
مقالههای ایجاد شده توسط ایجادگر
سازمانهای یهودی | کنگره جهانی صهیونیسم () که توسط تئودور هرتسل بنیان گذاشته شد، بدنه اصلی اجرایی سازمان جهانی صهیونیسم است. اولین کنگره جهانی صهیونیسم در بازل سوئیس در سال ۱۸۹۷ تشکیل شد.
هر یهودی که در هرجای دنیا باشد و دارای سنی بیش از ۱۸ سال باشد و در سازمانی صهیونیستی عضو باشد، میتواند در انتخابات کنگره جهانی صهیونیسم رای دهد. ۳۸٪ کرسیها به اسرائیل، ۲۹٪ به آمریکا و بقیه به کشورهای دیگر تعلق دارند. بین سالهای ۱۸۹۷ تا ۱۹۰۱ کنگره جهانی صهیونیسم هر سال تشکیل شد و از آن به بعد هر دو سال یکبار تا سال ۱۹۴۶ برگزار میشد. این کنگره ها تا آن زمان در اروپا برگزار میشد و یکی از اهداف اصلی آن کمک به مهاجرت یهودیان به ارض مقدس بود. بعد از جنگ جهانی دوم و تشکیل کشور اسرائیل کنگره هر چهار یا پنج سال یکبار در اورشلیم برگزار میشود.
تاریخچه کنگره
جستارهای وابسته
سازمان جهانی صهیونیسم
آژانس یهود
منابع
پیوند به بیرون
آژانس یهود
بنیانگذاریهای ۱۸۹۷ (میلادی)
بنیانگذاریهای ۱۸۹۷ (میلادی) در اروپا
شیوه حکومتداری | ناطوری قرتا یا ناتورای کارتا (در زبان یهودی آرامی بابلی: נטורי קרתא، «پاسداران شهر»)، نام یک اقلیت یهودی ارتودوکس حریدی ضد صهیونیسم است که در سال ۱۹۳۵ میلادی تشکیل یافت. از این گروه با نام سازمان اتحاد یهودیان ضد صهیونیسم هم یاد می شود. این گروه خواستار نابودی دولت اسرائیل است و معتقد است بر اساس تلمود یا کتاب قوانین یهودیت، تشکیل دولت یهود تا پیش از ظهور ماشیح یا «منجی جهان» ممنوع و نامشروع است. از دید چند هزار یهودی ارتودکسی که عضو این گروه هستند، صهیونیسم «سمی» است که «یهودیان واقعی» را تهدید میکند.
پانویس
منابع
وبگاه رسمی ناتوری کارتا، بازیابی در ۶ ژانویه ۲۰۰۹
وبگاه فارسی بیبیسی، بازیابی در ۶ ژانویه ۲۰۰۹
پیوند به بیرون
وبگاه رسمی ناتوری کارتا
یهودیان کنفرانس هولوکاست که بودند؟، وبگاه فارسی بیبیسی
بنیانگذاریهای ۱۹۳۸ (میلادی) در قیومت بریتانیا بر فلسطین
سازمانهای مذهبی بنیانگذاریشده در ۱۹۳۵ (میلادی)
صهیونیسم
صهیونیسمستیزی در اسرائیل
یهودیان ارتدکس صهیونیسمستیز
یهودیان ضد صهیونیسم در اسرائیل
یهودیت حریدی
فرقههای یهودی
سازمانهای ضد صهیونیستی | یسرائیل دیوید ویس یک خاخام یهودی ضد صهیونیسم است که به عنوان سخنگوی اتحاد یهودیان ضد صهیونیسم فعالیت میکند. وی معتقد است که یهودیان راستین، باید به صورت صلحامیز با استقرار اسرائیل به عنوان یک کشور مستقل مقابله کنند. وی میگوید: "ما اجازه نداریم برای خود یک کشور داشته باشیم. حتی در یک سرزمین متروکه که ساکنینی ندارد"
منابع
افراد زنده
خاخامهای ضد صهیونیسم
زادگان ۱۹۵۶ (میلادی)
صهیونیسمستیزی در ایالات متحده آمریکا
مقالههای ایجاد شده توسط ایجادگر
یهودیان ارتدوکس آمریکایی
افراد آمریکایی یهودیتبار
یهودیان ضد صهیونیسم
یهودیتبارهای مجارستانی اهل ایالات متحده آمریکا
یهودیان آمریکایی سده ۲۱ (میلادی)
لهستانیتبارهای یهودی اهل ایالات متحده آمریکا | پناهگاه صخرهای چم زرد مربوط به دوره نوسنگی است و در شهرستان چرداول، بخش هلیلان، دهستان هلیلان، ۱ روستای چم زرد واقع شده و این اثر در تاریخ با شمارهٔ ثبت ۲۲۱۴۳ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
جستارهای وابسته
فهرست آثار ملی ایران
سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری
منابع
آثار دوره نوسنگی در شهرستان چرداول
پناهگاه صخرهایهای تاریخی شهرستان چرداول | پرفتی ون میله () شرکت صنایع غذایی ایتالیایی است، که در سال ۲۰۰۱ توسط اجیدیو پرفتی تأسیس شد.
منابع
پیوند به بیرون
شرکتهای چندملیتی ایتالیا
شرکتهای شکلگرفته بر پایه ادغام
صنعت شیرینیسازی هلند
شرکتهای چندملیتی مواد غذایی |
26807728-0ec6-419e-a092-863fb74f8faf | صهیونیسم | صهیونیسم اعتقادات یهودیان سرتاسر جهان را تحت شعاع قرار میدهد و آنها را ترغیب به مهاجرت به سرزمین موعود میکند. به همین علت در ابتدا یهودیان با هر عقیدهای به این جنبش پیوستند. پس از مدتی که اختلافات عقیدتی در آنها بروز کرد صهیونیسم به شاخههای دیگری مانند «صهیونیسم مذهبی»*[۱]، «صهیونیسم سوسیال»*[۲]، و «صهیونیسم تجدیدنظر طلب»*[۳] تقسیم شد. با این حال تمام این شاخهها در عقیدهٴ پایه، یعنی بازگشت یهودیان به اسرائیل و تشکیل دولت یهودی مشترکند.مخالفتهایی با صهیونیسم در موارد مختلفی چون مخالفتهای مذهبی، نحلهٔ فکری ملیگرای رقیب و اختلاف عقیدهٔ سیاسی که این ایدئولوژی را غیراخلاقی یا غیر عملی میشمارد، به وجود آمدهاست.مجمع عمومی سازمان ملل متحد در سال ۱۹۷۵ قطعنامه ۳۳۷۹ را با ۷۵ رأی موافق، ۳۵ رأی مخالف و ۳۲ رأی ممتنع به تصویب رساند که در آن «صهیونیسم شکلی از نژادپرستی و تبعیض نژادی معرفی شده» بود. در سال ۱۹۹۱ همین مجمع در قطعنامه ۴۶/۸۶ با ۱۱۱ رأی موافق، ۳۳ رأی مخالف و ۱۳ رأی ممتنع اعلام کرد که قطعنامه ۳۳۷۹ را لغو میکند. | بر اساس قطعنامه ۳۳۷۹ صهیونیسم چگونه معرفی شده است؟ | false | {
"answer_start": [
750
],
"text": [
"صهیونیسم شکلی از نژادپرستی و تبعیض نژادی معرفی شده"
]
} | صهیونیسم ( ) یک جنبش سیاسی و ملیگرای یهودی است که در اواخر سده ۱۹ میلادی شکل گرفت. عمدهترین هدف جنبش صهیونیسم، تشکیل میهنی برای یهودیان بود. این جنبش بر منابع تاریخی و مذهبی تکیه دارد که یهودیان را به سرزمین اسرائیل ارتباط میدهد. این سرزمین را امروزه اسرائیل مینامند، که قوم یهود از حدود ۳۲۰۰ سال پیش تا سال ۲۰۰ میلادی (که امپراتوری روم آنها را پراکنده کرد) در آن سکونت داشتند.
صهیونیسم اعتقادات یهودیان سرتاسر جهان را تحت شعاع قرار میدهد و آنها را ترغیب به مهاجرت به سرزمین موعود میکند. به همین علت در ابتدا یهودیان با هر عقیدهای به این جنبش پیوستند. پس از مدتی که اختلافات عقیدتی در آنها بروز کرد صهیونیسم به شاخههای دیگری مانند «صهیونیسم مذهبی»، «صهیونیسم سوسیال»، و «صهیونیسم تجدیدنظر طلب» تقسیم شد. با این حال تمام این شاخهها در عقیدهٴ پایه، یعنی بازگشت یهودیان به اسرائیل و تشکیل دولت یهودی مشترک اند.
مخالفتهایی با صهیونیسم در موارد مختلفی چون مخالفتهای مذهبی، نحلهٔ فکری ملیگرای رقیب و اختلاف عقیدهٔ سیاسی که این ایدئولوژی را غیراخلاقی یا غیر عملی میشمارد، به وجود آمدهاست.
مجمع عمومی سازمان ملل متحد در سال ۱۹۷۵ قطعنامه ۳۳۷۹ را با ۷۵ رأی موافق، ۳۵ رأی مخالف و ۳۲ رأی ممتنع به تصویب رساند که در آن «صهیونیسم شکلی از نژادپرستی و تبعیض نژادی معرفی شده» بود. در سال ۱۹۹۱ همین مجمع در قطعنامه ۴۶/۸۶ با ۱۱۱ رأی موافق، ۳۳ رأی مخالف و ۱۳ رأی ممتنع اعلام کرد که قطعنامه ۳۳۷۹ را لغو میکند.
واژه
واژه «صهیونیسم» برگرفته از «صهیون» یا صیون (به عبری: ציון)، نام تپهای در اورشلیم (که در تورات نیز به آن اشاره شده) است. ناتان برنبام برای نخستین بار این واژه را به معنای «ملیگرایی یهودی» در ژورنال «خود-رستگاری» به کار برد. صهیونیسم در ابتدا از مایههای مذهبی یهودیان برای اجتماع آنان در فلسطین وام میگرفت، با این حال صهیونیسم مدرن، بیشتر جنبشی سکولار است که بنا به ادعای خودشان در پاسخ به یهودستیزیهای قرن ۱۹ در اروپا فعالیت میکند. از زمان پایهریزی کشور اسرائیل، واژه «صهیونیسم» عموماً به معنای پشتیبانی کردن اسرائیل به عنوان کشوری برای ملت یهود یهودیان به کار میرود.
برقراری جنبش صهیونیسم
پیشزمینهٴ تاریخی
همچنین ببینید: تاریخ قوم اسرائیل
قوم بنیاسرائیل (که خود به ۱۲ قوم تقسیم میشود) بازماندگان قبایلی هستند که ابتدا در حدود ۴۰۰۰ سال پیش در جنوب بینالنهرین ساکن بودهاند، بعد به سرزمین کنعانیان(فنیقیهایها) و سپس به مصر مهاجرت کردهاند. در مصر مورد ظلم و ستم قرار گرفتهاند و با ظهور موسی در حدود ۳۳۵۰ سال پیش، به دین موسی گرویدند و طی مهاجرتی معروف توسط وی دوباره به سرزمین کنعان انتقال داده شدند. این قوم در حدود ۳۰۰۰ سال پیش اولین دولت خود را در همان سرزمین بنیان نهادند. بعدها در اثر هجوم بیگانگان و جنگهای داخلی ۱۱ قوم دیگر از بین میروند یا به عنوان برده در قوم یهودا ادغام میشوند. افرادی را که امروزه به بنیاسرائیل منسوب میکنند، در واقع بازماندگان قوم یهودا هستند.
در سال ۵۹۷ ق. م؛ که بختالنصر امپراتور بابل سرزمین یهودیه را به تصرف درآورد، بسیاری از مردمان آن را که توان کاری داشتند به اسارت به بابل برد که در آن هنگام پایتخت کلدانی محسوب میشد. سرزمین یهودیه به | قطعنامه ۳۳۷۹ مجمع عمومی سازمان ملل متحد که در تاریخ ۱۰ نوامبر ۱۹۷۵ (میلادی) به تصویب رسید دو کشور آفریقای جنوبی و اسرائیل بهعنوان سیستمهای نژادپرست محکوم شدند. این قطعنامه در دو هزار و چهارصدمین جلسه با حضور تمام اعضا (۷۲ رأی مثبت، ۳۵ رأی منفی و ۳۲ رأی ممتنع) به تصویب رسید.
در سال ۱۹۹۱ اسرائیل شرط مشارکت خود در کنفرانس صلح مادرید را الغای قطعنامه مزبور دانست.
متن قطعنامه شماره ۳۳۷۹ مجمع عمومی
محو تمامی اشکال تبعیض نژادی
مجمع عمومی
ضمن یادآوری قطعنامه شماره ۱۹۰۴ مورخ ۲۰ نوامبر ۱۹۶۳ که در آن الغاء همه اشکال تبعیض نژادی اعلام گردید،
ــ با یادآوری اینکه هرگونه طرح جدائی یا برتری نژادی از لحاظ علمی نادرست و از نظر اخلاقی قابل سرزنش و از دیدگاه اجتماعی ناعادلانه و خطرناک است،
ــ با ابراز این نگرانی که در برخی مناطق دنیا هنوز هم عقائد تبعیض نژادی وجود دارد که در بعضی موارد به وسیله شماری از دولتها با فوت و فنهای قانونی و اداری و…، اعمال میشود،
ــ با اشاره به قطعنامه شماره ۳۱۵۱ مورخ ۱۴ دسامبر ۱۹۷۳ که مجمع عمومی در آن ضمن مطالب دیگر، پیوند نامقدس میان نژادگرائی آفریقای جنوبی و صهیونیسم را محکوم کردهاست،
ــ با توجه به بیانیه مکزیکو در مورد برابری حقوق زنان و سهم آنان در توسعه و صلح که از سوی کنفرانس جهانی مکزیکوسیتی (در تاریخ ۲ ژوئیه، ۱۹۷۵، سال جهانی زن) اعلام شد و تأکید نمود که همکاری جوامع بشری، صلح، و نیل به آزادی ملی و استقلال به نفی استعمار، استعمار نو، اشغال بیگانه، صهیونیسم، تبعیض نژادی در همه اشکال آن و نیز به به رسمیت شناختن ارزش ملتها و حق آنان دائر بر تعئین سرنوشت خود بستگی دارد،
ــ با یادآوری قطعنامه شماره ۷۷، که از سوی مجمع رؤسای دول و نخست وزیران سازمان وحدت آفریقا به تاریخ ۲۸ ژوئیه تا اوت ۱۹۷۵ در کامپالا به تصویب رسید و در آن به روشنی تأکید شد که رژیم نژادگرا در فلسطین اشغالی و رژیم نژادگرای زیمبابوه {رژیم رودزیا به رهبری یان اسمیت} و آفریقای جنوبی دارای ریشه امپریالیستی مشترکی بوده، تشکیل یک واحد را داده و دارای ساخت نژادی یکسان و از نظر سازمانی به واسطه سیاست همراه با سرکوبی حیثیت و تمامیت انسانها با یکدیگر مرتبط میباشند،
ــ و همچنین با توجه به بیانیه و استراتژی سیاسی برای تحکیم صلح و امنیت جهانی در جهت افزایش همبستگی و کمک متقابل میان کشورهای غیرمتعهد که در تاریخ بیست و پنجم تا سی ام اوت ۱۹۷۵ در لیما بتصویب رسید، و ضمن آن صهیونیسم با شدت هرچه تمامتر به عنوان نوعی تهدید برای صلح و امنیت جهانی محکوم گردید و از همه کشورهای جهان خواسته شد با این ایدئولوژی نژادگرایانه مخالفت و مقابله نمایند ــ
تأیید میکند که
صهیونیسم نوعی نژادگرائی و تبعیض نژادی است.
در دو هزار و چهارصدمین جلسه با حضور تمام اعضا به تصویب رسید.
پانویس
منابع
سخنان سفیر اسرائیل در رد قطعنامه ۳۳۷۹ مجمع عمومی
پیوند به بیرون
قطعنامه شماره ۳۳۷۹ مجمع عمومی سازمان ملل متحد (فارسی)
United Nations General Assembly Resolution 3379 (November ۱۰، ۱۹۷۵) متن قطعنامه (انگلیسی)
روابط بینالملل در ۱۹۷۵ (میلادی)
رویدادهای نوامبر ۱۹۷۵
سازمان ملل متحد در ۱۹۷۵ (میلادی)
صهیونیسم
صهیونیسمستیزی
فلسطین، اسرائیل و سازمان ملل متحد
قانون در ۱۹۷۵ (میلادی)
قطعنامههای مجمع عمومی سازمان ملل متحد
سیاست و نژاد | سلطهگرایی () یا الهیات سلطه گروهی از ایدئولوژیهای سیاسی مسیحی است که به دنبال ایجاد ملتی است که توسط مسیحیان و بر اساس درک آنها از قوانین و احکام دینی کتاب مقدس اداره میشود.
جستارهای وابسته
جهان مسیحیت
دموکراسی مسیحی
بنیادگرایی مسیحی
تروریسم مسیحی
صهیونیسم مسیحی
مسیحیت
متمم اول قانون اساسی ایالات متحده آمریکا
هندوتوا
بنیادگرایی اسلامی
اسلامگرایی
فاشیسم اسلامی
جهادگرایی
الهیات آزادیبخش
صهیونیسم
منابع
آخرتشناسی در مسیحیت
اصطلاحات مسیحی
بنیادگرایی مسیحی
سیاستهای راست تندرو
ملیگرایی دینی |
منابع
نمایندگان بیست و چهار دورهٔ قانون گذاری. انتشارات مجلس شورای ملی.
فهرستها | سیارک ۳۳۷۹ سه هزار و سیصد و هفتاد و نهمین سیارک کشف شدهاست که در ۶ اکتبر ۱۹۳۱ و در هایدلبرگ کشف شد.
قدر مطلق سیارک برابر ۱۳٫۶۰ است.
منابع
پیوند به بیرون
سیارک در دادگان اجرام کوچک ناسا
اجرام آسمانی کشفشده در سال ۱۹۳۱ (میلادی)
۳۳۷۹
سیارکهای کمربند اصلی
سیارکهای نامگذاری شده به نام افراد
فهرستهای سیارکها بر پایه شماره
کشفها توسط کارل ویلهلم راینموث | قطعنامه ۹۱۹ شورای امنیت سازمان ملل متحد که در تاریخ ۲۵ مه ۱۹۹۴ تصویب شد، سندی بینالمللی دربارهٔ آفریقای جنوبی است. این قطعنامه طی نشست ۳۳۷۹ام با ۱۵ رای موافق، ۰ مخالف و ۰ ممتنع تصویب شد.
جستارهای وابسته
شورای امنیت
فهرست قطعنامههای شورای امنیت ۹۰۱ تا ۱۰۰۰ (۱۹۹۴–۱۹۹۵)
پانویس
آفریقای جنوبی در ۱۹۹۴ (میلادی)
قطعنامههای شورای امنیت در سال ۱۹۹۴
قطعنامههای شورای امنیت در مورد آفریقای جنوبی
قطعنامههای شورای امنیت در مورد تحریم حکومتها | صهیونیسم اسلامی به مفهوم یا تفکری گفته میشود که در آن برخی مسلمانان معتقد به یا موافق با بازگشت یهودیان به سرزمین مقدسشان اسرائیل هستند.
پیشینه
مسلمانان دیگری نیز در طول تاریخ با حرکت صهیونیسم موافق بوده، از جمله برخی کردها، و برخی از مسلمانان شمال آفریقا. فیصل اول پادشاه عراق نیز در سال ۱۹۱۹ اعلام داشت:
صهیونیسم به رغم توفیقات بزرگ و کارساز در میان جوامع یهودی و مسیحی که به ظهور فرقههای صهیونیسم یهودی و صهیونیسم مسیحی انجامید، در جهان اسلام و در میان مسلمانان توفیقی نداشت. البته جریانها و شخصیتهایی ظهور کردند که به نوعی «صهیونیسم اسلامی» گرایش نشان دادند. دو فرقه احمدیه و بهایی را میتوان از این جریانها بحساب آورد. تفسیر آنها از برخی آیات قرآن موید ادعای صهیونیسم بر سرزمین فلسطین بود. اما عملاً این فرقهها نیز موفقیت (یا تمایل) جدی در ترویج ارزشهای صهیونیستی در جهان اسلام نداشتند.
صلح امارات و بحرین آن تحول خطیری است که میتواند زمینه تولد صهیونیسم اسلامی در جهان اسلام و شکلگیری فرقهای جدید در میان مسلمانان باشد؛ فرقهای که میتواند مسلمان باشد و براساس ارزشها و اعتقادات اسلامی، صهیونیسم و ادعاهای آن و دوستی با آن را توجیه کند. براین اساس اشغال فلسطین و تصاحب آن میتواند اراده و تقدیر الهی قلمداد شود و یهودیان در این سرزمین صاحب حقی ویژه شناخته شوند و صلح با یهودیان، در هر شرایطی، فرضیهای دینی بحساب آید.
مشاهیر مسلمان صهیونیست
دکتر توفیق حمید از مصر
شیخ عبدالهادی بالاتزی از سوریه
تشبیه سید از پاکستان
صلاحالدین شعیب از بنگلادش
در قرآن
خلیل محمد استاد حقوق اسلامی دانشگاه ایالتی سن دیگو ذکر کرده که آیه ۲۱ سوره ۵ قرآن، و تفاسیر دینی قرون وسطی از قرآن میگویند که اسرائیل متعلق به یهودیان است. بدین ترتیب او آن را چنین ترجمه میکند:
محمد در اینجا «مقرر داشته» را به معنای کلام آخر خدا در این زمینه میداند. در واکنش، او انبوهی از نامههای نفرت آمیز دریافت کرد.
منابع
اسلام و سیاست
صهیونیستهای مسلمان
صهیونیسم
مناقشههای مربوط به اسلام
مناقشههای مربوط به یهودیت
موضوعهای یهودی-اسلامی
نزاع اعراب و اسرائیل | خود را در این موضوع دارند.
مهمترین مخالف و معارض با صهیونیسم، جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی است. این انقلاب که در سال 1357 در ایران به پیروزی رسید از روز اول با این اندیشه مخالفت کرد و یکی از اهداف خود را نابودی آن بیان نمود. هر ساله و تقریباً در هر مراسمی در این کشور و میان گروههای پیرو آن اقدام به تهدید و شعار ضد این اندیشه و اسرائیل میکنند.
قطعنامههای محکومکننده صهیونیسم
سازمان وحدت آفریقا و جنبش غیرمتعهدها قطعنامههایی در اوایل دهه۷۰ میلادی علیه صهیونیسم صادر کردند.
یهودیان مخالف صهیونیسم
برخی حاخامهای یهودی با جنبش صهیونیسم مخالفند. از جمله:
ماشاالله گلستانینژاد
ناتوری کارتا
ربی دیوید ویس
جستارهای وابسته
اسرائیل
صهیونیسمستیزی
صهیونیسم مذهبی
صهیونیسم اسلامی
صهیونیسم مسیحی
سازمان صهیونیستهای مذهبی آمریکا
صهیونیسم کارگری
آروتز شوا
اسرائیل
حاکمیت قوم یهود بر سرزمین فلسطین
پینوشت
Religious Zionism
Social Zionism
Revisionist Zionism
Nathan Bernbaum
کتاب خروج باب یکم- آیات ۱ الی ۱۸
Self Emancipation, ۱۹۸۰
صهیونیسم در مقابل یهودستیزی: «صهیونیستهای سیاسی، صهیونیسم را پاسخ یهودیان به یهودستیزی میدانند. آنها معتقدند که یهودیان میبایست هر چه زودتر کشور مستقلی برای خود داشته باشند تا از آزار و خطرات دیگران برای تشکلهای یهودی در امان باشند.» (Wylen, Stephen M. Settings of Silver: An Introduction to Judaism, Second Edition, Paulist Press, 2000, p. ۳۹۲)«صهیونیسم جنبش ملی یهودیان برای بازگشت به سرزمین مادری آنهاست که در پاسخ به یهودیستیزیهای اروپای غربی و آزار و خشونت علیه آنان در اروپای شرقی به وجود آمد.»(Calaprice, Alice. The Einstein Almanac, Johns Hopkins University Press, 2004, p. xvi)«پاسخ عمده به یهودیستیزی، ظهور صهیونیسم در اواخر قرن نوزدهم و تحت رهبری تئودور هرتزل بود.»(Matustik, Martin J. and Westphal, Merold. Kierkegaard in Post/Modernity, Indiana University Press, 1995, p. ۱۷۸)«صهیونیسم در پاسخ به یهودیستیزی (که بیشتر در روسیه رخ میداد) به وجود آمد. با این حال وقتی بدترین کابوس یهودیان در اروپای غربی تحت کنترل نازیها به و قوع پیوست، این جنبش اوج گرفت.»(Hollis, Rosemary. The Israeli-Palestinian road block: can Europeans make a difference?, International Affairs ۸۰، ۲ (۲۰۰۴), p. ۱۹۸).
Great Jewish Revolt
Bar Kokhba's Revolt
Passover:دعا و مراسمی که یادبود خارج شدن عبریان از مصر و گذر آنان را از دریای سرخ گرامی میدارد. این مهاجرت به تفصیل در سفر خروج تورات آمدهاست.
Yom Kippur
Halakhah یا قوانین یهود که که تا قرن پنجم میلادی بر اساس تلمود و پس از آن میدراش و دیگر تفاسیر کتاب مقدس نوشته شدهاند
:Mamonides فیلسوف و پزشک یهودی قرن ۱۲
«هر که در سرزمین اسرائیل زندگی کند بدون گناه باقی خواهد ماند.»(Hilchos Melachim ۵:۱۲۱۳)«اگر بردهای یهودی بخواهد به سرزمین اسرائیل مهاجرت کند، اربابش نیز باید با او برود، یا او را به فردی بفروشد که با او به اسرائیل برود»(Hilchos Avadim ۸:۹)او همچنین در (Hilchos Avadim ۸:۱۰)اظهار میکند که اگر بردهای یهودی به سرزمین اسرائیل بگریزد، دادگاه یهودی او را آزاد خواهد کرد. در تلمود(Kesubos ۱۱۰) نیز لیستی از دلایل که به عنوان فرمان اسکان در اسرائیل تلقی میشود وجود دارد.
Nahmanides عالم اسپانیایی قرن ۱۲ و رهبر مذهبی یهودیان
Yechiel of Paris
Yosef Karo
(Menachem Mendel (of Vitebsk
Vilna Gaon
Mordecai Manuel Noah
Grand Island , New York
پانویس
پیوند به بیرون
بیانیه حدود ۹۰ خاخام یهودی علیه دولت ضد | ناطوری قرتا یا ناتورای کارتا (در زبان یهودی آرامی بابلی: נטורי קרתא، «پاسداران شهر»)، نام یک اقلیت یهودی ارتودوکس حریدی ضد صهیونیسم است که در سال ۱۹۳۵ میلادی تشکیل یافت. از این گروه با نام سازمان اتحاد یهودیان ضد صهیونیسم هم یاد می شود. این گروه خواستار نابودی دولت اسرائیل است و معتقد است بر اساس تلمود یا کتاب قوانین یهودیت، تشکیل دولت یهود تا پیش از ظهور ماشیح یا «منجی جهان» ممنوع و نامشروع است. از دید چند هزار یهودی ارتودکسی که عضو این گروه هستند، صهیونیسم «سمی» است که «یهودیان واقعی» را تهدید میکند.
پانویس
منابع
وبگاه رسمی ناتوری کارتا، بازیابی در ۶ ژانویه ۲۰۰۹
وبگاه فارسی بیبیسی، بازیابی در ۶ ژانویه ۲۰۰۹
پیوند به بیرون
وبگاه رسمی ناتوری کارتا
یهودیان کنفرانس هولوکاست که بودند؟، وبگاه فارسی بیبیسی
بنیانگذاریهای ۱۹۳۸ (میلادی) در قیومت بریتانیا بر فلسطین
سازمانهای مذهبی بنیانگذاریشده در ۱۹۳۵ (میلادی)
صهیونیسم
صهیونیسمستیزی در اسرائیل
یهودیان ارتدکس صهیونیسمستیز
یهودیان ضد صهیونیسم در اسرائیل
یهودیت حریدی
فرقههای یهودی
سازمانهای ضد صهیونیستی | مسجد چهار سوگاه مربوط به دوره صفوی - دوره قاجار است و در نطنز، محله قصبه، خیابان مالک اشتر، باغستانهای درون شهر واقع شده و این اثر در تاریخ با شمارهٔ ثبت ۹۰۳۳ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
جستارهای وابسته
فهرست آثار ملی ایران
سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری
منابع
آثار دوره صفویان در شهرستان نطنز
آثار دوره قاجاریان در شهرستان نطنز
مسجدهای تاریخی شهرستان نطنز |
7aefee5a-0e03-467f-be87-e02c48ee00be | صهیونیسم | صهیونیسم اعتقادات یهودیان سرتاسر جهان را تحت شعاع قرار میدهد و آنها را ترغیب به مهاجرت به سرزمین موعود میکند. به همین علت در ابتدا یهودیان با هر عقیدهای به این جنبش پیوستند. پس از مدتی که اختلافات عقیدتی در آنها بروز کرد صهیونیسم به شاخههای دیگری مانند «صهیونیسم مذهبی»*[۱]، «صهیونیسم سوسیال»*[۲]، و «صهیونیسم تجدیدنظر طلب»*[۳] تقسیم شد. با این حال تمام این شاخهها در عقیدهٴ پایه، یعنی بازگشت یهودیان به اسرائیل و تشکیل دولت یهودی مشترکند.مخالفتهایی با صهیونیسم در موارد مختلفی چون مخالفتهای مذهبی، نحلهٔ فکری ملیگرای رقیب و اختلاف عقیدهٔ سیاسی که این ایدئولوژی را غیراخلاقی یا غیر عملی میشمارد، به وجود آمدهاست.مجمع عمومی سازمان ملل متحد در سال ۱۹۷۵ قطعنامه ۳۳۷۹ را با ۷۵ رأی موافق، ۳۵ رأی مخالف و ۳۲ رأی ممتنع به تصویب رساند که در آن «صهیونیسم شکلی از نژادپرستی و تبعیض نژادی معرفی شده» بود. در سال ۱۹۹۱ همین مجمع در قطعنامه ۴۶/۸۶ با ۱۱۱ رأی موافق، ۳۳ رأی مخالف و ۱۳ رأی ممتنع اعلام کرد که قطعنامه ۳۳۷۹ را لغو میکند. | انواع شاخه های صهیونیسم چیست؟ | false | {
"answer_start": [
260
],
"text": [
"صهیونیسم مذهبی»*[۱]، «صهیونیسم سوسیال»*[۲]، و «صهیونیسم تجدیدنظر طلب»"
]
} | صهیونیسم ( ) یک جنبش سیاسی و ملیگرای یهودی است که در اواخر سده ۱۹ میلادی شکل گرفت. عمدهترین هدف جنبش صهیونیسم، تشکیل میهنی برای یهودیان بود. این جنبش بر منابع تاریخی و مذهبی تکیه دارد که یهودیان را به سرزمین اسرائیل ارتباط میدهد. این سرزمین را امروزه اسرائیل مینامند، که قوم یهود از حدود ۳۲۰۰ سال پیش تا سال ۲۰۰ میلادی (که امپراتوری روم آنها را پراکنده کرد) در آن سکونت داشتند.
صهیونیسم اعتقادات یهودیان سرتاسر جهان را تحت شعاع قرار میدهد و آنها را ترغیب به مهاجرت به سرزمین موعود میکند. به همین علت در ابتدا یهودیان با هر عقیدهای به این جنبش پیوستند. پس از مدتی که اختلافات عقیدتی در آنها بروز کرد صهیونیسم به شاخههای دیگری مانند «صهیونیسم مذهبی»، «صهیونیسم سوسیال»، و «صهیونیسم تجدیدنظر طلب» تقسیم شد. با این حال تمام این شاخهها در عقیدهٴ پایه، یعنی بازگشت یهودیان به اسرائیل و تشکیل دولت یهودی مشترک اند.
مخالفتهایی با صهیونیسم در موارد مختلفی چون مخالفتهای مذهبی، نحلهٔ فکری ملیگرای رقیب و اختلاف عقیدهٔ سیاسی که این ایدئولوژی را غیراخلاقی یا غیر عملی میشمارد، به وجود آمدهاست.
مجمع عمومی سازمان ملل متحد در سال ۱۹۷۵ قطعنامه ۳۳۷۹ را با ۷۵ رأی موافق، ۳۵ رأی مخالف و ۳۲ رأی ممتنع به تصویب رساند که در آن «صهیونیسم شکلی از نژادپرستی و تبعیض نژادی معرفی شده» بود. در سال ۱۹۹۱ همین مجمع در قطعنامه ۴۶/۸۶ با ۱۱۱ رأی موافق، ۳۳ رأی مخالف و ۱۳ رأی ممتنع اعلام کرد که قطعنامه ۳۳۷۹ را لغو میکند.
واژه
واژه «صهیونیسم» برگرفته از «صهیون» یا صیون (به عبری: ציון)، نام تپهای در اورشلیم (که در تورات نیز به آن اشاره شده) است. ناتان برنبام برای نخستین بار این واژه را به معنای «ملیگرایی یهودی» در ژورنال «خود-رستگاری» به کار برد. صهیونیسم در ابتدا از مایههای مذهبی یهودیان برای اجتماع آنان در فلسطین وام میگرفت، با این حال صهیونیسم مدرن، بیشتر جنبشی سکولار است که بنا به ادعای خودشان در پاسخ به یهودستیزیهای قرن ۱۹ در اروپا فعالیت میکند. از زمان پایهریزی کشور اسرائیل، واژه «صهیونیسم» عموماً به معنای پشتیبانی کردن اسرائیل به عنوان کشوری برای ملت یهود یهودیان به کار میرود.
برقراری جنبش صهیونیسم
پیشزمینهٴ تاریخی
همچنین ببینید: تاریخ قوم اسرائیل
قوم بنیاسرائیل (که خود به ۱۲ قوم تقسیم میشود) بازماندگان قبایلی هستند که ابتدا در حدود ۴۰۰۰ سال پیش در جنوب بینالنهرین ساکن بودهاند، بعد به سرزمین کنعانیان(فنیقیهایها) و سپس به مصر مهاجرت کردهاند. در مصر مورد ظلم و ستم قرار گرفتهاند و با ظهور موسی در حدود ۳۳۵۰ سال پیش، به دین موسی گرویدند و طی مهاجرتی معروف توسط وی دوباره به سرزمین کنعان انتقال داده شدند. این قوم در حدود ۳۰۰۰ سال پیش اولین دولت خود را در همان سرزمین بنیان نهادند. بعدها در اثر هجوم بیگانگان و جنگهای داخلی ۱۱ قوم دیگر از بین میروند یا به عنوان برده در قوم یهودا ادغام میشوند. افرادی را که امروزه به بنیاسرائیل منسوب میکنند، در واقع بازماندگان قوم یهودا هستند.
در سال ۵۹۷ ق. م؛ که بختالنصر امپراتور بابل سرزمین یهودیه را به تصرف درآورد، بسیاری از مردمان آن را که توان کاری داشتند به اسارت به بابل برد که در آن هنگام پایتخت کلدانی محسوب میشد. سرزمین یهودیه به | اول و تغییر وضعیت ژئوپلیتیک منطقه، دوران جدیدی از ارزیابی استراتژیک و چانهزنی سیاسی بر سر خاورمیانه و خاور دور آغاز شد.
آغاز صهیونیسم
صهیونیسم در اواخر قرن نوزدهم میلادی در واکنش به جنبشهای ملیگرایانه یهودستیزانه در اروپا شکل گرفت. ملیگرایی رمانتیک در اروپای مرکزی و اروپای شرقی، باعث شکلگیری هاسکالا (یا رنسانس یهودی) شدهبود که به نوبهٔ خود شکافی در جامعهٔ یهودیان میانداخت: بین یهودیانی که یهودیت را مذهب خود میدیدند و یهودیانی که یهودیت را قومیت یا ملیت خود میدیدند. طی سالهای ۱۸۸۱ تا ۱۸۸۴، وقوع پوگرومهای ضدیهودی در امپراتوری روسیه، گرایش به هویت دوم (یهودیت به عنوان قومیت یا ملیت) را افزایش داد و منجر شد به شکلگیری سازمانهای پیشگام دوستداران صهیون (Hovevei Zion)، انتشار کتاب خود-رهانی (Auto-emancipation) اثر لئون پینسکر و اولین موج عظیم مهاجرت یهودیان به فلسطین که بعدها «علیا اول» نامیده شد.
در سال ۱۸۹۶، تئودور هرتسل، روزنامهنگار یهودی ساکن اتریش-مجارستان، متن بنیادین صهیونیسم سیاسی یعنی دولت یهودی (Der Judenstaat) را منتشر کرد که در آن میگفت تنها راهحل «مسئله یهود» در اروپا، از جمله یهودستیزی روزافزون، ایجاد و تأسیس یک دولت برای یهودیان است. یک سال بعد، هرتسل سازمان جهانی صهیونیسم را پایهگذاری کرد که در اولین اجلاس آن فراخوانی برای ایجاد «خانهای برای مردمان یهودی در فلسطین که به موجب حقوق عمومی تضمین شدهباشد» مطرح شد. اقدامات پیشنهادی برای دستیابی به این هدف عبارت بود از ترویج اسکان یهودیان در آن منطقه، سازماندهی یهودیان دیاسپورا، تقویت احساس و وجدان یهودی و برداشتن گامهای مقدماتی برای دریافت وامهای دولتی موردنیاز. هرتسل در سال ۱۹۰۴، چهل و چهار سال قبل از تأسیس دولت اسرائیل، از دنیا رفت.
یکی از رهبران صهیونیست به نام حییم وایزمن که بعدها رئیس سازمان جهانی صهیونیسم و اولین رئیسجمهور اسرائیل شد، در سال ۱۹۰۴ از سوئیس به انگلیس نقل مکان و با آرتور بالفور دیدار کرد. بالفور تازه از نخستوزیری استعفا داده و کارزار انتخاباتی ۱۹۰۶–۱۹۰۵ خود را آغاز کردهبود. دیدار وایزمن و بالفور توسط چارلز دریفوس (نمایندهٔ یهودیان حوزهٔ انتخابیهٔ بالفور) ترتیب داده شدهبود. در اوایل آن سال، بالفور توانسته بود با سخنرانیهای پرشور درخصوص نیاز به محدودکردن موج مهاجرت یهودیانی که از امپراتوری روسیه میگریزند، قانون موسوم به قانون بیگانگان را از پارلمان بریتانیا بگذراند. بالفور در این جلسه از وایزمن پرسید که اعتراض او به «طرح اوگاندا» که در سال ۱۹۰۳ از سوی هرتسل حمایت شدهبود و پیشنهاد میداد که بخشی از منطقهٔ تحتالحمایهٔ بریتانیا در شرق آفریقا به عنوان میهن به یهودیان دادهشود، چیست. این طرح از سوی جوزف چمبرلین (وزیر مناطق استعماری در کابینهٔ بالفور) به هرتسل پیشنهاد شدهبود، اما به دنبال مرگ هرتسل و دو سال بحث و مجادله، نهایتاً به تصویب هفتمین اجلاس سازمان جهانی صهیونیسم در سال ۱۹۰۵ نرسید. وایزمن پاسخ داد: به باور من، نسبت انگلیسیها به لندن مانند نسبت یهودیان به اورشلیم است.
در ژانویهٔ ۱۹۱۴، وایزمن برای اولین بار با بارون ادموند جیمز دو روتشیلد، یکی از اعضای شاخهٔ فرانسوی خانوادهٔ روتشیلد و از هواداران برجستهٔ جنبش صهیونیسم، دیدار و در ارتباط با طرح ساخت یک دانشگاه عبری در اورشلیم با او مذاکره کرد. بارون روتشیلد عضو سازمان جهانی صهیونیسم نبود اما کولونیهای کشاورزی یهودی «علیای اول» را پایهگذاری و در سال ۱۸۹۹ آنها | صهیونیسمستیزی به مخالفت با جنبش صهیونیسم و یهودیان ملیگرای طرفدار دولت و کلیت اسرائیل، و نگاه منفی نسبت به آنچه تفکرات، باورها و اهداف جنبش صهیونیسم و دولت یهودی در اسرائیل است، گفته میشود.
صهیونیسم یک جنبش سیاسی و ملیگراست که در اواخر سده ۱۹ میلادی شکل گرفت. منشأ جنبش صهیونیسم، تشکیل کشوری برای یهودیان بود. این جنبش بر منابع تاریخی و مذهبی تکیه دارد که یهودیان را به سرزمین اسرائیل مرتبط میکند. بنیانگذار جنبش صهیونیسم، تئودور هرتسل نام داشت. گاهی لفظ صهیونیسمستیزی، برای توصیف تبعیض علیه اسرائیل و مردم اسرائیل (خصوصاً یهودیان) به کار میرود.
یهودیان ضد صهیونیسم
گروههای مذهبی یهودی ارتودوکس
در اوایل تاریخ صهیونیسم، یهودیان مذهبی سنتی بسیاری، با ایدههای ناسیونالیسم (یهودی یا دیگر) که آن را یک ایدئولوژی سکولار قلمداد میکردند، به خاطر بدگمانی ذاتی نسبت به تغییر مخالف بودند. طرفداران اصلی سنتگرای مخالف صهیونیسم، شامل آیزاک برویر، هیلل زایتلین، آرون شموئل تامارس، الیعازر شاپیرو، و جوئل تایتلبم بودند که هر یک، از راه خود نبردهای ایدئولوژی مذهبی و سیاسی با صهیونیسم داشتند.
بیشتر گروههای مذهبی ارتودوکس، دولت اسرائیل را پذیرفته و بهطور فعال پشتیبانی کردهاند، گرچه حتی ایدئولوژی صهیونیسم را نپذیرفتهاند.
حزب اسرائیل جهان آگوداث (تأسیس شده در لهستان) در مواقعی در ائتلافهای دولت اسرائیل شرکت کردهاست. بیشتر مذهبیان صهیونیست، از دیدگاهی راستگرا، حامی اسرائیلاند. استثناهای اصلی گروههای حسیدی مانند ساتمار هستند که در جهان، ۱۰۰ هزار پیرو دارند، و بسیاری گروههای کوچکتر دیگر، که در آمریکا و کانادا در کنگره خاخام گری مرکزی آمریکا و کانادا و در اسرائیل در ادا هچیریدیس متحد شدهاند. بههرحال، خبد لوباویچ یکی از بزرگترین گروههای حسیدی جهان، یک حامی سرسخت صهیونیسم و دولت اسرائیل است.
ضد صهیونیسم خارج از جامعه یهودی
سکولار عرب
بیانهای ضداستعماری و ضدامپریالیستی - خصوصاً در کشورهای با سابقه شدید استعمارگری - بر موارد موازی مهاجرت فرانسویان به الجزایر یا انگلیسیان به رودزیا تأکید میکنند.
مسلمان
ضدصهیونیسم اسلامی، دولت اسرائیل را غاصب چیزی در نظر میگیرند که بسیاری از مسلمانان آن را دارالاسلام میدانند، حوزهای که دائماً و شرعاً توسط مسلمین اداره میشود.
فلسطینیان و دیگر گروههای مسلمان، همچون دولت ایران (از زمان انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷)، اصرار میورزند که دولت اسرائیل، نامشروع است و از اشاره به آن با عنوان «اسرائیل» اجتناب میکنند، به جای آن از بیان «رژیم صهیونیستی» استفاده میکنند. نقشههای خاورمیانه غالباً اسرائیل را نشان نمیدهند. محمود احمدینژاد، در گفتگویی با مجله تایم در سال ۲۰۰۶، گفت «هر کسی میداند که رژیم صهیونیستی ابزاری در دستان آمریکا و بریتانیاست».
مسیحی
کلیسای کاتولیک و ضد صهیونیسم
بسیاری از پاپهای مدرن، از جمله پاپ پیوس دهم، بندیکت پانزدهم و پیوس دوازدهم علناً از صهیونیسم انتقاد کردهاند. کاردینال رافائل مری دل وال سیاست non Possumus کلیسا را برای تئودور هرتسل و جنبش در حال ظهور صهیونیسم او، شرح دادهاست و گفته تا زمانی که یهودیان الوهیت مسیح را انکار کنند، کلیسا مطمئناً نباید بیانیهای به نفع آنان صادر کند.
به دلیل همین مسایل سریر مقدس تا ۱۹۹۳ روابطی با اسرائیل برقرار نکرد.
تئوریهای توطئه ضد صهیونیسم
تئوریهای توطئه که مدعی هستند صهیونیستها تاریخ جهان را کنترل میکنند یا به دنبال فرا دستی هستند، قدمتی به اندازه عمر خود صهیونیسم دارد.
پر انتشارترین این تئوریهای توطئه، پروتکل بزرگان صهیون بود که سندی جعلی بود که مقصود از نگارش آن، ترسیم | سازمان جهانی صهیونیسم ، طی اولین همایش صهیونیسم که از ۲۹ تا ۳۱ اوت ۱۸۹۷ در شهر بازل کشور سوئیس برگزار شد، با هدف حمایت از جریان صهیونیسم و کمک به تشکیل کشور اسرائیل تأسیس گردید و در ژانویه ۱۹۶۰ به "سازمان جهانی صهیونیسم" تغییر نام داد.
رؤسای سازمان جهانی صهیونیسم
تئودور هرتسل (۱۸۹۷ تا ۱۹۰۴)
دیوید ولفسن (۱۹۰۵ تا ۱۹۱۱)
اوتو واربورگ (۱۹۱۱ تا ۱۹۲۱)
حییم وایزمن (۱۹۲۱ تا ۱۹۳۱)
ناحوم سوکولوف (۱۹۳۱ تا ۱۹۳۵)
حییم وایزمن (۱۹۳۵ تا ۱۹۴۶)
داوید بن گوریون (۱۹۴۶ تا ۱۹۵۶)
ناحوم گلدمن (۱۹۵۶ تا ۱۹۶۸)
ایهود اوریل (۱۹۶۸ تا ۱۹۷۲)
منابع
پیوند به بیرون
تارنمای سازمان جهانی صهیونیسم
آژانس یهود
بنیانگذاریهای ۱۸۹۷ (میلادی) در سوئیس
سازمانهای بنیانگذاریشده در ۱۸۹۷ (میلادی)
صهیونیسم
مقالههای ایجاد شده توسط ایجادگر
سازمانهای یهودی | صهیونیسم اسلامی به مفهوم یا تفکری گفته میشود که در آن برخی مسلمانان معتقد به یا موافق با بازگشت یهودیان به سرزمین مقدسشان اسرائیل هستند.
پیشینه
مسلمانان دیگری نیز در طول تاریخ با حرکت صهیونیسم موافق بوده، از جمله برخی کردها، و برخی از مسلمانان شمال آفریقا. فیصل اول پادشاه عراق نیز در سال ۱۹۱۹ اعلام داشت:
صهیونیسم به رغم توفیقات بزرگ و کارساز در میان جوامع یهودی و مسیحی که به ظهور فرقههای صهیونیسم یهودی و صهیونیسم مسیحی انجامید، در جهان اسلام و در میان مسلمانان توفیقی نداشت. البته جریانها و شخصیتهایی ظهور کردند که به نوعی «صهیونیسم اسلامی» گرایش نشان دادند. دو فرقه احمدیه و بهایی را میتوان از این جریانها بحساب آورد. تفسیر آنها از برخی آیات قرآن موید ادعای صهیونیسم بر سرزمین فلسطین بود. اما عملاً این فرقهها نیز موفقیت (یا تمایل) جدی در ترویج ارزشهای صهیونیستی در جهان اسلام نداشتند.
صلح امارات و بحرین آن تحول خطیری است که میتواند زمینه تولد صهیونیسم اسلامی در جهان اسلام و شکلگیری فرقهای جدید در میان مسلمانان باشد؛ فرقهای که میتواند مسلمان باشد و براساس ارزشها و اعتقادات اسلامی، صهیونیسم و ادعاهای آن و دوستی با آن را توجیه کند. براین اساس اشغال فلسطین و تصاحب آن میتواند اراده و تقدیر الهی قلمداد شود و یهودیان در این سرزمین صاحب حقی ویژه شناخته شوند و صلح با یهودیان، در هر شرایطی، فرضیهای دینی بحساب آید.
مشاهیر مسلمان صهیونیست
دکتر توفیق حمید از مصر
شیخ عبدالهادی بالاتزی از سوریه
تشبیه سید از پاکستان
صلاحالدین شعیب از بنگلادش
در قرآن
خلیل محمد استاد حقوق اسلامی دانشگاه ایالتی سن دیگو ذکر کرده که آیه ۲۱ سوره ۵ قرآن، و تفاسیر دینی قرون وسطی از قرآن میگویند که اسرائیل متعلق به یهودیان است. بدین ترتیب او آن را چنین ترجمه میکند:
محمد در اینجا «مقرر داشته» را به معنای کلام آخر خدا در این زمینه میداند. در واکنش، او انبوهی از نامههای نفرت آمیز دریافت کرد.
منابع
اسلام و سیاست
صهیونیستهای مسلمان
صهیونیسم
مناقشههای مربوط به اسلام
مناقشههای مربوط به یهودیت
موضوعهای یهودی-اسلامی
نزاع اعراب و اسرائیل | صهیونیسم کارگری () یا صهیونیسم سوسیالیستی جناح چپ جنبش صهیونیسم است. این جناح سالها بیشترین گرایش را در میان صهیونیستها و سازمانهای صهیونیستی جذب خود میکرد. این جناح خود را به عنوان بخش صهیونیستی جنبشهای کارگری تاریخی یهودی شرق و مرکز اروپا که نهایتاً به واحدهای بومی در بیشتر کشورهای دارای جمعیت بزرگ یهودی بدل شده بودند میدید. برخلاف گرایش «صهیونیسم سیاسی» بنیان گذاشته شده به وسیلهٔ تئودور هرتسل و مورد حمایت حییم وایزمن، صهیونیستهای کارگری معتقد نبودند که تنها با توسل به جامعهٔ بینالمللی یا به کشور مقتدری چون بریتانیا، آلمان یا امپراتوری عثمانی میتوان دولت یهودی را ایجاد کرد. در عوض، آنان بر این اعتقاد بودند که دولت یهودی را تنها از طریق تلاشهای طبقه کارگر یهودی سکنی گزیننده در فلسطین و ایجاد دولتی از طریق یک جامعه ترقی خواه یهودی با کیبوتصیسم روستایی و پرولتاریای یهودی شهری موشاوی میتوان ایجاد کرد.
جستارهای وابسته
کیبوتص
ناسیونالیزم چپگرا
منابع
پیوند به بیرون
صهیونیسم کارگری
انواع سوسیالیسم
سوسیالیسم
ملیگرایی چپ
ملیگرایی یهودی | کنگره جهانی صهیونیسم () که توسط تئودور هرتسل بنیان گذاشته شد، بدنه اصلی اجرایی سازمان جهانی صهیونیسم است. اولین کنگره جهانی صهیونیسم در بازل سوئیس در سال ۱۸۹۷ تشکیل شد.
هر یهودی که در هرجای دنیا باشد و دارای سنی بیش از ۱۸ سال باشد و در سازمانی صهیونیستی عضو باشد، میتواند در انتخابات کنگره جهانی صهیونیسم رای دهد. ۳۸٪ کرسیها به اسرائیل، ۲۹٪ به آمریکا و بقیه به کشورهای دیگر تعلق دارند. بین سالهای ۱۸۹۷ تا ۱۹۰۱ کنگره جهانی صهیونیسم هر سال تشکیل شد و از آن به بعد هر دو سال یکبار تا سال ۱۹۴۶ برگزار میشد. این کنگره ها تا آن زمان در اروپا برگزار میشد و یکی از اهداف اصلی آن کمک به مهاجرت یهودیان به ارض مقدس بود. بعد از جنگ جهانی دوم و تشکیل کشور اسرائیل کنگره هر چهار یا پنج سال یکبار در اورشلیم برگزار میشود.
تاریخچه کنگره
جستارهای وابسته
سازمان جهانی صهیونیسم
آژانس یهود
منابع
پیوند به بیرون
آژانس یهود
بنیانگذاریهای ۱۸۹۷ (میلادی)
بنیانگذاریهای ۱۸۹۷ (میلادی) در اروپا
شیوه حکومتداری | ناطوری قرتا یا ناتورای کارتا (در زبان یهودی آرامی بابلی: נטורי קרתא، «پاسداران شهر»)، نام یک اقلیت یهودی ارتودوکس حریدی ضد صهیونیسم است که در سال ۱۹۳۵ میلادی تشکیل یافت. از این گروه با نام سازمان اتحاد یهودیان ضد صهیونیسم هم یاد می شود. این گروه خواستار نابودی دولت اسرائیل است و معتقد است بر اساس تلمود یا کتاب قوانین یهودیت، تشکیل دولت یهود تا پیش از ظهور ماشیح یا «منجی جهان» ممنوع و نامشروع است. از دید چند هزار یهودی ارتودکسی که عضو این گروه هستند، صهیونیسم «سمی» است که «یهودیان واقعی» را تهدید میکند.
پانویس
منابع
وبگاه رسمی ناتوری کارتا، بازیابی در ۶ ژانویه ۲۰۰۹
وبگاه فارسی بیبیسی، بازیابی در ۶ ژانویه ۲۰۰۹
پیوند به بیرون
وبگاه رسمی ناتوری کارتا
یهودیان کنفرانس هولوکاست که بودند؟، وبگاه فارسی بیبیسی
بنیانگذاریهای ۱۹۳۸ (میلادی) در قیومت بریتانیا بر فلسطین
سازمانهای مذهبی بنیانگذاریشده در ۱۹۳۵ (میلادی)
صهیونیسم
صهیونیسمستیزی در اسرائیل
یهودیان ارتدکس صهیونیسمستیز
یهودیان ضد صهیونیسم در اسرائیل
یهودیت حریدی
فرقههای یهودی
سازمانهای ضد صهیونیستی | صنایع چیل () شرکت صنایع شیمیایی کرهای است، که در سال ۱۹۵۴ تأسیس شد.
منابع
زیرمجموعههای سامسونگ
شرکتهای شیمیایی کره جنوبی
شرکتهای فهرست شده در بورس اوراق بهادار کره | چاههای صخرهای لیر سیراف مربوط به سدههای اولیه دورانهای تاریخی پس از اسلام است و در شهرستان کنگان، بخش مرکزی، شهر بندر طاهری واقع شده و این اثر در تاریخ با شمارهٔ ثبت ۲۳۶۵۳ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
جستارهای وابسته
فهرست آثار ملی ایران
سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری
منابع
آثار دوران پس از اسلام در شهرستان کنگان
چاههای تاریخی شهرستان کنگان |
951e6a77-e333-4163-b983-25f321faf465 | صهیونیسم | صهیونیسم اعتقادات یهودیان سرتاسر جهان را تحت شعاع قرار میدهد و آنها را ترغیب به مهاجرت به سرزمین موعود میکند. به همین علت در ابتدا یهودیان با هر عقیدهای به این جنبش پیوستند. پس از مدتی که اختلافات عقیدتی در آنها بروز کرد صهیونیسم به شاخههای دیگری مانند «صهیونیسم مذهبی»*[۱]، «صهیونیسم سوسیال»*[۲]، و «صهیونیسم تجدیدنظر طلب»*[۳] تقسیم شد. با این حال تمام این شاخهها در عقیدهٴ پایه، یعنی بازگشت یهودیان به اسرائیل و تشکیل دولت یهودی مشترکند.مخالفتهایی با صهیونیسم در موارد مختلفی چون مخالفتهای مذهبی، نحلهٔ فکری ملیگرای رقیب و اختلاف عقیدهٔ سیاسی که این ایدئولوژی را غیراخلاقی یا غیر عملی میشمارد، به وجود آمدهاست.مجمع عمومی سازمان ملل متحد در سال ۱۹۷۵ قطعنامه ۳۳۷۹ را با ۷۵ رأی موافق، ۳۵ رأی مخالف و ۳۲ رأی ممتنع به تصویب رساند که در آن «صهیونیسم شکلی از نژادپرستی و تبعیض نژادی معرفی شده» بود. در سال ۱۹۹۱ همین مجمع در قطعنامه ۴۶/۸۶ با ۱۱۱ رأی موافق، ۳۳ رأی مخالف و ۱۳ رأی ممتنع اعلام کرد که قطعنامه ۳۳۷۹ را لغو میکند. | در چه سالی مجمع عمومی سازمان ملل متحد قطعنامه ۳۳۷۹ را لغو کرد؟ | false | {
"answer_start": [
807
],
"text": [
"در سال ۱۹۹۱"
]
} | قطعنامه ۳۳۷۹ مجمع عمومی سازمان ملل متحد که در تاریخ ۱۰ نوامبر ۱۹۷۵ (میلادی) به تصویب رسید دو کشور آفریقای جنوبی و اسرائیل بهعنوان سیستمهای نژادپرست محکوم شدند. این قطعنامه در دو هزار و چهارصدمین جلسه با حضور تمام اعضا (۷۲ رأی مثبت، ۳۵ رأی منفی و ۳۲ رأی ممتنع) به تصویب رسید.
در سال ۱۹۹۱ اسرائیل شرط مشارکت خود در کنفرانس صلح مادرید را الغای قطعنامه مزبور دانست.
متن قطعنامه شماره ۳۳۷۹ مجمع عمومی
محو تمامی اشکال تبعیض نژادی
مجمع عمومی
ضمن یادآوری قطعنامه شماره ۱۹۰۴ مورخ ۲۰ نوامبر ۱۹۶۳ که در آن الغاء همه اشکال تبعیض نژادی اعلام گردید،
ــ با یادآوری اینکه هرگونه طرح جدائی یا برتری نژادی از لحاظ علمی نادرست و از نظر اخلاقی قابل سرزنش و از دیدگاه اجتماعی ناعادلانه و خطرناک است،
ــ با ابراز این نگرانی که در برخی مناطق دنیا هنوز هم عقائد تبعیض نژادی وجود دارد که در بعضی موارد به وسیله شماری از دولتها با فوت و فنهای قانونی و اداری و…، اعمال میشود،
ــ با اشاره به قطعنامه شماره ۳۱۵۱ مورخ ۱۴ دسامبر ۱۹۷۳ که مجمع عمومی در آن ضمن مطالب دیگر، پیوند نامقدس میان نژادگرائی آفریقای جنوبی و صهیونیسم را محکوم کردهاست،
ــ با توجه به بیانیه مکزیکو در مورد برابری حقوق زنان و سهم آنان در توسعه و صلح که از سوی کنفرانس جهانی مکزیکوسیتی (در تاریخ ۲ ژوئیه، ۱۹۷۵، سال جهانی زن) اعلام شد و تأکید نمود که همکاری جوامع بشری، صلح، و نیل به آزادی ملی و استقلال به نفی استعمار، استعمار نو، اشغال بیگانه، صهیونیسم، تبعیض نژادی در همه اشکال آن و نیز به به رسمیت شناختن ارزش ملتها و حق آنان دائر بر تعئین سرنوشت خود بستگی دارد،
ــ با یادآوری قطعنامه شماره ۷۷، که از سوی مجمع رؤسای دول و نخست وزیران سازمان وحدت آفریقا به تاریخ ۲۸ ژوئیه تا اوت ۱۹۷۵ در کامپالا به تصویب رسید و در آن به روشنی تأکید شد که رژیم نژادگرا در فلسطین اشغالی و رژیم نژادگرای زیمبابوه {رژیم رودزیا به رهبری یان اسمیت} و آفریقای جنوبی دارای ریشه امپریالیستی مشترکی بوده، تشکیل یک واحد را داده و دارای ساخت نژادی یکسان و از نظر سازمانی به واسطه سیاست همراه با سرکوبی حیثیت و تمامیت انسانها با یکدیگر مرتبط میباشند،
ــ و همچنین با توجه به بیانیه و استراتژی سیاسی برای تحکیم صلح و امنیت جهانی در جهت افزایش همبستگی و کمک متقابل میان کشورهای غیرمتعهد که در تاریخ بیست و پنجم تا سی ام اوت ۱۹۷۵ در لیما بتصویب رسید، و ضمن آن صهیونیسم با شدت هرچه تمامتر به عنوان نوعی تهدید برای صلح و امنیت جهانی محکوم گردید و از همه کشورهای جهان خواسته شد با این ایدئولوژی نژادگرایانه مخالفت و مقابله نمایند ــ
تأیید میکند که
صهیونیسم نوعی نژادگرائی و تبعیض نژادی است.
در دو هزار و چهارصدمین جلسه با حضور تمام اعضا به تصویب رسید.
پانویس
منابع
سخنان سفیر اسرائیل در رد قطعنامه ۳۳۷۹ مجمع عمومی
پیوند به بیرون
قطعنامه شماره ۳۳۷۹ مجمع عمومی سازمان ملل متحد (فارسی)
United Nations General Assembly Resolution 3379 (November ۱۰، ۱۹۷۵) متن قطعنامه (انگلیسی)
روابط بینالملل در ۱۹۷۵ (میلادی)
رویدادهای نوامبر ۱۹۷۵
سازمان ملل متحد در ۱۹۷۵ (میلادی)
صهیونیسم
صهیونیسمستیزی
فلسطین، اسرائیل و سازمان ملل متحد
قانون در ۱۹۷۵ (میلادی)
قطعنامههای مجمع عمومی سازمان ملل متحد
سیاست و نژاد | قطعنامه ۳۷۷ مجمع عمومی سازمان ملل متحد معروف به قطعنامه اتحاد برای صلح متضمن این مفهوم است که اگر در مواردی شورای امنیت سازمان ملل متحد به علت وتو یکی از اعضای دائم خود نتواند به هنگام تهدید علیه صلح، نقض صلح یا عمل تجاوز اقدام مناسبی انجام دهد، وظیفهٔٔ صلح و امنیت بینالمللی به عهدهٔ مجمع عمومی سازمان ملل متحد و شورای امنیت گذاشته میشود. در این حالت مجمع عمومی فوراً به موضوع رسیدگی میکند و حتی میتواند راهکارهایی را که به نظر ضروری میرسد همانند کاربرد نیروی نظامی، به دولت یا دولتهای مربوط برای بازگرداندن صلح و امنیت بینالمللی توصیه نماید. قطعنامهٔ اتحاد برای صلح بر اساس پیشنهاد ایالات متحده آمریکا با موافقت اولیهٔ ۷ عضو شورای امنیت (کانادا، فرانسه، ترکیه، فیلیپین، انگلستان، اروگوئه و ایالات متحده آمریکا)، در اکتبر ۱۹۵۰ به عنوان راهکاری برای خنثی نمودن وتو و مخالفتهای مکرر شوروی سابق با اجرای اقدامات شورای امنیت در جریان جنگ کره به مجمع عمومی ارائه گردید.
قطعنامه آچسن که نام دیگر قطعنامهٔ اتحاد برای صلح است، سرانجام بعد از ۱۴ روز بحث و تبادل نظر در مجمع عمومی با ۵۲ رأی موافق، ۵ رأی مخالف (چکسلواکی، لهستان، جمهوری سوسیالیستی اوکراین شوروی، اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی و جمهوری سوسیالیستی بلاروس شوروی) و ۲ رأی ممتنع (هند و آرژانتین) در ۳ نوامبر ۱۹۵۰ تصویب شد.
به منظور سهولت و فوریت اقدامات مجمع عمومی در مواردی که شورای امنیت قادر به انجام وظایف خود نیست در قطعنامهٔ اتحاد برای صلح حالت تشکیل اجلاس فوقالعاده فوری برای مجمع پیشبینی شدهاست. دبیر کل موظف است بنا به درخواست اعضای شورای امنیت (۹ رأی موافق، بدون حق وتو) یا تقاضای اکثریت اعضای سازمان ملل، ظرف ۲۴ ساعت مقدمات تشکیل جلسهٔ اضطراری را فراهم نماید تا مجمع بتواند تصمیمات لازم را اتخاذ نماید. اولین اجلاس فوقالعاده فوری مجمع در قضیهٔ بحران کانال سوئز در ۲۹ اکتبر ۱۹۵۶ تشکیل گردید. در این اجلاس مجمع عمومی به جای شورای امنیت که بر اثر وتوهای پی در پی بریتانیا، شوروی سابق و همراهی اسرائیل از انجام وظایف خود ناتوان شده بود، با تصویب قطعنامه ۱۰۰۱ به طرفین متخاصم دستور آتشبس داد و نیروی فوری سازمان ملل متحد [یا نیروی امداد سازمان ملل متحد] را به منظور ایجاد امنیت و نظارت بر آتشبس در مصر ایجاد کرد.
تاکنون ۱۰ بار از راهکار قطعنامهٔ اتحاد برای صلح و تشکیل اجلاس فوقالعاده فوری مجمع عمومی استفاده شدهاست.
یادداشت
پانویس
منابع
بحران کانال سوئز
جنگ کره
حقوق بینالملل
روابط بینالملل در ۱۹۵۰ (میلادی)
سازمان ملل متحد در ۱۹۵۰ (میلادی)
شورای امنیت سازمان ملل
عملیات سازمان ملل متحد در آفریقا
عملیات سازمان ملل متحد در خاورمیانه
قانون در ۱۹۵۰ (میلادی)
قطعنامههای مجمع عمومی سازمان ملل متحد
نزاع اعراب و اسرائیل | نشست اضطراری مجمع عمومی سازمان ملل متحد ()، جلسهای برنامهریزی نشده مجمع عمومی سازمان ملل متحد برای ارائه توصیههای فوری در مورد یک موضوع خاص است.
بر اساس فصل پنجم منشور سازمان ملل متحد، شورای امنیت معمولاً وظیفه حفظ صلح و امنیت بینالمللی را بر عهده دارد. با این حال، در ۳ نوامبر ۱۹۵۰، مجمع عمومی قطعنامه ۳۷۷ (اتحاد برای صلح) را تصویب کرد که اختیارات خود را برای بررسی موضوعاتی که قبلاً صرفاً برای شورای امنیت محفوظ بود، گسترش داد. بر اساس این قطعنامه، اگر شورای امنیت نتواند در مورد موضوعی به دلیل عدم اتفاق آرا تصمیمگیری کند، مجمع عمومی ممکن است ظرف ۲۴ ساعت یک جلسه فوقالعاده برای بررسی همان موضوع برگزار کند.
جلسات
منابع
جلسات اضطراری مجمع عمومی سازمان ملل متحد | یازدهمین اجلاس ویژه اضطراری مجمع عمومی سازمان ملل متحد به موضوع تهاجم روسیه در سال ۲۰۲۲ به اوکراین میپردازد. این جلسه در ۲۸ فوریه ۲۰۲۲ در مقر سازمان ملل متحد در شهر نیویورک برگزار میشود.
پیشزمینه
نشست اضطراری سازمان ملل یک جلسه برنامهریزینشده از مجمع عمومی سازمان ملل متحد برای اتخاذ تصمیمات یا توصیههای فوری، اما غیرالزامآور در مورد یک موضوع خاص بینالمللی است. جلسات ویژه اضطراری بهندرت تشکیل میشوند و پیش از این تنها ۱۰ بار این جلسه تشکیل شده بود.
سازوکار نشست ویژه در سال ۱۹۵۰ با تصویب قطعنامه «اتحاد برای صلح» توسط مجمع عمومی ایجاد شد که تغییرات لازم را در آییننامه داخلی مجمع ایجاد کرد.در این قطعنامه آمده است:
این شرایط زمانی فراهم شد که روسیه قصد داشت از حق وتوی خود در شورای امنیت سازمان ملل متحد در ۲۵ فوریه برای شکست پیشنویس قطعنامه S/2022/155 استفاده کند. این قطعنامه از تهاجم و خروج نیروهای روسی ابراز تاسف می کرد.
جلسه عمومی
در ۲۷ فوریه ۲۰۲۲، شورای امنیت سازمان ملل متحد قطعنامه ۲۶۲۳ (۲۰۲۲) را تصویب کرد و خواستار تشکیل جلسه اضطراری ویژه در روز بعد شد. یازده عضو شورای امنیت رای مثبت دادند، روسیه رای مخالف و چین، هند و امارات متحده عربی رای ممتنع دادند. این قطعنامه علیرغم رای منفی روسیه به تصویب رسید، زیرا اعضای دائم شورای امنیت در مورد مسائل رویهای مانند رای به تشکیل جلسه فوق العاده اضطراری حق وتو ندارند.
قبل از قطعنامه ۲۶۲۳، قطعنامه ۳۷۷ موسوم به قطعنامه اتحاد برای صلح، فراخوانی جلسات اضطراری مجمع عمومی در ۱۲ نوبت مورد استناد قرار گرفته بود: هفت بار توسط شورای امنیت و پنج بار توسط مجمع عمومی .
رایگیری
اقدامات
در آغاز نشست ویژه، عبدالله شهید، رئیس مجمع عمومی از جمهوری مالدیو، از هیئتها خواست تا یک دقیقه سکوت کنند.
حدود یکصد هیئت درخواست کردهاند تا در مجمع سخنرانی کنند که انتظار میرود در ۲ مارس به قطعنامهای غیرالزام آور رأی دهند.
پیوند به بیرون
فیلم اولین جلسه عمومی
فیلم دومین جلسه عمومی
سخنان عبدالله شهید ، رئیس مجمع عمومی هفتاد و ششم
پانویسها
جلسات اضطراری مجمع عمومی سازمان ملل متحد
حمله ۲۰۲۲ روسیه به اوکراین
روابط بینالملل در ۲۰۲۲ (میلادی)
منابع
رویدادهای آوریل ۲۰۲۲
رویدادهای مارس ۲۰۲۲
روسیه و سازمان ملل متحد
جنگ روسیه و اوکراین
جنایتهای جنگی در جریان حمله ۲۰۲۲ روسیه به اوکراین | قطعنامه ES-11/3 مجمع عمومی سازمان ملل متحد ، قطعنامه یازدهمین نشست ویژه اضطراری مجمع عمومی سازمان ملل متحد است که در ۷ آوریل ۲۰۲۲ به تصویب رسید. این قطعنامه با ۹۳ رای موافق، ۲۴ رای مخالف و ۵۸ رای ممتنع، عضویت روسیه را در شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد به دلیل نگرانی عمیق جامعه جهانی از نقض گسترده و سیستماتیک حقوق بشر و قوانین بینالمللی در تهاجم نظامی روسیه به اوکراین به حالت تعلیق درآورد. این قطعنامه بعد از افشای کشتار دستهجمعی ساکنان شهر بوچا مطرح شد.
رایگیری
جستارهای وابسته
یازدهمین نشست ویژه اضطراری مجمع عمومی سازمان ملل متحد
پانویس
اوکراین در ۲۰۲۲ (میلادی)
جنگ روسیه و اوکراین
روسیه در ۲۰۲۲ (میلادی)
روسیه و سازمان ملل متحد
رویدادهای آوریل ۲۰۲۲
قطعنامههای مجمع عمومی سازمان ملل متحد
شورای حقوقبشر سازمان ملل متحد | «چین» آلبومی از ونجلیس آهنگساز و هنرمند اهل یونان است که در سال ۱۹۷۹ میلادی منتشر شد.
منابع
آلبومهای ۱۹۷۹ (میلادی)
آلبومهای پالیدور رکوردز
آلبومهای ونجلیس | چهارده دامغان یک اندیس فلزی است که در حوالی شهر دامغان استان سمنان قرار دارد و مادهٔ معدنی موجود در آن، سرب و روی است.
جستارهای وابسته
فهرست اندیسهای استان سمنان
منابع
اندیسهای استان سمنان
اندیسهای فلزی | چاه سورمه چال یک اندیس فلزی است که در حوالی شهر ملایر استان همدان قرار دارد و مادهٔ معدنی موجود در آن، سرب و روی است.
جستارهای وابسته
فهرست اندیسهای استان همدان
منابع
اندیسهای استان همدان
اندیسهای فلزی | ستار چیتاک یک منطقهٔ مسکونی در بلغارستان است که در شهرستان آردینو واقع شدهاست.
ستار چیتاک ۱٫۵۰۵ کیلومتر مربع مساحت و ۲۵ نفر جمعیت دارد.
جستارهای وابسته
فهرست شهرهای بلغارستان
منابع
پیوند به بیرون
روستاهای استان کرجالی | هنوز یک جمله منسجم را شامل می شود.
انواع
قطعنامه های سازمان ملل متحد می تواند هم قطعنامه های ماهوی و هم قطعنامه های رویه ای باشد.
علاوه بر این ، تفکیک پذیری ها را می توان براساس اندامی که در آن منشا می گیرند طبقه بندی کرد ، به عنوان نمونه:
قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل
قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل
منابع
قطعنامه سازمان ملل |
b9920736-9745-48ea-81c1-805c580ff7ee | شاهنشاهی ساسانی | دورهٔ ساسانی یکی از مهمترین و سرنوشت سازترین دورههای تاریخ ایران شناخته میشود. شاهنشاهی ساسانی، واپسین شاهنشاهی ایرانی پیش از حمله اعراب به ایران و اسلام آوردن ایرانیان است. در دورهٔ ساسانی، تمدن ایرانی از بسیاری از جهتها به نهایت شکوفایی و پویایی خود رسید. ایران در دورهٔ ساسانیان، تأثیر فراوانی بر فرهنگ روم گذاشت. تأثیرات ساسانیان تنها محدود به مرزهای ایران نبود، بلکه تاثیراتش به هند، چین، اروپای غربی و آفریقا هم میرسد. ساسانیان نقشی برجسته در پدیداری هنر اروپایی و آسیایی در دورههای میانه داشتند. بخش بیشینه چیزی که امروزه به نام دوران طلایی اسلام در زمینهٔ هنر، معماری، موسیقی و دیگر زمینهها شناخته میشود، از ساسانیان به جهان اسلام منتقل و برده شد.جامعهٔ ساسانی به گونهٔ طبقاتی و لایه ای اداره و گردانده میشد. جامعه به چهار طبقهٔ موبدان، جنگاوران، دبیران و پیشهوران بخشبندی میشد. دین رسمی شاهنشاهی ساسانی، کیش زرتشتی بود و اوستا و زند بنمایه بنیادین دادستانی و دینی فرمانروایی ساسانی شمرده میشدند. دورهٔ شاهنشاهی ساسانیان، در سال ۶۵۱، پس از کشتهشدن یزدگرد سوم درگذر حمله اعراب به ایران، به پایان رسید و ایران زیر چیرگی اعراب مسلمان درآمد. | یکی از مهمترین دوره های تاریخ ایران را نام ببرید؟ | false | {
"answer_start": [
6
],
"text": [
"ساسانی"
]
} | تاریخ معاصر جهان و ایران''' دورانی از تاریخ است که از پایان جنگ جهانی دوم شروع و تا زمان حال ادامه دارد.این دوران در ایران از سال ۱۳۲۴ خورشیدی محسوب میشود که مصادف با سال چهارم پادشاهی محمدرضا پهلوی (۱۳۲۴ خورشیدی) است. این دوران در کتابها و منابع از ابتدای دوران قاجار نیز تعریف شدهاست. کودتای ۲۸ مرداد (۱۳۳۲) و انقلاب ۱۳۵۷ و جنگ ایران و عراق (۱۳۵۹-۱۳۶۸) از مهمترین وقایع تاریخ معاصر ایران است. تاریخ معاصر ایران شامل دو دوره است:
گاهشمار پهلوی (از سال ۱۳۲۴ خورشیدی)
گاهشمار تاریخ جمهوری اسلامی ایران
منابع
تاریخ نوین ایران | و همین امر زمینه تبادلات فرهنگی را بالا برد. در حقیقت عصر قاجار به عنوان یکی از مهمترین و حساس ترین دوره های تاریخی ایران نقش بسزایی در جهت تغییر و تحول رشته های هنری بخصوص صنایع دستی، نقاشی و طراحی فرش ایفا کرده است. از سویی سنت گریزی و شیفتگی هنرمندان نسبت به هنر غرب در آثار فرهنگی و هنری مصنوعات این دوره تاریخی ایران، در آثار باقی مانده به وضوح هویداست.بکارگیری نقش مایه فرنگی، یکی از آرایه های پر کاربرد در هنرهای گوناگون، مانند نقاشی زیر لاکی، طراحی جلد، قلمدان سازی و هنرهای وابسته به معماری مثل گچبری و کاشیکاری می باشد. | علی اصغر شَمیم (همدانی) (۱۲۸۲–۱۳۴۵) استاد تاریخ، مترجم، نویسنده و مورخ ایرانی بود.
زندگی
علیاصغر شمیم در ۱۲۸۳ شمسی در همدان به دنیا آمد. پدر او میرزا داود شمیم از منشیان و معلمان همدان بود.
علیاصغر شمیم پس از پایان تحصیلات ابتدایی و متوسطه در مدرسهٔ نصرت همدان به تهران آمد و دورهٔ لیسانس را در سال ۱۳۱۰ در دانشسرای عالی به پایان رساند در طی دورهٔ ریاست دکتر عیسی خان صدیق.
از استادان شمیم در دانشسرای عالی میتوان عباس اقبال، بدیع الزمان فروزانفر، احمد بهمنیار را نام برد.
او پس از دورهٔ لیسانس، به عنوان دبیر در دبیرستانهای تبریز مشغول به کار شد. بعدها در سال ۱۳۱۵ به تهران آمد و کار تدریس تاریخ و جغرافیا را در دبیرستانهای تهران پی گرفت.
در سال ۱۳۲۵ سرپرستی فرهنگ اصفهان را به عهده داشت و در سال ۱۳۳۱ و ۱۳۳۲ سرپرستی فرهنگ خوزستان. او در این دوران در آموزش اکابر و برپایی کلاسهای شبانه در این دو استان، نقش بزرگی ایفا کرد. . او
ریاست کتابخانه ملی ایران را از سال ۱۳۱۹ تا سال ۱۳۲۱ عهدهدار بود.
در مهرماه ۱۳۳۵ به دانشگاه تهران-دانشکده ادبیات-منتقل شد و با اینکه در آبان ۱۳۳۷ بازنشسته شد تا سال ۱۳۴۴ در دانشکده مشغول تدریس بود. همزمان در دانشکدهٔ پلیس نیز به تدریس تاریخ و جغرافی میپرداخت و در شورای مرکزی جشنهای شاهنشاهی در قسمت تاریخ نیز مشغول به کار بود.
او در حالی با رتبهٔ دبیری از دانشگاه تهران بازنشسته شد که بسیاری از شاگردان او به رتبهٔ استادی و دانشیاری رسیدند.
از شاگردان او میتوان دکتر حورا یاوری، دستیار سرویراستار دانشنامهٔ ایرانیکا را نام برد.
مهمترین کار او به جز نوشتن کتابهای پژوهشی تاریخ و جغرافی، کتابهای درسی تاریخ و جغرافیا بود که او به کمک نصرالله فلسفی و عباس پرویز فراهم آورد.
از کتابهای مشهور او ایران در دورهٔ سلطنت قاجار است. غلامرضا ورهرام در کتاب نظام سیاسی و سازمانهای اجتماعی ایران در عصر قاجار در بیان منابع و مآخذ تاریخ قاجار کتاب تاریخ ایران در دورهٔ سلطنت قاجار را یکی از منابع فرعی دربارهٔ این دوره تاریخی برمیشمارد و دربارهٔ آن مینویسد: «این کتاب از لحاظ تاریخ سیاسی _ صرفنظر از برخی نظریههای وی در پارهای از مسائل اجتماعی _ دربارهٔ دوران قاجار قابل اهمیت است.»
او پس از دوران طولانی نارسایی قلبی و زخم معده در جمعه ۱۳ خرداد ۱۳۴۵ در تهران درگذشت.
زندگی خانوادگی
شمیم با آسیه متینی (دبیرِ آموزش و پرورش) ازدواج کردند و از ماحصل این ازدواج دو فرزند پسر به نامهای اَحمد (دکتر جراح) و ایرج (مهندس کشاورزی) و یک فرزند دختر به نام ایراندخت به یادِگار ماند.
آثار
ایران در دوره سلطنت قاجار: قرن سیزدهم و نیمه اول قرن چهاردهم هجریقمری، تهران: ابنسینا، ۱۳۴۲.
تاریخ اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی، تألیف ژان بروهات؛ مترجم علیاصغر شمیم، تهران، فریدون علمی، ۱۳۴۲.
کتاب کُردستان، تبریز، کتابخانه سعادت و کتابخانه سروش، ۱۳۱۲.
تاریخ دول معظم از ۱۹۱۹میلادی تا ۱۹۴۷ میلادی، ماکسیم مورن؛ ترجمه علیاصغر شمیم، تهران: علیاکبر علمی، ۱۳۳۸.
ایرانیان، آشیل یونانی؛ ترجمه علیاصغر شمیم، بیجا، چاپخانه باقرزاده، ۱۳۰۸.
آنارشیسم، تالیف هانری ارون؛ مترجم علیاصغر شمیم، تهران: فریدون علمی.
جنگهای صلیبی، رنه گروسه، مترجم علیاصغر شمیم، تهران، فریدون علمی، ۱۳۳۸.
تاریخ ایران در قرن دوازدهم و سیزدهم هجری شامل دوران پادشاهی افشاریه و زندیه و | لیلیا نام یک سرده از تبار رودرختان است.
منابع
پیوند به بیرون
ارکیدههای هوازی | میلههای دریایی درختی نام یک سرده از راسته مرجان نرم است.
منابع
مرجان نرم | ۹۶ کیلوگرم مردان یکی از رویدادهای وزنهبرداری در بازیهای المپیک تابستانی ۲۰۲۰ است که در تاریخ ۳۱ ژوئیه ۲۰۲۱ در توکیو اینترنشنال فورم برگزار میشود.
رکوردها
نتایج
منابع
وزنهبرداری در المپیک تابستانی ۲۰۲۰ | نام یکی از استانهای ترکیه است که مرکز آن هم شهری است به همین نام.
نگارخانه
منابع
استان قیصریه
استانهای ترکیه | ماهی دندانخنجری نام یک تیره از راسته لولهسانان است.
منابع
پیوند به بیرون
ماهیهای اقیانوس هند | براساولا نام یک سرده از تبار رودرختان است.
منابع
پیوند به بیرون
ارکیدههای آمریکای جنوبی
ارکیدههای آمریکای مرکزی
ارکیدههای مکزیک
ارکیدههای هوازی
گیاگان کارائیب | نونان یک ترکیب آلی از دسته آلکان ها با نه اتم کربن است.
منابع
آلکانها
ترکیبهای شیمیایی |
407799cb-705f-4ad0-9a38-dfb0ff68c7c0 | شاهنشاهی ساسانی | دورهٔ ساسانی یکی از مهمترین و سرنوشت سازترین دورههای تاریخ ایران شناخته میشود. شاهنشاهی ساسانی، واپسین شاهنشاهی ایرانی پیش از حمله اعراب به ایران و اسلام آوردن ایرانیان است. در دورهٔ ساسانی، تمدن ایرانی از بسیاری از جهتها به نهایت شکوفایی و پویایی خود رسید. ایران در دورهٔ ساسانیان، تأثیر فراوانی بر فرهنگ روم گذاشت. تأثیرات ساسانیان تنها محدود به مرزهای ایران نبود، بلکه تاثیراتش به هند، چین، اروپای غربی و آفریقا هم میرسد. ساسانیان نقشی برجسته در پدیداری هنر اروپایی و آسیایی در دورههای میانه داشتند. بخش بیشینه چیزی که امروزه به نام دوران طلایی اسلام در زمینهٔ هنر، معماری، موسیقی و دیگر زمینهها شناخته میشود، از ساسانیان به جهان اسلام منتقل و برده شد.جامعهٔ ساسانی به گونهٔ طبقاتی و لایه ای اداره و گردانده میشد. جامعه به چهار طبقهٔ موبدان، جنگاوران، دبیران و پیشهوران بخشبندی میشد. دین رسمی شاهنشاهی ساسانی، کیش زرتشتی بود و اوستا و زند بنمایه بنیادین دادستانی و دینی فرمانروایی ساسانی شمرده میشدند. دورهٔ شاهنشاهی ساسانیان، در سال ۶۵۱، پس از کشتهشدن یزدگرد سوم درگذر حمله اعراب به ایران، به پایان رسید و ایران زیر چیرگی اعراب مسلمان درآمد. | آخرین شاهنشاهی ایرانی پیش از روی آوردن ایرانیان به اسلام را نام ببرید؟ | false | {
"answer_start": [
91
],
"text": [
"ساسانی"
]
} | šāh ترجمه شد و تا زمانی که اشکانیها توسط خاندان ساسان اردشیر بابکان ازمیان رفت، همچنان استفاده میشد. باایجاد شاهنشاهی ساسانی. خود اردشیر از نوع جدیدی از عنوان استفاده کرد و «شاهنشاه ایرانیان» (فارسی میانه: šāhān šāh ē ērān ) را معرفی کرد. جانشین اردشیر، شاپور اول، نوع دیگری را معرفی کرد. «شاهنشاه ایرانیان و انیران» (فارسی میانه: šāhān šāh ē ārān ud anērān )، احتمالاً تنها پس از پیروزیهای شاپور در برابر امپراتوری روم (که منجر به ترکیب جدید غیر سرزمینهای ایران در امپراتوری). این نوع، «شاهنشاه ایرانیان و غیرایرانیها»، روی سکه تمام شاهنشاهان ساسانی بعدی ظاهر شد. شاهنشاه نهایی ساسانی یزدگرد سوم بود (r. ۶۳۲–۶۵۱ میلادی). سلطنت وی با شکست و فتح ایران توسط اعراب پایان یافت و آخرین شاهنشاهی تاریخ ایران پیش از اسلام به پایان رسید. شکست یزدگرد و سقوط شاهنشاهی ساسانی، ضربه ای بود به احساسات ملی ایرانیان، که دیر بهبود مییافت. اگرچه تلاشهایی برای بازسازی شاهنشاهی ساسانی صورت گرفت، حتی با کمک دودمان تانگ، این تلاشها ناموفق بود و فرزندان یزدگرد در تاریکی تاریخ محو شدند.
عنوان شاهنشاه توسط مسلمانان بعدی مورد انتقاد قرار گرفت و آن را با ایمان مزدیسنا مرتبط دانست و از آن با عنوان «بی تقوا» یاد کرد.
نوع زنانه این عنوان در شاهنشاهی ساسانی، همانطور که برای دختر شاپور یکم (r. ۲۴۰–۲۷۰ بعد از میلاد) ادور آناهید گواهی شده بود، مطابقت "bānbishnān bānbishn" ("شهبانوی شهبانوان") بود. عنوان مشابه شهر بانبیشن برای همسر شاپور اول خوریم گودرز استفاده شدهاست.
احیای عنوان
دراین دوره ایران تحت سلطه یک رشته از سلسلههای کوتاه مدت ایرانی مسلمان قرار داشت. از جمله دولت سامانی و صفاریان. اگرچه کینه ایرانیان علیه خلافت عباسی متداول بود، این رنجش به عنوان جنبشهای مذهبی و سیاسی که سنتهای قدیمی ایران را با سنتهای جدید عربی ترکیب میکرد به جای شورشهای تمام عیار، نمایان شد. به نظر میرسد که سلسلههای جدید هیچ گونه علاقه ای برای احیای شاهنشاهیهای گذشته نداشتند، آنها هیچگاه سلطه خلفا را زیر سؤال نبردند و بهطور فعال فرهنگ عربی را ترویج کردند. اگرچه سامانیان و صفاریان نیز بهطور فعال احیای زبان فارسی را ترویج میکردند، اما سامانیان همچنان وفادار حامی عباسیان بودند و صفاریان، علیرغم اینکه گاهی در شورشها شرکت داشتند، هیچیک از ساختارهای سیاسی گذشته ایران را احیا نکردند.
دودمان آل بویه، با منشأ ایرانی دیلمیان، در سال ۹۳۴ میلادی در مناطق مرکزی ایران گذشته به قدرت رسید. برخلاف سلسلههای پیشین، که توسط امیر (عنوان) حکومت میکردند و میخواستند از خلفا دلجویی کنند، آل بویه آگاهانه نمادها و شیوههای گذشته شاهنشاهی ساسانی را احیا کرد. منطقه دیلمستان از زمان سقوط شاهنشاهی ساسانی در برابر خلافت مقاومت کرده بود، تلاشها برای بازگرداندن حاکمیت بومی ایران که بر اساس سنتهای ایرانی بنا شده بود بسیار بود، هر چند ناموفق بود. اسفار بن شیرویه، ملیگرای زرتشتی و ایرانی، در سال ۹۲۸ بعد از میلاد علیه سامانیان قیام کرد و قصد داشت تاج بر سر خود بگذارد، تاج و تخت طلا را بر پا کند و با خلیفه جنگ کند. برجسته تر، مرداویج زیاری، که زیاریان را تأسیس کرد) نیز زرتشتی بود و بهطور فعال مشتاق بازسازی شاهنشاهی گذشته بود. از وی نقل قول شد که قول میدهد | شاهنشاهی ایران مجموعهای از سلسلههای ایرانی یا ایرانی زبان است که بر فلات ایران، سرزمین مادری ایرانیان و آسیای غربی، آسیای جنوبی و مرکزی و منطقهٔ قفقاز فرمانروایی میکردهاند. این شاهنشاهی با سلسلههای ماد و هخامنشی آغاز و با سلسله پهلوی به پایان رسید. انقلاب ۱۳۵۷ نظام پادشاهی ایران را با نظام جمهوری اسلامی جایگزین کرد.
با شکست آشوریان از مادها و شکلگیری پادشاهی ماد، پایههای نخستین شاهنشاهی آریایی تباران در ایران بنا نهاده شد.
شاهنشاهی ایران در گستردهترین حالت خود مربوط به شاهنشاهی هخامنشی و در زمان داریوش بزرگ و خشایارشا است که به صورت شاهنشاهی متحد از منطقهای در استان فارس در ایران امروز برخاست.
بر پایهٔ باور عمومی، این شاهنشاهی را کوروش بزرگ با تسخیر پادشاهی ماد آغاز کرد که بسیاری از نقاط خاورمیانه شامل سرزمینهای بابلیان، آشوریان، فنیقیان و لیدیان را تسخیر کرد. کمبوجیه، فرزند کوروش بزرگ، فتوحات پدرش را با تسخیر مصر ادامه داد.
شاهنشاهی هخامنشی را نیز اسکندر مقدونی فتح کرد؛ هرچند که شاهنشاهی ایران بار دیگر در زمان دودمانهای ایرانی اشکانیان و ساسانیان برخاست و در دودمانهای پس از اسلام ایران چون صفویان و افشاریان ادامه یافت.
در نزدیک به (۲۰)درصد از کل دورهٔ شاهنشاهی ایران، تنها ۱۰ پادشاه حکومت کردهاند. بلاش سوم (اشک بیست و ششم اشکانی)، شاپور دوم، خسرو انوشیروان، خسرو پرویز ساسانی، سلطان محمود غزنوی، عضدالملک دیلمی، سنجر سلجوقی، شاه عباس، شاه طهماسب صفوی و ناصرالدین شاه جمعاً ۴۵۲ سال (۱۸/۸ درصد از کل تاریخ ۲۵۰۰ ساله ایران) را دربرگرفتهاند.
پادشاهی ماد
مادها قومی ایرانی بودند از تبار آریایی که در بخش غربی فلات ایران ساکن شدند.
سرزمین مادها دربرگیرنده بخش غربی فلات ایران بود. سرزمین آذربایجان در شمال غربی فلات ایران را با نام ماد کوچک و بقیهٔ ناحیه زاگرس را با نام ماد بزرگ میشناختند. پایتخت ماد هگمتانه است آنها توانستند در اوایل قرن هفتم قبل از میلاد اولین دولت ایرانی را تأسیس کنند.
پس از حملات شدید و خونین آشوریان به مناطق مادنشین، گروهی از بزرگان ماد گرد رهبری به نام دیاکو جمع شدند.
از پادشاهان بزرگ این دودمان هووخشتره بود که با دولت بابل متحد شد و سرانجام پادشاهی آشور را منقرض کرد و پایههای نخستین شاهنشاهی آریاییتباران در ایران را بنیاد نهاد.
پادشاهان ماد به ترتیب دیاکو (۷۰۹–۶۵۶ پ. م)، فرورتیش (۶۳۵–۶۳۳ پ. م)، مادیای سکایی (۶۵۳–۶۲۵ پ. م)، هووخشتره (۶۲۵–۵۸۵ پ. م) و در نهایت ایشتوویگو (۵۸۵–۵۵۰ پ. م) بودند.
دولت ماد در ۵۵۰ پیش از میلاد به دست کوروش بزرگ شاه پارس منقرض شد و سلطنت ایران به پارسها منتقل گشت. در زمان داریوش بزرگ، شاهنشاهی هخامنشی به منتهای بزرگی خود رسید: از هند تا دریای آدریاتیک و از دریای عمان تا کوههای قفقاز.
شاهنشاهی هخامنشی
هخامنشیان نخست پادشاهان بومی پارس و سپس انشان بودند ولی با شکستی که کوروش بزرگ بر ایشتوویگو واپسین پادشاه ماد وارد ساخت و سپس فتح لیدیه و بابل پادشاهی هخامنشیان تبدیل به شاهنشاهی بزرگی شد. از این رو کوروش بزرگ را بنیانگذار شاهنشاهی هخامنشی میدانند.
در ۵۲۹ پ. م کوروش بزرگ پایهگذار دولت هخامنشی در جنگهای شمال شرقی ایران با سکاها، کشته شد. لشکرکشی کمبوجیه جانشین او به مصر آخرین رمق کشاورزان و مردم مغلوب را کشید و زمینه را برای شورشی همگانی فراهم کرد. داریوش بزرگ در کتیبه بیستون میگوید:
«بعد از | اسلام آوردن ایرانیان یا گرایش ایرانیان به اسلام، فرآیندی پیچیده و تدریجی تاریخی بوده است که چند صد سال به طول انجامیده و از ناحیهای به ناحیهٔ دیگر تفاوت داشته و انگیزه و نیروی محرک آن در موارد گوناگون متفاوت بودهاست. فرایند مسلمان شدن ایرانیان از دورهٔ محمد بن عبدالله در سرزمین حجاز شروع شد (ایرانیان بسیاری در یمن از زمان فتح این سرزمین به دست خسرو انوشیروان ساکن بودند). در زمان حمله مسلمانان به ایران، اولین رویآورندگان به اسلام، سربازان ایرانی و سران محلی بودند که به گفتهٔ التون دانیل این گرایش، تنها اسمی بوده و برای حفظ جایگاه در حکومت جدید انجام شدهاست.
تصّرف ایران، بهطور مستقیم منجر به تغییر دین نشد بلکه دو و نیم قرن طول کشید تا بیشتر ایرانیان مسلمان شوند. کشتار مردم عادی و آتشزدن آتشکدهها و اماکن مقدس و کشتن موبدان از اقدامات انجامشده برای «گسترش دین» بود؛ امویان مالیاتهای غیرقابل پرداختی را برای ایرانیان تعیین میکردند و این همراه با سوزاندن کتابهای ایرانی بود. امویان، معتقد بودند که قرآن کتاب مقدسی است که لازم نیست کتابی به غیر از آن وجود داشتهباشد، و هر کسی که در خوارزم به خوارزمی سخن میگفت را میکشتند.زبان عربی را تنها زبان رسمی برای حکومت خود انتخاب کردند و این به شکلی بود که اگر کسی سرپیچی میکرد، او را میکشتند. به گفته همایون کاتوزیان حکومت در ابتدا با گرفتن مالیات جزیه را برای افزون شدن نوکیشان مسلمان استفاده کرد، که این گروه از مالیات دادن، معاف بودند؛ و این، خودِ غیرمسلمانان بودند که به تدریج به مزایای اقتصادی و امنیتی اسلام پی بردند. نهایتاً اسلام در جریان یک روند طولانی به دین غالب در فلات ایران تبدیل گشت. با این حال ایرانیان، برخلاف سایر مردم تحت فرمان مسلمانان، توانستند از عربیسازی اجتناب کرده و بخشهای مهمی از فرهنگ خود را حفظ نمایند.
ریچارد بولیت، اسلامشناس آمریکایی میگوید در پایان دوران اموی (نیمههای سده هشتم و حدود ۱۵۰ سال پس از ظهور اسلام) تعداد مسلمانان امپراتوری اسلامی، از ده درصد فراتر نمیرفت؛ اما با ظهور عباسیان در میانهٔ سده نهم (۱۰۰ سال پس از ظهور دولت عباسی)، این عدد از چهل درصد فراتر رفت و حتی در پایان سدهٔ یازدهم میلادی، چیزی حدود هشتاد درصد از مردم سرزمینهای خلافت، مسلمان بودند.
دولتهایی مانند سامانی - با اینکه کماکان از زبان عربی و دین اسلام پشتیبانی میکردند - در زندهکردن زبان پارسی نقش بسیار مهمی را ایفا کردند. سامانیان با ترکیب فرهنگ ایرانی با عناصرهای اسلامی، فرهنگ تازهای را به وجود آوردند که رفتهرفته بر مردم ایران چیره شد.
تاریخچه اسلام آوردن ایرانیان
در زمان محمد بن عبدالله
تعداد بسیار اندکی از یاران محمد، پایهگذار اسلام، ایرانیتبار بودهاند که در میانشان سلمان فارسی مشهور است. وی پسر یکی از دهقانان ایران بود. وی نخست پس از خارج شدن از دین زرتشتی، برای برگزیدن دین خود به سفر رفت؛ در نوجوانی به مسیحیت گروید و در سفر، در سرزمین عربستان به بردگی درآمد و سپس با کمک محمد آزاد شد. در مدینه مسلمان شد و محمد برای تجلیل، او را از خود (اهل بیت) خواند و به «سلمان محمدی» شهرت یافت. سلمان فارسی که خرَد و دانش ایرانیان و مسیحیان را میدانست، از مشاوران | امپراتوری ایران ممکن است مفاهیم زیر را داشته باشد:
ایران بزرگ: مفهوم تاریخی نام ایران
شاهنشاهی ایران: مفهوم کلی تاریخ امپراتوریهای ایران
یا ممکن است به شاهنشاهیهای زیر اشاره داشته باشد:
شاهنشاهی ماد: دولتی بین سالهای ۷۶۸ تا ۵۵۰ پیش از میلاد
شاهنشاهی هخامنشی: دولتی بین سالهای ۵۵۰ تا ۳۳۰ پیش از میلاد
شاهنشاهی اشکانی: دولتی بین سالهای ۲۵۰ پیش از میلاد تا ۲۲۴ بعد از میلاد
شاهنشاهی ساسانی: دولتی بین سالهای ۲۲۴ تا ۶۵۱ بعد از میلاد
شاهنشاهی صفوی: دولتی بین سالهای ۱۵۰۱ تا ۱۷۳۶ بعد از میلاد
نابودی امپراتوری تا اسلام: دولت بعد از سال ۱۷۳۶ میلادی و پایان امپراتوری
یا ممکن است به انواع دیگر سلسلههای ایرانی فاتح مناطق وسیع اشاره داشته باشد. | شاهنشاهی ساسانی نه تنها سرزمین امپراتوری را برای قرنها از حملههای بیگانگان محفوظ داشت، بلکه با بهترین سپاهیان زمان خود، همانند رومیان رقابت کرد و آنان را در نبردهای بسیاری شکست داد. این ارتش دارای رتبهبندی نظامی پیشرفته بودهاست و مهمترین سطوح این ارتش وفادار به شاه، فرماندهی کل ارتش و ریاست سوارهنظام بودهاست. سواران زرهپوش ساسانی از نجبای جامعه بودهاند و تیراندازان ساسانی نیز شهرت فراوانی داشتند. این ارتش در محاصره مهارت بالایی داشت و دارای زیرساخت و دستگاههای جنگی پیشرفتهای بودهاست. این ارتش همچنین از جانوران نامرسومی در جنگها استفاده میکرد؛ رویارویی فیلهای ارتش ساسانی با رومیان، هولناک توصیف شدهاست. شاهنشاهی ساسانی که از سال ۲۲۴ میلادی بر ایران فرمانروایی کرد، در نهایت با حمله اعراب به ایران سرنگون شد و پایان دوران ساسانیان، سال ۶۵۱ میلادی در نظر گرفته شدهاست. با فروپاشی سلسلهٔ ساسانی و آتشکدهها، دوران سیستم شاهنشاهیهای ایرانی و همچنین فرهنگ متمایز آن، به گونهای پایان یافت و بقایای آخرین نمایندهٔ تمدن خاورمیانهٔ باستان، برچیده شد. این، آغاز پیدایش دوران و فرهنگ جدیدی برای ایران بود.
ورود اسلام، میاندورهٔ ایرانی و حملهٔ مغول
جنگهای طولانی ایران و روم باعث انحراف توجهها از رویدادهای دنیای عرب و فرسودگی ارتش شاهنشاهی ساسانی ساسانی شد. افزون بر آن، مناقشههای دروناجتماعی در اواخر دوران شاهنشاهی ساسانی، باعث ایجاد ضعفهایی شده بود که در سدهٔ هفتم، راه را برای حملهٔ اعراب به ایران باز کرد. به جز ترویج اسلام، اهداف مادی همانند دسترسی به راههای بازرگانی از انگیزههای اعراب برای فتح ایران بودهاست. خلافت راشدین با بهرهگیری از نیروهای متحد خود، موفق شد به شاهنشاهی ساسانی پایان دهد؛ پایان ساسانیان، آغازی رسمی بر سقوط شهرهای ایرانی بود و ارتش اعراب یکی پس از دیگری، شهرهای قلمروی ساسانی را فتح کرد. اگرچه، پس از این، برخی از شهرها به تنهایی ایستادگی کردند و مناطقی تا مدتها استقلال داشتند و کشمکشهای نژادی و مذهبی برای قرنها به اوج رسید. منابعی اعلام کردهاند که ایرانیان دین اسلام را با روحیههای خود موافق دانستند و به زور شمشیر مسلمان نشدند. منابعی نیز اعلام کردند که اعراب از طریق اعمال فشار و یک روند طولانی اسلامیسازی که با شکنجهٔ زرتشتیان همراه بود، اسلام را در ایران گسترش دادند. منابعی، تخریب کتابخانهها، مجازات مالیاتی برای پیروان ادیان دیگر، از بین بردن منابع دین زرتشت و تغییر زبان را از اقدامات سختگیرانهٔ اعراب در حکومت گستردهٔ آنان دانستهاند. با این وجود، ادبیات پارسی میانه پس از اسلام از بین نرفت و زرتشتیان میتوانستند با پرداخت جزیه به اعمال دینی خود بپردازند و نیایشگاههای آنان، در چند سده پس از اسلام هنوز برپا بودهاست. به مرور زمان، دین اسلام به شکلی مسالمتآمیز توسط ایرانیان پذیرفته شد و شماری از افراد سرشناس ایرانی، بدون فشار از دین زرتشت دست کشیدند. ایرانیان با گذر زمان، توانستند به بخشهای اداری حکومت وارد شوند و این در حالی بود که اعراب، به این کمک بومی نیاز داشتند.
خلیفههای عرب به برتری اعراب بر دیگر ملل باور داشتند و فشارهای فراوانی بر ملل مغلوب، همانند ایرانیان آوردند. با گذشت زمان، خراسان پایگاهی برای مخالفان خلفای عرب شد و ایرانیان کمک کردند که خلافت عباسی جایگزین خلافت اموی شود؛ رویدادی که باعث نشد آنها از سلطهٔ اعراب خارج | ایران سپرده شده بود و پیشقراولان سپاه هم با جالینوس بود.
منابع
تاریخ بلعمی، جلد دوم
تاریخ ایرانیان و عربها ص ۳۸۶، تئودور نلدکه
احمد مهدوی دامغانی، ترجمه اخبارالطوال دینوری
تاریخ طبری
رومن گیرشمن، تاریخ ایران از آغاز تا اسلام، ترجمه محمد معین
اهالی ارمنستان در سده ۷ (میلادی)
اهالی سده ۷ (میلادی)
پهلوانان ایرانی شاهنامه
حمله اعراب به ایران
خسرو پرویز
درگذشتگان ۶۳۶ (میلادی)
فرماندهان یزدگرد سوم
شخصیتهای شاهنامه
فرماندهان ساسانی
نامهای ایرانی با پسوند نوش
نجیبزادگان اهل ارمنستان
فرماندهان شیرویه
ارمنیهای شاهنشاهی ساسانی | دِهقان یا دِهگان یا دِهِگان طبقهای از اشراف در زمان ساسانیان بودند. دهقانان از دیدگاه دارایی در درجهٔ دوم بودند و گروه بزرگ زمینداران را شکل میدادند. اینان هم بزرگترین مالیاتدهندگان و مهمترین منبع درآمد دولت و هم مهمترین نگاهبانان آداب و رسوم و فرهنگ باستانی و روایات ملی و میهنی بودند. دهگانان طبقهای از زمینداران در دوران پیش از اسلام و سدههای دوم و سوم هـ ق.همین روی به رسوم و سنتهای نیاکانی خود عشق میورزیده و در پاسداری از آنان کوشش میکردند. فرزندان دهگانان با آداب و رسوم ایرانی پرورش مییافتند و نگهبانان سنتها و فرهنگ ملی ایرانیان بودند. در شاهنامه از یک سو دهگانان در کنار «آزادگان»، بهمعنی «ایرانیان» دیده میشود و از سوی دیگر بههمراه «موبدان» (مغهای زرتشتی) در معنای «نگاهبان و روایتکنندهٔ داستانهای باستان».
پانویس
منابع
افراد در حکومت غزنویان
افراد دودمان سامانیان
ایرانیان قرون وسطی
تاریخ ایران
تاریخ ایران باستان
جامعهشناسی روستایی
دهقانان
سلجوقیان
طبقههای اجتماعی در شاهنشاهی ساسانی
افراد مرتبط با شاهنشاهی ساسانی
واژهها و عبارتهای فارسی | زحمت و هزینه بسیار زیاد ساخته شد، مسلمانی وارد آن شده و بر روی دیوارهای آن اذان گفت. او با این کار دخمه مذکور را به نفع مسلمانان تصاحب کرد.
جایگزینی با اسلام
با وجود اذیت و آزار زرتشتیان توسط حکومت جدید، آنها توانستند تا راه و رسم قدیم خود را حفظ کنند. یک فشار اقتصادی و اجتماعی آرام اما مدوام بر روی آنها وجود داشت تا به دین اسلام بگرایند. نخستین گروههایی که به اسلام گرویدند اشرافزادگان و جمعیت شهرنشین بودند و سرعت گسترش اسلام میان روستاییان کمتر بود. «قدرت و منافع دنیوی» حالا متعلق به پیروان اسلام بود و اگرچه مطابق سیاست رسمی زرتشتی بودن آزاد بود، اما مسلمانان مشتاقی وجود داشتند که میخواستند زرتشتیان را به دین خود وارد سازند و حاضر بودند برای این کار به هر عملی متوسل میشدند.
بعدها سنتی به وجود آمد تا از اسلام دینی نیمه ایرانی بسازد. یکی از مثالها رواج این افسانه بود که حسین، پسر علی بن ابیطالب و نوه پیامبر اسلام محمد با یک شاهزاده اسیر ساسانی به نام شهربانو ازدواج کردهاست. گفته شده این شخصیتِ «تمام افسانهای» برای حسین فرزندی به دنیا آورد که امام چهارم شیعیان شد و خلافت را که توسط بنیامیه به صورت غیرقانونی از آنها گرفته شدهاست را حق خود و فرزندانش میدانست. افسانه وجود یک شاهزاده ساسانی در میان خانواده پیامبر اسلام ملیگرایی عربی بنیامیه را به مبارزه طلبید و ایده یکسان بودن «زرتشتی» و «ایرانی» را به چالش کشید. در نتیجه، مطابق گفته ماری بویس، دیگر تنها زرتشتیان نبودند که وفاداری به گذشته و میهنپرستی ایرانی را نمایندگی میکردند. نتیجتاً این نظر که ایرانیانی که اسلام پذیرفتهاند، دیگر ایرانی نیستند طرفدارانش را میان در میان غیرزرتشتیان از دست داد. بدین گونه اسلام آوردن برای ایرانیان سادهتر شد.
با پشتیبانی ایرانیان بنیعباس توانستند در سال ۷۵۰ میلادی بنیامیه را از قدرت کنار بزنند. ایرانیان مسلمان چه در ایران و چه در بغداد مورد علاقه خلافت جدید — که به صورت اسمی تا سال ۱۲۵۸ میلادی بر ایران حکومت کرد — بودند. این مسئله اختلافات میان اعراب و ایرانیان مسلمان را از بین برد اما اختلافاتی که میان مسلمانان و غیرمسلمانان وجود داشت را شدت بخشید. عباسیان با تعصب بسیار زیادی دست به آزار و اذیت پیروان سایر ادیان و مذاهب میزدند و با وجود اینکه هدف اصلی آزارها پیروان سایر شاخههای اسلام بودند، سیاستهای بنیعباس وضعیت غیر مسلمانان را بدتر کرد. با وجود اینکه بنیعباس دشمنی شدیدی با مزدیسنا داشتند، آن نسخه از اسلام که آنها در ایران رواج دادند حتی بیشتر تحت تأثیر مزدیسنا قرار گرفت و این باعث شد تا مسلمان شدن برای ایرانیان آسانتر شود.
بقا
با وجود قوانینی که زرتشتیان را برای اسلام آوردن تشویق میکرد، مزدیسنا در نقاطی از ایران، به خصوص در مناطقی که از نظر جغرافیایی از بغداد دور بودند قدرتمند باقی ماند. در بخارا در قرن نهم میلادی فرمانده عرب قطیبه مجبور شد تا ساکنان منطقه مورد حکومتش را چهار مرتبه به دین اسلام بگرایاند. در واقع مردم شهر ۳ بار اسلام آوردند و هر سه بار به دین قبلی خود بازگشتند. برای بار چهارم، حاکم شهر دینشان را «از همه جهات برایشان سخت کرد.» او آتشکدهها را به مسجد | خدمات متقابل اسلام و ایران از آثار مشهور مرتضی مطهری روحانی شیعه و استاد فلسفه و علوم اسلامی است. مطهری این کتاب را برای دفاع از اسلام در برابر ادعاهای عبدالحسین زرینکوب در کتاب مشهور «دو قرن سکوت» نوشت.
زرینکوب در کتاب مشهور «دو قرن سکوت» رفتار اعراب مسلمان در جریان فتح ایران را مورد انتقاد قرار داد و ورود اسلام به ایران را همراه با «غارت و کشتار» دانست. اما مطهری در این کتاب «از عملکرد اعراب مسلمان در ایران دفاع میکند و میگوید اگر ایرانیان با اعراب همکاری نمیکردند، حکومت ساسانیان فرونمیریخت و اسلام در ایران فراگیر نمیشد.»
زمینه نگارش
گفته شدهاست که شکست اعراب در جنگ ششروزه ۱۹۶۷ و مباحث کنفرانس اسلامی ۱۹۶۷، باعث شد از نظر مطهری پوچ بودن پانعربیسم و سوءبرداشتها و سوءاستفادههای اعراب از دین اسلام باز هم تأیید شود. در شرایطی که احساسات ضدیهودی، ضدعربی و ضد شاه در ایران شایع بود مطهری سخنرانیهایی را با موضوع خدمات متقابل اسلام و ایران آغاز کرد. این سخنرانیها که در ۹ قسمت بود، بعداً تبدیل به کتاب شد و با استقبال وسیع مواجه شد.
محتوای کتاب
مطهری در فصل اول این کتاب مفهوم ملیت ایرانی را مورد بررسی و مداقه قرار میدهد و بهطور مستند در مورد نحوه ارتباط ایرانیان با اسلام چه قبل و چه بعد از برخورد نظامی بین اعراب و ایرانیان میپردازد (البته این کتاب از لحاظ آکادمیک تایید نشده و معتبر نیست).
در فصل دوم با عنوان «خدمات اسلام به ایران» مینویسد که اسلام دینی نژادی نیست و منطبق با فطرت انسانها است و اسلام با روح ایرانیان طوری در هم آمیخت که قابل جدایی نیست. گرایش ایرانیان به اسلام از روی اجبار نبوده بلکه با عشق به آموزههای اسلامی مثل عدالت و همچنین استعداد ایرانیها برای پذیرش اسلام بودهاست. مطهری در این بخش به ادعاهای بعضی نویسندگان مبنی بر تحمیلی بودن اسلام بهطور مستند پاسخ دادهاست. مطهری همچنین به این مسئله پاسخ میدهد که آیا ورود اسلام به ایران این کشور را در مسیر بهتری قرار داد و باعث رشد آن شد یا آن را به سمت تباهی و اختناق برد. او همچنین حضور ادیان غیرزردشتی در ایران از جمله مانوی و مزدکی و مسیحی و یهودی را بررسی میکند.
در فصل سوم کتاب با عنوان «خدمات ایرانیان به اسلام» مینویسد که ایرانیان بیش از هر قوم دیگری استعداد و ابتکار خود را صادقانه در اختیار اسلام قرار دادند. او همچنین به جنبشهای اعتراضی ایرانی در قبال مسائل اسلامی میپرازد و همچنین نقش ایرانیان در تبلیغ اسلام در سطح جهان و نمونههای فداکاری و جانبازی ایرانیان برای اسلام را بررسی میکند. در ادامه سیر پیدایش و گسترش علوم مختلف در جهان اسلام را توضیح میدهد و سپس نسلهای مختلف فلاسفه و عرفای مسلمان را طبقهبندی میکند. در بخش بعدی با نام «ذوق و صنعت» به شاهکارهای صنعتی و هنری ایرانیان در دوره اسلام میپردازد و بخش آخر حاوی انتقادهایی از کتاب «دو قرن سکوت» زرینکوب است.
بررسی
به عقیده محسن غرویان مدرس فلسفه اسلامی حوزه علمیه قم، برخی مستشرقین و مورخین ایرانی مثل زرینکوب معتقد بودند که اعراب ایرانیان را با زور شمشیر مسلمان کردند اما مطهری معتقد بود که ایرانیان به خاطر سابقه فرهنگی و فلسفی عالی | شهر برواباخدر ایالت راینلند-فالتز در کشور آلمان واقع شدهاست.
جستارهای وابسته
آلمان
فهرست شهرهای آلمان
منابع
ویکیپدیای انگلیسی
دوکنشین ناساو
راین-لان
شهرکهای راینلاند-فالتس
مکانهای پرجمعیت در راین
هسن-ناساو |
5b5ad606-7e6b-4257-924f-a2569ef29343 | شاهنشاهی ساسانی | دورهٔ ساسانی یکی از مهمترین و سرنوشت سازترین دورههای تاریخ ایران شناخته میشود. شاهنشاهی ساسانی، واپسین شاهنشاهی ایرانی پیش از حمله اعراب به ایران و اسلام آوردن ایرانیان است. در دورهٔ ساسانی، تمدن ایرانی از بسیاری از جهتها به نهایت شکوفایی و پویایی خود رسید. ایران در دورهٔ ساسانیان، تأثیر فراوانی بر فرهنگ روم گذاشت. تأثیرات ساسانیان تنها محدود به مرزهای ایران نبود، بلکه تاثیراتش به هند، چین، اروپای غربی و آفریقا هم میرسد. ساسانیان نقشی برجسته در پدیداری هنر اروپایی و آسیایی در دورههای میانه داشتند. بخش بیشینه چیزی که امروزه به نام دوران طلایی اسلام در زمینهٔ هنر، معماری، موسیقی و دیگر زمینهها شناخته میشود، از ساسانیان به جهان اسلام منتقل و برده شد.جامعهٔ ساسانی به گونهٔ طبقاتی و لایه ای اداره و گردانده میشد. جامعه به چهار طبقهٔ موبدان، جنگاوران، دبیران و پیشهوران بخشبندی میشد. دین رسمی شاهنشاهی ساسانی، کیش زرتشتی بود و اوستا و زند بنمایه بنیادین دادستانی و دینی فرمانروایی ساسانی شمرده میشدند. دورهٔ شاهنشاهی ساسانیان، در سال ۶۵۱، پس از کشتهشدن یزدگرد سوم درگذر حمله اعراب به ایران، به پایان رسید و ایران زیر چیرگی اعراب مسلمان درآمد. | دوره ساسانی از مهمترین دورههای تاریخ کدام کشور است؟ | false | {
"answer_start": [
61
],
"text": [
"ایران"
]
} | جامعه ایران در دوره ساسانی یک جامعه زراعی بود و بنابراین اقتصاد ساسانی نیز وابسته به کشاورزی و زراعت بود. به دلیل موقعیت جغرافیایی خاص جهان ایرانی، ساسانیان توانستند مسیرهای دریایی را تحت کنترل خود درآورند و به همین دلیل، مسلماً در اواخر دوران باستان مهمترین بازیگر تجارت بینالمللی بودند.
عمده صادرات ساسانیان ابریشم بود. پارچههای پشمی و طلایی، قالی و فرش، پشم، چرم و مروارید از دیگر اقلام صادراتی این سرزمین بودند. همچنین کالاهای ترانزیتی از چین (کاغذ و ابریشم) و هند (ادویهجات و ترشیجات) با اخذ مالیات از ایران عبور میکردند و به اروپا صادر میشدند.
جستارهای وابسته
اقتصاد ایران
پانویس
منابع
اقتصاد ایران
شاهنشاهی ساسانی | این مقاله فهرستی از جنگها و نبردهای شاهنشاهی ساسانی با دولتهای همسایه میباشد.
فهرست
نگارخانه
جستارهای وابسته
فهرست شورشها و جنگهای داخلی دوران ساسانی
گاهشمار ساسانیان
شاهنشاهی ساسانی
تاریخ ساسانیان
یادداشت
الف. ^ اعراب، طی ۶۸ نبرد و در ۲۱ سال ایران را تسخیر کردند. اما در اینجا به مهمترین نبردها اشاره شدهاست.
پانویس
منابع
CHRONOLOGY OF IRANIAN HISTORY PART 1 iranicaonline.org
پیوند به بیرون
Cataphracts and Siegecraft - Roman, Parthian and Sasanid military organisation.
تاریخ نظامی شاهنشاهی ساسانی
جنگهای ایران باستان
جنگهای ایران
جنگهای شاهنشاهی ساسانی
شاهنشاهی ساسانی
فهرستهای شاهنشاهی ساسانی
فهرستهای مربوط به تاریخ ایران
فهرستهای نظامی ایران | ارزش آنها در تمام دوره ساسانیان ثابت نبود. درهم نقره معمولاً به بین ۳٫۶۵ تا ۳٫۹۴ (سه و شصت و پنج تا سه و نود و چهار) گرم وزن داشت. این وزن بر اساس سکههای اشکانی و سکههای فنیقی است. در سکههای ساسانی نقش شاه همواره در یک طرف سکه حک شدهاست و در طرف دیگر معمولاً یک آتشدان است.
سکههای ساسانی از طلا و نقره و مس بود. سکههای نقره را زوزن میگفتند. تاریخ سکهها مشخص کننده سالهای سلطنت ساسانی است. خط و زبان سکهها، پهلوی ساسانی میباشد.
شاهنشاهان ساسانی
میراث و اهمیت
نفوذ شاهنشاهی ساسانی مدتها پس از فروپاشی آن ادامه داشت. این شاهنشاهی، تحت حکمرانی تعدادی از شاهان توانا پیش از فروپاشیاش، به یک رنسانس ایرانی دست یافت که نیروی محرکهای شد برای تمدنی تحت لوای دین نوظهور اسلام. شاهنشاهی ساسانی در ایران مدرن و نواحی حومه آن، به عنوان یکی از دوران شکوه و رونق تمدن ایرانی محسوب میشود.
در اروپا
فرهنگ ساسانیان و ساختار نظامی آن تأثیری شگرف بر تمدن روم گذاشت. ساختار ارتش روم تحت نفوذ روشهای جنگاوری ایرانی قرار گرفت. نظام شاهی روم، به تقلید از رسوم دربار ساسانی در تیسپون پرداختند و خودشان هم به نوبه خود بر روی سنتهای تشریفاتی دولتهای اروپای مدرن اثرگذار بودند. ریشهٔ تشریفات دیپلماسی اروپای مدرن به روابط دیپلماسی بین دولتهای ایران و شاهنشاهی روم نسبت داده شدهاست.
در تاریخ یهودیت
در شاهنشاهی ساسانی، تاریخ یهودیت رشد و توسعه شگرفی به خود دید. تلمود بابلی در قرون سه تا شش میلادی در ایران ساسانی تدوین شد و آکادمیهای آموزشی بزرگی در صورا و پومبدیتا بنیان نهاده شد که تبدیل به زیربنای دانشپژوهی یهودی شد. اشخاصی از خاندان شاهی همچون ایفرا هرمز ملکهٔ مادر شاپور دوم و شهبانو شوشاندخت، همسر یزدگرد اول، بهطور قابل توجهی به رابطه نزدیک بین یهودیان و دولت شاهنشاهی ساسانی در تیسپون کمک کردند.
در هندوستان
فروپاشی شاهنشاهی ساسانی باعث شد دین رسمی کشور از زرتشتی به اسلام تغییر پیدا کند. زرتشتیان به تدریج از یک دین اکثریت تبدیل به اقلیت شدند که زیر فشار قرار داشتند. تعداد زیادی از آنها برای نجات دادن دین و جان خود، شروع به مهاجرت از آنجا کردند. بر طبق قصه سنجان، در جایی که امروزه به آن گجرات میگویند مهاجرت کردند و به آنها آزادی بیشتری برای حفظ رسوم باستانی و آیینشان داده شد. نوادگان آن زرتشتیها نقشی کوچک اما قابل توجه در توسعه هندوستان ایفا کردند. امروزه ۷۰٬۰۰۰ زرتشتی در هند وجود دارند.
زرتشتیها هنوز از نوعی تقویم استفاده میکنند که در دوره ساسانی بنیاننهاده شده بود. مبدأ این تقویم هنوز از زمان بر تخت نشستن یزدگرد سوم محاسبه میشود که در سال ۶۳۲ میلادی بود.
جستارهای وابسته
سنگنوشتههای ساسانی
امپراتوری پارس
طبقات اجتماعی دوران ساسانی
شهرهای ساسانی
معماری ساسانیان
تاریخ ساسانیان
فهرست شاهنشاهان ساسانی
منبعشناسی تاریخ ساسانی
ارتش ساسانیان
فهرست نبردهای شاهنشاهی ساسانی
محله کوشکک جهرم
پانویس
منابع
تصویرها از:LIVIUS
شاهنشاهی ساسانی، تورج دریایی
تاریخ ده هزار سالهٔ ایران
شاهنامه فردوسی ج۳ و ج۴ تصحیح جیحونی، مصطفی نشر شاهنامه پژوهی
زریاب، عباس. تاریخ ساسانیان. تهران:دانشگاه آزاد ایران
سمیعی، احمد. ادبیات ساسانی. تهران. انتشارات دانشگاه آزاد ایران، ۱۳۵۵
حقشناس، سید علی، حاکمیت تاریخی ایران بر جزایر تنب و بوموسی، تهران، انتشارات سنا، ۱۳۸۹.
زارعی، محمد ابراهیم. آشنایی | ساسانیان در شاهنامه آخرین نسل حکومتی یا خاندان سلطنتی ایران هستند. این دودمان با انتشار آیین اسلام رو به اضمحلال نهاد و اتباع کشور ساسانی آیین جدید را پذیرفتند و آیین اجدای خویش یعنی کیش زرتشتی را کنار نهادند.
ساسان نیای ساسانیان
شاهنامه نیای دودمان جمله پادشاهان ساسانی به ساسان نسبت میدهد و از او اینگونه یاد مینماید:
پادشاهان ساسانی که در شاهنامه آورده شده به قرار زیر میباشند:
جستارهای وابسته
امپراتوری پارس
شاهنشاهی ساسانی
طبقات اجتماعی دوران ساسانی
شهرهای ساسانی
منابع
تاریخ اجتماعی ایران، جلد دوم
شاهنامه فردوسی ج۳ و ج۴ تصحیح جیحونی، مصطفی نشر شاهنامه پژوهی
زریاب، عباس. «تاریخ ساسانیان». تهران:دانشگاه آزاد ایران
شاهنشاهی ساسانی، تورج دریایی
تاریخ ده هزار سالهٔ ایران
شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی براساس نسخه معتبر مسکو و مقابله با نسخه ژول مول / مقدمه حسین محیالدینالهیقمشهای ؛ تصحیح ، فرهنگ لغات و مقابله ناهید فرشادمهر. تهران: نشر محمد(ص)، نوبت چاپ سوم زمستان ۱۳۷۹.
پیوند به بیرون
اوضاع زنان در دوره ساسانیان
ساسانیان؛ نخستین تجربه حکومت دینی
ساسانیان؛ فراز برای فرود
پایان و کارنامه ساسانیان
داستان استیلای تازیان
داستان ایران - سقوط نهاوند
شاهنشاهان ساسانی
ساسانیان در شاهنامه
داستانهای شاهنامه | تاریخ و فرهنگ ایران در دوران انتقال از عصر ساسانی به عصر اسلامی کتابی از محمد محمدی ملایری است که در سال ۱۳۸۲ منتشر و در مراسم کتاب سال جمهوری اسلامی ایران بهعنوان کتاب برگزیده معرفی شد.
منابع
کتابهای ۱۳۸۲
کتابهای فارسی
کتابهای منتخب کتاب سال جمهوری اسلامی ایران | گاهشماری پادشاهی ایران در دوره هخامنشیان رواج یافت. در دوره اشکانیان، آغاز پادشاهی، آغاز گاهشماری بود و حتی پادشاهان اشکانی، آن را برای تاریخگذاری اسناد رسمی و سکههای خود به کار میبردند.
در دوره ساسانی، گاهشماری زرتشتی به طور رسمی رایج گردید. برای تنظیم گاهشماری سیاسی فرمانروایی ساسانیان هم شناخت گاهشماری این دوران اهمیت دارد، زیرا برقراری سال به تخت نشستن پادشاهان ساسانی به عنوان آغازگاه گاهشماری، سبب گشته است به تعداد فرمانروایان دودمان ساسانی، سالنمای پادشاهی ایران پدید آید. در پایان دوره ساسانی، گاهشماری یزدگردی رواج یافت که از روز به تخت نشستن یزدگرد سوم آغاز میشد و چون پس از آن شاه زرتشتی بر کشور ایران فرمانروایی نداشت، این سالشمار پس از اسلام نیز دوام یافت که بر پایه تقویم اوستایی بود.
گاهشماری در ایران باستان
پادشاهی ایران
هخامنشیان | تاریخ عقاید اسماعیلیه کتابی از فرهاد دفتری با ترجمهٔ فریدون بدره ای است که در سال ۱۳۷۵ منتشر و در مراسم کتاب سال جمهوری اسلامی ایران بهعنوان کتاب برگزیده معرفی شد.
منابع
کتابهای ۱۳۷۵
کتابهای فارسی
کتابهای منتخب کتاب سال جمهوری اسلامی ایران | تاریخ سکهها کتابی از ملکزاده بیانی است که در سال ۱۳۳۹ منتشر و برندهٔ جایزه کتاب سال سلطنتی شد.
منابع
کتابهای ۱۳۳۹
کتابهای برنده جایزه سلطنتی کتاب سال
کتابهای فارسی
سکهشناسی | اموی ایزومی یک کشتی است که طول آن میباشد.
منابع
دزدی دریایی در سومالی
سوانح دریایی در ۲۰۱۰ (میلادی)
کشتیهای ۲۰۰۷ (میلادی)
کشتیهای تجاری ژاپن
کشتیهای ساخت ژاپن | تاریخ جنگ جهانی دوم کتابی از محمد نخجوان است که در سال ۱۳۳۹ منتشر و برندهٔ جایزه کتاب سال سلطنتی شد.
منابع
کتابهای ۱۳۳۹
کتابهای برنده جایزه سلطنتی کتاب سال
کتابهای فارسی |
99e028d0-22d8-42f7-b05b-50a1ef44ec76 | شاهنشاهی ساسانی | دورهٔ ساسانی یکی از مهمترین و سرنوشت سازترین دورههای تاریخ ایران شناخته میشود. شاهنشاهی ساسانی، واپسین شاهنشاهی ایرانی پیش از حمله اعراب به ایران و اسلام آوردن ایرانیان است. در دورهٔ ساسانی، تمدن ایرانی از بسیاری از جهتها به نهایت شکوفایی و پویایی خود رسید. ایران در دورهٔ ساسانیان، تأثیر فراوانی بر فرهنگ روم گذاشت. تأثیرات ساسانیان تنها محدود به مرزهای ایران نبود، بلکه تاثیراتش به هند، چین، اروپای غربی و آفریقا هم میرسد. ساسانیان نقشی برجسته در پدیداری هنر اروپایی و آسیایی در دورههای میانه داشتند. بخش بیشینه چیزی که امروزه به نام دوران طلایی اسلام در زمینهٔ هنر، معماری، موسیقی و دیگر زمینهها شناخته میشود، از ساسانیان به جهان اسلام منتقل و برده شد.جامعهٔ ساسانی به گونهٔ طبقاتی و لایه ای اداره و گردانده میشد. جامعه به چهار طبقهٔ موبدان، جنگاوران، دبیران و پیشهوران بخشبندی میشد. دین رسمی شاهنشاهی ساسانی، کیش زرتشتی بود و اوستا و زند بنمایه بنیادین دادستانی و دینی فرمانروایی ساسانی شمرده میشدند. دورهٔ شاهنشاهی ساسانیان، در سال ۶۵۱، پس از کشتهشدن یزدگرد سوم درگذر حمله اعراب به ایران، به پایان رسید و ایران زیر چیرگی اعراب مسلمان درآمد. | آخرین شاهنشاهی ایرانی پیش از حمله اعراب به ایران را نام ببرید؟ | false | {
"answer_start": [
91
],
"text": [
"ساسانی"
]
} | شاهنشاهی ساسانی (به فارسی میانه: 𐭲𐭯𐭩𐭲𐭯𐭮𐭯𐭮) با نام رسمی ایرانشهر (به پهلوی کتیبهای: 𐭠𐭩𐭫𐭠𐭭𐭱𐭲𐭥𐭩 به پهلوی کتابی: 𐬀𐬌𐬭𐬀𐬥𐬱𐬙𐬥𐬥)، پایان دورهٔ ایران باستان و آخرین شاهنشاهی ایرانی پیش از حمله اعراب به ایران در سدهٔ ۷ و ۸ میلادی بود که از سال ۲۲۴ میلادی تا ۶۵۱ میلادی به مدت ۴۲۷ سال بر ایران فرمان راند؛ شاهنشاهان این حکومت از خاندان ساسان بودند. این شاهنشاهی یکپارچه را اردشیر بابکان با شکست اردوان چهارم، واپسین شاهنشاه اشکانی، پایهگذاری کرد و بیش از چهار سده دوام آورد. شاهنشاهان ساسانی که ریشهشان از پارس بود، بر پهنهٔ بزرگی از آسیای غربی چیرگی یافته و در کنار امپراتوری روم-بیزانس، در گذر بازهٔ زمانی افزون بر ۴۰۰ سال، ابرقدرت جهان باستان شمرده میشدند. پایتخت ایران در این دوره، شهر تیسفون در نزدیکی بغداد در عراق امروزی بود. پرچم ایران باستان در این دوره، درفش کاویانی بود که پس از سرنگونی ساسانیان از میان رفت.
دورهٔ ساسانی یکی از مهمترین و سرنوشتسازترین دورههای تاریخ ایران شناخته میشود. در دورهٔ ساسانی، تمدن ایرانی در بسیاری از جَهات به نهایت شکوفایی و پویایی خود رسید. همچنین، ایران در دورهٔ ساسانیان، تأثیر فراوانی بر فرهنگ روم گذاشت. تأثیرات ساسانیان تنها محدود به مرزهای ایران نبود، بلکه تاثیراتش به هند، چین، اروپای غربی و آفریقا هم میرسد. ساسانیان نقشی برجسته در پدیداری هنر اروپایی و آسیایی در دورههای میانه داشتند. بخش بیشینهٔ چیزی که امروزه به نام دوران طلایی اسلام در زمینهٔ هنر، معماری، موسیقی و دیگر زمینهها شناخته میشود، از ساسانیان به جهان اسلام منتقل و برده شد.
جامعهٔ ساسانی به گونهٔ طبقاتی و لایهای اداره و گردانده میشد. جامعه به چهار طبقهٔ موبدان، جنگاوران، دبیران و پیشهوران بخشبندی میشد. دین رسمی شاهنشاهی ساسانی، کیش زرتشتی بود و اوستا و زند بُنمایهٔ بنیادین دادستانی و دینی فرمانروایی ساسانی شمرده میشدند. دورهٔ شاهنشاهی ساسانیان، در سال ۶۵۱، پس از کشته شدن یزدگرد سوم درگذر حمله اعراب به ایران، به پایان رسید و ایران به جز گیلان و تبرستان زیر چیرگی اعراب مسلمان درآمد.
تاریخچه
نام
بهطور رسمی، این امپراتوری به عنوان امپراتوری ایرانیان شناخته میشد (زبان پارسی میانه: ایرانشهر Ērānšahr، در زبان پارتی اشکانیان آریان شهر aryānrahr: این اصطلاح برای اولین بار در سنگنوشته شاپور یکم بر کعبه زرتشت آمدهاست جایی که شاه میگوید «من شاه ایران شهر (کشور ایران) هستم»
در واقع به این دلیل که خاندان ساسان به نام ساسان نامگذاری شدهاست، این امپراتوری در منابع تاریخی و دانشگاهی به عنوان امپراتوری ساسانی شناخته میشود. در زبان انگلیسی نیز به عنوان امپراتوری ساسانیان یاد میشود، مورخان نیز از امپراتوری ساسانی به عنوان امپراتوری نئو فارسی یاد کردهاند زیرا که پس از شاهنشاهی هخامنشی این دومین امپراتوری ایران بود که از پارس (Perse) برخاست.
شکلگیری و تاریخ دوره آغازین (۲۰۵–۳۱۰)
روایتهای متناقضی از سقوط امپراتوری اشکانی و در پی آن خیزش شاهنشاهی ساسانی وجود دارد که جزئیات این دوره را در هالهای از ابهام قرار دادهاست. شاهنشاهی ساسانی توسط اردشیر اول (اردشیر بابکان) در شهر استخر بنیان نهاده شد.
پاپک در آغاز حکمران ناحیهای بود که به آن «خیر» میگفتند. با این حال، در سال ۲۰۰ (بر طبق تورج دریایی ۲۰۵–۲۰۶)، او موفق به سرنگون کردن «گوچهر» از خاندان «بازرنگیان» شد. پاپک و بزرگترین پسرش شاپور، موفق شدند تا | که از ۶۰۲ تا ۶۲۸ به طول انجامید، نظم سیاسی را که طی سه سده بر این منطقه حاکم بود، فروریخت و خلأ قدرتی را پدیدآورد، که در پی آن سپاهیان مسلمان عرب آن دو امپراتوری را شکست دادند و امپراتوری نوپدید خلافت را بنا نهادند.
سپس طی کشورگشاییهای اعراب، یزدگرد سوم آخرین پادشاه ساسانی، در مرو به دست آسیابانی کشته شد و ایران به قلمرو خلافت افزوده شد.
بیشتر طول عمر شاهنشاهی ساسانی به جنگهای مکرر بیزانس و ساسانیان، که ادامه جنگهای اشکانیان و رومیان بود قرار گرفت. واپسین درگیری، طولانیترین درگیری در تاریخ باستان بود. جنگهای ایران و روم که در سده یکم پیش از میلاد توسط پیشینیان آنها، اشکانیان و رومیان آغاز شد، در قرن هفتم پایان یافت. ایرانیان در نبرد ادسا در سال ۲۶۰ رومیان را شکست دادند و امپراتور والرین را تا پایان عمر به اسارت گرفتند.
عربستان شرقی بهزودی فتح شد؛ همچنین خسرو انوشیروان یمن را به امپراتوری افزود. در زمان حکومت خسروپرویز در سالهای ۵۹۰–۶۲۸، مصر، اردن، فلسطین و لبنان نیز به امپراتوری ضمیمه شدند. ساسانیان شاهنشاهی خود را ایرانشهر مینامیدند.
در دوره ساسانی جنگهای هفتصد ساله ایران و روم دنبال شد. در این زمان، ارتشهای ساسانی و رومی-بیزانسی برای نفوذ در آناتولی، قفقاز غربی (عمدتاً لازیکا و پادشاهی ایبریا؛ گرجستان و آبخازیا امروزی)، میانرودان، ارمنستان و شام با هم درگیر شدند. در زمان ژوستینین یکم، جنگ با پرداخت خراج روم به ساسانیان به صلحی ناآرام رسید.
دوران ساسانیان که درازای دوران باستان متأخر را در بر میگیرد، یکی از مهمترین و تأثیرگذارترین دورههای تاریخی ایران بهشمار میرود و تأثیر زیادی بر جهان داشتهاست. دوره ساسانیان از بسیاری جهات شاهد بالاترین دستاوردهای تمدن پارسی بوده و آخرین امپراتوری بزرگ ایران قبل از پذیرش اسلام را تشکیل میدهد. ایران در زمان ساسانیان بر تمدن روم تأثیر زیادی گذاشت.
نفوذ فرهنگی آنها بسیار فراتر از مرزهای سرزمینی امپراتوری گسترش یافته و تا اروپای غربی، آفریقا، چین و هند میرسد. همچنین نقش برجستهای در شکلگیری هنر قرون وسطایی اروپای و آسیای دارد.
دستاوردهای فرهنگی و علمی ساسانیان به جهان اسلام منتقل شد. فرهنگ منحصر به فرد و اشرافی این سلسله، فتح و ویرانی ایران توسط اعراب را به رنسانس ایرانی تبدیل کرد. بسیاری از آنچه که بعداً به عنوان فرهنگ، معماری، نگارش، و دیگر دستاوردهای تمدن اسلامی شناخته شد، از شاهنشاهی ساسانی به جهان اسلام برده شد.
ایران در عصر میانه
حمله اعراب به ایران پایان عصر باستان در ایران را بهدنبال داشت. با سقوط شاهنشاهی ساسانی ایران وارد عصر میانه شد. ظهور شاه اسماعیل یکم و بنیانگذاری شاهنشاهی صفوی پایان عصر میانه در ایران را رقم زد.
حمله اعراب
اندکی پس از درگذشت محمد بن عبدالله، ابوبکر لشکری را به سرزمینهای جنوب رود فرات و شهر حیره در غرب قلمرو ساسانیان (عراق کنونی) فرستاد و آنجا را فتح کرد. پس از بازپسگیری و جابجا شدن این شهر میان مسلمانان و ساسانیان در زمان عمر، سرانجام لشکر سلطنتی ایران تحت فرماندهی رستم فرخزاد در نبرد قادسیه با اعراب درگیر شد که نتیجه آن پیروزی اعراب بود. سپس تیسفون، پایتخت ساسانیان، پس از یک محاصره کوتاه تسخیر و غارت شد و سپس در نبرد جلولا اشغال عراق تکمیل شد. التون دنیل معتقد است که پس از تصرف عراق | ایران سپرده شده بود و پیشقراولان سپاه هم با جالینوس بود.
منابع
تاریخ بلعمی، جلد دوم
تاریخ ایرانیان و عربها ص ۳۸۶، تئودور نلدکه
احمد مهدوی دامغانی، ترجمه اخبارالطوال دینوری
تاریخ طبری
رومن گیرشمن، تاریخ ایران از آغاز تا اسلام، ترجمه محمد معین
اهالی ارمنستان در سده ۷ (میلادی)
اهالی سده ۷ (میلادی)
پهلوانان ایرانی شاهنامه
حمله اعراب به ایران
خسرو پرویز
درگذشتگان ۶۳۶ (میلادی)
فرماندهان یزدگرد سوم
شخصیتهای شاهنامه
فرماندهان ساسانی
نامهای ایرانی با پسوند نوش
نجیبزادگان اهل ارمنستان
فرماندهان شیرویه
ارمنیهای شاهنشاهی ساسانی | شاهنشاهی ساسانی نه تنها سرزمین امپراتوری را برای قرنها از حملههای بیگانگان محفوظ داشت، بلکه با بهترین سپاهیان زمان خود، همانند رومیان رقابت کرد و آنان را در نبردهای بسیاری شکست داد. این ارتش دارای رتبهبندی نظامی پیشرفته بودهاست و مهمترین سطوح این ارتش وفادار به شاه، فرماندهی کل ارتش و ریاست سوارهنظام بودهاست. سواران زرهپوش ساسانی از نجبای جامعه بودهاند و تیراندازان ساسانی نیز شهرت فراوانی داشتند. این ارتش در محاصره مهارت بالایی داشت و دارای زیرساخت و دستگاههای جنگی پیشرفتهای بودهاست. این ارتش همچنین از جانوران نامرسومی در جنگها استفاده میکرد؛ رویارویی فیلهای ارتش ساسانی با رومیان، هولناک توصیف شدهاست. شاهنشاهی ساسانی که از سال ۲۲۴ میلادی بر ایران فرمانروایی کرد، در نهایت با حمله اعراب به ایران سرنگون شد و پایان دوران ساسانیان، سال ۶۵۱ میلادی در نظر گرفته شدهاست. با فروپاشی سلسلهٔ ساسانی و آتشکدهها، دوران سیستم شاهنشاهیهای ایرانی و همچنین فرهنگ متمایز آن، به گونهای پایان یافت و بقایای آخرین نمایندهٔ تمدن خاورمیانهٔ باستان، برچیده شد. این، آغاز پیدایش دوران و فرهنگ جدیدی برای ایران بود.
ورود اسلام، میاندورهٔ ایرانی و حملهٔ مغول
جنگهای طولانی ایران و روم باعث انحراف توجهها از رویدادهای دنیای عرب و فرسودگی ارتش شاهنشاهی ساسانی ساسانی شد. افزون بر آن، مناقشههای دروناجتماعی در اواخر دوران شاهنشاهی ساسانی، باعث ایجاد ضعفهایی شده بود که در سدهٔ هفتم، راه را برای حملهٔ اعراب به ایران باز کرد. به جز ترویج اسلام، اهداف مادی همانند دسترسی به راههای بازرگانی از انگیزههای اعراب برای فتح ایران بودهاست. خلافت راشدین با بهرهگیری از نیروهای متحد خود، موفق شد به شاهنشاهی ساسانی پایان دهد؛ پایان ساسانیان، آغازی رسمی بر سقوط شهرهای ایرانی بود و ارتش اعراب یکی پس از دیگری، شهرهای قلمروی ساسانی را فتح کرد. اگرچه، پس از این، برخی از شهرها به تنهایی ایستادگی کردند و مناطقی تا مدتها استقلال داشتند و کشمکشهای نژادی و مذهبی برای قرنها به اوج رسید. منابعی اعلام کردهاند که ایرانیان دین اسلام را با روحیههای خود موافق دانستند و به زور شمشیر مسلمان نشدند. منابعی نیز اعلام کردند که اعراب از طریق اعمال فشار و یک روند طولانی اسلامیسازی که با شکنجهٔ زرتشتیان همراه بود، اسلام را در ایران گسترش دادند. منابعی، تخریب کتابخانهها، مجازات مالیاتی برای پیروان ادیان دیگر، از بین بردن منابع دین زرتشت و تغییر زبان را از اقدامات سختگیرانهٔ اعراب در حکومت گستردهٔ آنان دانستهاند. با این وجود، ادبیات پارسی میانه پس از اسلام از بین نرفت و زرتشتیان میتوانستند با پرداخت جزیه به اعمال دینی خود بپردازند و نیایشگاههای آنان، در چند سده پس از اسلام هنوز برپا بودهاست. به مرور زمان، دین اسلام به شکلی مسالمتآمیز توسط ایرانیان پذیرفته شد و شماری از افراد سرشناس ایرانی، بدون فشار از دین زرتشت دست کشیدند. ایرانیان با گذر زمان، توانستند به بخشهای اداری حکومت وارد شوند و این در حالی بود که اعراب، به این کمک بومی نیاز داشتند.
خلیفههای عرب به برتری اعراب بر دیگر ملل باور داشتند و فشارهای فراوانی بر ملل مغلوب، همانند ایرانیان آوردند. با گذشت زمان، خراسان پایگاهی برای مخالفان خلفای عرب شد و ایرانیان کمک کردند که خلافت عباسی جایگزین خلافت اموی شود؛ رویدادی که باعث نشد آنها از سلطهٔ اعراب خارج | نبردِ بیشاپور در خلال حملهٔ اعراب مسلمان به ایران و در استان فارس کنونی رخ داد. در نتیجهٔ این جنگ، بیشاپور به تصرف اعراب درآمد. پس از ورود نیروهای عرب از بصره، بیشاپور محاصره گشت و پس از چند هفته، محاصره با موفقیت به پایان رسید و شهر به کنترل اعراب افتاد. پس از آن اعراب پیشروی به سوی کرمان را آغاز کردند.
پانویس
ایران در سده ۷ (میلادی)
تاریخ استان فارس
حمله اعراب به ایران
خلفای راشدین در دهه ۶۴۰ (میلادی)
نبردهای خلفای راشدین
نبردهای شاهنشاهی ساسانی | حمله اعراب به خراسان در آخرین مرحله از جنگ سنگین میان خلفای راشدین در برابر شاهنشاهی ساسانی رخ داد.
پیشزمینه
در سال ۶۴۲ شاهنشاهی ساسانی تقریباً ویران شد و تقریباً تمام قسمتهای ایران، بجز مناطقی از خراسان که هنوز در دست ساسانیان بود، فتح شد. خراسان دومین استان بزرگ شاهنشاهی ساسانی بود. این سرزمین مناطق شمال شرقی ایران، افغانستان و ترکمنستان را در بر میگرفت. پایتخت آن بلخ، در شمال افغانستان کنونی بود. در سال ۶۵۱ پس از کشته شدن یزدگرد سوم توسط ماهوی، مرزبان مرو، تبرستان توسط اعراب مسلمان مورد حمله قرار گرفت.
منابع
۶۵۱ (میلادی)
حمله اعراب به ایران
خراسان قرون وسطا
خطاهای بدون هدف Harv و Sfn
درگیریهای دهه ۶۵۰ (میلادی)
نبردهای خلفای راشدین
نبردهای شاهنشاهی ساسانی | یوتاب به معنی "بی نظیر" در پارسی باستان (قرن چهارم قبل از میلاد - ۳۳۰ قبل از میلاد) زن جنگجوی ایرانی در زمان امپراتوری هخامنشی بود.
او خواهر آریوبرزن (یکی از سرداران ایرانی در دورهٔ هخامنشیان) ساتراپ پارس بود و به دلیل جنگیدن در کنار برادرش با اسکندر مقدونی در نبرد دربند پارس در زمستان ۳۳۰ قبل از میلاد مشهور است. وی فرمانده بخشی از سپاه هخامنشی در نبرد دربند پارس بود. او قبل از مرگ در نبرد سرسختانه جنگید و در جنگ تن به تن برتر بود.
کاوه فرخ در کتاب خود با نام سایههایی در کویر: ایران باستان در جنگ درباره او چنین نوشته است: «دربارهٔ آخرین مقاومت سازمانیافتهٔ هخامنشیان، برخی از افسانههای ایرانی از درخشش جنگجوی زن ایرانی، یوتاب، خواهر آٰیوبرزن نام بردهاند که تا مرگ سرسختانه جنگید.» یوتاب و برادرش در این جنگ کشته شدند.
میراث
شجاعت و رفتارهای یوتاب، او را به یک افسانه در زمان خود تبدیل کرد و سنت زنان جنگجو را که از سلسلههای بعدی ساسانی پیروی میکردند، تقویت کرد. هنگامی که حمله اعراب اتفاق افتاد (۶۵۱ پس از میلاد)، نیروهای امپراتور یادگار سوم توسط جنگجوی افسانهای آپرانیک رهبری میشدند. اگرچه ایرانیان شکست خوردند، اما جنگجویان دیگری مانند نگان و بانو به رهبری جنبش مقاومت ادامه دادند.
پانویس
منابع
اسکندر مقدونی
اهالی ایران در سده ۴ (پیش از میلاد)
ایرانیان در جنگهای ایران و یونان
درگذشتگان ۳۳۰ (پیش از میلاد)
زنان دودمانهای پادشاهی اهل ایران
زنان سده ۴ (پیش از میلاد)
شخصیتهای تخیلی
کشتگان نظامی در جنگ اهل شاهنشاهی هخامنشی
شاهدختهای ایرانی
زنان شاهنشاهی هخامنشی | نبرد بیروذ نبری میان شاهنشاهی ساسانی و خلافت راشدین در ۶۴۳/۴ میلادی بود. پیش از رخداد نبرد، گروهی از طرفداران ساسانی به رهبری فردی به نام پیروز علیه راشدینها شوریدند و خود را برای نبرد با آنان آماده ساختند. آنها در بیروذ در سال ۶۴۳/۴ شکست خوردند.
منابع
حمله اعراب به ایران
دهه ۶۴۰ (میلادی)
بیروذ | نبرد بابل نبردی بود که در جریان حمله اعراب به ایران میان نیروهای شاهنشاهی ساسانی و خلافت راشدین در سال ۶۳۶ در بابل رخ داد. اعراب مسلمان در این دیدار پیروز شدند تا راه برای فتح تیسفون هموارتر شود.
منابع
۶۳۶ (میلادی)
تاریخ نظامی عراق
حمله اعراب به بینالنهرین
نبردهای خلفای راشدین
نبردهای شاهنشاهی ساسانی | استان کردستان، ۵ حوزه برای انتخابات مجلس دارد که در مجموع ۶ نماینده را دربر میگیرد؛ و عبارتند از:
پینوشت
منابع
حوزههای انتخابیه استان کردستان
حوزههای انتخابیه مجلس شورای اسلامی |
0d5affbe-1743-4ef0-81f6-58cc76b21f73 | شاهنشاهی ساسانی | دورهٔ ساسانی یکی از مهمترین و سرنوشت سازترین دورههای تاریخ ایران شناخته میشود. شاهنشاهی ساسانی، واپسین شاهنشاهی ایرانی پیش از حمله اعراب به ایران و اسلام آوردن ایرانیان است. در دورهٔ ساسانی، تمدن ایرانی از بسیاری از جهتها به نهایت شکوفایی و پویایی خود رسید. ایران در دورهٔ ساسانیان، تأثیر فراوانی بر فرهنگ روم گذاشت. تأثیرات ساسانیان تنها محدود به مرزهای ایران نبود، بلکه تاثیراتش به هند، چین، اروپای غربی و آفریقا هم میرسد. ساسانیان نقشی برجسته در پدیداری هنر اروپایی و آسیایی در دورههای میانه داشتند. بخش بیشینه چیزی که امروزه به نام دوران طلایی اسلام در زمینهٔ هنر، معماری، موسیقی و دیگر زمینهها شناخته میشود، از ساسانیان به جهان اسلام منتقل و برده شد.جامعهٔ ساسانی به گونهٔ طبقاتی و لایه ای اداره و گردانده میشد. جامعه به چهار طبقهٔ موبدان، جنگاوران، دبیران و پیشهوران بخشبندی میشد. دین رسمی شاهنشاهی ساسانی، کیش زرتشتی بود و اوستا و زند بنمایه بنیادین دادستانی و دینی فرمانروایی ساسانی شمرده میشدند. دورهٔ شاهنشاهی ساسانیان، در سال ۶۵۱، پس از کشتهشدن یزدگرد سوم درگذر حمله اعراب به ایران، به پایان رسید و ایران زیر چیرگی اعراب مسلمان درآمد. | یکی از سرنوشت سازترین دورههای ایران را نام ببرید؟ | false | {
"answer_start": [
6
],
"text": [
"ساسانی"
]
} | شاهنشاهی ساسانی (به فارسی میانه: 𐭲𐭯𐭩𐭲𐭯𐭮𐭯𐭮) با نام رسمی ایرانشهر (به پهلوی کتیبهای: 𐭠𐭩𐭫𐭠𐭭𐭱𐭲𐭥𐭩 به پهلوی کتابی: 𐬀𐬌𐬭𐬀𐬥𐬱𐬙𐬥𐬥)، پایان دورهٔ ایران باستان و آخرین شاهنشاهی ایرانی پیش از حمله اعراب به ایران در سدهٔ ۷ و ۸ میلادی بود که از سال ۲۲۴ میلادی تا ۶۵۱ میلادی به مدت ۴۲۷ سال بر ایران فرمان راند؛ شاهنشاهان این حکومت از خاندان ساسان بودند. این شاهنشاهی یکپارچه را اردشیر بابکان با شکست اردوان چهارم، واپسین شاهنشاه اشکانی، پایهگذاری کرد و بیش از چهار سده دوام آورد. شاهنشاهان ساسانی که ریشهشان از پارس بود، بر پهنهٔ بزرگی از آسیای غربی چیرگی یافته و در کنار امپراتوری روم-بیزانس، در گذر بازهٔ زمانی افزون بر ۴۰۰ سال، ابرقدرت جهان باستان شمرده میشدند. پایتخت ایران در این دوره، شهر تیسفون در نزدیکی بغداد در عراق امروزی بود. پرچم ایران باستان در این دوره، درفش کاویانی بود که پس از سرنگونی ساسانیان از میان رفت.
دورهٔ ساسانی یکی از مهمترین و سرنوشتسازترین دورههای تاریخ ایران شناخته میشود. در دورهٔ ساسانی، تمدن ایرانی در بسیاری از جَهات به نهایت شکوفایی و پویایی خود رسید. همچنین، ایران در دورهٔ ساسانیان، تأثیر فراوانی بر فرهنگ روم گذاشت. تأثیرات ساسانیان تنها محدود به مرزهای ایران نبود، بلکه تاثیراتش به هند، چین، اروپای غربی و آفریقا هم میرسد. ساسانیان نقشی برجسته در پدیداری هنر اروپایی و آسیایی در دورههای میانه داشتند. بخش بیشینهٔ چیزی که امروزه به نام دوران طلایی اسلام در زمینهٔ هنر، معماری، موسیقی و دیگر زمینهها شناخته میشود، از ساسانیان به جهان اسلام منتقل و برده شد.
جامعهٔ ساسانی به گونهٔ طبقاتی و لایهای اداره و گردانده میشد. جامعه به چهار طبقهٔ موبدان، جنگاوران، دبیران و پیشهوران بخشبندی میشد. دین رسمی شاهنشاهی ساسانی، کیش زرتشتی بود و اوستا و زند بُنمایهٔ بنیادین دادستانی و دینی فرمانروایی ساسانی شمرده میشدند. دورهٔ شاهنشاهی ساسانیان، در سال ۶۵۱، پس از کشته شدن یزدگرد سوم درگذر حمله اعراب به ایران، به پایان رسید و ایران به جز گیلان و تبرستان زیر چیرگی اعراب مسلمان درآمد.
تاریخچه
نام
بهطور رسمی، این امپراتوری به عنوان امپراتوری ایرانیان شناخته میشد (زبان پارسی میانه: ایرانشهر Ērānšahr، در زبان پارتی اشکانیان آریان شهر aryānrahr: این اصطلاح برای اولین بار در سنگنوشته شاپور یکم بر کعبه زرتشت آمدهاست جایی که شاه میگوید «من شاه ایران شهر (کشور ایران) هستم»
در واقع به این دلیل که خاندان ساسان به نام ساسان نامگذاری شدهاست، این امپراتوری در منابع تاریخی و دانشگاهی به عنوان امپراتوری ساسانی شناخته میشود. در زبان انگلیسی نیز به عنوان امپراتوری ساسانیان یاد میشود، مورخان نیز از امپراتوری ساسانی به عنوان امپراتوری نئو فارسی یاد کردهاند زیرا که پس از شاهنشاهی هخامنشی این دومین امپراتوری ایران بود که از پارس (Perse) برخاست.
شکلگیری و تاریخ دوره آغازین (۲۰۵–۳۱۰)
روایتهای متناقضی از سقوط امپراتوری اشکانی و در پی آن خیزش شاهنشاهی ساسانی وجود دارد که جزئیات این دوره را در هالهای از ابهام قرار دادهاست. شاهنشاهی ساسانی توسط اردشیر اول (اردشیر بابکان) در شهر استخر بنیان نهاده شد.
پاپک در آغاز حکمران ناحیهای بود که به آن «خیر» میگفتند. با این حال، در سال ۲۰۰ (بر طبق تورج دریایی ۲۰۵–۲۰۶)، او موفق به سرنگون کردن «گوچهر» از خاندان «بازرنگیان» شد. پاپک و بزرگترین پسرش شاپور، موفق شدند تا | معماری پارتیان، با ترکیب عناصر ایرانی و یونانی شیوه جدید و بینظیری را در معماری بهوجود آورد.
یکی از هنرهای برجسته پارتها، ظروف کنده کاری شده از عاج است که در نسا پیدا شده و نقوشی از حیوانات، الههها و موجودات تخیلی بر آنها نقش بستهاست. این ظروف مربوط به قرن دوم قبل از میلاد است. کنده کاری بر روی استخوان نیز از هنرهای دوره پارتیان است که در شهر الویا در ساحل دریای سیاه یافت شدهاست. مهرها و مسکوکاتی که تصویر پادشاهان بر آنها نقش بستهاست همچنین از جمله آثار هنری دوره اشکانی محسوب میگردد. یکی از خصوصیات هنر نقاشی و مجسمهسازی پارتیان موضوع نماسازی است که به عنوان میراث به ساسانیان انتقال پیدا کرده و سپس به هنر بیزانس نیز راه یافت.
هنر ساسانی
دورهٔ ساسانی یکی از مهمترین و سرنوشت سازترین دورههای تاریخ ایران شناخته میشود. شاهنشاهی ساسانی، واپسین شاهنشاهی ایرانی پیش از حمله اعراب به ایران و اسلام آوردن ایرانیان است. در دورهٔ ساسانی، تمدن ایرانی از بسیاری از جهتها به نهایت شکوفایی و پویایی خود رسید. ایران در دورهٔ ساسانیان، تأثیر فراوانی بر فرهنگ روم گذاشت. تأثیرات ساسانیان تنها محدود به مرزهای ایران نبود، بلکه تاثیراتش به هند، چین، اروپای غربی و آفریقا هم میرسد. ساسانیان نقشی برجسته در پدیداری هنر اروپایی و آسیایی در دورههای میانه داشتند. بخش بیشینه چیزی که امروزه به نام دوران طلایی اسلام در زمینهٔ هنر، معماری، موسیقی و دیگر زمینهها شناخته میشود، از ساسانیان به جهان اسلام منتقل و برده شد.
هنر ساسانی اساساً با «جهان بینی مذهبی» همراه است و هر چند ادامه هنرهای قدیم ایران و هخامنشی و پارتی است و تحت تأثیر جریانهای مختلفی که از سمت شرق و غرب به سوی این هنر سرازیر بود. شکل گرفتهاست، اما ویژگیهای خاص خود را نیز دارد
گسترش طاقهای نیم دایره و شلجمی با دهانه فراخ و کنگرههای واقع بر طاق از ویژگیهای هنر معماری ساسانیان در اوایل تأسیس این حکومت است. در آثار معماری ساسانی نوعی عناصر قدیمی و کهنه که مربوط به دوره هخامنشی است به چشم میخورد که ناشی از فرهنگ محلی مشابه این دو سلسله است. این آثار در کاخ فیروزآباد در قلعه دختر و ابنیه مربوط به شاپور اول در بیشاپور قابل رویت هستند.
هنرهای برجسته
معماری
معماری ایرانی دارای دانش بومی و پیشینهای طولانی است و در طول تاریخ، همواره به عنوان عالیترین بخش هنر ایران، شناخته شدهاست. این معماری در دورههای هخامنشیان، پارتها و ساسانیان برتر بودهاست و در دوران اسلامی نیز برتری خود را حفظ کرد. فرهنگ باستانی ایران، از سبک معماری عمیقی برخوردار است. ایلامیها، هخامنشیان، هلنیستیها و دیگر سلسلههای پیش از اسلام، آثار سنگی برجستهای را از عظمت معماری خود، به جای گذاشتند. چغازنبیل و پارسه از این آثار هستند و هر دو در سال ۱۹۷۹ میلادی، به عنوان میراث جهانی یونسکو شناخته شدند. مجموعهآثار رهبانی ارامنه ایران در سال ۲۰۰۸ م، به عنوان میراث جهانی یونسکو ثبت شد؛ معماری این مجموعه، نمایانگر ترکیبی از فرهنگهای بیزانس، پارسی و ارمنی است. از آغاز دوران اسلامی، دستاوردهای معماری سلسلههای سلجوقی، ایلخانی و صفوی، منحصراً قابل توجه است. در این دوران، شهرهایی در ایران، نظیر نیشابور، اصفهان و شیراز در بین شهرهای بزرگ جهان اسلام قرار گرفتند و | رفسنجانی به علت حساسیتی که در انتخاب رهبر وجود دارد، «قانون خبرگان با خودش است.»
در ۱۹ آذر ۱۳۶۱ انتخابات اولین دوره انتخابات مجلس خبرگان رهبری برگزار شد و ۸۳ نفر به مجلسی راه یافتند که سرنوشت سازترین تصمیمات خبرگان تاکنون را گرفتهاند. انتخاب سید علی خامنهای به عنوان رهبر جدید بعد از درگذشت بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران در خرداد ۱۳۶۸ تنها تصمیم سرنوشتساز اولین دوره مجلس خبرگان رهبری نبود. اعضای مجلس بر اساس آییننامه ای که به امضای خمینی رسانده بودند، تصویب کردند که فقط کسانی میتوانستند نامزد مجلس خبرگان رهبری شوند که «صلاحیت آنها را دو نفر از مدرسین شناخته شده حوزه علمیه قم یا علمای بزرگ کشور تأیید کرده باشند.» سپس در اقدامی عجیب پس از درگذشت خمینی و تنها سه ماه مانده به پایان دوره اول مجلس خبرگان رهبری، اعضای این مجلس تعیین صلاحیتها برای ورود به مجلس خبرگان را بر عهده شورای نگهبان گذاشتند. تصمیمی که جناح چپ و راست آن زمان یعنی مجمع روحانیون مبارز و جامعه روحانیت مبارز را رودرروی هم قرار داد. اسدالله بیات زنجانی، از مراجع تقلید شیعه در مصاحبهای با روزنامه اعتماد ملی گفتهاست که در این تصمیم «بحث علمی نبود و هدف از این تغییرِ روش، عدم راهیابی رقبای سیاسیشان به مجلس خبرگان بود.» تصمیم به تعیین صلاحیت نامزدهای مجلس خبرگان توسط شورای نگهبان از این منظر نقد میشود که شورای نگهبان در عمل نهادی زیر نظر رهبر است و سید علی خامنهای شش عضو از ۱۲ عضو این شورا را مستقیماً انتخاب میکند و ۶ عضو دیگر را رئیس قوه قضائیه (که خود منتخب و منصوب رهبر است) انتخاب میکند.
بر اساس قانون فعلی مجلس خبرگان رهبری موظف است در هر شش ماه حداقل ۲ جلسه برگزار کند.
جایگاه قانونی
در اصلهای ۹۹، ۱۰۷، ۱۰۸، ۱۱۱ و ۱۷۷ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، نام خبرگان رهبری ذکر شدهاست. اصل ۱۰۷ انتخاب رهبری را وظیفه خبرگان میداند و بر اساس اصل ۱۰۸ تعداد و شرایط خبرگان، کیفیت انتخاب آنها و آییننامه داخلی جلسات آنان در صلاحیت خود خبرگان قرار گرفتهاست [یادداشت ۱]. به این ترتیب اولین قانون انتخابات خبرگان شامل تعیین تعداد و شرایط انتخاب شوندگان و در اجرای اصل ۱۰۷ و ۱۰۸ قانون اساسی، در تاریخ دهم مهرماه ۱۳۵۹ توسط شورای نگهبان تدوین و تنظیم گردید و به تصویب روحالله خمینی رهبر وقت ایران رسید. برخی از مواد این قانون با اصلاحاتی همراه بودهاست، تغییراتی که در جلسات ۲۴ و ۲۵ تیرماه سال ۱۳۶۹ در مواد این قانون صورت گرفت از این جملهاند، آخرین اصلاحیه مربوط به تاریخ ۱۱/ ۶/ ۱۳۹۴ است.
نجاتالله ابراهیمیان، سخنگو و عضو حقوقدان شورای نگهبان در دورهٔ ششم دربارهٔ مجلس خبرگان میگوید: «قانونگذاران اساسی، برای مجلس خبرگان رهبری استقلالی را پیشبینی کرده که این استقلال شاید برای هیچ نهاد سیاسی دیگری پیشبینی نشدهاست. از این رو مجلس خبرگان مطابق اصل ۱۰۸ قانون اساسی صلاحیت خود تنظیمی دارد. این امر به این منظور است که هیچ نهادی نتواند این پارلمان کوچک اما راهبردی را تحت نفوذ و تغییرات ناشایست قرار دهد.»
ریاست و هیئت رئیسه
وظایف مجلس خبرگان رهبری
اصل ۱۰۷ قانون اساسی:
«پس از درگذشت رهبر، تعیین جایگزین به عهده خبرگان منتخب مردم است. خبرگان رهبری دربارهٔ همه فقهای واجد | سوموکن یکی از خدایان بینالنهرین است. در اسطورهها او را خدای رمهها و کشتزارها میدانند.
منابع
اسطورهشناسی میانرودان | باباکینا نام یک سرده از راسته لیسه دریایی است.
منابع | مونارو ناحیهای واقع در ایالت نیو ساوت ولز در استرالیا میباشد.
ایسترن هایلندز
منطقههای نیو ساوت ولز
منطقههای استرالیا
ویکیسازی رباتیک | تهاجم متفقین غربی آلمان بخشی از نبردهای جبهه غربی جنگ جهانی دوم بود.
این عملیات که با همکاری تمام کشورهای متفق علیه آلمان انجام شد، به عنوان یکی از سرنوشت سازترین نبردهای جنگ جهانی دوم بود که همزمان با حمله جبهه شرقی باعث پایان یافتن جنگ جهانی در اروپا و سقوط رایش سوم شد.
نگارخانه
منابع
پیوند به بیرون
آلمان در ۱۹۴۵ (میلادی)
تاریخ نظامی کانادا در جنگ جهانی دوم
تهاجم به آلمان
تهاجمهای جنگ جهانی دوم
درگیریها در ۱۹۴۵ (میلادی)
نبردها و عملیاتهای ایالات متحده آمریکا در جنگ جهانی دوم
نبردها و عملیاتهای بریتانیا در جنگ جهانی دوم
نبردها و عملیاتهای بلژیک در جنگ جهانی دوم
نبردها و عملیاتهای فرانسه در جنگ جهانی دوم
نبردها و عملیاتهای کانادا در جنگ جهانی دوم
نبردها و عملیاتهای لهستان در جنگ جهانی دوم
نبردها و عملیاتهای مجارستان در جنگ جهانی دوم
نبردها و عملیاتهای هلند در جنگ جهانی دوم | استیلومنیا نام یک سرده از رده شیارشکمان است.
منابع | منابع درست: یکی از بهترین روش های آموزش بافتنی، مطالعه کتاب های خوب و منابع آموزشی است. در این منابع، شما می توانید با روش های مختلف بافتنی آشنا شوید و مهارت های خود را بالا ببرید.
تمرین مستمر: برای یادگیری بافتنی، نیاز به تمرین مستمر دارید. شروع با پروژه های ساده و سپس به تدریج به پروژه های پیشرفته تر بروید. با تمرین مستمر، مهارت های خود را بهبود خواهید داد و باقی مانده بهتری خواهید داشت.
شرکت در دوره های آموزشی: شرکت در دوره های آموزش بافتنی، یکی از بهترین روش های یادگیری است. در این دوره ها، شما می توانید با مربیان حرفه ای و دیگر بافندگان آشنا شوید و از تجربیات آنها بهره ببرید.
استفاده از فیلم های آموزشی: فیلم های آموزش بافتنی، یکی دیگر از روش های آموزشی موثری برای بافتنی هستند. شما می توانید از این فیلم ها برای یادگیری روش های مختلف بافتنی استفاده کنید و به تدریج مهارت های خود را بهبود دهید.
با توجه به اینکه بافتنی یک هنر دستی خلاقانه است، همیشه با خلاقیت و در دسترس داشتن انواع منابع، می توانید به تدریج مهارت های خود را بهبود بخشید و پروژه های جذاب و خلاقانه ای را ایجاد کنید.
پانویس
منابع
مژگانی، سید حسین. گلهای ابریشمی''، تهران: انتشارات سروش، ۱۳۸۰. . سروش خانه کتاب
جستارهای وابسته
نساجی
الیاف
صنعت پوشاک در ایران باستان
پارچه
زربفت
بافندگی ارکید
الیاف
بافتنیها
صنایع دستی
صنعتگری | میکرومنیا نام یک سرده از رده شیارشکمان است.
منابع
نرمتنان |
8501ae45-a1f7-4e53-8da4-4a66def975e8 | شاهنشاهی ساسانی | دورهٔ ساسانی یکی از مهمترین و سرنوشت سازترین دورههای تاریخ ایران شناخته میشود. شاهنشاهی ساسانی، واپسین شاهنشاهی ایرانی پیش از حمله اعراب به ایران و اسلام آوردن ایرانیان است. در دورهٔ ساسانی، تمدن ایرانی از بسیاری از جهتها به نهایت شکوفایی و پویایی خود رسید. ایران در دورهٔ ساسانیان، تأثیر فراوانی بر فرهنگ روم گذاشت. تأثیرات ساسانیان تنها محدود به مرزهای ایران نبود، بلکه تاثیراتش به هند، چین، اروپای غربی و آفریقا هم میرسد. ساسانیان نقشی برجسته در پدیداری هنر اروپایی و آسیایی در دورههای میانه داشتند. بخش بیشینه چیزی که امروزه به نام دوران طلایی اسلام در زمینهٔ هنر، معماری، موسیقی و دیگر زمینهها شناخته میشود، از ساسانیان به جهان اسلام منتقل و برده شد.جامعهٔ ساسانی به گونهٔ طبقاتی و لایه ای اداره و گردانده میشد. جامعه به چهار طبقهٔ موبدان، جنگاوران، دبیران و پیشهوران بخشبندی میشد. دین رسمی شاهنشاهی ساسانی، کیش زرتشتی بود و اوستا و زند بنمایه بنیادین دادستانی و دینی فرمانروایی ساسانی شمرده میشدند. دورهٔ شاهنشاهی ساسانیان، در سال ۶۵۱، پس از کشتهشدن یزدگرد سوم درگذر حمله اعراب به ایران، به پایان رسید و ایران زیر چیرگی اعراب مسلمان درآمد. | در دورهی ساسانیان ایران بر کدام فرهنگ تاثیر گذاشت؟ | false | {
"answer_start": [
310
],
"text": [
"روم"
]
} | شاهنشاهی ساسانی (به فارسی میانه: 𐭲𐭯𐭩𐭲𐭯𐭮𐭯𐭮) با نام رسمی ایرانشهر (به پهلوی کتیبهای: 𐭠𐭩𐭫𐭠𐭭𐭱𐭲𐭥𐭩 به پهلوی کتابی: 𐬀𐬌𐬭𐬀𐬥𐬱𐬙𐬥𐬥)، پایان دورهٔ ایران باستان و آخرین شاهنشاهی ایرانی پیش از حمله اعراب به ایران در سدهٔ ۷ و ۸ میلادی بود که از سال ۲۲۴ میلادی تا ۶۵۱ میلادی به مدت ۴۲۷ سال بر ایران فرمان راند؛ شاهنشاهان این حکومت از خاندان ساسان بودند. این شاهنشاهی یکپارچه را اردشیر بابکان با شکست اردوان چهارم، واپسین شاهنشاه اشکانی، پایهگذاری کرد و بیش از چهار سده دوام آورد. شاهنشاهان ساسانی که ریشهشان از پارس بود، بر پهنهٔ بزرگی از آسیای غربی چیرگی یافته و در کنار امپراتوری روم-بیزانس، در گذر بازهٔ زمانی افزون بر ۴۰۰ سال، ابرقدرت جهان باستان شمرده میشدند. پایتخت ایران در این دوره، شهر تیسفون در نزدیکی بغداد در عراق امروزی بود. پرچم ایران باستان در این دوره، درفش کاویانی بود که پس از سرنگونی ساسانیان از میان رفت.
دورهٔ ساسانی یکی از مهمترین و سرنوشتسازترین دورههای تاریخ ایران شناخته میشود. در دورهٔ ساسانی، تمدن ایرانی در بسیاری از جَهات به نهایت شکوفایی و پویایی خود رسید. همچنین، ایران در دورهٔ ساسانیان، تأثیر فراوانی بر فرهنگ روم گذاشت. تأثیرات ساسانیان تنها محدود به مرزهای ایران نبود، بلکه تاثیراتش به هند، چین، اروپای غربی و آفریقا هم میرسد. ساسانیان نقشی برجسته در پدیداری هنر اروپایی و آسیایی در دورههای میانه داشتند. بخش بیشینهٔ چیزی که امروزه به نام دوران طلایی اسلام در زمینهٔ هنر، معماری، موسیقی و دیگر زمینهها شناخته میشود، از ساسانیان به جهان اسلام منتقل و برده شد.
جامعهٔ ساسانی به گونهٔ طبقاتی و لایهای اداره و گردانده میشد. جامعه به چهار طبقهٔ موبدان، جنگاوران، دبیران و پیشهوران بخشبندی میشد. دین رسمی شاهنشاهی ساسانی، کیش زرتشتی بود و اوستا و زند بُنمایهٔ بنیادین دادستانی و دینی فرمانروایی ساسانی شمرده میشدند. دورهٔ شاهنشاهی ساسانیان، در سال ۶۵۱، پس از کشته شدن یزدگرد سوم درگذر حمله اعراب به ایران، به پایان رسید و ایران به جز گیلان و تبرستان زیر چیرگی اعراب مسلمان درآمد.
تاریخچه
نام
بهطور رسمی، این امپراتوری به عنوان امپراتوری ایرانیان شناخته میشد (زبان پارسی میانه: ایرانشهر Ērānšahr، در زبان پارتی اشکانیان آریان شهر aryānrahr: این اصطلاح برای اولین بار در سنگنوشته شاپور یکم بر کعبه زرتشت آمدهاست جایی که شاه میگوید «من شاه ایران شهر (کشور ایران) هستم»
در واقع به این دلیل که خاندان ساسان به نام ساسان نامگذاری شدهاست، این امپراتوری در منابع تاریخی و دانشگاهی به عنوان امپراتوری ساسانی شناخته میشود. در زبان انگلیسی نیز به عنوان امپراتوری ساسانیان یاد میشود، مورخان نیز از امپراتوری ساسانی به عنوان امپراتوری نئو فارسی یاد کردهاند زیرا که پس از شاهنشاهی هخامنشی این دومین امپراتوری ایران بود که از پارس (Perse) برخاست.
شکلگیری و تاریخ دوره آغازین (۲۰۵–۳۱۰)
روایتهای متناقضی از سقوط امپراتوری اشکانی و در پی آن خیزش شاهنشاهی ساسانی وجود دارد که جزئیات این دوره را در هالهای از ابهام قرار دادهاست. شاهنشاهی ساسانی توسط اردشیر اول (اردشیر بابکان) در شهر استخر بنیان نهاده شد.
پاپک در آغاز حکمران ناحیهای بود که به آن «خیر» میگفتند. با این حال، در سال ۲۰۰ (بر طبق تورج دریایی ۲۰۵–۲۰۶)، او موفق به سرنگون کردن «گوچهر» از خاندان «بازرنگیان» شد. پاپک و بزرگترین پسرش شاپور، موفق شدند تا | که از ۶۰۲ تا ۶۲۸ به طول انجامید، نظم سیاسی را که طی سه سده بر این منطقه حاکم بود، فروریخت و خلأ قدرتی را پدیدآورد، که در پی آن سپاهیان مسلمان عرب آن دو امپراتوری را شکست دادند و امپراتوری نوپدید خلافت را بنا نهادند.
سپس طی کشورگشاییهای اعراب، یزدگرد سوم آخرین پادشاه ساسانی، در مرو به دست آسیابانی کشته شد و ایران به قلمرو خلافت افزوده شد.
بیشتر طول عمر شاهنشاهی ساسانی به جنگهای مکرر بیزانس و ساسانیان، که ادامه جنگهای اشکانیان و رومیان بود قرار گرفت. واپسین درگیری، طولانیترین درگیری در تاریخ باستان بود. جنگهای ایران و روم که در سده یکم پیش از میلاد توسط پیشینیان آنها، اشکانیان و رومیان آغاز شد، در قرن هفتم پایان یافت. ایرانیان در نبرد ادسا در سال ۲۶۰ رومیان را شکست دادند و امپراتور والرین را تا پایان عمر به اسارت گرفتند.
عربستان شرقی بهزودی فتح شد؛ همچنین خسرو انوشیروان یمن را به امپراتوری افزود. در زمان حکومت خسروپرویز در سالهای ۵۹۰–۶۲۸، مصر، اردن، فلسطین و لبنان نیز به امپراتوری ضمیمه شدند. ساسانیان شاهنشاهی خود را ایرانشهر مینامیدند.
در دوره ساسانی جنگهای هفتصد ساله ایران و روم دنبال شد. در این زمان، ارتشهای ساسانی و رومی-بیزانسی برای نفوذ در آناتولی، قفقاز غربی (عمدتاً لازیکا و پادشاهی ایبریا؛ گرجستان و آبخازیا امروزی)، میانرودان، ارمنستان و شام با هم درگیر شدند. در زمان ژوستینین یکم، جنگ با پرداخت خراج روم به ساسانیان به صلحی ناآرام رسید.
دوران ساسانیان که درازای دوران باستان متأخر را در بر میگیرد، یکی از مهمترین و تأثیرگذارترین دورههای تاریخی ایران بهشمار میرود و تأثیر زیادی بر جهان داشتهاست. دوره ساسانیان از بسیاری جهات شاهد بالاترین دستاوردهای تمدن پارسی بوده و آخرین امپراتوری بزرگ ایران قبل از پذیرش اسلام را تشکیل میدهد. ایران در زمان ساسانیان بر تمدن روم تأثیر زیادی گذاشت.
نفوذ فرهنگی آنها بسیار فراتر از مرزهای سرزمینی امپراتوری گسترش یافته و تا اروپای غربی، آفریقا، چین و هند میرسد. همچنین نقش برجستهای در شکلگیری هنر قرون وسطایی اروپای و آسیای دارد.
دستاوردهای فرهنگی و علمی ساسانیان به جهان اسلام منتقل شد. فرهنگ منحصر به فرد و اشرافی این سلسله، فتح و ویرانی ایران توسط اعراب را به رنسانس ایرانی تبدیل کرد. بسیاری از آنچه که بعداً به عنوان فرهنگ، معماری، نگارش، و دیگر دستاوردهای تمدن اسلامی شناخته شد، از شاهنشاهی ساسانی به جهان اسلام برده شد.
ایران در عصر میانه
حمله اعراب به ایران پایان عصر باستان در ایران را بهدنبال داشت. با سقوط شاهنشاهی ساسانی ایران وارد عصر میانه شد. ظهور شاه اسماعیل یکم و بنیانگذاری شاهنشاهی صفوی پایان عصر میانه در ایران را رقم زد.
حمله اعراب
اندکی پس از درگذشت محمد بن عبدالله، ابوبکر لشکری را به سرزمینهای جنوب رود فرات و شهر حیره در غرب قلمرو ساسانیان (عراق کنونی) فرستاد و آنجا را فتح کرد. پس از بازپسگیری و جابجا شدن این شهر میان مسلمانان و ساسانیان در زمان عمر، سرانجام لشکر سلطنتی ایران تحت فرماندهی رستم فرخزاد در نبرد قادسیه با اعراب درگیر شد که نتیجه آن پیروزی اعراب بود. سپس تیسفون، پایتخت ساسانیان، پس از یک محاصره کوتاه تسخیر و غارت شد و سپس در نبرد جلولا اشغال عراق تکمیل شد. التون دنیل معتقد است که پس از تصرف عراق | معماری پارتیان، با ترکیب عناصر ایرانی و یونانی شیوه جدید و بینظیری را در معماری بهوجود آورد.
یکی از هنرهای برجسته پارتها، ظروف کنده کاری شده از عاج است که در نسا پیدا شده و نقوشی از حیوانات، الههها و موجودات تخیلی بر آنها نقش بستهاست. این ظروف مربوط به قرن دوم قبل از میلاد است. کنده کاری بر روی استخوان نیز از هنرهای دوره پارتیان است که در شهر الویا در ساحل دریای سیاه یافت شدهاست. مهرها و مسکوکاتی که تصویر پادشاهان بر آنها نقش بستهاست همچنین از جمله آثار هنری دوره اشکانی محسوب میگردد. یکی از خصوصیات هنر نقاشی و مجسمهسازی پارتیان موضوع نماسازی است که به عنوان میراث به ساسانیان انتقال پیدا کرده و سپس به هنر بیزانس نیز راه یافت.
هنر ساسانی
دورهٔ ساسانی یکی از مهمترین و سرنوشت سازترین دورههای تاریخ ایران شناخته میشود. شاهنشاهی ساسانی، واپسین شاهنشاهی ایرانی پیش از حمله اعراب به ایران و اسلام آوردن ایرانیان است. در دورهٔ ساسانی، تمدن ایرانی از بسیاری از جهتها به نهایت شکوفایی و پویایی خود رسید. ایران در دورهٔ ساسانیان، تأثیر فراوانی بر فرهنگ روم گذاشت. تأثیرات ساسانیان تنها محدود به مرزهای ایران نبود، بلکه تاثیراتش به هند، چین، اروپای غربی و آفریقا هم میرسد. ساسانیان نقشی برجسته در پدیداری هنر اروپایی و آسیایی در دورههای میانه داشتند. بخش بیشینه چیزی که امروزه به نام دوران طلایی اسلام در زمینهٔ هنر، معماری، موسیقی و دیگر زمینهها شناخته میشود، از ساسانیان به جهان اسلام منتقل و برده شد.
هنر ساسانی اساساً با «جهان بینی مذهبی» همراه است و هر چند ادامه هنرهای قدیم ایران و هخامنشی و پارتی است و تحت تأثیر جریانهای مختلفی که از سمت شرق و غرب به سوی این هنر سرازیر بود. شکل گرفتهاست، اما ویژگیهای خاص خود را نیز دارد
گسترش طاقهای نیم دایره و شلجمی با دهانه فراخ و کنگرههای واقع بر طاق از ویژگیهای هنر معماری ساسانیان در اوایل تأسیس این حکومت است. در آثار معماری ساسانی نوعی عناصر قدیمی و کهنه که مربوط به دوره هخامنشی است به چشم میخورد که ناشی از فرهنگ محلی مشابه این دو سلسله است. این آثار در کاخ فیروزآباد در قلعه دختر و ابنیه مربوط به شاپور اول در بیشاپور قابل رویت هستند.
هنرهای برجسته
معماری
معماری ایرانی دارای دانش بومی و پیشینهای طولانی است و در طول تاریخ، همواره به عنوان عالیترین بخش هنر ایران، شناخته شدهاست. این معماری در دورههای هخامنشیان، پارتها و ساسانیان برتر بودهاست و در دوران اسلامی نیز برتری خود را حفظ کرد. فرهنگ باستانی ایران، از سبک معماری عمیقی برخوردار است. ایلامیها، هخامنشیان، هلنیستیها و دیگر سلسلههای پیش از اسلام، آثار سنگی برجستهای را از عظمت معماری خود، به جای گذاشتند. چغازنبیل و پارسه از این آثار هستند و هر دو در سال ۱۹۷۹ میلادی، به عنوان میراث جهانی یونسکو شناخته شدند. مجموعهآثار رهبانی ارامنه ایران در سال ۲۰۰۸ م، به عنوان میراث جهانی یونسکو ثبت شد؛ معماری این مجموعه، نمایانگر ترکیبی از فرهنگهای بیزانس، پارسی و ارمنی است. از آغاز دوران اسلامی، دستاوردهای معماری سلسلههای سلجوقی، ایلخانی و صفوی، منحصراً قابل توجه است. در این دوران، شهرهایی در ایران، نظیر نیشابور، اصفهان و شیراز در بین شهرهای بزرگ جهان اسلام قرار گرفتند و | هنر ساسانیان گونه ای از هنر ایرانی است که در زمان حکومت ساسانیان رواج یافت. نمونهای از هنرهای ساسانیان را میتوان در شهرهای کازرون و فیروزآباد مشاهده کرد. هنر در زمان ساسانی به شدت توسعه یافت و یکی از بزرگترین آثار هنری در ایران در این دوران به جا ماندهاست.
آثار
از جمله دستاوردهای قابل توجه از هنر ساسانی در درجه اول در استان فارس قابل مشاهده است. استان فارس مهد شاهنشاهی ساسانی است و بسیاری از آثار و هنرهای این دوره در این استان قرار دارد. از جمله آثار باستانی شهرستان فیروزآباد که کاخ اردشیر بابکان را در خود جای دادهاست. از دیگر آثار هنری بسیار مهم دوره ساسانیان میتوان به نقش برجستههای نقش رستم اشاره کرده که در آن نبرد ادسا و شکست روم از ایران و همچنین اهورامزدا را نمایش میدهد.
نگارخانه
جستارهای وابسته
ساسانیان
هنر اشکانیان
هنر ایرانی
منابع
پیوند به بیرون
هنر ساسانیان
فرهنگ فارسی
هنر ایران
هنر باستان
هنر در ایران باستان
هنر و معماری خاور نزدیک باستان
هنر هلنیستی | بودند که در سالهای ۲۲۴ تا ۶۵۱ میلادی فرمانروایی کردند. پیشینه شاهنشاهان ساسانی از ایالت پارس بود آنان بر بخش بزرگی از غرب قارهٔ آسیا چیرگی یافتند. پایتخت ساسانیان شهر تیسفون در نزدیکی بغداد در عراق امروزی بود.
سلسله اشکانی به دست اردشیر یکم ساسانی منقرض گردید. هماو سلسله ساسانیان را بنا نهاد که تا ۶۵۲ میلادی در ایران ادامه یافت.
اردشیر بابکان با پیروزی بر اشکانیان حکومت ساسانیان را در ۲۲۴ میلادی بنیان نهاد که ۴۲۸ سال در ادامه داشت. دولت ساسانی حکومتی ملی و متکی به دین و تمدن ایرانی بود و قدرت بسیار زیادی کسب کرد. در این دوره نیز جنگهای ایران و روم ادامه یافت؛ در این جنگهای طولانی، ساسانیان بهعنوان رقیب قدرتمند دولت روم، جنگهای متعددی را با آن دولت انجام داد. در این کشمکشها که تا پایان حکومت آنها امتداد داشت، زمانی ایران و زمانی روم فاتح بودند. ساسانیان با تصرف سرزمینهای پهناور، قلمرو خویش را توسعه دادند، بهطوریکه قلمرو ساسانیان در دوره حکومت خسرو پرویز به قلمرو هخامنشیان در زمان اوج این حکومت نزدیک شده بود. شاهنشاهی پهناور ساسانی که از رود سند تا دریای سرخ وسعت داشت، در اثر مشکلات خارجی و داخلی ضعیف شد. آخرین پادشاه این سلسله یزدگرد سوم بود. در دوره او مسلمانان عرب به ایران حمله کردند و بدین ترتیب دولت ساسانی از میان رفت.
شاهنشاهی صفوی
پس از سالها فرمانروایی تیموریان و تشکیل حکومتهای کوچک و بزرگ که عمده آنها فرهنگ ایرانی را بازمینمایاند، صفویان فرمانروایی گستردهای را شکل داد که میتوان از آن به عنوان یکی از دودمانهای شاهنشاهی ایران نام برد و پس از دورههای گوناگون حکومتهای ملوک الطوایفی و پس از سالها توانستند دوباره ایران متحد را بنا نهند.
از نظر تاریخ ایران، دولت صفوی دارای دو ارزش اساسی و حیاتی است:
نخست ایجاد ملتی واحد با مسئولیتی واحد در برابر مهاجمان و دشمنان، و نیز در مقابل گردنکشان و عاصیان بر حکومت مرکزی؛
دوم ایجاد ملتی دارای مذهبی خاص (تشیع) که بدان شناخته شده و بهخاطر دفاع از همان مذهب، دشواریهای بزرگ را در برابر هجومهای دو دولت نیرومند شرقی و غربی تحمل نمودهاست.
به هر حال با تشکیل دولت صفوی، گذشته دیربازی از گسیختگی پیوندهای ملی ایرانیان بهدست فراموشی سپرده شد و بار دیگر به قول ادوارد براون، از ملت ایران «ملتی قائم بالذات، متحد، توانا و واجب احترام ساخت و ثغور آن را در ایام سلطنت شاه عباس اول به حدود شاهنشاهی ساسانیان رسانید.».
رسیدن ایرانیان به مرزهای سابق خود و نزدیک به مرزهای دوران ساسانیان، در بعضی مواقع و به ویژه در عهد پادشاهی شاه عباس و نادرشاه به ایران شکوه و جلال پیشین را باز داد.
از دوره صفوی (۱۷۳۲–۱۵۰۱ م) مذهب تشیع به عنوان مذهب رسمی ایران معرفی گردید. مذهب تشیع با ویژگیهای سیاسی و اجتماعی خویش باعث اتحاد و استقلال ایران گردید و هویت ملی آن را در برابر تهاجمات و ضربات مهلک امپراتوری عثمانی حفظ نمود و ایران توانست بار دیگر به عنوان یک قدرت بزرگ سیاسی و مذهبی قد علم کند.
در دوره شاه عباس شهر اصفهان به عنوان پایتخت ایران انتخاب گردید و به اوج عظمت و شکوه دست یافت بهطوریکه یادگارهای بسیاری از معماری و شهرسازی آن دوران تا عصر حاضر بر جای | بابونه کاذب قفقازی نام یک گونه از سرده بابونه کاذب است.
منابع
کاسنیان آنثمیدئا
گیاگان ایران | بابونه کاذب فریبا نام یک گونه از سرده بابونه کاذب است.
منابع
کاسنیان آنثمیدئا
گیاگان ایران | فلسفه ژاپنی از لحاظ تاریخی ترکیب شینتو و ادیان قاره ای مثل کنفسیوسگرایی و بودایی است که در گذشته از فلسفه چینی و فلسفه هندی بوسیله ذن و میتوگاکو تاثیر گرفته بود اما اکنون از فلسفه غرب تاثیر میگیرد.
منابع
فلسفه ژاپنی
ادبیات ژاپن
تاریخ فرهنگ ژاپن
فلسفه بر پایه منطقه
فلسفه بر پایه فرهنگ
فلسفه بر پایه قومیت | سمندر کوهستانی آذربایجان نام یک گونه از راسته سمندر است.
منابع
دوزیستان ایران
دوزیستان ترکیه
زیاگان عراق
زیواگان ایران
سمندران
آرایه (زیستشناسی) نامگذاریشده توسط ادوارد درینکر کوپه | روزبه زرینکوب پژوهشگر ایرانی تاریخ و استادیار گروه تاریخ دانشگاه تهران است. او بهدلیل نگارش رسالهٔ خود تحت عنوان «تحولات مرزهای شرقی ایران از هخامنشیان تا ساسانیان»، برندهٔ نخستین دورهٔ جایزهٔ «سعی مشکور» شد. روزبه زرینکوب برادرزادهٔ عبدالحسین زرینکوب است.
کتابشناسی
تاریخ ایران باستان: تاریخ سیاسی ساسانیان، عبدالحسین زرینکوب، روزبه زرینکوب، ناشر: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت)
سقوط ساسانیان، فاتحان خارجی، مقاومت داخلی و تصویر پایان جهان، تورج دریایی، ترجمهٔ منصوره اتحادیه و فرحناز امیرخانی، ویرایش روزبه زرینکوب، ناشر: تاریخ ایران، ۱۳۸۳
ایران: تاریخ، فرهنگ، هنر، گروه مؤلفان، ناشر: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۹۰
دو رساله دربارهٔ انقلاب مشروطیت ایران از ابوالقاسمخان ناصرالملک و محمد آقا ایروانی، عبدالحسین زرینکوب، روزبه زرینکوب، تهران: سازمان اسناد و کتابخانهٔ ملی ایران، پژوهشکدهٔ اسناد، ۱۳۸۰
منابع
پیوند به بیرون
استادان دانشگاه تهران
زرینکوب، روزبه
زرینکوب، روزبه
زرینکوب، روزبه
زرینکوب، روزبه
زرینکوب، روزبه
زرینکوب، روزبه |
8f317c4c-c9e4-4102-ba2e-2547d1fb3688 | شاهنشاهی ساسانی | دورهٔ ساسانی یکی از مهمترین و سرنوشت سازترین دورههای تاریخ ایران شناخته میشود. شاهنشاهی ساسانی، واپسین شاهنشاهی ایرانی پیش از حمله اعراب به ایران و اسلام آوردن ایرانیان است. در دورهٔ ساسانی، تمدن ایرانی از بسیاری از جهتها به نهایت شکوفایی و پویایی خود رسید. ایران در دورهٔ ساسانیان، تأثیر فراوانی بر فرهنگ روم گذاشت. تأثیرات ساسانیان تنها محدود به مرزهای ایران نبود، بلکه تاثیراتش به هند، چین، اروپای غربی و آفریقا هم میرسد. ساسانیان نقشی برجسته در پدیداری هنر اروپایی و آسیایی در دورههای میانه داشتند. بخش بیشینه چیزی که امروزه به نام دوران طلایی اسلام در زمینهٔ هنر، معماری، موسیقی و دیگر زمینهها شناخته میشود، از ساسانیان به جهان اسلام منتقل و برده شد.جامعهٔ ساسانی به گونهٔ طبقاتی و لایه ای اداره و گردانده میشد. جامعه به چهار طبقهٔ موبدان، جنگاوران، دبیران و پیشهوران بخشبندی میشد. دین رسمی شاهنشاهی ساسانی، کیش زرتشتی بود و اوستا و زند بنمایه بنیادین دادستانی و دینی فرمانروایی ساسانی شمرده میشدند. دورهٔ شاهنشاهی ساسانیان، در سال ۶۵۱، پس از کشتهشدن یزدگرد سوم درگذر حمله اعراب به ایران، به پایان رسید و ایران زیر چیرگی اعراب مسلمان درآمد. | دورهی ساسانیان با کشته شدن چه کسی پایان امد؟ | false | {
"answer_start": [
970
],
"text": [
"یزدگرد سوم"
]
} | که از ۶۰۲ تا ۶۲۸ به طول انجامید، نظم سیاسی را که طی سه سده بر این منطقه حاکم بود، فروریخت و خلأ قدرتی را پدیدآورد، که در پی آن سپاهیان مسلمان عرب آن دو امپراتوری را شکست دادند و امپراتوری نوپدید خلافت را بنا نهادند.
سپس طی کشورگشاییهای اعراب، یزدگرد سوم آخرین پادشاه ساسانی، در مرو به دست آسیابانی کشته شد و ایران به قلمرو خلافت افزوده شد.
بیشتر طول عمر شاهنشاهی ساسانی به جنگهای مکرر بیزانس و ساسانیان، که ادامه جنگهای اشکانیان و رومیان بود قرار گرفت. واپسین درگیری، طولانیترین درگیری در تاریخ باستان بود. جنگهای ایران و روم که در سده یکم پیش از میلاد توسط پیشینیان آنها، اشکانیان و رومیان آغاز شد، در قرن هفتم پایان یافت. ایرانیان در نبرد ادسا در سال ۲۶۰ رومیان را شکست دادند و امپراتور والرین را تا پایان عمر به اسارت گرفتند.
عربستان شرقی بهزودی فتح شد؛ همچنین خسرو انوشیروان یمن را به امپراتوری افزود. در زمان حکومت خسروپرویز در سالهای ۵۹۰–۶۲۸، مصر، اردن، فلسطین و لبنان نیز به امپراتوری ضمیمه شدند. ساسانیان شاهنشاهی خود را ایرانشهر مینامیدند.
در دوره ساسانی جنگهای هفتصد ساله ایران و روم دنبال شد. در این زمان، ارتشهای ساسانی و رومی-بیزانسی برای نفوذ در آناتولی، قفقاز غربی (عمدتاً لازیکا و پادشاهی ایبریا؛ گرجستان و آبخازیا امروزی)، میانرودان، ارمنستان و شام با هم درگیر شدند. در زمان ژوستینین یکم، جنگ با پرداخت خراج روم به ساسانیان به صلحی ناآرام رسید.
دوران ساسانیان که درازای دوران باستان متأخر را در بر میگیرد، یکی از مهمترین و تأثیرگذارترین دورههای تاریخی ایران بهشمار میرود و تأثیر زیادی بر جهان داشتهاست. دوره ساسانیان از بسیاری جهات شاهد بالاترین دستاوردهای تمدن پارسی بوده و آخرین امپراتوری بزرگ ایران قبل از پذیرش اسلام را تشکیل میدهد. ایران در زمان ساسانیان بر تمدن روم تأثیر زیادی گذاشت.
نفوذ فرهنگی آنها بسیار فراتر از مرزهای سرزمینی امپراتوری گسترش یافته و تا اروپای غربی، آفریقا، چین و هند میرسد. همچنین نقش برجستهای در شکلگیری هنر قرون وسطایی اروپای و آسیای دارد.
دستاوردهای فرهنگی و علمی ساسانیان به جهان اسلام منتقل شد. فرهنگ منحصر به فرد و اشرافی این سلسله، فتح و ویرانی ایران توسط اعراب را به رنسانس ایرانی تبدیل کرد. بسیاری از آنچه که بعداً به عنوان فرهنگ، معماری، نگارش، و دیگر دستاوردهای تمدن اسلامی شناخته شد، از شاهنشاهی ساسانی به جهان اسلام برده شد.
ایران در عصر میانه
حمله اعراب به ایران پایان عصر باستان در ایران را بهدنبال داشت. با سقوط شاهنشاهی ساسانی ایران وارد عصر میانه شد. ظهور شاه اسماعیل یکم و بنیانگذاری شاهنشاهی صفوی پایان عصر میانه در ایران را رقم زد.
حمله اعراب
اندکی پس از درگذشت محمد بن عبدالله، ابوبکر لشکری را به سرزمینهای جنوب رود فرات و شهر حیره در غرب قلمرو ساسانیان (عراق کنونی) فرستاد و آنجا را فتح کرد. پس از بازپسگیری و جابجا شدن این شهر میان مسلمانان و ساسانیان در زمان عمر، سرانجام لشکر سلطنتی ایران تحت فرماندهی رستم فرخزاد در نبرد قادسیه با اعراب درگیر شد که نتیجه آن پیروزی اعراب بود. سپس تیسفون، پایتخت ساسانیان، پس از یک محاصره کوتاه تسخیر و غارت شد و سپس در نبرد جلولا اشغال عراق تکمیل شد. التون دنیل معتقد است که پس از تصرف عراق | شاهنشاهی ساسانی (به فارسی میانه: 𐭲𐭯𐭩𐭲𐭯𐭮𐭯𐭮) با نام رسمی ایرانشهر (به پهلوی کتیبهای: 𐭠𐭩𐭫𐭠𐭭𐭱𐭲𐭥𐭩 به پهلوی کتابی: 𐬀𐬌𐬭𐬀𐬥𐬱𐬙𐬥𐬥)، پایان دورهٔ ایران باستان و آخرین شاهنشاهی ایرانی پیش از حمله اعراب به ایران در سدهٔ ۷ و ۸ میلادی بود که از سال ۲۲۴ میلادی تا ۶۵۱ میلادی به مدت ۴۲۷ سال بر ایران فرمان راند؛ شاهنشاهان این حکومت از خاندان ساسان بودند. این شاهنشاهی یکپارچه را اردشیر بابکان با شکست اردوان چهارم، واپسین شاهنشاه اشکانی، پایهگذاری کرد و بیش از چهار سده دوام آورد. شاهنشاهان ساسانی که ریشهشان از پارس بود، بر پهنهٔ بزرگی از آسیای غربی چیرگی یافته و در کنار امپراتوری روم-بیزانس، در گذر بازهٔ زمانی افزون بر ۴۰۰ سال، ابرقدرت جهان باستان شمرده میشدند. پایتخت ایران در این دوره، شهر تیسفون در نزدیکی بغداد در عراق امروزی بود. پرچم ایران باستان در این دوره، درفش کاویانی بود که پس از سرنگونی ساسانیان از میان رفت.
دورهٔ ساسانی یکی از مهمترین و سرنوشتسازترین دورههای تاریخ ایران شناخته میشود. در دورهٔ ساسانی، تمدن ایرانی در بسیاری از جَهات به نهایت شکوفایی و پویایی خود رسید. همچنین، ایران در دورهٔ ساسانیان، تأثیر فراوانی بر فرهنگ روم گذاشت. تأثیرات ساسانیان تنها محدود به مرزهای ایران نبود، بلکه تاثیراتش به هند، چین، اروپای غربی و آفریقا هم میرسد. ساسانیان نقشی برجسته در پدیداری هنر اروپایی و آسیایی در دورههای میانه داشتند. بخش بیشینهٔ چیزی که امروزه به نام دوران طلایی اسلام در زمینهٔ هنر، معماری، موسیقی و دیگر زمینهها شناخته میشود، از ساسانیان به جهان اسلام منتقل و برده شد.
جامعهٔ ساسانی به گونهٔ طبقاتی و لایهای اداره و گردانده میشد. جامعه به چهار طبقهٔ موبدان، جنگاوران، دبیران و پیشهوران بخشبندی میشد. دین رسمی شاهنشاهی ساسانی، کیش زرتشتی بود و اوستا و زند بُنمایهٔ بنیادین دادستانی و دینی فرمانروایی ساسانی شمرده میشدند. دورهٔ شاهنشاهی ساسانیان، در سال ۶۵۱، پس از کشته شدن یزدگرد سوم درگذر حمله اعراب به ایران، به پایان رسید و ایران به جز گیلان و تبرستان زیر چیرگی اعراب مسلمان درآمد.
تاریخچه
نام
بهطور رسمی، این امپراتوری به عنوان امپراتوری ایرانیان شناخته میشد (زبان پارسی میانه: ایرانشهر Ērānšahr، در زبان پارتی اشکانیان آریان شهر aryānrahr: این اصطلاح برای اولین بار در سنگنوشته شاپور یکم بر کعبه زرتشت آمدهاست جایی که شاه میگوید «من شاه ایران شهر (کشور ایران) هستم»
در واقع به این دلیل که خاندان ساسان به نام ساسان نامگذاری شدهاست، این امپراتوری در منابع تاریخی و دانشگاهی به عنوان امپراتوری ساسانی شناخته میشود. در زبان انگلیسی نیز به عنوان امپراتوری ساسانیان یاد میشود، مورخان نیز از امپراتوری ساسانی به عنوان امپراتوری نئو فارسی یاد کردهاند زیرا که پس از شاهنشاهی هخامنشی این دومین امپراتوری ایران بود که از پارس (Perse) برخاست.
شکلگیری و تاریخ دوره آغازین (۲۰۵–۳۱۰)
روایتهای متناقضی از سقوط امپراتوری اشکانی و در پی آن خیزش شاهنشاهی ساسانی وجود دارد که جزئیات این دوره را در هالهای از ابهام قرار دادهاست. شاهنشاهی ساسانی توسط اردشیر اول (اردشیر بابکان) در شهر استخر بنیان نهاده شد.
پاپک در آغاز حکمران ناحیهای بود که به آن «خیر» میگفتند. با این حال، در سال ۲۰۰ (بر طبق تورج دریایی ۲۰۵–۲۰۶)، او موفق به سرنگون کردن «گوچهر» از خاندان «بازرنگیان» شد. پاپک و بزرگترین پسرش شاپور، موفق شدند تا | موتا یا مهتا دیلمی یکی از سرداران ایرانی در زمان حمله اعراب به ایران بود. موتا اصالتاً اهل گیلان بود و همانطور که میدانیم گیلان دیلمیان چند ده سال پس از سقوط ساسانیان و ایران در شمال ایران با اعراب جنگیدند و استقلال خویش را حفظ کردند.
موتا دیلمی در سال ۶۳۶ میلادی در سپاه رستم فرخزاد در جنگ قادسیه حضور داشت و پس از شکست ایرانیان و کشته شدن رستم، همراه سپاه ایران بازگشت. پس از جنگ نهاوند که طی آن ارتش ساسانیان از هم فرو پاشید، خبر شکست بزرگ ایرانیان در تمام ایران پیچید. موتا پس از شنیدن این خبر سخت متأثر شد و تصمیم گرفت خود با سپاه گیلان با تازیان بجنگد و آنان را از ایران بیرون راند.
او پس از این تصمیم نامه ای به ری نزد فرخان (فرماندار ری) و اسفندیار (برادر زاده رستم فرخزاد و فرماندار آذربایجان) فرستاد و از آنان دعوت کرد که در جنگ با اعراب او را از لحاظ نیرو و نفر یاری کنند. اسفندیار که کینه قاتلان رستم را در دل خویش حس میکرد بی درنگ این درخواست را قبول کرد. این نیروها در حوالی دشتبی جمع شده و به تقسیم وظایف پرداختند. اسفندیار و فرخان قبول کردند که فرماندهی کل سپاه بر عهده موتا باشد و سپس آماده جنگ با تازیان شدند.
در این زمان یزدگرد سوم در حال حرکت به سوی مرو بود و پس از شکست نهاوند کل غرب ایران به دست اعراب افتاده بود. حکمران همدان در آن زمان بر عهده نعیم بن مقرن بود و اعراب تصمیم داشتند تا از همدان به ری حمله کنند و به همین خاطر نیرویی در همدان گرد آورده بودند. نعیم بن مقرن پس از آگاهی از نزدیک شدن سپاه ایران به شدت هراسناک شد و طی نامه ای به عمر تقاضای نیروی کمکی کرد و خود با سپاهش از همدان گریخت.
نخستین جنگ موتا با تازیان در واجرود بین همدان و قزوین درگرفت. به گفته طبری بزرگی و تلفات این جنگ کمتر از جنگ نهاوند نبود که در اوج نبرد موتا سردار ایرانی که خود شخصاً در میدان نبرد شمشیر میزد کشته میشود. پس از کشته شدن موتا سردار ایرانی، سپاهیان ایرانی پراکنده میشوند و فرخان با سپاهش به سوی ری و اسفندیار نیز به سوی آذربایجان میروند.
خونخواهی
سپاه دیلم نیز به سوی ابررود عقبنشینی کردند و قصد داشتندتا به سوی گیلان برگردند ولی طی تصمیمی که فرماندهان سپاه گرفتند تصمیم بر این شد که دوباره به جنگ اعراب بروند و به یاد موتا و به خاطر ایران از نو لشکر آراستند و به جنگ اعراب رفتند. پس از جدا شدن فرخان و اسفندیار، اکنون تعداد نفرات سپاه ایران کاهش یافته بود و در جنگ با اعراب شکست یافتند ولی جنگ را به شیوه اشکانیان (جنگ و گریز) ادامه دادند. اگر چه موتا در این رشته جنگها کشته شد ولی رشادتهای دیلمیان را برای همیشه در تاریخ ایران ماندگار ساخت.
منابع
تاریخ ایران دورهٔ یزگرد سوم
تاریخ پارسی
تاریخ ایران از حسن پیرنیا
تاریخ ایران دوره ساسانیان
اهالی ایران در سده ۷ (میلادی)
حمله اعراب به ایران
درگذشتگان دهه ۶۴۰ (میلادی)
دیلمیان
فرماندهان یزدگرد سوم
فرماندهان ساسانی
نیروهای نظامی کشتهشده در جنگ | مصر ساسانی (که در منابع پارسی میانه به صورت اگیپتوس شناخته میشود)، اشاره به دورهای کوتاه در تاریخ مصر روم و بخشهایی از لیبی دارد که تحت سیطره ساسانیان درآمد. این دوره از ۶۱۸ م. تا ۶۲۸ م. طول کشید. این استان روم در ابتدا در طی محاصره اسکندریه به شاهنشاهی ساسانی پیوست و ایرانیان به تدریج سیطره خود را بر دیگر بخشهای مصر گسترش دادند. دوره حکومت ساسانیان بر مصر وقتی به پایان رسید که شهربراز با امپراتور بیزانس، هراکلیوس متحد شد، به این صورت که هراکلویس به شهربراز کمک کند تا تخت شاهی ساسانی را تصاحب کند و شهربراز مصر را ترک کند و آن را به بیزانس برگرداند.
تاریخ
مصر در سال ۶۱۸ م.، توسط رهبر برجسته نظامی ساسانی شهربراز گشوده شد، او این استان را به شهرآلانیوزان سپرد. شهرآلانیوزان جایگاه کارفرامان-ایدار (پیشکار دربار) را داشت و نیرومندترین ایرانی در مصر بود. او افزون بر فرمانداری مصر، مامور مالیات این استان نیز بود و به احتمال فراوان در فیوم اسکان داشت.
در نوشتههای فارسی میانه، این کشور با نام آجیپتوس شناخته میشود و به اینگونه شناسانده میشود: Agiptus būm kē misr-iz xwānēnd 'سرزمین آجویپتوس که مصر نیز میخوانندش. رود نیل، rōd ī nīl نامیده میشود. شهرهای فراوانی از کشور نام برده شدهاست، مانند توفیس، کینون، بابل، از جمله برخی دیگر، که تسلیم شدگان ساسانیان را در این سرزمین نشان میدهد.
اگرچه مصر در تاخت و تاز ساسانیان آسیب فراوانی دید، ولی پس از بفرجام رسیدن گشایش، «آرامش، روامداری و بازسازی» جایگزین گشت. ساسانیان تلاش نکردند مردم مصر را وادار کنند که از دین خود دست بکشند و به دین زرتشتی بگروند. افزون بر این، ساسانیان ساختار اداری همانند امپراتوری بیزانس را بکارگیری کردند. با این همه، با اینکه از کلیسای مونوفیزیت پشتیبانی میکردند ولی کلیسای بیزانس را آزار میدادند. قبطیها شرایط را ارزشمند شمردند و بر بسیاری از کلیساهای ارتدوکس چیرگی یافتند.
ایستگاههای ساسانی فراوانی در کشور بود که دربردارنده Elephantine , Herakleia , Oxyrhynchus , Kynon , Theodosiopolis , Hermopolis , Antinopolis , Kosson , Lykos , Diospolis و Maximianopolis بود. کار این ایستگاهها گرد آوری مالیات و فراهم کردن سازوبرگ برای ارتش بود.
چندین برگه پاپیروس از گردآوری مالیات از سوی ساسانیان نام میبرند، که نشان میدهد آنها از روش همانند بیزانس برای گردآوری مالیات بهره میبردند. پاپیروس دیگری از یک مرد ایرانی و خواهرش نام میبرد، که نشان میدهد برخی خانوادهها به همراه سربازان در مصر اسکان داده شده بودند.
در ۶۲۶ م.، شهربراز با پادشاه ساسانی خسرو دوم (۵۹۰–۶۲۸ م.) نبرد کرد و بر او شورید. دانسته نیست شهرآلانیوزان از چه کسی پشتیبانی کردهاست، زیرا در هیچ بن مایه دیگری از او یاد نشده و از شهربراز در جایگاه فرمانروای استان نام برده شدهاست. پس از پایان جنگ شاهنشاهی ساسانی و امپراتوری بیزانس (۶۰۲–۶۲۸)، مصر به بیزانس بازگشت.
اگرچه فرمانروایی ساسانیان در مصر در سنجش با بیزانسیها چندان نبود، ولی برخی از آثار آنها هنوز هم دیده میشوند. جشن سال نوی قبطی به نام نیروز، جایی که شهدا و اعترافکنندگان بزرگ داشته میشود، از جشن نوروز ایرانیان در سال نو سرچشمه میگیرد. یکی دیگر از آیینهای بزرگداشت برگرفته از ساسانیان، روز صلیب مقدس است که به پیدا شدن صلیبی که عیسی بر | ارمنستان ساسانی (به – آرمین) به دورهای گفته میشود که قسمت شرقی ارمنستان بزرگ از سال ۳۸۴ تا ۵۹۱ میلادی زیر سلطه پادشاهان ساسانی قرار گرفت.
در سال ۳۸۴ میلادی شاهنشاهی ساسانی و امپراتوری بیزانس، ارمنستان را بین خود تقسیم کردند که بخش شرقی آن سهم ایران ساسانی شد و بخش غربی که کوچکتر بود، به بیزانس پیوست. کشمکشها در باب ارمنستان بین ایران ساسانی و امپراتوری روم شرقی از این پس هم، بارها پدید آمد اما این تقسیمبندی تا پایان عهد ساسانیان، کم و بیش، همچنان باقی ماند.
پیش زمینه
اردشیر بابکان حکومت ارمنستان را بخشی از دولت اشکانیان و یکی از دشمنان جدی خود میدانست که به هر نحو ممکن میبایست به آن سرزمین دست مییافت. بر اساس نوشتههای آگاتانگلوس یک سال بعد از مرگ اردوان پنجم، خسرو دوم ارمنستان توانست نیروهای نظامی خود را آمادهٔ نبرد با اردشیر سازد. او موفق شد سرزمین آشور را تسخیر کند و حتی به نزدیکی دروازههای تیسفون هم رسید.
خسرو تنها با سپاهیان اندک خود در برابر اردشیر و نیروی نظامیاش قرار گرفت. در این نبرد خسرو پیروز شد و اردشیر از صحنهٔ جنگ گریخت و خسرو با غنائم فراوان به ارمنستان بازگشت. یک سال بعد، خسرو قشون دیگری فراهم آورد و به سوی متصرفات اردشیر حرکت کرد. او طی ده سال توانست بخشی از سرزمینهای تحت سلطهٔ اردشیر را از زیر سلطهٔ ساسانیان خارج سازد. برای حل این مشکل اردشیر شورایی تشکیل داد و علاوه بر مشاوران نزدیکش، خاندانهای بزرگ پارتی را نیز به آن دعوت کرد. او در این شورا اعلام داشت اگر کسی از میان بزرگان بتواند خسرو، پادشاه ارمنستان، را از میان بردارد، به او پاداشی بزرگ و مقام دوم مملکت را اعطا خواهد کرد. پس از شنیدن سخنان اردشیر «آناک»، از بزرگان خاندان سورن، (بر اساس نوشتههای موسی خورنی نسب خاندان سورن یا سورنیان (به زبان ارمنی)، به سورن پسر دوم، آرشاویر کامساراکان میرسد. این خاندان در زمان اشکانیان و سپس، در دورهٔ ساسانیان، جزو هفت خاندان ممتاز ایران باستان محسوب میشدند). از میان جمع برخاست و آمادگی خود را برای نابودی خسرو اعلام داشت. خسرو بار دیگر تصمیم گرفت تا سپاهی برای مبارزه با اردشیر فراهم آورد. اما آناک، که قصد داشت در اولین فرصت نقشهٔ خود را عملی سازد طی ترفندی و به کمک برادرش با چاقو به خسرو حمله کرد و سپس بدون خانوادهاش و تنها با برادرش به سوی مستملکات ساسانیان گریخت اما سپاهیان ارمنی او و برادرش را در نزدیکی رود ارس به دام انداختند و آنها را کشتند. با شنیدن خبر کشته شدن خسرو، اردشیر بابکان بیدرنگ به همراه سپاهیانش به ارمنستان حمله کرد و در نهایت موفق شد این سرزمین را به تصرف خود درآورد. طی این حملات همهٔ اعضای خاندان سلسله اشکانی ارمنستان کشته یا اسیر شدند و تنها تیرداد سوم ارمنستان، پسر خسرو، به کمک معلمش به سرزمین روم گریخت. به این ترتیب، ساسانیان بر ارمنستان تسلط یافتند.
تاریخ
با به قدرت رسیدن ساسانیان بار دیگر رومیان و ایرانیان علیه یکدیگر وارد جنگ شدند. در این نبرد، که در آنتیرداد سوم، پادشاه ارمنستان فرماندهی بخشی از سپاه رومیان را به عهده داشت، نرسه، پادشاه ایران زخمی شد و افراد خانواده و جمعی | گرفته سن آنرا 265 میلادی با تقریب 75سال (265±75میلادی) تعیین کرده اند که نتیجه همان دوره اردشیر یا آغاز ساسانیان می شود ، گواه دوم ، همانندی بنا و مصالح به کار رفته در بنا نشان از آتشگاه های پایان دوران اشکانیان و آغاز دوره ساسانیان دارد و سومین گواه اینکه در زمان ساسانیان دین زرتشت دین رسمی کشور شد و بر شمار آتشگاه ها در سراسر ایران افزوده شد.
منابع
قربانی، نعیمه. کاخ شهرستانک. رشد آموزش تاریخ، شماره ۳۵ (تابستان ۱۳۸۸): ص۵۴–۵۵
پیوند به بیرون
شهرستانک (کرج)
شهرها و روستاهای تاتزبان | تپه خان کشته مربوط به دوره ساسانیان است و در شهرستان بهبهان، بخش مرکزی، روستای خیرآباد واقع شده و این اثر در تاریخ با شمارهٔ ثبت ۹۹۵۱ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
جستارهای وابسته
فهرست آثار ملی ایران
سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری
منابع
آثار دوره ساسانیان در شهرستان بهبهان
تپههای باستانی شهرستان بهبهان | کوه چنگ الماس در شمال شهر پیرتاج بیجار گروس استان کردستانواقع شدهاست. ارتفاع بلندترین قلهٔ آن به ۲۵۲۵ متر میرسد.
منابع
کوههای استان همدان | تپه بنیاد سر مربوط به دوره ساسانیان است و در شهرستان گلوگاه، بخش کلباد، دهستان کلباد غربی، شمال روستای قلعه پایان واقع شده و این اثر در تاریخ با شمارهٔ ثبت ۲۲۰۱۷ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
جستارهای وابسته
فهرست آثار ملی ایران
سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری
منابع
آثار دوره ساسانیان در شهرستان گلوگاه
تپههای باستانی شهرستان گلوگاه | ال کارمن د چوکوری () نام شهری در کشور کلمبیا است.
منابع
پیوند به بیرون
شهرداریهای بخش سانتاندر |
d3037b55-acb7-4a33-8111-37e07b3e262f | شاهنشاهی ساسانی | دورهٔ ساسانی یکی از مهمترین و سرنوشت سازترین دورههای تاریخ ایران شناخته میشود. شاهنشاهی ساسانی، واپسین شاهنشاهی ایرانی پیش از حمله اعراب به ایران و اسلام آوردن ایرانیان است. در دورهٔ ساسانی، تمدن ایرانی از بسیاری از جهتها به نهایت شکوفایی و پویایی خود رسید. ایران در دورهٔ ساسانیان، تأثیر فراوانی بر فرهنگ روم گذاشت. تأثیرات ساسانیان تنها محدود به مرزهای ایران نبود، بلکه تاثیراتش به هند، چین، اروپای غربی و آفریقا هم میرسد. ساسانیان نقشی برجسته در پدیداری هنر اروپایی و آسیایی در دورههای میانه داشتند. بخش بیشینه چیزی که امروزه به نام دوران طلایی اسلام در زمینهٔ هنر، معماری، موسیقی و دیگر زمینهها شناخته میشود، از ساسانیان به جهان اسلام منتقل و برده شد.جامعهٔ ساسانی به گونهٔ طبقاتی و لایه ای اداره و گردانده میشد. جامعه به چهار طبقهٔ موبدان، جنگاوران، دبیران و پیشهوران بخشبندی میشد. دین رسمی شاهنشاهی ساسانی، کیش زرتشتی بود و اوستا و زند بنمایه بنیادین دادستانی و دینی فرمانروایی ساسانی شمرده میشدند. دورهٔ شاهنشاهی ساسانیان، در سال ۶۵۱، پس از کشتهشدن یزدگرد سوم درگذر حمله اعراب به ایران، به پایان رسید و ایران زیر چیرگی اعراب مسلمان درآمد. | دین رسمی شاهنشاهی ساسانی چه بود؟ | false | {
"answer_start": [
825
],
"text": [
"کیش زرتشتی"
]
} | شاهنشاهی ساسانی (به فارسی میانه: 𐭲𐭯𐭩𐭲𐭯𐭮𐭯𐭮) با نام رسمی ایرانشهر (به پهلوی کتیبهای: 𐭠𐭩𐭫𐭠𐭭𐭱𐭲𐭥𐭩 به پهلوی کتابی: 𐬀𐬌𐬭𐬀𐬥𐬱𐬙𐬥𐬥)، پایان دورهٔ ایران باستان و آخرین شاهنشاهی ایرانی پیش از حمله اعراب به ایران در سدهٔ ۷ و ۸ میلادی بود که از سال ۲۲۴ میلادی تا ۶۵۱ میلادی به مدت ۴۲۷ سال بر ایران فرمان راند؛ شاهنشاهان این حکومت از خاندان ساسان بودند. این شاهنشاهی یکپارچه را اردشیر بابکان با شکست اردوان چهارم، واپسین شاهنشاه اشکانی، پایهگذاری کرد و بیش از چهار سده دوام آورد. شاهنشاهان ساسانی که ریشهشان از پارس بود، بر پهنهٔ بزرگی از آسیای غربی چیرگی یافته و در کنار امپراتوری روم-بیزانس، در گذر بازهٔ زمانی افزون بر ۴۰۰ سال، ابرقدرت جهان باستان شمرده میشدند. پایتخت ایران در این دوره، شهر تیسفون در نزدیکی بغداد در عراق امروزی بود. پرچم ایران باستان در این دوره، درفش کاویانی بود که پس از سرنگونی ساسانیان از میان رفت.
دورهٔ ساسانی یکی از مهمترین و سرنوشتسازترین دورههای تاریخ ایران شناخته میشود. در دورهٔ ساسانی، تمدن ایرانی در بسیاری از جَهات به نهایت شکوفایی و پویایی خود رسید. همچنین، ایران در دورهٔ ساسانیان، تأثیر فراوانی بر فرهنگ روم گذاشت. تأثیرات ساسانیان تنها محدود به مرزهای ایران نبود، بلکه تاثیراتش به هند، چین، اروپای غربی و آفریقا هم میرسد. ساسانیان نقشی برجسته در پدیداری هنر اروپایی و آسیایی در دورههای میانه داشتند. بخش بیشینهٔ چیزی که امروزه به نام دوران طلایی اسلام در زمینهٔ هنر، معماری، موسیقی و دیگر زمینهها شناخته میشود، از ساسانیان به جهان اسلام منتقل و برده شد.
جامعهٔ ساسانی به گونهٔ طبقاتی و لایهای اداره و گردانده میشد. جامعه به چهار طبقهٔ موبدان، جنگاوران، دبیران و پیشهوران بخشبندی میشد. دین رسمی شاهنشاهی ساسانی، کیش زرتشتی بود و اوستا و زند بُنمایهٔ بنیادین دادستانی و دینی فرمانروایی ساسانی شمرده میشدند. دورهٔ شاهنشاهی ساسانیان، در سال ۶۵۱، پس از کشته شدن یزدگرد سوم درگذر حمله اعراب به ایران، به پایان رسید و ایران به جز گیلان و تبرستان زیر چیرگی اعراب مسلمان درآمد.
تاریخچه
نام
بهطور رسمی، این امپراتوری به عنوان امپراتوری ایرانیان شناخته میشد (زبان پارسی میانه: ایرانشهر Ērānšahr، در زبان پارتی اشکانیان آریان شهر aryānrahr: این اصطلاح برای اولین بار در سنگنوشته شاپور یکم بر کعبه زرتشت آمدهاست جایی که شاه میگوید «من شاه ایران شهر (کشور ایران) هستم»
در واقع به این دلیل که خاندان ساسان به نام ساسان نامگذاری شدهاست، این امپراتوری در منابع تاریخی و دانشگاهی به عنوان امپراتوری ساسانی شناخته میشود. در زبان انگلیسی نیز به عنوان امپراتوری ساسانیان یاد میشود، مورخان نیز از امپراتوری ساسانی به عنوان امپراتوری نئو فارسی یاد کردهاند زیرا که پس از شاهنشاهی هخامنشی این دومین امپراتوری ایران بود که از پارس (Perse) برخاست.
شکلگیری و تاریخ دوره آغازین (۲۰۵–۳۱۰)
روایتهای متناقضی از سقوط امپراتوری اشکانی و در پی آن خیزش شاهنشاهی ساسانی وجود دارد که جزئیات این دوره را در هالهای از ابهام قرار دادهاست. شاهنشاهی ساسانی توسط اردشیر اول (اردشیر بابکان) در شهر استخر بنیان نهاده شد.
پاپک در آغاز حکمران ناحیهای بود که به آن «خیر» میگفتند. با این حال، در سال ۲۰۰ (بر طبق تورج دریایی ۲۰۵–۲۰۶)، او موفق به سرنگون کردن «گوچهر» از خاندان «بازرنگیان» شد. پاپک و بزرگترین پسرش شاپور، موفق شدند تا | دین در دوران ساسانی به رویدادهای مربوط به دین در دوران شاهنشاهی ساسانی از سال ۲۲۴ تا ۶۵۱ میلادی اشاره دارد. بهطور کلی تا عهد خسرو انوشیروان تاریخ ساسانیان عبارت بود از سعی در تقویت آیین ملی به منظور مبارزه با مذاهب تفرقهانگیز غیر ملی، یا تسامح در مقابل اینگونه مذاهب به قصد مقاومت در برابر نفوذ طبقهای که آیین ملی در دست آنها وسیلهای میشد برای کسب قدرت و اعمال نفوذ در امور حکومت. در بین کسانی که مشرب تسامح را در مسائل دینی جهت جلوگیری از قدرت گرفتن موبدان بکار بردند، میتوان از یزدگرد یکم و قباد یکم نام برد. شاپور دوم و خسرو انوشیروان کسانی بودند که در جهت تأمین وحدت کشور و به قصد مبارزه با عوامل مخالف، آیین زرتشت را با قدرت و شدت ترویج کردند. در عصر نخستین شاهنشاهان ساسانی دو گرایش دینی عمده، وجود داشت که هر یک از آنها میکوشید به آیین رسمی دستگاه دولتی تبدیل شود. نمایندگان این دو گرایش دینی، مانی و کرتیر بودند. شاهنشاهی به مقتضای وحدت سیاسی به دین رسمی واحدی نیاز داشت. آیین مانی از آنجا که عناصر اصلی ادیان بزرگ را در خود فراهم داشت جلب نظر میکرد. دین زرتشتی نیز که توانسته بود خود را با سنتها و معتقدات آریایی سازگاری بخشد، زمینهٔ بسیار مساعدی داشت. سرانجام در کشمکش میان این دو گرایش دینی، کرتیر پیروز شد و توانست قدرت سیاسی شگرف شاهنشاهی را پشتیبان خود سازد. ظاهراً دین زرتشتی در زمان بهرام دوم بهصورت دین رسمی درآمد.
دین در دوران اشکانی
با آنکه برخی از پادشاهان شاهنشاهی اشکانی ظاهراً به آیین زرتشت علاقه نشان میدادند، اما هیچ اصراری به تعیین و تحمیل یک دین رسمی بر تمام اقوام تابع نشان ندادند. در قلمروی آنها، هم آیین کهن آریایی رایج بود هم مزدیسنا هم آیین بودایی و مسیحی که هر کدام بیهیچ محدودیتی اعتقاد خود را ترویج می کردند، هم یهودیان و هم یونانی بیهیچ اشکالی مناسک دینی خود را به جا میآوردند.
اردشیر بابکان، پایهگذار سیاست اتحاد دین و دولت در ایران
پایهگذاری سیاست اتحاد دین و دولت در ایران قبل از اسلام به اردشیر بابکان (دوران پادشاهی از ۲۲۶ تا سال ۲۴۱ میلادی) پایهگذار دولت ساسانی نسبت داده شدهاست. بر طبق روایت طبری خاندان اردشیر متولی آتشکدهٔ ناهید در استخر قدیم فارس بودهاند و طبیعی است هنگامی که اردشیر به قدرت رسید، در پی این بوده باشد که دین مزدیسنا را که در زمان اشکانیان در کنار حکومت قرار داشت با حکومت یکی سازد و از آن به عنوان حربهٔ سیاسی بهره برد. عامل اجرای این سیاست از زمان اردشیر به بعد موبدی به نام کرتیر، موبد پرنفوذ دوران ساسانی بود که در مدت سلطنت شش پادشاه از اردشیر یکم تا نرسه میزیستهاست. زرتشتی بودن اردشیر و علاقهٔ او در نشر و ترویج آیین زرتشت و اقدام او جهت رسمی دین زرتشتی، در زمان او منجر به محدود کردن سایر ادیان نشد و توسعهٔ امپراتوری بدون اظهار تسامح دینی، مخصوصاً در اوایل دوران ساسانی غیرممکن بودهاست.
شاپور یکم، گسترش دین مانی
از روایتهای گوناگون چنین برمیآید که دومین شاه ساسانی، شاپور یکم (دوران سلطنت از ۲۴۱ تا سال ۲۷۱ میلادی) نسبت به ادیان و مذاهب و افکار خارجی | ارزش آنها در تمام دوره ساسانیان ثابت نبود. درهم نقره معمولاً به بین ۳٫۶۵ تا ۳٫۹۴ (سه و شصت و پنج تا سه و نود و چهار) گرم وزن داشت. این وزن بر اساس سکههای اشکانی و سکههای فنیقی است. در سکههای ساسانی نقش شاه همواره در یک طرف سکه حک شدهاست و در طرف دیگر معمولاً یک آتشدان است.
سکههای ساسانی از طلا و نقره و مس بود. سکههای نقره را زوزن میگفتند. تاریخ سکهها مشخص کننده سالهای سلطنت ساسانی است. خط و زبان سکهها، پهلوی ساسانی میباشد.
شاهنشاهان ساسانی
میراث و اهمیت
نفوذ شاهنشاهی ساسانی مدتها پس از فروپاشی آن ادامه داشت. این شاهنشاهی، تحت حکمرانی تعدادی از شاهان توانا پیش از فروپاشیاش، به یک رنسانس ایرانی دست یافت که نیروی محرکهای شد برای تمدنی تحت لوای دین نوظهور اسلام. شاهنشاهی ساسانی در ایران مدرن و نواحی حومه آن، به عنوان یکی از دوران شکوه و رونق تمدن ایرانی محسوب میشود.
در اروپا
فرهنگ ساسانیان و ساختار نظامی آن تأثیری شگرف بر تمدن روم گذاشت. ساختار ارتش روم تحت نفوذ روشهای جنگاوری ایرانی قرار گرفت. نظام شاهی روم، به تقلید از رسوم دربار ساسانی در تیسپون پرداختند و خودشان هم به نوبه خود بر روی سنتهای تشریفاتی دولتهای اروپای مدرن اثرگذار بودند. ریشهٔ تشریفات دیپلماسی اروپای مدرن به روابط دیپلماسی بین دولتهای ایران و شاهنشاهی روم نسبت داده شدهاست.
در تاریخ یهودیت
در شاهنشاهی ساسانی، تاریخ یهودیت رشد و توسعه شگرفی به خود دید. تلمود بابلی در قرون سه تا شش میلادی در ایران ساسانی تدوین شد و آکادمیهای آموزشی بزرگی در صورا و پومبدیتا بنیان نهاده شد که تبدیل به زیربنای دانشپژوهی یهودی شد. اشخاصی از خاندان شاهی همچون ایفرا هرمز ملکهٔ مادر شاپور دوم و شهبانو شوشاندخت، همسر یزدگرد اول، بهطور قابل توجهی به رابطه نزدیک بین یهودیان و دولت شاهنشاهی ساسانی در تیسپون کمک کردند.
در هندوستان
فروپاشی شاهنشاهی ساسانی باعث شد دین رسمی کشور از زرتشتی به اسلام تغییر پیدا کند. زرتشتیان به تدریج از یک دین اکثریت تبدیل به اقلیت شدند که زیر فشار قرار داشتند. تعداد زیادی از آنها برای نجات دادن دین و جان خود، شروع به مهاجرت از آنجا کردند. بر طبق قصه سنجان، در جایی که امروزه به آن گجرات میگویند مهاجرت کردند و به آنها آزادی بیشتری برای حفظ رسوم باستانی و آیینشان داده شد. نوادگان آن زرتشتیها نقشی کوچک اما قابل توجه در توسعه هندوستان ایفا کردند. امروزه ۷۰٬۰۰۰ زرتشتی در هند وجود دارند.
زرتشتیها هنوز از نوعی تقویم استفاده میکنند که در دوره ساسانی بنیاننهاده شده بود. مبدأ این تقویم هنوز از زمان بر تخت نشستن یزدگرد سوم محاسبه میشود که در سال ۶۳۲ میلادی بود.
جستارهای وابسته
سنگنوشتههای ساسانی
امپراتوری پارس
طبقات اجتماعی دوران ساسانی
شهرهای ساسانی
معماری ساسانیان
تاریخ ساسانیان
فهرست شاهنشاهان ساسانی
منبعشناسی تاریخ ساسانی
ارتش ساسانیان
فهرست نبردهای شاهنشاهی ساسانی
محله کوشکک جهرم
پانویس
منابع
تصویرها از:LIVIUS
شاهنشاهی ساسانی، تورج دریایی
تاریخ ده هزار سالهٔ ایران
شاهنامه فردوسی ج۳ و ج۴ تصحیح جیحونی، مصطفی نشر شاهنامه پژوهی
زریاب، عباس. تاریخ ساسانیان. تهران:دانشگاه آزاد ایران
سمیعی، احمد. ادبیات ساسانی. تهران. انتشارات دانشگاه آزاد ایران، ۱۳۵۵
حقشناس، سید علی، حاکمیت تاریخی ایران بر جزایر تنب و بوموسی، تهران، انتشارات سنا، ۱۳۸۹.
زارعی، محمد ابراهیم. آشنایی | شاهنشاهی ساسانی نه تنها سرزمین امپراتوری را برای قرنها از حملههای بیگانگان محفوظ داشت، بلکه با بهترین سپاهیان زمان خود، همانند رومیان رقابت کرد و آنان را در نبردهای بسیاری شکست داد. این ارتش دارای رتبهبندی نظامی پیشرفته بودهاست و مهمترین سطوح این ارتش وفادار به شاه، فرماندهی کل ارتش و ریاست سوارهنظام بودهاست. سواران زرهپوش ساسانی از نجبای جامعه بودهاند و تیراندازان ساسانی نیز شهرت فراوانی داشتند. این ارتش در محاصره مهارت بالایی داشت و دارای زیرساخت و دستگاههای جنگی پیشرفتهای بودهاست. این ارتش همچنین از جانوران نامرسومی در جنگها استفاده میکرد؛ رویارویی فیلهای ارتش ساسانی با رومیان، هولناک توصیف شدهاست. شاهنشاهی ساسانی که از سال ۲۲۴ میلادی بر ایران فرمانروایی کرد، در نهایت با حمله اعراب به ایران سرنگون شد و پایان دوران ساسانیان، سال ۶۵۱ میلادی در نظر گرفته شدهاست. با فروپاشی سلسلهٔ ساسانی و آتشکدهها، دوران سیستم شاهنشاهیهای ایرانی و همچنین فرهنگ متمایز آن، به گونهای پایان یافت و بقایای آخرین نمایندهٔ تمدن خاورمیانهٔ باستان، برچیده شد. این، آغاز پیدایش دوران و فرهنگ جدیدی برای ایران بود.
ورود اسلام، میاندورهٔ ایرانی و حملهٔ مغول
جنگهای طولانی ایران و روم باعث انحراف توجهها از رویدادهای دنیای عرب و فرسودگی ارتش شاهنشاهی ساسانی ساسانی شد. افزون بر آن، مناقشههای دروناجتماعی در اواخر دوران شاهنشاهی ساسانی، باعث ایجاد ضعفهایی شده بود که در سدهٔ هفتم، راه را برای حملهٔ اعراب به ایران باز کرد. به جز ترویج اسلام، اهداف مادی همانند دسترسی به راههای بازرگانی از انگیزههای اعراب برای فتح ایران بودهاست. خلافت راشدین با بهرهگیری از نیروهای متحد خود، موفق شد به شاهنشاهی ساسانی پایان دهد؛ پایان ساسانیان، آغازی رسمی بر سقوط شهرهای ایرانی بود و ارتش اعراب یکی پس از دیگری، شهرهای قلمروی ساسانی را فتح کرد. اگرچه، پس از این، برخی از شهرها به تنهایی ایستادگی کردند و مناطقی تا مدتها استقلال داشتند و کشمکشهای نژادی و مذهبی برای قرنها به اوج رسید. منابعی اعلام کردهاند که ایرانیان دین اسلام را با روحیههای خود موافق دانستند و به زور شمشیر مسلمان نشدند. منابعی نیز اعلام کردند که اعراب از طریق اعمال فشار و یک روند طولانی اسلامیسازی که با شکنجهٔ زرتشتیان همراه بود، اسلام را در ایران گسترش دادند. منابعی، تخریب کتابخانهها، مجازات مالیاتی برای پیروان ادیان دیگر، از بین بردن منابع دین زرتشت و تغییر زبان را از اقدامات سختگیرانهٔ اعراب در حکومت گستردهٔ آنان دانستهاند. با این وجود، ادبیات پارسی میانه پس از اسلام از بین نرفت و زرتشتیان میتوانستند با پرداخت جزیه به اعمال دینی خود بپردازند و نیایشگاههای آنان، در چند سده پس از اسلام هنوز برپا بودهاست. به مرور زمان، دین اسلام به شکلی مسالمتآمیز توسط ایرانیان پذیرفته شد و شماری از افراد سرشناس ایرانی، بدون فشار از دین زرتشت دست کشیدند. ایرانیان با گذر زمان، توانستند به بخشهای اداری حکومت وارد شوند و این در حالی بود که اعراب، به این کمک بومی نیاز داشتند.
خلیفههای عرب به برتری اعراب بر دیگر ملل باور داشتند و فشارهای فراوانی بر ملل مغلوب، همانند ایرانیان آوردند. با گذشت زمان، خراسان پایگاهی برای مخالفان خلفای عرب شد و ایرانیان کمک کردند که خلافت عباسی جایگزین خلافت اموی شود؛ رویدادی که باعث نشد آنها از سلطهٔ اعراب خارج | اتحاد تاج و آتشگاه (Etehad-Taj va atashgah) اصطلاحی است که برای شکلگیری اولین حکومت مذهبی جهان در نظام شاهنشاهی ساسانی که دارای ایدئولوژی دینی بوده به کار گرفته میشود. مدل اتحاد تاج و آتشگاه با مدل حکومتی تئوکراسی به معنی جاری شدن اراده خداوند در حکومت متفاوت است. در حکومتهای پیش از امپراطوری ساسانی در ایران دین رسمی وجود نداشت.هم در دوران هخامنشی هم مادها و اشکانیان فاقد دین رسمی بودند و کشورهای تحت امر این حکومتها از آزادی کامل مذهبی برخوردار بودند اما برای اولین بار شاهنشاهی ساسانی متوجه قدرت فراوانی میشود که میتواند با بهکارگیری عنصر مذهب در حوزه سیاست به وجود آورد. دکتر آرمان زرگران در تببین این نوع از حکومت در صفحه ۲۸ کتاب مقدمهای بر پزشکی دوران ساسانیان میگوید:
اردشیر بابکان با به قدرت رسیدن و تسلط بر سرزمینهای ایران، مدل فرمانروایی اشکانیان را را بطورکامل تغییر داد و حکومت مرکزی مقتدری را بر شکل ملوک الطوایفی پیشین ترجیح داد. در دوره ساسانی حکومتی منظم و مقتدر به وجود آمد که بر چهار گوشه مملکت اشراف کامل داشت. دومین خصیصه حکومت ساسانی نگاه مذهبی آن بود. حکومت ساسانی حکومتی با نگاه زرتشتی است که دین و قدرت حاکمه در آن در هم تنیده شده بودند این وضعیت را اتحاد تاج و آتشگاه مینامند.
نحوه شکلگیری
اردشیر یکم ساسانی یا اردشیر بابکان که بنیانگذار امپراطوری ساسانی بود پس از شکست آخرین شاهنشاه اشکانی، اردوان پنجم در سال ۲۲۴ میلادی در امپراطوری اشکانی را برانداخت. او پسر یک موبد زرتشتی بود و یک معلم معنوی پر قدرت به نام تنسر که او نیز موبد پرقدرتی بود در بخش بزرگی از زندگی او حضور داشت. او متوجه شد که اگر بتواند بین تاج پادشاهی و نیروی مذهبی که موبدان زرتشتی در مؤمنان خود ایجاد میکنند اتحادی به وجود آورد قدرتی را خلق کرده که تا پیش از این دیده نشدهاست. به عبارت دیگر امپراطوری اشکانی در اوج اقتدار توسط قدرت مذهبی موبدان که تصمیم گرفته بودند که قدرت سیاسی را هم با خود همراه سازند برچیده شد. اردشیر یک نظام ایدئولوژیک پر قدرت در امپراطوری ساسانی به وجود میآورد و حتی به صرب سکههایی که این اتحاد را نشان دهد میپردازد. در سکه ای گه به نام اردشیر بابکان ضرب شده یک طرف تصور اوست و طرف دیگر نمادی است که از سه عنصر تشکیل شدهاست. در مرکز سکه اورمزد قرار دارد و دو طرف «ستون مقدس» در سمت راست امپراتور یا همان اردشیر پاپکان و در سمت چپ یک موبد که احتمالاً تنسر باشد قرار دارد.
ایمان خسروی در مطالعه سنگ نگاشتههای ساسانی در ذیل مبحث "آغاز اتحاد دین و دولت با حمایت تنسر مینویسد:
"نخستین بار دستگاه روحانیت در بازهٔ فرمانروایی بهرام اول تا پادشاهی نرسه بود که در صدر طبقات اجتماعی قرار گرفت؛ طوریکه دین رسمی زرتشتی نیز به دین دولتی تبدیل شد، بدینمعنی که اردشیر و شاپور اول، حا کمیت توأمان دین و دولت را خود در دست داشتند.
البته سرور خراشادی نیز مفصلاً به موضوع صدرنشینی روحانیت در دوران ساسانی میپردازد. او در اینباره میگوید:
صدرنشینی تشکیلات روحانی در جامعه ساسانی، فرایندی مقطعی و تبدیل آن به دستگاه دینی-دولتی، فرایندی تدریجی بود که به تاسی از سیاستهای وقت، قوت و رخوت | اوستاتیوس یا اِوستاتی متسخِتِلی یکی از کسانی است که توسط کلیسای ارتدکس شرقی، در زمرهٔ قدیسان شمرده شدهاست. او به دلیل تغییر دین از زرتشت به مسیحیت، در سال ۵۵۰ میلادی توسط مقامات نظامی ساسانیان در کارتلی اعدام شدهاست.
منابع
اعدامشدگان اهل ایران
اعدامشدگان بدست شاهنشاهی ساسانی
اعدامشدگان به اتهام ارتداد
اعدامشدگان سده ۶ (میلادی)
اهالی ایران در سده ۶ (میلادی)
اهالی متسختا
افراد گرجی ایرانیتبار
درگذشتگان دهه ۵۵۰ (میلادی)
سال زادروز نامشخص
شهیدان مسیحی سده ۶ (میلادی)
قدیسان اهل ایران
قدیسان کلیسای ارتدکس شرقی
قدیسان گرجستان
گرویدگان از مزدیسنا به مسیحیت
مسیحیان اهل ایران
مسیحیان شاهنشاهی ساسانی
مسیحیت در شاهنشاهی ساسانی | در سیستان حفظ کردند، با این حال با ظهور شاهنشاهی ساسانی، تحت فرمان آنان درآمدند.
شاهنشاهی کوشان
شاهنشاهی کوشانی یک امپراتوری باستانی به مرکزیت سرزمین بلخ (باختر) در افغانستان امروزی بود که توسط یوئهچیها در سده نخست میلادی بنیان گذاشته شد. این شاهنشاهی در اوج گستره خود در زمان کانیشکا افغانستان امروزی، بلوچستان، شمال هند و بخشهایی از آسیای میانه مانند سغد و خوارزم را زیر فرمان خود داشت.
کوشانها یکی از پنج تیره یوئهچی بودند که در جریان مهاجرت از آسیای میانه به سمت سرزمینهای ایرانی شرقی در افغانستان امروزی، بلوچستان و به ویژه بلخ ساکن شدند. یوئهچی شکل چینی نام این اقوام است و نام اصلی آنها به دست ما نرسیدهاست. با این حال امروزه تاریخنگاران معتقدند که یوئهچی به شکل اتحادیهای از اقوام ایرانیتبار یوئهچی از منطقه باختر (بلخ) و تخاری بودند.
کوشانها با امپراتوری روم، شاهنشاهی ساسانی، پادشاهی آکسوم و دودمان هان امپراتوری چین روابط دیپلماتیک داشتند. با وجود اینکه هنر، فلسفه و دانش بلخی در دوران کوشانها دوران طلاییای را پشت سر گذاشت، از آثار کوشانی به جز سنگنبشتههای سلطنتی چیزی به دست ما نرسیدهاست و بیشتر تاریخ این امپراتوری را باید در منابع خارجی جست.
شاهنشاهی کوشانی با حملات امپراتوری گوپتا، هپتالیان، شاهنشاهی ساسانی و کیداریان از بین رفت.
شاهنشاهی ساسانی
شاهنشاهی ساسانی که نام رسمیاش ایرانشهر بود، دوره پایانی ایران باستان بود که از سال ۲۲۴ تا ۶۵۱ میلادی به مدت ۴۲۷ سال بر ایران فرمان راند؛ شاهنشاهان این دولت از دودمان ساسانیان بودند. این شاهنشاهی یکپارچه را اردشیر بابکان با شکست اردوان پنجم، واپسین شاهنشاه اشکانی، پایهگذاری کرد. شاهنشاهان ساسانی که ریشهشان از پارس بود.
شاهنشاهی کوشان در اوایل و میانههای سده سوم میلادی تحت فشار نیروهای ساسانی از هم فرو پاشید. بخشهای غربی آن شامل بلخ (مرکز امپراتوری)، سغد، گنداره و قسمتهایی از هند تحت فرمان ساسانیان درآمد. ساسانیان این مناطق را به پادشاهی نیمه مستقلی به نام کوشانشهر بدل کردند و گروهی از شاهزادگان ساسانی موسوم به کوشانشاهان بر آن فرمان راندند.
کوشانشهر یکی از استانهای شاهنشاهی ساسانی بود که در منطقه بین دره کابل و دره پیشاور واقع گردیده بود. منطقه بلخ یا در دوران متاخرتر، تخارستان، مرکز این استان و شرق ایرانشهر بود که بر سغد و گنداره نیز نظارت داشت و با فتح این ناحیه ساسانیان به این امکان دست پیدا کردند تا بر راههای تجاری آسیای میانه نظارت کنند. همچنین به دلیل اهمیت ادامه تجارت با هند، حاکمان این منطقه ضرب سکه به شکل سکههای کوشانی ادامه دادند.
کوشانشهر با حمله کیداریان سقوط کرد.
کیداریان طبق منابع غربی به گروهی از اقوام ایرانیتبار گفته میشود و طبق منابع چینی، کیداریان بازماندگان قوم کوشانیان یا جزئی از کوشانیان بودهاند. به هر حال در مورد این قوم هنوز نمیتوان بهطور مشخص سخن گفت.
پیروز، پادشاه ساسانی (۴۵۹ تا ۴۸۳ میلادی)، توانست بهطور کامل کیدارها را مغلوب کند و آنان را تا قندهار کنونی پس براند. اما قوم دیگری موسوم به هپتالیان به نواحی تخارستان هجوم آورده و پیروز ساسانی را شکست دادند. با این حال ساسانیان در نیمههای سده ششم میلادی با موفقیت هپتالیان را شکست داده و بار دیگر ایران شرقی تحت حاکمیت شاهنشاهی ساسانی درآمد اما شاهنشاهی ایران در میانههای سده هفتم میلادی توسط مسلمانان فتح | دریگان (پارسی میانه: Darigān) یک نیروی نظامی ویژه در ارتش شاهنشاهی ساسانی بود که در کنار پشتیگبان به محافظت از شاهنشاه ساسانی میپرداختند. اعضای دریگان از میان خانوادههای اصیل و شاخص درون شاهنشاهی انتخاب شدند. اعضای دریگان به وظایفی مانند نگهبانی از دروازههای کاخ و شرفیابی مهمانان و رهبران خارجی به شاهنشاه میپرداختند و گهگاه به عنوان مشاوران نظامی یا دیپلماتهای پادشاه عمل میکردند.
جستارهای وابسته
ارتش شاهنشاهی ساسانی
منابع
سازمانهای نظامی شاهنشاهی ساسانی
شاهنشاهی ساسانی | کتولف یک نجیبزاده هپتالی و مشاور شاهنشاه خسرو انوشیروان ساسانی () بود.
منابع
اهالی سده ۶ (میلادی)
خسرو انوشیروان
هپتالیهای شاهنشاهی ساسانی
افراد مرتبط با شاهنشاهی ساسانی | چقاسیاه یک روستا در ایران است که در دهستان نهرمیان واقع شدهاست.
منابع
پیوند به بیرون
روستاهای شهرستان شازند |
e806b539-2d6f-4fea-9df2-93d35dbeb3e8 | شاهنشاهی ساسانی | دورهٔ ساسانی یکی از مهمترین و سرنوشت سازترین دورههای تاریخ ایران شناخته میشود. شاهنشاهی ساسانی، واپسین شاهنشاهی ایرانی پیش از حمله اعراب به ایران و اسلام آوردن ایرانیان است. در دورهٔ ساسانی، تمدن ایرانی از بسیاری از جهتها به نهایت شکوفایی و پویایی خود رسید. ایران در دورهٔ ساسانیان، تأثیر فراوانی بر فرهنگ روم گذاشت. تأثیرات ساسانیان تنها محدود به مرزهای ایران نبود، بلکه تاثیراتش به هند، چین، اروپای غربی و آفریقا هم میرسد. ساسانیان نقشی برجسته در پدیداری هنر اروپایی و آسیایی در دورههای میانه داشتند. بخش بیشینه چیزی که امروزه به نام دوران طلایی اسلام در زمینهٔ هنر، معماری، موسیقی و دیگر زمینهها شناخته میشود، از ساسانیان به جهان اسلام منتقل و برده شد.جامعهٔ ساسانی به گونهٔ طبقاتی و لایه ای اداره و گردانده میشد. جامعه به چهار طبقهٔ موبدان، جنگاوران، دبیران و پیشهوران بخشبندی میشد. دین رسمی شاهنشاهی ساسانی، کیش زرتشتی بود و اوستا و زند بنمایه بنیادین دادستانی و دینی فرمانروایی ساسانی شمرده میشدند. دورهٔ شاهنشاهی ساسانیان، در سال ۶۵۱، پس از کشتهشدن یزدگرد سوم درگذر حمله اعراب به ایران، به پایان رسید و ایران زیر چیرگی اعراب مسلمان درآمد. | یکی از مهمترین دورههای سرنوشت ساز ایران کدام است؟ | false | {
"answer_start": [
0
],
"text": [
"دورهٔ ساسانی"
]
} | گفته میشود.
اگرچه هر وسیلهای را که صدا بدهد میتوان ساز دانست ولی در کل منظور از ساز وسایلی است که صرفاً برای اجرای موسیقی ساخته میشود.
احتمالاً قدیمیترین وسیله تولید موسیقی صدای انسانی است. بعد از آن شاید انواع سازهای کوبهای و پس از آن سازهای بادی قدمت بیشتری دارند. یک قطعه استخوان سوراخ شده مربوط به دوره انسان نئاندرتال را قدیمیترین ساز بادی کشفشده میدانند.
سازهای موسیقی ایرانی
سازهای بادی
نی
نی از قدیمیترین این نوع است و شامل یک لوله استوانهای از جنس نی بوده که دارای هفت بند و شش گرهاست. نی از دسته سازهای محلی است و تقریباً در تمام نقاط ایران معمول و رایج است.
سرنا
سرنا ساز دیگری از خانواده آلات موسیقی بادی است که در تمام نقاط ایران معمول است و شامل سرنای بختیاری و موسیقی آذربایجانی و خراسانی است. در ایران این ساز به همراه دهل یا نقاره نواخته میشود. لازم است ذکر شود که نواختن این ساز در نقاط مختلف کشور در مواقع خاصی و به منظورهای مختلف انجام میشود. در لرستان و کردستان با نواختن دهل و سرنا مرگ کسی را خبر میدهند و در شمال به همراهی طناب بازها سرنا نواخته میشود و در آذربایجان غربی، روستائیان در عروسیها حین رقص چوبی، سرنا مینوازند.
کرنا
کرنا: سازی قدیمی و تاریخی است که در استانهای مختلف ایران به شکلهای متفاوت ساخته و اجرا میشود. مهمترین کرناها، کرنای شمال، گیلان و کرنای مشهد و بختیاری است. این ساز بیشتر در خوزستان و فارس و چهار محال و گیلان مورد استعمال قرار میگیرد.
نی انبان
نی انبان بیشتر در جنوب ایران مورد استفاده قرار میگیرد و در بعضی نقاط ایران آن را " خیک نای " نیز مینامند.
سازهای زهی کششی و زخمهای
کمانچه
یکی از قدیمیترین سازهای زهی، کمانچه است که اولین شکل ویولون امروزی است. این ساز نقش تک نواز و همنواز، هر دو را به خوبی اجرا میکند. کمانچه سازی ملی است. در تمام استانهای ایران نواختن آن متداول است و بیشتر در میان طوایف لر و بختیاری رواج دارد. این ساز در مناطق مختلف ایران دارای اشکال و فونکسیون گوناگونی است. به عنوان نمونه کمانچه ترکمنی کوچکتر و یک سیم کمتر دارد. امروزه این ساز در گستره آلتو هم مورد استفاده است.
از سازهای دیگر میتوان از قیچک نام برد که قژک هم مینامند. این ساز امروزه در گستره باس هم ساخته و نواخته میشود. در این دسته میتوان از چند ساز گمشده در طول تاریخ هم نام برد: دلربا و رباب زهی
قانون
قانون یک ساز است متعلق به خانوادهٔ قدیمی سیتار (Cythare) که از سازهایی است که از کهن در موسیقی ایرانی به کار میرفته و توانایی بیان گوشههای موسیقی ایرانی را دارد. این ساز در سدههای میانه تحت عنوان Canon یا miocanon به اروپا برده شد. این ساز دارای یک جعبهٔ چوبی به شکل ذوزنقهاست که به وسیلهٔ دو انگشت سبابه و دو مضراب (که میان حلقهای که به انگشت کردهاند و خود انگشت قرار میگیرند) نواخته میشود.
بربط
بربط سازی ایرانی از خانواده سازهای رشتهای مفید که به آن " العود یا لوت " نیز میگویند. ساختمان این ساز شبیه گلابی است که از درازا به دو نیم شدهاست. دارای کاسهای بزرگ و دستهای کوتاه که در آغاز سه | ایران، یکی از زلزلهخیزترین کشورهای جهان با گسلهای فراوانی است که حدود ۹۰٪ مساحت آن را میپوشاند. بخش هایی از کلانشهرتهران روی یکی از خطرناک ترین گسل های ایران قرار دارد. این مقاله و در جدول زیر زلزلههای بیش از ۴/۵ ریشتر و مهم آورده شدهاست.
سدهٔ ۱۴
سدهٔ ۱۳ و پیش از آن
سدهٔ ۵ و پیش از آن
منابع
ده سال زلزله در ایران؛ کدام استانها بیشتر لرزیدند؟
فهرستهای رویدادها در ایران
فهرستهای زمینلرزهها بر پایه کشور
فهرستهای مربوط به ایران | یکی از استان های جدید التاسیس کشور عمان
منابع
استان شرقیه جنوبی
استانهای عمان
فهرست استانهای عمان | یکی از استان های جدید التاسیس کشور عمان
منابع
استان شرقیه شمالی
استانهای عمان
فهرست استانهای عمان | ال یولاین یک منطقهٔ مسکونی در عربستان سعودی است که در استان جازان واقع شدهاست.
جستارهای وابسته
فهرست شهرهای عربستان سعودی
منابع
مناطق مسکونی در استان جیزان | آساران یک اندیس فلزی است که در شهر سمنان استان سمنان قرار دارد و مادهٔ معدنی موجود در آن، سرب و روی است.
جستارهای وابسته
فهرست اندیسهای استان سمنان
منابع
اندیسهای استان سمنان
اندیسهای فلزی | ال مایاسام یک منطقهٔ مسکونی در عربستان سعودی است که در استان جازان واقع شدهاست.
جستارهای وابسته
فهرست شهرهای عربستان سعودی
منابع
مناطق مسکونی در استان جیزان | سیرا مادره ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
سیرا مادره خاوری
سیرا مادر، کالیفرنیا
صفحههای ابهامزدایی مکانها | محاصره فوشیمی () یک جنگ حیاتی در مجموعهای که منجر به نبرد سرنوشتساز نبرد سکیگاهارا شد. در پایان نبرد سکیگاهارا بود که دوره سنگوکو یا دوره جنگهای داخلی ژاپن به پایان رسید.
منابع
درگیریها در ۱۶۰۰ (میلادی)
ژاپن در ۱۶۰۰ (میلادی)
محاصرههای شامل ژاپن
نبردهای ژاپن | مجازات هر دو طرف دعوا ، یکی از قوانین کیفری ژاپن در قرون وسطی تا دوران مدرن نخستین بود. این قانون به این معنی است مهم نیست که کدام یک از دو طرفِ درگیری اشتباه کرده و کدام بر حق بوده بلکه از نظر این قانون مهم جرم بودن نزاع و جنگ است و در صورت بروز آن هر دو طرف دعوا باید مجازات شوند.
جستارهای وابسته
دوره ادو
کاتاکیئوچی
منابع
دوره ادو
قوانین کیفری ژاپن |
be3291c7-117d-4e1d-b120-809927cc5484 | شاهنشاهی ساسانی | جانشین یزدگرد اول، پسر او، بهرام پنجم (۴۲۱–۴۳۸) معروف به بهرام گور بود، یکی از شناختهشدهترین شاهان ساسانی که قهرمان بسیاری از افسانهها در ادبیات فارسی است. این افسانهها حتی پس از نابودی شاهنشاهی ساسانی توسط اعراب هم پایدار ماندند. بهرام پنجم، که عمدتاً با نام بهرام گور شناخته میشود، پس از مرگ ناگهانی یزدگرد اول (یا ترور او)، به رغم مخالفتهای اشراف و با کمک منذر، شاه عربی حیره، تاج پادشاهی را تصاحب کرد. مادر بهرام پنجم شوشاندخت،دختر رأس جالوت یهودی بود. در ۴۲۷، او در شرق با قبایل بیابانگرد هپتالیان مبارزه کرد و آنها را درهم شکست و نفوذ خود را تا آسیای میانه گسترش داد که در آنجا تصویر او برای قرنها بر روی سکههای بخارایی (در ازبکستان امروزی) نقش بسته بود. بهرام پنجم پادشاه دستنشانده ایران در ارمنستان را برکنار کرد و آنجا را به یکی از استانهای ایران تبدیل کرد. | مادر بهرام پنجم که بود؟ | false | {
"answer_start": [
428
],
"text": [
"شوشاندخت"
]
} | بهرام پنجم یا وهرام پنجم (به پارسی میانه: 𐭥𐭫𐭧𐭫𐭠𐭭؛ ۴۰۰ تا ۴۳۸ میلادی)، مشهور به بهرام گور، پانزدهمین شاهنشاه ایران و انیران از دودمان ساسانی بود که در سال ۴۲۱ میلادی بهجای پدرش، یزدگرد یکم، بر تخت شاهنشاهی ایرانشهر نشست و تا سال ۴۳۸ میلادی سلطنت کرد. او را در ابتدا به لخمیان که دستنشاندهٔ شاهنشاهی ساسانی بود، سپردند تا تربیت شود. بعد از مرگ یزدگرد، سپاهی از منذر بن نعمان گرفت، به تیسفون آمد و با حل اختلافاتی که با بزرگان داشت و همچنین شکست دادن خسرو، مدعی حکومت ساسانی، به سلطنت رسید.
بهرام در اولین سال حکومتش با امپراتوری بیزانس وارد جنگ شد که این جنگ که زمینهٔ دینی داشت و به دلیل اختلافات مسیحیان و زرتشتیان آغاز شد. در این جنگ ابتدا رومیان به پیروزیهایی رسیدند ولی با رسیدن سپاه منذر به یاری ساسانیان، این نبرد ادامه یافت تا جایی که طرفین نبرد را بیحاصل دیدند و معاهدهای مبنی بر صلح دینی منعقد کردند، ولی طی نقض قراداد اختلافات آنها شدت گرفت تا با پیشنهاد بهرام صلح دیگری صورت گرفت. پس از بستهشدن قرارداد صلح، اهالی دیلم بر سر این مسئله بر ضد بهرام شوریدند اما بهرام آنها را سرکوب کرد. در دوران بهرام حملات هپتالیان از شرق شدت گرفت و او برادرش نرسه را موقتاً بر تخت نشاند و به مبارزه با هپتالها پرداخت و بهرام در این نبرد پیروزیهایی بهدستآورد. همچنین، به هندوستان حمله کرد.
ارمنستان از جمله مسائل دیگری که همواره مورد توجه ساسانیان و هم چنین بهرام بودهاست که از اصلیترین دلایل کشمکشهای ایرانیان و رومیان بودهاست. در دورانی که بهرام درگیر جنگ با اقوام شرقی بود، خاندان اشکانی ساکن ارمنستان این فرصت را مغتنم شمردند و بر ارمنستان چیره شدند، ولی بعد از مدتی در اثر درگیری با ناخارارها تضعیف شدند و ارمنستان بار دیگر جزو ایالات ایران گشت. در دورهٔ بهرام در اثر رفتار خشونتآمیزی که با مسیحیان داشت به مهاجرت اجباری آنها منجر شد اما رفتار او با یهودیان کاملاً مسالمت آمیز بود و عدهای آن را ناشی از یهودی بودن مادر بهرام میپندارند.
بهرام از جمله شناختهشدهترین پادشاهان ساسانی است که داستانهای بسیاری را در ادبیات فارسی به او نسبت داده و شعرهای فراوانی را راجع به او سرودهاند. مرگ بهرام نیز در ادبیات با افسانه پیوند خوردهاست، بهطوری که در پی شکار گوری به باتلاق فرورفته است. او به شکار گورخر علاقه بسیاری داشت و در تاریخهای سنتی آمدهاست که نهایت یک روز در حین شکار گور در باتلاقی فرورفت از دنیا رفت.
ریشهٔ نام
بهرام از کلمهٔ ایرانی باستان «Vṛθragna» و اوستایی «Vərəθraγna» به معنی «خدای پیروزی» گرفته شدهاست و معادل آن در زبان پارسی میانهٔ «Warahrān» و «Wahrām» (که بیشتر «wlhlʾn» تلفظ میشود)، در و زبان پارتی «*Warθagn» است که به صورت قرضی در زبان ارمنی «Vahagn» و به صورت «Wa(r)hrām» (که «wryhrm» تلفظ میشود) به صورت قرضی در زبان ارمنی «Vrām» تلفظ میشود.
نام بهرام در اوستایی «وِرِثرَغنه» و در فارسی میانه «وَرَهران» و «وَهرام» بوده و معنی آن «آمادهٔ نبرد» و «پیروزمند» است. بهرام نه تنها در منابع اسلامی متقدم، بلکه در بعضی از متنهای پهلوی مانند زَندِ وَهمَن یَسن و شهرستانهای ایران نیز به لقب «گور» مشهور گشتهاست؛ و حتی | خسرو (به پارسی میانه: 𐭧𐭥𐭮𐭫𐭥𐭣𐭩)، که بیشتر با نام خسرو زورستان شناخته میشود، مدعی تاج و تخت شاهنشاهی ساسانی در سال ۴۲۰ میلادی بود.
زندگینامه
خسرو فرزند بهرام چهارم، سیزدهمین شاهنشاه ساسانی بود. گروهی از اشراف پس از مرگ پسرعمویش شاپور چهارم، او را به عنوان شاهنشاه اعلام کردند. بهرام پنجم (بهرام گور)، دیگر پسرعموی خسرو، با این تصمیم اشراف مخالفت کرد و از شاه حیره تقاضای پشتیبانی نظامی کرد و او لشکری به بهرام داد. سپس بهرام به تیسپون تاخت و قول داد که همانند پدرش، یزدگرد یکم (یزدگرد بزهکار) پادشاهی نخواهد کرد. بر طبق شاهنامه، بهرام گور پیشنهاد کرد که جامه و تاج شاهی بین دو شیر قرار داده شود، کسی که بتواند شیرها را کشته و آنها را بردارد، شاه ایران شناخته شود. در این مسابقه که گفته میشود خسرو از شرکت در آن سرباز زد، بهرام گور موفق شد شیرها را کشته و تاج و جامه را بردارد و به این ترتیب شاهنشاه ایران شود. در مورد سرنوشت خسرو چیزی دانسته نیست.
منابع
}}
درگذشتگان سده ۵ (میلادی)
شاهنشاهان ساسانی سده ۵ (میلادی)
شخصیتهای شاهنامه
غاصبان | کرد تا به بیزانس بروند. اسپهبذ با انجام این کار خود، به همسایهٔ غربی رفت و فرمانده سپاه شرقی روم که آناتول نام داشت، او را به فرمانده عربهایی که تحت سیطره روم بودند قرار داد. تئودوسیوس دوم، امپراتور بیزانس، در خواست ایران را مبنی بر تسلیم کردن مسیحیان پناهنده را نپذیرفت، بهرام نیز شروع به شکنجه و تصاحب اموال معدنچیان رومی فعال در معادن طلا و نقره ایران کرد.
علاوه بر این، مسیحیان در ایران با یک دیگر دچار تفرقه شده بودند. به گونهای که بعضی از آنها اسقف شهر هزمرد، دادیشوع، را متهم کردند که اشیا مقدس را دزدیده و فروختهاست و به شکنجه آنها پرداختهاست. با میانجگری تئودویوس دوم، دادیشوع که توسط بهرام به زندان افتاده بود، آزاد شد و پس از آنان به بهرام استعفاء خود را اعلام کرد و پس از همراهی دوستان وی، طی گردهمایی استقلال کلیسای ایران از کلیسای غرب اعلام شد تا بدین شکل روابط مسیحیان ایران و غرب بهطور کامل قطع شد. این گونه مسیحیان ایران مستقل از مسیحیان روم از استقلال و آزادی نسبی برخوردار شدند که این خود سبب رشد فزاینده مسیحیان در فضای ایران زرتشتی شد و همچنین دیگر مسیحیان ایران به عنوان خائن یا طرفدار روم محسوب نمیشدند.
بهرام گور و یهودیان
طبق منابعی همچون شهرستانهای ایرانشهر، مادر بهرام گور دختر یک یهودی تبعیدی بود بدین ترتیب خود نیز از منظر یهودیان پادشاهی یهودی محسوب میشد و در بین آنها از احترام زیادی برخوردار بود؛ ولی در گزارشهای منابع یهودی همچون تلمود، مادر بهرام یهودی نبودهاست بلکه وی در دوران حکومتش سیاست تساهل دینی نسبت به یهودیان در پیش گرفتهاست.
منش بهرام گور
شهرت بهرام گور
عشق بهرام گور به موسیقی نیز که در روایات نقل شده، در واقع نشان دهندهٔ علاقهٔ او به شعر و شاعری است. بر پایهٔ بعضی گزارشها، بهرام تقسیمبندی طبقهٔ نوازندگان و خنیاگران را که از روزگار اردشیر بابکان متداول بود، تغییر داد و نوازندگانی را که موجب شادی او میشدند، گاه از درجهٔ پایین به درجهٔ میانه، و نوازندگان درجهٔ میانه را به درجهٔ بالا میرساند. روش بهرام گور تا مدتها برقرار بود تا اینکه خسرو انوشیروان، درجهبندی نوازندگان را به وضع زمان اردشیر بابکان بازگرداند. همچنین به درخواست بهرام، ۱۲ هزار زن و مرد از نوازندگان هندی - که بعدها زُط یا لوری خوانده شدند - به ایران آمدند و بهرام ایشان را در سراسر مملکت پراکنده کرد تا مردم روزگار را به شادی و شادخواری بگذرانند.
شهرت و محبوبیت بهرام گور نزد مردم چنان بودهاست که بعضی از سلسلههای ایرانی و خاندانهای قدرتمند پس از اسلام، برای به دست آوردن مشروعیت سیاسی، خود را به بهرام منتسب میکردند. از جمله این خاندانها، صفاریان، بوئیان، شروانشاهان و آل میکال را میتوان نام برد.
وجه تسمیه و تصویر بهرام در منابع
بهرام پنجم یکی از پادشاهان معروف و شایسته در عصر ساسانیان است. در تاریخ ایرانیان همواره از او به خوبی یاد میکنند. در منابع ادبی ایرانی و عربی، از شکارهای حیرتآور، بخشایش و جنگاوری او در جنگها و شادیها سخن گفته میشود. بسیاری از منابع، هم چون تاریخ یعقوبی، زند وهمن یسن و شهرستانهای ایرانشهر او را بهرام گور میخوانند؛ ولی خوارزمی میگوید، بهرام به دلیل علاقهٔ خاصی | از او شاپور سوم از سال ۳۸۳ تا ۳۸۸ میلادی حکومت کرد و گویا در اثر حادثهای کشته شد.
پس از وی بهرام چهارم که پیش از سلطنتش به کرمانشاه معروف بود در سال ۳۸۸. م به سلطنت رسید و حکومت او یازده سال دوام یافت. در زمان شاپور سوم یا بهرام چهارم، ایران گرفتار جنگهایی در شرق کشور بود. پادشاه کوشان که در بلخ استقرار داشت احتمالاً با خاندان اشکانی حاکم بر ارمنستان خویشاوند بود.
پس از بهرام چهارم، یزدگرد یکم معروف به بزهکار در سال ۳۹۹. م بر تخت نشست و بیست و یک سال حکومت کرد. بزهکار خواندن او به دلیل خشونت او با بزرگان و ملایمت او با رعایای مسیحی بودهاست. بهطور کلی او با پیروان ادیان دیگر رفتاری خوب داشت. میگویند او با دختری یهودی به نام «شوشان دخت» که دختر راس الجالوت یهودیان بود ازدواج کرده بود. در زمان او مسیحیان در سلوکیه تیسفون مجمعی از اساقفه تشکیل دادند که به اختلافات میان خودشان پایان دهند، اما مسیحیان از حسن رفتار او سوءاستفاده کردند و به بعضی از آتشکدهها آسیب رساندند و این موجب شد که یزدگرد آنان را تنبیه کند. در این زمان ارکادیوس امپراتور روم از او درخواست نمود که قیمومت پسرش تئودوزیوس دوم را بر عهده گیرد. یزدگرد این درخواست را پذیرفت و شخصی اخته را به نام آنتیوخوس بیزانسی فرستاد تا پس از مرگ ارکادیوس، قیمومت تئودوزیوس را برعهده گیرد. پس از مرگ یزدگرد یکم، پسرش بهرام پنجم معروف به «گور» که در حیره تحت سرپرستی پادشاه لخمی تربیت شده بود و به ایران آمد و حکومت را از دست پسرعمویش خسرو که از سوی بزرگان به سلطنت رسیده بود گرفت (سال ۴۲۰. م). بهرام را به شکاردوستی و عیش طلبی و معاشقه با زنان وصف کردهاند و داستانهایی از او در این باره بر جای ماندهاست. او کولیان را از هند آورد تا با آواز و موسیقی خود مردم ایران را سرگرم کنند. در زمان او تعقیب و شکنجه مسیحیان از نو شروع شد و بسیاری از این ایشان به خاک روم پناه بردند. با دخالت امپراتور و کشمکش مختصری که روی داد، بهرام پذیرفت که فراریان مسیحی به ایران بازگردند و با ایشان خوش رفتاری شود و درعوض، زرتشتیان ایرانی نیز در خاک روم در عبادت خود آزاد باشند. همچنین امپراتور روم مبلغی را برای حفظ گذرگاههای قفقاز از حمله هونها به ایران بپردازد. این مبلغ که هر ساله به ایران پرداخت میشد، در ایران به معنی باج تلقی میگردید.
بهرام در جنگ با اقوام شرقی و شمالی موفق بود. این اقوام که ظاهراً «خیونیها» بودند، در کتابهای مورخان ایرانی به «ترک» معروف شدهاند. سکههایی به نام بهرام پنجم در بخارا به دست آمدهاست که دلیل نفوذ ایران در ماوراءالنهر (فرارودان) میباشد. در زمان بهرام پنجم مجمعی از اساقفه در ایران تشکیل شد و با تأسیس کلیسای مشرق، استقلال مسیحیان ایران را از کلیسای بیزانس اعلام کرد. مرگ بهرام را در اثر شکار و فرورفتن او را در باتلاقی دانستهاند.
پس از بهرام پنجم، پسرش یزدگرد دوم در ۴۳۸ م. به سلطنت رسید و حکومت او حدود ۱۸ سال ادامه پیدا کرد. دوران سلطنت او به جنگ با اقوام شرقی که کوشانیان و به | بهرام یکم یا بهرام اورمزد (پارسی میانه: 𐭥𐭫𐭧𐭫𐭠𐭭) چهارمین شاهنشاه ایران و انیران از دودمان ساسانی بود که بهمدت سه سال، از ۲۷۱ تا ۲۷۴ میلادی، فرمانروایی کرد.
او بزرگترین پسر شاپور یکم (۲۴۰–۲۷۰) بود و جانشین برادرش هرمز یکم (۲۷۰–۲۷۱) شد که یک سال سلطنت کرده بود. دوران سه ساله حکومت بهرام پایان تسامح ساسانیان نسبت به مانی و پیروانش و آغاز قدرت گرفتن آتشکده و کرتیر بود و منجر به کاهش آزادی مذهبی — برای مدتی — در شاهنشاهی ساسانی شد. در همین دوران بود که پیامبر آیین مانوی زندانی شد و درگذشت. سلطنت بهرام یکم تا حد زیادی بدون حادثه سپری شد و پس از درگذشت بهرام، پسرش به نام بهرام دوم جانشین او شد.
نام و ریشه آن
نام بهرام در زبان فارسی نوین شکل تغییر یافته از واژه پارسی میانه وهرام یا وهران است. بهرام، ایزد پیروزی ایرانی است که نامش از ایرانی باستان Vṛθragna گرفته شدهاست که در اوستایی به شکل ورثرغنه به معنای موانع و پیروز است و ریشه نیاهندواروپایی آن به صورت -wltro-gwhen (زننده موانع) بازسازی میشود. همچنین vṛtrahan (مانعشکن) که یکی از صفات ایزد هندی ایندرا میباشد که وهرام، بهرام و انواع دیگر از آن مشتق میشوند، ضبط شدهاست. این نام در ارمنی به صورت واهاگن و ورام در گرجی به عنوان بارام در سغدی وشن، در پارتی وریهرام و بلخی اُرلاگنو ضبط شدهاست. منابع یونانی نام این شاهنشاه را Baranes نوشتهاند و در لاتین به عنوان Vararanes ضبط شدهاست.
پیشزمینه
از سال ۲۰۵ میلادی، لشکرکشی ساسانیان برای تسلط بر ایالت پارس آغاز شد. اردشیر بابکان با شعار یکپارچگی مذهبی و سیاسی سرزمین ایران بر علیه اشکانیان شورید. اردشیر در سال ۲۲۴ میلادی توانست با قتل اردوان پنجم، آخرین شاهنشاه اشکانی و در سال ۲۲۹ با قتل بلاش ششم، شاهنشاهی ساسانی را تأسیس کرد. او سپس دین زرتشتی را مذهب رسمی کشور اعلام کرد. در این زمان بیشتر فلات ایران و سواحل عربی خلیج فارس به تصرف اردشیر درآمد و جزئی از شاهنشاهی ساسانی شد. همچنین در این زمان کار جمعآوری اوستا توسط موبد تَنسَر به اتمام رسید.
ساسانیان هم مانند اشکانیان بر سر ارمنستان و نواحی غربی ایران با روم اختلاف داشتند. اردشیر توانست طی چند سال حاکمان دستنشانده و بازماندگان خاندان اشکانی مانند اشکانیان آلبانیای قفقاز، ارمنستان و ایبری را مطیع دولت ساسانی گرداند. اردشیر در حمله به ارمنستان، سوریه و کاپادوکیه با الکساندر سوروس امپراتور روم درگیر جنگ شد که البته همیشه کامیاب نبود. در نهایت پنج سال پس از مرگ امپراتور، یعنی در سال ۲۴۰، مناطق میانرودان، قلعه دارا، حران، نصیبین و هاترا به تصرف اردشیر درآمد. شاپور یکم ادامهدهنده راه پدرش اردشیر و البته موفقتر بود و توانست قلمروی ایران را از شرق با از بین بردن شاهنشاهی کوشانی و در غرب با شکست سه امپراتور روم، گسترش دهد.
اوایل زندگی
بهرام یکم بزرگترین پسر شاپور یکم، دومین شاهنشاه امپراتوری ساسانی () بود. بهرام سه برادر کوچکتر به نامهای هرمز، نرسه و شاپور داشت. گرچه بهرام بزرگترین پسر شاپور بود اما به عنوان شاهنشاه بعدی انتخاب نشد و هرمز () از او پیشی گرفت؛ دلیل این مسئله احتمالاً تبار سطح پایین مادر بهرام بودهاست.در دوران سلطنت شاپور یکم، بهرام به | اسب، فرشتهای از جانب خدا بود.
پس از مرگ یزدگرد، بزرگان، فرزندان وی را از رسیدن به پادشاهی بازداشتند و خسرو را که از نوادگان اردشیر یکم بود، بر تخت نشاندند. در آن هنگام، بهرام پسر یزدگرد در دربار منذر بن نعمان، شاه حیره به سر میبرد. چون بهرام گور از مادر زاده شد، پدرش از اختربینان شنید که این فرزند به یک شرط بر تخت پادشاهی خواهد نشست که «در سرزمینی بیگانه پرورش یابد». یزدگرد پسرش را به حیره فرستاد و او در آن سرزمین در هنرهای سواری، تیراندازی و شکار و فلسفه و هنرهای ادبی آموزش کامل دید. چون از اتفاق بزرگان بر خسرو آگاهی یافت، با منذر رهسپار پایتخت شد و دعوی تاج و تخت پدر کرد. بزرگان و مهتران، از سیمای زیبای بهرام، سخنوری و وعده او که راههای رفته پدر پرهیز خواهد کرد، تکان خوردند. اما آنچه سرانجام کار را فیصله داد، نیروی بازوی بهرام بود. وی پیشنهاد داد که تاج را میان دو شیر گرسنه بنهند و هرکس که توانست آن را از میان دو شیر برباید، به پادشاهی برسد. خسرو وی را پیش انداخت و بهرام نیز پس از کشتن شیران، تاج را برداشت.
تبار و خانواده
گزارشهای تاریخی، یزدگرد یکم را فرزند «شاپور» ذکر کردهاند ولی مشخص نمیکنند که منظورشان شاپور دوم بوده یا شاپور سوم. به عقیدهٔ تئودور نولدکه، پدر یزدگرد، شاپور سوم بودهاست، اما بهدلیل اینکه طبری در جایی گزارش میدهد که یزدگرد پسر بهرام کرمانشاه، پسر شاپور دوّم بودهاست و در جایی دیگر بازگو میکند که برخی از ایرانیان وی را برادر بهرام کرمانشاه و پسر شاپور دوّم میخواندهاند، شاپور شهبازی چنین نتیجه گرفتهاست که اگر تاریخنویسان بهرام را پسر شاپور مینوشتهاند، این شاپور به باور آنها شاپور دوّم بودهاست، نه شاپور سوم.
در کارنامهٔ گردهمایی اُسقفان سلوکیه ـ تیسفون که در ۴۱۰ میلادی در دورهٔ پادشاهی خودِ یزدگرد یکم و با ستایش او آغاز شدهبود، وی «یزدگرد پسر شاپور» خوانده شدهاست که این اشاره هم ابهامآلود است. منابع اندکی، به اشتباه، او را پسر بهرام چهارم معرفی میکنند.
پسران یزدگرد یکم، شاپور، بهرام و نرسه بودند. برخی حتی آوردهاند که همسرش، شوشاندخت (سوسنه)، دختر راس جالوت و مادر بهرام و نرسه بود و یزدگرد به درخواست همسرش، یهودیان را در جی اسکان داد. فرای این ازدواج یزدگرد را افسانه میداند.
وضعیت دولت و جامعه ساسانیان در ابتدای سده پنجم
در سده چهارم، میتوان گفت که مسیحیت تبدیل به تهدیدی جدی برای کیش زرتشتی شده بود و پذیرش آن توسط ارمنیها باعث شده بود تا پیوند آنان با رسوم باستانیشان فراموش شود. ارمنستان و گرجستان با پذیرش مسیحیت، به امپراتوری روم شرقی نزدیکتر شده بودند. امپراتورهای روم، خودشان را رهبران تمامی مسیحیان دنیا میشمردند و به این ترتیب، مسیحیان شاهنشاهی ساسانی مورد ظن بودند. شاهان قدرتمند ساسانی همچون شاپور دوم به گسترش مسیحیت واکنش نشان داده و مسیحیان را مورد آزار و اذیت قرار داده بودند. شاپور دوم که شاهی قدرتمند بود، امنیت را در داخل شاهنشاهی و در مرزهای آن برقرار کرده بود و در کنترل قبایل بیابانگرد هم موفق بود. پس از او، سه شاه بر تخت شاهنشاهی نشستند که یکی پس از دیگری توسط اشراف و بزرگان خلع شده و به شکل خشونتآمیزی | پروانههای موآبی نام یک سرده از تیره پرنیانبالان است.
منابع
پیوند به بیرون
پروانههای موآبی
سردههای پرنیانبالان | پوندرا () نام شهری در کشور کلمبیا است.
منابع
پیوند به بیرون
شهرداریهای بخش آتلانتیکو | پرندهماهیهای پرستویی نام یک سرده از تیره پرندهماهیان است.
منابع
پیوند به بیرون
پرندهماهی | به نام پدر (فیلم ۱۳۸۴) فیلمی ساختۀ ابراهیم حاتمیکیا - ۱۳۸۴
به نام پدر (فیلم ۱۹۹۳) فیلمی ساختۀ جیم شریدان - ۱۹۹۳ |
04481680-7b80-4284-9dad-2fd20c5ccf46 | شاهنشاهی ساسانی | جانشین یزدگرد اول، پسر او، بهرام پنجم (۴۲۱–۴۳۸) معروف به بهرام گور بود، یکی از شناختهشدهترین شاهان ساسانی که قهرمان بسیاری از افسانهها در ادبیات فارسی است. این افسانهها حتی پس از نابودی شاهنشاهی ساسانی توسط اعراب هم پایدار ماندند. بهرام پنجم، که عمدتاً با نام بهرام گور شناخته میشود، پس از مرگ ناگهانی یزدگرد اول (یا ترور او)، به رغم مخالفتهای اشراف و با کمک منذر، شاه عربی حیره، تاج پادشاهی را تصاحب کرد. مادر بهرام پنجم شوشاندخت،دختر رأس جالوت یهودی بود. در ۴۲۷، او در شرق با قبایل بیابانگرد هپتالیان مبارزه کرد و آنها را درهم شکست و نفوذ خود را تا آسیای میانه گسترش داد که در آنجا تصویر او برای قرنها بر روی سکههای بخارایی (در ازبکستان امروزی) نقش بسته بود. بهرام پنجم پادشاه دستنشانده ایران در ارمنستان را برکنار کرد و آنجا را به یکی از استانهای ایران تبدیل کرد. | شوشاندخت دختر که بود؟ | false | {
"answer_start": [
443
],
"text": [
"رأس جالوت یهودی"
]
} | شوشاندخت () همسر یزدگرد یکم ساسانی و مادر بهرام گور بودهاست. او دختر یک رأس جالوت یهودی به نام ربی هونا بود.
او محله یهودینشین اصفهان را ساختهاست. گفته شده که شوشاندخت همچنین شوش و شوشتر را بنیاد گذاشتهاست که از نظر آثار باستانی به جا مانده از شهر شوش و شوشتر که به هخامنشیان و اشکانیان بر میگردد و نشان دهنده ی وجود شهر هایی در این مناطق اند، این گفته نادرست است. وجود یک شهبانوی یهودی زندگی یهودیان ایرانی را بسیار ارتقا بخشید و در این دوره رأس جالوت یهودی بهطور منظم در دربار شاه حضور داشت. برخی از پژوهشگران همچون ارنست هرتسفلد حدس زدهاند که آرامگاه استر و مردخای در شهر همدان ممکن است آرامگاه شوشاندخت باشد.
روایت کتاب شهرستانهای ایرانشهر
در کتاب فارسی میانه شهرستانهای ایرانشهر، در بند چهل و هفتم چنین آمدهاست:
در بند دهم همین کتاب (شهرستانهای ایرانشهر) در مورد همین زن آمدهاست:
تفسیر مورخین
یزدگرد نسبت به یهودیان با احترام و مهربانی رفتار میکرد، و یهودیان او را «کوروشِ نو» خواندند. برخی حتی آوردهاند که همسرش، شوشاندخت (سوسنه)، دختر راس جالوت و مادر بهرام و نرسه بود و یزدگرد به درخواست همسرش، یهودیان را در جی اسکان داد.
فرای معتقد است که ازدواج یزدگرد با بطریق یهود امپراتوری، راس جالوت، افسانه است. دریایی میگوید که ماجرای این ازدواچ، چه درست و چه نادرست، نماینگر تسامح و رواداری دینی یزدگرد است. او میافزاید کلمه پهلوی rēš galut همان resh galutha آرامی به معنای «پیشوای اسیران بابل» است. منابع غیر ساسانی نیز از نزدیکی روابط یهودیان و ساسانیان خبر میدهند. این دو اشاره، مربوط به یزدگرد یکم است. به نوشته آیلرز، در آن زمان قصر یهودیان تبعیدی در ماحوزا، یعنی مدائن (تیسفون) بود؛ اما بعدها حله بر کران فرات ۶ کیلومتری خرابههای بابل، شهر مرکزی یهودیان عراق شد. نتصر میگوید در هیچ جای تلمود، سخنی از ازدواج یزدگرد و شوشاندخت نیست.نیسنر هم در صحت چنین ازدواجی تردید دارد، ولی معتقد است که این افسانه، پرورانده و قدرتگرفته ذهن یهودیان ساکن اصفهان و دیگر شهرهای ایران باشد.
ویدنگرن آوردهاست که پیشینه شهر شوش، به عنوان یکی از پایتختهای هخامنشیان، بسی بیشتر از عمر شوشاندخت است و این گزارش را ساختگی میداند. مارکوارت هم تنها اشتراک این دو اسم (شوش و شوشاندخت) را فقط تشبیه اسمی میداند و مینویسد که شوشیندخت، مردمان یهودی را در این منطقه اسکان دادهاست، همچنان که در شهرستانهای ایرانشهر به سکونت دادن یهودیان در اصفهان توسط این ملکه هم اشاره شدهاست.
داستانهای تلمودی میگویند که یزدگرد با ربیها، با ادب و نزاکت فراوان رفتار میکردند و در گفتگوی با آنها، از کتاب مقدس شاهد میآورد. ربی آشی از مجتهدان بزرگ یهودیان آن دوره مقرر داشت که با اینکه معمولاً کسی اجازه ندارد به کافران آهن بفروشد، فروش آهن به ایرانیان «که از ما پشتیبانی میکنند» را روا دانست. همچنین در تلمود آمدهاست که هنگامی که یزدگرد به تخت مینشست، سه نفر از نمایندگان یهود ایرانی، یعنی ربی اشی (نماینده شهر سورا)، مرزوما (نماینده شهر پومپدتیا) و آمسمار (نماینده نهردعا) هم حضور داشتند.
پانویس
منابع
برای مطالعهٔ بیشتر
اهالی ایران در سده ۵ (میلادی)
شهبانوهای ساسانی
زنان سده ۵ (میلادی)
یهودیان شاهنشاهی ساسانی
دودمانهای پادشاهی یهودی | ایرانی گرفتند و زبان پهلوی را به عنوان زبان رسمی و دین زرتشتی را به عنوان دین رسمی برگزیدند. این باعث شد که دینهای دیگر مورد فشار قرار بگیرند. یک کتیبه زرتشتی از موبدان در زمان شاه بهرام دوم دارای لیستی از دینهای دیگر (شامل یهودیت، مسیحیت، بوداییت،...) است که شاهان ساسانی از بین بردند است.
ولیکن شاپور اول با یهودیان بسیار دوستانه بود. او دارای دوستی با نام شموئل بود که به وسیله او یهودیان امتیازات بسیاری گرفتند. بر اساس نوشتههای ربیها، مادر شاپور دوم یهودی بود و از این رو بر اساس قوانین یهودیت خود او نیز یهودی محسوب میشود. این باعث شد که یهودیان امتیازات زیادی بگیرند و در انجام فرائض دینی خود کاملاً آزاد باشند. او همچنین با یکی از ربیهای تلمودی به نام ربا بسیار روابط صمیمی داشت. دوستی ربا با شاپور دوم باعث شد بیشتر قوانین ضدیهودی لغو شود. پسر شاپور دوم، یزدگرد اول دارای همسری یهودی به نام شوشاندخت بود که دختر راس جالوت حنا بار ناتان بود. در بسیاری کتب یهودی نوشته شدهاست که شوشاندخت محله یهودی اصفهان را ایجاد کرد. شوشاندخت مادر بهرام گور بود و بر اساس قوانین یهودی او نیز یهودی محسوب میشود؛ ولیکن با گذشت زمان روابط مغها (روحانیون زرتشتی) و یهودیان تیره شد. یزدگرد دوم به درخواست مغها دستور ممنوعیت خواندن دعای شما را داد. پیروز یکم به درخواست روحانیون زرتشتی نیمی از جمعیت یهودی اصفهان را کشت و کودکان یهودی را مجبور به زرتشتی شدن کرد. در سال ۴۷۱ میلادی راس جالوت حنا ماری اعدام شد. در سال ۴۹۲ دو دانشمند یهودی مر زترا و مر هنینا به دست ساسانیان اعدام شدند. در زمان خسرو اول مالیات یهودیان کاهش یافت و وضعیت آنان بهبود یافت. یهودیان در حمله ساسانیان به اورشلیم و محاصره اورشلیم در سال ۶۱۴ میلادی به سپاه ساسانی ملحق شدند که باعث شکست خوردن امپراطوری بیزانس و تسخیر اورشلیم شد.
در دوره حمله اعراب به ایران
حمله اعراب به ایران با یهودیان که در آن زمان توسط ساسانیان به شدت تحت فشار بودند با استقبال مواجه شد. یکی از یهودیان اصفهان در این زمان به نام «ابونعیم» در کتاب «ذکر اخبار اصبهان» مینویسد با نزدیک شدن اعراب به اصفهان یهودیان شادمانه به سمت آنان شتافتند و دروازههای شهر را باز کردند. ابونعیم مینویسد که یهودیان تصور میکردند که دوران ظهور مسیحای آنان فرا رسیدهاست. ابونعیم ادامه میدهد که بسیاری یهودیان به همراه سازهای موسیقی به دروازه شهر شتافتند تا از اعراب استقبال کنند. امنون نتصر معتقد است که این داستان نشان میدهد که جمعیت یهودیان در این زمان در اصفهان قابل توجه بودهاست زیرا در صورتی که یهودیان یک اقلیت بودند انجام چنین کاری دارای خطرات زیادی بود. او معتقد است در زمان حمله اعراب اصفهان شهری صددرصد یهودی بودهاست.
بعد از پیروز شدن مسلمانان در ایران، یهودیان، مسیحیان و زرتشتیان دارای شرایط ذمی شدند. ذمیها دارای اجازه برای انجام دین خود بودند ولیکن باید مالیات اضافهای به نام جزیه پرداخت میکردند و از شرکت در جنگ نیز معاف بودند. ذمیهای همچنین دارای محدودیتهای اجتماعی نظیر حمل اسلحه، سوار شدن بر اسب، گواهی دادن در دادگاه علیه مسلمانان بودند و معمولاً باید لباسی میپوشیدند که آنها را از | فرزند خود را از فراگیری دانش و هنر بازمدار تا غم و اندوه به تو راه نیابد و در آینده پشیمان نشوی. از این نظر بهروشنی پیداست که فرهنگ رسمی و دولتی دوره ساسانی در نگاه به زن، به نسبت بهتر، انسانیتر و منصفانهتر از فرهنگهای همسایهٔ تمدّن زرتشتی در همان زمان بود و البته بسیار از این فرهنگها تأثیر پذیرفت.
دشتانستان
در دوره ساسانی، زنان حایض موجب آلودگی و نجاست محیط بهشمار میرفتند و دوران قاعدگی خود را به تنهایی در دخمههای مخصوصی میگذراندند و حق دست زدن به چیزی نداشتند؛ چون تصور میشد آن را آلوده میکنند
زنان مهم در ساسانیان
پوراندخت
آزرمیدخت
آپرانیک
آذرآناهید
پیروزدخت
شهربانو
شوشاندخت
ماهدخت
جستارهای وابسته
برابری جنسیتی
حقوق زنان
پانویس
منابع
برگردان گاتها (۱۳۸۱)، موبد رستم شهزادی، تهران: انتشارات فردوس، ۱۲۰ صفحه. ISBN 978-964-320-546-1
زنان ایران باستان
زنان در تاریخ
زنان شاهنشاهی ساسانی
شاهنشاهی ساسانی
تاریخ زنان در ایران | بالیندخت یا بالیندختک (به گرجی: ბალენდუხტი، درگذشته ۴۵۵ میلادی) شاهدخت ساسانی و شهبانوی واختانگ یکم، پادشاه ایبری بود. او دختر شاهنشاه ساسانی، هرمز سوم بود.
نام
ریشه نام بالیندخت نامشخص است. به نظر میرسد که این نام همان «شاهیندخت» است که تغییریافته و به این شکل درآمده است.
زندگی
بالیندخت در دوران جوانی با واختانگ یکم ازدواج کرد. حاصل این ازدواج یک پسر به نام داچی و خواهر دوقلویش بود. داچی پس از پدرش به شاهی ایبری رسید. بالیندخت در سال ۴۵۵ میلادی در هنگام زایمان درگذشت.
منابع
Jones, Arnold Hugh Martin, John Robert Martindale, John Morris, "Fl. Aetius 7", The Prosopography of the Later Roman Empire, volume 2, Cambridge University Press, 1980,
اهالی ایران در سده ۵ (میلادی)
درگذشتگان سده ۵ (میلادی)
زنان ایران باستان
زنان شاهنشاهی ساسانی
شاهدختهای ساسانی
مرگها در زایمان
ملکههای همسر اهل گرجستان | آزرمیدخت (به پارسی میانه: Āzarmīgduxt) یا آزرم در شاهنامه، شهبانوی ایران ساسانی (بانبشن) از سال ۶۳۰ تا ۶۳۱ میلادی بود. او دختر خسرو پرویز (حکومت از ۵۹۰ تا ۶۲۸) و دومین شهبانوی ساسانی بود. خواهرش بوراندخت پیش و پس از او حکومت کرد. آزرمیدخت پس از برکناری پسر عمهاش شاپور شهروراز فرزند شهربراز توسط انجمن پارسیگ به رهبری پیروز خسرو، به قدرت رسید. گرچه او سال بعد توسط رستم فرخزاد به تلافی کشته شدن پدرش، کشته شد. سپس خواهرش بوراندخت جانشین او شد.
آزرمیدخت یکی از سه زنی در تاریخ ایران است که توانسته بر ایران حکومت کند. خواهرش بوراندخت (حکومت در دو دوره در ۶۳۰ و همچنین از ۶۳۱ تا ۶۳۲ میلادی) و موزا، شهبانوی اشکانی (حکومت از ۲ پیش از میلاد تا ۴ میلادی)، دو زن دیگر هستند.
نام
«آزرمیدخت» نام او در فارسی نو است که توسط پژوهشگران استفاده میشود. نام اصلی وی در پارسی میانه آزرمیگدوخت (Āzarmīgduxt) به معنی «دختر فرد بزرگوار» است که به پدرش خسرو پرویز (حکومت از ۵۹۰ تا ۶۲۸) اشاره دارد.
فردوسی در شاهنامه از او به نام آزرم یاد کردهاست. نام او در منابع امروزی گاه به صورت آذرمیدخت نوشته میشود. برخی از منابع از او به نام آذرمیندوست یاد کردهاند و این در حالی است که پسوند دوست برای نام دختران برخلاف دخت، رایج نبودهاست. با توجه به این واقعیت میتوان حدس زد این دو حرف به یکدیگر مبدل شدهاند.
پیشینه و اوایل زندگی
آزرمیدخت دختر واپسین شاه برجستهٔ ایران، خسرو دوم، معروف به خسرو پرویز است که در سال ۶۲۸ توسط پسر خود شیرویه (قباد دوم) سرنگون و اعدام شد. شیرویه همچنین اقدام به کشتن همه برادران تنی و برادران ناتنی خویش، از جمله ولیعهد، مردانشاه، کرد. این کار چنان ضربه سنگینی به امپراتوری وارد کرد که امپراتوری دیگر هرگز نتوانست دوباره به پا خیزد. گفته میشود که آزرمیدخت و خواهرش بوراندخت از اقدامات وحشیانه شیرویه انتقاد کرده و او را سرزنش کردهاند و او در آخر از کارهایش ابراز پشیمانی کردهاست.
سقوط خسرو پرویز با یک جنگ داخلی به مدت چهار سال به اوج خود رسید که با استقلال کامل خاندانهای ممتاز مقتدر و ایجاد دولتهای تازهای همراه بود. در این میان، درگیریها میان خاندانهای ممتاز پارسی (پارسیگ) و پارتی (پهلو) نیز از سر گرفته شد که باعث بدتر شدن اوضاع شد. چند ماه بعد، طاعونی ویرانگر استانهای غربی ساسانیان را فرا گرفت و نیمی از جمعیت آن مناطق را از جمله شیرویه، به کشتن داد. پس از شیرویه پسر هشت سالهاش، اردشیر سوم، جانشین وی شد، اما او نیز دو سال بعد توسط شهربراز، سپهبد برجستهٔ ایرانی، کشته شد که خود او نیز چهل روز بعد در کودتایی به رهبری فرخهرمز، رهبر پهلوها، به قتل رسید. فرخهرمز به بوراندخت کمک کرد تا بر تخت سلطنت بنشیند. اما او نیز سال بعد از سلطنت خلع شد و پسر عمهاش شاپور شهروراز (که او نیز پسر شهربراز بود) جانشین او شد. حکومت او حتی کوتاهتر از فرمانروای پیش از خود بود و او نیز کمتر از یک سال توسط انجمن پارسیگ به رهبری پیروز خسرو از قدرت برکنار شد و آزرمیدخت به جای او بر تخت سلطنت نشست.
فرمانروایی
آزرمیدخت هنگامی که شهبانوی ایران شد بیان کرد | بوراندخت (به پارسی میانه: ) شهبانوی امپراتوری ساسانی (بانبشن) از سال ۶۳۰ تا ۶۳۲ میلادی با گسستی چندماهه بود. او دختر خسرو پرویز، شاهنشاه ایران، (حکومت از ۵۹۰ تا ۶۲۸) و مریم، شاهزادهٔ بیزانسی، بود. وی نخستین زن در ایران است که به عنوان پادشاه رسمی و مستقل بر تخت نشست و دومین و یکی از سه زن در تاریخ ایران باستان بهشمار میرود که توانسته بر ایران حکومت کند. دو زن دیگر موزا، شهبانوی اشکانی، و خواهر بوران، آزرمیدخت، هستند.
خسروپرویز در سال ۶۲۸ توسط پسرش، شیرویه (قباد دوم)، سرنگون و کشته شد. شیرویه همهٔ برادران و برادران ناتنی بوران را نیز اعدام کرد و این کار باعث آغاز دورهای از جناحبندی در شاهنشاهی شد. شیرویه چند ماه بعد درگذشت و پسر هشت سالهاش اردشیر سوم، جانشین وی شد، که او نیز پس از یک دوره حکومت تقریباً دو ساله، توسط اسپهبد ایرانی شهربراز، ربوده و کشته شد. بوران اندکی بعد شهربراز را با کمک فرخهرمز از حکومت کنار زد و خود بر تخت سلطنت نشست. او و خواهرش آزرمیدخت در آن زمان تنها وارثان قانونی بودند که میتوانستند بر کشور حکومت کنند. بوران میراثدار امپراتوری رو به زوالی شدهبود که درگیر جنگ داخلی میان دو خاندان بزرگ پارسی (پارسیگ) و پارتی (پَهلَو) بود. او متعهد به احیای یاد و اعتبار پدرش بود که در دوران سلطنتش شاهنشاهی ساسانی به اوج گستردگی سرزمینی خود رسیده بود.
دیری نپایید که بوراندخت از سلطنت کنار زده شد و پسرعمهاش به نام شاپور شهروراز جانشین او شد، که حتی از او نیز کمتر سلطنت کرد. شاپور با آزرمیدخت، که نماینده انجمن پارسیگ بود، جایگزین شد. او پس از مدت کوتاهی سرنگون و به دست پهلوها به فرماندهی رستم فرخهرمز (فرخزاد)، فرزند فرخ هرمز، کشته شد. به این ترتیب، زمینه بازگشت بوراندخت به سلطنت، برای دومین بار فراهم شد. در دوره دوم سلطنت بوران دخت، قدرت بیشتر در دست رستم بود. این وضعیت باعث نارضایتی پارسیگها و شورش آنان شد. بوران در طی این ناآرامیها درگذشت. پس از او برادرزادهاش یزدگرد سوم حکومت را در دست گرفت که به آخرین حکمران این شاهنشاهی تبدیل شد؛ چون حمله اعراب به ایران باعث سرنگونی شاهنشاهی ساسانی شد.
اگرچه دو دورهٔ حکومت بوراندخت کوتاهمدت بود، او تلاش کرد با اجرای قوانین عادلانه، بازسازی زیرساختها و کاهش مالیات و ضرب سکه، ثبات را در ایران به ارمغان آورد و نقلهای بسیاری از حکمت و دانش او شدهاست. او از نظر دیپلماتیک خواستار روابط خوب با همسایهٔ غربی؛ یعنی بیزانس، بود و یک فرستاده را نزد امپراتور هراکلیوس (حکومت از ۶۱۰ تا ۶۴۱) فرستاد که از سمت او با احترام پذیرفته شد.
نام
نام بوراندخت بر روی سکههایش بوران عنوان شدهاست که فیلیپ ژینیو تاریخنگار فرانسوی آن را کوتاهشدهٔ اسم *بئوراسپا («دارندهٔ اسبهای زیاد») میداند. فردوسی شاعر ایرانی در اثر حماسی خود شاهنامه از او به عنوان پوراندخت یاد میکند. پسوند دخت (دوخت در پارسی میانه) به معنای «دختر» است که در زبانهای ایرانی برای تمایز دادن میان نامهای دختران و پسران ایجاد شدهاست. این پسوند را نباید عیناً در نظر گرفت. از او در آثار ابوعلی بلعمی در سده چهارم هجری با نام توراندخت یاد شده، سبئوس، تاریخنگار سده هفتمی ارمنی، او را | سگدخت () شهبانوی ایبری در شرق گرجستان در سده پنجم و همسر شاه مهرداد پنجم بود. او دختر برازبد، فرمانروای مهرانی گاردمان بود.
منابع
اهالی ایران در سده ۵ (میلادی)
زنان سده ۵ (میلادی)
گرویدگان از مزدیسنا به مسیحیت
ملکههای همسر اهل گرجستان
مهرانیان | آنکه از گوزک، دختری زاده شد، گوزک نیز به دست ایشان کشته شد. فریدون تا ده نسل فرزندان آن دختر را پنهان میداشت تا هنگامی که منوشِ خورشید به بینی زاده شد. او از این رو خورشید به بینی خوانده میشد که به هنگام زاده شدن خورشید بر روی بینیاش افتاده بود. از پیوند منوش با خواهرش، منوش خورنر، از منوش خورنر و خواهرش منوچهر زاده شد که سلم و تور را به کین ایرج کشت. از منوچهر فریاد نوذَر و دوراسرَوْ زاده شد. چنانکه مهوچهر پسر منوش خورنر است که منوش خور پسر منوش خورناک است که او را مادر گوزگ، دختر ایزک فرزند ترِتیَک، فرزند بتَیک فرزند فرزوشک فرزند زوشَک فرزند فِرَگوزک فرزند گوزک فرزند ایرج پسر فریدون است.
در بخش هجدهم دربارهٔ گزندی که هزاره هزاره به ایرانشهر آمد اینگونه نوشته شدهاست که: سدیگر هزاره آغاز شد. چون فریدون کشور را بخش کرد، آنگاه سلم و تور ایرج را کشتند. فرزندان و بازماندگان او را از میان بردند. در همان هزاره منوچهر زاده شد و کین ایرج را خواست. پس افراسیاب آمد، منوچهر را با ایرانیان به پشتخوارگر راند و به سیج و تنگی و بس مرگ نابود کرد؛ و فِرَش و نوذر، پسران منوچهر را کشت تا به پیوندی دیگر، ایرانشهر از افراسیاب بازستانده شد. زادگاه منوچهر «کوه منوش» است و منوچهر سرچشمه فرات را کنده است و یکصد و بیست سال پادشاهی کردهاست.
دینکرد
فره ایزدی از طریق مادر به سوی نوهٔ فریدون آمد. از خانوادهٔ ایرج و با ایزد نریوسنگ به سوی منوشخورنر رفت و ادامهٔ آن در تخمهٔ ایرج بود؛ و به سوی منوچهر دهبد ایران آمد و با آن کارهای شگفت بسیار کرد و سلم و تور را به کینخواهی ایرج شکست داد و فریانان انیرانی را پاسخ گوینده بود. خدایی ایران را بیاراست. ایرانشهر رافراخ گرداند و آبادان کرد و کشور ایران را بر انیران پیروز گردانید.
گزیدههای زادسپرم
آنجا که از نیای اشو زرتشت نام برده میشود، نیای بزرگ او به منوچهر میرسد.
از منوچهر از منوش خورنر از منوش خورنگ که نریوسنگ پیامآور اورمزد آورد که مادرش ویزگ دختر اریگ دخت سریتک دخت بیتک دخت فرزوشک دخت زوشک دخت فراکوزک، دخت کوزک دختر اریک پسر فریدون بود.
در گزیدههای زادسپرم سخن از این است که افراسیاب آب را از ایرانشهر بازداشت و برای بازآوردن آب و حل این مشکل سپندارمد به شکل دوشیزهای با جامهای پرشکوه به خانه منوچهر داخل شد. بنابر متنهای دیگر پهلوی، افراسیاب دلباخته سپندارمد میشود و از او خواستگاری میکند و در پاسخ سپندارمد افراسیاب را وامیدارد که آب را به ایرانشهر بازآورد و پس از آن به زمین فرومیرود.
مینوی خرد
و از منوچهر این سودها بود که سلم و تور را به کین ایرج که نیایش بود [بکشت] و از آسیب رسانیدن به جهان بازداشت و از زمین پدشخوارگر (=مازندران) تا بن گوزگ (شاید میان گوزگان و جیحون) که افراسیاب گرفته بود، به پیمان از افراسیاب بازستد و به ملکیت ایرانشهر آورد و افزودن دریاچه کانسه (=هامون) که افراسیاب آن را پایمال کرده بود و آب را از آن روانه ساخت».
یادگار جاماسبی
در میان پادشاهی منوچهر افراسیاب تورانی جادوگر دوازده سال پادشاهی را بستد و منوچهر و دیگر ایرانیان در کوه | توراندُخت واژهای است فارسی به معنی «دختر توران».
در نوشتههای غربی از سده هفدهم میلادی به اینسو این واژه به عنوان لقبی بهکار رفت برای قوتولون دختر قیدو. قیدو از بستگان قوبلایخان، امپراتور مغول، بود. مارکو پولو و رشیدالدین فضلالله همدانی در مورد قوتولون نوشتهاند.
آثار نمایشی زیر بر پایه چهره تاریخی قوتولون نوشته شدهاند:
توراندخت (گوتزی)، نمایشنامهای اثر کارلو گوتزی، سال نگارش: ۱۷۶۲.
توراندخت (یوسونی)، اپرایی نوشته فروکیو بوسونی، نخستین اجرا در سال ۱۹۱۷.
توراندخت (پوچینی)، اپرایی اثر جاکومو پوچینی، نخستین اجرا در سال ۱۹۲۶.
توراندخت (برشت)، نمایشنامهای اثر برتولت برشت، نوشتهشده در ۵۴-۱۹۵۳.
سیارک ۵۳۰ توراندخت به افتخار اپرای توراندخت پوچینی نامگذاری شدهاست. | مانند کتابخانه اختصاصی و کمدهایی در سطح دانشکده بوده و خدمات مربوطه را به دانشجویان ارائه میدهد. اعضای این شورا هر ساله با برگزاری انتخاباتی با شرکت تمام دانشجویان دانشکده انتخاب میشوند.
منابع
دانشکدههای دانشگاه صنعتی شریف
دانشکدههای مهندسی صنایع ایران
دانشگاه صنعتی شریف |
27733be5-7d0a-4c6e-b318-87893e86028e | شاهنشاهی ساسانی | جانشین یزدگرد اول، پسر او، بهرام پنجم (۴۲۱–۴۳۸) معروف به بهرام گور بود، یکی از شناختهشدهترین شاهان ساسانی که قهرمان بسیاری از افسانهها در ادبیات فارسی است. این افسانهها حتی پس از نابودی شاهنشاهی ساسانی توسط اعراب هم پایدار ماندند. بهرام پنجم، که عمدتاً با نام بهرام گور شناخته میشود، پس از مرگ ناگهانی یزدگرد اول (یا ترور او)، به رغم مخالفتهای اشراف و با کمک منذر، شاه عربی حیره، تاج پادشاهی را تصاحب کرد. مادر بهرام پنجم شوشاندخت،دختر رأس جالوت یهودی بود. در ۴۲۷، او در شرق با قبایل بیابانگرد هپتالیان مبارزه کرد و آنها را درهم شکست و نفوذ خود را تا آسیای میانه گسترش داد که در آنجا تصویر او برای قرنها بر روی سکههای بخارایی (در ازبکستان امروزی) نقش بسته بود. بهرام پنجم پادشاه دستنشانده ایران در ارمنستان را برکنار کرد و آنجا را به یکی از استانهای ایران تبدیل کرد. | جانشین یزدگرد اول که بود؟ | false | {
"answer_start": [
57
],
"text": [
"بهرام گور"
]
} | یزدگرد سوم سی و پنجمین و آخرین شاهنشاه ساسانی، پسر شهریار و نوهٔ خسرو پرویز و همسر محبوبش شیرین بود و بر طبق گفتههای تاریخنگاران چهرهای بسیار زیبا و دلنشین داشت. یزدگرد سوم در سال ۶۳۲ میلادی بر تخت پادشاهی نشست. مدت پادشاهی یزدگرد بیست سال بود. در مورد نحوهٔ قتل یزدگرد سوم در سال ۶۵۲ میلادی چندین روایت متفاوت و با محتوی ضد و نقیض در کتاب تاریخ طبری نقل شدهاست. در کتب تاریخی نام ماهویه به عنوان یکی از عاملان قتل وی آمدهاست.
حکایت اول
آمدن یزدگرد به مرو
یزدگرد به همراه برادر رستم فرخزاد بنام خرهزاد فرخزاد به مرو آمد. فرخزاد پس از سپردن شاه به ماهویه مرزبان مرو، به سوی عراق رفت. یزدگرد در مرو ماند و قصد آن داشت که ماهویه را عزل کند. ماهویه به ترکان نامه نوشت و فرار یزدگرد و آمدن وی را خبر داد و با آنها پیمان بست که ضد یزدگرد همکاری کنند.
جنگ یزدگرد یا ترکان
ترکان با سپاه خود به سوی مرو آمدند و یزدگرد با یاران خویش به مقابلهٔ آنها رفت و جنگ کرد. ماهویه در ابتدا همراه با یزدگرد با ترکان میجنگید ولی چون دید بسیاری از ترکان کشته شدند، به سپاه ترکان پیوست و سپاهیان یزدگرد که توان جنگیدن را در خود ندیدند، از محل درگیری گریختند.
رفتن یزدگرد به خانهٔ آسیابان
هنگام شب یزدگرد در کنار رود به خانهای رسید که آسیابی در آن بود و دو شب در آنجا بماند. ماهویه مرزبان مرو در جستجوی وی بود اما او را نمییافت. آسیابان او را در خانهاش یافت و خبر آمدن او را چابکسوارن داد. آسیابان را به پیش ماهویه بردند و در این هنگام موبدی هم در نزد ماهویه بود. ماهویه دستور داد که سر یزدگرد را بریده و نزد او بیاورند. موبد گفت «حق این کار را نداری. چون دین و شاهی به هم پیوستهاست و یکی بیدیگری پایدار نماند. اگر چنین کنی حرمت را شکستهای.» کسان دیگری هم که آنجا حضور داشتند، این کار را فجیع شمردند اما ماهویه گفت «هر کس چیزی بگوید خونش را خواهم ریخت.»
قتل یزدگرد
ماهویه گروهی را برای کشتن یزدگرد فرستاد. آنها چون یزدگرد را دیدند، کشتن او را خوش نداشتند و به آسیابان گفتند «تو برو او را بکش.» آسیابان پیش یزدگرد رفت که خواب بود، با سنگ بر سر یزدگرد کوفت و آنگاه سر او را ببرید و به فرستادگان ماهویه داد و جسد را در رود انداخت.
آسیابان چشمش به انگشتر یزدگرد افتاد و دانست مرد توانگری است. چون خواست انگشتر را بیرون بیاورد یزدگرد برخاست. آسیابان از ترس یزدگرد را کشت. هنگامی که دانست پادشاه کشور را کشتهاست بر سر خویش زد و زار گریست.
قتل آسیابان
پس از آن جمعی از مردم مرو به خانهٔ آسیابان آمدند و آسیابان را کشتند و آسیای او را ویران کردند و اسقف مرو پیکر یزدگرد را از رود درآورد و در تابوت گذاشته و در شهر استخر به گور سپرد.
حکایت دوم
حیله ماهویه
طبری مینویسد یزدگرد آنگاه که به خراسان آمد، همراه خرهزاد فرخزاد برادر رستم فرخزاد بود. ماهویه مرزبان مرو که میخواست از این مهمان ناخوانده خلاص شود، به نیزک طرخان، والی بادغیس که تابع یبغو (لقب باستانی امرای کوشانی) شاه، طخارستان | خسرو یزدگرد یکی از بزرگان ایران ساسانی و وزرگ فرمذار یزدگرد یکم (ح. ۳۹۹–۴۲۱) بود. او در سال ۴۱۰ میلادی همراه با مهرشاپور به نمایندگی شاهنشاه به شورای سلوکیه-تیسفون نسطوریها فرستاده شد. خسرو یزدگرد دومین فردی است که پس از ابرسام از او با عنوان وزرگ فرمذار (وزیر بزرگ) یاد میشود. احتمالاً مهرنرسه جانشین او شدهاست.
منابع
اهالی ایران در سده ۵ (میلادی)
درگذشتگان سده ۵ (میلادی)
زادگان سده ۴ (میلادی)
وزیران ساسانیان
دیوانسالاران یزدگرد یکم | فرخزاد یا زادفرخ پسر فرخهرمز و برادر رستم فرخهرمز (رستهم) است که در زمان یزدگرد سوم آخرین شاهنشاه ساسانی، منصب دریگبذ یعنی ریاست امور دربار را داشت. در منابع گوناگون بارها او را با پدرش فرخهرمز (فرخهرمزد) اشتباه گرفته اند.
در هنگام محاصره و جنگ تیسفون در سال ۶۳۷ میلادی یزدگرد سوم قبل از خروج از شهر و گریز بطرف حلوان، فرخزاد را سپهسالاری لشکر داد وتیسفون را بدو سپرد. در بیرون شهر تیسفون فرخزاد با مهاجمان در جنگ شد اما شکست خورد و به شهر پناه برد و اعراب بر دروازهٔ شهر فرود آمدند. فرخزاد را یارای مقاومت نبود و نیمه شب با لشکریان خویش از دروازهٔ شرقی بیرون آمد و شهر را فرو گذاشت و راه جلولاء پیش گرفت.
همراهی یزدگرد تا مرو
طبری آوردهاست که یزدگرد سوم به همراه برادر رستم فرخهرمز، فرخزاد به مرو آمد. ماهویه مرزبان مرو که میخواست از این مهمان ناخوانده خلاص شود، ، به نیزک طرخان، والی بادغیس که تابع یبغو (لقب باستانی امرای کوشانی) شاه، طخارستان بود، نامه نوشت و خبر داد که یزدگرد به فرار پیش وی آمده و از طرخان دعوت کرد که تا با همدستی یکدیگر یزدگرد را اسیر کنند یا بکشند یا بر سر وی با عربان صلح کنند. ماهویه از طرخان خواست که به یزدگرد نامه بنویسد و ترتیبی را فراهم کند که سپاهیان یزدگرد از اطراف او دور بشوند. قرار بر این شد که در نامه ذکر شود که طرخان قصد دارد با یزدگرد بر ضد دشمنان عرب همکاری کند و در دفع آنها با او یاری کند. طرخان به یزدگرد اطلاع داد که قصد دیدار او را دارد اما شرط کرد که اول باید یزدگرد، فرخزاد را از خود دور کند. چون نامه به دست یزدگرد رسید، بزرگان مرو را پیش خواند و با آنها مشورت کرد. سنگان گفت «رأی من اینست که به هیچوجه سپاه و فرخزاد را از خود دور نکنی.» اما ماهویه گفت «رأی من اینست که دوستی و خواست نیزک طرخان را بپذیری.» یزدگرد نظر ماهویه را پذیرفت و سپاه را از خویش جدا کرد و به فرخزاد دستور داد به سرخس برود. فرخزاد بشدت با تنها گذاشتن یزدگرد مخالفت کرد و به ماهویه پرخاش کرد و گفت «من میدانم که شما قصد دارید، یزدگرد را بکشید.» فرخزاد حاضر به ترک یزدگرد نبود تا اینکه یزدگرد به خط خود نامهای برای او نوشت تا او را از نگرانی درآورد، بدین مضمون که «من خود شهادت میدهم که تو یزدگرد و خانوادهٔ او را به ماهویه مرزبان مرو سپردی.» پس از رفتن فرخزاد یزدگرد سوم به حیلهٔ ماهویه گرفتار آمد و سرانجام کشته شد.
تبارنامه
پانویس
منابع
جستارهای وابسته
جنگ تیسفون
مرگ یزدگرد سوم
اسپهبدها
اهالی ایران در سده ۷ (میلادی)
باوندیان
پادشاهان ایرانی کشتهشده
حمله اعراب به ایران
خاندان اسپهبد
درگذشتگان ۶۶۵ (میلادی)
دودمانها و فرمانروایان زرتشتی
فرماندهان خسرو پرویز
فرماندهان یزدگرد سوم
شاهان مقتول سده ۷ (میلادی)
فرماندهان ساسانی
مرزبانهای ساسانیان
وزیران ساسانیان
وزیران یزدگرد سوم
تاریخ داغستان | پذیرفت و به او اجازهٔ تأسیس یک آتشکده در چانگ آن داده شد. بعد از مرگ پیروز پسر وی نرسی نوه یزدگرد سوم به طخارستان رفت و مدتی در استرداد ملک کوشید، ولی مأیوس شد و به چین بازگشت و همانند پدر در غربت درگذشت.
دنبالهٔ فرزندان یزدگرد در چین به صورت خاندانی سلطنتی و سرداران نظامی و با احترام از سوی امپراتوران این کشور پذیرفته شدند. ایشان آتشکدههای چندی را در این کشور برپا داشتند. ساسانیان در کنار جامعهای از ایرانیان کوچنده به چین — تا زمان تحلیل رفتن در مردمان این کشور — سالها زیستند. یکی دیگر از پسران یزدگرد به نام بهرام — که در نوشتههای چینی به نام آلوئوهان خوانده شده — نیز کوششی نافرجام برای شکست تازیان در پیش گرفت. کوششهای او سبب سرایش سرودهٔ پهلوی برآمدن بهرام ورجاوند در میان ایرانیان گردید. این بهرام هم در ۷۱۰ میلادی درگذشت. پسر بهرام خسرو — در منابع چینی جولوئو — با ترکان هم پیمان شد و به ایران تاخت، ولی او نیز نتوانست کاری از پیش ببرد. خسرو واپسین کس از فرزندان یزدگرد بود که کوشید بر تاج و تخت نیاکان دست یابد.
در میان دودمانهای ایرانیای که پس از اسلام در ایران به قدرت رسیدند، امیر شجاع بویه ادعا داشت که از تبار یزدگرد سوم است.
جستارهای وابسته
مرگ یزدگرد سوم
مرگ یزدگرد
مرگ یزدگرد (فیلم)
یادداشتها
پانویس
منابع
بلاذری، احمد بن یحیی بن جابر. فتوحالبلدان. ترجمهٔ محمد توکل، نشر نقره، ۱۳۴۷
دریایی، تورج، شاهنشاهی ساسانی، برگردان مرتضی ثاقبفر، نشر ققنوس.
راوندی، مرتضی. تاریخ اجتماعی ایران. جلد دوم. چاپ سوم. تهران: انتشارات امیر کبیر، ۲۵۳۶
زرینکوب، عبدالحسین. تاریخ ایران بعد از اسلام. انتشارات امیر کبیر، چاپ یازدهم، ۱۳۸۶
فرای، ریچارد ن. عصر زرین فرهنگ ایران، ترجمهٔ مسعود رجبنیا، چاپ چهارم. انتشارات سروش، ۱۳۸۸
معطوفی، اسدالله. تاریخ چهار هزار ساله ارتش ایران، جلد اول. تهران: نشر ایمان، ۱۳۸۲
مقدسی، مطهر بن طاهر. البدء و التاریخ، جلد اول. ترجمهٔ محمد رضا شفیعی کدکنی، نشر آگه، چاپ اول، ۱۳۷۴
یعقوبی، احمد بن اسحاق. تاریخ یعقوبی، جلد اول. ترجمهٔ محمد ابراهیم آیتی، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ نهم، ۱۳۸۲
محمدی ملایری، محمد. تاریخ و فرهنگ ایران. جلد اول. تهران: انتشارات توس، ۱۳۷۹. شابک: ۷-۵۲۷-۳۱۵-۹۶۴
پیوند به بیرون
دریافت کتاب «یزدگرد سوم شهریار ساسانی» به صورت فایل متنی
انجمن زرتشتیان استکهلم، فرجام پوران یزدگرد
دانشنامه ایرانیکا - مدخل شهربانو
}}
افراد در حمله اعراب به ایران
اهالی ایران در سده ۷ (میلادی)
پادشاهان ایرانی کشتهشده
پادشاهان ساسانی شاهنامه
حکمرانان خاورمیانه در سده ۷ (میلادی)
حمله اعراب به ایران
درگذشتگان ۶۵۱ (میلادی)
زادگان ۶۲۴ (میلادی)
شاهنشاهان سده ۷ (میلادی) ساسانی
شخصیتهای شاهنامه
فرمانروایان کودک در قرون وسطی | وهمهر شاپور از افسران ارتش ساسانی و نخستین مرزبان ارمنستان ساسانی از ۴۲۸ تا ۴۴۲ بود. او در ۴۴۲ درگذشت و واساک سیونی جانشین او شد.
جستارهای وابسته
یزدگرد دوم
مهرنرسه
منابع
Veh Mihr Shapur. (2015, March 31). In Wikipedia, The Free Encyclopedia. Retrieved 09:00, November 10, 2015, from https://en.wikipedia.org/w/index.php?title=Veh_Mihr_Shapur&oldid=654373525
اهالی ایران در سده ۵ (میلادی)
درگذشتگان ۴۴۲ (میلادی)
سال زادروز نامشخص
فرماندهان یزدگرد دوم
مرزبانهای ارمنستان در دوره ساسانی
فرماندهان بهرام گور
خاندان مهران | ها ادامه یافت تا اینکه در سال ۵۱۰ یکی از خویشاوندان وردان مامیکنیان، ورد مامیکنیان، توسط نوه یزدگرد دوم، قباد اول (ح. ۴۸۸-۵۳۱) به مرزبانی منصوب شد.
یهودیان در دوره یزدگرد دوم نیز مورد آزار و اذیت قرار گرفتند. گفته می شود که او احکامی صادر کرد که آنها را از برگزاری علنی روز سبت منع کرد و دستور اعدام چندین رهبر یهودی را صادر کرد. این امر منجر به انتقام علنی جامعه یهودی اسپهان با زنده نگه داشتن دو موبد زرتشتی شد که به نوبه خود به آزار و اذیت بیشتر علیه یهودیان منجر شد.
سکه شناسی و عقاید
دوره پادشاهی یزدگرد دوم آغاز نگارش جدیدی بر روی سکه های ساسانی است. مَزدِسن بای کی ("عظمت مزدا پرست، شاه")، که نشان دهنده علاقه او به سلسله افسانه ای اوستایی، کیانیان است که از عنوان کَی استفاده می کردند. تغییر در دیدگاه سیاسی امپراتوری ساسانی - که در ابتدا به سمت غرب گرایش داشت، اکنون به شرق تغییر کرده بود. این جایگزینی که قبلاً در زمان یزدگرد اول و بهرام پنجم آغاز شده بود، در زمان یزدگرد دوم و پسر و جانشین او، پیروز اول (حکومت ۴۵۹-۴۸۴) به اوج خود رسید. این تغییر دیدگاه ممکن است به دلیل ظهور قبایل متخاصم در جبهه شرقی ایران آغاز شده باشد. جنگ علیه اقوام هون ممکن است رقابت اسطورهای بین حاکمان کیانیان ایرانی و دشمنان تورانی آنها را بیدار کرده باشد که در اوستای نو به آن اشاره شده باشد. بنابراین ممکن است در نتیجه درگیری بین ایران و دشمنان شرقی آن بوده باشد که منجر به اقتباس لقب کَی شد که همان پادشاهان اساطیری ایرانی در جنگ با تورانیان در شرق از آن استفاده کردند.
به همین ترتیب، به احتمال زیاد در این دوره بود که متون افسانه ای و حماسی توسط ساسانیان گردآوری شد، از جمله افسانه شاه پهلوان ایرانی فریدون (فردون در پارسی میانه) که پادشاهی خود را بین سه پسرش تقسیم کرد. پسر ارشدش سلم امپراتوری غرب (روم) را دریافت کرد، دومین پسرش توران بزرگ که امپراتوری شرق (توران) را دریافت کرد و جوانترین ایرج که قلب امپراتوری (ایران) را دریافت کرد. بر این اساس، یزدگرد دوم، متأثر از متون مربوط به کیانیان، خود را وارث فریدون و ایرج میدانست، بنابراین احتمالاً نه تنها قلمروهای رومی در غرب، بلکه قلمروهای شرقی هونها را نیز متعلق به ایران میدانستند. بنابراین ساسانیان ممکن است با در نظر گرفتن لقب کیانیان (کیانی) به طور نمادین به دنبال احقاق حقوق خود بر آن سرزمین ها بوده باشند. عنوان سنتی «شاهنشاه» به طور کلی در ضرب سکه یزدگرد دوم وجود نداشت.
طرح جدیدی نیز بر پشت سکههای ساسانی ظاهر شد؛ آتشدان سنتی در بین دو خدمتگزار، به شیوهای باشکوه تر دیده میشود. این امر احتمالاً وفاداری یزدگرد دوم به آیین زرتشتی را بیشتر نشان میدهد. استانهای آسورستان و خوزستان بیشترین ضرابخانهها را در این زمان در غرب و استانهای گرگان و مرو بیشترین ضرابخانهها را در شرق در خود جای دادند که برای حمایت مالی از نیروهای نظامی ساسانیان در جنگهای دو جبهه بوده است.
مرگ و جانشینی
یزدگرد دوم در سال ۴۵۷ میلادی درگذشت. او ظاهراً جانشینی برای خود تعیین ننموده بود. و در عوض - به گفته مورخ قرون | ماهویه مرزبان مرو در زمان یزدگرد سوم بود. در کتب تاریخی نام ماهویه به عنوان یکی از عاملان قتل یزدگرد سوم آمدهاست. در مورد نحوهٔ قتل یزدگرد سوم بیش از ده روایت متفاوت و با جزئیات ضد و نقیض در کتاب تاریخ طبری نقل شدهاست. در بیشتر این روایتها به حیله و نیرنگ ماهویه در این ماجرا اشاره شدهاست.
حیله ماهویه برای دور کردن فرخزاد از یزدگرد
طبری مینویسد یزدگرد آنگاه که به خراسان آمد، همراه برادر رستم فرخزاد بود. ماهویه به نیزک طرخان نامه نوشت و خبر داد که یزدگرد به فرار پیش وی آمده و از طرخان دعوت کرد که تا با همدستی یکدیگر یزدگرد را اسیر کنند یا بکشند یا بر سر وی با عربان صلح کنند. قرار بر این شد که اگر به کمک طرخان این طرح عملی شود ماهویه هر روز هزار درهم به طرخان بپردازد. ماهویه از طرخان خواست که به یزدگرد نامه بنویسد و ترتیبی را فراهم کند که سپاهیان یزدگرد از اطراف او دور بشوند. قرار بر این شد که در نامه ذکر شود که طرخان قصد دارد با یزدگرد بر ضد دشمنان عرب همکاری کند و در دفع آنها با او یاری کند. طرخان به یزدگرد اطلاع داد که قصد دیدار او را دارد اما شرط کرد که اول باید یزدگرد فرخزاد را از خود دور کند. چون نامه به دست یزدگرد رسید، بزرگان مرو را پیش خواند و با آنها مشورت کرد. سنگان گفت «رأی من اینست که به هیچ وجه سپاه و فرخزاد را از خود دور نکنی.» امّا ماهویه گفت «رأی من اینست که دوستی و خواست نیزک طرخان را بپذیری.» یزدگرد نظر ماهویه را پذیرفت و سپاه را از خویش جدا کرد و به فرخزاد دستور داد به سرخس برود. فرخزاد بشدت با تنها گذاشتن یزدگرد مخالفت کرد و به ماهویه پرخاش کرد و گفت «ای شاهکشان! دو شاه ایران را کشتید. من میدانم که شما قصد دارید که یزدگرد را هم بکشید.» فرخزاد حاضر به ترک یزدگرد نبود تا اینکه یزدگرد به خط خود نامهای برای او نوشت تا او را از نگرانی درآورد بدین مضمون که «من خود شهادت میدهم که تو یزدگرد و خانوادهٔ او را به ماهویه مرزبان مرو سپردی.»
دیدار یزدگرد با نیزک طرخان
یزدگرد مصمّم بود که با نیزک طرخان ملاقات کند. وقت دیدار ماهویه به او گفت که با سلاح به دیدار نیزک طرخان نرود چون مشکوک میشود و میگریزد. یزدگرد با تعدادی از یاران و همراهانی که ماهویه برای او انتخاب کرده بود، به نزد طرخان در محلی میان دو مرو که حلسدان نام داشت، رفت. گفتگو بین دو طرفین در حالی انجام میگرفت که هر دو سوار بر اسب بودند. در این دیدار نیزک طرخان به یزدگرد پیشنهاد ازدواج با یکی از دخترانش را داد و این پیشنهاد با واکنش شدید و خشم یزدگرد روبرو شد. طرخان که مسلح بود با شمشیر ضربتی بر یزدگرد زد. یزدگرد فریاد کرد و او را نامرد خیانتکار خواند و با اسب از محل گریخت.
پناه بردن یزدگرد به خانهٔ آسیابان
یزدگرد در سرزمین مرو به خانهٔ آسیابانی رفت و سه روز بدون اینکه لب به غذا بزند، در آنجا بود. یکی از کسانی که گندم برای | جورجیوس کوگیومتسیدیس یک کشتیگیر آزادکار اهل کشور یونان است.
منابع
افراد زنده
اهالی یونان در سده ۲۱ (میلادی)
زادگان ۲۰۰۱ (میلادی)
کشتیگیران مرد اهل یونان | همراه خرهزاد فرخزاد برادر رستم فرخزاد بود. ماهویه مرزبان مرو که میخواست از این مهمان ناخوانده خلاص شود، به نیزک طرخان، والی بادغیس که تابع یبغو (لقب باستانی امرای کوشانی) شاه، طخارستان بود، نامه نوشت و خبر داد که یزدگرد به فرار پیش وی آمده و از طرخان دعوت کرد که تا با همدستی یکدیگر یزدگرد را اسیر کنند یا بکشند یا بر سر وی با عربان صلح کنند. قرار بر این شد که اگر به کمک طرخان این طرح عملی شود ماهویه هر روز هزار درهم به طرخان بپردازد. ماهویه از طرخان خواست که به یزدگرد نامه بنویسد و ترتیبی را فراهم کند که سپاهیان یزدگرد از اطراف او دور بشوند. قرار بر این شد که در نامه ذکر شود که طرخان قصد دارد با یزدگرد ضد دشمنان عرب همکاری کند و در دفع آنها با او یاری کند. طرخان به یزدگرد اطلاع داد که قصد دیدار او را دارد اما شرط کرد که اول باید یزدگرد فرخزاد را از خود دور کند. چون نامه به دست یزدگرد رسید، بزرگان مرو را پیش خواند و با آنها مشورت کرد. سنگان گفت «رأی من اینست که به هیچ وجه سپاه و فرخزاد را از خود دور نکنی.» اما ماهویه گفت «رأی من اینست که دوستی و خواست نیزک طرخان را بپذیری.» یزدگرد نظر ماهویه را پذیرفت و سپاه را از خویش جدا کرد و به فرخزاد دستور داد به سرخس برود. فرخزاد بشدت با تنها گذاشتن یزدگرد مخالفت کرد و به ماهویه پرخاش کرد و گفت «ای شاهکشان! دو شاه ایران را کشتید. من میدانم که شما قصد دارید که یزدگرد را هم بکشید.» فرخزاد حاضر به ترک یزدگرد نبود تا اینکه یزدگرد به خط خود نامهای برای او نوشت تا او را از نگرانی درآورد بدین مضمون که «من خود شهادت میدهم که تو یزدگرد و خانوادهٔ او را به ماهویه مرزبان مرو سپردی.»
دیدار یزدگرد با نیزک طرخان
یزدگرد مصمم بود که با نیزک طرخان ملاقات کند. وقت دیدار ماهویه به او گفت که با سلاح به دیدار نیزک طرخان نرود؛ چون مشکوک میشود و میگریزد. یزدگرد با تعدادی از یاران و همراهانی که ماهویه برای او انتخاب کرده بود، به نزد طرخان در محلی میان دو مرو که حلسدان نام داشت، رفت. گفتگو بین دو طرفین در حالی انجام میگرفت که هر دو سوار بر اسب بودند. در این دیدار نیزک طرخان به یزدگرد پیشنهاد ازدواج با یکی از دخترانش را داد و این پیشنهاد موجب خشم یزدگرد شده، جواب او را با ناسزا داد. طرخان که مسلح بود با شمشیر ضربتی بر یزدگرد زد. یزدگرد فریاد کرد و او را نامرد خیانتکار خواند و با اسب از محل گریخت.
پناه بردن یزدگرد به خانهٔ آسیابان
یزدگرد در سرزمین مرو به خانهٔ آسیابانی رفت و سه روز بدون اینکه لب به غذا بزند، در آنجا بود. یکی از کسانی که گندم برای آسیابان آورده بود، وصف او را از آسیابان شنید و به ماهویه که همه جا به دنبال یزدگرد میگشت، اطلاع داد. ماهویه به مأمورانش دستور داد به خانهٔ آسیابان رفته و یزدگرد را کشته و جسد را به رود مرو بیندازند اما آسیابان هر چه شکنجه شد، حاضر نشد | واچه دوم نهمین فرمانروای اشکانی آلبانیای قفقاز در حدود ۴۴۰ تا ۴۶۲ میلادی بود. او پسر و جانشین اسواگن () بود. مادر او دختر شاهنشاه یزدگرد دوم ساسانی () بود و خود او نیز با خواهر یا برادرزاده شاهنشاه پیروز یکم () ازدواج کرد.
پانویس
منابع
اهالی ایران در سده ۵ (میلادی)
شورشیان در برابر شاهنشاهی ساسانی
شاهزادگان ساسانی
فرمانروایان دستنشانده شاهنشاهی ساسانی
گرویدگان به مزدیسنا از مسیحیت |
ba0108e7-2bfd-465f-9cce-4ca3c1fdfd6a | شاهنشاهی ساسانی | جانشین یزدگرد اول، پسر او، بهرام پنجم (۴۲۱–۴۳۸) معروف به بهرام گور بود، یکی از شناختهشدهترین شاهان ساسانی که قهرمان بسیاری از افسانهها در ادبیات فارسی است. این افسانهها حتی پس از نابودی شاهنشاهی ساسانی توسط اعراب هم پایدار ماندند. بهرام پنجم، که عمدتاً با نام بهرام گور شناخته میشود، پس از مرگ ناگهانی یزدگرد اول (یا ترور او)، به رغم مخالفتهای اشراف و با کمک منذر، شاه عربی حیره، تاج پادشاهی را تصاحب کرد. مادر بهرام پنجم شوشاندخت،دختر رأس جالوت یهودی بود. در ۴۲۷، او در شرق با قبایل بیابانگرد هپتالیان مبارزه کرد و آنها را درهم شکست و نفوذ خود را تا آسیای میانه گسترش داد که در آنجا تصویر او برای قرنها بر روی سکههای بخارایی (در ازبکستان امروزی) نقش بسته بود. بهرام پنجم پادشاه دستنشانده ایران در ارمنستان را برکنار کرد و آنجا را به یکی از استانهای ایران تبدیل کرد. | دختر راس جالوت یهودی که بود؟ | false | {
"answer_start": [
428
],
"text": [
"شوشاندخت"
]
} | شوشاندخت () همسر یزدگرد یکم ساسانی و مادر بهرام گور بودهاست. او دختر یک رأس جالوت یهودی به نام ربی هونا بود.
او محله یهودینشین اصفهان را ساختهاست. گفته شده که شوشاندخت همچنین شوش و شوشتر را بنیاد گذاشتهاست که از نظر آثار باستانی به جا مانده از شهر شوش و شوشتر که به هخامنشیان و اشکانیان بر میگردد و نشان دهنده ی وجود شهر هایی در این مناطق اند، این گفته نادرست است. وجود یک شهبانوی یهودی زندگی یهودیان ایرانی را بسیار ارتقا بخشید و در این دوره رأس جالوت یهودی بهطور منظم در دربار شاه حضور داشت. برخی از پژوهشگران همچون ارنست هرتسفلد حدس زدهاند که آرامگاه استر و مردخای در شهر همدان ممکن است آرامگاه شوشاندخت باشد.
روایت کتاب شهرستانهای ایرانشهر
در کتاب فارسی میانه شهرستانهای ایرانشهر، در بند چهل و هفتم چنین آمدهاست:
در بند دهم همین کتاب (شهرستانهای ایرانشهر) در مورد همین زن آمدهاست:
تفسیر مورخین
یزدگرد نسبت به یهودیان با احترام و مهربانی رفتار میکرد، و یهودیان او را «کوروشِ نو» خواندند. برخی حتی آوردهاند که همسرش، شوشاندخت (سوسنه)، دختر راس جالوت و مادر بهرام و نرسه بود و یزدگرد به درخواست همسرش، یهودیان را در جی اسکان داد.
فرای معتقد است که ازدواج یزدگرد با بطریق یهود امپراتوری، راس جالوت، افسانه است. دریایی میگوید که ماجرای این ازدواچ، چه درست و چه نادرست، نماینگر تسامح و رواداری دینی یزدگرد است. او میافزاید کلمه پهلوی rēš galut همان resh galutha آرامی به معنای «پیشوای اسیران بابل» است. منابع غیر ساسانی نیز از نزدیکی روابط یهودیان و ساسانیان خبر میدهند. این دو اشاره، مربوط به یزدگرد یکم است. به نوشته آیلرز، در آن زمان قصر یهودیان تبعیدی در ماحوزا، یعنی مدائن (تیسفون) بود؛ اما بعدها حله بر کران فرات ۶ کیلومتری خرابههای بابل، شهر مرکزی یهودیان عراق شد. نتصر میگوید در هیچ جای تلمود، سخنی از ازدواج یزدگرد و شوشاندخت نیست.نیسنر هم در صحت چنین ازدواجی تردید دارد، ولی معتقد است که این افسانه، پرورانده و قدرتگرفته ذهن یهودیان ساکن اصفهان و دیگر شهرهای ایران باشد.
ویدنگرن آوردهاست که پیشینه شهر شوش، به عنوان یکی از پایتختهای هخامنشیان، بسی بیشتر از عمر شوشاندخت است و این گزارش را ساختگی میداند. مارکوارت هم تنها اشتراک این دو اسم (شوش و شوشاندخت) را فقط تشبیه اسمی میداند و مینویسد که شوشیندخت، مردمان یهودی را در این منطقه اسکان دادهاست، همچنان که در شهرستانهای ایرانشهر به سکونت دادن یهودیان در اصفهان توسط این ملکه هم اشاره شدهاست.
داستانهای تلمودی میگویند که یزدگرد با ربیها، با ادب و نزاکت فراوان رفتار میکردند و در گفتگوی با آنها، از کتاب مقدس شاهد میآورد. ربی آشی از مجتهدان بزرگ یهودیان آن دوره مقرر داشت که با اینکه معمولاً کسی اجازه ندارد به کافران آهن بفروشد، فروش آهن به ایرانیان «که از ما پشتیبانی میکنند» را روا دانست. همچنین در تلمود آمدهاست که هنگامی که یزدگرد به تخت مینشست، سه نفر از نمایندگان یهود ایرانی، یعنی ربی اشی (نماینده شهر سورا)، مرزوما (نماینده شهر پومپدتیا) و آمسمار (نماینده نهردعا) هم حضور داشتند.
پانویس
منابع
برای مطالعهٔ بیشتر
اهالی ایران در سده ۵ (میلادی)
شهبانوهای ساسانی
زنان سده ۵ (میلادی)
یهودیان شاهنشاهی ساسانی
دودمانهای پادشاهی یهودی | هونا پسر ناتان یا ربی هونا یا رَو هونا یکی از حکیمان یهودی آمورائی بابلی از نسل پنجم و ششم دوران آمورائی بود. او به عنوان راس الجالوت در جامعه یهودی بابل خدمت میکرد و در طی این روزها، رهبری سیاسی یهودیان را بر عهده داشت. او دانش تورات را از ربی پاپا و امیمر آموخت و به افتخار نشست در مقابل راوا در یشیوا را بدست آورد. او همچنین به دربار ساسانیان راه یافت. در دوران شاهنشاهی یزدگرد یکم، پادشاه ساسانی با جامعه یهودی رفتاری دوستانه داشت و ربی هونا پسر ناتان، یکی از اعضای درونی حلقه دوستان یزدگرد بود.
منابع
Wikipedia contributors, "Huna b. Nathan," Wikipedia, The Free Encyclopedia, https://en.wikipedia.org/w/index.php?title=Huna_b._Nathan&oldid=652887495 (accessed November 4, 2015).
حاخامهای تلمودی در بابل
رأس جالوت
یهودیان سده ۴ (میلادی)
یهودیان سده ۵ (میلادی) | عنوان رهبر سیاسی این مردم میدانسته و مسئولیتهای اجرائی این جامعه از جمله همچون جمعآوری جزیه تحویل به موقع آن بر عهده رأس جالوت بودهاست. اینها از امتیازات ویژهای نیز برخوردار بودهاند. جوامع یهودی ایران هر ساله اعانات خود را برای رأس جالوت میفرستادهاند و در مقابل او نیز قضات و روحانیونی را برای اجرای شعائر دینی و همچنین اداره این جوامع به سمت آنها گسیل میکرده. در قرون نخست اسلامی فعالیت این افراد موجب شد که شهرهای همدان و اصفهان به مراکز فعال فرهنگی یهودیان تبدیل شوند. در اواخر خلافت عباسی میان گائون سورا و پومبدیتا بر سر تصدی این مقام اختلافاتی بروز کرد که به کشمکشهای طولانی انجامید و موجب قتل هر دو شد. پس از آن این منصب خالی ماند و دیگر کسی به عنوان رأس جالوت برگزیده نشد و این مقام از میان رفت.
در یک گزارشی که توسط یک راوی مسلمان از صحبتهای بین راس جالوت و مسلمانان ثبت شدهاست راس جالوت گفتهاست: «هفتاد نسل بین من و شاه داوود گذشتهاست ولیکن هنوز یهودیان به نسل پادشاهی من احترام میگذراند و وظیفه خود میدانند که از من محافظت کنند ولیکن شما نوه پیامبر خودتان (حسین بن علی) را بعد از یک نسل کشتید.»
پسر این راس جالوت نیز گفتهاست: «من قبلاً از کربلا عبور نمیکردم، محلی که حسین در آنجا کشته شد، بدون اینکه به اسب خود بکوبم (تا سریعتر بروم)، زیرا یک روایت قدیمی گفته بود که این محلی است که در آن یک بازمانده یک پیامبر کشته میشود، ولیکن از زمانی که حسین کشته شدهاست این پیشبینی به حقیقت پیوستهاست [ و من میدانم که کسی که قرار بود کشته شود من نبودم] و من با آسودگی خیال از آن عبور میکنم.»
مسلمانان از تفاوت بین راس جالوت و قرائیم آگاه بودند و از این رو کسانی که تحت سیطره راس جالوت بودند جالوتی خوانده میشدند.
منابع
مشارکت کنندگان ویکیپدیای انگلیسی، Exilarch، بارگرفته شده در ۲۶ مرداد ۱۳۹۱.
رأس جالوت
پیشههای منسوخ
تاریخ یهودیان بابل
تبار داوود
خلافت عباسی
دودمانهای پادشاهی یهودی
سیاستمداران یهودی
شاهنشاهی ساسانی
عنوانهای رهبری ملی و قومی
موضوعهای یهودی-اسلامی
یهودیان اهل عراق | که دیدی داوود نبی بود که تو به او قول دادی که نسل او را حفظ کنی. این زن توسط پادشاه بخشیده شد و در دربار اتاقی گرفت. نام او به همین دلیل بوستنای قرار داده شد. این داستان توسط ربی شریرا گائون نقل شدهاست که خود نیز از نسل بوستنای است.
نام دارا شاهزاده ایرانی در متون مسیحیان به عنوان دختر خسرو آمده است. در این داستانها تمامی نسل بوستنای حرامزاده تلقی شدند زیرا همسر او یک برده بوده و نباید اجازه داده میشد که این مقام مهم را به دست آورد. با این وجود راس جالوتهایی که پس از بوستنای بودند از نسل شاهزاده ایرانی نبودند. دلیل دیگر تنفر بقیه یهودیان از نسل بوستنای این بود که عنان بن دیوید، که فرقه قرائیم را ایجاد کرد، از نسل وی بود.
در اسرائیل
خیابانی در اورشلیم در محله کتامون به نام بوستنای است.
منابع
مشارکت کنندگان ویکیپدیای انگلیسی، Bostanai، بارگرفته شده در ۲۸ مرداد ۱۳۹۱.
دائرةالمعارف یهودی : بوستنای
پیوند به بیرون
دائرةالمعارف یهودی : بوستنای http://www.jewishencyclopedia.com/articles/3596-bostanai
درگذشتگان ۶۷۰ (میلادی)
رأس جالوت
زادگان ۶۱۸ (میلادی)
یهودیان
یهودیان سده ۷ (میلادی)
گائونیم | ایرانی گرفتند و زبان پهلوی را به عنوان زبان رسمی و دین زرتشتی را به عنوان دین رسمی برگزیدند. این باعث شد که دینهای دیگر مورد فشار قرار بگیرند. یک کتیبه زرتشتی از موبدان در زمان شاه بهرام دوم دارای لیستی از دینهای دیگر (شامل یهودیت، مسیحیت، بوداییت،...) است که شاهان ساسانی از بین بردند است.
ولیکن شاپور اول با یهودیان بسیار دوستانه بود. او دارای دوستی با نام شموئل بود که به وسیله او یهودیان امتیازات بسیاری گرفتند. بر اساس نوشتههای ربیها، مادر شاپور دوم یهودی بود و از این رو بر اساس قوانین یهودیت خود او نیز یهودی محسوب میشود. این باعث شد که یهودیان امتیازات زیادی بگیرند و در انجام فرائض دینی خود کاملاً آزاد باشند. او همچنین با یکی از ربیهای تلمودی به نام ربا بسیار روابط صمیمی داشت. دوستی ربا با شاپور دوم باعث شد بیشتر قوانین ضدیهودی لغو شود. پسر شاپور دوم، یزدگرد اول دارای همسری یهودی به نام شوشاندخت بود که دختر راس جالوت حنا بار ناتان بود. در بسیاری کتب یهودی نوشته شدهاست که شوشاندخت محله یهودی اصفهان را ایجاد کرد. شوشاندخت مادر بهرام گور بود و بر اساس قوانین یهودی او نیز یهودی محسوب میشود؛ ولیکن با گذشت زمان روابط مغها (روحانیون زرتشتی) و یهودیان تیره شد. یزدگرد دوم به درخواست مغها دستور ممنوعیت خواندن دعای شما را داد. پیروز یکم به درخواست روحانیون زرتشتی نیمی از جمعیت یهودی اصفهان را کشت و کودکان یهودی را مجبور به زرتشتی شدن کرد. در سال ۴۷۱ میلادی راس جالوت حنا ماری اعدام شد. در سال ۴۹۲ دو دانشمند یهودی مر زترا و مر هنینا به دست ساسانیان اعدام شدند. در زمان خسرو اول مالیات یهودیان کاهش یافت و وضعیت آنان بهبود یافت. یهودیان در حمله ساسانیان به اورشلیم و محاصره اورشلیم در سال ۶۱۴ میلادی به سپاه ساسانی ملحق شدند که باعث شکست خوردن امپراطوری بیزانس و تسخیر اورشلیم شد.
در دوره حمله اعراب به ایران
حمله اعراب به ایران با یهودیان که در آن زمان توسط ساسانیان به شدت تحت فشار بودند با استقبال مواجه شد. یکی از یهودیان اصفهان در این زمان به نام «ابونعیم» در کتاب «ذکر اخبار اصبهان» مینویسد با نزدیک شدن اعراب به اصفهان یهودیان شادمانه به سمت آنان شتافتند و دروازههای شهر را باز کردند. ابونعیم مینویسد که یهودیان تصور میکردند که دوران ظهور مسیحای آنان فرا رسیدهاست. ابونعیم ادامه میدهد که بسیاری یهودیان به همراه سازهای موسیقی به دروازه شهر شتافتند تا از اعراب استقبال کنند. امنون نتصر معتقد است که این داستان نشان میدهد که جمعیت یهودیان در این زمان در اصفهان قابل توجه بودهاست زیرا در صورتی که یهودیان یک اقلیت بودند انجام چنین کاری دارای خطرات زیادی بود. او معتقد است در زمان حمله اعراب اصفهان شهری صددرصد یهودی بودهاست.
بعد از پیروز شدن مسلمانان در ایران، یهودیان، مسیحیان و زرتشتیان دارای شرایط ذمی شدند. ذمیها دارای اجازه برای انجام دین خود بودند ولیکن باید مالیات اضافهای به نام جزیه پرداخت میکردند و از شرکت در جنگ نیز معاف بودند. ذمیهای همچنین دارای محدودیتهای اجتماعی نظیر حمل اسلحه، سوار شدن بر اسب، گواهی دادن در دادگاه علیه مسلمانان بودند و معمولاً باید لباسی میپوشیدند که آنها را از | تبار داوود یا بیت داوود به نسل داوود در تنخ و عهد جدید اشاره میکند. واژه «بیت داوود» در بسیاری قسمتهای کتاب مقدس به کار رفتهاست.
تاریخچه
بعد از اینکه داوود به عنوان پادشاه اسرائیل انتخاب شد بر اساس سنت اسرائیلی توسط روغن مقدس مسح شد. اینکار در مورد داوود توسط سموئیل نبی انجام شد:
در عبری این مراسم مسح شدن نام دارد که برای مسیحا به کار میرود. این کار سمبل ریخته شدن قداست خداوند بر روی او (کدوشا) و پیمانی است که هیچ گاه از بین نمیرود. در ابتدا داوود تنها به قبیله یهودا حکومت میکرد ولیکن بعد از هفت سال تمامی اسرائیل او را به عنوان پادشاه قبول کردند. تمامی پادشاهان بعدی پادشاهی اسرائیل (پادشاهی متحد) و بعداً پادشاهی یهودا از نسل داوود بوده و دلیل مقبول بودن آنها به عنوان شاه همین نسل پادشاهی بود. بعد از مرگ سلیمان ده قبیله پادشاهی شمالی اسرائیل نسل داوود را رد کرده و رهبعام را که نسل داوود را نداشت به عنوان شاه خود انتخاب کردند.
نفرین ارمیا به نسل سلیمان
به دلیل کارهای کفرآمیز یهویاشین در حدود سال ۵۰۰ قبل از میلاد، ارمیای نبی نسل سلیمان را نفرین کرد و وعده داد که از آنان هیچ پادشاهی به اسرائیل حکومت نخواهد کرد. بعضی تصور میکنند به دلیل این نفرین است که زروبابل که از نسل سلیمان بود در زمان نحمیا و پادشاهی پارسیان به عنوان استاندار یهودا انتخاب نشد. بعضی مسیحیان تصور میکنند که به دلیل این نفرین است که نسل سلیمان در انجیل متی ۱ مربوط به نسل پدرخوانده عیسی، یوسف است. تبار مریم مادر عیسی که در انجیل لوقا ۳ ذکر شدهاست به ناتان برادر سلیمان میرسد.
راس جالوت
بعد از حمله بابلیان به پادشاهی یهودا و اسارت یهودیان در بابل راس جالوت در بابل ایجاد شد. تمامی راس جالوتها قادر بودند که تبار خود را تا داوود دنبال کنند. این راس جالوتها به صورت سنتی به عنوان پادشاهانی بودند که در انتظار بودند.
در فرجامشناسی یهودی
در فرجامشناسی یهودی مسیحای یهودی باید از نسل داوود ("درخت زندگی") باشد. بسیاری دعاهای یهودی نظیر سیدور در مورد بازگشت پادشاهی داوود و ظهور مسیح بن داوود صحبت میکند. به دلیل مشکل بودن شناخت مسیحا، یهودیان برای ظهور مجدد الیاس نبی دعا میکنند که آنها را در شناخت مسیحا یاری دهد.
منابع
تبار داوود
پادشاهان پادشاهی یهودا
خاندانهای پادشاهی
داوود
دودمانهای پادشاهی یهودی
دیدگاه در عیسی مسیح
عیسی
موعودگرایی یهودی | بود و نسیء را اجرا میکرد. قصی با دختر او ازدواج کرد و کلیددار خانه کعبه شد. در حدود سال ۴۵۵ میلادی آخرین پادشاه عربهای یهودی شده، ذو نواس به دنیا آمد. او به دلیل تعصب مذهبی بیش از حد در دین یهودی کشته شد. وقتی او شنید که مسیحیان بیزانس یهودیان را میکشند تاجران بیزانسی که به مکه آمده بودند را کشت. او برای انتقام آنها را در گودالهای بزرگی به صورت دسته جمعی سوزاند. این کشتار باعث قطع تجارت و جنگ بزرگی شد که در نهایت شکست او را به ارمغان داشت. او سپس به شهر نجران در یمن حمله کرد و مسیحیان آنجا را شکست داد. او به مردم شهر گفت که یهودی شوند یا کشته شوند و چون آنها حاضر به یهودی شدن نبودند رئیس قبیله آنان و سیصد و چهل مرد آنان را کشت.
آغاز اسلام
۴۹۰ سال (۷ * ۷۰سال) از زمان شکست یهودیان در شورش بارکوخبا در سال ۱۳۲ میلادی گذشته بود. بارکوخبا ادعای مسیح بودن کرده بود و به دلیل شکست او یهودیان بر طبق کتاب دانیال منتظر مسیحی بودند که مسیح واقعی جنگجو باشد. از این رو تمامی قبایل یهودی عربستان که پیشبینی کتاب دانیال را میدانستند منتظر مسیحی واقعی بودند. این پیشبینی با پیشبینیهای اسلامی که در آن محمد آخرین پیامبر دانسته میشود و تورات را تأیید میکند همخوانی دارد. قبایل یهودی نقش بسیار مهمی در گسترش اسلام داشتند. محمد با قبایل یهودی در ارتباط بود و بسیاری از تعالیم او با تعالیم یهودی یکسان است. محمد قادر به خواندن و نوشتن نبود و اینکه او متون یهودی را خوانده باشد به نظر غیر محتمل میآید. ولیکن وقتی یهودیان حاضر به قبول کردن محمد به عنوان پیامبر نشدند به تدریج اسلام از یهودیت فاصله گرفت، قبله از اورشلیم به مکه تغییر یافت، روز جمعه روز مقدس شد و تفاوتهایی بین قوانین کوشر و قوانین حلال ایجاد شد. ولیکن روز جمعه هیچگاه قرار نبود معادل روز شنبه برای مسلمانان شود و قداست روز شنبه را در دین یهود داشته باشد. تغییر قبله از اورشلیم به مکه در قرآن به عنوان آزمایش گروندگان واقعی به محمد و دین او ذکر شدهاست. در سال ۶۲۲ محمد که میدانست یهودیان به دلیل شکستهای پی در پی، رها شدن توسط یهودیان ایرانی، از دست دادن اورشلیم و قتل راس جالوت نحمیا بن هوشیل منتظر مسیح هستند به طائف رفت. محمد امیدوار بود که یهودیان بعد از شنیدن دعوت او، وی را قبول کنند ولیکن بعد از رسیدن به طائف توسط یهودیان کاملاً رد شد. در سال ۶۲۲ میلادی شلوم بن هوشیل، راس جالوت زمانه به نزد محمد رفت و به دین اسلام گروید. با گرویدن شلوم، مقاومت قبایل یهودی در برابر او به شدت کاهش یافت. بعضی از این قبایل به علاقه و بعضی به زور به اسلام گرویدند و بعضی آنوسی شدند. بعضی دیگر که به شدت بیشتری مقاومت میکردند کشته شدند.
منابع
تاریخ یهودیان در شبهجزیره عربستان
عربهای یهودیتبار
یهودیان | ماحوزا، یکی از شهرهای هفتگانه مدائن (تیسفون) بود. اکثریت این شهر را یهودیان تاجر تشکیل میدادند که ثروتمند بودند.
به عقیده مورونی، این شهر، همان وهاردشیر است که یهودیها ماحوزا و مسیحیها کوخه (Kokhe) مینامند و در متون فارسی میانه، ویهاردشیر و در منابع اسلام بهرسیر آمده است.
ماحوزا در ۳۶۳ میلادی توسط رومیها به فرماندهی ژولیان مرتد، طی جنگ علیه ساسانیها نابود گشت. سپس بازسازی شد؛ اندکی بعد، این شهر پایتخت حکومت خودمختاری گشت که توسط راس جالوت اداره میگشت. خودمختاری یهودیان دیری نپایید و ارتش یهود تحت رهبری مر زوطرا، راس جالوت، توسط قباد، شاه ساسانی شکست خورد و مرزوطرا به همراه پدربزرگش مر حنینه بر روی پل ماحوزا اعدام شدند. یهودیهای ساکن شهر، به اسارت قباد درآمدند و خانواده راس جالوت به یهودیه فرار کردند.
پانویس
منابع
لغتنامه دهخدا: مدائن
بینالنهرین | مال ورد یک روستا در ایران است که در دهستان کوری واقع شدهاست.
منابع
پیوند به بیرون
روستاهای شهرستان جم | اوینوس رودخانهای بهطول ۹۲ کیلومتر است که در یونان جریان دارد.
جستارهای وابسته
فهرست رودخانهها
منابع
رودهای استان یونان غربی
رودهای یونان |
a318e09d-ffbc-434f-a8fa-71915b302bd2 | شاهنشاهی ساسانی | جانشین یزدگرد اول، پسر او، بهرام پنجم (۴۲۱–۴۳۸) معروف به بهرام گور بود، یکی از شناختهشدهترین شاهان ساسانی که قهرمان بسیاری از افسانهها در ادبیات فارسی است. این افسانهها حتی پس از نابودی شاهنشاهی ساسانی توسط اعراب هم پایدار ماندند. بهرام پنجم، که عمدتاً با نام بهرام گور شناخته میشود، پس از مرگ ناگهانی یزدگرد اول (یا ترور او)، به رغم مخالفتهای اشراف و با کمک منذر، شاه عربی حیره، تاج پادشاهی را تصاحب کرد. مادر بهرام پنجم شوشاندخت،دختر رأس جالوت یهودی بود. در ۴۲۷، او در شرق با قبایل بیابانگرد هپتالیان مبارزه کرد و آنها را درهم شکست و نفوذ خود را تا آسیای میانه گسترش داد که در آنجا تصویر او برای قرنها بر روی سکههای بخارایی (در ازبکستان امروزی) نقش بسته بود. بهرام پنجم پادشاه دستنشانده ایران در ارمنستان را برکنار کرد و آنجا را به یکی از استانهای ایران تبدیل کرد. | بهرام گور پسر که بود؟ | false | {
"answer_start": [
7
],
"text": [
"یزدگرد اول"
]
} | بَهرام نامی ایرانی است. افراد شاخص با این نام از این قرارند:
بهرام پسر گودرز، از پهلوانان شاهنامه
بهرام یکم، شاهنشاه ساسانی
بهرام دوم، شاهنشاه ساسانی
بهرام سوم، شاهنشاه ساسانی
اردشیر دوم ساسانی که به نام اردشیر بهرام بر تخت نشست
بهرام چهارم، شاهنشاه ساسانی
بهرام گور، شاهنشاه ساسانی
بهرام چوبین، شاهنشاه ساسانی
بهرام هفتم، شاهنشاه ساسانی
بهرام (پسر سیاوش)، از بزرگان ساسانی
بهرام (پسر آذرگندبد)، از بزرگان ساسانی
بهرام شاپور، پادشاه ارمنی
بهرام باوندی، شاهزاده باوندی
بهرام ورجاوند، یکی از افراد موعود در دین زرتشت
منصور حکمت، نامی که منصور حکمت، مبارز و تئوریسین معروف کمونیست، در اوایل انقلاب ایران از آن استفاده میکرد.
بهرام صادقی، نویسنده معاصر ایرانی
بهرام بیضایی، کارگردان سینما و تئاتر و نمایشنامهنویس و فیلمنامهنویس و پژوهشگر ایرانی
بهرام رادان، بازیگر ایرانی سینما.
بهرام سیاره، شاعر ایرانی، متخلص به پریش، معرف به پریش شهرضایی.
بهرام نورایی، خواننده ایرانی
جستارهای وابسته
بهرام (ابهامزدایی)
صفحههای ابهامزدایی
صفحههای ابهامزدایی مکانها | فرخپی(زن شاپور ذوالکتاف)
فرخزاد پسر هرمز
فرخزاد پسر خسروپرویز
فردوسی
فرش آورد
فرشیدورد پسر ویسه
فرشیدورد پسر گشتاسب
فرشیدورد (مردی خسیس)(دوره بهرام گور)
فرطوس
فرعان(معمار طاق کسری)
فرغار
فرنگیس
فرود پسر سیاوش
فرود (پسر خسروپرویز)
فروهل
فرهاد (پهلوان دوره انوشیروان)
فریان
فریبرز (پسر کیکاووس)
فریبرز (ساسانی)
فریدون
فغانیش
فغستان
فور هندی
ق
قارن پسر کاوه
قارن پسر گشسپ
قارن پارسی
قالوس
قباد
قباد پسر کاوه
قحطان
قراخان
قلون(سردار تورانی افراسیاب)
قلون(قاتل بهرامچوبین)
قیدافه
قیدروش
قیطون
ک
کالو
کاکوی
کاموس کشانی
کاوه آهنگر
کبرد
کبروی
کتایون
کتماره
کرزم
کرسیون(گماشته ماهوی سوری)
کرم هفتواد
کشمگان(پسر فرخزاد)
کشواد
کلباد
کلبوی سوری
کندر
کوت
کوهیار
کهرم
کهیلا
کیآرش
کیانوش
کیدشاه هندوستان
کیپشین
کَیروی
کیخسرو
کیقباد (پهلوان دوره یزدگرد بهرام)
کیقباد
کیکاوس
کیومرث
گ
گراز (سردار دوره خسروپرویز)
گرازه
گرامی (پسر جاماسپ)
گردآفرید دختر گژدهم
گردوی
گردیه
گرزاسپ(گرزاسب)
گرزسپ
گرزم
گرستون(گماشته ماهوی سوری)
گرسیوز
گرشاسپ (پسر زو)
گرشاسپ (پهلوان)
گرگسار
گرگین میلاد
گرمایل
گرو
گروی زره
گژدهم
گستهم پسر نوذز
گستهم پسر گژدهم
گستهم (دایی خسروپرویز)
گستهم(پهلوان دوره یزدگرد بزهگر)
گستهم(پهلوان دوره بهرام گور)
گشتاسپ
گشسپ (پهلوان دوره یزدگرد بزهگر)
گشسپ (از بزرگان دوره انوشیروان)
گشسپ(پدر بهرام چوبین)
گلبوی سوری
گلشهر
گلگله
گلنار(معشوقه اردوان)
گلینوش
گو پسر جمهور
گودرز
گودرز اشکانی
گوشبستر
گهارگهانی
گیلوی طبری
گیو
گیوه
ل
لنبک
لواده
لهاک
لهراسب
م
ماخ
مالکه (دختر نوشه)
مامون
مانی
ماهآذر
ماهآفرید(مادر منوچهر شاه)
ماهآفرید(زن بهرام گور)
ماهوی سوری
ماهیار (پیرمرد)
ماهیار گوهرفروش
مای شاه هندوستان
محمد
محمود غزنوی
مردانشاه (پسر خسروپرویز)
مردوی
مریم (همسر خسرو پرویز)
مزدک
مسیح
مُشک(دختر آسیابان)
مشکناز (زن بهرام گور)
مقاتوره (مغاتوره)
منذر
منوچهر
منوچهر آرش(پهلوان دوره کیخسرو)
منوشان
منیژه
موشیل(یا موسیل)
مهآفرید
مهبود
مهراب کابلی
مهرآذر
مهر هرمزد
مهراس
مهران ستاد
مهران (دبیر هرمزد پسر انوشیروان)
مهران(هندی)
مهرایزدگشسپ
مهربرزین پسر خراد
مهربنداد
مهرپیروز پسر بهزاد
مهرک نوشزاد
مهرک (پرستار دربار)
مهرنوش پسر اسفندیار
مهرنوش(موبد)
مهرنوش (پرستار انوشیروان) یا مهرنوش پشمینهپوش
مهرهرمزد
میروی طبری
میرین
میلاد
ن
نار (زن بهرام گور)
نازباب (زن بهرام گور)
نامخواست
ناهید (کتایون)
نرسی(پسر بهرام سوم)
نرسی (برادر بهرام گور)
نرسی اشکانی
نریمان
نستاو
نستود(پسر خسروپرویز)
نستوه پسر گودرز
نستوه پسر مهران ستاد
نستیهن
نصر سامانی
نصرقتیب
نعمان
نوذر
نوش پسر اسفندیار
نوشآذر
نوشزاد (پسر انوشیروان)
نوشزاد
نوشه(دختر نرسی)
نَهل
نیاطوس
نیوزار (پسر گشتاسپ)
و
وستا
ویسه
ه
هجیر
هرمز یکم یا اورمزد پسر اردشیر،
هرمز دوم یا اورمزد پسر نرسی
هرمزد پسر یزدگرد
هرمزد پسر انوشیروان
هرمز شهریار
هرمز کدخدای ده
هرمزد خراد (پهلوان دوره انوشیروان)
هرمزد خراد (موبد) (موبد در دوره یزدگرد | نرسی یا نرسه، شاهزادهای ساسانی فرزند شاهنشاه یزدگرد یکم و برادر شاهنشاه بهرام گور بود. او در دوره شاهنشاهی بهرام گور بر خراسان فرمان میراند.
زندگی
نرسه فرزند شاهنشاه یزدگرد یکم و همسر یهودیاش شوشاندخت بود. دو برادر دیگر او بهرام گور و شاپور نام داشتند. پس از مرگ یزدگرد، پسرش، شاپور، ارمنستان را ترک کرد تا بر سریر پادشاهی نشیند، ولی اشراف او را کشتند و به جای او، خسرو را بر تخت نشاندند که نسبت مستقیمی با یزدگرد نداشت. اما بهرام که شاهنشاهی را حق خود میدانست، با حمایت منذر بن نعمان، امیر حیره، به تیسفون رفت و تاجوتخت را به دست آورد. بهرام، اشرافزادگان را وادار به پیروی از خود کرد و نرسه را به فرمانداری خراسان گماشت.
در بند دهم کتاب فارسی میانه شهرستانهای ایرانشهر از نرسه به عنوان بنیانگذار شهر خوارزم یاد شدهاست.
پانویس
منابع
اهالی ایران در سده ۵ (میلادی)
شاهزادگان ساسانی
فرماندهان بهرام گور
مرزبانهای ساسانیان | کرد تا به بیزانس بروند. اسپهبذ با انجام این کار خود، به همسایهٔ غربی رفت و فرمانده سپاه شرقی روم که آناتول نام داشت، او را به فرمانده عربهایی که تحت سیطره روم بودند قرار داد. تئودوسیوس دوم، امپراتور بیزانس، در خواست ایران را مبنی بر تسلیم کردن مسیحیان پناهنده را نپذیرفت، بهرام نیز شروع به شکنجه و تصاحب اموال معدنچیان رومی فعال در معادن طلا و نقره ایران کرد.
علاوه بر این، مسیحیان در ایران با یک دیگر دچار تفرقه شده بودند. به گونهای که بعضی از آنها اسقف شهر هزمرد، دادیشوع، را متهم کردند که اشیا مقدس را دزدیده و فروختهاست و به شکنجه آنها پرداختهاست. با میانجگری تئودویوس دوم، دادیشوع که توسط بهرام به زندان افتاده بود، آزاد شد و پس از آنان به بهرام استعفاء خود را اعلام کرد و پس از همراهی دوستان وی، طی گردهمایی استقلال کلیسای ایران از کلیسای غرب اعلام شد تا بدین شکل روابط مسیحیان ایران و غرب بهطور کامل قطع شد. این گونه مسیحیان ایران مستقل از مسیحیان روم از استقلال و آزادی نسبی برخوردار شدند که این خود سبب رشد فزاینده مسیحیان در فضای ایران زرتشتی شد و همچنین دیگر مسیحیان ایران به عنوان خائن یا طرفدار روم محسوب نمیشدند.
بهرام گور و یهودیان
طبق منابعی همچون شهرستانهای ایرانشهر، مادر بهرام گور دختر یک یهودی تبعیدی بود بدین ترتیب خود نیز از منظر یهودیان پادشاهی یهودی محسوب میشد و در بین آنها از احترام زیادی برخوردار بود؛ ولی در گزارشهای منابع یهودی همچون تلمود، مادر بهرام یهودی نبودهاست بلکه وی در دوران حکومتش سیاست تساهل دینی نسبت به یهودیان در پیش گرفتهاست.
منش بهرام گور
شهرت بهرام گور
عشق بهرام گور به موسیقی نیز که در روایات نقل شده، در واقع نشان دهندهٔ علاقهٔ او به شعر و شاعری است. بر پایهٔ بعضی گزارشها، بهرام تقسیمبندی طبقهٔ نوازندگان و خنیاگران را که از روزگار اردشیر بابکان متداول بود، تغییر داد و نوازندگانی را که موجب شادی او میشدند، گاه از درجهٔ پایین به درجهٔ میانه، و نوازندگان درجهٔ میانه را به درجهٔ بالا میرساند. روش بهرام گور تا مدتها برقرار بود تا اینکه خسرو انوشیروان، درجهبندی نوازندگان را به وضع زمان اردشیر بابکان بازگرداند. همچنین به درخواست بهرام، ۱۲ هزار زن و مرد از نوازندگان هندی - که بعدها زُط یا لوری خوانده شدند - به ایران آمدند و بهرام ایشان را در سراسر مملکت پراکنده کرد تا مردم روزگار را به شادی و شادخواری بگذرانند.
شهرت و محبوبیت بهرام گور نزد مردم چنان بودهاست که بعضی از سلسلههای ایرانی و خاندانهای قدرتمند پس از اسلام، برای به دست آوردن مشروعیت سیاسی، خود را به بهرام منتسب میکردند. از جمله این خاندانها، صفاریان، بوئیان، شروانشاهان و آل میکال را میتوان نام برد.
وجه تسمیه و تصویر بهرام در منابع
بهرام پنجم یکی از پادشاهان معروف و شایسته در عصر ساسانیان است. در تاریخ ایرانیان همواره از او به خوبی یاد میکنند. در منابع ادبی ایرانی و عربی، از شکارهای حیرتآور، بخشایش و جنگاوری او در جنگها و شادیها سخن گفته میشود. بسیاری از منابع، هم چون تاریخ یعقوبی، زند وهمن یسن و شهرستانهای ایرانشهر او را بهرام گور میخوانند؛ ولی خوارزمی میگوید، بهرام به دلیل علاقهٔ خاصی | در این فهرست، سعی بر این است که همه شخصیتهای شاهنامه فردوسی از جمله ایرانی، تورانی، رومی، هندی و اسامی دیوها و... آورده شود. برخی از افراد عادی جامعه، که در شاهنامه از آنها نام شده است در لیست پهلوانان یا شاهان نمیگنجند نیز در فهرست گنجانده شدهاند. در تهیه این فهرست از نسخههای شاهنامه فردوسی برپایه چاپ مسکو ، و همچنین تصحیح جلال خالقی مطلق استفاده شده است. و سعی شده در صورت تفاوت در نگارش نامها، همگی نامها آورده شده است.
الف
آبتین
ابراهیم (پیامبر)
ابوبکر
آزادسرو
آزادسرو(موبد)
آذرنوش
ارتنگ
ارجاسب
اردشیر بابکان
اردشیر نکوکار یا (اردشیر دوم)
اردشیر پسر شیرویه
اردشیر (موبد موبدان)
آرزو (دختر ماهیار)
آرزو (زن سلم)
ارژنگ دیو
ارسطالیس
آرش کمانگیر
آرش پور کیقباد
آرش اشکانی
آرش پدر منوچهر
ارمایل
ارنواز
آزادسرو
آزاده(معشوقه بهرام گور)
آزاده(زن تور)
آزرمیدخت
اسپنوی
استاد پسر پیروز
استقیلا
اسرافیل
اسفندیار
اسکندر
اسماعیل بن ابراهیم
اشک
اشتاد پسر پیروز
اشکبوس
اشکش
اغریرث
افلاطون
اکوان دیو
الان شاه
الکوس
الوای(پهلوان زابلی)
الوای(نیزهدار رستم)
الیاس پسر مهراس
امیرک منصور
اندریمان
اندمان
اندبان(پهلوان دوره خسروپرویز)
اوخواست
اورمزد پسر شاپور، (هرمز یکم)
اورمزد بزرگ (شاه اشکانی)
اولاد
اهرن
ایراک
ایرج پسر فریدون
ایرج شاهکابل
ایزدگشسپ
ایزدگشسپ
ایلا
آیینگشسپ
ب
بابکرودیاب
بابک (موبد)
بابوی
بادان(باذان) پسر پیروز
باربد
بارمان
بازور
باطرون
بالوی
بدال
برانوش(در زمان شاپور اول)
برانوش(قیصر روم)(در زمان شاپور ذوالاکتاف)
براهام
برته
برزمهر(دوره بهرام گور)
برزمهر(دوره هرمزد نوشینروان)
برزوی (پزشک انوشیروان)
برزوی
برزویلا
برزین (پسر گرشاسپ)
برزین (پدر زن بهرام گور)
برزین (سردار انوشیروان عادل)
برسام
برمایه (برادر فریدون)
برمایه (گاو)
بزرگمهر
بساد
بستاو
بستور
بغستان
بلاش (شاهنشاه ساسانی)
بلاش پسر پیروز
بنداه
بندوی (دوره قباد یکم)
بندوی (دایی خسروپرویز)
بودلف
بوراب
بوراندخت
بوزرجهمر
بوالفضل (بلعمی)
بهآفرید
بهرام پسر اورمزد، (بهرام یکم)
بهرام بهرام، (بهرام دوم)
بهرام بهرامیان، (بهرام سوم)
بهرام پسر شاپور
بهرام چوبین
بهرام پسر گودرز
بهرام اشکانی (نام اصلی اردوان پنجم)
بهرام شیراوژن
بهرام ماهآذر(بهرام آذرمهان)
بهرام هور
بهرام سیاوشان
بهزاد
بهزاد (از بزرگان دوره قباد یکم)
بهمن(شاهکیانی)
بهمن پسر اردوان
بهمن (از بزرگان دوره انوشیروان)
بید(دیو)
بیدرفش
بیژن پسر گیو
بیژن (پهلوان دوره یزدگرد)
بیژن اشکانی
بیطقون
بیورد (مدعی پادشاهی)
بیورد (مرزبان)
بیورد کاتی
پ
پارس
پرمایه
پروش
پرموده پسر ساوهشاه
پشنگ (داماد ایرج)
پشنگ(پدر افراسیاب)
پشنگ(شیده افراسیاب)
پشوتن
پشین
پلاشان
پولاد (سردار کیقباد)
پولاد (یار سیاوش)
پولادغندی
پیداوسی(موبد)
پیران ویسه
پیروز یزدگرد
پیروز یکم
پیروز خسرو
پیروز شاه غرچه
پیروز (پهلوان دوره یزدگرد بزهگر)
پیروز (سردار انوشیروان عادل)
پیروز شاپور
پیلسم
ت
تبرگ
تخوار (مشاور فرود سیاوش)
تخوار (نگهبان در لشکر کیخسرو)
تخوار (گنجور خسرو پرویز)
ترخان
تژاو
تلیمان (سغدی)
تلیمان گُرد
توس (پهلوان)
تور
تهمینه
ج
جاماسپ شاه ساسانی | جنگها و شادیها سخن گفته میشود. بسیاری از منابع، هم چون تاریخ یعقوبی، زند وهمن یسن و شهرستانهای ایرانشهر او را بهرام گور میخوانند؛ ولی خوارزمی میگوید، بهرام به دلیل علاقهٔ خاصی که به شکار گورخر داشته این لقب معروف شدهاست. اما بنا به روایتی دیگر، بهرام شیری که او را زخمی کرده بود را با یک تیر به گورخر متصل کرد، بهرام گور نام گرفت؛ ولی شاید این لقب به خاطر خصایص بهرام چون زرنگی و هشیاری شبیه به گورخر و علاقهٔ خاص او به بیابان است. همچنین او بهواسطه علاقهٔ خاصی که به شکار و خوشگذرانی داشتهاست، زطها یا لوریان که همان خنیاگران هستند را از هند به ایران خواند تا مایهٔ شادی ایرانیان شوند و او به این منظور دستور داد تا ایرانیان نیمی از روز را به فعالیت و تأمین مایحتاج بپردازند و نیمی دیگر را صرف خوشگذرانی کنند.
در بعضی از منابع نخستین شعرهای فارسی را که سروده شدهاست به او نسبت میدهند. طبق گزارشهای موجود، بهرام جایگاه نوازندگان را بهبود بخشید. حتی ردهبندی که توسط اردشیر بابکان برای درباریان مشخص شده بود را تغییر داد بعدها خسرو انوشیروان این ردهبندی را به جایگاه اولیهٔ خود برگرداند.
بهرام گور در هنر و ادبیات
داستانهای دلانگیز و زیبای بسیاری نظیر آوردن کولیها و خنیاگران دورهگرد هندی به ایران برای سرگرمی مردم را به او نسبت دادهاند. او علاقه زیادی به بادهگساری و شکار داشت، چنانکه به این دلیل لقب «بهرام گور» (به معنی شکارگر گورخر) را به او دادهاند. در بعضی متون چکیده زبان فارسی، سراییدن نخستین اشعار پارسی را نیز به او نسبت میدهند که البته فراورده خیالبافی است. .
در میان آثار منظوم فارسی، هشت بهشت امیر خسرو دهلوی (درگذشت ۷۲۵ قمری/۱۳۲۵ میلادی) نیز دربارهٔ سرگذشت داستانی بهرام گور است. امیر خسرو، مثنوی هشت بهشت را به تقلید از نظامی و در جواب هفت پیکر او ساخت و موضوع آن، ماجرای عشق بهرام گور به «دلآرام» و نیز ساختن ۷ گنبد به ۷ رنگ برای دختران پادشاهان ۷ اقلیم است. از اینرو، موضوع این منظومه با هفت پیکر نظامی تفاوتی ندارد.
در متون کهن فارسی، بهرام گور به عدل و داد، توجه به حال مردم، خوشباشی، شجاعت و جنگاوری مشهور است و دربارهٔ او روایتهای گوناگون نقل شدهاست.
سرگذشت بهرام گور در ادب دیگر کشورها نیز راه یافتهاست. چنانکه داستان عامیانهای با عنوان هفت پیکر بهرام گور به زبان ترکی در عثمانی به چاپ رسیده و همین کتاب در ۱۳۲۱ ق / ۱۹۰۳ م به نثر فارسی ترجمه و با چاپ سنگی در تهران منتشر شدهاست. همچنین نمایشنامهٔ توراندوت (احتمالاً دگرگون شدهٔ توراندخت) اثر کارلو گوتزی ایتالیایی که در سدهٔ ۱۸ میلادی نوشته شده، و اپرایی به همین نام از پوچینی (درگذشت ۱۹۲۴ میلادی) موسیقیدان ایتالیایی نیز بر اساس بخشی از داستانهای بهرام گور در هفت پیکر نظامی تدوین شدهاست.
بهرام گور و هفت پیکر
هفت پیکر که هفت گنبد و بهرامنامه نیز خوانده میشود، بخش چهارم از خمسهٔ نظامی را به خود اختصاص میدهد.
محور اصلی این اثر بهرام پنجم است که قهرمان اصلی هفت پیکر بهشمار میرود. طبق گفتهٔ محمد معین هفت پیکر را میتوان به دو بخش تقسیم کرد که یک بخش آن زندگی بهرام و طالعبینی جادوگران در هنگام |
تخوار (مشاور فرود سیاوش)
تخوار (نگهبان در لشکر کیخسرو)
تخوار (گنجور خسرو پرویز)
ترخان
تژاو
تلیمان (سغدی)
تلیمان گُرد
توس (پهلوان)
تور
تهمینه
ج
جاماسپ شاه ساسانی
جاماسپ (وزیر گشتاسپ)
جان فروز
جانوشیار (جانوسپار)
جانوسپار
جرنجاش
جریره
جمشید
جمهور (شاه هندوستان)
جندل
جوانوی
جهن
جهنبرزین
چ
چنگش
ح
حسنوی
حمزه(دوره هرمزد نوشینروان)
حسین قتیب
حیی قتیب
خ
خانگی(فرستاده قیصر)(دوره خسروپرویز)
خراد(دوره اردشیر یکم)
خراد (دوره قباد یکم)
خراد پسر برزین
خراسان (پهلوان دوره خسروپرویز)
خرنجاس
خزاعه
خزروان (پهلوان تورانی)
خزروان پسر رهام
خزروان خسرو
خزروان (دیو)
خسرو(مدعی شاهی)
خسرو (آسیابان)
خسرو پرویز
خوزان
خشاش
خضر پیامبر
خواستیزد (نهاندار انوشیروان)
خَنْجَست
خوشنواز
خوزان
د
دادبرزین (پهلوان زابلی)
دادبرزین آژنگچهر
دارا
داراپناه(داناپناه)
داراب (شهریار ایران)
دقیقی
دمور
دلارا
دلافروز (خارکن)
دیو سپید
ر
رادمان(پهلوان دوره خسرو پرویز) یا (رادیان)
رادوی
رامبرزین
رخش
رستم
رستم پورهرمزد
رشنواد
رشنواد(منادیگر انوشیروان عادل)
رودابه
رودکی
روزبه
روشنک همسر اسکندر
روئین
رهام
ریونیز
ز
زادشم
زادفرخ (دبیر سپاه انوشیروان)
زادفرخ(بارخواه خسروپرویز)
زال
زردهشت(پیامبر)
زردهشت(موبد موبدان)
زرسب
زرمهر پسر سوفزای
زروان (حاجب انوشیروان)
زریر
زنگله (شاهنامه)
زنگوی
زنگه شاوران
زواره
زهیر
س
ساسان
سام پسر نریمان
سام پسر اسفندیار (پهلوان دوره خسروپرویز)
ساوه (پهلوان دوره انوشیروان)
ساوهشاه
سباک
سپهرم
سپینود
سرخه
سرگس(سردار رومی)
سرگس(رامشگر)(سرکس)
سرو (شاه یمن)
سروش
سروش(فرشته)
سعد
سعد وقاص
سلم
سنباد (پهلوان دوره خسروپرویز)
سنجه(دیو)
سوخرا
سودابه
سورگهندی
سوسنک (زن بهرام گور)
سوفرا(سوفزا)
سهراب پسر رستم
سهراب پسر پشین
سهی
سیامک
سیامک تورانی
سیاوش
سیسنک (زن بهرام گور)
سیما برزین
سیمرغ
سیندخت
ش
شاپور پسر اردشیر، (شاپور اول)
شاپور ذوالاکتاف، (شاپور دوم)
شاپور پسر شاپور، (شاپور سوم)
شاپور پسر نستوه
شاپور اشکانی
شاپور رازی
شاپور (موبد انوشیروان)
شاپور(پهلوان دوره خسرو پرویز)
شادان پسر برزین
شاهوی پسر هفتواد
شبدیز(اسب خسروپرویز)
شطرخ
شعبه مغیره
شغاد
شگنان
شماخ سوری
شماس(فرمانده لشکر نوشزاد)
شماساس
شمر (گمارده بهرام گور)
شمیرانشنگی
شمیران شاه
شنبلید(زن بهرام گور)
شنگل (شاه هندوستان)
شنگل(پهلوان)
شهرانگراز
شهرگیر(سالار سپاه اردشیر بابکان)
شهرگیر(سالار سپاه اسکندر)
شهرناز
شهرو(موبد) یا شهروی
شهروی(موبد) (دوره یزدگرد)
شهریار (پسر خسروپرویز)
شیدسپ
شیدوش
شیده
شیرخون
شیرزیل(شیرذیل)
شیروی
شیرین(یار خسروپرویز)
شیروی پسر بهرام
شیرویه
ص
صیاع
ض
ضحاک
ط
طایر
طرخان
طغری(پرنده شکاری بهرام گور)
طلخند پسر مای
طوس پسر نوذر
طوش
طهماسب
طهمورث
طینوش
ع
عباس(دوره هرمزد نوشینروان)
علی دیلمی
علی
عمر بن خطاب
عمر سعد وقاص
عمرو(دوره هرمزد نوشینروان)
غ
غاتفر
غرچه
ف
فرامرز
فرانک(مادر فریدون)
فرانک(زن بهرام گور)
فرآیین
فرایین (دوره قباد یکم)
فرخپی(زن شاپور ذوالکتاف)
فرخزاد پسر هرمز
فرخزاد پسر خسروپرویز
فردوسی
فرش آورد
فرشیدورد پسر ویسه
فرشیدورد پسر گشتاسب
فرشیدورد (مردی خسیس)(دوره بهرام گور)
فرطوس
فرعان(معمار طاق کسری)
| ماهیار در شاهنامه پیری یکصد و شصت و چهار ساله بود که هنگام یافتن گنج جمشید توسط بهرام گور و بخش آن بین مردم، برخاست و بهرام را ستود.
فردوسی
همچنین در شاهنامه از شخص دیگری به نام ماهیار گوهرفروش نام برده شده که پدر آرزو همسر بهرام گور است.
جستارهای وابسته
معانی نامهای ایرانی
فهرست نامهای ایرانی
منابع
شخصیتهای شاهنامه
نامهای ایرانی | بنابر شاهنامه فردوسی
شَنگُل شاه هندوستان در زمان بهرام گور بود که به راهزنی و تاخت تاز گاه و بیگاه به مرزهای ایران دست میزد. که وزیر بهرام گور از بهرام خواستار حل مشکل میشود. بهرام به گونه ناشناس به هندوستان میرود و در آنجا خود را برزوی معرفی میکند و دختر شنگل سپینود را به همسری برمیگزیند. در داستان شنگل و بهرام گور هر دو شاه میخواهند جنگی رخ ندهد، در حالی که هیچکدام شرایط طرف مقابل را در ابتدا نمیپذیرد. نقش مشاوران و بزرگان هر دو کشور به ویژه هند در تصمیمات شاه دارای اهمیت زیادی است.
داستان شنگل و بهرام گور در شاهنامه فردوسی
بنابر شاهنامه فردوسی روزی وزیر بهرام گور از شنگل به عنوان نامداری یاد شده که از راه عدالت سر پیچاندهاست و برای راهزنی هر از چندگاهی به ایران میتازد، باید تکلیفش توسط بهرام گور مشخص شود. بهرام گور سخنان وزیرش را میشنود و میگوید خود بهطور ناشناس نزد شنگل میروم و نامهای برای شنگل از جانب شاه ایران میفرستم. به شنگل در آن نامه گوشزد میکند که پدر مادر و نیای تو همگی در خدمت شاه ایران بودند و تو نیز باید راه آنان را ادامه دهی و کار شاهان راهزنی و دزدی نیست، اکنون فرستادهای نزد تو میآید خواه میخواهی خراجگذار ما باش یا مهیای جنگی باش. نامه با عنوان بهرام گور شاهِشاهان به تاریخ ۲۵ خردادماه به شنگل نگهبان هند فرستاده میشود.
رفتن بهرام گور به ناشناخت بر شنگل هند
بهرام گور خود را به عنوان نامهرسان جا میزند. و به نزد شنگل میرود زمانی که به نزد شنگل میرسد به احترام او خم میشود و میگوید من از جانب شاه بزرگ بهرام شاه نامه ای به خط پهلوی برای شما دارم. مردی دبیر نامه را برای شنگل میخواند شنگل در جواب میگوید که ای مرد شاه تو خود را بزرگ میپندارد و تو هم چنین هستی. و من به کسی خراج نخواهم داد. اگر شاه شما مرغی در آسمان باشد من عقابم، و اگر خاک باشد من آسمانم، که اشاره به بزرگی خود نسبت به بهرام گور دارد. و توانایی لشکر خود را به رخ میکشد.
در ادامه شنگل با عصبانیت میگوید که دین من اجازه کشتن تو را نمیدهد مگرنه سر از تنت جدا میکردم. نامهرسان(بهرام گور) میگوید ای شاه من فرستاده شاه ایرانم و نه گوینده سخن، خشمگین نباش، تو نیز در نامهای به او پاسخ بده. شنگل به فرستاده گفت اکنون چند گاه در اینجا فرود آی و بند بگشای تا نامه را آماده سازند.
گفتار اندر هنر نمودن بهرام گور
فرستاده شاه ایران تا نیمروز در آنجا استراحت میکند، فرستادهای از جانب شنگل به نزد او آمد و او را فرا خواند در آن هنگام شنگل و اطرافیان به تماشای مسابقه کُشتی بین دو پهلوان پیلپیکر هندی نشسته بودند. فرستاده شاه ایران (همان بهرام گور) که وارد آن جمع شده بود، زمانی که مسابقه کشتی را میبیند با حالت مستی تقاضای مسابقه با پهلوان هندی را میدهد. شنگل نیز با پوزخند میپذیرد. با تمسخر به او میگوید اگر پهلوان ما را به زیر کشیدی او را بِکُش. فرستاده وارد مسابقه میشود و پهلوان هندی را به سرعت شکست میدهد و بر زمین میکوبد. پس | باتلاق گور بهرام نام یکی از مناطق تفریحی استان فارس است که در ۵۵ کیلومتری شهر اقلید واقع شدهاست.
وجه تسمیه
گفته میشود بهرام پنجم ساسانی ملقب به بهرام گور برای شکار گور خر در این منطقه اسب میتاخته و در این باتلاق ناپدید شدهاست.
خیام در رباعی مشهور خود اینگونه سرودهاست:
آن قصر که جمشید در او جام گرفت
آهو بچه کرد و روبه آرام گرفت
بهرام که گور میگرفتی همه عمر
دیدی که چگونه گور بهرام گرفت
جستارهای وابسته
استان فارس
منابع
آتالند
گور بهرام |
4724fcc9-dca3-4859-82ce-8983847230e0 | شاهنشاهی ساسانی | جانشین یزدگرد اول، پسر او، بهرام پنجم (۴۲۱–۴۳۸) معروف به بهرام گور بود، یکی از شناختهشدهترین شاهان ساسانی که قهرمان بسیاری از افسانهها در ادبیات فارسی است. این افسانهها حتی پس از نابودی شاهنشاهی ساسانی توسط اعراب هم پایدار ماندند. بهرام پنجم، که عمدتاً با نام بهرام گور شناخته میشود، پس از مرگ ناگهانی یزدگرد اول (یا ترور او)، به رغم مخالفتهای اشراف و با کمک منذر، شاه عربی حیره، تاج پادشاهی را تصاحب کرد. مادر بهرام پنجم شوشاندخت،دختر رأس جالوت یهودی بود. در ۴۲۷، او در شرق با قبایل بیابانگرد هپتالیان مبارزه کرد و آنها را درهم شکست و نفوذ خود را تا آسیای میانه گسترش داد که در آنجا تصویر او برای قرنها بر روی سکههای بخارایی (در ازبکستان امروزی) نقش بسته بود. بهرام پنجم پادشاه دستنشانده ایران در ارمنستان را برکنار کرد و آنجا را به یکی از استانهای ایران تبدیل کرد. | یکی از شناختهشدهترین شاهان ساسانی در ادبیات فارسی که بود؟ | false | {
"answer_start": [
57
],
"text": [
"بهرام گور"
]
} | شاپور دوم (به پارسی میانه: 𐭱𐭧𐭯𐭥𐭧𐭥𐭩؛ ۳۰۹ – ۳۷۹ میلادی)، مشهور به شاپور بزرگ یا شاپور کبیر و شاپور ذوالاکتاف نیز شناخته میشود، از سال ۳۰۹ تا ۳۷۹ میلادی، دهمین پادشاه ساسانی بود. شاپور پس از برادرش آذرنرسی بر تخت نشست، او پیش از اینکه به دنیا بیاید، پادشاه شد. او پسر هرمز دوم بود و به مدت هفتاد سال پادشاهی کرد و به همین دلیل طولانیترین پادشاهی در میان شاهان ایران را دارا میباشد. وی پس از قدرت گرفتن، اعرابی را که به بخشهای جنوبی شاهنشاهی ساسانی تاخت آورده بودند، به شدت تنبیه کرد و امنیت را به مرزهای جنوبی بازگرداند. پادشاهی وی شاهد تجدید حیات نظامی کشور و گسترش قلمرو آن بود که آغاز نخستین دوران طلایی ساسانیان بود؛ بنابراین او با شاپور یکم، قباد یکم، خسرو یکم و خسرو دوم، یکی از درخشانترین پادشاهان ساسانی شمرده میشود. از سوی دیگر، چهار جانشین مستقیم او موفقیت کمتری داشتند.
شاپور دوم سیاست سخت مذهبی را دنبال کرد. در زمان فرمانروایی او، مجموعه اوستا، متون مقدس زرتشت تکمیل شد، بدعت و ارتداد مجازات شدند و مسیحیان مورد آزار و اذیت قرار گرفتند. البته دومی واکنشی علیه رسمیت یافتن مسیحیت در امپراتوری روم توسط کنستانتین بزرگ بود. شاپور دوم، مانند شاپور یکم، با یهودیان که در آزادی نسبی زندگی میکردند و مزایای زیادی در دوره خود بهدست آورد، دوستانه رفتار میکرد. در زمان مرگ شاپور، شاهنشاهی ساسانی از همیشه قویتر بود و دشمنانش در شرق آرام بودند و ارمنستان تحت کنترل ساسانیان بود.
او پادشاهی مقتدر بود و در دوران سلطنت او شاهنشاهی ساسانی یک دوره پر رونق و شکوه را تجربه کرد. او از جمله آخرین شاهان ساسانی است که خودشان را از نژاد خدایان میانگاشتند و کتیبههایی از او در طاق بستان به یادگار ماندهاست.
ریشهشناسی نام
سه تن از پادشاهان ساسانی و شخصیتهای مهم ساسانی و دورههای بعدی شاپور نام گرفتند. شاپور برگرفته از ایرانی باستان xšāyaθiyahyā-puθra- به معنی «پسر پادشاه» و در اصل باید عنوان باشد که از دهههای پایانی قرن ۲ میلادی به عنوان اسم شخصی به کار رفته، گرچه در لیست اسامی پادشاههای پارتی در تاریخنگاری عرب-پارسی نابههمگام دیده میشود. صورتهای دیگر این نام شامل پارتی šhypwhr، ساسانی:šhpwr-y، پهلوی مانوی: š’bwhr، پهلوی کتابنویس šhpwhl، ارمنی šapowh، سریانی šbwhr، سغدی š’p(‘)wr، یونانی Sapur, Sabour ,Sapuris، لاتین Sapores ,Sapor، عربی سابور و شابور، فارسی نو شاپور، شاهپور و شاهفور است.
ذوالاکتاف
واژهٔ ذوالاکتاف در عربی به معنای «دارای شانهها» میباشد. تئودور نلدکه بر این عقیده است که اصل این لفظ لقبی است به معنی چهارشانه یعنی کسی که بارهای بسیارِ دولت را میکشد. با این حال، حمزهٔ اصفهانی و مصنّفان دیگر که پیرو او هستند لفظ فارسی این لغت را «هویه سنبا» نوشتهاند که به معنی «سوراخکنندهٔ شانهها» است. نلدکه گمان میکند که این لفظ مجعول است و از روی کلمهٔ عربی ذوالاکتاف ساخته شدهاست.
منبعشناسی زندگانی شاپور
منابع رومی
منابع رومی میگویند که شاپور دوم خود را «برادر خورشید و ماه» میپنداشتهاست. همچنین منابع ارمنی و کلاسیک میگویند که شاهان ساسانی خورشید و ماه را میپرستیدند؛ ولی چنین چیزی را در منابع ساسانی نمییابیم. اما میتوان ۲ احتمال را در نظر گرفت:
این میتواند اشاره به ایزد میترا باشد (و نه لزوماً خورشید و | ساسانیان ارزش فراوان میدارد.
«تاریخ ادسا»، کتابیاست که در حدود ۵۴۰ میلادی نوشته شدهاست، دربردارندهٔ رخدادهایی از سال ۱۳۲ قبل از میلاد تا ۵۴۰ میلادی است.
«رویدادنامهٔ کرخ بیت سلوق»، منبعی کوتاه اما مهم است که آگاهیهای باارزشی دربارهٔ اوایل دوران ساسانی بهدست میدهد.
پارسی میانه
کارنامه اردشیر بابکان، داستانی حماسیاست پیرامون اردشیر بابکان و کیفیت رسیدن وی به پادشاهی ایران. این متن در حدود ۶۰۰ میلادی و در پایان عصر ساسانی به زبان پهلوی نوشته شدهاست.
فارسی
شاهنامهٔ فردوسی، بزرگترین و مهمترین منبع برای گزارشهای مربوط به تاریخ ملی ایراناست، آگاهیهای سودمند بسیاری دربارهٔ نهادها و تمدن ساسانی بهدست میدهد.
تاریخ بلعمی، برگردان فارسی از تاریخ طبری و یکی از مهمترین آثار منثور فارسی دربارهٔ ساسانیان است. این اثر جدا از متن عربی نیز اثر ارزشمندیاست زیرا معادلهای فارسی اصطلاحات عربی در تاریخ طبری را بهدست میدهد.
تاریخ طبرستان (ابن اسفندیار)، نیز یکی از منابع تاریخ ساسانیاست. «نامهٔ تنسر» در این کتاب آمدهاست.
مجمل التواریخ و القصص، یکی از متنیاست با ارزش محدود، زیرا کمتر گزارشی در آن میتوان یافت که بهتفصیل در دیگر منابع یافت نشود. عهد اردشیر نامه یا خطبهایست از اردشیر بابکان در آئین ملکداری است که ذکر نامش در مجمل التواریخ و القصص بهمیان آمدهاست.
عربی
تاریخ طبری نوشتهٔ محمد بن جریر طبری، مجموعه کتبیاست بهزبان عربی که منبع اصلی و ضروری درباب تاریخ ساسانیاست.
مروجالذهبِ علی بن حسین مسعودی نیز یکی از منابع پیرامون تاریخ ساسانیان است.
ریشهٔ نام
اردشیر که «اَرْتَهخْشَثْرَ» تلفظ میشده، از نامهای کهن و ستودهٔ ایرانی میبودهاست. در یونانیاش «اَرْتَهکْسِرْکْسِسْ» (Artaxérxēs ) میخواندند؛ اردشیر «اَرْتَخْشْتَر» یا «اَرْتَخْشیر» میبوده؛ به ارمنی «اَرْتَشیس» (Artašēs ) میگفتندش و در فارسی نیز «اردشیر» خوانده میشود. اردشیر در لغت معنای «کسیاست که پادشاهیاش برپایهٔ راستی و عدالت است» میدهد. جزء نخست ارتخشیر برگرفته از مفهوم دینی عدالت موسوم به «ارته» یا «اشه» است و جزء دومش با مفهوم «شهر» در ارتباط است.
سهتن از شاهنشاهان هخامنشی و چهار تن از شاهان محلی پارس —موسوم به فرترکهها، اردشیر نام میداشتند و اردشیر بابکان، در تسلسل شاهان محلی پارس، «اردشیر پنجم» میبودهاست.
تبار و نیا
گزارشهای تاریخیِ متفاوتی پیرامون نیا و نسب اردشیر وجود میدارد. براساس گزارش طبری، اردشیر پسر بابک پسر ساسان بودهاست. روایت دیگری که در کارنامهٔ اردشیر بابکان میباشد، و شاهنامهٔ فردوسی نیز همان را بیان داشته، چنین آورده که اردشیر، زادهٔ ازدواج ساسان —فردی از نوادگان دارا— با دختر بابک، حاکمی محلی در ایالت پارس بودهاست. در کارنامهٔ اردشیر بابکان که پس از وی نگاشته شده، «اردشیر کی بابکان از تخمهٔ ساسان و از ناف دارا شاه» خوانده شدهاست. دریایی برآناست که با توجه بدین سطر میتوان دریافت که اردشیر تبار خویش را به هر آنکه میتوانسته نسبت دادهاست؛ انتساب اردشیر به کیانیان اسطورهای با لقب «کی» در کنار پیوند دادن خویش به «ساسان» که ایزدی نگهبان و اسرارآمیز میبوده و همچنین دارا —که احتمالاً تلفیقی بودهباشد از داریوش بزرگ و دوم هخامنشی با دارای یکم و دوم از دودمان شاهان محلی پارس—، نشان از تبار ساختگی او میدارد. از آنجا که اردشیر نیای شاهی خویش را به ساسان پیوند داده، بررسی کیستی ساسان بسیار مهم است. نخست انگاشته شده بود که شکل کتیبهای ssn بر قطعهسفالها و سایر اسناد، حکایت از آن میدارد که «ساسان» ایزدی زرتشتی | نخستین شاهان ساسانی، خود را از تبار ایزدان میخواندند. در کتیبهها و سکههایشان، از دوران اردشیر بابکان تا قرن چهارم میلادی، این نکته را میتوان فهمید. شاهان ساسانی از زمان اردشیر دوم (حکومت: ۳۷۹–۳۸۳ میلادی)، القاب دیگری برای خود برگزیدند که دیگر نشانی از پیوند آنان با خدایان نداشت. در پایان قرن چهارم میلادی، شاهان خود را فقط مزداپرست/مزدیسن (mzdysn) و شاهان شاه (MLK'n MLK') میخواندند و نوشتههای روی سکههایشان، به علت نامعلومی، مختصرتر شد.
بر سکههای نقره یا درهم یزدگرد یکم، همانند سکههای بیشتر شاهان ساسانی، نیمتنه پادشاه نقش بستهاست. نام او، یزدگرد (yzdkrt)، در سمت راست نقش و لقب l'mštry در سمت چپ آن حک شدهاست. به نظر دریایی بنابر استنادات تاریخی (واژه مانوی r'myšn به معنی «آرام کردن» است؛ واژه اوستایی rāmaya به معنی آرام کردن و rāman به معنی صلح؛ واژه فارسی میانه rāmēnīdār صلحکننده و rāmišn آرامشِ؛ واژه «آرامش» در فارسی نو) معنای این پیشوند، به معنی «رام» است. جز دوم این کلمه šahr[štly] همانند xšaça فارسی باستان، به معنای «فرمانروایی، پادشاهی، امپراتوری، قلمروی حکومتی» است. باید یادآورد شد که نام یزدگرد در سمت راست تمثال او حک شده، به این ترتیب، نوشته روی سکه (l'mštry yzdkrt) را باید «یزدگردِ رامشهر» خواند که مراد از این عبارت «یزدگرد، آرامکننده امپراتوری» است.
در سکه یزدگرد یکم و بهرام پنجم، لقب دیگری برای شاهنشاه به کار رفتهاست:
همانگونه که پیداست، پادشاهان ساسانی از ادعای داشتن تبار الهی محروم شدند. همچنین این دوره، معاصر با تهاجمات خارجی و از دست رفتن منزلت و مقام شاهان است. این امر را میتوان با تهاجمات خارجی و از دسترفتن حاکمیت بر سرزمینهای غیرایرانی ('n'yl'n) ملاحظه کرد. جالب توجه، حذف تدریجی القاب نخستین و حتی واژه ایران ('yl'n) از نوشتههای سکههای ساسانی است. این امر را میتوان در نتیجه شکست در جنگ و تضغیف شاهنشاهان در برابر همسایگان متخاصم دانست.
تغییر القاب شاهنشاهان در سکههای ساسانی به سبب تغییر عقیده شاهنشاهان نبود، بلکه ناشی از شکست آنها در جنگها و نیرو گرفتن تشکیلات زرتشتی بودهاست. پادشاهان ساسانی که نیاکانشان ایزدی تصور میشدند و روحانیونی بودند که خدمتگزاران آتشکده آناهیتا بودند، در پایان سده چهارم به حاکمان دنیوی تبدیل شدند. پادشاهان اواخر سده چهارم نمیتوانستند ادعای پادشاهان نخستین ساسانی را داشته باشند. اظهارات پادشاهان نخستین ساسانی همان ادعای جمشید، پادشاه نخستین بود که در شاهنامه آمدهاست: «همم شهریاری، همم موبدی».
لقب «رامشهر» تنها مختص به یزدگرد است. پادشاهان ساسانی، پس از یزدگرد یکم و از قرن پنجم میلادی، بر سکههایشان لقب «کی» یعنی «کیانی» را ضرب کردند تا خود را به پادشاهان کیانی در اوستا پیوند دهند. این گرایش به اوستا، از قرن پنجم به بعد، مهمترین موئلفه ایدئولوژی پادشاهی ساسانی شد. رواج واژه فارسی میانه فره (xwarrah) از آغاز دوران پادشاهی خسرو دوم (۵۹۱ میلادی) بیانگر افزایش علاقه پادشاهان ساسانی به کیانیان است. لقب «رامشهر» هم، دست کم آنگونه که ساسانیان آن را میفهمیدند، میتواند گرایش آنها به انتساب خود به کیانیان باشد.
در متن فارسی میانه دینکرد، «رامشهر»، لقب کیویشتاسب، حامی زرتشت است. در یادگار زریران، متنی حماسی که نگارش آن دست کم به دوران اشکانیان میرسد، «رامشهر» لقب کیویشتاسب است. این اثر حماسی که در دوران اشکانیان رواج داشته و بعدها ساسانیان آن را اقتباس کردند و حتی | ادبیات پهلوی یا ادبیات فارسی میانه به مجموعهای از نوشتهها به زبان پهلوی گفته میشود.
تاریخچه ادبیات پهلوی
کهنترین اثر بازمانده از فارسی میانه سکههای معروف به سکههای پارسی هستند که در واقع سکههای فرمانروایان ایالت پارس در سدهٔ نخست میلادی بودهاند. از زمانی که انتظار داریم به زبان فارسی میانه گفتگو میشده باشد، یعنی از سدهٔ سوم پیش از میلاد تا سدهٔ سوم میلادی این سکههای پارسی تنها اثرهایی هستند که به دست آمدهاند. پس از این دورهٔ ششصدسالهٔ خاموشی، کهنترین سندهای فارسی میانه کتیبههای شاهان نخست ساسانی و نوشتههای مانویان در سدهٔ سوم میلادی هستند. از این تاریخ به بعد تا سدهٔ نهم میلادی (یعنی تا سدهٔ سوم هجری) از سنت نگارش فارسی میانه سندهای بسیاری در دست داریم. ماریان موله معتقد است که همهٔ نوشتههای فارسی میانهٔ زردشتی به دوران عباسی و قرن ۹ و ۱۰ پس از میلاد تعلق دارند. به این ترتیب که در آن دوران در منطقهٔ فارس و در میان اعضای خاندانی از موبدان جنوب ایران یک باززایی مَزدیَسنایی رخ داده و به موجب آن، بسیاری از آثار دینی زردشتی با هدف محافظت از میراث کهن و یادآوری سنت باستان از نو نگارش شدهاند. به سخن دیگر، کتابها و رسالههای فارسی میانهٔ زردشتی که اکنون در دست است نه صورت اصلی و نخستین آنها، بلکه تألیفاتی دستدوم یا دستسوم است.
رابرت چارلز زنر نیز معتقداست که کتاب های پهلوی اگرچه عمدتاً نظرات و آرای کلامی مربوط به آخرین قرن از حکومت ساسانیان را منعکس کردهاند، اما خود در قرن ۹ میلادی نوشته شدهاند. زنر معتقد است که برخی از کتابهای پهلوی قطعاتی ترجمهشده از متون اوستایی مفقودشده هستند. به باور زنر زبان اوستا در دوران ساسانیان و پس از آن غیرقابل فهم بوده، و به همین دلیل مفسران اوستا درک درستی از محتوای آن نداشته و مشخص است که حتی در دوران ساسانی نیز موبدان زبان دعاهایی را میخواندهاند درک نمیکردهاند و از اورادی که میخواندهاند سر در نمی آوردهاند.
دستهبندی اثرهای بازمانده از فارسی میانه
اثرهای برجایمانده از فارسی میانه را میتوان در سه گروه جای داد:
سنگنوشتهها: سنگنوشتههای شاهان ساسانی، سنگنوشتههای بزرگان دربار ساسانی، کتیبههای مزارها، کتیبههای وقف، کتیبههای یادگاری، دیوارنوشتهها، سفالنوشتهها، پوستنوشتهها، پاپیروسنوشتهها، ظرفنوشتهها، سکّهها (سکّههای پارسی، ساسانی، کوشانی-ساسانی، عرب-ساسانی، عرب-طبرستانی و بیزانسی-ساسانی)، مُهرها و مُهروارههای ساسانی، نشانها و افسونها، وزنه؛
کتابها: زَند، پازند، کتابهای نوشتهشده بر پایهٔ اوستا و زَند، کتابهای کلامی و فلسفی، پیشگویی و الهام، اندرزنامهها، رسالهٔ یوشْتِ فْرَیان و اَخْتْ (Yōšt ī Frayān ud Axt)، درختِ آسوریک، کارنامهٔ اردشیر بابکان، شهرستانهای ایران، یادگارِ زَریران، رسالههای فقهی و حقوقی، رسالههای کوچک آموزشی، فرهنگها، زَبورِ پَهْلَوی، اثرهای مانوی؛
جملهها و واژههای پراکنده در کتابهای عربی و فارسی.
فهرست تفصیلی اثرهای بازمانده از فارسی میانه
یک. اثرهای کتیبهای
الف. کتیبهها به خطّ فارسی میانهٔ کتیبهای
ب. کتیبهها به خطّ فارسی میانهٔ کتابی
پ. سفالنوشتهها
ت. پوستنوشتهها و پاپیروسنوشتهها
ث. فلزنوشتهها
ج. مُهرهای ساسانی
چ. سکهها
سکّههای پارسی
سکههای ساسانی
سکههای کوشانی-ساسانی
سکههای عرب-ساسانی
سکههای عرب-تبرستانی
سکههای بیزانسی-ساسانی
دو. کتابهای فارسی میانهٔ زرتشتی
الف. فرهنگها یا واژهنامهها
فرهنگ اویم-ایک یا اویم-ایوَک (Ōīm-ē(wa)k)
فرهنگ پهلویک
ب. ترجمهها و تفسیرهای اوستا به فارسی میانه زردشتی یا همان زَند
پ. دانشنامههای زردشتی
دینکرد
بُندَهِشن
دادِستانِ دینی
نامههای منوچهر
گزیدههای | کسری برای اشاره به شاهنشاهان ساسانی و به عنوان لقب آن ها کاربرد دارد. کسری (کسرا) شکل (معرب) واژه پارسی خسرو (فارسی میانه: 𐭧𐭥𐭮𐭫𐭥𐭣𐭩) است. این واژه برای اشاره به شاهنشاهان ساسانی رایج بود و به نوعی در مقابل واژه قیصر که لقب امپراتوران روم بود قرار میگرفت. کسری، در ادبیات پارسی «پادشاه صاحب شکوه و جلال» معنی میدهد.
نام کسری (کسرا) از اسامی شاهنامه است . این نام در شاهنامه برای خسرو انوشیروان ساسانی به کار برده شده است .
بیت هایی از بخش اول داستان پادشاهی کسری انوشیروان در شاهنامه :
جستارهای وابسته
اشک (لقب)
خسرو (شاه)
منابع
کسری در لغتنامه دهخدا
خسرو (شاه)
شاهنامه
شاهان
عنوانهای اجتماعی مردان
عنوانهای پادشاهی
تاریخ ایران | ادبیات فارسی یا ادبیات پارسی به ادبیاتی گفته میشود که به زبان فارسی نوشته یا بیان شده باشد. ادبیات فارسی تاریخی هزاران ساله و ریشه در تاریخ شاعران و نویسندگان دارد. شعر فارسی و نثر فارسی دو گونه اصلی در ادب فارسی هستند. برخی کتابهای کُهن در موضوعات غیرادبی مانند تاریخ، مناجات و علوم گوناگون نیز دارای ارزش ادبی هستند و با گذشت زمان در دسته آثار کلاسیک ادبیات فارسی قرار گرفتهاند.
ادبیات فارسی ریشه در ادبیات باستانی ایران دارد که تحت تأثیر متون اوستایی در دوران ساسانی به زبانهای پارسی میانه و پهلوی اشکانی پدید آمد. ادبیات فارسی نو نیز پس از اسلام و با الگوبرداری از ادبیات عربی در نظم و ریشههای دبیری و نویسندگی دوران ساسانی که ادبیات منثور عربی را ایجاد کرده بود در زمینه نثر متولد شد. ادبیات شفاهی فارسی نیز به همان سبک باستانی خود ادامه یافت.
ادبیات فارسی موضوعاتی مانند حماسه و روایات و اساطیر ایرانی و غیر ایرانی، مذهب و عرفان، روایتهای عاشقانه، فلسفه و اخلاق و نظایر آن را در برمیگیرد. برپایه موضوع مورد کاربرد در یک آفریده ادبی فارسی آن را در گستره ادبیات حماسی، غنایی، تعلیمی یا نمایشی قرار میدهند.
ادبیات فارسی چهرههای بینالمللی شناخته شدهای دارد که بیشتر آنها شاعران سدههای میانه هستند. از این میان میتوان به رودکی، فردوسی، نظامی گنجهای، خیام، سعدی، مولانا و حافظ اشاره کرد. گوته بر این باور است ادبیات فارسی، یکی از چهار ارکان ادبیات بشر است.
ادبیات ایران پیش از اسلام
ادبیات در ایران پیش از اسلام به سرودههای اوستا در حدود ۱۰۰۰ سال پیش از میلاد بازمیگردد. این سرودهها که بخشی از سنت شفاهی ایرانیان باستان بودهاند سینه به سینه منتقل شده و بعدها بخشهای کتاب اوستا را در دوران ساسانی پدیدآوردند چون وقتی اسکندر ایران را تسخیر کرد آوستا به دست اسکندر سوخته شد. در زمان ساسانیان کتاب اوستا بیست و یک جلد بود.
اوزان باستانی شعر در ایران ضربی و هجایی بودند و به نظر میرسد این شیوه در زبان فارسی باستان نیز مورد استفاده بودهاست. در دورهٔ اشکانیان ادبیات ایران تحت تأثیر نفوذ هلنیسم دچار دگرگونی شد. خنیاگران پارتی سرودهای محلّی را که تا پس از اسلام نام پهلوی نیز داشتند میخواندند و این گونه شعر با ابزارهای موسیقی همراه میشدهاست. با نفوذ فرهنگ مانوی در ممالک ایران و هنرگرایی آنان گونهای ادبیات شعرگونه مانوی به زبانهای پارتی، پارسی میانه و سغدی در ایران پدید آمد. در آثار به دست آمده از واحهٔ تورفان در کشور چین آثار فارسی زیادی کشف شده که به این گفتار بازمیگردند. در دوران ساسانیان نگارش بهبود یافت و آثار فقهی و دینی و داستانی زیادی به نگارش درآمد که برخی مانند درخت آسوریک، یادگار زریران (هردو از دورهٔ اشکانی)، کارنامه اردشیر بابکان و ماتیکان یوشت فریان دارای جنبههای ادبی نیز بودند. با فروپاشی شاهنشاهی ساسانی بسیاری از این متون از میان رفت و برخی نیز توسط زرتشتیان نجات یافت و بیشتر به هندوستان منتقل گردید که امروزه به ادبیات پهلوی شهرت دارند. خط مورد استفاده در دوران پیش از اسلام برای نگارش آثار ادبی خط پهلوی، خط مانوی و خط سغدی بودهاست و برخی آثار هم به پازند نوشته شده و به دین دبیره بودهاند. گاهی بهرام | پیشگفتار قدیم شاهنامه و غیره به وجود ۹ ترجمه و اقتباس از خدای نامه به عربی پی میبریم. از کهنترین مترجمان معروف این کتاب، ابن مقفع است. ترجمههای خدای نامه مأخذ عمدهٔ تاریخ نویسان دورهٔ اسلامی، مانند طبری و مسعودی و ابن قتیبه و بلاذری و حمزه اصفهانی و ثعالبی و دیگران قرار گرفت.
یک دیدگاه جدید
در سال ۲۰۱۸ یاکو هامین آنتیلا، ایرانشناس فنلاندی کتابی با نام «خداینامگ: کتاب شاهان در پارسی میانه» منتشر ساخت و در این کتاب مدعی شدهاست که بر خلاف باور موجود، خداینامگ کتابی عظیم همسنگ شاهنامه فردوسی نبودهاست. او در کتابش آورده این اثر مجموعه کوچک و فهرستواری از رویدادهای تاریخی بودهاست.
که به این دیدگاه نقدهایی وارد شده است
جستارهای وابسته
درخت آسوریک
یادگار زریران
شاهنامه ابومنصوری
پانویس
منابع
تفضلی، احمد، و به کوشش آموزگار، ژاله. تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام. تهران: انتشارات سخن، ۱۳۷۶
پیوند به بیرون
«خدای نامگ» در دانشنامه ایرانیکا
«خدای نامگ: کتاب شاهان در پارسی میانه» (انتشارات بریل، ۲۰۱۸)
در نشست نگاهی به کتاب «خداینامگ؛ شاهنامه فارسی میانه» مطرح شد: مروری بر یکی از مهمترین متون فارسی میانه
ادبیات فارسی میانه
تاریخ ایران باستان
تاریخ شاهنشاهی ساسانی
خسرو انوشیروان
فرهنگ امپراتوری ساسانی
کتابهای تاریخی درباره ایران
کتابهای تاریخی
کتابهای فارسی
کتابهای گمشده
نوشتجات گمشده
واژهها و عبارتهای فارسی | میتواند عامل کوتاهی و فروپاشی ساسانیان از پشتیبانی این استان کلیدی در هنگام یورش غافلگیرانه هراکلیوس باشد. گمان میرود موجی قدرتمند از این اپیدمی به همراه سربازان ایرانی به قلمرو ساسانیان وارد شد. تئوفانس از دچار شدن خسروپرویز به اسهال در هنگام دستگیری به دست شورشیان گزارش میدهد و طبری نیز اسهال شدید شهروراز را بیان میکند که از مهمترین نشانههای این بیماری است. دستکم از دو اپیدمی مشخص بیماری طاعون در زمان جانشینان خسروپرویز آگاه هستیم. نخستین آنها طاعون شیرویه است که نام خود را از قباد دوم گرفتهاست. این طاعون در ۶۲۷ – ۶۲۸ میلادی در تیسفون رخ داد و شیرویه به گمانی در اثر این بیماری در ۶۲۹ میلادی درگذشت. سیوطی نیز از واگیر طاعون یزدگردی، در بین سالهای ۶۳۴ – ۶۴۲ میلادی گزارش میدهد، یعنی زمانی که مهمترین نبردهای دولت ساسانی با سپاه تازیان در قادسیه (۶۳۶ میلادی)، جلولا (۶۳۷ میلادی) و نهاوند (۶۴۲ میلادی) رخ داد.
نوادگان
باور بر این است که خاندانها و رهبران مذهبی زیر از نوادگان شاهان ساسانی بودند.
سلسله گاوبارگان (۶۴۲–۷۶۰) نوادگان جاماسپ
باوندیان (۶۵۵–۱۳۴۹ م) در طبرستان، از نوادگان باو پسر شاپور پسر کاووس از شاهزادگان ساسانی
احمد کسروی در بهار دربارهٔ آنها نوشتهاست: «اوایل قرن سوم که دامنهٔ فتوحات اسلامی در آسیا تا حدود چین و در آفریقا تا سواحل بحر اطلس و در اروپا تا وراء جبل آلپ امتداد یافته بود و در پایتختهای اسپانیا و پرتغال به جای ناقوس صدای اذان مسلمین به اطراف طنین میانداخت، در قلل جبال سوادکوه آتشکدههای دین زرتشت دایر و مشتعل بود و اسپهبدان هنوز کیش نیاکان خود را از دست نداده بودند.»
پادوسپانیان (۶۶۵–۱۵۹۸) در مازندران، از نوادگان جاماسپ
شروانشاهان (۱۱۰۰–۱۳۸۲) از شاخه هرمز چهارم
بنو منجم (قرن نهم و دهم میلادی) نوادگان مهر گشنسپ، شاهزاده ساسانی
آل کامکار (قرن نهم و دهم میلادی) خانوادهای دهقان از نوادگان یزدگرد سوم
آل میکال (قرن ۹ تا ۱۱ میلادی)
ملوک شبانکاره (قرن۸تا۱۳میلادی) از نوادگان اردشیر بابکان و شاپور نخست ساسانی. #ایران ساسانی
فرهنگ سیاسی
نخستین شاهان ساسانی، خود را از تبار ایزدان میخواندند. در کتیبهها و سکههایشان، از دوران اردشیر بابکان تا قرن چهارم میلادی، این نکته را میتوان فهمید. شاهان ساسانی از زمان اردشیر دوم (حکومت: ۳۷۹–۳۸۳ میلادی)، القاب دیگری برای خود برگزیدند که دیگر نشانی از پیوند آنان با خدایان نداشت. در پایان قرن چهارم میلادی، شاهان خود را فقط مزداپرست/مزدیسن (mzdysn) و شاهان شاه (MLK'n MLK') میخواندند و نوشتههای روی سکههایشان، به علت نامعلومی، مختصرتر شد.
همینکه دستگاه دینی زرتشتی در دوره ساسانیان سازماندهی شد، قدرت سیاسی نشان داد و وزنه سنگین خود را در امور امپراتوری را محسوس ساخت. اعدام مانی به تحریک کرتیر در دوران بهرام دوم، نشانگر وابستگی حکومت به دستگاه دینی است. تعقیب و آزار منظم زندیکان، یعنی تجدیدنظر طلبها (از جمله مانویان) و به ستوه آوردن مکرر یهودیان، بوداییان و مسیحیان گواه مساعی مستمر دستگاه دینی برای ادامه تسلط خود بر مردم است. با وجودی که دستگاه دینی و دولت ساسانی در ضروریات آشکار با یکدیگر متحد بودند، با اینهمه گهگاه کشاکشی میان آنها ظاهر میگشت که مایه اصلی آن قدرت و منافع آن بودهاست. در منابع فارسی میانه و در گزارشهای عربی-فارسی، موبدان پیوسته در دربار حضور دارند و | شاهنشاه یا شاه شاهان عنوانی برای فرمانروایان بود که عمدتاً توسط شاهان خاورمیانه به کار میرفت. گرچه بیشتر در تاریخ ایران به چشم میخورد به ویژه در شاهنشاهی هخامنشی و شاهنشاهی ساسانی. این عنوان در ابتدا در زمان امپراتوری آشور میانه توسط پادشاه توکولتی نینورتای یکم (سلطنت ۱۲۳۳–۱۱۱۷ پ. م) استفاده شد. و متعاقباً در تعدادی از پادشاهیها و امپراتوریهای مختلف از جمله ایران، پادشاهیهای مختلف هلنی، ارمنستان، گرجستان و اتیوپی مورد استفاده قرار گرفت.
این عنوان معمولاً معادل امپراتور شناخته میشود، هر دو عنوان از نظر اعتبار از شاه بالاتر است. آخرین حاکمانی که از عنوان شاهنشاه استفاده کردند، شاهان سلسله پهلوی در ایران (۱۹۲۵–۱۹۷۹) بودند، حاکمان امپراتوری اتیوپی از عنوان Nəgusä Nägäst (به معنای واقعی کلمه "شاه شاهان") استفاده میکردند، که بهطور رسمی به "امپراتور" ترجمه شد. نوع زنانه عنوان، همانطور که توسط زیودیتو اتیوپیایی استفاده میشد، ملکه ملکهها (Ge'ez: Nəgəstä Nägäst) بود. در امپراتوری ساسانی، نوع زنانه مورد استفاده شهبانوی شهبانوان (فارسی میانه: bānbishnān bānbishn) بود.
در یهودیت، ملک مالچه ای ملاخیم ("شاه شاهان") به عنوان نام خدا استفاده شد. "شاه شاهان" (βασιλεὺς τῶν βασιλευόντων) همچنین چندین بار در کتاب مقدس در اشاره به عیسی، به ویژه در نامه اول به تیموتاوس و دو بار در مکاشفه یوحنا استفاده شدهاست. در اسلام، به ویژه در احادیث اهل سنت، هم اصطلاح شاه شاهان و هم معادل ایرانیاش شاهنشاه استفاده شدهاست.
استفاده تاریخی
هند باستان
در تاریخ هند، زبان سانسکریت کلماتی مانند Chakravarti , Rajadhiraja و Maharadhiraja از جمله اصطلاحاتی هستند که برای به کار بردن عنوان «شاه شاهان» مورد استفاده قرار گرفتهاست.
این کلمات همچنین در آرنیکه و دیگر قسمتهای ریگودا (۱۷۰۰ پیش از میلاد - ۱۱۰۰ پیش از میلاد) مشاهده میشود.
میانرودان باستان
آشور و بابل
عنوان شاه شاهان نخستین بار توسط پادشاه امپراتوری آشور توکولتی نینورتای یکم (که بین ۱۲۳۳ تا ۱۱۹۷ پیش از میلاد پادشاهی کرد) با عنوان šar šarrāni معرفی شد. این عنوان معنای تحتاللفظی داشت، زیرا "šar" بهطور سنتی فقط فرمانروای دولتشهر بود. با تشکیل امپراتوری آشور میانه، فرمانروایان آشوری شاهانی را در شهرهای ایالتی منصوب کرده و به معنای واقعی کلمه به "شاه شاهان" تبدیل شدند. پس از سلطنت توکولتی-نینورتا، این عنوان گهگاه توسط شاهان آشور و بابل مورد استفاده قرار میگرفت. فرمانروایان بعدی آشوری برای استفاده از "šar šarrāni" عبارتند از اسرحدون (۶۸۱–۶۶۹ پیش از میلاد) و آشوربانیپال (۶۶۹-۶۲۷ پیش از میلاد). "شاه شاهان"، به عنوان šar šarrāni ، یکی از عناوین متعدد آخرین پادشاه امپراتوری بابل نو، نبونعید (۵۵۶–۵۳۹ قبل از میلاد) بود.
عناوین رجزخوانی که مدعی مالکیت چیزهای مختلف بودند در طول تاریخ بینالنهرین باستان رایج بود. به عنوان مثال، پدربزرگ آشوربانی پال سارگون دوم از عنوانهای "'شاه بزرگ' ، شاه قدرتمند ، پادشاه جهان ، استفاده کرد.
کاربرد در ماد و اورارتو
عنوان شاه شاهان گهگاه در کتیبههای شاهان اورارتو به چشم میخورد. شاهان ماد و اورارتو اگرچه شواهدی در دست نیست، اما این احتمال وجود دارد که این عنوان توسط حکام پادشاهی ماد نیز استفاده میشدهاست، زیرا حاکمان آن بیشتر نماد و القاب سلطنتی خود را از اورارتو و جاهای دیگر میانرودان وام گرفتهاند. شاهنشاهی هخامنشی نوع فارسی عنوان، Xšâyathiya Xšâyathiyânâm ، به شکل مادی | افول و سقوط شاهنشاهی ساسانی: اتحاد ساسانی-پارتی و فتح ایران بهدست عربها نام کتابی نوشتهٔ پروانه پورشریعتی است که به تاریخ ایران در دورهٔ ساسانیان و حمله اعراب به ایران میپردازد. پورشریعتی در این کتاب نظریهٔ وجود یک شاهنشاهی متمرکز ساسانی را رد میکند و معتقد است که حکومت ساسانی شکلی شبیه به یک کنفدراسیون داشته که نتیجهٔ همکاری سیاسی خانوادههای بزرگ اشکانی و ساسانی بودهاست و خانوادههای اشکانی در بر سر کار آمدن یا سقوط بیشتر پادشاهان ساسانی مؤثر بودهاند.
دیدگاهها
از جملهٔ مهمترین نظریات پورشریعتی در این اثر میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
نخست اینکه شاهان ساسانی حتی در سدهٔ ششم میلادی نیز هرگز موفق نشدند قدرت را در پادشاهیشان متمرکز کنند؛ از آغاز فرمانروایی ساسانیان در اوایل سدهٔ سوم، خاندانهای اشکانی نقشی بنیادی ایفا میکردند و سمتهای بلندمرتبه را در انحصار خود داشتند. شاهان ساسانی میبایست خانوادههای اشکانی را به رقابت علیه یکدیگر ترغیب کنند، اما هیچگاه موفق نشدند قدرت آنها را تضعیف کنند، بلکه اقتدار آنها به ویژه در مناطق شمالی و شرقی ایران همچنان پایدار ماند. افزون براین، هنگام فرمانروایی ساسانیان، توافق و همآوایی میان خاندانهای اشکانی وجود داشت که مشخصهٔ بارز آن دوران بهشمار میرفت، اما هنگامی که این توافق در سدهٔ ششم و هفتم از میان رفت، شاهان ساسانی نیز متضرر شدند؛ به عنوان مثال، شورش بهرام چوبین، یک جنبه از این شکست بود.
دوم این که خاندانهای پارتی با عربهای مهاجم صلح کردند و تا سدهٔ هشتم میلادی به اعمال قدرت در ایران ادامه دادند.
سوم، پورشریعتی پیشنهاد بازنگری مهم در گاهشناسی حملهٔ عربها به ایران را مطرح میکند و براساس منابع ایرانی استدلال میکند که تاریخگذاری هجری منابع اسلامی غیرقابل اطمینان است. او به نحو متقاعدکنندهای استدلال میکند که حملهٔ عربها به ایران را باید به سالهای پس از ۶۲۸ میلادی عقب بُرد، درست همان زمانی که خسرو دوم تسلیم حملهٔ هراکلیوس شده بود.
چهارم این که پورشریعتی تحقیقی مفصل از دین در ایران پیش و پس از حملهٔ عربها را با تأکید بر تنوع موجود در پادشاهی ارائه میدهد و آداب و رسوم زرتشتی متفاوت میان پارسیان و پارتیان را بازتاب میدهد. او مخصوصاً به محبوبیت ماندگار پرستش مهر (میترا) در شمال و شرق ایران اشاره میکند و بنابراین قادر است تا ابعاد مذهبی قیامهای کسانی مانند بهرام چوبین و سندباد را در میانهٔ سدهٔ هشتم روشن کند.
پورشریعتی استدلالهایش را براساس مطالعهٔ دقیق منابع ایرانی مطرح کردهاست، به ویژه روایات متداولی که منشأ آنها به خداینامه، کتاب شاهان ساسانی بازمیگردد که هم در شاهنامهٔ فردوسی و هم در تواریخ عربی از جمله طبری، بلعمی و ثعالبی، پیدرپی از آنها استفاده شدهاست.
ترجمه به فارسی
از این کتاب دو ترجمه به فارسی چاپ شدهاست:
«زوال و فروپاشی ساسانیان» ترجمهٔ خشایار بهاری، مؤسسهٔ نشر فرزان روز
«افول و سقوط شاهنشاهی ساسانی: اتحادیهٔ ساسانی-پارتی و فتح ایران بهدست عربها» ترجمهٔ آوا واحدی نوایی، نشر نی
پانویس
منابع
کتابهای تاریخی درباره ایران |
e172bfdd-7c84-41a5-a7d3-2ca227d4c8e8 | شاهنشاهی ساسانی | جانشین یزدگرد اول، پسر او، بهرام پنجم (۴۲۱–۴۳۸) معروف به بهرام گور بود، یکی از شناختهشدهترین شاهان ساسانی که قهرمان بسیاری از افسانهها در ادبیات فارسی است. این افسانهها حتی پس از نابودی شاهنشاهی ساسانی توسط اعراب هم پایدار ماندند. بهرام پنجم، که عمدتاً با نام بهرام گور شناخته میشود، پس از مرگ ناگهانی یزدگرد اول (یا ترور او)، به رغم مخالفتهای اشراف و با کمک منذر، شاه عربی حیره، تاج پادشاهی را تصاحب کرد. مادر بهرام پنجم شوشاندخت،دختر رأس جالوت یهودی بود. در ۴۲۷، او در شرق با قبایل بیابانگرد هپتالیان مبارزه کرد و آنها را درهم شکست و نفوذ خود را تا آسیای میانه گسترش داد که در آنجا تصویر او برای قرنها بر روی سکههای بخارایی (در ازبکستان امروزی) نقش بسته بود. بهرام پنجم پادشاه دستنشانده ایران در ارمنستان را برکنار کرد و آنجا را به یکی از استانهای ایران تبدیل کرد. | جانشین یزدگرد اول که بود؟ | false | {
"answer_start": [
27
],
"text": [
"بهرام پنجم"
]
} | یزدگرد سوم سی و پنجمین و آخرین شاهنشاه ساسانی، پسر شهریار و نوهٔ خسرو پرویز و همسر محبوبش شیرین بود و بر طبق گفتههای تاریخنگاران چهرهای بسیار زیبا و دلنشین داشت. یزدگرد سوم در سال ۶۳۲ میلادی بر تخت پادشاهی نشست. مدت پادشاهی یزدگرد بیست سال بود. در مورد نحوهٔ قتل یزدگرد سوم در سال ۶۵۲ میلادی چندین روایت متفاوت و با محتوی ضد و نقیض در کتاب تاریخ طبری نقل شدهاست. در کتب تاریخی نام ماهویه به عنوان یکی از عاملان قتل وی آمدهاست.
حکایت اول
آمدن یزدگرد به مرو
یزدگرد به همراه برادر رستم فرخزاد بنام خرهزاد فرخزاد به مرو آمد. فرخزاد پس از سپردن شاه به ماهویه مرزبان مرو، به سوی عراق رفت. یزدگرد در مرو ماند و قصد آن داشت که ماهویه را عزل کند. ماهویه به ترکان نامه نوشت و فرار یزدگرد و آمدن وی را خبر داد و با آنها پیمان بست که ضد یزدگرد همکاری کنند.
جنگ یزدگرد یا ترکان
ترکان با سپاه خود به سوی مرو آمدند و یزدگرد با یاران خویش به مقابلهٔ آنها رفت و جنگ کرد. ماهویه در ابتدا همراه با یزدگرد با ترکان میجنگید ولی چون دید بسیاری از ترکان کشته شدند، به سپاه ترکان پیوست و سپاهیان یزدگرد که توان جنگیدن را در خود ندیدند، از محل درگیری گریختند.
رفتن یزدگرد به خانهٔ آسیابان
هنگام شب یزدگرد در کنار رود به خانهای رسید که آسیابی در آن بود و دو شب در آنجا بماند. ماهویه مرزبان مرو در جستجوی وی بود اما او را نمییافت. آسیابان او را در خانهاش یافت و خبر آمدن او را چابکسوارن داد. آسیابان را به پیش ماهویه بردند و در این هنگام موبدی هم در نزد ماهویه بود. ماهویه دستور داد که سر یزدگرد را بریده و نزد او بیاورند. موبد گفت «حق این کار را نداری. چون دین و شاهی به هم پیوستهاست و یکی بیدیگری پایدار نماند. اگر چنین کنی حرمت را شکستهای.» کسان دیگری هم که آنجا حضور داشتند، این کار را فجیع شمردند اما ماهویه گفت «هر کس چیزی بگوید خونش را خواهم ریخت.»
قتل یزدگرد
ماهویه گروهی را برای کشتن یزدگرد فرستاد. آنها چون یزدگرد را دیدند، کشتن او را خوش نداشتند و به آسیابان گفتند «تو برو او را بکش.» آسیابان پیش یزدگرد رفت که خواب بود، با سنگ بر سر یزدگرد کوفت و آنگاه سر او را ببرید و به فرستادگان ماهویه داد و جسد را در رود انداخت.
آسیابان چشمش به انگشتر یزدگرد افتاد و دانست مرد توانگری است. چون خواست انگشتر را بیرون بیاورد یزدگرد برخاست. آسیابان از ترس یزدگرد را کشت. هنگامی که دانست پادشاه کشور را کشتهاست بر سر خویش زد و زار گریست.
قتل آسیابان
پس از آن جمعی از مردم مرو به خانهٔ آسیابان آمدند و آسیابان را کشتند و آسیای او را ویران کردند و اسقف مرو پیکر یزدگرد را از رود درآورد و در تابوت گذاشته و در شهر استخر به گور سپرد.
حکایت دوم
حیله ماهویه
طبری مینویسد یزدگرد آنگاه که به خراسان آمد، همراه خرهزاد فرخزاد برادر رستم فرخزاد بود. ماهویه مرزبان مرو که میخواست از این مهمان ناخوانده خلاص شود، به نیزک طرخان، والی بادغیس که تابع یبغو (لقب باستانی امرای کوشانی) شاه، طخارستان | خسرو یزدگرد یکی از بزرگان ایران ساسانی و وزرگ فرمذار یزدگرد یکم (ح. ۳۹۹–۴۲۱) بود. او در سال ۴۱۰ میلادی همراه با مهرشاپور به نمایندگی شاهنشاه به شورای سلوکیه-تیسفون نسطوریها فرستاده شد. خسرو یزدگرد دومین فردی است که پس از ابرسام از او با عنوان وزرگ فرمذار (وزیر بزرگ) یاد میشود. احتمالاً مهرنرسه جانشین او شدهاست.
منابع
اهالی ایران در سده ۵ (میلادی)
درگذشتگان سده ۵ (میلادی)
زادگان سده ۴ (میلادی)
وزیران ساسانیان
دیوانسالاران یزدگرد یکم | فرخزاد یا زادفرخ پسر فرخهرمز و برادر رستم فرخهرمز (رستهم) است که در زمان یزدگرد سوم آخرین شاهنشاه ساسانی، منصب دریگبذ یعنی ریاست امور دربار را داشت. در منابع گوناگون بارها او را با پدرش فرخهرمز (فرخهرمزد) اشتباه گرفته اند.
در هنگام محاصره و جنگ تیسفون در سال ۶۳۷ میلادی یزدگرد سوم قبل از خروج از شهر و گریز بطرف حلوان، فرخزاد را سپهسالاری لشکر داد وتیسفون را بدو سپرد. در بیرون شهر تیسفون فرخزاد با مهاجمان در جنگ شد اما شکست خورد و به شهر پناه برد و اعراب بر دروازهٔ شهر فرود آمدند. فرخزاد را یارای مقاومت نبود و نیمه شب با لشکریان خویش از دروازهٔ شرقی بیرون آمد و شهر را فرو گذاشت و راه جلولاء پیش گرفت.
همراهی یزدگرد تا مرو
طبری آوردهاست که یزدگرد سوم به همراه برادر رستم فرخهرمز، فرخزاد به مرو آمد. ماهویه مرزبان مرو که میخواست از این مهمان ناخوانده خلاص شود، ، به نیزک طرخان، والی بادغیس که تابع یبغو (لقب باستانی امرای کوشانی) شاه، طخارستان بود، نامه نوشت و خبر داد که یزدگرد به فرار پیش وی آمده و از طرخان دعوت کرد که تا با همدستی یکدیگر یزدگرد را اسیر کنند یا بکشند یا بر سر وی با عربان صلح کنند. ماهویه از طرخان خواست که به یزدگرد نامه بنویسد و ترتیبی را فراهم کند که سپاهیان یزدگرد از اطراف او دور بشوند. قرار بر این شد که در نامه ذکر شود که طرخان قصد دارد با یزدگرد بر ضد دشمنان عرب همکاری کند و در دفع آنها با او یاری کند. طرخان به یزدگرد اطلاع داد که قصد دیدار او را دارد اما شرط کرد که اول باید یزدگرد، فرخزاد را از خود دور کند. چون نامه به دست یزدگرد رسید، بزرگان مرو را پیش خواند و با آنها مشورت کرد. سنگان گفت «رأی من اینست که به هیچوجه سپاه و فرخزاد را از خود دور نکنی.» اما ماهویه گفت «رأی من اینست که دوستی و خواست نیزک طرخان را بپذیری.» یزدگرد نظر ماهویه را پذیرفت و سپاه را از خویش جدا کرد و به فرخزاد دستور داد به سرخس برود. فرخزاد بشدت با تنها گذاشتن یزدگرد مخالفت کرد و به ماهویه پرخاش کرد و گفت «من میدانم که شما قصد دارید، یزدگرد را بکشید.» فرخزاد حاضر به ترک یزدگرد نبود تا اینکه یزدگرد به خط خود نامهای برای او نوشت تا او را از نگرانی درآورد، بدین مضمون که «من خود شهادت میدهم که تو یزدگرد و خانوادهٔ او را به ماهویه مرزبان مرو سپردی.» پس از رفتن فرخزاد یزدگرد سوم به حیلهٔ ماهویه گرفتار آمد و سرانجام کشته شد.
تبارنامه
پانویس
منابع
جستارهای وابسته
جنگ تیسفون
مرگ یزدگرد سوم
اسپهبدها
اهالی ایران در سده ۷ (میلادی)
باوندیان
پادشاهان ایرانی کشتهشده
حمله اعراب به ایران
خاندان اسپهبد
درگذشتگان ۶۶۵ (میلادی)
دودمانها و فرمانروایان زرتشتی
فرماندهان خسرو پرویز
فرماندهان یزدگرد سوم
شاهان مقتول سده ۷ (میلادی)
فرماندهان ساسانی
مرزبانهای ساسانیان
وزیران ساسانیان
وزیران یزدگرد سوم
تاریخ داغستان | پذیرفت و به او اجازهٔ تأسیس یک آتشکده در چانگ آن داده شد. بعد از مرگ پیروز پسر وی نرسی نوه یزدگرد سوم به طخارستان رفت و مدتی در استرداد ملک کوشید، ولی مأیوس شد و به چین بازگشت و همانند پدر در غربت درگذشت.
دنبالهٔ فرزندان یزدگرد در چین به صورت خاندانی سلطنتی و سرداران نظامی و با احترام از سوی امپراتوران این کشور پذیرفته شدند. ایشان آتشکدههای چندی را در این کشور برپا داشتند. ساسانیان در کنار جامعهای از ایرانیان کوچنده به چین — تا زمان تحلیل رفتن در مردمان این کشور — سالها زیستند. یکی دیگر از پسران یزدگرد به نام بهرام — که در نوشتههای چینی به نام آلوئوهان خوانده شده — نیز کوششی نافرجام برای شکست تازیان در پیش گرفت. کوششهای او سبب سرایش سرودهٔ پهلوی برآمدن بهرام ورجاوند در میان ایرانیان گردید. این بهرام هم در ۷۱۰ میلادی درگذشت. پسر بهرام خسرو — در منابع چینی جولوئو — با ترکان هم پیمان شد و به ایران تاخت، ولی او نیز نتوانست کاری از پیش ببرد. خسرو واپسین کس از فرزندان یزدگرد بود که کوشید بر تاج و تخت نیاکان دست یابد.
در میان دودمانهای ایرانیای که پس از اسلام در ایران به قدرت رسیدند، امیر شجاع بویه ادعا داشت که از تبار یزدگرد سوم است.
جستارهای وابسته
مرگ یزدگرد سوم
مرگ یزدگرد
مرگ یزدگرد (فیلم)
یادداشتها
پانویس
منابع
بلاذری، احمد بن یحیی بن جابر. فتوحالبلدان. ترجمهٔ محمد توکل، نشر نقره، ۱۳۴۷
دریایی، تورج، شاهنشاهی ساسانی، برگردان مرتضی ثاقبفر، نشر ققنوس.
راوندی، مرتضی. تاریخ اجتماعی ایران. جلد دوم. چاپ سوم. تهران: انتشارات امیر کبیر، ۲۵۳۶
زرینکوب، عبدالحسین. تاریخ ایران بعد از اسلام. انتشارات امیر کبیر، چاپ یازدهم، ۱۳۸۶
فرای، ریچارد ن. عصر زرین فرهنگ ایران، ترجمهٔ مسعود رجبنیا، چاپ چهارم. انتشارات سروش، ۱۳۸۸
معطوفی، اسدالله. تاریخ چهار هزار ساله ارتش ایران، جلد اول. تهران: نشر ایمان، ۱۳۸۲
مقدسی، مطهر بن طاهر. البدء و التاریخ، جلد اول. ترجمهٔ محمد رضا شفیعی کدکنی، نشر آگه، چاپ اول، ۱۳۷۴
یعقوبی، احمد بن اسحاق. تاریخ یعقوبی، جلد اول. ترجمهٔ محمد ابراهیم آیتی، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ نهم، ۱۳۸۲
محمدی ملایری، محمد. تاریخ و فرهنگ ایران. جلد اول. تهران: انتشارات توس، ۱۳۷۹. شابک: ۷-۵۲۷-۳۱۵-۹۶۴
پیوند به بیرون
دریافت کتاب «یزدگرد سوم شهریار ساسانی» به صورت فایل متنی
انجمن زرتشتیان استکهلم، فرجام پوران یزدگرد
دانشنامه ایرانیکا - مدخل شهربانو
}}
افراد در حمله اعراب به ایران
اهالی ایران در سده ۷ (میلادی)
پادشاهان ایرانی کشتهشده
پادشاهان ساسانی شاهنامه
حکمرانان خاورمیانه در سده ۷ (میلادی)
حمله اعراب به ایران
درگذشتگان ۶۵۱ (میلادی)
زادگان ۶۲۴ (میلادی)
شاهنشاهان سده ۷ (میلادی) ساسانی
شخصیتهای شاهنامه
فرمانروایان کودک در قرون وسطی | وهمهر شاپور از افسران ارتش ساسانی و نخستین مرزبان ارمنستان ساسانی از ۴۲۸ تا ۴۴۲ بود. او در ۴۴۲ درگذشت و واساک سیونی جانشین او شد.
جستارهای وابسته
یزدگرد دوم
مهرنرسه
منابع
Veh Mihr Shapur. (2015, March 31). In Wikipedia, The Free Encyclopedia. Retrieved 09:00, November 10, 2015, from https://en.wikipedia.org/w/index.php?title=Veh_Mihr_Shapur&oldid=654373525
اهالی ایران در سده ۵ (میلادی)
درگذشتگان ۴۴۲ (میلادی)
سال زادروز نامشخص
فرماندهان یزدگرد دوم
مرزبانهای ارمنستان در دوره ساسانی
فرماندهان بهرام گور
خاندان مهران | ها ادامه یافت تا اینکه در سال ۵۱۰ یکی از خویشاوندان وردان مامیکنیان، ورد مامیکنیان، توسط نوه یزدگرد دوم، قباد اول (ح. ۴۸۸-۵۳۱) به مرزبانی منصوب شد.
یهودیان در دوره یزدگرد دوم نیز مورد آزار و اذیت قرار گرفتند. گفته می شود که او احکامی صادر کرد که آنها را از برگزاری علنی روز سبت منع کرد و دستور اعدام چندین رهبر یهودی را صادر کرد. این امر منجر به انتقام علنی جامعه یهودی اسپهان با زنده نگه داشتن دو موبد زرتشتی شد که به نوبه خود به آزار و اذیت بیشتر علیه یهودیان منجر شد.
سکه شناسی و عقاید
دوره پادشاهی یزدگرد دوم آغاز نگارش جدیدی بر روی سکه های ساسانی است. مَزدِسن بای کی ("عظمت مزدا پرست، شاه")، که نشان دهنده علاقه او به سلسله افسانه ای اوستایی، کیانیان است که از عنوان کَی استفاده می کردند. تغییر در دیدگاه سیاسی امپراتوری ساسانی - که در ابتدا به سمت غرب گرایش داشت، اکنون به شرق تغییر کرده بود. این جایگزینی که قبلاً در زمان یزدگرد اول و بهرام پنجم آغاز شده بود، در زمان یزدگرد دوم و پسر و جانشین او، پیروز اول (حکومت ۴۵۹-۴۸۴) به اوج خود رسید. این تغییر دیدگاه ممکن است به دلیل ظهور قبایل متخاصم در جبهه شرقی ایران آغاز شده باشد. جنگ علیه اقوام هون ممکن است رقابت اسطورهای بین حاکمان کیانیان ایرانی و دشمنان تورانی آنها را بیدار کرده باشد که در اوستای نو به آن اشاره شده باشد. بنابراین ممکن است در نتیجه درگیری بین ایران و دشمنان شرقی آن بوده باشد که منجر به اقتباس لقب کَی شد که همان پادشاهان اساطیری ایرانی در جنگ با تورانیان در شرق از آن استفاده کردند.
به همین ترتیب، به احتمال زیاد در این دوره بود که متون افسانه ای و حماسی توسط ساسانیان گردآوری شد، از جمله افسانه شاه پهلوان ایرانی فریدون (فردون در پارسی میانه) که پادشاهی خود را بین سه پسرش تقسیم کرد. پسر ارشدش سلم امپراتوری غرب (روم) را دریافت کرد، دومین پسرش توران بزرگ که امپراتوری شرق (توران) را دریافت کرد و جوانترین ایرج که قلب امپراتوری (ایران) را دریافت کرد. بر این اساس، یزدگرد دوم، متأثر از متون مربوط به کیانیان، خود را وارث فریدون و ایرج میدانست، بنابراین احتمالاً نه تنها قلمروهای رومی در غرب، بلکه قلمروهای شرقی هونها را نیز متعلق به ایران میدانستند. بنابراین ساسانیان ممکن است با در نظر گرفتن لقب کیانیان (کیانی) به طور نمادین به دنبال احقاق حقوق خود بر آن سرزمین ها بوده باشند. عنوان سنتی «شاهنشاه» به طور کلی در ضرب سکه یزدگرد دوم وجود نداشت.
طرح جدیدی نیز بر پشت سکههای ساسانی ظاهر شد؛ آتشدان سنتی در بین دو خدمتگزار، به شیوهای باشکوه تر دیده میشود. این امر احتمالاً وفاداری یزدگرد دوم به آیین زرتشتی را بیشتر نشان میدهد. استانهای آسورستان و خوزستان بیشترین ضرابخانهها را در این زمان در غرب و استانهای گرگان و مرو بیشترین ضرابخانهها را در شرق در خود جای دادند که برای حمایت مالی از نیروهای نظامی ساسانیان در جنگهای دو جبهه بوده است.
مرگ و جانشینی
یزدگرد دوم در سال ۴۵۷ میلادی درگذشت. او ظاهراً جانشینی برای خود تعیین ننموده بود. و در عوض - به گفته مورخ قرون | ماهویه مرزبان مرو در زمان یزدگرد سوم بود. در کتب تاریخی نام ماهویه به عنوان یکی از عاملان قتل یزدگرد سوم آمدهاست. در مورد نحوهٔ قتل یزدگرد سوم بیش از ده روایت متفاوت و با جزئیات ضد و نقیض در کتاب تاریخ طبری نقل شدهاست. در بیشتر این روایتها به حیله و نیرنگ ماهویه در این ماجرا اشاره شدهاست.
حیله ماهویه برای دور کردن فرخزاد از یزدگرد
طبری مینویسد یزدگرد آنگاه که به خراسان آمد، همراه برادر رستم فرخزاد بود. ماهویه به نیزک طرخان نامه نوشت و خبر داد که یزدگرد به فرار پیش وی آمده و از طرخان دعوت کرد که تا با همدستی یکدیگر یزدگرد را اسیر کنند یا بکشند یا بر سر وی با عربان صلح کنند. قرار بر این شد که اگر به کمک طرخان این طرح عملی شود ماهویه هر روز هزار درهم به طرخان بپردازد. ماهویه از طرخان خواست که به یزدگرد نامه بنویسد و ترتیبی را فراهم کند که سپاهیان یزدگرد از اطراف او دور بشوند. قرار بر این شد که در نامه ذکر شود که طرخان قصد دارد با یزدگرد بر ضد دشمنان عرب همکاری کند و در دفع آنها با او یاری کند. طرخان به یزدگرد اطلاع داد که قصد دیدار او را دارد اما شرط کرد که اول باید یزدگرد فرخزاد را از خود دور کند. چون نامه به دست یزدگرد رسید، بزرگان مرو را پیش خواند و با آنها مشورت کرد. سنگان گفت «رأی من اینست که به هیچ وجه سپاه و فرخزاد را از خود دور نکنی.» امّا ماهویه گفت «رأی من اینست که دوستی و خواست نیزک طرخان را بپذیری.» یزدگرد نظر ماهویه را پذیرفت و سپاه را از خویش جدا کرد و به فرخزاد دستور داد به سرخس برود. فرخزاد بشدت با تنها گذاشتن یزدگرد مخالفت کرد و به ماهویه پرخاش کرد و گفت «ای شاهکشان! دو شاه ایران را کشتید. من میدانم که شما قصد دارید که یزدگرد را هم بکشید.» فرخزاد حاضر به ترک یزدگرد نبود تا اینکه یزدگرد به خط خود نامهای برای او نوشت تا او را از نگرانی درآورد بدین مضمون که «من خود شهادت میدهم که تو یزدگرد و خانوادهٔ او را به ماهویه مرزبان مرو سپردی.»
دیدار یزدگرد با نیزک طرخان
یزدگرد مصمّم بود که با نیزک طرخان ملاقات کند. وقت دیدار ماهویه به او گفت که با سلاح به دیدار نیزک طرخان نرود چون مشکوک میشود و میگریزد. یزدگرد با تعدادی از یاران و همراهانی که ماهویه برای او انتخاب کرده بود، به نزد طرخان در محلی میان دو مرو که حلسدان نام داشت، رفت. گفتگو بین دو طرفین در حالی انجام میگرفت که هر دو سوار بر اسب بودند. در این دیدار نیزک طرخان به یزدگرد پیشنهاد ازدواج با یکی از دخترانش را داد و این پیشنهاد با واکنش شدید و خشم یزدگرد روبرو شد. طرخان که مسلح بود با شمشیر ضربتی بر یزدگرد زد. یزدگرد فریاد کرد و او را نامرد خیانتکار خواند و با اسب از محل گریخت.
پناه بردن یزدگرد به خانهٔ آسیابان
یزدگرد در سرزمین مرو به خانهٔ آسیابانی رفت و سه روز بدون اینکه لب به غذا بزند، در آنجا بود. یکی از کسانی که گندم برای | جورجیوس کوگیومتسیدیس یک کشتیگیر آزادکار اهل کشور یونان است.
منابع
افراد زنده
اهالی یونان در سده ۲۱ (میلادی)
زادگان ۲۰۰۱ (میلادی)
کشتیگیران مرد اهل یونان | همراه خرهزاد فرخزاد برادر رستم فرخزاد بود. ماهویه مرزبان مرو که میخواست از این مهمان ناخوانده خلاص شود، به نیزک طرخان، والی بادغیس که تابع یبغو (لقب باستانی امرای کوشانی) شاه، طخارستان بود، نامه نوشت و خبر داد که یزدگرد به فرار پیش وی آمده و از طرخان دعوت کرد که تا با همدستی یکدیگر یزدگرد را اسیر کنند یا بکشند یا بر سر وی با عربان صلح کنند. قرار بر این شد که اگر به کمک طرخان این طرح عملی شود ماهویه هر روز هزار درهم به طرخان بپردازد. ماهویه از طرخان خواست که به یزدگرد نامه بنویسد و ترتیبی را فراهم کند که سپاهیان یزدگرد از اطراف او دور بشوند. قرار بر این شد که در نامه ذکر شود که طرخان قصد دارد با یزدگرد ضد دشمنان عرب همکاری کند و در دفع آنها با او یاری کند. طرخان به یزدگرد اطلاع داد که قصد دیدار او را دارد اما شرط کرد که اول باید یزدگرد فرخزاد را از خود دور کند. چون نامه به دست یزدگرد رسید، بزرگان مرو را پیش خواند و با آنها مشورت کرد. سنگان گفت «رأی من اینست که به هیچ وجه سپاه و فرخزاد را از خود دور نکنی.» اما ماهویه گفت «رأی من اینست که دوستی و خواست نیزک طرخان را بپذیری.» یزدگرد نظر ماهویه را پذیرفت و سپاه را از خویش جدا کرد و به فرخزاد دستور داد به سرخس برود. فرخزاد بشدت با تنها گذاشتن یزدگرد مخالفت کرد و به ماهویه پرخاش کرد و گفت «ای شاهکشان! دو شاه ایران را کشتید. من میدانم که شما قصد دارید که یزدگرد را هم بکشید.» فرخزاد حاضر به ترک یزدگرد نبود تا اینکه یزدگرد به خط خود نامهای برای او نوشت تا او را از نگرانی درآورد بدین مضمون که «من خود شهادت میدهم که تو یزدگرد و خانوادهٔ او را به ماهویه مرزبان مرو سپردی.»
دیدار یزدگرد با نیزک طرخان
یزدگرد مصمم بود که با نیزک طرخان ملاقات کند. وقت دیدار ماهویه به او گفت که با سلاح به دیدار نیزک طرخان نرود؛ چون مشکوک میشود و میگریزد. یزدگرد با تعدادی از یاران و همراهانی که ماهویه برای او انتخاب کرده بود، به نزد طرخان در محلی میان دو مرو که حلسدان نام داشت، رفت. گفتگو بین دو طرفین در حالی انجام میگرفت که هر دو سوار بر اسب بودند. در این دیدار نیزک طرخان به یزدگرد پیشنهاد ازدواج با یکی از دخترانش را داد و این پیشنهاد موجب خشم یزدگرد شده، جواب او را با ناسزا داد. طرخان که مسلح بود با شمشیر ضربتی بر یزدگرد زد. یزدگرد فریاد کرد و او را نامرد خیانتکار خواند و با اسب از محل گریخت.
پناه بردن یزدگرد به خانهٔ آسیابان
یزدگرد در سرزمین مرو به خانهٔ آسیابانی رفت و سه روز بدون اینکه لب به غذا بزند، در آنجا بود. یکی از کسانی که گندم برای آسیابان آورده بود، وصف او را از آسیابان شنید و به ماهویه که همه جا به دنبال یزدگرد میگشت، اطلاع داد. ماهویه به مأمورانش دستور داد به خانهٔ آسیابان رفته و یزدگرد را کشته و جسد را به رود مرو بیندازند اما آسیابان هر چه شکنجه شد، حاضر نشد | واچه دوم نهمین فرمانروای اشکانی آلبانیای قفقاز در حدود ۴۴۰ تا ۴۶۲ میلادی بود. او پسر و جانشین اسواگن () بود. مادر او دختر شاهنشاه یزدگرد دوم ساسانی () بود و خود او نیز با خواهر یا برادرزاده شاهنشاه پیروز یکم () ازدواج کرد.
پانویس
منابع
اهالی ایران در سده ۵ (میلادی)
شورشیان در برابر شاهنشاهی ساسانی
شاهزادگان ساسانی
فرمانروایان دستنشانده شاهنشاهی ساسانی
گرویدگان به مزدیسنا از مسیحیت |
3e509473-4c16-4d55-95ff-899cecd42f79 | شاهنشاهی ساسانی | جانشین یزدگرد اول، پسر او، بهرام پنجم (۴۲۱–۴۳۸) معروف به بهرام گور بود، یکی از شناختهشدهترین شاهان ساسانی که قهرمان بسیاری از افسانهها در ادبیات فارسی است. این افسانهها حتی پس از نابودی شاهنشاهی ساسانی توسط اعراب هم پایدار ماندند. بهرام پنجم، که عمدتاً با نام بهرام گور شناخته میشود، پس از مرگ ناگهانی یزدگرد اول (یا ترور او)، به رغم مخالفتهای اشراف و با کمک منذر، شاه عربی حیره، تاج پادشاهی را تصاحب کرد. مادر بهرام پنجم شوشاندخت،دختر رأس جالوت یهودی بود. در ۴۲۷، او در شرق با قبایل بیابانگرد هپتالیان مبارزه کرد و آنها را درهم شکست و نفوذ خود را تا آسیای میانه گسترش داد که در آنجا تصویر او برای قرنها بر روی سکههای بخارایی (در ازبکستان امروزی) نقش بسته بود. بهرام پنجم پادشاه دستنشانده ایران در ارمنستان را برکنار کرد و آنجا را به یکی از استانهای ایران تبدیل کرد. | نام مادر بهرام گور چه بود؟ | false | {
"answer_start": [
428
],
"text": [
"شوشاندخت"
]
} | کرد تا به بیزانس بروند. اسپهبذ با انجام این کار خود، به همسایهٔ غربی رفت و فرمانده سپاه شرقی روم که آناتول نام داشت، او را به فرمانده عربهایی که تحت سیطره روم بودند قرار داد. تئودوسیوس دوم، امپراتور بیزانس، در خواست ایران را مبنی بر تسلیم کردن مسیحیان پناهنده را نپذیرفت، بهرام نیز شروع به شکنجه و تصاحب اموال معدنچیان رومی فعال در معادن طلا و نقره ایران کرد.
علاوه بر این، مسیحیان در ایران با یک دیگر دچار تفرقه شده بودند. به گونهای که بعضی از آنها اسقف شهر هزمرد، دادیشوع، را متهم کردند که اشیا مقدس را دزدیده و فروختهاست و به شکنجه آنها پرداختهاست. با میانجگری تئودویوس دوم، دادیشوع که توسط بهرام به زندان افتاده بود، آزاد شد و پس از آنان به بهرام استعفاء خود را اعلام کرد و پس از همراهی دوستان وی، طی گردهمایی استقلال کلیسای ایران از کلیسای غرب اعلام شد تا بدین شکل روابط مسیحیان ایران و غرب بهطور کامل قطع شد. این گونه مسیحیان ایران مستقل از مسیحیان روم از استقلال و آزادی نسبی برخوردار شدند که این خود سبب رشد فزاینده مسیحیان در فضای ایران زرتشتی شد و همچنین دیگر مسیحیان ایران به عنوان خائن یا طرفدار روم محسوب نمیشدند.
بهرام گور و یهودیان
طبق منابعی همچون شهرستانهای ایرانشهر، مادر بهرام گور دختر یک یهودی تبعیدی بود بدین ترتیب خود نیز از منظر یهودیان پادشاهی یهودی محسوب میشد و در بین آنها از احترام زیادی برخوردار بود؛ ولی در گزارشهای منابع یهودی همچون تلمود، مادر بهرام یهودی نبودهاست بلکه وی در دوران حکومتش سیاست تساهل دینی نسبت به یهودیان در پیش گرفتهاست.
منش بهرام گور
شهرت بهرام گور
عشق بهرام گور به موسیقی نیز که در روایات نقل شده، در واقع نشان دهندهٔ علاقهٔ او به شعر و شاعری است. بر پایهٔ بعضی گزارشها، بهرام تقسیمبندی طبقهٔ نوازندگان و خنیاگران را که از روزگار اردشیر بابکان متداول بود، تغییر داد و نوازندگانی را که موجب شادی او میشدند، گاه از درجهٔ پایین به درجهٔ میانه، و نوازندگان درجهٔ میانه را به درجهٔ بالا میرساند. روش بهرام گور تا مدتها برقرار بود تا اینکه خسرو انوشیروان، درجهبندی نوازندگان را به وضع زمان اردشیر بابکان بازگرداند. همچنین به درخواست بهرام، ۱۲ هزار زن و مرد از نوازندگان هندی - که بعدها زُط یا لوری خوانده شدند - به ایران آمدند و بهرام ایشان را در سراسر مملکت پراکنده کرد تا مردم روزگار را به شادی و شادخواری بگذرانند.
شهرت و محبوبیت بهرام گور نزد مردم چنان بودهاست که بعضی از سلسلههای ایرانی و خاندانهای قدرتمند پس از اسلام، برای به دست آوردن مشروعیت سیاسی، خود را به بهرام منتسب میکردند. از جمله این خاندانها، صفاریان، بوئیان، شروانشاهان و آل میکال را میتوان نام برد.
وجه تسمیه و تصویر بهرام در منابع
بهرام پنجم یکی از پادشاهان معروف و شایسته در عصر ساسانیان است. در تاریخ ایرانیان همواره از او به خوبی یاد میکنند. در منابع ادبی ایرانی و عربی، از شکارهای حیرتآور، بخشایش و جنگاوری او در جنگها و شادیها سخن گفته میشود. بسیاری از منابع، هم چون تاریخ یعقوبی، زند وهمن یسن و شهرستانهای ایرانشهر او را بهرام گور میخوانند؛ ولی خوارزمی میگوید، بهرام به دلیل علاقهٔ خاصی | را بهکشتن دهم اما نتوانستم. این مرد اگر به ایران برود ما را نابود میکند آیا پنهانی او را بکشیم؟ شما چه چارهای دارید؟ اطرافیان او را از کشتن برزوی نهی میکنند، میگویند این کار بدنامی به بار میآورد و با کشتن او نیز ایران به ما یورش خواهد آورد. او ما را از چنگ اژدها و کرگدن نجات داد، باید مردانگی پیشه کنیم. فردای آن روز شنگل فرستادهی نزد برزوی میفرستد و و برزوی را نزد خود میخواند. به او میگوید به همسری تو دخترم را میدهم به شرط آنکه نزد من بمانی، در این صورت فرمانده سپاه من خواهی بود و در هندوستان جایگاه بزرگی خواهی داشت.برزوی میپذیرد و شنگل سه دختر خود را میطلبد که برزوی از میان آنها یکی را انتخاب کند، برزوی یکی را برمیگزیند که نامش سپینود بود. بنا به شاهنامه فردوسی مانند بهاری خرم با ناز بود. سپینود با بهرام مانند مَی در ظرف بلورین روشن بود.
پس از آگاهی یافتن شاه چین از اینکه شنگل دخترش را به مردی ایرانی به نام برزوی دادهاست، شاه چین پنهانی نامهای نزد برزوی میفرستد. در آن نامه داستانهای کشتن اژدها کرگدن و ازدواج برزوی با دختر شنگل را بیان میکند و از او میخواهد که به چین برود تا بزرگی بیند اما برزوی نمیپذیرد.
شناخته شدن بهرام گور
روزی چند تن ز بازرگانان ایرانی که برای تجارت به هند رفته بودند بهرام گور را میبینند و او را میشناسند و به او احترام میگذارند بهرام گور با شتاب آنها را از این کار بر نهی میکند چرا که خود را فرد گمنامی از ایران بهنام برزوی معرفی کرده بود. بهرام گور آنها را سوگند میدهد که این راز را پنهان بدارند که در غیر اینصورت جنگی رخ خواهد داد و نه شاه زنده میماند و نه بازرگانان و کشور ویران میشود با شنیدن گفتار بهرام گور شاه ایران، همه بازرگانان با چشمانی پر از اشک گفتند جان ما به فدایی شهریار ایران باد. و بهرام گور آسودهدل میگردد.
فرار بهرام گور و سپینود از هند به ایران
شنگل که رفتار عاشقانه سپینود و برزوی (همان بهرام گور) را میبیند، آسودهخاطر میشود که برزوی برای همیشه در هندوستان میماند. تا اینکه روزی برزوی پیشنهاد گریز از هندوستان به ایران را به سپینود میدهد و سپینود میپذیرد. سپینود به برزوی میگوید که گریز از هند را روزی که شنگل شاه همراه با اطرافیان برای جشن و شکار به بیرون از شهر رفتند انجام میدهیم. در آن روز سپینود به مادرش میگوید که برزوی بیمار شدهاست نمیتواند به جشن و شکار بیاید.برزوی و سپینود با سایر ایرانیان همراه میگریزند. با آگاهی یافتن شنگل از گریز برزوی با دخترش سپینود شتابان از پی آنها روان میشود، اما آنها در دریا هستند و دریا طوفانی. شنگل با صدای بلند به دخترش فریاد میزند که ای بدگهر از آبادی به ویرانی گریختی و دخترش را سرزنش میکند. به برزوی میگوید در حق من بیوفایی کردی من به تو دخترم را دادم اما تو خیانت کردی و گریختی. این گفتار که برای برزوی (همان بهرام گور) بسیار سنگین است، بهرام خود را به راستی معرفی میکند و میگوید من بهرام گور شاه ایران و شاهِشاهان هستم، و | مشکناز از شخصیتهای شاهنامه، نام همسر بهرام گور پادشاه ساسانی،( در شاهنامه ) نام یکی از چهار دختر آسیابان که به همسری بهرام گور در آمدند.
جستارهای وابسته
فهرست زنان شاهنامه
منابع
شاهنامه فردوسی
زنان شاهنامه
نامهای زنان ایران | جنگها و شادیها سخن گفته میشود. بسیاری از منابع، هم چون تاریخ یعقوبی، زند وهمن یسن و شهرستانهای ایرانشهر او را بهرام گور میخوانند؛ ولی خوارزمی میگوید، بهرام به دلیل علاقهٔ خاصی که به شکار گورخر داشته این لقب معروف شدهاست. اما بنا به روایتی دیگر، بهرام شیری که او را زخمی کرده بود را با یک تیر به گورخر متصل کرد، بهرام گور نام گرفت؛ ولی شاید این لقب به خاطر خصایص بهرام چون زرنگی و هشیاری شبیه به گورخر و علاقهٔ خاص او به بیابان است. همچنین او بهواسطه علاقهٔ خاصی که به شکار و خوشگذرانی داشتهاست، زطها یا لوریان که همان خنیاگران هستند را از هند به ایران خواند تا مایهٔ شادی ایرانیان شوند و او به این منظور دستور داد تا ایرانیان نیمی از روز را به فعالیت و تأمین مایحتاج بپردازند و نیمی دیگر را صرف خوشگذرانی کنند.
در بعضی از منابع نخستین شعرهای فارسی را که سروده شدهاست به او نسبت میدهند. طبق گزارشهای موجود، بهرام جایگاه نوازندگان را بهبود بخشید. حتی ردهبندی که توسط اردشیر بابکان برای درباریان مشخص شده بود را تغییر داد بعدها خسرو انوشیروان این ردهبندی را به جایگاه اولیهٔ خود برگرداند.
بهرام گور در هنر و ادبیات
داستانهای دلانگیز و زیبای بسیاری نظیر آوردن کولیها و خنیاگران دورهگرد هندی به ایران برای سرگرمی مردم را به او نسبت دادهاند. او علاقه زیادی به بادهگساری و شکار داشت، چنانکه به این دلیل لقب «بهرام گور» (به معنی شکارگر گورخر) را به او دادهاند. در بعضی متون چکیده زبان فارسی، سراییدن نخستین اشعار پارسی را نیز به او نسبت میدهند که البته فراورده خیالبافی است. .
در میان آثار منظوم فارسی، هشت بهشت امیر خسرو دهلوی (درگذشت ۷۲۵ قمری/۱۳۲۵ میلادی) نیز دربارهٔ سرگذشت داستانی بهرام گور است. امیر خسرو، مثنوی هشت بهشت را به تقلید از نظامی و در جواب هفت پیکر او ساخت و موضوع آن، ماجرای عشق بهرام گور به «دلآرام» و نیز ساختن ۷ گنبد به ۷ رنگ برای دختران پادشاهان ۷ اقلیم است. از اینرو، موضوع این منظومه با هفت پیکر نظامی تفاوتی ندارد.
در متون کهن فارسی، بهرام گور به عدل و داد، توجه به حال مردم، خوشباشی، شجاعت و جنگاوری مشهور است و دربارهٔ او روایتهای گوناگون نقل شدهاست.
سرگذشت بهرام گور در ادب دیگر کشورها نیز راه یافتهاست. چنانکه داستان عامیانهای با عنوان هفت پیکر بهرام گور به زبان ترکی در عثمانی به چاپ رسیده و همین کتاب در ۱۳۲۱ ق / ۱۹۰۳ م به نثر فارسی ترجمه و با چاپ سنگی در تهران منتشر شدهاست. همچنین نمایشنامهٔ توراندوت (احتمالاً دگرگون شدهٔ توراندخت) اثر کارلو گوتزی ایتالیایی که در سدهٔ ۱۸ میلادی نوشته شده، و اپرایی به همین نام از پوچینی (درگذشت ۱۹۲۴ میلادی) موسیقیدان ایتالیایی نیز بر اساس بخشی از داستانهای بهرام گور در هفت پیکر نظامی تدوین شدهاست.
بهرام گور و هفت پیکر
هفت پیکر که هفت گنبد و بهرامنامه نیز خوانده میشود، بخش چهارم از خمسهٔ نظامی را به خود اختصاص میدهد.
محور اصلی این اثر بهرام پنجم است که قهرمان اصلی هفت پیکر بهشمار میرود. طبق گفتهٔ محمد معین هفت پیکر را میتوان به دو بخش تقسیم کرد که یک بخش آن زندگی بهرام و طالعبینی جادوگران در هنگام | نرسی یا نرسه، شاهزادهای ساسانی فرزند شاهنشاه یزدگرد یکم و برادر شاهنشاه بهرام گور بود. او در دوره شاهنشاهی بهرام گور بر خراسان فرمان میراند.
زندگی
نرسه فرزند شاهنشاه یزدگرد یکم و همسر یهودیاش شوشاندخت بود. دو برادر دیگر او بهرام گور و شاپور نام داشتند. پس از مرگ یزدگرد، پسرش، شاپور، ارمنستان را ترک کرد تا بر سریر پادشاهی نشیند، ولی اشراف او را کشتند و به جای او، خسرو را بر تخت نشاندند که نسبت مستقیمی با یزدگرد نداشت. اما بهرام که شاهنشاهی را حق خود میدانست، با حمایت منذر بن نعمان، امیر حیره، به تیسفون رفت و تاجوتخت را به دست آورد. بهرام، اشرافزادگان را وادار به پیروی از خود کرد و نرسه را به فرمانداری خراسان گماشت.
در بند دهم کتاب فارسی میانه شهرستانهای ایرانشهر از نرسه به عنوان بنیانگذار شهر خوارزم یاد شدهاست.
پانویس
منابع
اهالی ایران در سده ۵ (میلادی)
شاهزادگان ساسانی
فرماندهان بهرام گور
مرزبانهای ساسانیان | مریمگلی زرد نام یک گونه از سرده مریمگلی است.
منابع
گیاگان چین
مریمگلی | بنابر شاهنامه فردوسی
شَنگُل شاه هندوستان در زمان بهرام گور بود که به راهزنی و تاخت تاز گاه و بیگاه به مرزهای ایران دست میزد. که وزیر بهرام گور از بهرام خواستار حل مشکل میشود. بهرام به گونه ناشناس به هندوستان میرود و در آنجا خود را برزوی معرفی میکند و دختر شنگل سپینود را به همسری برمیگزیند. در داستان شنگل و بهرام گور هر دو شاه میخواهند جنگی رخ ندهد، در حالی که هیچکدام شرایط طرف مقابل را در ابتدا نمیپذیرد. نقش مشاوران و بزرگان هر دو کشور به ویژه هند در تصمیمات شاه دارای اهمیت زیادی است.
داستان شنگل و بهرام گور در شاهنامه فردوسی
بنابر شاهنامه فردوسی روزی وزیر بهرام گور از شنگل به عنوان نامداری یاد شده که از راه عدالت سر پیچاندهاست و برای راهزنی هر از چندگاهی به ایران میتازد، باید تکلیفش توسط بهرام گور مشخص شود. بهرام گور سخنان وزیرش را میشنود و میگوید خود بهطور ناشناس نزد شنگل میروم و نامهای برای شنگل از جانب شاه ایران میفرستم. به شنگل در آن نامه گوشزد میکند که پدر مادر و نیای تو همگی در خدمت شاه ایران بودند و تو نیز باید راه آنان را ادامه دهی و کار شاهان راهزنی و دزدی نیست، اکنون فرستادهای نزد تو میآید خواه میخواهی خراجگذار ما باش یا مهیای جنگی باش. نامه با عنوان بهرام گور شاهِشاهان به تاریخ ۲۵ خردادماه به شنگل نگهبان هند فرستاده میشود.
رفتن بهرام گور به ناشناخت بر شنگل هند
بهرام گور خود را به عنوان نامهرسان جا میزند. و به نزد شنگل میرود زمانی که به نزد شنگل میرسد به احترام او خم میشود و میگوید من از جانب شاه بزرگ بهرام شاه نامه ای به خط پهلوی برای شما دارم. مردی دبیر نامه را برای شنگل میخواند شنگل در جواب میگوید که ای مرد شاه تو خود را بزرگ میپندارد و تو هم چنین هستی. و من به کسی خراج نخواهم داد. اگر شاه شما مرغی در آسمان باشد من عقابم، و اگر خاک باشد من آسمانم، که اشاره به بزرگی خود نسبت به بهرام گور دارد. و توانایی لشکر خود را به رخ میکشد.
در ادامه شنگل با عصبانیت میگوید که دین من اجازه کشتن تو را نمیدهد مگرنه سر از تنت جدا میکردم. نامهرسان(بهرام گور) میگوید ای شاه من فرستاده شاه ایرانم و نه گوینده سخن، خشمگین نباش، تو نیز در نامهای به او پاسخ بده. شنگل به فرستاده گفت اکنون چند گاه در اینجا فرود آی و بند بگشای تا نامه را آماده سازند.
گفتار اندر هنر نمودن بهرام گور
فرستاده شاه ایران تا نیمروز در آنجا استراحت میکند، فرستادهای از جانب شنگل به نزد او آمد و او را فرا خواند در آن هنگام شنگل و اطرافیان به تماشای مسابقه کُشتی بین دو پهلوان پیلپیکر هندی نشسته بودند. فرستاده شاه ایران (همان بهرام گور) که وارد آن جمع شده بود، زمانی که مسابقه کشتی را میبیند با حالت مستی تقاضای مسابقه با پهلوان هندی را میدهد. شنگل نیز با پوزخند میپذیرد. با تمسخر به او میگوید اگر پهلوان ما را به زیر کشیدی او را بِکُش. فرستاده وارد مسابقه میشود و پهلوان هندی را به سرعت شکست میدهد و بر زمین میکوبد. پس | کبروی یا کَیروی که بنابر شاهنامه فردوسی نامی به زبان پهلوی است. نام یکی از بزرگان دهی در دوران بهرام گور است که به دلیل زیادهروی در مَیخوارگی و مستی میمیرد، پس از این واقعه بهرام گور مَی را حرام میکند.
دلیل تفاوت در نام به دلیل گوناگونی در نسخههای خطی شاهنامه است، در شاهنامه فردوسی تصحیح جلال خالقی مطلق این نام کَیروی آمده است، اما در شاهنامه فردوسی برپایه چاپ مسکو کبروی آمده است.
داستان کبروی و حرام شدن مَی در شاهنامه
بنا بر شاهنامه فردوسی روزی پگاه بزرگان لشکر در حضور بهرام گور درحال مَیخوارگی بودند، که مردی بهنام کبروی از بزرگان دِه سر میرسد در حالی که باری از میوه انار، سیب، گلابی و دستههای گل به همراه دارد. کبروی مورد محبت بهرام گور قرار میگیرد و وارد مجلس مَیخوارگی میشود. از همان آغاز با ولع سیریناپذیر شروع به نوشیدن میکند، در حالی که مینوشید میگفت "من کبروی مَیخواره هستم و جامهای پیاپی سر میکشم و مست نمیشوم".
هنگامیکه از آن مجلس بیرون میرود مَی در تنش غوغا میکند، و سوار بر اسبی میشود میتازد تا به کوهساری میرسد و در سایه کوه میخوابد. کلاغها در همین حال چشمانش را از حدقه میکَنند. زمانی که در جستجوی او روانه میشوند، او را مرده مییابند که اسبش در کنارش منتظر ایستادهاست. بهرام گور که دید مَی با آن مرد چه کردهاست مَی را حرام اعلام میکند.
سروده مرتبط
جستارهای وابسته
فهرست شخصیتهای شاهنامه
منابع
شاهنامهشناسی
شخصیتهای شاهنامه
مرزبانان شاهنامه
داستانهای شاهنامه | ماهیار در شاهنامه پیری یکصد و شصت و چهار ساله بود که هنگام یافتن گنج جمشید توسط بهرام گور و بخش آن بین مردم، برخاست و بهرام را ستود.
فردوسی
همچنین در شاهنامه از شخص دیگری به نام ماهیار گوهرفروش نام برده شده که پدر آرزو همسر بهرام گور است.
جستارهای وابسته
معانی نامهای ایرانی
فهرست نامهای ایرانی
منابع
شخصیتهای شاهنامه
نامهای ایرانی | مریمگلی چینی نام یک گونه از سرده مریمگلی است.
منابع
گیاگان چین
مریمگلی |
790e24c9-8d7d-4309-927c-6f8b24f9caa3 | شاهنشاهی ساسانی | جانشین یزدگرد اول، پسر او، بهرام پنجم (۴۲۱–۴۳۸) معروف به بهرام گور بود، یکی از شناختهشدهترین شاهان ساسانی که قهرمان بسیاری از افسانهها در ادبیات فارسی است. این افسانهها حتی پس از نابودی شاهنشاهی ساسانی توسط اعراب هم پایدار ماندند. بهرام پنجم، که عمدتاً با نام بهرام گور شناخته میشود، پس از مرگ ناگهانی یزدگرد اول (یا ترور او)، به رغم مخالفتهای اشراف و با کمک منذر، شاه عربی حیره، تاج پادشاهی را تصاحب کرد. مادر بهرام پنجم شوشاندخت،دختر رأس جالوت یهودی بود. در ۴۲۷، او در شرق با قبایل بیابانگرد هپتالیان مبارزه کرد و آنها را درهم شکست و نفوذ خود را تا آسیای میانه گسترش داد که در آنجا تصویر او برای قرنها بر روی سکههای بخارایی (در ازبکستان امروزی) نقش بسته بود. بهرام پنجم پادشاه دستنشانده ایران در ارمنستان را برکنار کرد و آنجا را به یکی از استانهای ایران تبدیل کرد. | در اوایل قرن 5، بهرام گور با کدام قبیله مبارزه کرد؟ | false | {
"answer_start": [
491
],
"text": [
"بیابانگرد هپتالیان"
]
} | نابودی شاهنشاهی ساسانی توسط اعراب هم پایدار ماندند. بهرام پنجم، که عمدتاً با نام بهرام گور شناخته میشود، پس از مرگ ناگهانی یزدگرد اول (یا ترور او)، به رغم مخالفتهای اشراف و با کمک منذر، شاه عربی حیره، تاج پادشاهی را تصاحب کرد. مادر بهرام پنجم شوشاندخت، دختر رأس جالوت یهودی بود. در ۴۲۷، او در شرق با قبایل بیابانگرد هپتالیان مبارزه کرد و آنها را درهم شکست و نفوذ خود را تا آسیای میانه گسترش داد که در آنجا تصویر او برای قرنها بر روی سکههای بخارایی (در ازبکستان امروزی) نقش بسته بود. بهرام پنجم پادشاه دستنشانده ایران در ارمنستان را برکنار کرد و آنجا را به یکی از استانهای ایران تبدیل کرد.
بهرام پنجم در سنت و فرهنگ ایرانی یک سوگلی تمامعیار است، که داستانهای زیادی از دلاوریها و زیبایی او، از پیروزیهای او بر رومیها، مردمان ترک، هندیها و آفریقاییها و ماجراهای او در شکار و عشق روایت میشود. او همچنین بهرام گور هم خوانده میشود. واژه گور به معنای گور خر است که به دلیل علاقه او به شکار و به خصوص به شکار گور خر بر او نهاده شدهاست. او نماد شاهی در اوج دوران شکوفایی است. او تاج شاهی را در رقابت با برادرش تصاحب کرد و با دشمنان خارجی هم مبارزه کرد، اما عمدتاً خودش را با شکار و مهمانیهای درباری با همسران و درباریان سرگرم نگه میداشت. او تجسم رونق و رفاه شاهانه بود. در این دوران، بهترین آثار از ادبیات ساسانی نوشته شدند، قطعات سرشناسی از موسیقی ساسانی تنظیم و ساخته شدند و ورزشهایی همانند چوگان تبدیل به سرگرمی شاهانه شدند، سنتی که تا به امروز هم در بسیاری از نظامهای پادشاهی حفظ شدهاست.
یزدگرد دوم (۴۳۸–۴۵۷) پسر بهرام گور، یک پادشاه میانهرو بود، اما برخلاف یزدگرد اول، یک سیاست ظالمانه در برابر اقلیتهای مذهبی در پیش گرفت، خصوصاً برای مسیحیان. با این حال در سال ۴۵۱ در نبرد آوارایر، ارمنیهای تابع شاهنشاهی تحت رهبری وارتان مامیکونیان موفق شدند آزادی ارمنستان برای پرستش دین مسیحیت را برقرار کنند. که بعدها در ۴۸۴ پیماننامه نورسک هم تأیید شد.
یزدگرد دوم در ابتدای سلطنتش ارتشی متشکل از ملیتهای گوناگون از جمله متحدان هندیاش را جمعآوری کرد، و در سال ۴۴۱ به امپراتوری روم شرقی حمله کرد، اما خیلی زود پس از جنگی محدود، مجدداً صلح و آرامش برقرار شد. او سپس در سال ۴۴۳ نیروهای خود را در نیشابور جمع کرد و یک لشگرکشی طولانی علیه کیداریان را ترتیب داد. در نهایت، پس از تعدادی جنگ، او کیداریان را شکست داد و در سال ۴۵۰ آنها را به آنسوی رود آمودریا راند.
در طی لشگرکشی یزدگرد دوم به غرب، به مسیحیانی که در لشکرش بودند مشکوک شد و آنها را از حکومت و ارتش اخراج کرد. او سپس مسیحیان را مورد آزار و اذیت قرار داد و تا حد خیلی کمتری هم همین کار را در مقابل یهودیان انجام داد. به منظور دوباره زرتشتیسازی ارمنستان، او شورشی از طرف مسیحیان ارمنستان در ۴۵۱ در نبرد آوارایر را سرکوب کرد. با این حال، ارمنیها، عمدتاً مسیحی باقی ماندند. در سالهای بعدی سلطنت او، او مجدداً با کیداریان وارد نزاع شد تا اینکه در سال ۴۵۷ از دنیا رفت. هرمز سوم | کرد تا به بیزانس بروند. اسپهبذ با انجام این کار خود، به همسایهٔ غربی رفت و فرمانده سپاه شرقی روم که آناتول نام داشت، او را به فرمانده عربهایی که تحت سیطره روم بودند قرار داد. تئودوسیوس دوم، امپراتور بیزانس، در خواست ایران را مبنی بر تسلیم کردن مسیحیان پناهنده را نپذیرفت، بهرام نیز شروع به شکنجه و تصاحب اموال معدنچیان رومی فعال در معادن طلا و نقره ایران کرد.
علاوه بر این، مسیحیان در ایران با یک دیگر دچار تفرقه شده بودند. به گونهای که بعضی از آنها اسقف شهر هزمرد، دادیشوع، را متهم کردند که اشیا مقدس را دزدیده و فروختهاست و به شکنجه آنها پرداختهاست. با میانجگری تئودویوس دوم، دادیشوع که توسط بهرام به زندان افتاده بود، آزاد شد و پس از آنان به بهرام استعفاء خود را اعلام کرد و پس از همراهی دوستان وی، طی گردهمایی استقلال کلیسای ایران از کلیسای غرب اعلام شد تا بدین شکل روابط مسیحیان ایران و غرب بهطور کامل قطع شد. این گونه مسیحیان ایران مستقل از مسیحیان روم از استقلال و آزادی نسبی برخوردار شدند که این خود سبب رشد فزاینده مسیحیان در فضای ایران زرتشتی شد و همچنین دیگر مسیحیان ایران به عنوان خائن یا طرفدار روم محسوب نمیشدند.
بهرام گور و یهودیان
طبق منابعی همچون شهرستانهای ایرانشهر، مادر بهرام گور دختر یک یهودی تبعیدی بود بدین ترتیب خود نیز از منظر یهودیان پادشاهی یهودی محسوب میشد و در بین آنها از احترام زیادی برخوردار بود؛ ولی در گزارشهای منابع یهودی همچون تلمود، مادر بهرام یهودی نبودهاست بلکه وی در دوران حکومتش سیاست تساهل دینی نسبت به یهودیان در پیش گرفتهاست.
منش بهرام گور
شهرت بهرام گور
عشق بهرام گور به موسیقی نیز که در روایات نقل شده، در واقع نشان دهندهٔ علاقهٔ او به شعر و شاعری است. بر پایهٔ بعضی گزارشها، بهرام تقسیمبندی طبقهٔ نوازندگان و خنیاگران را که از روزگار اردشیر بابکان متداول بود، تغییر داد و نوازندگانی را که موجب شادی او میشدند، گاه از درجهٔ پایین به درجهٔ میانه، و نوازندگان درجهٔ میانه را به درجهٔ بالا میرساند. روش بهرام گور تا مدتها برقرار بود تا اینکه خسرو انوشیروان، درجهبندی نوازندگان را به وضع زمان اردشیر بابکان بازگرداند. همچنین به درخواست بهرام، ۱۲ هزار زن و مرد از نوازندگان هندی - که بعدها زُط یا لوری خوانده شدند - به ایران آمدند و بهرام ایشان را در سراسر مملکت پراکنده کرد تا مردم روزگار را به شادی و شادخواری بگذرانند.
شهرت و محبوبیت بهرام گور نزد مردم چنان بودهاست که بعضی از سلسلههای ایرانی و خاندانهای قدرتمند پس از اسلام، برای به دست آوردن مشروعیت سیاسی، خود را به بهرام منتسب میکردند. از جمله این خاندانها، صفاریان، بوئیان، شروانشاهان و آل میکال را میتوان نام برد.
وجه تسمیه و تصویر بهرام در منابع
بهرام پنجم یکی از پادشاهان معروف و شایسته در عصر ساسانیان است. در تاریخ ایرانیان همواره از او به خوبی یاد میکنند. در منابع ادبی ایرانی و عربی، از شکارهای حیرتآور، بخشایش و جنگاوری او در جنگها و شادیها سخن گفته میشود. بسیاری از منابع، هم چون تاریخ یعقوبی، زند وهمن یسن و شهرستانهای ایرانشهر او را بهرام گور میخوانند؛ ولی خوارزمی میگوید، بهرام به دلیل علاقهٔ خاصی | به جنگ بهرام گور که از ۴۲۱ تا سال ۴۳۸ میلادی پادشاه ساسانی بود، با ترکان اشاره دارد. بهطور مثال طبری نوشتهاست که بهرام گور با ترکها جنگیدهاست. فردوسی هم از شکست ترکها بدست بهرام گور سخن گفتهاست و این در حالی که در زمان بهرام گور هنوز ترکان به این ناحیه نفوذ نکرده بودند، بنابراین دربارهٔ کدام ترکها سخن رفتهاست؟ بهرام گور به سال ٤٣٩ میلادی، یعنی حدود یکصد و شش سال پیش از این مبدأ تاریخی که برای ترکان در نظر گرفتهاند، درگذشته است. چگونه ممکن است، بهرام گور با ترکان پیکار کرده باشد؟ استاد واسیلی بارتولد این مسئله را چنین توضیح میدهد که نام توران در اوستا آمدهاست و چنین بنظر میرسد که تورانیان شاخهای از آریائیان بودهاند. میان ایرانیان و تورانیان دشمنی وجود داشت. از سدهٔ ششم میلادی که ترکان به آسیای میانه راه یافتند، شباهت این دو نام سبب شد که بعضی نام توران را با نام ترکان یکی بدانند. حال آنکه رابطهای میان این دو نام موجود نبود.
باید گفت که به احتمال قوی فردوسی در جنگ بهرام با ترکان روزگار خود را ملاک داوری قرار دادهاست. در روزگار فردوسی غزان و قیچاقها که از قبایل ترکی زبان بودند در ماوراءالنهر سکنی داشتند. پیش از آن نیز ترکان در عهد ساسانیان و نیمهٔ دوم سدهٔ ششم میلادی، به این سرزمین راه یافتند و مردم سغد و خوارزم را تابع خود کردند چون در دشتهای آسیای میانه زبان ترکی رواج یافته بود، احتمالاً فردوسی چنین پنداشتهاست که توران و ترکان از یک تیره و یک نژاد هستند.
کریستن سن نظر دارد که بهرام گور در ابتدای پادشاهی خود با اقوام شمالی ایران جنگید. این اقوام را مورخان عرب و ایرانی، بدون تفکیک و امتیاز همه را به نام ترک خواندهاند. محتمل است که بهرام با خیانیان جنگیده باشد.
مارکوارت نظر دارد که بهرام گور در واقع با خیانیان جنگیده بود. به قول طبری، بهرام گور در آن زمان یک قسمت از خاک هندوستان را که در آن نقاط ملک کوشانیان وجود داشت، میخواست به مملکت خود ملحق کند. تاریخدان ارمنی نیز به نام یگیشه وارداپت خبر میدهد که یزدگرد دوم ناگهان به کشور خیانیان تاخت که آنها را کوشانیان هم میگویند. خلاصه دو مآخذی که اصلاً هیچ ارتباطی باهم ندارند، خیانیان را با کوشانیان پیوند دادهاند و این امر ثابت میکند که جدا کردن خیانیان از کوشانیان نشاید.
در مآخذ ایرانی نام توران با ترکان و در مآخذ زبان پهلوی و زرتشتی، هیتالیان با خیانیان و در مآخذ عربی، هیتالیان با ترکها و در مآخذ ارمنی، هیتالیان با کوشانیان آمیخته شدهاند و این یکی از دلایلی است که مطالعه در مورد تاریخ این منطقه را مشکل ساختهاست.
نگارخانه
جستارهای وابسته
هون
هفتالیان
کیداریان
خاقانات غربی ترک
خیانیان
کوشانیان
پانویس
منابع
غفوروف، باباجان. تاجیکان. تاریخ قدیم، قرون وسطی، و دورهٔ نوین. دوشنبه: مؤسسهٔ انتشاراتی عرفان، لیتوگرافی چاپ و صحافی، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۷۷
رضا، عنایت الله. ایران و ترکان در روزگار ساسانیان. تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۵
کریستن سن، آرتور. ایران در زمان ساسانیان، ترجمهٔ رشید یاسمی. تهران: انتشارات امیر کبیر، ۱۳۶۷
آسیای مرکزی
اقوام باستانی
اقوام ترکتبار
ایران باستان | خسرو (به پارسی میانه: 𐭧𐭥𐭮𐭫𐭥𐭣𐭩)، که بیشتر با نام خسرو زورستان شناخته میشود، مدعی تاج و تخت شاهنشاهی ساسانی در سال ۴۲۰ میلادی بود.
زندگینامه
خسرو فرزند بهرام چهارم، سیزدهمین شاهنشاه ساسانی بود. گروهی از اشراف پس از مرگ پسرعمویش شاپور چهارم، او را به عنوان شاهنشاه اعلام کردند. بهرام پنجم (بهرام گور)، دیگر پسرعموی خسرو، با این تصمیم اشراف مخالفت کرد و از شاه حیره تقاضای پشتیبانی نظامی کرد و او لشکری به بهرام داد. سپس بهرام به تیسپون تاخت و قول داد که همانند پدرش، یزدگرد یکم (یزدگرد بزهکار) پادشاهی نخواهد کرد. بر طبق شاهنامه، بهرام گور پیشنهاد کرد که جامه و تاج شاهی بین دو شیر قرار داده شود، کسی که بتواند شیرها را کشته و آنها را بردارد، شاه ایران شناخته شود. در این مسابقه که گفته میشود خسرو از شرکت در آن سرباز زد، بهرام گور موفق شد شیرها را کشته و تاج و جامه را بردارد و به این ترتیب شاهنشاه ایران شود. در مورد سرنوشت خسرو چیزی دانسته نیست.
منابع
}}
درگذشتگان سده ۵ (میلادی)
شاهنشاهان ساسانی سده ۵ (میلادی)
شخصیتهای شاهنامه
غاصبان | جنگها و شادیها سخن گفته میشود. بسیاری از منابع، هم چون تاریخ یعقوبی، زند وهمن یسن و شهرستانهای ایرانشهر او را بهرام گور میخوانند؛ ولی خوارزمی میگوید، بهرام به دلیل علاقهٔ خاصی که به شکار گورخر داشته این لقب معروف شدهاست. اما بنا به روایتی دیگر، بهرام شیری که او را زخمی کرده بود را با یک تیر به گورخر متصل کرد، بهرام گور نام گرفت؛ ولی شاید این لقب به خاطر خصایص بهرام چون زرنگی و هشیاری شبیه به گورخر و علاقهٔ خاص او به بیابان است. همچنین او بهواسطه علاقهٔ خاصی که به شکار و خوشگذرانی داشتهاست، زطها یا لوریان که همان خنیاگران هستند را از هند به ایران خواند تا مایهٔ شادی ایرانیان شوند و او به این منظور دستور داد تا ایرانیان نیمی از روز را به فعالیت و تأمین مایحتاج بپردازند و نیمی دیگر را صرف خوشگذرانی کنند.
در بعضی از منابع نخستین شعرهای فارسی را که سروده شدهاست به او نسبت میدهند. طبق گزارشهای موجود، بهرام جایگاه نوازندگان را بهبود بخشید. حتی ردهبندی که توسط اردشیر بابکان برای درباریان مشخص شده بود را تغییر داد بعدها خسرو انوشیروان این ردهبندی را به جایگاه اولیهٔ خود برگرداند.
بهرام گور در هنر و ادبیات
داستانهای دلانگیز و زیبای بسیاری نظیر آوردن کولیها و خنیاگران دورهگرد هندی به ایران برای سرگرمی مردم را به او نسبت دادهاند. او علاقه زیادی به بادهگساری و شکار داشت، چنانکه به این دلیل لقب «بهرام گور» (به معنی شکارگر گورخر) را به او دادهاند. در بعضی متون چکیده زبان فارسی، سراییدن نخستین اشعار پارسی را نیز به او نسبت میدهند که البته فراورده خیالبافی است. .
در میان آثار منظوم فارسی، هشت بهشت امیر خسرو دهلوی (درگذشت ۷۲۵ قمری/۱۳۲۵ میلادی) نیز دربارهٔ سرگذشت داستانی بهرام گور است. امیر خسرو، مثنوی هشت بهشت را به تقلید از نظامی و در جواب هفت پیکر او ساخت و موضوع آن، ماجرای عشق بهرام گور به «دلآرام» و نیز ساختن ۷ گنبد به ۷ رنگ برای دختران پادشاهان ۷ اقلیم است. از اینرو، موضوع این منظومه با هفت پیکر نظامی تفاوتی ندارد.
در متون کهن فارسی، بهرام گور به عدل و داد، توجه به حال مردم، خوشباشی، شجاعت و جنگاوری مشهور است و دربارهٔ او روایتهای گوناگون نقل شدهاست.
سرگذشت بهرام گور در ادب دیگر کشورها نیز راه یافتهاست. چنانکه داستان عامیانهای با عنوان هفت پیکر بهرام گور به زبان ترکی در عثمانی به چاپ رسیده و همین کتاب در ۱۳۲۱ ق / ۱۹۰۳ م به نثر فارسی ترجمه و با چاپ سنگی در تهران منتشر شدهاست. همچنین نمایشنامهٔ توراندوت (احتمالاً دگرگون شدهٔ توراندخت) اثر کارلو گوتزی ایتالیایی که در سدهٔ ۱۸ میلادی نوشته شده، و اپرایی به همین نام از پوچینی (درگذشت ۱۹۲۴ میلادی) موسیقیدان ایتالیایی نیز بر اساس بخشی از داستانهای بهرام گور در هفت پیکر نظامی تدوین شدهاست.
بهرام گور و هفت پیکر
هفت پیکر که هفت گنبد و بهرامنامه نیز خوانده میشود، بخش چهارم از خمسهٔ نظامی را به خود اختصاص میدهد.
محور اصلی این اثر بهرام پنجم است که قهرمان اصلی هفت پیکر بهشمار میرود. طبق گفتهٔ محمد معین هفت پیکر را میتوان به دو بخش تقسیم کرد که یک بخش آن زندگی بهرام و طالعبینی جادوگران در هنگام | کردی و گریختی. این گفتار که برای برزوی (همان بهرام گور) بسیار سنگین است، بهرام خود را به راستی معرفی میکند و میگوید من بهرام گور شاه ایران و شاهِشاهان هستم، و خیانتپیشه نیستم، مرا سرزنش نکن. از این پس بر تو نیکی خواهم کرد، بدخواهان تو را دشمن خواهم داشت، و در ایران تو را پدرم خواهم دانست، و از هندوستان خراج نخواهم گرفت و دختر تو سپینود شمع خاورزمین خواهد بود. شنگل از گفتار او شگفت زده میشود و شارهُ هندی را به احترام بهرام از سر برمیدارد برای پوزش از بهرام نزد او میرود و شاه ایران را در آغوش میگیرد. و بهرام نیز چگونگی آمدن به هند را برای او بازگو میکند. و با هم پیمان میبندند که از راه راستی منحرف نشوند و تا همیشه وفادار همدیگر باشند و سپینود از پدر بدرود میگوید و از هم جدا میشوند.
آمدن شنگل هندی به ایران
با آمدن بهرام گور و سپینود به ایران، بهرام گور سپینود را به دین خویش رهنمون میسازد. پس از مدتی بهرام گور درمییابد که شنگل آرزوی دیدن ایران و دخترش را دارد فرستادهای به همراه با نامهای به نزد شنگال میفرستد و از او برای مسافرت به ایران دعوت میکند. شنگل میپذیرد و بهرام گور به استقبال شنگل فرسنگها راه میپیماید.
شنگل و بهرام گور با دیدن یکدیگر همدیگر را در آغوش میکشند بهرام گور جشن و خوانی بزرگ به افتخار شنگل برپا میسازد.
شنگل و سپینود در دیدار هم از شوق میگریند. شنگل به سپینود میگویند تو وارد بهشت شدهای.
شنگل و بهرام گور با هم به شکار میروند. پس از بازگشت از شکار شنگل تقاضای کاغذ و مرکب نموده و عهد میکند پس از من بهرامشاه فرمانروای هندوستان است. پس از دو ماه جشن و سرور شنگل قصد بازگشت به هند را میکند در این هنگام بهرام گور هدیههای برگزیدهای به او هدیه میدهد و تا مرز هندوستان عدهای را برای راحتی شنگل همراه او گسیل میکند.
درخواست از شنگل اندر آوردن لوریان از هند
پس از سالها گسترش داد و آبادانی به دست بهرام گور در سالهای پایان عمر به هر گوشهای از کشور نامه مینویسد که آیا تهیدست و نیازمندی در کشور هست و نیازهای نیازمندان را برای او بگویند.
کارگزاران پادشاهی پاسخ دادند همه جا آباد است اما درویشان از زندگانی مینالند که توانگران با تاجی از گل با آواز رامشگران و آوازخوان به مَیگساری میپردازند، اما ما تهیدستان، رامشگر و آوازخوان نداریم و بدون ساز آواز مَی نوشیم. بهرام گور از خواندن این نامه بسیار میخندد. نامهای به شنگل میفرستد و خواستار چند هزار از لوریان هند میشود تا برای مستمندان آوازهخوان باشند. چون نامه به نزد شاه هند رسید شنگل دوهزار زن و مرد نوازنده و خواننده را برمیگزیند و به ایران میفرستد. زمانی که لوریان به ایران میرسد شاه به هر کدام یک گاو و یک خر و چند خروار گندم میدهد، تا از لوریان کشاورزانی بسازند که به کار کشاورزی مشغول باشند و برای مردم نیز آواز بخوانند. پس از یک سال لوریان گاو و گندم را بخوردند و کشت و زرعی نکردند و نزد شاه آمدند. شاه که آنان را دید، گفت کشاورزی کار شما نبوده من | قراگوزلو، یکی از اقوام ایرانی
میرزا یحیی قراگوزلو، میرزا یحیی خان ملقب به اعتمادالدوله | بنابر شاهنامه فردوسی
شَنگُل شاه هندوستان در زمان بهرام گور بود که به راهزنی و تاخت تاز گاه و بیگاه به مرزهای ایران دست میزد. که وزیر بهرام گور از بهرام خواستار حل مشکل میشود. بهرام به گونه ناشناس به هندوستان میرود و در آنجا خود را برزوی معرفی میکند و دختر شنگل سپینود را به همسری برمیگزیند. در داستان شنگل و بهرام گور هر دو شاه میخواهند جنگی رخ ندهد، در حالی که هیچکدام شرایط طرف مقابل را در ابتدا نمیپذیرد. نقش مشاوران و بزرگان هر دو کشور به ویژه هند در تصمیمات شاه دارای اهمیت زیادی است.
داستان شنگل و بهرام گور در شاهنامه فردوسی
بنابر شاهنامه فردوسی روزی وزیر بهرام گور از شنگل به عنوان نامداری یاد شده که از راه عدالت سر پیچاندهاست و برای راهزنی هر از چندگاهی به ایران میتازد، باید تکلیفش توسط بهرام گور مشخص شود. بهرام گور سخنان وزیرش را میشنود و میگوید خود بهطور ناشناس نزد شنگل میروم و نامهای برای شنگل از جانب شاه ایران میفرستم. به شنگل در آن نامه گوشزد میکند که پدر مادر و نیای تو همگی در خدمت شاه ایران بودند و تو نیز باید راه آنان را ادامه دهی و کار شاهان راهزنی و دزدی نیست، اکنون فرستادهای نزد تو میآید خواه میخواهی خراجگذار ما باش یا مهیای جنگی باش. نامه با عنوان بهرام گور شاهِشاهان به تاریخ ۲۵ خردادماه به شنگل نگهبان هند فرستاده میشود.
رفتن بهرام گور به ناشناخت بر شنگل هند
بهرام گور خود را به عنوان نامهرسان جا میزند. و به نزد شنگل میرود زمانی که به نزد شنگل میرسد به احترام او خم میشود و میگوید من از جانب شاه بزرگ بهرام شاه نامه ای به خط پهلوی برای شما دارم. مردی دبیر نامه را برای شنگل میخواند شنگل در جواب میگوید که ای مرد شاه تو خود را بزرگ میپندارد و تو هم چنین هستی. و من به کسی خراج نخواهم داد. اگر شاه شما مرغی در آسمان باشد من عقابم، و اگر خاک باشد من آسمانم، که اشاره به بزرگی خود نسبت به بهرام گور دارد. و توانایی لشکر خود را به رخ میکشد.
در ادامه شنگل با عصبانیت میگوید که دین من اجازه کشتن تو را نمیدهد مگرنه سر از تنت جدا میکردم. نامهرسان(بهرام گور) میگوید ای شاه من فرستاده شاه ایرانم و نه گوینده سخن، خشمگین نباش، تو نیز در نامهای به او پاسخ بده. شنگل به فرستاده گفت اکنون چند گاه در اینجا فرود آی و بند بگشای تا نامه را آماده سازند.
گفتار اندر هنر نمودن بهرام گور
فرستاده شاه ایران تا نیمروز در آنجا استراحت میکند، فرستادهای از جانب شنگل به نزد او آمد و او را فرا خواند در آن هنگام شنگل و اطرافیان به تماشای مسابقه کُشتی بین دو پهلوان پیلپیکر هندی نشسته بودند. فرستاده شاه ایران (همان بهرام گور) که وارد آن جمع شده بود، زمانی که مسابقه کشتی را میبیند با حالت مستی تقاضای مسابقه با پهلوان هندی را میدهد. شنگل نیز با پوزخند میپذیرد. با تمسخر به او میگوید اگر پهلوان ما را به زیر کشیدی او را بِکُش. فرستاده وارد مسابقه میشود و پهلوان هندی را به سرعت شکست میدهد و بر زمین میکوبد. پس | نرسی یا نرسه، شاهزادهای ساسانی فرزند شاهنشاه یزدگرد یکم و برادر شاهنشاه بهرام گور بود. او در دوره شاهنشاهی بهرام گور بر خراسان فرمان میراند.
زندگی
نرسه فرزند شاهنشاه یزدگرد یکم و همسر یهودیاش شوشاندخت بود. دو برادر دیگر او بهرام گور و شاپور نام داشتند. پس از مرگ یزدگرد، پسرش، شاپور، ارمنستان را ترک کرد تا بر سریر پادشاهی نشیند، ولی اشراف او را کشتند و به جای او، خسرو را بر تخت نشاندند که نسبت مستقیمی با یزدگرد نداشت. اما بهرام که شاهنشاهی را حق خود میدانست، با حمایت منذر بن نعمان، امیر حیره، به تیسفون رفت و تاجوتخت را به دست آورد. بهرام، اشرافزادگان را وادار به پیروی از خود کرد و نرسه را به فرمانداری خراسان گماشت.
در بند دهم کتاب فارسی میانه شهرستانهای ایرانشهر از نرسه به عنوان بنیانگذار شهر خوارزم یاد شدهاست.
پانویس
منابع
اهالی ایران در سده ۵ (میلادی)
شاهزادگان ساسانی
فرماندهان بهرام گور
مرزبانهای ساسانیان | باتلاق گور بهرام نام یکی از مناطق تفریحی استان فارس است که در ۵۵ کیلومتری شهر اقلید واقع شدهاست.
وجه تسمیه
گفته میشود بهرام پنجم ساسانی ملقب به بهرام گور برای شکار گور خر در این منطقه اسب میتاخته و در این باتلاق ناپدید شدهاست.
خیام در رباعی مشهور خود اینگونه سرودهاست:
آن قصر که جمشید در او جام گرفت
آهو بچه کرد و روبه آرام گرفت
بهرام که گور میگرفتی همه عمر
دیدی که چگونه گور بهرام گرفت
جستارهای وابسته
استان فارس
منابع
آتالند
گور بهرام |
bf6ead45-adfc-41ed-80d5-01783ed716d9 | شاهنشاهی ساسانی | جانشین یزدگرد اول، پسر او، بهرام پنجم (۴۲۱–۴۳۸) معروف به بهرام گور بود، یکی از شناختهشدهترین شاهان ساسانی که قهرمان بسیاری از افسانهها در ادبیات فارسی است. این افسانهها حتی پس از نابودی شاهنشاهی ساسانی توسط اعراب هم پایدار ماندند. بهرام پنجم، که عمدتاً با نام بهرام گور شناخته میشود، پس از مرگ ناگهانی یزدگرد اول (یا ترور او)، به رغم مخالفتهای اشراف و با کمک منذر، شاه عربی حیره، تاج پادشاهی را تصاحب کرد. مادر بهرام پنجم شوشاندخت،دختر رأس جالوت یهودی بود. در ۴۲۷، او در شرق با قبایل بیابانگرد هپتالیان مبارزه کرد و آنها را درهم شکست و نفوذ خود را تا آسیای میانه گسترش داد که در آنجا تصویر او برای قرنها بر روی سکههای بخارایی (در ازبکستان امروزی) نقش بسته بود. بهرام پنجم پادشاه دستنشانده ایران در ارمنستان را برکنار کرد و آنجا را به یکی از استانهای ایران تبدیل کرد. | شوشان دخت دختر چه کسی بود؟ | false | {
"answer_start": [
443
],
"text": [
"رأس جالوت یهودی"
]
} | شوشاندخت () همسر یزدگرد یکم ساسانی و مادر بهرام گور بودهاست. او دختر یک رأس جالوت یهودی به نام ربی هونا بود.
او محله یهودینشین اصفهان را ساختهاست. گفته شده که شوشاندخت همچنین شوش و شوشتر را بنیاد گذاشتهاست که از نظر آثار باستانی به جا مانده از شهر شوش و شوشتر که به هخامنشیان و اشکانیان بر میگردد و نشان دهنده ی وجود شهر هایی در این مناطق اند، این گفته نادرست است. وجود یک شهبانوی یهودی زندگی یهودیان ایرانی را بسیار ارتقا بخشید و در این دوره رأس جالوت یهودی بهطور منظم در دربار شاه حضور داشت. برخی از پژوهشگران همچون ارنست هرتسفلد حدس زدهاند که آرامگاه استر و مردخای در شهر همدان ممکن است آرامگاه شوشاندخت باشد.
روایت کتاب شهرستانهای ایرانشهر
در کتاب فارسی میانه شهرستانهای ایرانشهر، در بند چهل و هفتم چنین آمدهاست:
در بند دهم همین کتاب (شهرستانهای ایرانشهر) در مورد همین زن آمدهاست:
تفسیر مورخین
یزدگرد نسبت به یهودیان با احترام و مهربانی رفتار میکرد، و یهودیان او را «کوروشِ نو» خواندند. برخی حتی آوردهاند که همسرش، شوشاندخت (سوسنه)، دختر راس جالوت و مادر بهرام و نرسه بود و یزدگرد به درخواست همسرش، یهودیان را در جی اسکان داد.
فرای معتقد است که ازدواج یزدگرد با بطریق یهود امپراتوری، راس جالوت، افسانه است. دریایی میگوید که ماجرای این ازدواچ، چه درست و چه نادرست، نماینگر تسامح و رواداری دینی یزدگرد است. او میافزاید کلمه پهلوی rēš galut همان resh galutha آرامی به معنای «پیشوای اسیران بابل» است. منابع غیر ساسانی نیز از نزدیکی روابط یهودیان و ساسانیان خبر میدهند. این دو اشاره، مربوط به یزدگرد یکم است. به نوشته آیلرز، در آن زمان قصر یهودیان تبعیدی در ماحوزا، یعنی مدائن (تیسفون) بود؛ اما بعدها حله بر کران فرات ۶ کیلومتری خرابههای بابل، شهر مرکزی یهودیان عراق شد. نتصر میگوید در هیچ جای تلمود، سخنی از ازدواج یزدگرد و شوشاندخت نیست.نیسنر هم در صحت چنین ازدواجی تردید دارد، ولی معتقد است که این افسانه، پرورانده و قدرتگرفته ذهن یهودیان ساکن اصفهان و دیگر شهرهای ایران باشد.
ویدنگرن آوردهاست که پیشینه شهر شوش، به عنوان یکی از پایتختهای هخامنشیان، بسی بیشتر از عمر شوشاندخت است و این گزارش را ساختگی میداند. مارکوارت هم تنها اشتراک این دو اسم (شوش و شوشاندخت) را فقط تشبیه اسمی میداند و مینویسد که شوشیندخت، مردمان یهودی را در این منطقه اسکان دادهاست، همچنان که در شهرستانهای ایرانشهر به سکونت دادن یهودیان در اصفهان توسط این ملکه هم اشاره شدهاست.
داستانهای تلمودی میگویند که یزدگرد با ربیها، با ادب و نزاکت فراوان رفتار میکردند و در گفتگوی با آنها، از کتاب مقدس شاهد میآورد. ربی آشی از مجتهدان بزرگ یهودیان آن دوره مقرر داشت که با اینکه معمولاً کسی اجازه ندارد به کافران آهن بفروشد، فروش آهن به ایرانیان «که از ما پشتیبانی میکنند» را روا دانست. همچنین در تلمود آمدهاست که هنگامی که یزدگرد به تخت مینشست، سه نفر از نمایندگان یهود ایرانی، یعنی ربی اشی (نماینده شهر سورا)، مرزوما (نماینده شهر پومپدتیا) و آمسمار (نماینده نهردعا) هم حضور داشتند.
پانویس
منابع
برای مطالعهٔ بیشتر
اهالی ایران در سده ۵ (میلادی)
شهبانوهای ساسانی
زنان سده ۵ (میلادی)
یهودیان شاهنشاهی ساسانی
دودمانهای پادشاهی یهودی | ایرانی گرفتند و زبان پهلوی را به عنوان زبان رسمی و دین زرتشتی را به عنوان دین رسمی برگزیدند. این باعث شد که دینهای دیگر مورد فشار قرار بگیرند. یک کتیبه زرتشتی از موبدان در زمان شاه بهرام دوم دارای لیستی از دینهای دیگر (شامل یهودیت، مسیحیت، بوداییت،...) است که شاهان ساسانی از بین بردند است.
ولیکن شاپور اول با یهودیان بسیار دوستانه بود. او دارای دوستی با نام شموئل بود که به وسیله او یهودیان امتیازات بسیاری گرفتند. بر اساس نوشتههای ربیها، مادر شاپور دوم یهودی بود و از این رو بر اساس قوانین یهودیت خود او نیز یهودی محسوب میشود. این باعث شد که یهودیان امتیازات زیادی بگیرند و در انجام فرائض دینی خود کاملاً آزاد باشند. او همچنین با یکی از ربیهای تلمودی به نام ربا بسیار روابط صمیمی داشت. دوستی ربا با شاپور دوم باعث شد بیشتر قوانین ضدیهودی لغو شود. پسر شاپور دوم، یزدگرد اول دارای همسری یهودی به نام شوشاندخت بود که دختر راس جالوت حنا بار ناتان بود. در بسیاری کتب یهودی نوشته شدهاست که شوشاندخت محله یهودی اصفهان را ایجاد کرد. شوشاندخت مادر بهرام گور بود و بر اساس قوانین یهودی او نیز یهودی محسوب میشود؛ ولیکن با گذشت زمان روابط مغها (روحانیون زرتشتی) و یهودیان تیره شد. یزدگرد دوم به درخواست مغها دستور ممنوعیت خواندن دعای شما را داد. پیروز یکم به درخواست روحانیون زرتشتی نیمی از جمعیت یهودی اصفهان را کشت و کودکان یهودی را مجبور به زرتشتی شدن کرد. در سال ۴۷۱ میلادی راس جالوت حنا ماری اعدام شد. در سال ۴۹۲ دو دانشمند یهودی مر زترا و مر هنینا به دست ساسانیان اعدام شدند. در زمان خسرو اول مالیات یهودیان کاهش یافت و وضعیت آنان بهبود یافت. یهودیان در حمله ساسانیان به اورشلیم و محاصره اورشلیم در سال ۶۱۴ میلادی به سپاه ساسانی ملحق شدند که باعث شکست خوردن امپراطوری بیزانس و تسخیر اورشلیم شد.
در دوره حمله اعراب به ایران
حمله اعراب به ایران با یهودیان که در آن زمان توسط ساسانیان به شدت تحت فشار بودند با استقبال مواجه شد. یکی از یهودیان اصفهان در این زمان به نام «ابونعیم» در کتاب «ذکر اخبار اصبهان» مینویسد با نزدیک شدن اعراب به اصفهان یهودیان شادمانه به سمت آنان شتافتند و دروازههای شهر را باز کردند. ابونعیم مینویسد که یهودیان تصور میکردند که دوران ظهور مسیحای آنان فرا رسیدهاست. ابونعیم ادامه میدهد که بسیاری یهودیان به همراه سازهای موسیقی به دروازه شهر شتافتند تا از اعراب استقبال کنند. امنون نتصر معتقد است که این داستان نشان میدهد که جمعیت یهودیان در این زمان در اصفهان قابل توجه بودهاست زیرا در صورتی که یهودیان یک اقلیت بودند انجام چنین کاری دارای خطرات زیادی بود. او معتقد است در زمان حمله اعراب اصفهان شهری صددرصد یهودی بودهاست.
بعد از پیروز شدن مسلمانان در ایران، یهودیان، مسیحیان و زرتشتیان دارای شرایط ذمی شدند. ذمیها دارای اجازه برای انجام دین خود بودند ولیکن باید مالیات اضافهای به نام جزیه پرداخت میکردند و از شرکت در جنگ نیز معاف بودند. ذمیهای همچنین دارای محدودیتهای اجتماعی نظیر حمل اسلحه، سوار شدن بر اسب، گواهی دادن در دادگاه علیه مسلمانان بودند و معمولاً باید لباسی میپوشیدند که آنها را از | بالیندخت یا بالیندختک (به گرجی: ბალენდუხტი، درگذشته ۴۵۵ میلادی) شاهدخت ساسانی و شهبانوی واختانگ یکم، پادشاه ایبری بود. او دختر شاهنشاه ساسانی، هرمز سوم بود.
نام
ریشه نام بالیندخت نامشخص است. به نظر میرسد که این نام همان «شاهیندخت» است که تغییریافته و به این شکل درآمده است.
زندگی
بالیندخت در دوران جوانی با واختانگ یکم ازدواج کرد. حاصل این ازدواج یک پسر به نام داچی و خواهر دوقلویش بود. داچی پس از پدرش به شاهی ایبری رسید. بالیندخت در سال ۴۵۵ میلادی در هنگام زایمان درگذشت.
منابع
Jones, Arnold Hugh Martin, John Robert Martindale, John Morris, "Fl. Aetius 7", The Prosopography of the Later Roman Empire, volume 2, Cambridge University Press, 1980,
اهالی ایران در سده ۵ (میلادی)
درگذشتگان سده ۵ (میلادی)
زنان ایران باستان
زنان شاهنشاهی ساسانی
شاهدختهای ساسانی
مرگها در زایمان
ملکههای همسر اهل گرجستان | آزرمیدخت (به پارسی میانه: Āzarmīgduxt) یا آزرم در شاهنامه، شهبانوی ایران ساسانی (بانبشن) از سال ۶۳۰ تا ۶۳۱ میلادی بود. او دختر خسرو پرویز (حکومت از ۵۹۰ تا ۶۲۸) و دومین شهبانوی ساسانی بود. خواهرش بوراندخت پیش و پس از او حکومت کرد. آزرمیدخت پس از برکناری پسر عمهاش شاپور شهروراز فرزند شهربراز توسط انجمن پارسیگ به رهبری پیروز خسرو، به قدرت رسید. گرچه او سال بعد توسط رستم فرخزاد به تلافی کشته شدن پدرش، کشته شد. سپس خواهرش بوراندخت جانشین او شد.
آزرمیدخت یکی از سه زنی در تاریخ ایران است که توانسته بر ایران حکومت کند. خواهرش بوراندخت (حکومت در دو دوره در ۶۳۰ و همچنین از ۶۳۱ تا ۶۳۲ میلادی) و موزا، شهبانوی اشکانی (حکومت از ۲ پیش از میلاد تا ۴ میلادی)، دو زن دیگر هستند.
نام
«آزرمیدخت» نام او در فارسی نو است که توسط پژوهشگران استفاده میشود. نام اصلی وی در پارسی میانه آزرمیگدوخت (Āzarmīgduxt) به معنی «دختر فرد بزرگوار» است که به پدرش خسرو پرویز (حکومت از ۵۹۰ تا ۶۲۸) اشاره دارد.
فردوسی در شاهنامه از او به نام آزرم یاد کردهاست. نام او در منابع امروزی گاه به صورت آذرمیدخت نوشته میشود. برخی از منابع از او به نام آذرمیندوست یاد کردهاند و این در حالی است که پسوند دوست برای نام دختران برخلاف دخت، رایج نبودهاست. با توجه به این واقعیت میتوان حدس زد این دو حرف به یکدیگر مبدل شدهاند.
پیشینه و اوایل زندگی
آزرمیدخت دختر واپسین شاه برجستهٔ ایران، خسرو دوم، معروف به خسرو پرویز است که در سال ۶۲۸ توسط پسر خود شیرویه (قباد دوم) سرنگون و اعدام شد. شیرویه همچنین اقدام به کشتن همه برادران تنی و برادران ناتنی خویش، از جمله ولیعهد، مردانشاه، کرد. این کار چنان ضربه سنگینی به امپراتوری وارد کرد که امپراتوری دیگر هرگز نتوانست دوباره به پا خیزد. گفته میشود که آزرمیدخت و خواهرش بوراندخت از اقدامات وحشیانه شیرویه انتقاد کرده و او را سرزنش کردهاند و او در آخر از کارهایش ابراز پشیمانی کردهاست.
سقوط خسرو پرویز با یک جنگ داخلی به مدت چهار سال به اوج خود رسید که با استقلال کامل خاندانهای ممتاز مقتدر و ایجاد دولتهای تازهای همراه بود. در این میان، درگیریها میان خاندانهای ممتاز پارسی (پارسیگ) و پارتی (پهلو) نیز از سر گرفته شد که باعث بدتر شدن اوضاع شد. چند ماه بعد، طاعونی ویرانگر استانهای غربی ساسانیان را فرا گرفت و نیمی از جمعیت آن مناطق را از جمله شیرویه، به کشتن داد. پس از شیرویه پسر هشت سالهاش، اردشیر سوم، جانشین وی شد، اما او نیز دو سال بعد توسط شهربراز، سپهبد برجستهٔ ایرانی، کشته شد که خود او نیز چهل روز بعد در کودتایی به رهبری فرخهرمز، رهبر پهلوها، به قتل رسید. فرخهرمز به بوراندخت کمک کرد تا بر تخت سلطنت بنشیند. اما او نیز سال بعد از سلطنت خلع شد و پسر عمهاش شاپور شهروراز (که او نیز پسر شهربراز بود) جانشین او شد. حکومت او حتی کوتاهتر از فرمانروای پیش از خود بود و او نیز کمتر از یک سال توسط انجمن پارسیگ به رهبری پیروز خسرو از قدرت برکنار شد و آزرمیدخت به جای او بر تخت سلطنت نشست.
فرمانروایی
آزرمیدخت هنگامی که شهبانوی ایران شد بیان کرد | فرزند خود را از فراگیری دانش و هنر بازمدار تا غم و اندوه به تو راه نیابد و در آینده پشیمان نشوی. از این نظر بهروشنی پیداست که فرهنگ رسمی و دولتی دوره ساسانی در نگاه به زن، به نسبت بهتر، انسانیتر و منصفانهتر از فرهنگهای همسایهٔ تمدّن زرتشتی در همان زمان بود و البته بسیار از این فرهنگها تأثیر پذیرفت.
دشتانستان
در دوره ساسانی، زنان حایض موجب آلودگی و نجاست محیط بهشمار میرفتند و دوران قاعدگی خود را به تنهایی در دخمههای مخصوصی میگذراندند و حق دست زدن به چیزی نداشتند؛ چون تصور میشد آن را آلوده میکنند
زنان مهم در ساسانیان
پوراندخت
آزرمیدخت
آپرانیک
آذرآناهید
پیروزدخت
شهربانو
شوشاندخت
ماهدخت
جستارهای وابسته
برابری جنسیتی
حقوق زنان
پانویس
منابع
برگردان گاتها (۱۳۸۱)، موبد رستم شهزادی، تهران: انتشارات فردوس، ۱۲۰ صفحه. ISBN 978-964-320-546-1
زنان ایران باستان
زنان در تاریخ
زنان شاهنشاهی ساسانی
شاهنشاهی ساسانی
تاریخ زنان در ایران | بوراندخت (به پارسی میانه: ) شهبانوی امپراتوری ساسانی (بانبشن) از سال ۶۳۰ تا ۶۳۲ میلادی با گسستی چندماهه بود. او دختر خسرو پرویز، شاهنشاه ایران، (حکومت از ۵۹۰ تا ۶۲۸) و مریم، شاهزادهٔ بیزانسی، بود. وی نخستین زن در ایران است که به عنوان پادشاه رسمی و مستقل بر تخت نشست و دومین و یکی از سه زن در تاریخ ایران باستان بهشمار میرود که توانسته بر ایران حکومت کند. دو زن دیگر موزا، شهبانوی اشکانی، و خواهر بوران، آزرمیدخت، هستند.
خسروپرویز در سال ۶۲۸ توسط پسرش، شیرویه (قباد دوم)، سرنگون و کشته شد. شیرویه همهٔ برادران و برادران ناتنی بوران را نیز اعدام کرد و این کار باعث آغاز دورهای از جناحبندی در شاهنشاهی شد. شیرویه چند ماه بعد درگذشت و پسر هشت سالهاش اردشیر سوم، جانشین وی شد، که او نیز پس از یک دوره حکومت تقریباً دو ساله، توسط اسپهبد ایرانی شهربراز، ربوده و کشته شد. بوران اندکی بعد شهربراز را با کمک فرخهرمز از حکومت کنار زد و خود بر تخت سلطنت نشست. او و خواهرش آزرمیدخت در آن زمان تنها وارثان قانونی بودند که میتوانستند بر کشور حکومت کنند. بوران میراثدار امپراتوری رو به زوالی شدهبود که درگیر جنگ داخلی میان دو خاندان بزرگ پارسی (پارسیگ) و پارتی (پَهلَو) بود. او متعهد به احیای یاد و اعتبار پدرش بود که در دوران سلطنتش شاهنشاهی ساسانی به اوج گستردگی سرزمینی خود رسیده بود.
دیری نپایید که بوراندخت از سلطنت کنار زده شد و پسرعمهاش به نام شاپور شهروراز جانشین او شد، که حتی از او نیز کمتر سلطنت کرد. شاپور با آزرمیدخت، که نماینده انجمن پارسیگ بود، جایگزین شد. او پس از مدت کوتاهی سرنگون و به دست پهلوها به فرماندهی رستم فرخهرمز (فرخزاد)، فرزند فرخ هرمز، کشته شد. به این ترتیب، زمینه بازگشت بوراندخت به سلطنت، برای دومین بار فراهم شد. در دوره دوم سلطنت بوران دخت، قدرت بیشتر در دست رستم بود. این وضعیت باعث نارضایتی پارسیگها و شورش آنان شد. بوران در طی این ناآرامیها درگذشت. پس از او برادرزادهاش یزدگرد سوم حکومت را در دست گرفت که به آخرین حکمران این شاهنشاهی تبدیل شد؛ چون حمله اعراب به ایران باعث سرنگونی شاهنشاهی ساسانی شد.
اگرچه دو دورهٔ حکومت بوراندخت کوتاهمدت بود، او تلاش کرد با اجرای قوانین عادلانه، بازسازی زیرساختها و کاهش مالیات و ضرب سکه، ثبات را در ایران به ارمغان آورد و نقلهای بسیاری از حکمت و دانش او شدهاست. او از نظر دیپلماتیک خواستار روابط خوب با همسایهٔ غربی؛ یعنی بیزانس، بود و یک فرستاده را نزد امپراتور هراکلیوس (حکومت از ۶۱۰ تا ۶۴۱) فرستاد که از سمت او با احترام پذیرفته شد.
نام
نام بوراندخت بر روی سکههایش بوران عنوان شدهاست که فیلیپ ژینیو تاریخنگار فرانسوی آن را کوتاهشدهٔ اسم *بئوراسپا («دارندهٔ اسبهای زیاد») میداند. فردوسی شاعر ایرانی در اثر حماسی خود شاهنامه از او به عنوان پوراندخت یاد میکند. پسوند دخت (دوخت در پارسی میانه) به معنای «دختر» است که در زبانهای ایرانی برای تمایز دادن میان نامهای دختران و پسران ایجاد شدهاست. این پسوند را نباید عیناً در نظر گرفت. از او در آثار ابوعلی بلعمی در سده چهارم هجری با نام توراندخت یاد شده، سبئوس، تاریخنگار سده هفتمی ارمنی، او را | سگدخت () شهبانوی ایبری در شرق گرجستان در سده پنجم و همسر شاه مهرداد پنجم بود. او دختر برازبد، فرمانروای مهرانی گاردمان بود.
منابع
اهالی ایران در سده ۵ (میلادی)
زنان سده ۵ (میلادی)
گرویدگان از مزدیسنا به مسیحیت
ملکههای همسر اهل گرجستان
مهرانیان | پیامبر ایرانی در زمان شاپور ساسانی
مانیا: آرامش، نامیکردی
ماهان: منسوب به ماه
ماهاندخت: دختر ماهان
ماه برزین: یکی از بزرگان دولت ساسانیان
ماه جهان: زیبای جهان
ماهچهره: زیبا رو، قشنگ
ماهدخت: دختر ماه
ماهرخ: آنکه صورتی چون ماه زیبا دارد
ماهزاد: زاده ماه
ماهنی: آهنگ، ترانه- نامی ترکی برای دختران
مهرشاد: خورشاد، شادمهر، مهر و محبت
مذگان: فروتنی، برگرفته ازسپندارمذ و اسفندگان. نشاندهندهٔ عشق مادری
مردآویز: جنگنده و دلاور
مرجان: گیاهی دریایی
مرداس: مرد آسمانی - نام پدر ضحاک که مرد نیکی بود و بدست پسرش کشته شد
مرزبان: مرزدار - مرزبان بن رستم نویسنده کتاب مرزبان نامه
مرمر: ازسنگهای آهکی که صیقلی و جلا پذیر است، سنگ مرمر
مریم: نام مادر عیسی، به معنای گلی سفید و خوشبو و دارای عطر با دوام (عبری و عربی)
مزدا: دانای بزرگ، پروردگار
مزدک: خردمند کوچک - مردی که در زمان ساسانیان ادعای پیغمبری کرد اما کشته شد
مژده: نوید، بشارت
مژان: غنچه گل نرگس
مژگان: مژهها
مستان: شادان، شادمان
مستانه: خوشحال، مانند مست
مسیح: لقب عیسی، به معنی مسح شده، نامی برای پسران و دختران
مسیحا: انسان رهائی بخش، روح قدسی، مرد آسمانی. پسر هادی
مشکاندخت: دختر خوشبو
مشکناز: مشک ناز دار
مشکین دخت: دختر مشک آلود و معطر
مشیا: نام نخستین مرد در اوستا
مکابیز: نام یکی از سرداران داریوش هخامنشی
ملورین:مروارید سیاه به زبان بلوچی نامی برای دختران
ملورینا:مروارید در صدف در زبان سیستانی نامی برای دختران
ملیکا:ملکه، فرشته، معشوقهٔ زئوس خدایان یونان باستان
منیژه: پاک و سفید روی - نام دختر افراسیاب
منوچهر: کسی که چهره بهشتی دارد - از پادشاهان پیشدادی
مهان: منسوب به ماه است.
مهبانو: بانوی بزرگ، بانوی همچون ماه
مهبُد: کنایه از زیباتر از ماه، نام یکی از وزیران انوشیروان ساسانی، پسوند «بُد» به معنای صاحب یا حافظ
مه داد: از فرماندهان نظامی پارسیان ویکی از نامهای دوران هخامنشی
مهتاب: ماه تابان، ماه تابناک
مهدیار: ۱)مهدی+یار=یار مهدی، ۲)مه+دیار=زیباروی سرزمین، ۳)مهد+یار=دوستدار میهن
مهدیس: ماهرو، زیبا، خوشگل
مه جبین: آنکه پیشانیش مانند ماه درخشان است.
مه دخت: ماه دخت، دختر ماه
مهر آذر: یکی از موبدان پارس در زمان انوشیروان - خورشید آذر
مهر آرا: آرایش دهنده مهر
مهر آسا: همچون خورشید زیبا روی
مهر آفاق: خورشید افقه
مهر آفرین: عشق آفرین، آفریننده عشق
مهر آیین: دارای آیین و کیش خورشید
مهرآب: کسی که فروغ خورشید دارد - نام جد مادری رستم
مهرداد: داده خورشید
مهر افزون: بالا برنده عشق و محبت
مهرام: رام شده ماه
مهران: به معنی منسوب به مهر (خورشید) است و یکی از خاندانهای عصر ساسانی.
مهراد: (مِه = مِهتر) + (راد = جوانمرد)، ۱- جوانمرد مِهتر و بزرگتر
مهراندخت: دختر مهر و محبت
مهراندیش: دارای اندیشه با مهر و محبت
مهرانفر: شکوه
مهرانگیز: ایجادکننده مهر و محبت و عشق مهرپویا: پوینده مهر
مهراوه: مرکب از مهر (محبت یا خورشید) + اوه (پسوند شباهت): الهه خورشید
مهرداد: داده خورشید - نام چند تن از پادشاهان اشکانی
مهر دخت: دختر آفتاب
مهرزاده: زاده خورشید، زیبا روی
مهرسانا: مانند خورشید، زیبا روی، درخشان
مهرناز: ناز خورشید
مهرنوش: خورشید جاویدان - یکی از پسران اسفندیار که بدست فرامرز کشته شد
مهرنکار: آرایش دهنده خورشید، مهر آرا- نام یزدگرد
مهرنیا: ازنژاد مهر
مهروز: آنکه روزی چون خورشید | پیروز دوم یا گشتاسب یا گشسب بنده یا جشنسده، حدوداً در سال ۶۳۰ میلادی، بعد از بوراندخت و قبل از آزرمیدخت به مدت کوتاهی به پادشاهی ایرانشهر انتخاب شد.
طبری نوشتهاست که وی ساکن میسان بود و پدر پیروز، مهران جشنس نام داشت و مادر وی دختر یزداندار، پسر خسرو پرویز بودهاست.
پیروز سری بزرگ داشت و چون تاج نهاد گفت، این تاج چه تنگ است و بزرگان این سخن را بفال بد گرفتند و پس از چند روز او را بکشتند.
بلعمی پیروز را یکی از نوادگان خسرو انوشیروان دانستهاست:
پس کس دیگر طلب کردند و مردی یافتند، از فرزندان انوشیروان نام او فیروز بن مهران بود و مادرش مهان دخت بود، دختر یزداد بن انوشیروان.
اختلاف در منابع
در کتاب آناهیتای پورداوود پس از پوراندخت از شاهی به نام جشسنده یا گشسببنده نام برده شدهاست ولی در کتاب تاریخ باستانی ایران اثر پیرنیا پس از پوراندخت به شاهی گُشناسببَردَه برادر خسرو سوم یا نوه هرمز چهارم اشاره شدهاست و بعد از او نوبت به پادشاهی آزرمیدخت و بعد از آزرمیدخت ابتدا هرمز پنجم سپس خسرو چهارم و سپس پیروز دوم آمدهاست و بدین ترتیب گشناسببرده یا گشسببنده با پیروز دوم یکی دانسته نشدهاست.
پانویس
منابع
کریستن سن، آرتور. ایران در زمان ساسانیان، ترجمهٔ رشید یاسمی. چاپ پنجم. تهران: انتشارات امیرکبیر، ۱۳۶۷
بلعمی، ابوعلی محمد بن محمد. تاریخ بلعمی، ترجمهٔ تاریخ طبری. جلد دوم. تهران: کتابفروشی زوار، ۱۳۵۳
طبری، محمد بن حریر. تاریخ طبری جلّد دوِم. ترجمه ابولقاسم پاینده، چاپ دوم. تهران: انتشارات اساطیر، ۱۳۶۲
پیوند به بیرون
}}
اهالی ایران در سده ۷ (میلادی)
حکمرانان خاورمیانه در سده ۷ (میلادی)
درگذشتگان ۶۳۰ (میلادی)
شاهنشاهان سده ۷ (میلادی) ساسانی | توراندُخت واژهای است فارسی به معنی «دختر توران».
در نوشتههای غربی از سده هفدهم میلادی به اینسو این واژه به عنوان لقبی بهکار رفت برای قوتولون دختر قیدو. قیدو از بستگان قوبلایخان، امپراتور مغول، بود. مارکو پولو و رشیدالدین فضلالله همدانی در مورد قوتولون نوشتهاند.
آثار نمایشی زیر بر پایه چهره تاریخی قوتولون نوشته شدهاند:
توراندخت (گوتزی)، نمایشنامهای اثر کارلو گوتزی، سال نگارش: ۱۷۶۲.
توراندخت (یوسونی)، اپرایی نوشته فروکیو بوسونی، نخستین اجرا در سال ۱۹۱۷.
توراندخت (پوچینی)، اپرایی اثر جاکومو پوچینی، نخستین اجرا در سال ۱۹۲۶.
توراندخت (برشت)، نمایشنامهای اثر برتولت برشت، نوشتهشده در ۵۴-۱۹۵۳.
سیارک ۵۳۰ توراندخت به افتخار اپرای توراندخت پوچینی نامگذاری شدهاست. |
b70fd32b-b633-4859-bd66-bf5fe684fe2b | شاهنشاهی ساسانی | جانشین یزدگرد اول، پسر او، بهرام پنجم (۴۲۱–۴۳۸) معروف به بهرام گور بود، یکی از شناختهشدهترین شاهان ساسانی که قهرمان بسیاری از افسانهها در ادبیات فارسی است. این افسانهها حتی پس از نابودی شاهنشاهی ساسانی توسط اعراب هم پایدار ماندند. بهرام پنجم، که عمدتاً با نام بهرام گور شناخته میشود، پس از مرگ ناگهانی یزدگرد اول (یا ترور او)، به رغم مخالفتهای اشراف و با کمک منذر، شاه عربی حیره، تاج پادشاهی را تصاحب کرد. مادر بهرام پنجم شوشاندخت،دختر رأس جالوت یهودی بود. در ۴۲۷، او در شرق با قبایل بیابانگرد هپتالیان مبارزه کرد و آنها را درهم شکست و نفوذ خود را تا آسیای میانه گسترش داد که در آنجا تصویر او برای قرنها بر روی سکههای بخارایی (در ازبکستان امروزی) نقش بسته بود. بهرام پنجم پادشاه دستنشانده ایران در ارمنستان را برکنار کرد و آنجا را به یکی از استانهای ایران تبدیل کرد. | بهرام گور پادشاه کدام کشور را برکنار و آنجا را یکی از استان های ایران کرد؟ | false | {
"answer_start": [
710
],
"text": [
"ارمنستان"
]
} | نابودی شاهنشاهی ساسانی توسط اعراب هم پایدار ماندند. بهرام پنجم، که عمدتاً با نام بهرام گور شناخته میشود، پس از مرگ ناگهانی یزدگرد اول (یا ترور او)، به رغم مخالفتهای اشراف و با کمک منذر، شاه عربی حیره، تاج پادشاهی را تصاحب کرد. مادر بهرام پنجم شوشاندخت، دختر رأس جالوت یهودی بود. در ۴۲۷، او در شرق با قبایل بیابانگرد هپتالیان مبارزه کرد و آنها را درهم شکست و نفوذ خود را تا آسیای میانه گسترش داد که در آنجا تصویر او برای قرنها بر روی سکههای بخارایی (در ازبکستان امروزی) نقش بسته بود. بهرام پنجم پادشاه دستنشانده ایران در ارمنستان را برکنار کرد و آنجا را به یکی از استانهای ایران تبدیل کرد.
بهرام پنجم در سنت و فرهنگ ایرانی یک سوگلی تمامعیار است، که داستانهای زیادی از دلاوریها و زیبایی او، از پیروزیهای او بر رومیها، مردمان ترک، هندیها و آفریقاییها و ماجراهای او در شکار و عشق روایت میشود. او همچنین بهرام گور هم خوانده میشود. واژه گور به معنای گور خر است که به دلیل علاقه او به شکار و به خصوص به شکار گور خر بر او نهاده شدهاست. او نماد شاهی در اوج دوران شکوفایی است. او تاج شاهی را در رقابت با برادرش تصاحب کرد و با دشمنان خارجی هم مبارزه کرد، اما عمدتاً خودش را با شکار و مهمانیهای درباری با همسران و درباریان سرگرم نگه میداشت. او تجسم رونق و رفاه شاهانه بود. در این دوران، بهترین آثار از ادبیات ساسانی نوشته شدند، قطعات سرشناسی از موسیقی ساسانی تنظیم و ساخته شدند و ورزشهایی همانند چوگان تبدیل به سرگرمی شاهانه شدند، سنتی که تا به امروز هم در بسیاری از نظامهای پادشاهی حفظ شدهاست.
یزدگرد دوم (۴۳۸–۴۵۷) پسر بهرام گور، یک پادشاه میانهرو بود، اما برخلاف یزدگرد اول، یک سیاست ظالمانه در برابر اقلیتهای مذهبی در پیش گرفت، خصوصاً برای مسیحیان. با این حال در سال ۴۵۱ در نبرد آوارایر، ارمنیهای تابع شاهنشاهی تحت رهبری وارتان مامیکونیان موفق شدند آزادی ارمنستان برای پرستش دین مسیحیت را برقرار کنند. که بعدها در ۴۸۴ پیماننامه نورسک هم تأیید شد.
یزدگرد دوم در ابتدای سلطنتش ارتشی متشکل از ملیتهای گوناگون از جمله متحدان هندیاش را جمعآوری کرد، و در سال ۴۴۱ به امپراتوری روم شرقی حمله کرد، اما خیلی زود پس از جنگی محدود، مجدداً صلح و آرامش برقرار شد. او سپس در سال ۴۴۳ نیروهای خود را در نیشابور جمع کرد و یک لشگرکشی طولانی علیه کیداریان را ترتیب داد. در نهایت، پس از تعدادی جنگ، او کیداریان را شکست داد و در سال ۴۵۰ آنها را به آنسوی رود آمودریا راند.
در طی لشگرکشی یزدگرد دوم به غرب، به مسیحیانی که در لشکرش بودند مشکوک شد و آنها را از حکومت و ارتش اخراج کرد. او سپس مسیحیان را مورد آزار و اذیت قرار داد و تا حد خیلی کمتری هم همین کار را در مقابل یهودیان انجام داد. به منظور دوباره زرتشتیسازی ارمنستان، او شورشی از طرف مسیحیان ارمنستان در ۴۵۱ در نبرد آوارایر را سرکوب کرد. با این حال، ارمنیها، عمدتاً مسیحی باقی ماندند. در سالهای بعدی سلطنت او، او مجدداً با کیداریان وارد نزاع شد تا اینکه در سال ۴۵۷ از دنیا رفت. هرمز سوم | را بهکشتن دهم اما نتوانستم. این مرد اگر به ایران برود ما را نابود میکند آیا پنهانی او را بکشیم؟ شما چه چارهای دارید؟ اطرافیان او را از کشتن برزوی نهی میکنند، میگویند این کار بدنامی به بار میآورد و با کشتن او نیز ایران به ما یورش خواهد آورد. او ما را از چنگ اژدها و کرگدن نجات داد، باید مردانگی پیشه کنیم. فردای آن روز شنگل فرستادهی نزد برزوی میفرستد و و برزوی را نزد خود میخواند. به او میگوید به همسری تو دخترم را میدهم به شرط آنکه نزد من بمانی، در این صورت فرمانده سپاه من خواهی بود و در هندوستان جایگاه بزرگی خواهی داشت.برزوی میپذیرد و شنگل سه دختر خود را میطلبد که برزوی از میان آنها یکی را انتخاب کند، برزوی یکی را برمیگزیند که نامش سپینود بود. بنا به شاهنامه فردوسی مانند بهاری خرم با ناز بود. سپینود با بهرام مانند مَی در ظرف بلورین روشن بود.
پس از آگاهی یافتن شاه چین از اینکه شنگل دخترش را به مردی ایرانی به نام برزوی دادهاست، شاه چین پنهانی نامهای نزد برزوی میفرستد. در آن نامه داستانهای کشتن اژدها کرگدن و ازدواج برزوی با دختر شنگل را بیان میکند و از او میخواهد که به چین برود تا بزرگی بیند اما برزوی نمیپذیرد.
شناخته شدن بهرام گور
روزی چند تن ز بازرگانان ایرانی که برای تجارت به هند رفته بودند بهرام گور را میبینند و او را میشناسند و به او احترام میگذارند بهرام گور با شتاب آنها را از این کار بر نهی میکند چرا که خود را فرد گمنامی از ایران بهنام برزوی معرفی کرده بود. بهرام گور آنها را سوگند میدهد که این راز را پنهان بدارند که در غیر اینصورت جنگی رخ خواهد داد و نه شاه زنده میماند و نه بازرگانان و کشور ویران میشود با شنیدن گفتار بهرام گور شاه ایران، همه بازرگانان با چشمانی پر از اشک گفتند جان ما به فدایی شهریار ایران باد. و بهرام گور آسودهدل میگردد.
فرار بهرام گور و سپینود از هند به ایران
شنگل که رفتار عاشقانه سپینود و برزوی (همان بهرام گور) را میبیند، آسودهخاطر میشود که برزوی برای همیشه در هندوستان میماند. تا اینکه روزی برزوی پیشنهاد گریز از هندوستان به ایران را به سپینود میدهد و سپینود میپذیرد. سپینود به برزوی میگوید که گریز از هند را روزی که شنگل شاه همراه با اطرافیان برای جشن و شکار به بیرون از شهر رفتند انجام میدهیم. در آن روز سپینود به مادرش میگوید که برزوی بیمار شدهاست نمیتواند به جشن و شکار بیاید.برزوی و سپینود با سایر ایرانیان همراه میگریزند. با آگاهی یافتن شنگل از گریز برزوی با دخترش سپینود شتابان از پی آنها روان میشود، اما آنها در دریا هستند و دریا طوفانی. شنگل با صدای بلند به دخترش فریاد میزند که ای بدگهر از آبادی به ویرانی گریختی و دخترش را سرزنش میکند. به برزوی میگوید در حق من بیوفایی کردی من به تو دخترم را دادم اما تو خیانت کردی و گریختی. این گفتار که برای برزوی (همان بهرام گور) بسیار سنگین است، بهرام خود را به راستی معرفی میکند و میگوید من بهرام گور شاه ایران و شاهِشاهان هستم، و | کرد تا به بیزانس بروند. اسپهبذ با انجام این کار خود، به همسایهٔ غربی رفت و فرمانده سپاه شرقی روم که آناتول نام داشت، او را به فرمانده عربهایی که تحت سیطره روم بودند قرار داد. تئودوسیوس دوم، امپراتور بیزانس، در خواست ایران را مبنی بر تسلیم کردن مسیحیان پناهنده را نپذیرفت، بهرام نیز شروع به شکنجه و تصاحب اموال معدنچیان رومی فعال در معادن طلا و نقره ایران کرد.
علاوه بر این، مسیحیان در ایران با یک دیگر دچار تفرقه شده بودند. به گونهای که بعضی از آنها اسقف شهر هزمرد، دادیشوع، را متهم کردند که اشیا مقدس را دزدیده و فروختهاست و به شکنجه آنها پرداختهاست. با میانجگری تئودویوس دوم، دادیشوع که توسط بهرام به زندان افتاده بود، آزاد شد و پس از آنان به بهرام استعفاء خود را اعلام کرد و پس از همراهی دوستان وی، طی گردهمایی استقلال کلیسای ایران از کلیسای غرب اعلام شد تا بدین شکل روابط مسیحیان ایران و غرب بهطور کامل قطع شد. این گونه مسیحیان ایران مستقل از مسیحیان روم از استقلال و آزادی نسبی برخوردار شدند که این خود سبب رشد فزاینده مسیحیان در فضای ایران زرتشتی شد و همچنین دیگر مسیحیان ایران به عنوان خائن یا طرفدار روم محسوب نمیشدند.
بهرام گور و یهودیان
طبق منابعی همچون شهرستانهای ایرانشهر، مادر بهرام گور دختر یک یهودی تبعیدی بود بدین ترتیب خود نیز از منظر یهودیان پادشاهی یهودی محسوب میشد و در بین آنها از احترام زیادی برخوردار بود؛ ولی در گزارشهای منابع یهودی همچون تلمود، مادر بهرام یهودی نبودهاست بلکه وی در دوران حکومتش سیاست تساهل دینی نسبت به یهودیان در پیش گرفتهاست.
منش بهرام گور
شهرت بهرام گور
عشق بهرام گور به موسیقی نیز که در روایات نقل شده، در واقع نشان دهندهٔ علاقهٔ او به شعر و شاعری است. بر پایهٔ بعضی گزارشها، بهرام تقسیمبندی طبقهٔ نوازندگان و خنیاگران را که از روزگار اردشیر بابکان متداول بود، تغییر داد و نوازندگانی را که موجب شادی او میشدند، گاه از درجهٔ پایین به درجهٔ میانه، و نوازندگان درجهٔ میانه را به درجهٔ بالا میرساند. روش بهرام گور تا مدتها برقرار بود تا اینکه خسرو انوشیروان، درجهبندی نوازندگان را به وضع زمان اردشیر بابکان بازگرداند. همچنین به درخواست بهرام، ۱۲ هزار زن و مرد از نوازندگان هندی - که بعدها زُط یا لوری خوانده شدند - به ایران آمدند و بهرام ایشان را در سراسر مملکت پراکنده کرد تا مردم روزگار را به شادی و شادخواری بگذرانند.
شهرت و محبوبیت بهرام گور نزد مردم چنان بودهاست که بعضی از سلسلههای ایرانی و خاندانهای قدرتمند پس از اسلام، برای به دست آوردن مشروعیت سیاسی، خود را به بهرام منتسب میکردند. از جمله این خاندانها، صفاریان، بوئیان، شروانشاهان و آل میکال را میتوان نام برد.
وجه تسمیه و تصویر بهرام در منابع
بهرام پنجم یکی از پادشاهان معروف و شایسته در عصر ساسانیان است. در تاریخ ایرانیان همواره از او به خوبی یاد میکنند. در منابع ادبی ایرانی و عربی، از شکارهای حیرتآور، بخشایش و جنگاوری او در جنگها و شادیها سخن گفته میشود. بسیاری از منابع، هم چون تاریخ یعقوبی، زند وهمن یسن و شهرستانهای ایرانشهر او را بهرام گور میخوانند؛ ولی خوارزمی میگوید، بهرام به دلیل علاقهٔ خاصی | باتلاق گور بهرام نام یکی از مناطق تفریحی استان فارس است که در ۵۵ کیلومتری شهر اقلید واقع شدهاست.
وجه تسمیه
گفته میشود بهرام پنجم ساسانی ملقب به بهرام گور برای شکار گور خر در این منطقه اسب میتاخته و در این باتلاق ناپدید شدهاست.
خیام در رباعی مشهور خود اینگونه سرودهاست:
آن قصر که جمشید در او جام گرفت
آهو بچه کرد و روبه آرام گرفت
بهرام که گور میگرفتی همه عمر
دیدی که چگونه گور بهرام گرفت
جستارهای وابسته
استان فارس
منابع
آتالند
گور بهرام | به جنگ بهرام گور که از ۴۲۱ تا سال ۴۳۸ میلادی پادشاه ساسانی بود، با ترکان اشاره دارد. بهطور مثال طبری نوشتهاست که بهرام گور با ترکها جنگیدهاست. فردوسی هم از شکست ترکها بدست بهرام گور سخن گفتهاست و این در حالی که در زمان بهرام گور هنوز ترکان به این ناحیه نفوذ نکرده بودند، بنابراین دربارهٔ کدام ترکها سخن رفتهاست؟ بهرام گور به سال ٤٣٩ میلادی، یعنی حدود یکصد و شش سال پیش از این مبدأ تاریخی که برای ترکان در نظر گرفتهاند، درگذشته است. چگونه ممکن است، بهرام گور با ترکان پیکار کرده باشد؟ استاد واسیلی بارتولد این مسئله را چنین توضیح میدهد که نام توران در اوستا آمدهاست و چنین بنظر میرسد که تورانیان شاخهای از آریائیان بودهاند. میان ایرانیان و تورانیان دشمنی وجود داشت. از سدهٔ ششم میلادی که ترکان به آسیای میانه راه یافتند، شباهت این دو نام سبب شد که بعضی نام توران را با نام ترکان یکی بدانند. حال آنکه رابطهای میان این دو نام موجود نبود.
باید گفت که به احتمال قوی فردوسی در جنگ بهرام با ترکان روزگار خود را ملاک داوری قرار دادهاست. در روزگار فردوسی غزان و قیچاقها که از قبایل ترکی زبان بودند در ماوراءالنهر سکنی داشتند. پیش از آن نیز ترکان در عهد ساسانیان و نیمهٔ دوم سدهٔ ششم میلادی، به این سرزمین راه یافتند و مردم سغد و خوارزم را تابع خود کردند چون در دشتهای آسیای میانه زبان ترکی رواج یافته بود، احتمالاً فردوسی چنین پنداشتهاست که توران و ترکان از یک تیره و یک نژاد هستند.
کریستن سن نظر دارد که بهرام گور در ابتدای پادشاهی خود با اقوام شمالی ایران جنگید. این اقوام را مورخان عرب و ایرانی، بدون تفکیک و امتیاز همه را به نام ترک خواندهاند. محتمل است که بهرام با خیانیان جنگیده باشد.
مارکوارت نظر دارد که بهرام گور در واقع با خیانیان جنگیده بود. به قول طبری، بهرام گور در آن زمان یک قسمت از خاک هندوستان را که در آن نقاط ملک کوشانیان وجود داشت، میخواست به مملکت خود ملحق کند. تاریخدان ارمنی نیز به نام یگیشه وارداپت خبر میدهد که یزدگرد دوم ناگهان به کشور خیانیان تاخت که آنها را کوشانیان هم میگویند. خلاصه دو مآخذی که اصلاً هیچ ارتباطی باهم ندارند، خیانیان را با کوشانیان پیوند دادهاند و این امر ثابت میکند که جدا کردن خیانیان از کوشانیان نشاید.
در مآخذ ایرانی نام توران با ترکان و در مآخذ زبان پهلوی و زرتشتی، هیتالیان با خیانیان و در مآخذ عربی، هیتالیان با ترکها و در مآخذ ارمنی، هیتالیان با کوشانیان آمیخته شدهاند و این یکی از دلایلی است که مطالعه در مورد تاریخ این منطقه را مشکل ساختهاست.
نگارخانه
جستارهای وابسته
هون
هفتالیان
کیداریان
خاقانات غربی ترک
خیانیان
کوشانیان
پانویس
منابع
غفوروف، باباجان. تاجیکان. تاریخ قدیم، قرون وسطی، و دورهٔ نوین. دوشنبه: مؤسسهٔ انتشاراتی عرفان، لیتوگرافی چاپ و صحافی، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۷۷
رضا، عنایت الله. ایران و ترکان در روزگار ساسانیان. تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۵
کریستن سن، آرتور. ایران در زمان ساسانیان، ترجمهٔ رشید یاسمی. تهران: انتشارات امیر کبیر، ۱۳۶۷
آسیای مرکزی
اقوام باستانی
اقوام ترکتبار
ایران باستان | بنابر شاهنامه فردوسی
شَنگُل شاه هندوستان در زمان بهرام گور بود که به راهزنی و تاخت تاز گاه و بیگاه به مرزهای ایران دست میزد. که وزیر بهرام گور از بهرام خواستار حل مشکل میشود. بهرام به گونه ناشناس به هندوستان میرود و در آنجا خود را برزوی معرفی میکند و دختر شنگل سپینود را به همسری برمیگزیند. در داستان شنگل و بهرام گور هر دو شاه میخواهند جنگی رخ ندهد، در حالی که هیچکدام شرایط طرف مقابل را در ابتدا نمیپذیرد. نقش مشاوران و بزرگان هر دو کشور به ویژه هند در تصمیمات شاه دارای اهمیت زیادی است.
داستان شنگل و بهرام گور در شاهنامه فردوسی
بنابر شاهنامه فردوسی روزی وزیر بهرام گور از شنگل به عنوان نامداری یاد شده که از راه عدالت سر پیچاندهاست و برای راهزنی هر از چندگاهی به ایران میتازد، باید تکلیفش توسط بهرام گور مشخص شود. بهرام گور سخنان وزیرش را میشنود و میگوید خود بهطور ناشناس نزد شنگل میروم و نامهای برای شنگل از جانب شاه ایران میفرستم. به شنگل در آن نامه گوشزد میکند که پدر مادر و نیای تو همگی در خدمت شاه ایران بودند و تو نیز باید راه آنان را ادامه دهی و کار شاهان راهزنی و دزدی نیست، اکنون فرستادهای نزد تو میآید خواه میخواهی خراجگذار ما باش یا مهیای جنگی باش. نامه با عنوان بهرام گور شاهِشاهان به تاریخ ۲۵ خردادماه به شنگل نگهبان هند فرستاده میشود.
رفتن بهرام گور به ناشناخت بر شنگل هند
بهرام گور خود را به عنوان نامهرسان جا میزند. و به نزد شنگل میرود زمانی که به نزد شنگل میرسد به احترام او خم میشود و میگوید من از جانب شاه بزرگ بهرام شاه نامه ای به خط پهلوی برای شما دارم. مردی دبیر نامه را برای شنگل میخواند شنگل در جواب میگوید که ای مرد شاه تو خود را بزرگ میپندارد و تو هم چنین هستی. و من به کسی خراج نخواهم داد. اگر شاه شما مرغی در آسمان باشد من عقابم، و اگر خاک باشد من آسمانم، که اشاره به بزرگی خود نسبت به بهرام گور دارد. و توانایی لشکر خود را به رخ میکشد.
در ادامه شنگل با عصبانیت میگوید که دین من اجازه کشتن تو را نمیدهد مگرنه سر از تنت جدا میکردم. نامهرسان(بهرام گور) میگوید ای شاه من فرستاده شاه ایرانم و نه گوینده سخن، خشمگین نباش، تو نیز در نامهای به او پاسخ بده. شنگل به فرستاده گفت اکنون چند گاه در اینجا فرود آی و بند بگشای تا نامه را آماده سازند.
گفتار اندر هنر نمودن بهرام گور
فرستاده شاه ایران تا نیمروز در آنجا استراحت میکند، فرستادهای از جانب شنگل به نزد او آمد و او را فرا خواند در آن هنگام شنگل و اطرافیان به تماشای مسابقه کُشتی بین دو پهلوان پیلپیکر هندی نشسته بودند. فرستاده شاه ایران (همان بهرام گور) که وارد آن جمع شده بود، زمانی که مسابقه کشتی را میبیند با حالت مستی تقاضای مسابقه با پهلوان هندی را میدهد. شنگل نیز با پوزخند میپذیرد. با تمسخر به او میگوید اگر پهلوان ما را به زیر کشیدی او را بِکُش. فرستاده وارد مسابقه میشود و پهلوان هندی را به سرعت شکست میدهد و بر زمین میکوبد. پس | کردی و گریختی. این گفتار که برای برزوی (همان بهرام گور) بسیار سنگین است، بهرام خود را به راستی معرفی میکند و میگوید من بهرام گور شاه ایران و شاهِشاهان هستم، و خیانتپیشه نیستم، مرا سرزنش نکن. از این پس بر تو نیکی خواهم کرد، بدخواهان تو را دشمن خواهم داشت، و در ایران تو را پدرم خواهم دانست، و از هندوستان خراج نخواهم گرفت و دختر تو سپینود شمع خاورزمین خواهد بود. شنگل از گفتار او شگفت زده میشود و شارهُ هندی را به احترام بهرام از سر برمیدارد برای پوزش از بهرام نزد او میرود و شاه ایران را در آغوش میگیرد. و بهرام نیز چگونگی آمدن به هند را برای او بازگو میکند. و با هم پیمان میبندند که از راه راستی منحرف نشوند و تا همیشه وفادار همدیگر باشند و سپینود از پدر بدرود میگوید و از هم جدا میشوند.
آمدن شنگل هندی به ایران
با آمدن بهرام گور و سپینود به ایران، بهرام گور سپینود را به دین خویش رهنمون میسازد. پس از مدتی بهرام گور درمییابد که شنگل آرزوی دیدن ایران و دخترش را دارد فرستادهای به همراه با نامهای به نزد شنگال میفرستد و از او برای مسافرت به ایران دعوت میکند. شنگل میپذیرد و بهرام گور به استقبال شنگل فرسنگها راه میپیماید.
شنگل و بهرام گور با دیدن یکدیگر همدیگر را در آغوش میکشند بهرام گور جشن و خوانی بزرگ به افتخار شنگل برپا میسازد.
شنگل و سپینود در دیدار هم از شوق میگریند. شنگل به سپینود میگویند تو وارد بهشت شدهای.
شنگل و بهرام گور با هم به شکار میروند. پس از بازگشت از شکار شنگل تقاضای کاغذ و مرکب نموده و عهد میکند پس از من بهرامشاه فرمانروای هندوستان است. پس از دو ماه جشن و سرور شنگل قصد بازگشت به هند را میکند در این هنگام بهرام گور هدیههای برگزیدهای به او هدیه میدهد و تا مرز هندوستان عدهای را برای راحتی شنگل همراه او گسیل میکند.
درخواست از شنگل اندر آوردن لوریان از هند
پس از سالها گسترش داد و آبادانی به دست بهرام گور در سالهای پایان عمر به هر گوشهای از کشور نامه مینویسد که آیا تهیدست و نیازمندی در کشور هست و نیازهای نیازمندان را برای او بگویند.
کارگزاران پادشاهی پاسخ دادند همه جا آباد است اما درویشان از زندگانی مینالند که توانگران با تاجی از گل با آواز رامشگران و آوازخوان به مَیگساری میپردازند، اما ما تهیدستان، رامشگر و آوازخوان نداریم و بدون ساز آواز مَی نوشیم. بهرام گور از خواندن این نامه بسیار میخندد. نامهای به شنگل میفرستد و خواستار چند هزار از لوریان هند میشود تا برای مستمندان آوازهخوان باشند. چون نامه به نزد شاه هند رسید شنگل دوهزار زن و مرد نوازنده و خواننده را برمیگزیند و به ایران میفرستد. زمانی که لوریان به ایران میرسد شاه به هر کدام یک گاو و یک خر و چند خروار گندم میدهد، تا از لوریان کشاورزانی بسازند که به کار کشاورزی مشغول باشند و برای مردم نیز آواز بخوانند. پس از یک سال لوریان گاو و گندم را بخوردند و کشت و زرعی نکردند و نزد شاه آمدند. شاه که آنان را دید، گفت کشاورزی کار شما نبوده من | نرسی یا نرسه، شاهزادهای ساسانی فرزند شاهنشاه یزدگرد یکم و برادر شاهنشاه بهرام گور بود. او در دوره شاهنشاهی بهرام گور بر خراسان فرمان میراند.
زندگی
نرسه فرزند شاهنشاه یزدگرد یکم و همسر یهودیاش شوشاندخت بود. دو برادر دیگر او بهرام گور و شاپور نام داشتند. پس از مرگ یزدگرد، پسرش، شاپور، ارمنستان را ترک کرد تا بر سریر پادشاهی نشیند، ولی اشراف او را کشتند و به جای او، خسرو را بر تخت نشاندند که نسبت مستقیمی با یزدگرد نداشت. اما بهرام که شاهنشاهی را حق خود میدانست، با حمایت منذر بن نعمان، امیر حیره، به تیسفون رفت و تاجوتخت را به دست آورد. بهرام، اشرافزادگان را وادار به پیروی از خود کرد و نرسه را به فرمانداری خراسان گماشت.
در بند دهم کتاب فارسی میانه شهرستانهای ایرانشهر از نرسه به عنوان بنیانگذار شهر خوارزم یاد شدهاست.
پانویس
منابع
اهالی ایران در سده ۵ (میلادی)
شاهزادگان ساسانی
فرماندهان بهرام گور
مرزبانهای ساسانیان | سوسنک از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از زنان شاعر بهرام گور پادشاه ساسانی بود.
دختران آسیابان
بهرام هر هفته برای شکار به نخجیرگاه میرفت. یکبار به نخجیر رفتن و شکار او یک ماه طول کشید. در طی این مدت بی خیال از پادشاهی و مملکت در آنجا روزهای خوشی را سپری میکرد. هنگام بازگشت به روستایی رسید که آسیابی داشت. یک طرف آسیاب بزرگان ده نشسته بودند و طرف دیگر دختران روستایی هر یک دسته گلی در دست، گرد آتش بازی میکردند. دختران در بازیشان با هم آواز میخواندند و میگفتند: " بهرام شاه جاوید باد. به بهرام، بهرام گور میگویند، چون او گورخر شکار میکند. "
بهرام کنار دختران ایستاد، از میان دختران چهار نفر به نامهای "مُشک"، "سیسنک"، "نار" و "سوسنک" نزد بهرام آمدند. بهرام پرسید:" شما دختر که هستید ؟" یکی از آنها گفت: " دختر آسیابان پیر هستیم. او اکنون در روستا نیست و با گروهی به نخجیر رفتهاست اما به زودی بازحواهد گشت ." در همان زمان آسیابان با دوستان همراهش به کنار آسیاب رسیدند. آسیابان به بهرام تعظیم و عرض ادب کرد، بهرام او را گرامی داشت. به او گفت:" چرا این چهار دختر تو تا کنون ازدواج نکردهاند ؟!" پیرمرد گفت: " چون کسی به خواستگاری آنها نیامده است ."
بهرام از آسیابان دختران را خواستگاری کرد! آسیابان گفت: "من تقاضایت را میپذیرم اما من دارایی و حشمتی ندارم که به عنوان جهیزه با چهار دخترم تقدیم تو کنم !" بهرام گفت :" من چیزی از تو نمیخواهم " سپس بهرام دستور داد، دختران را به شبستان ببرند و خود آنجا را ترک کرد.
پس از چند روز سواری از سوی بهرام نزد آسیابان آمد و گفت: " بخت با تو یار شد. اکنون شاه داماد تو است، او این مرز و بوم را به تو سپرده و ما همه فرمانبردار و خدمتکار تو هستیم !"
جستارهای وابسته
فهرست زنان شاهنامه
منابع
شاهنامه فردوسی
زنان شاهنامه
نامهای زنان ایران | لمور پشمالوی رامانانتاسوآوانا نام یک گونه از تیره ایندیریان است.
منابع
لمورهای پشمالو |
5483f469-c42f-426a-b6b9-9b8520f7fc1c | شاهنشاهی ساسانی | جانشین یزدگرد اول، پسر او، بهرام پنجم (۴۲۱–۴۳۸) معروف به بهرام گور بود، یکی از شناختهشدهترین شاهان ساسانی که قهرمان بسیاری از افسانهها در ادبیات فارسی است. این افسانهها حتی پس از نابودی شاهنشاهی ساسانی توسط اعراب هم پایدار ماندند. بهرام پنجم، که عمدتاً با نام بهرام گور شناخته میشود، پس از مرگ ناگهانی یزدگرد اول (یا ترور او)، به رغم مخالفتهای اشراف و با کمک منذر، شاه عربی حیره، تاج پادشاهی را تصاحب کرد. مادر بهرام پنجم شوشاندخت،دختر رأس جالوت یهودی بود. در ۴۲۷، او در شرق با قبایل بیابانگرد هپتالیان مبارزه کرد و آنها را درهم شکست و نفوذ خود را تا آسیای میانه گسترش داد که در آنجا تصویر او برای قرنها بر روی سکههای بخارایی (در ازبکستان امروزی) نقش بسته بود. بهرام پنجم پادشاه دستنشانده ایران در ارمنستان را برکنار کرد و آنجا را به یکی از استانهای ایران تبدیل کرد. | نام اصلی بهرام گور چه بود؟ | false | {
"answer_start": [
27
],
"text": [
"بهرام پنجم"
]
} | جنگها و شادیها سخن گفته میشود. بسیاری از منابع، هم چون تاریخ یعقوبی، زند وهمن یسن و شهرستانهای ایرانشهر او را بهرام گور میخوانند؛ ولی خوارزمی میگوید، بهرام به دلیل علاقهٔ خاصی که به شکار گورخر داشته این لقب معروف شدهاست. اما بنا به روایتی دیگر، بهرام شیری که او را زخمی کرده بود را با یک تیر به گورخر متصل کرد، بهرام گور نام گرفت؛ ولی شاید این لقب به خاطر خصایص بهرام چون زرنگی و هشیاری شبیه به گورخر و علاقهٔ خاص او به بیابان است. همچنین او بهواسطه علاقهٔ خاصی که به شکار و خوشگذرانی داشتهاست، زطها یا لوریان که همان خنیاگران هستند را از هند به ایران خواند تا مایهٔ شادی ایرانیان شوند و او به این منظور دستور داد تا ایرانیان نیمی از روز را به فعالیت و تأمین مایحتاج بپردازند و نیمی دیگر را صرف خوشگذرانی کنند.
در بعضی از منابع نخستین شعرهای فارسی را که سروده شدهاست به او نسبت میدهند. طبق گزارشهای موجود، بهرام جایگاه نوازندگان را بهبود بخشید. حتی ردهبندی که توسط اردشیر بابکان برای درباریان مشخص شده بود را تغییر داد بعدها خسرو انوشیروان این ردهبندی را به جایگاه اولیهٔ خود برگرداند.
بهرام گور در هنر و ادبیات
داستانهای دلانگیز و زیبای بسیاری نظیر آوردن کولیها و خنیاگران دورهگرد هندی به ایران برای سرگرمی مردم را به او نسبت دادهاند. او علاقه زیادی به بادهگساری و شکار داشت، چنانکه به این دلیل لقب «بهرام گور» (به معنی شکارگر گورخر) را به او دادهاند. در بعضی متون چکیده زبان فارسی، سراییدن نخستین اشعار پارسی را نیز به او نسبت میدهند که البته فراورده خیالبافی است. .
در میان آثار منظوم فارسی، هشت بهشت امیر خسرو دهلوی (درگذشت ۷۲۵ قمری/۱۳۲۵ میلادی) نیز دربارهٔ سرگذشت داستانی بهرام گور است. امیر خسرو، مثنوی هشت بهشت را به تقلید از نظامی و در جواب هفت پیکر او ساخت و موضوع آن، ماجرای عشق بهرام گور به «دلآرام» و نیز ساختن ۷ گنبد به ۷ رنگ برای دختران پادشاهان ۷ اقلیم است. از اینرو، موضوع این منظومه با هفت پیکر نظامی تفاوتی ندارد.
در متون کهن فارسی، بهرام گور به عدل و داد، توجه به حال مردم، خوشباشی، شجاعت و جنگاوری مشهور است و دربارهٔ او روایتهای گوناگون نقل شدهاست.
سرگذشت بهرام گور در ادب دیگر کشورها نیز راه یافتهاست. چنانکه داستان عامیانهای با عنوان هفت پیکر بهرام گور به زبان ترکی در عثمانی به چاپ رسیده و همین کتاب در ۱۳۲۱ ق / ۱۹۰۳ م به نثر فارسی ترجمه و با چاپ سنگی در تهران منتشر شدهاست. همچنین نمایشنامهٔ توراندوت (احتمالاً دگرگون شدهٔ توراندخت) اثر کارلو گوتزی ایتالیایی که در سدهٔ ۱۸ میلادی نوشته شده، و اپرایی به همین نام از پوچینی (درگذشت ۱۹۲۴ میلادی) موسیقیدان ایتالیایی نیز بر اساس بخشی از داستانهای بهرام گور در هفت پیکر نظامی تدوین شدهاست.
بهرام گور و هفت پیکر
هفت پیکر که هفت گنبد و بهرامنامه نیز خوانده میشود، بخش چهارم از خمسهٔ نظامی را به خود اختصاص میدهد.
محور اصلی این اثر بهرام پنجم است که قهرمان اصلی هفت پیکر بهشمار میرود. طبق گفتهٔ محمد معین هفت پیکر را میتوان به دو بخش تقسیم کرد که یک بخش آن زندگی بهرام و طالعبینی جادوگران در هنگام | باتلاق گور بهرام نام یکی از مناطق تفریحی استان فارس است که در ۵۵ کیلومتری شهر اقلید واقع شدهاست.
وجه تسمیه
گفته میشود بهرام پنجم ساسانی ملقب به بهرام گور برای شکار گور خر در این منطقه اسب میتاخته و در این باتلاق ناپدید شدهاست.
خیام در رباعی مشهور خود اینگونه سرودهاست:
آن قصر که جمشید در او جام گرفت
آهو بچه کرد و روبه آرام گرفت
بهرام که گور میگرفتی همه عمر
دیدی که چگونه گور بهرام گرفت
جستارهای وابسته
استان فارس
منابع
آتالند
گور بهرام | را بهکشتن دهم اما نتوانستم. این مرد اگر به ایران برود ما را نابود میکند آیا پنهانی او را بکشیم؟ شما چه چارهای دارید؟ اطرافیان او را از کشتن برزوی نهی میکنند، میگویند این کار بدنامی به بار میآورد و با کشتن او نیز ایران به ما یورش خواهد آورد. او ما را از چنگ اژدها و کرگدن نجات داد، باید مردانگی پیشه کنیم. فردای آن روز شنگل فرستادهی نزد برزوی میفرستد و و برزوی را نزد خود میخواند. به او میگوید به همسری تو دخترم را میدهم به شرط آنکه نزد من بمانی، در این صورت فرمانده سپاه من خواهی بود و در هندوستان جایگاه بزرگی خواهی داشت.برزوی میپذیرد و شنگل سه دختر خود را میطلبد که برزوی از میان آنها یکی را انتخاب کند، برزوی یکی را برمیگزیند که نامش سپینود بود. بنا به شاهنامه فردوسی مانند بهاری خرم با ناز بود. سپینود با بهرام مانند مَی در ظرف بلورین روشن بود.
پس از آگاهی یافتن شاه چین از اینکه شنگل دخترش را به مردی ایرانی به نام برزوی دادهاست، شاه چین پنهانی نامهای نزد برزوی میفرستد. در آن نامه داستانهای کشتن اژدها کرگدن و ازدواج برزوی با دختر شنگل را بیان میکند و از او میخواهد که به چین برود تا بزرگی بیند اما برزوی نمیپذیرد.
شناخته شدن بهرام گور
روزی چند تن ز بازرگانان ایرانی که برای تجارت به هند رفته بودند بهرام گور را میبینند و او را میشناسند و به او احترام میگذارند بهرام گور با شتاب آنها را از این کار بر نهی میکند چرا که خود را فرد گمنامی از ایران بهنام برزوی معرفی کرده بود. بهرام گور آنها را سوگند میدهد که این راز را پنهان بدارند که در غیر اینصورت جنگی رخ خواهد داد و نه شاه زنده میماند و نه بازرگانان و کشور ویران میشود با شنیدن گفتار بهرام گور شاه ایران، همه بازرگانان با چشمانی پر از اشک گفتند جان ما به فدایی شهریار ایران باد. و بهرام گور آسودهدل میگردد.
فرار بهرام گور و سپینود از هند به ایران
شنگل که رفتار عاشقانه سپینود و برزوی (همان بهرام گور) را میبیند، آسودهخاطر میشود که برزوی برای همیشه در هندوستان میماند. تا اینکه روزی برزوی پیشنهاد گریز از هندوستان به ایران را به سپینود میدهد و سپینود میپذیرد. سپینود به برزوی میگوید که گریز از هند را روزی که شنگل شاه همراه با اطرافیان برای جشن و شکار به بیرون از شهر رفتند انجام میدهیم. در آن روز سپینود به مادرش میگوید که برزوی بیمار شدهاست نمیتواند به جشن و شکار بیاید.برزوی و سپینود با سایر ایرانیان همراه میگریزند. با آگاهی یافتن شنگل از گریز برزوی با دخترش سپینود شتابان از پی آنها روان میشود، اما آنها در دریا هستند و دریا طوفانی. شنگل با صدای بلند به دخترش فریاد میزند که ای بدگهر از آبادی به ویرانی گریختی و دخترش را سرزنش میکند. به برزوی میگوید در حق من بیوفایی کردی من به تو دخترم را دادم اما تو خیانت کردی و گریختی. این گفتار که برای برزوی (همان بهرام گور) بسیار سنگین است، بهرام خود را به راستی معرفی میکند و میگوید من بهرام گور شاه ایران و شاهِشاهان هستم، و | کرد تا به بیزانس بروند. اسپهبذ با انجام این کار خود، به همسایهٔ غربی رفت و فرمانده سپاه شرقی روم که آناتول نام داشت، او را به فرمانده عربهایی که تحت سیطره روم بودند قرار داد. تئودوسیوس دوم، امپراتور بیزانس، در خواست ایران را مبنی بر تسلیم کردن مسیحیان پناهنده را نپذیرفت، بهرام نیز شروع به شکنجه و تصاحب اموال معدنچیان رومی فعال در معادن طلا و نقره ایران کرد.
علاوه بر این، مسیحیان در ایران با یک دیگر دچار تفرقه شده بودند. به گونهای که بعضی از آنها اسقف شهر هزمرد، دادیشوع، را متهم کردند که اشیا مقدس را دزدیده و فروختهاست و به شکنجه آنها پرداختهاست. با میانجگری تئودویوس دوم، دادیشوع که توسط بهرام به زندان افتاده بود، آزاد شد و پس از آنان به بهرام استعفاء خود را اعلام کرد و پس از همراهی دوستان وی، طی گردهمایی استقلال کلیسای ایران از کلیسای غرب اعلام شد تا بدین شکل روابط مسیحیان ایران و غرب بهطور کامل قطع شد. این گونه مسیحیان ایران مستقل از مسیحیان روم از استقلال و آزادی نسبی برخوردار شدند که این خود سبب رشد فزاینده مسیحیان در فضای ایران زرتشتی شد و همچنین دیگر مسیحیان ایران به عنوان خائن یا طرفدار روم محسوب نمیشدند.
بهرام گور و یهودیان
طبق منابعی همچون شهرستانهای ایرانشهر، مادر بهرام گور دختر یک یهودی تبعیدی بود بدین ترتیب خود نیز از منظر یهودیان پادشاهی یهودی محسوب میشد و در بین آنها از احترام زیادی برخوردار بود؛ ولی در گزارشهای منابع یهودی همچون تلمود، مادر بهرام یهودی نبودهاست بلکه وی در دوران حکومتش سیاست تساهل دینی نسبت به یهودیان در پیش گرفتهاست.
منش بهرام گور
شهرت بهرام گور
عشق بهرام گور به موسیقی نیز که در روایات نقل شده، در واقع نشان دهندهٔ علاقهٔ او به شعر و شاعری است. بر پایهٔ بعضی گزارشها، بهرام تقسیمبندی طبقهٔ نوازندگان و خنیاگران را که از روزگار اردشیر بابکان متداول بود، تغییر داد و نوازندگانی را که موجب شادی او میشدند، گاه از درجهٔ پایین به درجهٔ میانه، و نوازندگان درجهٔ میانه را به درجهٔ بالا میرساند. روش بهرام گور تا مدتها برقرار بود تا اینکه خسرو انوشیروان، درجهبندی نوازندگان را به وضع زمان اردشیر بابکان بازگرداند. همچنین به درخواست بهرام، ۱۲ هزار زن و مرد از نوازندگان هندی - که بعدها زُط یا لوری خوانده شدند - به ایران آمدند و بهرام ایشان را در سراسر مملکت پراکنده کرد تا مردم روزگار را به شادی و شادخواری بگذرانند.
شهرت و محبوبیت بهرام گور نزد مردم چنان بودهاست که بعضی از سلسلههای ایرانی و خاندانهای قدرتمند پس از اسلام، برای به دست آوردن مشروعیت سیاسی، خود را به بهرام منتسب میکردند. از جمله این خاندانها، صفاریان، بوئیان، شروانشاهان و آل میکال را میتوان نام برد.
وجه تسمیه و تصویر بهرام در منابع
بهرام پنجم یکی از پادشاهان معروف و شایسته در عصر ساسانیان است. در تاریخ ایرانیان همواره از او به خوبی یاد میکنند. در منابع ادبی ایرانی و عربی، از شکارهای حیرتآور، بخشایش و جنگاوری او در جنگها و شادیها سخن گفته میشود. بسیاری از منابع، هم چون تاریخ یعقوبی، زند وهمن یسن و شهرستانهای ایرانشهر او را بهرام گور میخوانند؛ ولی خوارزمی میگوید، بهرام به دلیل علاقهٔ خاصی | خسرو (به پارسی میانه: 𐭧𐭥𐭮𐭫𐭥𐭣𐭩)، که بیشتر با نام خسرو زورستان شناخته میشود، مدعی تاج و تخت شاهنشاهی ساسانی در سال ۴۲۰ میلادی بود.
زندگینامه
خسرو فرزند بهرام چهارم، سیزدهمین شاهنشاه ساسانی بود. گروهی از اشراف پس از مرگ پسرعمویش شاپور چهارم، او را به عنوان شاهنشاه اعلام کردند. بهرام پنجم (بهرام گور)، دیگر پسرعموی خسرو، با این تصمیم اشراف مخالفت کرد و از شاه حیره تقاضای پشتیبانی نظامی کرد و او لشکری به بهرام داد. سپس بهرام به تیسپون تاخت و قول داد که همانند پدرش، یزدگرد یکم (یزدگرد بزهکار) پادشاهی نخواهد کرد. بر طبق شاهنامه، بهرام گور پیشنهاد کرد که جامه و تاج شاهی بین دو شیر قرار داده شود، کسی که بتواند شیرها را کشته و آنها را بردارد، شاه ایران شناخته شود. در این مسابقه که گفته میشود خسرو از شرکت در آن سرباز زد، بهرام گور موفق شد شیرها را کشته و تاج و جامه را بردارد و به این ترتیب شاهنشاه ایران شود. در مورد سرنوشت خسرو چیزی دانسته نیست.
منابع
}}
درگذشتگان سده ۵ (میلادی)
شاهنشاهان ساسانی سده ۵ (میلادی)
شخصیتهای شاهنامه
غاصبان | به جنگ بهرام گور که از ۴۲۱ تا سال ۴۳۸ میلادی پادشاه ساسانی بود، با ترکان اشاره دارد. بهطور مثال طبری نوشتهاست که بهرام گور با ترکها جنگیدهاست. فردوسی هم از شکست ترکها بدست بهرام گور سخن گفتهاست و این در حالی که در زمان بهرام گور هنوز ترکان به این ناحیه نفوذ نکرده بودند، بنابراین دربارهٔ کدام ترکها سخن رفتهاست؟ بهرام گور به سال ٤٣٩ میلادی، یعنی حدود یکصد و شش سال پیش از این مبدأ تاریخی که برای ترکان در نظر گرفتهاند، درگذشته است. چگونه ممکن است، بهرام گور با ترکان پیکار کرده باشد؟ استاد واسیلی بارتولد این مسئله را چنین توضیح میدهد که نام توران در اوستا آمدهاست و چنین بنظر میرسد که تورانیان شاخهای از آریائیان بودهاند. میان ایرانیان و تورانیان دشمنی وجود داشت. از سدهٔ ششم میلادی که ترکان به آسیای میانه راه یافتند، شباهت این دو نام سبب شد که بعضی نام توران را با نام ترکان یکی بدانند. حال آنکه رابطهای میان این دو نام موجود نبود.
باید گفت که به احتمال قوی فردوسی در جنگ بهرام با ترکان روزگار خود را ملاک داوری قرار دادهاست. در روزگار فردوسی غزان و قیچاقها که از قبایل ترکی زبان بودند در ماوراءالنهر سکنی داشتند. پیش از آن نیز ترکان در عهد ساسانیان و نیمهٔ دوم سدهٔ ششم میلادی، به این سرزمین راه یافتند و مردم سغد و خوارزم را تابع خود کردند چون در دشتهای آسیای میانه زبان ترکی رواج یافته بود، احتمالاً فردوسی چنین پنداشتهاست که توران و ترکان از یک تیره و یک نژاد هستند.
کریستن سن نظر دارد که بهرام گور در ابتدای پادشاهی خود با اقوام شمالی ایران جنگید. این اقوام را مورخان عرب و ایرانی، بدون تفکیک و امتیاز همه را به نام ترک خواندهاند. محتمل است که بهرام با خیانیان جنگیده باشد.
مارکوارت نظر دارد که بهرام گور در واقع با خیانیان جنگیده بود. به قول طبری، بهرام گور در آن زمان یک قسمت از خاک هندوستان را که در آن نقاط ملک کوشانیان وجود داشت، میخواست به مملکت خود ملحق کند. تاریخدان ارمنی نیز به نام یگیشه وارداپت خبر میدهد که یزدگرد دوم ناگهان به کشور خیانیان تاخت که آنها را کوشانیان هم میگویند. خلاصه دو مآخذی که اصلاً هیچ ارتباطی باهم ندارند، خیانیان را با کوشانیان پیوند دادهاند و این امر ثابت میکند که جدا کردن خیانیان از کوشانیان نشاید.
در مآخذ ایرانی نام توران با ترکان و در مآخذ زبان پهلوی و زرتشتی، هیتالیان با خیانیان و در مآخذ عربی، هیتالیان با ترکها و در مآخذ ارمنی، هیتالیان با کوشانیان آمیخته شدهاند و این یکی از دلایلی است که مطالعه در مورد تاریخ این منطقه را مشکل ساختهاست.
نگارخانه
جستارهای وابسته
هون
هفتالیان
کیداریان
خاقانات غربی ترک
خیانیان
کوشانیان
پانویس
منابع
غفوروف، باباجان. تاجیکان. تاریخ قدیم، قرون وسطی، و دورهٔ نوین. دوشنبه: مؤسسهٔ انتشاراتی عرفان، لیتوگرافی چاپ و صحافی، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۷۷
رضا، عنایت الله. ایران و ترکان در روزگار ساسانیان. تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۵
کریستن سن، آرتور. ایران در زمان ساسانیان، ترجمهٔ رشید یاسمی. تهران: انتشارات امیر کبیر، ۱۳۶۷
آسیای مرکزی
اقوام باستانی
اقوام ترکتبار
ایران باستان | کبروی یا کَیروی که بنابر شاهنامه فردوسی نامی به زبان پهلوی است. نام یکی از بزرگان دهی در دوران بهرام گور است که به دلیل زیادهروی در مَیخوارگی و مستی میمیرد، پس از این واقعه بهرام گور مَی را حرام میکند.
دلیل تفاوت در نام به دلیل گوناگونی در نسخههای خطی شاهنامه است، در شاهنامه فردوسی تصحیح جلال خالقی مطلق این نام کَیروی آمده است، اما در شاهنامه فردوسی برپایه چاپ مسکو کبروی آمده است.
داستان کبروی و حرام شدن مَی در شاهنامه
بنا بر شاهنامه فردوسی روزی پگاه بزرگان لشکر در حضور بهرام گور درحال مَیخوارگی بودند، که مردی بهنام کبروی از بزرگان دِه سر میرسد در حالی که باری از میوه انار، سیب، گلابی و دستههای گل به همراه دارد. کبروی مورد محبت بهرام گور قرار میگیرد و وارد مجلس مَیخوارگی میشود. از همان آغاز با ولع سیریناپذیر شروع به نوشیدن میکند، در حالی که مینوشید میگفت "من کبروی مَیخواره هستم و جامهای پیاپی سر میکشم و مست نمیشوم".
هنگامیکه از آن مجلس بیرون میرود مَی در تنش غوغا میکند، و سوار بر اسبی میشود میتازد تا به کوهساری میرسد و در سایه کوه میخوابد. کلاغها در همین حال چشمانش را از حدقه میکَنند. زمانی که در جستجوی او روانه میشوند، او را مرده مییابند که اسبش در کنارش منتظر ایستادهاست. بهرام گور که دید مَی با آن مرد چه کردهاست مَی را حرام اعلام میکند.
سروده مرتبط
جستارهای وابسته
فهرست شخصیتهای شاهنامه
منابع
شاهنامهشناسی
شخصیتهای شاهنامه
مرزبانان شاهنامه
داستانهای شاهنامه | نرسی یا نرسه، شاهزادهای ساسانی فرزند شاهنشاه یزدگرد یکم و برادر شاهنشاه بهرام گور بود. او در دوره شاهنشاهی بهرام گور بر خراسان فرمان میراند.
زندگی
نرسه فرزند شاهنشاه یزدگرد یکم و همسر یهودیاش شوشاندخت بود. دو برادر دیگر او بهرام گور و شاپور نام داشتند. پس از مرگ یزدگرد، پسرش، شاپور، ارمنستان را ترک کرد تا بر سریر پادشاهی نشیند، ولی اشراف او را کشتند و به جای او، خسرو را بر تخت نشاندند که نسبت مستقیمی با یزدگرد نداشت. اما بهرام که شاهنشاهی را حق خود میدانست، با حمایت منذر بن نعمان، امیر حیره، به تیسفون رفت و تاجوتخت را به دست آورد. بهرام، اشرافزادگان را وادار به پیروی از خود کرد و نرسه را به فرمانداری خراسان گماشت.
در بند دهم کتاب فارسی میانه شهرستانهای ایرانشهر از نرسه به عنوان بنیانگذار شهر خوارزم یاد شدهاست.
پانویس
منابع
اهالی ایران در سده ۵ (میلادی)
شاهزادگان ساسانی
فرماندهان بهرام گور
مرزبانهای ساسانیان | ماهیار در شاهنامه پیری یکصد و شصت و چهار ساله بود که هنگام یافتن گنج جمشید توسط بهرام گور و بخش آن بین مردم، برخاست و بهرام را ستود.
فردوسی
همچنین در شاهنامه از شخص دیگری به نام ماهیار گوهرفروش نام برده شده که پدر آرزو همسر بهرام گور است.
جستارهای وابسته
معانی نامهای ایرانی
فهرست نامهای ایرانی
منابع
شخصیتهای شاهنامه
نامهای ایرانی | شانه چمن نام یک سرده از تیره گندمیان است.
منابع
پیوند به بیرون
چمنهای آسیا
چمنهای آفریقا
چمنهای اروپا
سردههای گندمیان |
76cb3530-54da-4fd5-bf41-d486b8037c65 | شاهنشاهی ساسانی | جانشین یزدگرد اول، پسر او، بهرام پنجم (۴۲۱–۴۳۸) معروف به بهرام گور بود، یکی از شناختهشدهترین شاهان ساسانی که قهرمان بسیاری از افسانهها در ادبیات فارسی است. این افسانهها حتی پس از نابودی شاهنشاهی ساسانی توسط اعراب هم پایدار ماندند. بهرام پنجم، که عمدتاً با نام بهرام گور شناخته میشود، پس از مرگ ناگهانی یزدگرد اول (یا ترور او)، به رغم مخالفتهای اشراف و با کمک منذر، شاه عربی حیره، تاج پادشاهی را تصاحب کرد. مادر بهرام پنجم شوشاندخت،دختر رأس جالوت یهودی بود. در ۴۲۷، او در شرق با قبایل بیابانگرد هپتالیان مبارزه کرد و آنها را درهم شکست و نفوذ خود را تا آسیای میانه گسترش داد که در آنجا تصویر او برای قرنها بر روی سکههای بخارایی (در ازبکستان امروزی) نقش بسته بود. بهرام پنجم پادشاه دستنشانده ایران در ارمنستان را برکنار کرد و آنجا را به یکی از استانهای ایران تبدیل کرد. | لغب بهرام پنجم چه بود؟ | false | {
"answer_start": [
57
],
"text": [
"بهرام گور"
]
} | بهرام پنجم یا وهرام پنجم (به پارسی میانه: 𐭥𐭫𐭧𐭫𐭠𐭭؛ ۴۰۰ تا ۴۳۸ میلادی)، مشهور به بهرام گور، پانزدهمین شاهنشاه ایران و انیران از دودمان ساسانی بود که در سال ۴۲۱ میلادی بهجای پدرش، یزدگرد یکم، بر تخت شاهنشاهی ایرانشهر نشست و تا سال ۴۳۸ میلادی سلطنت کرد. او را در ابتدا به لخمیان که دستنشاندهٔ شاهنشاهی ساسانی بود، سپردند تا تربیت شود. بعد از مرگ یزدگرد، سپاهی از منذر بن نعمان گرفت، به تیسفون آمد و با حل اختلافاتی که با بزرگان داشت و همچنین شکست دادن خسرو، مدعی حکومت ساسانی، به سلطنت رسید.
بهرام در اولین سال حکومتش با امپراتوری بیزانس وارد جنگ شد که این جنگ که زمینهٔ دینی داشت و به دلیل اختلافات مسیحیان و زرتشتیان آغاز شد. در این جنگ ابتدا رومیان به پیروزیهایی رسیدند ولی با رسیدن سپاه منذر به یاری ساسانیان، این نبرد ادامه یافت تا جایی که طرفین نبرد را بیحاصل دیدند و معاهدهای مبنی بر صلح دینی منعقد کردند، ولی طی نقض قراداد اختلافات آنها شدت گرفت تا با پیشنهاد بهرام صلح دیگری صورت گرفت. پس از بستهشدن قرارداد صلح، اهالی دیلم بر سر این مسئله بر ضد بهرام شوریدند اما بهرام آنها را سرکوب کرد. در دوران بهرام حملات هپتالیان از شرق شدت گرفت و او برادرش نرسه را موقتاً بر تخت نشاند و به مبارزه با هپتالها پرداخت و بهرام در این نبرد پیروزیهایی بهدستآورد. همچنین، به هندوستان حمله کرد.
ارمنستان از جمله مسائل دیگری که همواره مورد توجه ساسانیان و هم چنین بهرام بودهاست که از اصلیترین دلایل کشمکشهای ایرانیان و رومیان بودهاست. در دورانی که بهرام درگیر جنگ با اقوام شرقی بود، خاندان اشکانی ساکن ارمنستان این فرصت را مغتنم شمردند و بر ارمنستان چیره شدند، ولی بعد از مدتی در اثر درگیری با ناخارارها تضعیف شدند و ارمنستان بار دیگر جزو ایالات ایران گشت. در دورهٔ بهرام در اثر رفتار خشونتآمیزی که با مسیحیان داشت به مهاجرت اجباری آنها منجر شد اما رفتار او با یهودیان کاملاً مسالمت آمیز بود و عدهای آن را ناشی از یهودی بودن مادر بهرام میپندارند.
بهرام از جمله شناختهشدهترین پادشاهان ساسانی است که داستانهای بسیاری را در ادبیات فارسی به او نسبت داده و شعرهای فراوانی را راجع به او سرودهاند. مرگ بهرام نیز در ادبیات با افسانه پیوند خوردهاست، بهطوری که در پی شکار گوری به باتلاق فرورفته است. او به شکار گورخر علاقه بسیاری داشت و در تاریخهای سنتی آمدهاست که نهایت یک روز در حین شکار گور در باتلاقی فرورفت از دنیا رفت.
ریشهٔ نام
بهرام از کلمهٔ ایرانی باستان «Vṛθragna» و اوستایی «Vərəθraγna» به معنی «خدای پیروزی» گرفته شدهاست و معادل آن در زبان پارسی میانهٔ «Warahrān» و «Wahrām» (که بیشتر «wlhlʾn» تلفظ میشود)، در و زبان پارتی «*Warθagn» است که به صورت قرضی در زبان ارمنی «Vahagn» و به صورت «Wa(r)hrām» (که «wryhrm» تلفظ میشود) به صورت قرضی در زبان ارمنی «Vrām» تلفظ میشود.
نام بهرام در اوستایی «وِرِثرَغنه» و در فارسی میانه «وَرَهران» و «وَهرام» بوده و معنی آن «آمادهٔ نبرد» و «پیروزمند» است. بهرام نه تنها در منابع اسلامی متقدم، بلکه در بعضی از متنهای پهلوی مانند زَندِ وَهمَن یَسن و شهرستانهای ایران نیز به لقب «گور» مشهور گشتهاست؛ و حتی | برای نگهداری پادگانها و دژهای تنگهها و گذرگاههای قفقاز میدادند، با جو خراج از روم میخواندند و چون گهگاه خود رومیها هم این هزینهها را همچون باج به ایرانیان مینگریستند، همواره میکوشیدند از پرداخت آن خودداری ورزند.
به نظر میرسد که در شاهنامهٔ فردوسی، بین برادر بهرام و مهرنرسه، بهدلیل آنکه نام مشابهی داشتند، سردرگمی وجود دارد. اما بسیاری از کارهای نسبتدادهشده به برادر بهرام، بهعنوان فرمانروای خراسان بزرگ، به حوزهٔ وظایف وزرگ فرمذار تعلق دارد.
مرگ بهرام
مرگ بهرام در سال ۴۳۸ یا به قولی ۴۳۹ میلادی رخ داد. به گفتهٔ فردوسی، بهرام بزرگان و سپاهیان را در کاخ خود گردآورد و پسرش یزدگرد را به جانشینی برگزید و همان شب درگذشت. با این حال گزارشهای متفاوت دیگری دربارهٔ مرگ بهرام ذکر شده که با افسانه نیز آمیخته گشتهاست. چنانچه گفته شده که بهرام در یک شکار شاهانه به دنبال گوری رفته بود که در گودال یا مردابی (باتلاق گور بهرام) افتاد و ناپدید گشت و با همهٔ کوششهایی که انجام گرفت، جسد او پیدا نشد. کریستنسن در کتاب خود میگوید که ممکن است مرگ پیروز ساسانی که بهعلت افتادن در خندق اتفاق افتاد، باعث ایجاد این افسانه شده باشد. همچنین شباهت دو کلمه گور به معنی قبر و گور به معنی گورخر که لقب بهرام پنجم بود در ظهور این افسانه دخالت داشته باشد. در تعیین مدت زمان پادشاهی بهرام پنجم و جانشین او، یزگرد دوم، اختلاف وجود دارد. آگاثیاس مدت پادشاهی بهرام را ۲۰ سال و الیاس نصیبینی و یعقوبی ۱۹ سال گفتهاند. بسیاری از مورخین اسلامی مدت مزبور را ۱۸ سال و ۲ ماه یا ۱۸ سال و ۱۱ ماه و چند روز دانستهاند.
وضعیت شاهنشاهی پس از او
یزدگرد دوم بعد از پدرش بهرام با لقب کی بَغِ مزداپرست به سلطنت رسید و با دولت روم وارد جنگ شد که سر انجام با پیمان صلحی خاتمه یافت. جنگ دیگری که در دوران یزدگرد اتفاق افتاد مواجهٔ یزدگرد دوم با هونهای شرقی بودهاست که این اقوام بعد از جنگ ساسانیان با روم به مرزهای شرقی ایران هجوم آوردند، در این زمان یزدگرد به سمت نیشابور روانه شد و وزیر خود مهرنرسی را در پایتخت به جای خود نشاند؛ و به همراه سپاه خود به سمت خوارزم رفت و حتی شکست خورد اما توانست به مرکز هپتالیان برسد و پادشاه آنجا را وادار به فرار کند.
روابط بهرام گور با گروههای مذهبی
بهرام گور و مسیحیان
بهرام برای نشان دادن صمیمیت خود با زردشتیان به آزار مسیحیان پرداخت و رفتار خشونتآمیزی با مسیحیان داشتهاست. شدت خشونت یکی از موبدان موبد به نام مهر شاپور به حدی بود که منجر به فرار شد.
تنفر او نسبت به مسیحیان به حدی بود که اجساد مسیحیان دورهٔ یزدگرد یکم را بیرون آورد و رها کرد و اعراب را در پی آزار آنان برآورد. خشونت و آزار علیه مسیحیان به حدی رسیده بود که، یکی از ایرانیان به نام اسپهبذ که مأمور آزار و شکنجه آنان بود، به تنگ آمد و با تحریک آنان، به آنان کمک کرد تا به بیزانس بروند. اسپهبذ با انجام این کار خود، به همسایهٔ غربی رفت و فرمانده سپاه شرقی روم که آناتول نام داشت، او را به فرمانده عربهایی که تحت سیطره | بهرام هفتم (به چینی: Aluohan) پسر یزدگرد سوم، واپسین شاهنشاه ساسانی بود. پس از مرگ پدرش در سال ۶۵۱ میلادی در مرو، بهرام به همراه بسیاری دیگر از اشراف ساسانی به چین گریختند و در آنجا او و برادرش پیروز سوم از امپراتور چین، گائوزونگ خواستند تا در برابر حملات اعراب از آنها حمایت کند. این طور گزارش شده که بهرام تلاش کرده تا سرزمینهای ایران که توسط اعراب اشغال شده بود را بازپسگیرد، که با موفقیت همراه نبود. بهرام در سال ۷۱۰ درگذشت و پسرش، خسرو پنجم (به چینی: Juluo) با همراهی ترکها، تلاشهای نظامی پدر برای بازپسگیری ایران را ادامه داد، ولی در نهایت او نیز ناموفق بود و این آخرین باری است که میشنویم فردی از خاندان ساسان سعی در بازپسگیری ایران از اعراب کرده است. پس از مرگ بهرام، ایرانیها تنها ۴۰ سال دیگر لازم بود صبر کنند تا حکمرانان عرب را از دمشق بیرون کنند و در قرن نهم، آنها موفق شدند سلسلهای مستقل را در ایران بنیان بنهند.
منابع
}}
اهالی ایران در سده ۷ (میلادی)
اهالی ایران در سده ۸ (میلادی)
درگذشتگان ۷۱۰ (میلادی)
شاهزادگان ساسانی
ایرانیان در چین | خسرو (به پارسی میانه: 𐭧𐭥𐭮𐭫𐭥𐭣𐭩)، که بیشتر با نام خسرو زورستان شناخته میشود، مدعی تاج و تخت شاهنشاهی ساسانی در سال ۴۲۰ میلادی بود.
زندگینامه
خسرو فرزند بهرام چهارم، سیزدهمین شاهنشاه ساسانی بود. گروهی از اشراف پس از مرگ پسرعمویش شاپور چهارم، او را به عنوان شاهنشاه اعلام کردند. بهرام پنجم (بهرام گور)، دیگر پسرعموی خسرو، با این تصمیم اشراف مخالفت کرد و از شاه حیره تقاضای پشتیبانی نظامی کرد و او لشکری به بهرام داد. سپس بهرام به تیسپون تاخت و قول داد که همانند پدرش، یزدگرد یکم (یزدگرد بزهکار) پادشاهی نخواهد کرد. بر طبق شاهنامه، بهرام گور پیشنهاد کرد که جامه و تاج شاهی بین دو شیر قرار داده شود، کسی که بتواند شیرها را کشته و آنها را بردارد، شاه ایران شناخته شود. در این مسابقه که گفته میشود خسرو از شرکت در آن سرباز زد، بهرام گور موفق شد شیرها را کشته و تاج و جامه را بردارد و به این ترتیب شاهنشاه ایران شود. در مورد سرنوشت خسرو چیزی دانسته نیست.
منابع
}}
درگذشتگان سده ۵ (میلادی)
شاهنشاهان ساسانی سده ۵ (میلادی)
شخصیتهای شاهنامه
غاصبان | بهرام یا وَرَثْرَغْنه ایزد جنگ و جنگاوری است و همکار میترا ایزد پیمان و خورشید و ایزد نور و باروری میباشد. پیش از هخامنشیان و پس از آن ایزدان و ایزد بانوان بسیاری وجود داشتند که عبارتند از مهر، آناهیتا، بهرام و تیشتر. بهرام فرشته انتقامجوی ایزد مهر میباشد. آنها هنگامی که سوار بر گردونهای هستند که چهار اسب سفید که سمهای پیشین زرین و سمهای پسین سیمین دارند، به سوی زمین میتازند.
آنها میخواهند تا پیروان ناراستی را سخت کیفر کنند و به پرهیزگاران پاداش دهند بدینگونه که کسانی که پیمانهایشان را پاس میدارند با دارایی و تندرستی و فرزندان پاک زاد پاداش میدهند و کسانی که به پیمانهایشان پایبند نیستند با بیماری، مرگ، تنگدستی، بدبختی و از دست دادن فرزند سزا میدهد. ایزدانی که در سنگنوشته آنتیوخوس آمدهاند، دارای دو نام هستند و زیر این دو نام از ارجمندی برخوردار بودند که بر این پایه اند زئوس-اهورامزد، مهر-آپولو، بهرام-هرکول. کشور ارمنستان دین ایرانی داشت و علاوه بر اهورامزدا و آناهیتا ایزد دیگری مورد پسند مردم بود و آن بهرام ایزد پاسدار ایرانشهر و خدای فیروزگری و ایزد ملی آریاها بودهاست و بین ایزدان اوستایی بهرام از شکوهمندها است و با رده سالار لشکرها و سپاهیان خود را در گونههای دگرگون به ستایشگرانش نشان میدهد او اساس بهرام یشت در ده پیکر گوناگون یعنی باد، گاو، اسب، شتر و غیره به زردشت نمایان میشود یا در جنگی سخت مانند گرازی نر ایزد مهر را همراهی میکند. نام این ایزد در سنگنوشته آنتیوخوس و در سکههای شاهان هند و سکایی آمدهاست. بهرام در ارمنستان یک خدای ملی بهشمار میآید و یکی از باستانیترین سرودههای ارمنستان پارهای از یک سرود است که درونمایه آن زادن شگفتانگیز بهرام از ژرفای آبها است. پیروزی بهرام بر دیوان و اژدها دست آویز پدید آمدن انبوهی از افسانهها از او شده بود. نام بهرام ریختهای گوناگونی دارد. ریخت ارمنی آن ورهران است.
نامشناسی
نام یک ایزد هندوایرانی به نام *vrtra-g'han (سدشکن) در اوستا به ریخت 𐬬𐬆𐬭𐬆𐬚𐬭𐬀𐬖𐬥𐬀 vərəθraγna (ورثرغنه) و در پارسی میانه به شکل ورهران، ورهرام و بهرام درآمدهاست. ریشه نیاهندواروپایی آن به صورت *-wltro-gwhen (زننده موانع) بازسازی میشود. vṛtrahan (مانعشکن) که یکی از صفات ایزد هندوایرانی ایندرا میباشد، نیز همین واژهٔ بهرام است. نام ورثرغنه در ارمنی به شیوه واهاگن و ورام، در سغدی، وشن، در پارتی، وریهرام، و در زبان کوشانی به شیوه اُرلاگنو، درآمدهاست. به روز بیستم هر ماه نیز، بهرام میگویند.
بهرام یشت
چهاردهمین یشت از اوستا در مورد ستایش ایزد ورهرام است اگر چه این یشت به خوبی حفظ نشدهاست، اما دربردارنده درونمایه بسیار باستانی است.
ویژگیها
در بهرامیشت آمده که بهرام آفریده اهورا نیرومند و فرهمند است و نیروی بینایی شگفتانگیزی دارد. او یورش همه دشمنان را، چه جادوان و پریان، و چه کَویها و کَرَپانهای «ستمگر»، در هم میشکند؛ جهان را تازگی و آشتی میبخشد و به خوبی آرمانها را برآورده میکند.
بهرام همچنین توانایی فرزندآوری و بازوان نیرومند و تندرستی و دلیری میبخشد. ایزد بهرام دادگری و درستی و خوشی و یکرنگی میدارد و اهریمن زدایی میکند، به نیکان و ستایندگان نیرو میدهد و بر دشمنان مرگ میآورد، و در کار آشتی هم کوشاست.
پیکرهایی که بهرام به ریخت آنها پدیدار شدهاست:
بادِ تندتازِ
گاوِ | از او شاپور سوم از سال ۳۸۳ تا ۳۸۸ میلادی حکومت کرد و گویا در اثر حادثهای کشته شد.
پس از وی بهرام چهارم که پیش از سلطنتش به کرمانشاه معروف بود در سال ۳۸۸. م به سلطنت رسید و حکومت او یازده سال دوام یافت. در زمان شاپور سوم یا بهرام چهارم، ایران گرفتار جنگهایی در شرق کشور بود. پادشاه کوشان که در بلخ استقرار داشت احتمالاً با خاندان اشکانی حاکم بر ارمنستان خویشاوند بود.
پس از بهرام چهارم، یزدگرد یکم معروف به بزهکار در سال ۳۹۹. م بر تخت نشست و بیست و یک سال حکومت کرد. بزهکار خواندن او به دلیل خشونت او با بزرگان و ملایمت او با رعایای مسیحی بودهاست. بهطور کلی او با پیروان ادیان دیگر رفتاری خوب داشت. میگویند او با دختری یهودی به نام «شوشان دخت» که دختر راس الجالوت یهودیان بود ازدواج کرده بود. در زمان او مسیحیان در سلوکیه تیسفون مجمعی از اساقفه تشکیل دادند که به اختلافات میان خودشان پایان دهند، اما مسیحیان از حسن رفتار او سوءاستفاده کردند و به بعضی از آتشکدهها آسیب رساندند و این موجب شد که یزدگرد آنان را تنبیه کند. در این زمان ارکادیوس امپراتور روم از او درخواست نمود که قیمومت پسرش تئودوزیوس دوم را بر عهده گیرد. یزدگرد این درخواست را پذیرفت و شخصی اخته را به نام آنتیوخوس بیزانسی فرستاد تا پس از مرگ ارکادیوس، قیمومت تئودوزیوس را برعهده گیرد. پس از مرگ یزدگرد یکم، پسرش بهرام پنجم معروف به «گور» که در حیره تحت سرپرستی پادشاه لخمی تربیت شده بود و به ایران آمد و حکومت را از دست پسرعمویش خسرو که از سوی بزرگان به سلطنت رسیده بود گرفت (سال ۴۲۰. م). بهرام را به شکاردوستی و عیش طلبی و معاشقه با زنان وصف کردهاند و داستانهایی از او در این باره بر جای ماندهاست. او کولیان را از هند آورد تا با آواز و موسیقی خود مردم ایران را سرگرم کنند. در زمان او تعقیب و شکنجه مسیحیان از نو شروع شد و بسیاری از این ایشان به خاک روم پناه بردند. با دخالت امپراتور و کشمکش مختصری که روی داد، بهرام پذیرفت که فراریان مسیحی به ایران بازگردند و با ایشان خوش رفتاری شود و درعوض، زرتشتیان ایرانی نیز در خاک روم در عبادت خود آزاد باشند. همچنین امپراتور روم مبلغی را برای حفظ گذرگاههای قفقاز از حمله هونها به ایران بپردازد. این مبلغ که هر ساله به ایران پرداخت میشد، در ایران به معنی باج تلقی میگردید.
بهرام در جنگ با اقوام شرقی و شمالی موفق بود. این اقوام که ظاهراً «خیونیها» بودند، در کتابهای مورخان ایرانی به «ترک» معروف شدهاند. سکههایی به نام بهرام پنجم در بخارا به دست آمدهاست که دلیل نفوذ ایران در ماوراءالنهر (فرارودان) میباشد. در زمان بهرام پنجم مجمعی از اساقفه در ایران تشکیل شد و با تأسیس کلیسای مشرق، استقلال مسیحیان ایران را از کلیسای بیزانس اعلام کرد. مرگ بهرام را در اثر شکار و فرورفتن او را در باتلاقی دانستهاند.
پس از بهرام پنجم، پسرش یزدگرد دوم در ۴۳۸ م. به سلطنت رسید و حکومت او حدود ۱۸ سال ادامه پیدا کرد. دوران سلطنت او به جنگ با اقوام شرقی که کوشانیان و به | چهاریوغ یا کوآدریگا ارابهای با چهار اسب بود که در دوران امپراتوری روم، فاتحان را بر آن مینشاندند و به روم میآوردند. این ارابه چهار اسب پهلو به پهلو بسته به رنگ سپید داشت.
نگارخانه
تاریخ تندیسگری
تندیسها
نمادها
هلیوس | باتلاق گور بهرام نام یکی از مناطق تفریحی استان فارس است که در ۵۵ کیلومتری شهر اقلید واقع شدهاست.
وجه تسمیه
گفته میشود بهرام پنجم ساسانی ملقب به بهرام گور برای شکار گور خر در این منطقه اسب میتاخته و در این باتلاق ناپدید شدهاست.
خیام در رباعی مشهور خود اینگونه سرودهاست:
آن قصر که جمشید در او جام گرفت
آهو بچه کرد و روبه آرام گرفت
بهرام که گور میگرفتی همه عمر
دیدی که چگونه گور بهرام گرفت
جستارهای وابسته
استان فارس
منابع
آتالند
گور بهرام | سورن پهلو نخست وزیر (وزرگ فرمذار) بهرام پنجم (بهرام گور) بوده است.
این شخص یکی از هفت خاندان ممتاز ساسانی(خاندان سورن(سیستان)) که نامش در غازار پاربتسی هزارپت (hazārapet) داده شده است. او علاوه بر این وزرگ فرمذار بوده که احتمالاً جانشین بلافاصله بعد از مهرنرسه تحت حکومت بهرام پنجم بوده است.
منابع
اهالی ایران در سده ۵ (میلادی)
خاندان سورن
وزیران ساسانیان
هزاربدها | وزغ چهارانگشتی نام یک گونه از خانواده وزغهای راستین است.
منابع
پیوند به بیرون |
9e443e0c-4be2-456b-a586-42ff36d4bd02 | شاهنشاهی ساسانی | جانشین یزدگرد اول، پسر او، بهرام پنجم (۴۲۱–۴۳۸) معروف به بهرام گور بود، یکی از شناختهشدهترین شاهان ساسانی که قهرمان بسیاری از افسانهها در ادبیات فارسی است. این افسانهها حتی پس از نابودی شاهنشاهی ساسانی توسط اعراب هم پایدار ماندند. بهرام پنجم، که عمدتاً با نام بهرام گور شناخته میشود، پس از مرگ ناگهانی یزدگرد اول (یا ترور او)، به رغم مخالفتهای اشراف و با کمک منذر، شاه عربی حیره، تاج پادشاهی را تصاحب کرد. مادر بهرام پنجم شوشاندخت،دختر رأس جالوت یهودی بود. در ۴۲۷، او در شرق با قبایل بیابانگرد هپتالیان مبارزه کرد و آنها را درهم شکست و نفوذ خود را تا آسیای میانه گسترش داد که در آنجا تصویر او برای قرنها بر روی سکههای بخارایی (در ازبکستان امروزی) نقش بسته بود. بهرام پنجم پادشاه دستنشانده ایران در ارمنستان را برکنار کرد و آنجا را به یکی از استانهای ایران تبدیل کرد. | بهرام گور جانشین چه کسی شد؟ | false | {
"answer_start": [
7
],
"text": [
"یزدگرد اول"
]
} | کرد تا به بیزانس بروند. اسپهبذ با انجام این کار خود، به همسایهٔ غربی رفت و فرمانده سپاه شرقی روم که آناتول نام داشت، او را به فرمانده عربهایی که تحت سیطره روم بودند قرار داد. تئودوسیوس دوم، امپراتور بیزانس، در خواست ایران را مبنی بر تسلیم کردن مسیحیان پناهنده را نپذیرفت، بهرام نیز شروع به شکنجه و تصاحب اموال معدنچیان رومی فعال در معادن طلا و نقره ایران کرد.
علاوه بر این، مسیحیان در ایران با یک دیگر دچار تفرقه شده بودند. به گونهای که بعضی از آنها اسقف شهر هزمرد، دادیشوع، را متهم کردند که اشیا مقدس را دزدیده و فروختهاست و به شکنجه آنها پرداختهاست. با میانجگری تئودویوس دوم، دادیشوع که توسط بهرام به زندان افتاده بود، آزاد شد و پس از آنان به بهرام استعفاء خود را اعلام کرد و پس از همراهی دوستان وی، طی گردهمایی استقلال کلیسای ایران از کلیسای غرب اعلام شد تا بدین شکل روابط مسیحیان ایران و غرب بهطور کامل قطع شد. این گونه مسیحیان ایران مستقل از مسیحیان روم از استقلال و آزادی نسبی برخوردار شدند که این خود سبب رشد فزاینده مسیحیان در فضای ایران زرتشتی شد و همچنین دیگر مسیحیان ایران به عنوان خائن یا طرفدار روم محسوب نمیشدند.
بهرام گور و یهودیان
طبق منابعی همچون شهرستانهای ایرانشهر، مادر بهرام گور دختر یک یهودی تبعیدی بود بدین ترتیب خود نیز از منظر یهودیان پادشاهی یهودی محسوب میشد و در بین آنها از احترام زیادی برخوردار بود؛ ولی در گزارشهای منابع یهودی همچون تلمود، مادر بهرام یهودی نبودهاست بلکه وی در دوران حکومتش سیاست تساهل دینی نسبت به یهودیان در پیش گرفتهاست.
منش بهرام گور
شهرت بهرام گور
عشق بهرام گور به موسیقی نیز که در روایات نقل شده، در واقع نشان دهندهٔ علاقهٔ او به شعر و شاعری است. بر پایهٔ بعضی گزارشها، بهرام تقسیمبندی طبقهٔ نوازندگان و خنیاگران را که از روزگار اردشیر بابکان متداول بود، تغییر داد و نوازندگانی را که موجب شادی او میشدند، گاه از درجهٔ پایین به درجهٔ میانه، و نوازندگان درجهٔ میانه را به درجهٔ بالا میرساند. روش بهرام گور تا مدتها برقرار بود تا اینکه خسرو انوشیروان، درجهبندی نوازندگان را به وضع زمان اردشیر بابکان بازگرداند. همچنین به درخواست بهرام، ۱۲ هزار زن و مرد از نوازندگان هندی - که بعدها زُط یا لوری خوانده شدند - به ایران آمدند و بهرام ایشان را در سراسر مملکت پراکنده کرد تا مردم روزگار را به شادی و شادخواری بگذرانند.
شهرت و محبوبیت بهرام گور نزد مردم چنان بودهاست که بعضی از سلسلههای ایرانی و خاندانهای قدرتمند پس از اسلام، برای به دست آوردن مشروعیت سیاسی، خود را به بهرام منتسب میکردند. از جمله این خاندانها، صفاریان، بوئیان، شروانشاهان و آل میکال را میتوان نام برد.
وجه تسمیه و تصویر بهرام در منابع
بهرام پنجم یکی از پادشاهان معروف و شایسته در عصر ساسانیان است. در تاریخ ایرانیان همواره از او به خوبی یاد میکنند. در منابع ادبی ایرانی و عربی، از شکارهای حیرتآور، بخشایش و جنگاوری او در جنگها و شادیها سخن گفته میشود. بسیاری از منابع، هم چون تاریخ یعقوبی، زند وهمن یسن و شهرستانهای ایرانشهر او را بهرام گور میخوانند؛ ولی خوارزمی میگوید، بهرام به دلیل علاقهٔ خاصی | خسرو (به پارسی میانه: 𐭧𐭥𐭮𐭫𐭥𐭣𐭩)، که بیشتر با نام خسرو زورستان شناخته میشود، مدعی تاج و تخت شاهنشاهی ساسانی در سال ۴۲۰ میلادی بود.
زندگینامه
خسرو فرزند بهرام چهارم، سیزدهمین شاهنشاه ساسانی بود. گروهی از اشراف پس از مرگ پسرعمویش شاپور چهارم، او را به عنوان شاهنشاه اعلام کردند. بهرام پنجم (بهرام گور)، دیگر پسرعموی خسرو، با این تصمیم اشراف مخالفت کرد و از شاه حیره تقاضای پشتیبانی نظامی کرد و او لشکری به بهرام داد. سپس بهرام به تیسپون تاخت و قول داد که همانند پدرش، یزدگرد یکم (یزدگرد بزهکار) پادشاهی نخواهد کرد. بر طبق شاهنامه، بهرام گور پیشنهاد کرد که جامه و تاج شاهی بین دو شیر قرار داده شود، کسی که بتواند شیرها را کشته و آنها را بردارد، شاه ایران شناخته شود. در این مسابقه که گفته میشود خسرو از شرکت در آن سرباز زد، بهرام گور موفق شد شیرها را کشته و تاج و جامه را بردارد و به این ترتیب شاهنشاه ایران شود. در مورد سرنوشت خسرو چیزی دانسته نیست.
منابع
}}
درگذشتگان سده ۵ (میلادی)
شاهنشاهان ساسانی سده ۵ (میلادی)
شخصیتهای شاهنامه
غاصبان | سورن پهلو نخست وزیر (وزرگ فرمذار) بهرام پنجم (بهرام گور) بوده است.
این شخص یکی از هفت خاندان ممتاز ساسانی(خاندان سورن(سیستان)) که نامش در غازار پاربتسی هزارپت (hazārapet) داده شده است. او علاوه بر این وزرگ فرمذار بوده که احتمالاً جانشین بلافاصله بعد از مهرنرسه تحت حکومت بهرام پنجم بوده است.
منابع
اهالی ایران در سده ۵ (میلادی)
خاندان سورن
وزیران ساسانیان
هزاربدها | جنگها و شادیها سخن گفته میشود. بسیاری از منابع، هم چون تاریخ یعقوبی، زند وهمن یسن و شهرستانهای ایرانشهر او را بهرام گور میخوانند؛ ولی خوارزمی میگوید، بهرام به دلیل علاقهٔ خاصی که به شکار گورخر داشته این لقب معروف شدهاست. اما بنا به روایتی دیگر، بهرام شیری که او را زخمی کرده بود را با یک تیر به گورخر متصل کرد، بهرام گور نام گرفت؛ ولی شاید این لقب به خاطر خصایص بهرام چون زرنگی و هشیاری شبیه به گورخر و علاقهٔ خاص او به بیابان است. همچنین او بهواسطه علاقهٔ خاصی که به شکار و خوشگذرانی داشتهاست، زطها یا لوریان که همان خنیاگران هستند را از هند به ایران خواند تا مایهٔ شادی ایرانیان شوند و او به این منظور دستور داد تا ایرانیان نیمی از روز را به فعالیت و تأمین مایحتاج بپردازند و نیمی دیگر را صرف خوشگذرانی کنند.
در بعضی از منابع نخستین شعرهای فارسی را که سروده شدهاست به او نسبت میدهند. طبق گزارشهای موجود، بهرام جایگاه نوازندگان را بهبود بخشید. حتی ردهبندی که توسط اردشیر بابکان برای درباریان مشخص شده بود را تغییر داد بعدها خسرو انوشیروان این ردهبندی را به جایگاه اولیهٔ خود برگرداند.
بهرام گور در هنر و ادبیات
داستانهای دلانگیز و زیبای بسیاری نظیر آوردن کولیها و خنیاگران دورهگرد هندی به ایران برای سرگرمی مردم را به او نسبت دادهاند. او علاقه زیادی به بادهگساری و شکار داشت، چنانکه به این دلیل لقب «بهرام گور» (به معنی شکارگر گورخر) را به او دادهاند. در بعضی متون چکیده زبان فارسی، سراییدن نخستین اشعار پارسی را نیز به او نسبت میدهند که البته فراورده خیالبافی است. .
در میان آثار منظوم فارسی، هشت بهشت امیر خسرو دهلوی (درگذشت ۷۲۵ قمری/۱۳۲۵ میلادی) نیز دربارهٔ سرگذشت داستانی بهرام گور است. امیر خسرو، مثنوی هشت بهشت را به تقلید از نظامی و در جواب هفت پیکر او ساخت و موضوع آن، ماجرای عشق بهرام گور به «دلآرام» و نیز ساختن ۷ گنبد به ۷ رنگ برای دختران پادشاهان ۷ اقلیم است. از اینرو، موضوع این منظومه با هفت پیکر نظامی تفاوتی ندارد.
در متون کهن فارسی، بهرام گور به عدل و داد، توجه به حال مردم، خوشباشی، شجاعت و جنگاوری مشهور است و دربارهٔ او روایتهای گوناگون نقل شدهاست.
سرگذشت بهرام گور در ادب دیگر کشورها نیز راه یافتهاست. چنانکه داستان عامیانهای با عنوان هفت پیکر بهرام گور به زبان ترکی در عثمانی به چاپ رسیده و همین کتاب در ۱۳۲۱ ق / ۱۹۰۳ م به نثر فارسی ترجمه و با چاپ سنگی در تهران منتشر شدهاست. همچنین نمایشنامهٔ توراندوت (احتمالاً دگرگون شدهٔ توراندخت) اثر کارلو گوتزی ایتالیایی که در سدهٔ ۱۸ میلادی نوشته شده، و اپرایی به همین نام از پوچینی (درگذشت ۱۹۲۴ میلادی) موسیقیدان ایتالیایی نیز بر اساس بخشی از داستانهای بهرام گور در هفت پیکر نظامی تدوین شدهاست.
بهرام گور و هفت پیکر
هفت پیکر که هفت گنبد و بهرامنامه نیز خوانده میشود، بخش چهارم از خمسهٔ نظامی را به خود اختصاص میدهد.
محور اصلی این اثر بهرام پنجم است که قهرمان اصلی هفت پیکر بهشمار میرود. طبق گفتهٔ محمد معین هفت پیکر را میتوان به دو بخش تقسیم کرد که یک بخش آن زندگی بهرام و طالعبینی جادوگران در هنگام | براهام در شاهنامه نام مردی یهودی است، که با وجود توانگری و ثروتش بسیار فرومایه و نان کور (خسیس و لئیم) بود. بر اساس روایت شاهنامه، روزی بهرام گور به بهانه اینکه سواری است که از همراهی شاه بازمانده، به خانه براهام رفت و مهمان او شد. براهام که خود را مردی فقیر و تهیدست نشان میداد از بهرام قول گرفت بابت پذیرایی، از او چیزی نخواهد یا چیزی طلب نکند:
نتیجه کردار براهام
براهام بی آنکه بداند که چه کسی مهمان اوست، از بهرام قول گرفت که صبح روز بعد و به هنگام خروج از خانه، سرگین اسبش را نیز بروبد بعلاوه اگر خسارتی وارد آورد، تاوان آن را بپردازد. شاه به ناچار آن شب را بر روی نمد زین اسب خود خوابید، و وقتی به چون به دربار خویش بازگشت، براهام را احضار کرد و اموال و داراییهای او را مصادره کرد و آن را به لنبک که فقیری جوانمرد و گشادهدست بود، و همینطور به تهیدستان و مستمندان دیگر بذل و بخشش نمود، بخشید. فردوسی در شاهنامه اینگونه به توصیف ابراهام پرداختهاست:
.....
پانویس
منابع
شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی براساس نسخه معتبر مسکو و مقابله با نسخه ژول مول / مقدمه حسین محیالدینالهیقمشهای ؛ تصحیح ، فرهنگ لغات و مقابله ناهید فرشادمهر. تهران: نشر محمد(ص)، نوبت چاپ سوم زمستان ۱۳۷۹.
پارسی نگاشتهٔ شاهنامه، نگارش: فرانک دوانلو، انتشارات آهنگ قلم، چاپ سوم، ۱۳۸۷ (با اندکی تغییر)
پیوند به بیرون
داستان بهرام گور و براهیم و لنبک به نثر در ماهنامهٔ نی
داستانهای شاهنامه
شخصیتهای شاهنامه | را بهکشتن دهم اما نتوانستم. این مرد اگر به ایران برود ما را نابود میکند آیا پنهانی او را بکشیم؟ شما چه چارهای دارید؟ اطرافیان او را از کشتن برزوی نهی میکنند، میگویند این کار بدنامی به بار میآورد و با کشتن او نیز ایران به ما یورش خواهد آورد. او ما را از چنگ اژدها و کرگدن نجات داد، باید مردانگی پیشه کنیم. فردای آن روز شنگل فرستادهی نزد برزوی میفرستد و و برزوی را نزد خود میخواند. به او میگوید به همسری تو دخترم را میدهم به شرط آنکه نزد من بمانی، در این صورت فرمانده سپاه من خواهی بود و در هندوستان جایگاه بزرگی خواهی داشت.برزوی میپذیرد و شنگل سه دختر خود را میطلبد که برزوی از میان آنها یکی را انتخاب کند، برزوی یکی را برمیگزیند که نامش سپینود بود. بنا به شاهنامه فردوسی مانند بهاری خرم با ناز بود. سپینود با بهرام مانند مَی در ظرف بلورین روشن بود.
پس از آگاهی یافتن شاه چین از اینکه شنگل دخترش را به مردی ایرانی به نام برزوی دادهاست، شاه چین پنهانی نامهای نزد برزوی میفرستد. در آن نامه داستانهای کشتن اژدها کرگدن و ازدواج برزوی با دختر شنگل را بیان میکند و از او میخواهد که به چین برود تا بزرگی بیند اما برزوی نمیپذیرد.
شناخته شدن بهرام گور
روزی چند تن ز بازرگانان ایرانی که برای تجارت به هند رفته بودند بهرام گور را میبینند و او را میشناسند و به او احترام میگذارند بهرام گور با شتاب آنها را از این کار بر نهی میکند چرا که خود را فرد گمنامی از ایران بهنام برزوی معرفی کرده بود. بهرام گور آنها را سوگند میدهد که این راز را پنهان بدارند که در غیر اینصورت جنگی رخ خواهد داد و نه شاه زنده میماند و نه بازرگانان و کشور ویران میشود با شنیدن گفتار بهرام گور شاه ایران، همه بازرگانان با چشمانی پر از اشک گفتند جان ما به فدایی شهریار ایران باد. و بهرام گور آسودهدل میگردد.
فرار بهرام گور و سپینود از هند به ایران
شنگل که رفتار عاشقانه سپینود و برزوی (همان بهرام گور) را میبیند، آسودهخاطر میشود که برزوی برای همیشه در هندوستان میماند. تا اینکه روزی برزوی پیشنهاد گریز از هندوستان به ایران را به سپینود میدهد و سپینود میپذیرد. سپینود به برزوی میگوید که گریز از هند را روزی که شنگل شاه همراه با اطرافیان برای جشن و شکار به بیرون از شهر رفتند انجام میدهیم. در آن روز سپینود به مادرش میگوید که برزوی بیمار شدهاست نمیتواند به جشن و شکار بیاید.برزوی و سپینود با سایر ایرانیان همراه میگریزند. با آگاهی یافتن شنگل از گریز برزوی با دخترش سپینود شتابان از پی آنها روان میشود، اما آنها در دریا هستند و دریا طوفانی. شنگل با صدای بلند به دخترش فریاد میزند که ای بدگهر از آبادی به ویرانی گریختی و دخترش را سرزنش میکند. به برزوی میگوید در حق من بیوفایی کردی من به تو دخترم را دادم اما تو خیانت کردی و گریختی. این گفتار که برای برزوی (همان بهرام گور) بسیار سنگین است، بهرام خود را به راستی معرفی میکند و میگوید من بهرام گور شاه ایران و شاهِشاهان هستم، و | لُنْبَک در شاهنامه نام مردی است فقیر و تنگدست امّا جوانمرد و بخشنده، که از راه آبکشی (حمل مشک آب و فروش آب به رهگذران) روزگار میگذرانید. او از اهالی جهرم بود و در شاهنامه از داستان برخورد او و بهرام گور یاد شدهاست.
لنبک و بهرام گور
بهرام گور چون شرح سخاوت و گشادهدستی لنبک را علیرغم فقر و تنگدستیاش شنید، برای آزمودن او فرمان داد تا در شهر کسی از وی آب خریداری نکند. سپس خود در هیئت سرداری که از سپاه ایران دور ماندهاست، به سرای لنبک شتافت و از وی خواست تا او را بپذیرد.
بهرام سوار بر اسبی لاغر و نحیف در خانه لنبک را کوبید و لنبک بی آنکه بداند او کیست، وی را پذیرا گشت. روز نخست تمام درآمد آبکشی خویش را خرج وی کرد. روز دوّم چون کسی از او آب نخرید، پیراهن خویش را فروخت تا پذیرایی از مهمان را فراهم نماید؛ و سرانجام روز سوّم مشک آب خود را گرو نهاد و به خواهش و تمنّا از بهرام خواست تا مهمان او باشد، که بهرام نپذیرفت.
بهرام سپس از سرای لنبک آبکش به خانه براهام رفت که با وجود توانگری مردی سخت خسیس و لئیم بود، و بهرام را به سختی در دالان خانهاش جای داد، او را هیچ خوراک و نوشابی نداد و به رُفتن سرگین اسبش نیز پیمان گرفت. بامداد روز بعد، چون شاه به دربار بازگشت، فرمان داد تا لنبک و براهام را به دربار احضار نمایند، آنگاه پادشاه دستور داد اموال و دارایی براهام را ستانده و همه را به لنبک و دیگر درویشان و تهیدست تقسیم نمایند. فردوسی در شاهنامه اینگونه به توصیف لنبک سخاوت پیشه پرداختهاست:
.....
بازنویسی
موضوع این داستان از شاهنامه بارها بوسیلهٔ نویسندگان مختلفی به نثر کشیده شدهاست. آخرین بازنویسیِ این داستانِ شاهنامه را میرجلال الدین کزازی در انتشارات همشهری به انجام رساندهاست.
پانویس
منابع
شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی براساس نسخه معتبر مسکو و مقابله با نسخه ژول مول / مقدمه حسین محیالدینالهیقمشهای؛ تصحیح، فرهنگ لغات و مقابله ناهید فرشادمهر. تهران: نشر محمد (ص)، نوبت چاپ سوم زمستان ۱۳۷۹.
پارسی نگاشتهٔ شاهنامه، نگارش: فرانک دوانلو، انتشارات آهنگ قلم، چاپ سوم، ۱۳۸۷ (با تغییر و سادهسازی نثر)
پیوند به بیرون
داستان بهرام گور و براهیم و لنبک به نثر در ماهنامهٔ نی
اهالی جهرم
داستانهای شاهنامه
شخصیتهای شاهنامه
فهرست شخصیتهای شاهنامه | کردی و گریختی. این گفتار که برای برزوی (همان بهرام گور) بسیار سنگین است، بهرام خود را به راستی معرفی میکند و میگوید من بهرام گور شاه ایران و شاهِشاهان هستم، و خیانتپیشه نیستم، مرا سرزنش نکن. از این پس بر تو نیکی خواهم کرد، بدخواهان تو را دشمن خواهم داشت، و در ایران تو را پدرم خواهم دانست، و از هندوستان خراج نخواهم گرفت و دختر تو سپینود شمع خاورزمین خواهد بود. شنگل از گفتار او شگفت زده میشود و شارهُ هندی را به احترام بهرام از سر برمیدارد برای پوزش از بهرام نزد او میرود و شاه ایران را در آغوش میگیرد. و بهرام نیز چگونگی آمدن به هند را برای او بازگو میکند. و با هم پیمان میبندند که از راه راستی منحرف نشوند و تا همیشه وفادار همدیگر باشند و سپینود از پدر بدرود میگوید و از هم جدا میشوند.
آمدن شنگل هندی به ایران
با آمدن بهرام گور و سپینود به ایران، بهرام گور سپینود را به دین خویش رهنمون میسازد. پس از مدتی بهرام گور درمییابد که شنگل آرزوی دیدن ایران و دخترش را دارد فرستادهای به همراه با نامهای به نزد شنگال میفرستد و از او برای مسافرت به ایران دعوت میکند. شنگل میپذیرد و بهرام گور به استقبال شنگل فرسنگها راه میپیماید.
شنگل و بهرام گور با دیدن یکدیگر همدیگر را در آغوش میکشند بهرام گور جشن و خوانی بزرگ به افتخار شنگل برپا میسازد.
شنگل و سپینود در دیدار هم از شوق میگریند. شنگل به سپینود میگویند تو وارد بهشت شدهای.
شنگل و بهرام گور با هم به شکار میروند. پس از بازگشت از شکار شنگل تقاضای کاغذ و مرکب نموده و عهد میکند پس از من بهرامشاه فرمانروای هندوستان است. پس از دو ماه جشن و سرور شنگل قصد بازگشت به هند را میکند در این هنگام بهرام گور هدیههای برگزیدهای به او هدیه میدهد و تا مرز هندوستان عدهای را برای راحتی شنگل همراه او گسیل میکند.
درخواست از شنگل اندر آوردن لوریان از هند
پس از سالها گسترش داد و آبادانی به دست بهرام گور در سالهای پایان عمر به هر گوشهای از کشور نامه مینویسد که آیا تهیدست و نیازمندی در کشور هست و نیازهای نیازمندان را برای او بگویند.
کارگزاران پادشاهی پاسخ دادند همه جا آباد است اما درویشان از زندگانی مینالند که توانگران با تاجی از گل با آواز رامشگران و آوازخوان به مَیگساری میپردازند، اما ما تهیدستان، رامشگر و آوازخوان نداریم و بدون ساز آواز مَی نوشیم. بهرام گور از خواندن این نامه بسیار میخندد. نامهای به شنگل میفرستد و خواستار چند هزار از لوریان هند میشود تا برای مستمندان آوازهخوان باشند. چون نامه به نزد شاه هند رسید شنگل دوهزار زن و مرد نوازنده و خواننده را برمیگزیند و به ایران میفرستد. زمانی که لوریان به ایران میرسد شاه به هر کدام یک گاو و یک خر و چند خروار گندم میدهد، تا از لوریان کشاورزانی بسازند که به کار کشاورزی مشغول باشند و برای مردم نیز آواز بخوانند. پس از یک سال لوریان گاو و گندم را بخوردند و کشت و زرعی نکردند و نزد شاه آمدند. شاه که آنان را دید، گفت کشاورزی کار شما نبوده من | بنابر شاهنامه فردوسی
شَنگُل شاه هندوستان در زمان بهرام گور بود که به راهزنی و تاخت تاز گاه و بیگاه به مرزهای ایران دست میزد. که وزیر بهرام گور از بهرام خواستار حل مشکل میشود. بهرام به گونه ناشناس به هندوستان میرود و در آنجا خود را برزوی معرفی میکند و دختر شنگل سپینود را به همسری برمیگزیند. در داستان شنگل و بهرام گور هر دو شاه میخواهند جنگی رخ ندهد، در حالی که هیچکدام شرایط طرف مقابل را در ابتدا نمیپذیرد. نقش مشاوران و بزرگان هر دو کشور به ویژه هند در تصمیمات شاه دارای اهمیت زیادی است.
داستان شنگل و بهرام گور در شاهنامه فردوسی
بنابر شاهنامه فردوسی روزی وزیر بهرام گور از شنگل به عنوان نامداری یاد شده که از راه عدالت سر پیچاندهاست و برای راهزنی هر از چندگاهی به ایران میتازد، باید تکلیفش توسط بهرام گور مشخص شود. بهرام گور سخنان وزیرش را میشنود و میگوید خود بهطور ناشناس نزد شنگل میروم و نامهای برای شنگل از جانب شاه ایران میفرستم. به شنگل در آن نامه گوشزد میکند که پدر مادر و نیای تو همگی در خدمت شاه ایران بودند و تو نیز باید راه آنان را ادامه دهی و کار شاهان راهزنی و دزدی نیست، اکنون فرستادهای نزد تو میآید خواه میخواهی خراجگذار ما باش یا مهیای جنگی باش. نامه با عنوان بهرام گور شاهِشاهان به تاریخ ۲۵ خردادماه به شنگل نگهبان هند فرستاده میشود.
رفتن بهرام گور به ناشناخت بر شنگل هند
بهرام گور خود را به عنوان نامهرسان جا میزند. و به نزد شنگل میرود زمانی که به نزد شنگل میرسد به احترام او خم میشود و میگوید من از جانب شاه بزرگ بهرام شاه نامه ای به خط پهلوی برای شما دارم. مردی دبیر نامه را برای شنگل میخواند شنگل در جواب میگوید که ای مرد شاه تو خود را بزرگ میپندارد و تو هم چنین هستی. و من به کسی خراج نخواهم داد. اگر شاه شما مرغی در آسمان باشد من عقابم، و اگر خاک باشد من آسمانم، که اشاره به بزرگی خود نسبت به بهرام گور دارد. و توانایی لشکر خود را به رخ میکشد.
در ادامه شنگل با عصبانیت میگوید که دین من اجازه کشتن تو را نمیدهد مگرنه سر از تنت جدا میکردم. نامهرسان(بهرام گور) میگوید ای شاه من فرستاده شاه ایرانم و نه گوینده سخن، خشمگین نباش، تو نیز در نامهای به او پاسخ بده. شنگل به فرستاده گفت اکنون چند گاه در اینجا فرود آی و بند بگشای تا نامه را آماده سازند.
گفتار اندر هنر نمودن بهرام گور
فرستاده شاه ایران تا نیمروز در آنجا استراحت میکند، فرستادهای از جانب شنگل به نزد او آمد و او را فرا خواند در آن هنگام شنگل و اطرافیان به تماشای مسابقه کُشتی بین دو پهلوان پیلپیکر هندی نشسته بودند. فرستاده شاه ایران (همان بهرام گور) که وارد آن جمع شده بود، زمانی که مسابقه کشتی را میبیند با حالت مستی تقاضای مسابقه با پهلوان هندی را میدهد. شنگل نیز با پوزخند میپذیرد. با تمسخر به او میگوید اگر پهلوان ما را به زیر کشیدی او را بِکُش. فرستاده وارد مسابقه میشود و پهلوان هندی را به سرعت شکست میدهد و بر زمین میکوبد. پس | گروه چاینا آیوان () شرکت املاک چینی است، که در سال ۱۹۹۶ تأسیس شد.
منابع
شرکتهای املاک چین
شرکتهای فهرست شده در بورس اوراق بهادار هنگ کنگ
شرکتهای گوانگژو |
41b6ed77-cfe9-44ae-b041-8bef66cda1b4 | شاهنشاهی ساسانی | جانشین یزدگرد اول، پسر او، بهرام پنجم (۴۲۱–۴۳۸) معروف به بهرام گور بود، یکی از شناختهشدهترین شاهان ساسانی که قهرمان بسیاری از افسانهها در ادبیات فارسی است. این افسانهها حتی پس از نابودی شاهنشاهی ساسانی توسط اعراب هم پایدار ماندند. بهرام پنجم، که عمدتاً با نام بهرام گور شناخته میشود، پس از مرگ ناگهانی یزدگرد اول (یا ترور او)، به رغم مخالفتهای اشراف و با کمک منذر، شاه عربی حیره، تاج پادشاهی را تصاحب کرد. مادر بهرام پنجم شوشاندخت،دختر رأس جالوت یهودی بود. در ۴۲۷، او در شرق با قبایل بیابانگرد هپتالیان مبارزه کرد و آنها را درهم شکست و نفوذ خود را تا آسیای میانه گسترش داد که در آنجا تصویر او برای قرنها بر روی سکههای بخارایی (در ازبکستان امروزی) نقش بسته بود. بهرام پنجم پادشاه دستنشانده ایران در ارمنستان را برکنار کرد و آنجا را به یکی از استانهای ایران تبدیل کرد. | زمان شروع و پایان حکومت بهرام پنجم چیست؟ | false | {
"answer_start": [
39
],
"text": [
"۴۲۱–۴۳۸"
]
} | از او شاپور سوم از سال ۳۸۳ تا ۳۸۸ میلادی حکومت کرد و گویا در اثر حادثهای کشته شد.
پس از وی بهرام چهارم که پیش از سلطنتش به کرمانشاه معروف بود در سال ۳۸۸. م به سلطنت رسید و حکومت او یازده سال دوام یافت. در زمان شاپور سوم یا بهرام چهارم، ایران گرفتار جنگهایی در شرق کشور بود. پادشاه کوشان که در بلخ استقرار داشت احتمالاً با خاندان اشکانی حاکم بر ارمنستان خویشاوند بود.
پس از بهرام چهارم، یزدگرد یکم معروف به بزهکار در سال ۳۹۹. م بر تخت نشست و بیست و یک سال حکومت کرد. بزهکار خواندن او به دلیل خشونت او با بزرگان و ملایمت او با رعایای مسیحی بودهاست. بهطور کلی او با پیروان ادیان دیگر رفتاری خوب داشت. میگویند او با دختری یهودی به نام «شوشان دخت» که دختر راس الجالوت یهودیان بود ازدواج کرده بود. در زمان او مسیحیان در سلوکیه تیسفون مجمعی از اساقفه تشکیل دادند که به اختلافات میان خودشان پایان دهند، اما مسیحیان از حسن رفتار او سوءاستفاده کردند و به بعضی از آتشکدهها آسیب رساندند و این موجب شد که یزدگرد آنان را تنبیه کند. در این زمان ارکادیوس امپراتور روم از او درخواست نمود که قیمومت پسرش تئودوزیوس دوم را بر عهده گیرد. یزدگرد این درخواست را پذیرفت و شخصی اخته را به نام آنتیوخوس بیزانسی فرستاد تا پس از مرگ ارکادیوس، قیمومت تئودوزیوس را برعهده گیرد. پس از مرگ یزدگرد یکم، پسرش بهرام پنجم معروف به «گور» که در حیره تحت سرپرستی پادشاه لخمی تربیت شده بود و به ایران آمد و حکومت را از دست پسرعمویش خسرو که از سوی بزرگان به سلطنت رسیده بود گرفت (سال ۴۲۰. م). بهرام را به شکاردوستی و عیش طلبی و معاشقه با زنان وصف کردهاند و داستانهایی از او در این باره بر جای ماندهاست. او کولیان را از هند آورد تا با آواز و موسیقی خود مردم ایران را سرگرم کنند. در زمان او تعقیب و شکنجه مسیحیان از نو شروع شد و بسیاری از این ایشان به خاک روم پناه بردند. با دخالت امپراتور و کشمکش مختصری که روی داد، بهرام پذیرفت که فراریان مسیحی به ایران بازگردند و با ایشان خوش رفتاری شود و درعوض، زرتشتیان ایرانی نیز در خاک روم در عبادت خود آزاد باشند. همچنین امپراتور روم مبلغی را برای حفظ گذرگاههای قفقاز از حمله هونها به ایران بپردازد. این مبلغ که هر ساله به ایران پرداخت میشد، در ایران به معنی باج تلقی میگردید.
بهرام در جنگ با اقوام شرقی و شمالی موفق بود. این اقوام که ظاهراً «خیونیها» بودند، در کتابهای مورخان ایرانی به «ترک» معروف شدهاند. سکههایی به نام بهرام پنجم در بخارا به دست آمدهاست که دلیل نفوذ ایران در ماوراءالنهر (فرارودان) میباشد. در زمان بهرام پنجم مجمعی از اساقفه در ایران تشکیل شد و با تأسیس کلیسای مشرق، استقلال مسیحیان ایران را از کلیسای بیزانس اعلام کرد. مرگ بهرام را در اثر شکار و فرورفتن او را در باتلاقی دانستهاند.
پس از بهرام پنجم، پسرش یزدگرد دوم در ۴۳۸ م. به سلطنت رسید و حکومت او حدود ۱۸ سال ادامه پیدا کرد. دوران سلطنت او به جنگ با اقوام شرقی که کوشانیان و به | نَرْسِی یا نرسه، پسر شاپور یکم (۲۴۰–۲۷۰) و گوردزاد، هفتمین شاهنشاه ایران و انیران از دودمان ساسانی بود که از سال ۲۹۳ تا ۳۰۲ میلادی حکومت کرد.
همزمان با دوره سلطنت شاپور، نرسی بهعنوان شاهزاده ساسانی، حاکم ایالتهای سکستان، سند و توران شد که پس از به سلطنت رسیدن برادرش هرمز یکم توانست عنوان و مقام جانشینی ارمنستان را بهدست آورد. بعد از به سلطنت رسیدن برادر دیگرش بهرام یکم با حمایت کرتیر موبد موبدان، بهرام یکم برای جلب رضایت نرسه وی را به عنوان پادشاه ارمنستان به رسمیت شناخت و به وی مقام «شاه بزرگ ارمنستان» که ولیعهد و میراثدار قطعی حکومت بهشمار میرفت را اعطا کرد. با این وجود بارها توسط برادرش بهرام یکم (۲۷۳–۲۷۶) از جایگاه پادشاهی دور ماند. با این حال بهرام پس از مدتی فرزندش، بهرام دوم (۲۷۶–۲۹۳) را بهعنوان جانشین خود انتخاب کرد و همچنان برای دور کردن نرسه از قدرت، وی را بهعنوان شاه ارمنستان ابقا کرد. در این دوره بود که قدرت و نفوذ کرتیر موبد زرتشتی، در دوران سلطنت بهرام دوم زیاد شد و به مرور به جایی رسید که شاه وی را عنوان نجات دهندهٔ روحانی بهرام (بخت روان ورهران) لقب داد و به وی اختیارات و مقامهای والایی اعطا نمود بهنحوی که وی نه تنها متولی معبد آناهیتا در اصطخر شد بلکه در زمرهٔ بزرگان کشور هم درآمد و رئیس دادگاه عالی مملکت گردید. با این حال نرسه دعوی پادشاهی خود را در اواخر پادشاهی بهرام دوم آغاز کرد و به مرور کسانی از نجبا را که از دار و دستهٔ کرتیر و از سیاست بهرام دوم، ناراضی بودند، گرد خود جمع آورد. بهرام دوم در پایان سلطنت خود، با شورش نرسی مواجه گشت با این حال زمانی که نرسه در حال آغاز شورش و سکه زدن به نام خود بود، بهرام درگذشت. پس از مرگ بهرام، کرتیر موبد، پسر وی، یعنی بهرام سوم (سکانشاه) را به جای او بر تخت سلطنت نشاند. اما بهرام نتوانست سلطنت را برای خود حفظ کند؛ چراکه در همین زمان مخالفتهایی با شاهنشاهی وی شکل گرفت که بهرام نتوانست به آنها پاسخ دهد بنابراین نرسه که دیگر مدعی حکومت بود، توانست مخالفان بهرام سوم را گرد خود جمع کند؛ بدینگونه بهرام سوم پس از چند ماه از سلطنت برکنار شد تا نرسه در سال ۲۹۳ میلادی به عنوان شاهنشاه ایران انتخاب شود.
نرسه پس از رسیدن به سلطنت، دستور داد تا ویژگیهای تاجگذاری و پادشاهی وی را بر تخته سنگ نقش رستم کندهکاری کنند و این همان نقش معروف است؛ یعنی پادشاه، حلقه نواردار را که نشان پادشاهی است، از دست اهورامزدا میگیرد. همچنین وی دستور داد در پایکولی نقش برجستهٔ دیگر از وی حک کنند. وی پس از رسیدن به قدرت، تمامی مخالفان و حامیان بهرام سوم را سرکوب کرد و به قتل رساند که در این دوره قدرت موبد کرتیر نیز به پایان رسید. با کاهش قدرت موبدان، نرسه همانند پدرش به سیاست مدارای دینی به ویژه نسبت به مانویان روی آورد. با اینکه وی در برخورد با رومیان بر سر مسئله ارمنستان، در نبرد ساتالا از گالریوس، فرمانده رومی، شکست خورد تا با اسیر شدن خانوادهاش مجبور به پذیرش عهدنامه نصیبین شود. به سبب | پایتخت ساسانیان، یعنی تیسفون، قرار داشتند؛ بنابراین قبل از آنکه سپاهیان ساسانی در مقابل مهاجمان مهیا شده و صفآرایی کنند، بخشهای وسیعی از شرق ایران دستخوش غارت میشد و گاه تا مدتها جولانگاه اقوام و طوایف بیگانه بود. ورود مهاجمان به سرزمینهای شرقی و اشغال خراسان به معنای تهدید ایران بود. ازاینرو متقدمان، خراسان را ترکش (تیردان) خداوند پنداشتهاند که هرگاه خداوند بر مردم خشم گیرد از جانب خراسان به آنها تیر افکَنَد.
در اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم میلادی، هپتالیها حوزهٔ تسلط خود را در شرق از یلدوز (Yelduz) علیا، واقع در شمالغربی قرهشهر در شمالغرب چین، و حوضهٔ ایلی (Ili) تا دریاچهٔ بالخاش (Balkhash) و حوضهٔ ایسیک کول (Issyk Kul) و شنزارهای چو (Chu) و تالاس (Talas) و حوضهٔ سیحون تا دریاچه آرال گسترش دادند
هپتالیان در زمان سلطنت بهرام پنجم (۴۲۱–۴۳۸ میلادی) و با تصرف بخشی از شمالشرق خراسان در قالب دشمنان اصلی ساسانیان وارد صحنهٔ تاریخ شمالشرق ایران شدند. این مهاجمان که تا مرو پیشروی کرده بودند، درنهایت در نبردی با بهرام پنجم مغلوب شده و پراکنده شدند و سرکردهٔ آنها به قتل رسید. پس از بازپسگیری مرو، بهرام در تعقیب مهاجمان به ماوراءالنهر وارد شد و آن دیار و ترکستان را تصرف کرد و مرز شمالشرق ایران را ازیکسو تا خوارزم و ازسویدیگر تا طالقان تخارستان رساند. وی دستور داد در آن محل مناری بسازند که مرز را مشخص سازد و یکی از سران سپاه خویش را به حکومت مناطق مفتوحه گمارد. بهرام پس از تثبیت مرزهای شمالشرق و سرکوب هپتالیان، با غنایم بسیار به آذربایجان بازگشت و پس از آن به تیسفون رفت. وی برای حفظ امنیت شمالشرق، برادر خود یعنی نرسه را به فرمانداری خراسان منصوب کرد و به او فرمان داد: «تا آنجا رود و در بلخ مقر گیرد». نبرد بهرام با مهاجمان شمالشرق در گچبریهای محوطهٔ بندیان درگز، در شمال استان خراسان رضوی تصویر شدهاست. شکل و شمایل افرادی که در زیر سم اسبان ساسانیان به خاک افتادهاند، با چشمهای کشیده و اندک موهای رسته بر چانه، یادآور چهرهٔ صحرانوردان آسیایمرکزی و ماوراءالنهر است.
آرامشی که بهرام پنجم در مرزهای شمالشرق برقرار کرده بود، دیری نپایید و با پیمانشکنی صحرانوردان آشفته شد. در زمان یزدگرد دوم (۴۳۸–۴۵۷ میلادی)، فرزند و جانشین بهرام پنجم، اقوامی که بهاحتمال همان هپتالیان بودند، دوباره به شمالشرق ایران یورش آوردند و در حدود سال ۴۴۰ میلادی، علاوهبر سغد و ماوراءالنهر، بخشهایی از تخارستان را به قلمرو خویش افزودند در مقابله با تجاوز این اقوام، یزدگرد دوم سپاهی از ایالات مختلف گرد آورد و آنها را به عقبنشینی وادار کرد. و همچنین در سال ۴۴۴ میلادی، بهتلافی حمله به یکی از ایالات ایران، به قصد جنگ با هپتالیها لشکرکشی کرد و عدهای از مسیحیان ارمنی را همراه خود برد و آنها را در نیشابور و هرات سکنی داد. در آغاز، ایرانیان به پیروزی رسیدند؛ ولی یک سال بعد، یکی از متحدان هپتالی آنها خیانت کرد و دشمن موفق شد پیروز جنگ شود.
مارکوارت اعتقاد دارد اقوامی که در زمان بهرام پنجم و یزدگرد دوم به مرزهای شمالشرق هجوم آوردند، هپتالی نبودند؛ بلکه خیونیهایی بودند که در شمال مرو به صحرانوردی مشغول بودند. ازطرفدیگر، در دوران حکمرانی بهرام پنجم و نیز تا | استندار حسامالدین زرینکمر یکم چهاردهمین فرمانروای دودمان پادوسپانیان بود که میان سالهای ۳۴۷ تا ۳۸۲ هجری در رویان حکومت داشت.
نسب او چنین است: «زرینکمر پور فرامرز، پور شهریار، پور جمشید، پور دیوبند، پور شیرزاد، پور آفریدون، پور قارن، پور سرخاب، پور نامور، پور پادوسپان» وی با حاکم پیشین، استندار قباد یکم، پسرعمو بود و پس از او بر تخت نشست. زرینکمر با آل بویه وصلت کرده و بدین شکل قلمرو خود را حفظ نمود. وی با رکنالدوله حسن، مؤیدالدوله ابومنصور و فخرالدوله علی معاصر بود و ۳۵ سال فرمان راند.
منابع
چراغعلی اعظمی سنگسری. «گاوباریان پادوسپانی». ص ۳۳–۳۴.
فرمانروایان پادوسپانیان | بهرام میرزا معزالدوله قاجار (۱۸۰۶–۱۸۸۲) دومین فرزند عباس میرزا و عموی ناصرالدین شاه قاجار بود.
زندگی
مادر بهرام میرزا فاطمه خانم دختر ملا محمد رنیانی، از اهالی رنیان در نزدیکی اصفهان و بانویی بود که به «تقدس» و «مستجابالدعوه» بودن شهرت داشت. بهرام میرزا تنها فرزند وی از عباس میرزا بهشمار میرفت.
بهرام میرزا در سال ۱۲۴۲ هجری قمری به حکومت خوی و سپس قراجه داغ منصوب شد. در زمان حکمرانی بر خوی، پیشکاری او را میرزا تقی خان قوامالدوله آشتیانی برعهده داشت. پس از حمله پاسکویچ به ایران، عباس میرزا عازم ارومیه شد و به بهرام میرزا فرمان داد تا به همراه افواج و توپخانه در خوی به او ملحق شود. با آغاز مذاکرات صلح بین عباس میرزا و پاسکویچ، بهرام میرزا به دستور پدرش به همراه قوامالدوله با سواره نظام و پیاده و هزار سوار کرمانی و دو فوج افشار در کنار رودخانه چغاتو اردو زدند. در زمان لشکرکشی عباس میرزا به خراسان، بهرام میرزا از حکومت قراچه داغ استعفا داد و به دیدار پدر شتافت و پس از آنکه در نبرد قلعه چناران کنار عباس میرزا جنگید، برای زیارت حرم علی بن موسی الرضا به مشهد رفت.
او در زمان مرگ فتحعلی شاه در نزد برادرش محمد میرزا (بعداً محمدشاه) در آذربایجان بود. محمدشاه پس از نشستن به تخت سلطنت، به تدبیر قائم مقام فراهانی بهرام میرزا را به جای پسرعمویش محمدحسین میرزا حشمتالدوله حاکم کردستان و کرمانشاه کرد. در این مقام بازهم قوامالدوله پیشکاری بهرام میرزا را داشت. بهرام میرزا در همان سال قشونی به سنندج گسیل داشت و پس از آن نصرالله میرزا والی، حاکم لرستان و برادر حشمتالدوله را به خوزستان فرستاد تا نظم را در آن منطقه برقرار سازد. با تجدید حکومت بهرام میرزا بر کردستان و کرمانشاه، وی برادر خود، فرهاد میرزا را به حکومت لرستان و خرمآباد منصوب کرد. با آغاز صدارت حاجی میرزا آقاسی، قوامالدوله به تهران احضار شد و میرزا موسی منجمباشی به جای او به پیشکاری بهرام میرزا منصوب گشت. مدتی بعد بهرام میرزا به کمک یک نظامی انگلیسی به نام هنری راولینسون قبایل لر را که همواره باعث نگرانی حاکمان منطقه بودند، سرکوب کرد. برای این کار، بهرام میرزا افواج کلهر و گوران را که توسط راولینسون تعلیم داده شده بودند، به سوی استحکامات محمد تقی خان بختیاری حرکت داد و پس از تسلیم شدن محمدتقی خان، اعراب بنی لام را که مردم شوشتر را غارت میکردند سرکوب کرد. سپس پل شوشتر را مرمت کرد و پس از آن در پی انتظام خوزستان و لرستان، سپاه و توپخانه را به کرمانشاه فرستاد و به خرمآباد رفت و چون محمدشاه برای سرکوب ترکمانان حرکت کرد، او فوج گوران را به سرپرستی راولینسون روانه تهران نمود. بهرام میرزا در سال ۱۲۵۲ هجری قمری به دلیل نارضایتی مردم کرمانشاه از حکومت عزل شد.
در سال ۱۲۶۴ هجری قمری بهرام میرزا به فرمان ناصرالدین شاه، یاغیان تات و قشقایی را که در فارس سر به شورش برداشته بودند، سرکوب کرد و پس از آن به حکومت فارس منصوب شد. حکومت او تا سال ۱۲۶۶ هجری قمری ادامه داشت و در این مدت پیشکاری وی برعهده میرزا فضلالله علیآبادی بود. در این دوره امیرکبیر از او خواست بر | جوانوی (پارسی میانه: Jovānōy) یکی از دبیران شاهنشاهی ساسانی در سده پنجم میلادی در زمان حکومت یزدگرد یکم بود. او با مرگ یزدگرد در سال ۴۲۰، در توطئه اشراف شرکت کرد و با جلوگیری از جانشینی پسران شاهنشاه، خسرو زورستان را به تخت نشانید. سپس او از طرف اشراف به دربار منذر بن نعمان پادشاه لخمی رفت تا وی را از پناه دادن به بهرام گور (پسر یزدگرد) منصرف کند که در این کار موفق نشد. با این حال جوانوی با بهرام به توافق رسید و پس از به تخت نشستن او نیز به مقام دبیری رسید.
منابع
اهالی ایران در سده ۵ (میلادی)
دبیرها
دیوانسالاران یزدگرد یکم | بهرام دوم کوشانشاه (حکومت در ۳۶۰ میلادی) برای مدت کوتاهی بر گنداره فرمان راند. در زمان او قلمروی تحت فرمان کوشانشاهان در اثر حملات کیداریان بسیار کوچک شده بود. او نیز مانند پیشینیانش سکههایی با عنوان کوشانشاه ضرب کرد.
حکومت ساسانی بر این منطقه در ۳۷۰ میلادی پایان یافت.
جستارهای وابسته
ساسانیان هند
کوشانشاهان
منابع
اهالی ایران در سده ۴ (میلادی)
تاریخ افغانستان
حکمرانان آسیا در سده ۴ (میلادی)
کوشانشاهان | سورن پهلو نخست وزیر (وزرگ فرمذار) بهرام پنجم (بهرام گور) بوده است.
این شخص یکی از هفت خاندان ممتاز ساسانی(خاندان سورن(سیستان)) که نامش در غازار پاربتسی هزارپت (hazārapet) داده شده است. او علاوه بر این وزرگ فرمذار بوده که احتمالاً جانشین بلافاصله بعد از مهرنرسه تحت حکومت بهرام پنجم بوده است.
منابع
اهالی ایران در سده ۵ (میلادی)
خاندان سورن
وزیران ساسانیان
هزاربدها | پیلین چاکوتاورن (زاده ۱۹۵۶) سیاستمدار، صنعتگر و مدیر اجرایی تایلندی است، که در حال حاضر بهعنوان مدیرعامل شرکت نفت پیتیتی فعالیت مینماید. پیتیتی هماکنون بزرگترین شرکت در تایلند بهشمار میآید و در سال مالی ۲۰۱۳ درآمدی بالغ بر ۸۵ میلیارد دلار داشته است.
منابع
افراد زنده
اهالی تایلند
زادگان ۱۹۵۶ (میلادی)
سیاستمداران اهل تایلند
مدیران ارشد اهل تایلند | بریزاک یکی از مقامات ایرانی در زمان حکومت بهرام چوبین ساسانی () بود.
منابع
اهالی ایران در سده ۶ (میلادی) |
f5b14913-50dc-44ad-a680-eef5bc57ad95 | شاهنشاهی ساسانی | جانشین یزدگرد اول، پسر او، بهرام پنجم (۴۲۱–۴۳۸) معروف به بهرام گور بود، یکی از شناختهشدهترین شاهان ساسانی که قهرمان بسیاری از افسانهها در ادبیات فارسی است. این افسانهها حتی پس از نابودی شاهنشاهی ساسانی توسط اعراب هم پایدار ماندند. بهرام پنجم، که عمدتاً با نام بهرام گور شناخته میشود، پس از مرگ ناگهانی یزدگرد اول (یا ترور او)، به رغم مخالفتهای اشراف و با کمک منذر، شاه عربی حیره، تاج پادشاهی را تصاحب کرد. مادر بهرام پنجم شوشاندخت،دختر رأس جالوت یهودی بود. در ۴۲۷، او در شرق با قبایل بیابانگرد هپتالیان مبارزه کرد و آنها را درهم شکست و نفوذ خود را تا آسیای میانه گسترش داد که در آنجا تصویر او برای قرنها بر روی سکههای بخارایی (در ازبکستان امروزی) نقش بسته بود. بهرام پنجم پادشاه دستنشانده ایران در ارمنستان را برکنار کرد و آنجا را به یکی از استانهای ایران تبدیل کرد. | شوشان دخت همسر کدام پادشاه ساسانی بود؟ | false | {
"answer_start": [
7
],
"text": [
"یزدگرد اول"
]
} | شوشاندخت () همسر یزدگرد یکم ساسانی و مادر بهرام گور بودهاست. او دختر یک رأس جالوت یهودی به نام ربی هونا بود.
او محله یهودینشین اصفهان را ساختهاست. گفته شده که شوشاندخت همچنین شوش و شوشتر را بنیاد گذاشتهاست که از نظر آثار باستانی به جا مانده از شهر شوش و شوشتر که به هخامنشیان و اشکانیان بر میگردد و نشان دهنده ی وجود شهر هایی در این مناطق اند، این گفته نادرست است. وجود یک شهبانوی یهودی زندگی یهودیان ایرانی را بسیار ارتقا بخشید و در این دوره رأس جالوت یهودی بهطور منظم در دربار شاه حضور داشت. برخی از پژوهشگران همچون ارنست هرتسفلد حدس زدهاند که آرامگاه استر و مردخای در شهر همدان ممکن است آرامگاه شوشاندخت باشد.
روایت کتاب شهرستانهای ایرانشهر
در کتاب فارسی میانه شهرستانهای ایرانشهر، در بند چهل و هفتم چنین آمدهاست:
در بند دهم همین کتاب (شهرستانهای ایرانشهر) در مورد همین زن آمدهاست:
تفسیر مورخین
یزدگرد نسبت به یهودیان با احترام و مهربانی رفتار میکرد، و یهودیان او را «کوروشِ نو» خواندند. برخی حتی آوردهاند که همسرش، شوشاندخت (سوسنه)، دختر راس جالوت و مادر بهرام و نرسه بود و یزدگرد به درخواست همسرش، یهودیان را در جی اسکان داد.
فرای معتقد است که ازدواج یزدگرد با بطریق یهود امپراتوری، راس جالوت، افسانه است. دریایی میگوید که ماجرای این ازدواچ، چه درست و چه نادرست، نماینگر تسامح و رواداری دینی یزدگرد است. او میافزاید کلمه پهلوی rēš galut همان resh galutha آرامی به معنای «پیشوای اسیران بابل» است. منابع غیر ساسانی نیز از نزدیکی روابط یهودیان و ساسانیان خبر میدهند. این دو اشاره، مربوط به یزدگرد یکم است. به نوشته آیلرز، در آن زمان قصر یهودیان تبعیدی در ماحوزا، یعنی مدائن (تیسفون) بود؛ اما بعدها حله بر کران فرات ۶ کیلومتری خرابههای بابل، شهر مرکزی یهودیان عراق شد. نتصر میگوید در هیچ جای تلمود، سخنی از ازدواج یزدگرد و شوشاندخت نیست.نیسنر هم در صحت چنین ازدواجی تردید دارد، ولی معتقد است که این افسانه، پرورانده و قدرتگرفته ذهن یهودیان ساکن اصفهان و دیگر شهرهای ایران باشد.
ویدنگرن آوردهاست که پیشینه شهر شوش، به عنوان یکی از پایتختهای هخامنشیان، بسی بیشتر از عمر شوشاندخت است و این گزارش را ساختگی میداند. مارکوارت هم تنها اشتراک این دو اسم (شوش و شوشاندخت) را فقط تشبیه اسمی میداند و مینویسد که شوشیندخت، مردمان یهودی را در این منطقه اسکان دادهاست، همچنان که در شهرستانهای ایرانشهر به سکونت دادن یهودیان در اصفهان توسط این ملکه هم اشاره شدهاست.
داستانهای تلمودی میگویند که یزدگرد با ربیها، با ادب و نزاکت فراوان رفتار میکردند و در گفتگوی با آنها، از کتاب مقدس شاهد میآورد. ربی آشی از مجتهدان بزرگ یهودیان آن دوره مقرر داشت که با اینکه معمولاً کسی اجازه ندارد به کافران آهن بفروشد، فروش آهن به ایرانیان «که از ما پشتیبانی میکنند» را روا دانست. همچنین در تلمود آمدهاست که هنگامی که یزدگرد به تخت مینشست، سه نفر از نمایندگان یهود ایرانی، یعنی ربی اشی (نماینده شهر سورا)، مرزوما (نماینده شهر پومپدتیا) و آمسمار (نماینده نهردعا) هم حضور داشتند.
پانویس
منابع
برای مطالعهٔ بیشتر
اهالی ایران در سده ۵ (میلادی)
شهبانوهای ساسانی
زنان سده ۵ (میلادی)
یهودیان شاهنشاهی ساسانی
دودمانهای پادشاهی یهودی | نرسی یا نرسه، شاهزادهای ساسانی فرزند شاهنشاه یزدگرد یکم و برادر شاهنشاه بهرام گور بود. او در دوره شاهنشاهی بهرام گور بر خراسان فرمان میراند.
زندگی
نرسه فرزند شاهنشاه یزدگرد یکم و همسر یهودیاش شوشاندخت بود. دو برادر دیگر او بهرام گور و شاپور نام داشتند. پس از مرگ یزدگرد، پسرش، شاپور، ارمنستان را ترک کرد تا بر سریر پادشاهی نشیند، ولی اشراف او را کشتند و به جای او، خسرو را بر تخت نشاندند که نسبت مستقیمی با یزدگرد نداشت. اما بهرام که شاهنشاهی را حق خود میدانست، با حمایت منذر بن نعمان، امیر حیره، به تیسفون رفت و تاجوتخت را به دست آورد. بهرام، اشرافزادگان را وادار به پیروی از خود کرد و نرسه را به فرمانداری خراسان گماشت.
در بند دهم کتاب فارسی میانه شهرستانهای ایرانشهر از نرسه به عنوان بنیانگذار شهر خوارزم یاد شدهاست.
پانویس
منابع
اهالی ایران در سده ۵ (میلادی)
شاهزادگان ساسانی
فرماندهان بهرام گور
مرزبانهای ساسانیان | نرسهدخت (پارسی میانه: Narsehduxt) یکی از زنان نجیبزاده ساسانی در سده سوم میلادی و همسر نرسه بود. از او در سنگنوشته شاپور یکم بر کعبه زرتشت با عنوان «بانو» (bānūg) یاد شدهاست.
زندگی
از نرسهدخت در سنگنوشته شاپور یکم بر کعبه زرتشت در میان خانواده سلطنتی ساسانی یاد شدهاست. او در آن جا لقب بانوی سکاها را دارد. اگرچه منبع صریحی در مورد ازدواج وی با نرسه موجود نیست، اما چنین نظریه احتمالاً به دلیل موقعیتی است که نرسهدخت در فهرست اعضای سلطنتی موجود در سنگنوشته داراست.
منابع
کتیبههای پهلوی. و.ب. هنینگ. ترجمه دکتر معین. مجله یغما. سال سوم، شماره ششم. ۱۳۲۹.
اهالی ایران در سده ۳ (میلادی)
درگذشتگان سده ۳ (میلادی)
زنان سده ۳ (میلادی)
شهبانوهای ساسانی
همسران نرسه | بالیندخت یا بالیندختک (به گرجی: ბალენდუხტი، درگذشته ۴۵۵ میلادی) شاهدخت ساسانی و شهبانوی واختانگ یکم، پادشاه ایبری بود. او دختر شاهنشاه ساسانی، هرمز سوم بود.
نام
ریشه نام بالیندخت نامشخص است. به نظر میرسد که این نام همان «شاهیندخت» است که تغییریافته و به این شکل درآمده است.
زندگی
بالیندخت در دوران جوانی با واختانگ یکم ازدواج کرد. حاصل این ازدواج یک پسر به نام داچی و خواهر دوقلویش بود. داچی پس از پدرش به شاهی ایبری رسید. بالیندخت در سال ۴۵۵ میلادی در هنگام زایمان درگذشت.
منابع
Jones, Arnold Hugh Martin, John Robert Martindale, John Morris, "Fl. Aetius 7", The Prosopography of the Later Roman Empire, volume 2, Cambridge University Press, 1980,
اهالی ایران در سده ۵ (میلادی)
درگذشتگان سده ۵ (میلادی)
زنان ایران باستان
زنان شاهنشاهی ساسانی
شاهدختهای ساسانی
مرگها در زایمان
ملکههای همسر اهل گرجستان | زرواندخت یک شاهزاده ساسانی و شهبانوی خسرو چهارم ارمنستان بود.
پیشزمینه
زرواندخت در سده چهارم در تیسفون زاده و بزرگ شد. او دختر شاه ساسانی شاپور دوم (حکومت از ۳۰۹ تا ۳۷۹) و خواهر شاپور سوم (حکومت از ۳۸۳ تا ۳۸۸) بود. دربارهٔ زندگی وی پیش از ازدواج با شاه خسرو چهارم ارمنستان اطلاعات کمی در دست است. او در پی ایزد زروان نامیده شدهاست.
تقسیم ارمنستان
حملات ساسانیان به ارمنستان در سال ۳۸۷، منجر به مذاکره امپراتور روم تئودئوس یکم و شاهنشاه ساسانی شاپور سوم برای صلح و انعقاد پیمان صلح اسیلیسن شد. این امر باعث شد پادشاهی ارمنستان که در آغاز دستنشانده روم بود، میان دو امپراتوری تقسیم شود و ارمنستان غربی تحت حاکمیت روم و ارمنستان شرقی تحت حاکمیت ساسانیان قرار گیرد. سپس در سال ۳۸۷، واپسین شاه ارمنستان غربی، آرشاک سوم (ارشک سوم)، بدون هیچ جانشینی درگذشت. سپس ارمنستان غربی به عنوان یک استان به امپراتوری بیزانس پیوست.
ارمنیهایی که در ارمنستان غربی زندگی میکردند به ارمنستان شرقی مهاجرت کردند که شامل بسیاری از ناخارارها بودند. ارمنیهایی که در ارمنستان شرقی تحت حکومت ساسانی زندگی میکردند، از شاپور سوم درخواست یک شاه اشکانی را کردند. شاپور سوم درخواست ارامنه را پذیرفت و با رضایت آنها خسرو چهارم، شاهزاده جوان اشکانی، را به عنوان شاه ارمنستان گماشت. شاپور سوم همچنین پس از انتصاب خسرو چهارم، تاجی بر سر او گذاشت.
ازدواج
شاپور سوم به عنوان نشانه ای برای حسن نیت و ادب خواهر خود زرواندخت را به ارمنستان فرستاد تا با خسرو چهارم ازدواج کند. زرواندخت از طریق ازدواج به یک شهبانوی همنشین، رابط شاهنشاهی با خاندان حاکم اشکانی ارمنستان و زنی با نفوذ و قدرتمند در جامعه ارمنستان تبدیل شد. شاپور سوم به خسرو چهارم لشکری بزرگ برای محافظت از ارمنستان و یک آموزگار به نام زیک داد.
زرواندخت که پیرو آیین زرتشت، مذهب رسمی دولت ساسانی، بود، با یک پادشاه دستنشانده که از نظر مذهبی مسیحی بود، ازدواج کرده بود. مشخص نیست که او نیز مسیحی شدهاست یا خیر. از رابطه وی با خسرو چهارم اطلاعات کمی در دست است. طبق تبارنامههای امروزی، زرواندخت و خسرو چهارم پدر و مادر دو پسر بودند: تیگران و آرشاک.
جایگزینی
حسن نیتی که میان خسرو چهارم و شاپور سوم وجود داشت دوام نیاورد؛ چرا که شاپور سوم در سال ۳۸۸ درگذشت. پس از شاپور سوم پسرش بهرام چهارم که برادرزاده زرواندخت بود، به تاجوتخت رسید. بهرام چهارم در سال ۳۸۹ خسرو چهارم را از تخت سلطنت برکنار کرد و در تیسفون به زندان انداخت. خسرو چهارم بدون مشورت با شاهان ساسانی اقدامات مختلفی را در سرزمین خود انجام میداد و بهرام چهارم از او ناراضی بود و میپنداشت به او بیش از حد خودش قدرت داده شدهبود.
بهرام چهارم در سال ۳۸۹ جانشین خسرو چهارم شد، و برادرش بهرام شاپور به عنوان پادشاه دستنشانده اشکانی ارمنستان ساسانی جانشین شد. سرنوشت زرواندخت و دو پسرش پس از این لحظه مشخص نیست.
پانویس
منابع
پاوستوس بوزاند، History of the Armenians, 5th century
C. Toumanoff, Manual genealogy and chronology for the Christian Caucasus (Armenia, Georgia, Albania), ED. Aquila, Rome, 1976
R.G. Hovannisian, The Armenian People From Ancient to Modern Times, Volume I: The Dynastic Periods: From Antiquity to the Fourteenth Century, | فرزند خود را از فراگیری دانش و هنر بازمدار تا غم و اندوه به تو راه نیابد و در آینده پشیمان نشوی. از این نظر بهروشنی پیداست که فرهنگ رسمی و دولتی دوره ساسانی در نگاه به زن، به نسبت بهتر، انسانیتر و منصفانهتر از فرهنگهای همسایهٔ تمدّن زرتشتی در همان زمان بود و البته بسیار از این فرهنگها تأثیر پذیرفت.
دشتانستان
در دوره ساسانی، زنان حایض موجب آلودگی و نجاست محیط بهشمار میرفتند و دوران قاعدگی خود را به تنهایی در دخمههای مخصوصی میگذراندند و حق دست زدن به چیزی نداشتند؛ چون تصور میشد آن را آلوده میکنند
زنان مهم در ساسانیان
پوراندخت
آزرمیدخت
آپرانیک
آذرآناهید
پیروزدخت
شهربانو
شوشاندخت
ماهدخت
جستارهای وابسته
برابری جنسیتی
حقوق زنان
پانویس
منابع
برگردان گاتها (۱۳۸۱)، موبد رستم شهزادی، تهران: انتشارات فردوس، ۱۲۰ صفحه. ISBN 978-964-320-546-1
زنان ایران باستان
زنان در تاریخ
زنان شاهنشاهی ساسانی
شاهنشاهی ساسانی
تاریخ زنان در ایران | مهرداد پنجم (، به لاتین )، از سلسله خسرویانیها، پادشاه ایبری (کارتلی، شرق گرجستان) بود که طبق سنت ادبی قرون وسطایی گرجستان، به مدت ۱۲ سال، از حدود سال ۴۳۵ تا ۴۴۷ (به گفته کیریل تومانوف) سلطنت کرد.
مهرداد پسر و جانشین پادشاه آرچیل بود. سالنامه گرجی از مهرداد بخاطر تقوایش تعریف و تمجید میکند، اما جزئیاتی در مورد سلطنت او ارائه نمیدهد. او با سگدخت، دختر برازبد، شاهزاده مهرانیان گاردمن ازدواج کرده بود، و پدر واختانگ یکم، جانشین او شد.
پانویس
حکمرانان آسیا در سده ۵ (میلادی)
فرمانروایان دستنشانده شاهنشاهی ساسانی
گرجیان امپراتوری ساسانی | هرمزدختک یا هرمزد دختک (پارسی میانه: Ohrmezd(d)uxtag) یکی از زنان نجیبزاده ساسانی در سده سوم میلادی و دختر شاهنشاه نرسه بود.
زندگی
هرمزدختک دختر نرسه و نوهٔ شاپور یکم بود. از او در سنگنوشته شاپور یکم بر کعبه زرتشت در میان خانواده سلطنتی ساسانی یاد شدهاست. در زمان نوشته شدن سنگنوشته او تنها فرزند نرسه بودهاست و هنوز هرمز (هرمز دوم آینده) زاده نشدهبود. این که کدام یک از دو همسر نرسی، یعنی شاپوردختک، شهبانوی سکاها، و نرسهدخت، بانوی سکاها، مادر اوست، از سنگنوشته مشخص نمیشود.
منابع
کتیبههای پهلوی. و.ب. هنینگ. ترجمه دکتر معین. مجله یغما. سال سوم، شماره ششم. ۱۳۲۹.
اهالی ایران در سده ۳ (میلادی)
درگذشتگان سده ۳ (میلادی)
زنان سده ۳ (میلادی)
زنان شاهنشاهی ساسانی
شاهدختهای ساسانی
فرزندان نرسه | نیوَندخت یا نیواندخت (پارسی میانه: Nēwanduxt) شهبانوی ایرانی، همسر قباد یکم ساسانی و مادر خسرو انوشیروان بود. او شاهزادهای از خاندان اسپهبد و خواهر سپهبد باوی بودهاست.
بر اساس روایاتی که در تاریخ طبری آمدهاست، نیوندخت دختری دهقان از اهالی نیشابور بود که به ازدواج قباد درآمد و فرزندش خسرو را زاد. با این حال احسان یارشاطر این داستان را عامیانه میداند و آن را رد میکند. برخی از منابع نیز او را دختر خاقان هپتالی میخواند. ماریا بروسیوس نوشتهاست قباد یکم پس از گریختن از زندان به هپتالیان (هیاطله) که در شرق امپراتوری ساسانی قدرتی به هم زده بودند، پناه برد. پادشاه هیاطله او را تحت حمایت خود گرفت و دخترش نیواندخت را به عقد ازدواج او درآورد. در سال ۴۹۹ میلادی قباد با کمک پادشاه هیاطله بر مخالفان خود فائق شد و قدرت را در دست گرفت.
یادداشتها
پانویس
منابع
اهالی ایران در سده ۵ (میلادی)
درگذشتگان سده ۶ (میلادی)
زنان سده ۵ (میلادی)
شهبانوهای ساسانی
همسران قباد یکم | دانشگاه مریلند در کالج پارک
استادان دانشگاه هاروارد
افراد زنده
دانشآموختگان دانشگاه ایالتی میشیگان
دانشآموختگان دانشگاه بوردو
دانشآموختگان دانشگاه شیکاگو
زادگان ۱۹۳۸ (میلادی)
فیلسوفان سده ۲۰ (میلادی) اهل ایالات متحده آمریکا
فیلسوفان سده ۲۱ (میلادی) اهل ایالات متحده آمریکا
فیلسوفان سیاسی اهل ایالات متحده آمریکا |
7114dfe9-7085-4265-a3dd-684485dabd22 | شاهنشاهی ساسانی | جانشین یزدگرد اول، پسر او، بهرام پنجم (۴۲۱–۴۳۸) معروف به بهرام گور بود، یکی از شناختهشدهترین شاهان ساسانی که قهرمان بسیاری از افسانهها در ادبیات فارسی است. این افسانهها حتی پس از نابودی شاهنشاهی ساسانی توسط اعراب هم پایدار ماندند. بهرام پنجم، که عمدتاً با نام بهرام گور شناخته میشود، پس از مرگ ناگهانی یزدگرد اول (یا ترور او)، به رغم مخالفتهای اشراف و با کمک منذر، شاه عربی حیره، تاج پادشاهی را تصاحب کرد. مادر بهرام پنجم شوشاندخت،دختر رأس جالوت یهودی بود. در ۴۲۷، او در شرق با قبایل بیابانگرد هپتالیان مبارزه کرد و آنها را درهم شکست و نفوذ خود را تا آسیای میانه گسترش داد که در آنجا تصویر او برای قرنها بر روی سکههای بخارایی (در ازبکستان امروزی) نقش بسته بود. بهرام پنجم پادشاه دستنشانده ایران در ارمنستان را برکنار کرد و آنجا را به یکی از استانهای ایران تبدیل کرد. | بهرام گور مربوط به چه دوره ی حکومتی در ایران است؟ | false | {
"answer_start": [
101
],
"text": [
"ساسانی"
]
} | فرخپی(زن شاپور ذوالکتاف)
فرخزاد پسر هرمز
فرخزاد پسر خسروپرویز
فردوسی
فرش آورد
فرشیدورد پسر ویسه
فرشیدورد پسر گشتاسب
فرشیدورد (مردی خسیس)(دوره بهرام گور)
فرطوس
فرعان(معمار طاق کسری)
فرغار
فرنگیس
فرود پسر سیاوش
فرود (پسر خسروپرویز)
فروهل
فرهاد (پهلوان دوره انوشیروان)
فریان
فریبرز (پسر کیکاووس)
فریبرز (ساسانی)
فریدون
فغانیش
فغستان
فور هندی
ق
قارن پسر کاوه
قارن پسر گشسپ
قارن پارسی
قالوس
قباد
قباد پسر کاوه
قحطان
قراخان
قلون(سردار تورانی افراسیاب)
قلون(قاتل بهرامچوبین)
قیدافه
قیدروش
قیطون
ک
کالو
کاکوی
کاموس کشانی
کاوه آهنگر
کبرد
کبروی
کتایون
کتماره
کرزم
کرسیون(گماشته ماهوی سوری)
کرم هفتواد
کشمگان(پسر فرخزاد)
کشواد
کلباد
کلبوی سوری
کندر
کوت
کوهیار
کهرم
کهیلا
کیآرش
کیانوش
کیدشاه هندوستان
کیپشین
کَیروی
کیخسرو
کیقباد (پهلوان دوره یزدگرد بهرام)
کیقباد
کیکاوس
کیومرث
گ
گراز (سردار دوره خسروپرویز)
گرازه
گرامی (پسر جاماسپ)
گردآفرید دختر گژدهم
گردوی
گردیه
گرزاسپ(گرزاسب)
گرزسپ
گرزم
گرستون(گماشته ماهوی سوری)
گرسیوز
گرشاسپ (پسر زو)
گرشاسپ (پهلوان)
گرگسار
گرگین میلاد
گرمایل
گرو
گروی زره
گژدهم
گستهم پسر نوذز
گستهم پسر گژدهم
گستهم (دایی خسروپرویز)
گستهم(پهلوان دوره یزدگرد بزهگر)
گستهم(پهلوان دوره بهرام گور)
گشتاسپ
گشسپ (پهلوان دوره یزدگرد بزهگر)
گشسپ (از بزرگان دوره انوشیروان)
گشسپ(پدر بهرام چوبین)
گلبوی سوری
گلشهر
گلگله
گلنار(معشوقه اردوان)
گلینوش
گو پسر جمهور
گودرز
گودرز اشکانی
گوشبستر
گهارگهانی
گیلوی طبری
گیو
گیوه
ل
لنبک
لواده
لهاک
لهراسب
م
ماخ
مالکه (دختر نوشه)
مامون
مانی
ماهآذر
ماهآفرید(مادر منوچهر شاه)
ماهآفرید(زن بهرام گور)
ماهوی سوری
ماهیار (پیرمرد)
ماهیار گوهرفروش
مای شاه هندوستان
محمد
محمود غزنوی
مردانشاه (پسر خسروپرویز)
مردوی
مریم (همسر خسرو پرویز)
مزدک
مسیح
مُشک(دختر آسیابان)
مشکناز (زن بهرام گور)
مقاتوره (مغاتوره)
منذر
منوچهر
منوچهر آرش(پهلوان دوره کیخسرو)
منوشان
منیژه
موشیل(یا موسیل)
مهآفرید
مهبود
مهراب کابلی
مهرآذر
مهر هرمزد
مهراس
مهران ستاد
مهران (دبیر هرمزد پسر انوشیروان)
مهران(هندی)
مهرایزدگشسپ
مهربرزین پسر خراد
مهربنداد
مهرپیروز پسر بهزاد
مهرک نوشزاد
مهرک (پرستار دربار)
مهرنوش پسر اسفندیار
مهرنوش(موبد)
مهرنوش (پرستار انوشیروان) یا مهرنوش پشمینهپوش
مهرهرمزد
میروی طبری
میرین
میلاد
ن
نار (زن بهرام گور)
نازباب (زن بهرام گور)
نامخواست
ناهید (کتایون)
نرسی(پسر بهرام سوم)
نرسی (برادر بهرام گور)
نرسی اشکانی
نریمان
نستاو
نستود(پسر خسروپرویز)
نستوه پسر گودرز
نستوه پسر مهران ستاد
نستیهن
نصر سامانی
نصرقتیب
نعمان
نوذر
نوش پسر اسفندیار
نوشآذر
نوشزاد (پسر انوشیروان)
نوشزاد
نوشه(دختر نرسی)
نَهل
نیاطوس
نیوزار (پسر گشتاسپ)
و
وستا
ویسه
ه
هجیر
هرمز یکم یا اورمزد پسر اردشیر،
هرمز دوم یا اورمزد پسر نرسی
هرمزد پسر یزدگرد
هرمزد پسر انوشیروان
هرمز شهریار
هرمز کدخدای ده
هرمزد خراد (پهلوان دوره انوشیروان)
هرمزد خراد (موبد) (موبد در دوره یزدگرد | جنگها و شادیها سخن گفته میشود. بسیاری از منابع، هم چون تاریخ یعقوبی، زند وهمن یسن و شهرستانهای ایرانشهر او را بهرام گور میخوانند؛ ولی خوارزمی میگوید، بهرام به دلیل علاقهٔ خاصی که به شکار گورخر داشته این لقب معروف شدهاست. اما بنا به روایتی دیگر، بهرام شیری که او را زخمی کرده بود را با یک تیر به گورخر متصل کرد، بهرام گور نام گرفت؛ ولی شاید این لقب به خاطر خصایص بهرام چون زرنگی و هشیاری شبیه به گورخر و علاقهٔ خاص او به بیابان است. همچنین او بهواسطه علاقهٔ خاصی که به شکار و خوشگذرانی داشتهاست، زطها یا لوریان که همان خنیاگران هستند را از هند به ایران خواند تا مایهٔ شادی ایرانیان شوند و او به این منظور دستور داد تا ایرانیان نیمی از روز را به فعالیت و تأمین مایحتاج بپردازند و نیمی دیگر را صرف خوشگذرانی کنند.
در بعضی از منابع نخستین شعرهای فارسی را که سروده شدهاست به او نسبت میدهند. طبق گزارشهای موجود، بهرام جایگاه نوازندگان را بهبود بخشید. حتی ردهبندی که توسط اردشیر بابکان برای درباریان مشخص شده بود را تغییر داد بعدها خسرو انوشیروان این ردهبندی را به جایگاه اولیهٔ خود برگرداند.
بهرام گور در هنر و ادبیات
داستانهای دلانگیز و زیبای بسیاری نظیر آوردن کولیها و خنیاگران دورهگرد هندی به ایران برای سرگرمی مردم را به او نسبت دادهاند. او علاقه زیادی به بادهگساری و شکار داشت، چنانکه به این دلیل لقب «بهرام گور» (به معنی شکارگر گورخر) را به او دادهاند. در بعضی متون چکیده زبان فارسی، سراییدن نخستین اشعار پارسی را نیز به او نسبت میدهند که البته فراورده خیالبافی است. .
در میان آثار منظوم فارسی، هشت بهشت امیر خسرو دهلوی (درگذشت ۷۲۵ قمری/۱۳۲۵ میلادی) نیز دربارهٔ سرگذشت داستانی بهرام گور است. امیر خسرو، مثنوی هشت بهشت را به تقلید از نظامی و در جواب هفت پیکر او ساخت و موضوع آن، ماجرای عشق بهرام گور به «دلآرام» و نیز ساختن ۷ گنبد به ۷ رنگ برای دختران پادشاهان ۷ اقلیم است. از اینرو، موضوع این منظومه با هفت پیکر نظامی تفاوتی ندارد.
در متون کهن فارسی، بهرام گور به عدل و داد، توجه به حال مردم، خوشباشی، شجاعت و جنگاوری مشهور است و دربارهٔ او روایتهای گوناگون نقل شدهاست.
سرگذشت بهرام گور در ادب دیگر کشورها نیز راه یافتهاست. چنانکه داستان عامیانهای با عنوان هفت پیکر بهرام گور به زبان ترکی در عثمانی به چاپ رسیده و همین کتاب در ۱۳۲۱ ق / ۱۹۰۳ م به نثر فارسی ترجمه و با چاپ سنگی در تهران منتشر شدهاست. همچنین نمایشنامهٔ توراندوت (احتمالاً دگرگون شدهٔ توراندخت) اثر کارلو گوتزی ایتالیایی که در سدهٔ ۱۸ میلادی نوشته شده، و اپرایی به همین نام از پوچینی (درگذشت ۱۹۲۴ میلادی) موسیقیدان ایتالیایی نیز بر اساس بخشی از داستانهای بهرام گور در هفت پیکر نظامی تدوین شدهاست.
بهرام گور و هفت پیکر
هفت پیکر که هفت گنبد و بهرامنامه نیز خوانده میشود، بخش چهارم از خمسهٔ نظامی را به خود اختصاص میدهد.
محور اصلی این اثر بهرام پنجم است که قهرمان اصلی هفت پیکر بهشمار میرود. طبق گفتهٔ محمد معین هفت پیکر را میتوان به دو بخش تقسیم کرد که یک بخش آن زندگی بهرام و طالعبینی جادوگران در هنگام | بنابر شاهنامه فردوسی
شَنگُل شاه هندوستان در زمان بهرام گور بود که به راهزنی و تاخت تاز گاه و بیگاه به مرزهای ایران دست میزد. که وزیر بهرام گور از بهرام خواستار حل مشکل میشود. بهرام به گونه ناشناس به هندوستان میرود و در آنجا خود را برزوی معرفی میکند و دختر شنگل سپینود را به همسری برمیگزیند. در داستان شنگل و بهرام گور هر دو شاه میخواهند جنگی رخ ندهد، در حالی که هیچکدام شرایط طرف مقابل را در ابتدا نمیپذیرد. نقش مشاوران و بزرگان هر دو کشور به ویژه هند در تصمیمات شاه دارای اهمیت زیادی است.
داستان شنگل و بهرام گور در شاهنامه فردوسی
بنابر شاهنامه فردوسی روزی وزیر بهرام گور از شنگل به عنوان نامداری یاد شده که از راه عدالت سر پیچاندهاست و برای راهزنی هر از چندگاهی به ایران میتازد، باید تکلیفش توسط بهرام گور مشخص شود. بهرام گور سخنان وزیرش را میشنود و میگوید خود بهطور ناشناس نزد شنگل میروم و نامهای برای شنگل از جانب شاه ایران میفرستم. به شنگل در آن نامه گوشزد میکند که پدر مادر و نیای تو همگی در خدمت شاه ایران بودند و تو نیز باید راه آنان را ادامه دهی و کار شاهان راهزنی و دزدی نیست، اکنون فرستادهای نزد تو میآید خواه میخواهی خراجگذار ما باش یا مهیای جنگی باش. نامه با عنوان بهرام گور شاهِشاهان به تاریخ ۲۵ خردادماه به شنگل نگهبان هند فرستاده میشود.
رفتن بهرام گور به ناشناخت بر شنگل هند
بهرام گور خود را به عنوان نامهرسان جا میزند. و به نزد شنگل میرود زمانی که به نزد شنگل میرسد به احترام او خم میشود و میگوید من از جانب شاه بزرگ بهرام شاه نامه ای به خط پهلوی برای شما دارم. مردی دبیر نامه را برای شنگل میخواند شنگل در جواب میگوید که ای مرد شاه تو خود را بزرگ میپندارد و تو هم چنین هستی. و من به کسی خراج نخواهم داد. اگر شاه شما مرغی در آسمان باشد من عقابم، و اگر خاک باشد من آسمانم، که اشاره به بزرگی خود نسبت به بهرام گور دارد. و توانایی لشکر خود را به رخ میکشد.
در ادامه شنگل با عصبانیت میگوید که دین من اجازه کشتن تو را نمیدهد مگرنه سر از تنت جدا میکردم. نامهرسان(بهرام گور) میگوید ای شاه من فرستاده شاه ایرانم و نه گوینده سخن، خشمگین نباش، تو نیز در نامهای به او پاسخ بده. شنگل به فرستاده گفت اکنون چند گاه در اینجا فرود آی و بند بگشای تا نامه را آماده سازند.
گفتار اندر هنر نمودن بهرام گور
فرستاده شاه ایران تا نیمروز در آنجا استراحت میکند، فرستادهای از جانب شنگل به نزد او آمد و او را فرا خواند در آن هنگام شنگل و اطرافیان به تماشای مسابقه کُشتی بین دو پهلوان پیلپیکر هندی نشسته بودند. فرستاده شاه ایران (همان بهرام گور) که وارد آن جمع شده بود، زمانی که مسابقه کشتی را میبیند با حالت مستی تقاضای مسابقه با پهلوان هندی را میدهد. شنگل نیز با پوزخند میپذیرد. با تمسخر به او میگوید اگر پهلوان ما را به زیر کشیدی او را بِکُش. فرستاده وارد مسابقه میشود و پهلوان هندی را به سرعت شکست میدهد و بر زمین میکوبد. پس | نرسی یا نرسه، شاهزادهای ساسانی فرزند شاهنشاه یزدگرد یکم و برادر شاهنشاه بهرام گور بود. او در دوره شاهنشاهی بهرام گور بر خراسان فرمان میراند.
زندگی
نرسه فرزند شاهنشاه یزدگرد یکم و همسر یهودیاش شوشاندخت بود. دو برادر دیگر او بهرام گور و شاپور نام داشتند. پس از مرگ یزدگرد، پسرش، شاپور، ارمنستان را ترک کرد تا بر سریر پادشاهی نشیند، ولی اشراف او را کشتند و به جای او، خسرو را بر تخت نشاندند که نسبت مستقیمی با یزدگرد نداشت. اما بهرام که شاهنشاهی را حق خود میدانست، با حمایت منذر بن نعمان، امیر حیره، به تیسفون رفت و تاجوتخت را به دست آورد. بهرام، اشرافزادگان را وادار به پیروی از خود کرد و نرسه را به فرمانداری خراسان گماشت.
در بند دهم کتاب فارسی میانه شهرستانهای ایرانشهر از نرسه به عنوان بنیانگذار شهر خوارزم یاد شدهاست.
پانویس
منابع
اهالی ایران در سده ۵ (میلادی)
شاهزادگان ساسانی
فرماندهان بهرام گور
مرزبانهای ساسانیان |
تخوار (مشاور فرود سیاوش)
تخوار (نگهبان در لشکر کیخسرو)
تخوار (گنجور خسرو پرویز)
ترخان
تژاو
تلیمان (سغدی)
تلیمان گُرد
توس (پهلوان)
تور
تهمینه
ج
جاماسپ شاه ساسانی
جاماسپ (وزیر گشتاسپ)
جان فروز
جانوشیار (جانوسپار)
جانوسپار
جرنجاش
جریره
جمشید
جمهور (شاه هندوستان)
جندل
جوانوی
جهن
جهنبرزین
چ
چنگش
ح
حسنوی
حمزه(دوره هرمزد نوشینروان)
حسین قتیب
حیی قتیب
خ
خانگی(فرستاده قیصر)(دوره خسروپرویز)
خراد(دوره اردشیر یکم)
خراد (دوره قباد یکم)
خراد پسر برزین
خراسان (پهلوان دوره خسروپرویز)
خرنجاس
خزاعه
خزروان (پهلوان تورانی)
خزروان پسر رهام
خزروان خسرو
خزروان (دیو)
خسرو(مدعی شاهی)
خسرو (آسیابان)
خسرو پرویز
خوزان
خشاش
خضر پیامبر
خواستیزد (نهاندار انوشیروان)
خَنْجَست
خوشنواز
خوزان
د
دادبرزین (پهلوان زابلی)
دادبرزین آژنگچهر
دارا
داراپناه(داناپناه)
داراب (شهریار ایران)
دقیقی
دمور
دلارا
دلافروز (خارکن)
دیو سپید
ر
رادمان(پهلوان دوره خسرو پرویز) یا (رادیان)
رادوی
رامبرزین
رخش
رستم
رستم پورهرمزد
رشنواد
رشنواد(منادیگر انوشیروان عادل)
رودابه
رودکی
روزبه
روشنک همسر اسکندر
روئین
رهام
ریونیز
ز
زادشم
زادفرخ (دبیر سپاه انوشیروان)
زادفرخ(بارخواه خسروپرویز)
زال
زردهشت(پیامبر)
زردهشت(موبد موبدان)
زرسب
زرمهر پسر سوفزای
زروان (حاجب انوشیروان)
زریر
زنگله (شاهنامه)
زنگوی
زنگه شاوران
زواره
زهیر
س
ساسان
سام پسر نریمان
سام پسر اسفندیار (پهلوان دوره خسروپرویز)
ساوه (پهلوان دوره انوشیروان)
ساوهشاه
سباک
سپهرم
سپینود
سرخه
سرگس(سردار رومی)
سرگس(رامشگر)(سرکس)
سرو (شاه یمن)
سروش
سروش(فرشته)
سعد
سعد وقاص
سلم
سنباد (پهلوان دوره خسروپرویز)
سنجه(دیو)
سوخرا
سودابه
سورگهندی
سوسنک (زن بهرام گور)
سوفرا(سوفزا)
سهراب پسر رستم
سهراب پسر پشین
سهی
سیامک
سیامک تورانی
سیاوش
سیسنک (زن بهرام گور)
سیما برزین
سیمرغ
سیندخت
ش
شاپور پسر اردشیر، (شاپور اول)
شاپور ذوالاکتاف، (شاپور دوم)
شاپور پسر شاپور، (شاپور سوم)
شاپور پسر نستوه
شاپور اشکانی
شاپور رازی
شاپور (موبد انوشیروان)
شاپور(پهلوان دوره خسرو پرویز)
شادان پسر برزین
شاهوی پسر هفتواد
شبدیز(اسب خسروپرویز)
شطرخ
شعبه مغیره
شغاد
شگنان
شماخ سوری
شماس(فرمانده لشکر نوشزاد)
شماساس
شمر (گمارده بهرام گور)
شمیرانشنگی
شمیران شاه
شنبلید(زن بهرام گور)
شنگل (شاه هندوستان)
شنگل(پهلوان)
شهرانگراز
شهرگیر(سالار سپاه اردشیر بابکان)
شهرگیر(سالار سپاه اسکندر)
شهرناز
شهرو(موبد) یا شهروی
شهروی(موبد) (دوره یزدگرد)
شهریار (پسر خسروپرویز)
شیدسپ
شیدوش
شیده
شیرخون
شیرزیل(شیرذیل)
شیروی
شیرین(یار خسروپرویز)
شیروی پسر بهرام
شیرویه
ص
صیاع
ض
ضحاک
ط
طایر
طرخان
طغری(پرنده شکاری بهرام گور)
طلخند پسر مای
طوس پسر نوذر
طوش
طهماسب
طهمورث
طینوش
ع
عباس(دوره هرمزد نوشینروان)
علی دیلمی
علی
عمر بن خطاب
عمر سعد وقاص
عمرو(دوره هرمزد نوشینروان)
غ
غاتفر
غرچه
ف
فرامرز
فرانک(مادر فریدون)
فرانک(زن بهرام گور)
فرآیین
فرایین (دوره قباد یکم)
فرخپی(زن شاپور ذوالکتاف)
فرخزاد پسر هرمز
فرخزاد پسر خسروپرویز
فردوسی
فرش آورد
فرشیدورد پسر ویسه
فرشیدورد پسر گشتاسب
فرشیدورد (مردی خسیس)(دوره بهرام گور)
فرطوس
فرعان(معمار طاق کسری)
| کرد تا به بیزانس بروند. اسپهبذ با انجام این کار خود، به همسایهٔ غربی رفت و فرمانده سپاه شرقی روم که آناتول نام داشت، او را به فرمانده عربهایی که تحت سیطره روم بودند قرار داد. تئودوسیوس دوم، امپراتور بیزانس، در خواست ایران را مبنی بر تسلیم کردن مسیحیان پناهنده را نپذیرفت، بهرام نیز شروع به شکنجه و تصاحب اموال معدنچیان رومی فعال در معادن طلا و نقره ایران کرد.
علاوه بر این، مسیحیان در ایران با یک دیگر دچار تفرقه شده بودند. به گونهای که بعضی از آنها اسقف شهر هزمرد، دادیشوع، را متهم کردند که اشیا مقدس را دزدیده و فروختهاست و به شکنجه آنها پرداختهاست. با میانجگری تئودویوس دوم، دادیشوع که توسط بهرام به زندان افتاده بود، آزاد شد و پس از آنان به بهرام استعفاء خود را اعلام کرد و پس از همراهی دوستان وی، طی گردهمایی استقلال کلیسای ایران از کلیسای غرب اعلام شد تا بدین شکل روابط مسیحیان ایران و غرب بهطور کامل قطع شد. این گونه مسیحیان ایران مستقل از مسیحیان روم از استقلال و آزادی نسبی برخوردار شدند که این خود سبب رشد فزاینده مسیحیان در فضای ایران زرتشتی شد و همچنین دیگر مسیحیان ایران به عنوان خائن یا طرفدار روم محسوب نمیشدند.
بهرام گور و یهودیان
طبق منابعی همچون شهرستانهای ایرانشهر، مادر بهرام گور دختر یک یهودی تبعیدی بود بدین ترتیب خود نیز از منظر یهودیان پادشاهی یهودی محسوب میشد و در بین آنها از احترام زیادی برخوردار بود؛ ولی در گزارشهای منابع یهودی همچون تلمود، مادر بهرام یهودی نبودهاست بلکه وی در دوران حکومتش سیاست تساهل دینی نسبت به یهودیان در پیش گرفتهاست.
منش بهرام گور
شهرت بهرام گور
عشق بهرام گور به موسیقی نیز که در روایات نقل شده، در واقع نشان دهندهٔ علاقهٔ او به شعر و شاعری است. بر پایهٔ بعضی گزارشها، بهرام تقسیمبندی طبقهٔ نوازندگان و خنیاگران را که از روزگار اردشیر بابکان متداول بود، تغییر داد و نوازندگانی را که موجب شادی او میشدند، گاه از درجهٔ پایین به درجهٔ میانه، و نوازندگان درجهٔ میانه را به درجهٔ بالا میرساند. روش بهرام گور تا مدتها برقرار بود تا اینکه خسرو انوشیروان، درجهبندی نوازندگان را به وضع زمان اردشیر بابکان بازگرداند. همچنین به درخواست بهرام، ۱۲ هزار زن و مرد از نوازندگان هندی - که بعدها زُط یا لوری خوانده شدند - به ایران آمدند و بهرام ایشان را در سراسر مملکت پراکنده کرد تا مردم روزگار را به شادی و شادخواری بگذرانند.
شهرت و محبوبیت بهرام گور نزد مردم چنان بودهاست که بعضی از سلسلههای ایرانی و خاندانهای قدرتمند پس از اسلام، برای به دست آوردن مشروعیت سیاسی، خود را به بهرام منتسب میکردند. از جمله این خاندانها، صفاریان، بوئیان، شروانشاهان و آل میکال را میتوان نام برد.
وجه تسمیه و تصویر بهرام در منابع
بهرام پنجم یکی از پادشاهان معروف و شایسته در عصر ساسانیان است. در تاریخ ایرانیان همواره از او به خوبی یاد میکنند. در منابع ادبی ایرانی و عربی، از شکارهای حیرتآور، بخشایش و جنگاوری او در جنگها و شادیها سخن گفته میشود. بسیاری از منابع، هم چون تاریخ یعقوبی، زند وهمن یسن و شهرستانهای ایرانشهر او را بهرام گور میخوانند؛ ولی خوارزمی میگوید، بهرام به دلیل علاقهٔ خاصی | را بهکشتن دهم اما نتوانستم. این مرد اگر به ایران برود ما را نابود میکند آیا پنهانی او را بکشیم؟ شما چه چارهای دارید؟ اطرافیان او را از کشتن برزوی نهی میکنند، میگویند این کار بدنامی به بار میآورد و با کشتن او نیز ایران به ما یورش خواهد آورد. او ما را از چنگ اژدها و کرگدن نجات داد، باید مردانگی پیشه کنیم. فردای آن روز شنگل فرستادهی نزد برزوی میفرستد و و برزوی را نزد خود میخواند. به او میگوید به همسری تو دخترم را میدهم به شرط آنکه نزد من بمانی، در این صورت فرمانده سپاه من خواهی بود و در هندوستان جایگاه بزرگی خواهی داشت.برزوی میپذیرد و شنگل سه دختر خود را میطلبد که برزوی از میان آنها یکی را انتخاب کند، برزوی یکی را برمیگزیند که نامش سپینود بود. بنا به شاهنامه فردوسی مانند بهاری خرم با ناز بود. سپینود با بهرام مانند مَی در ظرف بلورین روشن بود.
پس از آگاهی یافتن شاه چین از اینکه شنگل دخترش را به مردی ایرانی به نام برزوی دادهاست، شاه چین پنهانی نامهای نزد برزوی میفرستد. در آن نامه داستانهای کشتن اژدها کرگدن و ازدواج برزوی با دختر شنگل را بیان میکند و از او میخواهد که به چین برود تا بزرگی بیند اما برزوی نمیپذیرد.
شناخته شدن بهرام گور
روزی چند تن ز بازرگانان ایرانی که برای تجارت به هند رفته بودند بهرام گور را میبینند و او را میشناسند و به او احترام میگذارند بهرام گور با شتاب آنها را از این کار بر نهی میکند چرا که خود را فرد گمنامی از ایران بهنام برزوی معرفی کرده بود. بهرام گور آنها را سوگند میدهد که این راز را پنهان بدارند که در غیر اینصورت جنگی رخ خواهد داد و نه شاه زنده میماند و نه بازرگانان و کشور ویران میشود با شنیدن گفتار بهرام گور شاه ایران، همه بازرگانان با چشمانی پر از اشک گفتند جان ما به فدایی شهریار ایران باد. و بهرام گور آسودهدل میگردد.
فرار بهرام گور و سپینود از هند به ایران
شنگل که رفتار عاشقانه سپینود و برزوی (همان بهرام گور) را میبیند، آسودهخاطر میشود که برزوی برای همیشه در هندوستان میماند. تا اینکه روزی برزوی پیشنهاد گریز از هندوستان به ایران را به سپینود میدهد و سپینود میپذیرد. سپینود به برزوی میگوید که گریز از هند را روزی که شنگل شاه همراه با اطرافیان برای جشن و شکار به بیرون از شهر رفتند انجام میدهیم. در آن روز سپینود به مادرش میگوید که برزوی بیمار شدهاست نمیتواند به جشن و شکار بیاید.برزوی و سپینود با سایر ایرانیان همراه میگریزند. با آگاهی یافتن شنگل از گریز برزوی با دخترش سپینود شتابان از پی آنها روان میشود، اما آنها در دریا هستند و دریا طوفانی. شنگل با صدای بلند به دخترش فریاد میزند که ای بدگهر از آبادی به ویرانی گریختی و دخترش را سرزنش میکند. به برزوی میگوید در حق من بیوفایی کردی من به تو دخترم را دادم اما تو خیانت کردی و گریختی. این گفتار که برای برزوی (همان بهرام گور) بسیار سنگین است، بهرام خود را به راستی معرفی میکند و میگوید من بهرام گور شاه ایران و شاهِشاهان هستم، و | پل ساسانی اثری تاریخی مربوط به دوره ساسانیان است و در غرب گور، ۵۰۰ متری دروازه بهرام واقع شده و این اثر در تاریخ با شمارهٔ ثبت ۲۷۹۰ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
جستارهای وابسته
فهرست آثار ملی ایران
سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری
منابع
آثار دوره ساسانیان در شهرستان دزفول
پلهای تاریخی شهرستان دزفول | باتلاق گور بهرام نام یکی از مناطق تفریحی استان فارس است که در ۵۵ کیلومتری شهر اقلید واقع شدهاست.
وجه تسمیه
گفته میشود بهرام پنجم ساسانی ملقب به بهرام گور برای شکار گور خر در این منطقه اسب میتاخته و در این باتلاق ناپدید شدهاست.
خیام در رباعی مشهور خود اینگونه سرودهاست:
آن قصر که جمشید در او جام گرفت
آهو بچه کرد و روبه آرام گرفت
بهرام که گور میگرفتی همه عمر
دیدی که چگونه گور بهرام گرفت
جستارهای وابسته
استان فارس
منابع
آتالند
گور بهرام | کردی و گریختی. این گفتار که برای برزوی (همان بهرام گور) بسیار سنگین است، بهرام خود را به راستی معرفی میکند و میگوید من بهرام گور شاه ایران و شاهِشاهان هستم، و خیانتپیشه نیستم، مرا سرزنش نکن. از این پس بر تو نیکی خواهم کرد، بدخواهان تو را دشمن خواهم داشت، و در ایران تو را پدرم خواهم دانست، و از هندوستان خراج نخواهم گرفت و دختر تو سپینود شمع خاورزمین خواهد بود. شنگل از گفتار او شگفت زده میشود و شارهُ هندی را به احترام بهرام از سر برمیدارد برای پوزش از بهرام نزد او میرود و شاه ایران را در آغوش میگیرد. و بهرام نیز چگونگی آمدن به هند را برای او بازگو میکند. و با هم پیمان میبندند که از راه راستی منحرف نشوند و تا همیشه وفادار همدیگر باشند و سپینود از پدر بدرود میگوید و از هم جدا میشوند.
آمدن شنگل هندی به ایران
با آمدن بهرام گور و سپینود به ایران، بهرام گور سپینود را به دین خویش رهنمون میسازد. پس از مدتی بهرام گور درمییابد که شنگل آرزوی دیدن ایران و دخترش را دارد فرستادهای به همراه با نامهای به نزد شنگال میفرستد و از او برای مسافرت به ایران دعوت میکند. شنگل میپذیرد و بهرام گور به استقبال شنگل فرسنگها راه میپیماید.
شنگل و بهرام گور با دیدن یکدیگر همدیگر را در آغوش میکشند بهرام گور جشن و خوانی بزرگ به افتخار شنگل برپا میسازد.
شنگل و سپینود در دیدار هم از شوق میگریند. شنگل به سپینود میگویند تو وارد بهشت شدهای.
شنگل و بهرام گور با هم به شکار میروند. پس از بازگشت از شکار شنگل تقاضای کاغذ و مرکب نموده و عهد میکند پس از من بهرامشاه فرمانروای هندوستان است. پس از دو ماه جشن و سرور شنگل قصد بازگشت به هند را میکند در این هنگام بهرام گور هدیههای برگزیدهای به او هدیه میدهد و تا مرز هندوستان عدهای را برای راحتی شنگل همراه او گسیل میکند.
درخواست از شنگل اندر آوردن لوریان از هند
پس از سالها گسترش داد و آبادانی به دست بهرام گور در سالهای پایان عمر به هر گوشهای از کشور نامه مینویسد که آیا تهیدست و نیازمندی در کشور هست و نیازهای نیازمندان را برای او بگویند.
کارگزاران پادشاهی پاسخ دادند همه جا آباد است اما درویشان از زندگانی مینالند که توانگران با تاجی از گل با آواز رامشگران و آوازخوان به مَیگساری میپردازند، اما ما تهیدستان، رامشگر و آوازخوان نداریم و بدون ساز آواز مَی نوشیم. بهرام گور از خواندن این نامه بسیار میخندد. نامهای به شنگل میفرستد و خواستار چند هزار از لوریان هند میشود تا برای مستمندان آوازهخوان باشند. چون نامه به نزد شاه هند رسید شنگل دوهزار زن و مرد نوازنده و خواننده را برمیگزیند و به ایران میفرستد. زمانی که لوریان به ایران میرسد شاه به هر کدام یک گاو و یک خر و چند خروار گندم میدهد، تا از لوریان کشاورزانی بسازند که به کار کشاورزی مشغول باشند و برای مردم نیز آواز بخوانند. پس از یک سال لوریان گاو و گندم را بخوردند و کشت و زرعی نکردند و نزد شاه آمدند. شاه که آنان را دید، گفت کشاورزی کار شما نبوده من |
bd0aeb74-c03d-4a10-8f24-f36704e67554 | شاهنشاهی ساسانی | در سال ۶۱۳، در خارج از انطاکیه، سرداران ایرانی، شهربراز و شاهین بهمنزادگان، یک ضدحمله سنگین که توسط شخص هراکلیوس، امپراتور روم رهبری میشد را شکست دادند. پس از آن، پیشروی ایرانیها بیوقفه ادامه یافت. اورشلیم در سال ۶۱۴ سقوط کرد و صلیب راستین به دست ایرانیها افتاد، شیئی که از نظر رومیهای مسیحی، مقدستر از آن در دنیا وجود نداشت. اسکندریه در سال ۶۱۹ سقوط کرد، و باقیمانده مصر هم در سال ۶۲۱ به دست ساسانیان افتاد. رؤیای ساسانیان مبنی بر بازگرداندن مرزهای ایران به دوران هخامنشیان تقریباً برآورده شده بود، در حالیکه امپراتوری بیزانس در آستانه فروپاشی بود. این اوج گسترش قلمرو ایران همراه بود با شکوفایی تمدن ایرانی در زمینه هنر ایرانی، موسیقی ایرانی و معماری ایرانی. | اورشلیم در چه سالی سقوط کرد؟ | false | {
"answer_start": [
217
],
"text": [
"۶۱۴"
]
} | محاصره اورشلیم ، محاصرهای است در سال ۵۸۹ که توسط رهبر بابلیان، بخت نصر، علیه پادشاهی یهودا صورت گرفت که طی دو سال محاصره شهر، سرانجام نیروهای بابلی شهر را مسخر کردند. این اتفاق منجر به سقوط پادشاهی یهودا شد. همچنین بخت نصر را اولین کسی میدانند که به هیکل سلیمان، یهودیان در اورشلیم حمله و آن را نابود کرد و یهودیان را به اسارت گرفت.
جستارهای وابسته
بخت نصر
پانویس
۵۸۷ (پیش از میلاد)
نبوکدنصر دوم
درگیریهای سده ۶ (پیش از میلاد)
محاصرههای اورشلیم
نبردهای کتاب مقدس عبری
هیکل سلیمان | محاصره عکا نبردی بود که در سال ۱۲۹۱ میلادی رخ داد و موجب تصرف عکا توسط ممالیک شد. این نبرد یکی از مهمترین نبردهای آن برههٔ زمانی شناخته میشود. با وجود این که جنبش مسیحیان تا چند دههٔ دیگر ادامه داشت ولی تصرف عکا توسط ممالیک مسلمان موجب پایان سلطهٔ صلیبیها بر سرزمین شامات شد. با سقوط عکا صلیبیها آخرین قلعهٔ مستحکم پادشاهی اورشلیم را از دست دادند. با این وجود آنها آخرین قلعهٔ خود که در شهر طرطوس بود را حفظ و جزیرهٔ کوچک ارواد را تصرف کردند ولی با سقوط ارواد در سال ۱۳۰۲، صلیبیها دیگر بر هیچ قسمتی از سرزمین مقدس تسلطی نداشتند.
تا سال ۱۲۹۰ میلادی گستره پادشاهی اورشلیم تنها به چند قلعه در خط ساحلی تقلیل یافته بود. همان سال ناآرامیهای پدید آمده در عکا، مستحکمترین قلعه صلیبیون، الاشرف، مملوک مصر را ترغیب به صورت دادن تهاجم به آن کرد. سپاه ممالیک متشکل از ۶۰ هزار سوار و ۱۰۰ هزار پیاده، از روز ۶ آوریل سال ۱۲۹۱ میلادی عکا را به محاصره خود گرفت. امالریک، برادر آنری دوم، پادشاه اورشلیم، پادگان مسیحی شهر متشکل از حدود هزار سوار و ۱۵ هزار پیاده، را رهبری میکرد. با وجود آتش سنگین ادوات محاصره ممالیک، مدافعان سرسختانه مقاومت میکردند. شاه آنری خود روز ۴ مه با ۱۰۰ شوالیه و دو هزار پیاده از قبرس فرا رسید اما این نیروی کمکی برای برگرداندن توازن به نفع صلیبیون کافی نبود. دیوار بیرونی روز ۱۵ مه سقوط کرد. نیروهای ممالیک در یک تهاجم کلی سه روز بعد به دروازههای داخلی حمله بردند و وارد شهر شدند. پس از یک نبرد خیابانی، تا پایان روز پیروزی اذعان ممالیک شد. پادشاه اورشلیم به همراه برادرش و تعداد اندکی از اشراف به قبرس گریختند. بیشتر مدافعان در درگیریها کشته شدند و مابقی به اسارت درآمدند. ممالیک استحکامات شهر را منهدم کردند.
پیش زمینه
مهمترین عامل تضعیف مسیحیها شکست در نبرد حطین در سال ۱۱۸۷ میلادی بود که موجب تصرف اورشلیم توسط صلاحالدین ایوبی شد. در آن سال صلاح الدین موفق شد بخش عمدهای از پادشاهی اورشلیم که شامل اورشلیم و عکا نیز میشد را تصرف کند. این اتفاقات موجب آغاز جنگ صلیبی سوم و سقوط عکا در سال ۱۱۹۱ میلادی به دست صلیبیون شد. این نبرد اصلیترین نبرد جنگ صلیبی سوم و بعد از آن عکا نزدیک به صد سال پایتخت پادشاهی اورشلیم بود. شوالیههای معبد و شوالیههای هوسپیتالر که نقش بزرگی در تصمیمات نظامی و سیاسی مسیحیان داشتند مقر فرماندهی خود را به عکا یا نزدیکی آن انتقال دادند. هنگامی که مغولها در اواسط سده سیزدهم به شام رسیدند مسیحیان آنها را متحدانی بالقوه میپنداشتند ولی به احتیاط خود را در مقابل ممالیک مصر نسبت به مغولها بیطرف نشان میدادند. سال ۱۲۶۰ میلادی باروونس عکا به لشکریان ممالیک اجازه داد تا با عبور از این شهر به الجلیل رفته و در نبرد نبرد عین جالوت با مغولها بجنگند.
در هر حال روابطی که مسیحیان با ممالیک داشتند پایدار نبود. زمانی که حکومت ممالیک در سال ۱۲۵۰ میلادی در مصر تشکیل شد خطری جدیتر از ایوبیان مسیحیان را تهدید میکرد زیرا ممالیک دارای سواره نظامی بسیار عظیم و نیرومندتر بودند. پس از پیروزی ممالیک در نبرد عین جالوت | ۴۸۳ چهارصد و هشتاد و سومین سال هجری خورشیدی است.
مناسبتها
رویدادها
زادگان
درگذشتگان
۴۸۳
سده ۵ | ۴۸۴ چهارصد و هشتاد و چهارمین سال هجری خورشیدی است.
مناسبتها
رویدادها
زادگان
درگذشتگان
۴۸۴
سده ۵ | ۴۸۲ چهارصد و هشتاد و دومین سال هجری خورشیدی است.
مناسبتها
رویدادها
زادگان
درگذشتگان
۴۸۲
سده ۵ | هنری دوم یا هنری یکم اورشلیم، یکی از کنتهای شامپانی از سال ۱۱۸۱ تا ۱۱۹۷ و یکی از فرماندهان نیروهای صلیبی از سال ۱۱۹۲ تا ۱۱۹۷ بود. وی در جریان جنگ صلیبی سوم به همراه ریچارد یکم و فیلیپ دوم شرکت کرد
جستارهای وابسته
جنگ صلیبی سوم
پانویس
پادشاهان اورشلیم در سده ۱۲ (میلادی)
پادشاهان پیرو کلیسای کاتولیک روم
پادشاهان یوره اوکساریس
حوادث مرگبار در اثر سقوط
خاندان بلوآ
درگذشتگان ۱۱۹۷ (میلادی)
زادگان ۱۱۶۶ (میلادی)
شاهان اورشلیم
کنتهای شامپاین
مسیحیان سومین جنگ صلیبی
مقالههای که ابهامزدایی آنها بهاشتباه بهجای پرانتز با کاما صورت گرفته | ۴۸۹ چهارصد و هشتاد و نهمین سال هجری خورشیدی است.
مناسبتها
رویدادها
زادگان
درگذشتگان
۴۸۹
سده ۵ | هنری دوم (۱۲۷۰–۱۳۲۴) آخرین پادشاه سلسله پادشاهیان اورشلیم بود که با سقوط عکا در ۲۸ می ۱۲۹۱ این عنوان را از دست داد. او پادشاه قبرس و از دودمان لوزینیان بود.
پانویس
پادشاهان اورشلیم در سده ۱۳ (میلادی)
پادشاهان پیرو کلیسای کاتولیک روم
پادشاهان مدعی اورشلیم
پادشاهی اورشلیم در سده ۱۳ (میلادی)
پادشاهی اورشلیم در سده ۱۴ (میلادی)
حاکمان سده ۱۳ (میلادی)
حاکمان سده ۱۴ (میلادی)
حکمرانان اروپا در سده ۱۴ (میلادی)
خاکسپاریها در قبرس
درگذشتگان ۱۳۲۴ (میلادی)
زادگان ۱۲۷۰ (میلادی)
شاهان اورشلیم
شاهان قبرس
فرمانروایان کودک در قرون وسطی
قبرس در سده ۱۳ (میلادی)
قبرس در سده ۱۴ (میلادی) | ابلین ()، یکی از قلعههایی که طی جنگهای صلیبی و دوره پادشاهی اورشلیم ساخته شدهاست. این قلعه متعلق به یکی از خاندان صلیبی مشهور آن زمان، خاندان ابلین، بود. این قلعه در سال ۱۱۴۱ و در دوره پادشاهی فولک برای محافظت از مرزهای جنوبی ساخته شد. این قلعه تا زمان سقوط اورشلیم در سال ۱۱۸۷، به عنوان مرکز اربابنشین ابلین باقی ماند اما پس از سقوط اورشلیم، توسط صلاحالدین ایوبی فتح و بعد از آن به دستور وی نابود شد.
منابع
بنیانگذاریهای ۱۱۴۱ (میلادی)
قلعهها در اسرائیل
قلعهها و دژهای پادشاهی اورشلیم
قلعههای صلیبیون | میشد، بلکه به پیشبرد روند درگیری در راستای هدف همهجانبهٔ نبرد — یعنی آزادسازی سرزمینهای مسلمانان — نیز کمک میکرد.
کارایی عالی نظامی نیروهای مسلمان و عزم آنها برای کسب پیروزی و انضباط دقیق آنان در اجرای فرمانها و در جریان نبرد و کارایی عالی صلاحالدین در ادارهٔ درست نبرد را نیز باید افزود.
آمادگی دائم نیروهای اسلامی برای نبرد: شوالیههای معبد بارها کوشیدند تا انتقام شکستهای خود را از مسلمانان بگیرند و آنان را غافلگیر سازند، ولی هر بار شکست خوردند که علت آن آمادگیای بود که صلاحالدین برای سپاه خود ایجاد کردهبود.
آغاز جنگ صلیبی سوم
رسیدن خبر شکست صلیبیون در حطین، سقوط اورشلیم و از دست دادن صلیب مقدس، جهان مسیحیت را در بهت و حیرتی فرو برد که هیچکس تصور آن را نمیکرد و حتی طبق گفتهٔ برخی روایات نامعتبر، پاپ اوربان سوم از شنیدن این خبر اندوهناک برای مسیحیان درگذشت.
با این شکستها، صلیبیون از جنوب پادشاهی اورشلیم که اکنون در دستان صلاحالدین بود، به سمت صور رفتند، تا با کمک کنراد مونفروا، از ادامهٔ فتوحات صلاحالدین جلوگیری کنند؛ اما با حرکت صلاحالدین به سمت شام، صلیبیون نمایندهٔ خود، ژوزیا اسقف اعظم شهر صور را عازم دستگاه پاپ و پادشاهان اروپای غربی کردند، تا خطر حملهٔ صلاحالدین و از دست دادن مناطق باقیمانده در دستان صلیبیون را گوشزد کند. اسقف اعظم ابتدا عازم سیسیل شد و پادشاه آنجا، ویلیام دوم را ملاقات کرد و خبر سقوط اورشلیم را به وی رساند. ویلیام با شنیدن این خبر، چهار روز به سوگواری پرداخت. پس از آن، ویلیام طی نامهای به پادشاهان انگلستان، فرانسه و امپراتور مقدس روم، از آنها برای جهاد علیه صلاحالدین و بازپسگیری اورشلیم دعوت کرد و خود نیز بعد از پایان جنگ با بیزانس آمادهٔ نبرد شد.
پس از اوربان سوم، گریگوری هشتم جانشین وی شد. وی طی خطابه و نامهای به مردم اروپا، علت سقوط اورشلیم و از دست دادن صلیب مقدس را ذکر کرد. او اعلان کرد که اروپاییان باید از گناهان گذشته استغفار و خود را برای بازگرفتن اورشلیم و صلیب مقدس آماده کنند، تا اینچنین گناهان آنها بخشیده شود. اما تلاشهای هفت ماههٔ وی برای آغاز جنگی جدید علیه صلاحالدین بهخاطر درگیریهای پادشاهان اروپایی با یکدیگر مؤثر واقع نشد و وی در ۱۷ دسامبر ۱۱۸۷ م در پیزا درگذشت، تا کِلِمِنت سوم زمامداری دستگاه پاپی را برعهده بگیرد.
با انتخاب کلمنت سوم به عنوان پاپِ کلیسای کاتولیک در سال ۱۱۸۷ م، وی در نطقی بعد از سقوط اورشلیم، علت تصرف آن توسط مسلمانان را مجازات گناهان اروپاییان در اروپا اعلام کرد و خواستار جنگی جدید برای بازپسگیری مناطقِ از دست رفته شد. وی ابتدا ارتباطی با فردریک بارباروسا برقرار کرد و وی را برای صلیب گرفتن، تشویق کرد و در ادامه عازم دیدار با پادشاهان فرانسه و انگلستان، فیلیپ دوم و هِنری دوم، شد تا آنها را برای جنگی علیه صلاحالدین تشویق کند. در ژانویهٔ ۱۱۸۸ م، طی دیداری با دو پادشاه در ژیزور، واقع در مرز مشترک نُرماندی و فرانسه، با آنها گفتگو کرد. تلاشهای پاپ برای صلح بین دو پادشاه در آخر مؤثر واقع شد و دو پادشاه توافق کردند بعد از کنار گذاشتن اختلافات، نیروهای خود را عازم شرق کنند تا جنگی جدید |
6c5e8e0d-67fc-48d0-95b7-5c4f2017fc8c | شاهنشاهی ساسانی | در سال ۶۱۳، در خارج از انطاکیه، سرداران ایرانی، شهربراز و شاهین بهمنزادگان، یک ضدحمله سنگین که توسط شخص هراکلیوس، امپراتور روم رهبری میشد را شکست دادند. پس از آن، پیشروی ایرانیها بیوقفه ادامه یافت. اورشلیم در سال ۶۱۴ سقوط کرد و صلیب راستین به دست ایرانیها افتاد، شیئی که از نظر رومیهای مسیحی، مقدستر از آن در دنیا وجود نداشت. اسکندریه در سال ۶۱۹ سقوط کرد، و باقیمانده مصر هم در سال ۶۲۱ به دست ساسانیان افتاد. رؤیای ساسانیان مبنی بر بازگرداندن مرزهای ایران به دوران هخامنشیان تقریباً برآورده شده بود، در حالیکه امپراتوری بیزانس در آستانه فروپاشی بود. این اوج گسترش قلمرو ایران همراه بود با شکوفایی تمدن ایرانی در زمینه هنر ایرانی، موسیقی ایرانی و معماری ایرانی. | پس از سقوط اورشلیم صلیب راستین به دست چه کسانی افتاد؟ | false | {
"answer_start": [
251
],
"text": [
"ایرانیها"
]
} | صلیب راستین قطعات بجا مانده از صلیبی است که مسیحیان معتقدند عیسی مسیح در سال سیاُم میلادی بالای آن جان سپردهاست. یادگاردان این صلیب در اورشلیم و در کلیسای مقبره مقدس، جایی که به باور مسیحیان آرامگاه مسیح است، نگهداری میشود.
بر اساس افسانه ها روزی هلن قدیس، مادر امپراتور کنستانتین، به زیارت اورشلیم رفت. به درخواست وی تپه گلگتا (جلجتا) را که عیسی روی آن به صلیب کشیده شده بود، کاوش کردند و سه چلیپا یافتند زیرا آنچنان که در انجیل آمده برای اینکه به عیسی توهین شده باشد، او را میان دو دزد به دار زدند. برای اینکه دار خود عیسی مشخص شود، سایهٔ سه چلیپا را بر روی زن بیماری را که در آستانهٔ مرگ بود، انداختند و از سایه چلیپایی که باعث بهبودی زن شد، دانستند که آن چوبهٔ چلیپا از آن عیسی است.
پس از آن که چلیپای درست شناخته شد، به فرمان هلن آن را دو قسمت کردند، نیمی را برای کنستانتین به قسطنطنیه فرستاد و نیمی دیگر را در یک غلاف سیمین نهاد و کلید آن را به اسقف اورشلیم سپرد و در کلیسای برخاستن مسیح در همان پشتهٔ گلگتا نگاهداری کردند. این چوبهٔ دار نزد پیروان مسیح گرامیترین یادگاری از مسیح است.
بردن صلیب به ایران و بازستانی آن
خسرو پرویز، شاهنشاه ساسانی، در سال ۶۱۴ پس از فتح اورشلیم، آن بخشی از صلیب را که در آنجا نگهداری میشد، به عنوان غنیمت به تیسفون برد. در سال ۶۲۸ امپراتور بیزانس هراکلیوس خسرو را شکست داد و صلیب را از شهربراز بازستاند. او ابتدا صلیب را به قسطنطنیه برد و سپس در ۲۱ مارس ۶۳۰ آن را به اورشلیم بازگرداند. این رویداد را به دوره فرمانروایی شیرویه و بوراندخت نیز نسبت میدهند.
برخی از پژوهشگران در اصل بودن صلیب بازگرداندهشده تردید دارند. به گفته پروفسور کنستانتین زاکرمن ایرانیها صلیب راستین واقعی را گم کرده بودند و صلیبی که هراکلیوس آن را به اورشلیم برد، در واقع جعلی بود. در تحلیل او، این دروغ برای خدمت به اهداف سیاسی هراکلیوس و شهربراز، دشمن سابقش که اخیراً متحد و پدر زن او شده بود، طراحی شدهاست.
پانویس
منابع
بلعمی، ص ۱۱۹۸ تا ص ۱۲۰۱
پورداود، ابراهیم. آناهیتا، پنجاه گفتار پورداود، تهران: انتشارات امیرکبیر، ۱۳۴۳
اصطلاحات مسیحی
تصلیب عیسی
صلیب
فولکلور مسیحی
مسیح و تاریخ
مسیحیت در اورشلیم
مسیحیت
درختان در مسیحیت
کلیسای مقبره مقدس | فتح اورشلیم بخشی از درگیری نظامی است که در سال ۶۳۷ میلادی، همزمان با سال ۱۶ هجری، بین خلافت راشدین اعراب و امپراتوری بیزانس رخ داد. این جنگ زمانی آغاز شد که ارتش اعراب تحت فرماندهی ابو عبیده بن جراح، اورشلیم را در شوال ۱۵ هجری، همزمان با نوامبر ۶۳۶ میلادی محاصره کردند. بعد از شش ماه، سوفرونیوس تسلیم را به شرط آمدن خلیفهٔ راشد، پذیرفت. در سال ۱۶ هجری، عمر پادشاه دوم اعراب برای دریافت کلیدهای شهر به بیتالمقدس سفر کرد.
تسخیر بیتالمقدس تحکیم حکومت عربی بر فلسطین را تأیید میکند؛ حکومتی که تا زمان جنگهای صلیبی در اواخر قرن یازدهم و در طول قرن سیزدهم تهدید نمیشد. پس از تسخیر بیتالمقدس، عمر به یهودیان اجازه داد تا آداب و رسوم مذهبی خود را آزادانه در اورشلیم انجام دهند؛ پس از اینکه حدود ۵۰۰ سال از اخراجشان از بیتالمقدس توسط رومیان میگذشت.
مقدمه
اورشلیم قبل از سالهای تسخیر اعراب، شهری مهم در قلمرو امپراتوری بیزانس بهحساب میآمد. در سال ۶۱۴ ساسانیان زیر فرماندهی شهرباز، در هنگام جنگهای پادشاهی ساسانی و بیزانس، این شهر را به تسخیر خود درآوردند. گفته میشود ساسانیان این شهر را غارت کرده و ۹۰۰۰۰ مسیحی را کشتهاند. گمان میشد که یهودیان کسانی که مورد شکنجه رومیان که بر آنها حاکم بودند، قرار میگرفتند، ساسانیان را یاری کردهاند و صلیب راستین را به مدائن بردهاند. بعدها صلیب راستین توسط هراکلیوس که ساسانیان را شکست دادهبود، بازگردانده شد.
محمد در سال ۶۳۲ درگذشت. بعد از آن ابوبکر پادشاه شد؛ کسی که حاکمیت را بعد از جنگهای موسوم به جنگهای ارتداد، به شبیهجزیرهٔ عربستان، بازگرداند. بعد از آن، فتوحات اعراب، از شرق در عراق بخشی از شاهنشاهی ساسانی و از غرب امپراتوری بیزانس آغاز شد.
در سال ۶۳۴ میلادی، ابوبکر درگذشت و عمر جانشین وی شد. در مهٔ ۶۳۶ میلادی، هراکلیوس برای بدست آوردن سرزمینهای از دسترفته لشکرکشی بزرگی را آغاز کرد؛ اما ارتش او در نبرد یرموک در ۱۳ هجری همزمان با اوت ۶۳۶ میلادی، قاطعانه شکست خورد. سپس، ابوعبیده، رهبر سپاه اعراب در سوریه، در اوایل اکتبر ۶۳۶ میلادی شورای جنگ تشکیل داد تا در مورد برنامههای آینده و اهداف مختلف بین شهرهای قیساریه و اورشلیم گفتگو کند. ابوعبیده اهمیت این شهرها را دید، که در برابر همهٔ تلاشهای اعراب برای فتح مقاومت میکرد. او به عمر نوشت که قادر به تصمیمگیری در این زمینه برای دریافت راهنمایی نیست. در جواب وی، عمر به آنها دستور داد فتح آخر را به آنها دستور داد؛ بر این اساس، ابوعبیده از جبیا به طرف بیتالمقدس حرکت کرد. رهبران وارد شدند و اعراب از سراسر اورشلیم و پادگان بیزانس به شهر مستحکم عقبنشینی کردند.
محاصره
بیتالمقدس پس از بازپسگیری هراکلیوس از پارسیان به خوبی مستحکم شد. پس از شکست سپاه بیزانس در یرموک، سوفرونیوس دفاعش را اصلاح کرد. مسلمانان هنوز شهر را محاصره نکرده بودند؛ با این حال، از سال ۱۳ هجری نیروهای عربیای وجود داشتند که میتوانستند تمام راههای منتهی به اورشلیم را تهدید کنند. اگرچه در محاصره نبود، اما پس از نبرد یرموک توسط اعرابی که قلعههای مجاور پیلا و بوسرا را تصرف کرده بودند در محاصره قرار گرفت. این شهر از سایر مناطق سوریه، جدا شده بود و مسئله آمادگی برای محاصره ظاهراً | پاتریارک ارتدوکس یونانی، از سوی ساسانیان به عنوان حاکم شهر تعیین شد. پارسیان در سال ۶۱۷ سیاست خود را تغییر دادند و این بار با مسیحیان ضد یهودیان متحد شدند. این تغییر رویکرد، احتمالاً به دلیل فشارهایی صورت گرفت که مسیحیان ساسانی میانرودانی بر ساسانیان وارد میکردند. بر اثر این تغییر موضع، بار دیگر از مهاجرت یهودیان به اورشلیم جلوگیری به عمل آمد و اقامت و اسکان آنها محدود شد. با این وجود به نظر نمیرسد که آنان، چنانکه سبئوس نوشتهاست، به طرز خشونتباری از اورشلیم اخراج شده باشند. تا جایی که دانستهاست، یک کنیسهٔ کوچک آنان در این زمان در اورشلیم تخریب شده و مالیاتهای سنگینی بر آنان وضع گردیدهاست. در مقابل، شرایط مسیحیان بهبود پیدا کرد و به وضع سابق بازگشت.
در سال ۶۲۸ پس از خلع و قتل خسرو، پسرش قباد با هراکلیوس صلح کرد و متعهد شد که ایالت فلسطین اولیٰ و صلیب راستین را به بیزانسیها بازگردانَد، اما از آنجا که دورهٔ حکومت او کوتاه بود، صلیب و ایالت مزبور همچنان در دست ساسانیان باقی ماند؛ تا اینکه شهربراز آنها را به بیزانس بازگرداند. در این باره که اورشلیم تا چه تاریخی در دست ساسانیان بوده، بحث بسیار است، اما به نظر میرسد که شهربراز و پسرش نیکتاس که هر دو مسیحی شده بودند، کنترل شهر را حداقل تا اواخر تابستان یا اوایل پاییز سال ۶۲۹ م. در اختیار داشته بوده باشند. به روایتی، هراکلیوس در ۲۱ مارس سال ۶۳۰، در حالی که صلیب راستین را همراه خود داشت، به اورشلیم حمله کرد و پیروزمندانه شهر را پس گرفت. یهودیان به سبب کمکی که به ایرانیان در زمان تصرف اورشلیم کرده بودند، از شهر اخراج شدند و اجازه نیافتند که از فاصلهٔ سه مایلی به آن نزدیک شوند. هراکلیوس، تا جایی که برایش مقدور بود، در تعقیب و آزار و نابودی یهودیان کوشید و آن عده یهودی هم که در شهر مانده بودند، کشته شدند.
تصرف اورشلیم، شهر مقدس یهودیان و مسیحیان، و به غنیمت بردن صلیب راستین که مقدسترین و گرامیترین شیء در جهان مسیحیت بهشمار میرفت، اهمیت ویژهای داشت. انتقال این صلیب به ایرانشهر، که در آن زمان بهطور رسمی تحت تسلط روحانیون زرتشتی و آموزههای دینی سختگیرانهٔ آنان بود، اثر عجیبی در دنیای باستان گذاشت و موجب اندوه، سرخوردگی و یأس بیپایان مؤمنین مسیحی شد.
تصرف کالسدون (۶۱۷–۶۱۵ م)
لشکر ساسانی به فرماندهی شاهین، پادگوسبان غرب و سمبات باگراتونی در این زمان در ادامهٔ تاخت و تاز در آسیای صغیر کیلیکیه، پونتوس، قیصریه و کاپادوکیه و شهر گالاتیا را فتح کرد و به شهر کالسدون — که تنها باریکهٔ بسفور آن را از قسطنطنیه جدا میکرد — رسید (۶۱۴، یا به احتمال زیاد ۶۱۵ م). در اینجا هراکلیوس با شاهین ملاقات و پیشنهاد کرد که طرفین، به این شرط که ساسانیان مناطق متصرفاتی خود را تخلیه کنند و عقب بنشینند، با هم صلح کنند. او به صلاحدید شاهین، سفیری نزد خسرو فرستاد تا پیشنهادش را به او ابلاغ کند. خسرو که در اثر فتوحات پیاپی سخت مغرور شده بود، نه تنها با این خواستهٔ هراکلیوس موافقت نکرد؛ بلکه سفیر را محبوس کرد و با نخوتی شاهانه شاهین را تهدید به قتل کرد و بر او خشم | مودستوس پاتریارک ارتدوکس یونانی بود که در زمان خسرو پرویز و هنگام تصرف اورشلیم بهوسیلهٔ ساسانیان، پس از به غنیمت گرفته شدن صلیب راستین، از سوی فرمانده سپاه ساسانی به عنوان حاکم شهر تعیین شد.
پانویس
منابع
اسقفهای سده ۷ (میلادی)
اهالی روم شرقی در سده ۷ (میلادی)
درگذشتگان ۶۳۰ (میلادی)
قدیسان اهل سرزمین مقدس
قدیسان کلیسای ارتدکس شرقی
قدیسان مسیحی در سده ۷ (میلادی) | فرستادند. این صلیب به عنوان نماد پیروزی ساسانیان بر مسیحیان مورد استفاده قرار گرفت. پس از آن مودستوس، پاتریارک ارتدوکس یونانی از سوی ساسانیان به عنوان حاکم شهر تعیین شد.
پارسیان در سال ۶۱۷ سیاست خود را تغییر دادند و این بار با مسیحیان بر ضد یهودیان متحد شدند. این تغییر رویکرد، احتمالاً به دلیل فشارهایی صورت گرفت که مسیحیان ساسانی میانرودانی بر ساسانیان وارد میکردند. بر اثر این تغییر موضع، بار دیگر از مهاجرت یهودیان به اورشلیم جلوگیری به عمل آمد و اقامت و اسکان آنها محدود شد. با این وجود به نظر نمیرسد که آنان، چنانکه سبئوس نوشتهاست، به طرز خشونتباری از اورشلیم اخراج شده باشند. تا جایی که دانستهاست، یک کنیسهٔ کوچک آنان در این زمان در اورشلیم تخریب شده و مالیاتهای سنگینی بر آنان وضع گردیدهاست. در مقابل، شرایط مسیحیان بهبود پیدا کرد و به وضع سابق بازگشت.
پس از جنگ
در سال ۶۲۸ پس از خلع و قتل خسرو، پسرش قباد با هراکلیوس صلح کرد و متعهد شد که ایالت فلسطین اولیٰ و صلیب راستین را به بیزانسیها بازگردانَد، اما از آنجا که دورهٔ حکومت او کوتاه بود، صلیب و ایالت مزبور همچنان در دست ساسانیان باقی ماند؛ تا اینکه شهربراز آنها را به بیزانس بازگرداند. در این باره که اورشلیم تا چه تاریخی در دست ساسانیان بوده، بحث بسیار است، اما به نظر میرسد که شهربراز و پسرش نیکتاس که هر دو مسیحی شده بودند، کنترل شهر را حداقل تا اواخر تابستان یا اوایل پاییز سال ۶۲۹ م. در اختیار داشته بوده باشند. به روایتی، هراکلیوس در ۲۱ مارس سال ۶۳۰، در حالی که صلیب راستین را همراه خود داشت، به اورشلیم حمله کرد و پیروزمندانه شهر را پس گرفت. یهودیان به سبب کمکی که به ایرانیان در زمان تصرف اورشلیم کرده بودند، از شهر اخراج شدند و اجازه نیافتند که از فاصلهٔ سه مایلی به آن نزدیک شوند. هراکلیوس، تا جایی که برایش مقدور بود، در تعقیب و آزار و نابودی یهودیان کوشید و آن عده یهودی هم که در شهر مانده بودند، کشته شدند.
ارزیابی محاصره اورشلیم
تصرف اورشلیم، شهر مقدس یهودیان و مسیحیان، و به غنیمت بردن صلیب راستین که مقدسترین و گرامیترین شیء در جهان مسیحیت بهشمار میرفت، اهمیت ویژهای داشت. انتقال این صلیب به ایرانشهر، که در آن زمان بهطور رسمی تحت تسلط روحانیون زرتشتی و آموزههای دینی سختگیرانهٔ آنان بود، اثر عجیبی در دنیای باستان گذاشت و موجب اندوه و سرخوردگی و یأس بیپایان مؤمنین مسیحی شد.
در متون مختلف
روایت سبوئس
اسقف ارمنی سبوئس در مورد محاصره اورشلیم نوشتهاست. او نوشتهاست که در ابتدا ساکنین اورشلیم در برابر ارتش ساسانی مقاومت نکردند ولیکن بعد از چند ماه مسیحیان در اورشلیم شورش کردند. چندین روز مختلف در مورد زمان محاصره نوشته شدهاست. سبوئس نوشتهاست که در زمان شورش بسیاری از یهودیان کشته شدند. یهودیان باقی مانده به سمت فرمانده ساسانی فرار کردند. چندین نام مختلف برای این فرمانده استفاده شدهاست که بعضی از آنها خرم، ارازمویزان و خورهام هستند ولیکن تصور میشود همه این نامها به شهربراز گفته میشوند که در متون ارمنی خرم نام دارد. بعد از فروافتادن شهر ۱۷۰۰۰ مسیحی کشته شدند. در سه روز بعدی ایرانیان ساکنین شهر را کشتند.
روایت آنتیوکوس
آنتیوکوس | میشد، بلکه به پیشبرد روند درگیری در راستای هدف همهجانبهٔ نبرد — یعنی آزادسازی سرزمینهای مسلمانان — نیز کمک میکرد.
کارایی عالی نظامی نیروهای مسلمان و عزم آنها برای کسب پیروزی و انضباط دقیق آنان در اجرای فرمانها و در جریان نبرد و کارایی عالی صلاحالدین در ادارهٔ درست نبرد را نیز باید افزود.
آمادگی دائم نیروهای اسلامی برای نبرد: شوالیههای معبد بارها کوشیدند تا انتقام شکستهای خود را از مسلمانان بگیرند و آنان را غافلگیر سازند، ولی هر بار شکست خوردند که علت آن آمادگیای بود که صلاحالدین برای سپاه خود ایجاد کردهبود.
آغاز جنگ صلیبی سوم
رسیدن خبر شکست صلیبیون در حطین، سقوط اورشلیم و از دست دادن صلیب مقدس، جهان مسیحیت را در بهت و حیرتی فرو برد که هیچکس تصور آن را نمیکرد و حتی طبق گفتهٔ برخی روایات نامعتبر، پاپ اوربان سوم از شنیدن این خبر اندوهناک برای مسیحیان درگذشت.
با این شکستها، صلیبیون از جنوب پادشاهی اورشلیم که اکنون در دستان صلاحالدین بود، به سمت صور رفتند، تا با کمک کنراد مونفروا، از ادامهٔ فتوحات صلاحالدین جلوگیری کنند؛ اما با حرکت صلاحالدین به سمت شام، صلیبیون نمایندهٔ خود، ژوزیا اسقف اعظم شهر صور را عازم دستگاه پاپ و پادشاهان اروپای غربی کردند، تا خطر حملهٔ صلاحالدین و از دست دادن مناطق باقیمانده در دستان صلیبیون را گوشزد کند. اسقف اعظم ابتدا عازم سیسیل شد و پادشاه آنجا، ویلیام دوم را ملاقات کرد و خبر سقوط اورشلیم را به وی رساند. ویلیام با شنیدن این خبر، چهار روز به سوگواری پرداخت. پس از آن، ویلیام طی نامهای به پادشاهان انگلستان، فرانسه و امپراتور مقدس روم، از آنها برای جهاد علیه صلاحالدین و بازپسگیری اورشلیم دعوت کرد و خود نیز بعد از پایان جنگ با بیزانس آمادهٔ نبرد شد.
پس از اوربان سوم، گریگوری هشتم جانشین وی شد. وی طی خطابه و نامهای به مردم اروپا، علت سقوط اورشلیم و از دست دادن صلیب مقدس را ذکر کرد. او اعلان کرد که اروپاییان باید از گناهان گذشته استغفار و خود را برای بازگرفتن اورشلیم و صلیب مقدس آماده کنند، تا اینچنین گناهان آنها بخشیده شود. اما تلاشهای هفت ماههٔ وی برای آغاز جنگی جدید علیه صلاحالدین بهخاطر درگیریهای پادشاهان اروپایی با یکدیگر مؤثر واقع نشد و وی در ۱۷ دسامبر ۱۱۸۷ م در پیزا درگذشت، تا کِلِمِنت سوم زمامداری دستگاه پاپی را برعهده بگیرد.
با انتخاب کلمنت سوم به عنوان پاپِ کلیسای کاتولیک در سال ۱۱۸۷ م، وی در نطقی بعد از سقوط اورشلیم، علت تصرف آن توسط مسلمانان را مجازات گناهان اروپاییان در اروپا اعلام کرد و خواستار جنگی جدید برای بازپسگیری مناطقِ از دست رفته شد. وی ابتدا ارتباطی با فردریک بارباروسا برقرار کرد و وی را برای صلیب گرفتن، تشویق کرد و در ادامه عازم دیدار با پادشاهان فرانسه و انگلستان، فیلیپ دوم و هِنری دوم، شد تا آنها را برای جنگی علیه صلاحالدین تشویق کند. در ژانویهٔ ۱۱۸۸ م، طی دیداری با دو پادشاه در ژیزور، واقع در مرز مشترک نُرماندی و فرانسه، با آنها گفتگو کرد. تلاشهای پاپ برای صلح بین دو پادشاه در آخر مؤثر واقع شد و دو پادشاه توافق کردند بعد از کنار گذاشتن اختلافات، نیروهای خود را عازم شرق کنند تا جنگی جدید | در میان جشنهای مسیحی عیدهای صلیب گوناگونی وجود دارد که همگی صلیبی را که در تصلیب عیسی استفاده شد، تجلیل میکنند. برخلاف آدینه نیک که مختص مصائب عیسی و بر صلیب آویزی اوست، این جشنها خود صلیب را به عنوان نشانهٔ رستگاری جشن میگیرند. در کلیساهای کاتولیک، کاتولیک شرقی، ارتدکس شرقی، لوتریان و انگلیکان بیشترین روز جشن گرفتن ۱۴ سپتامبر است.
از این عید به نامهای جشن صلیب، تجلیل صلیب، پیروزی صلیب و روز صلیب مقدس نیز یاد میشود.
پیشینه
جشن صلیب هرساله در ۱۴ سپتامبر برای گرامیداشت این سه رخداد اجرا میشود:
یافتن صلیب راستین توسط هلن قدیس
بازگشایی کلیساهای ساختهشده توسط امپراتور کنستانتین بر روی مقبره مقدس مسیح و تپه گلگتا (جلجتا).
بازگرداندن صلیب مقدس به اورشلیم در سال ۶۲۹ توسط امپراتور هراکلیوس پس از اینکه خسرو پرویز در سال ۶۱۴ در محاصره اورشلیم آن را به غنیمت گرفته بود. داستان این رویداد چنین است که بوراندخت خواستار برقراری رابطه خوب با امپراتوری بیزانس بود و هیئت فرستادهای را به رهبری جاثلیق یشوعیهب دوم و دیگر بزرگان کلیسای ایران، نزد امپراتور هراکلیوس (حکومت از ۶۱۰ تا ۶۴۱) فرستاد.فرستاده بوران، حامل صلیب راستین بود که خسرو پرویز آن را در جنگ با رومیان از اورشلیم به غنیمت گرفته بود (رویدادی که منابع به دوره شیرویه و شهربراز نیز نسبت میدهند). بازگشت این صلیب به اورشلیم منشأ یک عید دینی به نام عید صلیب است.
منابع
پیوند به بیرون
The 13th through 18th photos in this series are of a Russian Orthodox bishop performing the Exaltation of the Cross in West Virginia
Photo of Exaltation of the Cross by a Bishop in Russia
تصلیب عیسی
جشنها و اعیاد مسیحیت
دستهرویهای مسیحی
مناسبتهای آوریل
مناسبتهای اوت
مناسبتهای سپتامبر
مناسبتهای مارس
مناسبتهای مه | چهار روز به سوگواری پرداخت. پس از آن، ویلیام طی نامهای به پادشاهان انگلستان، فرانسه و امپراتور مقدس روم، از آنها برای جهاد علیه صلاحالدین و بازپسگیری اورشلیم دعوت کرد و خود نیز بعد از پایان جنگ با بیزانس، آماده نبرد شد.
پس از اوربان سوم، گریگوری هشتم جانشین وی شد، طی خطابه و نامهای به مردم اروپا، علت سقوط اورشلیم و از دست دادن صلیب مقدس را ذکر کرد. او اعلان کرد که اروپاییان باید از گناهان گذشته استغفار و خود را برای بازگرفتن اورشلیم و صلیب مقدس آماده کنند، تا اینچنین گناهان آنها بخشیده شود. اما تلاشهای هفت ساله وی برای آغاز جنگی جدید علیه صلاحالدین بخاطر درگیریهای پادشاهان اروپایی با یکدیگر مؤثر ثمر واقع نشد و وی در ۱۷ دسامبر ۱۱۸۷ در پیزا درگذشت، تا کلمنت سوم زمامداری دستگاه پاپی را برعهده بگیرد.
با انتخاب کلمنت سوم به عنوان پاپ کلیسای کاتولیک در سال ۱۱۸۷ میلادی، وی در نطقی بعد از سقوط اورشلیم، علت تصرف آن توسط مسلمانان را مجازات گناهان اروپاییان در اروپا اعلام کرد و خواستار جنگی جدید برای بازپسگیری مناطق از دست رفته شد. وی ابتدا ارتباطی با فردریک بارباروسا برقرار کرد و وی را برای صلیب گرفتن، تشویق کرد و در ادامه عازم دیدار با پادشاهان فرانسه و انگلستان، فیلیپ دوم و هنری دوم، شد تا آنها برای جنگی علیه صلاحالدین تشویق کند. در ژانویه ۱۱۸۸، طی دیداری با دو پادشاه در ژیزور، واقع در مرز مشترک نرماندی و فرانسه، با آنها گفتگو کرد. تلاشهای پاپ برای صلح بین دو پادشاه در آخر مؤثر ثمر واقع شد و دو پادشاه توافق کردند، بعد از کنار گذاشتن اختلافات خود، نیروهای خود را عازم شرق کنند.
قرار بر این شد که نیروهای فرانسوی صلیب سرخ، فلاندریها صلیب سبز و انگلیسیها صلیب سفید بر لباس خود بدوزند. برای تأمین هزینهٔ این لشکرکشی، قرار شد تا دو پادشاه مالیات جدیدی از مردم بگیرند. در پایان ماه ژانویه، شورای سلطنتی هنری در لومان تشکیل جلسه داد، تا فرمان گرفتن مالیات معروف به عشریه صلاحالدین را از کل درآمد و اموال منقول از همهٔ رعایای غیر روحانی او در فرانسه و انگلستان گرفته میشد، صادر شود. سپس هنری عازم فرانسه شد، تا مقدمات لشکرکشی را فراهم کند و طی نامهای به اسقف انطاکیه، اعلام کرد به زودی نیروی کمکی عازم اراضی مقدس میشوند. اما بار دیگر در ژوئن ۱۱۸۸، آتش اختلافات فرانسه و انگلستان شعلهور شد. طی این درگیریها، ریچارد، فرزند هنری، نیز با کمک فیلیپ به نیروهای تحت امر هنری حمله برد. درگیریها تا سوم ژوئیه ۱۱۸۸ ادامه داشت تا اینکه فیلیپ، قلعه تور را فتح و هنری مجبور به قبول معاهده صلح کرد؛ اما هنری دو روز بعد در ششم ژوئیه، در شینون درگذشت تا فرزندش ریچارد، جانشین وی شود. قبل از تاجگذاری ریچارد، طبق توافقی بین دو پادشاه، قرار بر آن شد تا از ادامه جنگ پرهیز و دو پادشاه به همراه نیروهای خود عازم صور شوند.
ریچارد برای بهدست آوردن هزینههای کافی برای حرکت خود، علاوه بر مالیات عشریهٔ صلاحالدین، اقدام به فروش املاک سلطنتی و قرض پول از شاهانی همچون ویلیام، شاه اسکاتلند کرد. پس از آن طی دیداری با فیلیپ در وزلی، دربارهٔ طریقه عزیمت خود به شرق، گفتگو | آئودیتا ترمندی ()، فرمان پاپی که توسط پاپ گریگوری هشتم در ۲۹ اکتبر ۱۱۸۷ برای آغاز جنگ صلیبی سوم صادر شد. این فرمان پس از چند روز از رسیدن گریگوری به مسند پاپی پس از اوربان سوم صادر شد که در واکنش به شکست پادشاهی اورشلیم در نبرد حطین در ۴ ژوئه ۱۱۸۷ و در ادامه سقوط بخش اعظمی از اراضی مقدس بهخصوص خود شهر اورشلیم توسط صلاحالدین ایوبی بود.
قالب و فرم این فرمان همچون کوانتوم پردسسورس است که در سال ۱۱۴۵ برای آغاز جنگ صلیبی دوم صادر شده بود. با این حال این فرمان بر شکست در حطین از صلاحالدین ایوبی در ۱۱۸۷ و نتایج آن متمرکز شده است. در این فرمان دلیل شکست و سقوط پادشاهی اورشلیم، «گناهان حاکمان و مردمان» آنجا ذکر شده است و در نتیجه مسیحیان کلیسای لاتین باید بخاطر گناهان توبه کرده و بار دیگر برای بازپسگیری اورشلیم صلیب بگیرند. افزون بر این این فرمان آمرزشنامههایی را برای کسانی که در جنگ صلیبی شرکت میکردند، در نظر گرفته بود. همچنین کلیسا وعده حفاظت از امکان صلیبیون را نیز در این فرمان داده بود.
منابع
جنگ سوم صلیبی
مهر و مومهای پاپ سده ۱۲ (میلادی) | کلیسای هلنا مقدس یک کلیسا حواری ارمنی واقع در اورشلیم، دولت فلسطین میباشد. ساخت و ساز این ساختمان سده دوازدهم میلادی به پایان رسید. در سمت جنوبشرقی محراب این کلیسا صندلی قرار دارد که سنت هلنا مادر کنستانتین یکم، زمانی که برای نظارهٔ صلیب راستین به اورشلیم سفر کرده بود از این صندلی استفاده کردهبود. این کلیسا در اواسط سده بیستم دوباره مورد مرمت قرار گرفت.
نگارخانه
منابع
پیوند به بیرون
جماعتهای ارتدوکسی مشرقی بنیانگذاریشده در سده ۱۲ (میلادی)
کلیساهای کلیسای حواری ارمنی در اورشلیم
بنیانگذاریهای سده ۱۲ (میلادی) در پادشاهی اورشلیم
مقالههای که ابهامزدایی آنها بهاشتباه بهجای پرانتز با کاما صورت گرفته
کلیسای مقبره مقدس
کلیساهای صلیبیون |
4836bb0c-cc14-485c-84e8-d41992de9061 | شاهنشاهی ساسانی | در سال ۶۱۳، در خارج از انطاکیه، سرداران ایرانی، شهربراز و شاهین بهمنزادگان، یک ضدحمله سنگین که توسط شخص هراکلیوس، امپراتور روم رهبری میشد را شکست دادند. پس از آن، پیشروی ایرانیها بیوقفه ادامه یافت. اورشلیم در سال ۶۱۴ سقوط کرد و صلیب راستین به دست ایرانیها افتاد، شیئی که از نظر رومیهای مسیحی، مقدستر از آن در دنیا وجود نداشت. اسکندریه در سال ۶۱۹ سقوط کرد، و باقیمانده مصر هم در سال ۶۲۱ به دست ساسانیان افتاد. رؤیای ساسانیان مبنی بر بازگرداندن مرزهای ایران به دوران هخامنشیان تقریباً برآورده شده بود، در حالیکه امپراتوری بیزانس در آستانه فروپاشی بود. این اوج گسترش قلمرو ایران همراه بود با شکوفایی تمدن ایرانی در زمینه هنر ایرانی، موسیقی ایرانی و معماری ایرانی. | اسکندریه در چه سالی سقوط کرد؟ | false | {
"answer_start": [
349
],
"text": [
"۶۱۹"
]
} | تاریخ یهودیان در اسکندریه () تاریخ تأسیس شهر توسط اسکندر مقدونی در ۳۳۲ قبل از میلاد برمی گردد. یهودیان در اسکندریه نقش مهمی در زندگی سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و مذهبی اسکندریه عصر هلنیستی و امپراتوری روم اسکندریه ایفا کردند و یهودیان حدود ۳۵٪ از جمعیت در دوران روم را تشکیل میدادند.
یهودیان اسکندریه بنیانگذاران یهودیت هلنیستی و اولین کسانی بودند که تورات را از زبان عبری به زبان یونانی کوینه ترجمه کردند، سندی که به هفتادگانی معروف است. بسیاری از نویسندگان و شخصیتهای مهم یهودی از اسکندریه آمده یا در آن تحصیل کردهاند، مانند فیلون اسکندریه، بن سیرا، تیبریوس یولیوس اسکندریه و یوسف فلاوی. موقعیت یهودیان اسکندریه در دوران روم شروع به وخامت کرد، زیرا احساسات عمیق یهودستیزی در میان جمعیت یونانیها و مردم مصر شهر شروع به توسعه کرد. این امر منجر به شورشهای اسکندریه (۳۸ پس از میلاد) در سال ۳۸ میلادی و شورش اسکندریه در سال ۶۶ پس از میلاد شد که به موازات شیوع نخستین جنگ یهود-روم بود. یهودیت اسکندریه شروع به کاهش کرد و منجر به مهاجرت دسته جمعی یهودیان اسکندریه به رم و همچنین شهرهای دیگر دریای مدیترانه و شمال آفریقا شد. با آغاز امپراتوری بیزانس، جمعیت یهودیان دوباره افزایش یافت، اما یهودیان از آزار و اذیت کلیسا رنج بردند. در طول فتح اسلامی مصر بعدی، تعداد یهودیان در اسکندریه بسیار افزایش یافت و برخی تخمینها به حدود ۴۰۰۰۰۰ نفر میرسید. به دنبال تأسیس دولت اسرائیل در سال ۱۹۴۸ و جنگ شش روزه متعاقبجنگ ششروزه در سال ۱۹۶۷، تقریباً تمام جمعیت یهودی اسکندریه از این کشور اخراج و به اسرائیل مهاجرت کردند.
جستارهای وابسته
یهودیت هلنیستی
فیلون اسکندریه
منابع
اجتماعات یهودی
افراد مصری یهودیتبار
معبد دوم اورشلیم
یهودان و یهودیت در اسکندریه
یهودیت هلنیستی | سیریل اسکندریه یا کیریل اسکندرانی (؛ زاده ۰۳۷۸ درگذشته ) یک قدیس مسیحی و پزشک اهل مصر بود. وی بین سالهای ۴۱۲ تا ۴۴۴ میلادی، پطریارخ اسکندریه بود. به دستور وی آخرین بقایای کتابخانه اسکندریه نابود شد.
شهرت سیریل به خاطر اختلاف با نستوریوس و حامی او یوحنای انطاکی است که به خاطر دیر رسیدن او را از شورای افسوس اخراج کرد، همچنین به خاطر اخراج یهودیان و فرقههای غیر راستکیش از اسکندریه، و نیز به خاطر تنشزایی در جریانی که منجر به قتل هیپاتیا فیلسوف اسکندرانی به دست گروهی از مسیحیان شد. هرچند مورخان اختلاف دارند که تا چه اندازه در این ماجرا نقش داشته است.
منابع
پیوند به بیرون
اسقفان اعظم سده ۵ (میلادی)
الهیدانان ارتدوکس شرقی
الهیدانان مسیحی
الهیدانان مسیحی سده ۵ (میلادی)
اهالی امپراتوری روم شرقی در سده ۵ (میلادی)
اهالی مصر در سده ۵ (میلادی)
پدران کلیسا
پزشکان کلیسا
درگذشتگان ۴۴۴ (میلادی)
زادگان ۳۷۶ (میلادی)
ضدیهودیت
قدیسان کلیسای آنگلیکان
قدیسان کلیسای حواری ارمنی
قدیسان مسیحی در سده ۵ (میلادی)
قدیسههای مصری
قدیسههای مصری کلیسای کاتولیک روم
مسیحیان قبطی
مناقشههای مسیحی باستان
نویسندگان سده ۵ (میلادی) اهل امپراتوری روم شرقی
بدعت در مسیحیت
هیپاتیا | مصطفی عبدالحمید العبادی (۱۰ اکتبر ۱۹۲۸–۱۳ فوریه ۲۰۱۷) مورخ برجسته مصری، روشنفکر و استاد متخصص در مطالعات یونانی-رومی بود. او در ۱۳ فوریه ۲۰۱۷ در سن ۸۸ سالگی در اسکندریه درگذشت. کار او به ایجاد دومین کتابخانه بزرگ اسکندریه کمک کرد.
زندگی
العبادی در ۱۰ اکتبر در سال ۱۹۲۸ در قاهره مصر به دنیا آمد. پدرش بنیانگذار کالج ادبیات و هنر در دانشگاه اسکندریه بود که باعث شد العبادی جوان به دانشگاه علاقهمند شود. در سن ۲۲ سالگی با درجه ممتاز از دانشگاه اسکندریه فارغالتحصیل شد و دولت مصر بورس تحصیلی برای حضور در دانشگاه کمبریج به او اعطا کرد. العبادی در حالی که دورهٔ دکتری خود در تاریخ باستان را زیر نظر مورخان برجسته طی کرد.
العبادی پس از پایان تحصیلات خود به دانشگاه اسکندریه بازگشت و در آنجا به عنوان مدرس و سپس به عنوان استاد مطالعات یونانی-رومی مشغول به کار شد. او به خصوص به کتابخانه اسکندریه، اولین کتابخانه جهانی ساخته شده در مصر باستان که حدود نیم میلیون کتاب از کشورها و زبانهای مختلف را در خود جای داده بود، علاقه داشت. العبادی به یک مرجع برجسته در این موضوع تبدیل شد و در مورد کتابخانه اسکندریه در سراسر جهان سخنرانی کرد. او یافتهها و تحقیقات خود را در کتاب مورد تحسین منتقدان، زندگی و سرنوشت کتابخانه باستانی اسکندریه مستند کرد.
او در سخنرانیهای خود اغلب بازسازی مدرن کتابخانه بزرگ جهانی را تشویق میکرد. العبادی دولت مصر و سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی ملل متحد (یونسکو) را متقاعد کرد که از پروژه او حمایت کنند. پس از نزدیک به ۱۵ سال ایده و ساخت، Bibliotheca Alexandrina درهای خود را در سال ۲۰۰۲ افتتاح کرد. این کتابخانه خانه بیش از هشت میلیون کتاب، هفت طبقه، چهار موزه و یک افلاک نما است! همچنین به عنوان یک مؤسسه تحقیقاتی که برای عموم آزاد است عمل میکند.
العبادی به عنوان رئیس انجمن باستانشناسی اسکندریه نیز خدمت کرد.
افتخارات
العبادی نشان نیل، بالاترین نشان افتخار دولت مصر را دریافت کرد.
در ۱۰ اکتبر ۲۰۲۲، گوگل دودل به صورت آنلاین نود و چهارمین سالگرد تولد مصطفی العبادی را جشن گرفت.
پانویس
منابع
پیوند به بیرون
استادان دانشگاه اسکندریه
درگذشتگان ۲۰۱۷ (میلادی)
زادگان ۱۹۲۸ (میلادی)
یادکردهای دارای منبع به زبان فرانسوی | اسقف اسکندریه () اسقف اعظم اسکندریه، مصر است. از لحاظ تاریخی، این منصب دارای نام "پاپ" (از نظر ریشهشناسی "پدر"، مانند "ابوت") است. اسقف اسکندریه قبل از قسطنطنیه یا سریر اسقف اورشلیم (به همراه مسیحیت اولیه روم و انطاکیه) به عنوان یکی از سه مقر اصلی اسقف مورد احترام بود و وضعیت مشابهی به آنها اعطا شد (به ترتیب در ۳۸۱ و ۴۵۱). اسکندریه توسط شوراهای اسکندریه به مقام ارشد اسقفی (مطران) ارتقا یافت، و این وضعیت توسط قانون ششم اولین شورای نیقیه تصویب شد، که تصریح کرد که تمام استانهای اسقفی مصر تابع مرکز شهری اسکندریه (که قبلاً رسم رایج بود) هستند. در قرن ششم، به این پنج اسقف اعظم رسماً عنوان "پاتریارک" اعطا شد و متعاقباً به عنوان پنتارکی شناخته شدند.
منابع
پیوند به بیرون
ارتدکس قبطی
اسقفنشینهای بنیانگذاریشده در سده ۱ (میلادی)
تاریخ کاتولیسیسم شرقی
سریران رسالتی |
رویدادها
هفتالیان سرزمین کوشان را تسخیر کرده و وارد هندوستان میشوند.
شب ۲۷ مارس: سوابیها به شهر لوگو از قلمرو گالها حمله میکنند. فرماندار آنجا کشته میشود.
شکست امپراتور روم، ماژوریان، بهدست ویزیگوتها.
جدایی کلیسای قبطی از کلیسای ارتودوکس اسکندریه.
مرگها
۲۰ اکتبر: آئلیا یودوسیا همسر تئودوسیویس دوم امپراتور روم.
کلودیو رئیس قبایل سالی فرانکی.
۴۶۰ (میلادی) | مراسم بیست و چهارمین دوره کتاب سال جمهوری اسلامی ایران در بهمن ۱۳۸۵ در تهران برگزار شد.
برگزیدگان
منابع
کتاب سال ایران | مراسم چهارمین دوره کتاب سال جمهوری اسلامی ایران در بهمن ۱۳۶۵ در تهران برگزار شد.
آثار منتخب
منابع
کتاب سال ایران | چالوولو یک روستا و دهکده در شهرستان سالیان در جمهوری آذربایجان است.
منابع
مناطق مسکونی در شهرستان سالیان | آلوکسیلون (سرده) نام یک سرده از تیره چنارسانان پراتسی است.
منابع
آلوکسیلون
درختان زینتی
سردههای شکرپارگان
چنارسانان استرالیا | چهارباله نام یک سرده از راسته سوفماهیسانان است.
منابع
سوفماهیسانان |
fb440b88-622a-4c2d-8020-099b1bfa53dc | شاهنشاهی ساسانی | در سال ۶۱۳، در خارج از انطاکیه، سرداران ایرانی، شهربراز و شاهین بهمنزادگان، یک ضدحمله سنگین که توسط شخص هراکلیوس، امپراتور روم رهبری میشد را شکست دادند. پس از آن، پیشروی ایرانیها بیوقفه ادامه یافت. اورشلیم در سال ۶۱۴ سقوط کرد و صلیب راستین به دست ایرانیها افتاد، شیئی که از نظر رومیهای مسیحی، مقدستر از آن در دنیا وجود نداشت. اسکندریه در سال ۶۱۹ سقوط کرد، و باقیمانده مصر هم در سال ۶۲۱ به دست ساسانیان افتاد. رؤیای ساسانیان مبنی بر بازگرداندن مرزهای ایران به دوران هخامنشیان تقریباً برآورده شده بود، در حالیکه امپراتوری بیزانس در آستانه فروپاشی بود. این اوج گسترش قلمرو ایران همراه بود با شکوفایی تمدن ایرانی در زمینه هنر ایرانی، موسیقی ایرانی و معماری ایرانی. | شهربراز و شاهین بهمنزادگان نام چه کسانی است؟ | false | {
"answer_start": [
32
],
"text": [
"سرداران ایرانی"
]
} | پیرَگِ شَهرْوَراز یا شَهرْبَراز (به شهروَراز) (درگذشته در ۹ ژوئن ۶۲۹) بیست و هفتمین پادشاه شاهنشاهی ساسانی از ۲۷ آوریل ۶۲۹ تا ۹ ژوئن ۶۲۹ بود. او اردشیر سوم را کشت و تخت پادشاهی را غصب کرد و خودش هم پس از چهل روز توسط اشرافزادگان ساسانی کشته شد. شهربراز پیش از غصب تخت پادشاهی، یکی از اسپهبدهای خسرو پرویز بود. نام شهربراز در واقع یک عنوان افتخاری به معنای «گراز شاهنشاهی» است که نشان از چیرهدستی او در فرماندهی نظامی و همچنین شخصیت ستیزهجوی او دارد. در ایران باستان، گراز با ایزد وهرام در اساطیر زرتشتی همپیوند بود و نماد پیروزی بهشمار میرفت. سرعتی که شهربراز و بهمن، دو سردار خسرو پرویز، سوریه، فلسطین، آناتولی، مصر و حتی لیبی دوردست را تسخیر کردند، «حیرتانگیز» شمرده شدهاست.
پیشزمینه و خانواده
شهربراز از خاندان مهران بود که یکی از هفت خاندان پارتی بهشمار میرفت. او فرزند شخصی به نام اردشیر بود. او بعدها به ارتش ساسانیان پیوست و در آنجا به مناصب و مقامهای بالایی دست یافت و به عنوان سپهبد نیمروز گماشته شد. او با میرهران خواهر خسرو پرویز، پادشاه ساسانی پیوند زناشویی بست که از او یک پسر به نام شاپور شهروراز داشت. همچنین شهربراز پسر دیگری به نام نیکتاس ایرانی داشت که ممکن است از همان زن یا از یک زن دیگرش باشد.
جنگ علیه امپراتوری بیزانس
نخستین باری که از شهربراز نام برده شده هنگامی بود که خسرو پرویز آخرین و فاجعهبارترین جنگ خود از سری جنگهای ساسانی-بیزانسی را آغاز کرد که این جنگ تا ۲۶ سال به درازا کشید. خسرو پرویز به همراه شهربراز و دیگر سپهبدهای بزرگش، قلعه دارا و ادسا را در سال ۶۰۴ تسخیر کردند و در شمال، بیزانسیها تا مرزهای کهن خود که مربوط به پیش از جنگ سال ۵۹۱ میشد، رانده شدند. در نبردهای سال ۵۹۱، خسرو پرویز بیشتر ارمنستان ایران، بخشهایی از میانرودان و نیمهٔ غربی پادشاهی ایبری را به بیزانسیها داده بود. خسرو پرویز پس از بازپسگیری این سرزمینها، از میدان نبرد دست کشید و میدان نبرد را به بهترین سپهبدهایش سپرد. شهربراز یکی از آنان بود. در سال ۶۱۰، هراکلیوس، یک ارمنی که احتمالاً از نژاد اشکانیان بود، بر ضد فوکاس، پادشاه بیزانسی شورش کرد و او را کشت و خود را پادشاه امپراتوری بیزانس خواند. در ۶۱۳، پس از اینکه شاه بیزانس شد، ضدحملهٔ بزرگی را علیه ساسانیان در بیرون از انطاکیه به راه انداخت، اما شهربراز قاطعانه او را شکست داد. نبرد انطاکیه آسیب سنگینی بر ارتش بیزانس وارد کرد و شهربراز انطاکیه را گشود تا ساسانیان دسترسی کشتیرانی به دریای مدیترانه داشته باشند.
هراکلیوس و برادرش تئودور و همچنین ژنرال نیکتاس، پس از شکست بیزانس در بیرون از انطاکیه، ارتشهای خود را در سوریه با هم آمیختند، اما باز شهربراز آنها را شکست داد. نیروهای شهربراز شهر دمشق را محاصره و تسخیر کردند و شمار زیادی از سپاهیان بیزانسی را به بند کشیدند. افزون بر آن، شهربراز همچنین لشکری از روم را در درعا شکست داد که این شکست، از دید اعراب تا آن اندازه مهم آمده بود که آن را در قرآن ذکر کردهاند.
از برجستهترین رویدادها در دوران شهربراز هنگامی بود که او ارتش ساسانیان را به فلسطین | همراه این دو چهرهٔ قدرتمند، تیسفون را تسخیر و اردشیر سوم و بسیاری از اشرافزادگان ساسانی را اعدام کرد، که از جمله این اشرافزادگان میتوان به وزیر اردشیر، ماهآذر گشنسب اشاره نمود. سپس شهربراز شاه جدید امپراتوری ساسانی شد. کاردارگان که پس از غصب تخت شاهی مخالف شهربراز بود کشته شد.
هراکلیوس همچنین فرزند مسیحی شهربراز، نیکتاس ایرانی را جانشین شهربراز خطاب کرده بود. جانشینی یک ایرانیِ مسیحی بر تخت شاهی ساسانی، راه را برای مسیحی کردن ایران میگشود. پس از مدتی، شهربراز، شمتا فرزند یزدین، را در کلیسای مرقه مصلوب کرد. دلیل این اعدام این گونه گزارش شده که شمتا در زمان پادشاهی خسرو پرویز به شهربراز توهین کرده بودهاست. چهل روز بعد، در مراسمی، شخصی به نام فرخ هرمزد، با پرتاب یک نیزه به سوی شهربراز، او را کشت. فرخ هرمزد سپس به بوراندخت، دختر خسرو پرویز، کمک کرد تا به پادشاهی برسد.
تأثیرات
شهربراز نقش بسیار برجستهای در آخرین جنگ ایران و روم شرقی و رویدادهایی که پس از جنگ رخ دادند، بازی کرد. نتیجهٔ شورش او در برابر خسرو پرویز، پیروزی شکستآمیز بیزانس در برابر شاهنشاهی ساسانی بود و باعث شد شاهنشاهی ساسانی، درگیر جنگ داخلی شود. پس از مرگ شهربراز، فرزندش شاپور، بوراندخت را از پادشاهی برکنار کرد و خود را شاه امپراتوری ساسانی خواند. پادشاهی شاپور هم خیلی نپایید و خیلی زود اشرافزادگان ساسانی او را برکنار کردند. در همان دوره، نیکتاس ایرانی، فرزند شهربراز، به خدمت نظام بیزانسی وارد شد و بعدها در نبرد یرموک از رشتهجنگهای بیزانس و اعراب، از سرداران بیزانسی بود.
جستارهای وابسته
شاهین بهمنزادگان
محاصره کنستانتینوپول
محاصره تیسپون (۶۲۹)
نبرد انطاکیه
نبرد نینوا
محاصره اورشلیم
نبرد ایسوس (۶۲۲)
پانویس
منابع
پیوند به بیرون
}}
اسپهبدها
افراد جنگ ۶۰۲–۶۲۸ ایران و روم
افراد جنگهای ایران–روم
اهالی ایران در سده ۷ (میلادی)
پادشاهان ایرانی کشتهشده
حکمرانان خاورمیانه در سده ۷ (میلادی)
خاندان مهران
خسرو پرویز
درگذشتگان ۶۲۹ (میلادی)
درگذشتگان ۶۳۰ (میلادی)
سده ۷ (میلادی)
شاهان مقتول سده ۷ (میلادی)
شاهنشاهان سده ۷ (میلادی) ساسانی
شخصیتهای شاهنامه
شورشیان در برابر شاهنشاهی ساسانی
شورشیان قرون وسطی
شورشیان
فرماندهان خسرو پرویز
فرماندهان ساسانی
کشتهشدگان با زوبین
مرزبانهای ساسانیان مصر
مصر (استان روم) در سده ۷ (میلادی) | شاهین فرزند وهومن یا بهمن است که با نماد فروهر نمایش داده می شود . شاهین همان فر ایزدیست که حکمت و دانش را به انسان می بخشد.
شاهین (Falco) سردهای از پرندگان شکاری در تیره شاهنیان (Falconidae) که شامل چندین گونه پرنده شکاری میشود و هر یک از آنها ممکن است شاهین نامیده شوند.
شاهین به پرندهای شکاری با نام علمی Falco pelegrinoides هم گفته میشود. این پرنده شاهین بربری یا بحری هم نامیده میشود.
شاهین به پرندهای شکاری با نام علمی Falco peregrinus هم گفته میشود. این پرنده شاهین معمولی یا بحری هم نامیده میشود.
شاهین وهمنزادگان از سپهبدان ارتش ایران در دوره ساسانی بود.
شاهین از نامهای فارسی پسران است.
موشک شاهین نام مدل تولید ایران موشک زمین بههوای آمریکایی هاوک است.
شاهینشهر شهری است از توابع اصفهان.
شاهیندژ شهری است از استان آذربایجان غربی.
شاهین ترازو
باشگاه فوتبال شاهین تهران باشگاه فوتبال قدیمی.
باشگاه فوتبال شاهین بوشهر باشگاه فوتبال شاهین بوشهر یکی از تیمهای فعال در استان بوشهر.
باشگاه فوتبال شاهین لردگان باشگاه فوتبال شاهین لردگان یکی از تیم های فعال در استان چهارمحال و بختیاری.
هواپیمای شاهین یک هواپیمای تشریفاتی در ایران بود.
سایپا شاهین خودروی ساخت شرکت سایپا.
صفحههای ابهامزدایی مکانها
صفحههای ابهامزدایی نام خانوادگی
صفحههای ابهامزدایی نام کوچک | شاهین بهمنزادگان سیستانی (به زبان پارسی شاهین وهمن زادگان) یکی از سرداران ساسانی در زمان هرمزد چهارم و خسرو پرویز بود. شاهین بهمنزادگان از طرف پدر از خاندان بزرگ سورن(سیستان) بود و از طرف مادر از خاندان بزرگ کارن.
ما در تاریخ ایران در زمان ساسانیان و در زمان جنگ خسرو پرویز با بیزانس به نام شاهین بهمن زادگان برمیخوریم. (سال ۶۰۲ میلادی) پس از شروع جنگ خسرو پرویز با روم، شاهین همراه نارسیس سردار رومی، توانستند تمامی قلعههای بینالنهرین از جمله شهر استراتژیک دارا و آمد را تصرف کنند. پس از این پیروزیها خسرو پرویز شاهین بهمن زادگان را به پایتخت فرا خواند و با ۳۸ هزار سوار و پیاده مأمور حمله به ارمنستان روم کرد.
شاهین پس از اینکه به ارمنستان روم رسید، در آنجا سپاه ارمنی را شکست داد و دو شهر ارمنی ساتالا و تئودوسیپولیس را به تصرف خود درآورد.
شاهین در تیرماه سال ۶۱۰ میلادی همراه ارتش ایران تمامی نواحی آباد و حاصلخیز گالاتی و سپس پافلاگونی را کمتر از ده ماه از چنگ بیزانسیان خارج کرد. پس از آن شاهین توانست در جنگی بزرگ آندره سردار رومی را در آسیای صغیر شکست دهد و آخرین ایالت آسیای صغیر یعنی شهر بی تی نی را به تصرف درآورد. به دنبال این پیروزیهای درخشان شاهین توانست شهرهایی همچون ارزروم، قیصریه مازاکا و حتی کالسدون نزدیکترین شهر به پایتخت بیزانس را به تصرف درآورد.
در هنگام فتح کالسدون بود که هراکلیوس با شاهین بهمن زادگان دیدار کرد و از اون درخواست صلح کرد، شاهین نیز درخواست هراکلیوس را به خسرو پرویز رساند، از آنجایی که خسروپرویز بسیار بد بین بود از این عمل شاهین خشمگین شد و طی نامه ای اون را سرزنش کرد که چرا جنگ را متوقف کردهاست و چرا هنگام دیدار هراکلیوس او را دستگیر نکرده و به تیسفون نفرستادهاست؟!
شهر کالسدون نیز در همان سال یعنی ۶۱۹ میلادی سقوط کرد و هدف بعدی شاهین شهر قسطنطنیه بود. شاهین با بای یان رهبر قبایل آوار متحد شد و به قسطنطنیه حمله بردند. ارتش ایران و متحدانش به دلیل نداشتن نیروی دریایی نتوانستند قسطنطنیه را به تصرف درآورند و حتی پای یک سرباز ایرانی هم بر روی حصار قسطنطنیه نرسید. به دلیل همین شکست قبایل آوار از ایرانیان جدا شدند. پس از جدا شدن آوارها که مردمی بسیار جنگ جو بودند، مدافعان رومی قسطنطنیه از شهر بیرون آمده و به فرماندهی تئودور برادر هراکلیوس توانستند در کنار دروازههای شهر قسطنطنیه سپاه ایران را در جنگی بسیار بزرگ شکست دهند و سپاه ایران ناچار به سوی شهر کالسدون عقبنشینی کرد و رومیان این بار سپاه ایران را در شهر کالسدون به محاصره درآوردند. در این هنگام بود که شاهین دچار بیماری شدیدی شد، پزشک سپاه بهطور محرمانه به بزرگان سپاه ایران گفت که شاهین توسط سم مهلکی که فقط در دربار یافت میشود مسموم شدهاست. (به عقیده مورخان خسرو پرویز دستور قتل وی را صادر کرده بود) شاهین پس از چند هفته درگذشت و فرماندهی سپاه ایران بر عهده رازاتس دیگر سردار ایرانی محول شد که آنان با تسلیم کردن شهر کالسدون توانستند باقی مانده سپاه ایران را به تیسفون برسانند. (سال ۶۲۶ پس از میلاد مسیح)
پس از مرگ شاهین بهمن زادگان که | ۶۳۰ (میلادی) ششصد و سیمین سال تقویم میلادی است.
مناسبتها
رویدادها
اردشیر سوم، شاهنشاه خردسال ساسانی بهدست اسپهبد شهربراز کشته میشود و شهربراز بر تخت شاهی مینشیند. اما خود او نیز چند ماه بعد بهقتل میرسد.
زادگان
۷ نوامبر - کنستانس دوم، امپراتور بیزانس
درگذشتگان
۲۷ آوریل - اردشیر سوم، شاهنشاه ساسانی
۹ ژوئن - شهربراز، شاهنشاه ساسانی
۶۳۰ (میلادی) | کارداریگان یکی از ژنرالهای دورهٔ ساسانی در ابتدای قرن هفتم میلادی بود که در جنگ ایران و روم شرقی (۶۲۸–۶۰۲ میلادی) به مبارزه پرداخت وی از خاندان سورن بود او را معمولاً از دیگر ژنرال ایرانی با همین نام که در دههٔ ۵۸۰ میلادی خدمت میکرد، جدا میدانند. نام او در واقع یک عنوان افتخاری به معنی «شاهین سیاه» است.
زندگینامه
وقتی که خسرو پرویز (سلطنت از ۵۹۰–۶۲۸ میلادی) جنگی را علیه فوکاس (سلطنت از ۶۰۲–۶۱۰) اعلان کرد، در حوالی سالهای ۶۰۷/۶۰۸ کارداریگان و شهربراز را برای مقابله علیه مواضع بیزانسی به ارمنستان و آناتولی فرستاد. بر طبق منبعی به زبان سریانی، که در رویدادنامه تئوفانس هم بازگو شده است، نیروهای کارداریگان شهرهای بسیاری را به تصرف خود در آوردند، ارمنستان را تسخیر کردند، و کاپادوکیه، گالاتیا و پفلاگونیا را طی کردند و در سال ۶۰۸ یا ۶۰۹، به خالیکدون، در آن سوی پایختن بیزانسی در قسطنطنیه رسیدند. با این حال، این اطلاعات توسط محقیقین امروزی نادرست دانسته شدهاند.
کارداریگان مجدداً در سال ۶۲۶ میلادی به عنوان معاون شهربراز در ارتش ساسانی ظاهر میشود، که او در محاصره کنستانتینوپول به همراه آوارهای اوراسیایی هم شرکت میجوید. در این محاصره، یک ناوگان متعلق به اسلاوهای مطیع آوارها توسط بیزانسیها، ایرانیها را مجبور کرد تا نقشی منفعلانه در محاصره ایفا کنند، که در نهایت شکست خورد. در این برهه، خسرو پرویز نامهای به کارداریگان فرستاد و به او دستور داد تا شهربراز را به قتل برساند، فرماندهی ارتش را بر عهده بگیرد، و به ایران برگردد. این نامه توسط بیزانسیها قاپیده شد، آنها این نامه را تغییر دادند و در آن نوشتند که خسرو پرویز دستور داده ۴۰۰ نفر از افسران ارتش ایران به قتل برسند. این کار باعث شد شورشی علیه خسرو دربگیرد، و شهربراز و ارتشش تصمیم گرفتند با امپراتور بیزانسی، هراکلیوس (سلطنت از ۶۱۰–۶۴۱) متحد شوند.
کارداریگان از آن پس به طور وفادارانهای از شهربراز در برابر خسروپرویز پشیبانی کرد. در سال ۶۲۹، پس از سرنگون شدن خسرو پرویز، شهربراز شاه مشروع ساسانی، اردشیر سوم (ساسانی) را به قتل رساند و خودش را شاه خواند. پس از این واقعه، کارداریگان به مقابله با فرمانده پیشین خود پرداخت، اما شکست خورد و کشته شد.
منابع
افراد جنگهای ایران–روم
اهالی ایران در سده ۷ (میلادی)
درگذشتگان ۶۲۹ (میلادی)
زادگان سده ۶ (میلادی)
فرماندهان خسرو پرویز
شورشیان در برابر شاهنشاهی ساسانی
فرماندهان ساسانی
افراد جنگ ۶۰۲–۶۲۸ ایران و روم | پسقراول، بیباک از تیرهایی که ایرانیها با کمان شلیک میکردند، به آنسوی پل تاخت و جریان جنگ را بر ضد ایرانیها دگرگون کرد. شهربراز به یک یونانی مرتد، تحسین خود از هراکلیوس را چنین ابراز داشت: «پادشاهتان را ببینید! او مثل یک سندان از این تیرها و نیزهها نمیترسد!». این جنگ برای بیزانسیها یک عقبنشینی موفقیتآمیز بهشمار میرفت که مدیحهسرایان به بزرگنمایی آن پرداختهاند. پس از جنگ، ارتش بیزانسی زمستان را در ترابزون گذراند.
محاصره قسطنطنیه
شهربراز همراه یک ارتش کوچکتر، توانست از محاصره هراکلیوس بگریزد و یکراست به سمت خالکیدون رفت، جایی که نیرویی ساسانی در تنگه بسفر در آنسوی قسطنطنیه قرار داشت. خسرو پرویز با خاقان آوارهای اوراسیایی هماهنگ کرده بود تا یک حملهٔ هماهنگشده بر قسطنطنیه را از سوی اروپا و آسیا آغاز کنند. ارتش شهربراز در خالکیدون جای گرفت، در حالیکه آوارها را در سوی اروپایی قسطنطنیه مستقر شدند و آبگذر والنز را نابود کردند. با اینکه نیروی دریایی بیزانس در تنگنا مانده بود، ساسانیان نمیتوانستند نیرو به سوی اروپایی قسطنطنیه بفرستند تا به همپیمانان خود یاری رسانند. این به کاهش اثر محاصره انجامید، چرا که ساسانیان در جنگهای محاصرهای استاد بودند. افزون بر آن، ساسانیان و آوارها در برقراری ارتباط با یکدیگر از این سو به آن سوی تنگه بسفر که از آن حفاظت میشد، مشکل داشتند. هرچند که بیشک، ارتباطهایی بین این دو وجود داشتهاست.
در ۷ اوت ۶۲۶ میلادی، ناوگانی از کلکهای ساسانی که سپاهیان را از این سو به آن سوی تنگه بسفر میبرد، توسط کشتیهای بیزانسی محاصره و نابود شد. اسلاوهایی که در بین آوارها بودند سعی کردند از آن سوی شاخ طلایی به باروهای دریایی حمله کنند، در حالی که قشون اصلی آوارها به باروهای زمینی حمله کردند. قایقهای اسلاوی به کشتیهای بونوس پاتریسیانی تاختند و آن را نابود کردند. حمله زمینی آوارها از ۶ تا ۷ اوت شکست خورد. با رسیدن آوازه اینکه تئودور با قاطعیت شاهین را شکست داده (ظاهراً شاهین بر اثر اندوه زیاد مرده بود)، آوارها در عرض دو روز به سرزمین پشت ساحل بالکان عقبنشینی کرده و دیگر هرگز بهطور جدی به قسطنطنیه حمله نکردند. با اینکه ارتش شهربراز هنوز در کلسدان اردو زده بود، خطر از سر قسطنطنیه گذشته بود.
خسرو پرویز، دلسرد از شکست شهربراز، پیکی با نامه به کاردارگان فرستاد که جانشین شهربراز در ارتش غربی بود. خسرو در نامه گفت که کاردارگان باید شهربراز را بکشد و ارتش را به تیسفون بازگرداند، اما سربازان بیزانسی جلوی آورندگان نامه را در گالاتیا گرفتند و نامه را به کنستانتین سوم (فرزند هراکلیوس) دادند که او نامه را به پدرش داد. هراکلیوس پس از خواندن نامه، پیشنهاد کرد که نامه را در دیداری در قسطنطنیه به شهربراز رد کنند. شهربراز درخواست را پذیرفت و با هراکلیوس در قسطنطنیه دیدار نمود و پس از خواندن نامه به نیروهای هراکلیوس پیوست. سپس شهربراز محتوای نامه را برگرداند، به گونهای که خسرو گفته که ۴۰۰ نفر از افسران باید کشته شوند، تا مطمئن شود که کاردارگان و سپاهیان به او وفادار میمانند. شهربراز ارتشش را به شمال سوریه برد که در آنجا میتوانست در یک لحظه تصمیم بگیرد که با خسرو پرویز باشد یا هراکلیوس. با بیطرفی شهربراز، هراکلیوس موفق شد دشمنش | تحت تسلط بیزانس بسیار ضعیف شد، پس از اینکه توسط ایران تسخیر شد، صلح، رواداری و مرمت در آنجا پایدار شد. در ۶۲۶، شهربراز با شاهنشاه ساسانی، خسروپرویز به ستیر برخاست و بر ضد او شورش کرد. مشخص نیست که شهرآلانیوزان از چه کسی در این میان حمایت کرده است، چرا که پس از آن از او در هیچ منبعی نام برده نشده و سرنوشت او نامشخص است. پس از او، از شهربراز به عنوان حاکم استان مصر یاد شده است.
از دست دادن مصر
دوره حکومت ساسانیان بر مصر هنگامی به پایان رسید که شهربراز با امپراتور بیزانس، هراکلیوس متحد شد، به این صورت که هراکلویس به شهربراز وعده تخت شاهنشاهی ساسانی را داد و در ازای آن شهربراز مصر را تحویل بیزانس دهد. اما در نهایت شهربراز به دست بزرگان ساسانی کشته شد.
سلطنت ایوبیان
ایوبیان، دودمانی کردتبار مسلمان و سنی مذهب بود که صلاحالدین ایوبی به مرکزیت مصر بنیاد گذاشت. این سلسله در طول قرون ۱۲ و ۱۳ میلادی بر بخش عظیمی از خاورمیانه حکم میراند. این سلسله پس از دودمان فاطمیان و زنگیان به حکومت رسید و دست به فتوحات گستردهای در سراسر خاورمیانه زد. سرانجام صلاحالدین با شکست پادشاهی اورشلیم در جنگ حطین سرزمین مقدس را ضمیمه خاک ایوبیان کرد.
آنها همچنین یمن، حجاز، شرق عربستان، بخشهایی از میانرودان، شمال آفریقا و شهر هایی مانند مکه و مدینه را تحت سلطه خود درآوردند.
نگارخانه
جستارهای وابسته
کمبوجیه دوم
اردشیر سوم
داریوش دوم
خسروپرویز
شهربراز
صلاحالدین ایوبی
منابع
تاریخ مصر بر پایه دوره
دودمانهای مصر باستان
شاهنشاهی ساسانی
مصر باستان
مصر هخامنشی | این شکست، از دید اعراب تا آن اندازه مهم آمده بود که آن را در قرآن ذکر کردهاند.
از برجستهترین رویدادها در دوران شهربراز هنگامی بود که او ارتش ساسانیان را به فلسطین برد و پس از یک محاصره خونین، اورشلیم را گشود؛ شهری که برای مسیحیان مقدس بهشمار میرفت. پس از تسخیر اورشلیم، صلیب راستین پیروزمندانه بدست ایرانیان افتاد. در ۶۱۸، شهربراز به دستور خسرو پرویز برگزیده شد تا به مصر بتازد و در ۶۱۹، اسکندریه، پایتخت مصر بیزانس، به دست ساسانیان افتاد. در زمان حمله به مصر، نیکتاس، پسرعموی هراکلیوس، فرماندار محلی مصر بود.
پس از سقوط اسکندریه، شهربراز و نیروهایش گستره فرمانروایی ساسانی از جنوب را تا رود نیل گسترش دادند. در ۶۲۱، همه این استان در دست ساسانیان بود. در ۶۲۲، هراکلیوس ضدحملهای در برابر ساسانیان در آناتولی انجام داد. شهربراز به آنجا فرستاده شد تا با او بجنگد، اما در نهایت از او شکست خورد.
پس از این پیروزی، هراکلیوس لشکر به آلبانیای قفقاز برد و زمستان را در آنجا گذراند. خسرو پرویز به شهربراز، شاهین و شهراپلاکان دستور داد نیروهای هراکلیوس را به دام اندازند. شاهین توانست لشکر بیزانسی را نابود کند. به خاطر حسادت بین فرماندهان ساسانی، شهربراز و لشکرش شتابزده کوشش کردند با پیروزی در جنگ افتخارآفرینی کنند. هراکلیوس با آنها در تیگراناکرت دیدار کرد و لشکرهای شهراپلاکان و شاهین را یکی پس از دیگری منهدم نمود. پس از این پیروزی، هراکلیوس از ارس بگذشت و در دشتهای آنسوی رود اردو زد. شاهین به همراه باقیمانده لشکرش و سپاهیان شهراپلاکان به شهربراز پیوست تا هراکلیوس را دنبال کند، اما باتلاق شتاب آنان را کند کرد. در الیوویت، شهربراز لشکرش را بخش نمود و ۶٬۰۰۰ جنگجو را برای غافلگیر کردن هراکلیوس فرستاد و بقیه نیروهایش در الیوویت ماندند. هراکلیوس در فوریه ۶۲۵ دست به شبیخون در اردوی اصلی ارتش ایران زد و آن را نابود کرد. شهربراز به سختی، بیدفاع و بهتنهایی، توانست بگریزد، او حرمسرای خود، باروبنه و نیروهای خود را از دست داد.
هراکلیوس مانده زمستان را در شمال دریاچه وان سپری کرد. در ۶۲۵، نیروهایش کوشش کردند تا به سمت فرات برگردند. در تنها هفت روز، او کوه آرارات و ۲۰۰ مایل از رودخانه مورات را میانبر زد تا دیاربکر و سیلوان را تسخیر کند که دژهای محکمی در بخش بالایی رود دجله بودند. هراکلیوس که توسط شهربراز دنبال میشد، سپس به سوی فرات پیشروی کرد. بر پایه منابع عربی، او در ساتیدما (باتمان چای امروزین) توقف کرد و شکست خورد؛ اما منابع بیزانسی، از این رخداد چیزی نگفتهاند. یک زدوخورد کوچک دیگر بین هراکلیوس و شهربراز در رود سیهون در نزدیکی آدانا روی داد. شهربراز نیروهای خود را در کنار رودخانه، آن سوی بیزانسیها مستقر کرد. پلی بر روی رودخانه پهن شد و بیزانسیها با شتاب به آنسو تاختند. شهربراز به صورت نمایشی عقبنشینی کرد تا بیزانسیها را غافلگیر کند، پیشقراولان ارتش هراکلیوس در عرض چند دقیقه نابود گشت. با وجود این، ایرانیان، از پوشش دادن پل کوتاهی کردند و هراکلیوس به همراه پسقراول، بیباک از تیرهایی که ایرانیها با کمان شلیک میکردند، به آنسوی پل تاخت و جریان جنگ را بر ضد ایرانیها دگرگون کرد. شهربراز به یک یونانی مرتد، تحسین خود از هراکلیوس | چربمو نام یک سرده از تیره شیرینزنبوران است.
منابع
پیوند به بیرون
شیرینزنبوران |
b8bf6b44-2988-4b8d-8700-bcb7c4435662 | شاهنشاهی ساسانی | در سال ۶۱۳، در خارج از انطاکیه، سرداران ایرانی، شهربراز و شاهین بهمنزادگان، یک ضدحمله سنگین که توسط شخص هراکلیوس، امپراتور روم رهبری میشد را شکست دادند. پس از آن، پیشروی ایرانیها بیوقفه ادامه یافت. اورشلیم در سال ۶۱۴ سقوط کرد و صلیب راستین به دست ایرانیها افتاد، شیئی که از نظر رومیهای مسیحی، مقدستر از آن در دنیا وجود نداشت. اسکندریه در سال ۶۱۹ سقوط کرد، و باقیمانده مصر هم در سال ۶۲۱ به دست ساسانیان افتاد. رؤیای ساسانیان مبنی بر بازگرداندن مرزهای ایران به دوران هخامنشیان تقریباً برآورده شده بود، در حالیکه امپراتوری بیزانس در آستانه فروپاشی بود. این اوج گسترش قلمرو ایران همراه بود با شکوفایی تمدن ایرانی در زمینه هنر ایرانی، موسیقی ایرانی و معماری ایرانی. | در سال 621 باقیمانده مصر به دست چه کسانی افتاد؟ | false | {
"answer_start": [
401
],
"text": [
"ساسانیان"
]
} | دودمان سی و یکم مصر (پارسی باستان: Mudrāya) اشاره به دومین فتح مصر توسط شاهنشاهی هخامنشی دارد. پس از استقلال مصر در دوران داریوش دوم، ایرانیان بار دیگر در زمان اردشیر سوم موفق به گشودن مصر شدند؛ با این حال این فتح چندان دوامی نداشت بهطوری که تقریباً یازده سال بعد و با حمله اسکندر مقدونی به ایران و سقوط شاهنشاهی هخامنشی، مصر به دست یونانیان افتاد و ضمیمه امپراتوری مقدونیه شد.
جستارهای وابسته
دودمان بیست و هفتم مصر
منابع
پیوند به بیرون
انحلالهای سده ۴ (پیش از میلاد) در مصر
ایالتها و قلمروهای بنیانگذاریشده در سده ۴ (پیش از میلاد)
ایالتها و قلمروهای منحلشده در سده ۴ (پیش از میلاد)
بنیانگذاریهای سده ۴ (پیش از میلاد) در مصر
دودمانهای مصر باستان
دهه ۳۳۰ (پیش از میلاد)
دهه ۳۴۰ (پیش از میلاد)
ساتراپیهای هخامنشیان
مصر در سده چهارم (پیش از میلاد)
مصر هخامنشی | ۴۷۳ چهارصد و هفتاد و سومین سال هجری خورشیدی است.
مناسبتها
رویدادها
زادگان
درگذشتگان
۴۷۳
سده ۵ | ۴۸۲ چهارصد و هشتاد و دومین سال هجری خورشیدی است.
مناسبتها
رویدادها
زادگان
درگذشتگان
۴۸۲
سده ۵ | ۴۷۴ چهارصد و هفتاد و چهارمین سال هجری خورشیدی است.
مناسبتها
رویدادها
زادگان
درگذشتگان
۴۷۴
سده ۵ | ۴۷۹ چهارصد و هفتاد و نهمین سال هجری خورشیدی است.
مناسبتها
رویدادها
زادگان
درگذشتگان
۴۷۹
سده ۵ | ۴۷۲ چهارصد و هفتاد و دومین سال هجری خورشیدی است.
مناسبتها
رویدادها
زادگان
درگذشتگان
۴۷۲
سده ۵ | دجِت، که با نامهای واج، زت، و اوآجی نیز شناخته میشود، چهارمین فرعون دودمان نخست مصر بود. نام هوروسی دجت به معنای «کبرای هوروس» است.
اطلاعات کمی درباره دوران فرمانروایی او در دست است اما یکی از ستونهای سنگی یادبود او به شکل بسیار خوبی باقیمانده و نام این فرعون را میتوان بر آن دید. این ستون یادبود نمایانگر نام هوروسی فرعون است و نشان میدهد که هنر مصر باستان در آن هنگام به خوبی رشد کرده بوده. دوران فرمانروایی او در بخشهای گم شده یا دزدیده شدهٔ سنگنبشته پالرمو فهرست شدهاند.
همسر دجت، خواهرش مرنیث بود. این گمان وجود دارد که زنی به نام آهانیث نیز همسر او بوده باشد. پسر دجت و مرنیث دِن نام داشت و نوهشان آنجیب بود.
منابع
حاکمان سده ۳۱ (پیش از میلاد)
دجر
فرعونهای دودمان نخست مصر
مصر در سده ۳۰ (پیش از میلاد)
مصر در سده ۳۱ (پیش از میلاد) | مراسم چهاردهمین دوره کتاب سال جمهوری اسلامی ایران در بهمن ۱۳۷۵ در تهران برگزار شد.
آثار منتخب
منابع
کتاب سال ایران | مراسم چهارمین دوره کتاب سال جمهوری اسلامی ایران در بهمن ۱۳۶۵ در تهران برگزار شد.
آثار منتخب
منابع
کتاب سال ایران | اسکراب () تعویذهای سوسک شکل و مهرهای چاپی هستند که بهطور گسترده در سراسر مصر باستان محبوب بودند. تعداد زیادی از آنها هنوز هم باقی ماندهاند. از طریق کتیبهها و گونهشناسی (باستانشناسی)، آنها ثابت میکنند که منبع مهمی از اطلاعات برای باستانشناسان و مورخان دنیای باستان هستند و مجموعه قابل توجهی از هنر مصر باستان را نشان میدهند.
جستارهای وابسته
باورهای زندگی پس از مرگ مصر باستان
مهر استوانهای
منابع
پیوند به بیرون
تعویذهای مصری
حشرات در فرهنگ
حشرات در هنر
گونههای یافتههای باستانی مصری
مهر (نشان)
نمادهای مصر باستان |
bf2db822-ff39-4a99-9448-62e0b4e4d2b9 | شاهنشاهی ساسانی | در سال ۶۱۳، در خارج از انطاکیه، سرداران ایرانی، شهربراز و شاهین بهمنزادگان، یک ضدحمله سنگین که توسط شخص هراکلیوس، امپراتور روم رهبری میشد را شکست دادند. پس از آن، پیشروی ایرانیها بیوقفه ادامه یافت. اورشلیم در سال ۶۱۴ سقوط کرد و صلیب راستین به دست ایرانیها افتاد، شیئی که از نظر رومیهای مسیحی، مقدستر از آن در دنیا وجود نداشت. اسکندریه در سال ۶۱۹ سقوط کرد، و باقیمانده مصر هم در سال ۶۲۱ به دست ساسانیان افتاد. رؤیای ساسانیان مبنی بر بازگرداندن مرزهای ایران به دوران هخامنشیان تقریباً برآورده شده بود، در حالیکه امپراتوری بیزانس در آستانه فروپاشی بود. این اوج گسترش قلمرو ایران همراه بود با شکوفایی تمدن ایرانی در زمینه هنر ایرانی، موسیقی ایرانی و معماری ایرانی. | مقدسترین شیئ از نظر رومیهای مسیحی چیست؟ | false | {
"answer_start": [
232
],
"text": [
"صلیب راستین"
]
} | وولگات یا ولگاته یا ولگاتا یا قانون مقدس غربی؛ قدیمیترین متن موجود از تمام کتاب مقدس و متن لاتینی رسمی کلیسای کاتولیک رومی است. این متن در اواخر قرن ۴ میلادی توسط ژروم یا همان هیرونوموس تهیه شد تا جانشینی متن لاتینی قدیمی شود که از یونانی ترجمه شده بود. وولگات از قرن ۵ میلادی در مغرب زمین رواج داشت و در اوایل قرون وسطی همه جادر کلیسای کاتولیک رومی متداول بود و همه ترجمههای نخستین به زبانهای محلی از روی کتاب صورت گرفتهاست. در نسخههای وولگات اختلافاتی وجود داشت.
در سال ۱۵۴۶ شورای دینی ترانت وولگات را متن رسمی قرار داد و در سال ۱۵۹۲ متن رسمی بدون تحریفات و نسخه بدلها توسط پاپ کلمنس هشتم چاپ شد و رواج یافت. همهٔ چاپهای بعدی وولگات از روی همین چاپ کلمنس صورت گرفتهاست. در سال ۱۹۳۳ پاپ عدهای را مأمور کرد تا با مراجعه به همهٔ نسخههای قدیمی در وولگات تجدید نظر کامل به عمل آورند. کار این تجدید نظر زیر نظر کمیسیونی منصوب از طرف پاپ پل ششم در ۱۹۶۵ ادامه یافت.
منابع
Wikipedia contributors, "Vulgate," Wikipedia, The Free Encyclopedia, http://en.wikipedia.org/w/index.php?title=Vulgate&oldid=439810987 (accessed July 24, 2011).
پیوند به بیرون
ولگاته
آثار جروم
اصطلاحات مسیحی
تاریخ کلیسای کاتولیک
زبان لاتین
کتاب مقدس
کتابهای سده ۵ (میلادی)
مسیحیت غربی | یوحنای انجیلی مقدس یا یوحنای پاتموس یا یوحنای بشارت دهنده یکی از حواریون مسیح بود. کتاب مکاشفه یوحنا منسوب به اوست.
منابع
پیوند به بیرون
الهیدانان ارتدوکس شرقی
زادگان ۱۵ (میلادی)
قدیسان کلیسای ارتدکس شرقی
قدیسان اهل سرزمین مقدس
قدیسان کاتولیک رومی
قدیسان کلیسای آنگلیکان
قدیسان مسیحی در سده ۱ (میلادی)
قدیسان مسیحی عهد جدید
درگذشتگان ۱۰۰ (میلادی)
نویسندگان سده ۱ (میلادی)
یوحنا
چهار انجیلی | اوسبیوس سوفرونیوس هیهرونیموس متولد ۳۴۷ در دالماسی – متوفّی ۳۰ سپتامبر ۴۲۰ در بیت لحم که با نام ژِروم قدّیس یا یِرُنیموس قدّیس نیز شناخته میشود؛ کشیش ایلیریایی بود. وی بیشتر به خاطر ترجمه کتاب مقدس از عبری به لاتین (کتابی که اکنون به ولگاته مشهور است) مورد توجه واقع شدهاست، ژِروم در کلیسای کاتولیک رم و کلیسای ارتدکس شرقی به عنوان قدیس مورد احترام قرار گرفته و وُلگاته هنوز از منابع مهم متون مسیحی بهشمار میرود.
وی پس از تکمیل تحصیلات به سفر مشرق پرداخت. در سال ۳۷۵ میلادی در انطاکیه مسیح را خواب دید و مسیح وی را از پرداختن به علوم بتپرستان ملامت کرد بنابراین او به مطالعات خود پایان داد و بیابان رفت و زندگی زاهدانهای در پیش گرفت و به بحث و تحقیق در کتاب مقدس پرداخت و به همین منظور زبان عبری را یادگرفت. در سال ۳۸۷ به انطاکیه بازگشت و سال بعد به مقام کشیشی منصوب شد. پس از آن به قسطنطنیه رفت تا به تحصیل علوم مسیحی بپردازد. در سال ۳۸۲ به دعوت پاپ داماسوس اول به رم رفت و ضمت تحقیق در علوم کلیسایی منشی پاپ شد. خردهگیری ژروم از پرداختن روحانیون مسیحی به زخارف دنیایی مخالفانی بر ضد او برانگیخت و چون داماسوس درگذشت به مشرق بازگشت.
از سال ۳۸۶ تا زمان مرگش در دیری که یکی از زنان متشخص برای او در بیتاللحم ساخته بود، باقی ماند و در اینجا به کار بزرگ تجدید نظر در ترجمه لاتینی کتاب مقدس اشتغال یافت. او همچنین شرحهایی بر رسالههای بولس نوشت، مواعظ اوریگنس را ترجمه کرد، جزئی از ترجمههای لاتینی متن هفتادی کتاب مقدس را مورد تجدید نظر قرار داد، کتاب اشعیا و انبیای دیگر و کتابهای مزامیر و پادشاهان و ایوب را از عبری ترجمه کرد. متن ژروم اساس وللگات را تشکیل دادهاست. کتاب دویریس ایالستریبوس از آثار دیگر اوست که شرح آثار و حال نویسندگان بزرگ مسیحی از دوران رسولان تا روزگار اوست
نگارخانه
منابع
Wikipedia contributors, "Jerome," Wikipedia, The Free Encyclopedia, http://en.wikipedia.org/w/index.php?title=Jerome&oldid=440371832 (accessed July 24, 2011).
پیوند به بیرون
زندگی سنت ژرُم
الهیدانان مسیحی سده ۴ (میلادی)
الهیدانان مسیحی
اهالی روم در سده ۴ (میلادی)
اهالی روم در سده ۵ (میلادی)
اهالی روم
پدران کلیسا
پزشکان کلیسا
پژوهشگران ترجمه
تاریخنگاران سده ۴ (میلادی)
تاریخنگاران سده ۵ (میلادی)
خاکسپاریها در بیتلحم
درگذشتگان ۴۲۰ (میلادی)
زادگان ۳۴۷ (میلادی)
قدیسان کلیسای آنگلیکان
قدیسان مسیحی در سده ۵ (میلادی)
قدیسان
کاتولیکهای رومی اهل کرواسی
کاتولیکهای رومی
گاهنگاران
مترجمان سده ۴ (میلادی)
مترجمان سده ۵ (میلادی)
نامهنگاران لاتین | دیوشناسی مسیحی () بررسی دیوان از نقطه نظر مسیحیت است. این دیوشناسی در درجه اول براساس کتاب مقدس (عهد عتیق و جدید)، تفاسیر این کتابهای مقدس، دستنوشتههای فیلسوفان و زاهدان اولیه مسیحی و رسوم و افسانههای مرتبط است که با دیگر عقاید ترکیب شدهاند.
ظهور و رشد
شیطانشناسی
شیطانها در مسیحیت | فُیبه نخستین زن مسیحی است که در قرن اول مسیحیت٬ نام وی درکتاب مقدس ذکر شده است. نام فیبه توسط پولس رسول در رساله به رومیان در آیات ۱و۲ از باب شانزدهم آورده شدهاست. بنابر روایت عهد جدید٬ سالهای نخست فعالیت کلیسا، فیبه به عنوان نخستین پرستار به روم فرستاده شد.
جستارهای وابسته
پرستار
کتاب مقدس
منابع
زنان در عهد جدید
زنان در کتاب مقدس
شماسها
قدیسان اهل یونان
قدیسان زن مسیحی سده ۱ (میلادی)
قدیسان کاتولیک رومی اهل یونان
قدیسان کلیسای آنگلیکان
قدیسان مسیحی عهد جدید | عدد وحش مفهومی برگرفته از کتاب مکاشفه یوحنا در عهد جدید، یکی از کتب مقدس مسیحیان میباشد. در اکثر نسخ موجود این عدد ۶۶۶ ذکر شده و در ترجمههای نوین کتاب مقدس بازتاب پیدا کردهاست. البته شکهایی در مورد صحت ۶۶۶ وجود دارد چون قدیمیترین نسخه موجود از کتاب مکاشفه یوحنا، پاپیروس ۱۱۵ از قرن سوم میلادی، عدد ۶۱۶ را به کار میبرد. برخی از دانشوران بر این عقیده هستند که عدد ۶۶۶ کد مربوط به نرون (Nero)، امپراتور روم، است. بقیه آن را عدد ۶۱۶ که کدی برای امپراتور رومی کالیگولا (Caligula) در نظر میگیرند.
جستارهای وابسته
منابع
آخرتشناسی در مسیحیت
اصطلاحات مسیحی
شش در مکاشفه یوحنا
شیطانها در مسیحیت
عبارتهای کتاب مقدس
عددشناسی
عهد جدید
مکاشفه یوحنا
مناقشههای مربوط به مسیحیت
کلمهها و عبارتهای عهد جدید
محمد | مدخل الهیات، شناختهشدهترین کتاب توماس آکویناس است. این کتاب هر چند ناتمام است ولی یک کتاب کلاسیک تاریخ فلسفه و از پرنفوذترین کتابها در ادبیات فلسفی غرب بوده و به زبان لاتین نگاشتهشدهاست.
در سراسر این کتاب، آکویناس به متنهای مقدس، ارسطو، آگوستین، و دیگر دانشمندان یهود، یونانی، رومی، مسیحی و مسلمان ارجاع میدهد.
این کتاب دارای سه فصل اصلی است و هریک از این فصلها درباره یک زیربخش الهیات مسیحی است.
منابع
آثار تامس آکویناس
اخلاقگرایی اقتصادی
اصطلاحات مسیحی
الهیات
کتابهای الهیات مسیحی
کتابهای سده ۱۳ (میلادی)
کتابهای لاتین سده ۱۳ (میلادی)
مسیحیت
کتابهای ناتمام | آدلاید ایتالیا (; 931 – ) یک قدیس مسیحی اهل آلمان بود.
منابع
پیوند به بیرون
امپراتریسهای امپراتوری مقدس روم
اهالی آلمان در سده ۱۰ (میلادی)
اهالی اورب، سوئیس
اهالی بورگوین
حاکمان زن در سده ۱۰ (میلادی)
درگذشتگان ۹۹۹ (میلادی)
دودمان اتونی
دوشسهای زاکسن
زادگان ۹۳۱ (میلادی)
زنان آلمان قرون وسطی
زنان نماینده پادشاه
قدیسان کاتولیک رومی اهل آلمان
قدیسان کاتولیک رومی اهل فرانسه
قدیسان مسیحی در سده ۱۰ (میلادی)
قدیسان مسیحی زن قرون وسطی
ملکههای همسر آلمان
ملکههای همسر ایتالیا
نایبالسلطنههای زن | رأیگیری موافقتی تناسبی نوعی نظام انتخاباتی چندبرنده و صورت تعمیمیافتهٔ رأیگیری موافقتی است که خود نوعی نظام انتخاباتی تکبرنده میباشد.
پانویس
منابع
نظامهای انتخاباتی
نظامهای انتخاباتی نیمهتناسبی
نظامهای انتخاباتی نمایندگی تناسبی | منظور از انقلاب فرهنگی ممکن است یکی از موارد زیر باشد:
انقلاب فرهنگی ایران
انقلاب فرهنگی روسیه
انقلاب فرهنگی چین |
89396abc-f855-49a5-9bd5-80bdfa909aca | شاهنشاهی ساسانی | در سال ۶۱۳، در خارج از انطاکیه، سرداران ایرانی، شهربراز و شاهین بهمنزادگان، یک ضدحمله سنگین که توسط شخص هراکلیوس، امپراتور روم رهبری میشد را شکست دادند. پس از آن، پیشروی ایرانیها بیوقفه ادامه یافت. اورشلیم در سال ۶۱۴ سقوط کرد و صلیب راستین به دست ایرانیها افتاد، شیئی که از نظر رومیهای مسیحی، مقدستر از آن در دنیا وجود نداشت. اسکندریه در سال ۶۱۹ سقوط کرد، و باقیمانده مصر هم در سال ۶۲۱ به دست ساسانیان افتاد. رؤیای ساسانیان مبنی بر بازگرداندن مرزهای ایران به دوران هخامنشیان تقریباً برآورده شده بود، در حالیکه امپراتوری بیزانس در آستانه فروپاشی بود. این اوج گسترش قلمرو ایران همراه بود با شکوفایی تمدن ایرانی در زمینه هنر ایرانی، موسیقی ایرانی و معماری ایرانی. | هراکلیوس چه کسی بود؟ | false | {
"answer_start": [
115
],
"text": [
"امپراتور روم"
]
} | هراکلیوس یا هِرَقْل امپراتور بیزانس (روم شرقی) بود. پدر وی نیز هراکلیوس نام داشت و فرماندار کارتاژ بود. هراکلیوسِ پدر در سال ۶۰۸ میلادی قیامی را علیه امپراتور وقت فوکاس رهبری کرد که به خلع و کشته شدن فوکاس انجامید. در ۶۱۰ میلادی، هراکلیوس پسر، تاجگذاری کرد. او در سال ۶۴۱ میلادی به مرگ طبیعی درگذشت.
جنگ با ایران
موریکیوس (موریس) امپراتور بیزانس با حمایتهای خود از خسرو پرویز در مقابل بهرام چوبین باعث بازگشت خسرو به تخت سلطنت شد. در مدت فرمانروایی موریکیوس، بعد از حدود ۶۰۰ سال جنگ، بین ایران و روم روابط دو کشور صلح آمیز و حسنه بود. بعد از کشته شدن موریکیوس و خانوادهٔ او به دست فوکاس، خسرو، فوکاس را به رسمیت نشناخت و وارد جنگ با بیزانس شد. به سلطنت رسیدن هراکلیوس به اختلافات دو کشور پایان نداد، زیرا خسرو پرویز خواستار به سلطنت رسیدن تئودوسیس پسر موریکیوس بود که ادعا میشد بعد از مرگ موریکیوس به دربار خسرو پناه بردهاست.
در سال ۶۱۱ میلادی، سپاه ایران سوریه و آناتولی را به اشغال درآورد. سه سال بعد به کمک یهودیان توانست اورشلیم را تصرف کند و صلیب راستین (دار مقدس) که در انظار عالم مسیحیت، چیزی مقدس تر از آن نبود، به تیسفون فرستاده شد.
در سال ۶۱۶ میلادی، مصر توسط قشونی که رهبری آن را شهربراز سردار نامی ایران، برعهده داشت، تصرف شد. این قسمتها از عهد هخامنشیان به بعد از تصرف ایران خارج شده بود.
در سال ۶۱۷ میلادی، سردار نامی دیگر ایران شاهین ممالک آسیای صغیر را یک بیک گرفت و به کالسدون نزدیکی کنستانتین (قسطنطنیه، استانبول در ترکیهٔ امروزی)، پایتخت بیزانس رسید در اینجا هراکلیوس با سردار ایرانی ملاقاتی کرده و درخواست صلح کرد. در عوض قراردادی، در جهت پرداخت خراج سالیانه به ایران، بسته شد.
در این زمان اوضاع بیزانس بسیار بد بود، از یکطرف فتوحات ایران برای بیزانس تقریباً ممالکی را باقی نگذاشته بود و از طرف دیگر از طرف شمال آوارها پایتخت بیزانس را از راه خشکی، تحت تهدید قرار داده بودند و تهدید خطرناکتری نسبت به ایران بهشمار میآمدند.
فتوحات هراکلیوس
در سال ۶۲۲ میلادی، هراکلیوس با کمک اعانه مردم و خزائن کلیساها، توانست سپاهی را مجهز و جمعآوری کند و با کمک خزرها بطرف ایران لشکر کشی کرد. خسرو پرویز با قشونی مرکب از چهل هزار نفر به شیز (تخت سلیمان کنونی) واقع در آذربایجان شتافت ولی هراکلیوس فاتح شد.
در سال ۶۲۳ میلادی، شهر گنزک را تسخیر و آتشکده آذرگشسپ را ویران کرد.
خسرو با اتحاد با آوارها در سال ۶۲۶ میلادی، کنستانتین، پایتخت بیزانس را محاصره کرد ولی نیروهای هراکلیوس توانستند، در نبردی شهر کالسدون را پس بگیرند. دلایل شکست خسرو در این جنگ فقدان قوهٔ بحریه بود. در تمام جنگهای مزبور هراکلیوس از اینکه دریاها در تصرف او بود، نهایت استفاده نظامی را توانست ببرد.
در سال ۶۲۷ میلادی، در طی نبردی که به نبرد نینوا معروف است. هراکلیوس به دستگرد حمله کرد. این محل تقریباً در فاصلهٔ ۱۲۰ کیلومتری تیسفون پایتخت ایران واقع بود.
در اثر این حمله قصر خسرو توسط قشون روم غارت شد. هراکلیوس یک جشن مذهبی پر مسرت را در کاخ متروک دستگرد خسرو برگزار کرد. در این جنگ خسرو قشون ایران را رها نموده و بطرف تیسفون | تئودور برادر (یا برادر ناتنی) هراکلویس، امپراتور روم (از ۶۱۰-۶۴۱) بود. او که یک curopalates و یکی از سرداران برجسته هراکلیوس بود، در جنگ علیه ایرانیها و همینطور جنگ علیه اعراب شرکت کرد. او پسر والی آفریقا و همینطور سردار، هراکلیوس مهتر بود. بلافاصله پس از سرنگون شدن فوکاس توسط هراکلیوس، تئودور به پست کلیدی curopalates منصوب شد و سرپرستی کاخ را بر عهده گرفت که در زمان خود دومین پست مهم در اداره شاهنشاهی بود.
منابع
اهالی روم شرقی در سده ۷ (میلادی)
درگذشتگان سده ۷ (میلادی)
رومیهای جنگهای اعراب و روم شرقی
زادگان سده ۶ (میلادی)
ژنرالهای بیزانس
هراکلیوس
افراد جنگهای ساسانیان و روم
خاندان هراکلیوس | گئورگیوس پیسیدس یا گئورگیوس پیسیدیایی (نیمهٔ نخست سدهٔ ۷ میلادی) شاعر حماسهسرا، کشیش و تاریخنویس بیزانسی بود.
زندگینامه
گئورگیوس زادهٔ پیسیدیا و دوست پاتریارک سرگیوس و امپراتور هراکلیوس (۶۱۰-۶۴۱) بود. او دیکون و بایگان کلیسای ایا صوفیا در قسطنطنیه در زمان فرمانروایی هراکلیوس بود و در عین حال به گاهنگاری رویدادهای سلطنتی نیز میپرداخت. او همچنین هراکلیوس را در لشکرکشیهای پیروزمندانهاش علیه ایرانیان و قبایل قفقاز همراهی نمود و در دو اثر خود، «لشکرکشی هراکلیوس علیه پارسها» (۶۲۲) و «هراکلید» (۶۲۷) که دومی چکامهای در بزرگداشت پیروزی هراکلیوس بر ساسانیان و بازپسگیری «صلیب راستین» از آنان بود به ستایش تجدید حیات امپراتوری بیزانس وکارهای انجامگرفته توسط هراکلیوس پرداخت.
مهمترین اثر گئورگیوس پیسیدس «هِگزامِرون» یا «شش روز» نام دارد که راپسودیای است در وصف زیبایی آفرینش و خرد آفریدگار و ترجمهٔ آن به زبانهای ارمنی و اسلاوی باعث مشهورشدن این اثر شد. از دیگر نوشتههای او میتوان به مرثیهٔ اخلاقی «دربارهٔ پوچی زندگی» (De vanitate vitae) و «سرود رستاخیز» در تقدیس پیروزی مسیح بر زندگی و مرگ و جدلنامهای موزون با عنوان «علیه سِوِروس پلید» در حمایت از سیاستهای مذهبی هراکلیوس و ضدیت با پاتریارک انطاکیه و رهبر کلیسای مستقل مونوفیزیت سوریه اشاره نمود.
پیسیدس را به دلیل سبک بی عیب و نقص و روانی بیان او با اوریپیدس، تراژدینویس یونانی سدهٔ پنجم پیش از میلاد مقایسه میکنند. در عین حال گرچه گئورگیوس پیسیدس را برجستهترین شاعر بیزانسی قالب وتد مجموع میدانستند اما تقلید آشکار او از نویسندگان یونانی عصر کلاسیک، واکنشهای منفی منتقدهای پس از او را به همراه داشته است.
منابع
اهالی روم شرقی در سده ۷ (میلادی)
شاعران اهل بیزانس
شاعران سده ۷ (میلادی)
نویسندگان سده ۷ (میلادی)
نویسندگان سده ۷ (میلادی) اهل امپراتوری روم شرقی
هراکلیوس | نامههای محمد به سران کشورها به مجموعه نامههایی گفته میشود که مطابق گفتهٔ منابع اسلامی توسط محمد پس از صلح حدیبیه، در سال هفتم هجرت، برای پادشاهان و سران ممالک هم عصر با او ارسال گشتهاند. در منابع اسلامی نامههایی از محمد به هراکلیوس (هرقل)، نجاشی یا آرماه، خسرو پرویز، مقوقس قبطی و منذر بن ساوی التمیمی گزارش شدهاست. قدیمیترین شاهدی که از چنین نامههایی وجود دارد، نه از منابع اسلامی، بلکه از منابع مسیحی میآید و ابن شهاب زهری—اولین راوی اسلامی نامههای محمد—هم منبعش را «اسقف النصارا» معرفی کردهاست. داستان نامهٔ محمد به هراکلیوس، امپراتور روم، در واقع بخشی از داستانی بزرگتر دربارهٔ پیشگویی نابودی روم است که در آن هراکلیوس با تعبیر نشانههای سماوی پیشبینی میکند که «پادشاه/مملکت مختونان» به زودی ظهور خواهد کرد. هراکلیوس آنان را با یهودیان—که ختنه نزد ایشان هم رایج است—اشتباه میگیرد اما در ادامه داستان مشخص میشود منظور محمد است. داستان نامهٔ محمد احتمالاً توسط آن دسته از مسیحیانی جعل شده که به دلیل باورهای آخرالزمانی خود با هراکلیوس و امپراتوری روم مخالفت میکردند. (بنگرید به محمد#باورهای آخرالزمانی در قرون ششم و هفتم میلادی).
بررسی تاریخی
داستان پیشگویی هراکلیوس و نامهٔ محمد به او، به طرق مختلف در منابع اسلامی روایت شده اما قدیمیترین آنها متعلق به ابن شهاب زهری، محدث دربار بنی امیه، است. اصل روایت زهری از بین رفته اما شاگردش معمر بن راشد و چند منبع دیگر آن را حفظ کردهاند. داستان بلافاصله پس از پایان جنگ رومیها با ساسانیان آغاز میشود و هراکلیوس در سوریه حضور دارد. آنجا او به ستارگان مینگرد و نشانههای ظهور «الملک الخیتان» (پادشاه/مملکت مختونان) را مییابد. اخترشناسان هراکلیوس خطر را متوجه یهودیان—که ختنه نزدشان رایج است—میدانند اما به زودی یکی از فرمانداران هراکلیوس مردی عرب را نزد او میفرستد که تا از پیامبری که تازه ظهور کرده خبر دهد. رومیان این مرد عرب را بررسی میکنند و میبینند که او هم مانند یهودیان ختنه شدهاست. سپس هراکلیوس اعلام میکند این پیامبر عرب، همان است که پادشاه مختونان خواهد شد. سپس هراکلیوس ابوسفیان (که از طایفهٔ اموی بود) را نزد خود میآورد تا از محمد برایش بگوید. لحظاتی قبل از اینکه هراکلیوس ابوسفیان را مرخص کند، نامه ای از خود محمد میرسد و او را به اسلام دعوت میکند. هراکلیوس ابتدا تظاهر به اسلام آوردن میکند، اما نهایتاً دعوت را رد میکند.
داستان ابن شهاب زهری به گونهای تنظیم شده که خوانندگان بتوانند ارتباطش را با وقایع آینده (فتح شام توسط مسلمانان) را تشخیص دهند. منابع اسلامی زمان ارسال این نامهها را سالهای ۶ و ۷ هجری و چند سال قبل از نبرد یرموک معرفی میکنند. داستان پیشگویی هراکلیوس در خارج از منابع اسلامی، در منابع لاتین، یونانی، گرجی، حبشی و عربیِ مسیحی هم روایت شدهاست. قدیمیترین منبع، اثری لاتین از دربار فرانکها به نام رویدادنامه فردگار تألیف حدود ۶۶۰ میلادی—دو دهه بعد از مرگ هراکلیوس—است. روایت فردگار شباهت زیادی به روایت زهری دارد:
روایت زهری به نقل از معمر بن راشد
هراکلیوس پیشگویی بود که میتوانست ستارگان را بخواند. روزی بیدار شد و درباریانش حالش را عجیب یافتند، لذا پرسیدند «چه خاطرت را مشغول کرده؟» هراکلیوس گفت «دوش به ستارگان نگریستم، و دانستم که پادشاه مختونان ظهور کردهاست.» خدمه پاسخ | وی چهرهٔ بدی به عنوان زانی با محارم ساخته بود. با این وجود وی از حمایت کلیسا بهرهمند بود؛ بهطوریکه کلیسا تمامی طلا و نقرهٔ موجود در کنستانتینوپل را وقف جنگ با ایرانیان کرد و این جنگ را برای تمام مسیحیان پیرو کلیسای روم واجب اعلام کرد. به این ترتیب هزاران داوطلب که با پول کلیسا حمایت میشدند، برای دفاع در مقابل ایرانیان به قشون پیوستند. از این حمایت جنگی توسط کلیسا به زعم برخی از مورخان منجمله ویلیام صوری به عنوان اولین جنگ صلیبی یا مقدمهای بر آن یاد شدهاست. عدهای از مورخان نیز همانند والتر کیگی بر این نظرند که دفاع بیزانس در مقابل ایران را نمیتوان یک جنگ صلیبی فرض کرد، چرا که کلیسا تنها یکی از عوامل این جنگ بود و عوامل زیادی عامل بروز آن محسوب میشوند.
فاز تهاجمی (۶۲۲ تا ۶۲۷)
هراکلیوس تابستان سال ۶۲۲ میلادی را به آموزش داوطلبان جدید که به ارتش پیوسته بودند گذراند و در پاییز آن سال، زمانیکه هنوز کنستانتینوپل در محاصره قوای ایرانی بود، از شهر خارج شد و به یالوا در بیتینی در شمال غربی آناتولی رفت و شمال کاپادوکیه را تصرف کرد. این کار دره فرات که محل ارتباط نیروهای ایرانی محاصرهکننده کنستانتینوپل با پشت جبهه و مسیر تدارکاتی آنها بود را تهدید میکرد و باعث شد تا شهربراز به منظور جلوگیری از قطع مسیر تدارکاتی از محاصره عقبنشینی کند و به گالاتیا برود. آنچه بعد از این اتفاق افتاد دقیقاً مشخص نیست، اما آنچه توسط مورخان مورد توافق است این است که در سال ۶۲۲ شهربراز در این عقبنشینی شکست سختی از هراکلیوس خورد و به شرق آناتولی عقبنشینی کرد. گفته میشود هراکلیوس از کمین سپاه شهربراز آگاه شد و بهطور غافلگیرانهای به آن حمله کرد که باعث شکست او شد. هراکلیوس سپاهش را برای گذراندن زمستان در پنتوس باقی گذاشت سپس به کنستانتینوپل بازگشت تا با تهدید آوارها مقابله کند.
پس از رسیدن هراکلیوس به کنستانتینوپل، وی فرستادهای به خاقان آوار فرستاد و به وی اعلام کرد در صورتیکه آوارها به آن سوی رود دانوب بازگردند، بیزانس به آنها پاداش پرداخت خواهد کرد. در مقابل این درخواست خاقان آوار، در تاریخ ۵ ژوئن ۶۲۳ درخواست ملاقات با هراکلیوس را کرد و هراکلیوس این ملاقات صلح را پذیرفت و با گارد محافظ خود به محل ملاقات در هراکلیه رفت. ولی خاقان آوار برای وی تله گذاشته بود تا هراکلیوس را دستگیر کرده و به گروگان بگیرد. در حملهای که به هراکلیوس و همراهانش شد تمامی افراد گارد محافظ وی کشته شدند، ولی هراکلیوس موفق شد از میان نیروهای آوار فرار کند و به کنستانتینوپل بازگردد. در نهایت و پس از مدتی خاقان آوار با دریافت دویست هزار سولیدوس به عنوان غرامت، همراه با جان آتالاریخوس، فرزند نامشروع هراکلیوس، خواهر زادهاش استفن و پسر غیرقانونی بونس (از فرماندهان نیروهای حاضر در کنستانتینوپل) به عنوان گروگان، این درخواست را پذیرفت. بازگشت آوارها باعث شد تا هراکلیوس بتواند نیروهای خود را بهطور کامل بر ایرانیان متمرکز کند.
در تاریخ ۲۵ مارس ۶۲۴، هراکلیوس کنستانتینوپل را از مسیر قبلی دوباره ترک کرد تا به دل ایرانشهر حمله کند. او بدون هر گونه تلاشی برای حفاظت از عقبه و ارتباطات خود با دریا و شهر | کودتای ۶۲۸ میلادی، شورشی بود از جانب نجیب زادگان دربار و به همراهی شیرویه فرزند نخست خسرو که در پی ان خلع و قتل خسرو پرویز و پسرانش را در پی داشت. شورشی ویرانگر که آغازگر
نابودی شاهنشاهی ساسانی شد.
باید پنداشت که مخالفین چه کسانی بودهاند و وضعیت اواخر دولت ساسانی چه تاًثیری بر روند کودتا داشت.
وضعیت اواخر دولت ساسانی
آخرین نبردی که بین سپاهیان ساسانی و دولت روم شرقی رخ داد نبرد نینوا بود.
خسرو پرویز از حمله سپاه هراکلیوس آگاه بود هراکلیوس سپاهیان خود را از رود خانه زاب عبور داد، و اردوگاه خود را نزدیک نینوا پایتخت آشور باستان برپا کرد. سپاه ساسانی به فرماندهی رزوتیس سردار ایرانی برای مقابله با سپاهیان روم به میدان نبرد فرستاده شد.
جنگ آغاز شد و نبرد خونینی روی داد اول ساسانیان دست بالا را درجنگ داشتند.
حتی هراکلیوس در این جنگ آسیب دید. این نبرد خونین پس از ساعاتی به پان رسید.
هراکلیوس پیروز شد و بزرگترین فاجعه را بر پیکره سپاه ساسانی وارد کرد
بیش از پنجاه هزار نفر از اسواران ساسانی کشته شدهاند، این آخرین ارتش بزرگ اسواران بود که بر سر راه هراکلیوس ایستادگی کرد؛ و جای خالی ان در حمله اعراب به شدت حس میشد.
رزوتیس با نظم و ترتیب باقیمانده ارتش را به عقب برد و خسرو دستور داد در شمال
تیسفون در کنار کانال توروا دست به مقاومت بزنند. هراکلیوس به نزدیکی
تیسفون رسید و در آنجا نامهای به این مضمون نوشت، ,,,,,,, شتابزده بسوی صلح میروم
چرا که با رضا و رغبت پارس را ویران نمیکنم، اما پس از آنکه مرا ناگزیر ساختی،
بگذار صلح را غنیمت بشماریم، بگذار آتش را فرو نشانیم پیش از آنکه همه چیز را ببلعد، ,,,,,,,
خسرو مذاکرات را در این باب رد کرد. هراکلیوس به سمت قفقاز رفت چون خود مشکلات
زیادی در درون مرزهای امپراتوری خود داشت. این جنگها نتایج خونینی در پی داشتند
بطوریکه به تخمین بیزانسیها دویست هزار نفر از سریازان درجه یک آنها کشته شدهاند
و در طی این سالها همین تلفات را باید برای ارتش ساسانی دانست. در مجموع ساسانیان و
بیزانسیها بیش از چهارصد هزار نفر از ارتش خود را از دست داده بودند،
عوامل کودتا
همان گونه که قابل پیشبینی بود خسرو پرویز مذاکرات را با دولت روم رد کرد
زیرا خواهان نابودی بیزانس بود نکته اینجاست که متصرفات خسرو پرویز بجز ناحیه
قفقاز، همه در دست دولت ساسانی بود شمال آفریقا مصر و شهرهای سوریه و قسمت بزرگی از
ترکیه کنونی هنوز در دست سپاهیان خسرو بود. مشکلات جنگ با دولت بیزانس خسرو را
از توطئههای دربار بی خبر ساخت، در دوران حکومت خسرو پرویز هر طیفی از نجیب زادگان و موبدان و
بزرگان دولت یا از قدرت کنار گذاشته شدند یا مزایای خود را از دست داده بودند
و به حاشیه رانده شده بودند. در دورانی که پادشاه درگیر مشکلات جنگ با بیزانس بود
واین جنگها نارضایتیهای زیادی در بدنه ارتش و دربار به وجود آورده بود بهترین فرصت برای
یک کودتا بدست آرامش خواهان بود و برای آنهایی که از خسرو کینه به دل داشتند. از زمان ورود
شیرین معشوقه خسرو، به دربار که فرزندانی برای خسرو به دنیا آورد
نارضایتیهای در دربار به وجود آورد او کیش مسیحی داشت و سخت محبوب خسرو بود و
نفوذ زیادی در قدرت داشت، در دورانی که پادشاه در گیر | زمان هخامنشیان رسید. با آنکه مالیاتها و تلفات انسانیای که بر اثر این جنگها بر ایرانیان تحمیل میشد، از غنایم و غارتها بسیار گرانتر بود، دلخوشی به این پیروزیها هر گونه ناخرسندی را که دراینباره ممکن بود در دلها راه بیابد، محکوم به سکوت میکرد. اگر در این برهه از زمان نیروی دریایی مجهزی در اختیار سپاه ایران قرار داشت، تسخیر قسطنطنیه پایتخت روم قطعی بود اما این پیروزی بهدست نیامد. اوضاع روم بقدری بد بود که هراکلیوس پنهانی به تخلیه قسطنطنیه پرداخت و اندوختههای گرانبهای پایتخت را در کشتی نهاده و بسوی کارتاژ فرستاد. خود امپراتور نیز در ابتدا میخواست از پایتخت فرار کرده و به کارتاژ در آفریقا برگردد. پس از اینکه مردم بیزانس دریافتند که امپراتورشان آماده گریز است، بشورش برخاستند. به ویژه روحانیون و پیشوایان دینی، مردم را به پایداری تشویق میکردند. پیشوای بزرگ قسطنطنیه، هراکلیوس را به کلیسای سنت صوفیا برد تا سوگند یاد کند که پایتخت را رها نخواهد کرد بالاخره هراکلیوس راضی شد بماند و قرار شد که خزائن و دارائیهای کلیساها بمصرف تهیه اردوگاهای نظامی و جنگی برسد. شور و هیجانی که از ویران شدن شهر مقدس اورشلیم و ربوده شدن صلیب راستین برخاسته بود، بسیار کارگر افتاد و خود مایهٔ دلگرمی امپراتور شکست خورده گردید. همه بر آن شدند که از برای آزادی صلیب راستین جانفشانی کنند. ماناندیان دانشمند ارمنی در کتاب خود زیر عنوان «خط سیر هراکلیوس در جنگ با ایران» لشکرکشی هراکلیوس را نوعی جنگ صلیبی نامیدهاست که گویا به تلافی حملهٔ سپاه ایران به اورشلیم و نابودی کلیساها صورت گرفته بود.
ویران کردن آتشکده آذرگشسب بهدست هراکلیوس
در سال ۶۲۲ میلادی در نزدیکی ارمنستان میان هراکلیوس و شهربراز سردار ایرانی، جنگی با نام نبرد ایسوس (۶۲۲) درگرفت، که با پیروزی رومیها به پایان رسید. سال بعد هراکلیوس با مردمان شمالی مثل خزرها و غیره همدست شده، بطرف ایران لشکرکشی کرد و خسرو با لشکری شامل چهل هزار نفر به آذربایجان شتافت ولی هراکلیوس آذربایجان را نیز تصرف کرد. خسرو پرویز در آن هنگام در شهر گنزک (تخت سلیمان کنونی) پایگاه آتشکده آذرگشسب بود. در آن زمان آتشکده آذرگشسب یکی از زیارتگاههای بزرگ ایرانزمین بهشمار میرفت. در سنت ایرانیان است که این آتش را اهورامزدا از برای نگهبانی پادشاه و گروه رزمیان از آسمان فرو فرستاده، این بود که آذرگشسب، آتشکدهٔ شاهنشاهی بود. با نزدیک شدن دشمن، خسرو به ناچار از گنزک بیرون رفت. لشکریان هراکلیوس وارد گنزک شده و به تلافی و کینهتوزی از اورشلیم و مزار عیسی مسیح، آتشکده را ویران کردند. اثر روحی واژگون شدن آتشکدهٔ شاهنشاهی ایران چنان شدید بود که بسیاری از رزمآوران پرویز همانجا افسرده و دلسرد و پراکنده شدند.
شکست نهایی خسرو از هراکلیوس
در سال ۶۲۷ میلادی هراکلیوس بر این شد که بطرف دستگرد برود. این محل در نزدیکی تیسفون، پایتخت خسرو پرویز بود در نزدیکی نینوای قدیم (بغداد کنونی) جنگی به نام نبرد نینوا بین رومیها و ایرانیها درگرفت که به شکست نیروهای ایرانی انجامید. هراکلیوس میتوانست پس از فتح دستگرد، تیسفون را نیز بگشاید ولی چون میاندیشید که شاید ایرانیان راه برگشتن را بر روی او ببندند، پس از فتح دستگرد به تیسفون حمله نکرد و به سوی گنزک برگشت. شکست از هراکلیوس | دست رفتهٔ بیزانس را مجدداً به چنگ آورد.
رومیان و ساسانیان در اواخر پاییز سال ۶۲۲ در جایی در ارتفاعات کاپادوکیه با هم مواجه شدند. هراکلیوس پیشتر تجربهٔ فرماندهی در میدان جنگ را نداشت، اما شهربراز بارها در مناطق مختلف با سپاهیانش جنگیده بود. با این حال هراکلیوس نبوغ خود را به کار گرفت و شهربراز را غافلگیر و شکست سختی به او وارد کرد و ایرانیان را به شرق آناتولی عقب نشاند. پس از آن هراکلیوس سپاهش را برای گذراندن زمستان در پونتوس باقی گذاشت و خود به کنستانتینوپل بازگشت تا با تهدید آوارها مقابله کند. او سرانجام با خلاصی از تهدیدات آوارها، موفق شد تمام توجه خود را به ایرانیان معطوف کند.
در ۲۵ مارس ۶۲۴، هراکلیوس کنستانتینوپل را دوباره ترک کرد، و این بار در اقدامی متهورانه تصمیم گرفت به دل ایرانشهر حمله کند. او بدون هر گونه تلاشی برای محافظت از عقبهٔ ارتباطی و مسیر مواصلاتی خود، چه دریایی و چه برّی، در ساحل دریای سیاه سوار بر کشتی شد و از طریق دریا به سمت داخلهٔ ایرانشهر تاخت. او میخواست از راه ارمنستان و آذربایجان، بهطور مستقیم به سرزمینهای مرکزی شاهنشاهی ساسانی حمله کند. با این کار، هراکلیوس، هم از مواجهه با نیروهای ایرانی که در برابر شهر کالسدون مستقر بودند — و این مواجهه میتوانست نظامیان او را به شدت ضعیف و بیرمق کند — اجتناب کرد، و هم از پشت سر با ساسانیان وارد نبرد شد و به این ترتیب آنها را غافلگیر کرد. بیزانسیها در امتداد رود ارس حرکت کردند، دوین، پایتخت ارمنستان و نخجوان را تصرف کردند و از آن سرزمینها گذشتند و در گانزاکا (گنزک) سپاه ایران را که شامل اعراب وفادار به خسرو بودند، در هم کوبیدند. هراکلیوس سپس به آتورپاتکان، که طبق روایات سنتی مغان زادگاه زرتشت بود، رفت و در آنجا آتشکدهٔ آذرگشنسب را که آتشکدهٔ مهمی محسوب میشد، به تلافی اهانتی که ایرانیان در اورشلیم نسبت به صلیب عیسی و مزار مقدس کرده بودند، تخریب کرد و ساحت قدسی آن را عرصهٔ بیحرمتی نمود. با این حال، ظاهراً گنجینهٔ ذخایر مقدس شیز گنزک در آن هنگام دیگر آنجا نبود؛ چنانکه از نوشتههای مسعودی و ابن فقیه مستفاد میشود، آتش گشنسب را سالها پیش خسرو انوشیروان به محل دیگری منتقل کرده بود. گنجینهٔ شیز هم مقارن همین ایام به وسیلهٔ خسرو پرویز به محل امنی برده شده بود. با این حال، برخی منابع مانند سبئوس ارمنی میگویند هراکلیوس، آتش مقدس گشنسب و معبد آن را منهدم کرد. احتمال دارد چنین گزارشها و مدعاهایی توسط عوامل و زیردستان امپراتور بیزانس برای تسکین آلام مسیحیان رنجدیده و آزرده — که در اثر به سرقت رفتن صلیب راستین عیسی، در آن زمان به شدت مغموم و متأثر بودند — ساخته شده باشد تا از این طریق هراکلیوس را در اذهان عمومی به صورت فرماندهی کامیاب جلوه دهند؛ فرماندهی که موفق شده حداقل به بخشی از اهداف تعیین شده دست پیدا کند. وی تا گایشوان، محل اقامت خسرو در آتورپاتگان، پیش رفت و پس از تاختوتاز در میانرودان، فصل زمستان را در کنار دریاچهٔ وان گذراند.
در سال ۶۲۵ هراکلیوس در جنگی بر شهربراز پیروز شد و شهر آمد (دیاربکر) را نیز به تصرف درآورد. شهربراز | هیروسکی یک دهانه برخوردی در ماه است.
منابع
چهارگوش الکیو۲۵
دهانههای ماه | هومسن یک دهانه برخوردی در ماه است.
منابع
چهارگوش الکیو۰۴
دهانههای ماه |
c5ee00f3-47fc-469d-978a-c72178b8596b | شاهنشاهی ساسانی | در سال ۶۱۳، در خارج از انطاکیه، سرداران ایرانی، شهربراز و شاهین بهمنزادگان، یک ضدحمله سنگین که توسط شخص هراکلیوس، امپراتور روم رهبری میشد را شکست دادند. پس از آن، پیشروی ایرانیها بیوقفه ادامه یافت. اورشلیم در سال ۶۱۴ سقوط کرد و صلیب راستین به دست ایرانیها افتاد، شیئی که از نظر رومیهای مسیحی، مقدستر از آن در دنیا وجود نداشت. اسکندریه در سال ۶۱۹ سقوط کرد، و باقیمانده مصر هم در سال ۶۲۱ به دست ساسانیان افتاد. رؤیای ساسانیان مبنی بر بازگرداندن مرزهای ایران به دوران هخامنشیان تقریباً برآورده شده بود، در حالیکه امپراتوری بیزانس در آستانه فروپاشی بود. این اوج گسترش قلمرو ایران همراه بود با شکوفایی تمدن ایرانی در زمینه هنر ایرانی، موسیقی ایرانی و معماری ایرانی. | باقی مانده مصر در چه سالی به دست ساسانیان افتاد؟ | false | {
"answer_start": [
390
],
"text": [
"۶۲۱"
]
} | ۴۷۴ چهارصد و هفتاد و چهارمین سال هجری خورشیدی است.
مناسبتها
رویدادها
زادگان
درگذشتگان
۴۷۴
سده ۵ | ۴۷۹ چهارصد و هفتاد و نهمین سال هجری خورشیدی است.
مناسبتها
رویدادها
زادگان
درگذشتگان
۴۷۹
سده ۵ | مصر ساسانی (که در منابع پارسی میانه به صورت اگیپتوس شناخته میشود)، اشاره به دورهای کوتاه در تاریخ مصر روم و بخشهایی از لیبی دارد که تحت سیطره ساسانیان درآمد. این دوره از ۶۱۸ م. تا ۶۲۸ م. طول کشید. این استان روم در ابتدا در طی محاصره اسکندریه به شاهنشاهی ساسانی پیوست و ایرانیان به تدریج سیطره خود را بر دیگر بخشهای مصر گسترش دادند. دوره حکومت ساسانیان بر مصر وقتی به پایان رسید که شهربراز با امپراتور بیزانس، هراکلیوس متحد شد، به این صورت که هراکلویس به شهربراز کمک کند تا تخت شاهی ساسانی را تصاحب کند و شهربراز مصر را ترک کند و آن را به بیزانس برگرداند.
تاریخ
مصر در سال ۶۱۸ م.، توسط رهبر برجسته نظامی ساسانی شهربراز گشوده شد، او این استان را به شهرآلانیوزان سپرد. شهرآلانیوزان جایگاه کارفرامان-ایدار (پیشکار دربار) را داشت و نیرومندترین ایرانی در مصر بود. او افزون بر فرمانداری مصر، مامور مالیات این استان نیز بود و به احتمال فراوان در فیوم اسکان داشت.
در نوشتههای فارسی میانه، این کشور با نام آجیپتوس شناخته میشود و به اینگونه شناسانده میشود: Agiptus būm kē misr-iz xwānēnd 'سرزمین آجویپتوس که مصر نیز میخوانندش. رود نیل، rōd ī nīl نامیده میشود. شهرهای فراوانی از کشور نام برده شدهاست، مانند توفیس، کینون، بابل، از جمله برخی دیگر، که تسلیم شدگان ساسانیان را در این سرزمین نشان میدهد.
اگرچه مصر در تاخت و تاز ساسانیان آسیب فراوانی دید، ولی پس از بفرجام رسیدن گشایش، «آرامش، روامداری و بازسازی» جایگزین گشت. ساسانیان تلاش نکردند مردم مصر را وادار کنند که از دین خود دست بکشند و به دین زرتشتی بگروند. افزون بر این، ساسانیان ساختار اداری همانند امپراتوری بیزانس را بکارگیری کردند. با این همه، با اینکه از کلیسای مونوفیزیت پشتیبانی میکردند ولی کلیسای بیزانس را آزار میدادند. قبطیها شرایط را ارزشمند شمردند و بر بسیاری از کلیساهای ارتدوکس چیرگی یافتند.
ایستگاههای ساسانی فراوانی در کشور بود که دربردارنده Elephantine , Herakleia , Oxyrhynchus , Kynon , Theodosiopolis , Hermopolis , Antinopolis , Kosson , Lykos , Diospolis و Maximianopolis بود. کار این ایستگاهها گرد آوری مالیات و فراهم کردن سازوبرگ برای ارتش بود.
چندین برگه پاپیروس از گردآوری مالیات از سوی ساسانیان نام میبرند، که نشان میدهد آنها از روش همانند بیزانس برای گردآوری مالیات بهره میبردند. پاپیروس دیگری از یک مرد ایرانی و خواهرش نام میبرد، که نشان میدهد برخی خانوادهها به همراه سربازان در مصر اسکان داده شده بودند.
در ۶۲۶ م.، شهربراز با پادشاه ساسانی خسرو دوم (۵۹۰–۶۲۸ م.) نبرد کرد و بر او شورید. دانسته نیست شهرآلانیوزان از چه کسی پشتیبانی کردهاست، زیرا در هیچ بن مایه دیگری از او یاد نشده و از شهربراز در جایگاه فرمانروای استان نام برده شدهاست. پس از پایان جنگ شاهنشاهی ساسانی و امپراتوری بیزانس (۶۰۲–۶۲۸)، مصر به بیزانس بازگشت.
اگرچه فرمانروایی ساسانیان در مصر در سنجش با بیزانسیها چندان نبود، ولی برخی از آثار آنها هنوز هم دیده میشوند. جشن سال نوی قبطی به نام نیروز، جایی که شهدا و اعترافکنندگان بزرگ داشته میشود، از جشن نوروز ایرانیان در سال نو سرچشمه میگیرد. یکی دیگر از آیینهای بزرگداشت برگرفته از ساسانیان، روز صلیب مقدس است که به پیدا شدن صلیبی که عیسی بر | ۴۷۲ چهارصد و هفتاد و دومین سال هجری خورشیدی است.
مناسبتها
رویدادها
زادگان
درگذشتگان
۴۷۲
سده ۵ | محاصره تیسپون جنگی بود که در ۲۷ آوریل ۶۲۹ بین نیروهای شهربراز و اردشیر سوم درگرفت. شهربراز موفق شد با سپاهی کوچک تیسپون بایتخت ساسانیان را تسخیر کند، که ضعف شاهنشاهی ساسانی را نشان میدهد.
پیشزمینه
در ۶۰۲، آخرین جنگ ایران و روم آغاز شد. این جنگ ویرانکنندهترین جنگ بین این دو امپراتوری بود. خسرو پرویز در سال ۶۱۸ شهربراز را برای تسخیر مصر فرستاد. یکسال بعد، ساسانیان موفق شدند اسکندریه پایتخت امپراتوری روم شرقی را تسخیر کنند. ساسانیان پس از سقوط اسکندریه، به تدریج سیتره خود را به سمت جنوب در امتداد نیل گسترش دادند. در سال ۶۲۱، این استان به طور کامل در دست ساسانیان بود.
مصر برای ده سال در دست ساسانیان باقی ماند، و شهربراز آن را از اسکندریه اداره میکرد. همانطور که امپراتور هراکلویوس کفهٔ ترازو را برمیگرداند و خسرو پرویز را شکست میداد، شهربراز، دستور یافت تا مصر را تخلیه کند، اما از آن سرپیچی کرد. در پایان، هراکلیوس، که هم سعی در بازگردانی مصر و هم دنبال ایجاد نفاق بین ایرانیان بود، به شهربراز پیشنهاد کرد که به او کمک میکند تا ساسانیان را محاصره کرده و خودش پادشاه شود. وقتی که دوطرف به توافق رسیدند، در بهار ۶۲۹، نیروهای ساسانی شروع به تخلیه مصر کردند.
محاصره
به خوششانسی شهربراز، یک جنگ داخلی در ۶۲۸ در شاهنشاهی ساسانی در گرفت که منابع کشور را تقسیم کرده و یک طاعون ویرانگر در استانهای غربی نیمی از جمعیت و همینطور شیرویه را کشت، که باعث ضعیفشدن شاهنشاهی ساسانیان شد. شهربراز با ۶٬۰۰۰ مرد به سمت تیسپون پیشروی کرد، آن را محاصره کرد و تسخیر کرد، به اشراف ساسانی خیانت کرده و بسیاری از آنان را کشت، که دو تا از آنها اردبیل و ماهآذر گشنسپ نام داشتند.
پیامد
شهربراز پس از تسخیر تیسپون، اردشیر سوم ساسانی را کشت و تخت پادشاهی را قصب کرد. با این حال، پادشاهی او خیلی طول نکشید، چرا که چهل روز بعد اشراف ساسانی او را کشتند و دو تا از دخترهای خسرو پرویز به نامهای پوراندخت و آذرمیدخت جانشین او شدند.
منابع
Battle of Martyropolis (588). (2015, September 6). In Wikipedia, The Free Encyclopedia. Retrieved 04:51, November 29, 2015, from https://en.wikipedia.org/w/index.php?title=Battle_of_Martyropolis_(588)&oldid=679708441
آسیا در ۶۲۹ (میلادی)
تیسپون
درگیریهای دهه ۶۲۰ (میلادی)
شهربندهای شاهنشاهی ساسانی
محاصرههای تیسپون | شهر آلان یوزان، افسر ایرانی بود که در دهه ۶۲۰ به عنوان حکمران نظامی در مصر ساسانی خدمت کرد. نام او که به همین صورت در منابع پارسی میانه ثبت شده، در واقع یک نام افتخاری است و به معنای «کسی که با آلانها میجنگد» است. نام شهر آلان یوزان اولین بار در ۶۲۱ ذکر شده است که گفته شده پس از تسخیر مصر توسط ساسانی توسط سپهبد شهربراز، به عنوان حکمران نظامی مصر گماشته شده است. شهر آلان یوزان عنوان «کرفرامان-ایدر» که به معنی «پیشگار دربار» است را داشت، و قدرتمندترین ایرانی در مصر به شمار میرفت. در کنار اینکه حکمران مصر بود، همچنین جمعآوری مالیات در آن استان را هم بر عهده داشت، و به احتمال زیاد در فیوم اقامت داشت. با آنکه مصر در حین اشغال توسط ساسانیان بسیار خراب شد، پس از اینکه تسخیر شد، صلح، رواداری و مرمت در آنجا پایدار شد. بعلاوه، ساسانیان همان ساختار مدیریتی شاهنشاهی روم شرقی را به خدمت گرفته بودند. در ۶۲۶، شهربراز با پادشاه ساسانی، خسرو پرویز (پادشاهی از ۵۹۰ تا ۶۲۸) به ستیر برخاست و بر ضد او شورش کرد. مشخص نیست که شهر آلان یوزان از چه کسی در این میان حمایت کرده است، چرا که پس از آن از او در هیچ منبعی نام برده نشده و از شهربراز به عنوان حاکم استان مصر یاد شده است. در پایان جنگ نهایی ایران و روم شرقی در ۶۲۸، مصر دوباره به بیزانسیها برگشت.
منابع
Sahralanyozan. (2015, November 28). In Wikipedia, The Free Encyclopedia. Retrieved 17:55, November 28, 2015, from https://en.wikipedia.org/w/index.php?title=Sahralanyozan&oldid=692835899
افراد جنگهای ایران–روم
اهالی ایران در سده ۷ (میلادی)
درگذشتگان سده ۷ (میلادی)
فرماندهان خسرو پرویز
فرماندهان ساسانی
مرزبانهای ساسانیان مصر
مصر (استان روم) در سده ۷ (میلادی)
افراد جنگ ۶۰۲–۶۲۸ ایران و روم | این شکست، از دید اعراب تا آن اندازه مهم آمده بود که آن را در قرآن ذکر کردهاند.
از برجستهترین رویدادها در دوران شهربراز هنگامی بود که او ارتش ساسانیان را به فلسطین برد و پس از یک محاصره خونین، اورشلیم را گشود؛ شهری که برای مسیحیان مقدس بهشمار میرفت. پس از تسخیر اورشلیم، صلیب راستین پیروزمندانه بدست ایرانیان افتاد. در ۶۱۸، شهربراز به دستور خسرو پرویز برگزیده شد تا به مصر بتازد و در ۶۱۹، اسکندریه، پایتخت مصر بیزانس، به دست ساسانیان افتاد. در زمان حمله به مصر، نیکتاس، پسرعموی هراکلیوس، فرماندار محلی مصر بود.
پس از سقوط اسکندریه، شهربراز و نیروهایش گستره فرمانروایی ساسانی از جنوب را تا رود نیل گسترش دادند. در ۶۲۱، همه این استان در دست ساسانیان بود. در ۶۲۲، هراکلیوس ضدحملهای در برابر ساسانیان در آناتولی انجام داد. شهربراز به آنجا فرستاده شد تا با او بجنگد، اما در نهایت از او شکست خورد.
پس از این پیروزی، هراکلیوس لشکر به آلبانیای قفقاز برد و زمستان را در آنجا گذراند. خسرو پرویز به شهربراز، شاهین و شهراپلاکان دستور داد نیروهای هراکلیوس را به دام اندازند. شاهین توانست لشکر بیزانسی را نابود کند. به خاطر حسادت بین فرماندهان ساسانی، شهربراز و لشکرش شتابزده کوشش کردند با پیروزی در جنگ افتخارآفرینی کنند. هراکلیوس با آنها در تیگراناکرت دیدار کرد و لشکرهای شهراپلاکان و شاهین را یکی پس از دیگری منهدم نمود. پس از این پیروزی، هراکلیوس از ارس بگذشت و در دشتهای آنسوی رود اردو زد. شاهین به همراه باقیمانده لشکرش و سپاهیان شهراپلاکان به شهربراز پیوست تا هراکلیوس را دنبال کند، اما باتلاق شتاب آنان را کند کرد. در الیوویت، شهربراز لشکرش را بخش نمود و ۶٬۰۰۰ جنگجو را برای غافلگیر کردن هراکلیوس فرستاد و بقیه نیروهایش در الیوویت ماندند. هراکلیوس در فوریه ۶۲۵ دست به شبیخون در اردوی اصلی ارتش ایران زد و آن را نابود کرد. شهربراز به سختی، بیدفاع و بهتنهایی، توانست بگریزد، او حرمسرای خود، باروبنه و نیروهای خود را از دست داد.
هراکلیوس مانده زمستان را در شمال دریاچه وان سپری کرد. در ۶۲۵، نیروهایش کوشش کردند تا به سمت فرات برگردند. در تنها هفت روز، او کوه آرارات و ۲۰۰ مایل از رودخانه مورات را میانبر زد تا دیاربکر و سیلوان را تسخیر کند که دژهای محکمی در بخش بالایی رود دجله بودند. هراکلیوس که توسط شهربراز دنبال میشد، سپس به سوی فرات پیشروی کرد. بر پایه منابع عربی، او در ساتیدما (باتمان چای امروزین) توقف کرد و شکست خورد؛ اما منابع بیزانسی، از این رخداد چیزی نگفتهاند. یک زدوخورد کوچک دیگر بین هراکلیوس و شهربراز در رود سیهون در نزدیکی آدانا روی داد. شهربراز نیروهای خود را در کنار رودخانه، آن سوی بیزانسیها مستقر کرد. پلی بر روی رودخانه پهن شد و بیزانسیها با شتاب به آنسو تاختند. شهربراز به صورت نمایشی عقبنشینی کرد تا بیزانسیها را غافلگیر کند، پیشقراولان ارتش هراکلیوس در عرض چند دقیقه نابود گشت. با وجود این، ایرانیان، از پوشش دادن پل کوتاهی کردند و هراکلیوس به همراه پسقراول، بیباک از تیرهایی که ایرانیها با کمان شلیک میکردند، به آنسوی پل تاخت و جریان جنگ را بر ضد ایرانیها دگرگون کرد. شهربراز به یک یونانی مرتد، تحسین خود از هراکلیوس | عاص بعد از اجازه گرفتن از عمر، به سوی مصر رفت تا آن را به قلمروی دولت اضافه کند. چند دژ را گشود سپس به سوی دژ بابیلون رفت، عمرو عاص تا بر این دژ چیره شود نزدیک شش ماه آن را محاصره کرد. پس از آن سال ۶۴۱م بر فسطاط تسلط یافت، و در ادامه اسکندریه را نیز تصرف کرد، پس از آن برقه (هماکنون شرق لیبی) را هم بدون مقاومت جدی تصرف کرد. سپس عمروعاص خواست در آفریقا (مقصود تونس) کارزار کند ولی عمر از ترس گسترش مسلمانان در سرزمینهای گمنام به عمرو عاص اجازه نداد.
عمر به نشانه یک تدبیر سیاسی برای جلوگیری از جداییطلبی عمرو عاص، نامبرده را فرماندار مصر کرد اما با این وجود، زبیر را به آنجا فرستاد تا بر عمرو نظارت داشته باشد.
اما در جبهه نبرد در ایران، پس از رهسپار شدن خالد به جبهه شام، رهبری سپاه باقیمانده برای جنگ با ساسانیان در عراق بر عهده مثنی گذاشته شد. در این هنگام یک فرمانده نظامی به نام رستم فرخزاد، وضعیت حکومت ساسانیان را سامان داد و توانست به کشمکشهای طولانی در حکومت ساسانی پایان دهد و ایرانیان را قوی سازد. به همین دلیل مثنی در اواخر سال ۱۳ هـ به مدینه رفت تا با ابوبکر در مورد این قضیه گفتگو کند و از او برای پیشروی در قلمروی ساسانیان، با وجود تغییرات یادشده کمک بگیرد. ولی وقتی به مدینه رسید ابوبکر را در بستر مرگ یافت. زمانی که مثنی تغییرات ساسانیان را برای ابوبکر گفت، ابوبکر عمر را فراخواند و به عمر وصیت کرد که مردم را هر روز برای جنگیدن با ساسانیان تشویق کند، و بعد از آن پس از چند ورز درگذشت. عمر تلاش برای گردآوری سرباز برای رویارویی با ساسانیان را آغاز کرد؛ عمر سپاهی بالغ بر ۱٬۰۰۰ از مردان مدینه جمعآوری کرد و به سوی قلمرو ساسانیان روانه ساخت، وی همچنان به گردآوری سرباز ادامه داد و این موضوع در شبه جزیرهٔ عربستان ابلاغ عمومی شد و بین قبلههای عرب، برای جمعآوری سرباز میگشتند و آنها را برای جنگ تهییج میکردند، عمر به دنبال آن پیدرپی کمک به جبهه جنگ با ایران ارسال کرد و سخنرانان و شعرای ماهر را برای بهشور آوردن عربها به کار میگرفت، از عمر نقل است که گفت: «به خدا، فرمانروای عجم (غیر عرب) را با فرمانروایان عرب در هم میکوبم». در سال ۶۳۶/۶۳۷ ارتش ساسانیان با ارتش راشدین وارد نبرد قادسیه میشوند و سپاه یزدگرد سوم شکست سنگینی متحمل شد سپس نبرد تیسفون منجر به تصرف تیسفون، پایتخت ساسانیان، در سال ۱۶ هـ شد. سرانجام جنگ نهاوند که برای عربها به فتح الفتوح هم لقب گرفت، سال ۲۱ هـ شکست پایانی را به ساسانیان وارد آورد؛ پیروزی یکجانبه به سود سپاه عمر بود و بعد از این ایرانیان مقاومت منسجم و جدی انجام ندادند و تقریباً همهٔ قلمروی ساسانی به دست مسلمانان افتاد.
سرانجام عمر در سن ۵۳، ۵۵، ۶۰، ۶۱ یا ۶۳ سالگی در ۲۶ ذی الحجه ۲۳ هجری/۳ نوامبر ۶۴۴ میلادی توسط پیروز نهاوندی یا ابولؤلؤ غلام مسیحی مغیره بن شعبه والی بصره، با ۳ یا ۶ ضربه با خنجر ۲ سر کشته شد. برخی شیعیان بر این باورند که قتل او در ۹ | گاهشماری قِبطی نزد مسیحیان قبطی مصر رواج دارد. این گاهشماری از گاهشماری قدیم مصر (فرعونی) گرفته شدهاست. تفاوت اساسی آنها وجود سال کبیسه در قبطی است.
در گاهشماری قبطی سال به دوازده ماه سی روزه و پنج روز اضافه در پایان سال بخش میشود. قبطیان گاه این پنج روز را «ماه کوچک» خوانند. سال کبیسه هر چهار سال است و سالیاست که به هنگ چهار همنهشت سه است؛ چو ۳ و ۷ و ۱۱. در سال کبیسه پنج روزِ اضافه شش روز میشود. آغاز سال در اواخر تابستان است و آغاز شبانروز از فروشدن آفتاب.
قبطیان نو — چنانکه ایشان را خوانند — مبدأ تاریخ از ۲۴ اوت ۲۸۴ میلادی یولیانی (مطابق ۲۹ اوت ۲۸۴ میلادی گریگوری) میدارند. این تاریخ نشستن دقلطیانوس، واپسین امپراتور غیرمسیحی روم، بر تخت است. این دقلطیانوس، مسیحیان را بسیار مورد آزار قرار داد. از این رو سال مبدأ گاهشماری قبطی را ۱ A.M. مینویسند. A. M. سروازهٔ Anno Martyrum است؛ یعنی سال شهیدان. ماههای گاهشماری در جدول زیر آورده شدهاست:
تبدیل تاریخ
یکم فروردین ۱۳۸۹ برابر است با دوازدهم فامینوث ۱۷۲۶ قبطی. یکم توت ۱۷۲۷ قبطی برابر است با بیستم شهریور ۱۳۸۹. سال ۱۷۲۷ قبطی سالی کبیسهاست. چه چو بر چهار بخش شود ماندهاش سه میشود.
پانویس
فهرست منابع و مآخذ
ارتدکس قبطی
بنیانگذاریهای ۲۵ (پیش از میلاد)
دورههای گاهشماری
دین در مصر
گاهشماری مصری
گاهشماریها
مسیحیت در آفریقا
مسیحیت در مصر | تحت تسلط بیزانس بسیار ضعیف شد، پس از اینکه توسط ایران تسخیر شد، صلح، رواداری و مرمت در آنجا پایدار شد. در ۶۲۶، شهربراز با شاهنشاه ساسانی، خسروپرویز به ستیر برخاست و بر ضد او شورش کرد. مشخص نیست که شهرآلانیوزان از چه کسی در این میان حمایت کرده است، چرا که پس از آن از او در هیچ منبعی نام برده نشده و سرنوشت او نامشخص است. پس از او، از شهربراز به عنوان حاکم استان مصر یاد شده است.
از دست دادن مصر
دوره حکومت ساسانیان بر مصر هنگامی به پایان رسید که شهربراز با امپراتور بیزانس، هراکلیوس متحد شد، به این صورت که هراکلویس به شهربراز وعده تخت شاهنشاهی ساسانی را داد و در ازای آن شهربراز مصر را تحویل بیزانس دهد. اما در نهایت شهربراز به دست بزرگان ساسانی کشته شد.
سلطنت ایوبیان
ایوبیان، دودمانی کردتبار مسلمان و سنی مذهب بود که صلاحالدین ایوبی به مرکزیت مصر بنیاد گذاشت. این سلسله در طول قرون ۱۲ و ۱۳ میلادی بر بخش عظیمی از خاورمیانه حکم میراند. این سلسله پس از دودمان فاطمیان و زنگیان به حکومت رسید و دست به فتوحات گستردهای در سراسر خاورمیانه زد. سرانجام صلاحالدین با شکست پادشاهی اورشلیم در جنگ حطین سرزمین مقدس را ضمیمه خاک ایوبیان کرد.
آنها همچنین یمن، حجاز، شرق عربستان، بخشهایی از میانرودان، شمال آفریقا و شهر هایی مانند مکه و مدینه را تحت سلطه خود درآوردند.
نگارخانه
جستارهای وابسته
کمبوجیه دوم
اردشیر سوم
داریوش دوم
خسروپرویز
شهربراز
صلاحالدین ایوبی
منابع
تاریخ مصر بر پایه دوره
دودمانهای مصر باستان
شاهنشاهی ساسانی
مصر باستان
مصر هخامنشی |
d03a521c-ef21-4493-9491-050da589ebcd | شاهنشاهی ساسانی | در سال ۶۱۳، در خارج از انطاکیه، سرداران ایرانی، شهربراز و شاهین بهمنزادگان، یک ضدحمله سنگین که توسط شخص هراکلیوس، امپراتور روم رهبری میشد را شکست دادند. پس از آن، پیشروی ایرانیها بیوقفه ادامه یافت. اورشلیم در سال ۶۱۴ سقوط کرد و صلیب راستین به دست ایرانیها افتاد، شیئی که از نظر رومیهای مسیحی، مقدستر از آن در دنیا وجود نداشت. اسکندریه در سال ۶۱۹ سقوط کرد، و باقیمانده مصر هم در سال ۶۲۱ به دست ساسانیان افتاد. رؤیای ساسانیان مبنی بر بازگرداندن مرزهای ایران به دوران هخامنشیان تقریباً برآورده شده بود، در حالیکه امپراتوری بیزانس در آستانه فروپاشی بود. این اوج گسترش قلمرو ایران همراه بود با شکوفایی تمدن ایرانی در زمینه هنر ایرانی، موسیقی ایرانی و معماری ایرانی. | باقیمانده مصر هم در سال ۶۲۱ به دست چه کسانی افتاد؟ | false | {
"answer_start": [
401
],
"text": [
"ساسانیان"
]
} | موریس (۵۸۲–۶۰۲) درخواست کمک در برابر بهرام را کرد، به او پیشنهاد واگذار کردن قفقاز غربی به بیزانس را داد. برای تقویت کردن این وفاداری، خسرو با دختر موریس، مریم ازدواج کرد. ارتش جدید ایرانی-بیزانسی تحت فرمان خسرو و سرداران بیزانسی، نرسه و John Mystacon، علیه بهرام شورش کرد، او را در سال ۵۹۱ در جنگ Blarathon شکست داد. وقتی که خسرو به دنبال این پیروزی مجدداً بر تخت نشست، به قول خود وفا کرد و کنترل ارمنستان غربی و ایبری قفقاز را به بیزانس داد. موافقتنامه صحل جدید به دو امپراتوری اجازه داد تا نظامیگری خود را در جایهای دیگری دنبال کنند. خسرو قلمرو امپراتوری ساسانی را در مرزهای شرقی گسترش داد و موریس هم کنترل بیزانس بر روی بالکان را پس گرفت.
در سال ۶۰۲، موریس توسط فوکاس (۶۰۲–۶۱۰) سرنگون و کشته شد. خسرو به خونخواهی ناجی خود برخاست و قتل او را بهانه کرد و یک حمله جدید علیه بیزانس ترتیب داد. در همان دوران یک جنگ داخلی در امپراتوری بیزانس درگرفته بود که به کمک خسرو شتافت و خسرو با مقاومت اندکی روبرو شد. سرداران خسرو به شکل سامانمندی شهرهای مرزی بسیار تقویتشدهٔ بیزانسی، میانرودان و ارمنستان را مغلوب کردند و یک یورش بیسابقه را آغازیدند. ایرانیها در سال ۶۱۱ سوریه را اشغال کردند و انطاکیه را گرفتند.
در سال ۶۱۳، در خارج از انطاکیه، سرداران ایرانی، شهربراز و شاهین بهمنزادگان، یک ضدحمله سنگین که توسط شخص هراکلیوس، امپراتور روم رهبری میشد را شکست دادند. پس از آن، پیشروی ایرانیها بیوقفه ادامه یافت. اورشلیم در سال ۶۱۴ سقوط کرد و صلیب راستین به دست ایرانیها افتاد، شیئی که از نظر رومیهای مسیحی، مقدستر از آن در دنیا وجود نداشت. اسکندریه در سال ۶۱۹ سقوط کرد، و باقیمانده مصر هم در سال ۶۲۱ به دست ساسانیان افتاد. رؤیای ساسانیان مبنی بر بازگرداندن مرزهای ایران به دوران هخامنشیان تقریباً برآورده شده بود، درحالیکه امپراتوری بیزانس در آستانه فروپاشی بود. این اوج گسترش قلمرو ایران همراه بود با شکوفایی تمدن ایرانی در زمینه هنر ایرانی، موسیقی ایرانی و معماری ایرانی.
زوال و فروپاشی (۶۲۲–۶۵۱)
لشگرکشیهای خسرو پرویز هرچند که در وهله اول موفق به نظر میرسیدند، در واقع باعث فرسودهشدن ارتش ایران و تهی شدن خزانه و گنجینه ایران شدند. خسروپرویز در تلاشی برای بازسازی خزینه ملی، مالیاتها را بالا برد. در نتیجه، هراکلیوس (۶۱۰–۶۴۱) فرصت غنیمت شمرده و تمامی منابع باقیمانده امپراتوری خراب و ویرانشدهٔ خود را جمع کرد، ارتشش را سازماندهی کرد و یک ضدحمله چشمگیر را تدارک دید. در بین سالهای ۶۲۲ تا ۶۲۷، او در آناتولی و قفقاز علیه ایرانیها لشگرکشی کرد، در یک رشته از جنگها در برابر ایرانیها که تحت فرماندهی خسرو، شهربراز، شاهین و شهراپلاکان بودند، به پیروزی رسید، معبد بزرگ زرتشتیان در گنزک را به تاراج برد و با خزرها و خاقانات غربی ترک هم همپیمان شد.
در سال ۶۲۶، قسطنطنیه، تحت محاصره نیروهای متحد ایرانی، اسلاوها و آوارها درآمد. ساسانیها تحت فرماندهی شهربراز به شهر سمت شرقی تنگه بسفر حمله کردند، و آوارها و اسلاوها هم از سمت غربی حمله کردند، اما ناوگان بیزانس، از تمامی تلاشها برای منتقل شدن ایرانیها (که در جنگهای محاصرهای استاد بودند) به آن سوی تنگه برای کمک به آوارها و | فتح مصر از سوی ایرانیان میتواند به گزینههای زیر اشاره داشتهباشد:
نخستین فتح مصر از سوی هخامنشیان در نبرد پلوزیوم (۵۲۵ پیش از میلاد) بود که به پایهگذاری دودمان بیست و هفتم مصر انجامید.
دومین فتح مصر از سوی هخامنشیان در نبرد پلوزیوم (۳۴۳ پیش از میلاد) بود که به پایهگذاری دودمان سی و یکم مصر انجامید.
فتح مصر توسط ساسانیان (۶۱۸-۶۲۱ میلادی) ، که به پایهگذاری مصر ساسانی انجامید.
بنمایه
همکاریکنندگان ویکیپدیا، «Persian conquest of Egypt»، ویکیپدیای انگلیسی، دانشنامهٔ آزاد (بازیابی ۱۸ مهر ۱۴۰۰)
صفحههای ابهامزدایی
۳۴۳ (پیش از میلاد)
نبردهای مصر باستان
جنگهای دوران هخامنشی
دودمان سیام مصر
دودمان سی و یکم مصر | تاریخ مصر را میتوان به دورههای زیر بخشبندی کرد:
مصر پیش از تاریخ
تاریخ مصر باستان
دوره آغازین دودمانی مصر: سی و یکم تا بیست و هفتمین سده قبل از میلاد مسیح
پادشاهی کهن مصر: بیست و هفتمین تا بیست و دومین سده قبل از میلاد مسیح
دوره نخست میانی مصر: بیست و دومین تا بیست و یکمین سده قبل از میلاد مسیح
پادشاهی میانه مصر: بیست و یکمین تا هفدهمین سده قبل از میلاد مسیح
دوره دوم میانی مصر: سال ۱۶۴۰ تا ۱۵۷۰ قبل از میلاد مسیح
پادشاهی نوین مصر: ۱۵۷۰ تا ۱۰۷۰ قبل از میلاد مسیح
دوره سوم میانی مصر و ۱۰۷۰ تا ۶۶۴ قبل از میلاد مسیح
دوره آخر مصر باستان
تاریخ مصر هخامنشی: ۵۲۵ تا ۴۰۲ قبل از میلاد مسیح و ۳۴۳ تا ۳۳۲ قبل از میلاد مسیح
یونانی-رومی مصر
تاریخ مصر بطلمیوسی: ۳۳۲ تا ۳۰ قبل از میلاد مسیح
تاریخ مصر رومی: ۳۰ قبل از میلاد مسیح تا ۳۹۵ بعد از میلاد مسیح
مصر بیزانتین : ۳۹۵ تا ۶۲۱
تاریخ مصر ساسانی(جنگ شاهنشاهی ساسانی و امپراتوری بیزانس (۶۰۲–۶۲۸)) : ۶۲۱ تا ۶۲۸
مصر بیزانتین(بازپسگیری مصر): ۶۲۸ تا ۶۴۵
قرون وسطی مصر
تاریخ مصر اسلامی: ۶۳۹ تا ۱۲۵۰
سلطنت مملوک (مصر): ۱۲۵۰ تا ۱۵۱۷
تاریخ مصر عثمانی: ۱۵۱۷ تا ۱۸۰۵
مدرن مصر
تاریخ مصر سلسله محمدعلی: ۱۸۰۵ تا ۱۸۸۲
تاریخ مصر مدرن: از ۱۸۸۲
جستارهای وابسته
بهار عربی
تاریخ قبطیان
تاریخ آفریقا
تاریخ خاورمیانه
تاریخ شمال آفریقا
فهرست فرعونها
فهرست رئیسجمهورهای مصر
فهرست نخستوزیرهای مصر
فهرست قوانین مصر
تاریخ نظامی مصر
سیاست مصر
تاریخ مصر
تاریخ مصر بر پایه دوره | ۴۷۰ چهارصد و هفتاد و یکمین سال هجری خورشیدی است.
مناسبتها
رویدادها
زادگان
درگذشتگان
۴۷۰
سده ۵ | ۴۶۷ چهارصد و شصت و هفتمین سال هجری خورشیدی است.
مناسبتها
رویدادها
زادگان
درگذشتگان
۴۶۷
سده ۵ | ۴۷۶ چهارصد و هفتاد و ششمین سال هجری خورشیدی است.
مناسبتها
رویدادها
زادگان
درگذشتگان
۴۷۶
سده ۵ | ۴۷۳ چهارصد و هفتاد و سومین سال هجری خورشیدی است.
مناسبتها
رویدادها
زادگان
درگذشتگان
۴۷۳
سده ۵ | ۴۷۴ چهارصد و هفتاد و چهارمین سال هجری خورشیدی است.
مناسبتها
رویدادها
زادگان
درگذشتگان
۴۷۴
سده ۵ | ۴۷۷ چهارصد و هفتاد و هفتمین سال هجری خورشیدی است.
مناسبتها
رویدادها
زادگان
درگذشتگان
۴۷۷
سده ۵ | ۶۲۱ ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
۶۲۱ (خورشیدی)
۶۲۱ (میلادی)
۶۲۱ (قمری) |
1bd5cdd7-36b1-46af-9837-f5f3e871b443 | شاهنشاهی ساسانی | در سال ۶۱۳، در خارج از انطاکیه، سرداران ایرانی، شهربراز و شاهین بهمنزادگان، یک ضدحمله سنگین که توسط شخص هراکلیوس، امپراتور روم رهبری میشد را شکست دادند. پس از آن، پیشروی ایرانیها بیوقفه ادامه یافت. اورشلیم در سال ۶۱۴ سقوط کرد و صلیب راستین به دست ایرانیها افتاد، شیئی که از نظر رومیهای مسیحی، مقدستر از آن در دنیا وجود نداشت. اسکندریه در سال ۶۱۹ سقوط کرد، و باقیمانده مصر هم در سال ۶۲۱ به دست ساسانیان افتاد. رؤیای ساسانیان مبنی بر بازگرداندن مرزهای ایران به دوران هخامنشیان تقریباً برآورده شده بود، در حالیکه امپراتوری بیزانس در آستانه فروپاشی بود. این اوج گسترش قلمرو ایران همراه بود با شکوفایی تمدن ایرانی در زمینه هنر ایرانی، موسیقی ایرانی و معماری ایرانی. | اورشلیم در سال چند سقوط کرد؟ | false | {
"answer_start": [
217
],
"text": [
"۶۱۴"
]
} | محاصره اورشلیم ، محاصرهای است در سال ۵۸۹ که توسط رهبر بابلیان، بخت نصر، علیه پادشاهی یهودا صورت گرفت که طی دو سال محاصره شهر، سرانجام نیروهای بابلی شهر را مسخر کردند. این اتفاق منجر به سقوط پادشاهی یهودا شد. همچنین بخت نصر را اولین کسی میدانند که به هیکل سلیمان، یهودیان در اورشلیم حمله و آن را نابود کرد و یهودیان را به اسارت گرفت.
جستارهای وابسته
بخت نصر
پانویس
۵۸۷ (پیش از میلاد)
نبوکدنصر دوم
درگیریهای سده ۶ (پیش از میلاد)
محاصرههای اورشلیم
نبردهای کتاب مقدس عبری
هیکل سلیمان | محاصره عکا نبردی بود که در سال ۱۲۹۱ میلادی رخ داد و موجب تصرف عکا توسط ممالیک شد. این نبرد یکی از مهمترین نبردهای آن برههٔ زمانی شناخته میشود. با وجود این که جنبش مسیحیان تا چند دههٔ دیگر ادامه داشت ولی تصرف عکا توسط ممالیک مسلمان موجب پایان سلطهٔ صلیبیها بر سرزمین شامات شد. با سقوط عکا صلیبیها آخرین قلعهٔ مستحکم پادشاهی اورشلیم را از دست دادند. با این وجود آنها آخرین قلعهٔ خود که در شهر طرطوس بود را حفظ و جزیرهٔ کوچک ارواد را تصرف کردند ولی با سقوط ارواد در سال ۱۳۰۲، صلیبیها دیگر بر هیچ قسمتی از سرزمین مقدس تسلطی نداشتند.
تا سال ۱۲۹۰ میلادی گستره پادشاهی اورشلیم تنها به چند قلعه در خط ساحلی تقلیل یافته بود. همان سال ناآرامیهای پدید آمده در عکا، مستحکمترین قلعه صلیبیون، الاشرف، مملوک مصر را ترغیب به صورت دادن تهاجم به آن کرد. سپاه ممالیک متشکل از ۶۰ هزار سوار و ۱۰۰ هزار پیاده، از روز ۶ آوریل سال ۱۲۹۱ میلادی عکا را به محاصره خود گرفت. امالریک، برادر آنری دوم، پادشاه اورشلیم، پادگان مسیحی شهر متشکل از حدود هزار سوار و ۱۵ هزار پیاده، را رهبری میکرد. با وجود آتش سنگین ادوات محاصره ممالیک، مدافعان سرسختانه مقاومت میکردند. شاه آنری خود روز ۴ مه با ۱۰۰ شوالیه و دو هزار پیاده از قبرس فرا رسید اما این نیروی کمکی برای برگرداندن توازن به نفع صلیبیون کافی نبود. دیوار بیرونی روز ۱۵ مه سقوط کرد. نیروهای ممالیک در یک تهاجم کلی سه روز بعد به دروازههای داخلی حمله بردند و وارد شهر شدند. پس از یک نبرد خیابانی، تا پایان روز پیروزی اذعان ممالیک شد. پادشاه اورشلیم به همراه برادرش و تعداد اندکی از اشراف به قبرس گریختند. بیشتر مدافعان در درگیریها کشته شدند و مابقی به اسارت درآمدند. ممالیک استحکامات شهر را منهدم کردند.
پیش زمینه
مهمترین عامل تضعیف مسیحیها شکست در نبرد حطین در سال ۱۱۸۷ میلادی بود که موجب تصرف اورشلیم توسط صلاحالدین ایوبی شد. در آن سال صلاح الدین موفق شد بخش عمدهای از پادشاهی اورشلیم که شامل اورشلیم و عکا نیز میشد را تصرف کند. این اتفاقات موجب آغاز جنگ صلیبی سوم و سقوط عکا در سال ۱۱۹۱ میلادی به دست صلیبیون شد. این نبرد اصلیترین نبرد جنگ صلیبی سوم و بعد از آن عکا نزدیک به صد سال پایتخت پادشاهی اورشلیم بود. شوالیههای معبد و شوالیههای هوسپیتالر که نقش بزرگی در تصمیمات نظامی و سیاسی مسیحیان داشتند مقر فرماندهی خود را به عکا یا نزدیکی آن انتقال دادند. هنگامی که مغولها در اواسط سده سیزدهم به شام رسیدند مسیحیان آنها را متحدانی بالقوه میپنداشتند ولی به احتیاط خود را در مقابل ممالیک مصر نسبت به مغولها بیطرف نشان میدادند. سال ۱۲۶۰ میلادی باروونس عکا به لشکریان ممالیک اجازه داد تا با عبور از این شهر به الجلیل رفته و در نبرد نبرد عین جالوت با مغولها بجنگند.
در هر حال روابطی که مسیحیان با ممالیک داشتند پایدار نبود. زمانی که حکومت ممالیک در سال ۱۲۵۰ میلادی در مصر تشکیل شد خطری جدیتر از ایوبیان مسیحیان را تهدید میکرد زیرا ممالیک دارای سواره نظامی بسیار عظیم و نیرومندتر بودند. پس از پیروزی ممالیک در نبرد عین جالوت | ۴۸۳ چهارصد و هشتاد و سومین سال هجری خورشیدی است.
مناسبتها
رویدادها
زادگان
درگذشتگان
۴۸۳
سده ۵ | هنری دوم یا هنری یکم اورشلیم، یکی از کنتهای شامپانی از سال ۱۱۸۱ تا ۱۱۹۷ و یکی از فرماندهان نیروهای صلیبی از سال ۱۱۹۲ تا ۱۱۹۷ بود. وی در جریان جنگ صلیبی سوم به همراه ریچارد یکم و فیلیپ دوم شرکت کرد
جستارهای وابسته
جنگ صلیبی سوم
پانویس
پادشاهان اورشلیم در سده ۱۲ (میلادی)
پادشاهان پیرو کلیسای کاتولیک روم
پادشاهان یوره اوکساریس
حوادث مرگبار در اثر سقوط
خاندان بلوآ
درگذشتگان ۱۱۹۷ (میلادی)
زادگان ۱۱۶۶ (میلادی)
شاهان اورشلیم
کنتهای شامپاین
مسیحیان سومین جنگ صلیبی
مقالههای که ابهامزدایی آنها بهاشتباه بهجای پرانتز با کاما صورت گرفته | ۴۸۲ چهارصد و هشتاد و دومین سال هجری خورشیدی است.
مناسبتها
رویدادها
زادگان
درگذشتگان
۴۸۲
سده ۵ | ۴۸۴ چهارصد و هشتاد و چهارمین سال هجری خورشیدی است.
مناسبتها
رویدادها
زادگان
درگذشتگان
۴۸۴
سده ۵ | ۴۸۸ چهارصد و هشتاد و هشتمین سال هجری خورشیدی است.
مناسبتها
رویدادها
زادگان
درگذشتگان
۴۸۸
سده ۵ | ۴۹۸ چهارصد و نود و هشتمین سال هجری خورشیدی است.
مناسبتها
رویدادها
زادگان
درگذشتگان
۴۹۸
سده ۵ | ۴۸۹ چهارصد و هشتاد و نهمین سال هجری خورشیدی است.
مناسبتها
رویدادها
زادگان
درگذشتگان
۴۸۹
سده ۵ | هنری دوم (۱۲۷۰–۱۳۲۴) آخرین پادشاه سلسله پادشاهیان اورشلیم بود که با سقوط عکا در ۲۸ می ۱۲۹۱ این عنوان را از دست داد. او پادشاه قبرس و از دودمان لوزینیان بود.
پانویس
پادشاهان اورشلیم در سده ۱۳ (میلادی)
پادشاهان پیرو کلیسای کاتولیک روم
پادشاهان مدعی اورشلیم
پادشاهی اورشلیم در سده ۱۳ (میلادی)
پادشاهی اورشلیم در سده ۱۴ (میلادی)
حاکمان سده ۱۳ (میلادی)
حاکمان سده ۱۴ (میلادی)
حکمرانان اروپا در سده ۱۴ (میلادی)
خاکسپاریها در قبرس
درگذشتگان ۱۳۲۴ (میلادی)
زادگان ۱۲۷۰ (میلادی)
شاهان اورشلیم
شاهان قبرس
فرمانروایان کودک در قرون وسطی
قبرس در سده ۱۳ (میلادی)
قبرس در سده ۱۴ (میلادی) |
3aed63b3-c7ba-4014-be58-0ca00bc0860d | شاهنشاهی ساسانی | در سال ۶۱۳، در خارج از انطاکیه، سرداران ایرانی، شهربراز و شاهین بهمنزادگان، یک ضدحمله سنگین که توسط شخص هراکلیوس، امپراتور روم رهبری میشد را شکست دادند. پس از آن، پیشروی ایرانیها بیوقفه ادامه یافت. اورشلیم در سال ۶۱۴ سقوط کرد و صلیب راستین به دست ایرانیها افتاد، شیئی که از نظر رومیهای مسیحی، مقدستر از آن در دنیا وجود نداشت. اسکندریه در سال ۶۱۹ سقوط کرد، و باقیمانده مصر هم در سال ۶۲۱ به دست ساسانیان افتاد. رؤیای ساسانیان مبنی بر بازگرداندن مرزهای ایران به دوران هخامنشیان تقریباً برآورده شده بود، در حالیکه امپراتوری بیزانس در آستانه فروپاشی بود. این اوج گسترش قلمرو ایران همراه بود با شکوفایی تمدن ایرانی در زمینه هنر ایرانی، موسیقی ایرانی و معماری ایرانی. | شهربراز و شاهین بهمنزادگان چه کسانی بودند؟ | false | {
"answer_start": [
32
],
"text": [
"سرداران ایرانی"
]
} | پیرَگِ شَهرْوَراز یا شَهرْبَراز (به شهروَراز) (درگذشته در ۹ ژوئن ۶۲۹) بیست و هفتمین پادشاه شاهنشاهی ساسانی از ۲۷ آوریل ۶۲۹ تا ۹ ژوئن ۶۲۹ بود. او اردشیر سوم را کشت و تخت پادشاهی را غصب کرد و خودش هم پس از چهل روز توسط اشرافزادگان ساسانی کشته شد. شهربراز پیش از غصب تخت پادشاهی، یکی از اسپهبدهای خسرو پرویز بود. نام شهربراز در واقع یک عنوان افتخاری به معنای «گراز شاهنشاهی» است که نشان از چیرهدستی او در فرماندهی نظامی و همچنین شخصیت ستیزهجوی او دارد. در ایران باستان، گراز با ایزد وهرام در اساطیر زرتشتی همپیوند بود و نماد پیروزی بهشمار میرفت. سرعتی که شهربراز و بهمن، دو سردار خسرو پرویز، سوریه، فلسطین، آناتولی، مصر و حتی لیبی دوردست را تسخیر کردند، «حیرتانگیز» شمرده شدهاست.
پیشزمینه و خانواده
شهربراز از خاندان مهران بود که یکی از هفت خاندان پارتی بهشمار میرفت. او فرزند شخصی به نام اردشیر بود. او بعدها به ارتش ساسانیان پیوست و در آنجا به مناصب و مقامهای بالایی دست یافت و به عنوان سپهبد نیمروز گماشته شد. او با میرهران خواهر خسرو پرویز، پادشاه ساسانی پیوند زناشویی بست که از او یک پسر به نام شاپور شهروراز داشت. همچنین شهربراز پسر دیگری به نام نیکتاس ایرانی داشت که ممکن است از همان زن یا از یک زن دیگرش باشد.
جنگ علیه امپراتوری بیزانس
نخستین باری که از شهربراز نام برده شده هنگامی بود که خسرو پرویز آخرین و فاجعهبارترین جنگ خود از سری جنگهای ساسانی-بیزانسی را آغاز کرد که این جنگ تا ۲۶ سال به درازا کشید. خسرو پرویز به همراه شهربراز و دیگر سپهبدهای بزرگش، قلعه دارا و ادسا را در سال ۶۰۴ تسخیر کردند و در شمال، بیزانسیها تا مرزهای کهن خود که مربوط به پیش از جنگ سال ۵۹۱ میشد، رانده شدند. در نبردهای سال ۵۹۱، خسرو پرویز بیشتر ارمنستان ایران، بخشهایی از میانرودان و نیمهٔ غربی پادشاهی ایبری را به بیزانسیها داده بود. خسرو پرویز پس از بازپسگیری این سرزمینها، از میدان نبرد دست کشید و میدان نبرد را به بهترین سپهبدهایش سپرد. شهربراز یکی از آنان بود. در سال ۶۱۰، هراکلیوس، یک ارمنی که احتمالاً از نژاد اشکانیان بود، بر ضد فوکاس، پادشاه بیزانسی شورش کرد و او را کشت و خود را پادشاه امپراتوری بیزانس خواند. در ۶۱۳، پس از اینکه شاه بیزانس شد، ضدحملهٔ بزرگی را علیه ساسانیان در بیرون از انطاکیه به راه انداخت، اما شهربراز قاطعانه او را شکست داد. نبرد انطاکیه آسیب سنگینی بر ارتش بیزانس وارد کرد و شهربراز انطاکیه را گشود تا ساسانیان دسترسی کشتیرانی به دریای مدیترانه داشته باشند.
هراکلیوس و برادرش تئودور و همچنین ژنرال نیکتاس، پس از شکست بیزانس در بیرون از انطاکیه، ارتشهای خود را در سوریه با هم آمیختند، اما باز شهربراز آنها را شکست داد. نیروهای شهربراز شهر دمشق را محاصره و تسخیر کردند و شمار زیادی از سپاهیان بیزانسی را به بند کشیدند. افزون بر آن، شهربراز همچنین لشکری از روم را در درعا شکست داد که این شکست، از دید اعراب تا آن اندازه مهم آمده بود که آن را در قرآن ذکر کردهاند.
از برجستهترین رویدادها در دوران شهربراز هنگامی بود که او ارتش ساسانیان را به فلسطین | همراه این دو چهرهٔ قدرتمند، تیسفون را تسخیر و اردشیر سوم و بسیاری از اشرافزادگان ساسانی را اعدام کرد، که از جمله این اشرافزادگان میتوان به وزیر اردشیر، ماهآذر گشنسب اشاره نمود. سپس شهربراز شاه جدید امپراتوری ساسانی شد. کاردارگان که پس از غصب تخت شاهی مخالف شهربراز بود کشته شد.
هراکلیوس همچنین فرزند مسیحی شهربراز، نیکتاس ایرانی را جانشین شهربراز خطاب کرده بود. جانشینی یک ایرانیِ مسیحی بر تخت شاهی ساسانی، راه را برای مسیحی کردن ایران میگشود. پس از مدتی، شهربراز، شمتا فرزند یزدین، را در کلیسای مرقه مصلوب کرد. دلیل این اعدام این گونه گزارش شده که شمتا در زمان پادشاهی خسرو پرویز به شهربراز توهین کرده بودهاست. چهل روز بعد، در مراسمی، شخصی به نام فرخ هرمزد، با پرتاب یک نیزه به سوی شهربراز، او را کشت. فرخ هرمزد سپس به بوراندخت، دختر خسرو پرویز، کمک کرد تا به پادشاهی برسد.
تأثیرات
شهربراز نقش بسیار برجستهای در آخرین جنگ ایران و روم شرقی و رویدادهایی که پس از جنگ رخ دادند، بازی کرد. نتیجهٔ شورش او در برابر خسرو پرویز، پیروزی شکستآمیز بیزانس در برابر شاهنشاهی ساسانی بود و باعث شد شاهنشاهی ساسانی، درگیر جنگ داخلی شود. پس از مرگ شهربراز، فرزندش شاپور، بوراندخت را از پادشاهی برکنار کرد و خود را شاه امپراتوری ساسانی خواند. پادشاهی شاپور هم خیلی نپایید و خیلی زود اشرافزادگان ساسانی او را برکنار کردند. در همان دوره، نیکتاس ایرانی، فرزند شهربراز، به خدمت نظام بیزانسی وارد شد و بعدها در نبرد یرموک از رشتهجنگهای بیزانس و اعراب، از سرداران بیزانسی بود.
جستارهای وابسته
شاهین بهمنزادگان
محاصره کنستانتینوپول
محاصره تیسپون (۶۲۹)
نبرد انطاکیه
نبرد نینوا
محاصره اورشلیم
نبرد ایسوس (۶۲۲)
پانویس
منابع
پیوند به بیرون
}}
اسپهبدها
افراد جنگ ۶۰۲–۶۲۸ ایران و روم
افراد جنگهای ایران–روم
اهالی ایران در سده ۷ (میلادی)
پادشاهان ایرانی کشتهشده
حکمرانان خاورمیانه در سده ۷ (میلادی)
خاندان مهران
خسرو پرویز
درگذشتگان ۶۲۹ (میلادی)
درگذشتگان ۶۳۰ (میلادی)
سده ۷ (میلادی)
شاهان مقتول سده ۷ (میلادی)
شاهنشاهان سده ۷ (میلادی) ساسانی
شخصیتهای شاهنامه
شورشیان در برابر شاهنشاهی ساسانی
شورشیان قرون وسطی
شورشیان
فرماندهان خسرو پرویز
فرماندهان ساسانی
کشتهشدگان با زوبین
مرزبانهای ساسانیان مصر
مصر (استان روم) در سده ۷ (میلادی) | شاهین بهمنزادگان سیستانی (به زبان پارسی شاهین وهمن زادگان) یکی از سرداران ساسانی در زمان هرمزد چهارم و خسرو پرویز بود. شاهین بهمنزادگان از طرف پدر از خاندان بزرگ سورن(سیستان) بود و از طرف مادر از خاندان بزرگ کارن.
ما در تاریخ ایران در زمان ساسانیان و در زمان جنگ خسرو پرویز با بیزانس به نام شاهین بهمن زادگان برمیخوریم. (سال ۶۰۲ میلادی) پس از شروع جنگ خسرو پرویز با روم، شاهین همراه نارسیس سردار رومی، توانستند تمامی قلعههای بینالنهرین از جمله شهر استراتژیک دارا و آمد را تصرف کنند. پس از این پیروزیها خسرو پرویز شاهین بهمن زادگان را به پایتخت فرا خواند و با ۳۸ هزار سوار و پیاده مأمور حمله به ارمنستان روم کرد.
شاهین پس از اینکه به ارمنستان روم رسید، در آنجا سپاه ارمنی را شکست داد و دو شهر ارمنی ساتالا و تئودوسیپولیس را به تصرف خود درآورد.
شاهین در تیرماه سال ۶۱۰ میلادی همراه ارتش ایران تمامی نواحی آباد و حاصلخیز گالاتی و سپس پافلاگونی را کمتر از ده ماه از چنگ بیزانسیان خارج کرد. پس از آن شاهین توانست در جنگی بزرگ آندره سردار رومی را در آسیای صغیر شکست دهد و آخرین ایالت آسیای صغیر یعنی شهر بی تی نی را به تصرف درآورد. به دنبال این پیروزیهای درخشان شاهین توانست شهرهایی همچون ارزروم، قیصریه مازاکا و حتی کالسدون نزدیکترین شهر به پایتخت بیزانس را به تصرف درآورد.
در هنگام فتح کالسدون بود که هراکلیوس با شاهین بهمن زادگان دیدار کرد و از اون درخواست صلح کرد، شاهین نیز درخواست هراکلیوس را به خسرو پرویز رساند، از آنجایی که خسروپرویز بسیار بد بین بود از این عمل شاهین خشمگین شد و طی نامه ای اون را سرزنش کرد که چرا جنگ را متوقف کردهاست و چرا هنگام دیدار هراکلیوس او را دستگیر نکرده و به تیسفون نفرستادهاست؟!
شهر کالسدون نیز در همان سال یعنی ۶۱۹ میلادی سقوط کرد و هدف بعدی شاهین شهر قسطنطنیه بود. شاهین با بای یان رهبر قبایل آوار متحد شد و به قسطنطنیه حمله بردند. ارتش ایران و متحدانش به دلیل نداشتن نیروی دریایی نتوانستند قسطنطنیه را به تصرف درآورند و حتی پای یک سرباز ایرانی هم بر روی حصار قسطنطنیه نرسید. به دلیل همین شکست قبایل آوار از ایرانیان جدا شدند. پس از جدا شدن آوارها که مردمی بسیار جنگ جو بودند، مدافعان رومی قسطنطنیه از شهر بیرون آمده و به فرماندهی تئودور برادر هراکلیوس توانستند در کنار دروازههای شهر قسطنطنیه سپاه ایران را در جنگی بسیار بزرگ شکست دهند و سپاه ایران ناچار به سوی شهر کالسدون عقبنشینی کرد و رومیان این بار سپاه ایران را در شهر کالسدون به محاصره درآوردند. در این هنگام بود که شاهین دچار بیماری شدیدی شد، پزشک سپاه بهطور محرمانه به بزرگان سپاه ایران گفت که شاهین توسط سم مهلکی که فقط در دربار یافت میشود مسموم شدهاست. (به عقیده مورخان خسرو پرویز دستور قتل وی را صادر کرده بود) شاهین پس از چند هفته درگذشت و فرماندهی سپاه ایران بر عهده رازاتس دیگر سردار ایرانی محول شد که آنان با تسلیم کردن شهر کالسدون توانستند باقی مانده سپاه ایران را به تیسفون برسانند. (سال ۶۲۶ پس از میلاد مسیح)
پس از مرگ شاهین بهمن زادگان که | ایران داستانی بود که ایرانیان برای مشروعیت بخشی به حمله به بیزانس پرداخته بودند. بنابر روایت دیگر، در سال ۶۰۲ میلادی، در کودتایی به دست فوکاس که یکی از افسران موریس بود، وی و تمام اعضای خانوادهاش کشته شدند. به دنبال این واقعه برخی از افسران موریس از ایران درخواست کمک کردند، تئودوسیوس که بنا به شایعات از کشتار فوکاس گریخته بود، به ایران پناهنده شد تا از خسروپرویز کمک بگیرد.
پیشرویهای ایران
خسروپرویز دو سپاه در دو جبهه به سمت روم گسیل کرد. یکی اسپهبد شهربراز، که مأمور پیشروی در شام و مصر شد و دیگری اسپهبد شاهین که مأمور تصرف میانرودان شمالی، ارمنستان، گرجستان و هجوم به سوی آسیای صغیر بود. برخی از مورخان معاصر معتقدند خسروپرویز در این خیال بود که مرزهای سیاسی ساسانیان را به مرزهای هخامنشیان برساند.
شروع جنگ تا فتح اورشلیم (۶۰۵تا ۶۱۴)
در سال ۶۰۵ میلادی، شهر دارا با پیشروی سپاه شهربراز در میانرودان شمالی پس از سه ماه محاصره به تصرف درآمد.
و پس از آن شهرهای مستحکمی همچون نصیبین، حران و ادسا (رها) نیز گشوده شدند. در سال ۶۰۹میلادی سپاه شاهین در آناتولی با همراهی سمبات باگراتونی شاهزاده ارمنی، موفق به فتح شهر آمد شد. در سالهای پیش از این جنگهای بسیاری در این شهر بین ایرانیان و رومیان درگرفته بود، از جمله در زمان شاپور دوم که این شهر را از رومیان بازپس گرفت و قباد یکم و خسرو انوشیروان که بر سر این شهر با رومیان جنگیده بودند. وضعیت استراتژیک این شهر بهطوری بود که با تصرف آن راه ورود به ارمنستان بزرگ هموار میشد. بدین ترتیب راه برای ورود به ارمنستان باز شد و شاهین به تصرف ارمنستانی که خالی از قوای رومی بود مسیر خود را به سوی شمال پیش گرفت. از سوی دیگر در سال ۶۱۱ میلادی شهربراز با ادامه دادن مسیر خود در شمال شام و به سوی غرب، چند بار با قوای رومی مواجه شد و یکی پس از دیگری با پیروزی آنها را پشتسر گذاشت سپس با گذر از فرات، انطاکیه را مورد هجوم قرار داد و در سال ۶۱۳ میلادی طی نبردی با شکست هراکلیوس آنرا فتح کرد. تصرف این شهر شکست سنگینی برای امپراتوری روم محسوب میشد، چون راه ساسانیان را به سوی جنوب شام و مصر هموار میساخت و در آنجا ارتش جنگ دیدهای که بتواند در مقابل ارتش ایران پایداری کند وجود نداشت. به این ترتیب فتح شام بهطور ضمنی در سال ۶۱۳ میلادی کامل شده بود ولی فتح اورشلیم در سال ۶۱۴ میلادی بود که این واقعیت را رسمیت بخشید. با حرکت شهربراز به سمت جنوب و با کمک بیست و شش هزار نفر یهودی، اورشلیم در ۶۱۴ میلادی فتح شد و صلیب راستین مسیح که گرامیترین شیء مقدس در عالم مسیحیت بهشمار میرفت به ایران منتقل شد.
پیشروی در آناتولی تا فتح اسکندریه (۶۱۵ تا ۶۱۹)
با فتوحات شاهین در ارمنستان مرزهای شمالی ایران از کوههای قفقاز فراتر رفت. پس از فتح ارمنستان، گرجستان و قفقاز، شاهین به سوی آسیایصغیر شتافت. کیلیکیه، پونتوس، قیصریه و کاپادوکیه در مقابل سپاه منظم شاهین مقاومت خاصی نداشتند و در پی آنها ایالات غربی آسیای صغیر را یکی پس از دیگری گشود شدند. سپس نوبت به گالاتیا | نیز بدون مقاومت تسلیم شد.
در سال ۳۳۲ پیش از میلاد ساتراپ ایرانی مصر که از ناخرسندی مصریها از حکومت داریوش سوم واقف بود، تقریباً بدون کشمکش خود را کنار کشید و در تمام درهٔ نیل از اسکندر همچون یک منجی آسمانی استقبال شد. در مصر کاهن آمون سلطنت تمام روی زمین را به وی وعده داد و به یونانیها و مقدونیها که با اسکندر به معبد آمون آمده بودند، توصیه کرد، تا او را همچون خدا پرستش کنند. اسکندر بقول یوستن در اثر سخنان کاهن، دچار چنان نخوتی شد که حد نداشت. قسمت عمدهٔ دشواریهایی که او بعدها در بابل و هند با یونانیان همراه خویش پیدا کرد، ناشی از همین تلقینات کاهن آمون دانستهاند.
مصر در دوران ساسانی
پس از فتح شاهنشاهی هخامنشی به دست اسکندر مقدونی، مصر بخشی از امپراتوری اسکندر شد. پس از مرگ اسکندر و تجزیه دولت کوتاه مدت او در نتیجه جنگهای دیادوخوی، مصر به یکی از سرداران اسکندر، بطلیموس یکم رسید و او امپراتوری بطلمیوسی را پایهگذاری کرد و موجب دور ماندن ایرانیان از مصر شد. با ظهور امپراتوری روم و بعدها بیزانس بار دگر تسخیر مصر به تعویق افتاد. اما در زمان شاهنشاهی ساسانی و با ظهور خسروپرویز که سودای رساندن مرزهای شاهنشاهی به مرزهای هخامنشیان را داشت، با طرحهای جاهطلبانه خود مصر را زمیمه قلمرو ایران کرد.
فتح مصر
خسروپرویز به سردار خود شهربراز دستور داد با لشکری برای فتح مصر برود.
شهربراز پس از فتح اورشلیم و گذر از صحرای سینا به مصر قدم گذاشت و در سال ۶۱۶میلادی اسکندریه را با سختیهای بسیار تصرف کرد، پس از آن ارتش ایران در مصر دو قسمت شد و از دو سو یکی به غرب و یکی به جنوب حرکت در آمد و وسعت خاک ایران را از غرب به لیبی و از جنوب به سودان رسانید. این پیروزی برای ساسانیان تأثیر شگرفی برجای گذاشت، زیرا مصر از چندین قرن پیش از تصرف ایران خارج شده بود و شاهان ساسانی همواره میل داشتند مرزهای کشور را به حدود هخامنشیان برسانند.
سرعتی که شهربراز و شاهین بهمنزادگان، دو سردار خسروپرویز، سوریه، فلسطین، آناتولی، مصر و حتی لیبی دوردست را تسخیر کردند، «حیرتانگیز» شمرده شدهاست.
شاهرگهای اقتصادی و تجارتی شام در دست ایرانیان بودند، مصر هم که گندم متصرفات بیزانس را تأمین میکرد به تصرف ایرانیان در آمده بود. مستعمرات یهودینشین اورشلیم که کمک کوروش بزرگ را فراموش نکرده بودند از فتح ایرانیان بسیار خرسند بودند. همچنین مردم شام و آسیای صغیر که از حکومت بیزانس ناخرسند بودند.مونوفیزیتهای اسکندریه هم که از مرتد خواندهشدنشان توسط کلیسای رسمی بیزانس طی شورای کالسدون ناراحت بودند، اشتیاقی به نظامیان بیزانسی نداشتند و نیروهای ایرانی را به آنها ترجیح میدادند.
حکومت بر مصر
پس از تسخیر مصر و لیبی توسط ایران، شهرآلانیوزان در یک دوره و شهربراز در دو دوره استاندار مصر بوده و بر آن حکومت کردند.
شهرآلانیوزان در کنار اینکه حکمران مصر بود، همچنین جمعآوری مالیات در آن استان را هم بر عهده داشت، و به احتمال زیاد در فیوم اقامت داشت. با آنکه مصر تحت تسلط بیزانس بسیار ضعیف شد، پس از اینکه توسط ایران تسخیر شد، صلح، رواداری و مرمت در آنجا پایدار شد. در ۶۲۶، شهربراز با شاهنشاه ساسانی، خسروپرویز به ستیر برخاست و | وفادار میمانند. شهربراز ارتشش را به شمال سوریه برد که در آنجا میتوانست در یک لحظه تصمیم بگیرد که با خسرو پرویز باشد یا هراکلیوس. با بیطرفی شهربراز، هراکلیوس موفق شد دشمنش را از بهترین و کارآموختهترین نیروهایش محروم کند و خودش هم سرگرم نیرومند کردن نیروهای خود شد تا به ایران بتازد.
براندازی خسرو پرویز
در ۶۲۷، خسرو نامهای به شهربراز فرستاد، که در آن گفته بود او باید نیروهایش را به تیسفون بفرستد. شهربراز از گردننهادن سرپیچی کرد و به آشورستان رفت و در اردشیر خوره اردویی برپا نمود. خسرو سپس فرخزاد را برای رایزنی با او فرستاد. فرخزاد در نهان علیه خسرو با شهربراز همدست شد.
یک سال پس از آن، بزرگمالکان ساسانی که از جنگ با بیزانس و سیاستهای جانگداز خسرو خسته شده بودند، قباد، پسر خسرو، که توسط پدرش به زندان افکنده شده بود را آزاد کردند. خانوادههای فئودالی عبارت بودند از، خود شهربراز، که نماینده خانواده مهران بود، خاندان اسپهبدان، که نمایندهٔ آن سپهبد فرخهرمز و دو تا از پسرانش به نامهای رستم فرخزاد و فرخزاد بودند. نماینده ارمنیان، ورازتیروتس باگراتونی و کنارنگ هم آخرین نماینده بود. در ماه فوریه، قباد به همراه اسپدگشنسپ، تیسفون را گرفت و خسرو پرویز را به زندان افکند. قباد دوم خود را در ۲۵ فوریه شاه ساسانی خواند و با کمک پیروز خسرو، همه برادران تنی و ناتنی خود را کشت، از جمله مردانشاه پسر عزیزکردهٔ خسرو پرویز و همسرش شیرین. سه روز پس از آن، به مهرهرمزد دستور داد تا پدرش را بکشد. با موافقت اشراف ایرانی، قباد با امپراتور روم، هراکلیوس صلح کرد و بدین سان همه سرزمینهای تسخیر شده از بیزانس، دوباره به آنها واگذار شد، اسیران جنگی آزاد شدند و تاوان جنگی هم پرداخت شد و چلیپای راستین و دیگر اشیاء مقدسی که در سال ۶۱۴ در اورشلیم بدست ساسانیها افتاده بود به بیزانس بازگردانده شد.
اشرافزادگان تلخکام ساسانی، به دنبال از دست دادن سرزمینهایی که برای پیمان صلح لازم بودند، شروع به ایجاد ایالتهای جداسر در امپراتوری ساسانی کردند. این به پراکندگی نیرو و منابع کشور انجامید. افزون بر این، سدها و آبراههها هم متروکه شدند، و طاعونی مرگبار در استانهای غربی ایران گسترش پیدا کرد. نیمی از مردم کشور نابود شدند که شیرویه، شاه ایران هم یکی از آنها بود. پس از شیرویه، اردشیر سوم ساسانی بر تخت نشست.
غصب کردن تخت پادشاهی
پس از مرگ قباد دوم، هراکلیوس نامهای برای شهربراز فرستاد که در آن گفته بود:
حال که شاه ایران مرده، تخت و پادشاهی برایت فراهم شدهاست. من آن را به تو و فرزندانت ارزانی میدارم. اگر ارتشی نیاز داری، هر اندازه که بخواهی برایت نیرو میفرستم.
شهربراز در ۲۷ آوریل ۶۲۹ (یا ۶۳۰)، تیسپون را با ۶٫۰۰۰ نیرو محاصره کرد. اما درگرفتن شهر ناتوان بود، پس با پیروز خسرو، فرمانده پارسی و وزیر سابق امپراتوری در دوره پادشاهی پدر اردشیر، قباد دوم، همدست شد. همچنین نامدارجشنس هم با او یار گشت؛ کسی که در سال ۶۲۶ به جانشینی شهربراز در نیمروز انتخاب شده بود. شهربراز همراه این دو چهرهٔ قدرتمند، تیسفون را تسخیر و اردشیر سوم و بسیاری از اشرافزادگان ساسانی را اعدام کرد، که از جمله این اشرافزادگان میتوان به وزیر اردشیر، ماهآذر گشنسب اشاره نمود. | پسقراول، بیباک از تیرهایی که ایرانیها با کمان شلیک میکردند، به آنسوی پل تاخت و جریان جنگ را بر ضد ایرانیها دگرگون کرد. شهربراز به یک یونانی مرتد، تحسین خود از هراکلیوس را چنین ابراز داشت: «پادشاهتان را ببینید! او مثل یک سندان از این تیرها و نیزهها نمیترسد!». این جنگ برای بیزانسیها یک عقبنشینی موفقیتآمیز بهشمار میرفت که مدیحهسرایان به بزرگنمایی آن پرداختهاند. پس از جنگ، ارتش بیزانسی زمستان را در ترابزون گذراند.
محاصره قسطنطنیه
شهربراز همراه یک ارتش کوچکتر، توانست از محاصره هراکلیوس بگریزد و یکراست به سمت خالکیدون رفت، جایی که نیرویی ساسانی در تنگه بسفر در آنسوی قسطنطنیه قرار داشت. خسرو پرویز با خاقان آوارهای اوراسیایی هماهنگ کرده بود تا یک حملهٔ هماهنگشده بر قسطنطنیه را از سوی اروپا و آسیا آغاز کنند. ارتش شهربراز در خالکیدون جای گرفت، در حالیکه آوارها را در سوی اروپایی قسطنطنیه مستقر شدند و آبگذر والنز را نابود کردند. با اینکه نیروی دریایی بیزانس در تنگنا مانده بود، ساسانیان نمیتوانستند نیرو به سوی اروپایی قسطنطنیه بفرستند تا به همپیمانان خود یاری رسانند. این به کاهش اثر محاصره انجامید، چرا که ساسانیان در جنگهای محاصرهای استاد بودند. افزون بر آن، ساسانیان و آوارها در برقراری ارتباط با یکدیگر از این سو به آن سوی تنگه بسفر که از آن حفاظت میشد، مشکل داشتند. هرچند که بیشک، ارتباطهایی بین این دو وجود داشتهاست.
در ۷ اوت ۶۲۶ میلادی، ناوگانی از کلکهای ساسانی که سپاهیان را از این سو به آن سوی تنگه بسفر میبرد، توسط کشتیهای بیزانسی محاصره و نابود شد. اسلاوهایی که در بین آوارها بودند سعی کردند از آن سوی شاخ طلایی به باروهای دریایی حمله کنند، در حالی که قشون اصلی آوارها به باروهای زمینی حمله کردند. قایقهای اسلاوی به کشتیهای بونوس پاتریسیانی تاختند و آن را نابود کردند. حمله زمینی آوارها از ۶ تا ۷ اوت شکست خورد. با رسیدن آوازه اینکه تئودور با قاطعیت شاهین را شکست داده (ظاهراً شاهین بر اثر اندوه زیاد مرده بود)، آوارها در عرض دو روز به سرزمین پشت ساحل بالکان عقبنشینی کرده و دیگر هرگز بهطور جدی به قسطنطنیه حمله نکردند. با اینکه ارتش شهربراز هنوز در کلسدان اردو زده بود، خطر از سر قسطنطنیه گذشته بود.
خسرو پرویز، دلسرد از شکست شهربراز، پیکی با نامه به کاردارگان فرستاد که جانشین شهربراز در ارتش غربی بود. خسرو در نامه گفت که کاردارگان باید شهربراز را بکشد و ارتش را به تیسفون بازگرداند، اما سربازان بیزانسی جلوی آورندگان نامه را در گالاتیا گرفتند و نامه را به کنستانتین سوم (فرزند هراکلیوس) دادند که او نامه را به پدرش داد. هراکلیوس پس از خواندن نامه، پیشنهاد کرد که نامه را در دیداری در قسطنطنیه به شهربراز رد کنند. شهربراز درخواست را پذیرفت و با هراکلیوس در قسطنطنیه دیدار نمود و پس از خواندن نامه به نیروهای هراکلیوس پیوست. سپس شهربراز محتوای نامه را برگرداند، به گونهای که خسرو گفته که ۴۰۰ نفر از افسران باید کشته شوند، تا مطمئن شود که کاردارگان و سپاهیان به او وفادار میمانند. شهربراز ارتشش را به شمال سوریه برد که در آنجا میتوانست در یک لحظه تصمیم بگیرد که با خسرو پرویز باشد یا هراکلیوس. با بیطرفی شهربراز، هراکلیوس موفق شد دشمنش | نبرد انطاکیه در سال ۶۱۳ بیرون از شهر انطاکیه واقع در سوریه، بین ارتش بیزانس به رهبری هراکلیوس و نیروهای ساسانی رخ داد. پیروزی ساسانیان در این نبرد، آنها را قادر به حفظ مناطقی کرد که در طی چند نبرد اخیر از امپراتوری بیزانس تسخیر کرده بودند.
تاریخچه
در اوایل سال ۶۱۰میلادی، ارتش ساسانی به رهبری شهربراز و شاهین وهمنزادگان بخشهایی از قلمروی امپراتوری بیزانس را در بینالنهرین و قفقاز فتح کرده بودند. سال بعد، با ادامه دادن موفقیتهای خود، سوریه و آناتولی شرقی و شهرهای مسیحی نشینی همچون انطاکیه و دمشق به دست ساسانیان افتاد. ظاهراً، ارتش ساسانی بدون مقابله با سپاه متمرکز امپراتوری روم شرقی نمیتوانست پیشروی بیشتری به قلمرو این امپراتوری داشته باشد. در جواب به از دست دادن سریع منطقهٔ واقع در مرز شرقی بیزانس، هراکلیوس یک ارتش ورزیده را سازماندهی کرد و به سوی انطاکیه پیشروی کرد. اما ضد حمله او در سال ۶۰۳ میلادی در خارج از شهر انطاکیه واقع در سوریه شکست قاطعانهای خورد. در نبردی، مواضع رومیها بهطور کامل فرو پاشید و و بهطور کلی نابودی ارتش بیزانس، پیروزی بی درد سری را برای شاهین و شهربراز فراهم آورد. این پیروزی به ساسانیان اطمینان داد قادر خواهند بود مناطق تصرف کرده از بیزانس را تحت کنترل خود نگه دارند.
پیامد نبرد
بهطور خلاصه، امپراتوری بیزانس نتوانست در برابر حملات امپراتوری ساسانی مقاومت چشمگیری از خود نشان بدهد. هراکلیوس به زمان احتیاج داشت تا بتواند تعدادی از طرحهای ابتکاری خود را در داخل انجام بدهد تا اطمینان بدهد که میتواند بودجه را به بالاترین میزان خود برساند و نیروها را در جنگ دوباره با امپراتوری ساسانی آماده کند. در دههٔ بعد، نیروهای ساسانی نفوذ چشمگیری در خاک دشمن پیدا کردند. اورشلیم و سراسر فلسطین در سال ۶۱۴ میلادی به دست شهربراز افتاد. شاهین نیز آناتولی مرکزی و آناتولی غربی را عرصهٔ تاخت و تاز خود قرار داد و وسعت قلمروی امپراتوری ساسانی با محاصره اسکندریه در بهار سال ۶۱۹ میلادی که به تسخیر مصر انجامید، به اوج گسترش خود رسید.
منابع
http://en.wikipedia.org/wiki/Battle_of_Antioch_(613)
امپراتوری روم شرقی در ۶۱۳ (میلادی)
امپراتوری ساسانی در دهه ۶۱۰ (میلادی)
انطاکیه باستان
تاریخ نظامی سوریه
درگیریهای دهه ۶۱۰ (میلادی)
نبردهای امپراتوری بیزانس
نبردهای جنگ ایران و روم شرقی (۶۲۸–۶۰۲)
نبردهای شاهنشاهی ساسانی | این شکست، از دید اعراب تا آن اندازه مهم آمده بود که آن را در قرآن ذکر کردهاند.
از برجستهترین رویدادها در دوران شهربراز هنگامی بود که او ارتش ساسانیان را به فلسطین برد و پس از یک محاصره خونین، اورشلیم را گشود؛ شهری که برای مسیحیان مقدس بهشمار میرفت. پس از تسخیر اورشلیم، صلیب راستین پیروزمندانه بدست ایرانیان افتاد. در ۶۱۸، شهربراز به دستور خسرو پرویز برگزیده شد تا به مصر بتازد و در ۶۱۹، اسکندریه، پایتخت مصر بیزانس، به دست ساسانیان افتاد. در زمان حمله به مصر، نیکتاس، پسرعموی هراکلیوس، فرماندار محلی مصر بود.
پس از سقوط اسکندریه، شهربراز و نیروهایش گستره فرمانروایی ساسانی از جنوب را تا رود نیل گسترش دادند. در ۶۲۱، همه این استان در دست ساسانیان بود. در ۶۲۲، هراکلیوس ضدحملهای در برابر ساسانیان در آناتولی انجام داد. شهربراز به آنجا فرستاده شد تا با او بجنگد، اما در نهایت از او شکست خورد.
پس از این پیروزی، هراکلیوس لشکر به آلبانیای قفقاز برد و زمستان را در آنجا گذراند. خسرو پرویز به شهربراز، شاهین و شهراپلاکان دستور داد نیروهای هراکلیوس را به دام اندازند. شاهین توانست لشکر بیزانسی را نابود کند. به خاطر حسادت بین فرماندهان ساسانی، شهربراز و لشکرش شتابزده کوشش کردند با پیروزی در جنگ افتخارآفرینی کنند. هراکلیوس با آنها در تیگراناکرت دیدار کرد و لشکرهای شهراپلاکان و شاهین را یکی پس از دیگری منهدم نمود. پس از این پیروزی، هراکلیوس از ارس بگذشت و در دشتهای آنسوی رود اردو زد. شاهین به همراه باقیمانده لشکرش و سپاهیان شهراپلاکان به شهربراز پیوست تا هراکلیوس را دنبال کند، اما باتلاق شتاب آنان را کند کرد. در الیوویت، شهربراز لشکرش را بخش نمود و ۶٬۰۰۰ جنگجو را برای غافلگیر کردن هراکلیوس فرستاد و بقیه نیروهایش در الیوویت ماندند. هراکلیوس در فوریه ۶۲۵ دست به شبیخون در اردوی اصلی ارتش ایران زد و آن را نابود کرد. شهربراز به سختی، بیدفاع و بهتنهایی، توانست بگریزد، او حرمسرای خود، باروبنه و نیروهای خود را از دست داد.
هراکلیوس مانده زمستان را در شمال دریاچه وان سپری کرد. در ۶۲۵، نیروهایش کوشش کردند تا به سمت فرات برگردند. در تنها هفت روز، او کوه آرارات و ۲۰۰ مایل از رودخانه مورات را میانبر زد تا دیاربکر و سیلوان را تسخیر کند که دژهای محکمی در بخش بالایی رود دجله بودند. هراکلیوس که توسط شهربراز دنبال میشد، سپس به سوی فرات پیشروی کرد. بر پایه منابع عربی، او در ساتیدما (باتمان چای امروزین) توقف کرد و شکست خورد؛ اما منابع بیزانسی، از این رخداد چیزی نگفتهاند. یک زدوخورد کوچک دیگر بین هراکلیوس و شهربراز در رود سیهون در نزدیکی آدانا روی داد. شهربراز نیروهای خود را در کنار رودخانه، آن سوی بیزانسیها مستقر کرد. پلی بر روی رودخانه پهن شد و بیزانسیها با شتاب به آنسو تاختند. شهربراز به صورت نمایشی عقبنشینی کرد تا بیزانسیها را غافلگیر کند، پیشقراولان ارتش هراکلیوس در عرض چند دقیقه نابود گشت. با وجود این، ایرانیان، از پوشش دادن پل کوتاهی کردند و هراکلیوس به همراه پسقراول، بیباک از تیرهایی که ایرانیها با کمان شلیک میکردند، به آنسوی پل تاخت و جریان جنگ را بر ضد ایرانیها دگرگون کرد. شهربراز به یک یونانی مرتد، تحسین خود از هراکلیوس | مجسمهای از چن یی در میدان چن یی ، که در امتداد باند شانگهای چین نصب شده است.
پیوند به بیرون
یادبودها و یادوارهها در جمهوری خلق چین |
b66eb4b0-0274-4eab-9788-2004c8533ec2 | شاهنشاهی ساسانی | در سال ۵۶۵ ژوستینین یکم درگذشت و ژوستین دوم (۵۶۵–۵۷۸) جانشین او شد، که تصمیم گرفت تا کمکهای مالی به سردمداران عرب را متوقف کند تا آنها را از تاخت و تاز به ممالک روم در سوریه بازدارد. یک سال قبل از آن، فرماندار ساسانی ارمنستان، چهرگشنسپ از خاندان سورن، یک معبد آتش در دوین در نزدیکی ایروان امروزی بنیان نهاد، و یکی از اعضای بانفوذ خانواده مامیکونیان را اعدام کرد، که این اعدام موجب یک شورش شد که در اثنای آن فرماندار ایرانی و پاسداران او در سال ۵۷۱ کشته شدند، و شورشیان هم به ایبری گریختند. ژوستین دوم از شورش ارمنیها استفاده کرد و وجه پرداختی سالانه خود به خسرو انوشیروان را برای دفاع از معبرهای قفقاز متوقف کرد. | چه کسی در زمان ساسانیان تصمیم گرفت تا کمکهای مالی به سردمداران عرب را متوقف کند؟ | false | {
"answer_start": [
33
],
"text": [
"ژوستین دوم"
]
} | عاص بعد از اجازه گرفتن از عمر، به سوی مصر رفت تا آن را به قلمروی دولت اضافه کند. چند دژ را گشود سپس به سوی دژ بابیلون رفت، عمرو عاص تا بر این دژ چیره شود نزدیک شش ماه آن را محاصره کرد. پس از آن سال ۶۴۱م بر فسطاط تسلط یافت، و در ادامه اسکندریه را نیز تصرف کرد، پس از آن برقه (هماکنون شرق لیبی) را هم بدون مقاومت جدی تصرف کرد. سپس عمروعاص خواست در آفریقا (مقصود تونس) کارزار کند ولی عمر از ترس گسترش مسلمانان در سرزمینهای گمنام به عمرو عاص اجازه نداد.
عمر به نشانه یک تدبیر سیاسی برای جلوگیری از جداییطلبی عمرو عاص، نامبرده را فرماندار مصر کرد اما با این وجود، زبیر را به آنجا فرستاد تا بر عمرو نظارت داشته باشد.
اما در جبهه نبرد در ایران، پس از رهسپار شدن خالد به جبهه شام، رهبری سپاه باقیمانده برای جنگ با ساسانیان در عراق بر عهده مثنی گذاشته شد. در این هنگام یک فرمانده نظامی به نام رستم فرخزاد، وضعیت حکومت ساسانیان را سامان داد و توانست به کشمکشهای طولانی در حکومت ساسانی پایان دهد و ایرانیان را قوی سازد. به همین دلیل مثنی در اواخر سال ۱۳ هـ به مدینه رفت تا با ابوبکر در مورد این قضیه گفتگو کند و از او برای پیشروی در قلمروی ساسانیان، با وجود تغییرات یادشده کمک بگیرد. ولی وقتی به مدینه رسید ابوبکر را در بستر مرگ یافت. زمانی که مثنی تغییرات ساسانیان را برای ابوبکر گفت، ابوبکر عمر را فراخواند و به عمر وصیت کرد که مردم را هر روز برای جنگیدن با ساسانیان تشویق کند، و بعد از آن پس از چند ورز درگذشت. عمر تلاش برای گردآوری سرباز برای رویارویی با ساسانیان را آغاز کرد؛ عمر سپاهی بالغ بر ۱٬۰۰۰ از مردان مدینه جمعآوری کرد و به سوی قلمرو ساسانیان روانه ساخت، وی همچنان به گردآوری سرباز ادامه داد و این موضوع در شبه جزیرهٔ عربستان ابلاغ عمومی شد و بین قبلههای عرب، برای جمعآوری سرباز میگشتند و آنها را برای جنگ تهییج میکردند، عمر به دنبال آن پیدرپی کمک به جبهه جنگ با ایران ارسال کرد و سخنرانان و شعرای ماهر را برای بهشور آوردن عربها به کار میگرفت، از عمر نقل است که گفت: «به خدا، فرمانروای عجم (غیر عرب) را با فرمانروایان عرب در هم میکوبم». در سال ۶۳۶/۶۳۷ ارتش ساسانیان با ارتش راشدین وارد نبرد قادسیه میشوند و سپاه یزدگرد سوم شکست سنگینی متحمل شد سپس نبرد تیسفون منجر به تصرف تیسفون، پایتخت ساسانیان، در سال ۱۶ هـ شد. سرانجام جنگ نهاوند که برای عربها به فتح الفتوح هم لقب گرفت، سال ۲۱ هـ شکست پایانی را به ساسانیان وارد آورد؛ پیروزی یکجانبه به سود سپاه عمر بود و بعد از این ایرانیان مقاومت منسجم و جدی انجام ندادند و تقریباً همهٔ قلمروی ساسانی به دست مسلمانان افتاد.
سرانجام عمر در سن ۵۳، ۵۵، ۶۰، ۶۱ یا ۶۳ سالگی در ۲۶ ذی الحجه ۲۳ هجری/۳ نوامبر ۶۴۴ میلادی توسط پیروز نهاوندی یا ابولؤلؤ غلام مسیحی مغیره بن شعبه والی بصره، با ۳ یا ۶ ضربه با خنجر ۲ سر کشته شد. برخی شیعیان بر این باورند که قتل او در ۹ | اما این تعبیر برای آن زمان نابهنگام است زیرا نظام عقاید و اعمال مذهبی مدون و مقبول عامه وجود نداشتهاست، تا بتوان چنین تعبیری را دربارهٔ آن به کار برد.
تاریخ
پیشینهٔ تاریخی
وضعیت منطقه بهخصوص امپراتوریهای ساسانی و روم شرقی
در طی سدههای چهارم تا ششم میلادی، ساسانیان دولت لخمیان را از قبایل عرب حیره تأسیس کردند و در برابر آن رومیان دولت غسانیان را ایجاد کردند. در پایان سده ششم میلادی امپراتوریهای ساسانی و بیزانس به این نتیجه رسیدند که حفظ دولتهای وابسته عرب، یعنی لخمیان و غسانیان، به عنوان نیروهایی مسلط در برابر عربهای منطقه ارزشی ندارد. هرچند این دولتها از بین رفتند، اما سبب شدند قبایل عرب عراق و شام کارآزموده تر، سازمان یافته تر و ثروتمندتر شوند. برخی میگویند اگر این دولتها، در سده هفتم همچنان پابرجا بود، میتوانست به عنوان مانعی در برابر حمله سپاه عرب مسلمان عمل کند. در مقابل، با از بین رفتن این رابطه، قبایل این منطقه که به لحاظ نظامی کارآزموده شده بودند، به امید کسب منابع مالی به صف مسلمانان پیوستند.
جنگ ۲۵ ساله ایران و روم که از ۶۰۲ تا ۶۲۸ به طول انجامید، زمینهساز پیدایش خلافت اسلامی به عنوان یک امپراتوری جدید شد. این جنگ نظم سیاسی را که طی سه سده بر این منطقه حاکم بود، فروریخت و خلأ قدرتی را پدیدآورد، که در پی آن سپاهیان مسلمان عرب آن دو امپراتوری را شکست دادند و امپراتوری نوپدید خلافت را بنا نهادند. طی این جنگ، نخست خسروپرویز سرزمینهای آناتولی، شام و مصر را تصرف کرد، ولی در پایان، ضدحمله هراکلیتوس منجر به شکست و عقبنشینی ساسانیان گردید. در پی آن، خسروپرویز به قتل رسید و دورهای چندساله از هرج و مرج سیاسی دربار ساسانیان را فراگرفت. نهایتاً، یزدگرد سوم بر تخت نشست. هرچند، سپاه امپراتوری ساسانی، در جنگ آسیب چندانی ندیده بود و همچنین موانع طبیعی شامل رودخانههای فرات و دجله و نیز کوههای زاگرس از سرزمین ایران در برابر مهاجمان دفاع میکرد، اما، امپراتوری ساسانی به علت اختلافات سیاسی داخلی بیش از آن ضعیف شده بود که بتواند در برابر حمله سپاهیان مصمم مسلمان مقاومت کند.
این جنگ هر دو امپراتوری را فرسوده کرد و در خصوص ساسانیان، منجر به یک بحران سیاسی داخلی شد. هرچند جنگ با پیروزی روم شرقی به پایان رسید، اما امپراتوری روم نیز وضع بهتری نداشت. برخی از ثروتمندترین مناطق این امپراتوری، یعنی آناتولی، شام و مصر، طی دو دهه تحت اشغال بودند. همچنین، مردمان این سرزمینها دیگر امپراتوری روم را به عنوان یک ضرورت اجتناب ناپذیر زندگی نمیدیدند. به علاوه، امپراتوری ذخایر ثروتش را در خلال جنگ هزینه کرده بود و دیگر منبعی برای تأمین مالی قوا در برابر سپاه مسلمانان نداشت.
پیدایش امت و دولت اسلامی در عربستان
محمد احتمالاً بین ۵۶۷ تا ۵۷۳ م که مقبولترین سال، ۵۷۱ میلادی است متولد شد.
به باور مسلمانان محمد در یکی از شبهای سال ۶۱۰. م، به پیامبری رسید. بنابر زندگینامهٔ ابن اسحاق، محمد تا سه سال دین تازهٔ خود را پنهانی تبلیغ میکرد. بعد از آن محمد دینش را به صورت علنی تبلیغ کرد. طی ۱۳ سال دعوت در مکه، تعداد اندکی به اسلام گرویدند که با مخالفت برخی قبیلههای قریش روبهرو شدند و با آنان با خشونت | به جای دله الی وارد زمین شد و یک گل پنالتی به ثمر رساند.
تور شاختار
با توجه به اینکه شاختار قبلاً به فوتبال اروپا راه یافته بود، پیش فصل آنها خیلی دیرتر از دینامو شروع شد. شاختار تمرینات خود را در ۱۴ ژوئیه آغاز کرد. شاختار تصمیم گرفت یک هفته بعد تور دوم خود را با ۳ حریف هلندی آغاز کند و تا ۳۰ ژوپیه در روتردام برای یک اردوی آموزشی مستقر شود.
مسابقات
دور اول
دور دوم
جمعآوری کمک مالی
رویدادهای اصلی جمعآوری کمکهای مالی، خود بازیهای فوتبال هستند، با این حال جمعآوری کمکهای مالی یا ابتکارات دیگر به افزایش پول از طریق کمکهای مالی دیگر یا کمک به مردم برای حضور در بازی کمک کرده است.
اغلب، هر باشگاه روش خود را برای جمعآوری کمکهای مالی سازماندهی میکرد که با پول جمعآوریشده از طریق فروش بلیت متفاوت بود، در حالی که در موارد دیگر، هواداران باشگاه در طول مسابقه کالاهایی را برای کمک به افرادی که در طول جنگ آواره شدهاند اهدا میکردند. در حالی که در بسیاری از بازیها مجموعهای از مواد غذایی وجود داشت، هواداران المپیاکوس ۱۷۶ اسباببازی را روی صندلیهای داخل ورزشگاه گذاشتند تا به کودکان اوکراینی اهدا شوند، ۱۷۶ نفر همان تعداد کودکانی بودند که تا آن زمان در درگیری جان باختند. روشی که دینامو برای کمک به فروش بلیت استفاده کرد، شامل موسیقی زنده در اکثر مسابقات آنها بود، به طوری که سه بازی از شش بازی دارای موسیقی زنده (لگیا، کلوژ، و فلورا) و حداقل شش آهنگ بودند که توسط خوانندگان اوکراینی خوانده شده بود. در حالی که هر هوادار حاضر با پاسپورت اوکراینی میتوانست هر بازی را به صورت رایگان تماشا کند، بنیاد گدانسک طرحی را راهاندازی کرد که در آن هواداران همچنان میتوانستند بلیت اوکراینیهایی را که بازی را تماشا میکردند، پرداخت کنند. این جمعآوری کمک مالی معادل ۶۸۰۰zł جمعآوری کرد که برای پوشش بلیتهای ۶۸۰ اوکراینی ساکن در گدانسک کافی بود. بروسیا دورتموند با فروش مچ بندهایی که حمایت از اوکراین را نشان میداد به جمعآوری سرمایه کمک کرد، در حالی که دینامو زاگرب با فروش شال گردنهای یادبود و تعداد محدودی از پیراهنهای ویژه فوتبال به جمعآوری سرمایه کمک کرد. بازل ورود رایگان را به همه هواداران حاضر در ورزشگاه ارائه کرد و هر هوادار هر چقدر که میخواست برای بلیط خود کمک مالی کرد. بازل همچنین میزبان یک شام خیریه قبل از مسابقه برای جمعآوری بودجه اضافی بود.
در حالی که این موضوع جمعآوری کمکهای مالی هر باشگاه برای امور خیریه را برجسته نمیکند، اما حمایت و رفاقت بین باشگاههای میزبان و تیمهای اوکراینی مهمان و اشتیاق برای کمک به حمایت از پناهندگان آواره اوکراینی را برجسته میکند.
در حالی که خود بازیها بخشی از تور خیریه نبودند، فدراسیون فوتبال اوکراین از طریق فروش بلیت مجازی تیمهای ملی مسابقات مقدماتی جام جهانی مقابل اسکاتلند و ولز و بازیهای لیگ ملتهای اروپا مقابل ایرلند (خانه و خارج از خانه) و ارمنستان، کمک مالی بیشتری جمعآوری کرد. برای مثال، بازی مقابل ولز به جمعآوری ۱۹۹₴ هزار (۶۳۶۰ یورو) اضافی کمک کرد. در مجموع پنج بازی به جمعآوری ۷۷۰ هزار₴ (۲۴۷۸۴ یورو) کمک کردند، که همه آنها به ابتکار یونایتد۲۴ برای کمک به بازسازی اوکراین پس از جنگ منتقل | تلمبه چاه زهرا روستایی در دهستان گلستان بخش گلستان شهرستان سیرجان استان کرمان ایران است.
جمعیت
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵ جمعیت این مکان ۲۸ نفر (۹خانوار) بودهاست.
منابع
روستاهای شهرستان سیرجان | کوه چهار گنبد یک اندیس مصالح ساختمانی است که در حوالی شهر زواره استان اصفهان قرار دارد و مادهٔ معدنی موجود در آن، سنگ تزئینی است.
جستارهای وابسته
فهرست اندیسهای استان اصفهان
منابع
اندیسهای استان اصفهان
اندیسهای مصالح ساختمانی | چی کونگ لی (؛ زادهٔ ) سیاستمدار اهل تایوان و از دانشآموختگان دانشگاه ملی تایوان است.
منابع
پیوند به بیرون
استادان دانشگاه ملی تایوان
افراد زنده
دانشآموختگان دانشگاه کرنل
دانشآموختگان دانشگاه ملی تایوان
زادگان ۱۹۵۹ (میلادی)
کارکنان آیبیام | کیم چونگ-تائه (؛ زادهٔ ) کماندار اهل کره جنوبی است.
منابع
افراد زنده
برندگان مدال طلا المپیک اهل کره جنوبی
برندگان مدالهای بازیهای المپیک تابستانی ۲۰۰۰
زادگان ۱۹۸۰ (میلادی)
کمانداران بازیهای المپیک تابستانی ۲۰۰۰
کمانداران بازیهای المپیک کره جنوبی
کمانداران مرد اهل کره جنوبی
مدالآوران المپیک در تیراندازی با کمان | چروکصدفسانیان نام یک زیرراسته از راسته چروکصدفسانان است.
منابع
آرایهشناسی دوکفهای
راستههای نرمتنان | لو ژیاکیانگ (؛ زادهٔ ۱۹۵۲) کارآفرین و سرمایهدار اهل چین است، که در سال ۲۰۰۵ گروه چاینا اوشنواید را تأسیس کرد.
منابع
افراد زنده
بنیانگذاران شرکت اهل چین
دانشآموختگان دانشگاه فودان
زادگان ۱۹۵۲ (میلادی)
کارآفرینان اهل چین
کارآفرینان در املاک و مستغلات اهل چین
میلیاردرهای اهل چین | مدیریت و امور مالیاتی به شرح ذیل میباشد:
حسابرسی : ارزیابی ریسک – تهیه برنامه حسابرسی – فراهم آوردن کمکهای فنی – کشف تقلبات و جلوگیری از آنها
حسابداری مدیریت : قیمت گذاری محصولات و خدمات – تعیین بهای تمام شده – طراحی سامانههای حسابداری – بودجه بندی سرمایهای – انتخاب روش حسابداری – ارزیابی اعتبار – ایجاد و برقراری واپاشی (کنترل)
امور مالیاتی : توصیههای مالیاتی – محاسبه مغایرتهای مالیاتی – برنامهریزی مالی شخصی.
تحلیلگران مالی نیز امروزه یکی از استفادهکنندگان سامانههای خبره هستند به هنگام بررسی وضعیت مالی یک شرکت یا مشتری معین، تحلیلگران مالی در کنار برداشت خود از دادههای مالی، نظر سامانه خبره را نیز به عنوان یک نظر تخصصی مکمل در اختیار دارد و در مواردی که این نظر یا داوری دوم با نظر خود او ناهمسویی داشته باشد میکوشد تا در واکاویهای خود دقت بیشتری به عمل آورده و حتی در مواردی بازبینی کند. سامانههای خبره در مورد بررسی صورتهای مالی شرکت قبل از ارائه به مدیران ارشد بررسی گزارشهای رسیده از شعب یا شرکتهای تابعه شرکت ارزیابی یک شرکت ارزیابی اعتبار مالی فروشندگان و خریداران (طرفهای تجاری) و در بسیاری از زمینههای دیگر مالی امروز کاربردهای خود را یافتهاند.
انواع سامانههای خبره تحلیل مالی
از آنجا که در داوریهای مختلف مالی عملاً هر چهار مرحله فرایند تصمیمگیری یعنی گردآوری دادهها، انجام واکاوی، کسب بینش مشخص راجع به موضع و بالاخره تصمیمگیری دخالت دارد سامانههای خبره مرتبط با موضوع تحلیل مالی نیز بر پایهٔ نوع کمکی که به مراحل مختلف فرایند تصمیمگیری میکنند به سه قلمرو تقسیم میشوند.
این سه قلمرو عبارتند از:
کمک به کسب بینش یا بینش آفرین Insight facilitaing
آسانسازی تصمیمگیری Decision facilitating
تصمیمسازی Decision Making
سامانههای خبره بینش آفرین
در این نوع سامانهها، هدف اصلی ارائه پردازشهای مربوط به کمک واکاوی نسبتها و نمودار هاست این نسبتها و نمودارها برای دستاندرکاران تحلیل مالی در ایجاد بینش دقیق تری در مورد وضع مالی و چشمانداز آتی یک مؤسسه، یعنی سودمند است با چنین هدفی عملاً مراحل اول و دوم از فرایند چهار مرحلهای تصمیمگیری به کمک این سامانهها انجام میشود این نرمافزارها را به این دلیل بینش آفرین میخوانیم که هدفشان کمک به کارگزاران و دستاندرکاران مالی برای انجام یک مشاهده بینش آفرین مشخص است بنابراین درجه از کارآزمودگی و تخصص موجود در زمره سامانههای خبره واقعی به حساب آورده نمونههایی از این قبیل نرمافزارها عبارتند از: INsiGht و NEWVIEWS که هر دو عملاً سامانههای جامع حسابداری مشتمل بر تحلیلهای مالی اند یعنی در عین اینکه همه عملیات حسابداری را انجام میدهند. در محیطهای شبیه صفحه گسترده تحلیلهای مالی خود را نیز عرضه میکنند نرمافزار شناخته شده دیگر REFLEX نام دارد که ۱۲ نسبت کلیدی را محاسبه کرده و تحلیل و تفسیرهای پیشنهادی خود را نیز ارائه میکند این تحلیلها همراه با ارائه نسبتها، روندها و نمودارهای مناسب است.
سامانههای خبره آسانکننده تصمیمگیری
در این نوع از سامانههای خبره مالی یک پایگاه دانش وجود دارد که ضمن تحلیل نسبتهای مالی میتواند بینشهای خود نسبت به موضوع مورد تحلیل را نیز ارائه دهد و همین امر موجب تمایز آن از سامانههای دسته اول میشود بنابراین در این قبیل سامانهها سه مرحله از چهار مرحله فرایند تصمیمگیری انجام میشود یک |
cd200f04-6241-4893-8e31-f0d0f9f61ec6 | شاهنشاهی ساسانی | در سال ۵۶۵ ژوستینین یکم درگذشت و ژوستین دوم (۵۶۵–۵۷۸) جانشین او شد، که تصمیم گرفت تا کمکهای مالی به سردمداران عرب را متوقف کند تا آنها را از تاخت و تاز به ممالک روم در سوریه بازدارد. یک سال قبل از آن، فرماندار ساسانی ارمنستان، چهرگشنسپ از خاندان سورن، یک معبد آتش در دوین در نزدیکی ایروان امروزی بنیان نهاد، و یکی از اعضای بانفوذ خانواده مامیکونیان را اعدام کرد، که این اعدام موجب یک شورش شد که در اثنای آن فرماندار ایرانی و پاسداران او در سال ۵۷۱ کشته شدند، و شورشیان هم به ایبری گریختند. ژوستین دوم از شورش ارمنیها استفاده کرد و وجه پرداختی سالانه خود به خسرو انوشیروان را برای دفاع از معبرهای قفقاز متوقف کرد. | چهرگشنسپ فرماندار ارمنستان از کدام خاندان بود؟ | false | {
"answer_start": [
248
],
"text": [
"سورن"
]
} | چهرگشنسپ از سرداران ارتش ایران در دوران ساسانیان و از خاندان سورن بود که از سال ۵۶۴ تا زمان کُشتنش در ۲۳ فوریه ۵۷۲ بدست شورشی ارمنی به نام واردان سوم مامیکونیان، مرزبان ارمنستان ایران بود.
زندگینامه
او یکی از اعضای خاندان سورن و از خوییشان شاه ساسانی، خسرو یکم (انوشیروان) بود. او از مقامی ممتاز برخوردار بود و هزاربِد ارمنستان ایران شد و پس از آن هم در سال ۵۶۴ به جایگاه مرزبانی استان ارمنستان ایران گماشته شد و جای ورازدات را گرفت. در دوران او، اشراف ارمنی به دو دسته بخش شده بودند، یکی دستهٔ ملی که توسط خانواده مامیکونیان رهبری میشدند و یکی هم دستهٔ هواداران ساسانیان که خاندان سیونیا آن را رهبری میکرد. چهرویشنسپ نه تنها با مسیحیان ارمنی که گمان آن میرفت پنهانی با بیزانسیها دستبهیکی کردهباشند، با خشونت رفتار کرد، بلکه این کار را با دیگر مسیحیان ارمنستان نیز انجام داد. او با سوءاستفاده از دستور شاه، ارمنیان مسیحی را آزار داد و یک آتشکده هم در پایخت انجا دوین بنیان نهاد. این کارها مایهای شد برای یک شورش گسترده در پایان سال ۵۷۱ یا آغاز سال ۵۷۲ که بدست واردان سوم مامیکونیان رهبری میشد. در ۲۳ فوریه ۵۷۲، شورشیان ارمنی، با کامیابی دوین را گرفتند و چهرویشنسپ کهم کشته شد.
منابع
اهالی ایران در سده ۶ (میلادی)
خاندان سورن
درگذشتگان ۵۷۲ (میلادی)
فرماندهان خسرو انوشیروان
سال زادروز نامشخص
مرزبانهای ارمنستان در دوره ساسانی
نیروهای نظامی کشتهشده در جنگ
هزاربدها
دیوانسالاران خسرو انوشیروان | وارازدات (پارسی میانه: Warāzdāt) از اشراف ایرانی بود که در سالهای ۵۶۰ تا ۵۶۴ مرزبان ارمنستان ساسانی بود. در دوران فرمانروایی او، ارمنستان کمابیش در مهر و آسودگی بود. در ۵۶۱، شاهنشاهی بیزانس و شاهنشاهی ساسانی یک پیماننامه بستند که به پیماننامه صلح پنجاهساله سرشناس شد و به جنگ لازی پایان داد. در ۵۶۴ وارازدات با چهرگشنسپ جایگزین شد.
منابع
اهالی ایران در سده ۶ (میلادی)
سال زادروز نامشخص
سال درگذشت نامشخص
مرزبانهای ارمنستان در دوره ساسانی | وردان گشناسپ (پارسی میانه: Wardan Gushnasp) یکی از فرماندهان نظامی ایرانی و مرزبان ارمنستان ساسانی بود. او پس از چهرگشنسپ و پیش از مهران مهروندک این مقام را بر عهده داشت.
زندگی
از وردان در سال ۵۷۲ یاد شده که پس از کشتن مرزبان پیشین چهرگشنسپ به دست واردان سوم مامیکونیان و شورش او، از طرف تیسفون به عنوان مرزبان به ارمنستان فرستاده شد. او در سرکوب شورش ناموفق بود و پس از حدود یک سال مهران مهروندک با ۲۰٬۰۰۰ سرباز برای سرکوب این شورش روانه ارمنستان شد و جای وردان را گرفت.
پانویس
منابع
اهالی ایران در سده ۶ (میلادی)
فرماندهان خسرو انوشیروان
مرزبانهای ارمنستان در دوره ساسانی | مهبد (پارسی میانه: Mahbodh) یکی از فرماندهان نظامی ایرانی در زمان شاهنشاه خسرو انوشیروان ساسانی () از خاندان سورن سیستان بود. او پسر چهرگشنسپ یا مهبود (مهبود ممکن است پدربزرگ او نیز باشد) بود. مهبد فرستاده خسرو در دربار امپراتور ژوستین دوم () به شمار میرفت.
منابع
اهالی ایران در سده ۶ (میلادی)
خاندان سورن
درگذشتگان ۵۸۹ (میلادی)
فرستادههای شاهنشاهی ساسانی
فرماندهان خسرو انوشیروان
فرماندهان هرمز چهارم
افراد جنگهای ساسانیان و روم | چاپارخانه میتواند به یکی از موارد زیر اشاره کند:
چاپارخانه استراحتگاهِ بینِ راهِ ستورانِ خبررسانان
چاپارخانه از روستاهای شهرستان سواد کوه | چوپانکنهسانان نام یک فراراسته از زیررده کنهها است.
منابع
پیوند به بیرون
آرایه بندپایان تکنماد
آرایهشناسی کنهسانان | چارلز فودن (؛ ۱۸۶۸ – ۱۴ اکتبر ۱۹۰۸) ورزشکار طنابکشی اهل بریتانیا بود.
منابع
افسران پلیس اهل بریتانیا
برندگان مدال نقره المپیک اهل بریتانیا
برندگان مدالهای المپیک تابستانی ۱۹۰۸
درگذشتگان ۱۹۰۸ (میلادی)
زادگان ۱۸۶۸ (میلادی)
مدالآوران المپیک در طنابکشی
ورزشکاران طنابکشی بازیهای المپیک اهل بریتانیا
ورزشکاران طنابکشی در بازیهای المپیک تابستانی ۱۹۰۸ | چربانگشت نام یک سرده از بالاخانواده شپشک است.
منابع
شپشکها
نیمبالان آمریکای جنوبی | چهل میرپ، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان درگز در استان خراسان رضوی ایران است.
جمعیت
این روستا در دهستان تکاب قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن زیر سه خانوار بودهاست.
جستارهای وابسته
فهرست روستاهای ایران
منابع
چهل میرپ | چند تار مو فیلمی به کارگردانی ایرج کریمی، سینا سلیمی و نویسندگی ایرج کریمی محصول سال ۱۳۸۲ است.
بازیگران
بهناز جعفری
فریبا کامران
کیوان محمودنژاد
افسانه چهره آزاد
نگار جواهریان
الهه گلپری
مجید مشیری
شاهرخ فروتنیان
حمیدرضا پگاه
مرضیه برومند
محمد دارایی
منابع
فیلمهای ۱۳۸۲
فیلمهای ایرانی
فیلمها به زبان فارسی
فیلمها به کارگردانی ایرج کریمی |
edf17a49-4f3d-4dfb-a861-37792b4608f9 | شاهنشاهی ساسانی | در سال ۵۶۵ ژوستینین یکم درگذشت و ژوستین دوم (۵۶۵–۵۷۸) جانشین او شد، که تصمیم گرفت تا کمکهای مالی به سردمداران عرب را متوقف کند تا آنها را از تاخت و تاز به ممالک روم در سوریه بازدارد. یک سال قبل از آن، فرماندار ساسانی ارمنستان، چهرگشنسپ از خاندان سورن، یک معبد آتش در دوین در نزدیکی ایروان امروزی بنیان نهاد، و یکی از اعضای بانفوذ خانواده مامیکونیان را اعدام کرد، که این اعدام موجب یک شورش شد که در اثنای آن فرماندار ایرانی و پاسداران او در سال ۵۷۱ کشته شدند، و شورشیان هم به ایبری گریختند. ژوستین دوم از شورش ارمنیها استفاده کرد و وجه پرداختی سالانه خود به خسرو انوشیروان را برای دفاع از معبرهای قفقاز متوقف کرد. | جانشین ژوستینین که بود؟ | false | {
"answer_start": [
33
],
"text": [
"ژوستین دوم"
]
} | امپراتوری بیزانس تحت خاندان ژوستینین () به دورانی از امپراتوری از بیزانس اطلاق میشود که پس از روی کار آمدن ژوستین یکم تا موریس ادامه یافت.
ژوستین اول، که از مردم ایلیری بود به پادشاهی رسید. او در امور مربوط به حکمت و فقه دخالتی نکرد و بیشتر هم خود را در راه احیای قدرت امپراتوری به کار برد. ژوستین اول جانشینی خود را به برادرزاده خویش، ژوستینین سپرد. ژوستینین از این بابت که توجه زیادی به ایجاد وحدت در سراسر ممالک رومی داشت و همچنین به مناسبت کوششهایی که برای غلبه و سیادت بر دنیای قدیم کرد شاید بزرگترین امپراتور قسطنطنیه باشد ولی بیشتر وقت خود را صرف رسیدگی به جزئیات کارهای اداری و مسائل مذهبی میکرد. ژوستینین، زنی را به نام تئودورا، که دارای نیروی کامل و هوش کافی و انرژی نامحدود بود را به ازدواج خویش درآورد و این زن تا ان جایی پل قدرت را طی کرد که در سلطنت با همسرش شریک بخش بزرگ و اصلی قدرتش شد. خوشبختی ژوستینین در این بود خدمتگزارانی لایق و بخصوص سردارانی دلاور و دانا مانند بلیزر و نارسس در اختیار داشت.
ژوستینین از جنگجویان و فاتحان عصر خود محسوب میشد. وی قبل از هر کاری درصدد برآمد کشورهایی را که اقوام در مغرب متصرف شده بودند از آنها بازستاند و محرک او در این امر حس جاهطلبی و دینداری او بود و میخواست مذهب آریانیسم را بکلی از میان بردارد. به همین منظور قوائی به جنگ واندالها فرستاد؛ بلیزر فرمانده این اردو در آفریقا پیاده شده کارتاژ را گرفت و ژلیمر پادشاه واندالها را شکست داد و در ظرف مدت چند ماه کشور واندالها را تسخیر کرد.
پس از این نوبت استروگتها فرا رسید ولی جنگ با این اقوام در ایتالیا دشوارتر از جنگهایی بود که در آفریقا انجام گرفت. بلیزر ابتدا سیسیل، ناپل و رم را متصرف شد، منتهی چون قوای کافی در اختیار نداشت از طرف نیروهای پادشاه جدید استروگت یعنی ویتیژس محاصره شد و این وضع مدت یک سال دوام یافت. با این حال در نبرد با گتها که پادشاه جدیدی به نام توتیلا انتخاب کرده بودند توفیقهایی نصیب او شد. توتیلا همهٔ رومیها را از سرزمین ایتالیا بیرون کرد و ناچار هیئت دیگری به سرداری نارسس به این حدود اعزام شد و او قدرت و مقاومت استروگتها را بکلی درهم شکست. در همین ایام، ژوستینین از نفاق و اختلاف میان استروگتها استفاده کرده، ناحیه جنوب شرقی اسپانیا را متصرف شد و به این ترتیب امپراتوری روم را احیا کرد و قدرت خود را بر سراسر اراضی مدیترانه بسط داد. جنبه ظاهری این قدرت و عظمت خیلی بیش از صورت واقعی و حقیقی آن بود چون در همین موقع که این فتوحات در مغرب نصیب رومیها میشد، در مشرق در برابر حملات ایرانیها تاب مقاومت نداشته مجبور به پرداخت خراج بودند؛ گذشته از این هونها، اسلاوها و بلغارها چند بار از دانوب گذشته نواحی مزی، مقدونیه و تراس را غارت کردند. در این موقع چنانکه میتوان دید قوای امپراتوری برای فتوحات جدید و دفاع از آن کافی نبود و همچنین پول کافی هم برای مخارج این قبیل اقدامات در اختیار نداشتند. دورهٔ زمامداری ژوستینین، در داخله باآرامی گذشت، معذلک شورشی | فلاویوس هیپاتیوس ( ; درگذشت ۵۳۲) یک نجیبزاده بیزانسی بود که در زمان سلطنت ژوستین اول منصب فرماندهی را در شرق داشت و در جریان شورشهای نیکا در قسطنطنیه علیه ژوستینین اول توسط اوباش به عنوان امپراتور انتخاب شد و اندکی پس از آن اعدام شد.
زندگی
هیپاتیوس برادرزاده امپراطور آناستاسیوس اول بود که قبل از ژوستینین حکومت میکرد و همچنین از طریق ازدواج با نجیبزاده خاندان انیسیا در ارتباط بود که به او وعده جدی برای دیهیم امپراتوری داد. با این حال، هیپاتیوس چنین جاهطلبی از خود نشان نداد، و ژوستین و جانشین او بر تاج و تخت بیزانس، ژوستینین اول با او و سایر برادرزادههای آناستاسیوس به خوبی رفتار کردند.
در اوج شورشهای نیکا ، هیپاتیوس به همراه برادرش پومپیوس و پروبوس (برادرزاده دیگر آناستازیوس) از نامزدهای اصلی تاج و تخت سلطنتی بودند. همانطور که مشخص شد که اوباش امپراتور جدیدی میخواهند، پروبوس از شهر گریخت و هیپاتیوس و پمپیوس به همراه ژوستینیانوس و بقیه سنای بیزانس در کاخ امپراتوری پناه گرفتند. آنها نمیخواستند علیه ژوستینین شورش کنند، زیرا میترسیدند از حمایت مردمی بسیار کمی برخوردار شوند.
با این وجود، ژوستینیانوس از ترس خیانت، مجلس سنا را از کاخ بیرون کرد و بدین ترتیب دو برادر را در آغوش اوباش قرار داد. هیپاتیوس علیرغم تلاشهای همسرش برای جلوگیری از این امر از خانهاش بیرون کشیده شد و توسط اوباش شورشگر درهیپودروم قسطنطنیه به عنوان امپراتور اعلام شد. به نظر میرسد هیپاتیوس پس از آن بر اکراه اولیه خود غلبه کرده و شروع به بازی در نقش امپراتور کرده است.
با این حال، شورشها به زودی با موفقیت (اگر خونین) توسط گارد امپراتوری سرکوب شد و هیپاتیوس توسط مردان ژوستینیان دستگیر شد. گزارش شده است که ژوستینین میخواست جان هیپاتیوس را نجات دهد، اما همسرش تئودورا برای دیدن مجازات بر او چیره شد و غاصب غیرارادی اعدام شد.
همچنین ببینید
جنگ آناستازیان و ویتالیان برای مبارزاتش.
منابع
جنگ آناستازی
خانه لئو
افراد جنگهای ساسانیان و روم
کنسولهای امپراتوری روم
غاصبان امپراتوری روم شرقی
اهالی امپراتوری روم شرقی در سده ۶ (میلادی)
سال زادروز نامشخص
درگذشتگان ۵۳۲ (میلادی)
مقالههای دارای واژگان به زبان یونانی باستان (تا ۱۴۵۳) | به شاه نرساند و گفت که مهبد بهانه آوردهاست و از آمدن به نزد شاه خودداری میکند؛ پس از شنیدن این سخنان خسرو عصبانی شد و پس از چند روز دستور مرگ مهبد را داد. یکی از کارهایی که خسرو پس از رسیدن به تخت پادشاهی انجام داد، آشتی با دولت بیزانس بود که با خالی کردن چند دژ در لازستان عملی شد. بعد از آن تلاش کرد که نظم و آرامش را به جامعه برگرداند تا پایگاههای روحانیون که به دست خاندانهای بزرگ و قدرتمندان افتادهبود را سازماندهی کند.
روابط خارجی خسرو یکم
روابط ایران و روم شرقی
صلح اولیهٔ ایران و روم شرقی
در سال ۵۳۲ میلادی روم فرستادگانی را در کناره رود دجله نزد خسرو انوشیروان فرستاد و خسرو در برابر آنها رومیانی را که به گروگانی گرفته بود، آزاد کرد. خسرو پذیرفت که ۵۵۰۰ پوند طلا از رومیان بگیرد و یک صلح جاویدان با آنها به ثبت برساند. رومیان به این دلیل پول میپرداختند که دیگر از دژهای خود که در شهر دارا ساخته بودند دست نکشند و پولی هم بخاطر نگهداری از دروازههای قفقاز به ایران ندهند. در صلحی که بین طرفین بسته شد، روم پذیرفت که فرماندهٔ سپاهش باید مثل گذشته در قسطنطنیه بماند، نه در شهر دارا و همچنین براساس این قرارداد ایران توانست دو دژ جنگی خود یعنی فارانگیوم و بولوم را که در دست رومیان بود بازپس گیرد و دژهای خود را در لازستان به رومیان واگذار کند.
جنگ اول با روم شرقی
از سده ۶ میلادی، هدف ایران فقط تسلط بر خلیج فارس نبود؛ بلکه قصد داشت به تصرف مناطق شرقی نیز بپردازد که این امر باعث جنگهای بسیار میان ایرانیان و امپراتور روم شرقی شد. از سال۵۴۰ میلادی که دورهٔ خسرو انوشیروان بود جنگهای ایران و روم آغاز شد و تا سال ۵۷۹ میلادی به طول کشید؛ در این میان فقط سالهای کمی بود که طرفین با یکدیگر در صلح بودند. سرزمینهایی که در آن جنگ رخ میداد، سوریه، ارمنستان، لازیکا، میانرودان، کاپادوکیه و گرجستان بود. پیروزی فرماندهان ژوستینین در ایتالیا و آفریقا مایهٔ نگرانی خسرو شدهبود، زیرا ژوستینین در جنگها پیروز میشد و غنایم بسیاری را بهدست میآورد. خسرو در نامهای به شوخی به ژوستینین گفتهبود که باید بخشی از غنایم را به ایران دهد، زیرا اگر معاهده صلح جاویدان نبود، روم نمیتوانست به این پیروزیها دست یابد و امپراتور هم پیشکشهایی نیز به دربار ایران دادهبود.
خسرو از طریق آگاهیهایی که فرستادگان پادشاه گوت دربارهٔ پیروزیهای رومیان میدادند، فهمید که با پایبندی به صلح جاویدان، روم نیرومندتر میشود. به گزارش پروکوپیوس، خسرو میخواست که بهانهای برای شکستن صلح به دست آورد به همین دلیل با منذر که پادشاه عرب بود گفتگو کرد و از او خواست تا بهانهای برای آغاز جنگ فراهم کند. منذر از حارث که پادشاه عرب و دست نشاندهٔ روم بود، تقاضای یک قطعه زمین کرد و ژوستینین به فکر حل مسئله افتاد و میانجیگری کرد. ژوستینین با فرستادن پول و نامه به منذر، خواست که به این اختلاف پایان دهد ولی منذر نامهای را که ژوستینین فرستادهبود، برای انوشیروان فرستاد. ژوستینین در نامهای از هونها خواسته بود به جنگ با ایران بپردازند و هونها این نامه را برای خسرو فرستادهبودند | امر منصرف ساخت. ژوستینین و تئودورا با کمک خواجهٔ محبوب نرسس و ژنرال وفادارش بلیساریوس نقشهای برای سرکوب شورشها کشیدند. نرسس، که خواجهای نحیف بود، به تنهایی، بدون سلاح، و با خورجینی از سکههای طلا همزمان با تاجگذاری هیپاتیوس به هیپودروم رفت و از مقابل جمعیت خشمگین و قاتلوار گذشت. نرسس به رهبران آبیها یادآوری کرد که ژوستینین همیشه طرفدار تیم آبیها بودهاست در حالی که هیپاتیوس طرفدار سبزهاست، و سپس سکههای طلا را بین آبیها تقسیم کرد. آبیها به سرعت و در میانهٔ تاجگذاری هیپاتیوس هیپودروم را ترک کردند و سبزهای بهتزده در جای خود باقیماندند. همزمان با خروج آبیها، بلیساریوس و گارد امپراتوری وارد هیپودروم شدند و باقیماندهٔ شورشیان را قتلعام کردند.
به نوشتهٔ پروکوپیوس حدود سی هزار نفر از شورشیان در آن روز کشته شدند. ژوستینین هیپاتیوس را اعدام و سناتورهایی که از شورشیان پشتیبانی کردهبودند را تبعید کرد. سپس قسطنطنیه و ایا صوفیه را بازسازی کرد. هزینهٔ بازسازی باعث شد ژوستینین نتواند باج سالانهٔ مقرر را به شاهنشاهی ساسانی بپردازد که منجر به حمله خسرو انوشیروان به روم و آغاز جنگ لازی شد. با این همه شورش نیکا در نهایت پایههای حکومت ژوستینین را مستحکم ساخت و زمینه را برای تحقق آرزوی او برای وحدت روم آماده کرد.
جستارهای وابسته
هولیگانیسم
منابع
۵۳۲ (میلادی)
آشوبهای ۵۳۲ (میلادی)
اروپا در ۵۳۲ (میلادی)
امپراتوری روم شرقی در دهه ۵۳۰ (میلادی)
امپراتوری روم شرقی در سده ۶ (میلادی)
ژوستینین یکم
شورشهای ورزشی
قسطنطنیه
کشتارها در امپراتوری روم شرقی | گوک ترکها درآمد. (البته لشکرکشی خسرو به سمت هپتالیان نباید نادیده گرفته شود) در این میان انوشیروان برای آنکه قدرت نظامی و سیاسی خود را به گوک ترک هانشان دهد، لشکر خود را از گرگان به سوی شمال شرقی فرستاد. خاقان از بیم آنکه جنگی میانشان صورت نگیرد، بخش بزرگی از سرزمینی که تصرف کردهبودند را به ایرانیان داد و پس از آن بود که خسرو با دختر خاقان ازدواج کرد.
کریستین سن میگوید خسرو پس از اتمام جنگ با رومیان بود که دولت هپتالیان، که بر اثر حملهٔ قبیلهٔ ترک که به سردستگی ایستمی خان آسیب دیده و منزوی شدهبود را برانداخت. ایستمی خان توانسته بود سغد و بخارا و سرزمینهایی را که در شرق جیحون هستند را تصرف کند و زمینهای غربی رود جیحون را به ایران واگذار کردند، چرا که ایران در این راه به آنها کمک کرده و همراه آنها بودهاست؛ ولایت باختر به ایران تعلق گرفت و اینگونه بود که انتقام مرگ پیروز و احساس تأسفی که بخاطر پرداخت خراج به هپتالیان میکردند، گرفته شد.
انوشیروان و یمن
مهمترین کالایی که رومیان خواستار آن بودند ابریشم بود و تلاش میکردند تا کالاها را ارزانتر تهیه کنند. رومیان وقتی دیدند که تجار و بازرگانان ایرانی برای تهیهٔ ابریشم راهی چین میشوند، تلاش کردند تا مانند ایرانیان عمل کنند. در نتیجه تجار ایرانی مراکزی برای خود در چین احداث کردند که با احداث این بنادر و اسکان ایرانیان در شرق آسیا، رومیان تا حدی قدرت رقابت را از دست دادند. در نهایت امپراتور ژوستینین برآن شد تا از حبشیان در امور بازرگانی استفاده کند.
در دوران خسرو روابط ایران و یمن تحت تأثیر بیزانس بود و یمن توسط صحراها از ایران جدا شدهبود. رومیان از طریق راه دریا نیز به آنجا دسترسی داشتند ولی ایرانیان برخلاف دورهٔ هخامنشیان، از نیروی دریایی کارآمدی که بتواند چنین راه طولانی را سپری کند، برخوردار نبودند.
ذنواس، پادشاه حمیریان یمن که خود فردی یهودی بود، دست به کشتار و آزار مسیحیان یمن زد و کتاب مقدس آنان یعنی انجیل را نیز به آتش کشید. کشتن مسیحیان یمنی، باعث خشم دو فرمانروای مسیحی از جمله ژوستینین امپراتور روم و نجاشی پادشاه حبشه شد. ژوستینین به سبب دوری از یمن نمیتوانست شخصاً و به سرعت وارد عمل شود؛ در نتیجه ژوستینین سپاه، کمکهای جنگی و همچنین کشتیهای جنگی خود را برای پادشاه حبشه فرستاد و از او خواست تا یمن را از تصرف ذنواس آزاد کند. در این لشکرکشی سپاه حبشه به فرماندهی اریاط، موفق شد یمن را تصرف کند و حمیریان را شکست دهد و ذنواس نیز در این نبرد کشته شد. بهانهٔ ژوستینین برای این لشکرکشی خونخواهی مسیحیان بود ولی دلیل اصلی آن مسائل سیاسی و اقتصادی بود؛ زیرا تلاش میکرد که راههای دریایی که به اقیانوس هند میرفت را دردست بگیرد و در جنوب عربستان نفوذ سیاسی خود را برای مقابله با ساسانیان افزایش دهد. حبشیان همچنین میخواستند حمیریانی را که معترض کاروانهای بازرگانی و تجاری حبشیان بودند را از بین ببرند. پس از مدتی اریاط، توسط ابرهه که از فرماندهان حبشه بود کشته شد و خود جانشین اریاط شد. پادشاه حبشه که از این موضوع ناراضی بود ناچار فرمانروایی او را در یمن قبول کرد. | تزاث اول ( تزاتیوس یا تزاتیوس ) در منابع بیزانسی از سال ۵۲۲/۵۲۱ تا تاریخ نامعلومی پادشاه لازستان بوده است. او فرمانروایی ایرانیان را رد کرد و برای کمک به امپراتور بیزانس، ژوستین یکم (متوفی ۵۱۸–۵۲۷) متوسل شد. او اولین پادشاه مسیحی لازستان بود.
تزاث پسر دمنازس بود که تقریباً چیزی از او در دست نیست. پس از مرگ پدرش، در سال ۵۲۱ یا ۵۲۲، او از به رسمیت شناختن حاکمیت سنتی حاکم ایرانی بر لازستان خودداری کرد، از زرتشتیگری خارج شد و در عوض به امپراتوری بیزانس روی آورد. او به قسطنطنیه رفت، جایی که امپراتور ژوستین یکم از او پذیرایی کرد، به عنوان یک مسیحی غسل تعمید گرفت و با همسری نجیب به نام والریانا ازدواج کرد. پس از دریافت نشان و لباس سلطنتی که هم نشان دهنده مقام سلطنتی و هم تسلیم شدن او به امپراتور بیزانس بود، به لازستان بازگشت.
تزاث برای آخرین بار با شروع جنگ ایبری در سال ۵۲۷، زمانی که لازستان توسط ایرانیان مورد حمله قرار گرفت، که به راحتی بر ایبری های سرکش غلبه کرده بودند، ذکر شده است. او برای کمک به امپراتور ژوستینین یکم (حکومت ۵۲۷–۵۶۵)، که به تازگی جانشین عمویش جاستین شده بود، فرستاد. ژوستینین با فرستادن ارتشی پاسخ داد که به لازستان اجازه داد تا با موفقیت در برابر ایرانیان مقاومت کند.
پروفسور کیریل تومانوف حدس زده است که سلطنت تزاث حدوداً تا سال ۵۴۰ ادامه داشت، زمانی که پسر احتمالی او، گوبازس دوم ، جانشین او شد. پروکوپیوس ، مورخ بیزانسی قرن ششم، اوپسیتس ، عموی گوبازها، در یک مورد به عنوان "پادشاه لازیها" و از سوی دیگر به عنوان شاهزاده عباسگیه شرقی نام برده است. اگر واقعاً یک پادشاه باشد، سلطنت اوپسیتس ممکن است بین تزاث و گوبازس قرار گیرد. با این حال، تومانوف بیشتر فرض میکند که اپسیتس عضوی از خانواده سلطنتی لازستان و شاهزاده عباسگیا بود، اما هرگز پادشاه لازستان نبود، بنابراین گوبازس را جانشین مستقیم تزاث اول کرد.
منابع
جنگ ایبری
افراد جنگهای ساسانیان و روم
نوکیشان مسیحی
حکمرانان اروپا در سده ۶ (میلادی) | تئودورا (؛ ح. ۵۰۰ – ۲۸ ژوئن ۵۴۸) یک رقصنده و سپس با ازدواج با ژوستینین بزرگ تبدیل به امپراتریس/ملکه قدرتمند و پرنفوذ امپراتوری روم شرقی شد. تئودورا یکی از تاثیرگذارترین، قدرتمندترین، بحث برانگیزترین و بزرگترین امپراتریسهای تاریخ روم و روم شرقی بود که از سال ۵۲۷ تا هنگام مرگ خود در سال ۵۴۸ همانند امپراتریس فرمانروا همراه با همسرش ژوستینین یکم در عمل به عنوان شریک سلطنت وی عمل میکرد و همراه با او بر امپراتوری بیزانس حکومت کرد و در ۲۱ سال حکومت خود به عنوان امپراتریس بیزانس، دادگاه و مهر و همراهان خود را داشت و ژوستینین او را «شریک جلسات من» خواند و تخت سلطنت تئودورا در کنار تخت شوهرش بود و نزدیکترین مشاوره امپراتور به حساب میآمد.
از یک رقصنده به ملکه پرقدرت روم
ملکه امپراتوری روم شرقی در سال ۵۰۰ میلادی متولد شد و براساس تاریخ حاضر، تئودورا، دومین فرزند یک خانواده سه نفر فقیر است که پدرش را از دست داده و تحت تربیت مادرش بزرگ شدهاست و تا ۱۵ سالگی در مراکز فساد بود و از وجودش به عنوان یک روسپی و رقاصه استفاده میکردند تا اینکه روزی ژوستینین یکم رقص او را دید و عاشقش شد. همین عشق باعث گردید که آن دو در سال ۵۲۳ میلادی با یکدیگر ازدواج کنند، او زنی باهوش، خودساخته، قدرتمند، بانفوذ، خودخواه، حریص و جاهطلب بود. ژوستینین چون به امپراتوری رسید، تئودورا را در سلطنت شریک خود ساخت و تئودورا توانست قدرت اداره کل امپراتوری روم شرقی را با عنوان شریک امپراتور بهطور برابر در دست بگیرد. او خط مشی سیاست مذهبی همسرش را تعیین میکرد. تئودورا پس از ازدواج با ژوستینین در تمامی تصمیمگیریهای سیاسی، نظامی، اقتصادی، مذهبی، اجتماعی، خانوادگی و رویدادهای حساس، همراه و همدم و مشاور اصلی ژوستینین در درجه اول در اوج خط مقدم است و نقش بسیار فعال، مؤثر و مهمی بر عهده دارد.
در زمان سلطنت مشترک تئودورا و ژوستینین یک شورش بسیار بزرگ به دست یکی از کنسولهای مهم دربار به نام هیپاتیوس به پا شده بود و امپراتور ژوستینین توان نابودی این شورش را در خود ندید و تصمیم به فرار گرفت و تئودورا که به هنگام آشوبگری نیکا در سال ۵۳۲ میلادی امپراتور را از فرار و گریز منع کرد و او را به مقابله تشویق نمود تئودورا از سال ۵۳۲ تا هنگام مرگ تأثیراتی که بر امپراتوری بیزانس و خود امپراتور گذاشت فوقالعاده بود به حدی که وی را علناً به عنوان امپراتور مشترک با ژوستینین میدانستند. تئودورا را بخاطر هوس و جاه طلبی بسیارش یکی از شهوانیترین زنان تاریخ میدانند و بخاطر حکومتش بر روم به عنوان یکی از بانفوذترین زنان تاریخ بشریت شناخته میشود. مرگ او در سال ۵۴۸ میلادی اتفاق افتاد که باعث عزاداری همیشگی ژوستینین یکم شد.
منابع
افراد یونانی-قبرسیتبار
امپراتریسهای روم شرقی
اهالی امپراتوری روم شرقی در سده ۶ (میلادی)
بازیگران زن باستانی
بازیگران قرون وسطی
حاکمان زن سده ۶ (میلادی)
خاندان ژوستینیان
درگذشتگان ۵۴۸ (میلادی)
درگذشتگان به علت سرطان
زادگان ۵۰۰ (میلادی)
ژوستینین یکم
فاحشههای اهل امپراتوری روم شرقی
فمینیسم و تاریخ
قدیسان اشرافی ارتدکس شرقی
قدیسان مسیحی در سده ۶ (میلادی) | گریگوریانتس (؛ ۴۷۸ یا ۴۸۰ – درگذشته ۵۶۶ یا ۵۷۳) به همراه بلیساریوس یکی از بزرگ ارتشبدانی که در دربار امپراتوری بیزانس ژوستینین یکم خدمت میکرد. وی ارمنیتبار و عضو خاندان کامساراکان بود.
جستارهای وابسته
فهرست سیاستمداران ارمنیتبار
منابع
ارمنیتبارهای اهل روم شرقی
افراد در جنگ گوتی (۵۳۵-۵۵۴)
اهالی ارمنستان در سده ۶ (میلادی)
اهالی روم شرقی ایرانیتبار
خاندان کامساراکان
درگذشتگان ۵۷۳ (میلادی)
زادگان ۴۷۸ (میلادی)
ژنرالهای ژوستینین یکم
مسیحیان سده ۵ (میلادی)
مسیحیان سده ۶ (میلادی) | بدنه قانون مدنی(به لاتین: Corpus Juris (or Iuris) Civilis) نامی جدید برای یکسری فعالیتهای اساسی در حوزه تدوین قانون است که مابین سالهای ۵۲۹ تا ۵۳۴ بعد از میلاد به فرمان ژوستینین یکم، امپراتور روم شرقی صورت گرفته و انتشار یافت. از بدنه قانون مدنی گاه به عنوان قانون ژوستینین نیز یاد میشود.
منابع
امپراتوری روم شرقی در سده ۶ (میلادی)
حقوق در سده ۶ (میلادی)
ژوستینین یکم
قوانین امپراتوری روم شرقی
قوانین روم
کتابهای سده ۶ (میلادی)
کتابهای لاتین سده ۶ (میلادی)
متنهای نثر لاتین | جیوه کلرید ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
جیوه(II) کلرید
جیوه (I) کلرید
مجموعهنمایه شیمی |
a709eace-66c5-46fc-9301-5504bc5e1c77 | شاهنشاهی ساسانی | در سال ۵۶۵ ژوستینین یکم درگذشت و ژوستین دوم (۵۶۵–۵۷۸) جانشین او شد، که تصمیم گرفت تا کمکهای مالی به سردمداران عرب را متوقف کند تا آنها را از تاخت و تاز به ممالک روم در سوریه بازدارد. یک سال قبل از آن، فرماندار ساسانی ارمنستان، چهرگشنسپ از خاندان سورن، یک معبد آتش در دوین در نزدیکی ایروان امروزی بنیان نهاد، و یکی از اعضای بانفوذ خانواده مامیکونیان را اعدام کرد، که این اعدام موجب یک شورش شد که در اثنای آن فرماندار ایرانی و پاسداران او در سال ۵۷۱ کشته شدند، و شورشیان هم به ایبری گریختند. ژوستین دوم از شورش ارمنیها استفاده کرد و وجه پرداختی سالانه خود به خسرو انوشیروان را برای دفاع از معبرهای قفقاز متوقف کرد. | معبد آتش چهرگسنسپ در نزدیکی کجا بود؟ | false | {
"answer_start": [
284
],
"text": [
"ایروان"
]
} | هروستراتوس (به انگلیسی: Herostratus; ) — یا اروستراتوس (به انگلیسی: Erostratus) — یک یونانی بود که در سده ۴ پیش از میلاد میزیست و با ایجاد عمدی حریق برای از بین بردن معبد آرتمیس، یکی از عجایب هفتگانه جهان باستان، دچار بدنامی شد. او این کار را برای جاودانه کردن نام خود در تاریخ انجام داد و در واقع به هدف خود دست یافت. نام او به یک نام کنایهآمیز برای کسانی تبدیل شدهاست که مرتکب این عمل مجرمانه میشوند.
تاریخچه
در تاریخ آمده که سبب بدنامی هروستراتوس سوزاندن معبد آرتمیس در شهر اِفِسوس در امپراتوری ایران (در حال حاضر در ترکیه) بتاریخ ۲۱ ژوئیه ۳۵۶ قبل از میلاد بودهاست. این معبد به افتخار ایزدبانویی محلی ساخته شده بود که توسط یونانیان با آرتمیس، الهه شکار، وحوش و زایمان تلفیق شده بود. ساختمان این معبد عمدتاً از سنگ مرمر بود و توسط کرزوس پادشاه لیدیه به جای یک ساختمان قدیمیتر که بر اثر سیل نابود شده بود ساخته شد. معبد ۱۳۰ متر طول داشت که با ستونهایی به ارتفاع ۱۸ متر پشتیبانی میشدند و یکی از عجایب هفتگانه جهان باستان بهشمار میرود.
جستارهای وابسته
آتشافروزی
معبد آرتمیس
منابع
آتشافروزان
اهالی یونان سده ۴ (پیش از میلاد)
تجدید نظر طلبی تاریخی (منفی)
درگذشتگان ۳۵۶ (پیش از میلاد)
زادگان سده ۴ (پیش از میلاد)
اعدامهای سده ۴ (پیش از میلاد)
تروریسم | آتش زدن کوه هیئی به واقعه آتش زدن معبد انریاکو در کوه هیئی در نزدیک کیوتو، ژاپن، در ۱۱ اوت سال ۱۴۹۹ میلادی توسط هوسوکاوا ماساموتو اشاره دارد. تغییر سیاسی میئو توسط هوسوکاوا ماساموتو مقام شوگونی از آشیکاگا یوشیتانه گرفته شد و به یازدهمین شوگون آشیکاگا یوشیزومی داده شد. آشیکاگا یوشیتانه از کیوتو گریخت و هنگامیکه به ولایت اتچو وارد شد، معاون هاتاکهیاما هیسانوبو به استقبال وی آمد. هاتاکهیاما هیسانوبو فرماندار ولایت اتچو، ولایت کی و ولایت کاواچی بود و از آشیکاگا یوشیتانه طرفداری میکرد. بعد از آن فرماندار ولایت کاگا و فرماندار ولایت اچیزن نیز به طرفداری از شوگون دهم برخاستند و عزم حمله به کیوتو را کردند. هنگامیکه معبد انریاکو در کیوتو نیز به آنان پیوست، هوسوکاوا ماساموتو تصمیم گرفت به این معبد حمله کند. وی به دو تن از ملازم خود آکازاوا توموتسونه و هوکابه مونه کازو دستور آتش زدن معبد انریاکو را داد. همچنین وی توانست سپاه مشترک شوگون دهم و هاتاکهیاما هیسانوبو را شکست دهد و از حلقه محاصره بگریزد. معبد انریاکو دوباره در سال ۱۵۱۸ بازسازی شد.
جستارهای وابسته
یامابوشی
آتش زدن کوه هیئی
پانویس
دوره سنگوکو | معبد برمه ای دامیکاراما یک معبد برمه ای در پولائو تیکوس، حومهٔ شهر جرج تاون ایالت پنانگ، مالزی است. این معبد که در خیابان برمه قرار گفتهاست، در نزدیکی معبد چایامانکالارام واقع شدهاست. این یگانهترین و قدیمیترین معبد برمه ایهای مالزی در ایالت است. معبد هم چنین به مرکز محوری برای برگزاری جشنهای سالانه آب، تینگیان، نیمه پاییز و نیز روزه بودایی و روزهای شمع روشن نمودن، در حومه شهر است.
پانویس
منابع
معبدهای بودایی در جنوب شرق آسیا | ادرآنوس () خدای آتش بود که توسط سکلها، جمعیتی باستانی که در جزیره سیسیل بودند، پرستش میشد. به گفته آلیان، حدود بیش هزار «سگ مقدس» در نزدیکی معبد ادرآنوس در شهر سکلها نگهداری میشد. سگلها قبیله ای در مکان ایتالیای کنونی بودند که در عصر آهن در «شرق سیسیل» ساکن بودند.
برخی از مفسران امروزی معتقدند که ادرانوس ممکن است با خدایان آذر (ایزد) و آدراملک که بهترتیب در ایران باستان و فنیقیه نامهای مشابهی داشتند، و همچنین دقیقاً مانند ادرآنوس مظهر خورشید یا بهطور کلی آتش بودند، نسبت داشته باشد.
جستارهای وابسته
سگلها
کاسیبلآنوس
منابع
پیوند به بیرون
خدایان رومی
شخصیتهای سیسیلی در اسطورهشناسی یونانی | زئوس یونانی با اهورا مزدای ایران، هرکول یونانی با ورثرغنه ایرانی، آپولون یونانی با میترای ایران و آرتمیس یونانی با آناهیتای ایرانی یکی شد. در این دوران آناهیتا داری اهمیت بسیار شد و معابد او ثروت بینهایتی در خود جای داد. البته باید درنظر داشت که شاهان سلوکی، همانند آنتیخیوس سوم و چهارم هر زمانی که به مشکلی برمیخوردند، این معابد را غارت میکردند. در منابع نوشته شده که پس از آتش زدن پرسپولیس، معبدی در آنجا ساخته شدهاست که درست تلفیقی از ویژگیهای ناهید و آرتمیس بودهاست. در این دوران این معابد دارای زمینهایی بود که مردم در آنها برای روحانیون مرد و زن به کشاورزی مشغول بودند و درواقع شاه، همسر ناهید به حساب میآمد.
اشکانی
در زمان اشکانیان اهمیت آناهیتا دو چندان شد. مری بویس معتقد است در دوران اشکانی در سرتاسر این سرزمین ناهید پرستیده میشد و این امر بیشتر به خاطر ارزش و اعتبار ناهید از ادوار پیشین بودهاست. در نزدیکی شهر ری، برفراز کوه، کنار چشمهای آرامگاهی برای ناهید ساخته شده به نام «بانوی سرزمین (شهربانو)» و نیایش در این مکان تاحدی اهمیت داشت که پس از حملهٔ اعراب، میگویند برای دختر آخرین پادشاه ساسانی و بیوهٔ حسین بن علی «بی بی شهربانو» است و تا امروز مردم در این مکان به عبادت میپردازند و قربانی میکنند. در این دوران تاجگذاری شاهان هم در معبد آناهیتا صورت میگرفت، مثلاً تیرداد اول اشکانی در معبد ناهید تاجگذاری کرد. در دورهٔ اشکانی معابدی هم در تخت جمشید، اصطخر و اکباتان موجود بود و ایزیدور خاراکسی نیز میگوید در اکباتان برای ناهید همیشه یک آتش روشن نگهداری میشد. معبدی دیگر برای او در همدان قرار داشت که دوبار غارت شد، کاشیهای سقف این معبد از جنس طلا و نقره بود و به تاراج رفت، اما طبق منابع مدتی بعد دوباره جایگزین شد. دو معبد آتنه و آرتمیس که در عیلام قرار داشت، به وسیلهٔ مهرداد اول اشکانی غارت شد؛ معبد آرتمیس مربوط به سال ۲۰۰۰ ق. م بود که در کنگاور ساخته شدهبود و در دورانی که خاراکسی بود این معبد همچنان باقی ماندهبود. ایزیدور همچنین از دو معبد دیگر ناهید که در نزدیکی فرات در بینالنهرین قرار داشت نام میبرد؛ یکی از آنها «باسیلیا» نام دارد که در زمان داریوش و به دستور او ایجاد شدهاست و دیگری «بئونان» بود. به گفتهٔ پیر بریان در شوش نیز معبدی دیگر قرار داشت که متعلق به ناهید بود و در آن شیرهای رام شده در آزادی مطلق بودند. اصطخر همانند دورهٔ هخامنشی مرکزی بود برای برگزاری مراسمهای ناهید؛ در این مراسمها مغان آتور اناهیت برپا میکردند و هر روز شاخههایی جمعآوری و بر روی آتش قرار میدادند و حدود یک ساعت مقابل این آتش سرود میخواندند. در این دوران همانند دورهٔ هخامنشیان هر سه ایزد اهورا مزدا، آناهیتا و میترا پرستیده میشدند؛ اما پرستش آناهیتا بر باقی پیشی میگیرد و معابد سرتاسر ایران به او اهدا میشود. معروف است که پارتیان به نام این الهه سوگند میخوردهاند. درست است که منابع چشمگیری در این مورد نیست اما در کتابهای مورخان ارمنی به اسامی پرستشگاههای آناهیتا و دو ربالنوع دیگر برمیخوریم.
ایران در اواخر دوران اشکانی دوباره ملیت قدرتمندی پیدا کرد و امپراتور | معبد موساشیمیتاکه در منطقهٔ اومه در توکیو، پایتخت ژاپن واقع شدهاست. در سال ۹۱ پیش از میلاد ساخته شدهاست و در نزدیکی قلهٔ کوه میتاکه قرار دارد.
رسیدن به معبد
جی آر، خط اومه، ایستگاه میتاکه (御嶽駅) بعد از ایستگاه نخست با اتوبوس و سپس با قطار کابلی تا نزدیکی معبد میتوان رفت.
منابع
معابد شینتو در توکیو | معبد سوکِن معبد (پرستشگاه) فرقه رینزای، یکی از فرقههای ذن است. این معبد در منطقه اومیهاچیمان، شیگا، استان شیگا، ژاپن واقع شدهاست.
این معبد توسط اودا نوبوناگا به قلعه آزوچی دوره تنشو (دوره آزوچی–مومویاما) اهدا شد.
در ۱۶ نوامبر ۱۸۵۴، معبد سوکِن در طی یک آتشسوزی تصادفی از بین رفت.
پس از دوره میجی، این معبد در ویرانههای قلعه آزوچی بازسازی شد.
منابع
پیوند به بیرون
معبدهای بودایی در استان شیگا
خاندان اودا
ولایت اومی
اومیهاچیمان، شیگا | معبد دِبود ، یک پرستشگاه مصری متعلق به ایزیس، الههٔ مصر باستان است که اکنون در مادرید، اسپانیا بازچینی شدهاست. بنای اصلی معبد در جزیره فیله در ۱۵ کیلومتری اَسوان در جنوب مصر واقع شدهبود. مصر در سال ۱۹۶۸، معبد دِبود را به پاس کمکهای اسپانیا در جابجایی معبد ابوسمبل، به آن کشور هدیه کرد.
معبد دِبود، اکنون در یکی از پارکهای مهم مادرید به نام پارک دِل اوئسته، در نزدیکی کاخ سلطنتی مادرید، بازچینی و با توجه به شاخصههای معماری مصر باستان، محوطهسازی شدهاست.
نگارخانه
پانویس
محوطههای باستانشناختی در مصر
بنیانگذاریهای سده ۲ (پیش از میلاد) در آفریقا
ساختمانها و سازهها در مادرید
ساختمانهای مذهبی سده ۲ (پیش از میلاد)
ساختمانهای مذهبی کاملشده در ۱۹۷۲ (میلادی)
معبدهای مصر باستان
موزههای تاریخی در اسپانیا
موزههای مادرید
بنیانگذاریهای سده ۲ (پیش از میلاد) | معبد ارین، ارین-جی () یک پرستشگاه بودایی متعلق به معبد میوشین شاخه ای از فرقه رینزای یکی از فرقههای ذن است که در کوشو، یاماناشی در استان یاماناشی در ژاپن قرار دارد. این معبد متعلق بود به خاندان تاکدا که در دوره سنگوکو بر ولایت کای تسلط داشتند و توسط راهب بودایی کایسن جوکی اداره میشد.
در ماه سوم از سال ۱۵۸۲ قوای متفق اودا نوبوناگا. توکوگاوا ایهیاسو در نبرد ناگاشینو موجب شکست و نابودی خاندان تاکدا شدند. پس از این شکست روکاکو یوشیسادا (نام دیگر ساساکی جیرو) به معبد ارین گریخت. نوبوناگا از سرپرست معبد کایسن جوکی خواست تا وی را تحویل دهد اما وی سرباز زد. نوبوناگا پسر ارشدش اودا نوبوتادا را به محل معبد فرستاد و معبد به دستور نوبوتادا به آتش کشیده شد. کایسن جوکی و چندین راهب دیگر در این آتشسوزی کشته شدند اما مرگ روکاکو یوشیسادا در این آتشسوزی ثبت نشدهاست.
منابع
پیوند به بیرون
ولایت کای | شهرت معبد آناهیتا در ارز بیشتر شد این مکان یکی از مقدسترین و مجللترین مکانهای ارمنستان بود. در این معبد مجسمهای از جنس طلا از ناهید ساخته شدهبود که سربازان مارک آنتونی در سال ۳۴ ق. م مجسمه را دزدیدند، خردش کردند و قطعات مجسمه را بین خود تقسیم کردند. آسیلسین مرکز این مذهب بود که بعد از مدتی به انائتیکا تبدیل شد. در نزدیکی مرز اپیریا، در جوار رودخانهٔ کوروش سرزمین دیگری وجود داشت که به آنائتیس معروف بود و معبدی داشت که آن هم وقف ناهید بود. پادشاهان بسیار به ارز و معبدش علاقه داشتند. البته رابطهٔ نزدیکی با حکومت ملی هم داشت چرا که شاهان هر ساله در روز جشن الهه با هدایا، قربانیان و گلهای بسیار به این معبد میرفتند و آنها را پیشکش ناهید میکردند. در سال ۳۶ ق. م در ساتالا نیز سری از جنس مفرغ یافتند که احتمالاً آن هم متعلق به ناهید بودهاست.
معبد زلا
زلا شهری بود در ارمنستان که معبدی برای آناهیتا در آنجا ساختهشدهبود. این معبد محل برگزاری جشنهای مهم و بزرگ اهالی پونتوس و جشنهای دینی بودهاست. درواقع این معبد تاحدی اهمیت داشت که پادشاهان زلا را معبدی برای خدایان معرفی کردند نه یک شهر. در شهر زلا، آناهیتا به همراه اومانوس و اناداتس پرستیده میشود. کاهنی که نگهداری و مواظبت از این معبد را برعهده داشت بسیار ثروتمند بود و هرچیزی که داشت به خدمهٔ معبد هم واگذار میکرد.
آتشکدههای ناهید
سه آتشکدهٔ زیر جزء معروفترین پرستشگاههای ناهید بودهاند:
آتشکدهٔ آذرگشسب: این آتشکده در آذربایجان واقع شدهاست و گرداگرد دریاچهای است که عمق آن را نامحدود میدانستند.
آتشکدهٔ آذر برزینمهر: آتشکدهای بود که در خراسان در کوههای ریوند، شمال غربی نیشابور قرار داشت.
آتشکدهٔ آذر فرنبغ: این آتشگاه براساس آنچه در بندهش گفته شده در کوه رشن در کابل قرار دارد. اما ویلیام جکسن جای این آتشکده را کوه درخشان در نزدیکی کاویان فارس میداند و استناد او برمبنای بندهش ایرانی است و براساس آنچه طبری گفته، ساسان نگهداری این معبد را به عهده داشته و همواره این دودمان به این معبد علاقهٔ خاصی داشتند.
قلاع و پلهای دختر
آثاری که با نام دختر باقی ماندهاست به این شکل نیست که معبد دختر و ناهید باشد؛ بلکه آثاری است که به دلیل نزدیکی به معابد دختر به این نام معروف شدهاست یا به خاطر بقای این فرشته این نام بر مکانها و بناها اطلاق شدهاست. این بناها که با عنوان دختر معروف شده مربوط به ستایش اناهید و ایشتار است. بناهایی که منسوب به دختر است دیگر شادابی گذشتهٔ خود را ندارد و بیشتر تخریب شده و گذشتهٔ خود را زیر خاک پنهان ساختهاست.
قلاع دختر:
قلعه دختر فارس: در ۶ کیلومتری فیروزآباد قرار دارد و احتمالاً اردشیر بابکان آن را بنا کردهاست.
قلعه دختر باکو: در بادکوبه آذربایجان این قلعه کنار برجی دیگر قرار گرفته که آن هم به برج دختر معروف است.
قلعهٔ دختر خراسان: این قلعه بین مشهد و تربت حیدریه قرار دارد. معبدی پایین کوه قرار دارد و در فراز آن قلعه دختر و قلعهٔ پسر واقع شدهاست. این دو قلعه مربوط به معبد پایین تپه است و معماری آن به دورهٔ ساسانی بازمیگردد.
قلعهٔ دختر میانه: ۲ کیلومتری |
17bee741-8fa8-4a6a-a102-ea3b5a7d92b8 | شاهنشاهی ساسانی | در سال ۵۶۵ ژوستینین یکم درگذشت و ژوستین دوم (۵۶۵–۵۷۸) جانشین او شد، که تصمیم گرفت تا کمکهای مالی به سردمداران عرب را متوقف کند تا آنها را از تاخت و تاز به ممالک روم در سوریه بازدارد. یک سال قبل از آن، فرماندار ساسانی ارمنستان، چهرگشنسپ از خاندان سورن، یک معبد آتش در دوین در نزدیکی ایروان امروزی بنیان نهاد، و یکی از اعضای بانفوذ خانواده مامیکونیان را اعدام کرد، که این اعدام موجب یک شورش شد که در اثنای آن فرماندار ایرانی و پاسداران او در سال ۵۷۱ کشته شدند، و شورشیان هم به ایبری گریختند. ژوستین دوم از شورش ارمنیها استفاده کرد و وجه پرداختی سالانه خود به خسرو انوشیروان را برای دفاع از معبرهای قفقاز متوقف کرد. | ژوستینین در چه سالی درگذشت؟ | false | {
"answer_start": [
7
],
"text": [
"۵۶۵"
]
} | تئودورا (؛ ح. ۵۰۰ – ۲۸ ژوئن ۵۴۸) یک رقصنده و سپس با ازدواج با ژوستینین بزرگ تبدیل به امپراتریس/ملکه قدرتمند و پرنفوذ امپراتوری روم شرقی شد. تئودورا یکی از تاثیرگذارترین، قدرتمندترین، بحث برانگیزترین و بزرگترین امپراتریسهای تاریخ روم و روم شرقی بود که از سال ۵۲۷ تا هنگام مرگ خود در سال ۵۴۸ همانند امپراتریس فرمانروا همراه با همسرش ژوستینین یکم در عمل به عنوان شریک سلطنت وی عمل میکرد و همراه با او بر امپراتوری بیزانس حکومت کرد و در ۲۱ سال حکومت خود به عنوان امپراتریس بیزانس، دادگاه و مهر و همراهان خود را داشت و ژوستینین او را «شریک جلسات من» خواند و تخت سلطنت تئودورا در کنار تخت شوهرش بود و نزدیکترین مشاوره امپراتور به حساب میآمد.
از یک رقصنده به ملکه پرقدرت روم
ملکه امپراتوری روم شرقی در سال ۵۰۰ میلادی متولد شد و براساس تاریخ حاضر، تئودورا، دومین فرزند یک خانواده سه نفر فقیر است که پدرش را از دست داده و تحت تربیت مادرش بزرگ شدهاست و تا ۱۵ سالگی در مراکز فساد بود و از وجودش به عنوان یک روسپی و رقاصه استفاده میکردند تا اینکه روزی ژوستینین یکم رقص او را دید و عاشقش شد. همین عشق باعث گردید که آن دو در سال ۵۲۳ میلادی با یکدیگر ازدواج کنند، او زنی باهوش، خودساخته، قدرتمند، بانفوذ، خودخواه، حریص و جاهطلب بود. ژوستینین چون به امپراتوری رسید، تئودورا را در سلطنت شریک خود ساخت و تئودورا توانست قدرت اداره کل امپراتوری روم شرقی را با عنوان شریک امپراتور بهطور برابر در دست بگیرد. او خط مشی سیاست مذهبی همسرش را تعیین میکرد. تئودورا پس از ازدواج با ژوستینین در تمامی تصمیمگیریهای سیاسی، نظامی، اقتصادی، مذهبی، اجتماعی، خانوادگی و رویدادهای حساس، همراه و همدم و مشاور اصلی ژوستینین در درجه اول در اوج خط مقدم است و نقش بسیار فعال، مؤثر و مهمی بر عهده دارد.
در زمان سلطنت مشترک تئودورا و ژوستینین یک شورش بسیار بزرگ به دست یکی از کنسولهای مهم دربار به نام هیپاتیوس به پا شده بود و امپراتور ژوستینین توان نابودی این شورش را در خود ندید و تصمیم به فرار گرفت و تئودورا که به هنگام آشوبگری نیکا در سال ۵۳۲ میلادی امپراتور را از فرار و گریز منع کرد و او را به مقابله تشویق نمود تئودورا از سال ۵۳۲ تا هنگام مرگ تأثیراتی که بر امپراتوری بیزانس و خود امپراتور گذاشت فوقالعاده بود به حدی که وی را علناً به عنوان امپراتور مشترک با ژوستینین میدانستند. تئودورا را بخاطر هوس و جاه طلبی بسیارش یکی از شهوانیترین زنان تاریخ میدانند و بخاطر حکومتش بر روم به عنوان یکی از بانفوذترین زنان تاریخ بشریت شناخته میشود. مرگ او در سال ۵۴۸ میلادی اتفاق افتاد که باعث عزاداری همیشگی ژوستینین یکم شد.
منابع
افراد یونانی-قبرسیتبار
امپراتریسهای روم شرقی
اهالی امپراتوری روم شرقی در سده ۶ (میلادی)
بازیگران زن باستانی
بازیگران قرون وسطی
حاکمان زن سده ۶ (میلادی)
خاندان ژوستینیان
درگذشتگان ۵۴۸ (میلادی)
درگذشتگان به علت سرطان
زادگان ۵۰۰ (میلادی)
ژوستینین یکم
فاحشههای اهل امپراتوری روم شرقی
فمینیسم و تاریخ
قدیسان اشرافی ارتدکس شرقی
قدیسان مسیحی در سده ۶ (میلادی) | ۴۸۴ چهارصد و هشتاد و چهارمین سال هجری خورشیدی است.
مناسبتها
رویدادها
زادگان
درگذشتگان
۴۸۴
سده ۵ | ۴۹۴ چهارصد و نود و چهارمین سال هجری خورشیدی است.
مناسبتها
رویدادها
زادگان
درگذشتگان
۴۹۴
سده ۵ | ۴۶۴ چهارصد و شصت و چهارمین سال هجری خورشیدی است.
مناسبتها
رویدادها
زادگان
درگذشتگان
۴۶۴
سده ۵ | امر منصرف ساخت. ژوستینین و تئودورا با کمک خواجهٔ محبوب نرسس و ژنرال وفادارش بلیساریوس نقشهای برای سرکوب شورشها کشیدند. نرسس، که خواجهای نحیف بود، به تنهایی، بدون سلاح، و با خورجینی از سکههای طلا همزمان با تاجگذاری هیپاتیوس به هیپودروم رفت و از مقابل جمعیت خشمگین و قاتلوار گذشت. نرسس به رهبران آبیها یادآوری کرد که ژوستینین همیشه طرفدار تیم آبیها بودهاست در حالی که هیپاتیوس طرفدار سبزهاست، و سپس سکههای طلا را بین آبیها تقسیم کرد. آبیها به سرعت و در میانهٔ تاجگذاری هیپاتیوس هیپودروم را ترک کردند و سبزهای بهتزده در جای خود باقیماندند. همزمان با خروج آبیها، بلیساریوس و گارد امپراتوری وارد هیپودروم شدند و باقیماندهٔ شورشیان را قتلعام کردند.
به نوشتهٔ پروکوپیوس حدود سی هزار نفر از شورشیان در آن روز کشته شدند. ژوستینین هیپاتیوس را اعدام و سناتورهایی که از شورشیان پشتیبانی کردهبودند را تبعید کرد. سپس قسطنطنیه و ایا صوفیه را بازسازی کرد. هزینهٔ بازسازی باعث شد ژوستینین نتواند باج سالانهٔ مقرر را به شاهنشاهی ساسانی بپردازد که منجر به حمله خسرو انوشیروان به روم و آغاز جنگ لازی شد. با این همه شورش نیکا در نهایت پایههای حکومت ژوستینین را مستحکم ساخت و زمینه را برای تحقق آرزوی او برای وحدت روم آماده کرد.
جستارهای وابسته
هولیگانیسم
منابع
۵۳۲ (میلادی)
آشوبهای ۵۳۲ (میلادی)
اروپا در ۵۳۲ (میلادی)
امپراتوری روم شرقی در دهه ۵۳۰ (میلادی)
امپراتوری روم شرقی در سده ۶ (میلادی)
ژوستینین یکم
شورشهای ورزشی
قسطنطنیه
کشتارها در امپراتوری روم شرقی | ۴۸۳ چهارصد و هشتاد و سومین سال هجری خورشیدی است.
مناسبتها
رویدادها
زادگان
درگذشتگان
۴۸۳
سده ۵ | ۴۸۲ چهارصد و هشتاد و دومین سال هجری خورشیدی است.
مناسبتها
رویدادها
زادگان
درگذشتگان
۴۸۲
سده ۵ | فلاویوس هیپاتیوس ( ; درگذشت ۵۳۲) یک نجیبزاده بیزانسی بود که در زمان سلطنت ژوستین اول منصب فرماندهی را در شرق داشت و در جریان شورشهای نیکا در قسطنطنیه علیه ژوستینین اول توسط اوباش به عنوان امپراتور انتخاب شد و اندکی پس از آن اعدام شد.
زندگی
هیپاتیوس برادرزاده امپراطور آناستاسیوس اول بود که قبل از ژوستینین حکومت میکرد و همچنین از طریق ازدواج با نجیبزاده خاندان انیسیا در ارتباط بود که به او وعده جدی برای دیهیم امپراتوری داد. با این حال، هیپاتیوس چنین جاهطلبی از خود نشان نداد، و ژوستین و جانشین او بر تاج و تخت بیزانس، ژوستینین اول با او و سایر برادرزادههای آناستاسیوس به خوبی رفتار کردند.
در اوج شورشهای نیکا ، هیپاتیوس به همراه برادرش پومپیوس و پروبوس (برادرزاده دیگر آناستازیوس) از نامزدهای اصلی تاج و تخت سلطنتی بودند. همانطور که مشخص شد که اوباش امپراتور جدیدی میخواهند، پروبوس از شهر گریخت و هیپاتیوس و پمپیوس به همراه ژوستینیانوس و بقیه سنای بیزانس در کاخ امپراتوری پناه گرفتند. آنها نمیخواستند علیه ژوستینین شورش کنند، زیرا میترسیدند از حمایت مردمی بسیار کمی برخوردار شوند.
با این وجود، ژوستینیانوس از ترس خیانت، مجلس سنا را از کاخ بیرون کرد و بدین ترتیب دو برادر را در آغوش اوباش قرار داد. هیپاتیوس علیرغم تلاشهای همسرش برای جلوگیری از این امر از خانهاش بیرون کشیده شد و توسط اوباش شورشگر درهیپودروم قسطنطنیه به عنوان امپراتور اعلام شد. به نظر میرسد هیپاتیوس پس از آن بر اکراه اولیه خود غلبه کرده و شروع به بازی در نقش امپراتور کرده است.
با این حال، شورشها به زودی با موفقیت (اگر خونین) توسط گارد امپراتوری سرکوب شد و هیپاتیوس توسط مردان ژوستینیان دستگیر شد. گزارش شده است که ژوستینین میخواست جان هیپاتیوس را نجات دهد، اما همسرش تئودورا برای دیدن مجازات بر او چیره شد و غاصب غیرارادی اعدام شد.
همچنین ببینید
جنگ آناستازیان و ویتالیان برای مبارزاتش.
منابع
جنگ آناستازی
خانه لئو
افراد جنگهای ساسانیان و روم
کنسولهای امپراتوری روم
غاصبان امپراتوری روم شرقی
اهالی امپراتوری روم شرقی در سده ۶ (میلادی)
سال زادروز نامشخص
درگذشتگان ۵۳۲ (میلادی)
مقالههای دارای واژگان به زبان یونانی باستان (تا ۱۴۵۳) | بدنه قانون مدنی(به لاتین: Corpus Juris (or Iuris) Civilis) نامی جدید برای یکسری فعالیتهای اساسی در حوزه تدوین قانون است که مابین سالهای ۵۲۹ تا ۵۳۴ بعد از میلاد به فرمان ژوستینین یکم، امپراتور روم شرقی صورت گرفته و انتشار یافت. از بدنه قانون مدنی گاه به عنوان قانون ژوستینین نیز یاد میشود.
منابع
امپراتوری روم شرقی در سده ۶ (میلادی)
حقوق در سده ۶ (میلادی)
ژوستینین یکم
قوانین امپراتوری روم شرقی
قوانین روم
کتابهای سده ۶ (میلادی)
کتابهای لاتین سده ۶ (میلادی)
متنهای نثر لاتین | شورش نیکا () در سال ۵۳۲ میلادی در قسطنطنیه پایتخت امپراتوری روم شرقی و بر سر محاکمهٔ برخی اعضای تیمهای ارابهرانی علیه امپراتور ژوستینین یکم آغاز شد و حدود یک هفته ادامه داشت. شورش نیکا خشونتآمیزترین شورش در تاریخ شهر قسطنطنیه بود و به نابودی نیمی از شهر و مرگ دهها هزار نفر انجامید.
زمینه
ارابهرانی یکی از محبوبترین ورزشها در امپراتوری روم شرقی بود و دارای تیمهای سازمانیافته و بانفوذی بود که با رنگ یونیفرمشان (که هوادارانشان نیز آن را میپوشیدند) شناخته میشدند. مسابقات ارابه رانی متشکل از چهار تیم بود که عبارتند از «آبی ها»، «سبز ها»، «قرمز ها» و «سفید ها». قدرتمندترین این تیمها «آبی» ها و «سبز» ها بودند که به علت نفوذ سیاسیشان مورد توجه سیاستمردان و نیز امپراتور قرار داشتند. ژوستینین یکم طرفدار تیم آبیها بود. این تیمها نقشی کلیدی در امور اجتماعی و سیاسی داشتند و در مورد مسائل مختلف، از مناظرات دینی تا مدعیان تاجوتخت موضعگیری میکردند. در میان مسابقات نیز تماشاچیان برای تأثیر گذاشتن بر امپراتور و سیاستمردان شعارهایی سر میدادند. برخی از خانوادههای اشرافی که مدعی بودند تاجوتخت بیش از ژوستینین حق آنهاست نیز به صورت پنهانی از یکی از تیمها حمایت میکردند.
در سال ۵۳۱ میلادی هفت نفر از اعضای آبیها و سبزها به علت قتل عمدی که در جریان شورش بعد از یک مسابقه روی داد دستگیر شدند.
حکم بر این شد که این افراد به دار آویخته شوند. با این حال در ۱۰ ژانویهٔ ۵۳۲ دو نفر از ایشان از زندان فرار کردند و در یک کلیسا بست نشستند.
ژوستینین که در حال مذاکرهٔ صلح با شاهنشاهی ساسانی در شرق و جنگ با قبایل آستروگات در غرب بود به خواستههای هواداران خشمگین تن داد و پذیرفت که در ۱۳ ژانویه مسابقهای بین آبیها و سبزها برگزار شود و محکومان به جای اعدام به زندان افکنده شوند. با این حال هواداران خواستار عفو کامل محکومین شدند.
شورشها
در ۱۳ ژانویه ۵۳۲ هواداران خشمگین وارد هیپودروم قسطنطنیه شدند. هیپودروم (میدان اسبسواری) جنب کاخ امپراتوری بود و ژوستینین میتوانست از بالاخانهٔ کاخش مسابقه را تماشا کند. از ابتدای مسابقه، تماشاچیان شعارهایی علیه ژوستینین سر میدادند. با پایان یافتن مسابقه تماشاچیان دست از تشویق تیم خود دست برداشتند و یک صدا کلمه «نیکا» ( به معنی پیروزی! یا فتح!) را فریاد زدند. سپس تماشاچیان خشمگین از هیپودروم خارج شدند و به کاخ یورش بردند. کاخ امپراتوری برای پنج روز تحت محاصره بود. نیمی از شهر در آتش سوخت و ایا صوفیه، کلیسای اصلی شهر، کاملاً تخریب شد.
برخی از سناتورها نیز که از اقدامات ژوستینین در بازنویسی بدنه قانون مدنی و وضع مالیات سنگین برای پرداخت باج سالانه به شاهنشاهی ساسانی ناخرسند بودند از شورشها حمایت کردند. شورشیان خواستار برکناری ژوستینین و به تخت نشستن «هیپاتیوس» برادرزادهٔ امپراتور قبلی آناستاسیوس یکم شدند. هیپاتیوس خود علاقهای به حکومت نداشت، ولی شورشیان او را از خانهاش بیرون کشیدند و برای تاجگذاری آماده کردند.
ژوستینین تصمیم داشت که از قسطنطنیه فرار کند، اما همسرش تئودورا او را از این امر منصرف ساخت. ژوستینین و تئودورا با کمک خواجهٔ محبوب نرسس و ژنرال وفادارش بلیساریوس نقشهای برای سرکوب شورشها کشیدند. نرسس، که خواجهای نحیف بود، به تنهایی، بدون سلاح، و با خورجینی |
b61a4f01-4e6f-4869-b928-3089e9dad436 | شاهنشاهی ساسانی | در سال ۵۶۵ ژوستینین یکم درگذشت و ژوستین دوم (۵۶۵–۵۷۸) جانشین او شد، که تصمیم گرفت تا کمکهای مالی به سردمداران عرب را متوقف کند تا آنها را از تاخت و تاز به ممالک روم در سوریه بازدارد. یک سال قبل از آن، فرماندار ساسانی ارمنستان، چهرگشنسپ از خاندان سورن، یک معبد آتش در دوین در نزدیکی ایروان امروزی بنیان نهاد، و یکی از اعضای بانفوذ خانواده مامیکونیان را اعدام کرد، که این اعدام موجب یک شورش شد که در اثنای آن فرماندار ایرانی و پاسداران او در سال ۵۷۱ کشته شدند، و شورشیان هم به ایبری گریختند. ژوستین دوم از شورش ارمنیها استفاده کرد و وجه پرداختی سالانه خود به خسرو انوشیروان را برای دفاع از معبرهای قفقاز متوقف کرد. | در سال 564 فرماندار ارمنستان که بود؟ | false | {
"answer_start": [
229
],
"text": [
"چهرگشنسپ"
]
} | اسپهبد پهلو فرمانده ارتش ساسانیان و فرماندار (مرزبان) ارمنستان بین سالهای ۵۸۱ تا ۵۸۸ میلادی که پس از وراز وزور و پیش از فرهاد به این سمت رسید.
منابع
مشارکت کنندگان ویکی پرتغالی
اهالی ارمنستان در سده ۶ (میلادی)
تاریخ ارمنستان
فرماندهان ساسانی | فرهاد فرمانده ارتش ساسانیان و فرماندار (مرزبان) ارمنستان بین سالهای ۵۸۲ تا ۵۸۹ میلادی که پس از اسپهبد پهلو به این سمت رسید و فروردین جانشین او شد. فرهاد برادرزادهٔ کارداریگان بود و در بهار ۵۸۶ همراه با عمویش در نبرد سولاچون نیز شرکت داشت.
منابع
مشارکت کنندگان ویکی پرتغالی
اهالی ارمنستان در سده ۶ (میلادی)
تاریخ ارمنستان
فرماندهان ساسانی | سورنا فرماندار ارمنستان در اواخر سده ششم میلادی در زمان صلح میان شاهنشاهی ساسانی و امپراتوری بیزانس بود. او احتمالاً با توجه به نامش دارای اصالتی ایرانی بود.
منابع
اهالی امپراتوری روم شرقی در سده ۶ (میلادی)
اهالی ایران در سده ۶ (میلادی) | سری کامل فیلمهای هرولد لوید، سری فیلمهای ارنست (مدیر دوبلاژ همگی اکبر منانی)،
فیلمهای لورل و هاردی (دوبله مجدد) (مدیر دوبلاژ: ناصر تهماسب)، «گلادیاتور» (برای شبکه نمایش خانگی)، «رابین هود: شاهزاده دزدان» (مدیر دوبلاژ هر ۲ فیلم: چنگیز جلیلوند) و فیلمهای «۴۴ دقیقه»، «کابوهای فضایی»، «ژاندارک»، «هیدالگو»، «اینک آخرالزمان»، «گوژپشت نتردام»، «بعد از خواندن بسوزانید»، «آبی بزرگ»، «زیر دریایی یو ۵۷۱»، «شعبده باز»، «داستان اسباب بازی»(۱) و (۲)، «سریع و خشن»، «ماهی بزرگ».
منابع
پیوند به بیرون
افراد ایرانی ارمنیتبار
اهالی ارمنیتبار تهران
اهالی تهران
خاکسپاریها در گورستان ارامنه تهران (بوراستان)
درگذشتگان ۱۳۹۴
درگذشتگان ۲۰۱۵ (میلادی)
زادگان ۱۳۳۹
زادگان ۱۹۶۰ (میلادی)
صدابرداران اهل ایران | فرهنگنامه نامآوران دانشنامهای فارسی است که در سال ۱۳۸۷ منتشر و در مراسم کتاب سال جمهوری اسلامی ایران بهعنوان کتاب برگزیده معرفی شد.
منابع
کتابهای ۱۳۸۷
کتابهای فارسی
کتابهای منتخب کتاب سال جمهوری اسلامی ایران | فهرست کوههای استان سمنان (۳)، فهرستی دارای نامها و مختصات کوههای شهرستانهای شاهرود و میامی استان سمنان ایران است، که از پایگاه ملی نامهای جغرافیایی ایران در خرداد ۱۳۹۷ دریافت شدهاند.
عکس
منابع
فهرست کوههای ایران
کوههای استان سمنان | فرایندهای سینتیکی در مهندسی مواد و متالورژی کتابی از خطیبالاسلام صدرنژاد است که در سال ۱۳۷۲ منتشر و در مراسم کتاب سال جمهوری اسلامی ایران بهعنوان کتاب برگزیده معرفی شد.
منابع
کتابهای ۱۳۷۲
کتابهای فارسی
کتابهای منتخب کتاب سال جمهوری اسلامی ایران | وزارت جنگ پرتغال وزارتخانهای دولتی بود که مسئولیت مدیریت ارتش پرتغال را بر عهده داشت. در سال ۱۹۵۰ نام آن به وزارت ارتش تغییر یافت.
نام این وزارتخانه تا پیش از سال ۱۸۲۰ وزارت خارجه در امور خارجه جنگ بود و پس از با عنوان وزارت امور خارجه برای جنگ تأسیس و در سال ۱۹۷۴ منحل شد و وزارت دفاع ملی پرتغال جای آنرا گرفت.
پانویس
منابع
Decreto-Lei n.º 42 564 de 7 de outubro de 1959 (Organização Geral do Ministério do Exército)
RIBEIRO, António S., Organização Superior de Defesa Nacional, Lisboa: Prefácio, 2004
مقالههای خرد نظامی اروپا
نیروی زمینی پرتغال
نیروی نظامی پرتغال | مادر دوستت دارم فیلمی به کارگردانی داریوش کوشان و نویسندگی جمشید صداقتنژاد محصول سال ۱۳۵۴ است.
بازیگران
دینامیک
داریوش معینی
شهرام ثمینی پور
فریده بیات
محمد بانکی
علیرضا قوامی
شادی
مطلق
فیروزی
علی میری
منابع
فیلمهای ۱۳۵۴
فیلمهای ایرانی
فیلمهای داریوش کوشان
فیلمها به زبان فارسی | الاسیر فی الاسلام کتابی از علی احمدی میانجی است که در سال ۱۳۶۹ منتشر و در مراسم کتاب سال جمهوری اسلامی ایران بهعنوان کتاب برگزیده معرفی شد.
منابع
کتابهای ۱۳۶۹
کتابهای فارسی
کتابهای منتخب کتاب سال جمهوری اسلامی ایران |
3a3c7d7d-976d-4e9b-a3df-92c96ce548a7 | شاهنشاهی ساسانی | در سال ۵۶۵ ژوستینین یکم درگذشت و ژوستین دوم (۵۶۵–۵۷۸) جانشین او شد، که تصمیم گرفت تا کمکهای مالی به سردمداران عرب را متوقف کند تا آنها را از تاخت و تاز به ممالک روم در سوریه بازدارد. یک سال قبل از آن، فرماندار ساسانی ارمنستان، چهرگشنسپ از خاندان سورن، یک معبد آتش در دوین در نزدیکی ایروان امروزی بنیان نهاد، و یکی از اعضای بانفوذ خانواده مامیکونیان را اعدام کرد، که این اعدام موجب یک شورش شد که در اثنای آن فرماندار ایرانی و پاسداران او در سال ۵۷۱ کشته شدند، و شورشیان هم به ایبری گریختند. ژوستین دوم از شورش ارمنیها استفاده کرد و وجه پرداختی سالانه خود به خسرو انوشیروان را برای دفاع از معبرهای قفقاز متوقف کرد. | شورشیان ارمنستان دورۀ ساسانیان به کجا گریختند؟ | false | {
"answer_start": [
477
],
"text": [
"ایبری"
]
} | آرتاوازد یا آرتاباز پسر اردوان چهارم، آخرین پادشاه اشکانی بود. پس از مرگ پدر، آرتاوازد یکسال از ۲۲۶ تا ۲۲۷ میلادی با بلاش ششم که هنگام پادشاهی اردوان پنجم حاکم بابل بود، سلطنت کرد.
همدان یکی از آخرین پایگاههای مقاومت اشکانیان در برابر حکومت تازهنفس ساسانی بود. آرتاباز پس از مرگ پدرش، در نبرد با سپاهیان اردشیر بابکان رهبری مبارزات را به مدت ۳ سال تا ۲۳۰ میلادی علیه اردشیر ادامه داد، سکهای یک درهمی به نام آرتاوازد در دست است که محل ضرب آن همدان به سال ۲۲۷ میلادی است.
خانواده
آرتاوازد پسر بزرگ شاه پارت شاه اردوان چهارم و بزرگترین پسر او بود که فقط با نام ارشک شناخته شده است و خواهرانش سردار سورا و ملکه زیانک بودند که دومی همسر اردشیر بابکان شد.
شورش ساسانیان
در دهه 220 سلسله ساسانیان در ایران قدرتمندتر شد و رهبر و بنیانگذار آن، اردشیر، علیه پدر آرتاوازد، اردوان چهارم شورش کرد. اردشیر موفق شد در طول چهار سال آخرین نیروهای ارشکی ضعیف شده اشکانی را از بین ببرد. در نبرد هورمزدگان که در 28 آوریل 224 روی داد، اردوان چهارم آخرین پادشاه پارت شکست خورد و کشته شد امپراتوری ساسانیان را آغاز کرد [2] [1] .
بسیاری از شاهزادگان اشکانی در کنار ساسانیان قرار گرفتند. آرتاوازد و برادرانش گریختند و در آترپاتاکان که احتمالاً مرکز آن شهر اکباتان بود، مستقر شدند و با کمک تیرداد دوم، پادشاه ارمنستان بزرگ که به قدرت رسید، چندین سال در برابر ساسانیان مقاومت کردند. نقش اصلی این مقاومت ها بر عهده پادشاه سلسله اشکانی ارمنستان بود. از این منطقه درهمهای نقره آرتاوازد که تا سالهای 229-230 ضرب میشد بدست آمده اند [3] [1].
در این دوره، آرتاوازد دیگر نه پشتوانه سیاسی و نه اجتماعی در پارت نداشت. شورای بزرگان ایران به تدریج به سمت ساسانیان پیروز گرویدند. خاندان های اشکانی نیز در کنار ساسانیان قرار گرفتند [1]. ساسانیان در ولایات مرکزی ایرانشهر احساس امنیت نمی کردند، زیرا آخرین بقایای خاندانهای اشکانی هنوز زندگی می کردند، آرتاوازد و برادرانش که به ویژه توسط تیرداد دوم (217-257)، شاه اشکانی ارمنستان کبیر، به آنها کمک می کردند. ارتش ساسانی به تعقیب آرتاوازد، به سرزمین های شمال غربی ایران نفوذ و آترپاتاکان را تصرف کرد و حتی به مرزهای پادشاهی ارمنستان بزرگ نزدیک شد. در سال 228، اردشیر بابکان هاترا را محاصره کرد، سپس به ماتینه که بخشی از آتراپاتاکان بود عقب نشینی کرد و دوباره عملیات نظامی را علیه آرتاوازد و نیروهای نظامی ارمنی-اشکانی کمک کننده به او، که در مرز جنوب شرقی ارمنستان بزرگ قرار داشتند، هدایت کرد. 1].
دیون کاسیوس گزارش می دهد که اردشیر که در قلمرو ارمنستان بزرگ پیشروی می کرد، «ساکنان محلی و برخی از مادها و نیز پسران اردوان در برابر آن مقاومت کردند و او، چنانکه برخی می گویند، فرار کرد و برخی دیگر می گویند. که او عقب نشینی کرد تا لشکری بزرگتر آماده کند» [5] موسی خورناتسی نیز چنین اطلاعاتی را حفظ کرده است. او گزارش می دهد که پادشاه ارمنی با ارتش و سپاهیان کمکی خود از کشورهای دیگر «به اردشیر نزدیک می شود، با او وارد نبرد می شود، او را مجبور به فرار می کند و آشور (آدیابنه) و دیگر مناطق شاهزاده را | واراز وزور ( حیات در سده ۶ام میلادی) نجیبزاده ارمنی و ژنرال ارتش ساسانیان و مرزبان ارمنستان بین سالهای ۵۷۹ تا ۵۸۰ میلادی که پس از تم خسرو و پیش از اسپهبد پهلو به این سمت رسید. مدتی بعد گروهی از ارمنیان در برابر فرمانرانی ساسانیان شورش کردند. واراز وزور در روستای اوتموس با شورشیان جنگید. هرچند که در سال ۵۷۸ میلادی شورشیان ارمنی او را پس زدند، ولی او در سال ۵۷۹ میلادی توانست پیروز شود. یک سال پس از ان، پهلو جانشین او شد.
منابع
پیوند به بیرون
مشارکت کنندگان ویکی پرتغالی
اهالی ارمنستان در سده ۶ (میلادی)
اهالی ایران در سده ۶ (میلادی)
تاریخ ارمنستان
فرماندهان خسرو انوشیروان
مرزبانهای ارمنستان در دوره ساسانی
ارمنیهای شاهنشاهی ساسانی | قابل حمل و نقل بود میپرداخت. ارمنستان فلزاتی را که از معادن خود استخراج میکرد و اشیاء قلزی درست شده و کالاهای پشمی، فرش، شراب و پوست صادر میکرد.
در دوران سلطنت آخرین پادشاهان سلسله اشکانی ارمنستان و در طول مدت سلطه ساسانیان بر ارمنستان، این کشور همچنان به ایفای نقش بسیار مهم اقتصادی خود به عنوان رابط تجاری بین شرق و غرب ادامه داد. بر طبق قراردادی که بین دولت بیزانس و ساسانیان پس از تقسیم ارمنستان امضاء شده بود شهرهای آرتاشات و ارزروم و نصیبین بایستی مرکز داد و ستد باشند و از نوعی انحصار برای تجارت برخوردار گردند. در سده ششم ژوستینین یکم کوشید تا با گشودن یک جاده جدید ابریشم از طریق حبشه اهمیت اقتصادی ارمنستان و در نتیجه اهمیت اقتصادی ساسانیان را که وابسته به آن بود درهم بشکند؛ ولی این تلاش او به جایی نرسید. پروکوپیوس از شهر دوین به عنوان یکی از مراکز مهم تجارت بین آسیا و اروپا یاد میکند.
تجارت ترانزیتی یعنی با واسطه، در سده سوم و چهارم به ویژه توسط یهودیان مهاجر در ارمنستان انجام میگرفت. این یهودیان در شهرهایی که ساکن بودند قسمت عمده طبقه متوسط اهالی آن را تشکیل میدادند و حال آنکه نجبا و دهقانان آن شهرها کم و بیش بهطور انحصار از ارمنیان بودند. به هنگام جنگهای ارمنستان و شاپور دوم تغییر فاحشی در اوضاع روی داد. جنگهای مورد بحث که بسیار سخت و خونین بودند موجب تخلیه و ویرانی شهرهایی شدند که همه رو به ضعف و زوال رفتند و اهمیت خود را نه تنها از نظر مرکزیت تجاری، حتی از لحاظ محل داد و ستدهای محلی و داخلی نیز از دست دادند. از آن پس وضع اقتصادی ابتدایی پیدا شد از نوع اقتصاد خودکفایی که هر منطقه و هر روستایی میبایست نیازهای خود را، خود برآورده و به نوعی خودکفا بشود. شاپور دوم بعد از اشغال ارمنستان، یهودیان را نیز که مجبور به تخلیه شهرهای ویران آن کشور شده بودند با خود به ایران نقل مکان داد چون شاه مایل بود که تجارت را در ایران متمرکز کند و وضع صنعتی کشور خود را گسترش دهد.
سدههای میانه
حمله اعراب به ارمنستان
ارمنستان به مدت دو سده تحت سلطه خلافت راشدین باقی ماند و آنان تا اندازهای خودمختاری امیرنشینهای ارمنی را محترم شمردند؛ و در تلاشهایی که برای تصرف کامل ارمنستان کرده بودند با مقاومت سرسختانهای روبرو شدند. حملات بزرگ آنان در سالهای ۶۴۰ و ۶۴۲ میلادی توسط ارمنیها به عقب رانده شد و نتیجه آنها شکست خونین و پرتلفاتی برای اعراب بود. فرماندهی نیروهای ارمنستان با تئودوروس رشتونی، سردار ارمنی بود که شخصیت نظامی خود را در خدمت امپراتوری روم شرقی نشان داده بود.
اعراب یک فرماندار کل بر ارمنستان میگمارند که خود ژنرال رشتونی است و ارمنستان همچون در زمان ساسانیان عدهای سوارهنظام از همان سواران معروف خود را در اختیار اعراب میگذارد تا در خدمت آنان با دشمنان بجنگند.
متن معاهده که در نامهای از طرف خلیفه عرب بیان شدهاست:
این معاهده سخت مایه دلسردی و ناراحتی بیزانس شد، زیرا بیزانس در دفاع از خود ناتوان بود و سپاهیانش که در برابر موج لشکریان عرب میگریختند به این دل خوش کرده بودند که ارمنستان با ادامه دادن به دفاع | به زودی در نبرد با ارتش سرخ جان باخت و نژده به تنهایی رهبری خیزش را بر عهده داشت. در پایان آبان ماه، دو تیپ از لشکر یازدهم ارتش سرخ و چند گردان ترک (در مجموع ۱۲۰۰ سرباز ترک) از شورشیان شکست خوردند و زنگزور بهطور کامل به کنترل شورشیان درآمد.
در ۲۵ دسامبر، کنگرهای که در صومعه تاتِو برگزار شد، «جمهوری خودمختار سیونیک» را اعلام کرد که در واقع ریاست آن را نژده بر عهده داشت و او عنوان باستانی «اسپاراپِت» (فرمانده کل) را برای خود برگزید. پس از آن، نژده نیز قدرت خود را به بخشی از قرهباغ کوهستانی گسترش داد و به شورشیان فعال در آنجا پیوست. در همین حال، در ۲۹ نوامبر ۱۹۲۰، تسلط شوروی بر ارمنستان اعلام شد و پس از آن بود که در ۳۰ نوامبر، مقامات آذربایجان شوروی، با اعلام قصد خود برای پایان دادن به اختلافات ارضی، با گنجاندن زنگزور در جمهوری تازهتأسیس ارمنستان شوروی موافقت کردند.
در دسامبر ۱۹۲۰، قراردادی بین جمهوری فدراتیو سوسیالیستی روسیه شوروی و ارمنستان منعقد شد که بر اساس آن زنگزور به جمهوری شوروی سوسیالیستی ارمنستان واگذار شد. پس از شکست قیام فوریه در مرکز ارمنستان، بخشی از شورشیان به سمت زنگزور حرکت کردند و به دستههای نژده پیوستند. در ۲۷ آوریل ۱۹۲۱ در قلمرو تحت کنترل شورشیان، یک جمهوری به نام «جمهوری ارمنستان کوهستانی» اعلام شد که در آن نژده مناصب نخستوزیری، وزیر جنگ و وزیر امور خارجه را به عهده گرفت.
درپی آنکه یگانهای ارتش سرخ آرایش تهاجمی بهخود گرفتند، در ۹ ژوئیه ۱۹۲۱، نژده با کسب ضمانتهایی از رهبری ارمنستان شوروی مبنی بر حفظ زنگزور به عنوان بخشی از ارمنستان، همراه با شورشیان باقیمانده به ایران رفت.
بر اساس سرشماری کشاورزی سال ۱۹۲۲، جمعیت بخشی از ناحیه زنگزور که از اتحاد جماهیر شوروی ارمنستان جدا شد، ۶۳۵۳۳ هزار نفر شامل ۵۶۸۸۶ هزار نفر ارمنی (۸۹٫۵٪)، ۶۴۶۴ هزار نفر تاتار (آذربایجانی) (۱۰٫۲٪) و ۱۸۲ نفر روس (۰٫۳٪) بود.
تنش دوباره در روابط قومیتی در این منطقه بار دیگر در اواخر دهه ۱۹۸۰ و در پسزمینه مناقشه قرهباغ رخ داد که طی آن، همزمان با گریز ارمنیها از جمهوری آذربایجان به ارمنستان، تمامی آذربایجانیهای ساکن زنگزور و سایر مناطق ارمنستان نیز به آذربایجان گریختند.
در زمان شوروی راهآهن اردوباد - آگاراک - مغری - منجیوان و کاپان - زنگلان - مینجیوان از قلمرو زنگزور میگذشت. ارتباط راهآهن در این بخش با آغاز جنگ اول قرهباغ قطع شد. ارتباط زمینی نخجوان با آذربایجان از طریق ارمنستان نیز قطع شد.
نگارخانه
منابع
استان سیونیک
منطقههای جغرافیایی ارمنستان
تاریخ جغرافیایی ارمنستان
منطقههای تاریخی | چهرگشنسپ از سرداران ارتش ایران در دوران ساسانیان و از خاندان سورن بود که از سال ۵۶۴ تا زمان کُشتنش در ۲۳ فوریه ۵۷۲ بدست شورشی ارمنی به نام واردان سوم مامیکونیان، مرزبان ارمنستان ایران بود.
زندگینامه
او یکی از اعضای خاندان سورن و از خوییشان شاه ساسانی، خسرو یکم (انوشیروان) بود. او از مقامی ممتاز برخوردار بود و هزاربِد ارمنستان ایران شد و پس از آن هم در سال ۵۶۴ به جایگاه مرزبانی استان ارمنستان ایران گماشته شد و جای ورازدات را گرفت. در دوران او، اشراف ارمنی به دو دسته بخش شده بودند، یکی دستهٔ ملی که توسط خانواده مامیکونیان رهبری میشدند و یکی هم دستهٔ هواداران ساسانیان که خاندان سیونیا آن را رهبری میکرد. چهرویشنسپ نه تنها با مسیحیان ارمنی که گمان آن میرفت پنهانی با بیزانسیها دستبهیکی کردهباشند، با خشونت رفتار کرد، بلکه این کار را با دیگر مسیحیان ارمنستان نیز انجام داد. او با سوءاستفاده از دستور شاه، ارمنیان مسیحی را آزار داد و یک آتشکده هم در پایخت انجا دوین بنیان نهاد. این کارها مایهای شد برای یک شورش گسترده در پایان سال ۵۷۱ یا آغاز سال ۵۷۲ که بدست واردان سوم مامیکونیان رهبری میشد. در ۲۳ فوریه ۵۷۲، شورشیان ارمنی، با کامیابی دوین را گرفتند و چهرویشنسپ کهم کشته شد.
منابع
اهالی ایران در سده ۶ (میلادی)
خاندان سورن
درگذشتگان ۵۷۲ (میلادی)
فرماندهان خسرو انوشیروان
سال زادروز نامشخص
مرزبانهای ارمنستان در دوره ساسانی
نیروهای نظامی کشتهشده در جنگ
هزاربدها
دیوانسالاران خسرو انوشیروان | اموی گلاستر (۱۹۴۱) یک کشتی بود که طول آن بود. این کشتی در سال ۱۹۴۱ ساخته شد.
منابع
کشتیهای ۱۹۴۱ (میلادی)
کشتیهای تجاری نیوزیلند
کشتیهای کلاید-ساخت | گور بخشی در منطقه شهری ارژانتوی ناحیه لورانتید در استان کبک کانادا است. در سرشماری سال ۲۰۱۱ این بخش ۱٬۳۹۸ نفر جمعیت داشتهاست و مساحت آن ۹۳٫۸۶ کیلومتر مربع است.
جستارهای وابسته
فهرست مناطق مسکونی استان کبک
منابع
شهرداریها در کبک
شهرداریهای شهرستانی در کبک
مونترال بزرگ | گرند گیتوی شانگهای () ساختمان اداری ۵۲ طبقه مستقر در شهر شانگهای، چین است.
منابع
پیوند به بیرون
آسمانخراشها در شانگهای
آسمانخراشهای اداری شانگهای
ساختمانها و سازههای کاملشده در ۲۰۰۵ (میلادی) | شیرخشتی نام یک گونه از سرده شیرخشتی است.
منابع
پیوند به بیرون
پیراکانتا
شیرخشتی | حوزهٔ انتخابیه شبستر یکی از حوزههای انتخابیه مجلس شورای اسلامی در استان آذربایجان شرقی است. این حوزه به مرکزیت شبستر، ۱ نماینده در مجلس شورای اسلامی دارد.
فهرست نمایندگان
دورۀ اول: محمد مجتهد شبستری
دورۀ دوم: محمدباقر آخوندی
دورۀ سوم: حسن امینلو
دورۀ چهارم: حسن امینلو
دورۀ پنجم: سید علی موسوی کوزهکنانی
دورۀ ششم: کریم غیاثی مرادی
دورۀ هفتم: کریم غیاثی مرادی
دورۀ هشتم: علی مطهری (نماینده شبستر)
دورۀ نهم: علی علیلو
دورۀ دهم: معصومه آقاپور علیشاهی
دورۀ یازدهم: جعفر راستی
منابع
حوزههای انتخابیه استان آذربایجان شرقی
حوزههای انتخابیه مجلس شورای اسلامی
حوزه انتخاباتی
نمایندگان شبستر در مجلس شورای اسلامی |
f4eae888-ca1f-480d-bb6f-e11b3a7c23cd | شاهنشاهی ساسانی | در سال ۵۶۵ ژوستینین یکم درگذشت و ژوستین دوم (۵۶۵–۵۷۸) جانشین او شد، که تصمیم گرفت تا کمکهای مالی به سردمداران عرب را متوقف کند تا آنها را از تاخت و تاز به ممالک روم در سوریه بازدارد. یک سال قبل از آن، فرماندار ساسانی ارمنستان، چهرگشنسپ از خاندان سورن، یک معبد آتش در دوین در نزدیکی ایروان امروزی بنیان نهاد، و یکی از اعضای بانفوذ خانواده مامیکونیان را اعدام کرد، که این اعدام موجب یک شورش شد که در اثنای آن فرماندار ایرانی و پاسداران او در سال ۵۷۱ کشته شدند، و شورشیان هم به ایبری گریختند. ژوستین دوم از شورش ارمنیها استفاده کرد و وجه پرداختی سالانه خود به خسرو انوشیروان را برای دفاع از معبرهای قفقاز متوقف کرد. | چه کسی در دوین معبد آتش تأسیس کرد؟ | false | {
"answer_start": [
229
],
"text": [
"چهرگشنسپ"
]
} | معبد ارین، ارین-جی () یک پرستشگاه بودایی متعلق به معبد میوشین شاخه ای از فرقه رینزای یکی از فرقههای ذن است که در کوشو، یاماناشی در استان یاماناشی در ژاپن قرار دارد. این معبد متعلق بود به خاندان تاکدا که در دوره سنگوکو بر ولایت کای تسلط داشتند و توسط راهب بودایی کایسن جوکی اداره میشد.
در ماه سوم از سال ۱۵۸۲ قوای متفق اودا نوبوناگا. توکوگاوا ایهیاسو در نبرد ناگاشینو موجب شکست و نابودی خاندان تاکدا شدند. پس از این شکست روکاکو یوشیسادا (نام دیگر ساساکی جیرو) به معبد ارین گریخت. نوبوناگا از سرپرست معبد کایسن جوکی خواست تا وی را تحویل دهد اما وی سرباز زد. نوبوناگا پسر ارشدش اودا نوبوتادا را به محل معبد فرستاد و معبد به دستور نوبوتادا به آتش کشیده شد. کایسن جوکی و چندین راهب دیگر در این آتشسوزی کشته شدند اما مرگ روکاکو یوشیسادا در این آتشسوزی ثبت نشدهاست.
منابع
پیوند به بیرون
ولایت کای | طبرستان ابن اسفندیار آمده، و از همة فرهنگهای ایرانی فرو افتادهاست بر بنیاد گفتارِ وی چیزی جز «کوه» و بلندی نیست:
«همه ساله اسپهبد فرّخان، برای شکار و شراب به زیرترِ «دوینی» رفتی که کاخ اسپهبد خورشید بود!» واژة دوین با فروافتادن «و» میانین از آن، بگونه «دین» درآمده است که خوشبختانه هنوز در طبرستان نمونههای فراوان دارد و به تپههای بلندی که جایگاه دیوان برید و برجهای دیدهبانی و آتش بودهاست، و در گذر زمان، ویران شده و بگونه تپه درآمده است، که خود نشاندهنده نام «دوین» است.
و از سویی با فروافتادن «ن» پایانین بگونه دِو (=دیو) درآمد که نام همان رشته کوههای پیچاپیچ و پر مازِ میان طبرستان و دشت میانی ایران است، و چون ایرانیان خواستند که آن کوهها را به چراگاههای دشتهای خویش بیفزایند، و این سخن در گفتار دیو سپید به کاووس آمدهاست:
با چنین اندیشه، ایرانیان از هر دو سویِ کوهستان البرز ببالا میرفتند، و یکایک به چراگاهها دست مییافتند، و بالا رفتن آنان از «دوین» ها بود، و با هیچیک از آن «دوین» ها دشواری پیش نیامد مگر با دوین سپید که بزرگترین «دوین» ها است، و همواره از برف، سر، سپید دارد! شیوه نبرد دوین سپید با ایرانیان نیز چنین گزارش شدهاست:
از این سخنان، روشن بر میآید که نبرد دوین سپید، یا دیو سپید با ایرانیان، همانا یک گدازه افشانی همراه با دود فراوان بودهاست، و آن گروه از ایرانیان که پیرامون دیو سپید بودهاند، از آن دود و گدازه که بر سرشان ریختهاست آزار دیده و کشته شدهاند.
حدود و مرزهای ایران در شاهنامه
نخستین بار که در سلسله روایات شاهنامه نامی از ایران به میان میآید و به عنوان سرزمینی در مقابل سرزمین دیگر قرار میگیرد، در زمان پادشاهی جمشید است. پیش از آن در روزگار گیومرث، هوشنگ و تهمورث از ایران نام برده نشده و از اینان با عنوان مطلق پادشاه یا پادشاه جهان یاد شدهاست؛ چنانکه هوشنگ میگوید:
اینان نمایندگان نخستین افراد انسانی هستند و دورهٔ آنان سرآغاز تمدن بهشمار میرود. گیومرث از پوست جانوران جامه میدوزد، هوشنگ آتش را کشف میکند و با آتش از سنگ، آهن بیرون میآورد و با آن ابزار کار و زندگی میسازد، و تهمورث از پشم گوسفند پارچه بافتن و لباس دوختن را معمول میسازد و جانوران را اهلی میکند و… از این رو تعلق به کل بشریت دارند و سازندگان تمدن قلمداد شدهاند، چنانکه پس از این سه، جمشید نیز از آهن جنگافزار میسازد و زر و سیم از کان میآورد و کشتی میسازد و مصنوعات دیگری اختراع میکند. در روزگار پادشاهی جمشید نیز نامی از ایران برده نمیشود، مگر در اواخر روزگار او که ضحاک در صحنه شاهنامه ظاهر میشود و خواننده درمییابد که دو سرزمین وجود دارد: ایران و کشور تازیان که با عنوان کنائی دشت سواران نیزهگذار از آن نام برده میشود، و آنگاه که جمشید در مقابل پروردگار ناسپاسی میکند و فر یزدان از او میرود و مردم از وی روی میگردانند و به سوی ضحاک میروند، عنوان شاه ایران زمین نخستین بار مطرح میشود:
و این از عجایب است که در سلسله روایات شاهنامه، عنوان شاه ایران زمین نخستین بار به یک غیر ایرانی یعنی ضحاک تازی اطلاق شدهاست؛ اما اولین کسی از | معبد کوریو () یک معبد متعلق به فرقه شینگون یکی از فرقههای آیین بودایی در کیوتو در ژاپن است. معبد کوریو قدیمیترین معبد کیوتو است که در سال ۶۰۳ توسط هاتا نو کاواکاتسو،پس از دریافت مجسمه بودایی از امپراتور شوتوکو تایشی ساخته شد. آتشسوزیهای سالهای ۸۱۸ و ۱۱۵۰ کل مجموعه معبد را ویران کرد، اما پس از آن چندین بار بازسازی شد.
جستارهای وابسته
مایتریا
منابع
پیوند به بیرون
شینگون
معبدهای بودائی در کیوتو | آتش زدن کوه هیئی به واقعه آتش زدن معبد انریاکو در کوه هیئی در نزدیک کیوتو، ژاپن، در ۱۱ اوت سال ۱۴۹۹ میلادی توسط هوسوکاوا ماساموتو اشاره دارد. تغییر سیاسی میئو توسط هوسوکاوا ماساموتو مقام شوگونی از آشیکاگا یوشیتانه گرفته شد و به یازدهمین شوگون آشیکاگا یوشیزومی داده شد. آشیکاگا یوشیتانه از کیوتو گریخت و هنگامیکه به ولایت اتچو وارد شد، معاون هاتاکهیاما هیسانوبو به استقبال وی آمد. هاتاکهیاما هیسانوبو فرماندار ولایت اتچو، ولایت کی و ولایت کاواچی بود و از آشیکاگا یوشیتانه طرفداری میکرد. بعد از آن فرماندار ولایت کاگا و فرماندار ولایت اچیزن نیز به طرفداری از شوگون دهم برخاستند و عزم حمله به کیوتو را کردند. هنگامیکه معبد انریاکو در کیوتو نیز به آنان پیوست، هوسوکاوا ماساموتو تصمیم گرفت به این معبد حمله کند. وی به دو تن از ملازم خود آکازاوا توموتسونه و هوکابه مونه کازو دستور آتش زدن معبد انریاکو را داد. همچنین وی توانست سپاه مشترک شوگون دهم و هاتاکهیاما هیسانوبو را شکست دهد و از حلقه محاصره بگریزد. معبد انریاکو دوباره در سال ۱۵۱۸ بازسازی شد.
جستارهای وابسته
یامابوشی
آتش زدن کوه هیئی
پانویس
دوره سنگوکو | معبد هوننو () یک معبد متعلق به یکی از شاخههای آیین بودایی، بنام بوداگرایی نیچیرن است. این معبد در کیوتو در کشور ژاپن واقع شدهاست.
معبد هوننو بیشتر به دلیل حادثه حادثه معبد هوننو - ترور اودا نوبوناگا - که در ۲۱ ژوئن ۱۵۸۲ در آنجا اتفاق افتاد مشهور است. نوبوناگا قبل از حمله به معبد با محافظان کمی در معبد اقامت کرد. اما توسط ژنرال خود آکچی میتسوهیده به او خیانت شد. نیروهای آکچی معبد را محاصره کردند و آن را به آتش کشیدند. نوبوناگا که میدانست هیچ راهی برای او وجود ندارد، همراه با خادمش موری رانمارو مرتکب هاراکیری شد. برادران رانمارو نیز در معبد هوننو کشته شدند.
جستارهای وابسته
حادثه معبد هوننو
منابع
بوداگرایی نیچیرن
معبدهای بودائی در کیوتو | کیلی یک دهانه برخوردی در ماه است.
منابع
چهارگوش الکیو۱۲
دهانههای ماه | کریل یک دهانه برخوردی در ماه است.
منابع
چهارگوش الکیو۱۳
دهانههای ماه | مراسم چهاردهمین دوره کتاب سال جمهوری اسلامی ایران در بهمن ۱۳۷۵ در تهران برگزار شد.
آثار منتخب
منابع
کتاب سال ایران | مراسم چهارمین دوره کتاب سال جمهوری اسلامی ایران در بهمن ۱۳۶۵ در تهران برگزار شد.
آثار منتخب
منابع
کتاب سال ایران | کریلو یک دهانه برخوردی در ماه است.
منابع
چهارگوش الکیو۲۱
دهانههای ماه |
e9d7ba0e-9425-4811-89e4-6631b54b3df8 | شاهنشاهی ساسانی | در سال ۵۶۵ ژوستینین یکم درگذشت و ژوستین دوم (۵۶۵–۵۷۸) جانشین او شد، که تصمیم گرفت تا کمکهای مالی به سردمداران عرب را متوقف کند تا آنها را از تاخت و تاز به ممالک روم در سوریه بازدارد. یک سال قبل از آن، فرماندار ساسانی ارمنستان، چهرگشنسپ از خاندان سورن، یک معبد آتش در دوین در نزدیکی ایروان امروزی بنیان نهاد، و یکی از اعضای بانفوذ خانواده مامیکونیان را اعدام کرد، که این اعدام موجب یک شورش شد که در اثنای آن فرماندار ایرانی و پاسداران او در سال ۵۷۱ کشته شدند، و شورشیان هم به ایبری گریختند. ژوستین دوم از شورش ارمنیها استفاده کرد و وجه پرداختی سالانه خود به خسرو انوشیروان را برای دفاع از معبرهای قفقاز متوقف کرد. | چه کسی از معبرهای قفقاز در دوران ساسانیان دفاع میکرد؟ | false | {
"answer_start": [
560
],
"text": [
"خسرو انوشیروان"
]
} | اورنایر (که فقط به عنوان ارمنی باستان گواهی داده شده است، اورنایر Uṙnayr ) سومین پادشاه اشکانی آلبانی قفقاز از حدود ۳۵۰ تا ۳۷۵ بود. او جانشین واچه یکم ( ).
زندگینامه
عهدنامه نیسیبیس در سال ۲۹۹ بین پادشاه شاهان ساسانی ( شاهنشاه ) نرسه ( ) و دیوکلتیانوس امپراتور روم برای ساسانیان که بخشهای عظیمی از قلمرو خود از جمله پادشاهیهای قفقاز ارمنستان و ایبریا را به آنها واگذار کرد، بهخاطر فاجعهباری پایان یافت. ساسانیان نزدیک به ۴۰ سال در امور سیاسی قفقاز شرکت نکردند.
مورتزعلی گاجیف ، مورخ مدرن، استدلال میکند که در این دوره بود که اشکانیان سلطنت آلبانی را به دست آوردند، با منصوب شدن به عنوان نیابتی از سوی رومیان برای به دست آوردن کنترل کامل بر قفقاز. در دهه ۳۳۰ ایران تجدید قوا دوباره وارد صحنه سیاسی قفقاز شد و پادشاه آلبانیایی اشکانی واچگان اول (یا واچه اول) را وادار کرد تا به فرمانروایی ساسانیان تمکین کند. اورنایر که مادرش شاهزاده خانم ساسانی بود، روابط خوبی با شاهنشاه ساسانی شاپور دوم ( )، دخترش را به عقد او درآوردند. اسواگن، پادشاه آلبانیایی آرشایی بعدی ( ) به احتمال زیاد پسر آنها بود. اورنیر در سال 372 در نبرد باگروند در کنار شاپور دوم جنگید و در آنجا توسط سردار ارمنی مشق اول مامیکنیان مجروح شد و او را نجات داد. هنگامی که اورنیر به آلبانی بازگشت، پیامی برای مشق فرستاد و از او برای نجات جانش تشکر کرد و همچنین او را از حمله غافلگیرانه ای که شاپور دوم برنامه ریزی کرده بود، مطلع کرد. اورنیر توسط واچاگان دوم در .
طبق یک افسانه، اورنیر در سال ۳۱۳ به لطف تلاش تیرداد سوم ارمنستان و گریگور روشنگر ، مسیحیت را به عنوان دین دولتی آلبانی قفقاز پذیرفت. با این حال، محققان ولفگانگ شولزه، زازا الکسیدزه و یوست گیپرت استدلال کردند که با توجه به حرفه سیاسی اورنایر و همچنین معاصر بودن او با پاپ ارمنستان ، این امر بعید است. به احتمال زیاد این افزوده بعدی به سنت است. بنابراین شرایط تبدیل او راز است.
کتابشناسی
آثار باستانی
فاستوس بیزانسی ، تاریخ ارامنه .
آثار مدرن
منابع
فرمانروایان دستنشانده شاهنشاهی ساسانی
اهالی ایران در سده ۴ (میلادی) | تلف شده خود را شمارش میکردند.
سیستم اداری ارتش
این ساسانیان بودند که برای نخستین بار از سیستم درجهبندی در سلسله مراتب نظامی استفاده کردند.
در ارتش ساسانی فرمانده کل شاه کشور بود. در پس او ایران سپهبد این عنوان را داشت. دریافت حقوق سپاهیان از خزانه شاهی بود و آنها میبایست به وفاداری به شاه سوگند میخوردند. انضباط در ارتش باید رعایت میشد و معمولاً جز فرماندهان ارشد کسی از برنامههای جنگی یا عملیاتی در جبهه اطلاع نداشت. سرپیچی از دستور فرماندهان مجازات سنگینی داشت. مجازاتهای نظامیان ساسانی عمدتاً برپایه جرائمی مانند خیانت به شاه، سرپیچی، سرکشی و فرار استوار بود. غذای سربازان در جنگ مقوی و مرکب از نان و شیر و گوشت بوده برای کسی که غذای سربازی را میدزدیده مجازات سنگینی در نظر میگرفتند. حقوق کلیه نظامیان بشرطی پرداخت میشد که در هنگام سان ظاهر و ادوات نظامیشان فاقد نقص بوده باشد. کسی هم از این قاعده مستثنی نبودهاست در این میان ارتشهای ایالتی خراسان، کارمانیا، فارس در آن زمان بزرگترین لشکرهای کشور بودند.
در زمان ساسانیان نیز سپاه () بر پایه سیستم شمارش دهدهی گروهبندی میشد، فرمانده آن سپاهبد () خوانده میشد. دههها رده () و صدهها تَهم () نامیده و فرمانده آن تهمدار () خوانده میشدند. یگانهای ۵۰۰ نفره وَشت () و فرمانده آن وشت سالار () نام داشتهاند. یک یگان ۱۰۰۰ نفره درفش () نام داشت که فرمانده آن درفش سالار () خوانده میشد و یک یگان ۵٬۰۰۰ نفری گند () نامیده میشد که فرمانده آن یک گند سالار () بود.
سلاحها و زرههای ساسانیان
اردشیر بابکان اصلاحاتی در ارتش ساسانیان صورت داد. او یک ارتش دائمی تحت فرمان خود تأسیس کرد و در عین اینکه سیستم سوارکاری پارتیان (اشکانیان) را حفظ کرد، افسران ارتش را از ساتراپها و شاهزادگان و نجیبزادگان محلی جدا کرد. او یک سری اسلحه جدید از قبیل چند نوع زره و ادوات محاصره و قلعهگیری به ارتش معرفی و اضافه کرد.
زرههای حلقوی از حلقههای به هم متصل شده و در زمان اردشیر بابکان تولید میشدند. فرخ مینویسد اگر چه تولید زرههای حلقوی سختتر از زرههای معمولی بود، اما مزایایی نسبت به زرههای دیگر داشت. از جمله مقاومتر، ماندگارتر و انعطافپذیرتر بودند و همچنین اجازه میدادند حرارت بدن دفع شود که این در آب و هوای گرم بسیار اهمیت داشت. او اضافه میکند این نوع زره وقتی در ترکیب با زرههای دیگر به کار میرفت مؤثرتر میشد. فرخ با نقل قول از بیور و شهبازی اشاره میکند یکی از دلایل شکست اشکانیان از ساسانیان در فیروزآباد این بود که اشکانیان بیش از حد بر زرههای لایه لایه و فِلسی تأکید داشتند در حالی که سواره نظام زبده ساسانیان علاوه بر آن زرههای حلقوی هم میپوشیدند. دفاع موفقیتآمیز ساسانیان در برابر مهاجمین چادرنشین آسیای مرکزی و رومیان (غربی و شرقی) در عمل ثابت کرد که اصلاحات اردشیر مؤثر بودند.
در دوران اردشیر بابکان یک کتاب راهنمای نظامی منتسب به او نگاشته شد که اکنون در دست نیست. از این کتاب در کتاب عربی الفهرست نام برده شدهاست که اثر یک ایرانی موسوم به ابن ندیم است و در نیمه دوم قرن دهم به رشته تحریر درآمد. ابن ندیم در فصل آثار مربوط به هنرهای نظامی از اثری | اران یا اردان یکی از استانهای شاهنشاهی ایران در دوران ساسانی بود. این منطقه که تقریباً برابر با جمهوری آذربایجان کنونی است، در سال ۲۵۲ میلادی توسط ساسانیان ضمیمه شد و با حمله مسلمانان به ایران تحت حاکمیت مسلمانان درآمد.
جستارهای وابسته
آلبانیای قفقاز
منابع
آلبانیای قفقاز
استانهای شاهنشاهی ساسانی | ترکان در روزگار ساسانیان. تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۵
برج و باروی دربند، شمالیترین یادمان دوران ساسانی، آناهیتا شاهرخی، مزدک نامه چهار زیر نظر جمشید کیانفر، تهران: ۱۳۸۹.
کتیبههای اسلامی داغستان/تالیف آناهیتا شاهرخی، ۱۳۸۹.
فیلم مستند «میراث ایرانی در قفقاز» حامد کاظمزاده ۱۳۸۶.
داغستان؛ مرزبان شمالی ایرانزمین گزارشی از مطالعات میدانی در قفقاز شمالی (۲۰۰۷ ـ ۲۰۰۸ میلادی). حامد کاظمزاده، برگرفته از فصلنامهٔ فروزش شماره دوم بهار ۱۳۸۸، رویه ۶۶ تا ۷۱.
آثار باستانی در داغستان
اسلام در روسیه
تاریخ دربند
دربند
دژها در روسیه
شهرها و شهرکها در داغستان
شهرهای باستانی ایران
شهرهای خزرستان
شهرهای ساسانیان
قفقاز
قلعههای ساسانیان
معماری ایرانی-قفقازی
معماری ایرانی
مناطق مسکونی حاشیه خزر
مناطق مسکونی ساحلی در روسیه
میراث جهانی یونسکو در روسیه
ویکیسازی رباتیک
یهودستیزی در روسیه | نرسی کامگار شاهزاده ساسانی والی ارمنستان و فاتح دربند و فاتح گیلان بود. نرسی کامگار فرزند جاماسپ بیست و یکمین پادشاه ساسانی بود که در دوران پادشاهی پسرعموی خود خسرو انوشیروان در سال ۵۳۱ به والیگری ارمنستان رسید و به مدت ۱۳ سال جنگهای بسیار نمود و دربند قفقاز و گیلان را به انقیاد خود درآورد.
وی دو فرزند به نام فیروز و فرخزاد داشت که فیروز حاکم گیلان گردید و فرخزاد در زمان خسرو یکم یمن را فتح نمود.
منابع
فرمانروایان دستنشانده شاهنشاهی ساسانی
مرزبانهای ساسانیان
مرزبانهای ساسانیان آلبانیای قفقاز | آلبان قفقاز (ایرانی: اران، ارمنی: الوانک) نام یک کشور باستانی در منطقه قفقاز بودهاست. این کشور از شمال به کوهستان کرائونیان که در قفقاز کشیده شده، از شرق به دریای کاسپین و از جنوب به رودخانه ارس محدود بودهاست. از غرب، مرزش ناپایدار بودهاست. استرابون نوشتهاست: رودخانه کورا مرز غربی آلبانیای قفقاز بودهاست و این مرز بارها از جانب آلبانیاییها یا ارمنیها مورد تاخت و تاز قرار گرفتهاست. در انتهای شرقی مرز قفقاز، گذرگاهی در کنار ساحل دریای کاسپین بازمیگردد. که به دروازههای آلبانیا و دروازههای کاسپین توسط باستانیان، پهک چورای یا ایوری پهک توسط ارمنیها نامیده میشود.
آلبانیا در زبان ارمنی باستان Աղուանք و به ارمنی امروزی Աղվանք (آقوانک) و به سایر زبانهای قفقازی «آلبانیا» به منطقهای فراتر از کل جمهوری آذربایجان امروزی گفته میشد. پادشاهی آلبانیا از چهار قرن پیش از میلاد تا نیمه اول قرن نهم میلادی برقرار بودهاست. در سال ۳۳۱ پیش از میلاد از آلبانیای قفقاز به عنوان یکی از ساتراپیهای هخامنشیان یاد شدهاست. از آن دوران نام هیچ شهری از این منطقه در جایی یاد نشدهاست. پایتخت آلبانیا در کنار دریای کاسپین قرار داشتهاست. در سال ۳۸۷ میلادی که ساسانیان و رومیها ارمنستان را بین خود تقسیم کردند، آلبانیای قفقاز تابع مطلق ایران شد. ساسانیان در سال ۵۱۰ میلادی آخرین حاکم بومی را برکنار کرده و اداره منطقه را به کل بهدست گرفتند.
نام
دلیل نامگذاری این دولت به نام آلبانی این بودهاست که در زبان لاتین، مناطق کوهستانی را آلبانیا مینامیدند (به همین دلیل کشور آلبانی کنونی به همین نام نامیده میشود). هماکنون نیز مناطق شمالی آلبانیا را داغستان مینامند که از واژهٔ تُرکی داغ به معنای کوه و پسوند ایرانی ستان تشکیل شدهاست.
گستره جغرافیایی
آلبانیای قفقاز، از شمال به رود تِرِک (Terek)، از جنوب به رود ارس، از شرق به دریای کاسپین و از غرب به قلعه هوناراکرت و گرجستان و ساحل غربی دریاچه سوان (گوگچه) محدود بودهاست.
شهرهای مهم
شهرهای مهم آلبانیای قفقاز عبارت بودهاند از: کابالکا (شهرستان قبله کنونی)، پرتو (شهرستان بردع کنونی)، پایتاکران (شهرستان بیلقان کنونی)، سماخیا (شماخی کنونی)، شکی، آماراس، هوناراکرت و کیش (قیس).
شهرها و قلعههای ساسانی
پارتو (Pʿartaw، نامی نامرتبط به پارتی، پارتیان) نام شهر سابق ارمنی در مکان Terter در استان Uti، توسط حاکم آلبانیا، حدوداً در اواخر قرن چهارم میلادی ساخته شد. در دوران حکمرانی شاه واچه دوم، شهر Pʿartaw تحت نام پیروزآباد، بازسازی شد. بعدها شهر توسط قباد یکم، مستحکم شد، که اسمش به پیروزقباد تغییر یافت. Pʿartaw در آن زمان، هم شهر قدرتمند دفاعی و هم مرکز موفق تجاری و پیشهگری بود.
شهر دیگر که سابقاً ارمنی بود، Xałxał واقع در Uti، ولی نزدیک به مرز ایبریای قفقاز بود.
مردمشناسی
به نوشته استرابون اهالی آلبانیای قفقاز از طوایفی تشکیل شده بودند که به ۲۶ زبان مختلف قفقازی صحبت میکردند. برخی از این طوایف عبارت بودهاند از: اوتیها، گارگارها، سودهها (Sovde)، موغها (مغ)، ساکاسینها، ماردها، آریاکها، آناریاکها، قلها (Qel) و لقها.
به گزارش استرابون مورخ یونانی، اقوام گلائه و لگائه اقوامی سکاییتبار میباشند که در میان آمازونها و آلبانیاییها سکونت داشتند.
در دوره ساسانیان برخی از اقوام ایرانی توسط ساسانیان در این منطقه ساکن شدند. در قرن سوم و چهارم با ورود اقوام ترکزبان مانند هونها، سوواریها، خزرها، بارسیلها و … از گذرگاه | چاله کفتر یک اندیس فلزی است که در حوالی شهر معلمان استان سمنان قرار دارد و مادهٔ معدنی موجود در آن، مس است.سنگ میزبان این اندیس داسیت/اندزیت است
جستارهای وابسته
فهرست اندیسهای استان سمنان
منابع
اندیسهای استان سمنان
اندیسهای فلزی | چاه عمیق آستان قدس یک منطقهٔ مسکونی در ایران است که در دهستان بیزکی واقع شدهاست.
جستارهای وابسته
فهرست شهرهای ایران
منابع
پیوند به بیرون
بازبینی گمر شهرهای ایران
مناطق مسکونی در شهرستان چناران | چاه عمیق آستان قدس یک منطقهٔ مسکونی در ایران است که در دهستان بیزکی واقع شدهاست.
جستارهای وابسته
فهرست شهرهای ایران
منابع
پیوند به بیرون
بازبینی گمر شهرهای ایران
مناطق مسکونی در شهرستان چناران | چاه علی قربان یک اندیس فلزی است که در حوالی شهر مه چنگی استان خراسان قرار دارد و مادهٔ معدنی موجود در آن، سرب و روی است.
جستارهای وابسته
فهرست اندیسهای استان خراسان
منابع
اندیسهای استان خراسان
اندیسهای فلزی |
9ca8e398-b754-4b25-9ede-f424352210df | شاهنشاهی ساسانی | در سال ۵۶۵ ژوستینین یکم درگذشت و ژوستین دوم (۵۶۵–۵۷۸) جانشین او شد، که تصمیم گرفت تا کمکهای مالی به سردمداران عرب را متوقف کند تا آنها را از تاخت و تاز به ممالک روم در سوریه بازدارد. یک سال قبل از آن، فرماندار ساسانی ارمنستان، چهرگشنسپ از خاندان سورن، یک معبد آتش در دوین در نزدیکی ایروان امروزی بنیان نهاد، و یکی از اعضای بانفوذ خانواده مامیکونیان را اعدام کرد، که این اعدام موجب یک شورش شد که در اثنای آن فرماندار ایرانی و پاسداران او در سال ۵۷۱ کشته شدند، و شورشیان هم به ایبری گریختند. ژوستین دوم از شورش ارمنیها استفاده کرد و وجه پرداختی سالانه خود به خسرو انوشیروان را برای دفاع از معبرهای قفقاز متوقف کرد. | معبد آتش چهرگسنسپ در کجا بود؟ | false | {
"answer_start": [
269
],
"text": [
"دوین"
]
} | هروستراتوس (به انگلیسی: Herostratus; ) — یا اروستراتوس (به انگلیسی: Erostratus) — یک یونانی بود که در سده ۴ پیش از میلاد میزیست و با ایجاد عمدی حریق برای از بین بردن معبد آرتمیس، یکی از عجایب هفتگانه جهان باستان، دچار بدنامی شد. او این کار را برای جاودانه کردن نام خود در تاریخ انجام داد و در واقع به هدف خود دست یافت. نام او به یک نام کنایهآمیز برای کسانی تبدیل شدهاست که مرتکب این عمل مجرمانه میشوند.
تاریخچه
در تاریخ آمده که سبب بدنامی هروستراتوس سوزاندن معبد آرتمیس در شهر اِفِسوس در امپراتوری ایران (در حال حاضر در ترکیه) بتاریخ ۲۱ ژوئیه ۳۵۶ قبل از میلاد بودهاست. این معبد به افتخار ایزدبانویی محلی ساخته شده بود که توسط یونانیان با آرتمیس، الهه شکار، وحوش و زایمان تلفیق شده بود. ساختمان این معبد عمدتاً از سنگ مرمر بود و توسط کرزوس پادشاه لیدیه به جای یک ساختمان قدیمیتر که بر اثر سیل نابود شده بود ساخته شد. معبد ۱۳۰ متر طول داشت که با ستونهایی به ارتفاع ۱۸ متر پشتیبانی میشدند و یکی از عجایب هفتگانه جهان باستان بهشمار میرود.
جستارهای وابسته
آتشافروزی
معبد آرتمیس
منابع
آتشافروزان
اهالی یونان سده ۴ (پیش از میلاد)
تجدید نظر طلبی تاریخی (منفی)
درگذشتگان ۳۵۶ (پیش از میلاد)
زادگان سده ۴ (پیش از میلاد)
اعدامهای سده ۴ (پیش از میلاد)
تروریسم | معبد کوریو () یک معبد متعلق به فرقه شینگون یکی از فرقههای آیین بودایی در کیوتو در ژاپن است. معبد کوریو قدیمیترین معبد کیوتو است که در سال ۶۰۳ توسط هاتا نو کاواکاتسو،پس از دریافت مجسمه بودایی از امپراتور شوتوکو تایشی ساخته شد. آتشسوزیهای سالهای ۸۱۸ و ۱۱۵۰ کل مجموعه معبد را ویران کرد، اما پس از آن چندین بار بازسازی شد.
جستارهای وابسته
مایتریا
منابع
پیوند به بیرون
شینگون
معبدهای بودائی در کیوتو | معبد سوکِن معبد (پرستشگاه) فرقه رینزای، یکی از فرقههای ذن است. این معبد در منطقه اومیهاچیمان، شیگا، استان شیگا، ژاپن واقع شدهاست.
این معبد توسط اودا نوبوناگا به قلعه آزوچی دوره تنشو (دوره آزوچی–مومویاما) اهدا شد.
در ۱۶ نوامبر ۱۸۵۴، معبد سوکِن در طی یک آتشسوزی تصادفی از بین رفت.
پس از دوره میجی، این معبد در ویرانههای قلعه آزوچی بازسازی شد.
منابع
پیوند به بیرون
معبدهای بودایی در استان شیگا
خاندان اودا
ولایت اومی
اومیهاچیمان، شیگا | معبد هوننو () یک معبد متعلق به یکی از شاخههای آیین بودایی، بنام بوداگرایی نیچیرن است. این معبد در کیوتو در کشور ژاپن واقع شدهاست.
معبد هوننو بیشتر به دلیل حادثه حادثه معبد هوننو - ترور اودا نوبوناگا - که در ۲۱ ژوئن ۱۵۸۲ در آنجا اتفاق افتاد مشهور است. نوبوناگا قبل از حمله به معبد با محافظان کمی در معبد اقامت کرد. اما توسط ژنرال خود آکچی میتسوهیده به او خیانت شد. نیروهای آکچی معبد را محاصره کردند و آن را به آتش کشیدند. نوبوناگا که میدانست هیچ راهی برای او وجود ندارد، همراه با خادمش موری رانمارو مرتکب هاراکیری شد. برادران رانمارو نیز در معبد هوننو کشته شدند.
جستارهای وابسته
حادثه معبد هوننو
منابع
بوداگرایی نیچیرن
معبدهای بودائی در کیوتو | آتش زدن کوه هیئی به واقعه آتش زدن معبد انریاکو در کوه هیئی در نزدیک کیوتو، ژاپن، در ۱۱ اوت سال ۱۴۹۹ میلادی توسط هوسوکاوا ماساموتو اشاره دارد. تغییر سیاسی میئو توسط هوسوکاوا ماساموتو مقام شوگونی از آشیکاگا یوشیتانه گرفته شد و به یازدهمین شوگون آشیکاگا یوشیزومی داده شد. آشیکاگا یوشیتانه از کیوتو گریخت و هنگامیکه به ولایت اتچو وارد شد، معاون هاتاکهیاما هیسانوبو به استقبال وی آمد. هاتاکهیاما هیسانوبو فرماندار ولایت اتچو، ولایت کی و ولایت کاواچی بود و از آشیکاگا یوشیتانه طرفداری میکرد. بعد از آن فرماندار ولایت کاگا و فرماندار ولایت اچیزن نیز به طرفداری از شوگون دهم برخاستند و عزم حمله به کیوتو را کردند. هنگامیکه معبد انریاکو در کیوتو نیز به آنان پیوست، هوسوکاوا ماساموتو تصمیم گرفت به این معبد حمله کند. وی به دو تن از ملازم خود آکازاوا توموتسونه و هوکابه مونه کازو دستور آتش زدن معبد انریاکو را داد. همچنین وی توانست سپاه مشترک شوگون دهم و هاتاکهیاما هیسانوبو را شکست دهد و از حلقه محاصره بگریزد. معبد انریاکو دوباره در سال ۱۵۱۸ بازسازی شد.
جستارهای وابسته
یامابوشی
آتش زدن کوه هیئی
پانویس
دوره سنگوکو | آساکوسا در منطقهٔ تایتو در توکیو، پایتخت ژاپن واقع شدهاست. شهرت آساکوسا بیشتر مدیون وجود معبد سنسوجی میباشد. آساکوسا در جوار رود سومیدا واقع شدهاست.
مکانهای معروف در آساکوسا
معبد سنسوجی
معبد آساکوسا
پارک سومیدا
شهر بازی آساکوسا هانایاشیکی
حمام آبمعدنی آساکوسا کاننون
جشنوارههای آساکوسا
جشن سانجا
آتش بازی رود سومیدا
نگارخانه
منابع
پیوند به بیرون
معبد سنسوجی
آساکوسا
جاذبههای گردشگری توکیو
محلههای توکیو | معبد ارین، ارین-جی () یک پرستشگاه بودایی متعلق به معبد میوشین شاخه ای از فرقه رینزای یکی از فرقههای ذن است که در کوشو، یاماناشی در استان یاماناشی در ژاپن قرار دارد. این معبد متعلق بود به خاندان تاکدا که در دوره سنگوکو بر ولایت کای تسلط داشتند و توسط راهب بودایی کایسن جوکی اداره میشد.
در ماه سوم از سال ۱۵۸۲ قوای متفق اودا نوبوناگا. توکوگاوا ایهیاسو در نبرد ناگاشینو موجب شکست و نابودی خاندان تاکدا شدند. پس از این شکست روکاکو یوشیسادا (نام دیگر ساساکی جیرو) به معبد ارین گریخت. نوبوناگا از سرپرست معبد کایسن جوکی خواست تا وی را تحویل دهد اما وی سرباز زد. نوبوناگا پسر ارشدش اودا نوبوتادا را به محل معبد فرستاد و معبد به دستور نوبوتادا به آتش کشیده شد. کایسن جوکی و چندین راهب دیگر در این آتشسوزی کشته شدند اما مرگ روکاکو یوشیسادا در این آتشسوزی ثبت نشدهاست.
منابع
پیوند به بیرون
ولایت کای | عادی برای فروش قرار دادهاند، سرپناهی به وجود آوردهاست. آنها به پیروی از سنت بودایی شایستگی سازی، لاک پشتهایی، هرچند محدود، که ممکن است به سوی طبیعت آزاد شوند، از کنار مکانی که به نام آبگیر رهاسازی نامیده میشود عبور میکنند.
معبد به تنهائی شامل چندین تالار بزرگ برای نیایش و سرایههایی برای اجتماع و عبادت است، تندیسهای بودا، بوداسفهای مختلف و نیز خدایان چینی گرامی داشته میشوند. از ویژگیهای معماری معبد میتوان به ستونهای حکاکی شده، مصنوعات چوبی عالی، که بیشترشان با رنگهای روشن رنگ آمیزی شدهاند، و فانوسهای فراوانی که به جلوه بصری معبد اضافه میکند، نام برد. برکههای ماهی و باغهای گل هم بخشی از مجموعه معبد میباشند.
دو طبقه آسانسور شیب دار دو طرفه برای انتقال زائران و بازدید کنندهها برای کمک به ادامه مسیر در سربالایی وجود دارد. یک سرویس درشکه برقی طبقات مختلف آسانسورها را به هم متصل میکند، زیرا سطوح میانی بین این طبقات آسانسور، از هم فاصله دارند. روی سکویی که در بلندی قرار گرفتهاست، یک حوضچه ماهی و یک مجسمه بلند مرتبه کوآن یین، الهه رحمت، وجود دارد و از سوی زنانی که حاجتمند به بچه دار شدن هستند مورد حاجت قرار میگیرد. راهبها و راهبهها در یک صومعه زندگی میکنند.
رویدادهای سالانه
این معبد یک نقطه کانونی برگزاری فستیوالهای جامعه چینی در پنانگ است. جشنهای سال نو چینی بهطور خاصی شکوهمند است. به مدت ۳۰ روز پس از شروع سال نو چینی، معبد تا اواخر شب بازمیماند، در حالیکه هزاران روشنایی، منظره ای از دریای نورانی را به وجود میآورند. چند روزی که جشن در حال انجام است، مجموعه با هزاران فانوس آذین بندی میشود که نشانه پیشکشهای داده شده توسط فدائیان است. یکی دیگر از ویژگیهای جشن، راهپیمایی طولانی صدها راهب از تایلند است که در طول سال، یکبار یا دوبار به سمت معبد انجام میگیرد.
نیایش
عبادت خدایان در مجموعه معبد بیانگر تنوع ریشههای قومی مجاهدان بودایی است. نحوه عبادت میتواند به شکل ذکر دعا همراه با گرداندن دانههای تسبیح یا با سوزاندن عود یا با اهداء پول نقد یا فقط با تعظیم نمودن و دست زدن برای اعلام حضور خود در درگاه معبود انجام شود. افرادی که دارای سطح دانش بالایی هستند، در گنبد کتاب مقدس، در بخش بالای معبد به نیایش میپردازند. بعضی از زائران هم در باغهای وسیع محوطهٔ معبد به عبادت مشغول میشوند.
در مسیر پر پیچ و خم که به محوطهٔ معبد منتهی میشود، اقلامی در ارتباط با مذهب، به زائران فروخته میشود. کالاهایی که فروخته میشود شامل لوازم تزئینی، کتاب، عکس، مجموعه ای از بیانات و رشته نخهای متبرک شده نارنجی رنگ و یادگاریهایی همچون تی شرت و سی دی است.
پیشامد
در صبح روز ۱۲ اکتبر ۲۰۲۱، یک مورد آتشسوزی در معبد رخ داد، اداره آتشنشانی مالزی در ساعت ۲:۵۶ از این حادثه با خبر شد. هنگامی که آتش نشانان به محل حادثه رسیدند، شعلههای آتش یکی از ساختمانهای معبد را فراگرفته بود.فرمانده عملیات اداره آتشنشانی پنانگ، محمد نور هیشام ابراهیم، گزارش داد که دست کم ۷۰ درصد از ساختمان ۱۸٫۵ متر مربعی معبد بهطور کامل از بین رفته و آتش در حدود ساعت ۶ صبح بهطور کامل خاموش گردید. گزارشی مبنی بر کشته یا زخمی شدن افراد در | آپولو یک دهانه برخوردی در ماه است.
منابع
چهارگوش الکیو۲۴
دهانههای ماه
ماموریتهای آپولو | اپینوس یک دهانه برخوردی در ماه است.
منابع
چهارگوش الکیو۰۱
دهانههای ماه |
d9b39c0d-6c35-4b1f-af9c-f614f436afe6 | شاهنشاهی ساسانی | در سال ۵۶۵ ژوستینین یکم درگذشت و ژوستین دوم (۵۶۵–۵۷۸) جانشین او شد، که تصمیم گرفت تا کمکهای مالی به سردمداران عرب را متوقف کند تا آنها را از تاخت و تاز به ممالک روم در سوریه بازدارد. یک سال قبل از آن، فرماندار ساسانی ارمنستان، چهرگشنسپ از خاندان سورن، یک معبد آتش در دوین در نزدیکی ایروان امروزی بنیان نهاد، و یکی از اعضای بانفوذ خانواده مامیکونیان را اعدام کرد، که این اعدام موجب یک شورش شد که در اثنای آن فرماندار ایرانی و پاسداران او در سال ۵۷۱ کشته شدند، و شورشیان هم به ایبری گریختند. ژوستین دوم از شورش ارمنیها استفاده کرد و وجه پرداختی سالانه خود به خسرو انوشیروان را برای دفاع از معبرهای قفقاز متوقف کرد. | ژوستینین دوم در چه سالی درگذشت؟ | false | {
"answer_start": [
49
],
"text": [
"۵۷۸"
]
} | ۴۸۴ چهارصد و هشتاد و چهارمین سال هجری خورشیدی است.
مناسبتها
رویدادها
زادگان
درگذشتگان
۴۸۴
سده ۵ | ۴۶۴ چهارصد و شصت و چهارمین سال هجری خورشیدی است.
مناسبتها
رویدادها
زادگان
درگذشتگان
۴۶۴
سده ۵ | ۴۸۲ چهارصد و هشتاد و دومین سال هجری خورشیدی است.
مناسبتها
رویدادها
زادگان
درگذشتگان
۴۸۲
سده ۵ | ۴۹۴ چهارصد و نود و چهارمین سال هجری خورشیدی است.
مناسبتها
رویدادها
زادگان
درگذشتگان
۴۹۴
سده ۵ | دهه ۳۴۰ (میلادی) دهه سی و چهارم تقویم میلادی است.
مناسبتها
رویدادها
زادگان
درگذشتگان
دهه ۳۴۰ (میلادی) | تئودورا (؛ ح. ۵۰۰ – ۲۸ ژوئن ۵۴۸) یک رقصنده و سپس با ازدواج با ژوستینین بزرگ تبدیل به امپراتریس/ملکه قدرتمند و پرنفوذ امپراتوری روم شرقی شد. تئودورا یکی از تاثیرگذارترین، قدرتمندترین، بحث برانگیزترین و بزرگترین امپراتریسهای تاریخ روم و روم شرقی بود که از سال ۵۲۷ تا هنگام مرگ خود در سال ۵۴۸ همانند امپراتریس فرمانروا همراه با همسرش ژوستینین یکم در عمل به عنوان شریک سلطنت وی عمل میکرد و همراه با او بر امپراتوری بیزانس حکومت کرد و در ۲۱ سال حکومت خود به عنوان امپراتریس بیزانس، دادگاه و مهر و همراهان خود را داشت و ژوستینین او را «شریک جلسات من» خواند و تخت سلطنت تئودورا در کنار تخت شوهرش بود و نزدیکترین مشاوره امپراتور به حساب میآمد.
از یک رقصنده به ملکه پرقدرت روم
ملکه امپراتوری روم شرقی در سال ۵۰۰ میلادی متولد شد و براساس تاریخ حاضر، تئودورا، دومین فرزند یک خانواده سه نفر فقیر است که پدرش را از دست داده و تحت تربیت مادرش بزرگ شدهاست و تا ۱۵ سالگی در مراکز فساد بود و از وجودش به عنوان یک روسپی و رقاصه استفاده میکردند تا اینکه روزی ژوستینین یکم رقص او را دید و عاشقش شد. همین عشق باعث گردید که آن دو در سال ۵۲۳ میلادی با یکدیگر ازدواج کنند، او زنی باهوش، خودساخته، قدرتمند، بانفوذ، خودخواه، حریص و جاهطلب بود. ژوستینین چون به امپراتوری رسید، تئودورا را در سلطنت شریک خود ساخت و تئودورا توانست قدرت اداره کل امپراتوری روم شرقی را با عنوان شریک امپراتور بهطور برابر در دست بگیرد. او خط مشی سیاست مذهبی همسرش را تعیین میکرد. تئودورا پس از ازدواج با ژوستینین در تمامی تصمیمگیریهای سیاسی، نظامی، اقتصادی، مذهبی، اجتماعی، خانوادگی و رویدادهای حساس، همراه و همدم و مشاور اصلی ژوستینین در درجه اول در اوج خط مقدم است و نقش بسیار فعال، مؤثر و مهمی بر عهده دارد.
در زمان سلطنت مشترک تئودورا و ژوستینین یک شورش بسیار بزرگ به دست یکی از کنسولهای مهم دربار به نام هیپاتیوس به پا شده بود و امپراتور ژوستینین توان نابودی این شورش را در خود ندید و تصمیم به فرار گرفت و تئودورا که به هنگام آشوبگری نیکا در سال ۵۳۲ میلادی امپراتور را از فرار و گریز منع کرد و او را به مقابله تشویق نمود تئودورا از سال ۵۳۲ تا هنگام مرگ تأثیراتی که بر امپراتوری بیزانس و خود امپراتور گذاشت فوقالعاده بود به حدی که وی را علناً به عنوان امپراتور مشترک با ژوستینین میدانستند. تئودورا را بخاطر هوس و جاه طلبی بسیارش یکی از شهوانیترین زنان تاریخ میدانند و بخاطر حکومتش بر روم به عنوان یکی از بانفوذترین زنان تاریخ بشریت شناخته میشود. مرگ او در سال ۵۴۸ میلادی اتفاق افتاد که باعث عزاداری همیشگی ژوستینین یکم شد.
منابع
افراد یونانی-قبرسیتبار
امپراتریسهای روم شرقی
اهالی امپراتوری روم شرقی در سده ۶ (میلادی)
بازیگران زن باستانی
بازیگران قرون وسطی
حاکمان زن سده ۶ (میلادی)
خاندان ژوستینیان
درگذشتگان ۵۴۸ (میلادی)
درگذشتگان به علت سرطان
زادگان ۵۰۰ (میلادی)
ژوستینین یکم
فاحشههای اهل امپراتوری روم شرقی
فمینیسم و تاریخ
قدیسان اشرافی ارتدکس شرقی
قدیسان مسیحی در سده ۶ (میلادی) | استفانوس بیزانتیوس یا استفان بیزانسی جغرافیادان نگارندهٔ فرهنگ جغرافیایی پراهمیت اتنیکا میباشد. بخش اندکی از این فرهنگ امروز برجای ماندهاست.
دانستهها دربارهٔ استفانوس بسیار اندک است. او متخصص دستور زبان بوده و در قسطنطنیه میزیسته، در سالهای پس از امپراتوری آرکادیوس و هونوریوس و تا پیش از رسیدن ژوستینین دوم بر تخت. چنین برمیآید که در سدهٔ ششم میلادی در بیزانتیوم همعصر ژوستینین یکم بالیدهباشد.
هیچکدام از نویسندگان پس از وی از او یادی نکردهاند. ولی اثر او در آینده به صورت یک رئوس مطالب از سوی فردی به نام هرمولائوس به ژوستینین (احتمالاً دوم) پیشکش شد.
حتی این شکل خلاصهشدهٔ اتنیکا هم دربردارندهٔ اطلاعات ارزشمندی از اساطیر یونانی و دین یونان باستان میباشد. استفانوس در این اثر در هر مطلبی به نویسندهای کهنتر از خود ارجاع دادهاست، از جمله گزنوفون، استرابون، توسیدید، هرودوت، پولیبیوس، آرتمیدوروس، آیلیوس هرودانیوس و دیگران. بخش اصلی کار او توسط کنستانتین هفتم در د ادمینستارندو ایمپریو حفظ شدهاست.
پانویس
منابع
ای. م. دیاکونوف. تاریخ ماد. ترجمه کریم کشاورز. انتشارات: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی. تهران ۱۳۸۰.
Wikipedia contributors, "Stephanus of Byzantium," Wikipedia, The Free Encyclopedia, https://en.wikipedia.org/w/index.php?title=Stephanus_of_Byzantium&oldid=722820657 (accessed May 30, 2016).
پیوند به بیرون
ادبیات کلاسیک لاتین
اهالی امپراتوری روم شرقی در سده ۶ (میلادی)
فیلسوفان روم باستان
نویسندگان سده ۶ (میلادی)
یونان باستان | امر منصرف ساخت. ژوستینین و تئودورا با کمک خواجهٔ محبوب نرسس و ژنرال وفادارش بلیساریوس نقشهای برای سرکوب شورشها کشیدند. نرسس، که خواجهای نحیف بود، به تنهایی، بدون سلاح، و با خورجینی از سکههای طلا همزمان با تاجگذاری هیپاتیوس به هیپودروم رفت و از مقابل جمعیت خشمگین و قاتلوار گذشت. نرسس به رهبران آبیها یادآوری کرد که ژوستینین همیشه طرفدار تیم آبیها بودهاست در حالی که هیپاتیوس طرفدار سبزهاست، و سپس سکههای طلا را بین آبیها تقسیم کرد. آبیها به سرعت و در میانهٔ تاجگذاری هیپاتیوس هیپودروم را ترک کردند و سبزهای بهتزده در جای خود باقیماندند. همزمان با خروج آبیها، بلیساریوس و گارد امپراتوری وارد هیپودروم شدند و باقیماندهٔ شورشیان را قتلعام کردند.
به نوشتهٔ پروکوپیوس حدود سی هزار نفر از شورشیان در آن روز کشته شدند. ژوستینین هیپاتیوس را اعدام و سناتورهایی که از شورشیان پشتیبانی کردهبودند را تبعید کرد. سپس قسطنطنیه و ایا صوفیه را بازسازی کرد. هزینهٔ بازسازی باعث شد ژوستینین نتواند باج سالانهٔ مقرر را به شاهنشاهی ساسانی بپردازد که منجر به حمله خسرو انوشیروان به روم و آغاز جنگ لازی شد. با این همه شورش نیکا در نهایت پایههای حکومت ژوستینین را مستحکم ساخت و زمینه را برای تحقق آرزوی او برای وحدت روم آماده کرد.
جستارهای وابسته
هولیگانیسم
منابع
۵۳۲ (میلادی)
آشوبهای ۵۳۲ (میلادی)
اروپا در ۵۳۲ (میلادی)
امپراتوری روم شرقی در دهه ۵۳۰ (میلادی)
امپراتوری روم شرقی در سده ۶ (میلادی)
ژوستینین یکم
شورشهای ورزشی
قسطنطنیه
کشتارها در امپراتوری روم شرقی | ۵۳۲ (میلادی) پانصد و سی و دومین سال تقویم میلادی است.
مناسبتها
رویدادها
۱۱ ژانویه - شورش نیکا در قسطنطنیه که با تخریب کلیسای جامع و مرگ ۳۰ هزار نفر در میدان اسبدوانی (هیپودروم) قسطنطنیه همراه است.
ژوستینین یکم فرمان ساخت کلیسای جامع جدیدی - ایاصوفیه - را در قسطنطنیه میدهد.
پیمان صلحی با عنوان «صلح ابدی» میان خسرو یکم، پادشاه ساسانی و ژوستینین یکم، امپراتور روم شرقی منعقد میشود.
زادگان
درگذشتگان
۱۷ اکتبر - بونیفاس دوم، از پاپهای کلیسای کاتولیک رم
۵۳۲ (میلادی) | فلاویوس هیپاتیوس ( ; درگذشت ۵۳۲) یک نجیبزاده بیزانسی بود که در زمان سلطنت ژوستین اول منصب فرماندهی را در شرق داشت و در جریان شورشهای نیکا در قسطنطنیه علیه ژوستینین اول توسط اوباش به عنوان امپراتور انتخاب شد و اندکی پس از آن اعدام شد.
زندگی
هیپاتیوس برادرزاده امپراطور آناستاسیوس اول بود که قبل از ژوستینین حکومت میکرد و همچنین از طریق ازدواج با نجیبزاده خاندان انیسیا در ارتباط بود که به او وعده جدی برای دیهیم امپراتوری داد. با این حال، هیپاتیوس چنین جاهطلبی از خود نشان نداد، و ژوستین و جانشین او بر تاج و تخت بیزانس، ژوستینین اول با او و سایر برادرزادههای آناستاسیوس به خوبی رفتار کردند.
در اوج شورشهای نیکا ، هیپاتیوس به همراه برادرش پومپیوس و پروبوس (برادرزاده دیگر آناستازیوس) از نامزدهای اصلی تاج و تخت سلطنتی بودند. همانطور که مشخص شد که اوباش امپراتور جدیدی میخواهند، پروبوس از شهر گریخت و هیپاتیوس و پمپیوس به همراه ژوستینیانوس و بقیه سنای بیزانس در کاخ امپراتوری پناه گرفتند. آنها نمیخواستند علیه ژوستینین شورش کنند، زیرا میترسیدند از حمایت مردمی بسیار کمی برخوردار شوند.
با این وجود، ژوستینیانوس از ترس خیانت، مجلس سنا را از کاخ بیرون کرد و بدین ترتیب دو برادر را در آغوش اوباش قرار داد. هیپاتیوس علیرغم تلاشهای همسرش برای جلوگیری از این امر از خانهاش بیرون کشیده شد و توسط اوباش شورشگر درهیپودروم قسطنطنیه به عنوان امپراتور اعلام شد. به نظر میرسد هیپاتیوس پس از آن بر اکراه اولیه خود غلبه کرده و شروع به بازی در نقش امپراتور کرده است.
با این حال، شورشها به زودی با موفقیت (اگر خونین) توسط گارد امپراتوری سرکوب شد و هیپاتیوس توسط مردان ژوستینیان دستگیر شد. گزارش شده است که ژوستینین میخواست جان هیپاتیوس را نجات دهد، اما همسرش تئودورا برای دیدن مجازات بر او چیره شد و غاصب غیرارادی اعدام شد.
همچنین ببینید
جنگ آناستازیان و ویتالیان برای مبارزاتش.
منابع
جنگ آناستازی
خانه لئو
افراد جنگهای ساسانیان و روم
کنسولهای امپراتوری روم
غاصبان امپراتوری روم شرقی
اهالی امپراتوری روم شرقی در سده ۶ (میلادی)
سال زادروز نامشخص
درگذشتگان ۵۳۲ (میلادی)
مقالههای دارای واژگان به زبان یونانی باستان (تا ۱۴۵۳) |
6fb81a95-d42a-41f9-b3dd-7af3532fd463 | شاهنشاهی ساسانی | در سال ۵۶۵ ژوستینین یکم درگذشت و ژوستین دوم (۵۶۵–۵۷۸) جانشین او شد، که تصمیم گرفت تا کمکهای مالی به سردمداران عرب را متوقف کند تا آنها را از تاخت و تاز به ممالک روم در سوریه بازدارد. یک سال قبل از آن، فرماندار ساسانی ارمنستان، چهرگشنسپ از خاندان سورن، یک معبد آتش در دوین در نزدیکی ایروان امروزی بنیان نهاد، و یکی از اعضای بانفوذ خانواده مامیکونیان را اعدام کرد، که این اعدام موجب یک شورش شد که در اثنای آن فرماندار ایرانی و پاسداران او در سال ۵۷۱ کشته شدند، و شورشیان هم به ایبری گریختند. ژوستین دوم از شورش ارمنیها استفاده کرد و وجه پرداختی سالانه خود به خسرو انوشیروان را برای دفاع از معبرهای قفقاز متوقف کرد. | ژوستینین دوم جانشین که بود؟ | false | {
"answer_start": [
11
],
"text": [
"ژوستینین یکم"
]
} | امپراتوری بیزانس تحت خاندان ژوستینین () به دورانی از امپراتوری از بیزانس اطلاق میشود که پس از روی کار آمدن ژوستین یکم تا موریس ادامه یافت.
ژوستین اول، که از مردم ایلیری بود به پادشاهی رسید. او در امور مربوط به حکمت و فقه دخالتی نکرد و بیشتر هم خود را در راه احیای قدرت امپراتوری به کار برد. ژوستین اول جانشینی خود را به برادرزاده خویش، ژوستینین سپرد. ژوستینین از این بابت که توجه زیادی به ایجاد وحدت در سراسر ممالک رومی داشت و همچنین به مناسبت کوششهایی که برای غلبه و سیادت بر دنیای قدیم کرد شاید بزرگترین امپراتور قسطنطنیه باشد ولی بیشتر وقت خود را صرف رسیدگی به جزئیات کارهای اداری و مسائل مذهبی میکرد. ژوستینین، زنی را به نام تئودورا، که دارای نیروی کامل و هوش کافی و انرژی نامحدود بود را به ازدواج خویش درآورد و این زن تا ان جایی پل قدرت را طی کرد که در سلطنت با همسرش شریک بخش بزرگ و اصلی قدرتش شد. خوشبختی ژوستینین در این بود خدمتگزارانی لایق و بخصوص سردارانی دلاور و دانا مانند بلیزر و نارسس در اختیار داشت.
ژوستینین از جنگجویان و فاتحان عصر خود محسوب میشد. وی قبل از هر کاری درصدد برآمد کشورهایی را که اقوام در مغرب متصرف شده بودند از آنها بازستاند و محرک او در این امر حس جاهطلبی و دینداری او بود و میخواست مذهب آریانیسم را بکلی از میان بردارد. به همین منظور قوائی به جنگ واندالها فرستاد؛ بلیزر فرمانده این اردو در آفریقا پیاده شده کارتاژ را گرفت و ژلیمر پادشاه واندالها را شکست داد و در ظرف مدت چند ماه کشور واندالها را تسخیر کرد.
پس از این نوبت استروگتها فرا رسید ولی جنگ با این اقوام در ایتالیا دشوارتر از جنگهایی بود که در آفریقا انجام گرفت. بلیزر ابتدا سیسیل، ناپل و رم را متصرف شد، منتهی چون قوای کافی در اختیار نداشت از طرف نیروهای پادشاه جدید استروگت یعنی ویتیژس محاصره شد و این وضع مدت یک سال دوام یافت. با این حال در نبرد با گتها که پادشاه جدیدی به نام توتیلا انتخاب کرده بودند توفیقهایی نصیب او شد. توتیلا همهٔ رومیها را از سرزمین ایتالیا بیرون کرد و ناچار هیئت دیگری به سرداری نارسس به این حدود اعزام شد و او قدرت و مقاومت استروگتها را بکلی درهم شکست. در همین ایام، ژوستینین از نفاق و اختلاف میان استروگتها استفاده کرده، ناحیه جنوب شرقی اسپانیا را متصرف شد و به این ترتیب امپراتوری روم را احیا کرد و قدرت خود را بر سراسر اراضی مدیترانه بسط داد. جنبه ظاهری این قدرت و عظمت خیلی بیش از صورت واقعی و حقیقی آن بود چون در همین موقع که این فتوحات در مغرب نصیب رومیها میشد، در مشرق در برابر حملات ایرانیها تاب مقاومت نداشته مجبور به پرداخت خراج بودند؛ گذشته از این هونها، اسلاوها و بلغارها چند بار از دانوب گذشته نواحی مزی، مقدونیه و تراس را غارت کردند. در این موقع چنانکه میتوان دید قوای امپراتوری برای فتوحات جدید و دفاع از آن کافی نبود و همچنین پول کافی هم برای مخارج این قبیل اقدامات در اختیار نداشتند. دورهٔ زمامداری ژوستینین، در داخله باآرامی گذشت، معذلک شورشی | گوک ترکها درآمد. (البته لشکرکشی خسرو به سمت هپتالیان نباید نادیده گرفته شود) در این میان انوشیروان برای آنکه قدرت نظامی و سیاسی خود را به گوک ترک هانشان دهد، لشکر خود را از گرگان به سوی شمال شرقی فرستاد. خاقان از بیم آنکه جنگی میانشان صورت نگیرد، بخش بزرگی از سرزمینی که تصرف کردهبودند را به ایرانیان داد و پس از آن بود که خسرو با دختر خاقان ازدواج کرد.
کریستین سن میگوید خسرو پس از اتمام جنگ با رومیان بود که دولت هپتالیان، که بر اثر حملهٔ قبیلهٔ ترک که به سردستگی ایستمی خان آسیب دیده و منزوی شدهبود را برانداخت. ایستمی خان توانسته بود سغد و بخارا و سرزمینهایی را که در شرق جیحون هستند را تصرف کند و زمینهای غربی رود جیحون را به ایران واگذار کردند، چرا که ایران در این راه به آنها کمک کرده و همراه آنها بودهاست؛ ولایت باختر به ایران تعلق گرفت و اینگونه بود که انتقام مرگ پیروز و احساس تأسفی که بخاطر پرداخت خراج به هپتالیان میکردند، گرفته شد.
انوشیروان و یمن
مهمترین کالایی که رومیان خواستار آن بودند ابریشم بود و تلاش میکردند تا کالاها را ارزانتر تهیه کنند. رومیان وقتی دیدند که تجار و بازرگانان ایرانی برای تهیهٔ ابریشم راهی چین میشوند، تلاش کردند تا مانند ایرانیان عمل کنند. در نتیجه تجار ایرانی مراکزی برای خود در چین احداث کردند که با احداث این بنادر و اسکان ایرانیان در شرق آسیا، رومیان تا حدی قدرت رقابت را از دست دادند. در نهایت امپراتور ژوستینین برآن شد تا از حبشیان در امور بازرگانی استفاده کند.
در دوران خسرو روابط ایران و یمن تحت تأثیر بیزانس بود و یمن توسط صحراها از ایران جدا شدهبود. رومیان از طریق راه دریا نیز به آنجا دسترسی داشتند ولی ایرانیان برخلاف دورهٔ هخامنشیان، از نیروی دریایی کارآمدی که بتواند چنین راه طولانی را سپری کند، برخوردار نبودند.
ذنواس، پادشاه حمیریان یمن که خود فردی یهودی بود، دست به کشتار و آزار مسیحیان یمن زد و کتاب مقدس آنان یعنی انجیل را نیز به آتش کشید. کشتن مسیحیان یمنی، باعث خشم دو فرمانروای مسیحی از جمله ژوستینین امپراتور روم و نجاشی پادشاه حبشه شد. ژوستینین به سبب دوری از یمن نمیتوانست شخصاً و به سرعت وارد عمل شود؛ در نتیجه ژوستینین سپاه، کمکهای جنگی و همچنین کشتیهای جنگی خود را برای پادشاه حبشه فرستاد و از او خواست تا یمن را از تصرف ذنواس آزاد کند. در این لشکرکشی سپاه حبشه به فرماندهی اریاط، موفق شد یمن را تصرف کند و حمیریان را شکست دهد و ذنواس نیز در این نبرد کشته شد. بهانهٔ ژوستینین برای این لشکرکشی خونخواهی مسیحیان بود ولی دلیل اصلی آن مسائل سیاسی و اقتصادی بود؛ زیرا تلاش میکرد که راههای دریایی که به اقیانوس هند میرفت را دردست بگیرد و در جنوب عربستان نفوذ سیاسی خود را برای مقابله با ساسانیان افزایش دهد. حبشیان همچنین میخواستند حمیریانی را که معترض کاروانهای بازرگانی و تجاری حبشیان بودند را از بین ببرند. پس از مدتی اریاط، توسط ابرهه که از فرماندهان حبشه بود کشته شد و خود جانشین اریاط شد. پادشاه حبشه که از این موضوع ناراضی بود ناچار فرمانروایی او را در یمن قبول کرد. | فلاویوس هیپاتیوس ( ; درگذشت ۵۳۲) یک نجیبزاده بیزانسی بود که در زمان سلطنت ژوستین اول منصب فرماندهی را در شرق داشت و در جریان شورشهای نیکا در قسطنطنیه علیه ژوستینین اول توسط اوباش به عنوان امپراتور انتخاب شد و اندکی پس از آن اعدام شد.
زندگی
هیپاتیوس برادرزاده امپراطور آناستاسیوس اول بود که قبل از ژوستینین حکومت میکرد و همچنین از طریق ازدواج با نجیبزاده خاندان انیسیا در ارتباط بود که به او وعده جدی برای دیهیم امپراتوری داد. با این حال، هیپاتیوس چنین جاهطلبی از خود نشان نداد، و ژوستین و جانشین او بر تاج و تخت بیزانس، ژوستینین اول با او و سایر برادرزادههای آناستاسیوس به خوبی رفتار کردند.
در اوج شورشهای نیکا ، هیپاتیوس به همراه برادرش پومپیوس و پروبوس (برادرزاده دیگر آناستازیوس) از نامزدهای اصلی تاج و تخت سلطنتی بودند. همانطور که مشخص شد که اوباش امپراتور جدیدی میخواهند، پروبوس از شهر گریخت و هیپاتیوس و پمپیوس به همراه ژوستینیانوس و بقیه سنای بیزانس در کاخ امپراتوری پناه گرفتند. آنها نمیخواستند علیه ژوستینین شورش کنند، زیرا میترسیدند از حمایت مردمی بسیار کمی برخوردار شوند.
با این وجود، ژوستینیانوس از ترس خیانت، مجلس سنا را از کاخ بیرون کرد و بدین ترتیب دو برادر را در آغوش اوباش قرار داد. هیپاتیوس علیرغم تلاشهای همسرش برای جلوگیری از این امر از خانهاش بیرون کشیده شد و توسط اوباش شورشگر درهیپودروم قسطنطنیه به عنوان امپراتور اعلام شد. به نظر میرسد هیپاتیوس پس از آن بر اکراه اولیه خود غلبه کرده و شروع به بازی در نقش امپراتور کرده است.
با این حال، شورشها به زودی با موفقیت (اگر خونین) توسط گارد امپراتوری سرکوب شد و هیپاتیوس توسط مردان ژوستینیان دستگیر شد. گزارش شده است که ژوستینین میخواست جان هیپاتیوس را نجات دهد، اما همسرش تئودورا برای دیدن مجازات بر او چیره شد و غاصب غیرارادی اعدام شد.
همچنین ببینید
جنگ آناستازیان و ویتالیان برای مبارزاتش.
منابع
جنگ آناستازی
خانه لئو
افراد جنگهای ساسانیان و روم
کنسولهای امپراتوری روم
غاصبان امپراتوری روم شرقی
اهالی امپراتوری روم شرقی در سده ۶ (میلادی)
سال زادروز نامشخص
درگذشتگان ۵۳۲ (میلادی)
مقالههای دارای واژگان به زبان یونانی باستان (تا ۱۴۵۳) | یوحنا تزیبوس ( ، یونانی: ) ژنرال امپراتور بیزانس ژوستینین یکم بود. او بهعنوان فرمانده ارمنستان (مگیستر میلیتوم پر ارمینیام) خدمت کرد و حداکثر تا ۵۳۵ سال جایگزین پیتر نامحبوب شد. او شهر بندری پترا در لازستان را تأسیس کرد که از طریق آن تجارت در لازستان را در انحصار خود درآورد و نقش دلال را ایفا میکرد. این باعث شد که گوبازس دوم، پادشاه لازستان، طرف خود را تغییر دهد. جان تزیبوس در سال ۵۴۱ پس از میلاد در حین محاصره قلعه خود توسط ساسانیان که اکنون با پادشاه لازستان متحد شده بودند، با تیری به گردن کشته شد. این آغاز جنگ لازستان بین ساسانیان و بیزانس بود.
منابع
بنیانگذاران شهر
کشتهشدگان بر اثر جراحات نیزه
افراد جنگهای ساسانیان و روم
جنگ لازستان
سال زادروز نامشخص
درگذشتگان ۵۴۱ (میلادی)
ژنرالهای ژوستینین یکم | تئودورا (؛ ح. ۵۰۰ – ۲۸ ژوئن ۵۴۸) یک رقصنده و سپس با ازدواج با ژوستینین بزرگ تبدیل به امپراتریس/ملکه قدرتمند و پرنفوذ امپراتوری روم شرقی شد. تئودورا یکی از تاثیرگذارترین، قدرتمندترین، بحث برانگیزترین و بزرگترین امپراتریسهای تاریخ روم و روم شرقی بود که از سال ۵۲۷ تا هنگام مرگ خود در سال ۵۴۸ همانند امپراتریس فرمانروا همراه با همسرش ژوستینین یکم در عمل به عنوان شریک سلطنت وی عمل میکرد و همراه با او بر امپراتوری بیزانس حکومت کرد و در ۲۱ سال حکومت خود به عنوان امپراتریس بیزانس، دادگاه و مهر و همراهان خود را داشت و ژوستینین او را «شریک جلسات من» خواند و تخت سلطنت تئودورا در کنار تخت شوهرش بود و نزدیکترین مشاوره امپراتور به حساب میآمد.
از یک رقصنده به ملکه پرقدرت روم
ملکه امپراتوری روم شرقی در سال ۵۰۰ میلادی متولد شد و براساس تاریخ حاضر، تئودورا، دومین فرزند یک خانواده سه نفر فقیر است که پدرش را از دست داده و تحت تربیت مادرش بزرگ شدهاست و تا ۱۵ سالگی در مراکز فساد بود و از وجودش به عنوان یک روسپی و رقاصه استفاده میکردند تا اینکه روزی ژوستینین یکم رقص او را دید و عاشقش شد. همین عشق باعث گردید که آن دو در سال ۵۲۳ میلادی با یکدیگر ازدواج کنند، او زنی باهوش، خودساخته، قدرتمند، بانفوذ، خودخواه، حریص و جاهطلب بود. ژوستینین چون به امپراتوری رسید، تئودورا را در سلطنت شریک خود ساخت و تئودورا توانست قدرت اداره کل امپراتوری روم شرقی را با عنوان شریک امپراتور بهطور برابر در دست بگیرد. او خط مشی سیاست مذهبی همسرش را تعیین میکرد. تئودورا پس از ازدواج با ژوستینین در تمامی تصمیمگیریهای سیاسی، نظامی، اقتصادی، مذهبی، اجتماعی، خانوادگی و رویدادهای حساس، همراه و همدم و مشاور اصلی ژوستینین در درجه اول در اوج خط مقدم است و نقش بسیار فعال، مؤثر و مهمی بر عهده دارد.
در زمان سلطنت مشترک تئودورا و ژوستینین یک شورش بسیار بزرگ به دست یکی از کنسولهای مهم دربار به نام هیپاتیوس به پا شده بود و امپراتور ژوستینین توان نابودی این شورش را در خود ندید و تصمیم به فرار گرفت و تئودورا که به هنگام آشوبگری نیکا در سال ۵۳۲ میلادی امپراتور را از فرار و گریز منع کرد و او را به مقابله تشویق نمود تئودورا از سال ۵۳۲ تا هنگام مرگ تأثیراتی که بر امپراتوری بیزانس و خود امپراتور گذاشت فوقالعاده بود به حدی که وی را علناً به عنوان امپراتور مشترک با ژوستینین میدانستند. تئودورا را بخاطر هوس و جاه طلبی بسیارش یکی از شهوانیترین زنان تاریخ میدانند و بخاطر حکومتش بر روم به عنوان یکی از بانفوذترین زنان تاریخ بشریت شناخته میشود. مرگ او در سال ۵۴۸ میلادی اتفاق افتاد که باعث عزاداری همیشگی ژوستینین یکم شد.
منابع
افراد یونانی-قبرسیتبار
امپراتریسهای روم شرقی
اهالی امپراتوری روم شرقی در سده ۶ (میلادی)
بازیگران زن باستانی
بازیگران قرون وسطی
حاکمان زن سده ۶ (میلادی)
خاندان ژوستینیان
درگذشتگان ۵۴۸ (میلادی)
درگذشتگان به علت سرطان
زادگان ۵۰۰ (میلادی)
ژوستینین یکم
فاحشههای اهل امپراتوری روم شرقی
فمینیسم و تاریخ
قدیسان اشرافی ارتدکس شرقی
قدیسان مسیحی در سده ۶ (میلادی) | تزاث اول ( تزاتیوس یا تزاتیوس ) در منابع بیزانسی از سال ۵۲۲/۵۲۱ تا تاریخ نامعلومی پادشاه لازستان بوده است. او فرمانروایی ایرانیان را رد کرد و برای کمک به امپراتور بیزانس، ژوستین یکم (متوفی ۵۱۸–۵۲۷) متوسل شد. او اولین پادشاه مسیحی لازستان بود.
تزاث پسر دمنازس بود که تقریباً چیزی از او در دست نیست. پس از مرگ پدرش، در سال ۵۲۱ یا ۵۲۲، او از به رسمیت شناختن حاکمیت سنتی حاکم ایرانی بر لازستان خودداری کرد، از زرتشتیگری خارج شد و در عوض به امپراتوری بیزانس روی آورد. او به قسطنطنیه رفت، جایی که امپراتور ژوستین یکم از او پذیرایی کرد، به عنوان یک مسیحی غسل تعمید گرفت و با همسری نجیب به نام والریانا ازدواج کرد. پس از دریافت نشان و لباس سلطنتی که هم نشان دهنده مقام سلطنتی و هم تسلیم شدن او به امپراتور بیزانس بود، به لازستان بازگشت.
تزاث برای آخرین بار با شروع جنگ ایبری در سال ۵۲۷، زمانی که لازستان توسط ایرانیان مورد حمله قرار گرفت، که به راحتی بر ایبری های سرکش غلبه کرده بودند، ذکر شده است. او برای کمک به امپراتور ژوستینین یکم (حکومت ۵۲۷–۵۶۵)، که به تازگی جانشین عمویش جاستین شده بود، فرستاد. ژوستینین با فرستادن ارتشی پاسخ داد که به لازستان اجازه داد تا با موفقیت در برابر ایرانیان مقاومت کند.
پروفسور کیریل تومانوف حدس زده است که سلطنت تزاث حدوداً تا سال ۵۴۰ ادامه داشت، زمانی که پسر احتمالی او، گوبازس دوم ، جانشین او شد. پروکوپیوس ، مورخ بیزانسی قرن ششم، اوپسیتس ، عموی گوبازها، در یک مورد به عنوان "پادشاه لازیها" و از سوی دیگر به عنوان شاهزاده عباسگیه شرقی نام برده است. اگر واقعاً یک پادشاه باشد، سلطنت اوپسیتس ممکن است بین تزاث و گوبازس قرار گیرد. با این حال، تومانوف بیشتر فرض میکند که اپسیتس عضوی از خانواده سلطنتی لازستان و شاهزاده عباسگیا بود، اما هرگز پادشاه لازستان نبود، بنابراین گوبازس را جانشین مستقیم تزاث اول کرد.
منابع
جنگ ایبری
افراد جنگهای ساسانیان و روم
نوکیشان مسیحی
حکمرانان اروپا در سده ۶ (میلادی) | امر منصرف ساخت. ژوستینین و تئودورا با کمک خواجهٔ محبوب نرسس و ژنرال وفادارش بلیساریوس نقشهای برای سرکوب شورشها کشیدند. نرسس، که خواجهای نحیف بود، به تنهایی، بدون سلاح، و با خورجینی از سکههای طلا همزمان با تاجگذاری هیپاتیوس به هیپودروم رفت و از مقابل جمعیت خشمگین و قاتلوار گذشت. نرسس به رهبران آبیها یادآوری کرد که ژوستینین همیشه طرفدار تیم آبیها بودهاست در حالی که هیپاتیوس طرفدار سبزهاست، و سپس سکههای طلا را بین آبیها تقسیم کرد. آبیها به سرعت و در میانهٔ تاجگذاری هیپاتیوس هیپودروم را ترک کردند و سبزهای بهتزده در جای خود باقیماندند. همزمان با خروج آبیها، بلیساریوس و گارد امپراتوری وارد هیپودروم شدند و باقیماندهٔ شورشیان را قتلعام کردند.
به نوشتهٔ پروکوپیوس حدود سی هزار نفر از شورشیان در آن روز کشته شدند. ژوستینین هیپاتیوس را اعدام و سناتورهایی که از شورشیان پشتیبانی کردهبودند را تبعید کرد. سپس قسطنطنیه و ایا صوفیه را بازسازی کرد. هزینهٔ بازسازی باعث شد ژوستینین نتواند باج سالانهٔ مقرر را به شاهنشاهی ساسانی بپردازد که منجر به حمله خسرو انوشیروان به روم و آغاز جنگ لازی شد. با این همه شورش نیکا در نهایت پایههای حکومت ژوستینین را مستحکم ساخت و زمینه را برای تحقق آرزوی او برای وحدت روم آماده کرد.
جستارهای وابسته
هولیگانیسم
منابع
۵۳۲ (میلادی)
آشوبهای ۵۳۲ (میلادی)
اروپا در ۵۳۲ (میلادی)
امپراتوری روم شرقی در دهه ۵۳۰ (میلادی)
امپراتوری روم شرقی در سده ۶ (میلادی)
ژوستینین یکم
شورشهای ورزشی
قسطنطنیه
کشتارها در امپراتوری روم شرقی | ۵۳۲ (میلادی) پانصد و سی و دومین سال تقویم میلادی است.
مناسبتها
رویدادها
۱۱ ژانویه - شورش نیکا در قسطنطنیه که با تخریب کلیسای جامع و مرگ ۳۰ هزار نفر در میدان اسبدوانی (هیپودروم) قسطنطنیه همراه است.
ژوستینین یکم فرمان ساخت کلیسای جامع جدیدی - ایاصوفیه - را در قسطنطنیه میدهد.
پیمان صلحی با عنوان «صلح ابدی» میان خسرو یکم، پادشاه ساسانی و ژوستینین یکم، امپراتور روم شرقی منعقد میشود.
زادگان
درگذشتگان
۱۷ اکتبر - بونیفاس دوم، از پاپهای کلیسای کاتولیک رم
۵۳۲ (میلادی) | جوسان ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
کشور کره
دودمان گوجوسان
جوسان
کره شمالی
صفحههای ابهامزدایی مکانها | اتهامات کودکآزاری ۱۹۹۳ مایکل جکسون
مردم در برابر جکسون |
2a859c7b-7417-46c8-be65-42cfddc62d05 | شاهنشاهی ساسانی | در سال ۵۶۵ ژوستینین یکم درگذشت و ژوستین دوم (۵۶۵–۵۷۸) جانشین او شد، که تصمیم گرفت تا کمکهای مالی به سردمداران عرب را متوقف کند تا آنها را از تاخت و تاز به ممالک روم در سوریه بازدارد. یک سال قبل از آن، فرماندار ساسانی ارمنستان، چهرگشنسپ از خاندان سورن، یک معبد آتش در دوین در نزدیکی ایروان امروزی بنیان نهاد، و یکی از اعضای بانفوذ خانواده مامیکونیان را اعدام کرد، که این اعدام موجب یک شورش شد که در اثنای آن فرماندار ایرانی و پاسداران او در سال ۵۷۱ کشته شدند، و شورشیان هم به ایبری گریختند. ژوستین دوم از شورش ارمنیها استفاده کرد و وجه پرداختی سالانه خود به خسرو انوشیروان را برای دفاع از معبرهای قفقاز متوقف کرد. | در سال چند ژوستینین یکم درگذشت ؟ | false | {
"answer_start": [
7
],
"text": [
"۵۶۵"
]
} | ۴۸۴ چهارصد و هشتاد و چهارمین سال هجری خورشیدی است.
مناسبتها
رویدادها
زادگان
درگذشتگان
۴۸۴
سده ۵ | ۴۹۴ چهارصد و نود و چهارمین سال هجری خورشیدی است.
مناسبتها
رویدادها
زادگان
درگذشتگان
۴۹۴
سده ۵ | ۴۸۱ چهارصد و هشتاد و یکمین سال هجری خورشیدی است.
مناسبتها
رویدادها
زادگان
درگذشتگان
۴۸۱
سده ۵ | تئودورا (؛ ح. ۵۰۰ – ۲۸ ژوئن ۵۴۸) یک رقصنده و سپس با ازدواج با ژوستینین بزرگ تبدیل به امپراتریس/ملکه قدرتمند و پرنفوذ امپراتوری روم شرقی شد. تئودورا یکی از تاثیرگذارترین، قدرتمندترین، بحث برانگیزترین و بزرگترین امپراتریسهای تاریخ روم و روم شرقی بود که از سال ۵۲۷ تا هنگام مرگ خود در سال ۵۴۸ همانند امپراتریس فرمانروا همراه با همسرش ژوستینین یکم در عمل به عنوان شریک سلطنت وی عمل میکرد و همراه با او بر امپراتوری بیزانس حکومت کرد و در ۲۱ سال حکومت خود به عنوان امپراتریس بیزانس، دادگاه و مهر و همراهان خود را داشت و ژوستینین او را «شریک جلسات من» خواند و تخت سلطنت تئودورا در کنار تخت شوهرش بود و نزدیکترین مشاوره امپراتور به حساب میآمد.
از یک رقصنده به ملکه پرقدرت روم
ملکه امپراتوری روم شرقی در سال ۵۰۰ میلادی متولد شد و براساس تاریخ حاضر، تئودورا، دومین فرزند یک خانواده سه نفر فقیر است که پدرش را از دست داده و تحت تربیت مادرش بزرگ شدهاست و تا ۱۵ سالگی در مراکز فساد بود و از وجودش به عنوان یک روسپی و رقاصه استفاده میکردند تا اینکه روزی ژوستینین یکم رقص او را دید و عاشقش شد. همین عشق باعث گردید که آن دو در سال ۵۲۳ میلادی با یکدیگر ازدواج کنند، او زنی باهوش، خودساخته، قدرتمند، بانفوذ، خودخواه، حریص و جاهطلب بود. ژوستینین چون به امپراتوری رسید، تئودورا را در سلطنت شریک خود ساخت و تئودورا توانست قدرت اداره کل امپراتوری روم شرقی را با عنوان شریک امپراتور بهطور برابر در دست بگیرد. او خط مشی سیاست مذهبی همسرش را تعیین میکرد. تئودورا پس از ازدواج با ژوستینین در تمامی تصمیمگیریهای سیاسی، نظامی، اقتصادی، مذهبی، اجتماعی، خانوادگی و رویدادهای حساس، همراه و همدم و مشاور اصلی ژوستینین در درجه اول در اوج خط مقدم است و نقش بسیار فعال، مؤثر و مهمی بر عهده دارد.
در زمان سلطنت مشترک تئودورا و ژوستینین یک شورش بسیار بزرگ به دست یکی از کنسولهای مهم دربار به نام هیپاتیوس به پا شده بود و امپراتور ژوستینین توان نابودی این شورش را در خود ندید و تصمیم به فرار گرفت و تئودورا که به هنگام آشوبگری نیکا در سال ۵۳۲ میلادی امپراتور را از فرار و گریز منع کرد و او را به مقابله تشویق نمود تئودورا از سال ۵۳۲ تا هنگام مرگ تأثیراتی که بر امپراتوری بیزانس و خود امپراتور گذاشت فوقالعاده بود به حدی که وی را علناً به عنوان امپراتور مشترک با ژوستینین میدانستند. تئودورا را بخاطر هوس و جاه طلبی بسیارش یکی از شهوانیترین زنان تاریخ میدانند و بخاطر حکومتش بر روم به عنوان یکی از بانفوذترین زنان تاریخ بشریت شناخته میشود. مرگ او در سال ۵۴۸ میلادی اتفاق افتاد که باعث عزاداری همیشگی ژوستینین یکم شد.
منابع
افراد یونانی-قبرسیتبار
امپراتریسهای روم شرقی
اهالی امپراتوری روم شرقی در سده ۶ (میلادی)
بازیگران زن باستانی
بازیگران قرون وسطی
حاکمان زن سده ۶ (میلادی)
خاندان ژوستینیان
درگذشتگان ۵۴۸ (میلادی)
درگذشتگان به علت سرطان
زادگان ۵۰۰ (میلادی)
ژوستینین یکم
فاحشههای اهل امپراتوری روم شرقی
فمینیسم و تاریخ
قدیسان اشرافی ارتدکس شرقی
قدیسان مسیحی در سده ۶ (میلادی) | یوحنا تزیبوس ( ، یونانی: ) ژنرال امپراتور بیزانس ژوستینین یکم بود. او بهعنوان فرمانده ارمنستان (مگیستر میلیتوم پر ارمینیام) خدمت کرد و حداکثر تا ۵۳۵ سال جایگزین پیتر نامحبوب شد. او شهر بندری پترا در لازستان را تأسیس کرد که از طریق آن تجارت در لازستان را در انحصار خود درآورد و نقش دلال را ایفا میکرد. این باعث شد که گوبازس دوم، پادشاه لازستان، طرف خود را تغییر دهد. جان تزیبوس در سال ۵۴۱ پس از میلاد در حین محاصره قلعه خود توسط ساسانیان که اکنون با پادشاه لازستان متحد شده بودند، با تیری به گردن کشته شد. این آغاز جنگ لازستان بین ساسانیان و بیزانس بود.
منابع
بنیانگذاران شهر
کشتهشدگان بر اثر جراحات نیزه
افراد جنگهای ساسانیان و روم
جنگ لازستان
سال زادروز نامشخص
درگذشتگان ۵۴۱ (میلادی)
ژنرالهای ژوستینین یکم | ۴۹۱ چهارصد و نود و یکمین سال هجری خورشیدی است.
مناسبتها
رویدادها
زادگان
درگذشتگان
۴۹۱
سده ۵ | ۵۳۲ (میلادی) پانصد و سی و دومین سال تقویم میلادی است.
مناسبتها
رویدادها
۱۱ ژانویه - شورش نیکا در قسطنطنیه که با تخریب کلیسای جامع و مرگ ۳۰ هزار نفر در میدان اسبدوانی (هیپودروم) قسطنطنیه همراه است.
ژوستینین یکم فرمان ساخت کلیسای جامع جدیدی - ایاصوفیه - را در قسطنطنیه میدهد.
پیمان صلحی با عنوان «صلح ابدی» میان خسرو یکم، پادشاه ساسانی و ژوستینین یکم، امپراتور روم شرقی منعقد میشود.
زادگان
درگذشتگان
۱۷ اکتبر - بونیفاس دوم، از پاپهای کلیسای کاتولیک رم
۵۳۲ (میلادی) | مونژ یک دهانه برخوردی در ماه است.
منابع
چهارگوش الکیو۲۱
دهانههای ماه | چنت یک دهانه برخوردی در ماه است.
منابع
چهارگوش الکیو۲۵
دهانههای ماه | چالوولو یک روستا و دهکده در شهرستان سالیان در جمهوری آذربایجان است.
منابع
مناطق مسکونی در شهرستان سالیان |
4edfd1bf-57f1-474e-8f76-efa42e36d899 | شاهنشاهی ساسانی | در سال ۵۶۵ ژوستینین یکم درگذشت و ژوستین دوم (۵۶۵–۵۷۸) جانشین او شد، که تصمیم گرفت تا کمکهای مالی به سردمداران عرب را متوقف کند تا آنها را از تاخت و تاز به ممالک روم در سوریه بازدارد. یک سال قبل از آن، فرماندار ساسانی ارمنستان، چهرگشنسپ از خاندان سورن، یک معبد آتش در دوین در نزدیکی ایروان امروزی بنیان نهاد، و یکی از اعضای بانفوذ خانواده مامیکونیان را اعدام کرد، که این اعدام موجب یک شورش شد که در اثنای آن فرماندار ایرانی و پاسداران او در سال ۵۷۱ کشته شدند، و شورشیان هم به ایبری گریختند. ژوستین دوم از شورش ارمنیها استفاده کرد و وجه پرداختی سالانه خود به خسرو انوشیروان را برای دفاع از معبرهای قفقاز متوقف کرد. | چه کسی وجه پرداختی سالانه خود به خسرو انوشیروان را برای دفاع از معبرهای قفقاز متوقف کرد؟ | false | {
"answer_start": [
492
],
"text": [
"ژوستین دوم"
]
} | تا پنجاه ساله بایستی این مالیات را بپردازند. خسرو میزان مالیات را براساس ثروتمندی افراد تعیین میکرد. به همین دلیل افراد را به چندین طبقه تقسیمبندی میکرد؛ ثروتمندان دوازده درهم، طبقهٔ متوسط هشت، کمی پایینتر شش و افراد عادی و رعایا چهار درهم میپرداختند. مالیات را در قسطهای سهماهه میگرفتند.
به گفتهٔ طبری، خسرو گرفتن مالیات از مرزبانان، اسب سواران، جنگجویان، دبیران، خاندانهای کهن، بزرگ و درباریان را معاف کردهبود. اگر کسی که یهودی بود خود را زرتشتی معرفی میکرد از پرداخت مالیات معاف میشد. افراد زیر بیست سال هم از پرداخت مالیات معاف بودند.
خسرو انوشیروان علت اصلی گرفتن مالیات را جمعآوری پول در خزانهٔ دولت میدانست تا در هنگام جنگ از نظر مالی مشکلی پیش نیاید و دیگر احتیاجی به گرفتن مالیاتهای سنگین نباشد.
مرگ
خسرو به دلیل چند شکستی که در ارمنستان و میانرودان از رومیان خوردهبود، معاهدهٔ صلح با تیبریوس را پذیرفت. در این معاهده رومیها دژ دارا را از ایرانیان پس گرفتند و در ازای آن ارمنستان و گرجستان را به ایران دادند؛ ولی قبل از اینکه گفتگوی آنها پایان یابد خسرو انوشیروان در فوریه سال ۵۷۹ میلادی درگذشت. خسرو پس از ۴۸ سال پادشاهی، درحالی که ولیعهد خود را انتخاب کردهبود درگذشت و پس از آن کشور به دست هرمز پسر انوشیروان افتاد.
منش
سلطنت خسرو انوشیروان یکی از درخشانترین دوران ساسانیان است. در این دوره علم فلسفه و ادب نیز رواج پیدا کرد. خسرو یکی از نخستین شاهانی بوده که به خواندن و نوشتن علاقه و توجه داشتهاست. در ادبیات ایران خسرو نماد یک پادشاه آرمانی است که داستانهای بسیاری دربارهٔ بخشندگی، خردمندی، دادگری، دینداری، و… در مورد وی گفته شدهاست. در این دوره ایرانیان علاوه بر فرهنگ و تمدن خود، به تمدن هندیان و یونانیان هم علاقه داشتند. خسرو علاقهمند به فلسفهٔ یونانی بود و نوشتههای ارسطو و افلاطون را بدون سختی مطالعه میکرد و حکمت آنان را فرا میگرفت. بنابر درخواست خسرو کتابهای یونانی به زبان فارسی ترجمه میشد. از این رو میتوان خسرو را نمونهای از یک شاه فیلسوف دانست. علاقه و دلبستگی خسرو به حکمت و فلسفه چنان بود که به وی لقب شاه فیلسوف افلاطونی دادهبودند. معلم فلسفهٔ انوشیروان، اورانیوس پزشک و فیلسوف سریانی بود؛ در آن زمان که فلسفهٔ نوافلاطونی شکل گرفت، به این فلسفه در فلسفه اسلامی، خسروانی یا پهلوانی میگفتند. خسرو نیز شخصاً در مناظرهها و بحثها شرکت میکرد و به گفتگو میپرداخت از این رو یونانیان وی را شاگرد افلاطون میخواندند.
خسرو از کسانی که به ایران مسافرت میکردند، به گرمی و مهربانی پذیرایی میکرد و جهانگردان را تشویق میکرد که به ایران مسافرت کنند. اندرز و نصیحتهای خسرو به پسرش هرمز در رسالهٔ اندرز خسرو کواتان جمعآوری شدهاست که به خوبی شخصیت خسرو را نشان میدهد. همچنین کتاب خوداینامگ تدوین شد که اساس کتاب شاهنامه فردوسی است. در دورهٔ خسرو روش طبابت هندیان، با روشهای ایرانی، یونانی و بابلی آمیخته شد و شماری از پزشکان و دانشمندان هندی نیز در جندی شاپور فعالیت داشتند.
اگرچه خسرو پادشاهی خود را با جنگ و کشتن برادرانش آغاز کرد؛ اما به وی لقب دادگری دادند. گویند خسرو زنجیری برای برقراری عدالت بر در دربار خود متصل کردهبود تا هرکسی که مورد ستم قرار گرفت | پایان دهد ولی منذر نامهای را که ژوستینین فرستادهبود، برای انوشیروان فرستاد. ژوستینین در نامهای از هونها خواسته بود به جنگ با ایران بپردازند و هونها این نامه را برای خسرو فرستادهبودند و به این ترتیب خسرو بهانهای برای شروع جنگ به دست آورد. ژوستینین فرستادهای نزد خسرو فرستاد تا خسرو از جنگ دوباره صرف نظر کند، ولی خسرو که آماده جنگ شدهبود به پیغام او پاسخ نداد و فرستادهٔ امپراتور را نزد خود نگه داشت و اجازهٔ بازگشت به وی نداد؛ بنابراین در سال ۵۴۰ نخستین جنگ ایران و روم در دورهٔ خسرو درگرفت. سپاهیان خسرو به سرعت به سوریه حمله کردند و چندین شهر سوریه مانند سورا، هیراپولیس و بروئی را به تصرف درآوردند و آنان با پرداختن طلا و نقره آزادی خود را خریدند. درحالی که شهرهای سوریه یکی پس از دیگری به تصرف درمیآمدند، انطاکیه خود را آماده مذاکره میکرد. پس از یک محاصره چند روزه درهای انطاکیه به روی خسرو باز شد. وقتی خسرو به انطاکیه رسید قبل از آن سفیران ژوستینین وارد آنجا شدهبودند و پرداخت کردن طلا و نقره را دور از شأن تشخیص دادهبودند. به همین دلیل خسرو به انطاکیه حمله برد و شهر را مورد تاراج و تصرف قرار داد و غنایم جنگی بسیاری را بهدستآورد و پس از آن انطاکیه را به آتش کشید. ژوستینین که سپاهیان و فرماندهانش درگیر جنگهای دیگر بودند، نمیتوانست با ایران بجنگد به همین دلیل خواهان صلح شد. خسرو نمایندگان روم را پذیرفت و طبق این قرارداد روم موظف شد، ۵۰۰۰ هزار پوند نقد و هر سال ۵۰۰ پوند طلا به ایران دهد؛ و نگهبانی از گذرها و دربندهای خزر و قفقاز به عهده ایران باشد. به این ترتیب نخستین جنگ در سال ۵۴۰ پایان گرفت
جنگ خسرو با روم شرقی در ارمنستان
شورشی که انوشک زاد علیه پدر خود انجام داد، باعث جلوگیری حمله خسرو به روم شد؛ درحالی که روم به فکر حمله به ارمنستان ایران بود. قسطنطنیه فهمیدهبود که خسرو از این رو به صلح تمایل دارد که بخاطر مسائل داخلی کشور، فرصت لشکرکشی ندارد به همین دلیل رومیان از موقعیت خود استفاده و به ارمنستان حمله کردند. در این جنگ سپاه روم شکست خورد و بسیاری از آنها اسیر شدند. بار دیگر انوشیروان تصمیم گرفت به ادسا حمله کند، که این حمله منجر به گرفتن ۲۰۰۰ پوند از ژوستینین و همچنین یک آتشبس ۵ ساله شد. این صلح به دلیل وجود حکومتهای محلی چندان پایدار نبود. خسرو نگران قفقاز، لازستان و پترا بود؛ چرا که رومیان آنها را علیه ایران تحریک میکردند. در همین جهت لشکری به فرماندهی خوریان به سوی لازستان فرستاد؛ خوریان کشته شد و سپاهیانش فرار کردند. به دلیل مقاومت و دفاعی که دژ پترا کرد، به دست رومیان افتاد و لازستان هم از تصرف ایرانیان درآمد. خسرو برای اینکه بتواند پترا را باز پس گیرد سپاهی به فرماندهی مِرمِررو (مِرمِرروئوس) که سردار نامداری بود، فرستاد. با رسیدن مِرمِررو و حضورش در لازستان همه نیروها زندانی شدند و مِرمِررو بر همه لازستان بجز درون حصارها تسلط کامل داشت؛ ولی این تسلط موفقیتی به بار نیاورد. به دلیل استحکاماتی که دشمن از خود نشان میداد، مِرمِررو به فکر دیگری افتاد؛ وی ابتدا | برای مالیاتگیری معرفی کرد که بر طبق بررسی مالکان زمیندار بود، که از دوره پدرش شروع شده بود. او سعی کرد از هر جهت رفاه و درآمد شاهنشاهیاش را بهبود دهد. اربابان فئودالی سابق، تجهیزات نظامی، پیروان، و ملازمان خودشان را به میدان میآوردند. خسرو اول یک نیروی جدید از دهکانها (دهقانها) درست کرد، که توسط دولت مرکزی و اشرافزادگان تجهیز میشد و حقوق آن پرداخت میشد، این کار باعث شد تا ارتش و اشراف بیشتر به دولت مرکزی نزدیک شوند تا به اربابان محلی.
امپراتور ژوستینین یکم (۵۲۷–۵۶۵) به خسرو ۴۴۰٬۰۰۰ قطعه طلا پرداخت کرد که بخشی از همان معاهده صلح ابدی سال ۵۳۲ بود. در سال ۵۴۰، خسرو معاهده را شکست و به سوریه حمله کرد، انطاکیه را تاراج کرد و مبالغ بزرگی پول از چند شهر اخاذی کرد. موفقیتهای دیگری هم برای او پدید آمد: در سال ۵۴۱ لازستان از ایران شکست خورد، و در سال ۵۴۲ یکی از یورشهای رومیها به ارمنستان در Anglon با شکست همراه شد. در همان سال، بر طبق درخواست شاه لازستان، خسرو به لازستان وارد شد، قلعه اصلی بیزانسیها در پترا را تصرف کرد و باقی کشور را هم تحتالحمایه خود کرد، که جنگ لازی از همینجا شروع شد. یک آتشبس موقت پنج ساله که در سال ۵۴۵ منعقد شده بود در سال ۵۴۷ شکسته شد، آنگاه که لازستان مجدداً جانب خود را تغییر داد و در نهایت با کمک بیزانسیها گاریسون ایرانی خود را بیرون کرد؛ جنگ ادامه یافت اما محدود به لازستان ماند، در نهایت با بسته شدن معاهده صلحی در سال ۵۶۲، لازستان همچنان در دست رومیها باقی ماند.
در سال ۵۶۵ ژوستینین یکم درگذشت و ژوستین دوم (۵۶۵–۵۷۸) جانشین او شد، که تصمیم گرفت تا کمکهای مالی به سردمداران عرب را متوقف کند تا آنها را از تاخت و تاز به ممالک روم در سوریه بازدارد. یک سال قبل از آن، فرماندار ساسانی ارمنستان، چهرگشنسپ از خاندان سورن، یک معبد آتش در دوین در نزدیکی ایروان امروزی بنیان نهاد، و یکی از اعضای بانفوذ خانواده مامیکونیان را اعدام کرد، که این اعدام موجب یک شورش شد که در اثنای آن فرماندار ایرانی و پاسداران او در سال ۵۷۱ کشته شدند، و شورشیان هم به ایبری گریختند. ژوستین دوم از شورش ارمنیها استفاده کرد و وجه پرداختی سالانه خود به خسرو انوشیروان را برای دفاع از معبرهای قفقاز متوقف کرد.
ارمنیها به عنوان متحدین مورد استقبال قرار گرفتند، و ارتشی هم به قلمرو ساسانی ارسال شد که نصیبین را در سال ۵۷۳ محاصره کرد. با این حال، اختلاف و عدم توافق در بین سرداران بیزانسی نه تنها باعث ناکام ماندن محاصره شد، بلکه باعث شد خود آنها هم در شهر قلعه دارا محاصره شوند، که این شهر توسط ایرانیها گرفته شد و سپس آنها سوریه را نابود کردند، که باعث شد ژوستین دوم قبول کند که مبلغی به صورت سالانه در عوض یک آتشبس پنجساله در جبهه میانرودان به ایران بدهد، هرچند که جنگ در نواحی دیگر همچنان ادامه یافت. در سال ۵۷۶، خسرو انوشیروان آخرین لشگرکشی خود را انجام داد، یورشی به آناتولی که باعث به تاراج بردن سیواس و ملطیه شد، اما با مصیبت و فاجعه پایان یافت: ایرانیها که در | سپاه قرار داشتند باید بدون مزد و حقوق کار میکردند و هزینههای جنگ را خودشان تأمین میکردند. خسرو گروه اسب سواران را ایجاد کرد و به کسانی که از لحاظ مالی پایینتر بودند کمک کرد؛ وی به آنها اسب و اسلحه میداد و حقوق ثابتی هم برایشان تعیین کردهبود. در زمان خسرو سلاح و لوازم سپاهیان سواره شامل: برگستوان (زره جنگی اسب) و جوشن بلند، زره سینه پوش، شمشیر، نیزه، سپر دایرهای شکل برای دفاع و گرزی که به کمربند خود میبستند و تبرزین و کمان که دارای چندین تیر بود، میشد.
عمدهترین سلاحی که در آن زمان در جنگ استفاده میشد نیزه و کمان بود. پروکوپیوس هم نیز گفتهاست که ایرانیان تیراندازان لایقی هستند. پیادهنظام هم متشکل از روستاییان و کشاورزان بود.
انتقال دادن و تبعید اقوامی که مغلوب میشدند از عادات قدیم است. اما شیوهٔ کوچ دادن اقوام توسط خسرو متفاوت از بقیه شاهان بود و این تفاوت در این بود که خسرو افراد مغلوب شدهای را که انتقال دادهشدهبودند را در نظام جنگی و ارتش خود استفاده میکرد. اقوام وحشی را که بنیهٔ قویتری نسبت به کشاورزان ایرانی داشتند را در مرزها قرار میداد تا در برابر دشمنان مرزی بایستند. سپاه دائمی که خسرو تشکیل دادهبود متشکل از سپاهیان سواره ایرانی و اقوام کوچنشین غربی بود.
تشکیلات نظامی جدید در فرماندهی کل هم، تغییراتی بهوجود آورد. خسرو انوشیروان مناصب و سپهبدهای قبلی را منحل کرد و کشور ایران را به چهار قسمت تقسیم کرد و برای هر قسمت یک سپهبد که جزو سپاه دائمی بود، منصوب کرد.
سپهبد شمال: گروه آذربایجان
سپهبد جنوب: گروه پارس و خوزستان
سپهبد مشرق: گروه خراسان و سیستان و کرمان و توابع آن
سپهبد مغرب: گروه عراق تا مرز دولت بیزانس.
هر سپهبد در قلمرو خود صاحب اختیار و قدرت بود و در قسمت خود حکمرانی میکرد. سپهبدان کسانی را در اختیار داشتند که «مرزبانان» نام داشتند. براین اساس چهار مرزبان زیر نظر و تحت فرمان و کنترل سپهبدان قرار گرفتند.
اصلاحات اقتصادی و مالیاتی
آغاز اصلاحات اقتصادی و مالیاتی در زمان قباد شروع و در زمان خسرو تکمیل شد. این اصلاحات تا زمان اسلام اجرا شد و پابرجا ماند. براساس گفتهٔ آلتهایم، اصلاحات مالیاتی دیوکلسین الگویی برای اصلاحات خسرو انوشیروان بودهاست. قبل از انجام اصلاحات خسرو، مالیات زمینداران براساس میزان برداشت محصولات بوده بدون آن که ارزشیابی شوند؛ ولی براساس نظام مالیاتی جدید مساحت زمین اندازهگیری میشد و برای هر زمین نسبت به مساحت آن برداشت و مالیاتی سالانه برآورده میشد و مالیات زمینهایی که محصولاتشان خرمابن و زیتون بود را براساس تعداد درخت تعیین میکردند؛ بنابراین خسرو افرادی را مأمور کرد تا درختان نخل و زیتون را سرشماری کنند و برای آنها مالیات تعیین کنند. سپس همه کارشناسان باهم درگرفتن مالیات گندم، جو، برنج، انگور، سبزی، نخل و زیتون هم نظر شدند. بجز این محصولات، دیگر محصولات را نادیده گرفتند تا مردم بتوانند در کار و زندگیشان نیرو بگیرند.
خسرو مالیات سرانه را هم اصلاح کرد که طبق آن، تمام افراد از بیست ساله تا پنجاه ساله بایستی این مالیات را بپردازند. خسرو میزان مالیات را براساس ثروتمندی افراد تعیین میکرد. به همین دلیل افراد را به چندین طبقه تقسیمبندی میکرد؛ ثروتمندان دوازده درهم، طبقهٔ متوسط | با جنگ و کشتن برادرانش آغاز کرد؛ اما به وی لقب دادگری دادند. گویند خسرو زنجیری برای برقراری عدالت بر در دربار خود متصل کردهبود تا هرکسی که مورد ستم قرار گرفت زنگ را به صدا در بیاورد تا شاه نیز از آن مطلع شود و ماجرا را بررسی کند. این کار که برگرفته از سنت چینی و هندی است به خوبی نشاندهنده عدالت و دادگری خسرو یکم است. خسرو و ژوستینین نمونه شاهان عادل هستند. همچنین کشتار مزدکیان نزد ایرانیان و زرتشتیان چنان بود که به خسرو لقب انوشیروان (انوشگ روان) یعنی روح و روان جاویدان را دادند. در زمان خسرو قوانین دقیق اجرا میشد، او را نمونهای از جوانمردی میدانند و داستانهای بسیاری دربارهٔ وی میگویند که صحت و درستی آن مشخص نیست.
میراث انوشیروان
بلوهر و بوذاسف
داستان «بلوهر و بوداسف» در سده دوم پیش از میلاد، به زبان سانسکریت به نگارش درآمده و در عهد خسرو انوشیروان، از سانسکریت به پهلوی ترجمه شده و ظاهراً ابن مقفع آن را به عربی برگردانیده و گفته میشود که «آبان لاحقی» نیز آن را به شعر عربی درآورده است. ظاهراً اصل این کتاب بایستی در اوایل دوران ساسانی به ایران آمده و توسط مانویان به زبان پهلوی ترجمه شده باشد. ترجمه پهلوی آن که در ایران نگارش یافته، مبنی بر شرح زندگی بودا و سیر و سلوک او برای کشف حقیقت بودهاست و بسیاری از نکات و قصهها و حکایات موجود در این داستان، در اندرزنامههای پهلوی تکرار شدهاست. این ترجمه، سپس به دست مؤلفی مسیحی، تبدیل شکل داده و به قالب دین مسیح ریخته شده… و بعدها از زبان پهلوی به سریانی و عربی و از سریانی به زبان گرجی و یونانی ترجمه شد
ساختن شهر رومیه برای کوچیافتگان شهر انطاکیه
خسرو انوشیروان برای اسیران و کوچیافتگان شهر انطاکیه، شهری در نزدیکی تیسفون ساخت و این شهر را رومیه (رومگان) نامید و نام واقعی آن شهر «وه آنتیوخ خسرو» بود.
و به گفتهٔ پروکوپیوس: «این شهر را انطاکیه خسرو مینامند که یک روز تا تیسفون فاصله داشت.» به دستور خسرو در شهر جدید برای کوچ یافتگان حمامهایی ساخته شد و حتی میدانهای بزرگی ساختند تا مردم بتوانند مانند قبل در شهر خود زندگی کنند و بتوانند بازی کنند. خسرو به کوچ یافتگان، آزادی و رفاه و آسایش بخشید. آنها میتوانستند همان گونه که در شهر خود به شیوهٔ رومی زندگی میکردند در شهر تازه انطاکیه خسرو، به همان گونه زندگی کنند. به قول مسعودی: «برای بنای رومیه مرمر، سنگ سپید و انواع موزاییک که از سنگ و شیشه پخته میشد از سوریه به نزدیکی مداین آورده شدهبود». همچنین خسرو تمام کسانی را که از دیگر شهرها همراه خود آوردهبود از جمله موسیقیدانان و ارابهرانان را به شهر تازه فرستاد. خسرو از مردم آنجا خواست خود را رعایای شاهنشاه بنامند و فقط از فرمان شاه اطاعت کنند و همچنین اگر اسرای رومی فرار میکردند به شهر رومیه پناه میآوردند و یکی از مردم شهر آنها را به خویشاوندی میگرفتند و حتی مالک اصلی آنها دیگر قادر به بازگرداندن آنها نبود.
شطرنج و تخته نرد
در زمان انوشیروان وقتی کشوری فرمانبر و زیر سلطه بود، علاوهبر اینکه خراجگزاری میکرد، هدایایی نیز میفرستاد. پادشاه هند علاوهبر این که | سال ۵۷۶، خسرو انوشیروان آخرین لشگرکشی خود را انجام داد، یورشی به آناتولی که باعث به تاراج بردن سیواس و ملطیه شد، اما با مصیبت و فاجعه پایان یافت: ایرانیها که در بیرون از ملطیه شکست خوردند، در حین عبور از فرات در زیر حملات بیزانسیها، تلفات سنگینی دادند. بیزانسیها با استفاده از نابسامانی تا عمق قلمروهای خسرو انوشیروان پیشروی کردند، حتی نیروهای آبخاکی را در آنسوی دریای خزر هم تدارک دیدند. خسرو به دنبال عقد قرارداد صلح افتاد، اما پس از یک پیروزی در سال ۵۷۷ در ارمنستان توسط سردارش تهمخسرو، تصمیم گرفت تا جنگ را ادامه دهد، و به این ترتیب جنگ در میانرودان ادامه یافت. شورش ارمنیها با عفو عمومی پایان یافت، که باعث شد ارمنستان به امپراتوری ساسانی برگردد.
در سال ۵۷۰، معدی کرب، برادر ناتنی شاه یمن، از خسرو درخواست پادرمیانی کرد. خسرو یک ناوگان و یک ارتش کوچک تحت فرماندهی وهریز به منطقهای در نزدیکی عدن امروزی فرستاد، و آنها به طرف پایتخت حمیریان (صنعا) راهپیمایی کردند، که به تصاحب آنها درآمد. سیف پسر معدی کرب که در یورش هم شرکت کرده بود، در مدت زمانی میان دوره ۵۷۵ و ۵۷۷ شاه شد. در نتیجه، ساسانیان قادر بودند تا مقری را در یمن برپا کنند تا بتوانند تجارت دریایی با شرق را اداره کنند. بعدها، یمن از اطاعت از ساسانیان چشمپوشی کرد و یک لشگرکشی دیگر در سال ۵۹۸ از طرف ایران اتفاق افتاد که با موفقیت یمن را به عنوان یک استان جدید به شاهنشاهی ساسانی ضمیمه کرد، که تا دوران اغتشاش پس از خسروپرویز پابرجا بود.
شاهنشاهی خسرو انوشیروان شاهد خیزش دهقانان (اربابان روستایی) بود، اشراف زمیندار خردهپا که بعدها ستون فقرات اداری استانی ساسانیان و سیستم جمعآوری مالیات آنان را تشکیل دادند. خسرو اول، آبادگری بزرگ بود، پایتخت خود را بهسازی و آذین کرد، شهرهای جدیدی بنیان نهاد، و ساختمانهای جدیدی ساخت. او کانالها را بازسازی کرد و زمینهایی که در جنگها نابود شده بودند را مجدداً آباد کرد. دژهای مستحکمی در گردنهها و معبرها ساخت و قبایلی مطیع را در شهرهای مرزی که به دقت انتخاب شده بودند، اسکان داد تا پاسدار آنها از هجوم بیگانگان باشند. او نسبت به همه ادیان مصالحه داشت، هرچند که او آیین زرتشتی را آیین رسمی دولت ساخته بود و وقتی هم که یکی از فرزندانش مسیحی شد، به خود نگرفت.
پس از انوشیروان، هرمز چهارم (۵۷۹–۵۹۰) بر تخت نشست. جنگ با بیزانس همچنان شدیدتر میشد، اما فاقد نتیجه قطعی بود، تا اینکه هرمز، سردار خود بهرام چوبین را برکنار و تحقیر کرد، که باعث شورش او در سال ۵۸۹ شد. سال بعد، هرمز توسط یک کودتای کاخی سرنگون شد و پسرش خسرو دوم (خسروپرویز، شاهنشاهی از ۵۹۰ تا ۶۲۸) بر تخت نشست. با این حال، این تغییر در تخت شاهی بهرام چوبین را آرام نکرد، او با خسرو جنگ کرد و او را شکست داد. خسرو مجبور شد تا به قلمرو بیزانس بگریزد، و بهرام چوبین تخت شاهنشاهی ساسانی را غصب کرد. خسرو از امپراتور روم موریس (۵۸۲–۶۰۲) درخواست کمک در برابر بهرام را کرد، به او پیشنهاد واگذار کردن قفقاز غربی به بیزانس را داد. برای تقویت کردن این وفاداری، خسرو با دختر موریس، مریم ازدواج کرد. | مدتی اریاط، توسط ابرهه که از فرماندهان حبشه بود کشته شد و خود جانشین اریاط شد. پادشاه حبشه که از این موضوع ناراضی بود ناچار فرمانروایی او را در یمن قبول کرد. حمیریان یمن که از حضور حبشیان ناراضی بودند به فکر از بین بردن آنها افتادند. سیف ابن ذی یزن که یکی از امیران حمیری بود، برای بیرون راندن حبشیان تلاش کرد، از این رو به حیره رفت و به همراه نعمان به دربار خسرو انوشیروان رفت. سپاه ایرانی به فرماندهی وهرز به حضرموت رفت تا یمن را آزاد کند. آنها موفق شدند حبشیان را از یمن بیرون و ابرهه را از بین ببرند و یمن را به قلمرو ایران اضافه کنند.
رابطه ایران و ترکان در عهد انوشیروان
ترکان که در زبان چینی آنان را توکیو یا توچیو مینامیدند، خودشان را از قوم آسنا، یکی از قبایل هونها میدانستند؛ و نام خود را از کوههایی که در دامنهٔ آن اسکان یافته بودند، گرفتند. شغلی که آنها در میان طایفه ژوآن ژوآن به آن مشغول بودند، آهنگری بود. پس از مدتی با ژوآن ژوآنها اختلاف پیدا کرده و تومن که فرماندهٔ سپاه ترک بود قادر به شکست و فراری دادن آنها شد. فرمانده ترکی که بعد لقب خاقان گرفت، امپراتوری بزرگ تشکیل داد. پس از تومن، پسرش کولو و پس از او برادرش موکان خان به قدرت رسیدند که همزمان با خسرو انوشیروان است. موکان، تأسیس کنندهٔ امپراتوری شرقی است که به آنها خاقان میگفتند و ایستامی، تأسیس کنندهٔ امپراتوری غربی است که به آنها سینجیبو میگفتند و بنابر گفتهٔ طبری در منابع اسلامی، نام این پادشاه «اسنجی بو» است و همانطور که گفته شد وی با ایران متحد شد، هپتالیان را شکست دادند و سرزمین آنها را میان خود تقسیم کردند. پس از مدتی خسرو برای اینکه این رابطه را محکمتر سازد با دختر خاقان نیز ازدواج کرد که هرمزد را به دنیا آورد. پس از مدتی در شرق و شمال ایران پیشرویهایی کردند و حتی بعضی از آنها به ماورا قفقاز آمدند. خسرو در برابر آنها برای جلوگیری از پیشرویهایشان، بر استحکامات خود در دربندها افزود. پس سینجیبو فرستادهٔ خود را به نام ماینک، به دربار ایران فرستاد و خواستار معافیت گمرکی کالای ابریشم از ایران به روم شد و وقتی خسرو نپذیرفت، میانهٔ ایستامی و خسرو بهم خورد و پس از آن بود که ترکان علیه ایران با رومیان متحد شدند.
شورش انوشک زاد
انوشک زاد (انوشزاد) پسر خسرو انوشیروان و از مادری مسیحی بود که خسرو نتوانسته بود وی را از دین مسیحی برگرداند و پسر هم به دین مادر ماندهبود. خسرو برای اینکه انوشک زاد آیین مزدیسنا و زرتشتی را فرا بگیرد، وی را به جندی شاپور فرستاد و به زندان انداخت. وقتی انوشیروان خود را آماده جنگ با بیزانس میکرد، طاعون رایج شد و در ایران خبر را اینگونه پخش کردند که انوشیروان به علت طاعون درگذشته است. وقتی این خبر به گوش انوشک زاد رسید وی درصدد شورش و به دست آوردن تاج و تخت افتاد. انوشک زاد زندانیان را از زندان آزاد و با خود همراه ساخت و همچنین با پولی که مادرش در اختیارش گذاشته بود توانسته بود برای خود سپاهی آماده کند. در | بابک (پارسی میانه: Papak/Pabag) یک دیوانسالار ساسانی در قرن ۶ میلادی بود که بیشتر بهواسطهٔ نقش کلیدیاش در اصلاحات ارتش شاهنشاهی ساسانی در دوران سلطنت خسرو انوشیروان شناخته میشود.
نام
طبری نام او را بابک پسر ذکر کردهاست؛ تئودور نلدکه نام پدر بابک را بِیرَوان میداند و احمد تفضلی نام پدر او را بِهرُوان میداند؛ محمدتقی بهار نام پدر بابک را بیرو میداند؛ او اینگونه شرح میدهد که بیرو، شکل جایگزین نام ویرو است؛ ویرو یک نام مردانهٔ پارسی است که به عنوان برادر رامین در داستان ویس و رامین از آن استفاده شدهاست. پسوند «ان» در نام پدر او در «بهروان» و «بیروان»، میتواند به معنای «پسر کسی بودن» باشد؛ یعنی بابک پسر بیرو. بابک معرب نام «پابگ» در زبان پارسی میانه است.
پیشه
طبری، بابک را نجیبزادهای معرفی میکند که به واسطهٔ سخاوت و کفایتش شناخته میشدهاست. از او به عنوان یکی از دبیرها یاد شدهاست اما طبق روایت شاهنامه، او موبد بودهاست. خسرو انوشیروان در پی تلاش برای انجام اصلاحات در ارتش و ایجاد یک ارتش دائمی و آماده، بابک را به عنوان مسئول وزارت جنگجویان منصوب کرد؛ همچنین فهرستی برای تجهیز قوای اسواران نوشته شد.
داستانی در کتاب تاریخ طبری و شاهنامه روایت شدهاست مبنی بر آنکه قرار بوده سوارهنظام اسواران، در رژهای در مقابل بابک، برای بررسی و بازرسی وضعیت و تجهیزات، حاضر شوند و خود را آماده کنند؛ آنها در مقابل بابک حاضر شدند، اما او آنها را برگرداند و دستور داد تا «همگان» از جمله پادشاه خسرو انوشیروان زرهپوشیده و آماده، در روز بعد حاضر شوند. در صورت عدم انجام، پادشاه حقوق سالیانهاش را که معادل پایهٔ حقوقی۴۰۰۰ درهم که مخصوص افسر سوارکار به علاوهٔ یک مقدار بیشتر درهم بود، دریافت نخواهد کرد. خسرو انوشیروان این امر را پذیرفت و به این کار تن داد؛ او کاملاً مسلحشده و آماده در رژهٔ روز بعد شرکت کرد؛ این داستان نشانگر آن است که همه، از جمله پادشاه، در برابر قانون یکسان بودند.
منابع
اصلاحطلبان
اصلاحطلبی نظامی
اهالی ایران در سده ۶ (میلادی)
فرماندهان خسرو انوشیروان
دبیرها
موبدان
دیوانسالاران خسرو انوشیروان | چاه کلک پایین یک روستا در ایران است که در دهستان خوسف شهرستان خوسف واقع شدهاست.
جستارهای وابسته
فهرست شهرهای ایران
منابع
بازبینی گمر شهرهای ایران
روستاهای شهرستان خوسف | چاه کرد روستایی در دهستان عربخانه بخش شوسف شهرستان نهبندان استان خراسان جنوبی ایران است.
جمعیت
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵ جمعیت این روستا کمتر از ۳ خانوار بودهاست.
منابع
روستاهای شهرستان نهبندان
مناطق مسکونی در شهرستان نهبندان |
237cd92f-dab3-44e7-99a6-96a66061e9e4 | شاهنشاهی ساسانی | در سال ۵۶۵ ژوستینین یکم درگذشت و ژوستین دوم (۵۶۵–۵۷۸) جانشین او شد، که تصمیم گرفت تا کمکهای مالی به سردمداران عرب را متوقف کند تا آنها را از تاخت و تاز به ممالک روم در سوریه بازدارد. یک سال قبل از آن، فرماندار ساسانی ارمنستان، چهرگشنسپ از خاندان سورن، یک معبد آتش در دوین در نزدیکی ایروان امروزی بنیان نهاد، و یکی از اعضای بانفوذ خانواده مامیکونیان را اعدام کرد، که این اعدام موجب یک شورش شد که در اثنای آن فرماندار ایرانی و پاسداران او در سال ۵۷۱ کشته شدند، و شورشیان هم به ایبری گریختند. ژوستین دوم از شورش ارمنیها استفاده کرد و وجه پرداختی سالانه خود به خسرو انوشیروان را برای دفاع از معبرهای قفقاز متوقف کرد. | چه کسی یکی از اعضای بانفوذ خانواده مامیکونیان را اعدام کرد؟ | false | {
"answer_start": [
229
],
"text": [
"چهرگشنسپ از خاندان سورن"
]
} | موشغ یکم مامیکونیان (؛ ؛ ) فرد نظامی اهل ارمنستان از دودمان مامیکونیان بود. وی پسر واساک مامیکونیان بود.
زندگینامه
تاریخ تولد وی نامعلوم است. وی در ۳۷۷/۸ میلادی به فرمان وارازدات اعدام شد.
جستارهای وابسته
فهرست نظامیان ارمنی
منابع
جستارهای وابسته
تاریخ ارمنستان
پانویس
اسپاراپتها
اهالی ارمنستان در سده ۴ (میلادی)
خانواده مامیکونیان
درگذشتگان دهه ۳۷۰ (میلادی)
ژنرالهای ارمنستان باستان
نجیبزادگان اهل ارمنستان | موشغ ششم مامیکونیان (؛ – درگذشته ) نجیبزاده ارمنی از دودمان مامیکونیان که در بین سالهای ۷۴۸ تا ۷۵۳ شاهزادهنشین ارمنستان تحت استیلای اعراب را رهبری نمود دیرتر در شورش ارمنیان بر ضد خلافت عباسیان شرکت نمود و در نبرد باگرواند کشته شد.
منابع
اهالی ارمنستان در سده ۸ (میلادی)
پادشاهان کشتهشده در جنگ
خانواده مامیکونیان
درگذشتگان ۷۷۵ (میلادی)
شاهزادگان ارمنستان
شورشیان اهل ارمنستان
فرمانروایان سده ۸ (میلادی) ارمنستان | مانوئل مامیکونیان (; زاده ۳۵۰ - درگذشته ۳۸۵ میلادی) نجیبزاده ارمنی از دودمان مامیکونیان بود.
مانوئل مامیکونیان، پسر آرتاشس، پس از شکست وارازدات، که پادشاه مورد حمایت رومیها بود، با موافقت بزرگان ارمنستان دو کودک خردسال پاپ به نامهای «آرشاک» و «واغارشاک» را بر تخت پادشاهی نشاند و پشتیبان مادر آنان، شهبانو زرماندخت، شد و او را ارج بسیار نهاد. او موقعیت دشوار ارمنستان را در برابر خطر رومیان به خوبی درک میکرد و میدانست رومیان، که پاپ را با نیرنگ کشته بودند، برای به زانو درآوردن ارمنیان بر کوشش خود خواهند افزود؛ بنابراین، مانوئل برای دفاع از استقلال کشور از شاپور دوم یاری جست. پس از گذشت اندک زمانی، شاپور دوم درگذشت. در سالهایی که مانوئل رهبری کشور را در دست داشت ارمنستان بس آرام و در آسایش بود. او رابطهٔ کشورش را با اردشیر دوم و شاپور سوم بهبود بخشید و ارمنستان را زیر فرمان آنان اداره کرد. مانوئل مامیکونیان در ۳۸۵ میلادی در پی بیماری درگذشت. او در حالی که در بستر مرگ افتاده بود اختیارات دودمان مامیکونیان و مقام سرداری و سپاهبدی ارمنستان را به دامادش، آرشاک سوم، واگذاشت.
منابع
اسپاراپتها
ارمنیهای شاهنشاهی ساسانی
اهالی ارمنستان در سده ۴ (میلادی)
خانواده مامیکونیان
درگذشتگان ۳۸۵ (میلادی)
سال زادروز نامشخص
فرماندهان شاپور دوم
نجیبزادگان اهل ارمنستان | واساک مامیکونیان (; زاده ۳۱۵ - درگذشته ۳۶۴ میلادی) نجیبزاده ارمنی از دودمان مامیکونیان که سمت اسپاراپت ارمنستان بزرگ در زمان حکمرانی آرشاک دوم را برعهده داشت.
جستارهای وابسته
فهرست سیاستمداران ارمنیتبار
منابع
اسپاراپتها
اعدامشدگان بدست شاهنشاهی ساسانی
اهالی ارمنستان در سده ۴ (میلادی)
خانواده مامیکونیان
درگذشتگان دهه ۳۶۰ (میلادی) | مامیکونیان () یک نام خانوادگی رایج میان ارمنیان میباشد و ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
مامیکونیان
هامازاسپ مامیکونیان
هوهان مامیکونیان مولف سده ۷ام میلادی
وارتان مامیکونیان (۳۹۳—۴۵۱)
واهان مامیکونیان
آزاد وشدونی (زادنام کاراپت مامیکونیان) شاعر، روزنامهنگار، فعال ادبی و اجتماعی
شوشانیک مقدس (زادنام واردنی مامیکونیان) دختر وارتان مامیکونیان
نامهای خانوادگی ارمنیزبان
صفحههای ابهامزدایی
صفحههای ابهامزدایی نام خانوادگی | هامازاسپ مامیکونیان (درگذشته ۶۶۱ میلادی) سردار ارمنی (۶۵۵–۶۶۱)، از خاندان مامیکونیان میباشد.
زندگینامه
پس از ساهاک آسپِت، مقام سپاهبدی ارمنستان بار دیگر به خاندان مامیکونیان، دارندگان اصلی آن، بازگشت. ساهاک جاثلیق، رهبر دینی ارمنستان، از بهرام شاپور (تلفظ ارمنی : ورامشاپور) (۳۸۹-۴۱۴م)، پادشاه ارمنستان، درخواست کرد تا دامادش، هامازاسپ مامیکونیان، را به سپاهبدی ارمنستان گمارد اما بهرام شاپور چون از شاهنشاه ایران چنین فرمانی نداشت این خواسته را نپذیرفت.
پس، ساهاک مقدس خود به دربار ایران رفت و خواست خود را به عرض شاهنشاه رسانید. شاهنشاه ایران چون میدانست که ساهاک مقدس از دودمان پارتیان و از تبار سورنا، آناک و گریگور روشنگر است او را ارج بسیار نهاد و خدمات نیاکان وی را به هنگام خیزش اردشیر بابکان بر ضد اشکانیان ایران یادآور شد و تمامی خواستههای وی را برآورد.
او به بهرام شاپور پیام داد که هامازاسپ را به سپاهبدی ارمنستان گمارد و دودمان مامیکونیان را تا درجهٔ پنجم دربار بالا برد و آن را در دیوان خود ثبت کند.
جستارهای وابسته
مامیکونیان
تاریخ ارمنستان
تاریخ نظامی ارمنستان
منابع
درگذشتگان ۶۶۱ (میلادی)
خانواده مامیکونیان | موشغ دوم مامیکونیان (; درگذشته ۵۹۳ میلادی) نجیبزاده ارمنی از دودمان مامیکونیان که سمت مرزبانی ارمنستان ساسانی را کوتاه مدتی در سال ۵۹۱ میلادی برعهده داشت. وی در سال ۵۹۳ میلادی درگذشت.
منابع
اهالی ارمنستان در سده ۶ (میلادی)
اهالی ایران در سده ۶ (میلادی)
خانواده مامیکونیان
درگذشتگان ۵۹۳ (میلادی)
زادگان سده ۶ (میلادی)
مرزبانهای ارمنستان در دوره ساسانی
مسیحیان اهل ارمنستان
مسیحیان سده ۶ (میلادی)
فرماندهان بهرام چوبین
ارمنیهای شاهنشاهی ساسانی | چهرگشنسپ از سرداران ارتش ایران در دوران ساسانیان و از خاندان سورن بود که از سال ۵۶۴ تا زمان کُشتنش در ۲۳ فوریه ۵۷۲ بدست شورشی ارمنی به نام واردان سوم مامیکونیان، مرزبان ارمنستان ایران بود.
زندگینامه
او یکی از اعضای خاندان سورن و از خوییشان شاه ساسانی، خسرو یکم (انوشیروان) بود. او از مقامی ممتاز برخوردار بود و هزاربِد ارمنستان ایران شد و پس از آن هم در سال ۵۶۴ به جایگاه مرزبانی استان ارمنستان ایران گماشته شد و جای ورازدات را گرفت. در دوران او، اشراف ارمنی به دو دسته بخش شده بودند، یکی دستهٔ ملی که توسط خانواده مامیکونیان رهبری میشدند و یکی هم دستهٔ هواداران ساسانیان که خاندان سیونیا آن را رهبری میکرد. چهرویشنسپ نه تنها با مسیحیان ارمنی که گمان آن میرفت پنهانی با بیزانسیها دستبهیکی کردهباشند، با خشونت رفتار کرد، بلکه این کار را با دیگر مسیحیان ارمنستان نیز انجام داد. او با سوءاستفاده از دستور شاه، ارمنیان مسیحی را آزار داد و یک آتشکده هم در پایخت انجا دوین بنیان نهاد. این کارها مایهای شد برای یک شورش گسترده در پایان سال ۵۷۱ یا آغاز سال ۵۷۲ که بدست واردان سوم مامیکونیان رهبری میشد. در ۲۳ فوریه ۵۷۲، شورشیان ارمنی، با کامیابی دوین را گرفتند و چهرویشنسپ کهم کشته شد.
منابع
اهالی ایران در سده ۶ (میلادی)
خاندان سورن
درگذشتگان ۵۷۲ (میلادی)
فرماندهان خسرو انوشیروان
سال زادروز نامشخص
مرزبانهای ارمنستان در دوره ساسانی
نیروهای نظامی کشتهشده در جنگ
هزاربدها
دیوانسالاران خسرو انوشیروان | وارد مامیکونیان (; زاده ۴۵۰ - درگذشته ۵۰۹/۵۱۴ میلادی) نجیبزاده ارمنی از دودمان مامیکونیان که سمت مرزبانی ارمنستان ساسانی را بین سالهای ۵۰۵/۵۱۰ تا ۵۰۹/۵۱۴ برعهده داشت.
منابع
اهالی ارمنستان در سده ۶ (میلادی)
اهالی ایران در سده ۶ (میلادی)
خانواده مامیکونیان
درگذشتگان دهه ۵۰۰ (میلادی)
زادگان ۴۵۰ (میلادی)
مرزبانهای ارمنستان در دوره ساسانی
مسیحیان اهل ارمنستان
فرماندهان قباد یکم
ارمنیهای شاهنشاهی ساسانی | چاه الله یک اندیس فلزی است که در حوالی شهر رفسنجان استان کرمان قرار دارد و مادهٔ معدنی موجود در آن، سرب و روی است.
جستارهای وابسته
فهرست اندیسهای استان کرمان
منابع
اندیسهای استان کرمان
اندیسهای فلزی |
10f2aada-09f6-4113-9880-1b458cc8ea7b | شاهنشاهی ساسانی | در سال ۵۶۵ ژوستینین یکم درگذشت و ژوستین دوم (۵۶۵–۵۷۸) جانشین او شد، که تصمیم گرفت تا کمکهای مالی به سردمداران عرب را متوقف کند تا آنها را از تاخت و تاز به ممالک روم در سوریه بازدارد. یک سال قبل از آن، فرماندار ساسانی ارمنستان، چهرگشنسپ از خاندان سورن، یک معبد آتش در دوین در نزدیکی ایروان امروزی بنیان نهاد، و یکی از اعضای بانفوذ خانواده مامیکونیان را اعدام کرد، که این اعدام موجب یک شورش شد که در اثنای آن فرماندار ایرانی و پاسداران او در سال ۵۷۱ کشته شدند، و شورشیان هم به ایبری گریختند. ژوستین دوم از شورش ارمنیها استفاده کرد و وجه پرداختی سالانه خود به خسرو انوشیروان را برای دفاع از معبرهای قفقاز متوقف کرد. | فرماندار ساسانی ارمنستان چه کسی بود؟ | false | {
"answer_start": [
229
],
"text": [
"چهرگشنسپ از خاندان سورن"
]
} | اسپهبد پهلو فرمانده ارتش ساسانیان و فرماندار (مرزبان) ارمنستان بین سالهای ۵۸۱ تا ۵۸۸ میلادی که پس از وراز وزور و پیش از فرهاد به این سمت رسید.
منابع
مشارکت کنندگان ویکی پرتغالی
اهالی ارمنستان در سده ۶ (میلادی)
تاریخ ارمنستان
فرماندهان ساسانی | فرهاد فرمانده ارتش ساسانیان و فرماندار (مرزبان) ارمنستان بین سالهای ۵۸۲ تا ۵۸۹ میلادی که پس از اسپهبد پهلو به این سمت رسید و فروردین جانشین او شد. فرهاد برادرزادهٔ کارداریگان بود و در بهار ۵۸۶ همراه با عمویش در نبرد سولاچون نیز شرکت داشت.
منابع
مشارکت کنندگان ویکی پرتغالی
اهالی ارمنستان در سده ۶ (میلادی)
تاریخ ارمنستان
فرماندهان ساسانی | بهرام شاپور فرزند وارازدات پادشاه اشکانی ارمنستان بود. بهرام شاپور در سال ۳۹۲ یا ۳۹۴ میلادی با عنوان پادشاه ارمنستان بر بخش شرقی ارمنستان به فرمانروایی رسید. بهرام شاپور را به زبان ارمنی ورام شاپوه میخوانند.
در زمان بهرام شاپور بود، که مسروب ماشتوتس در سال ۴۰۴ میلادی الفبای ارمنی را ابداع کرد.
پانویس
منابع
تورج دریایی، شاهنشاهی ساسانی، برگردان مرتضی ثاقبفر، چاپ یکم.
اهالی ارمنستان باستان
اهالی ارمنستان در سده ۴ (میلادی)
اهالی ارمنستان در سده ۵ (میلادی)
پادشاهان ارمنستان
پادشاهان اشکانی ارمنستان
پادشاهان ساسانی شاهنامه
تاریخ ارمنستان
حاکمان سده ۵ (میلادی) در اروپا
حکمرانان اروپا در سده ۵ (میلادی)
حکمرانان خاورمیانه در سده ۴ (میلادی)
حکمرانان خاورمیانه در سده ۵ (میلادی)
درگذشتگان ۴۱۷ (میلادی)
روابط خارجی روم باستان
سلسله اشکانی ارمنستان
فرمانروایان سده ۵ (میلادی) ارمنستان
فرمانروایان دستنشانده شاهنشاهی ساسانی
نجیبزادگان اهل ارمنستان
فرمانروایان سده ۴ (میلادی) ارمنستان | سورنا فرماندار ارمنستان در اواخر سده ششم میلادی در زمان صلح میان شاهنشاهی ساسانی و امپراتوری بیزانس بود. او احتمالاً با توجه به نامش دارای اصالتی ایرانی بود.
منابع
اهالی امپراتوری روم شرقی در سده ۶ (میلادی)
اهالی ایران در سده ۶ (میلادی) | اشتاد یزدیار (به معنی کسی که یار اشتادیزد است) افسر نظامی ایرانی در دوران پادشاهی خسرو پرویز ساسانی بود.
نام او نخستین بار در ۶۰۶/۷ ذکر شده و گفته شده که او یکی از فرماندهان سپاه ساسانی بوده که ارمنستان را فتح کردهاست و جانشین فرمانده پیشین ساسانی، سنیتم خسرو شدهاست. تئودیوس، فرزند امپراتور پیشین بیزانس، موریس (یا حداقل کسی که ادعا میکرد تئودیوس است) در طی اشغال ارمنستان، در کنار اشتاد یزدیار بودهاست. وی خیلی زود موفق شد تا ارتش بیزانسی در فاسیان را تار و مار کند و آنها را تا ساتالا دنبال کرد. او سپس تا ارزروم پیشروی کرد و موفق شد؛ تا شهر را با نشان دادن تئودیوس به محاصره درآورد. او سپس چندین شهر ارمنی همچون سیتاریزوم، سالاتا، نیکوپولیس و آپاسیتای را به تصرف خود درآورد، پس از آن دیگر نامی از اشتاد یزدیار در منابع آورده نشدهاست.
منابع
افراد جنگهای ایران–روم
اهالی ایران در سده ۷ (میلادی)
فرماندهان خسرو پرویز
فرماندهان ساسانی
افراد جنگ ۶۰۲–۶۲۸ ایران و روم
ارمنستان در سده ۷ (میلادی) | واساک سیونی (؛ نامعلوم – ۴۵۲) شاه سیونیک از ۴۰۹ تا ۴۵۲ میلادی بود. او همچنین از سال ۴۴۲ تا ۴۵۲ مرزبان ارمنستان در دوره شاهنشاهی ساسانی بود.
منابع
ارمنیهای شاهنشاهی ساسانی
اهالی ارمنستان در سده ۵ (میلادی)
اهالی ایران در سده ۵ (میلادی)
حاکمان سده ۵ (میلادی) در اروپا
حاکمان سده ۵ (میلادی)
درگذشتگان ۴۵۲ (میلادی)
فرماندهان یزدگرد دوم
گرویدگان به مزدیسنا از مسیحیت
مرزبانهای ارمنستان در دوره ساسانی | واردان سوم مامیکونیان (ارمنی: Վարդան Գ Մամիկոնյան) یکی از فرماندهان نظامی ایرانی و مرزبان ارمنستان ساسانی بود. او پس از مهران مهروندک و پیش از تهمخسرو این مقام را بر عهده داشت.
منابع
اهالی ارمنستان در سده ۶ (میلادی)
فرماندهان خسرو انوشیروان
مرزبانهای ارمنستان در دوره ساسانی | وارازدات (پارسی میانه: Warāzdāt) از اشراف ایرانی بود که در سالهای ۵۶۰ تا ۵۶۴ مرزبان ارمنستان ساسانی بود. در دوران فرمانروایی او، ارمنستان کمابیش در مهر و آسودگی بود. در ۵۶۱، شاهنشاهی بیزانس و شاهنشاهی ساسانی یک پیماننامه بستند که به پیماننامه صلح پنجاهساله سرشناس شد و به جنگ لازی پایان داد. در ۵۶۴ وارازدات با چهرگشنسپ جایگزین شد.
منابع
اهالی ایران در سده ۶ (میلادی)
سال زادروز نامشخص
سال درگذشت نامشخص
مرزبانهای ارمنستان در دوره ساسانی | گشناسپ بهرام (پارسی میانه: Gushnasp Vahram) یکی از فرماندهان نظامی ایرانی و مرزبان ارمنستان ساسانی بود. او پس از مژژ یکم گنونی و پیش از تنشاپور این مقام را بر عهده داشت.
زندگی
از زندگی گشناسپ بهرام اطلاعات چندانی در دست نیست. به گفته رنه گروست او از ۵۵۲ تا ۵۵۴ و به گفته کیریل تومانوف از ۵۴۸ تا ۵۵۲ مرزبان ارمنستان ساسانی بود. تنشاپور جانشین او بود.
پانویس
منابع
اهالی ایران در سده ۶ (میلادی)
فرماندهان خسرو انوشیروان
مرزبانهای ارمنستان در دوره ساسانی | نرسه یا نرسی یکی از نجیبزادگان ایرانی در زمان ساسانی و فرماندار کسکر بود. او برادر ماهآذر گشنسپ و فرزند کسی به نام گشنسپ، و زنی اشرافی از خاندان اسپهبدان بودند که نامش دانسته نیست، اما میدانیم که خواهر ویستهم و وندوی بودهاست.
منابع
اهالی ایران در سده ۷ (میلادی)
خاندان اسپهبد
سال درگذشت نامشخص
سال زادروز نامشخص
فرماندهان یزدگرد سوم |
6c220ebb-f922-4aa8-ba39-568558f0573c | شاهنشاهی ساسانی | در سال ۵۶۵ ژوستینین یکم درگذشت و ژوستین دوم (۵۶۵–۵۷۸) جانشین او شد، که تصمیم گرفت تا کمکهای مالی به سردمداران عرب را متوقف کند تا آنها را از تاخت و تاز به ممالک روم در سوریه بازدارد. یک سال قبل از آن، فرماندار ساسانی ارمنستان، چهرگشنسپ از خاندان سورن، یک معبد آتش در دوین در نزدیکی ایروان امروزی بنیان نهاد، و یکی از اعضای بانفوذ خانواده مامیکونیان را اعدام کرد، که این اعدام موجب یک شورش شد که در اثنای آن فرماندار ایرانی و پاسداران او در سال ۵۷۱ کشته شدند، و شورشیان هم به ایبری گریختند. ژوستین دوم از شورش ارمنیها استفاده کرد و وجه پرداختی سالانه خود به خسرو انوشیروان را برای دفاع از معبرهای قفقاز متوقف کرد. | در چه سالی ژوستینین یکم درگذشت؟ | false | {
"answer_start": [
0
],
"text": [
"در سال ۵۶۵"
]
} | تئودورا (؛ ح. ۵۰۰ – ۲۸ ژوئن ۵۴۸) یک رقصنده و سپس با ازدواج با ژوستینین بزرگ تبدیل به امپراتریس/ملکه قدرتمند و پرنفوذ امپراتوری روم شرقی شد. تئودورا یکی از تاثیرگذارترین، قدرتمندترین، بحث برانگیزترین و بزرگترین امپراتریسهای تاریخ روم و روم شرقی بود که از سال ۵۲۷ تا هنگام مرگ خود در سال ۵۴۸ همانند امپراتریس فرمانروا همراه با همسرش ژوستینین یکم در عمل به عنوان شریک سلطنت وی عمل میکرد و همراه با او بر امپراتوری بیزانس حکومت کرد و در ۲۱ سال حکومت خود به عنوان امپراتریس بیزانس، دادگاه و مهر و همراهان خود را داشت و ژوستینین او را «شریک جلسات من» خواند و تخت سلطنت تئودورا در کنار تخت شوهرش بود و نزدیکترین مشاوره امپراتور به حساب میآمد.
از یک رقصنده به ملکه پرقدرت روم
ملکه امپراتوری روم شرقی در سال ۵۰۰ میلادی متولد شد و براساس تاریخ حاضر، تئودورا، دومین فرزند یک خانواده سه نفر فقیر است که پدرش را از دست داده و تحت تربیت مادرش بزرگ شدهاست و تا ۱۵ سالگی در مراکز فساد بود و از وجودش به عنوان یک روسپی و رقاصه استفاده میکردند تا اینکه روزی ژوستینین یکم رقص او را دید و عاشقش شد. همین عشق باعث گردید که آن دو در سال ۵۲۳ میلادی با یکدیگر ازدواج کنند، او زنی باهوش، خودساخته، قدرتمند، بانفوذ، خودخواه، حریص و جاهطلب بود. ژوستینین چون به امپراتوری رسید، تئودورا را در سلطنت شریک خود ساخت و تئودورا توانست قدرت اداره کل امپراتوری روم شرقی را با عنوان شریک امپراتور بهطور برابر در دست بگیرد. او خط مشی سیاست مذهبی همسرش را تعیین میکرد. تئودورا پس از ازدواج با ژوستینین در تمامی تصمیمگیریهای سیاسی، نظامی، اقتصادی، مذهبی، اجتماعی، خانوادگی و رویدادهای حساس، همراه و همدم و مشاور اصلی ژوستینین در درجه اول در اوج خط مقدم است و نقش بسیار فعال، مؤثر و مهمی بر عهده دارد.
در زمان سلطنت مشترک تئودورا و ژوستینین یک شورش بسیار بزرگ به دست یکی از کنسولهای مهم دربار به نام هیپاتیوس به پا شده بود و امپراتور ژوستینین توان نابودی این شورش را در خود ندید و تصمیم به فرار گرفت و تئودورا که به هنگام آشوبگری نیکا در سال ۵۳۲ میلادی امپراتور را از فرار و گریز منع کرد و او را به مقابله تشویق نمود تئودورا از سال ۵۳۲ تا هنگام مرگ تأثیراتی که بر امپراتوری بیزانس و خود امپراتور گذاشت فوقالعاده بود به حدی که وی را علناً به عنوان امپراتور مشترک با ژوستینین میدانستند. تئودورا را بخاطر هوس و جاه طلبی بسیارش یکی از شهوانیترین زنان تاریخ میدانند و بخاطر حکومتش بر روم به عنوان یکی از بانفوذترین زنان تاریخ بشریت شناخته میشود. مرگ او در سال ۵۴۸ میلادی اتفاق افتاد که باعث عزاداری همیشگی ژوستینین یکم شد.
منابع
افراد یونانی-قبرسیتبار
امپراتریسهای روم شرقی
اهالی امپراتوری روم شرقی در سده ۶ (میلادی)
بازیگران زن باستانی
بازیگران قرون وسطی
حاکمان زن سده ۶ (میلادی)
خاندان ژوستینیان
درگذشتگان ۵۴۸ (میلادی)
درگذشتگان به علت سرطان
زادگان ۵۰۰ (میلادی)
ژوستینین یکم
فاحشههای اهل امپراتوری روم شرقی
فمینیسم و تاریخ
قدیسان اشرافی ارتدکس شرقی
قدیسان مسیحی در سده ۶ (میلادی) | آریما تویوجی (۱۵۶۹ – ۱۶۴۲) یک دایمیو و یکی از استادان مراسم چای ژاپنی در دوره سنگوکو و اوایل دوره ادو بود.
جستارهای وابسته
نبرد سکیگاهارا
منابع
دایمیوها
سامورایی
زادگان ۱۵۶۹ (میلادی)
درگذشتگان ۱۶۴۲ (میلادی) | رمز ژوستینیان () بخشی از بدنه قانون مدنی، کدنویسی حقوق روم است که در اوایل قرن ششم پس از میلاد توسط ژوستینین یکم، دستور داده شد. او که امپراتور امپراتوری بیزانس در قسطنطنیه بود. دو واحد دیگر، دیژست و مؤسسه ها، در دوران سلطنت او ایجاد شدند. بخش چهارم، قانون اساسی نوولا (مستنوعات جدید یا رمانها)، پس از مرگ او بهطور غیررسمی گردآوری شد، اما اکنون به عنوان بخشی از Corpus Juris Civilis نیز در نظر گرفته میشود.
جستارهای وابسته
قانون حمورابی
قانون دوازده لوحه
منابع
پیوند به بیرون
ژوستینین یکم
قوانین امپراتوری روم شرقی
قوانین روم
متنهای نثر لاتین | شورش نیکا () در سال ۵۳۲ میلادی در قسطنطنیه پایتخت امپراتوری روم شرقی و بر سر محاکمهٔ برخی اعضای تیمهای ارابهرانی علیه امپراتور ژوستینین یکم آغاز شد و حدود یک هفته ادامه داشت. شورش نیکا خشونتآمیزترین شورش در تاریخ شهر قسطنطنیه بود و به نابودی نیمی از شهر و مرگ دهها هزار نفر انجامید.
زمینه
ارابهرانی یکی از محبوبترین ورزشها در امپراتوری روم شرقی بود و دارای تیمهای سازمانیافته و بانفوذی بود که با رنگ یونیفرمشان (که هوادارانشان نیز آن را میپوشیدند) شناخته میشدند. مسابقات ارابه رانی متشکل از چهار تیم بود که عبارتند از «آبی ها»، «سبز ها»، «قرمز ها» و «سفید ها». قدرتمندترین این تیمها «آبی» ها و «سبز» ها بودند که به علت نفوذ سیاسیشان مورد توجه سیاستمردان و نیز امپراتور قرار داشتند. ژوستینین یکم طرفدار تیم آبیها بود. این تیمها نقشی کلیدی در امور اجتماعی و سیاسی داشتند و در مورد مسائل مختلف، از مناظرات دینی تا مدعیان تاجوتخت موضعگیری میکردند. در میان مسابقات نیز تماشاچیان برای تأثیر گذاشتن بر امپراتور و سیاستمردان شعارهایی سر میدادند. برخی از خانوادههای اشرافی که مدعی بودند تاجوتخت بیش از ژوستینین حق آنهاست نیز به صورت پنهانی از یکی از تیمها حمایت میکردند.
در سال ۵۳۱ میلادی هفت نفر از اعضای آبیها و سبزها به علت قتل عمدی که در جریان شورش بعد از یک مسابقه روی داد دستگیر شدند.
حکم بر این شد که این افراد به دار آویخته شوند. با این حال در ۱۰ ژانویهٔ ۵۳۲ دو نفر از ایشان از زندان فرار کردند و در یک کلیسا بست نشستند.
ژوستینین که در حال مذاکرهٔ صلح با شاهنشاهی ساسانی در شرق و جنگ با قبایل آستروگات در غرب بود به خواستههای هواداران خشمگین تن داد و پذیرفت که در ۱۳ ژانویه مسابقهای بین آبیها و سبزها برگزار شود و محکومان به جای اعدام به زندان افکنده شوند. با این حال هواداران خواستار عفو کامل محکومین شدند.
شورشها
در ۱۳ ژانویه ۵۳۲ هواداران خشمگین وارد هیپودروم قسطنطنیه شدند. هیپودروم (میدان اسبسواری) جنب کاخ امپراتوری بود و ژوستینین میتوانست از بالاخانهٔ کاخش مسابقه را تماشا کند. از ابتدای مسابقه، تماشاچیان شعارهایی علیه ژوستینین سر میدادند. با پایان یافتن مسابقه تماشاچیان دست از تشویق تیم خود دست برداشتند و یک صدا کلمه «نیکا» ( به معنی پیروزی! یا فتح!) را فریاد زدند. سپس تماشاچیان خشمگین از هیپودروم خارج شدند و به کاخ یورش بردند. کاخ امپراتوری برای پنج روز تحت محاصره بود. نیمی از شهر در آتش سوخت و ایا صوفیه، کلیسای اصلی شهر، کاملاً تخریب شد.
برخی از سناتورها نیز که از اقدامات ژوستینین در بازنویسی بدنه قانون مدنی و وضع مالیات سنگین برای پرداخت باج سالانه به شاهنشاهی ساسانی ناخرسند بودند از شورشها حمایت کردند. شورشیان خواستار برکناری ژوستینین و به تخت نشستن «هیپاتیوس» برادرزادهٔ امپراتور قبلی آناستاسیوس یکم شدند. هیپاتیوس خود علاقهای به حکومت نداشت، ولی شورشیان او را از خانهاش بیرون کشیدند و برای تاجگذاری آماده کردند.
ژوستینین تصمیم داشت که از قسطنطنیه فرار کند، اما همسرش تئودورا او را از این امر منصرف ساخت. ژوستینین و تئودورا با کمک خواجهٔ محبوب نرسس و ژنرال وفادارش بلیساریوس نقشهای برای سرکوب شورشها کشیدند. نرسس، که خواجهای نحیف بود، به تنهایی، بدون سلاح، و با خورجینی | ۵۳۲ (میلادی) پانصد و سی و دومین سال تقویم میلادی است.
مناسبتها
رویدادها
۱۱ ژانویه - شورش نیکا در قسطنطنیه که با تخریب کلیسای جامع و مرگ ۳۰ هزار نفر در میدان اسبدوانی (هیپودروم) قسطنطنیه همراه است.
ژوستینین یکم فرمان ساخت کلیسای جامع جدیدی - ایاصوفیه - را در قسطنطنیه میدهد.
پیمان صلحی با عنوان «صلح ابدی» میان خسرو یکم، پادشاه ساسانی و ژوستینین یکم، امپراتور روم شرقی منعقد میشود.
زادگان
درگذشتگان
۱۷ اکتبر - بونیفاس دوم، از پاپهای کلیسای کاتولیک رم
۵۳۲ (میلادی) | سوسی یک دهانه برخوردی در ماه است.
منابع
چهارگوش الکیو۲۱
دهانههای ماه | سامرویل یک دهانه برخوردی در ماه است.
منابع
چهارگوش الکیو۲۱
دهانههای ماه | قاچاق تخم کرم ابریشم به امپراتوری بیزانس () در اواسط قرن ششم میلادی، دو راهب، با حمایت امپراتور بیزانس ژوستینین یکم، کرمهای ابریشم زنده را به دست آوردند و به امپراتوری بیزانس قاچاق کردند که منجر به تأسیس صنعت ابریشم بومی بیزانس که مدتها انحصار ابریشم را در اروپا داشت.
منابع
امپراتوری روم شرقی در سده ۶ (میلادی)
جمهوری خلق چین در سده ۶ (میلادی)
ژوستینین یکم
قاچاق
نوغانداری | چالوولو یک روستا و دهکده در شهرستان سالیان در جمهوری آذربایجان است.
منابع
مناطق مسکونی در شهرستان سالیان | نهادینهها () جزئی از بدنه قانون مدنی، قانونگذاری قرن ششم قانون روم است که توسط امپراتور امپراتوری بیزانس، ژوستینین یکم دستور داده شدهاست.
منابع
پیوند به بیرون
امپراتوری روم شرقی در سده ۶ (میلادی)
حقوق در سده ۶ (میلادی)
ژوستینین یکم
قوانین امپراتوری روم شرقی
قوانین روم
متنهای نثر لاتین |
975aa46a-5be2-468b-a274-f3c776b5139d | شاهنشاهی ساسانی | یزدگرد اول (۳۹۹–۴۲۱)، پسر بهرام چهارم، اغلب با کنستانتین اول، امپراتور روم مقایسه میشود. همانند او، هم به صورت فیزیکی و هم از نظر دیپلماسی قدرتمند بود. یزدگرد اول همانند همتای رومی خود، فرصتطلب بود. او مانند کنستانتین بزرگ، سیاست مصالحه دینی را در پیش گرفت و آزادی برای رشد اقلیتهای مذهبی را فراهم کرد. آزار و اذیت مسیحیان را متوقف کرد و حتی اشراف و موبدان که به آزار آنها میپرداختند را مجازات کرد. پادشاهی او یک دوره نسبتاً صلحآمیز بود. او صلحی پابرجا با رومیها برقرار کرد و حتی تئودئوس دوم (۴۰۸–۴۵۰) را هم تحت کفالت خود قبول کرد. او همچنین با یک شاهزاده یهودی ازدواج کرد که برای او پسری به نام نرسی به دنیا آورد. | پسر بهرام چهارم ،یزدگرد اول عموما با چه کسی مقایسه می شده است؟ | false | {
"answer_start": [
47
],
"text": [
"کنستانتین اول، امپراتور روم"
]
} | بیان داشته، چنین آورده که اردشیر، زادهٔ ازدواج ساسان —فردی از نوادگان دارا— با دختر بابک، حاکمی محلی در ایالت پارس بودهاست.
در شاهنامهٔ فردوسی بر تبار شرقی ساسان یاد شدهاست که ممکن است نشان از آن بدارد که خاندان وی از شرق آمده بودند. بههرروی و با وجود همهٔ این دشواریها میتوان گفت که اردشیر که خود را از تبار ایزدان مینمایانده، ممکن است ساسانیان «ساسان» را به مرتبهٔ خدایی رسانده باشند. منابع اولیهٔ اسلامی که برگرفته از روایات ساسانیاند، بر عارف و زاهد بودن ساسان تأکید داشتهاند و در حقیقت تبارجای ساسان را هندوستان —که مرکز ریاضت است— ذکر کردهاند. تنها بدین روش بود که اردشیر توانست تبار دوگانهٔ اشرافی-مذهبی برای خویش برسازد. شگفت نیست که در روایات مذهبی ساسانی، بر تبار مذهبی اردشیر و در گزارشهای سلطنتی بر نیای اشرافی وی تأکید و سپس به روایات مذهبی از او پیوند داده میشود. بههرروی ساسان هر که بوده و هر کجا میزیسته، بومی پارس نبوده و در منابع، شرق و غرب فلات ایران بهعنوان خاستگاهاش ذکر شدهاست.
تولد و سالهای پیش از حکومت
تولد
بهرام پنجم، پسر یزدگرد یکم، پانزدهمین پادشاه ساسانی، بود. منابع مختلف، نسبِ یزدگرد را مورد تردید قرار داده که در این باب اختلاف نظرهای فراوانی داشتهاند. عدهای از مورخان اسلامی همانطور که بلعمی در ترجمهٔ تاریخ طبری نوشتهاست، او را فرزند شاپور سوم و عدهای نیز او را فرزند بهرام چهارم دانستهاند. برای نمونه، حمزهٔ اصفهانی او را پسر بهرام معرفی کردهاست، اما دینوری ادعا کرده که یزدگرد پسر شاهپور بود و پس از عموی خود زمام حکومت را به دست گرفت، ولی ابن اثیر از قول دیگر مورخان مینویسد، یزدگرد پسر بهرام کرمانشاه نبودهاست بلکه برادرش بودهاست که بعد از او به سلطنت رسید.
طبق گزارشی از اخبار الطوال دینوری، هنگام مرگ یزدگرد، پسرش بهرام در خورنق حیره تحت سرپرستی منذر بودهاست که پدرش یزدگرد او را در کودکی بدانجا فرستاد تا در جایی خوش آب و هوا تربیت شود، بنابه گزارش شهرستانهای ایرانشهر، او از یک زن یهودی به نام شوشاندخت زاده شد. شوشاندخت همسر یزدگرد و فرزند راس جالوت رهبر یهودیان بودهاست و به همینخاطر، یهودیان بهرام را نه تنها پادشاهی زرتشتی بلکه پادشاهی یهودی دانستهاند و بلعمی بر این باور بودهاست که بهرام پسر یزدگرد اول بود که طبق خواسته او برای تربیت نزد منذر به حیره فرستاده شد و حمزه اصفهانی نیز در کتاب تاریخ پیامبران و شاهان این گفته را تأیید میکند.
بر اساس آنچه ثعالبی گفتهاست، فرزندان یزدگرد در کودکی جان خود را از دست میدادند و با تولد بهرام در هشتمین سال حکومت پدرش، مهر او بر دل یزدگرد نشست و در نگاهداری از او تلاش زیادی کرد. اختربینان دربار طبق خواستهٔ یزدگرد به پیشگویی زندگی بهرام پرداختند. آنها با نگاه کردن به حالات مختلف آسمان، از پادشاه شدن بهرام و کامیابی او در آینده و تربیتش در جای خوش آب و هوا خبر دادند و به یزدگرد توصیه کردند که بهرام جایی دور از خانه پرورش یابد، یزدگرد که از این خبر شاد گشت به آنها هدایای ارزشمندی بخشید و در میان اقوام مختلف که در بارگاه او حضور داشتند، اعراب را به این منظور برگزید. فردوسی نیز میگوید:
طبری از زاده شدن | خسرو (به پارسی میانه: 𐭧𐭥𐭮𐭫𐭥𐭣𐭩)، که بیشتر با نام خسرو زورستان شناخته میشود، مدعی تاج و تخت شاهنشاهی ساسانی در سال ۴۲۰ میلادی بود.
زندگینامه
خسرو فرزند بهرام چهارم، سیزدهمین شاهنشاه ساسانی بود. گروهی از اشراف پس از مرگ پسرعمویش شاپور چهارم، او را به عنوان شاهنشاه اعلام کردند. بهرام پنجم (بهرام گور)، دیگر پسرعموی خسرو، با این تصمیم اشراف مخالفت کرد و از شاه حیره تقاضای پشتیبانی نظامی کرد و او لشکری به بهرام داد. سپس بهرام به تیسپون تاخت و قول داد که همانند پدرش، یزدگرد یکم (یزدگرد بزهکار) پادشاهی نخواهد کرد. بر طبق شاهنامه، بهرام گور پیشنهاد کرد که جامه و تاج شاهی بین دو شیر قرار داده شود، کسی که بتواند شیرها را کشته و آنها را بردارد، شاه ایران شناخته شود. در این مسابقه که گفته میشود خسرو از شرکت در آن سرباز زد، بهرام گور موفق شد شیرها را کشته و تاج و جامه را بردارد و به این ترتیب شاهنشاه ایران شود. در مورد سرنوشت خسرو چیزی دانسته نیست.
منابع
}}
درگذشتگان سده ۵ (میلادی)
شاهنشاهان ساسانی سده ۵ (میلادی)
شخصیتهای شاهنامه
غاصبان | و در کنترل قبایل بیابانگرد هم موفق بود. پس از او، سه شاه بر تخت شاهنشاهی نشستند که یکی پس از دیگری توسط اشراف و بزرگان خلع شده و به شکل خشونتآمیزی به قتل رسیده بودند، بنابراین یزدگرد یکم باید به این روند واکنش نشان میداد و او این کار را با کشتن بسیاری از اشراف و بزرگان انجام داد و در نتیجه «بزهکار» لقب گرفت. در طول سلطنت یک از این سه شاه، بهرام چهارم، ارمنستان استقلال خود را از دست داده، بخش غربی آن تبدیل به یکی از استانهای روم شد و بخش شرقی آن تحت فرمانروایی ایرانیها درآمد. از این مرحله به بعد، شاهان دیگر خودشان را از نژاد خدایان نمیدانستند و در عوض فرمانروایی سکولار که پرستنده مزدا بودند، بهشمار میرفتند.
پیشینه و به تخت رسیدن
پایان ناگهانی زندگی اردشیر دوم و بهرام چهارم، گواهی بر قدرت دسیسهبازی و توطئهگری اشرافزادگان در اجرای خواستههای خویش و تحمیل آن به حکومت مرکزی و ناکامیابی کوششهای دراز مدت شاپور دوم در استواری اقتدار حکومت مرکزی است. فرمانروایان پیدرپی از جهت توانایی رزمی یا برتری شخصیت، چندان برجسته نبودند. با وجود اینکه شاپور سوم، دستنشانده اشرافزادگان ساسانی بود، ولی به توطئه و تحریک همانها کشته شد؛ چرا که سعی کرده بود روابط دوستانه با امپراتوری روم برقرار کند.
با وجود اینکه یزدگرد، دستنشاندهٔ اشرافزادگان بود، اما در سلطنت خود بارها توفیق یافت تا از توسعهٔ نفوذ ایشان جلوگیری کند. قبل از رسیدن به پادشاهی به نیکرفتاری و خوشخلقی معروف بود و این مسئله، عامل عمدهٔ رضایت اشرافزادگان مخالف بهرام چهارم در به قدرت رسانیدن او بود.
لقب پادشاهی
بر سکههای نقره یا درهم یزدگرد یکم، همانند سکههای بیشتر شاهان ساسانی، نیمتنهٔ پادشاه نقش بستهاست. نام او، یزدگرد (yzdkrt)، در سمت راست نقش و لقب l'mštry در سمت چپ آن به خط پهلوی کتیبهای حک شدهاست. به نظر دریایی بنابر استنادات تاریخی، این پیشوند به معنی «رام» است؛ (مقایسه کنید با اوستایی rāmaya به معنی «آرام کردن»، rāman به معنی «صلح»؛ فارسی میانه rāmēnīdār به معنی «صلحکننده» و rāmišn (مانوی: r'myšn) به معنی «آرامش»)، و واژهٔ آرامش در فارسی نو. جزء دوم این واژه یعنی šahr همانند xšaθra و xšaça فارسی باستان، به معنای «فرمانروایی، پادشاهی، امپراتوری، قلمروی حکومتی» است. از آنجا که نام یزدگرد در سمت راست تمثال او حک شدهاست، نوشته روی سکه (l'mštry yzdkrt) را باید «یزدگردِ رامشهر» خواند که مراد از این عبارت «یزدگرد، آرامکننده شاهنشاهی» است.
در سکهٔ یزدگرد یکم و بهرام پنجم، لقب دیگری برای شاهنشاه به کار رفتهاست:
این عبارت، نماینگر محرومیت یزدگرد از داشتن ادعایتبار الهی است. در این دوران بود که با هجوم دشمنان، از کف رفتن سرزمینهای مرزی و سرافکندگی شاهنشاه ساسانی، واژهٔ انیران () از سکهٔ یزدگرد زدوده شد.
تغییر لقب یزدگرد نسبت به نیاکانش در سکههای ساسانی، به سبب تغییر عقیدهٔ او نبود، بلکه ناشی از شکست نیاکانش در جنگها و نیرو گرفتن موبدان زرتشتی بودهاست. پادشاهان ساسانی که نیاکانشان ایزدی تصور میشدند و موبدان آتشکده آناهیتا بودند، در پایان سدهٔ چهارم به حاکمان دنیوی تبدیل شدند. پادشاهان اواخر سده چهارم نمیتوانستند ادعای پادشاهان نخستین ساسانی را داشته باشند.
لقب «رامشهر» تنها مختص به یزدگرد است. پادشاهان ساسانی، پس از یزدگرد یکم و از سده پنجم میلادی، | شاپور چهارم (به پارسی میانه: 𐭱𐭧𐭯𐭥𐭧𐭥𐭩) شاه ارمنستان ایران از ۴۱۵ تا ۴۲۰ میلادی و همچنین مدعی تاج و تخت شاهنشاهی ساسانی در سال ۴۲۰ میلادی بود و توانست مدت کوتاهی فرمانروایی کند.
زندگینامه
شاپور چهارم پسر یزدگرد یکم و شوشاندخت بود، و دو برادر به نامهای بهرام پنجم (بهرام گور) و نرسه داشت. در هنگام مرگ شاه اشکانی ارمنستان، خسرو چهارم ارمنستان، یزدگرد یکم تصمیم گرفت تا به جای اردشیر چهارم ارمنی، برادرزاده خسرو، تاج شاهی ارمنستان را به پسر ارشد خود شاپور چهارم بدهد. در حین پادشاهی شاپور چهارم در ارمنستان، او راه آشتی و مصالحه را پیش گرفت و روابط دوستانهای با اشراف ارمنستان برقرار کرد. او هر چه میتوانست کرد تا ارمنیان از دین (زرتشتی) برگشته و مسیحیشده را دوباره زرتشتی کند، اما تا حد زیادی ناموفق بود.
در سال ۴۲۰، یزدگرد یکم توسط اشراف ساسانی در ورکانه کشته شد، این موضوع شاپور را به سرعت به تیسپون کشاند تا تاج و تخت را بستاند. با این حال، او تنها موفق شد مدت کوتاهی شاهنشاه باشد و اشراف و موبدان او را که سعی داشت تمامی فرزندان یزدگرد یکم را بیرون کند، کشتند. پس از قتل شاپور، اشراف، شاهزاده دیگری به نام خسرو، پسر بهرام چهارم را به عنوان شاهنشاه ایران بر تخت نشاندند.
سکه شناسی
سکه ضرب شده توسط شاپور چهارم با سکه های رایج ساسانی متفاوت است. در روی سکه بطور معمول تصویر شاهنشاه ساسانی درج شده اما در پشت سکه بجای آتشدان مقدس و دو نگهبان آن، تصویر شاپور چهارم با کلاهی نامتعارف مزین به دو شاخ قوچ دیده می شود. در حاشیه سکه در کنار تصویر شاپور نوشته هایی به خط پهلوی حک شده که ترجمه آن چنین است: «شاپور شاه بزرگ ارمنی ها.» تاریخ ضرب سکه نیز مشخص نیست اما از شواهد مشخص است بین سال های ۴۱۴ تا ۴۲۰ میلادی ضرب شده است. در این سکه نشانی از عناصر آیینی زرتشتی (آتشدان و نگهبانان آن) و معرفی شاه به عنوان برافروزنده آن دیده نمی شود.
تصاویر هر دو شخصیت در رو و پشت سکه بسیار به هم شبیه است. به گونه ای که این دو تنها از نظر داشتن یا نداشتن ریش و سبیل و بلندی موهای سر با هم متفاوت هستند.
منابع
پادشاهان ایرانی کشتهشده
درگذشتگان ۴۲۰ (میلادی)
شاهان ارمنستان
شاهان مقتول سده ۵ (میلادی)
شاهنشاهان ساسانی سده ۵ (میلادی)
مرزبانهای ارمنستان در دوره ساسانی | اسب، فرشتهای از جانب خدا بود.
پس از مرگ یزدگرد، بزرگان، فرزندان وی را از رسیدن به پادشاهی بازداشتند و خسرو را که از نوادگان اردشیر یکم بود، بر تخت نشاندند. در آن هنگام، بهرام پسر یزدگرد در دربار منذر بن نعمان، شاه حیره به سر میبرد. چون بهرام گور از مادر زاده شد، پدرش از اختربینان شنید که این فرزند به یک شرط بر تخت پادشاهی خواهد نشست که «در سرزمینی بیگانه پرورش یابد». یزدگرد پسرش را به حیره فرستاد و او در آن سرزمین در هنرهای سواری، تیراندازی و شکار و فلسفه و هنرهای ادبی آموزش کامل دید. چون از اتفاق بزرگان بر خسرو آگاهی یافت، با منذر رهسپار پایتخت شد و دعوی تاج و تخت پدر کرد. بزرگان و مهتران، از سیمای زیبای بهرام، سخنوری و وعده او که راههای رفته پدر پرهیز خواهد کرد، تکان خوردند. اما آنچه سرانجام کار را فیصله داد، نیروی بازوی بهرام بود. وی پیشنهاد داد که تاج را میان دو شیر گرسنه بنهند و هرکس که توانست آن را از میان دو شیر برباید، به پادشاهی برسد. خسرو وی را پیش انداخت و بهرام نیز پس از کشتن شیران، تاج را برداشت.
تبار و خانواده
گزارشهای تاریخی، یزدگرد یکم را فرزند «شاپور» ذکر کردهاند ولی مشخص نمیکنند که منظورشان شاپور دوم بوده یا شاپور سوم. به عقیدهٔ تئودور نولدکه، پدر یزدگرد، شاپور سوم بودهاست، اما بهدلیل اینکه طبری در جایی گزارش میدهد که یزدگرد پسر بهرام کرمانشاه، پسر شاپور دوّم بودهاست و در جایی دیگر بازگو میکند که برخی از ایرانیان وی را برادر بهرام کرمانشاه و پسر شاپور دوّم میخواندهاند، شاپور شهبازی چنین نتیجه گرفتهاست که اگر تاریخنویسان بهرام را پسر شاپور مینوشتهاند، این شاپور به باور آنها شاپور دوّم بودهاست، نه شاپور سوم.
در کارنامهٔ گردهمایی اُسقفان سلوکیه ـ تیسفون که در ۴۱۰ میلادی در دورهٔ پادشاهی خودِ یزدگرد یکم و با ستایش او آغاز شدهبود، وی «یزدگرد پسر شاپور» خوانده شدهاست که این اشاره هم ابهامآلود است. منابع اندکی، به اشتباه، او را پسر بهرام چهارم معرفی میکنند.
پسران یزدگرد یکم، شاپور، بهرام و نرسه بودند. برخی حتی آوردهاند که همسرش، شوشاندخت (سوسنه)، دختر راس جالوت و مادر بهرام و نرسه بود و یزدگرد به درخواست همسرش، یهودیان را در جی اسکان داد. فرای این ازدواج یزدگرد را افسانه میداند.
وضعیت دولت و جامعه ساسانیان در ابتدای سده پنجم
در سده چهارم، میتوان گفت که مسیحیت تبدیل به تهدیدی جدی برای کیش زرتشتی شده بود و پذیرش آن توسط ارمنیها باعث شده بود تا پیوند آنان با رسوم باستانیشان فراموش شود. ارمنستان و گرجستان با پذیرش مسیحیت، به امپراتوری روم شرقی نزدیکتر شده بودند. امپراتورهای روم، خودشان را رهبران تمامی مسیحیان دنیا میشمردند و به این ترتیب، مسیحیان شاهنشاهی ساسانی مورد ظن بودند. شاهان قدرتمند ساسانی همچون شاپور دوم به گسترش مسیحیت واکنش نشان داده و مسیحیان را مورد آزار و اذیت قرار داده بودند. شاپور دوم که شاهی قدرتمند بود، امنیت را در داخل شاهنشاهی و در مرزهای آن برقرار کرده بود و در کنترل قبایل بیابانگرد هم موفق بود. پس از او، سه شاه بر تخت شاهنشاهی نشستند که یکی پس از دیگری توسط اشراف و بزرگان خلع شده و به شکل خشونتآمیزی | فرخپی(زن شاپور ذوالکتاف)
فرخزاد پسر هرمز
فرخزاد پسر خسروپرویز
فردوسی
فرش آورد
فرشیدورد پسر ویسه
فرشیدورد پسر گشتاسب
فرشیدورد (مردی خسیس)(دوره بهرام گور)
فرطوس
فرعان(معمار طاق کسری)
فرغار
فرنگیس
فرود پسر سیاوش
فرود (پسر خسروپرویز)
فروهل
فرهاد (پهلوان دوره انوشیروان)
فریان
فریبرز (پسر کیکاووس)
فریبرز (ساسانی)
فریدون
فغانیش
فغستان
فور هندی
ق
قارن پسر کاوه
قارن پسر گشسپ
قارن پارسی
قالوس
قباد
قباد پسر کاوه
قحطان
قراخان
قلون(سردار تورانی افراسیاب)
قلون(قاتل بهرامچوبین)
قیدافه
قیدروش
قیطون
ک
کالو
کاکوی
کاموس کشانی
کاوه آهنگر
کبرد
کبروی
کتایون
کتماره
کرزم
کرسیون(گماشته ماهوی سوری)
کرم هفتواد
کشمگان(پسر فرخزاد)
کشواد
کلباد
کلبوی سوری
کندر
کوت
کوهیار
کهرم
کهیلا
کیآرش
کیانوش
کیدشاه هندوستان
کیپشین
کَیروی
کیخسرو
کیقباد (پهلوان دوره یزدگرد بهرام)
کیقباد
کیکاوس
کیومرث
گ
گراز (سردار دوره خسروپرویز)
گرازه
گرامی (پسر جاماسپ)
گردآفرید دختر گژدهم
گردوی
گردیه
گرزاسپ(گرزاسب)
گرزسپ
گرزم
گرستون(گماشته ماهوی سوری)
گرسیوز
گرشاسپ (پسر زو)
گرشاسپ (پهلوان)
گرگسار
گرگین میلاد
گرمایل
گرو
گروی زره
گژدهم
گستهم پسر نوذز
گستهم پسر گژدهم
گستهم (دایی خسروپرویز)
گستهم(پهلوان دوره یزدگرد بزهگر)
گستهم(پهلوان دوره بهرام گور)
گشتاسپ
گشسپ (پهلوان دوره یزدگرد بزهگر)
گشسپ (از بزرگان دوره انوشیروان)
گشسپ(پدر بهرام چوبین)
گلبوی سوری
گلشهر
گلگله
گلنار(معشوقه اردوان)
گلینوش
گو پسر جمهور
گودرز
گودرز اشکانی
گوشبستر
گهارگهانی
گیلوی طبری
گیو
گیوه
ل
لنبک
لواده
لهاک
لهراسب
م
ماخ
مالکه (دختر نوشه)
مامون
مانی
ماهآذر
ماهآفرید(مادر منوچهر شاه)
ماهآفرید(زن بهرام گور)
ماهوی سوری
ماهیار (پیرمرد)
ماهیار گوهرفروش
مای شاه هندوستان
محمد
محمود غزنوی
مردانشاه (پسر خسروپرویز)
مردوی
مریم (همسر خسرو پرویز)
مزدک
مسیح
مُشک(دختر آسیابان)
مشکناز (زن بهرام گور)
مقاتوره (مغاتوره)
منذر
منوچهر
منوچهر آرش(پهلوان دوره کیخسرو)
منوشان
منیژه
موشیل(یا موسیل)
مهآفرید
مهبود
مهراب کابلی
مهرآذر
مهر هرمزد
مهراس
مهران ستاد
مهران (دبیر هرمزد پسر انوشیروان)
مهران(هندی)
مهرایزدگشسپ
مهربرزین پسر خراد
مهربنداد
مهرپیروز پسر بهزاد
مهرک نوشزاد
مهرک (پرستار دربار)
مهرنوش پسر اسفندیار
مهرنوش(موبد)
مهرنوش (پرستار انوشیروان) یا مهرنوش پشمینهپوش
مهرهرمزد
میروی طبری
میرین
میلاد
ن
نار (زن بهرام گور)
نازباب (زن بهرام گور)
نامخواست
ناهید (کتایون)
نرسی(پسر بهرام سوم)
نرسی (برادر بهرام گور)
نرسی اشکانی
نریمان
نستاو
نستود(پسر خسروپرویز)
نستوه پسر گودرز
نستوه پسر مهران ستاد
نستیهن
نصر سامانی
نصرقتیب
نعمان
نوذر
نوش پسر اسفندیار
نوشآذر
نوشزاد (پسر انوشیروان)
نوشزاد
نوشه(دختر نرسی)
نَهل
نیاطوس
نیوزار (پسر گشتاسپ)
و
وستا
ویسه
ه
هجیر
هرمز یکم یا اورمزد پسر اردشیر،
هرمز دوم یا اورمزد پسر نرسی
هرمزد پسر یزدگرد
هرمزد پسر انوشیروان
هرمز شهریار
هرمز کدخدای ده
هرمزد خراد (پهلوان دوره انوشیروان)
هرمزد خراد (موبد) (موبد در دوره یزدگرد | ببرد.
شاپور دوم یک سیاست دینی بیرحمانه را پی گرفت. در طی دوران پادشاهی او، جمعآوری اوستا، متون مقدس زرتشتی، به اتمام رسید، بد دینها و از دین برگشتگان مجازات شدند و مسیحیان هم مورد آزاد و اذیت قرار گرفتند. آزار و اذیت مسیحیان واکنشی بود به مسیحیسازی امپراتور روم توسط کنستانتین بزرگ. شاپور دوم، همانند شاپور اول، با یهودیها با دوستی رفتار کرد، که در دوره او در آزادی نسبی زندگی میکردند و از امتیازات فراوانی هم برخوردار بودند. در هنگام مرگ شاپور، امپراتوری ایران از همیشه قویتر بود، با دشمنان شرقی در صلح و آرامش بود و ارمنستان هم تحت کنترل ایران قرار داشت.
دوره میانی (۳۷۹–۴۹۸)
از مرگ شاپور دوم تا نخستین تاجگذاری قباد اول، یک دوره عمدتاً همراه با صلح و آرامش بین ایران و روم برقرار بود (که در این هنگام به نام روم شرقی یا امپراتوری بیزانس شناخته میشد). تنها دو جنگ کوچک بین آنها درگرفت که اولی طی سالهای ۴۲۱ تا ۴۲۲ و دومی هم در سال ۴۴۰ بود. در تمام این دوره، سیاست دینی ساسانیان از یک پادشاه به پادشاه دیگر بهطور قابل توجهی تغییر میکرد. باوجود یک سری حاکمان ضعیف، سیستم اداری که در دوران شاپور دوم مقرر شده بود، پابرجا باقی ماند و امپراتوری به شکل رضایتبخشی عمل میکرد.
پس از اینکه شاپور دوم در سال ۳۷۹ از دنیا رفت، او یک امپراتوری قدرتمند را برای نابرادری خود اردشیر دوم (۳۷۹–۳۸۳ پسر هرمز دوم) و همینطور پسر خود شاپور سوم (۳۸۳–۳۸۸) برجا گذاشت، که هیچکدام از آنها استعداد نیای خود را نشان ندادند. اردشیر دوم که به عنوان نابرادری پادشاه رشد کرده بود، نتوانست جانشین خوبی برای برادر خود شود و شاپور سوم که یک شخصیت اندوهگین بود تا بتواند به چیزی برسد. بهرام چهارم (۳۸۸–۳۹۹) هرچند که مثل پدرش ناتوان نبود، نتوانست افتخار بزرگی برای شاهنشاهی کسب کند. در طی این دوره، ارمنستان طی یک موافقتنامهای بین ایران و روم تقسیم شد. ساسانیها حکمرانی خود بر ارمنستان بزرگ را بازیافتند و امپراتوری بیزانس یک بخش کوچک از ارمنستان غربی را در دست داشت.
یزدگرد اول (۳۹۹–۴۲۱)، پسر بهرام چهارم، اغلب با کنستانتین بزرگ، امپراتور روم مقایسه میشود. همانند او، هم به صورت فیزیکی و هم از نظر دیپلماسی قدرتمند بود. یزدگرد اول همانند همتای رومی خود، فرصتطلب بود. او مانند کنستانتین بزرگ، سیاست مصالحه دینی را در پیش گرفت و آزادی برای رشد اقلیتهای مذهبی را فراهم کرد. آزار و اذیت مسیحیان را متوقف کرد و حتی اشراف و موبدان که به آزار آنها میپرداختند را مجازات کرد. پادشاهی او یک دوره نسبتاً صلحآمیز بود. او صلحی پابرجا با رومیها برقرار کرد و حتی تئودئوس دوم (۴۰۸–۴۵۰) را هم تحت کفالت خود قبول کرد. او همچنین با یک شاهزاده یهودی ازدواج کرد که برای او پسری به نام نرسی به دنیا آورد.
جانشین یزدگرد اول، پسر او، بهرام پنجم (۴۲۱–۴۳۸) معروف به بهرام گور بود، یکی از شناختهشدهترین شاهان ساسانی که قهرمان بسیاری از افسانهها در ادبیات فارسی است. این افسانهها حتی پس از نابودی شاهنشاهی ساسانی توسط اعراب هم پایدار ماندند. بهرام پنجم، که عمدتاً با نام بهرام گور شناخته میشود، پس از مرگ ناگهانی یزدگرد اول (یا ترور او)، به رغم مخالفتهای اشراف و | بهرام باوندی یا بهرام بن شهریار یک شاهزاده باوندی و پسر شهریار چهارم بود. او دارای سه برادر به نامهای قارن، یزدگرد و علی بود.
منابع
اهالی ایران در سده ۱۲ (میلادی)
باوندیان
بدون سال تولد
درگذشتگان ۱۱۲۲ (میلادی) | هرمز دوم یا اورمزد پسر نرسی
هرمزد پسر یزدگرد
هرمزد پسر انوشیروان
هرمز شهریار
هرمز کدخدای ده
هرمزد خراد (پهلوان دوره انوشیروان)
هرمزد خراد (موبد) (موبد در دوره یزدگرد شهریار)
هزاران(پدر نامخواست)
هشیار
هفتواد
همای دختر گشتاسپ
همای چهرآزاد
همای (موبد)
هَمْدانگُشسپ
هوشنگ
هومان
هیشوی
ی
یاوه
یانُس
یزدگرد بزهگر(یزدگرد یکم)
یزدگرد پسر بهرام گور(یزدگرد دوم)
یزدگرد دبیر (دوره انوشیروان)
یلان سینه
منابع
فهرستهای شاهنامه
پهلوانان ایرانی شاهنامه
شخصیتهای شاهنامه
فهرستهای افراد تاریخی
فهرستهای اسطورهها
شاهنامه
زنان شاهنامه
شاهنامهشناسی
شاهنامه
شاهنامهپژوهان | پذیرفت و به او اجازهٔ تأسیس یک آتشکده در چانگ آن داده شد. بعد از مرگ پیروز پسر وی نرسی نوه یزدگرد سوم به طخارستان رفت و مدتی در استرداد ملک کوشید، ولی مأیوس شد و به چین بازگشت و همانند پدر در غربت درگذشت.
دنبالهٔ فرزندان یزدگرد در چین به صورت خاندانی سلطنتی و سرداران نظامی و با احترام از سوی امپراتوران این کشور پذیرفته شدند. ایشان آتشکدههای چندی را در این کشور برپا داشتند. ساسانیان در کنار جامعهای از ایرانیان کوچنده به چین — تا زمان تحلیل رفتن در مردمان این کشور — سالها زیستند. یکی دیگر از پسران یزدگرد به نام بهرام — که در نوشتههای چینی به نام آلوئوهان خوانده شده — نیز کوششی نافرجام برای شکست تازیان در پیش گرفت. کوششهای او سبب سرایش سرودهٔ پهلوی برآمدن بهرام ورجاوند در میان ایرانیان گردید. این بهرام هم در ۷۱۰ میلادی درگذشت. پسر بهرام خسرو — در منابع چینی جولوئو — با ترکان هم پیمان شد و به ایران تاخت، ولی او نیز نتوانست کاری از پیش ببرد. خسرو واپسین کس از فرزندان یزدگرد بود که کوشید بر تاج و تخت نیاکان دست یابد.
در میان دودمانهای ایرانیای که پس از اسلام در ایران به قدرت رسیدند، امیر شجاع بویه ادعا داشت که از تبار یزدگرد سوم است.
جستارهای وابسته
مرگ یزدگرد سوم
مرگ یزدگرد
مرگ یزدگرد (فیلم)
یادداشتها
پانویس
منابع
بلاذری، احمد بن یحیی بن جابر. فتوحالبلدان. ترجمهٔ محمد توکل، نشر نقره، ۱۳۴۷
دریایی، تورج، شاهنشاهی ساسانی، برگردان مرتضی ثاقبفر، نشر ققنوس.
راوندی، مرتضی. تاریخ اجتماعی ایران. جلد دوم. چاپ سوم. تهران: انتشارات امیر کبیر، ۲۵۳۶
زرینکوب، عبدالحسین. تاریخ ایران بعد از اسلام. انتشارات امیر کبیر، چاپ یازدهم، ۱۳۸۶
فرای، ریچارد ن. عصر زرین فرهنگ ایران، ترجمهٔ مسعود رجبنیا، چاپ چهارم. انتشارات سروش، ۱۳۸۸
معطوفی، اسدالله. تاریخ چهار هزار ساله ارتش ایران، جلد اول. تهران: نشر ایمان، ۱۳۸۲
مقدسی، مطهر بن طاهر. البدء و التاریخ، جلد اول. ترجمهٔ محمد رضا شفیعی کدکنی، نشر آگه، چاپ اول، ۱۳۷۴
یعقوبی، احمد بن اسحاق. تاریخ یعقوبی، جلد اول. ترجمهٔ محمد ابراهیم آیتی، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ نهم، ۱۳۸۲
محمدی ملایری، محمد. تاریخ و فرهنگ ایران. جلد اول. تهران: انتشارات توس، ۱۳۷۹. شابک: ۷-۵۲۷-۳۱۵-۹۶۴
پیوند به بیرون
دریافت کتاب «یزدگرد سوم شهریار ساسانی» به صورت فایل متنی
انجمن زرتشتیان استکهلم، فرجام پوران یزدگرد
دانشنامه ایرانیکا - مدخل شهربانو
}}
افراد در حمله اعراب به ایران
اهالی ایران در سده ۷ (میلادی)
پادشاهان ایرانی کشتهشده
پادشاهان ساسانی شاهنامه
حکمرانان خاورمیانه در سده ۷ (میلادی)
حمله اعراب به ایران
درگذشتگان ۶۵۱ (میلادی)
زادگان ۶۲۴ (میلادی)
شاهنشاهان سده ۷ (میلادی) ساسانی
شخصیتهای شاهنامه
فرمانروایان کودک در قرون وسطی |
a3d91f76-ce95-4eca-af3f-e3f51ec9b1ae | شاهنشاهی ساسانی | یزدگرد اول (۳۹۹–۴۲۱)، پسر بهرام چهارم، اغلب با کنستانتین اول، امپراتور روم مقایسه میشود. همانند او، هم به صورت فیزیکی و هم از نظر دیپلماسی قدرتمند بود. یزدگرد اول همانند همتای رومی خود، فرصتطلب بود. او مانند کنستانتین بزرگ، سیاست مصالحه دینی را در پیش گرفت و آزادی برای رشد اقلیتهای مذهبی را فراهم کرد. آزار و اذیت مسیحیان را متوقف کرد و حتی اشراف و موبدان که به آزار آنها میپرداختند را مجازات کرد. پادشاهی او یک دوره نسبتاً صلحآمیز بود. او صلحی پابرجا با رومیها برقرار کرد و حتی تئودئوس دوم (۴۰۸–۴۵۰) را هم تحت کفالت خود قبول کرد. او همچنین با یک شاهزاده یهودی ازدواج کرد که برای او پسری به نام نرسی به دنیا آورد. | صلحی که کنستانتین با رومی ها برپا کرد چه کسی را تحت تاثیر خود قرار داد؟ | false | {
"answer_start": [
487
],
"text": [
"تئودئوس"
]
} | زن کنستانتین بود. در سال ۳۱۰، کنستانتین پدرزنش را در مأموریتی به آرل (در فرانسه) اعزام کرد، جایی که ماکسیمیان اعلام کرد که کنستانتین مردهاست. سپس خود را امپراتور اعلام کرد. پاسخ آن چیزی نبود که او امیدوار بود، و او به مارسی گریخت، اما کنستانتین ارتش خود را به آنجا برد، و ماکسیمیان دستگیر شد و اجازه داده شد، یا به او دستور داده شد که خودکشی کند. کنستانتین سپس اتحاد خود را با برادر زنش ماکسنتیوس قطع کرد و به لیسینیوس پیوست که قرار بود با خواهر کنستانتین، کنستانتیا ازدواج کند.
پیتر لیتهارت اشاره میکند که کنستانتین زندگی خود را در ارتش گذراند و اغلب با رومیان دیگر که اتفاقاً اعضای خانواده بزرگ او نیز بودند میجنگید. تا زمانی که زندگی کنستانتین به پایان رسید، «او مسئول مرگ پدرزنش ماکسیمیان، برادر زنش ماکسنتیوس، شوهر خواهرش لیسینیوس و پسرشان که خواهرزاده کنستانتین بهشمار میآمد به نام لیسینیوس دوم و همسر دومش فاوستا و پسر خود کنستانتین از همسر اولش، به نام کریسپوس و چند تن دیگر از خویشاوندان دیگرش بود.
جنگ داخلی
در سال ۳۱۰، سلامت جسمانی گالریوس (امپراتور روم از ۳۰۵ تا ۳۱۱) رو به زوال بود و قدرت او از ضعیف شده بود. پس از مرگ او در سال ۳۱۱، سرزمینهای بالکان به سرعت توسط لیسینیوس (آگوستوس از ۳۰۸ تا ۳۲۴) اشغال شد، در حالی که ماکسنتیوس (امپراتور روم غربی از ۳۰۶ تا ۳۱۲) آسیای صغیر پرجمعیت و مرفه را برای خود به دست آورد تا به داراییهای خود در ایتالیا بیافزاید.
در بهار ۳۱۲، کنستانتین تصمیم گرفت که باید با خودِ ماکسنتیوس جنگ کند دیوید ام. پاتر میگوید پژوهشگران نمیدانند چه کسی به چه کسی نزدیک شد، اما لیسینیوس و کنستانتین به توافقی رسیدند که به نظر میرسد شامل حمایت نظامی متقابل علیه ماکسنتیوس است. در حالی که لیسینیوس برخی از نیروهای ماکسنتیوس را در شمال ایتالیا اشغال کرده بود، کنستانتین ارتشی متشکل از ۴۰۰۰۰ سرباز جمع کرد و از کوههای آلپ عبور کرد و به سمت روم رفت. به گفته پیتر لیتهارت، کنستانتین با نیروهای ماکسنتیوس در شوش، تورین و ورونا ملاقات کرد، جایی که او هر بار پیروز میشد. به گفته تیموتی بارنز، فرماندار پرایتوری، روریکیوس پومپیانوس، ارشدترین ژنرال ماکسنتیوس، در ورونا کشته شد. «در ماه اکتبر، کنستانتین در نزدیکی رم، در تیبر، نزدیک پل میلویو، اردو زده بود.»
اسقف یوسیبوس قیصریه (حدود ۲۶۳–۳۳۹ م)، مورخ، اظهار میدارد که کنستانتین با ارتش خود در حال حرکت به طرف رم بود (یوسیبوس مکان واقعی رویداد را مشخص نمیکند، اما به وضوح در اردوگاه رم نیست)، وقتی او به آسمان نگاه کرد. نگاهش به خورشید در هنگام غروب میافتد و صلیبی از نور همراه با آن کلمات یونانی «شما با این علامت پیروز خواهید شد» را بر روی آن میبیند. ابتدا کنستانتین معنای ظهور را نمیدانست، اما شب بعد، در خواب دید که مسیح به او توضیح میدهد که باید از علامت صلیب علیه دشمنان خود استفاده کند.
لاکتانتیوس، (نویسنده اولیه مسیحی (حدود ۲۴۰ - حدود ۳۲۰)) نوشتهاست که کنستانتین شب قبل از نبرد خوابی دید که به او گفته شد کای-رو (نماد مسیح) را روی سپر سربازانش بگذارد. با این حال یوسیبوس قیصریه هیچ اشارهای به چنین بینشی نمیکند. یوسیبوس نبرد | اسقفنشین رم حمایت جامعه مسیحی از خود را تقویت کرد.
حکومت ماکسنتیوس با این وجود ناامن بود. حمایت اولیه از او در پی افزایش نرخ مالیات و رکود تجارت از بین رفت. شورش در رُم و کارتاژ شروع شد و دومیتیوس الکساندر (معاون امپراتور در آفریقا) توانست برای مدت کوتاهی اقتدار خود را در آفریقا دوباره به دست آورد. تا سال ۳۱۲، ماکسنتیوس مردی بود که به سختی تحمل میشد، کسی که فعالانه مورد حمایت قرار نمیگرفت؛ حتی در میان ایتالیاییهای مسیحی. در تابستان ۳۱۱، در حالی که لیسینیوس به امور شرق مشغول بود، ماکسنتیوس علیه کنستانتین بسیج شد و به او اعلان جنگ داد و قول داد که انتقام «قتل» پدرش را بگیرد. برای جلوگیری از اتحاد ماکسنتیوس با لیسینیوس علیه کنستانتین، او در زمستان ۳۱۱–۳۱۲ با لیسینیوس متحد شد و به او پیشنهاد ازدواج با خواهر خود کنستانتیا را داد. ماکسیمینوس که توافق کنستانتین با لیسینیوس را توهین به اقتدار خود دانست، سفیری را به رُم فرستاد و در ازای حمایت نظامی پذیرفت که لیسینیوس را به رسمیت بشناسد. به گفته یوسبیوس، از این پس سفر بین منطقه ای در امپراتوری روم غیرممکن شد و در همه جا تجمع نظامی وجود داشت و «جایی وجود نداشت که مردم هر روز انتظار شروع جنگ و خصومت را نداشته باشند».
مشاوران و ژنرالهای کنستانتین در مورد خطر یک حملهٔ پیشگیرانه به ماکسنتیوس هشدار دادند. او همه این احتیاطها را نادیده گرفت و در اوایل بهار ۳۱۲، از کوههای آلپ کوتیوس با یک چهارم ارتش خود، نیرویی حدود ۴۰۰۰۰ نفر عبور کرد. اولین شهری که ارتش او با آن روبرو شد، سوسا، پیمونت (در ایتالیا)، یک شهر به شدت مستحکم بود که دروازههای خود را به روی او بسته بود. کنستانتین به افراد خود دستور داد که دروازههای آن را آتش بزنند و از دیوارهای آن بالا بروند. او به سرعت شهر را گرفت. کنستانتین به سربازان خود دستور داد که شهر را غارت نکنند و به سمت شمال ایتالیا پیشروی را ادامه دادند.
در نزدیکی غرب شهر مهم «آگوستا تائورینوروم» (امروزه تورین، ایتالیا)، کنستانتین با تعداد پرشماری از سواره نظام ماکسنتیوسی که به شدت مسلح بودند، روبرو شد. در نبرد بعدی در تورین، ارتش کنستانتین سواره نظام ماکسنتیوس را محاصره کرده و با قرار گرفتن سواره نظام در کنار آنها و توسط ضربههای چماقهای سر آهنی سربازانش، آنها را از اسب پیاده کردند. ارتش کنستانتین در این نبرد پیروز شد. تورین از پناه دادن به نیروهای عقبنشینی ماکسنتیوس خودداری کرد و در عوض دروازههای خود را به روی کنستانتین باز کرد. شهرهای دیگر شمال دشت ایتالیا برای پیروزی کنستانتین پیامهای تبریک فرستادند. او به میلان رفت و در آنجا با دروازههای باز و با شادی مردم روبرو شد. کنستانتین تا اواسط تابستان ۳۱۲ در میلان به ارتش خود استراحت داد، در این زمان خود به شهر نزدیک، برشا رفت.
ارتش شهر برشا به راحتی پراکنده شد، و کنستانتین به سرعت به سمت ورونا پیشروی کرد که یک نیروی بزرگ ماکسنتیوسی در آنجا اردو زده بود. روریکیوس پومپیانوس، ژنرال نیروهای ورونایی و بخشدار پرایتوری ماکسنتیوس، در موقعیت دفاعی قوی قرار داشت زیرا شهر از سه طرف توسط رود آدیجه محاصره شده بود. کنستانتین نیروی کوچکی را به | بر شواهد اندکی به عنوان تفسیری از اعدامها تکیه دارد و فقط منابع متأخر و نامعتبر به رابطهٔ بین کریسپوس و فائوستا اشاره میکنند.
اگرچه کنستانتین وارثان بلافصل خود را «سزار» مینامید و به وارث بلافصل خود شخصیتی موروثی داد که با حکومت چهارسالاری بیگانه بود: سزارهای کنستانتین باید به امید صعود به امپراتوری پرورش داده و نگهداری میشدند و کاملاً تابع آگوستوس خود بودند. تا زمانی که او زنده بود. آدریان گلدزورثی حدس میزند که توضیح دیگر برای اعدام کریسپوس، تمایل کنستانتین به تسلط قوی بر وارثان احتمالیاش بود، این موضوع — و تمایل فائوستا برای ارث بردن پسرانش به جای برادر ارشد ناتنیشان — دلیل کافی برای کشتن کریسپوس بود؛ با این حال، اعدام بعدی فائوستا احتمالاً به عنوان گوشزد به فرزندانش بود که کنستانتین «در کشتن بستگان خود در زمانی که احساس کند، لازم است» تردید نخواهد کرد.
لشکرکشیهای بعدی
کنستانتین قسطنطنیه را پایتخت و اقامتگاه دائمی خود میدانست و بخش زیادی از عمر خود را در آنجا سپری کرد. در سال ۳۲۸ ساخت و ساز بر روی پل کنستانتین در سوسیداوا، (امروزه تیسمانا در رومانی) به امید تسخیر مجدد داکیه (استان روم) تکمیل شد، این استانی بود که در زمان اورلیان رها شده بود. در اواخر زمستان ۳۳۲، کنستانتین با سارماتها علیه گوتها (نواحی بالکان و اطراف رود دانوب) لشکرکشی کرد. طبق گزارشها، وضع آب و هوا و کمبود غذا موجب تسلیم گوتها به روم شد. در سال ۳۳۴، پس از اینکه عوام سارماتی رهبران خود را سرنگون کردند، کنستانتین یک لشکرکشی را علیه این قبیله رهبری کرد. او در جنگ پیروز شد و کنترل خود را بر منطقه سارماتها (امروزه جنوب روسیه و اوکراین) گسترش داد. کنستانتین برخی از تبعیدیان سارماتی را به عنوان کشاورز در نواحی ایلیاتی و رومی اسکان داد و بقیه را به ارتش به کار واداشت. مرز جدید در داکیه در امتداد دیوار کنستانتین بود که توسط کاستروم (اردوگاه نظامی رومی) جدید پشتیبانی میشد. کنستانتین در سال ۳۳۶ عنوان داسیکوس ماکسیموس به معنی پیروز بزرگ داسیان را دریافت کرد.
کنستانتین در آخرین سالهای زندگی خود برنامههایی برای لشکرکشی به شاهنشاهی ساسانی ترتیب داد. در نامهای به شاه ساسانی، شاپور دوم کنستانتین حمایت خود را از اتباع مسیحی ایران ابراز کرده بود و شاپور را ترغیب کرده بود که با آنها به خوبی رفتار کند. نامه بدون تاریخ است. در پاسخ به حملات مرزی، کنستانتین، در سال ۳۳۵ پسرش کنستانتیوس دوم را برای محافظت از مرزهای شرقی فرستاد. در سال ۳۳۶، «شاهزاده نرسه» به ارمنستان (پادشاهی مسیحی از سال ۳۰۱) حمله کرد و یک دست نشاندهٔ ایرانی، خسرو سوم ارمنستان را بر تخت نشاند. سپس کنستانتین تصمیم گرفت تا علیه امپراتوری ساسانی لشکرکشی کند. او با جنگ به عنوان یک جنگ صلیبی مسیحی برخورد کرد و از اسقفها خواست تا ارتش را همراهی کنند و خیمهای به شکل کلیسا برای همراهی او در همه جا راهاندازی کرد. کنستانتین قصد داشت در رود اردن قبل از رسیدن به مرز امپراتوری ساسانی غسل تعمید کند. دیپلماتهای ایرانی در زمستان ۳۳۶–۳۳۷ به قسطنطنیه آمدند و به دنبال صلح بودند، اما کنستانتین آنها را رد کرد. با این حال، زمانی که کنستانتین در بهار ۳۳۷ بیمار شد، این لشکرکشی لغو شد.
بیماری | اسقفهای روم در زمان کنستانتین کبیر () رابطه کنستانتین یکم با چهار پاپ یا اسقف رم در دوران سلطنت او جزء مهمی از تاریخ پاپ و بهطور کلی تاریخ کلیسای کاتولیک است.
افسانه مربوط به پیروزی کنستانتین یکم در نبرد پل میلوین (۳۱۲) به دید او از نماد مسیحی کای-رو (☧) و متن به صورت نشانهای در آسمان و بازتولید این نماد بر روی سپرهای سربازانش مربوط میشود. سال بعد کنستانتین و لیسینیوس با فرمان میلان مدارا با مسیحیت را اعلام کردند و در سال ۳۲۵ کنستانتین تشکیل جلسه داد و ریاست نخستین شورای سراسری مسیحیت یا شورای نخست نیقیه را بر عهده گرفت. با این حال، هیچیک از اینها بهطور خاص به پاپها که حتی در شورا شرکت نکردند، ارتباطی ندارد. در واقع، اولین اسقف روم که همزمان با نام «پاپ» (πάππας یا pappas) از او یاد میشود، دامازوس (۳۶۶–۳۸۴) است. علاوه بر این، بین سالهای ۳۲۴ و ۳۳۰، کنستانتین کبیر، قسطنطنیه را به عنوان پایتخت جدید امپراتوری ساخت و - بدون عذرخواهی از جامعه مسیحی رومی - خانوادههای کلیدی رومی را جابجا کرد و بسیاری از آثار مسیحی را به کلیساهای جدید نقل مکان داد.
هدیه کنستانتین، جعلی قرن هشتمی که برای افزایش اعتبار و اقتدار پاپها مورد استفاده قرار میگیرد، پاپ را در روایت کنستانتین کبیر و مسیحیت مرکز قرار میدهد. افسانه هدیه کنستانتین ادعا میکند که کنستانتین تاج خود را به سیلوستر یکم (۳۱۴–۳۳۵) تقدیم کرد و حتی سیلوستر کنستانتین را غسل تعمید داد. در حقیقت، کنستانتین (در نزدیکی مرگش در ماه مه ۳۳۷) توسط اوسبیوس نیکومدیا تعمید یافت، که برخلاف پاپ، اسقف آریانیسم قسطنطنیه بود. سیلوستر توسط پاپ مارک (۳۳۶) و ژولیوس یکم (۳۳۷–۳۵۲) در طول زندگی کنستانتین جانشین شد.
جستارهای وابسته
سیاستهای مذهبی کنستانتین کبیر
منابع
تاریخ پاپ
کنستانتین کبیر و مسیحیت | فرقههای مردمان دیگر را جذب کنند نه اینکه برای ریشهکن کردن آن تلاش کنند، جان تی. کخ خاطرنشان میکند: «این ذهنیت در هسته نبوغ یکسانسازی فرهنگی قرار داشت که امپراتوری روم را ممکن کرد» یکی از راههایی که روم مردمان گوناگون را در درون امپراتوری خود جای دادند، حمایت از میراث مذهبی آنها و ساختن معابد برای خدایان محلی بود که الهیات آنها را در همان سلسله مراتب دین روم قرار میداد. در کتیبههای سراسر امپراتوری پرستش خدایان محلی و رومی در کنار یکدیگر، از جمله تقدیمهایی که رومیها به خدایان محلی انجام دادهاند، ثبت شدهاست.
امپراتور کنستانتین و مسیحیت
کنستانتیوس کلوروس و پسرش کنستانتین بزرگ هر دو از اعضای فرقه سول اینویکتوس بودند.
کنستانتین بزرگ که برای کنترل امپراتوری غرب میجنگید، این تصور را داشت که اگر زیر علامت صلیب بجنگد، در یک نبرد مهم پیروز خواهد شد. او خواست که سپر سربازانش را با صلیب علامتگذاری کنند و آنها را به جنگ فرستاد. هنگامی که آنها پیروز شدند، کنستانتین از حامیان جدی مسیحیت شد. کنستانتین به عنوان امپراتور جدید از جنگ داخلی بیرون آمد. در سال ۳۱۳، او اعلام کرد که هر فردی در پیروی از دینی که خود انتخاب میکند آزاد است. در زمان کنستانتین، مسیحیت به دین غالب تبدیل شد.
کنستانتین با پذیرفتن مسیحیت، که ماهیت توحیدی داشت، این تصور را مطرح کرد که خدای یگانه و مشروع او را به عنوان تنها مدعی برای تاج و تخت انتخاب کردهاست. این ایده جدا از پیامدهای سیاسی قابل توجهی، نشانگر تغییر مهمی در رابطه بین امپراتورها و الوهیت بود. در دوره ای که مدعیان متعددی برای تاج و تخت امپراتوری وجود داشت، این فلسفه، مدعیان رقیب را نامشروع و اقتدار کنستانتین را تضمین کرد.
در حالی که آیینها و سنتهای بومی باقی مانده بودند، کنستانتین هم از نظر مالی و هم از نظر معنوی از مسیحیان حمایت میکرد. کنستانتین به عنوان حامی عالی آنها، به مسیحیان کمک مالی برای ساختن کلیساها و به دست آوردن املاک اعطا کرد، اموال مصادره شده را بازگرداند، مسیحیان را به مناصب عالیرتبه رساند و روحانیون مسیحی را از مالیات معاف کرد. در حمایت معنوی، موقعیت او به عنوان رئیس کلیسا و همچنین امپراتوری کمک کرد که توسط فرمانهایی که میدهد وحدت اعتقادی مسیحی را ترویج کند.
در جریان آزار و اذیت مسیحیان در زمان دیوکلتیان (۳۰۲–۳۰۶ پس از میلاد)، امپراتور علاوه بر دستگیری، به روحانیون مسیحی دستور داده بود که متون مقدس خود را تحویل دهند. برخی از جمله اسقفها برای جلوگیری از زندان و مجازات این کار را کرده بودند. اختلافات در میان جوامع مسیحی افزایش یافته بود و یک گروه به رهبری اسقف دوناتوس قاطعانه معتقد بودند که این اسقفها اکنون آلوده شدهاند. اسقفها از کنستانتین درخواست کردند که به عنوان میانجی در این مشکل عمل کند. پس از این همه جنگ داخلی، کنستانتین مصمم بود که اتحاد را در سرتاسر امپراتوری روم القا کند و دستور داد سیاست «ببخش و فراموش کن» اجرا شود. اسقف دوناتوس نپذیرفت و پیروانش در شمال آفریقا ساکن شدند. با صدور این فرمان، کنستانتین عملاً رئیس رسمی کلیسا شد. سپس در سال ۳۲۴ پس از میلاد، کنستانتین لیسینیوس را شکست داد و تنها امپراتور شد. در آن موقعیت، او اساساً | آزار و اذیت پاگانها در اواخر امپراتوری روم آن دسته از اقدامهای نابردباری، تبعیض، ظلم و خشونت مذهبی بودند که منجر به جایگزینی تدریجی ادیان چندخداپرستی، اعم از بومی و خارجی، با مسیحیت در قلمروهای امپراتوری شد.
زمینه
اصطلاح پاگانیسم (روستایی) برای اشاره به ادیان سنتی یونانیها و رومیها یا تصورهای مذهبی پیروان چندخداپرستی که در تقابل با ایدههای مذهبی مسیحیت و یهودیت هستند استفاده میشود. پس از قرن چهارم میلادی این ادیان در واقع بیش از همه در روستاهای حومه شهر (پاگی) زنده مانده بودند اما این واژه هنوز در تاریخ ادیان به کار میرود. پاگانها در اصل، مردمی بودند که با زندگی در پاگی (به معنی روستا)، به حفظ سبک زندگی روستایی و همچنین عدم تماس با دگرگونیهای فرهنگی و سیاسی دولت تمایل داشتند. pāgus و pagānus حدود ۳۷۰ میلادی وارد فرهنگ لغت مسیحیان شد. این اصطلاح بعدها برای توصیف همه ادیان غیر مسیحی از جمله یهودیت و اسلام به کار رفت: بنابراین معنای «غیر مسیحی» را به خود گرفت، به مانند اصطلاح بربرها که به غیر رومی اشاره میکرد.
امپراتوری روم پس از دودمان سورانی در اوایل قرن سوم شاهد فروپاشی مشروعیت سلسلهای بود. در پایان قرن سوم، امپراتورها آزمایشهایی را برای ایجاد مشروعیت از طریق مدل «یک خدا، یک امپراتور» آغاز کردند. به نظر میرسد کنستانتین بزرگ در پی تثبیت مشروعیت خود از راههای توحیدی بودهاست. هلیوگابال، کلودیوس گوتیکوس و اورلیان همگی ادعا داشتند که سول اینویکتوس «خدای واحد» آنها است. مشرکان سنتی رومی باید سعی کرده باشند کنستانتین را به سمت آپولون بکشانند، اما او میدانست که ادامه دادن به پانتئون سنتی راه را برای حمله به مشروعیتش بازمیگذارد. انتخاب سول امیدوار کننده به نظر میرسید، اما قبلاً در سه نوبت امتحان شده بود و شکست خورده بود. انتخاب دیگر مسیحیت بود که در زمان کنستانتین بزرگ یک فرقه نسبتاً کوچک باقی ماند، اگرچه کماهمیت نبود و پیروانی در سراسر امپراتوری داشت و صلح و صلح طلبی را تبلیغ میکرد. مسیحیت به عنوان یک دکترین و با ایجاد یک انقلاب در دین رومی، به او اجازه میداد تا جامعه را به عنوان بنیانگذار جدید روم بازسازی کند، به نوکیشان وفادار به دکترین خود پاداش دهد و رقبای بالقوه پاگانیسم خود را راحت تر شناسایی کند. همچنین، به او اجازه میداد تا جمعیت رزمی و بیقرار را آرام کند و انرژی آنها را به جای جنگ به سمت عبادت هدایت کند. همه اینها دلایلی برای حمایت از مسیحیت بود، اما مهمتر از همه، این یک عقیده توحیدی بود که تمام قدرتهای یک خدا را تحت فرمان کنستانتین قرار میداد.
مسیحیت تا زمانی که یک پدیده اقلیت باقی مانده بود، خود را به عنوان یک دین مدارا معرفی میکرد که چهار چوب ویژه خود را داشت، اما میپذیرفت که دیگران ممکن است ایمان متفاوتی داشته باشند. کمکم مسیحیت حوزههای قدرت را اشغال کرد (ابتدا با حمایت کنستانتین بزرگ و پسرش کنستانتیوس دوم)، سپس با فرمان تسالونیکی توسط تئودئوس یکم که مسیحیت در سال ۳۸۰ به دین رسمی امپراتوری تبدیل شد.
در ابتدا مسیحیت عمدتاً با رویههای فعلی یهودیت در آن زمان رقابت میکرد، اما به سرعت شروع به رقابت با دین رومی، یونانی و دین مصری که در آن زمان در مدیترانه غالب | را در زمره جادو قرار نداد، بنابراین، کنستانتین به هاروسپکس (فالبینان از روی احشای حیوان) اجازه داد تا مراسم خود را در ملاءعام انجام دهند. به گفته کالوس، او هنوز آن را «خرافات» مینامد.
دوناتیسم
پس از آزار و شکنجه دیوکلسینی (آزار مسیحیان اولیه)، بسیاری از کسانی که با مقامات همکاری کرده بودند، میخواستند به موقعیتهای خود در کلیسا بازگردند. مورین تیلی، رئیس انجمن پاتریتیک آمریکای شمالی، میگوید که واکنشهای متفاوت به این «بازگشت» در میان مسیحیان شمال آفریقا تا ۳۰۵ میلادی آشکار شده بود.
به گفته تیلی، بسیاری از مسیحیان شمال آفریقا سنت دیرینه ای در «رویکرد فیزیکالیستی به دین» داشتند. متون مقدس برای آنها صرفاً کتاب نبود، بلکه کلام خدا به شکل فیزیکی بود. آنها تحویل انجیل و تحویل یک نفر برای شهادت را «دو روی یک سکه» میدانستند. در طول آزار و شکنجه بزرگ، «وقتی سربازان رومی تماس گرفتند، برخی از مقامات [کاتولیک] کتب مقدس، ظروف، و سایر کالاهای کلیسا را به جای خطر مجازات قانونی» برای چند اشیاء تحویل دادند. این همکارها به معاملهگران معروف شدند. این اصطلاح در ابتدا به معنای کسی بود که یک شیء فیزیکی را تحویل میدهد، اما به معنای " مسیحیان آفریقای شمالی که سختگیران معروف به دوناتیستها بودند، همچنان از دولت روم خشمگین بودند وبه دلیل نیاز به خلوص کلیسایی، حاضر نشدند سخنرانان را به سمتهای رهبری کلیسا بازگردانند. این رد به نوادگان محدثان نیز کشیده شد.
کاتولیکها میخواستند تخته سنگ را پاک کنند و با دولت جدید سازگار شوند. همچنین دیدگاههای متفاوتی دربارهٔ غسل تعمید و برخی اعمال دیگر وجود داشت، اما آلن کامرون میگوید دوناتیسم یک بدعت واقعی با تفاوت در آموزههای مهم نبود، در عوض، این یک انشقاق بر سر تفاوت در اعمال بود.
در سال ۳۱۱، اسقف کارتاژ، منسوریوس، درگذشت. قرار بود دوازده اسقف منطقه جمع شوند و جانشینی را انتخاب کنند، اما در عوض، دوناتیستها و کاتولیکها، هر کدام یکی از خود را انتخاب کردند و هیچکدام نامزد دیگری را نپذیرفتند. سخت گیران ماژورینوس را انتخاب کردند که دوناتوس جانشین او شد و نام جنبش را به آن داد.
دوناتیستها از کنستانتین درخواست کردند تا تصمیم بگیرد که اسقف واقعی کارتاژ چه کسی باشد. مسیحیان انتظار داشتند که کنستانتین داور همه اختلافات مذهبی باشد. این به سادگی بخشی از کار امپراتور بود. هارولد ای. دریک میگوید که «از زمان سلسله جویان، زمانی که دیوکلتیان امپراتوری را بهعنوان امپراتوری صریحاً مبتنی بر حمایت الهی تأسیس کرد، فقدان اجماع در مورد مسائل مذهبی چیز کوچکی نبود». کنستانتین قبلاً شورایی در رم به رهبری پاپ میلتیادس تعیین کرده بوددر سال ۳۱۳ برای رسیدگی به موضوع دوناتیسم، و در سال ۳۱۴، او همچنین یک کمیسیون استیناف را منصوب کرد که در آرل تشکیل جلسه داد تا مشخص شود که چه کسی باید اسقف قانونی باشد. کمیسیون به نفع اسقف کاتولیک نتیجه گرفت. دوناتیستها یافتههای کمیسیون را رد کردند و از سازش خودداری کردند.
بنابراین، تیلی میگوید: «وظیفه امپراتوری و مذهبی کنستانتین شد» تحمیل پذیرش. کنستانتین با سرکوب متوسط تا شدید پاسخ داد. اولین داستانهای شهید دوناتیست مربوط به سالهای ۳۱۷ تا ۳۲۱ است. حفظ صلح بین بهشت و زمین. تیلی نشان میدهد که این پاسخی بود از سوی دولت به نیاز به نظم عمومی و همچنین پاسخی | اورلیوس والریوس والنس (درگذشتهٔ ۳۱۷) برای مدت کوتاهی (از اواخر ۳۱۶ تا یکم مارس ۳۱۷) به طور مشترک با لیسینیوس امپراتور روم بود.
زندگینامه
والریوس والنس تا پیش از نشستن بر تخت امپراتوری دوک خط مرزی در داسیا بود. هنگامی که لیسینیوس در نبرد سیبالی (از نخستین جنگهای داخلی بین لیسینیوس و کنستانتین) در ۸ اکتبر ۳۱۴ یا ۳۱۶ از کنستانتین شکست خورد به ادیرنه گریخت. او در آنجا با کمک والنس موفق شد تا لشکری را فراهم آورد و لیسینیوس او را در اوایل دسامبر ۳۱۶ به امپراتوری مشترک با خود برگزید.
لیسینیوس در نبرد کامپوس آردینسیس بار دیگر از کنستانتین شکست خورد و در یکم مارس ۳۱۷ تسلیم او شد. لیسینیوس پس از این شکست کنستانتین را بهعنوان امپراتور ارشد به رسمیت شناخت. بین دو امپراتور پیمان صلحی برقرار شد و لیسینیوس پس از آن والنس را از قدرت خلع و اعدام نمود.
منابع
امپراتوران روم
امپراتوران روم مقتول
امپراتوران رومی اعدامشده
امپراتوران رومی سده ۴ (میلادی)
اهالی روم باستان
درگذشتگان ۳۱۷ (میلادی)
شاهان مقتول سده ۴ (میلادی) | به رم فرستاد تا ماکسنتیوس را سرنگون سازد. اما بیشتر سربازان سپاه او پیشتر تحت فرمان ماکسیمیان قرار داشتند و با پشت کردن به سوروس به ماکسیمیان و پسرش پیوستند. سوروس به راونا گریخت اما ماکسیمیان آنجا را محاصره کرد. راونا استحکامات قدرتمندی داشت و ماکسیمیان با پیشنهاد شرایطی توانست سوروس را از آنجا خارج کرده و به عنوان گروگان همراه با نگهبانانی به ویلایی در جنوب رم بفرستد. پس از این اتفاق گالریوس خود در ۳۰۷ علیه ماکسنتیوس لشکرکشی کرد اما باز در فتح رم ناکام ماند و همراه با سپاهیانش به سمت شمال عقبنشینی نمود. ماکسنتیوس پس از دفع این حمله فرمان به قتل سوروس داد و او کمی بعد اعدام شد.
ماکسیمیان سپس در همان سال به منظور اتحاد با کنستانتین، پسر کنستانتیوس کلوروس که در ژوئیهٔ ۳۰۶ درگذشته بود به گل رفت، دختر کوچکش فاوستا را به همسری او درآورد و خود کنستانتین را نیز به آگوستوس ارتقاء مقام داد. ماکسیمیان سپس در ۳۰۸ به رم بازگشت و سعی کرد تا پسرش ماکسنتیوس را از قدرت برکنار سازد اما در این کار موفق نبود. سربازان به ماکسنتیوس وفادار ماندند و ماکسیمیان با خواری مجبور به ترک ایتالیا شد.
در ۱۱ نوامبر ۳۰۸، گالریوس برای پایان بخشیدن به این بیثباتی سیاسی از دیوکلتیان و ماکسیمیان خواست تا در جلسهٔ شورای عمومیای که در شهر نظامی کارنونتوم در دانوب علیا برگزار میشد شرکت نمایند. در طی این جلسه ماکسیمیان مجبور شد تا دوباره از قدرت کنارهگیری نموده و کنستانتین نیز از آگوستوس به سزار تنزل مقام یافت. این شورا سپس لیسینیوس، از همراهان وفادار به گالریوس را به امپراتوری مناطق غربی برگزید. ماکسیمیان پس از این کنارهگیری در اوایل ۳۰۹ به دربار کنستانتین در گل رفت. در این زمان آنجا تنها جایی بود که هنوز او را میپذیرفتند.
قیام علیه کنستانتین و مرگ
ماکسیمیان در ۳۱۰ و هنگامی که کنستانتین برای نبرد با ژرمنها در راین به سر میبرد علیه او قیام نمود و برای سومین بار خود را امپراتور خواند. کنستانتین با آگاهی یافتن از موضوع بهسرعت همراه با لشگریانش به گل بازگشت. ماکسیمیان که از سرعت عمل او غافلگیر شده بود نتوانست در برابر کنستانتین مقاومت نماید و به سمت جنوب به ماسیا (مارسی امروزی در فرانسه) گریخت. کنستانتین شهر را به محاصرهٔ خود درآورد و آنها را مجبور کرد تا ماکسیمیان را تسلیم نمایند.
ماکسیمیان دستگیر و از تمام القابش خلع گردید و کمی بعد در ژوئیهٔ ۳۱۰ خود را حلقآویز کرد.
پانویس
منابع
امپراتوران روم ایزدانگاشته
امپراتوران روم
امپراتوران رومی سده ۳ (میلادی)
امپراتوران رومی سده ۴ (میلادی)
درگذشتگان ۳۱۰ (میلادی)
درگذشتگان با خودکشی
دودمان کنستانتینی
رومیان باستان خودکشیکرده
زادگان ۲۵۰ (میلادی)
زادگان سده ۳ (میلادی)
کنسولهای امپراتوری روم
مردهای خودکشیکرده
نفرین محو یادبود | و برای همیشه به قسطنطنیه بازگشت. در روز دوشنبه ۴ نوامبر ۳۲۸، آیینهای جدیدی برای وقف شهر به عنوان «پایتخت» جدید امپراتوری روم انجام شد. در میان حاضران فیلسوف نوافلاطونی سوپاتر و پونتیفکس ماکسیموس (روحانی اعظم دین رومی) نیز بودند. کنستانتین در یادبود مجسمه ای از الهه بخت توخه و ستونی که به نام ستون کنستانتین شهرت دارد، ساخته بود که بر روی آن مجسمه طلایی آپولو را با چهره کنستانتین به سمت خورشید قرار داد. لیتهارت میگوید: «قسطنطنیه به تازگی تأسیس شدهاست، اما عمداً گذشته روم را از نظر مذهبی و همچنین سیاسی تداعی میکرد. در ۱۱ مه ۳۳۰، وقف شهر با جشن سنت موسیوس و ضرب مدالها و سکههای یادبود برگزار شد. تا سال ۳۲۵، کنستانتین «به پرداخت افتخارات عمومی خود به خورشید» بر روی سکههایی که او را بهطور مشترک با «سول اینویکتوس» نشان میداد، ادامه میداد، در حالی که سکههای بعد از آن تصویر سول جای خود را به لاباروم (نمادی مسیحی) داد.
گرچه در این زمان کنستانتین آشکارا از مسیحیت حمایت میکرد، اما شهر هنوز هم برای فرقههای پیگنیسم جا داشت: زیارتگاههایی برای کاستور و پولوکس و توخه وجود داشت. هانس اولریش ویمر میگوید دلیل خوبی وجود دارد که باور کنیم که هنوز معابد اجدادی هلیوس، آرتمیس و آفرودیته در قسطنطنیه نیز به کار خود ادامه میدادند. آکروپولیس (معماری) با معابد پیگنیسم باستانی اش به حال خود رها شده بودند.
چندین محقق نشان میدهند که در پایتخت جدید قسطنطنیه، کنستانتین مطمئن شد که معابد پیگنیسم جدیدی در حال ساخت نیستند و همچنین اجازه قربانی خون را نمیداد. با این حال، به گفته مورخ فرانسوی ژیلبر داگرون، زمان سلطنت کنستانتین بهطور کلی ساخت معبد پایان پیدا نکرد. او هم اجازه ساخت و هم سفارش معبد را در مناطق خارج از قسطنطنیه داد. ترومبلی میگوید وقف معابد جدید در اسناد تاریخی و باستانشناسی تا پایان قرن چهارم به اثبات رسیدهاست. کنستانتین بسیاری از جایگاههای مقدس پیگنها را غارت کرد، اما به گفته هانس اولریش ویمر، انگیزه این غارت بیشتر از تمایل به از بین بردن پیگنیسم ناشی از میل به تأمین سرمایه جدیدش برای ساخت «تندیسهای ابهتآمیز» برای پایتخت جدید بود. نوئل لنسکی میگوید که «قسطنطنیه به معنای واقعی کلمه مملو از مجسمههایی بود که به قول ژروم با «برهزدایی مجازی» در هر شهر در شرق امپراتوری روم جمع شده بودند.» رامسی مک مولن عقیده دارد که کنستانتین این کار را به عنوان یک عمل ضد پیگنیسمی انجام داد. برخلاف مک مولن، ویمر میگوید که لبیانیوس، وقایعنگار معاصر کنستانتین، در بخشی از «در دفاع از معابد» خود مینویسد که کنستانتین معابد را غارت کرد تا گنجینههای آنها را برای ساختن قسطنطنیه به دست آورد، نه به دلیل اینکه ضد پیگنیسم بود. به گفته ویمر، کنستانتین برخی از جایگاههای مقدس پیگنها، از جمله آسکلپیون (معبد شفابخش) در ایگائه را ویران کرد.
از یک امپراتور به امپراتور بعدی، مراسم خصوصی و مخفیانه دائماً در معرض خطر قرار گرفتن در دسته جادو و جادوگری بود. با این حال، فرمان کنستانتین علیه فال، فال را در زمره جادو قرار نداد، بنابراین، کنستانتین به هاروسپکس (فالبینان از روی احشای حیوان) اجازه داد تا مراسم خود را در ملاءعام انجام دهند. به گفته کالوس، او هنوز آن را |
e2034074-40a1-4c19-b138-baf14c0fdb84 | شاهنشاهی ساسانی | یزدگرد اول (۳۹۹–۴۲۱)، پسر بهرام چهارم، اغلب با کنستانتین اول، امپراتور روم مقایسه میشود. همانند او، هم به صورت فیزیکی و هم از نظر دیپلماسی قدرتمند بود. یزدگرد اول همانند همتای رومی خود، فرصتطلب بود. او مانند کنستانتین بزرگ، سیاست مصالحه دینی را در پیش گرفت و آزادی برای رشد اقلیتهای مذهبی را فراهم کرد. آزار و اذیت مسیحیان را متوقف کرد و حتی اشراف و موبدان که به آزار آنها میپرداختند را مجازات کرد. پادشاهی او یک دوره نسبتاً صلحآمیز بود. او صلحی پابرجا با رومیها برقرار کرد و حتی تئودئوس دوم (۴۰۸–۴۵۰) را هم تحت کفالت خود قبول کرد. او همچنین با یک شاهزاده یهودی ازدواج کرد که برای او پسری به نام نرسی به دنیا آورد. | کدام ویژگی یزد گرد اول همانند همتای رومی خود بود؟ | false | {
"answer_start": [
187
],
"text": [
"فرصتطلب"
]
} | بیابان و هوای آن خشک سالم است و مانند شهرهای کوهستانی فراخ نعمت است و روستایی دارد که محصولش ارزان است. بیشتر بناهای آن دراز شکل است و از گل ساخته شده. در آنجا شهری است استوار که قلعهای با دو دروازه آهنین دارد: یکی به نام ایزد «باب ایزد» و دیگری در مسجد «بابالمسجد» که نزدیک مسجد جامع است. این جامع در ربض قرار دارد و آبهای آن از قنات تأمین میشود…»در بعضی از منابع بنای اولیه برخی از شهرهای این استان چون اردکان را به ساسانیان میبد را به سلیمان، یزد را به ضحاک و اسکندر مقدونی و ابرکوه را به ابراهیم نسبت دادهاند. این بیانگر قدمت و دیرینگی پیشینه تاریخی و فرهنگی سرزمین و مردم این دیار است. مجموعه آثار باستانی پراکنده موجود در این استان نیز به سهم خود گویای این پیشینه تاریخی است. آثاری چون دست افزارهای سنگی بهدست آمده از درههای شیرکوه، نگارههای روی تخت سنگ کوه ارنان، تکه سفالهای منقوش نارین قلعه میبد – متعلق به دوره عیلامی، غارهای استان و آثار معماری و شهرسازی باستانی و… نشان میدهد مدنیت یزد، در چهار کانون باستانی (مهریز و خویدک)، (یزد)، (رستاق و میبد) و (اردکان) متمرکز بود. پژوهشگران این منطقه را که در مسیر شاهراههای باستانی (ری – کرمان) و (پارس – خراسان) قرار داشت، جزء سرزمینهای دوردست مادها شمردهاند.
احمد بن حسین بن علی کاتب یزدی، مینویسد: «هنگامی که عدهای از بزرگان ایران در ری علیه اسکندر مقدونی به مخالفت پرداختند، اسکندر آنان را دستگیر کرد و خواست که همراه خود به استخر فارس ببرد، چون به ناحیهٔ یزد رسید، زندانیان را در چاهی محبوس کرد و آن محل را کِثَه (به یونانی یعنی زندان) نامید. پس از اینکه اسکندر یزد را ترک گفت، نگهبانان به کمک زندانیان به آبادانی و عمران یزد همت گماشتند».
برخی از جغرافینگاران، تاریخ ساخت یزد را به یزدگرد اول، ساسانی نسبت میدهند که وجه تسمیهٔ یزد در ارتباط با نام وی و واژه «یزش» به معنی ستایش و نیایش در زبان فارسی میانه است.
بهرام گور نیز در هنگام حرکت خود به سوی خراسان چون به ولایت کثه (یزد) رسید، بیماری وی اندکی بهبود یافت و این سرزمین مبارک داشت و دستور داد در آنجا شهری بسازند و چون به نام یزدان میساخت آن را «یزدان گرد» نام نهاد.
چون بهرام گور درگذشت یزدگرد به پادشاهی رسید. وی دو پسر داشت به نام شاه فیروز و شاه بلاس. بعد از مدتی یزدگرد، یزد را به دو فرزندش بخشید و آن دو شهر را بین خود تقسیم کردند. شاه فیروز دو دِه در ولایت یزد ساخت، یکی «فیروز آباد مجومرد» و دیگری «فیروز آباد میبد».
زمانی که انوشیروان به حکومت رسید، یزد را به دختر خود «مهرنگار» بخشید و وی را از مدائن به یزد فرستاد و در آنجا ساختمانهای زیادی ساخت.
در هشت فرسنگی یزد دهی ساخت و آن را «مهرگرد» نام گذاشت و اکنون آن قریه را «مهریجرد» میگویند. همچنین در کنار میبد دهی ساخت و آن را «مهرجرد» نام نهاد و برادر وی «شاه هرمز» در جنب مهریجرد دهی ساخت و آن را «هرمیز» نام گذاشت که اکنون به «خورمیز» شهرت دارد.
پس از انوشیروان، خسروپرویز به پادشاهی رسید. وی ولایت یزد را | نگهداری راههای کشور از زمان مغولان مورد توجه قرار گرفت و حفاظت راهها را اغلب به امرا و بزرگان واگذار میکردند. در اوایل قرن هشتم هر دو جنبه، یعنی گسترش شبکه راههای منتهی به یزد و هم امنیت آن حاصل شد و این دو از مواردی بود که نقش به سزایی در توسعه بازرگانی یزد و در نهایت شکوفایی اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی این ایالت داشت.
حاکمان آل مظفر
اهمیت راهداری، امنیت و گسترش راهها در گذشته به اندازهای بود که خاندان مظفر از راهداری یزد و میبد به پادشاهی رسیدند. امیر مظفر، بزرگ این خاندان، از نوادگان غیاث الدین خراسانی بود، که در دربار ایلخان مغول وارد خدمت شد و به حکومت میبد رسید. پس از مرگ او، پسرش امیر مبارز الدین محمد در اوایل حکومت ابوسعید بهادرخان (۷۱۶–۷۳۶ ه.ق) ایلخان مغول به حکومت میبد و راهداری یزد انتخاب شد. در سال ۷۱۸ ه. ق، حاجی شاه بن یوسف، اتابک یزد را در نبردی شکست داد و به حکومت اتابکان یزد پایان داد، و از سوی ابوسعید بهادرخان، به حکومت یزد نیز رسید.
مبارزالدین محمد، پس از درگذشت ابوسعید بهادرخان، دم از استقلال زد و بر کرمان، شیراز و قلمرو حکومت ملوک شبانکاره در جنوب ایران چیره شد و در سال ۷۲۳ ه.ق حکومت آل مظفر را تشکیل داد. حکومت آل مظفر، نقطه عطفی در تاریخ یزد به حساب میآید، چرا که برای نخستین بار این خطه در طی حیات دیرینهاش سلسلهای را در درون خود پرورانید که بیش از نیم قرن مقدرات صفحات جنوبی ایران را در دست داشت. آل مظفر، میبد را پایگاه اصلی خود قرار دادند و از اینجا به نواحی دیگر (کرمان، فارس، اصفهان و تبریز) چنگ انداختند، لذا یزد از نظر سیاسی و اقتصادی به چنان اعتبار و اهمیتی دست یافت که در هیچ عصری از تاریخ خود بدان منزلت نرسیده بود. اوج شکوفایی و عظمت فرهنگی یزد نیز مربوط به همین زمان است. در هیچ جای ایران به اندازه یزد دارالتعلیم به وجود نیامد، به گونهای که یزد به «دارالعلم» ملقب شد. در مدارس، مساجد، دارالسیادهها و خانقاهها علوم مختلف رایج زمان تدریس میشد. ویژگی دیگر دوران آل مظفر، رونق تصوف در یزد است.
دوره تیموریان
در سال ۷۹۵ ه.ق امیر تیمور در یورش سه ساله خود، طومار دولت مظفری را درنوردید و یزد را به یکی از عمال خود سپرد. بعد از مراجعت تیمور به ماوراءالنهر گروهی از همدلی مردم نسبت به آل مظفر سوء استفاده کرده، به رهبری حاجی آبدار، یزد را، از تصرف حاکم تیمور بیرون آوردند و سپس سلطان محمد پسر ابوسعید طبسی، یزد را به چنگ آورد و استقلال آن را اعلام کرد. حاکمان تیموری، اصفهان، نایین و اردستان برای اعاده نظم به یزد لشکر کشیدند، اما شکست خوردند. به ناچار پیر محمد بن عمر شیخ بن تیمور، حاکم فارس، با سپاهی فراوان رهسپار یزد شد و به امر تیمور، حاکم سیستان هم همراهی و مساعدت کرد و از هر سو یزد را در محاصره گرفتند و در نهایت یزد را گشودند. کاشی کاریهای مسجد جامع و میدان امیر چخماق و مسجد امیر چخماق، مصلای عتیق از آثار این دوران است. مدارس و کتابخانههای متعددی چون، مدرسه و کتابخانه قطبیه |
پیشینه تاریخی شهر یزد
یزد اولین شهر خشتی و دومین شهر تاریخی جهان بعد از شهر ونیز ایتالیاست. استان یزد از سرزمینهای کهن و تاریخی ایران زمین است.
ابن حوقل در کتاب «ایران فی صورة الارض» دربارهٔ یزد مینویسد: «از مهمترین شهرهای ولایت اصطخر از سوی خراسان «کثه» است و آن حومه یزد و ابرقویه میباشد... اما کثه که حومه یزد است شهری است در کنار بیابان و هوای آن خشک سالم است و مانند شهرهای کوهستانی فراخ نعمت است و روستایی دارد که محصولش ارزان است. بیشتر بناهای آن دراز شکل است و از گل ساخته شده. در آنجا شهری است استوار که قلعهای با دو دروازه آهنین دارد: یکی به نام ایزد(باب ایزد) و دیگری در مسجد(بابالمسجد) که نزدیک مسجد جامع است. این جامع در ربض قرار دارد و آبهای آن ازقنات تأمین میشود...»
در بعضی از منابع بنای اولیه برخی از شهرهای این استان چون (میبد) را به سلیمان پیغمبر، (یزد) را به ضحاک و اسکندر مقدونی و (ابر کوه) را به ابراهیم پیغمبر نسبت دادهاند. این بیانگر قدمت و دیرینگی پیشینیه تاریخی و فرهنگی سرزمین و مردم این دیار است. مجموعه آثار باستانی پراکنده موجود در این استان نیز به سهم خود گویای این پیشینه تاریخی است. آثاری چون دست افزارهای سنگی بدست آمده از درههای شیر کوه، نگارههای روی تخت سنگ کوه ارنان، تکه سفالهای منقوش نارین قلعه میبد – متعلق به دوره ایلامی، غارهای استان و آثار معماری و شهرسازی باستانی و... نشان میدهد مدنیت یزد، در چهار کانون باستانی (مهریز و فهرج)، (یزد)، (رستاق و میبد) و (اردکان) متمرکز بود. پژوهشگران این منطقه را که در مسیر شاهراههای باستانی (ری – کرمان) و (پارس – خراسان) قرار داشت، جزء سرزمینهای دوردست مادها شمردهاند
احمد بن حسین بن علی کاتب یزدی، مینویسد : «هنگامی که عدهای از بزرگان ایران در ری علیه اسکندر مقدونی به مخالفت پرداختند، اسکندر آنان را دستگیر کرد و خواست که همراه خود به استخر فارس ببرد، چون به ناحیهٔ یزد رسید، زندانیان را درچاهی محبوس کرد و آن محل را کِثَه (به یونانی یعنی زندان) نامید. پس از اینکه اسکندر یزد را ترک گفت، نگهبانان به کمک زندانیان به آبادانی و عمران یزد همت گماشتند»
برخی از جغرافی نگاران، تاریخ ساخت یزد را به یزدگرد اول، ساسانی نسبت میدهند که وجه تسمیه¬ی یزد در ارتباط با نام وی و واژه-ی «یزش» به معنی ستایش و نیایش در زبان فارسی میانه است. بهرام گور نیز در هنگام حرکت خود به سویخراسان چون به ولایت کثه (یزد) رسید، بیماری وی اندکی بهبود یافت و این سرزمین مبارک داشت و دستور داد در آنجا شهری بسازند و چون به نام یزدان میساخت آن را «یزدان گرد» نام نهاد.
چونبهرام گور درگذشت یزدگرد به پادشاهی رسید. وی دو پسر داشت به نام شاه فیروز و شاه بلاس. بعد از مدتی یزدگرد، یزد را به دو فرزندش بخشید و آن دو شهر را بین خود تقسیم کردند. شاه فیروز دو ده در ولایت یزد ساخت، یکی «فیروز آباد مجو مرد» و دیگری «فیروز آباد میبد».
زمانی که انوشیروان به حکومت رسید، یزد را به دختر خود «مهرنگار» بخشید و وی را از مداین به یزد فرستاد و در آنجا ساختمانهای زیادی ساخت.
در | ویژگیهای هنر رومی رو به افزونی نهاد و نسبت به هنر یونانی پیشی گرفت بهطوریکه در قرن سوم پیش از میلاد، نمونه برداری و تقلید از آثار هنری یونان به پایان میرسید و هنر رومی بر هنر هلنی که به بنبست رسیده بود و هنری اشرافی محسوب میشد، تفوق حاصل کرد. این هنر (رومی) با رشد و نمو و توسعه چشمگیر به احراز مقام پیکر تراشی عصر کلاسیک یونان دست یافت. روم که از ابرقدرتهای شگفتانگیز دنیای باستان بود بعد از مرگ امپراتور تئودئوس کبیر به دو کشور پهناور تقسیم شد. اواخر دوران امپراتوری روم غربی به علت پایگاه طبقاتی سرداران از پایینترین صفوف و جایگزینی آنها بر اشرافیت هنر ویژگیهای کلاسیک خود را از دست داد و خصلتهای مردمی و شهری به خود گرفت و هنر یونان را از میان به در بُرد. آثار هنری روم به علت اوضاع اقتصادی، اجتماعی و حاکمیت سیاسی، بر خلاف آثار هنری یونان که بنابر شرائط اقتصادی، اجتماعی، یادبودی و فاقد حماسه و دراماتیک با خصلتها و ویژگیهای تشریفاتی و انفرادی بود، شکلی حماسی، تاریخنگاری و دراماتیک به خود گرفت.
موسیقی رومی
بعد از یونان امپراتوری بزرگ روم آغاز گردید که پنج قرن به طول انجامید. حیات فرهنگی رومیها در ابتدا تحت تأثیر و نفوذ یونانیان بود و در همه زمینهها از آنان بهره میگرفت به خصوص موسیقی که از اهمیت فراوانی برخوردار بود. آنها تعلیمات موسیقی را از یونانیان فرا گرفتند. (حتی تعلیم موسیقی به عهده یونانیان بود) به این طریق موسیقی و سازهای موسیقی یونان در روم رواج پیدا کرد و به دنبال آن موسیقیدانان رومی به وجود آمدند. از کارهای مهمی که توسط آنها صورت میگرفت اجرای مراسم مذهبی و جشنهای درباری بود. البته موسیقی بیشتر در میهمانیها و جشنها به کار میرفت تا در مراسم مذهبی. قدمت موسیقی در روم به ۳۰۰۰ سال پیش از میلاد میرسد. در این کشور افراد فقیر به نوازندگی و خوانندگی بهطور سیار پرداختند و اولین خنیاگران دورهگرد به وجود آمدند. بهطوریکه با سفر از شهری به شهر دیگر و با اجرای نمایشهای خیابانی، نوازندگی، خوانندگی و شعبده بازی موجب سرگرمی مردم میشدند که بعدها با اقتباس از آنها اپرا شکل گرفت. وقتی که مسیحیت در روم استوار گردید در آنجا عناصری از ملوپه (آوازی موزون که دکلااسیون را همراهی میکند) یونانی و لاتین با تلاوت آیات عبری (Pslamedic نوعی شعر خوانی آوازگونه) در هم آمیخت. آواز کلیسایی مسیحی در نتیجه اختلاط موسیقی کنیسهها (از راه کلیسای سوریه) که سرشار از ظرافتهای تزیینی بود با موسیقی همو فونیک یونانی که گرایشی به خواندن اشعار داستانی داشت پدیدار گشت. هماکنون میتوان تأثیر نغمات و کلام یونانی را در اروپای غربی مشاهده نمود. بهطوریکه در امپروپریا که متشکل از آیین نماز و نیایش بود و در روزهای بخصوصی اجرا میشد وقتی یک گروه به لاتین آواز میخواند دسته مقابل جواب آنها را به یونانی میداد و نواهای آنها از رنگ و بوی یونانی برخوردار بود. حتی رسالات و اناجیل اربعه که در مسهای آیینی پاپ در کلیسای سن پیتر توسط راهبان اجرا میگردید اول به زبان لاتین سپس به زبان یونانی خوانده میشد. اکنون نیز قطعه شعر آللویا که در دیر بارکینگ باقیماندهاست متناوب به زبان یونانی و لاتین | هندوانه لیمویی نام یک گونه از سرده هندوانه است.
منابع
خربزه
کدوواران
میوهها از خاستگاه آفریقا | گیرهماهیسانان نام یک راسته از فراراستهُ خاربالگان است.
منابع
گیرهماهیسانان | رددندران درختی نام یک گونه از سرده خرزه هندی است.
منابع
پیوند به بیرون
خرزه هندی
گیاگان جنوبشرق ایالات متحده آمریکا
گیاگان شمالشرق ایالات متحده آمریکا | خزه جویبار برفی نام یک گونه از رده رده دماسبی است.
منابع
گیاگان اسکاتلند | کرم بابیت نام یک گونه از رده پرتاران است.
منابع
پیوند به بیرون
بازبینی گمر زیستشناسی
پرتاران
جانوران توصیفشده در ۱۷۸۸ (میلادی)
جانوران اقیانوس هند | خلوت (به ) رمانی از نویسنده فرانسوی پل کنستان است که در سال ۱۹۹۸ منتشر شدو جایزه گنکور را دریافت کرد.
ترجمهٔ فارسی
فاطمه ولیانی این رمان را به فارسی ترجمه کردهاست.
منابع
رمانهای فرانسوی ۱۹۹۸ (میلادی)
کتابهای انتشارات گلیمر
کتابهای انتشارات هرمس |
f99358f8-669e-432e-85c5-b52635ec55c6 | شاهنشاهی ساسانی | قباد اول (۴۸۸–۵۳۱) پادشاهی نیرومند و اصلاحگر بود. قباد اول از فرقهای که توسط مزدک، فرزند «بامداد» بنیان نهاده شده بود حمایت کرد. مزدک خواستار آن بود که ثروتمند باید ثروت و همسران خود را با فقرا تقسیم کند. نیت قباد ظاهراً این بود که با اتخاذ کردن آموزههای مزدک، نفوذ و تأثیر بزرگان و آریستوکراسی رو به رشد را در هم بشکند. این اصلاحات باعث شد تا او مخلوع و در «قلعه فراموشی» در شوش به زندان افکنده شود، و برادر کوچکتر او جاماسپ (زاماسپ) در سال ۴۹۶ به قدرت رسید. قباد اول، با این حال، در سال ۴۹۸ گریخت و پادشاه هونهای سفید به او پناه داد. | کدام پادشاه به قباد اول بعد از فرار پناه داد؟ | false | {
"answer_start": [
511
],
"text": [
"هونهای سفید"
]
} | زرتشتی اصلی وفادار بود، همان چیزی که قباد اول با تغییر جهت و سرپیچی از آن باعث شده بود تخت و آزادی خود را در ازای آن از دست بدهد. پادشاهی او خیلی زود به اتمام رسید؛ قباد اول، به عنوان رهبر ارتش بزرگی که پادشاه هپتالیان به او داده بود، به پایتخت برگشت. جاماست از تخت سلطنت کنارهگیری کرد و تخت را به برادرش داد. پس از روی کار آمدن مجدد قباد اول، هیچ ذکر دیگری از جاماسپ به میان نیامده است، اما باور رایج بر این است که برادرش با او رفتار مساعدی داشتهاست.
دومین دوره شکوفایی (۴۹۸–۶۲۲)
دوره دوم شکوفایی عصر ساسانی پس از دومین تاجگذاری قباد اول شروع میشود. قباد اول با پشتیبانی هپتالیان، یک لشگرکشی علیه رومیها آغاز کرد. در سال ۵۰۲، او ارزروم در ارمنستان را گرفت، اما خیلی زود آن را از دست داد. در سال ۵۰۳، آمِد در دجله را گرفت. در سال ۵۰۴، هونهای غربی از طرف قفقاز به طرف ارمنستان هجوم بردند که نتیجه آن یک آتشبس موقت شد، آمیدا مجدداً تحت کنترل روم درآمد و معاهده صلح هم در سال ۵۰۶ درگرفت. قباد در سال ۵۲۱/۵۲ کنترل لازستان را از دست داد، که حکمرانان آن از آن پس به رومیها وفادار بودند؛ در سال ۵۲۴/۵۲۵ تلاش مشابهی هم از طرف ایبریاییها درگرفت که باعث درگرفتن جنگی بین ایران و روم شد.
در سال ۵۲۷، رومیها نصیبین را مورد تاخت و تاز قرار دادند که دفع شد و تلاشهای رومیها برای تقویت کردن مواضع خود در نزدیکی مرز دو کشور هم خنثی شد. در سال ۵۳۰، قباد لشکری تحت فرماندهی پیروز مهرانی را برای حمله به دارا، شهر مرزی مهم رومی ارسال کرد. این ارتش به مصاف سردار رومی، بلیساریوس رفت، و هرچند از نظر تعداد بیشتر بودند، در جنگ دارا شکست خورد. در همان سال، ارتش دومی از ایران تحت کنترل مهر-مهرو در Satala توسط نیروهای رومی تحت کنترل Sittas و Dorotheus شکست خورد، اما در سال ۵۳۱، ارتشی از ایران که دستهای از لخمیها به فرماندهی المنذر سوم هم آن را همراهی میکردند، بلیساریوس را در نبرد کالینیکوم شکست دادند، و در سال ۵۳۲، معاهده صلح ابدی منعقد شد. هر چند که قباد نمیتوانست خودش را از زیر یوغ هپتالیان خلاص کند، موفق شد نظم را در مرزهای داخلی برقرار کند و در برابر روم شرقی نیز بهطور کلی با موفقیت جنگید. چندین شهر را هم به وجود آورد که برخی از آنها نام خود را از روی نام قباد گرفتهاند، و همینطور قباد شروع به سامان دادن به مالیاتها و اداره داخلی کشور کرد.
پس از قباد اول، فرزند او، خسرو اول، که به او «خسرو انوشیروان» یا «انوشهروان» (به معنی دارنده روح جاویدان) و «کسرا/کسری» که لقب پادشاهان ساسانی (در عربی به معنی پادشاه پادشاهان و صاحب شوکت بسیار) است هم میگویند، بر ایران فرمان راند (۵۳۱–۵۷۹). او مشهورترین و نامدارترین شاه ساسانی است. خسرو اول برای اصلاحاتش در بدنه حکومتی سالخورده ساسانیان شهرت دارد. او یک سیستم معقول برای مالیاتگیری معرفی کرد که بر طبق بررسی مالکان زمیندار بود، که از دوره پدرش شروع شده بود. او سعی کرد از هر جهت رفاه و درآمد شاهنشاهیاش را بهبود دهد. اربابان | گشنسپداد از اشراف ساسانی، و در دورهٔ شاهنشاهی بلاش و قباد یکم، کنارنگ بود.
زندگینامه
نام او نخستین بار در سال ۴۸۴ نوشته شده است و گفته شده که او از پشتیبانان بلاش بوده است. پس از نشستن بلاش به تخت شاهی، گشنسپداد خواستار اعدام کردن قباد یکم که برادر بلاش بود، بدست اشراف ساسانی میشود. ولی اشراف ساسانی او را نمیکشند و به جای آن قباد را زندانی میکنند، که قباد بعدها از زندان گریخته و به آسیای مرکزی و دربار خشنواز شاه هپتالیان پناه میبرد. در ۴۸۸ قباد با یاری هپتالیان به ایران برمیگردد و دیگر اشراف ساسانی، که زرمهر و آذرگندبد (از خویشان گشنسپداد) هم در میان آنها بودند، به او میپیوندند. قباد سپس تیسپون را تصرف و تاج و تخت شاهنشاهی ساسانی را پس گرفته و گشنسپداد را به دار میآویزد. پس از گشنسپداد، آذرگندبد کنارنگ میشود.
منابع
اعدامشدگان بدست شاهنشاهی ساسانی
اهالی ایران در سده ۵ (میلادی)
درگذشتگان ۴۸۸ (میلادی)
درگذشتگان دهه ۴۹۰ (میلادی)
زادگان سده ۵ (میلادی)
فرماندهان بلاش
فرماندهان ساسانی
کنارنگ
نظامیان اعدامشده | برادرش جاماسب به شاهی رسید. ولی قباد از زندان گریخت و به کسانی که پیشتر گروگان گرفته بودندش یعنی هپتالیان، پناه برد. قباد یکم در آنجا با یکی از دختران پادشاه هپتالی ازدواج کرد و او ارتشی را برای بازپسگیری تاج و تخت قباد، در اختیارش گذارد.
ساسانیان تا سال ۴۹۶ که قباد یکم از پادشاهی برکنار و ناگزیر شد دوباره به سرزمین هپتالیان برود، باجگزار هپتالیان ماند. جاماسب دو سال بر تخت پادشاهی نشست تا این که قباد در رأس ارتش ۳۰٬۰۰۰ نفری بازگشت و تاجوتخت خود را پس گرفت. او از ۴۹۸ تا زمان مرگش در ۵۳۱، هنگامی که پسرش خسرو یکم به جایش بر تخت نشست، پادشاهی کرد.
به گفتهٔ عرفان شهید، تاکتیک هپتالیها در کندن خندق در این جنگ، بعدها از سوی ایرانیان در نبردشان برابر روم یعنی نبرد تانریس (۵۲۸) با کامیابی بهکارگیری شد. از تاکتیک ایرانیان نیز متعاقباً بیزانسیها در نبرد دارا (۵۳۰) و حتی مسلمانان در جنگ خندق بهره گرفتند.
منابع
۴۸۴ (میلادی)
آسیا در ۴۸۴ (میلادی)
پیروز یکم
جنگهای پارسها-هپتالها
درگیریها در ۴۸۴ (میلادی)
درگیریهای دهه ۴۸۰ (میلادی)
نبردهای باستان
نبردهای شاهنشاهی ساسانی
نبردهای هپتالیان | سرکوب کرد. با این حال، ارمنیها، عمدتاً مسیحی باقی ماندند. در سالهای بعدی سلطنت او، او مجدداً با کیداریان وارد نزاع شد تا اینکه در سال ۴۵۷ از دنیا رفت. هرمز سوم (۴۵۷–۴۵۹) فرزند جوانتر یزدگرد دوم، به تخت شاهنشاهی نشست. در طی دوران کوتاه شاهی او، او مرتباً با برادر بزرگتر خود پیروز اول جنگید، که پیروز از حمایت اشرافزادگان هم برخوردار بود، و همینطور در باختر هم با هپتالیان جنگید. او در سال ۴۵۹ توسط برادرش پیروز کشته شد.
در ابتدای قرن پنجم، هپتالیان (هونهای سفید)، به همراه دیگر گروههای بیابانگرد به ایران حمله کردند. در ابتدا، بهرام پنجم و یزدگرد دوم شکستهای قاطعانهای بر آنها وارد کردند و آنها را به سوی شرق راندند. هونها در انتهای قرن پنجم برگشتند و پیروز (۴۵۷–۴۸۴) را در سال ۴۸۳ شکست دادند. به دنبال این پیروزی، هونها به مدت دو سال به بخشهای شرقی ایران حمله میکردند و آنجا را مورد تاخت و تاز و تاراج قرار میدادند. آنها تا چند سال پس از آن، خراجهای سنگینی دریافت میکردند.
این حملات بیثباتی و هرج و مرج را برای شاهنشاهی به دنبال داشت. پیروز اول مجدداً سعی کرد تا هپتالیان را بیرون براند، اما در راه هرات، او و ارتشش توسط هونها در صحرا به دام افتادند. پیروز اول کشته شد و ارتش او معدوم شد. پس از این پیروزی، هپتالیان تا شهر هرات پیش رفتند، و امپراتوری را در هرج و مرج و بینظمی قرار دادند. در نهایت، یک اشرافزاده ایرانی از خاندان کهن کارن، به نام زرمهر (یا سوخرا) تا حدودی نظم را برقرار کرد. او بلاش، یکی از برادران پیروز اول را شوراند تا به تخت پادشاهی بنشیند، هرچند که تهدید هونها تا زمان سلطنت خسرو اول هم پابرجا ماند. بلاش (۴۸۴–۴۸۸) یک پادشاه ملایم و گشادهدست بود، او به مسیحیان امتیازاتی داد؛ با این حال، او کاری برای مقابله با دشمنان امپراتوری انجام نداد، خصوصاً در قبال هونهای سفید. بلاش، پس از چهار سال سلطنت، کور و برکنار شد (گفته میشود بزرگان کشور این کار را با او کردند)، و برادرزاده او قباد اول بر تخت نشست.
قباد اول (۴۸۸–۵۳۱) پادشاهی نیرومند و اصلاحگر بود. قباد اول از فرقهای که توسط مزدک، فرزند «بامداد» بنیان نهاده شده بود حمایت کرد. مزدک خواستار آن بود که ثروتمند باید ثروت و همسران خود را با فقرا تقسیم کند. نیت قباد ظاهراً این بود که با اتخاذ کردن آموزههای مزدک، نفوذ و تأثیر بزرگان و آریستوکراسی رو به رشد را در هم بشکند. این اصلاحات باعث شد تا او مخلوع و در «قلعه فراموشی» در شوش به زندان افکنده شود، و برادر کوچکتر او جاماسپ (زاماسپ) در سال ۴۹۶ به قدرت رسید. قباد اول، با این حال، در سال ۴۹۸ گریخت و پادشاه هونهای سفید به او پناه داد.
جاماسپ (۴۹۶–۴۹۸) پیرو برکناری قباد اول توسط اشراف، به تخت شاهنشاهی ساسانی نشست. جاماسپ شاهی خوب و مهربان بود، او مالیاتها را به منظور کمک به کشاورزان و فقرا کاهش داد. او همچنین به دین زرتشتی اصلی وفادار بود، همان چیزی که قباد اول با تغییر جهت و سرپیچی از آن باعث شده بود تخت و آزادی خود را در ازای آن از دست بدهد. پادشاهی او | نیوَندخت یا نیواندخت (پارسی میانه: Nēwanduxt) شهبانوی ایرانی، همسر قباد یکم ساسانی و مادر خسرو انوشیروان بود. او شاهزادهای از خاندان اسپهبد و خواهر سپهبد باوی بودهاست.
بر اساس روایاتی که در تاریخ طبری آمدهاست، نیوندخت دختری دهقان از اهالی نیشابور بود که به ازدواج قباد درآمد و فرزندش خسرو را زاد. با این حال احسان یارشاطر این داستان را عامیانه میداند و آن را رد میکند. برخی از منابع نیز او را دختر خاقان هپتالی میخواند. ماریا بروسیوس نوشتهاست قباد یکم پس از گریختن از زندان به هپتالیان (هیاطله) که در شرق امپراتوری ساسانی قدرتی به هم زده بودند، پناه برد. پادشاه هیاطله او را تحت حمایت خود گرفت و دخترش نیواندخت را به عقد ازدواج او درآورد. در سال ۴۹۹ میلادی قباد با کمک پادشاه هیاطله بر مخالفان خود فائق شد و قدرت را در دست گرفت.
یادداشتها
پانویس
منابع
اهالی ایران در سده ۵ (میلادی)
درگذشتگان سده ۶ (میلادی)
زنان سده ۵ (میلادی)
شهبانوهای ساسانی
همسران قباد یکم | آبادیان بهنقل از برهان قاطع، نخستین پیامبری بود که بر عجم مبعوث شد و در کتاب او را دساتیر خوانند.
پانویس
منابع
مقالههای مزدیسنا
پیامبران ایرانی | قباد کامران که به نام قباد نیز شناخته میشود، شخصیتی در حمزهنامه است. او پادشاه ایران و موضوع چندین فصل اول این حماسه است. او را دلیر، خیرخواه و عادل توصیف کردند، به طوری که در قلمرو او هیچ نابرابری یافت نمیشد و دربار او «مظهر یادگیری، خرد و تدبیر» بود.
قباد دارای ۴۰ وزیر در دربارش بود که حمزه در میان آنها وزیر اعظم بهشمار میرفت. وی همچنین ۷۰۰ دانشمند و ۷۰۰ ستارهشناس در دربار خود داشت که از حکمت و شرایط آینده را برای او میگفتند.
منابع
پادشاههای داستانی
حماسههای فارسی
فولکلور هند
قباد یکم | که در رویان ساکن شدند به اشاره کتب مختلف و متعدد اینگونه بودهاست که شاه فریدون سه پسر داشت به نامهای ایرج، سلم و تور، او پادشاه ایران بوده و در منطقه کوهستانی لاریجان سکنا گزید (او از اقوم آریایی بوده) که به آنجا مهاجرت کردهاست در درگیری که بین پسرانش پیش آمد سلم و تور برادر دیگر یعنی ایرج را کشتند ولی طولی نکشید که منوچهر فرزند ایرج انتقام پدر را از عموها گرفت و به جای فریدون پادشاه ایران شد این مسئله به مزاج افراسیاب شاه توران خوش نیامد و به خونخواهی سلم و تور ساز و برگ حمله به منوچهر را فراهم نمود و جنگ ما بین آنها درگرفت، در مرحله اول به واسطه اختلافی که بین منوچهر و یکی از سردارانش افتاد شکست خورد و منوچهر به رویان گریخت و بعد از تجدید قوا افراسیاب را شکست داد و قرارداد صلحی بین آنها منعقد گردید و حدود مرزها همچنان که آمده با تیر آرش کمانگیر تعیین گردید که این مسئله موجب افتخار ایرانیان بودهاست.
بعد از ایجاد آرامش منوچهر رویان را جای مناسبی برای زندگی دید و با فرزندان و لشکر خود آنجا را برای زندگی انتخاب نمود و دژها و قلعههای بسیاری هم در مناطق مختلف آن ساخت که از آنجا جلوی حمله دشمنان را بگیرد پادشاهی آنها تا سالهای زیادی ادامه یافت اسفندیار که فرزند گشتاسب پادشاه مازندران بود از نوادگان منوچهر است که به جنگ رستم رفت.
این اولین گروه از انسانهایی بودهاند که در این منطقه ساکن گردیدند و حکومت تا سالهای طولانی در دست آنها بود تا زمان هخامنشیان که کورش حکمران ایالت شمالی کشور یعنی فرشوادگر را به اجداد فردی به نام جشنسف واگذار کرد و آنها تا زمان ساسانیان (که از نوادگان فریدون شاه و منوچهر بودهاند) در عهد قباد در این منطقه حاکم بودند و از این به بعد قباد پسرش کیوس را به حکمرانی آنجا گماشت.
بعد از اشکانیان، ساسانیان، به حکومت رسیدند و فیروز شاه ساسانی حاکم و پادشاه ایران شد او به کمک وزیرش به نام سوخرا بر هیاطله پیروز شد. سه پسر داشت به نامهای قباد، بلاش و جاماسبپ که بعد از او بلاش و بعد از بلاش قباد جای فیروز را گرفتند. جاماسپ که با قباد مخالف بود از ترس او به فرشوادگر گریخت و قسمت غربی آن را در دست گرفت. سوخرا هم مورد غضب قباد قرار گرفت و با نه پسرش به کوههای شمال کشور (البرز مرکزی، منطقهای درکوههای جنوب شهرستان قایمشهر) در جایی به نام فریم در طبرستان گریخت؛ و بعدها به دست انوشیروان فرزند قباد حاکم آن منطقه گردیدند افرادی که در این مکانها زندگی میکنند از فرزندان او هستند.
کیوس فرزند بزرگتر قباد تا پایان حکومت پدرش حاکم طبرستان بود ولی با به حکومت رسیدن برادرش انوشیروان طغیان کرد و به دست انوشیروان کشته شد و حکومت مناطق شمالی کشور به زرمهر بن ولاش واگذار گردید و تا زمان خسرو پرویز در این خاندان ماند ولی خسرو «باو» نوه کیوس را به حکمرانی آنجا فرستاد حکومت آل باوند بعدها در ایران به دست فرزندان «باو» تشکیل شد و آنها تا سالهای طولانی در مناطق شمالی به حکومت پرداختند.
باو به دست ولاش از نوادگان زرمهر | پیروزدخت دختر شاه پیروز یکم و یکی از شاهزاده خانمهای ساسانی در اواخر قرن پنجم بود. پس از جنگ هپتالیان و ساسانیان (۴۸۴ میلادی) و شکست و اسارت پدرش پیروز اول توسط نیروهای هپتالیان در سال ۴۸۴، به دربار خشنواز حاکم هپتالیان فرستاده شد و برای پادشاه هپتالیان یک دختر به دنیا آورد که بعداً این دختر با برادر او، قباد یکم ازدواج کرد.
نجات قباد یکم از زندان
قباد یکم به یاری دوستان و خواهرش پیروزدخت از زندان گریخت و به نزد هپتالیان (هفتالیان) پناهنده شد و به یاری آنها، نیرویی بسیج کرد و در سال ۴۹۹ میلادی به ایران بازگشت. برادرش جاماسب به سود او از پادشاهی چشم پوشید و قباد یکم دیگر بار بر تخت پادشاهی نشست. در مقابل کمکی که خاقان هیاطله به قباد کرد، وی متعهد شد که سالیانه مبلغی به خاقان بپردازد. تهیه این پول از این پس مشکل عمدهٔ قباد گشت
شجرهنامه
پانویس
منابع
اسیران جنگی
اهالی ایران در سده ۵ (میلادی)
زنان شاهنشاهی ساسانی
شاهدختهای ساسانی
هپتالیان
همسران قباد یکم | استفاده از سکههای پیروز، چنان تأثیری در نظام اقتصادی هپتالیان گذاشت که هپتالیان تا مدتها سکههای خود را به تقلید از سکههای ساسانی ضرب میکردند. بر روی سکههای هپتالی نقش پیروز با تاج مخصوصش مزین به دو بال نمایش داده شدهاست. در مقابلِ صورت پیروز با حروف باختری واژهٔ ēb نوشته شدهاست که اختصاری است از واژهٔ ēbodalo یا هپتالی پشت اغلب سکههای هپتالی عبارت mēm در سمت چپ آتشدان نوشته شدهاست. این واژه شاید اختصار هزوارش MLK’، به آرامی malkā و به پارسی shāh، باشد. در سمت راست آتشدان با حروف باختری عبارت βαχλο نوشته شدهاست که بیانکنندهٔ محل ضرب این سکهها در باختر یا همان بلخ است.
چیرگی هپتالیان بر ایران، خسارتهای مادی و معنوی جبرانناپذیری به بار آورد. به همین مناسبت سردار ایرانی به نام گشنسبداد ملقب به نخوارک که از طرف زرمهر مأمور مذاکره با شورشیان ارمنی شده بود، در ضمن صحبت خود با واهان مامیکونیان رئیس شورشیان ارمنیان چنین گفت «او (یعنی پیروز) کشوری چندان بزرگ و آبادان و مستقل را تسلیم هپتالیان کرد و تا تسلط این طایفه باقیاست، کشور ایران از قید عبودیت و زنجیر هولناک اسارت نجات نخواهد یافت.» بهترین افراد سپاه هلاک شده بودند و دولت در خزانهٔ خود پولی که حقوق سپاهیان را کافی باشد نداشت. مورخان ایرانی نوشتهاند که زرمهر از پادشاه هپتالیان انتقام گرفت و عاقبت با آن طایفه صلحی شرافتمندانه کرد و پادشاه هپتالیان تمام غنائمی را که در جنگ اخیر از پیروز گرفته بود، پس داد و دختر او را نیز پس فرستاد. اما این موضوع درست بهنظر نمیآید زیرا پادشاه هپتالیان از او دختری پیدا کرد که بعدها همسر قباد یکم پادشاه ساسانی گردید.
بلاش (۴۸۴–۴۸۸ میلادی)، برادر و جانشین پیروز، در ابتدای پادشاهی خود مجبور به انعقاد صلحی با هپتالیها شد که بر اساس آن ساسانیان متعهد میشدند که سالیانه خراج سنگینی به هپتالیان بپردازند. مقرر بود که ایرانیان مبلغ این خراج را به سکهای بپردازند که با الفبای کوشانیهپتالی مضروب باشد.
قباد، برای آنکه تاجوتخت را از عموی خویش بگیرد به پادشاه هپتالیها پناهنده شد و از وی طلب یاری کرد. پادشاه هپتالیها بیستهزار نفر از بهترین مردان جنگی خود را تحت فرمان قباد قرار داد و وی را با سازوبرگ شاهانه روانه کرد پیشاز آنکه قباد به نبرد بلاش بتازد، بلاش درگذشت و قباد سپاهیانی را که همراه خود آورده بود به اطراف فرستاد تا دشمنان را سرکوب کنند و خود در سال ۴۸۸ میلادی به تخت سلطنت نشست.
گرایش قباد به مزدک باعث شد که به حکم موبدانموبد و گروهی از بزرگان، درسال ۴۹۶ میلادی وی را از پادشاهی خلع کنند و به زندان اندازند و تاج شاهی را بر سر جاماسب پسر دیگر پیروز و برادر قباد، گذارند. قباد به چارهای که خواهرش اندیشیده بود از زندان گریخت، چند روزی مخفی شد و پس از آنکه از احتمال تعقیب آسودهخاطر شد، از مدائن خارج شد و به قصد سرزمین هپتالیها راه اهواز به اصفهان را در پیش گرفت. قباد و هیئت همراهش بهصورت مخفیانه، شب راه میپیمودند و روز استراحت میکردند تا اینکه به سرزمین هپتالیها رسیدند. قباد نزد پادشاه هپتالیها رفت و از او خواست تا لشکری همراهش کند تا تاج و تخت خویش را |
c3d223c6-afc9-425f-8296-168a46df85db | شاهنشاهی ساسانی | قباد اول (۴۸۸–۵۳۱) پادشاهی نیرومند و اصلاحگر بود. قباد اول از فرقهای که توسط مزدک، فرزند «بامداد» بنیان نهاده شده بود حمایت کرد. مزدک خواستار آن بود که ثروتمند باید ثروت و همسران خود را با فقرا تقسیم کند. نیت قباد ظاهراً این بود که با اتخاذ کردن آموزههای مزدک، نفوذ و تأثیر بزرگان و آریستوکراسی رو به رشد را در هم بشکند. این اصلاحات باعث شد تا او مخلوع و در «قلعه فراموشی» در شوش به زندان افکنده شود، و برادر کوچکتر او جاماسپ (زاماسپ) در سال ۴۹۶ به قدرت رسید. قباد اول، با این حال، در سال ۴۹۸ گریخت و پادشاه هونهای سفید به او پناه داد. | بعد از قباد اول چه کسی به قدرت رسید؟ | false | {
"answer_start": [
422
],
"text": [
"جاماسپ"
]
} | زرتشتی اصلی وفادار بود، همان چیزی که قباد اول با تغییر جهت و سرپیچی از آن باعث شده بود تخت و آزادی خود را در ازای آن از دست بدهد. پادشاهی او خیلی زود به اتمام رسید؛ قباد اول، به عنوان رهبر ارتش بزرگی که پادشاه هپتالیان به او داده بود، به پایتخت برگشت. جاماست از تخت سلطنت کنارهگیری کرد و تخت را به برادرش داد. پس از روی کار آمدن مجدد قباد اول، هیچ ذکر دیگری از جاماسپ به میان نیامده است، اما باور رایج بر این است که برادرش با او رفتار مساعدی داشتهاست.
دومین دوره شکوفایی (۴۹۸–۶۲۲)
دوره دوم شکوفایی عصر ساسانی پس از دومین تاجگذاری قباد اول شروع میشود. قباد اول با پشتیبانی هپتالیان، یک لشگرکشی علیه رومیها آغاز کرد. در سال ۵۰۲، او ارزروم در ارمنستان را گرفت، اما خیلی زود آن را از دست داد. در سال ۵۰۳، آمِد در دجله را گرفت. در سال ۵۰۴، هونهای غربی از طرف قفقاز به طرف ارمنستان هجوم بردند که نتیجه آن یک آتشبس موقت شد، آمیدا مجدداً تحت کنترل روم درآمد و معاهده صلح هم در سال ۵۰۶ درگرفت. قباد در سال ۵۲۱/۵۲ کنترل لازستان را از دست داد، که حکمرانان آن از آن پس به رومیها وفادار بودند؛ در سال ۵۲۴/۵۲۵ تلاش مشابهی هم از طرف ایبریاییها درگرفت که باعث درگرفتن جنگی بین ایران و روم شد.
در سال ۵۲۷، رومیها نصیبین را مورد تاخت و تاز قرار دادند که دفع شد و تلاشهای رومیها برای تقویت کردن مواضع خود در نزدیکی مرز دو کشور هم خنثی شد. در سال ۵۳۰، قباد لشکری تحت فرماندهی پیروز مهرانی را برای حمله به دارا، شهر مرزی مهم رومی ارسال کرد. این ارتش به مصاف سردار رومی، بلیساریوس رفت، و هرچند از نظر تعداد بیشتر بودند، در جنگ دارا شکست خورد. در همان سال، ارتش دومی از ایران تحت کنترل مهر-مهرو در Satala توسط نیروهای رومی تحت کنترل Sittas و Dorotheus شکست خورد، اما در سال ۵۳۱، ارتشی از ایران که دستهای از لخمیها به فرماندهی المنذر سوم هم آن را همراهی میکردند، بلیساریوس را در نبرد کالینیکوم شکست دادند، و در سال ۵۳۲، معاهده صلح ابدی منعقد شد. هر چند که قباد نمیتوانست خودش را از زیر یوغ هپتالیان خلاص کند، موفق شد نظم را در مرزهای داخلی برقرار کند و در برابر روم شرقی نیز بهطور کلی با موفقیت جنگید. چندین شهر را هم به وجود آورد که برخی از آنها نام خود را از روی نام قباد گرفتهاند، و همینطور قباد شروع به سامان دادن به مالیاتها و اداره داخلی کشور کرد.
پس از قباد اول، فرزند او، خسرو اول، که به او «خسرو انوشیروان» یا «انوشهروان» (به معنی دارنده روح جاویدان) و «کسرا/کسری» که لقب پادشاهان ساسانی (در عربی به معنی پادشاه پادشاهان و صاحب شوکت بسیار) است هم میگویند، بر ایران فرمان راند (۵۳۱–۵۷۹). او مشهورترین و نامدارترین شاه ساسانی است. خسرو اول برای اصلاحاتش در بدنه حکومتی سالخورده ساسانیان شهرت دارد. او یک سیستم معقول برای مالیاتگیری معرفی کرد که بر طبق بررسی مالکان زمیندار بود، که از دوره پدرش شروع شده بود. او سعی کرد از هر جهت رفاه و درآمد شاهنشاهیاش را بهبود دهد. اربابان | قباد یک شاهزاده ساسانی، پسر جاماسپ و نوهٔ شاهنشاه قباد یکم () بود. در سال ۵۳۲ میلادی در دوران کودکی قباد، توطئهای برای سرنگونی عموی او شاهنشاه خسرو انوشیروان ()، گماشتن قباد به عنوان شاهنشاه و حکومت پدرش جاماسپ به عنوان نایبالسلطنه انجام شد. این توطئه کشف و همه افراد درگیر در آن همراه با رقبای احتمالی پادشاه، به جز قباد و سرپرست او به نام آذرگندبد، کشته شدند.
وقتی قباد بزرگ شد، مقداری پول دریافت کرد و به مکانی امن فرستاده شد. با این حال، در سال ۵۴۱ این نقشه کشف و آذرگندبد نیز کشته شد. به گفتهٔ پروکوپیوس قیصریهای با این وجود قباد، یا کسی که ادعا داشت قباد است، به قسطنطنیه، در امپراتوری بیزانس وارد شد و امپراتور ژوستینین () او را با احترام پذیرفت. قباد در سال ۵۵۲ در جنگ گوتها نارسس را همراهی کرد و فرماندهی نیرویی از فراریان ایرانی را بر عهده داشت.
منابع
اهالی امپراتوری روم شرقی در سده ۶ (میلادی)
اهالی ایران در سده ۶ (میلادی)
جنگ گوتی (۵۳۵-۵۵۴)
ژنرالهای ژوستینین یکم
شاهزادگان ساسانی | نشانهٔ بیثباتی وضع اجتماعی ایران در آن دوران میتوان به کشتهشدن سوخرا از نجبای بزرگ و تأثیرگذار آن عصر اشاره کرد.
مزدک و قباد
به پادشاهی رسیدن قباد
عظمت و شکوه شاهنشاهی ساسانی در حدود سال ۴۹۰ میلادی رو به افول گذارده بود؛ پیروز یکم در جنگ با هپتالیان کشته شده و به ایران صلحنامهٔ تحقیرآمیزی تحمیل شده بود؛ بلاش برادر پیروز که به جای او بر تخت پادشاهی نشست، نیز نتوانست با روحانیونی که با اشراف و بزرگان هم داستان شده بودند، به توافق برسد. بهدلیل خالیبودن خزانهٔ سلطنتی در همراهکردن سپاهیان نیز ناتوان بود. در نتیجه، روحانیون و بزرگان او را کور و از پادشاهی برکنار کردند و پسر پیروز، یعنی قباد، را در سال ۴۸۸ م. به تخت شاهی نشاندند. بنا بر نوشتهٔ دینوری، سوخرا قباد را به پادشاهی رساند. از قول طبری نقل شده که سوخرا متعلق به یکی از خاندانهای اشرافی عصر ساسانی بود. قباد وقتی به پادشاهی رسید بسیار جوان بود. این کمسنی شاه باعث اغتشاش در کشور و دخالت طبقهٔ اشراف و روحانیت در امور کشور شد؛ ظاهراً ظلم و ستمی که این طبقه بر مردم روا میداشتند، بسیار بودهاست. قباد میدانست که اگر برخلاف نظر طبقهٔ اشراف، روحانیون و سوخرا کاری انجام دهد مانند عمویش کور میشود؛ بنابراین منتظر فرصت ماند تا از قدرت این طبقه بکاهد، ظهور مزدک و همراهی تودهٔ مردم با او این فرصت را در اختیار قباد قرار داد.
حضور مزدک در دربار قباد
شروع فعالیت مزدک و پیروانش از سال ۴۹۴ م. آغاز شد. چون قباد در پی کاستن از قدرت اشراف بود، از آنان حمایت کرد. اما دربارهٔ چگونگی حضور مزدک در دربار قباد در نوشتههای منابع قبل از فردوسی اطلاعاتی در دست نیست، در واقع نویسندگان منابع قبل از او در این باره سکوت کردهاند.
فردوسی دربارهٔ اولین حضور مزدک در دربار قباد مینویسد.
فردوسی نخستین حضور مزدک در دربار قباد را مربوط به سالی میداند که در ایران و در دوران پادشاهی قباد خشکسالی رخ داده بود. یکی از فعالیتهای مزدکیان شورش در مدائن بود. خشکسالیای که در زمان قباد رخ داد، بهانهٔ انجام این شورش بود؛ حدود ۱۰ سال پس از پادشاهی قباد حملهٔ ملخها و خشکسالی وسیع و سختی کشور ایران را دربرگرفت که خاطرات خشکسالی ۷ سالهٔ زمان پیروز را که در طی آن مردم بسیاری تلف شده بودند، یادآوری میکرد؛ مقدسی در کتاب البداء و التاریخ قحطی آن سالها و سیاست پیروز را چنین نوشتهاست «... پیروز در آن قحطسالی به تمام کارگزاران و والیان در گیلان و بنداران نامه نوشته و فرمان داد تا آنچه در خزائن هست میان مردم تقسیم کنند و در معاش مردم حسن تدبیر به کار برود...» در نتیجه، در زمان قحطی دورهٔ قباد، مزدک تاراج انبارهای مدائن را مناسب دید و در مباحثهای که با قباد داشت، فرمان و اجازهٔ غارت انبارهای کسانی را که دست به احتکار غلات زده بودند، گرفت. ظاهراً شورش و غارت فقط در مدائن نبود بلکه به نواحی دیگر نیز سرایت کرد، اما رفتار مزدکیان در زمان غارت انبارها بسیار معقولانه بود و بنا بر قول فردوسی آنان حاضر بودند قیمت گندمها را تا ده برابر بپردازند. البته نظامالملک نیز در کتاب سیاست نامه بدون | خاندان شهریار (به مازندرانی:شیارِ) به اسپهبد شهریار باوند تبار میرسانند. منسوبان این خاندان امروزه در استان مازندران نشیمن دارند.
شهریارها در اصل بازماندهٔ بیستمین پادشاه ساسانی قباد پسر پیروز هستند.
قباد پسر پیروز نخستین فرزند خود کاووس را به فرمانروایی تبرستان گماشت ولی با مرگ قباد و آغاز شاهی انوشیروان ، کاووس فرمانروایی تبرستان را از کف داد و قارن جانشینش شد. فرزند کاووس یعنی شاپور هم از فرمانروایی دور ماند ولی نوهٔ او باو در زمان شاهی خسرو پرویز حاکم تبرستان شد. فرزندان باو در تبرستان قدرت را بدست گرفتند و قرنها نسل به نسل حاکم این ولایت بودند تا اینکه نوبت به حکومت شهریار یکم سرزنجیرهٔ خاندان شهریار رسید.
خاندان شهریار که تا ۸۰۰ سال پس از ظهور اسلام همچنان بر دین نیاکان خود بودند سرانجام به دست سادات عمادی در سدهٔ ۸ قمری به اسلام گرویدند. با قدرت یابی سادات در این قرن کم کم از نفوذ خاندان شهریاری تا مدتی کم شد ولی در دوره های بعد مثلا در زمان قاجاریان همچنان شاهد قدرت این خاندان در جای جای مازندران هستیم. در دوره پهلوی نیز افرادی از این خاندان مانند علی قلی مسعودالملک به نمایندگی مجلس شورای ملی رسیدند.
بن مایه
تاریخ تبرستان - اردشیر برزگر
خاندانهای ایرانی
خاندانهای مازندران
دودمانها و فرمانروایان زرتشتی
باوندیان | شاه را نپذیرفت، قباد از حارث بن عمور، رئیس قبیلهٔ کنده، خواست با قبول آیین مزدک، اعراب نجد و حجاز را به قبول آیین مزدک وادار کند. در این زمان حتی آیین مزدک به ارمنستان نیز رسیده بود. در همین زمان بود که بسیاری از حکمرانان ایالتها به مذهب مزدک گرویدند. از مهمترینِ این افراد پسر بزرگ قباد، یعنی کیوس حاکم طبرستان، بود. این موضوع نشان میدهد آیین مزدک در آن زمان از یک آیین منحصر به طبقهٔ فرودست و فقیر خارج شده و شیوع کامل یافته بود.
پادشاهی دوبارهٔ قباد
قباد در ابتدا بنا بر دلایلی که ذکر شد با مزدک و پیروانش مساعدت و همراهی بسیاری داشت، تا اینکه در سال نهم یا دهم پادشاهیاش بنا بر فتوای موبدان مبنی بر جلوگیری از فتنه، از پادشاهی برکنار شد و به زندان افتاد و برادرش جاماسپ به جای او به پادشاهی رسید. پس از آنکه قباد برای بار دوم به پادشاهی رسید دشمنان خود را قلع و قمع کرد، اما اطلاعاتی در دسترس نیست تا بهدرستی روشن شود که او این بار تا چه اندازهای در حمایت از آیین مزدک کوشید. از شواهد به جا مانده مانند گذشتن از جاماسب و زنده نگه داشتن او، میتوان استنباط کرد که قباد به اصول نظریههای مزدک پایبند بود، اما حمایت چندانی از مزدک و مزدکیان نکرد. برای قبول این مسئله میتوان به لشکرکشی سال ۵۰۲ م. قباد به روم اشاره کرد که در این لشکرکشی طبقه اشراف و بزرگان و سپاهیان، قباد را همراهی میکردند. با اینکه قباد از مزدک و مزدکیان حمایت نمیکرد، اما مانع کار آنها هم نمیشد. نتایج نشر و گسترش آیین مزدک موجب ترس و هراس شاه شد، قوانینی که قباد برای عملی کردن افکار مزدک در دورهٔ نخست پادشاهی خود وضع کرد به شکل انقلابی بود. در طول پادشاهی جاماسب و در هنگام کنار زده شدن قباد از پادشاهی، دین مزدک گسترش کمتری داشت اما افکار و باورهای اشتراکی این آیین در ذهن مردمانی که قرنها در رنج به سر میبردند ماندگار و پیشرفت کرده بود؛ نارضایتیها شدت یافته و همه جا بر ضد اشراف آشوب به پا شده بود، این تجاوزها بر ضد اشراف به اندازهٔ زیاد بود که خسرو انوشیروان در نخستین سالهای پادشاهیاش مجبور شد برای جبران خسارتهای ناشی از آن اقداماتی انجام دهد. این آشوبهای اشتراکگرایان سبب ضعف حکومت ایران شده بود،اما مانع از جنگهای قباد با روم نشد. آیین مزدک به اندازهای گسترش یافته بود که مزدکیان برای روحانیان خود نیز سلسلهمراتب ایجاد کرده بودند. ذکر این نکته که قباد برای جانشینی خود خسرو اول را بر کاووس، پسر بزرگترش، —که ولیعهد او و مورد حمایت مزدکیان نیز بود— ترجیح داد، نشان میدهد که چقدر عقیدهٔ قباد با همکیشانش فرق کردهاست. شاید قباد گمان میکردهاست که با گسترش آیین مزدک توارث سلطنتی نیز از بین برود. در سال ۵۱۹. م مسئله انتخاب جانشین برای قباد یکم مطرح شد، و مزدک و مزدکیان برای به پادشاهی رساندن کیوس تلاش فراوانی کردند، چراکه مسئلهٔ جانشینی قباد یکم برای مزدکیان برابر بود با برقرار ماندن یا نابود شدن آیین آنها. مزدکیان با خواسته شاه مخالفت کرده و با گستاخی از پسر بزرگ قباد که ولیعهد هم بود | سید فخرالدین مرعشی یک امیرزادهٔ مرعشی بود که از سال ۱۳۸۱ تا ۱۳۹۰ منطقه رستمدار را اداره میکرد. او قدرت را با سه برادر دیگرش تقسیم کرده بود. کمالالدین اول در ساری؛ رضیالدین در آمل؛ و شرفالدین در کاراتوغان. آنها با هم، یک قلمرو حاکم بر سراسر مازندران را اداره میکردند و از غرب تا شهر قزوین گسترده بودند. آنها این عرصه را از پدر خود، میربزرگ که بنیانگذار مرعشیان بود، به ارث برده بودند.
رستمدار در اصل بخشی از قلمرو باستانی پادوسپانیان بود؛ با این حال، اندکی پس از به حکومت رسیدن ملک عضدالدوله قباد، مرعشیها او را به عدم همکاری و بدرفتاری با دراویش پیرو خود متهم کردند. فخرالدین با قصد ادغام رستمدار در قلمرو مرعشی، قباد را شکست داده و مناطق ساحلی رستمدار را در سال ۱۳۸۰ تصرف کرد.
یک سال بعد (۱۳۸۱)، یک تهاجم دیگر از قوای مرعشی، قباد را در نبرد لکتور شکست داد و قباد را کشت. قلعه کجور فتح شد و محل اقامت دائم فخرالدین گردید. مرعشیها اکنون ارباب کل مازندران بودند. پادوسپانیان بهطور موقت در سال ۱۳۹۰ میلادی، از قدرت خلع شدند و تا زمانی که تقریباً یک دهه بعد سعدالدوله طوس بر تخت بازگشت، حکومت نداشتند و تنها به صورت چریکی با مرعشیان مبارزه میکردند.
با این حال، طوس مخفیانه با اسکندر شیخی مکاتبه میکرد و سرانجام در سال ۱۳۹۲ به نیروهای تیمور پیوست. سال بعد (۱۳۹۳)، تیمور مرعشیها را خلع ید و مازندران را فتح کرد. وی سرزمینهای آنها را بین خانوادههای رقیب ایشان و والیان تیموری تقسیم کرد. طوس موفق شد او را متقاعد کند که از جان خانواده مرعشی بگذرد. آنها در عوض تبعید شدند، در حالی که اسکندر شیخی به عنوان استاندار مازندران منصوب شد. در زمان مرگ تیمور در سال ۱۴۰۵، فخرالدین و کمالالدین در کاشغر درگذشتند.
منابع
منابع
اهالی ایران در سده ۱۴ (میلادی)
اهالی ایران در سده ۱۵ (میلادی)
درگذشتگان دهه ۱۴۰۰ (میلادی)
سال زادروز نامشخص
مرعشیان | سیاوش که در منابع بیزانسی به سئوسس (Σεόσης) معروف است، یک فرمانده نظامی ایرانی و ارتشتارانسالار (رئیس ارتش) شاهنشاه قباد یکم ساسانی () در دومین دوره حکومتش بود. وی در حدود سال ۵۲۰ به سوءاستفاده از مذاکرات صلح با امپراتوری بیزانس متهم و بنابراین از قدرت برکنار و اعدام شد.
منابع
اهالی ایران در سده ۵ (میلادی)
اهالی ایران در سده ۶ (میلادی)
دیوانسالاران قباد یکم
فرماندهان قباد یکم
افراد جنگهای ساسانیان و روم | بر شاهی خود میترسید…» اما برخی دیگر از منابع این نظر را مطرح میکنند که علت حمایت قباد از مزدک، علاقهٔ قلبی قباد و تمایلات دینی و اخلاقی و اصول فکری مزدک بود؛ خواجه نظام الملک معتقد است که قباد با علاقهٔ قلبی آیین مزدک را پذیرفت. میرخواند در روضة الصفا معجزهٔ سخن گفتن آتش بهواسطه مزدک را دلیل قبول آیین مزدک توسط قباد بیان کرده و حمزه اصفهانی در کتاب تاریخ سنی ملوک الارض و الانبیاء آیندهنگری قباد را دلیل حمایت قباد از مزدک بیان کردهاست. در بین تحقیقات معاصر نظریات مختلفی در این باره مطرح شدهاست، مثلاً کریستنسن معتقد است که قباد در ابتدا یکی از باورمندان دلدادهٔ آیین مزدک بوده و نولدکه معتقد است که علت حمایت قباد از مزدک برای سرکوب قدرت اشراف بودهاست. دیاکونوف معتقد است که گرویدن قباد به مزدک صرفاً یک بازی سیاسی بوده چرا که وقتی او فرمان قتل سیاوش را که سبب آزاد شدنش از زندان شده بود، به جرم انحراف از دین امضاء و به مرگ محکوم کرد، نشان دهنده این است که ارتباط قباد با مزدک و مزدکیان صرفاً یک بازی سیاسی بودهاست. هانری ماسه در این باره معتقد بود که علت گرویدن قباد به مزدک و مزدکیان این بود که او به بهانه خشکسالی میتوانسته به اصلاحات عمیقی در زمینهٔ مالیات اراضی دست بزند؛ پیگولوسکایا باور دارد که «وی بلاشک مشتاق تعالیم مزدک شده و آن را بهعنوان یک دین نو پذیرفته بود». همچنین مطالعات جدید به اهداف سیاسی قباد اشاره کردهاند و معتقدند دلیل اصلی قباد برای قبولکردن دین مزدک، کاستن از قدرت طبقهٔ اشراف و بزرگان و روحانیون بودهاست؛ همچنین معتقدند که جنبش مزدک فرصتی در اختیار قباد قرار داد تا از قدرت و نفوذ این طبقه بکاهد، محمد بن جریر طبری با ترسیم آن روزگار بهخوبی درستی این نظر را نشان داده و نوشتهاست «چون بیشتر روزگار قباد سپری شد و تدبیر ملک به دست سوخرا بود مردم به او گرویدند و قباد را سبک گرفتند و قباد تحمل این نکرد و بدان رضا نداد… او را زندانی و کشت». این را که قباد قلباً پیام مزدک را قبول کرده یا نه، نمیتوان با یقین کامل جواب داد، اما او با کمک جنبش مزدک توانست قدرت طبقات بالا را بسیار کم کند، چرا که در منابع و متون زرتشتی که توسط روحانیون سرسخت مخالف اصلاحات قباد نوشته شدهاست این دوره، دوران آشوب معرفی شده، دورهای که زنان به همگان تعلق داشتند و هیچکس دیگر تبار و اصل و نسب خود را نمیشناخت.
کمکهای قباد
بنا بر روایت فردوسی در شاهنامه پس از گرویدن قباد به آیین مزدک بر تعداد مزدکیان هر روز افزوده میشد. قباد دین مزدک را نهتنها بین مردم سرزمین خود رواج داد، بلکه در مناطق تابع کشور ایران مثل اعراب نجد و حجاز نیز به گسترش آن دست زد. قباد برای این کار به منذر بن منذر، عامل خود در عربستان، دستور داد آیین مزدک را بپذیرد و هنگامی که او این خواستهٔ شاه را نپذیرفت، قباد از حارث بن عمور، رئیس قبیلهٔ کنده، خواست با قبول آیین مزدک، اعراب نجد و حجاز را به قبول آیین مزدک وادار کند. در این زمان حتی آیین | رفتار مزدکیان در زمان غارت انبارها بسیار معقولانه بود و بنا بر قول فردوسی آنان حاضر بودند قیمت گندمها را تا ده برابر بپردازند. البته نظامالملک نیز در کتاب سیاست نامه بدون ارائه سندی در این باره، شرح مفصل و افسانهگونهٔ را بیان کرده که خلاصه آن به این صورت است «مزدک چون ستارهشناس خوبی بود از حرکت ستارگان متوجه شده بود که فردی ظهور خواهد کرد که دینها دیگر را باطل میکند و خواست که آن فرد او باشد، به دربار پادشاه رفت و درصد فریب قباد و بزرگان برآمد او به غلام خود دستور داد در مکانی مخفی شود و در موقع لزوم سخن بگوید، مزدک در میان شاه و بزرگان ادعای پیامبری میکند و معجزه خود را سخن گفتن آتش بیان میکند».
انگیزهٔ قباد برای پذیرش دین مزدک
با نگاهی کلی به منابع تاریخ ایران، به ویژه منابع دوران اسلامی که بر اساس منابع دوران ساسانیان نوشته شدهاند، چند نظریه دربارهٔ علل گرویدن قباد به مزدک مطرح شدهاست. بر اساس این منابع، یکی از دلایل حمایت قباد از مزدک، تمایل او به زنان عنوان شده که از طریق آیین جدید او میتوانست به خواستهٔ خود برسد. بلعمی عقیده دارد که قوانین مزدک دربارهٔ زنان علت پیروی قباد از آیین او بود. وی در این باره آوردهاست «قباد به زنان میلی بود، بدو گروید و او را دست قوی کرد و زن هر کسی که خواستی برگرفتی».شهرستانی نیز با استناد به همین فرضیهها دلیلی مشابه با بلعمی بیان کردهاست. بلعمی در این باره بیان کردهاست علت پیروی قباد از مزدک این بودهاست که در آیین او قانون جدیدی راجع به زن وجود داشت و قباد از این امر خشنود شده بود، چرا که او به زنان میل زیادی میداشت. حتی نویسندهٔ گمنام کتاب مجمع التواریخ و القصص نیز دلیلی مشابه دلیل بلعمی و شهرستانی در علت حمایت قباد از مزدک بیان کردهاست. در برخی دیگر از منابع نوشته شدهاست که خودِ قباد ایرانیان را به آمیزش جنسی مشترک با زنان خود دعوت میکرد. در برخی دیگر از منابع، نظر دیگری نیز دربارهٔ دلیل حمایت قباد از مزدک بیان شدهاست. این دلیل، ترس و وحشت شاه از مزدک و مزدکیان دانسته شدهاست، چرا که شواهد تاریخی نشان میدهند آیین مزدک مورد حمایت همگانی تودهٔ مردم بود و در واقع بهترین سیاست در جهت حفظ پادشاهی حمایت از مزدکیان مینمود. ثعالبی در کتاب غرر اخبار ملوک الفرس و سیرهم در تکمیل این نظر نوشتهاست که «قباد از روی ترس پیروی از مزدک را پذیرفت زیرا مزدک دستور داد تا بینوایان انبارها را غارت کنند و قباد توانایی جلوگیری آنان را نداشت… مزدکیان او را تهدید کردند که اگر پیرو باورهای ایشان نشود وی را چون گوسفندی سر خواهند برید…» اما ابوریحان بیرونی در کتاب آثار الباقیه دلیل پیروی قباد از جنبش مزدکیان را اینگونه بیان کردهاست: «قباد بدو ایمان آورد و برخی از ایرانیان بر این عقیدهاند که قباد در ایمان به مزدک ناچار مضطر بود؛ چه از کثرت پیروان او بر شاهی خود میترسید…» اما برخی دیگر از منابع این نظر را مطرح میکنند که علت حمایت قباد از مزدک، علاقهٔ قلبی قباد و تمایلات دینی و اخلاقی و اصول فکری مزدک | بند بن قاسمآباد، روستایی از توابع بخش چابکسر شهرستان رودسر در استان گیلان ایران است.
جمعیت
این روستا در دهستان اوشیان قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۵۵۳ نفر (۱۷۶خانوار) بودهاست.
منابع
بند بن قاسمآباد |
467346ca-f66f-49db-9f41-e06e5eac7b3e | شاهنشاهی ساسانی | قباد اول (۴۸۸–۵۳۱) پادشاهی نیرومند و اصلاحگر بود. قباد اول از فرقهای که توسط مزدک، فرزند «بامداد» بنیان نهاده شده بود حمایت کرد. مزدک خواستار آن بود که ثروتمند باید ثروت و همسران خود را با فقرا تقسیم کند. نیت قباد ظاهراً این بود که با اتخاذ کردن آموزههای مزدک، نفوذ و تأثیر بزرگان و آریستوکراسی رو به رشد را در هم بشکند. این اصلاحات باعث شد تا او مخلوع و در «قلعه فراموشی» در شوش به زندان افکنده شود، و برادر کوچکتر او جاماسپ (زاماسپ) در سال ۴۹۶ به قدرت رسید. قباد اول، با این حال، در سال ۴۹۸ گریخت و پادشاه هونهای سفید به او پناه داد. | قباد اول در چه سالی فرار کرد؟ | false | {
"answer_start": [
492
],
"text": [
"۴۹۸"
]
} | قباد یک شاهزاده ساسانی، پسر جاماسپ و نوهٔ شاهنشاه قباد یکم () بود. در سال ۵۳۲ میلادی در دوران کودکی قباد، توطئهای برای سرنگونی عموی او شاهنشاه خسرو انوشیروان ()، گماشتن قباد به عنوان شاهنشاه و حکومت پدرش جاماسپ به عنوان نایبالسلطنه انجام شد. این توطئه کشف و همه افراد درگیر در آن همراه با رقبای احتمالی پادشاه، به جز قباد و سرپرست او به نام آذرگندبد، کشته شدند.
وقتی قباد بزرگ شد، مقداری پول دریافت کرد و به مکانی امن فرستاده شد. با این حال، در سال ۵۴۱ این نقشه کشف و آذرگندبد نیز کشته شد. به گفتهٔ پروکوپیوس قیصریهای با این وجود قباد، یا کسی که ادعا داشت قباد است، به قسطنطنیه، در امپراتوری بیزانس وارد شد و امپراتور ژوستینین () او را با احترام پذیرفت. قباد در سال ۵۵۲ در جنگ گوتها نارسس را همراهی کرد و فرماندهی نیرویی از فراریان ایرانی را بر عهده داشت.
منابع
اهالی امپراتوری روم شرقی در سده ۶ (میلادی)
اهالی ایران در سده ۶ (میلادی)
جنگ گوتی (۵۳۵-۵۵۴)
ژنرالهای ژوستینین یکم
شاهزادگان ساسانی | زرتشتی اصلی وفادار بود، همان چیزی که قباد اول با تغییر جهت و سرپیچی از آن باعث شده بود تخت و آزادی خود را در ازای آن از دست بدهد. پادشاهی او خیلی زود به اتمام رسید؛ قباد اول، به عنوان رهبر ارتش بزرگی که پادشاه هپتالیان به او داده بود، به پایتخت برگشت. جاماست از تخت سلطنت کنارهگیری کرد و تخت را به برادرش داد. پس از روی کار آمدن مجدد قباد اول، هیچ ذکر دیگری از جاماسپ به میان نیامده است، اما باور رایج بر این است که برادرش با او رفتار مساعدی داشتهاست.
دومین دوره شکوفایی (۴۹۸–۶۲۲)
دوره دوم شکوفایی عصر ساسانی پس از دومین تاجگذاری قباد اول شروع میشود. قباد اول با پشتیبانی هپتالیان، یک لشگرکشی علیه رومیها آغاز کرد. در سال ۵۰۲، او ارزروم در ارمنستان را گرفت، اما خیلی زود آن را از دست داد. در سال ۵۰۳، آمِد در دجله را گرفت. در سال ۵۰۴، هونهای غربی از طرف قفقاز به طرف ارمنستان هجوم بردند که نتیجه آن یک آتشبس موقت شد، آمیدا مجدداً تحت کنترل روم درآمد و معاهده صلح هم در سال ۵۰۶ درگرفت. قباد در سال ۵۲۱/۵۲ کنترل لازستان را از دست داد، که حکمرانان آن از آن پس به رومیها وفادار بودند؛ در سال ۵۲۴/۵۲۵ تلاش مشابهی هم از طرف ایبریاییها درگرفت که باعث درگرفتن جنگی بین ایران و روم شد.
در سال ۵۲۷، رومیها نصیبین را مورد تاخت و تاز قرار دادند که دفع شد و تلاشهای رومیها برای تقویت کردن مواضع خود در نزدیکی مرز دو کشور هم خنثی شد. در سال ۵۳۰، قباد لشکری تحت فرماندهی پیروز مهرانی را برای حمله به دارا، شهر مرزی مهم رومی ارسال کرد. این ارتش به مصاف سردار رومی، بلیساریوس رفت، و هرچند از نظر تعداد بیشتر بودند، در جنگ دارا شکست خورد. در همان سال، ارتش دومی از ایران تحت کنترل مهر-مهرو در Satala توسط نیروهای رومی تحت کنترل Sittas و Dorotheus شکست خورد، اما در سال ۵۳۱، ارتشی از ایران که دستهای از لخمیها به فرماندهی المنذر سوم هم آن را همراهی میکردند، بلیساریوس را در نبرد کالینیکوم شکست دادند، و در سال ۵۳۲، معاهده صلح ابدی منعقد شد. هر چند که قباد نمیتوانست خودش را از زیر یوغ هپتالیان خلاص کند، موفق شد نظم را در مرزهای داخلی برقرار کند و در برابر روم شرقی نیز بهطور کلی با موفقیت جنگید. چندین شهر را هم به وجود آورد که برخی از آنها نام خود را از روی نام قباد گرفتهاند، و همینطور قباد شروع به سامان دادن به مالیاتها و اداره داخلی کشور کرد.
پس از قباد اول، فرزند او، خسرو اول، که به او «خسرو انوشیروان» یا «انوشهروان» (به معنی دارنده روح جاویدان) و «کسرا/کسری» که لقب پادشاهان ساسانی (در عربی به معنی پادشاه پادشاهان و صاحب شوکت بسیار) است هم میگویند، بر ایران فرمان راند (۵۳۱–۵۷۹). او مشهورترین و نامدارترین شاه ساسانی است. خسرو اول برای اصلاحاتش در بدنه حکومتی سالخورده ساسانیان شهرت دارد. او یک سیستم معقول برای مالیاتگیری معرفی کرد که بر طبق بررسی مالکان زمیندار بود، که از دوره پدرش شروع شده بود. او سعی کرد از هر جهت رفاه و درآمد شاهنشاهیاش را بهبود دهد. اربابان | نشانهٔ بیثباتی وضع اجتماعی ایران در آن دوران میتوان به کشتهشدن سوخرا از نجبای بزرگ و تأثیرگذار آن عصر اشاره کرد.
مزدک و قباد
به پادشاهی رسیدن قباد
عظمت و شکوه شاهنشاهی ساسانی در حدود سال ۴۹۰ میلادی رو به افول گذارده بود؛ پیروز یکم در جنگ با هپتالیان کشته شده و به ایران صلحنامهٔ تحقیرآمیزی تحمیل شده بود؛ بلاش برادر پیروز که به جای او بر تخت پادشاهی نشست، نیز نتوانست با روحانیونی که با اشراف و بزرگان هم داستان شده بودند، به توافق برسد. بهدلیل خالیبودن خزانهٔ سلطنتی در همراهکردن سپاهیان نیز ناتوان بود. در نتیجه، روحانیون و بزرگان او را کور و از پادشاهی برکنار کردند و پسر پیروز، یعنی قباد، را در سال ۴۸۸ م. به تخت شاهی نشاندند. بنا بر نوشتهٔ دینوری، سوخرا قباد را به پادشاهی رساند. از قول طبری نقل شده که سوخرا متعلق به یکی از خاندانهای اشرافی عصر ساسانی بود. قباد وقتی به پادشاهی رسید بسیار جوان بود. این کمسنی شاه باعث اغتشاش در کشور و دخالت طبقهٔ اشراف و روحانیت در امور کشور شد؛ ظاهراً ظلم و ستمی که این طبقه بر مردم روا میداشتند، بسیار بودهاست. قباد میدانست که اگر برخلاف نظر طبقهٔ اشراف، روحانیون و سوخرا کاری انجام دهد مانند عمویش کور میشود؛ بنابراین منتظر فرصت ماند تا از قدرت این طبقه بکاهد، ظهور مزدک و همراهی تودهٔ مردم با او این فرصت را در اختیار قباد قرار داد.
حضور مزدک در دربار قباد
شروع فعالیت مزدک و پیروانش از سال ۴۹۴ م. آغاز شد. چون قباد در پی کاستن از قدرت اشراف بود، از آنان حمایت کرد. اما دربارهٔ چگونگی حضور مزدک در دربار قباد در نوشتههای منابع قبل از فردوسی اطلاعاتی در دست نیست، در واقع نویسندگان منابع قبل از او در این باره سکوت کردهاند.
فردوسی دربارهٔ اولین حضور مزدک در دربار قباد مینویسد.
فردوسی نخستین حضور مزدک در دربار قباد را مربوط به سالی میداند که در ایران و در دوران پادشاهی قباد خشکسالی رخ داده بود. یکی از فعالیتهای مزدکیان شورش در مدائن بود. خشکسالیای که در زمان قباد رخ داد، بهانهٔ انجام این شورش بود؛ حدود ۱۰ سال پس از پادشاهی قباد حملهٔ ملخها و خشکسالی وسیع و سختی کشور ایران را دربرگرفت که خاطرات خشکسالی ۷ سالهٔ زمان پیروز را که در طی آن مردم بسیاری تلف شده بودند، یادآوری میکرد؛ مقدسی در کتاب البداء و التاریخ قحطی آن سالها و سیاست پیروز را چنین نوشتهاست «... پیروز در آن قحطسالی به تمام کارگزاران و والیان در گیلان و بنداران نامه نوشته و فرمان داد تا آنچه در خزائن هست میان مردم تقسیم کنند و در معاش مردم حسن تدبیر به کار برود...» در نتیجه، در زمان قحطی دورهٔ قباد، مزدک تاراج انبارهای مدائن را مناسب دید و در مباحثهای که با قباد داشت، فرمان و اجازهٔ غارت انبارهای کسانی را که دست به احتکار غلات زده بودند، گرفت. ظاهراً شورش و غارت فقط در مدائن نبود بلکه به نواحی دیگر نیز سرایت کرد، اما رفتار مزدکیان در زمان غارت انبارها بسیار معقولانه بود و بنا بر قول فردوسی آنان حاضر بودند قیمت گندمها را تا ده برابر بپردازند. البته نظامالملک نیز در کتاب سیاست نامه بدون | شاه را نپذیرفت، قباد از حارث بن عمور، رئیس قبیلهٔ کنده، خواست با قبول آیین مزدک، اعراب نجد و حجاز را به قبول آیین مزدک وادار کند. در این زمان حتی آیین مزدک به ارمنستان نیز رسیده بود. در همین زمان بود که بسیاری از حکمرانان ایالتها به مذهب مزدک گرویدند. از مهمترینِ این افراد پسر بزرگ قباد، یعنی کیوس حاکم طبرستان، بود. این موضوع نشان میدهد آیین مزدک در آن زمان از یک آیین منحصر به طبقهٔ فرودست و فقیر خارج شده و شیوع کامل یافته بود.
پادشاهی دوبارهٔ قباد
قباد در ابتدا بنا بر دلایلی که ذکر شد با مزدک و پیروانش مساعدت و همراهی بسیاری داشت، تا اینکه در سال نهم یا دهم پادشاهیاش بنا بر فتوای موبدان مبنی بر جلوگیری از فتنه، از پادشاهی برکنار شد و به زندان افتاد و برادرش جاماسپ به جای او به پادشاهی رسید. پس از آنکه قباد برای بار دوم به پادشاهی رسید دشمنان خود را قلع و قمع کرد، اما اطلاعاتی در دسترس نیست تا بهدرستی روشن شود که او این بار تا چه اندازهای در حمایت از آیین مزدک کوشید. از شواهد به جا مانده مانند گذشتن از جاماسب و زنده نگه داشتن او، میتوان استنباط کرد که قباد به اصول نظریههای مزدک پایبند بود، اما حمایت چندانی از مزدک و مزدکیان نکرد. برای قبول این مسئله میتوان به لشکرکشی سال ۵۰۲ م. قباد به روم اشاره کرد که در این لشکرکشی طبقه اشراف و بزرگان و سپاهیان، قباد را همراهی میکردند. با اینکه قباد از مزدک و مزدکیان حمایت نمیکرد، اما مانع کار آنها هم نمیشد. نتایج نشر و گسترش آیین مزدک موجب ترس و هراس شاه شد، قوانینی که قباد برای عملی کردن افکار مزدک در دورهٔ نخست پادشاهی خود وضع کرد به شکل انقلابی بود. در طول پادشاهی جاماسب و در هنگام کنار زده شدن قباد از پادشاهی، دین مزدک گسترش کمتری داشت اما افکار و باورهای اشتراکی این آیین در ذهن مردمانی که قرنها در رنج به سر میبردند ماندگار و پیشرفت کرده بود؛ نارضایتیها شدت یافته و همه جا بر ضد اشراف آشوب به پا شده بود، این تجاوزها بر ضد اشراف به اندازهٔ زیاد بود که خسرو انوشیروان در نخستین سالهای پادشاهیاش مجبور شد برای جبران خسارتهای ناشی از آن اقداماتی انجام دهد. این آشوبهای اشتراکگرایان سبب ضعف حکومت ایران شده بود،اما مانع از جنگهای قباد با روم نشد. آیین مزدک به اندازهای گسترش یافته بود که مزدکیان برای روحانیان خود نیز سلسلهمراتب ایجاد کرده بودند. ذکر این نکته که قباد برای جانشینی خود خسرو اول را بر کاووس، پسر بزرگترش، —که ولیعهد او و مورد حمایت مزدکیان نیز بود— ترجیح داد، نشان میدهد که چقدر عقیدهٔ قباد با همکیشانش فرق کردهاست. شاید قباد گمان میکردهاست که با گسترش آیین مزدک توارث سلطنتی نیز از بین برود. در سال ۵۱۹. م مسئله انتخاب جانشین برای قباد یکم مطرح شد، و مزدک و مزدکیان برای به پادشاهی رساندن کیوس تلاش فراوانی کردند، چراکه مسئلهٔ جانشینی قباد یکم برای مزدکیان برابر بود با برقرار ماندن یا نابود شدن آیین آنها. مزدکیان با خواسته شاه مخالفت کرده و با گستاخی از پسر بزرگ قباد که ولیعهد هم بود | پیروزدخت دختر شاه پیروز یکم و یکی از شاهزاده خانمهای ساسانی در اواخر قرن پنجم بود. پس از جنگ هپتالیان و ساسانیان (۴۸۴ میلادی) و شکست و اسارت پدرش پیروز اول توسط نیروهای هپتالیان در سال ۴۸۴، به دربار خشنواز حاکم هپتالیان فرستاده شد و برای پادشاه هپتالیان یک دختر به دنیا آورد که بعداً این دختر با برادر او، قباد یکم ازدواج کرد.
نجات قباد یکم از زندان
قباد یکم به یاری دوستان و خواهرش پیروزدخت از زندان گریخت و به نزد هپتالیان (هفتالیان) پناهنده شد و به یاری آنها، نیرویی بسیج کرد و در سال ۴۹۹ میلادی به ایران بازگشت. برادرش جاماسب به سود او از پادشاهی چشم پوشید و قباد یکم دیگر بار بر تخت پادشاهی نشست. در مقابل کمکی که خاقان هیاطله به قباد کرد، وی متعهد شد که سالیانه مبلغی به خاقان بپردازد. تهیه این پول از این پس مشکل عمدهٔ قباد گشت
شجرهنامه
پانویس
منابع
اسیران جنگی
اهالی ایران در سده ۵ (میلادی)
زنان شاهنشاهی ساسانی
شاهدختهای ساسانی
هپتالیان
همسران قباد یکم | دهقانی از دودمانهای قدیم بود که قباد در دوران فرار خود با وی ازدواج کرده بود. قباد ویژگیهای پادشاهی را در خسرو میدید. وی برای اینکه پادشاهی خسرو را مستحکم کند، به امپراتور روم پیشنهاد صلح داد و از ژوستینین خواست تا خسرو را به فرزندی خود بپذیرد. این کار، ژوستینین را مجبور میکرد تا در صورت نیاز از فرزند خود حمایت و او را یاری کند. ژوستینین نیز پذیرفت؛ اما به شرط آنکه فرزند خواندگی را به صورت کتبی درنیاورند، بلکه به وسیلهٔ سلاح باشد که اجباری و تکلیفی ندارد. قباد نتوانست این شرایط را بپذیرد، و در نتیجه صلحی میان ایران و روم صورت نگرفت.
سرکوب مزدکیان
فعالیت مزدکیان
شروع فعالیت مزدک و پیروانش از سال ۴۹۴ م. آغاز شد و چون قباد در پی کاستن از قدرت اشراف بود از آنان حمایت میکرد. یکی از فعالیتهای مزدکیان شورش در مداین بود. خشکسالیای که در زمان قباد رخ داد، بهانهٔ انجام این شورش بود، حدود ۱۰ سال پس از پادشاهی قباد حملهٔ ملخها و خشکسالی وسیع و سختی کشور ایران را دربرگرفت که خاطرات خشکسالی ۷ سالهٔ زمان پیروز را که در طی آن مردم بسیاری تلف شده بودند، یادآوری میکرد، مقدسی در کتاب البداء و التاریخ قحطی آن سالها و سیاست پیروز را بیان کرده و نوشتهاست «... پیروز در آن قحطسالی به تمام کارگزاران و والیان در گیلان و بنداران نامه نوشته و فرمان داد تا آنچه در خزائن هست میان مردم تقسیم کنند و در معاش مردم حسن تدبیر به کار برود…» در نتیجه در زمان قحطی دورهٔ قباد، مزدک تاراج انبارهای مدائن را مناسب دید و در مباحثهای که با قباد داشت فرمان و اجازهٔ غارت انبارهای کسانی را که دست به احتکار غلات زده بودند، گرفت. ظاهراً شورش و غارت فقط در مداین نبود بلکه به نواحی دیگر نیز سرایت کرد اما رفتار مزدکیان در زمان غارت انبارها بسیار معقولانه بود و بنا بر نوشته فردوسی در شاهنامه آنان حاضر بودند قیمت گندمها را تا ده برابر بپردازند. در سال ۵۱۹. م مسئله انتخاب جانشین برای قباد یکم مطرح شد، و مزدک و مزدکیان برای به سلطنت رساندن کیوس تلاش فراوانی کردند چرا که مسئله جانشینی قباد یکم برای مزدکیان برابر بود با برقرار ماندن یا نابود شدن آیین آنها البته در این عملیات موفق نشدند، مزدکیان از پسر بزرگ قباد که ولیعهد هم بود حمایت کردند اما دربار و روحانیون و اشراف از خسرو یکم که فرزند کوچکتر قباد و ضد مزدکی بود، پشتیبانی میکردند، کیوس یا کاووس مورد حمایت مزدکیان به جنگ با خسرو یکم رفت اما در جنگ مغلوب شد و خسرو یکم به عنوان یک پادشاه ضد مزدکی به سلطنت رسید.
سرکوب و کشتار مزدکیان
کشتار مزدک و پیروانش را مورخان و منابع مختلف به دو زمان مختلف نسبت دادهاند، برخی معتقدند این واقع در اواخر سلطنت قباد یکم رخ داده و برخی عنوان کردهاند این واقع در اوایل سلطنت خسرو انوشیروان رخ داده، اما تقریباً تمامی منابع کار قلع و قمع مزدک و مزدکیان را به خسرو انوشیروان نسبت دادهاند. مثلاً طبری نقل کردهاست: و ابن مسکویه گفته طبری را نقل کرده و فقط در نقل قولش نام پدر مزدک را متفاوت | کردآباد، یک آبادی از توابع بخش چترود، شهرستان کرمان در استان کرمان ایران است.
جمعیت
این آبادی در دهستان معزیه قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۹۵، خالی از سکنه دائم بودهاست.
منابع
روستاهای شهرستان کرمان | نعمتآباد (قروه)، روستایی از توابع بخش چهاردولی شهرستان قروه در استان کردستان ایران است.
جمعیت
این روستا در دهستان چهاردولی غربی قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۴۰ نفر (۷خانوار) بودهاست.
منابع
نعمتآباد (قروه)
مناطق مسکونی کردنشین در استان کردستان | قیاسآباد، یک آبادی از توابع بخش چترود، شهرستان کرمان در استان کرمان ایران است.
جمعیت
این آبادی در دهستان معزیه قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۹۵، خالی از سکنه دائم بودهاست.
منابع
روستاهای شهرستان کرمان | قلعه امیدآباد ، روستایی از توابع بخش باباحیدر شهرستان فارسان در استان چهارمحال و بختیاری ایران است.
جمعیت
این روستا در دهستان سراب بالا قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۳۲۲ نفر (۶۳خانوار) بودهاست.
منابع
قلعه امیدآباد |
89ac4364-7159-4b2e-aeab-b60b67710430 | شاهنشاهی ساسانی | قباد اول (۴۸۸–۵۳۱) پادشاهی نیرومند و اصلاحگر بود. قباد اول از فرقهای که توسط مزدک، فرزند «بامداد» بنیان نهاده شده بود حمایت کرد. مزدک خواستار آن بود که ثروتمند باید ثروت و همسران خود را با فقرا تقسیم کند. نیت قباد ظاهراً این بود که با اتخاذ کردن آموزههای مزدک، نفوذ و تأثیر بزرگان و آریستوکراسی رو به رشد را در هم بشکند. این اصلاحات باعث شد تا او مخلوع و در «قلعه فراموشی» در شوش به زندان افکنده شود، و برادر کوچکتر او جاماسپ (زاماسپ) در سال ۴۹۶ به قدرت رسید. قباد اول، با این حال، در سال ۴۹۸ گریخت و پادشاه هونهای سفید به او پناه داد. | برادر کوچک قباد اول، جاماسپ در چه سالی به قدرت رسید؟ | false | {
"answer_start": [
445
],
"text": [
"۴۹۶"
]
} | جاماسپ نام دو شخصیت کیانی و ساسانی است.
جاماسپ حکیم، وزیر گشتاسبشاه که کتاب جاماسپنامه از اوست و زرتشت در زمان او ظهور کرد.
جامسپ ساسانی، شاهنشاه ساسانی که در سال ۴۹۶ میلادی به مدت ۳ سال حکومت کرد.
جاماسپ، شاهزاده ساسانی و پسر قباد یکم.
جاماسپ، شاهزاده ساسانی و پسر هرمز دوم.
جاماسپ، روستایی در شهرستان دالاهو. | زاماسپ (به پارسی میانه: 𐭩𐭠𐭬𐭠𐭮𐭯) یا جاماسپ بیست و یکمین شاهنشاه ساسانی و برادر قباد یکم بود. وی از ۴۹۶ تا سال ۴۹۹ میلادی به جای برادر بر تخت پادشاهی نشست.
گرایش قباد یکم به مزدک و فرمانهای اجتماعی که قباد، در نخستین دورهٔ پادشاهی صادر کرد، باعث ایجاد نارضایتی در روحانیون و نجبا شد. روحانیون زرتشتی به همراهی جماعتی از اشراف، شورشی را در پایتخت، بر ضد وی رهبری کردند که باعث شد، وی از سلطنت خلع شود. در ابتدا خشم مردم، از قباد، به اندازهای بود که قتل او را میخواستند، ولی جاماسپ، مردم را از این خیال منصرف کرد.
قباد پس از خلع، در قلعهٔ فراموشی حبس شد اما دیر زمانی در زندان نماند و بنحوی یاران وی، اسباب نجات او را از زندان فراهم کرده و قباد از زندان گریخت.
قباد خود را به دربار هپتالیان رسانده و از خاقان کمک خواست. خاقان لشکری به او داد و پیمان گرفت که اگر صاحب تاج و تخت شود خراجی به او بدهد.
جاماسپ که حامی و مدافع قابل اعتمادی در بین نجبا، برای خود سراغ نداشت، بدون مقاومت تسلیم شد و با واگذاری سلطنت به برادر، جان خود را بازخرید. در سال ۴۹۹ میلادی، قباد یکم تقریباً بدون جنگ دوباره به سلطنت بازگشت.
پس از بازگشت قباد
پروکوپیوس مینویسد که قباد، جاماسپ را ناقص کرد تا دیگر مناسب پادشاهی نباشد. در مقابل، دینوری، ثعالبی و فردوسی گویند که قباد او را بخشیده و از کیفر دادنش صرف نظر کرد.
منابع متقدم، در مورد احوال جاماسپ پس از این زمان ساکتاند. با این حال منابع دوره اسلامی گویند که جاماسپ پس از بخشایش قباد پایتخت را ترک کرد و به بند خزر و ارمنستان رفت. در آنجا متأهل شد و فرزندانی به دنیا آورد که بزرگترین آنها نرسی کامگار نام دارد فرزندان نرسی به دو گروه تقسیم میشوند. دو نفرند که یکی از آنها فرخزاد نام داشت و دیگری فیروز. فرخزاد در زمان انوشیروان به یمن رفت و پس از فتح آنجا به آن ولایت حکم راند و نوهٔ فیروز، گیل گیلانشاه، نیز در طبرستان سلسله آلدابویه را تأسیس کرد.
فرزندان جاماسب
پانویس
منابع
کریستن سن، آرتور. ایران در زمان ساسانیان، ترجمهٔ رشید یاسمی. چاپ پنجم. تهران: انتشارات امیرکبیر ۱۳۶۷
زرین کوب، عبدالحسین. تاریخ مردم ایران. تهران: انتشارات امیر کبیر، ۱۳۶۴
پیرنیا، حسن (مشیرالدوله). تاریخ باستانی ایران. تهران: انتشارات دنیای کتاب، ۱۳۶۲
چراغعلی اعظمی سنگسری. «گیل، فرشواذگرشاه و گاوبارگان دابویی (اسپهبدان بزرگ طبرستان)». بررسیهای تاریخی، ۱۳۵۶.
جستارهای وابسته
فهرست شخصیتهای شاهنامه
پیوند به بیرون
اهالی ایران در سده ۵ (میلادی)
اهالی ایران در سده ۶ (میلادی)
پادشاهان شاهنامه
درگذشتگان ۱۱۲۰ (میلادی)
درگذشتگان سده ۶ (میلادی)
زادگان سده ۵ (میلادی)
شاهنشاهان ساسانی سده ۵ (میلادی) | آذرگُشنسپ بد یا به اختصار آذرگُندبد (یونانی:Adergoudounbades) یکی از نجیبزادگان برجسته ایرانی دوران ساسانیان، ژنرال و کنارنگ دوران قباد یکم و خسرو انوشیروان پادشاهان ساسانی بود که نامش از طریق تاریخنگار بیزانسی، پروکوپیوس به ما رسیدهاست.
زندگینامه
آذرگندبد نخست در سال ۴۸۸ میلادی هویدا میشود. در آن زمان مرد جوانی بود. به گفته پروکپیوس او پیشتر به عنوان یک سرباز شهرت داشت. در آن سال او به قباد کمک کرد تا علیه عمویش، بلاش، به سلطنت برسد. به عنوان پاداش، قباد او را به جای خویشاوندش گشنسپ داد که اعدام شد، به مقام مهم کنارنگ، فرمانداری ابرشهر (خراسان) رسانید که قلمرو هپتالیان هم ضمیمه آن شده بود.
از آذرگندبد اطلاعات بسیار کمی در طول دهههای بعدی بجا مانده به جز آنکه به عنوان یک ژنرال موفقیتهای بزرگی داشت. پروکوپیوس میگوید که او ده قبیلهٔ وحشی را مطیع قوانین پارسیان کرد. آذرگندبد در جنگ آناستازی هم شرکت داشت که به محاصره آمد یا امیدا در سال ۵۰۲ میلادی انجامید.
زمانی که خسرو انوشیروان در سال ۵۳۱ میلادی به تخت پادشاهی نشست، توطئهای شکل گرفت که او را از سریر بزیر بکشند و برادرزادهاش قباد، فرزند برادرش جاماسپ (جاماسپ برادرزاده جاماسپ، پادشاه ساسانی) را به سلطنت برسانند. توطئه کشف و متوقف شد. قباد که از دربار دور بود به آذرگندبد پناه برد. انوشیروان دستور فرستاد که آذرگندبد قباد را اعدام کند اما او سرپیچی کرد و او را در نهان نگهداری کرد تا زمانی که آذرگندبد در سال ۵۴۱ میلادی توسط پسر خودش بهرام، به شاه تسلیم شد و او را اعدام کردند. بهرام به تخت پدرش نشست اما شاهزاده قباد به سمت غرب رفت و به امپراتوری بیزانس گریخت.
پانوشتها
منابع
اعدامشدگان بدست شاهنشاهی ساسانی
افراد جنگهای ساسانیان و روم
اهالی ایران در سده ۵ (میلادی)
اهالی ایران در سده ۶ (میلادی)
جنگ آناستازی
درگذشتگان ۵۴۱ (میلادی)
دیوانسالاران خسرو انوشیروان
زادگان سده ۵ (میلادی)
فرماندهان خسرو انوشیروان
فرماندهان قباد یکم
کنارنگ
نظامیان اعدامشده | قباد یک شاهزاده ساسانی، پسر جاماسپ و نوهٔ شاهنشاه قباد یکم () بود. در سال ۵۳۲ میلادی در دوران کودکی قباد، توطئهای برای سرنگونی عموی او شاهنشاه خسرو انوشیروان ()، گماشتن قباد به عنوان شاهنشاه و حکومت پدرش جاماسپ به عنوان نایبالسلطنه انجام شد. این توطئه کشف و همه افراد درگیر در آن همراه با رقبای احتمالی پادشاه، به جز قباد و سرپرست او به نام آذرگندبد، کشته شدند.
وقتی قباد بزرگ شد، مقداری پول دریافت کرد و به مکانی امن فرستاده شد. با این حال، در سال ۵۴۱ این نقشه کشف و آذرگندبد نیز کشته شد. به گفتهٔ پروکوپیوس قیصریهای با این وجود قباد، یا کسی که ادعا داشت قباد است، به قسطنطنیه، در امپراتوری بیزانس وارد شد و امپراتور ژوستینین () او را با احترام پذیرفت. قباد در سال ۵۵۲ در جنگ گوتها نارسس را همراهی کرد و فرماندهی نیرویی از فراریان ایرانی را بر عهده داشت.
منابع
اهالی امپراتوری روم شرقی در سده ۶ (میلادی)
اهالی ایران در سده ۶ (میلادی)
جنگ گوتی (۵۳۵-۵۵۴)
ژنرالهای ژوستینین یکم
شاهزادگان ساسانی | جاماسپ، زاماسب یا ژاماسب، شاهزادهای ساسانی فرزند شاهنشاه هرمز دوم و برادر شاهنشاهان آذرنرسی، شاپور دوم و اردشیر دوم بود. او در دوره شاهنشاهی شاپور بر شمال عربستان فرمان میراند.
زندگی
به گفته منابع سریانی استان مرزی و راهبردی عربستان در دهه ۳۶۰ میلادی میان و برادرش آذرفرازگرد تقسیم شد و بدین گونه جاماسپ بر کرانههای دجله و آذرفرازگرد بر نصیبین فرمان میراند. این دو برادر باید مراقب یکدیگر و فعالیتهای رومیان بودند. هیچ نشانهای از بزرگتر یا کوچکتر بودن این دو برادر از شاپور وجود ندارد. افزون بر این احتمالاً آنها فرزندان همسر اول هرمز یا ایفرا هرمز نبودند و بنابراین هرگز در مناقشه جانشینی که پس از مرگ هرمز رخ داد، وارد نشدند.
جاماسپ به دلیل آزار و شکنجه مسیحیان شناخته شدهاست. او فرزندی داشت که بعدها مسیحی شد و در منابع از او به نام «پیروز گشناسپ» یاد شدهاست.
پانویس
منابع
اهالی ایران در سده ۴ (میلادی)
شاهزادگان ساسانی
فرماندارهای ساسانی میانرودان
فرماندهان شاپور دوم
فرزندان هرمز دوم | زاماسپ (به پارسی میانه: 𐭩𐭠𐭬𐭠𐭮𐭯) یک شاهزاده ساسانی و دومین پسر بزرگ شاهنشاه قباد یکم () بود. جاماسپ به دلیل توانایی خود در جنگ بسیار ستوده میشد اما به دلیل از دست دادن چشمش از جانشینی محروم شد. باوی در کنار سایر بزرگان ساسانی در سال تاجگذاری برادر جاماسب خسرو انوشیروان () در توطئهای تلاش کردند خسرو را سرنگون کنند و قباد پسر جاماسپ را به جای او بنشانند تا جاماسپ بتواند به عنوان نایبالسلطنه فرمانروایی کند اما این توطئه آشکار و جاماسپ کشته شد.
پانویس
منابع
اعدامشدگان بدست شاهنشاهی ساسانی
اهالی ایران در سده ۶ (میلادی)
درگذشتگان ۵۳۲ (میلادی)
شاهزادگان ساسانی
فرزندان قباد یکم | شاه را نپذیرفت، قباد از حارث بن عمور، رئیس قبیلهٔ کنده، خواست با قبول آیین مزدک، اعراب نجد و حجاز را به قبول آیین مزدک وادار کند. در این زمان حتی آیین مزدک به ارمنستان نیز رسیده بود. در همین زمان بود که بسیاری از حکمرانان ایالتها به مذهب مزدک گرویدند. از مهمترینِ این افراد پسر بزرگ قباد، یعنی کیوس حاکم طبرستان، بود. این موضوع نشان میدهد آیین مزدک در آن زمان از یک آیین منحصر به طبقهٔ فرودست و فقیر خارج شده و شیوع کامل یافته بود.
پادشاهی دوبارهٔ قباد
قباد در ابتدا بنا بر دلایلی که ذکر شد با مزدک و پیروانش مساعدت و همراهی بسیاری داشت، تا اینکه در سال نهم یا دهم پادشاهیاش بنا بر فتوای موبدان مبنی بر جلوگیری از فتنه، از پادشاهی برکنار شد و به زندان افتاد و برادرش جاماسپ به جای او به پادشاهی رسید. پس از آنکه قباد برای بار دوم به پادشاهی رسید دشمنان خود را قلع و قمع کرد، اما اطلاعاتی در دسترس نیست تا بهدرستی روشن شود که او این بار تا چه اندازهای در حمایت از آیین مزدک کوشید. از شواهد به جا مانده مانند گذشتن از جاماسب و زنده نگه داشتن او، میتوان استنباط کرد که قباد به اصول نظریههای مزدک پایبند بود، اما حمایت چندانی از مزدک و مزدکیان نکرد. برای قبول این مسئله میتوان به لشکرکشی سال ۵۰۲ م. قباد به روم اشاره کرد که در این لشکرکشی طبقه اشراف و بزرگان و سپاهیان، قباد را همراهی میکردند. با اینکه قباد از مزدک و مزدکیان حمایت نمیکرد، اما مانع کار آنها هم نمیشد. نتایج نشر و گسترش آیین مزدک موجب ترس و هراس شاه شد، قوانینی که قباد برای عملی کردن افکار مزدک در دورهٔ نخست پادشاهی خود وضع کرد به شکل انقلابی بود. در طول پادشاهی جاماسب و در هنگام کنار زده شدن قباد از پادشاهی، دین مزدک گسترش کمتری داشت اما افکار و باورهای اشتراکی این آیین در ذهن مردمانی که قرنها در رنج به سر میبردند ماندگار و پیشرفت کرده بود؛ نارضایتیها شدت یافته و همه جا بر ضد اشراف آشوب به پا شده بود، این تجاوزها بر ضد اشراف به اندازهٔ زیاد بود که خسرو انوشیروان در نخستین سالهای پادشاهیاش مجبور شد برای جبران خسارتهای ناشی از آن اقداماتی انجام دهد. این آشوبهای اشتراکگرایان سبب ضعف حکومت ایران شده بود،اما مانع از جنگهای قباد با روم نشد. آیین مزدک به اندازهای گسترش یافته بود که مزدکیان برای روحانیان خود نیز سلسلهمراتب ایجاد کرده بودند. ذکر این نکته که قباد برای جانشینی خود خسرو اول را بر کاووس، پسر بزرگترش، —که ولیعهد او و مورد حمایت مزدکیان نیز بود— ترجیح داد، نشان میدهد که چقدر عقیدهٔ قباد با همکیشانش فرق کردهاست. شاید قباد گمان میکردهاست که با گسترش آیین مزدک توارث سلطنتی نیز از بین برود. در سال ۵۱۹. م مسئله انتخاب جانشین برای قباد یکم مطرح شد، و مزدک و مزدکیان برای به پادشاهی رساندن کیوس تلاش فراوانی کردند، چراکه مسئلهٔ جانشینی قباد یکم برای مزدکیان برابر بود با برقرار ماندن یا نابود شدن آیین آنها. مزدکیان با خواسته شاه مخالفت کرده و با گستاخی از پسر بزرگ قباد که ولیعهد هم بود | ۴۹۶ (میلادی) چهارصد و نود و ششمین سال تقویم میلادی است.
مناسبتها
رویدادها
قباد یکم، پادشاه ساسانی، از قدرت برکنار و زندانی شده و برادرش جاماسپ به پادشاهی میرسد.
زادگان
درگذشتگان
۲۱ نوامبر - ژلازیوس یکم، پاپ کلیسای کاتولیک روم
گونتاموند، پادشاه وندالها و آلانها (ت. پیرامون ۴۵۰)
۴۹۶ (میلادی) | سرکوب کرد. با این حال، ارمنیها، عمدتاً مسیحی باقی ماندند. در سالهای بعدی سلطنت او، او مجدداً با کیداریان وارد نزاع شد تا اینکه در سال ۴۵۷ از دنیا رفت. هرمز سوم (۴۵۷–۴۵۹) فرزند جوانتر یزدگرد دوم، به تخت شاهنشاهی نشست. در طی دوران کوتاه شاهی او، او مرتباً با برادر بزرگتر خود پیروز اول جنگید، که پیروز از حمایت اشرافزادگان هم برخوردار بود، و همینطور در باختر هم با هپتالیان جنگید. او در سال ۴۵۹ توسط برادرش پیروز کشته شد.
در ابتدای قرن پنجم، هپتالیان (هونهای سفید)، به همراه دیگر گروههای بیابانگرد به ایران حمله کردند. در ابتدا، بهرام پنجم و یزدگرد دوم شکستهای قاطعانهای بر آنها وارد کردند و آنها را به سوی شرق راندند. هونها در انتهای قرن پنجم برگشتند و پیروز (۴۵۷–۴۸۴) را در سال ۴۸۳ شکست دادند. به دنبال این پیروزی، هونها به مدت دو سال به بخشهای شرقی ایران حمله میکردند و آنجا را مورد تاخت و تاز و تاراج قرار میدادند. آنها تا چند سال پس از آن، خراجهای سنگینی دریافت میکردند.
این حملات بیثباتی و هرج و مرج را برای شاهنشاهی به دنبال داشت. پیروز اول مجدداً سعی کرد تا هپتالیان را بیرون براند، اما در راه هرات، او و ارتشش توسط هونها در صحرا به دام افتادند. پیروز اول کشته شد و ارتش او معدوم شد. پس از این پیروزی، هپتالیان تا شهر هرات پیش رفتند، و امپراتوری را در هرج و مرج و بینظمی قرار دادند. در نهایت، یک اشرافزاده ایرانی از خاندان کهن کارن، به نام زرمهر (یا سوخرا) تا حدودی نظم را برقرار کرد. او بلاش، یکی از برادران پیروز اول را شوراند تا به تخت پادشاهی بنشیند، هرچند که تهدید هونها تا زمان سلطنت خسرو اول هم پابرجا ماند. بلاش (۴۸۴–۴۸۸) یک پادشاه ملایم و گشادهدست بود، او به مسیحیان امتیازاتی داد؛ با این حال، او کاری برای مقابله با دشمنان امپراتوری انجام نداد، خصوصاً در قبال هونهای سفید. بلاش، پس از چهار سال سلطنت، کور و برکنار شد (گفته میشود بزرگان کشور این کار را با او کردند)، و برادرزاده او قباد اول بر تخت نشست.
قباد اول (۴۸۸–۵۳۱) پادشاهی نیرومند و اصلاحگر بود. قباد اول از فرقهای که توسط مزدک، فرزند «بامداد» بنیان نهاده شده بود حمایت کرد. مزدک خواستار آن بود که ثروتمند باید ثروت و همسران خود را با فقرا تقسیم کند. نیت قباد ظاهراً این بود که با اتخاذ کردن آموزههای مزدک، نفوذ و تأثیر بزرگان و آریستوکراسی رو به رشد را در هم بشکند. این اصلاحات باعث شد تا او مخلوع و در «قلعه فراموشی» در شوش به زندان افکنده شود، و برادر کوچکتر او جاماسپ (زاماسپ) در سال ۴۹۶ به قدرت رسید. قباد اول، با این حال، در سال ۴۹۸ گریخت و پادشاه هونهای سفید به او پناه داد.
جاماسپ (۴۹۶–۴۹۸) پیرو برکناری قباد اول توسط اشراف، به تخت شاهنشاهی ساسانی نشست. جاماسپ شاهی خوب و مهربان بود، او مالیاتها را به منظور کمک به کشاورزان و فقرا کاهش داد. او همچنین به دین زرتشتی اصلی وفادار بود، همان چیزی که قباد اول با تغییر جهت و سرپیچی از آن باعث شده بود تخت و آزادی خود را در ازای آن از دست بدهد. پادشاهی او | نشانهٔ بیثباتی وضع اجتماعی ایران در آن دوران میتوان به کشتهشدن سوخرا از نجبای بزرگ و تأثیرگذار آن عصر اشاره کرد.
مزدک و قباد
به پادشاهی رسیدن قباد
عظمت و شکوه شاهنشاهی ساسانی در حدود سال ۴۹۰ میلادی رو به افول گذارده بود؛ پیروز یکم در جنگ با هپتالیان کشته شده و به ایران صلحنامهٔ تحقیرآمیزی تحمیل شده بود؛ بلاش برادر پیروز که به جای او بر تخت پادشاهی نشست، نیز نتوانست با روحانیونی که با اشراف و بزرگان هم داستان شده بودند، به توافق برسد. بهدلیل خالیبودن خزانهٔ سلطنتی در همراهکردن سپاهیان نیز ناتوان بود. در نتیجه، روحانیون و بزرگان او را کور و از پادشاهی برکنار کردند و پسر پیروز، یعنی قباد، را در سال ۴۸۸ م. به تخت شاهی نشاندند. بنا بر نوشتهٔ دینوری، سوخرا قباد را به پادشاهی رساند. از قول طبری نقل شده که سوخرا متعلق به یکی از خاندانهای اشرافی عصر ساسانی بود. قباد وقتی به پادشاهی رسید بسیار جوان بود. این کمسنی شاه باعث اغتشاش در کشور و دخالت طبقهٔ اشراف و روحانیت در امور کشور شد؛ ظاهراً ظلم و ستمی که این طبقه بر مردم روا میداشتند، بسیار بودهاست. قباد میدانست که اگر برخلاف نظر طبقهٔ اشراف، روحانیون و سوخرا کاری انجام دهد مانند عمویش کور میشود؛ بنابراین منتظر فرصت ماند تا از قدرت این طبقه بکاهد، ظهور مزدک و همراهی تودهٔ مردم با او این فرصت را در اختیار قباد قرار داد.
حضور مزدک در دربار قباد
شروع فعالیت مزدک و پیروانش از سال ۴۹۴ م. آغاز شد. چون قباد در پی کاستن از قدرت اشراف بود، از آنان حمایت کرد. اما دربارهٔ چگونگی حضور مزدک در دربار قباد در نوشتههای منابع قبل از فردوسی اطلاعاتی در دست نیست، در واقع نویسندگان منابع قبل از او در این باره سکوت کردهاند.
فردوسی دربارهٔ اولین حضور مزدک در دربار قباد مینویسد.
فردوسی نخستین حضور مزدک در دربار قباد را مربوط به سالی میداند که در ایران و در دوران پادشاهی قباد خشکسالی رخ داده بود. یکی از فعالیتهای مزدکیان شورش در مدائن بود. خشکسالیای که در زمان قباد رخ داد، بهانهٔ انجام این شورش بود؛ حدود ۱۰ سال پس از پادشاهی قباد حملهٔ ملخها و خشکسالی وسیع و سختی کشور ایران را دربرگرفت که خاطرات خشکسالی ۷ سالهٔ زمان پیروز را که در طی آن مردم بسیاری تلف شده بودند، یادآوری میکرد؛ مقدسی در کتاب البداء و التاریخ قحطی آن سالها و سیاست پیروز را چنین نوشتهاست «... پیروز در آن قحطسالی به تمام کارگزاران و والیان در گیلان و بنداران نامه نوشته و فرمان داد تا آنچه در خزائن هست میان مردم تقسیم کنند و در معاش مردم حسن تدبیر به کار برود...» در نتیجه، در زمان قحطی دورهٔ قباد، مزدک تاراج انبارهای مدائن را مناسب دید و در مباحثهای که با قباد داشت، فرمان و اجازهٔ غارت انبارهای کسانی را که دست به احتکار غلات زده بودند، گرفت. ظاهراً شورش و غارت فقط در مدائن نبود بلکه به نواحی دیگر نیز سرایت کرد، اما رفتار مزدکیان در زمان غارت انبارها بسیار معقولانه بود و بنا بر قول فردوسی آنان حاضر بودند قیمت گندمها را تا ده برابر بپردازند. البته نظامالملک نیز در کتاب سیاست نامه بدون |
f39c755b-142c-4d72-b784-0939093bb43c | آموزش و پرورش در ایران | نزدیک به چهار هزار سال پیش، آریاییها و از آن جمله مادها، پارسیها و پارتیها به سرزمین ایران مهاجرت کردند. مادها در غرب و پارسیها در جنوب و پارتیها در شرق فلات ایران ماندگار شدند و حکومتهایی تشکیل دادند.مادها در حدود هفتصد سال پیش از میلاد در سرزمینهای غرب ایران چیره شدند و دولت ماد را بنیان گذاشتند. در دورهٔ مادها، کودکان و نوجوانان راه و رسم زندگانی و کار و جنگاوری را در خانه و ایل میآموختند. آموزش رسمی مخصوص روحانیان بود. روحانیان، گذشته از خواندن و نوشتن، اصول و مراسم دینی، اخترشناسی و شیوههای پیشگویی سرنوشت دیگران را در مراکز دینی فرا میگرفتند. مردم دیگر از خواندن و نوشتن بیبهره بودند. مادها خطی شبیه خط میخی داشتند. | پارتیها از کدام گروه هستند؟ | false | {
"answer_start": [
28
],
"text": [
"آریاییها"
]
} | اِلاِماِفاِیاُ یک گروه الکترو هاپ آمریکایی هستند که از دو دیجی و رپر به نامهای رِدفو (نام اصلی: استفان کندال گوردی، متولد ۳ سپتامبر ۱۹۷۵) و اِسکای بلو (نام اصلی: اِسکایلِر هوستن گوردی، متولد ۲۳ اوت ۱۹۸۶) تشکیل شدهاست. ردفو عموی اسکای بلو است.
ردفو و اسکای بلو به ترتیب، پسر و نوهٔ بری گوردی، یکی از بزرگترین افراد در صنعت موسیقی و مؤسس شرکت نشر موسیقی موتاون رکوردز هستند. این گروه در سال ۲۰۰۶ در شهر لسآنجلس، کالیفرنیا آغاز به کار کرد.
اِلاِماِفاِیاُ تحت تأثیر طیف گستردهای از هنرمندان برجسته همانند توپاک شکور، جیمز براون و مایکل جکسون و گروههای برجستهٔ راک همانند بیتلز و لد زپلین قرار دارد. همچنین هر دوی آنها از هواداران سرسخت مایکل جکسون هستند و بیشتر حرکات رقص خودشان را از مایکل تقلید میکنند. قابل ذکر است که ردفو به صورت قانونی برادر پیشین جرمین جکسون (برادر بزرگتر مایکل جکسون) و عموی پسر جرمین جکسون است.
موضوعات اشعار و آهنگهای این گروه بیشتر دربارهٔ مهمانیها، پارتیها و مشروبخواری است. از مهمترین آهنگهای این گروه «Gettin Over You» به همراه دیوید گتا و فرگی و آهنگ «سرود پارتی راک» و آهنگ «من سکسی هستم و خودم میدانم» بود که در بسیاری از کشورهای جهان شماره یک شد؛ ولی در حال حاضر این گروه جدا از هم مشغول به کار هستند.
آلبومشناسی
۲۰۰۹: پارتی راک
۲۰۱۱: شرمنده برای صدای پارتی
منابع
پیوند به بیرون
وبگاه رسمی
وبلاگ رسمی
الامافایاو
انحلالهای ۲۰۱۲ (میلادی)
برندگان جایزه آپرا
بنیانگذاریهای ۲۰۰۶ (میلادی) در ایالات متحده آمریکا
ریمیکسکنندهها
زوجهای موسیقی
زوجهای موسیقی آمریکایی
زوجهای موسیقی الکترونیک
زوجهای موسیقی مرد
زوجهای موسیقی هیپ هاپ
گروههای تهیهکننده موسیقی
گروههای سینثپاپ
گروههای موسیقی تشکیلشده در ۲۰۰۶ (میلادی)
گروههای موسیقی خانوادگی
گروههای موسیقی رقص آمریکایی
گروههای موسیقی لس آنجلس، کالیفرنیا
گروههای هیپ هاپ آمریکایی
هنرمندان اینترسکوپ رکوردز
گروههای موسیقی الکترونیک کالیفرنیا | نایف پارتی یک گروه موسیقی دونفرهٔ استرالیایی است که در سبکهای الکترو هاوس و داباستپ فعّالیت میکند. اعضای این گروه راب سوایر و گرت مکگریلن هستند که هردو قبلاً عضو گروه الکترونیک راک پندالوم بودند.
پیشینه
ترانهشناسی
ئیپیها
تکترانهها
ریمیکسها
منابع
پیوند به بیرون
Official site
Knife Party on SoundCloud
بنیانگذاریهای ۲۰۱۱ (میلادی) در استرالیا
زوجهای موسیقی الکترونیک
کاربران ابلتون لایو
گروههای موسیقی از پرت (استرالیا)
گروههای موسیقی الکترونیک استرالیا
گروههای موسیقی تشکیلشده در ۲۰۱۱ (میلادی)
گروههای موسیقی هاوس اهل استرالیا
هنرمندان موسیقی الکترونیک اهل استرالیا
هنرمندان موسیقی داباستپ
زوجهای موسیقی اهل استرالیا | بلوک پارتی () یک گروه ایندی راک بریتانیایی است که اکنون چهار عضو کله اوکرک، راسل لیساک، جاستین هریس و لوئیز بارتل را دارد. دو عضو دیگر آن گوردون موکز و مت تونگ به ترتیب در ۲۰۱۵ و ۲۰۱۳ گروه را ترک کردند. اگرچه سبک گروه راک است ولی از تمهای الکترونیکا و هاوس هم استفاده میکنند. در مجموع از آلبومهای بلوک پارتی بیش از سه میلیون نسخه در سرتاسر جهان فروش رفتهاست.
منابع
پیوند به بیرون
بلوک پارتی
بنیانگذاریهای ۲۰۰۳ (میلادی) در انگلستان
گروههای ایندی راک انگلیسی
گروههای پست-بریتپاپ
گروههای موسیقی پسا-پانک رویوال
گروههای موسیقی تشکیلشده در ۲۰۰۳ (میلادی)
گروههای موسیقی چهارنفره
گروههای موسیقی در لندن
گروههای موسیقی رقص آلترنیتیو
هنرمندان آتلانتیک رکوردز
هنرمندان ویچیتا رکوردینگز | یو سی پارتی یک گروه موسیقی اهل کانادا در سبک دنس-پانک است. اولین آلبوم آنها پایکوبی کن! در سپتامبر ۲۰۰۵ منتشر شد و این گروه قبل از تور انگلستان و آلمان دومین تور کانادایی خود را با حضور در جنوب در جنوب غربی و یک تور از ایالات متحده آمریکا به اتمام رساندند. دومین آلبوم آنها تمامِ زمان را از دست بده در ۲۰ مارس ۲۰۰۷ در کانادا، و در ۱۸ اوت ۲۰۰۷ در ایالات متحده آمریکا (در کمپانیِ پیپر بگ) منتشر شد، در انگلستان در ۱۸ ژوئن ۲۰۰۷، در کمپانی فایرس پاندا، و در آلمان، اتریش و سوئیس در تاریخ ۱۷ اوت ۲۰۰۷، در PIAS منتشر شد. سومین آلبوم آنها XXXX در ۲۹ سپتامبر ۲۰۰۹، در کانادا، ۹ فوریه ۲۰۱۰، در ایالات متحده و ۱۷ مه ۲۰۱۰ در انگلستان منتشر شد. چهارمین آلبوم یو سی پارتی، در ۱۲ فوریه ۲۰۱۶ منتشر شد.
تاریخچه
گروه در ابتدا با نام یو سی پارتی! وی سی دای! توسط استفان اُشی، بِکی نینکوویک و کریستا لُئِوِن در نوامبر سال ۲۰۰۳ تشکیل شد. این بند، توسط یک گروه دوچرخه سوار خیابانی به اسم چرخهای دودزا متولد شد.
گروه یو سی پارتی، اولین اجرای خود را در اپریل سال ۲۰۰۴ انجام دادند، و به دلیل اینکه «هر سازی را در هرجا و هرزمانی مینواختند» توجه زیادی را به خود جلب کردند.
پانویس
منابع
گروههای موسیقی تشکیلشده در ۲۰۰۴ (میلادی)
گروههای موسیقی منحلشده در ۲۰۱۱ (میلادی)
گروههای موسیقی دوباره ایجادشده در ۲۰۱۲ (میلادی)
گروههای ایندی راک کانادایی
گروههای دنس-پانک
هنرمندان پیپر بگ رکوردز
گروههای موسیقی رقص کانادایی | آرام آسادریان
آرتم آساتریان
گارنیک آساتوریان
هایک آساتریان
پایتسار آساتریان | رز گاردن پارتی یکی از رقمهای رز و از گروه رز دورگه چای است. این رقم در سال ۱۹۵۹ میلادی به وجود آمد. به رنگ کرم و سفید با حاشیههای صورتی رنگ است. هر گل دارای ۲۸–۲۵ گلبرگ است. گاردن پارتی والد هر دو رقم رز رز مدال طلا و 'Gold Medal' و رز دبل دیلایت است.
منابع
پیوند به بیرون
[* Duftbeschreibung
'Papa Meilland' auf www.helpmefind.com
گاردن پارتی، رز
معرفیشدههای ۱۹۵۹ (میلادی) | ادبیات پارتی شامل آثار ادبی به زبان پارتی میشود. از صورت باستانی این زبان اثری موجود نیست اما از پارتی میانه نوشتههایی بر روی سنگ، چرم، سفال، فلز، سکّه، مُهر و جز آنها به خط پارتی کتیبهای و نوشتههایی از مانویان به خط مانوی در دست است. سنگنوشتههای دو یا سهزبانه شاهان ساسانی، بنچاق اورامان و آثار دورا اروپوس مهمترین آثار برجای مانده از این زبان هستند. با توجه به شواهد زبانشناختی میتوان درخت آسوریگ و یادگار زریران در دوره ساسانی را متنهایی دستکاریشده از زبان پارتی به خط پارسی میانه دانست.
از ادبیات پارتی در دوره اشکانی متنی به شکل اصلی به دست ما نرسیدهاست ولی از روی شواهد میتوان گفت که در آن دوره آثار ادبی غیردینی موجود بودهاست. ادبیات غیردینی پارتی به نظر بیشتر منظوم بودهاست. در دوران اشکانیان آثار غیردینی و افسانهها سینه به سینه توسط قصهگویان و نقالان روایت میشد. گروهی از آنان گوسان نام داشتند. از این داستانها، بعدها در گردآوری و تدوین خداینامه استفاده شدهاست. ویس و رامین نیز یکی از منظومههای عاشقانه فارسی با اصالتی پارتی است. داستان بیژن و منیژه در شاهنامه نیز شاید دارای اصلی پارتی باشد.
آثار به خط و زبان پارتی
هرچند از آثار پارتی باستان اثری پیدا نشده، اما آثاری از فرم میانه آن در دست است.
حدود سه هزار سفال نوشته مربوط به سده یکم پیش از میلاد که در نسا پیدا شدهاند.
بنچاق اورامان، سندی مربوط به داد و ستد یک زمین، پیدا شده در جنوب غربی ایران امروزی.
تعداد سفالنوشته که در شهر قومیس پیدا شدهاند.
درخت آسوریگ
سکهها و سنگنبشتههای شاهنشاهان اشکانی
سنگنبشته سهزبانه سلوکیه دجله، مربوط به سال ۱۵۰ یا ۱۵۱ میلادی
سنگنبشته اردوان پنجم، پیدا شده در شوش (به سال ۲۱۵ میلادی)
تعدادی سند که در سده سوم میلادی در دورا اورپوس پیدا شدهاند.
سنگنگاره کالجنگال، در نزدیکی بیرجند
سنگنبشتههای ساسانی مربوط به قرن سوم میلادی
آثار مانوی
آثار به دست آمده در شمال پاکستان که مرتبط به پادشاهی سورن هستند.
منابع
پارتی
زبان پارتی | پارتی، میتواند به موارد زیر اشاره داشته باشد:
منسوب به پارت
پارتیان هند
تیراندازی پارتی
جشن
پارتیبازی (خویشاوندگماری)
زبان پارتی
هفت خاندان پارتی
فیلمها
پارتی (فیلم ۱۹۶۸)، فیلمی آمریکایی به کارگردانی بلِیک ادواردز
پارتی (فیلم ۱۳۷۸)، فیلمی ایرانی به کارگردانی سامان مقدم | پتردن امارجیناتوس نام یک گونه از تیره باقلاییان است.
منابع
گیاگان برزیل
گیاهان دارویی | پهلوی اشکانی (پارتی) کتیبه ای خطی است که برای نوشتن زبان اشکانی روی سکههای پارتی از زمان ارشک یکم اشکانی (۲۵۰ پیش از میلاد) استفاده میشدهاست. همچنین در کتیبههای اشکانیان (عمدتاً بر روی قطعات خشتی) و متعاقباً دوره ساسانیان (بیشتر در کتیبههای رسمی) استفاده شدهاست.
دیپ (خط) پهلوی اشکانی از راست به چپ نوشته میشده و در آن حروف به صورت منفصل (جدا از هم) هستند.
پارتی کتیبه ای ۲۲ حرف دارد:
پیوندها
پارتی کتیبه ای با استفاده از هفت استاندارد لیگچر:
حروف ساد (𐭑) و نون (𐭍) پرتوی دم و حروف دیگر را در بر میگیرند به شکل زیر:
اعداد
پارتی کتیبه ای اعداد شمارشی خاص خود را داشت:
اعداد از راست به چپ نوشته میشدند. اعداد بدون عدد مربوطه افزودنی هستند. به عنوان مثال، ۱۵۸ به این شکل نوشته میشد: + 20 + 20 + 10 + 4 + 4).
یونیکد
بلوک یونیکد برای سنگ نبشته پارتی U + 10B40 – U + 10B5F است.
منابع
پیوند به بیرون
Parthian script
زبان پارتی
سامانههای نوشتاری ابجد
سامانههای نوشتاری منسوخشده
سنگنوشتههای ایرانی |
db08ee1b-7cfd-4ea1-a763-016e30776e37 | آموزش و پرورش در ایران | نزدیک به چهار هزار سال پیش، آریاییها و از آن جمله مادها، پارسیها و پارتیها به سرزمین ایران مهاجرت کردند. مادها در غرب و پارسیها در جنوب و پارتیها در شرق فلات ایران ماندگار شدند و حکومتهایی تشکیل دادند.مادها در حدود هفتصد سال پیش از میلاد در سرزمینهای غرب ایران چیره شدند و دولت ماد را بنیان گذاشتند. در دورهٔ مادها، کودکان و نوجوانان راه و رسم زندگانی و کار و جنگاوری را در خانه و ایل میآموختند. آموزش رسمی مخصوص روحانیان بود. روحانیان، گذشته از خواندن و نوشتن، اصول و مراسم دینی، اخترشناسی و شیوههای پیشگویی سرنوشت دیگران را در مراکز دینی فرا میگرفتند. مردم دیگر از خواندن و نوشتن بیبهره بودند. مادها خطی شبیه خط میخی داشتند. | پارسیها از کدام گروه هستند؟ | false | {
"answer_start": [
28
],
"text": [
"آریاییها"
]
} | فارسیزبانان یا پارسیزبانان یا مردمان فارسی مردمان ایرانیتباری هستند که زبان بومیشان فارسی است. این مردم در طول تاریخ از یک سامانه فرهنگی مشترک و نفوذ گسترده فرهنگی، سیاسی و اجتماعی برخوردار بودهاند. در زبانهای غربی به فارسیزبانان مردمان پارسی (Persian people) گفته میشود. در زبان پشتو واژهٔ پارسیوان(فارسیوان) برای فارسیزبانان آن کشور متداول است. فارسیزبانان تاثیر به سزایی در پیشرفت علم و هنر داشتهاند. ادبیات فارسی نیز یکی از برجستهترین سنتهای ادبی جهان است.
پارسیان باستان در اصل یک قوم باستان ایرانی بودند که در سده نهم پیش از میلاد در منطقه پارس، مطابق با استان فارس امروزی در جنوب غربی ایران، ساکن شدند. آنها در طول تاریخ برخی از بزرگترین امپراتوریهای جهان را بنیانگذاری کردند و بر بخشهای بزرگی از جهان حکم راندند.
گاه در دوران معاصر به فارسیزبانان افغانستان، تاجیکستان و ازبکستان تاجیک و به فارسیزبانان قفقاز تات اطلاق میشود. با این حال، واژههای تاجیک و تات از نظر تاریخی بهعنوان مترادف فارسزبان به کار میرفتند. بسیاری از چهرههای تأثیرگذار فارسیزبان از خارج از مرزهای امروزی ایران به ویژه آسیای میانه، افغانستان و تا حدی کمتری از قفقاز هستند. در زمینههای تاریخی ممکن است از «پارسی» برای پوشش همه موضوعات ایران باستان، بدون توجه به پیشینه قومی، استفاده شود.
جمعیت و پراکندگی
فارسی زبان رسمی ایران، افغانستان و تاجیکستان است و البته در تاجیکستان به نام فارسی تاجیکی و در افغانستان به نام فارسی دری شناخته میشود. فارسیزبانان در ایران و تاجیکستان بزرگترین گروه زبانی بهشمار میآیند.
فارسیزبان در افغانستان ۲۰ میلیون تن، در تاجیکستان ۵ میلیون تن، و در ازبکستان حدود ۷ میلیون تن هستند. همچنین زبان فارسی گویشورانی در هند و پاکستان نیز دارد. با توجه به رسمی بودن زبان فارسی در ایران، افغانستان و تاجیکستان و تسلط گویشوران سایر زبانها به زبان فارسی به عنوان زبان دوم، روی همرفته میتوان شمار فارسیگویان جهان را حدود ۱۳۰ میلیون تن برآورد کرد.
تاریخچه
مردمان پارسَ یکی از اقوام آریایی هستند. قبلاً زبان این قوم زبان پارسی باستان و زبان پارسی میانه بود و هماکنون به زبان پارسی نو و گویشهای آن صحبت میکنند. در زبان پارسی باستان و پارسی میانه قوم «پارسَ» (Pārsa) نام یک قوم ایرانی اهل ایران بود. از این قوم دو خاندان بزرگ هخامنشیان و ساسانیان به شاهنشاهی ایران رسیدهاند. پس از تشکیل نخستین حکومت پارس هخامنشی این قوم سرزمینهای تحت حاکمیت خود را با نام قومی یعنی پارسَ نامیدند. از این رو هم در زبان پارسی و هم در زبانهای غربی پارس یا پارسَ در کنار کاربر قومی خود به جنوب غربی ایران نخستین محل سکونت پارسها (Persís یا Persés) و همچنین به سرزمین شاهنشاهی هخامنشی (Persia) و حکومتهای ایرانی آینده اطلاق میشود.
واژهٔ پارسَ (پارسی باستان: 𐎱𐎠𐎼𐎿, Pārsa) واژهای است از زبان پارسی باستان که به قوم پارس و سرزمینهای تحت حاکمیت این قوم گفته میشد. این واژه با ورود به زبان پارسی میانه (پارسی میانه: Pʾlsy ,𐭯𐭠𐭫𐭮𐭩 و Pʾʿsy 𐭯𐭠𐭥𐭮𐭩) به شکل پارس درآمد و به همان شکل به زبان پارسی نو (لاتیننویسی: Pārs) وارد شد.
نام قوم پارس برای اولین بار در سالنامههای شلمنسر سوم شاه آشور در شرح لشکرکشیاش به حدود کوههای زاگرس به میان آمدهاست. آشوریان این قوم را در ۸۴۴ پ.م. شناختهاند. قوم پارس قبلاً | پرسیکاریا گلابرا نام یک گونه از تیره هفتبندیان است.
منابع
پیوند به بیرون
گیاگان آمریکای شمالی
گیاهان چندساله | پتردن امارجیناتوس نام یک گونه از تیره باقلاییان است.
منابع
گیاگان برزیل
گیاهان دارویی | آرام آسادریان
آرتم آساتریان
گارنیک آساتوریان
هایک آساتریان
پایتسار آساتریان |
زبان ایرانی نو
زبانهای ایرانی نو اصطلاحاً به زبانهایی گفته میشود که از سال ۲۵۴ آغاز میشوند که شامل زبان پارسی (فارسی)، پشتو، کردی، آسی، بلوچی و ... هستند. به لحاظ تاریخی ایرانی نو مانند هر اصطلاحی که برای تعریف یک دورۀ زبانی به کار میرود از منظر جامعهشناسی زبان با تأکید بر زبانها یا زبانهای غالب تعیین میشود.
زبانهای ایرانی نو به دو دسته بخش میشوند:
غربی
شرقی
زبانهای ایرانی نو با این که در ایران، افغانستان و تاجیکستان متمرکز شدهاند اما گستره جغرافیایی بسیار وسیعتری را در بر میگیرند، شامل مناطقی در قفقاز، آسیای میانه، ترکستان چین، پامیر، ترکیه، سوریه، عراق و شبه قاره هند.
زبانهای ایرانیتبار غربی
زبانهای ایرانیتبار غربی به دو گروه شمال غربی و جنوب غربی دستهبندی میشوند. این زبانها غالبا بازمانده زبانهای زبان مادی، پهلوی اشکانی، آذری باستان، پارسی میانه، پارسی باستان و دری زرتشتی هستند.
گروه شمال غربی:
کردی
لکی
زازاکی
گورانی
شبکی
تبری
گیلکی
تالشی
سمنی
سنگسری
لاسگردی
سرخهای
خوری
بلوچی
سیوندی
تاتی
کرنگانی
شاهرودی
خورش رستمی
رزجردی
گذرخانی
کجلی
آشتیانی
خوانساری
نائینی
وانشانی
گازی
نطنزی
سوی
شاهرودی
یهودی-کاشانی
یهودی-همدانی
یهودی-گلپایگانی
گروه جنوب غربی:
فارسی نو
تاتی قفقاز
لری
لاری
جهوری
بشاگردی
کمزاری
کهمرهای
گرمسیری
زبانهای ایرانیتبار شرقی
دسته شرقی زبانهای ایرانی نو که اغلب در کشورهای افغانستان، پاکستان، تاجیکستان، روسیه و گرجستان رایجاند یه چند گروه تقسیم میشوند که عبارتند از:
پشتو
آسی
اُرموری
پراچی
یِدغه
مونجی
خوفی
برتنگی
یدغه
شغنانی
زبان روشانی
اشکاشمی
سنگلیچی
وخی
سریکالی
یزغلامی
یغنابی
پانویس
منابع
زبانهای ایرانی
زبانهای هندواروپایی
زبانهای هندوایرانی
مردمان ایرانیتبار | پسیکتریا ویریدیس نام یک گونه از تیره روناسیان است.
منابع
پیوند به بیرون
آیاهواسکا
پسیکتریا
گیاهان دارویی | زبان فارسی از زبان کهنتر پارسی میانه (یا پهلوی) آمده که آن نیز خود از پارسی باستان سرچشمه گرفتهاست. پارسی باستان زبان رسمی شاهنشاهی هخامنشی بود و نوادهٔ آن، پارسی میانه، بهعنوان زبان رسمی و دینی شاهنشاهی ساسانی درآمد که در این دوران در دیگر سرزمینهای ایرانی گسترش بسیاری یافت. پس از ورود اسلام به ایران، فارسی وارد دوره نوین شد.
زبانهای ایرانی معمولاً به سه دوره باستان، میانه و نوین تقسیم میشوند. این دورهها با دورههای تاریخ ایران مطابقت دارند؛ بدین ترتیب که دوره باستان مربوط به زمان شاهنشاهی هخامنشی، دوره میانه مربوط به زمان شاهنشاهی ساسانی و دوره نوین مربوط به زمان ورود اسلام به ایران تا به امروز است. طبق اسناد موجود، زبان فارسی «تنها زبان ایرانی» است که میان سه دوره آن روابط زبانی نزدیکی برقرار است و به همین ترتیب پارسی باستان، میانه و نو همگی نمایانگر یک زبان هستند که همان فارسی است؛ به این معنی که فارسی نو نواده مستقیم پارسی میانه و باستان است؛ در حالی که ایجاد روابط نزدیک ژنتیکی میان دیگر زبانهای میانه و نوین ایرانی دشوار است. برای نمونه زبان امروزی یغنابی به همان گروه گویشی سغدی تعلق دارد، اما نواده مستقیم این زبان نیست. باختری نیز ممکن است به یِدغه و مونجانی نوین نزدیک باشد؛ اما نیای مستقیم آن دو بهشمار نمیرود. میان زبان نوین وخی و ختنی کهن نیز همین رابطه بر قرار است.
تاریخ شناختهشده زبان فارسی را میتوان به سه دورهٔ متمایز زیر تقسیم کرد:
پارسی باستان
«پارسی باستان» در زمان دودمان هخامنشی گفتگو میشدهاست. کهنترین متن نوشتهشده به آن مربوط به سنگنبشتهٔ بیستون است که به زمان داریوش بزرگ (فرمانروایی در ۵۲۲–۴۸۶ پ. م) بازمیگردد. آثار نوشتهشده به پارسی باستان در ایران، رومانی (گرله)، ارمنستان، بحرین، عراق، ترکیه و مصر امروزی یافت شدهاند. پارسی باستان یکی از کهنترین زبانهای هندواروپایی است که از آن آثار نوشتاری بر جای ماندهاست. خط پارسی باستان، خط میخی بودهاست و به نظر میرسد در زمان هخامنشی، چندان در میان تودهها رایج نبودهاست و تنها خطی ادبی برای نوشتن سنگنوشتهها بودهاست. پارسی باستان از نظر دستوری پیچیدهتر از نسلهای بعدیِ «فارسی» بود.<ref>Encyclopædia Britannica, 2006, Ultimate Reference Suite DVD Version: 2006.01.00.000000000, Persian Language</ref>
با توجه به فرضیات خاص تاریخی در مورد تاریخ اولیه و منشأ پارسیان باستان در جنوب غرب ایران (که هخامنشیان از آن جا برخاستند)، پارسی باستان در اصل توسط قبیلهای به نام پارسواش صحبت میشد که در هزارهٔ نخست پیش از میلاد به ایران وارد شدند و در ناحیهای که امروزه فارس خوانده میشود، سکنیٰ گزیدند. زبان آنها، پارسی باستان، به زبان رسمی شاهان هخامنشی تبدیل شد. نوشتههای آشوری، که در واقع به نظر میرسد دربرگیرندهٔ نخستین شواهد حضور ایرانیان باستان در فلات ایران باشند، گاهشناسی خوبی ارائه میدهند، اما فقط نشانگر جایگاه جغرافیایی تقریبی آنچه امروزه پارسی باستان میخوانیم، هستند. در نوشتههای شلمنسر سوم مربوط به سدهٔ نهم پیش از میلاد که در پیرامون دریاچهٔ ارومیه یافت شدهاند، برای نخستین بار از پارسواش (در کنار ماتای، احتمالاً مادها) یاد شدهاست. هویت دقیق پارسواش بهطور قطعی مشخص نیست، اما از نظر زبانشناسی، این واژه با واژهٔ پارسی باستان پارسه مطابقت دارد که آن نیز مستقیماً از واژهٔ کهنتر *پارسوا میآید. همچنین از آنجا | پارسی افغانستان یا فارسی دری گونه رایج زبان پارسی در افغانستان است که معمولاً به گویش تاجیکها و هزارهها در این کشور گفته میشود. فارسی رایجترین زبان در افغانستان و زبان مادری بیش از ۳۵ میلیون نفر (۸۰٪-۸۹٪) از مردم افغانستان است. بهدلیل اینکه پارسی زبان میانجی افغانستان نیز بهشمار میرود، در کل بیش از ۳۰ میلیون نفر یا ۷۸٪ از شهروندان این کشور بدان تسلط دارند. تاجیکها، هزارهها و ایماقها گویشوران بومی پارسی در افغانستان هستند. این زبان در کنار پشتو یکی از دو زبان رسمی افغانستان است.
دری اصطلاحی سیاسی است که از سال ۱۳۴۳ خورشیدی توسط دولت افغانستان برای نامیدن زبان فارسی استفاده میشود. این کار برای افزایش هویت ملی مستقل از ایرانیان انجام شد و در پی آن نام «پارسی» در قانون اساسی افغانستان به «دری» تغییر یافت. گرچه برخی فارسیِ رایج در افغانستان را زبانی مستقل و با نام «دری»، جدا از دیگر گونههای پارسی میدانند اما تفاوت این گویش با پارسی ایرانی و پارسی تاجیکی به اندازهای نیست که بتوان آنها را زبانهای جداگانهای پنداشت. بههرحال، پارسی افغانستان را میتوان بهعنوان یکی از مهمترین گونههای زبان پارسی شمرد. مردم افغانستان عموما زبان خود را پارسی می خوانند و از واژه ی دری استفاده ی آنچنانی نمی شود.
اخیراً دولت افغانستان قانونهایی برای پالایش زبان فارسی در افغانستان گذاشتهاست. همچنین، گاه جنجالهایی بر سر استفاده از برخی واژهها، مانند «دانشگاه» (با «پوهنتون») و «پارلمان» (با «مجلس»)، پیش آمدهاست. همچنین دیدگاههای متفاوتی دربارهٔ آسیبشناسی زبان پارسی در افغانستان وجود دارد.
نام
دری نامی است که از سدهٔ دهم میلادی به زبان فارسی نو داده میشده و در آثار کسانی همچون اصطخری، شمسالدین مقدسی و ابن حوقل از آن یاد شدهاست. در مورد ریشهٔ دری نظرهای متفاوتی وجود دارد. بیشتر پژوهشگران ریشهٔ این واژه را در واژه فارسی در یا دربار میدانند چرا که این زبان، زبان رسمی دربار ساسانیان بود. ابن ندیم در الفهرست دربارهٔ ریشه دری از ابن مقفع نقل میکند که دری زبان درباریان مدائن (تیسفون) بود و به همین دلیل این گونه نامیده میشود. او دری را زبان خراسان و مردم بلخ نیز برمیشمرد.
از سال ۱۳۴۳ خورشیدی، نامِ «دَری» بهعنوان نام رسمی گونهٔ فارسی رایج در افغانستان برگزیده شد هرچند این زبان تا پیش از این تاریخ، در افغانستانِ معاصر هم «فارسی» نامیده میشد. این کار برای افزایش هویت ملی مستقل از ایرانیان انجام شد.
پراکندگی جغرافیایی
دری یکی از دو زبان رسمی افغانستان در کنار پشتو است. این زبان در عمل نقش زبان میانجی را در بین سایر گروههای قومی و زبانی بازی میکند.
دری زبان مادری بیش از ۱۶ میلیون نفر (۴۸–۵۲٪) از مردم افغانستان است و در کل بیش از ۲۵ میلیون نفر یا ۸۰٪ از باشندگان این کشور بدان تسلط دارند. تاجیکها، هزارهها و ایماقها گویشوران بومی فارسی در افغانستان هستند. حدود ۲٫۵ میلیون افغانستانی در ایران و پاکستان، که بخشی از گروه بزرگتر افغانهای مقیم خارج هستند، نیز به دری بهعنوان زبان نخست خویش سخن میگویند.
بیشتر فارسیزبانان افغانستان در شمال، شرق، غرب و مرکز کشور زندگی میکنند. فارسی زبان بیشینهٔ مردم ولایتهای بَدَخشان، تخار، کاپیسا، بَلخ، جوزجان، پروان، کابل، بغلان، پنجشیر، کندز، سَمَنگان، بامیان، سرپل، دایکَندی، غزنی، بادغیس، غور، فراه و هرات بهشمار میرود. اقلیتهای | تریتا پارسی (زاده ۲۱ ژوئیه ۱۹۷۴ اهواز) نویسنده و تحلیلگر سیاسی ایرانی-سوئدی است، که هم-بنیانگذار و نایب رئیس اجرایی مؤسسه کوئینسی برای کشورداری مسئولانه است. او پیشتر رئیس و بنیانگذار شورای ملی ایرانیان آمریکا (نایاک) بودهاست. پارسی دانشیار وابسته دانشگاه جرجتاون است.
اوایل زندگی و تحصیلات
پارسی در ایران متولد شد و در چهار سالگی با خانواده اش به سوئد مهاجرت کرد. پارسی دارای فوق لیسانس روابط بینالملل از دانشگاه اوپسالا و فوق لیسانس اقتصاد از مدرسه اقتصاد استکهلم است.
پارسی در بزرگسالی به آمریکا رفت. او کار خود را در زمینه کنشگری به عنوان یکی از مدیران شورای آمریکا-ایران در سال ۲۰۰۱ آغاز کرد. هوشنگ امیراحمدی رئیس این شورا میگوید او برای پارسی درخواست ویزای کار کرده و او را به جواد ظریف نماینده دائم وقت ایران در سازمان ملل متحد معرفی کردهاست. پارسی از واشینگتن برای شرکت آتیه بهار در ایران گزارش مینوشت. او مدتی به عنوان مشاور برای باب نی، نماینده جمهوریخواه مجلس نمایندگان ایالات متحده از اهایو کار میکرد.
پارسی تحصیلات دکترای خود را مدرسه مطالعات پیشرفته بینالمللی دانشگاه جانز هاپکینز تحت سرپرستی فرانسیس فوکویاما انجام داد. زیبیگنیو برژینسکی مشاور امنیت ملی سابق ایالات متحده از جمله اعضای هیئت داوری پایاننامه وی بودند. چارلز دورن، آغازگر نظریه چرخه قدرت در روابط دولتها، از دانشورانی بود که به سرپرستی دکترای پارسی کمک کرد. پارسی در دکترای خود از این نظریه برای تحلیل رابطه ایران، اسرائیل و آمریکا استفاده کرد که بعدها در کتاب «اتحاد خائنانه: تعاملات مخفیانه اسرائیل، ایران و آمریکا» او به چاپ رسید. به گفته دورن، پایاننامه پارسی در تضاد مستقیم با نظریه استیون والت و جان مرشایمر قرار دارد. برخلاف تأکید والت بر ستیزهای ایدئولوژیک دشمنان آشتی ناپذیر، نظریه چرخه قدرت، قدرت نسبی دولتهای متخاصم را مهمتر میداند تا ذات حکومتها و ایدههایی که آنها مدعی باور به آنها هستند. در تفسیر پارسی، رقابت جغرافیایی اجتناب ناپذیر بین دو قدرت منطقه ای و نه دین سالاری ضدیهودی حاکم بر ایران دلیل ستیز ایران با اسرائیل است.
پارسی در نمایندگی دائم سوئد در سازمان ملل متحد و کمیته سوم مجمع عمومی سازمان ملل کار کردهاست.
فعالیتها
شورای ملی ایرانیان آمریکا
پارسی در سال ۲۰۰۲ گروه ناسودبر شورای ملی ایرانی آمریکایی (نایاک) را برای دفاع از روابط نزدیکتر آمریکا با ایران تأسیس کرد. پارسی از سوی منتقدان متهم شده که آدم ایران در واشینگتن است. منتقدان با اشاره به روابط نزدیک پارسی با افراد درون ایران، و ایمیلهای او با جواد ظریف، سفیر وقت ایران در سازمان ملل متحد، این سازمان را متهم کردهاند که مقررات افشای لابیگری را نقض کردهاست. در سال ۲۰۰۹ سناتور جان کایل، تلاش ناکامی را برای تحقیق وزارت دادگستری از آن را انجام داد. نایاک در سال ۲۰۱۵ گروه مجزایی با نام نایاک-اکشن را برای به دست گرفتن بیشتر لابیگری این گروه انجام داد، ولی این سازمان به عنوان یک لابیگر خارجی یا داخلی ثبت نام نکردهاست. پارسی منکر لابیگری برای این بوده است و تنها هدف نایاک را دفاع به نیابت از ایران آمریکاییانی خوانده که کاهش تنش بین ایران و آمریکا هستند. نایاک و نایاک اکشن، از مدافعان سرسخت برجام بوده اند. پارسی در مورد ایران به دولت اوباما مشاوره می داد. در جریان مذاکرات هستهای ایران | حال (مضارع) است که با کمک صیغهٔ مضارع صیغههای آینده (مستقبل) هم ساخته میشود؛ و هر کدام از این دستهها چهارده صیغه است.
زبان عربی قالبی و اشتقاقی است، بدین معنا که عربزبانان از الگوهای افعال، تفعیل، مفاعله، استفعال و… بهره میبرند و با ریختن ریشهٔ واژه در این قالبها که «باب» نامیده میشوند، واژه میسازند. برای نمونه از واژهٔ پارسی زمان، مشتقهائی مانند ازمنه، مزمن و زمن ساخته شدهاست که شناسائی ریشهٔ آن را دشوار میکند.
نمونهٔ دیگر، واژهٔ پارسی «کادیک» به صورت قاضی و سایر مشتقات آن مانند قضاوت و مقتضی و … نمونهای دیگر واژه «مورَخ» به معنی تعیین زمان رویدادهاست و در قرآن و عربی پیش از اسلام نبوده و ریشهٔ عربی ندارد. فیروزآبادی در القاموسُ المحیط آن را بر گرفته از «ماه رخ» دانستهاست، اما برخی از زبانشناسان معاصر آن را اسم فاعل از «تاریخ» میدانند و خود تاریخ را عربی شده از «تاریک» میدانند؛ زیرا سخن از گذشتهها در تاریکی و ابهام قرار دارد. در گاهنامهٔ «اَلدِراساتُ الأَدَبیَّة» بهار و تابستان ۱۳۴۳. نویسنده دیدگاههای مختلف را در این خصوص آورده و نظر حمزه اصفهانی را در مورد عربیشده از «ماه رخ» یا «تاریک» را بررسی نمودهاست. و نتیجهگیری نموده که عربیشده از «تاریک» بیشتر محتمل است و به منطق نزدیکترست.
عربها شمار زیادی از واژههای فارسی را برابر گویش خود دگرگون کردند و شماری از همین واژهها بهوسیلهٔ ایشان و کارگزاران ایرانیِ آنها به پارسی وارد شد. چند نمونه از این گروه واژههای «فیل»، «فردوس»، «ابریق»، «قهستان» و «کنز» هستند که به ترتیب از واژههای پارسی «پیل»، «پردیس»، «آبریز»، «کوهستان» و «گنج» ساخته شدهاند. عربیسازی شمار دیگری از واژههای پارسی و راه یافتن آنها به پارسی از الگوی پیچیدهتری پیروی میکند. یک نمونه واژهٔ «جنحه» است که در پارسی کنونی کاربرد حقوقی دارد. این واژه از مفرد کردن واژهٔ «جُناح» ساخته شدهاست، اما «جناح» خود عربیشدهٔ واژهٔ پارسی «گناه» است. واژگانی مانند «پهلوان» (پهلوان) و «مهرجان» (بر گرفته از مهرگان که برای هرگونه جشن بهکار میرود) در عربی نیز برگرفته از واژگان فارسی هستند
واژههائی مانند برنامه (برنامج)، فیروز، تنور، خندق، قناة، قلعة (کلات)، منجنیق، اسفناج، دیوان، برزخ، بلبل، حنا، یاسمین، سرو، عدس، شهی، آجر، گچ (به عربی جص)، خنجر (برگرفته از واژهٔ خونگر)، طربوش (بر گرفته از سرپوش) از پارسی گرفته شدهاند. در قرآن نیز واژگان پارسی فراوانی راه یافتهاست. که از این دید پرنفوذترین زبان بر ادبیات قرآنی انگاشته میشود: دین، سراج (برگرفته از چراغ)، جند، سجیل (بر گرفته از سنگ گل)، نمارق (جمع واژهٔ نرمک ایرانی به معنی بالش)، وزیر (از وَچیر پهلوی)، مسک (از مشک پهلوی)، عفریت (از آفرید).
از دیگر واژههائی که از پارسی به عربی رفتهاند میتوان به: هندسه (برگرفته از اندازه / هَنداچک)، محراب (برگرفته از مهراب) و مسجد (برگرفته از مَزگت) اشاره کرد.
تأثیر زبانهای دیگر بر زبان عربی
از این میان میتوان به تأثیر زبانهای فارسی، عبری، اکدی و رومی بر آن اشاره کرد، حتی در نوشتار قرآن چنین واژههائی یافت میشوند هر چند که زبان عربی بنا بر ویژگی نهادین خود که واژهها در آن گردانِش (صرف) میشوند چهره وامواژهها را چنان دگرگون مینماید که شناسائی ریشهٔ آن بسیار دشوار میگردد. برای نمونه واژهٔ عربی «جلّاب» بر وزن «فعّال» برگرفته از |
c068850d-568d-4e7e-9f78-f61fd4f5e39b | آموزش و پرورش در ایران | نزدیک به چهار هزار سال پیش، آریاییها و از آن جمله مادها، پارسیها و پارتیها به سرزمین ایران مهاجرت کردند. مادها در غرب و پارسیها در جنوب و پارتیها در شرق فلات ایران ماندگار شدند و حکومتهایی تشکیل دادند.مادها در حدود هفتصد سال پیش از میلاد در سرزمینهای غرب ایران چیره شدند و دولت ماد را بنیان گذاشتند. در دورهٔ مادها، کودکان و نوجوانان راه و رسم زندگانی و کار و جنگاوری را در خانه و ایل میآموختند. آموزش رسمی مخصوص روحانیان بود. روحانیان، گذشته از خواندن و نوشتن، اصول و مراسم دینی، اخترشناسی و شیوههای پیشگویی سرنوشت دیگران را در مراکز دینی فرا میگرفتند. مردم دیگر از خواندن و نوشتن بیبهره بودند. مادها خطی شبیه خط میخی داشتند. | مادها از کدام گروه هستند؟ | false | {
"answer_start": [
28
],
"text": [
"آریاییها"
]
} | معلوم میگردد که شش طایفهٔ تشکیلدهندهٔ اتحاد مادها عبارت بودند از بوسیها، ستروخاتیها، بودیها آریزانتاییها و مغها و سرانجام پارتاکانیها. مطابق منابع یونانی، در سرزمین کمنداندازان ساگارتی (زاکروتی، ساگرتی) مادیهای ساگارتی میزیستهاند که شکل بابلی-یونانی شدهٔ نام خود یعنی زاگرُس (زاکروتی، ساگرتی) را به کوهستان غرب فلات ایران دادهاند. نام همین طوایف است که در اتحاد طوایف پارس نیز موجود است و خط پیوند خونی طوایف ماد و پارس از جمله از منشأ همین طایفهٔ ساگارتیها (زاکروتی، ساگرتی) است.
آنچه از متون آشوری برمیآید، آن است که مادها از سدهٔ نهم تا هفتم پ.م. نتوانسته بودند چنان پیشرفتی بیابند که سبب همگرایی و اتحاد و سازمانیافتگی قبایل و طوایف پراکندهٔ ماد بر محور یک رهبر و فرمانروای برتر و واحد که بتوان وی را پادشاه کل سرزمینهای مادنشین نامید شده باشند. پادشاهان آشور در ضمن لشکرکشیهای پرشمار خود به قلمرو سکونت مادها، همواره با شمار فراوانی از «شاهان محلی» روبهرو بودهاند و نه یک پادشاه واحد حاکم بر کل سرزمینهای مادنشین. بعدها، در سدههای نهم و هشتم پ.م. قدرت مادها تا حدی زیادی افزایش یافت و نقش آنها برجسته شد و سرانجام در سدهٔ هفتم پ.م. سرتاسر غرب ایران و برخی از مناطق نزدیک آن به مادها تعلق یافت؛ بنابراین، مرزهای ماد در طول چند صدسال، بهتدریج و رفتهرفته تغییر کرد؛ با این حال، گسترهٔ جغرافیایی دقیق ماد ناشناخته باقی ماندهاست.
لشکرکشیهای آشوریها به سرزمین ماد
با آغاز سدهٔ نهم پ.م. آشوریها بهطور منظم به مناطق شمال غرب ایران که در آنزمان دهها شاهکنشین خُرد در آنجا وجود داشت یورش میبردند و به غارت میپرداختند. آشوریها میتوانستند از طریق دو مسیر به ماد دست یابند: از سوی شمال، از سوی گیزیل بوندا و ظاهراً در امتداد جادهٔ امروزی بیجار به همدان؛ از سوی شمال غرب از طریق مسو در کنار مرز غربی گیزیل بوندا یا از طریق کیشِسیم در امتداد جادهٔ سنندج به همدان. آشوریها همیشه در امتداد راه کوهستانی جادهٔ بزرگ خراسان، از طریق خارخار، آرازیاش و بیت بارو که بخش شمالی الیپی را تشکیل میداد و سرانجام از طریق بیت همبان، از ماد به آشور بازمیگشتند. همهٔ این سرزمینها در کوههای زاگرس، میان اسدآباد از سوی شرق، خارج از جلگهٔ همدان و درهٔ ماهیدشت از طرف غرب واقع شدهبودند که درهٔ ماهیدشت جزو بیت همبان محسوب میشد. آشوریها نه فقط از طریق ماد بلکه از سوی شمال، از طریق پرسوا و سرزمینهای همسایه نیز به جادهٔ خراسان دسترسی داشتند. در این صورت، آشوریها با عبور از کنار مسیر سنندج-بیستون یا پاوه-کرمانشاه، در سوی چپ نهتنها ماد، بلکه خارخار و کیشسیم قرار میگرفتند.
منبعشناسی
نخستین اشاره به نام مادها در سالنامهٔ بیست و چهارم شلمنسر سوم، یعنی سال ۸۳۶ پ.م. بازمیگردد، هنگامی که به نَمری حمله کرد. کتیبههای آشوری آکنده از گزارشهایی دربارهٔ تاختوتازهای سپاه آشور در سرزمینهای مادنشین و گشوده شدن شاهکهای مادی هستند. در متنهای آشوری، برای نمونه در کتیبههای تیگلات-پیلسر سوم، بدون اشاره به نام قبیلههای مادی، از مادها همچون گروهی شناختهشده و نیرومند و با عنوانهایی چون «مادهای دوردست»، «مادهایی که در نزدیکی بیابان نمک هستند»، «مادهای نیرومند»، «مادهایی که در نزدیکی کوه بیکنی هستند» و «مادهای شرق» یاد شدهاست.
از میان این شاهان، تنها به هووخشتره و ایشتوویگو در متون | سرزمین ماد یا مادیه یا ماده، سرزمینی باستانی در شمال، شمال غرب و بخشهایی از غرب ایران کنونی بوده که یکی از سه گروه آریایی «مادها» در آن زندگی میکردند. در آغاز هزارهٔ یکم پ.م، قبایل مادی، به سمت سکونت در اراضی غرب ایران که بعدها ماد نامیده شد حرکت و آنجا را فتح کردند. جایی که در آن زمان محل اقامت شاهکنشینهای فراوان و گروههای قومی و زبانی گوناگونی مانند کوتیها، لولوبیها، کاسیها و هوریها بود. بعدها، در سدههای نهم و هشتم پ.م. قدرت مادها تا حد زیادی افزایش یافت و نقش آنها برجسته شد و سرانجام در سدهٔ هفتم پ.م. سرتاسر غرب ایران و برخی از مناطق نزدیک آن به مادها تعلق یافت. بنابراین، مرزهای ماد در طول چند صد سال، بهتدریج و رفتهرفته تغییر کرد؛ با این حال، گسترهٔ جغرافیایی دقیق ماد برای ما ناشناخته باقی مانده است.
در سده پنجم پ.م. سرزمین ماد در منطقه وسیع تری جنوب داغستان، آذربایجان و کردستان ایران و قسمت غربی طبرستان را در بر می گرفت، که به عنوان یک ساتراپی تحت حکومت هخامنشیان بوده است.
ریشه قومی
هرودوت مادها را آریایی مینامد و میگوید در قدیم مادها را آریایی مینامیدند. هرودوت در دفتر هفتم بند شصت و دو مینویسد:
استرابون اقوام کادوسی، آماردی، تپوری و کرتی را به عنوان اقوام کوهستان نشین ماد یاد میکند. استرابون مینویسد:
استرابون اعتقاد دارد نواحی تپور و ری و دروازه کاسپین بخشی از سرزمین ماد بودند که اشکانیان بر آن سلطه یافتند و مینویسد:
احمد کسروی در کتاب کاروند از قول استرابون مینویسد:
قدیمیترین اسناد تاریخی مرتبط با مادها
نام ماد نخستین بار در متون شلمنسر سوم (۸۵۸–۸۲۴ پ. م) پادشاه آشور آمدهاست و در آن از مردم سرزمین مادا نام برده شدهاست. ساکنان این سرزمین به نام ماد شناخته شدند. سرزمین آذربایجان فعلی در شمال غربی فلات ایران را با نام ماد کوچک، تهران (ری)، حوزهٔ شمال غربی کویر مرکزی و همدان را با نام ماد بزرگ میشناختند. نخستین پایتخت کشور ماد هگمتانه نام داشت.
در دورهٔ نخستین، مرزهای غربی شاهکنشینهای ماد که از یکدیگر مستقل بودند، از مرزهای غربی دشت همدان فراتر نمیرفتند. اطلاعات ما دربارهٔ حدود شمالی و شرق ماد بسیار اندک است. با این حال، سرزمین اصلی ماد، آنگونه که آشوریها از اواخر سدهٔ نهم پ.م. تا آغاز سدهٔ هفتم پ.م. آن را میشناختند، از سوی شمال به گیزیل بوندا محدود میشد که گیزیل بوندا در کوههای قافلانکوه در شمال دشت همدان قرار داشت؛ از سوی غرب و شمال غرب نیز محدودهٔ آن از دشت همدان فراتر نمیرفت و به کوههای زاگرس محدود میشد، به جز در جنوب غربی که مادها تا درههای زاگرس را در اختیار داشتند که این مرز در دامنهٔ رشتهکوه گرین واقع شده بود و ماد را از الیپی، پادشاهیای در نواحی پیشهکوه به سمت جنوب کرمانشاه، جدا میکرد. از سوی جنوب نیز مرز ماد به منطقهٔ ایلامی سیماشکی محدود میشد که امروزه با درهٔ خرمآباد تطبیق داده میشود.
سالشمار
در سال ۶۳۳ پ.م. سکاها به سرزمین ماد حمله کردند. ۹ سال بعد در سال ۶۲۴ پ.م. مادها، سکاها را شکست داده و عقب میرانند.
در سال ۶۱۲ پ.م. ماد و بابل متحد شدند و هووخشتره به نینوا مرکز آشور حمله کرد و | قوم ماد یا مردم ماد قومی ایرانی بودند که حدود سه-چهار سده پس از شروع زوال شهرهای عصر برنز در فلات ایران، به تدریج وارد این سرزمین شدند. اینها بخشی از مردمانی بود که در مهاجرت آریاییها به فلات ایران، شرکت داشتند. این قوم به همراه پارسها، پارتها، سکاها و…، در روزگار خود به آریاییان مشهور بودند و یکی از قبایل آنان، آری زانتو نام داشت؛ نامی که به معنای «دودمان آریاییان» است.
منبع شناسی
کتیبه های آشوری و بابلی اطلاعاتی به ما درباره مادها می دهد، ولی منبع اصلی ما درباره مادها، گزارش مورخین یونانی به ویژه هرودوت است.
اتحادیه قبائل ماد
مطابق منابع کهن آشوری و یونانی و ایرانی در مجموع معلوم میگردد که شش طایفهٔ تشکیلدهندهٔ اتحاد مادها عبارت بودند از بوسیان، استروکاتیان، بودیان آریزانتیان و مغها و سرانجام پارتاکانیان. به گزارش هرودوت (کتاب اول بند ۹۶) مادها پانصد سال (۱۲۷۴ ق. م تا ۷۵۴ ق. م) تابع آشوریان بودند. برس مورخ کلدانی به این عقیده بود که مادیها ۲۵۰۰ سال ق. م بابل را تسخیر کردند و ۲۲۴ سال بر بابل حکومت کردند ولی محققان تصور میکنند که مردمی از فلات ایران مانند کاسیها بابل را گرفتهاند و به مناسبت اینکه از طرف غربی فلات ایران به بابل رفته بودند برس این مردم را مادی دانستهاست.
آنچه از متون آشوری برمیآید، آن است که مادها از سدهٔ نهم تا هفتم پیش از میلاد نتوانسته بودند چنان پیشرفتی بیابند که سبب همگرایی و اتحاد و سازمانیافتگی قبایل و طوایف پراکندهٔ ماد بر محور یک رهبر و فرمانروای برتر و واحد که بتوان وی را پادشاه کل سرزمینهای مادنشین نامید شدهباشند. پادشاهان آشور در ضمن لشکرکشیهای پرشمار خود به قلمرو سکونت مادها، همواره با شمار فراوانی از «شاهان محلی» روبهرو بودهاند و نه یک پادشاه واحد حاکم بر کل سرزمینهای مادنشین. بعدها، در سدههای نهم و هشتم پیش از میلاد، قدرت مادها تا حدی زیادی افزایش یافت و نقش آنها برجسته شد و سرانجام در سدهٔ هفتم پیش از میلاد، سرتاسر غرب ایران و برخی از مناطق نزدیک آن به مادها تعلق یافت؛ بنابراین، مرزهای ماد در طول چند صد سال، بهتدریج و رفتهرفته تغییر کرد؛ با این حال، گسترهٔ جغرافیایی دقیق ماد ناشناخته باقی ماندهاست.
به مادها در سالنامههای آشوری نو از سال ۸۳۶ پیش از میلاد به بعد تا اواخر سوگند فئودالی اسارحدون (۶۷۲ پ. م) اشاره شدهاست، آنها توسط شاهکنشینهای کوچک اداره میشدند: پادشاهی مرکزی تأسیس نشدهبود و اساس چیزهایی که بعداً به دیاکو، قاضی افسانهای نسبت داده شد، هنوز وجود نداشت.
ریشه قومی
هرودوت مادها را آریایی مینامد و میگوید در قدیم مادها را آریایی مینامیدند. هرودوت در دفتر هفتم بند شصت و دو مینویسد:
استرابون اقوام کادوسی، آماردی، تپوری و کرتی را به عنوان اقوام کوهستان نشین ماد یاد میکند. استرابون مینویسد:
استرابون اعتقاد دارد نواحی تپور و ری و دروازه کاسپین بخشی از سرزمین ماد بود که اشکانیان بر آن سلطه یافتند و مینویسد:
احمد کسروی در کتاب کاروند از قول استرابون مینویسد:
جغرافیا
در پایان هزارهٔ دوم پیش از میلاد، قبیلههای مادی، استقرار در قلمروی غرب ایران که بعدها ماد نامیده شد را آغاز کردند؛ جایی که در آن زمان نشیمنگاه شاهکنشینهای فراوان و گروههای قومی و زبانی گوناگونی مانند گوتیها، لولوبیها، | تاریخ اجتماعی مادها به موارد مربوط به تاریخ اجتماعی در دورهٔ پادشاهی ماد میپردازد؛ که شامل حوزهٔ وسیعی از جلوههای مختلف زندگی و طبقات اجتماعی مادها میشود.
سرزمین ماد
مادها مردمی از تیرهٔ آریاییان بودند که در آغاز قرن بیست تا میانهٔ قرن بیست و دوم پیش از میلاد در نواحی غربی و مرکزی ایران، حدود آذربایجان و کردستان امروزی، حکومتی تشکیل دادند. مجموعهٔ لشکرکشیهای آشور به سرزمین ماد در قرن هشتم پیش از میلاد و خطر حمله از غرب بهوسیلهٔ دولت آشور، نیاز تشکیل یک دولت متمرکز را برای مادها که جدیدترین مهاجران به زاگرس بودند به وجود آورد. بعدها با همدستی کلده و بابل در سال ۶۱۲ پیش از میلاد، توانستند بر آشوریها غلبه کنند و پادشاهی وسیعی تشکیل دادند که از رود هالیس در ترکیهٔ امروزی (قزل ایرماق) تا خراسان امتداد داشت و حدود ۱۵۰ سال دوام داشت. دیاکو بنیانگذار پادشاهی ماد در پایتخت خود همدان بر روی تپهای، هفت قلعهٔ تودرتو ساخت و هریک را به رنگی خاص درآورد و نام این شهر را هگمتانه نهاد. هووخشتره بزرگترین پادشاه ماد بود که توانست بر آشوریان غلبه کند و آخرین پادشاه مادها ایشتوویگو بود که در سال ۵۵۰ پیش از میلاد بهدست کوروش دوم شکست خورد و پادشاهی ماد از بین رفت.
طوایف ماد
هرودوت پس از تأسیس پادشاهی ماد، از شش طایفهٔ مادی نام میبرد و محتملاً پیش از تأسیس پادشاهی ماد همهٔ قبایل مذکور اصالتاً مادی نبودند:
بوسیان
پارتاکن ها
استروخاتیان
آریزانتاییها
بودیان
مغان
از میان این طایفهها فقط آریزانتاییها، بهمعنای «دارای اصل و نسب آریایی» دارای ریشهشناسی آشکار ایرانی است، این طایف در منطقه ملایر امروزی سکونت داشتهاند . اما در مورد دیگر قبایل تقریباً هیچ اطلاعاتی در دست نداریم.
تمدن ماد
آثار مربوط به تمدن مادها بسیار اندک است و اطلاعات موجود نیز مستقیماً از تاریخ بابل و آشور به ما رسیدهاست. از آثار کشفشده از تپه سیلک کاشان که مربوط به تمدن مادی است میتوان به گورهایی اشاره کرد که عبارت بودند از گودالهایی که روی زمین کنده شده و سپس جسد بههمراه وسایلش در آن قرار داده شدهبود. از آثار باستانی دیگر منسوب به ایشان، بناها و سنگنگارههایی است که در نواحی همدان، کرمانشاه و لرستان باقی ماندهاست و مهمترین آنها مجسمه شیر سنگی و دخمههایی با نقش فَرَوهر از آن جمله است.
جامعه و اقتصاد مادها
در حال حاضر، هیچ اطلاعات مستقیمی از نهادهای اجتماعی و سازمانهای اقتصادی جامعهٔ ماد در دست نداریم. هرودوت اشاره میکند که مادها ۶ قبیله بودند که از میان آنها فقط آریزانتاییها، بهمعنای «دارای اصل و نسب آریایی» دارای ریشهشناسی آشکار ایرانی است، اما در مورد دیگر قبایل تقریباً هیچ اطلاعاتی در دست نداریم. ظاهراً، برخی از عناصر سیستم مدیریتی و اداری مادها که از آشوریان آموخته بودند، تا پس از سقوط آشور نیز در استانهای مادی ادامه داشت و مادها به تدریج این سیستم اداری را همچون نهادهای سنتی خودشان تصور میکردند. یانوش هارماتا کوشید تا منشأ سیستم اداری مادها را ردیابی کند و در این کار، مبنای استدلالهای خود را عمدتاً بر روی دادههای زبانشناسی قرار داد. وی به این نتیجه رسید که مادها دارای «سازمان اداری بسیار توسعهیافتهای بودند که پس از آنها نیز این سیستم توسط هخامنشیان مورد | دوردست»، «مادهایی که در نزدیکی بیابان نمک هستند»، «مادهای نیرومند»، «مادهایی که در نزدیکی کوه بیکنی هستند» و «مادهای شرق» یاد شدهاست.
از میان این شاهان، تنها به هووخشتره و ایشتوویگو در متون میخی اشاره شدهاست. با این وجود، پژوهشگران برای یافتن نام دیاکو و پسرش فرورتیش در دیگر منابع مرتبط تلاش کردهاند. از این روی، رئیس قبیلهٔ ماننا، دَیائوکو نام داشت که چندین بار در متون آشوری نو (و نیز سالنامهها) از دورهٔ سارگون دوم نامش ذکر شدهاست و با دیاکو که هرودوت ذکر کردهاست، یکی دانسته میشود. از او در منابع آشوری بهعنوان والی ماننا یاد شدهاست که با شاه اورارتو علیه فرمانروای ماننا متحد شدهبود، اما توسط سارگون اسیر شد و در سال ۷۱۵ پ.م. همراه با خانوادهاش به سرزمین سوریه تبعید گردید. او ظاهراً در همانجا درگذشت.
منابع یونانی، بهویژه تاریخ هرودوت دربارهٔ پادشاهی ماد گزارشهایی دادهاند، اما این گزارشها غالباً اندک و آمیخته به افسانهاند. اطلاعاتی پراکنده از مورخینی چون هکاته وجود دارد که همین اطلاعات را مورخان بعدی نیز در آثارشان بازتاب دادهاند. نخستین کسی که گزارشی جامع در مورد مادها ارائه کرد، هرودوت بود. در میان منابع کهن یونانی موجود که دربارهٔ مادها سخن گفتهاند، مهمترین آنها هرودوت و کتزیاس هستند که نوشتههای هرودوت تاحدودی قابل اعتماد است و پژوهشهای نوین باستانشناسی هم در پارهای از موارد، گفتههای او را تأیید میکنند؛ اما نوشتههای کتزیاس جنبهٔ داستانسرایی و تفریحانگیز دارند و تقریباً در تمامی مواردی که هرودوت و کتزیاس دربارهٔ واقعهٔ یکسانی صحبت کردهاند، گفتههای آنان بسیار با هم اختلاف دارند و در مواردی که بتوان این اختلافها را از روی منابع دیگر بررسی کرد، گفتههای کتزیاس نادرست است.
متون عهد عتیق کتاب مقدس نیز تا حدودی برای بازسازی تاریخ ماد مورد استفاده قرار میگیرند. این متون در دورههای تاریخی گوناگونی نوشته شدهاند و بهجز برخی از قسمتهای کتابهای عزرا و دانیال که به زبان آرامی نوشته شدهاند، همهٔ این متون به زبان عبری نگاشته شدهاند. کتابهای پیامبران ناحوم و حبقوق که تقریباً همزمان بودهاند و در سدهٔ هفتم پ.م. میزیستند، سقوط فوری دولت آشور را شرح میدهند. ناحوم سقوط مصیبتبار نینوا را که در سال ۶۱۲ پ.م. توسط مادها و بابلیها تسخیر شد را گزارش کرده و حبقوق دربارهٔ تسخیر آشور در سال ۶۱۴ پ.م. توسط مادها سخن میگوید. احتمالاً پیشگوییهای هر دو کتاب به زمانی که دولت آشور هنوز پابرجا بوده تعلق دارند ولی در دورهای بودهاند که سرانجام مصیبتبار دولت آشور، آشکار به نظر میرسید.
جغرافیا
در پایان هزارهٔ دوم پ.م. قبیلههای مادی، استقرار در قلمروی غرب ایران که بعدها ماد نامیده شد را آغاز کردند؛ جایی که در آن زمان نشیمنگاه شاهکنشینهای فراوان و گروههای قومی و زبانی گوناگونی مانند گوتیها، لولوبیها، کاسیها و هوریها بود. بعدها، در سدههای نهم و هشتم پ.م. قدرت مادها تا حدی زیادی افزایش یافت و نقش آنها برجسته شد و سرانجام در سدهٔ هفتم پ.م. سرتاسر غرب ایران و برخی از مناطق نزدیک آن به مادها تعلق یافت؛ بنابراین، مرزهای ماد در طول چند صد سال، بهتدریج و رفتهرفته تغییر کرد؛ با این حال، گسترهٔ جغرافیایی دقیق ماد برای ما ناشناخته باقی ماندهاست.
در دورهٔ نخستین، مرزهای غربی شاهکنشینهای ماد که از یکدیگر مستقل بودند، از مرزهای غربی دشت همدان | کاوشهای باستانشناسی گروه آلمانی در بسطام که در شمال ارومیه قرار دارد، به ما اجازه میدهد تا چنین فرض کنیم که مادها حتی پس از اینکه قبایل پارسی را مطیع کردند، به اورارتو یورش بردند؛ بنابراین، نقطهٔ آغاز دوران برتری ۱۲۸ سالهٔ مادها احتمالاً با جلوس کشتریتی/فرورتیش بود که فرمانرواییاش را چند سالی پیش از شورش موفقیتآمیز ماد علیه آشوریها آغاز کرد و به مدت ۵۳ سال فرمانروایی کرد. دربارهٔ دَهیوکَه، پدر فرورتیش او تنها یکی از رؤسای ماد بود که تحکیم اتحاد قبایل مادی را آغاز کرد. ممکن است که او فقط اسماً بنیانگذار خانوادهٔ شاهی ماد بوده باشد.
دیاکونوف
بر اساس پیشنهاد دیاکونوف، هرودوت رویدادها را بیش از حد ساده میانگاشت و فعالیتهای چندین نسل از سران ماد را به دَهیوکَه واگذار کرد و بنیانگذاری پادشاهی ماد را به او نسبت داد. دربارهٔ دیگر پادشاهان ماد نیز، هووخشتره در ائتلاف با بابلیها توانست آشور را فتح کند و حاکمیت خود را بر آسیا فراتر از رود هالیس برقرار کند. ایشتوویگو نیز آخرین شاه دودمان مادها بود؛ بنابراین، فرمانروایی پادشاهان ماد را میتوان به شرح زیر ارائه داد:
فهرست
پانویس
منابع
شاهان ماد
فهرستهای شاهان
سلسلههای پادشاهی
دودمانهای ایرانی
مادها | به سدهٔ هشتم و هفتم پیش از میلاد برمیگردند، مادی هستند. انتساب باباجان ۳ به مادها نامشخص است.
اگرچه تپه نوشیجان شهری مرکزی نبود، اما به گفتهٔ دیوید استروناخ، این شهر به پُلی مهم میان زنجیرهٔ شواهد و اسناد در مورد ترکیب و توسعهٔ معماری ماد و همچنین ترکیبی از فرهنگ مادی با فرهنگ دیگر تمدنهای باستانی شرق تبدیل شد. در معماری تپه نوشیجان و گودینتپه میتوان تأثیر و اقتباس مستقیم، هم در جزئیات و هم در شکل کلی معماری و طراحی بنا را از هنر آشوری و اورارتویی ردیابی کرد. برای نمونه، طرح دژها شبیه به نمونهٔ آشوری هستند و شیوههای احداث بنا مانند تونلهای صخرهای، استفاده از پنجرههای کور و مخازن آب نیز اورارتویی است. پیش از این، وجود تالار ستوندار در معماری شمال غرب ایران و اورارتو تأیید شدهبود اما در تپه نوشیجان و گودینتپه، اتاقهای کوچکتر مجاور سالن وجود ندارند.
جامعه و اقتصاد
در حال حاضر، هیچ اطلاعات مستقیمی از نهادهای اجتماعی و سازمانهای اقتصادی جامعهٔ ماد در دست نداریم. هرودوت اشاره میکند که مادها ۶ قبیله بودند که از میان آنها فقط آریزانتیان، بهمعنای «دارای اصل و نسب بیشتر آریایی در مادها» دارای ریشهشناسی آشکار ایرانی است، اما در مورد دیگر قبایل تقریباً هیچ اطلاعاتی در دست نداریم. ظاهراً، برخی از عناصر سیستم مدیریتی و اداری مادها که از آشوریان آموخته بودند، تا پس از سقوط آشور نیز در استانهای مادی ادامه داشت و مادها به تدریج این سیستم اداری را همچون نهادهای سنتی خودشان تصور میکردند. یانوش هارماتا کوشید تا منشأ سیستم اداری مادها را ردیابی کند و در این کار، مبنای استدلالهای خود را عمدتاً بر روی دادههای زبانشناسی قرار داد. وی به این نتیجه رسید که مادها دارای «سازمان اداری بسیار توسعهیافتهای بودند که پس از آنها نیز این سیستم توسط هخامنشیان مورد استفاده و اقتباس قرار گرفت.» در هر صورت، جایگاه ساتراپ که هخامنشیان از آن استفاده میکردند، حتی پیش از ظهور دولت ماد نیز برای تعیین رؤسای مستقل وجود داشتهاست.
آثار ارزشمند باستانشناختی بهدستآمده از تپه نوشیجان، گودینتپه و دیگر محوطههای باستانی و همچنین سنگنگارههای آشوری، نشان میدهند که در نیمهٔ نخست هزارهٔ یکم پیش از میلاد، سکونتگاههای شهری در مناطق مختلفی از ماد وجود داشتهاند که مراکز تولید صنایع دستی و اقتصاد دامداری و کشاورزی اندکی را تشکیل میدادند. با قضاوت بر اساس منابع آشوری، شغل اول و اصلی مردم مناطق ماد، پرورش اسب و تولید صنایع دستی بود. آشوریان از مناطق مادی، اسب، گاو، گوسفند، شتر باختری، سنگ لاجورد، برنز، طلا، نقره و دیگر فلزات و همچنین پارچههای پشمی و کتانی را به عنوان باج و خراج دریافت میکردند.
دین
آگاهی ما دربارهٔ دین مادها بسیار اندک است. بین سالهای ۱۹۶۷ تا ۱۹۷۷ میلادی، دیوید استروناخ بنایی که در حدود سال ۷۵۰ پیش از میلاد بنا شدهبود را کاوش کرد و چنین به نظر میرسد که کاربری آن عمدتاً مذهبی بودهاست. این سازه که در تپه نوشیجان، در حدود ۶۰ کیلومتری جنوب همدان قرار دارد، بر روی تخته سنگی به ارتفاع ۳۰ متر بنا شدهاست و شامل «نیایشگاه مرکزی»، «نیایشگاه غربی»، «دژ» و «تالار ستوندار» است که توسط دیواری آجری محصور شدهاست. نیایشگاه مرکزی بهشکل بُرجی با محراب داخلی سهگوش بود. مساحت زمین آن | کاناریوم اودونتوفیلوم نام یک گونه از سرده لامیها است.
منابع
لامیها
میوهها از خاستگاه آسیا | و پیوستگی آنها فقط گسترش بنیه اقتصادی و سیاسی آنها را میرساند با حفظ استقلال داخلی هرواحد.
کادوسیان در هنگام امپراتوری ماد به عنوان یکی از بومیان کناره دریای خزر درمنطقه گیلان بودند. ظهور دولت ماد در ابتدای قرن هشتم قبل از میلاد نگرانیهایی را برای اقوام بومی این منطقه به وجود آورد. شکلگیری دولتی نیرومند چون ماد در همسایگی کادوسیان نمیتوانست خالی از پیامدهای نامطلوب باشد، حتی اگر این قدرت جدید در ابتدای امر سودای کشورگشایی یا تجاوز به همسایههای کوچکتر خود را نمیداشت. بهطور کلی نفس شکلگیری دولتی برتر در منطقه برای کادوسیها تهدیدی بهشمار میآمد و برای آنها محدودیتهایی را هم ایجاد میکرد. محدودیتهای ایجاد شده برای دامها و چابکسواران کادوسی زمینههای اختلاف بین کادوسیها و مادها را موجب شد. اگر چه در ابتدا مادها توان نظامی زیادی برخوردار نبودند که بتوانند وضعیت خود را در مقابل کادوسیها مشخص کنند اما بدون تردید برای دولت ماد به دور از حزم و دوراندیشی و خلاف مصالح آتی بود که در حین اندیشیدن به دشمنان خارجی نظیر آشور و تحقق آرزوهای ملی، با کادوسیان، درگیر شود و جنگی داخلی به راه بیندازد و نیروهای خود را به سمت آنان روانه کنند. بر این اساس بنظر میرسد که مادها با کادوسیها چندان درگیر نشدهاند و به استقلال آنها احترام و به آنان همچون یک ملت مستقل مینگریستند. گفتههای مورخان قدیم تأییدی بر استقلال اقوام بومی گیلان در این دورهاست. کتزیاس اشاره میکند که کادوسیهای کناره دریای خزر هرگز سر به اطاعت مادها ننهادند. کادوسیان علاوه بر اینکه دارای قدرت و استقلال بودهاند، توانستند هویت خود را در مقابل مادها حفظ کنند. موارد مخالفت کادوسیها با مادها در منابع تاریخی به صورتهای گوناگون آمدهاست. در زمان آرته یس که بر اساس گفتهها و موافقت روایتهای کتزیاس و هرودوت، استنباط میشود که باید یکی از امرای محلی مادها باشد، جنگی میان کادوسیها و مادها پیش آمد. مورخان منشأ این واقعه را فردی بنام پارسد میدانند. او مردی شجاع و دلاور بود که توانسته بود در دربار ماد نفوذ پیدا کند. بعدها به علت رنجش حاصل از دربار ماد که منابع تاریخی علت آن را توضیح ندادهاند، با سه هزار پیاده و هزار سوار نزد کادوسیها رفت. انتخاب کادوسیه توسط پارسد نشانگر عدم رابطه مناسب کادوسیان و مادها میباشد. با استقرار در کادوسیه، پارسد خواهرش را به عقد یکی از متنفذین این قوم در آورد. با گذشت زمان او بیشتر مورد توجه کادوسیها واقع گرفت. او مردم کادوسی را علیه مادها تحریک میکرد. با غلبه بر قشون شاه ماد، مردم کادوسی، پارسد را به عنوان شاه انتخاب نمودند. در طول زمامداری او همواره به قلمرو ماد حمله میشد. او جانشین خود را مجبور ساخت که سوگند یاد کند که همواره آتش کینه کادوسیها را نسبت به مادها زنده نگه دارد و به هم نژادان و کادوسیهایی که از در صلح با مادها درآیند لعنت و نفرین فرستاد.
کتزیاس اشاره میکند که کوروش بزرگ هنگامیکه از جمله سرداران مادی بود از طرف پدربزرگ خود ایشتوویگو یا آستایگ به عنوان سفیر نزد کادوسیها رفته بود و به نظر میرسد ضمن همین مأموریت بود که در سرزمین کادوسیه تحت تأثیر تحریکات شخصی بنام اویبار | ارس کاماروف نام یک گونه از سرده ارس است.
منابع
ارسها
گیاهان بومی جمهوری خلق چین
گیاهان نزدیک تهدید |
1631d1a4-742f-4625-9f13-c2cdeb7d8fc0 | آموزش و پرورش در ایران | نزدیک به چهار هزار سال پیش، آریاییها و از آن جمله مادها، پارسیها و پارتیها به سرزمین ایران مهاجرت کردند. مادها در غرب و پارسیها در جنوب و پارتیها در شرق فلات ایران ماندگار شدند و حکومتهایی تشکیل دادند.مادها در حدود هفتصد سال پیش از میلاد در سرزمینهای غرب ایران چیره شدند و دولت ماد را بنیان گذاشتند. در دورهٔ مادها، کودکان و نوجوانان راه و رسم زندگانی و کار و جنگاوری را در خانه و ایل میآموختند. آموزش رسمی مخصوص روحانیان بود. روحانیان، گذشته از خواندن و نوشتن، اصول و مراسم دینی، اخترشناسی و شیوههای پیشگویی سرنوشت دیگران را در مراکز دینی فرا میگرفتند. مردم دیگر از خواندن و نوشتن بیبهره بودند. مادها خطی شبیه خط میخی داشتند. | مادها، پارسیها و پارتیها از کدام گروه هستند؟ | false | {
"answer_start": [
28
],
"text": [
"آریاییها"
]
} | پارسها تفاوت قائل میشود، ولی در فصولی که به افسانهها و داستانها میپردازد، شیوههای این را با یکدیگر مخلوط میکند و درهم میآمیزد. تئوگنیس و سیمونید و سایر شاعران یونانی نیز پارسیها را اهل ماد خواندند.
مادها در نبردهای هخامنشیان
مادها در نبرد هخامنشیان و یونانیان شرکت داشتند و به همراه کادوسیان و سکاها در یک جناح قرار داشتند و تحت فرماندهی آتروپات بودند. آریان مورخ یونانی ترکیب سپاه هخامنشی در جنگ گوگمل را چنین آوردهاست: باختریها، سغدیها و هندیهای مجاور باختر به فرماندهیی بسوس والی باختر بودند. ساکها که از سکاهای آسیایی و مستقلند ولی متحد داریوش میباشند و تحت فرماندهی ماباسس هستند. هندیهای کوهستان تحت فرماندهی برسائت والی رخج بودند.
سوارهای پارتی، هیرکانی و تپوری تحت فرماندهی فراتافرن بودند. مادیها، کادوسیها و سکاها تحت فرماندهی آتروپات بودند. سکنه دریای سرخ را اُرُنتوبات و آریوبرزن و اکسینِس اداره میکردند. بر شوشیها و اوکسیان اُگزاتر پسر آبولیتاس ریاست داشت و بر بابلیها، سیتاکیان و بر کاریان، بوپار ریاست داشت. ارمنیها به سرداری اُرونت و میثروستِس بودند و کاپادوکیها به سرداری آریآرسِس بودند و سل سوریان و بینالنهرینیها به فرماندهی مازه والی بابل بودند.
آریان در مورد آرایش جنگی چنین آوردهاست: در جناح چپ سواره نظام غربی و دهایی و رخجی صف بسته بودند و نزدیک آن سواره نظام و پیادهنظام پارسی که با هم مخلوط بودند. در جناح راست سل سوریان، اهالی میانرودان، مادیها، پارتیها، سکاها و پس از آن تپوریها و هیرکانیها ایستاده بودند. در قلب، داریوش با تمام خانواده و نجبای ایران قرار گرفته بود و هندیها و کاریان و آناپاستها و تیراندازان آمارد در اطراف او بودند.
جستارهای وابسته
اتحادیه قبایل ماد
پادشاهی ماد
پانویس
منابع
امپراتوریهای پیشین آسیا
انحلالهای ۵۴۹ (پیش از میلاد) در ایران
انحلالهای سده ۶ (پیش از میلاد) در آسیا
انحلالهای هزاره ۱ (پیش از میلاد) در ایران
ایالتها و قلمروهای بنیانگذاریشده در سده ۷ (پیش از میلاد)
ایالتها و قلمروهای بنیانگذاریشده در سده ۸ (پیش از میلاد)
ایالتها و قلمروهای منحلشده در سده ۶ (پیش از میلاد)
ایران در سده هفتم (پیش از میلاد)
بنیانگذاریهای سده ۷ (پیش از میلاد) در ایران
بنیانگذاریهای هزاره ۱ (پیش از میلاد) در ایران
تاریخ ارمنستان
تاریخ ایران
تاریخ ترکیه
تاریخ جمهوری آذربایجان
تاریخ قفقاز
تمدنهای باستانی
جغرافیای تاریخی ایران
حکومتهای ایران در سده ۷ (پیش از میلاد)
حکومتهای ایران در سده ۸ (پیش از میلاد)
خاور نزدیک باستان
کشورهای پیشین در آسیا
مادها
مردمان باستانی ایران | ترجم کردند. نوافلاطونگرایان هم به گندیشاپور آمده و تخم عرفانگرایی صوفیگری را در آنجا کاشتند. دانش پزشکی هند، ایران، سوریه و یونان در آنجا به هم آمیخته شد و مکتب درمانی شکوفایی را ایجاد کرد.
از منظر هنری، تمدن ایرانی در دوره ساسانیان از بعضی جهات به نهایت شکوفایی و رونق خود رسید. بخش عمده چیزی که بعدها به تمدن اسلامی در معماری و تحریر معروف شد، در واقع از فرهنگ ایرانی گرفته شده بودند. شاهنشاهی ساسانی در دوران اوج شکوفایی خود از غرب آناتولی تا شمال هند (پاکستان/افغانستان امروزی) کشیده شده بود، اما در فرسنگها دورتر از مرزهای خود نفوذ داشت. موتیفهای ساسانی به آسیای مرکزی و چین، شاهنشاهی بیزانس و حتی مروونژیها راه یافت.
نگاشتهها و نوشتههایی که از روزگار ساسانیان برجای مانده، تنها به زبان پارسی میانه که از دیرباز زبان پهلوی خوانده شده، نیست. به زبانهای پارتی یا زبان پهلوانیک و زبان سغدی و زبان خوارزمی و زبان ختنی و زبان تخاری نیز آثاری برجا ماندهاست.
زبانها
در ابتدای شاهنشاهی ساسانی، شاهان از زبانهای پارسی میانه، یونانی و پارتی برای سنگنگارهها استفاده میکردند. اردشیر هم از پارسی میانه و هم از یونانی استفاده کردهاست. شاپور یکم علاوه بر پارسی میانه و یونانی، از پارتی هم استفاده کردهاست. از دوران نرسه، دیگر یونانی منسوخ شد و مورد استفاده قرار نگرفت که ممکن است دلالت بر پیکار با فرهنگ یونانی و هلنیستی داشته باشد که روحانیان و دولت در پیش گرفته بودند. نرسه از پارتی و پارسی میانه استفاده کردهاست. از دوران شاپور دوم، پارتی هم منسوخ و تنها پارسی میانه مورد استفاده قرار میگرفت. کرتیر سنگنگارههای خود را تنها به زبان پارسی میانه کندهاست، که یا میتواند به این خاطر باشد که او برخلاف شاه، نیازی نداشته تا با غیرایرانیان و غیرزرتشتیان ارتباط برقرار کند.
زبانهای ناحیهای
هرچند که پارسی میانه زبان مادری ساسانیان بود، در گستره حکومتی ساسانیان یک زبان اقلیتی محسوب میشد و عمدتاً در ایالت پارس و در حوالی ماد و نواحی اطراف آن گستره داشت. با این حال، چندین گویش ایرانی در آن زمان وجود داشت. در کنار فارسی، گویشهای ایالت ماد همچون آذری و همچنین یکی از گویشهای آن تاتی، در آذرپایگان (آذربایجان) استفاده میشد. دیلمی و گیلانی در گیلان و مازندرانی که به آن طبری میگویند در طبرستان تکلم میشدند. به علاوه، زبانها و گویشهای بسیاری دیگری در این دو ناحیه تکلم میشدند.
بیشتر مردم میانرودان سامیتبار بودند و به زبانهای سامی سخن میگفتند و ایرانیها در اقلیت بودند. این اقوام سامی، یهودیانی بودند که تلمود بابلی را نوشتند، و همینطور مردمانی بودند که به زبان آسوری و لهجههای گوناگونی از زبان آرامی را تکلم میکردند. اعراب در میانرودان سکونت داشتند و از سده سوم زمانی که اردشیر شمال عربستان را تسخیر کرد، عربی در شاهنشاهی شناختهشده بود.
در قلمرو ساسانیان در قفقاز، زبانهای پرشماری تکلم میشدند که گرجی و ارمنی غالب بودند و به خاطر اینکه محل سکونت اشراف پارتی بود، زبان پارتی هم نفوذ زیادی پیدا کرد. زبانهای کارتولی گوناگون (خصوصاً در لازستان)، پارسی میانه، آلبانی قفقاز، سکایی، یونانی و زبانهای دیگر از جمله دیگر زبانهای این ناحیه هستند.
در خوزستان به چندین زبان سخن گفته میشد. زبان نئو-ایلامی یا خوزی (که با دوره تاریخی نباید اشتباه شود) | زبان پارتی، پهلوی یا پهلوانی که در منابع معاصر به آن پهلوی اشکانی یا پهلوی شمالی میگویند، یک زبان منقرض شده از خانواده زبانهای ایرانی شمال غربی بودهاست. دولتهای اشکانی، نظیر اشکانیان ایران، ارمنستان و… از آن بهعنوان زبان درباری استفاده مینمودند. زبانهای ایرانی شمال غربی معاصر، همچون زبانهای کردی، تاتی، بلوچی، تالشی، مازندرانی، گیلکی و زبانهای مرکزی با زبان پارتی از یک خانواده هستند.
زبان پارتی به دلیل حکومت طولانی مدت دودمان اشکانی بر ارمنستان تأثیر بسیار زیادی روی زبان ارمنی گذاشت و بخش بزرگی از فرهنگ واژگان این زبان را کلمههای پارتی تشکیل میدهند. زبان ارمنی تا به امروز تعداد زیادی از واژههای پارتی را در دل خود محفوظ داشتهاست.
نام
ژاله آموزگار در کتاب «زبان پهلوی و دستور آن» در رابطه با استفاده از عنوان «پهلوی» برای اشاره به دو زبان پارتی و پارسی میانه مینویسد: «از نظر اشتقاق، پهلوی بهمعنی زبان پارتی است و نه پارسی. در سدههای نخستینِ اسلامی، اصطلاح پارسی را برای پارسینو که از پارسی میانه متحول شده بود، به کار میبردند و در نتیجه، اطلاق آن به پارسی میانه موجب ابهام میشد. از این رو، این زبان پارسی میانه را در تقابل با پارسی نو پهلوی نامیدند که از میان زبانهای ایرانی میانه پس از پارسی میانه از همه معروفتر بود و در آن زمان پارتی (=پهلوانیگ) دیگر زبان زندهای نبود تا موجب ابهام گردد. اطلاق پهلوی (فهلوی) به پارسی میانه از قرن سوم هجری است».
پهلوی به معنای منسوب به پهلو است. این نام از نام باستانی پرثوه (parthava) گرفته شدهاست و به مرور به شکل پهلوی درآمدهاست. پهلو در نوشتههای پارتی به شکل پرتو ظاهر شدهاست.
طبقهبندی
زبان پهلوی یکی از زبانهای ایرانی میانه شمالی غربی است؛ با این حال، بسیاری از ویژگیهای زبانهای ایرانی شرقی نیز در آن دیده میشود و تعداد زیادی از واژگان ایرانی شرقی، احتمالاً از زبان پرنی، به این زبان راه یافتهاند و امروزه نیز تعدادی از آنها هنوز در ارمنی به کار برده میشوند.
زبان پارسی میانه که - به اشتباه - در برخی موارد به آن «زبان پهلوی» میگویند، به خانواده زبانهای ایرانی جنوب غربی تعلق دارد.
آثار به خط و زبان پارتی
از این زبان دو دسته آثار موجود است. یکی آثاری که به خط پارتی که خطی مقتبس از خط آرامی است، نوشته شده است. دیگری آثار مانوی است که به خط مانوی که مقتبس از خط سریانی است، ضبط گردیده است.
هرچند از آثار پارتی باستان اثری پیدا نشده، اما آثاری از فرم میانه آن در دست است.
حدود سه هزار سفال نوشته مربوط به سده یکم پیش از میلاد که در نسا پیدا شدهاند.
بنچاق اورامان، سندی مربوط به داد و ستد یک زمین، پیدا شده در غرب ایران امروزی.
تعداد سفالنوشته که در شهر قومیس پیدا شدهاند.
درخت آسوریگ
سکهها و سنگنبشتههای شاهنشاهان اشکانی
سنگنبشته سهزبانه سلوکیه دجله، مربوط به سال ۱۵۰ یا ۱۵۱ میلادی
سنگنبشته اردوان پنجم، پیدا شده در شوش (به سال ۲۱۵ میلادی)
تعدادی سند که در سده سوم میلادی در دورا اورپوس پیدا شدهاند.
سنگنگاره کالجنگال، در نزدیکی بیرجند
سنگنبشتههای ساسانی مربوط به قرن سوم میلادی
آثار مانوی
آثار به دست آمده در شمال پاکستان که مرتبط به پادشاهی سورن هستند.
نمونه متن | ادبیات پارتی شامل آثار ادبی به زبان پارتی میشود. از صورت باستانی این زبان اثری موجود نیست اما از پارتی میانه نوشتههایی بر روی سنگ، چرم، سفال، فلز، سکّه، مُهر و جز آنها به خط پارتی کتیبهای و نوشتههایی از مانویان به خط مانوی در دست است. سنگنوشتههای دو یا سهزبانه شاهان ساسانی، بنچاق اورامان و آثار دورا اروپوس مهمترین آثار برجای مانده از این زبان هستند. با توجه به شواهد زبانشناختی میتوان درخت آسوریگ و یادگار زریران در دوره ساسانی را متنهایی دستکاریشده از زبان پارتی به خط پارسی میانه دانست.
از ادبیات پارتی در دوره اشکانی متنی به شکل اصلی به دست ما نرسیدهاست ولی از روی شواهد میتوان گفت که در آن دوره آثار ادبی غیردینی موجود بودهاست. ادبیات غیردینی پارتی به نظر بیشتر منظوم بودهاست. در دوران اشکانیان آثار غیردینی و افسانهها سینه به سینه توسط قصهگویان و نقالان روایت میشد. گروهی از آنان گوسان نام داشتند. از این داستانها، بعدها در گردآوری و تدوین خداینامه استفاده شدهاست. ویس و رامین نیز یکی از منظومههای عاشقانه فارسی با اصالتی پارتی است. داستان بیژن و منیژه در شاهنامه نیز شاید دارای اصلی پارتی باشد.
آثار به خط و زبان پارتی
هرچند از آثار پارتی باستان اثری پیدا نشده، اما آثاری از فرم میانه آن در دست است.
حدود سه هزار سفال نوشته مربوط به سده یکم پیش از میلاد که در نسا پیدا شدهاند.
بنچاق اورامان، سندی مربوط به داد و ستد یک زمین، پیدا شده در جنوب غربی ایران امروزی.
تعداد سفالنوشته که در شهر قومیس پیدا شدهاند.
درخت آسوریگ
سکهها و سنگنبشتههای شاهنشاهان اشکانی
سنگنبشته سهزبانه سلوکیه دجله، مربوط به سال ۱۵۰ یا ۱۵۱ میلادی
سنگنبشته اردوان پنجم، پیدا شده در شوش (به سال ۲۱۵ میلادی)
تعدادی سند که در سده سوم میلادی در دورا اورپوس پیدا شدهاند.
سنگنگاره کالجنگال، در نزدیکی بیرجند
سنگنبشتههای ساسانی مربوط به قرن سوم میلادی
آثار مانوی
آثار به دست آمده در شمال پاکستان که مرتبط به پادشاهی سورن هستند.
منابع
پارتی
زبان پارتی | در زیر یک لیست ناکامل از دودمانهای تاریخی است که در برخی از زمانها ایرانی بودند یا در کشوری که آنها حکومت میکردند ایرانیتبار بودند.
مردمان ایرانی تشکیل شدهاند از پارسها، سکاها، باختریها، پشتونها، تاجیکها، بلوچها، پارتها، سرمتیها الانها، آسیها، کیمریها و بسیاری از مردم دیگر.
حکومتهای کنونی
حکومتهای مستقل
ایران
افغانستان
تاجیکستان
اوستیای جنوبی
تحت ائتلاف با روسیه
اوستیای شمالی-آلانیا
مناطق خودمختار
شهرستان خودمختار تاشکورگان تاجیک در چین
اقلیم کردستان عراق در عراق
روژاوا در سوریه
ایالت خودمختار بدخشان کوهستانی در تاجیکستان
اتحاد تاریخی قبایل و سلسلههای ایرانی
پارتها
سکاها
ساکا
خیونان
داهان
دیلمیان
سرمتی
باختر
سغد
پهلواها
مادها
ماساگتها
رخشالانها
سیراکها
یازیگها
اروپا
آلانیا – با اصالت آسی
سسلسلههای ایرانی مستقیم
پادشاهی ماد (حدود ۶۷۸–۵۴۹ پ. م) با اصالت مادی
دودمان اروندی (۵۷۰–۲۰۰ پ. م) با اصالت ایرانی
دودمان فارناکیان (۵۵۰–۳۲۰ پ. م) با اصالت پارسی
شاهنشاهی هخامنشی (۵۵۰–۳۳۰ پ. م) با اصالت پارسی
آریارادها (۳۳۱–۹۶ پ. م) با اصالت ایرانی
آتورپاتکان (۳۲۳ پ.م. –۲۲۶ میلادی) با اصالت ایرانی
شاهنشاهی اشکانی (۲۴۷ پ.م. –۲۲۴ میلادی) با اصالت پارتی
سلسله اشکانی ارمنستان (۵۲–۴۲۸) با اصالت پارتی
سلسله اشکانی ایبری (حدود ۱۸۹–۲۸۴) با اصالت پارتی
سلسله اشکانی آلبانیای قفقاز (سده اول میلادی–۵۱۰)با اصالت پارتی
پادشاهی هندوسکایی (۲۰۰ پ.م. –۴۰۰ میلادی) با اصالت سکایی
دودمان آرتاشسی (۱۹۰ پ.م. –۱۲ میلادی) ایرانی
پادشاهی سورن (۱۹–۲۲۶) با اصالت پارتی
شاهنشاهی ساسانی (۲۲۴–۶۵۱) با اصالت پارسی
پادشاهی ختن (۵۶–۱۰۰۶) با اصالت سکایی
خسرویانیها (۲۸۴–۸۰۷) با اصالت ایرانی
مهرانیان (۳۳۰–۸۲۱) با اصالت ایرانی
آفریغیان (۳۰۵–۹۹۵) با اصالت خوارزمی
دودمان گاوباریان (۶۴۲–۷۶۰) با اصالت پارسی و طبری
مسمغان دماوند (۶۵۰–۷۶۰) با اصالت پارتی
باوندیان (۶۵۱–۱۳۴۹) با اصالت پارتی
پادوسبانیان (۶۶۵–۱۵۹۸) با اصالت پارسی و طبری
بخارخدایان (پیش از ۶۸۱– دهه ۸۹۰) با اصالت سغدی
شاهزادهنشین اسروشنه (؟ –۸۹۲) با اصالت سغدی
کارنوندیان (دهه ۵۵۰–سده ۱۱) با اصالت پارتی
رستمیان (۷۶۷–۹۰۹) با اصالت پارسی
جستانیان (۷۹۱–۹۷۴) با اصالت دیلمی
شروانشاهان (۱۲۰۷–۱۶۰۷) در اصل با اصالت عربی ولی به سرعت در محیط فرهنگی ایرانی خود فارسیشده
سامانیان (۸۱۹–۹۹۹) با اصالت پارسی
طاهریان (۸۲۱–۸۷۳) با اصالت پارسی
بانیجوریان (۸۴۸–۹۰۸) با اصالت پارسی
صفاریان (۸۶۱–۱۰۰۳) با اصالت پارسی
غوریان (پیش از ۸۷۹–۱۲۱۵) با اصالت ایرانی
قرمطیان (۸۹۹–۱۰۷۷) با اصالت ایرانی
پادشاهی آلانیا (اواخر سده نهم–۱۲۳۸/۱۲۳۹) با اصالت الانی
ساجیان (۸۸۹/۸۹۰–۹۲۹) با اصالت سغدی
آل فریغون (سده ۱۰–۱۰۱۰) با اصالت پارسی
سالاریان (۹۱۹–۱۰۶۲) با اصالت دیلمی
زیاریان (۹۳۱–۱۰۹۰) با اصالت دیلمی
بنو الیاس (۹۳۲–۹۶۸) با اصالت سغدی
آل بویه (۹۳۴–۱۰۵۵) با اصالت دیلمی
آل حسنویه (۹۵۹–۱۰۱۵) با اصالت کردی
شدادیان (۹۵۱–۱۱۷۴) با اصالت کردی
مروانیان (۹۹۰–۱۰۸۵) با اصالت کردی
بنی عیاران (۹۹۰–۱۱۶) با اصالت کردی
آل مأمون (۹۹۵–۱۰۱۷) با اصالت خوارزمی
آل کاکویه (۱۰۰۸–۱۱۴۱) با اصالت دیلمی
شاهان نصری (۱۰۲۹–۱۲۲۵) با اصالت ایرانی
هزاراسپیان (۱۱۱۵–۱۴۲۴) با اصالت کردی
اتابکان یزد (۱۱۴۱–۱۳۱۹) با اصالت پارسی
خورشیدیان (۱۱۸۴–۱۵۹۷) با اصالت کردی
ایوبیان (۱۱۷۱–۱۳۴۱) با اصالت کردی
شاهزادهنشین بدلیس (۱۱۸۲–۱۸۴۷) با اصالت کردی
ملوک مهربانی (۱۲۳۶–۱۵۳۷) با اصالت پارسی
کرتیان (۱۲۴۴–۱۳۸۱) با اصالت تاجیکی
چلاویان (۱۳۴۹–۱۵۰۴) با اصالت ایرانی
مرعشیان (۱۳۵۹–۱۵۹۶) با اصالت مازندرانی
امپراتوری لودی (۱۴۵۱–۱۵۲۶) با اصالت پشتون
صفویان (۱۵۰۱–۱۷۳۶) با اصالت آذری که در طول حکومت طی چندین ازدواج متعدد با ترکها، گرجیها، چرکسها و یونانیهای | دورا اورپوس پیدا شدهاند.
سنگنگاره کالجنگال، در نزدیکی بیرجند
سنگنبشتههای ساسانی مربوط به قرن سوم میلادی
آثار مانوی
آثار به دست آمده در شمال پاکستان که مرتبط به پادشاهی سورن هستند.
نمونه متن
بخشی از یک متن مانوی که به زبان پارتی نگاشته شدهاست:
انقراض
پس از اینکه اردشیر، شاه پارس، بر اردوان پنجم اشکانی شورید و در نهایت خود را شاهنشاه ایران نامید، پارسی میانه در نوشتههای رسمی به مرور جایگزین زبان پارتی گردید. گرچه، پارتی به سرعت از بین نرفت و کماکان تا قرنها در پارت و قفقاز بدان سخن گفته میشد.
جستارهای وابسته
پارسی میانه
پانویس
منبع
Rüdiger Schmitt: Die iranischen Sprachen in Gegenwart und Geschichte. Wiesbaden (Reichert), 2000, S. 42-65.
Rüdiger Schmitt (Hg.): Compendium Linguarum Iranicarum. Wiesbaden (Reichert), 1989, S. 95-105 und 173-192
پیوند به بیرون
زبان پارثی از تارنگار پارثیا
متنهای دین مانی به زبان پارتی - ویرایش دکتر ماری بویس
ایران پیش از اسلام
زبانهای باستانی
پارتی
زبانهای منقرضشده آسیا
زبانهای منقرضشده در اروپا
سلسله اشکانی آلبانیای قفقاز
سلسله اشکانی ارمنستان
سلسله اشکانی ایبری
شاهنشاهی اشکانی
فرهنگ فارسی
زبان پارتی
زبانهای ایرانی میانه غربی
زبان ارمنی
زبانهای ایرانی شمال غربی | زمانی نیست، بلکه از نظر زبانشناسی هم هست.
ایرانی باستان
زبان نیاایرانی نیای مستقیم این دسته از زبانهای ایرانی است.
از جمله زبانهای ایرانی باستان عبارتاند از زبانهای اوستایی (که تنها از طریق متون اوستا به ما رسیدهاست)، فارسی باستان (که بیشتر از طریق کتیبههای هخامنشی به ما رسیدهاست)، سکایی باستان، و مادی (که فقط چند واژهٔ آن، آن هم از طریق چند وامواژه در فارسی باستان و چند واژهٔ ذکر شده در منابع یونانی و میانرودانی به دست ما رسیدهاست). برخی دیگر از زبانهای این دوره که آثار غیرمستقیمی از آنها برجای مانده، یا براساس موازین زبانشناختی تاریخی میتوان به وجودشان اطمینان داشت، آراخوسیایی (رُخَجی) باستان، بلخی باستان، پارتی باستان، خوارزمی باستان، سغدی باستان، شیرازی باستان، کرمانی باستان و مادی است.
ایرانی میانه
زبانهای ایرانی میانه به دو گروه تقسیم میشوند:
گروه ایرانی میانه غربی، شامل پارتی (یا پهلوی اشکانی) و پارسی میانه (یا پهلوی)
گروه ایرانی میانه شرقی، شامل سغدی، سکایی (یا ختنی)، خوارزمی و باختری (یا بلخی)
ایرانی نو
زبانهای ایرانی نو به دو دسته بخش میشوند:
شرقی
غربی
زبانهای ایرانی نو با این که در ایران، افغانستان و تاجیکستان متمرکز شدهاند اما گستره جغرافیایی بسیار وسیعتری را در بر میگیرند شامل مناطقی در قفقاز، آسیای میانه، ترکستان چین، پامیر، ترکیه، سوریه، عراق و شبه قاره هند.
زبانهای ایرانیتبار شرقی
دسته شرقی زبانهای ایرانی نو که اغلب در کشورهای افغانستان، پاکستان، تاجیکستان، روسیه و گرجستان رایجاند یه چند گروه تقسیم میشوند که عبارتند از:
پشتو
آسی
اُرموری
پراچی
یِدغه
مونجی
خوفی
برتنگی
شغنانی
زبان روشانی
اشکاشمی
سنگلیچی
وخی
سریکالی
یزغلامی
یغنابی
زبانهای ایرانیتبار غربی
زبانهای ایرانیتبار غربی به دو گروه شمال غربی و جنوب غربی دستهبندی میشوند. این زبانها غالبا بازمانده زبانهای پارسی باستان، پارسی میانه، پهلوی اشکانی، آذری باستان، دری زرتشتی هستند.
گروه شمال غربی:
کردی
لکی
زازاکی
گورانی
شبکی
تبری
گیلکی
تالشی
سمنانی
سنگسری
لاسگردی
سرخهای
خوری
بلوچی
سیوندی
تاتی
کرنگانی
شاهرودی
خورش رستمی
رزجردی
گذرخانی
کجلی
آشتیانی
خوانساری
نائینی
وانشانی
گزی
نطنزی
سوی
شاهرودی
یهودی-کاشانی
یهودی-همدانی
یهودی-گلپایگانی
گروه جنوب غربی:
فارسی نو
تاتی قفقاز
لری
لاری
جهوری
بشاگردی
کمزاری
کهمرهای
گرمسیری
رسمالخط
زبانهای ایرانی دارای رسمالخطهای گوناگون هستند. از جمله خط میخی (در مورد پارسی باستان)؛ خط آرامی (در مورد نخستین کتیبههای پارسی میانه، پارتی، سغدی، و خوارزمی)؛ دو نوع خط سریانی، سطرنجیلی (در مورد پارسی میانه، پارتی، باختری، سغدی و فارسی نو) و نستوری (سغدی مسیحی و فارسی نو)؛ خط عبری (در مورد فارسی نو و لهجههای محلی)؛ خط عربی (در مورد فارسی نو، خوارزمی، کُردی، پشتو و بلوچی)؛ خط براهمی (در مورد خُتَنی، تُمْشُقی و سغدی)؛ خط یونانی (در مورد آذری (باختری))؛ خط سیریلیک (در مورد اُسِتی و تاجیکی) و خط لاتین (در مورد آذری، کُردی، اُسِتی و زازاکی).
زبانهای ایرانی در ایران امروز
اتنولوگ
اتنولوگ جمعیت فارسی زبانان ایران در سال ۲۰۱۶ را ۵۰ میلیون و ۴۰۰ هزار نفر یعنی بیش از ۶۲ درصد میداند. اِتنولوگ از معتبرترین دانشنامههای موجود در جهان است که دادههای آماری از تعداد گویشوران زبانهای مختلف را به صورت اینترنتی منتشر میکند.
جمعیت
جمعیت ایران در پایان سال ۲۰۱۶ میلادی، طبق تخمینهای متفاوت بین ۷۹ تا ۸۱ میلیون نفر بودهاست. اتنولوگ جمعیت گویشوران زبانهای مختلف در ایران در سال ۲۰۱۶ میلادی را به ترتیب زیر بیان کردهاست. به | جدا شد چنانکه در اواخر سلطنت هخامنشیان کادوسیان به نیم استقلالی رسیدند.
به گفته کتزیاس آرتهیِس (Arties) حاکم ماد چهل سال به حکومت پرداخت. در دوران سلطنت آرتهیس جنگی بزرگ بین مادها و کادوسیان پیش آمد که منشأ این واقعه چنین است: فردی پارسی به نام پارسُد (Parsode) که از حیث دلاوری شجاعت معروف بود، نفوذی در دربار ماد یافت. بعد، چون از حکم شاه دربارهٔ خود رنجید، با سه هزار پیاده و هزار سوار نزد کادوسیها رفت و خواهرش را به یکی از متنفذین کادوسی داد و مورد توجه کادوسیان قرار گرفت. پس از آن او مردم کادوسی را تحریک کرد که بر ماد شوریده و مستقل شوند و چون شنید شاه قشونی به قصد او فرستاده با دویست هزار تنگی را اشغال کرد. خود شاه به قصد سرکوب او با قشونی مرکب از هشتصد هزار نفر بیرون رفت و در جنگ شکست خورد و پنجاه هزار نفر در این جنگ کشته شدند و مابقی ارتش ماد را پارسُد (Parsode) از ولایت کادوسیان براند. پس از آن کادوسیها او را شاه کادوس کردند و او همواره به ممالک ماد تجاوز کرده و به تاخت و تاز و غارت میپرداخت. بدین سبب کادوسیان هیچگاه مطیع اوامر ماد نگشته در این حال تا زمان کوروش که دولت ماد را منقرض کرد، باقی ماندند.
بنابر گفتهٔ کسنوفون، او هنگام مرگ، پسرش تانااوکسارس را به ساتراپی مادها، ارمنیان و کادوسیان گمارد.
کادوسیان در دوران هخامنشی
کادوسیان در نبرد هخامنشیان و یونانیان شرکت داشتند و به همراه سکاییها و مادها در یک جناح قرار داشتند و تحت فرماندهی آتروپات بودند. آریان مورخ یونانی ترکیب سپاه هخامنشی در جنگ گوگمل را چنین آوردهاست: باختریها، سغدیها و هندیهای مجاور باختر به فرماندی بسوس والی باختر بودند. ساکها که از سکاهای آسیایی و مستقلند ولی متحد داریوش میباشند و تحت فرماندهی ماباسس هستند. هندیهای کوهستان تحت فرماندهی برسائت والی رخج بودند.
سوارهای پارتی، هیرکانی و تپوری تحت فرماندهی فراتافرن بودند. مادیها، کادوسیها و سکاها تحت فرماندهی آتروپات بودند. سکنه دریای سرخ را اُرُنتوبات و آریوبرزن و اکسینِس اداره میکردند. بر شوشیها و اوکسیان اُگزاتر پسر آبولیتاس ریاست داشت و بر بابلیها، سیتاکیان و بر کاریان، بوپار ریاست داشت. ارمنیها به سرداری اُرونت و میثروستِس بودند و کاپادوکیها به سرداری آریآرسِس بودند و سل سوریان و بینالنهرینیها به فرماندهی مازه والی بابل بودند.
آریان در مورد آرایش جنگی چنین آوردهاست: در جناح چپ سواره نظام غربی و دهایی و رخجی صف بسته بودند و نزدیک آن سواره نظام و پیادهنظام پارسی که با هم مخلوط بودند. در جناح راست سل سوریان، اهالی میانرودان، مادیها، پارتیها، سکاها و پس از آن تپوریها و هیرکانیها ایستاده بودند. در قلب، داریوش با تمام خانواده و نجبای ایران قرار گرفته بود و هندیها و کاریان و آناپاستها و تیراندازان آمارد در اطراف او بودند.
جستارهای وابسته
کاسیان
مادها
تالش
پانویس
منابع
ای. م. دیاکونوف. تاریخ ماد. ترجمه کریم کشاورز. انتشارات: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی. تهران ۱۳۸۰.
پیوند به بیرون
آذربایجان
اسطورهشناسی ایرانی
اقوام باستانی فلات ایران
تاریخ باستان ایران
تاریخ تالش
تاریخ جمهوری آذربایجان
تاریخ قفقاز
تاریخ گیلان
جغرافیای تاریخی
خاور نزدیک باستان
مردمان باستانی ایران
مردمان باستانی | منظم و استاندارد بکند. در هنگام بلوغ برای جدا شدن از محیط و فضای دوران کودکی، افراد «آیین تشرف» را تجربه میکنند. فرد بالغ شده ممکن است به صورت ناگهانی از خانوادهاش جدا شود و به اردوگاهی به همراه افراد تازه بالغ شده دیگر فرستاده شود. دلیل این جدایی این است که فرد وابستگیاش را به خانواده کم کند و از نظر عاطفی و اجتماعی خودش را در محیط وسیعتر فرهنگی قبیلهای بنا نهد. معلمان در این مراسم تشرف کسانی هستند که شخص نمیشناسد، در واقع اقوام شخص در قبیله دیگر که شخص تا حالا ندیدهاست هستند. آیین تشرف عموماً عملی نیست بلکه در آن ارزشهای فرهنگی، مذهب قبیلهای، افسانهها، فلسفه، تاریخ، مراسمها و آداب و رسوم و اطلاعات دیگر تدریس میشود. این مراسم (به ویژه بخش مذهبی آن) از اهمیت زیادی برخوردار و لازمه عضویت در قبیله بودهاست.
آموزش در قدیمیترین تمدنها
تمدن در خاورمیانه، در بین رودهای دجله و فرات و در مصر، حدود ۳۰۰۰ سال قبل از میلاد شروع شد. تمدن عمده بعدی هزار و پانصد سال بعد در شمال چین زاییده شد. انتقال فرهنگ در این جوامع پیچیده «نوشتن» را ضروری کرد. البته در هیچ زمانی در دوران باستان، بیش از ۲۰ تا ۳۰ درصد مردان بالغ و تقریباً ۱۰ درصد کل جمعیت نمیتوانستند بخوانند و بنویسند.
۷۵۲۳
آموزش در ایران باستان
در فلات ایران، دست کم از پانزده هزار سال پیش، انسان زندگی میکردهاست. دربارهٔ چگونگی آموزش و پروش مردمانی که پیش از آریاییها در این سرزمین زندگی میکردند آگاهی چندانی در دست نیست.
نزدیک به چهار هزار سال پیش، آریاییها و از آن جمله مادها، پارسیها و پارتیها به سرزمین ایران مهاجرت کردند. مادها در غرب و پارسیها در جنوب و پارتیها در شرق فلات ایران ماندگار شدند و حکومتهایی تشکیل دادند.مادها در حدود هفتصد سال پیش از میلاد در سرزمینهای غرب ایران چیره شدند و دولت ماد را بنیان گذاشتند. در دورهٔ مادها، کودکان و نوجوانان راه و رسم زندگانی و کار و جنگاوری را در خانه و ایل میآموختند. آموزش رسمی مخصوص روحانیان بود. روحانیان، گذشته از خواندن و نوشتن، اصول و مراسم دینی، اخترشناسی و شیوههای پیشگویی سرنوشت دیگران را در مراکز دینی فرا میگرفتند. مردم دیگر از خواندن و نوشتن بیبهره بودند. مادها خطی شبیه خط میخی داشتند.
امپراتوری ایران باستان توسط کوروش کبیر در سال ۵۵۹ قبل از میلاد تأسیس و توسط مسلمانان در سال ۶۳۳ میلادی منقرض شد. از ویژگیهای عمده تمدن ایران باستان که به ایرانیان احساسات ماجراجویی و ملّی گرایی میداد میتوان تأکید بر تواناییهای فیزیکی و بدنی، مذهب فعال زرتشتی و اخلاقیات آن و جنگاوری و توسعهطلبی را نام برد. در زمان حکومت کوروش و جانشینانش، آموزش تحت تأثیر اخلاقیات زرتشتی و نیازهای نظامی جامعه بود. چهار طبقه اجتماعی نیازهایشان را توسط آموزش برطرف میکردند: روحانیون، جنگجوها، کشاورزان و بازرگانان. اخلاقیات زرتشتی آموزش را در جهت پرورش افکار خوب، گفتار خوب و کردارخوب میدید. تعلیم و تربیت در این دوران تأکید زیادی روی پیوندهای خانوادگی و احساسات گروهی، پذیرش حکومت پادشاه، تعلیمات مذهبی و آمادهسازیهای نظامی داشت.
آموزش در دوران هخامنشی به صورت دولتی انجام نمیشد و آموزشهای اولیه در خانه انجام میپذیرفت. فرزندانی که به طبقات بالا متعلق بودند میتوانستند در سن | خط پهلوی یا دبیره پهلوی یا دبیره پارسی میانه نام یک دستهٔ کلی از خطهایی است که برای نوشتن زبان (های) پارسی میانه و پهلوی اشکانی (پارتی) به صورت کتیبهای یا کتابی به کار میرفتهاند. این خطوط از خط مانوی مستقلاند. تمام این خطها ریشه در خط آرامی دارند و مانند آرامی از راست به چپ نوشته میشدهاند.
زیرشاخهها
دبیرههای پهلوی را معمولاً به زیرشاخههای زیر تقسیم میکنند:
پارتی کتیبهای یا دبیره پهلوی اشکانی، که با آن زبان پارتی را مینوشتهاند (کتیبهای و گسستهاست).
پهلوی کتیبهای (گشتهدبیره)، یا دبیره پهلوی ساسانی که کتیبههای پارسی میانه را بدان مینوشتهاند.
پهلوی کتابی (آمدبیره)، (پهلوی ساسانی پیوسته) که کتابهای پارسی میانه زردشتی بدان نوشته شدهاند.
پهلوی زبوری یا مسیحی، که ترجمه کتاب مقدس به زبان پارسی میانه بدان نوشته شدهاست.
این دبیرهها گرچه اصل و ریشهای یکسان و شباهتهایی با هم دارند، تفاوتشان به اندازهای است که جداگانه از آنها یاد میشود. حروف سنگنبشتهای پارتی با پارسی میانه (کتیبهای یا کتابی) نیز تفاوتهای بسیار دارند. هرچند خود واژهٔ پهلوی برگفته از پهلو است که خود صورتی از واژهٔ پرثوه (که صورت باستانی واژهٔ پارت است) میباشد، اما اصطلاحاً به همه دبیرههایی که هم پارتی و هم پارسی میانه را با آنها نوشتهاند، گفته میشود.
بهطور کلی خط پهلوی خطی پرابهام بهشمار میرود و ابهام بعضی گونههای آن نظیر پهلوی کتابی بیشتر از آنِ بقیه است. در گونههای منفصل بیشترین جنبهٔ ابهام بهعلت دلالت یک نویسه بر چندین واج است؛ مثلاً در پهلوی ساسانی کتیبهای نویسهٔ «» میتواند دلالت بر صامت «ر» «و» یا مصوت «او» کند. در گونهٔ متصل علاوه بر این گونه ابهامات مشکل دیگری نیز پدیدار میگردد: اتصال چند حرف به یکدیگر باعث شباهت مجموعه حروف به حرفی دیگر میشود.
ویژگی
خط پهلوی یکی از دشوارترین و پیچیدهترین خطهای جهان است. این خط در کاملترین شرایط دارای ۲۲ حرف میباشد. بهطوری که بسیاری از این حروف با چندین صدای مختلف ادا میشوند و خواننده با چندگانگیهای زیادی در ادای واژگان روبرو میگردد. همچنین تفاوتهای زیادی در نسخههای مختلف خطوط پهلوی وجود داشتهاست. برای مثال خط پهلوی جنوبغرب ایران دارای ۱۹ حرف و خط پهلوی شمال غرب ایران دارای ۲۰ حرف بودهاست. مشکلات این خط تا جایی بود که وقتی مغان زرتشتی اقدام به نگارش کتابهای دین زرتشت نمودند، خط پهلوی را در شأن کتاب اوستا ندیدند. از همین رو، با توسعهٔ خط پهلوی، خطی جدید و بسیار کامل به نام خط اوستایی ساختند و آن را دیندبیره (خط دینی) نامیدند.
ویژگی روشن خط پهلوی املای تاریخی و شبهتاریخی آن است؛ بدینگونه که صورت نوشتهشده تنها ادامهٔ سنت نگارشی باستانی است (یعنی حالتی از زبان فارسی بین فارسی میانه و فارسی باستان را بازمیتاباند)، اما گونهٔ ملفوظ آن به دورهٔ میانه مربوط میشود. از مهمترین شاخصها خواندن حروف «ت»، «پ»، «ک» و «چ» پس از یک مصوت به ترتیب در پارسی میانه «د»، «ب»، «گ» و «ز» و در پارتی «د»، «ب»، «گ» و «ج» است. (مثلاً «بوت» مینوشتند «بود» میخواندند، یا «روچ» مینوشتند و در پارسی میانه «روز» و در پارتی «روژ» میخواندند). در مقابل، «د»، «ب» و «گ» پس از مصوت، در پارسی میانه «ی»، «و» و «ی» و در پارتی «ذ»، «ب» و «غ» خوانده میشدهاست.
خاصیت |
54e6ba5f-5c4e-4865-9c4b-60cf2f2c8ab2 | آموزش و پرورش در ایران | نزدیک به چهار هزار سال پیش، آریاییها و از آن جمله مادها، پارسیها و پارتیها به سرزمین ایران مهاجرت کردند. مادها در غرب و پارسیها در جنوب و پارتیها در شرق فلات ایران ماندگار شدند و حکومتهایی تشکیل دادند.مادها در حدود هفتصد سال پیش از میلاد در سرزمینهای غرب ایران چیره شدند و دولت ماد را بنیان گذاشتند. در دورهٔ مادها، کودکان و نوجوانان راه و رسم زندگانی و کار و جنگاوری را در خانه و ایل میآموختند. آموزش رسمی مخصوص روحانیان بود. روحانیان، گذشته از خواندن و نوشتن، اصول و مراسم دینی، اخترشناسی و شیوههای پیشگویی سرنوشت دیگران را در مراکز دینی فرا میگرفتند. مردم دیگر از خواندن و نوشتن بیبهره بودند. مادها خطی شبیه خط میخی داشتند. | نزدیک به چهار هزار سال پیش کدام گروه به ایران مهاجرت کردند؟ | false | {
"answer_start": [
28
],
"text": [
"آریاییها"
]
} | هزارهٔ دوم و سوم پیش از میلاد مردمانی پیشاهندوایرانی بودند و گروههای ایرانیزبان بین حدود ۱٬۴۰۰ سال پ.م. تا اوایل هزارهٔ اول پیش از میلاد، یعنی حدود سه-چهار قرن پس از شروع زوال شهرهای عصر برنز وارد ایران شدند.
نتایج پژوهشها در مورد گذار از عصر برنز به عصر آهن در غرب ایران هنوز چندان قطعی نیست،
و شواهد باستانشناسی (از جمله عدم تغییر فرهنگ مادی در گذار از عصر برنز به عصر آهن) چندان با ادبیات سنتی تاریخی در مورد مهاجرت گروههای ایرانیزبان به فلات ایران مطابقت ندارد.
یادداشت
منابع
پانویس
فهرست منابع
پیوند به بیرون
آسیای پیشاتاریخ
پیشاتاریخ ملی
تاریخ معماری
معماری ایران بر پایه دوره
معماری ایرانی
معماری هزارههای پیش از میلاد در ایران
ویکیسازی رباتیک | دراویدی (به انگلیسی: Dravidian) به مردمان جنوب غربی شبهقاره هند گفته میشود. آنان به زبانهای متعددی سخن میگویند که همگی در یک خانوادهٔ زبانی دراویدی قرار دارند. زبان تامیل مهمترین این زبانهاست. رابرت کالدول (Robert Caldwell) نخستین کسی بود که از واژهٔ دراویدی بعنوان نام یک خانواده زبانی استفاده نمود. این واژه از کلمهٔ سانسکریتی دراویدَ (drāviḍa) گرفته شدهاست که از گذشته به منظور مشخص کردن افرادی که به زبان تامیل سخن میگفتهاند و در جنوب هند میزیستهاند، بکار میرفتهاست.بر اساس مطالعات صورت گرفته، منشأ آنها نواحی غربی ایران و جنوب قفقاز،حدود آذربایجان در شمال و جنوب کوههای زاگرس در ایران امروزی است که حدود ۱۰۰۰۰ سال قبل به هند مهاجرت کردند.از لحاظ زبانشناسی شباهتی بین زبان ترکی و دراویدی یافت شده است
این مردم چندین هزار سال پیش از نواحی غربی ایران به هند مهاجرت کردند،و تبار آنان به کشاورزان ایرانی (قبل از آریایی ها)که در نواحی غربی ایران مانند تپه حسنلو آذربایجان بوده اند میرسد بعد ها مهاجران هندواروپایی به هندوستان مهاجرت کرده و با بومیان تیره پوست دراویدی آمیخته و قومی با تبار مختلط تحت عنوان هندوآریایی ها را بوجود می آورند
پیش از مهاجرت آریایی ها به ایران و آسیا،کشاورزانی از نواحی غربی ایران مانند آذربایجان و عیلام و دیگر نواحی شمال و جنوب زاگرس،به هند و پاکستان مهاجرت کردند،این اقوام سبب پدید آمدن دراویدیها و تمدن دره سند شدنداز لحاظ ژنتیکی بخش عمده تبار دراویدی های هندوستان به بومیان نواحی غرب و شمالغرب ایران باز می گردد که منشا در کوه های زاگرس دارد.
امروزه مردمی که به این نژاد تعلق دارند حدود یکچهارم جمعیت هند را تشکیل میدهند و اکثراً در جنوب هندوستان زندگی میکنند. سریلانکا، پاکستان، نپال و مالدیو کشورهای دیگری هستند که دراویدیها در آنجا اقلیت قابل ملاحظهای را شکل میدهند. البته پس از مهاجرت آریاییان در حدود سه تا چهار هزار سال پیش به شبه قاره هند، رفته رفته در بخشهای بزرگی از هندوستان آمیزش گستردهای میان آریاییان روشنپوست و دراویدیان تیرهپوست صورت گرفت و امروزه بیشتر هندیان از تبار آمیخته این دو نژاد هستند.
دراویدیان حدود شش هزار سال پیش از سوی شمال به شبهقاره هند وارد شده بودند. پیش از حرکت به سوی جنوب، یک شاخه از آنها به سوی غرب کوچیدند.
زبان شناسان برای آشنایی با فرهنگ دراویدیها، مجموعه واژگانی که در زبانهای دراویدی برای نامیدن اشیا و مفاهیم مختلف بکار میرود را بررسی کردهاند و دریافته اند که در فرهنگ دراویدی، پادشاهان یا اربابانی وجود داشتهاند که بر مردم حکمرانی میکردند. آنها در قصرهایی زندگی میکردند که مجهز به برج و بارو و حصار بود و گرداگرد این قصرها، خندقی مملو از آب قرار داشتهاست. مردم ملزم به پرداخت مالیات یا خراج بودند.
زبان براهویی امروزه نیز در برخی مناطق بلوچستان ایران و پاکستان صحبت میشود. در ایران از مردم شهرستان خاش میتوان نامبرد که با تیرهٔ براهویی آمیختگی نژادی دارند.
فرضیاتی هم در مورد ارتباط زبانهای دراویدی با زبان عیلامی مطرح شدهاست. وجود یک زبان مشترک که زبانهای دراویدی و عیلامی از آن منشعب شدهاند، به معنای نیای مشترک ساکنان بومی ایران و هندوستان قبل از ورود آریاییان به این سرزمین است.
فرضیه نژاد دراویدی ها
باید توجه کرد که دراویدی ها ، مردم تیره | خروج یهودیان ایران به مهاجرت یهودیان فارس از ایران در دهه ۱۹۵۰ و موج مهاجرت بعدی از کشور در جریان و پس از انقلاب ایران در سال ۱۹۷۹ اشاره دارد، که طی آن جمعیت ۸۰ هزار نفری به کمتر از ۲۰ هزار نفر کاهش یافت.
قانون اساسی ایران بهطور کلی به حقوق اقلیتهای غیر مسلمان احترام میگذارد.
بسیاری از ۸۰ هزار نفر یهودی ایرانی تا سال ۱۹۷۸ ایران را ترک کرده بودند. متعاقباً، بیش از ۸۰ درصد از یهودیان باقیمانده ایرانی در فاصله سالهای ۱۹۷۹ تا ۲۰۰۶ از این کشور مهاجرت کردند. یک جامعه کوچک یهودی تقریباً ۱۰ هزار نفری هنوز به عنوان یک اقلیت تحت حمایت در ایران زندگی میکنند.
زمینه
پس از تخریب اولین معبد در ۵۸۶ پیش از میلاد، هزاران یهودی مجبور به تبعید شدند و مهاجرت به نقاط مختلف جهان را آغاز کردند. برخی از یهودیان خانه جدید خود را در ایران یافتند و در آنجا جامعه یهودی شکوفا را آغاز کردند. جامعه یهودیان ایران حضور یهودیان را در خاورمیانه تحکیم بخشید. برخی از یهودیان ایرانی بخاطر ترس احتمالی از کینه یهودیان در ایران شروع به مهاجرت به دیگر نقاط جهان کردند. در قرن ۱۶ و ۱۷، اسلام شیعه دین ایران شد و تنش بین مسلمانان شیعه و اقلیتهای مذهبی ایران بالا گرفت. یهودیان ایران موضوع اجبار به اسلام و بسیاری از محدودیتهای اجتماعی شدند. طی سالهای بین ۱۸۹۲ تا ۱۹۱۰، قتلعامهایی مشکوک علیه یهودیان در شیراز و دیگر شهرها صورت گرفت تا یهودیان ترغیب به مهاجرت به اسرائیل شوند.
مهاجرت در اوایل دهه ۱۹۵۰
تأسیس اسرائیل در سال ۱۹۴۸ همزمان با افزایش مهاجرت یهودیان از چندین کشور خاورمیانه از جمله ایران بود.
برآورد متناقضی در مورد تعداد یهودیانی که در آن سالها تصمیم به ترک ایران گرفتند وجود دارد. به گفته تریتا پارسی، تا سال ۱۹۵۱ تنها ۸۰۰۰ نفر از ۱۰۰۰۰۰ یهودی ایرانی مهاجرت به اسرائیل را انتخاب کردند. با این حال، به گفته ساناساریان، در طول سالهای ۱۹۴۸ تا ۱۹۵۳، حدود یک سوم یهودیان ایران، که بیشتر آنها فقیر بودند، به اسرائیل مهاجرت کردند.
طبق اولین سرشماری ملی که در سال ۱۹۵۶ انجام شد، جمعیت یهودیان در ایران ۶۵۲۳۲ نفر بود اما هیچ اطلاعات موثقی در مورد مهاجرتها در نیمه اول قرن ۲۰ وجود ندارد. دیوید لیتمن تعداد کل مهاجران به اسرائیل در سالهای ۱۹۴۸–۱۹۷۸ را ۷۰ هزار نفر اعلام کرد.
مهاجرت اصلی اواخر دهه ۱۹۷۰ تا ۱۹۹۰
تنش بین وفاداران شاه و اسلام گرایان در دهه ۱۹۷۰ باعث مهاجرت دسته جمعی یهودیان ایران شد که ابتدا طبقه بالا را تحت تأثیر قرار داد. بیثباتی باعث شد هزاران یهودی فارس قبل از انقلاب ایران را ترک کنند - برخی به دنبال فرصتهای اقتصادی بهتر یا ثبات بودند، در حالی که برخی دیگر از تسلط احتمالی اسلام گرایان میترسیدند.
در سال ۱۹۷۹، رهبر معظم انقلاب، روحالله خمینی، پس از بازگشت از تبعید در پاریس، با جامعه یهودی دیدار کرد و فتوایی مبنی بر حمایت از یهودیان صادر کرد. با این وجود، مهاجرت همچنان ادامه داشت. در زمان انقلاب اسلامی ۱۹۷۹، هنوز ۶۰ هزار یهودی در ایران زندگی میکردند. از آن پس مهاجرت یهودیان از ایران به طرز چشمگیری افزایش یافت، زیرا تنها در عرض چند ماه پس از انقلاب حدود ۳۰٬۰۰۰ یهودی آنجا را ترک | در تمام این سالها اهالی افغانستان تشکیل دادهاند. تعداد این افراد از ۳ میلیون نفر در سال ۱۹۹۰ به ۲ میلیون نفر در سال ۲۰۰۰ رسید؛ سپس در سال ۲۰۱۰ با اندکی افزایش به ۲ میلیون و ۵۰۰ هزار و در سال ۲۰۱۳ با اندکی کاهش به ۲ میلیون و ۳۰۰ هزار نفر رسید. پس از افغانستان بیشترین مهاجران در طی ۲ دهه اخیر از عراق به ایران آمدهاند که البته در سال ۱۹۹۰ تعداد این افراد ۹۰۶ هزار نفر بوده که در سال ۲۰۰۰ تقریباً به یکدوم یعنی رقم ۵۲۰ هزار نفر رسیده و در سال ۲۰۱۰ با کاهش چشمگیری به تنها ۸۰ هزار نفر رسیدهاست. اما مهاجران پاکستانی از تعداد ۱۰ هزار نفر در سال ۱۹۹۰ در سال ۲۰۰۰ به کمتر از ۱۰ هزار نفر رسیده و سپس با سیر روندی صعودی در سال ۲۰۱۰ به ۳۰ هزار نفر افزایشیافتهاست. اهالی آذربایجان نیز که در سال ۱۹۹۰ و ۲۰۱۰ تنها کمتر از ۱۰۰۰ نفر در ایران ساکن بودهاند، تعدادشان در سال ۲۰۱۰ به ۱۰ هزار نفر رسیدهاست.
پس از این کشورها ترکمنستان، ارمنستان و ترکیه بیشترین تعداد مهاجر را در ایران دارند که تعداد این گروهها از سال ۲۰۱۰ رو به فزونی گذاشته اما تعداد هرکدام هنوز کمتر از ۱۰ هزار نفر است. در طی این سالها روند مهاجرت خارجیان به ایران سیری نزولی را طی کرده بهطوری که تعداد مهاجران در ایران از تعداد ۴ میلیون و ۲۹۰ هزار نفر در سال ۱۹۹۰، در سال ۲۰۰۰ به ۲ میلیون و ۸۰۰ هزار نفر، در سال ۲۰۱۰ به ۲ میلیون و ۶۹۰ هزار نفر و سرانجام در سال ۲۰۱۳ به ۲ میلیون و ۶۵۰ هزار نفر رسیدهاست.
انواع مهاجرت
مهاجرت خارجی
مهاجرت خارجی بین کشورها صورت میگیرد و مهاجران از کشوری به کشور دیگر مهاجرت میکنند. برخی مهاجرتهای خارجی با هدف دستیابی به منابع طبیعی و ثروت یا دستمزد و رفاه بیشتر انجام میپذیرد که به آن مهاجرت اختیاری گفته میشود. در اینگونه مهاجرتها کشور مبدأ دچار مشکلات اقتصادی است. بهعنوان نمونه مهاجرت اروپاییان به آمریکا، استرالیا، کانادا و آفریقا در قرن نوزدهم یک مهاجرت اختیاری است. مهاجرت کارگران ترکیه به آلمان غربی پس از جنگ جهانی دوم و مهاجرت مردم اتریش، مجارستان و یوگسلاوی به آلمان پس از سال ۱۹۸۹ نیز مهاجرتهای اختیاری هستند.
پناهندگی
پناهندگی نوعی از مهاجرت خارجی است که عوامل دافعه در مبدا؛ مردم را مجبور به نقل مکان میکند. بهعنوان نمونه، تشکیل دولت اسرائیل زمینهساز پناهندگی بسیاری از فلسطینیها به اردن، مصر، سوریه و لبنان شد. حمله شوروی به افغانستان و جنگهای داخلی در آن کشور، باعث پناهندگی افغانها به ایران و پاکستان گردید. خشکسالی، قحطی و جنگهای داخلی باعث پناهندگی سکنه اتیوپی به کشورهای مجاور شد. البته به اشتباه افرادی پناهندگی را گزینه ای برای مهاجرت میدانند. پناهندگی در اصل شرایط اضطراری برای فرد مهاجرت کننده میباشد و تمامی افراد واجد شرایط به پناهندگی نمیباشند؛ در قوانین پناهندگی اگر فرد پناهجو از لحاظ امنیت جانی در کشور مبدأ با مشکل روبهرو شود و با برگشتن به کشور مبدأ با شکنجه و حبس مواجه شود میتواند در کشور مقصد پناهنده شود و از حقوق پناهندگان که از طرف سازمان حقوق بشر تعریف شدهاست بهرهمند شود.
مهاجرت داخلی
مهاجرت داخلی، جابهجایی | و بیشتر انگیزههای اقتصادی داشتند که طبعاً آلمان میتوانست مقصد مطلوبی برای آنها باشد.
در سال ۲۰۰۹ میلادی به دنبال شورشهای مردمی که در انتخابات ریاست جمهوری ایران تمام کشور را فراگرفت و موج سرکوب فعالان این جنبش از طرف حکومت، مجدداً یک موج مهاجرت از ایران آغاز شد که بیشتر جوانان فعال تظاهرات اعتراضی داخل کشور بودند که تحت تعقیب قرارگرفته بودند. به دلیل سیاستهای حاکم بر آلمان در این دوره، برای این گروه مطلوبتر بود که اجازه اقامت در آلمان را بگیرند.
در میان پناهندگان ایرانی در چهار دهه گذشته میتوان به نوجوانان و جوانانی هم اشاره کرد که به آلمان فرستاده شده بودند. برخی والدین در سالهای اولیه بعد از انقلاب و سالهای جنگ با عراق برای حفظ کودکان خود از سربازگیری اجباری برای جبهههای جنگ آنها را به خارج از کشور میفرستادند. این نوجوانان در ابتدا تحت سرپرستی اداره جوانان آلمان قرار میگرفتند؛ اما بعد از رسیدن به سن بلوغ که باید برای گرفتن حق اقامت اقدام میکردند بعضاً با مشکلات جدی مواجه میشدند چون دلیل سنی نمیتوانست دلیلی برای پناهندگی آنها باشد. پس از جنگ هم بهمرور این جوانان بهتنهایی برای یافتن امکان بهتر زندگی و تحصیل به خارج از کشور میآمدند. گروه دیگری از جوانان ایرانی هم بودند که به دلیل شرایط جنگی از عراق به آلمان آمدند و متعلق به سازمان مجاهدین خلق بودند. وضعیت این عده را به دلیل داشتن حمایت سازمانی متفاوت بود و مشکلات آنها را نمیتوان در سطح گروههای دیگر جوانان پناهجوی ایرانی بررسی کرد.
وقایع پناهندگی در آلمان
آلمان پس از آمریکا بهعنوان پرجاذبهترین مقصد مهاجران به ثبت رسیدهاست. سازمان همکاریهای اقتصادی و توسعه (OECD) اعلام کرد که آلمان در سال ۲۰۱۴ در رتبه بعد از ایالات متحد آمریکا برای مهاجرت در جهان قرار میگیرد. امری که در هیچکدام از ۳۴ کشور عضو OECD در سالهای گذشته به میزان مهاجرت به آلمان صعودی نبودهاست. از زمان اتحاد دو آلمان در سال ۱۹۹۹ میلادی تاکنون ۲۱ میلیون نفر به آلمان مهاجرت کردهاند و ۱۶ میلیون نفر هم از آلمان مهاجرت کردهاند. آمار مهاجرین به این کشور در سال ۲۰۱۳ به عدد یکمیلیون و دویست هزار نفر میرسد.
از هر سه پناهجویی که سال ۲۰۱۴ میلادی وارد اروپا شده بودند، یک نفر متقاضی پناهندگی در آلمان بودهاست.
در سال ۲۰۱۵ بیشتر از ۶۲۵ هزار نفر تا ماه اوت در خاک اتحادیه اروپا تقاضای پناهندگی کرده بودند.
ادارهٔ مرکزی مهاجرت و پناهجویی آلمان، اعلام کرد تعداد درخواستهای پناهندگیای ماه اوت ۲۰۱۵ مساوی کل تقاضاهای سال ۲۰۱۳ در آلمان بودهاست.
از حدود ۴۰ هزار نفر که در سال ۲۰۱۵ در آلمان حق پناهندگی گرفتند تعداد ۵ هزار و ۷۷۶ نفر ایرانی از میان ۱۲ هزار و ۵۸۳ نفر متقاضی بودند اتباع ایرانی پس از مردمان ترک در صدر لیست پناهندگانی که درخواستشان پذیرفتهشدهاست بودند.
در اوت ۲۰۱۶ اعلام شد که بیش از یکمیلیون پناهجو در سال گذشته از خاورمیانه، افغانستان و آفریقا وارد آلمان شدند.
وزیر کشور آلمان در ژوئن ۲۰۱۶ اعلام کرد آمار پناهجویان در ۶ ماه اول سال ۲۰۱۶ نسبت به سال قبل بهصورت چشمگیری کاهش پیداکرده است. او گفت از ژانویه تا آخر ژوئن ۲۰۱۶، بیشتر از ۲۲۲ هزار و ۲۶۴ | چاسماتوفیلوم نام یک سرده از تیره علففرشیان است.
منابع
پیوند به بیرون
گیاگان آفریقای جنوبی
علففرشیان | هاماملیس چینی نام یک گونه از راسته انجیلیسانان است.
منابع
پیوند به بیرون
انجیلیان
درختان در چین
گیاهان بومی جمهوری خلق چین | کیوی کرکی نام یک گونه از سرده آکتینیدیا است.
منابع
پیوند به بیرون
آکتینیدیا
گیاگان چین
گیاهان باغی آسیا
محصولات کشاورزی از خاستگاه چین
میوهها از خاستگاه آسیا
ویرهها | بلبل چینی نام یک گونه از سرده بلبلها است.
منابع
پیوند به بیرون
پرندگان تایوان
پرندگان توصیفشده در ۱۷۸۹ (میلادی)
پرندگان چین
پرندگان هنگ کنگ
بلبلها
پرندگان ژاپن | نیزهماهی پوزهکوتاه نام یک گونه از سرده چهاربالهایها است.
منابع
پیوند به بیرون
جانوران بزرگ
چهاربالهایها
ماهیان توصیفشده در ۱۹۱۵ (میلادی)
ماهیهای اقیانوس آرام
نیزهماهیان |
5427da82-9fdb-483a-8469-7e9f462b3583 | آموزش و پرورش در ایران | نزدیک به چهار هزار سال پیش، آریاییها و از آن جمله مادها، پارسیها و پارتیها به سرزمین ایران مهاجرت کردند. مادها در غرب و پارسیها در جنوب و پارتیها در شرق فلات ایران ماندگار شدند و حکومتهایی تشکیل دادند.مادها در حدود هفتصد سال پیش از میلاد در سرزمینهای غرب ایران چیره شدند و دولت ماد را بنیان گذاشتند. در دورهٔ مادها، کودکان و نوجوانان راه و رسم زندگانی و کار و جنگاوری را در خانه و ایل میآموختند. آموزش رسمی مخصوص روحانیان بود. روحانیان، گذشته از خواندن و نوشتن، اصول و مراسم دینی، اخترشناسی و شیوههای پیشگویی سرنوشت دیگران را در مراکز دینی فرا میگرفتند. مردم دیگر از خواندن و نوشتن بیبهره بودند. مادها خطی شبیه خط میخی داشتند. | چند سال پیش آریاییها به ایران مهاجرت کردند؟ | false | {
"answer_start": [
9
],
"text": [
"چهار هزار سال"
]
} | کوچ نمودند. شاخهٔ دیگر آریاییها بودند که در نواحی استپ ممتد از شمال دریای سیاه و دریای کاسپین در جنوب روسیه تا ترکستان و رودهای آمودریا و سیردریا مسکن گزیدند. در اواخر هزاره چهارم و اوایل هزار سوم پیش از میلاد، در استپهای آسیای مرکزی از اقوام هندواروپایی جدا شدند و به سمت نواحی آسیای مرکزی جنوبی و افغانستان حرکت کردند. این اقوام پس از سکونت در منطقه ای که بر حسب سنت و روایت اوستا و ریگودا (متون باستانی اقوام هندوایرانی) به نام اَریانم وَئِجَه (Airyanəm vaējō) شهرت دارد، در حدود اواخر هزاره دوم و اوایل هزاره اول پ م همزمان با عصر برنز متأخر از یکدیگر جدا شدند و در مسیرهای جداگانه ای وارد شبهقاره هند و فلات ایران شدند.
تاریخ دقیق جدا شدن ایرانیها و هندوآریاییها از یک دیگر مشخص نیست، اما میدانیم که هندوآریاییها در حدود سال ۱۲۰۰ پیش از میلاد منطقه پنجاب را در تصرف داشتند. آغاز مهاجرت آریاییها به فلات ایران را برخی ۲۰۰۰ سال پیش از میلاد دانستهاند. با گذشت زمان جدایی در شاخه آریایی بیشتر شد و بالاخره هندوآریاییها در شمال غربی هند مستقر شدند. هندوآریاییها پس از ورود خود به شمال هند آنجا را آریاورته خواندند و در بعدها آریاورته را هندوستان نامیدند. سپس این نام که مختص شمال کشور هند بود به سراسر خاک هند گفته شد. آریاییهایی که در فلات ایران ساکن شده بودند، با مردم بومی در فلات ایران درآمیختند و ایرانی خوانده شدند. نام آریایی به معنی نجیب و شریف است و نام ایران به معنی سرزمین آریاییها و از همین لفظ گرفته شدهاست.
باورهای آریاییها
اطلاعات چندانی دربارهٔ تمدن آریاییها (هندوایرانیها) در تاریخ موجود نیست، به سبب اینکه از آریاییها و نیاکان آنها یعنی هندواروپاییها، هیچ نوع اسناد مکتوب، نشانه و اثری که حاکی از طرز زندگی، میزان تکامل قوای مادی و معنوی و باورهای آنها در محیطی که زندگی میکردند باشد، باقی نماندهاست.
کهنترین دورهای که بدان دسترسی داریم و باورهای مذهبی در بین آریاییها مشاهده میشود، زمانی است که آنها نیروهای طبیعت را پرستش میکردند. آنچه آریاییها را از دیگر اقوام جهان باستانی متمایز میسازد، آنست که این قوم نه باورهای بتپرستی داشتند و نه باورهای نیاپرستی، بلکه خدایانشان عموماً نیروهای سودمند طبیعت بودند. هر کدام از این خدایان بنابر تأثیری که بر طبیعت پیرامون و زندگی انسان داشت، مورد پرستش واقع میشد. خورشید و آسمان مقام نخست را داشتند، چنانکه در کتاب ریگودای هندوآریاییهای مهاجر به هند معمولاً نام این دو در نیایشها به همراه هم میآید.
آریاییها از دیرباز به دو مبدأ خیر و شر باور داشتند. در برابر نیروهای نیک و سودمند، نیروهای زیانبخش طبیعت قرار داشتند. مظاهر نیروهای زیان بخش طبیعت، تاریکی و خشکی (کم بارانی) بود، که آریاییها آنها را در ظاهر اهریمنها و ارواح زیانبخش در نظر خود مجسم میکردند. آنها از این ارواح زیانبخش متنفر بودند. آریاییها هیچ وقت درصدد برنمیآمدند که رضایت خاطر این ارواح زیانبخش را بهواسطهٔ قربانیها و عبادتهای مختلف فراهم سازند، تا خشم آنها به این وسیله مبدل به رحمت بشود. همین خود یکی از مهمترین وجوه اختلاف اساسی باورهای آریاییها با اقوام ترک و مغول است. بنابر باور ترکها و مغولها باید نیروهای مضر را بهوسیلهٔٔ عبادت و | صفحهٔ نمایشگر خود استفاده کنید.
مهاجرت هندوآریاییها و تمدن باختر-مَرو
بعد از ۲۴۰۰ پیش از میلاد، رشد جوامع شهرنشین در آسیای میانه بهشدت به چالش کشیده شد. در طی یک مدتزمان ۳۰۰ ساله، هیچکدام از مراکز عمدهای که در نیمهٔ اول هزارهٔ سوم پیش از میلاد به وجود آمده بودند، دیگر دارای سکنه نبودند. دلایل دقیق برای این «فروپاشی مدنی» همچنان یک راز ماندهاست. با اینحال در اواخر هزارهٔ سوم پیش از میلاد، در شمال افغانستان و جنوب ترکمنستان و ازبکستان، مجموعهای از وقایع منجر به ظهور شهرها و زیستگاههایی شد که از آن پس میرفت تا تأثیر عمدهای برجای بگذارد.
شمار زیادی از مهاجمان و مهاجران کوچنشین، مردمان دامدار بدون شهر که سوار بر اسب یا با ارابه سفر میکردند، و از قبل بنام آریاییها (برگرفته از واژهٔ سانسکریت، به معنای «مردمان نجیب و شریف») شناخته میشدند، از منطقهٔ دریای مازندران بهسوی جنوب مهاجرت کرده و از آمودریا (Oxus) گذشته و طی اوایل هزارهٔ دوم (حدود ۱۷۰۰ پیش از میلاد) وارد افغانستان امروزی شدند. (نگارهٔ ۵)
هیچ گونه آثار همعصر با سفر آریاییها یافت نشدهاست. اما نظر به افسانهها، آریاییها همزمان با مهاجرتشان سرودههایی سرودهاند که دهان به دهان از یک نسل از موبدان (روحانیون) به نسلی دیگر منتقل میشده تا اینکه در حدود ۱۲۰۰ پیش از میلاد، زمانی که این سرودهها در مجموعهای چند جلدی جمعآوری شد که بنام ریگوِدا (۱۱۰۰–۱۷۰۰ ق. م) مشهور است.
این نوشتهها، راجع به قومی هستند، که قرنها پیش از آن، از هندوکش برخاسته و در ۱۵۰۰ پیش از میلاد از رود کوبها، یا رود کابل، گذشتند (نگارهٔ ۶) و بدینترتیب تقریباً میتوان سفر این کوچنشینان را که وسعت آسیای میانه را پشت سر میگذاشتند، تجسم کرد.
اقوام آریایی از آسیای میانه ('مهاجرت آریاییها') به شمال و غرب افغانستان رسیدند؛ برخی از آنها در این مناطق مستقر شدند و بقیه بطرف شرق بسوی شمال هند و غرب بسوی فلات ایران رهسپار شدند. شواهد نخستین زیستگاه کوچنشینان عصر آهن در آقکُپرُک ۴ (Aq Kupruk IV) یافت شدهاست. مردمان آریایی به شکل قبیلههای کوچک در مناطق شرقی فلات ایران (شامل افغانستان امروزی)، در مغرب فلات پامیر و در شمال کوههای هندوکش میزیستند. اینان زبان و آداب و رسوم مشترکی داشتند. در دوران باستان، اقوام هندی و ایرانی (آنان که به زبانهای هندوایرانی سخن میگفتند) خود را «آریایی» مینامیدند. نمونهٔ این اشارهها را میتوان در اوستا، سنگنبشتههای هخامنشی و متنهای کهن هندو (مانند ریگودا) دید.
با رشد و رونق کشتزارها و روستاها مردمان ساکن جلگههای حاصلخیز پیرامون هندوکُش بتدریج شیوههای ابتدائی آبیاری را ابداع کردند که به آنها اجازه میداد تا به کشت غلات در دشتهای شمالی افغانستان روی آورند. این مناطق شمالی همان سرزمین باختر است که بعدها در نوشتههای غربی بنام «باکتریا» (Bactria) یاد میشود. در سرزمین باختر مجموعهای از واحههای مصنوعی دلتامانند توسط سیستمهای گسترده آبیاری در ۴۰۰۰ سال پیش پدید آمد. باشندگان این آبادیها زیستگاهایشان را در برابر مهاجمان مستحکم میکردند. شیوهٔ معماری که امروزه هنوز در شمال افغانستان مورد استفادهاست. مینماید که فرهنگ این مردمان باشنده در واحهها با فرهنگ همسایگان میانرودانیشان (بینالنهرین) مشترکاتی داشته، از قبیل: صنعتگری هنرمندانه، وجود طبقهٔ نخبگان و رسوم همگانی پیچیده.
با این وجود، به دلیل فقدان خط و نوشتار در این تمدن، نام بومی | قفقاز به سوی سبز دشت پونتی_کاسپی به فرهنگ یمنا(گورچالی) و سپس راه شرق اروپا را در پیش گرفته است.گروه کپنهاگ به سرپرستی کریستین کریستینسن (مکتب باستانشناسی دانمارک) نیز که در زمینه پیش از تاریخ اروپا و دوران مفرغ به دستاوردهای بزرگی دست یافته است، با رویکرد به مدارک یاد شده، از اعتبار نظریه کورگان(استپ) کاسته و جنوب قفقاز را خاستگاه احتمالی راز رام کردن اسب و زبانهای اروپایی می داند. در هفته نامه خبری آلمانی زبان اشپیگل، مصاحبه ای دراین باره از وی به چاپ رسیده است . بر پایه فرضیه آناتولیایی اینان از آناتولی جنوبی به ایران و هند مهاجرت نموده اند. فرضیه ارمنستان نیز جنوب قفقاز را خاستگاه آنان می داند. فرضیه هند نیز تمدن دره سند در پاکستان امروزی را زادبوم آریاییان و اروپاییان می شناسد.
اینان زبان و آداب و رسوم مشترکی داشتند. در دوران باستان، اقوام هندی و ایرانی (آنان که به زبانهای هند و ایرانی سخن میگفتند) خود را آریایی مینامیدند. نمونهٔ این اشارهها را میتوان در اوستا، سنگنبشتههای هخامنشی و متنهای کهن هندو (مانند ریگودا) دید.
بعدها، با افزایش شمار تیره ها، این خاندان ها ناچار به مهاجرت شدند و به نواحی شرق و غرب و جنوب سرزمین اصلی خود کوچ کردند. دلیل اصلی مهاجرت آنها مشخص نیست، اما به نظر میرسد دشوار شدن شرایط اقلیمی و کمبود چراگاهها، از دلایل آن باشد. بر پایه فرضیه، مهاجرت آریائیان به فلات ایران یک مهاجرت تدریجی بوده و در دورههای مختلفی صورت گرفتهاست که در پایان دوران نوسنگی (۷۰۰۰ سال پ. م) آغاز شد و تا ۴۰۰۰ پ.م. ادامه داشتهاست. آریاییان ساکن سرزمینهایی هستند که از دورترین مرزهای شرقی هندوستان تا اروپا امتداد دارد. به همین جهت به آنان نژاد هندو-اروپایی گفته میشود.
نخستین آریاییهایی که قبل از مادها به ایران آمدند شامل کاسیها (کانتوها - کاشیها)، لولوبیان و گوتیان بودند. لولوبیان و گوتیان نیز در زاگرس مرکزی اقامت گزیدند که بعدها با آمدن مادها به اجبار به تبعیت از آنها درآمدند و بخشی از آنها شدند. سه گروه بزرگ آریایی به ایران آمدند و هر یک در قسمتی از ایران سکنی گزیدند: مادها در شمال ،شمال غربی و غرب ایران، پارسها در قسمت مرکزی و جنوبی و پارتها در حدود خراسان، سیستان، گرگان، کرمان، یزد، سمنان و هرمزگان امروزی (شرق وشمال شرق) . نخستین دسته از آریاییان که در نواحی غرب ایران موفق به تشکیل حکومت شد، قوم ماد بود. پارسها، قوم دیگر آریایی، ابتدا در نواحی شمال و غرب ایران ساکن شدند و سپس به تدریج به سوی جنوب کوچ کردند. پارسها شاهنشاهی هخامنشیان را بر پا کردند. پارتها، دیگر قوم آریایی، ابتدا در نواحی شرقی حدود ماوراءالنهر میزیستند. آنان موفق به تشکیل شاهنشاهی اشکانی شدند.
تورانیها و سکاها نیز از اقوام آریایی بودند که از سوی شمال به سرزمین ایران وارد شدند و در آسیای مرکزی سکنی گزیدند.
یکی از دیدگاهها میگوید که آریائیان در حدود هشتهزار سال پیش در جنوب سیبری و در اطراف دریاچه آرال میزیستند که با مهاجرتی که به طرف جنوب داشتند بخشی به هند و افغانستان و بخشی نیز به طرف کوههای قفقاز حرکت کردهاند که قومهای ماد و پارس از کوهها گذشتند و در اطراف دریاچه ارومیه سکنی گزیداند و بخش دیگری به | ۴۹۵ چهارصد و نود و پنجمین سال هجری خورشیدی است.
مناسبتها
رویدادها
زادگان
درگذشتگان
۴۹۵
سده ۵ | (حدود ۱۷۰۰ پیش از میلاد) وارد افغانستان امروزی شدند.
با رشد و رونق کشتزارها و روستاها این مردمان بهتدریج شیوههای ابتدائی آبیاری را ابداع کردند که به آنها اجازه میداد تا به کشت غلات در دشتهای شمالی افغانستان روی آورند. این مناطق شمالی همان سرزمین باختر است که بعدها در نوشتههای غربی بنام «باکتریا» (Bactria) یاد میشود. در سرزمین باختر مجموعهای از واحههای مصنوعی دلتا مانند توسط سیستمهای گسترده آبیاری در ۴۰۰۰ سال پیش پدید آمد. باشندگان این آبادیها زیستگاهایشان را در برابر مهاجمان مستحکم میکردند. شیوهٔ معماری که امروزه هنوز در شمال افغانستان مورد استفادهاست. مینماید که فرهنگ این مردمان باشنده در واحهها با فرهنگ همسایگان میانرودانیشان مشترکاتی داشته، از قبیل: صنعتگری هنرمندانه، وجود طبقهٔ نخبگان و رسوم همگانی پیچیده.
با این وجود، به دلیل فقدان خط و نوشتار در این تمدن، نام بومی تمدن آنها مشخص نیست. محققان امروزه این تمدن گمنام را «مجموعهٔ باستانشناسیِ باختر-مرو» (BMAC)، یا «تمدن آمودریا» (Oxus Civilization) مینامند. گنجینهٔ تپه فُلول در شمال افغانستان آثار به جای مانده از این تمدن است و نشان میدهد که مردم افغانستان در عصر بُرُنز در تجارت جهانی آن زمان سهیم بودند.
هیچ گونه آثار همعصر با سفر آریاییها یافت نشدهاست. اما نظر به افسانهها، آریاییها همزمان با مهاجرتشان سرودههایی سرودهاند که دهان به دهان از یک نسل از موبدان (روحانیون) به نسلی دیگر منتقل میشده تا اینکه در حدود ۱۲۰۰ پیش از میلاد، زمانی که این سرودهها در مجموعهای چند جلدی جمعآوری شد که بنام ریگوِدا (۱۱۰۰–۱۷۰۰ ق. م) مشهور است.
این نوشتهها، راجع به قومی هستند، که قرنها پیش از آن، از هندوکش برخاسته و در ۱۵۰۰ پیش از میلاد از رود کوبها، یا رود کابل، گذشتند و بدینترتیب تقریباً میتوان سفر این کوچنشینان را که وسعت آسیای میانه را پشت سر میگذاشتند، تجسم کرد.
اقوام آریایی از آسیای میانه ('مهاجرت آریاییها') به شمال و غرب افغانستان رسیدند؛ برخی از آنها در این مناطق مستقر شدند و بقیه بطرف شرق بسوی شمال هند و غرب بسوی فلات ایران رهسپار شدند. شواهد نخستین زیستگاه کوچنشینان عصر آهن در آقکُپرُک ۴ (Aq Kupruk IV) یافت شدهاست. مردمان آریایی به شکل قبیلههای کوچک در مناطق شرقی فلات ایران (شامل افغانستان امروزی)، در مغرب فلات پامیر و در شمال کوههای هندوکش میزیستند. اینان زبان و آداب و رسوم مشترکی داشتند. در دوران باستان، اقوام هندی و ایرانی (آنان که به زبانهای هندوایرانی سخن میگفتند) خود را «آریایی» مینامیدند. نمونهٔ این اشارهها را میتوان در اوستا، سنگنبشتههای هخامنشی و متنهای کهن هندو (مانند ریگودا) دید. مهاجرت آریاییها به فلات ایران یک مهاجرت تدریجی بوده و در دورههای مختلفی صورت گرفتهاست که در پایان دوران نوسنگی (۷۰۰۰ سال پ. م) آغاز شد و تا ۴۰۰۰ پ.م. ادامه داشتهاست.
تمدن آمودریا در فاصله زمانی ۲۲۰۰ پیش از میلاد تا ۱۸۰۰ پیش از میلاد به سرزمینهای شرقی گسترش مییابد و به کرانههای غربی رود سند رسیده و تمدن دره سند آنجا را منقرض میکند. گمان میرود، با افزایش تعداد اعضا، این مردمان ناچار به مهاجرت شدند و به نواحی شرق و غرب و جنوب سرزمین اصلی خود کوچ کردند. دلیل اصلی مهاجرت آنها مشخص نیست، اما به نظر میرسد دشوار شدن شرایط آب و هوایی و کمبود چراگاهها، از دلایل آن | ۴۵۹ چهارصد و پنجاه و نهمین سال هجری خورشیدی است.
مناسبتها
رویدادها
زادگان
درگذشتگان
۴۵۹
سده ۵ | دنیای ارتباطی و تجاری که میانرودان را با هند و چین وصل میکرده، باقی نگذاشتهاست.
در ۴۰۰۰ پیش از میلاد، شکلهای اولیه از زندگی شهری با فرهنگهای خاص در بازههای زمانی منظم رونق پیدا کرد، که نمونهٔ آن جای پاهای سنگی، در سرتاسر آسیای میانه است؛ بنابراین لاجوَردی که از معادن سرِ سنگ در افغانستان به شهرهای بزرگی چون اور در ۲۴۰۰ پیش از میلاد میرسید و در امتداد راههای تجاری حمل میشد، مبادلهٔ آن هزاران سال پیش از آن فعال بودهاست.
برعکس تمدنهای میانرودان (بینالنهرین)، مصر یا درهٔ سند، در تمدنهای آسیای میانه، رودهای برتری برای تمرکز دادنِ مردم، منابع و مبادلات در مسیر کوه تا اقیانوس وجود نداشت. با این وجود، آمیزشی بزرگ از مردمان متنوع و جوامع مستقل در این سرزمینهای دورافتاده برخاستند - یک شهرنشینی ناپیوسته که در آن کمبود آب و شرایط اقلیمی سخت معمول بودهاست.
عصر برنز جدید، تمدن باختر-مرو (تمدن آمودریا) و مهاجرت آریاییها
بعد از ۲۴۰۰ پیش از میلاد، رشد جوامع شهرنشین در آسیای میانه بهشدت به چالش کشیده شد. در طی یک مدتزمان ۳۰۰ ساله، هیچکدام از مراکز عمدهای که در نیمهٔ اول هزارهٔ سوم پیش از میلاد به وجود آمده بودند، دیگر دارای سکنه نبودند. دلایل دقیق برای این «فروپاشی مدنی» همچنان یک راز ماندهاست. با اینحال در اواخر هزارهٔ سوم پیش از میلاد، در شمال افغانستان و جنوب ترکمنستان و ازبکستان، مجموعهای از وقایع منجر به ظهور شهرها و زیستگاههایی شد که از آن پس میرفت تا تأثیر عمدهای برجای بگذارد.
شمار زیادی از مهاجمان و مهاجران کوچنشین، مردمان دامدار بدون شهر که سوار بر اسب یا با ارابه سفر میکردند، و از قبل بنام آریاییها (برگرفته از واژهٔ سانسکریت، به معنای «مردمان نجیب و شریف») شناخته میشدند، از منطقهٔ دریای مازندران بهسوی جنوب مهاجرت کرده و از آمودریا (Oxus) گذشته و طی اوایل هزارهٔ دوم (حدود ۱۷۰۰ پیش از میلاد) وارد افغانستان امروزی شدند.
هیچ گونه آثار همعصر با سفر آریاییها یافت نشدهاست. اما نظر به افسانهها، آریاییها همزمان با مهاجرتشان سرودههایی سرودهاند که دهان به دهان از یک نسل از موبدان (روحانیون) به نسلی دیگر منتقل میشده تا اینکه در حدود ۱۲۰۰ پیش از میلاد، زمانی که این سرودهها در مجموعهای چند جلدی جمعآوری شد که بنام ریگوِدا (۱۱۰۰–۱۷۰۰ ق. م) مشهور است.
این نوشتهها، راجع به قومی هستند، که قرنها پیش از آن، از هندوکش برخاسته و در ۱۵۰۰ پیش از میلاد از رود کوبها، یا رود کابل، گذشتند و بدینترتیب تقریباً میتوان سفر این کوچنشینان را که وسعت آسیای میانه را پشت سر میگذاشتند، تجسم کرد.
اقوام آریایی از آسیای میانه ('مهاجرت آریاییها') به شمال و غرب افغانستان رسیدند؛ برخی از آنها در این مناطق مستقر شدند و بقیه بطرف شرق بسوی شمال هند و غرب بسوی فلات ایران رهسپار شدند. شواهد نخستین زیستگاه کوچنشینان عصر آهن در آقکُپرُک ۴ (Aq Kupruk IV) یافت شدهاست. مردمان آریایی به شکل قبیلههای کوچک در مناطق شرقی فلات ایران (شامل افغانستان امروزی)، در مغرب فلات پامیر و در شمال کوههای هندوکش میزیستند. اینان زبان و آداب و رسوم مشترکی داشتند. در دوران باستان، اقوام هندی و ایرانی (آنان که به زبانهای هندوایرانی سخن میگفتند) خود را «آریایی» مینامیدند. نمونهٔ این اشارهها را میتوان در اوستا، سنگنبشتههای هخامنشی | ۴۸۵ چهارصد و هشتاد و پنجمین سال هجری خورشیدی است.
مناسبتها
رویدادها
زادگان
درگذشتگان
۴۸۵
سده ۵ | و همینطور ایران غربی (مهاجرت مادها و پارسها) تا حوزه رود هیرمند را منزلگاههای خود ساخته بودند، طی طریق میکردند؛ بنابراین میتوان گفت که دودمانهای آریایی در نخستین مرحله مهاجرت از خوارزم، پیش از آن که متوجه سرزمین سند شوند، تا قرنها در منزلگاههای آریایی مشرق ایران با دودمانهای ایرانی در یک جا «بود و باش» داشتند. حتی دور نیست اگر گفته شود که دودمانهای آریایی هند در آغاز پیکرهٔ شرقیتر دودمانهای ایرانی را در مشرق ایران زمین تشکیل میدادند. اما این هم خانمانی، سرانجام پس از زمانی طولانی بر اثر بعضی پیشآمدهای تاریخی، به ویژه با تحول بنیادینی که با ظهور زردشت در باور دینی دودمانهای آریایی ایران شرقی رخ نمود و سبب طرد خدایان کهن آریایی از سوی بخشی از آنان شد، به پایان آمد. در نتیجه، باورمندان آیین کهن به ناچار همخانمانان آریایی خود را در مشرق ایران ترک کردند و در دومین مرحله مهاجرت خود، به سرزمینهای آن سوی رود سند رفتند. به یقین، ظهور زردشت، اقوام آریایی را در مناطق اولیهٔ گسترش آیین مزدایی، از خوارزم تا سیستان، به دو گروه بزرگ دودمانی، هندی و ایرانی، نخست در دو سوی مرز باورهای دینی و سپس مرزهای جغرافیایی تقسیم کرد. آنان که در فلات ایران ماندگار شدند و خانمان آریایی خود را پاس داشتند و به ترک آن راضی نشدند، ایرانی و آنان که ترک خانمان کردند و از آب سند گذشتند، هندی (= سندی) خوانده شدند.
.
ودایی هندو
متن پوراناها
نگارخانه
زبانهای سنتوم و ساتم
فرضیه کورگان
فرضیه آناتولیایی
جستارهای وابسته
نژاد برتر
وداها
هندوآریان
آریایی
آریایی
آریانا
آریاورته
زبانهای هندوآریایی
هندوایرانیان
زبانهای هندوایرانی
تمدن آمودریا
فرهنگ آندرونوو
کورگان
آریاییان بومی
The Arctic Home in the Vedas by B G Tilak
Genetics and archaeogenetics of South Asia
پانویس
کتابها و ارجاعها
خط سیر مهاجرت اقوام آریایی در سرودههای ودایی و یشتها. ویسنده: مرادبیگی، عبدالله
نشریه: علوم انسانی» گزارش» دی و بهمن ۱۳۷۹ - شماره ۱۱۹
.
.
.
.
.
.
Chakrabarti, D.K. The Early use of Iron In India. Dilip K. Chakrabarti.1992. New Delhi: The Oxford University Press.
Chakrabarti, D.K. 1977b. India and West Asia: An Alternative Approach. Man and Environment 1:25-38.
.
Dhavalikar, M. K. 1995, "Fire Altars or Fire Pits?", in Sri Nagabhinandanam, Ed V Shivananda and M. K. Visweswara, Bangalore.
.
.
.
.
.
.
.
Lal, B.B., (1984) Frontiers of the Indus Civilization.1984.
Lal, B.B. , (1998) New Light on the Indus Civilization, Aryan Books, Delhi 1998
Lal, B.B. 2005. The Homeland of the Aryans. Evidence of Rigvedic Flora and Fauna & Archaeology, New Delhi, Aryan Books International.
Lal, B.B. 2002. The Saraswati Flows on: the Continuity of Indian Culture. New Delhi: Aryan Books International
.
.
Pargiter, F.E. [1922] 1979. Ancient Indian Historical Tradition. New Delhi: Cosmo.
.
S.R. Rao. The Aryans in Indus Civilization.1993
.
.
.
Thapar, Romila. 1966. A History of India: Volume 1 (Paperback).
.
.
.
.
.
.
پیوند به بیرون
The Myth of Aryan Invasion Theory
Famous Personalities on Aryan Invasion Theory
Witzel, Michael: The Home of the Aryans
`What is Aryan Migration Theory ?' by Vishal Agrawal
Agarwal, Vishal: | آیین کهن آریاییها به اعتقادات مشترک اقوام آریایی تا پیش از منشعب شدن دو قوم بزرگ ایرانی و هندوآریایی در هزارهٔ دوم پیش از میلاد میپردازد. آیین آریاییها طبیعتپرستی بودهاست. این اعتقادات در میان قوم هندوایرانی تا دیر باز و تا پیدایش ریگودا در میان هندوها و تا آغاز ظهور زرتشت در میان ایرانیها باقی بود.
در کتاب مقدس هندوها به نام ریگودا و کتاب مقدس زرتشتیها، اوستا به وجوه مشترک بسیار که غالباً در لباس عبارات واحدی بیان شدهاست، برمیخوریم. حتی قسمتی از اسماء ربانی نیز در دو کتاب باهم قابل تطبیق است. از این رو میتوان گفت که آیین مزدایی میراث زمانهای دیرین و دورههایی است که در آن هندیها، ایرانیها و حتی هندواروپاییها زندگی مشترک داشتهاند. ایرانیها این افکار و نظریات دیرین را در جامهٔ اندیشههای نو پذیرفتند و سرانجام در زمانهای متأخرتر، این زرتشت بود که در معتقدات اصلی مزدایی اصلاحات اساسی و عمیقی به عمل آورد.
تعریف آریایی
آریایی یا هندوایرانی اصطلاحی است که در معانی گوناگون به کار برده شدهاست بر طبق یکی از تعاریف آریاییها کسانی هستند که به زبان آریایی صحبت میکنند، حال رنگ پوست، خون یا نژاد آنها هرچه که باشد، تفاوتی ندارد و در این تعریف منظوری جز از نظر زبان آنها نیست. زبان آریایی از نظر زبانشناسی زبانیست که به دستهٔ زبانی هندواروپایی، از مردم هندواروپایی نسبت داده میشود.
اَئیریه یا آریایی نام یکی از اقوام هندواروپایی است. در اینجا باید یادآور شویم که تنها مورد کاربرد مجاز اصطلاح آریایی دربارهٔ اقوامی است که در زمان قدیم، خودشان را آریا مینامیدند. هندیها و ایرانیها (پارسها، مادها، آلانها و سکاها و اقوام ایرانی زبان آسیای میانه) خود را آریا میخواندند.
آریایی فقط به ایرانیها و هندیها گفته میشود نه به اقوام دیگر معروف به هندواروپایی، آنها هر یک با نام قومی خودشان مانند: ژرمن، لاتین، اسلاو و… شناخته میشوند. در قرن گذشته چند تن از دانشمندان به اشتباه کلمه آریایی را برای همهٔ اقوام هندواروپایی به کار بردهاند اما این خطا دیری نپائید. در کشور آلمان نیز در زمان قدرت گرفتن حزب نازی کلمهٔ آریایی بار دیگر رنگ و رویی دیگر گرفت و همهٔ اقوام هندواروپایی را در مقابل اقوام سامیها و مغولنژادها، آریایی خواندند. امروزه آریایی فقط به اقوام دو نژاد هندوایرانی (ایرانیها و هندیها) اختصاص دارد.
مهاجرتهای هندواروپاییها و آریاییها
خاورشناسان و دانشمندان امروزی عقیده دارند که در ادوار ماقبل تاریخ و هندواروپاییها، که نیاکان آریاییها بهشمار میروند، قبل از انشعاب به قسمتهای مختلف زمین باهم در آسیای مرکزی میزیسته و به یک زبان سخن میگفتهاند و این زبان کهنتر و سادهتر از زبان سانسکریت بوده، این زبان مادر همهٔ زبانهای آریایی آسیا و اروپا بهشمار میآید. به علاوه همهٔ این اقوام به یک دین و یک روش پرستش عقیده داشتند. احتمال میرود که سردی هوا در عصر یخبندان مابین ۱۸۰۰۰ تا ۱۰۰۰۰ سال پیش، مهاجرت عظیم اقوام هندواروپایی را سبب شده باشد. در طی این مهاجرت یک شعبه از هندواروپاییها به سوی شمال غرب روانه شده و به پنج قسمت مختلف اروپا کوچ نمودند. شاخهٔ دیگر آریاییها بودند که در نواحی استپ ممتد از شمال دریای سیاه و دریای کاسپین در جنوب روسیه تا ترکستان و رودهای آمودریا و سیردریا مسکن گزیدند. در اواخر |
4a0d5395-8ef6-4054-9024-b562fbc75629 | آموزش و پرورش در ایران | نزدیک به چهار هزار سال پیش، آریاییها و از آن جمله مادها، پارسیها و پارتیها به سرزمین ایران مهاجرت کردند. مادها در غرب و پارسیها در جنوب و پارتیها در شرق فلات ایران ماندگار شدند و حکومتهایی تشکیل دادند.مادها در حدود هفتصد سال پیش از میلاد در سرزمینهای غرب ایران چیره شدند و دولت ماد را بنیان گذاشتند. در دورهٔ مادها، کودکان و نوجوانان راه و رسم زندگانی و کار و جنگاوری را در خانه و ایل میآموختند. آموزش رسمی مخصوص روحانیان بود. روحانیان، گذشته از خواندن و نوشتن، اصول و مراسم دینی، اخترشناسی و شیوههای پیشگویی سرنوشت دیگران را در مراکز دینی فرا میگرفتند. مردم دیگر از خواندن و نوشتن بیبهره بودند. مادها خطی شبیه خط میخی داشتند. | مادها در کدام سمت ایران ساکن شدند؟ | false | {
"answer_start": [
117
],
"text": [
"غرب"
]
} | سرزمین ماد یا مادیه یا ماده، سرزمینی باستانی در شمال، شمال غرب و بخشهایی از غرب ایران کنونی بوده که یکی از سه گروه آریایی «مادها» در آن زندگی میکردند. در آغاز هزارهٔ یکم پ.م، قبایل مادی، به سمت سکونت در اراضی غرب ایران که بعدها ماد نامیده شد حرکت و آنجا را فتح کردند. جایی که در آن زمان محل اقامت شاهکنشینهای فراوان و گروههای قومی و زبانی گوناگونی مانند کوتیها، لولوبیها، کاسیها و هوریها بود. بعدها، در سدههای نهم و هشتم پ.م. قدرت مادها تا حد زیادی افزایش یافت و نقش آنها برجسته شد و سرانجام در سدهٔ هفتم پ.م. سرتاسر غرب ایران و برخی از مناطق نزدیک آن به مادها تعلق یافت. بنابراین، مرزهای ماد در طول چند صد سال، بهتدریج و رفتهرفته تغییر کرد؛ با این حال، گسترهٔ جغرافیایی دقیق ماد برای ما ناشناخته باقی مانده است.
در سده پنجم پ.م. سرزمین ماد در منطقه وسیع تری جنوب داغستان، آذربایجان و کردستان ایران و قسمت غربی طبرستان را در بر می گرفت، که به عنوان یک ساتراپی تحت حکومت هخامنشیان بوده است.
ریشه قومی
هرودوت مادها را آریایی مینامد و میگوید در قدیم مادها را آریایی مینامیدند. هرودوت در دفتر هفتم بند شصت و دو مینویسد:
استرابون اقوام کادوسی، آماردی، تپوری و کرتی را به عنوان اقوام کوهستان نشین ماد یاد میکند. استرابون مینویسد:
استرابون اعتقاد دارد نواحی تپور و ری و دروازه کاسپین بخشی از سرزمین ماد بودند که اشکانیان بر آن سلطه یافتند و مینویسد:
احمد کسروی در کتاب کاروند از قول استرابون مینویسد:
قدیمیترین اسناد تاریخی مرتبط با مادها
نام ماد نخستین بار در متون شلمنسر سوم (۸۵۸–۸۲۴ پ. م) پادشاه آشور آمدهاست و در آن از مردم سرزمین مادا نام برده شدهاست. ساکنان این سرزمین به نام ماد شناخته شدند. سرزمین آذربایجان فعلی در شمال غربی فلات ایران را با نام ماد کوچک، تهران (ری)، حوزهٔ شمال غربی کویر مرکزی و همدان را با نام ماد بزرگ میشناختند. نخستین پایتخت کشور ماد هگمتانه نام داشت.
در دورهٔ نخستین، مرزهای غربی شاهکنشینهای ماد که از یکدیگر مستقل بودند، از مرزهای غربی دشت همدان فراتر نمیرفتند. اطلاعات ما دربارهٔ حدود شمالی و شرق ماد بسیار اندک است. با این حال، سرزمین اصلی ماد، آنگونه که آشوریها از اواخر سدهٔ نهم پ.م. تا آغاز سدهٔ هفتم پ.م. آن را میشناختند، از سوی شمال به گیزیل بوندا محدود میشد که گیزیل بوندا در کوههای قافلانکوه در شمال دشت همدان قرار داشت؛ از سوی غرب و شمال غرب نیز محدودهٔ آن از دشت همدان فراتر نمیرفت و به کوههای زاگرس محدود میشد، به جز در جنوب غربی که مادها تا درههای زاگرس را در اختیار داشتند که این مرز در دامنهٔ رشتهکوه گرین واقع شده بود و ماد را از الیپی، پادشاهیای در نواحی پیشهکوه به سمت جنوب کرمانشاه، جدا میکرد. از سوی جنوب نیز مرز ماد به منطقهٔ ایلامی سیماشکی محدود میشد که امروزه با درهٔ خرمآباد تطبیق داده میشود.
سالشمار
در سال ۶۳۳ پ.م. سکاها به سرزمین ماد حمله کردند. ۹ سال بعد در سال ۶۲۴ پ.م. مادها، سکاها را شکست داده و عقب میرانند.
در سال ۶۱۲ پ.م. ماد و بابل متحد شدند و هووخشتره به نینوا مرکز آشور حمله کرد و | ماد نام سرزمینی بود که تیرهٔ ایرانی مادها و آریایی ها در آن ساکن بودند. این سرزمین دربرگیرنده بخش غربی فلات ایران بود. سرزمین آذربایجان فعلی در شمال غربی فلات ایران را با نام ماد کوچک و ناحیه امروزی تهران ( ری )، حوزه شمال غربی کویر مرکزی، همدان، کرمانشاه، لرستان، و کردستان، تاکستان (سیادن) را با نام ماد بزرگ میشناختند.
با شکستی که کوروش بزرگ بر ایشتوویگو واپسین پادشاه ماد وارد ساخت (۵۵۰ پ م) شاهنشاهی ماد منحل شد و ساتراپی ماد به وجود آمد . شاهنشاهی بزرگ ماد دورانی طولانی (۷۲۸-۵۵۰ پ.م.) برپایید و جای خود را به شاهنشاهی هخامنشی سپرد، که چیزی جز تداوم دولت و تمدن ماد با همان اقوام نبود.
معماری مادی که بعد از آشور تحت تأثیر معماری باشکوه اورارتو بود، با وارد کردن عوامل ایرانی، پایهگذار آثار درخشان دوران هخامنشی نظیر پارسه تخت جمشید و شوش شد. بسیاری دیگر از نشانههای تمدنهای بین النهرین نیز از طریق مادها به هخامنشیان انتقال پیدا کرد، بهطوریکه تا قرنها بعد، نظم دربار ایران و تقریبا" بیشتر جنبههای باشکوه و فرهنگی جامعه ایران، از طرف نویسندگان یونانی به مادها نسبت داده میشود. سلطنت ایشتوویگو موقعیت ماد را از یک حکومت قدرتمند برمبنای قدرت نظامی به مرکزی برای فرهنگ تغییر داد. آثار این نفوذ فرهنگی را در توجه بسیار شاهنشاهان هخامنشی به ماد، علاقه آنها به فرهنگ و آداب مادی، نفوذ دین مادی بین مردم ایران از طریق قبیله مغ میتوان دید.
با شکست مادها (۵۵۰ پ م) و تشکیل شاهنشاهی هخامنشی و سپس فتح کامل لیدیه و بابل پادشاهی هخامنشیان تبدیل به بزرگترین شاهنشاهی شناخته شده جهان شد.
منابع
چه گونگی تشکیل پادشاهی ماد در غرب فلات ایران - دکتر خنجی PDF
چهگونگی تشکیل شاهنشاهی ماد (نخستین شاهنشاهی در تاریخ ایران) - دکتر خنجی PDF
جستارهای وابسته
مادها
زبان مادی
تپه هگمتانه
تاریخ ایران
تاریخ ایران پیش از اسلام
پیوند به بیرون
ماد
مادها
سرزمین ماد
ایران ازدیدگاه باستانشناسی
نیاکان باستانی کردان لران ترکان آذربایجان
سنگنبشتهٔ داریوش بزرگ در بیستون
خاندان کیانی (مادی) همان خاندان نخستین انسانهای تورات میباشند
ساتراپیهای هخامنشیان
مادها
استانهای شاهنشاهی ساسانی | قوم ماد یا مردم ماد قومی ایرانی بودند که حدود سه-چهار سده پس از شروع زوال شهرهای عصر برنز در فلات ایران، به تدریج وارد این سرزمین شدند. اینها بخشی از مردمانی بود که در مهاجرت آریاییها به فلات ایران، شرکت داشتند. این قوم به همراه پارسها، پارتها، سکاها و…، در روزگار خود به آریاییان مشهور بودند و یکی از قبایل آنان، آری زانتو نام داشت؛ نامی که به معنای «دودمان آریاییان» است.
منبع شناسی
کتیبه های آشوری و بابلی اطلاعاتی به ما درباره مادها می دهد، ولی منبع اصلی ما درباره مادها، گزارش مورخین یونانی به ویژه هرودوت است.
اتحادیه قبائل ماد
مطابق منابع کهن آشوری و یونانی و ایرانی در مجموع معلوم میگردد که شش طایفهٔ تشکیلدهندهٔ اتحاد مادها عبارت بودند از بوسیان، استروکاتیان، بودیان آریزانتیان و مغها و سرانجام پارتاکانیان. به گزارش هرودوت (کتاب اول بند ۹۶) مادها پانصد سال (۱۲۷۴ ق. م تا ۷۵۴ ق. م) تابع آشوریان بودند. برس مورخ کلدانی به این عقیده بود که مادیها ۲۵۰۰ سال ق. م بابل را تسخیر کردند و ۲۲۴ سال بر بابل حکومت کردند ولی محققان تصور میکنند که مردمی از فلات ایران مانند کاسیها بابل را گرفتهاند و به مناسبت اینکه از طرف غربی فلات ایران به بابل رفته بودند برس این مردم را مادی دانستهاست.
آنچه از متون آشوری برمیآید، آن است که مادها از سدهٔ نهم تا هفتم پیش از میلاد نتوانسته بودند چنان پیشرفتی بیابند که سبب همگرایی و اتحاد و سازمانیافتگی قبایل و طوایف پراکندهٔ ماد بر محور یک رهبر و فرمانروای برتر و واحد که بتوان وی را پادشاه کل سرزمینهای مادنشین نامید شدهباشند. پادشاهان آشور در ضمن لشکرکشیهای پرشمار خود به قلمرو سکونت مادها، همواره با شمار فراوانی از «شاهان محلی» روبهرو بودهاند و نه یک پادشاه واحد حاکم بر کل سرزمینهای مادنشین. بعدها، در سدههای نهم و هشتم پیش از میلاد، قدرت مادها تا حدی زیادی افزایش یافت و نقش آنها برجسته شد و سرانجام در سدهٔ هفتم پیش از میلاد، سرتاسر غرب ایران و برخی از مناطق نزدیک آن به مادها تعلق یافت؛ بنابراین، مرزهای ماد در طول چند صد سال، بهتدریج و رفتهرفته تغییر کرد؛ با این حال، گسترهٔ جغرافیایی دقیق ماد ناشناخته باقی ماندهاست.
به مادها در سالنامههای آشوری نو از سال ۸۳۶ پیش از میلاد به بعد تا اواخر سوگند فئودالی اسارحدون (۶۷۲ پ. م) اشاره شدهاست، آنها توسط شاهکنشینهای کوچک اداره میشدند: پادشاهی مرکزی تأسیس نشدهبود و اساس چیزهایی که بعداً به دیاکو، قاضی افسانهای نسبت داده شد، هنوز وجود نداشت.
ریشه قومی
هرودوت مادها را آریایی مینامد و میگوید در قدیم مادها را آریایی مینامیدند. هرودوت در دفتر هفتم بند شصت و دو مینویسد:
استرابون اقوام کادوسی، آماردی، تپوری و کرتی را به عنوان اقوام کوهستان نشین ماد یاد میکند. استرابون مینویسد:
استرابون اعتقاد دارد نواحی تپور و ری و دروازه کاسپین بخشی از سرزمین ماد بود که اشکانیان بر آن سلطه یافتند و مینویسد:
احمد کسروی در کتاب کاروند از قول استرابون مینویسد:
جغرافیا
در پایان هزارهٔ دوم پیش از میلاد، قبیلههای مادی، استقرار در قلمروی غرب ایران که بعدها ماد نامیده شد را آغاز کردند؛ جایی که در آن زمان نشیمنگاه شاهکنشینهای فراوان و گروههای قومی و زبانی گوناگونی مانند گوتیها، لولوبیها، | نبردهایی که با عیلامیان داشتند در نهایت مغلوب شدند و در مناطق کوهستانی لرستان مستقر شدند.
بروجرد به عنوان ناحیه واسط لرستان و همدان، در واقع ناحیه مرزی بین دو تمدن کاسی و ماد بودهاست و در دورههایی متأثر از حکومت کاسیان بودهاست؛ هرچند که د مجموع، بروجرد منطقهای از سرزمین مادها به حساب میآمدهاست. در واقع تمرکز و مسیر حرکت کاسیها از همدان به سمت کرمانشاه و ایلام و سپس جنوب لرستان و شمال خوزستان بودهاست و به همین جهت نفوذ آنان در بروجرد، نهاوند و دشت سیلاخور کمتر از مناطق یادشده بودهاست.
مادها
مادها اقوامی ایرانی بودند که در مناطق وسیعی از فلات ایران پراکنده بودند. اکباتان یا هگمتانه (همدان) پایتخت مادها شد و مناطق پیرامون آن از جمله بروجرد، بخشی از سرزمین ماد را با عنوان ماد بزرگ یا ماد سفلی تشکیل میدادند. بروجرد در جنوب هگمتانه قرار داشت و ارتباط بین مادها با ایلامیان در خوزستان و بعدها با پارسها در استان فارس کنونی از طریق مسیر بروجرد صورت میگرفت. مادها برای مقابله با تمدنهای همسایه نیاز به نیروی نظامی قوی داشتند و به همین ترتیب نیاز به پرورش اسبهای چابک برای سواره نظام خود داشتند. از سوی دیگر، بروجرد و مناطق پیرامون آن از دوره مادها به این سو، به خاطر مراتع فراوان، پرورشگاه و مراکز تولید و چرای اسب بودهاند و از این جهت نیز برای حکومتها اهمیت داشتهاند.
هخامنشیان
در سال ۵۵۰ پ م، کورش پادشاه پارس در نبرد با ایشتوویگو آخرین پادشاه ماد وی را شکست داد و با خاتمه دادن به شاهنشاهی مادها، امپراطوی بزرگ هخامنشی را بنا نهاد. هخامنشیان امپراتوری ایران را به چندین ساتراپی تقسیم کردند که یکی از ساتراپیهای بزرگ و مهم آنها ساتراپی ماد بود. این سرزمین دربرگیرنده بخش غربی فلات ایران بود و به دو بخش ماد کوچک و ماد بزرگ تقسیم میشد. سرزمین آذربایجان فعلی در شمال غربی فلات ایران را با نام ماد کوچک شناخته میشد و ری، همدان، کرمانشاه، لرستان و کردستان، ماد بزرگ را تشکیل میدادند. به این ترتیب، ناحیه بروجرد در زمان هخامنشیان بخشی از ماد بزرگ از ساتراپی ماد به حساب میآمدهاست.
در دوره هخامنشیان و نیز سلوکیان، مناطق اطراف کوهستان گرین شامل بروجرد، نهاوند و الشتر پرورشگاه بزرگ اسب بودهاست. به عقیده حسین حزین بروجردی در دوره هخامنشیان و پس از آن قلعه بروجرد همراه با تعداد دیگری از قلعههای دشت سیلاخور از جمله قلعه رومیان، به جهت نظامی و ارتباطی اهمیت داشتهاند. وی همچنین معتقد است که کورش کبیر برای رود در رو شدن با مادها، از دشت سیلاخور و بروجرد عبور کرد و در جنوب بروجرد در برخورد با جنگل یا بیشهای انبوه برای عبور سپاهیان خود با مشکل مواجه شده است،
هخامنشیان هگمتانه را که در محیط کوهستانی زاگرس قرار داشت به عنوان پایتخت تابستانی خود قرار دادند و علاوه بر آن چند شهر مهم دیگر در غرب و جنوب غربی ایران داشتند که مهمترین آنها شوش در خوزستان، تخت جمشید یا پارسه و پاسارگاد در فارس و بیستون در کرمانشاه بود. بروجرد در منطقهای واسط بین همه این شهرها قرار داشته و قلعههای متعدد دشت سیلاخور از جمله قلعه بروجرد و قلارمیان و نیز قلعهها و سازههای دیگری مانند تپه دو خواهران، | قبیله پارتاکی از جمله شش قبیله مادی بود این کلمه (پارتاکنیان) ریشه ایرانی دارد. دیگر قبایل مادی شامل بوسیان، استروخاتیان، بودیان، مغان و اریزانتیان میباشد. کادوسیان، گلان، هیرکانیان، ماتیانیان، اینیان، کردوخیان، کورتی، الیمایی، کوسیان، ماردها، تپوریان، ماران و پارسیان قبایلی بودند که به عقیدهٔ هرودوت از قبایل غیر مادی فلات ایران و نواحی اطراف آن بودند.
پیدایش
قبایل مادی توسط دیااکو به صورت یک ملت درآمدند.
رابطه
آنها از دیگر مادها بهطور جداگانه میزیستند و با آنها متحد نمیشدند.
جستارهای وابسته
پارتاکن
پانویس
منابع
اقوام باستانی فلات ایران
پارتاو
تاریخ ایران
تاریخ باستان ایران
خاور نزدیک باستان
قومهای باستانی خاورمیانه
مادها | ام کداده یک منطقهٔ مسکونی در سودان است که در دارفور شمالی واقع شدهاست.
جستارهای وابسته
فهرست شهرهای سودان
منابع
پیوند به بیرون
بازبینی گمر شهرهای سودان
مناطق مسکونی در دارفور شمالی | لُرستان به معنی سکونتگاه مردم لر واژهای است که به سرزمینهای لرنشین اطلاق میگردد و به معنای گستره جغرافیایی است که مردم لر در آن سکونت دارند. حدود لرستان از برخی مناطق دشتهای شرقی عراق آغاز و تا غرب و جنوب غرب ایران گستردهاست. حدود سرزمین لرستان در طول دوران دچار دگرگونی شدهاست. گستره نام لرستان پیش از حکومت صفویان، سکونتگاه لرهای بختیاری، لرهای بویراحمدی و کهگیلویه و لرهای ممسنی را نیز شامل میشد. اما پس از حکومت صفویان سکونتگاه لرهای بختیاری را منطقه بختیاری نامگذاری کردند و جغرافیای نام لرستان به حدود استان لرستان و ایلام کنونی محدود شد. این منطقه نیز در حکومت قاجاریان به دو بخش پشتکوه و پیشکوه تقسیم شد. امروزه لرستان نام یکی از استانهای غربی ایران است. اقوام کرد، لر و برخی اقوام دیگر در لرستان قدیم (از مناطقی در عراق تا خلیج فارس) ساکن بودهاند.
تاریخ
لرستان سرزمینی کوهستانی، پرآب و دارای مراتع سرسبز است. در سراسر سرزمین لرستان پوشش درختانی مانند بلوط، نارون، گردو و بادام وجود دارد. تاریخ سکونت اقوام آریایی در لرستان به بیش از ۱۰۰۰ سال پیش از میلاد مسیح بازمیگردد. ابتدا مادها در مناطقی که لرستان گفته میشود ساکن شدند. در سالهای بین ۶۲۵ تا ۷۰۰ پیش از میلاد اقوام دیگری همچون سکاها نیز در لرستان ساکن شدند.
تاریخ باستان
دوره ایلامیان
نخستین مردمی که بر مناطقی از لرستان حاکمیت داشتهاست الامیان بودهاند. گستره نفوذ ایلامیها تا منطقه ممسنی کنونی بودهاست. آنها از نژاد مردم بومی ایران هستند اما اطلاع درستی از چگونگی تشکیل جوامع و ابتدای تاریخ آنها در دست نیست با این حال توانسته بودند پیش از ورود اقوام آریایی به ایران و در حدود هزاره چهارم پیش از میلاد مسیح در بخشهایی از غرب ایران کنونی دولتی بنا کنند.نخستین ساکنین لرستان کاسیها بودند. آنها بابل را فتح کردند و در سالهای ۱۶۵۰ تا ۱۷۵۰ پیش از میلاد مسیح بر بابل نیز حکومت کردند. اصالت لرها ممکن است به ایلامیان و کاسیتها برسد.
|دولت ایلام شامل خوزستان، لرستان امروزی، پشتکوه و کوههای بختیاری بوده و بابلیها سرزمین ایلامیها را الام یا آلامتو که به معنی کوهستان و شاید کشور طلوع خورشید بوده مینامیدند.
شهرهای ایلامیان
شهرهای مهم حکومت ایلامیها عبارت بودند از: شوش، اهواز، ماداکتو و خایدالووالتر هینتس در خصوص شهرهای مهم عگایلامیها میگوید:
ایلامیها در مدت چند هزار سال هویت خود را در برابر اقوامی نیرومند چون سومریها، اکدیها، بابلیها و آشوریها حفظ کردند و در نتیجه به علت اختلافهای داخلی و جنگهای خانگی، از دشمن خود آشور در سال ۶۵۴ پیش از میلاد مسیح شکست خوردند.
مهمترین رویداد سیاسی ایران در هزاره سوم پیش از میلاد را میتوان به قدرت رسیدن ایلامیان و تشکیل حکومت ایلامی در شمال دشت خوزستان دانست. از آن هنگام تا پیش از ورود مادها و پارسیها حدود یک هزار سال آنچه از تاریخ سرزمین ایران میدانیم تنها از تاریخ سیاسی ایلام میباشد.
دوران کاسیها
کاسیان قبل از مادها و پارسیان، از ارتفاعات قفقاز و آذربایجان به جنوب غربی ایران وارد شدند ولی در ابتدا سکونت در فلات ایران در نواحی دریای مازندران ساکن شدند و نام خود را به این دریا داده و آن را دریای کاسپی نامیدند. احتمال دارد کاسیها قومی جدا از خوزیان باشند.استرابون مورخ یونانی در خصوص | شهر کردنشین ایران، سردترین شهر ایران و پایتخت تئاتر کردیشناخته میشود.
تاریخ
پیش از اسلام
بر اساس بررسی منابع تاریخی و آثار باستانی بر جای مانده همانند زیویه، گورستان چهارهزار ساله و تپه کوشکله، تاریخ شهر سقز به هزاره چهارم قبل از میلاد برمیگردد و سدههای متمادی پایتخت حکومتهای ماد، سکاها و ماناها بودهاست و بعد از فروپاشی این حکومتها این شهر همچنان محل زندگی مردم بوده و رونق داشتهاست.
همانطور که اشاره شد نام امروزین سقز از نام قوم سکا به یادگار ماندهاست. در روزگاری که مادها بر منطقه حکمرانی میکردند با سکاها چندین بار وارد جنگ شدند اما هووخشتره، بزرگترین پادشاه ماد، در ده سال اولِ حکومتش موفق شد که رابطهاش را با پادشاه سکاها، پروتوثیس، به اتحاد متقابل تبدیل کند و در عمل سکاها جزئی از مادها شدند. در روزگار هووخشتره، پس از انقیاد سکاها در ماد، گروهی از سکاها را به غرب سرزمین ماد کوچاندند و این سرزمین را بهنام آنان سکزی یا ساکز خواندند که اکنون به سقز معروف است.
کتیبههای آشوری مربوط به ۷۰۰-۷۵۰ پیش از میلاد از سکاها یاد کردهاند. آنها در آن زمان در استپهای آسیای میانه زندگی میکردند و از تأثیر تمدنهای بینالنهرین مثل بابل و آشور بهدور بودند. آنها تا حد زیادی تحت تأثیر تمدن برادران یکجانشین خود، مادها و پارسها، قرار داشتند که در نواحی جنوب آنها در فلات ایران زندگی میکردند. سکاها، مانند قوم خویشاوند خود، سرمتیان، از جنبشهای مزدایی و زرتشتیگری که سرانجام توانست اعتقادات مادها و پارسها را دگرگون کند، بهدور بودند. هرودوت در کتاب چهارمش در مورد این مردمان مینویسد:
بهاعتقاد برخی مورخان، سکاها ابتدا در آسیا مسکن داشتند، بعد ماساگتها آنان را بیرون رانده و سکاها از رود آراکس (جیحون) گذشته، به زمین کیمریها وارد شدند. چون عدهٔ سکاها زیاد بود، کیمریها مشورت کردند که چه کنند. مردم عقیده داشتند که برای خاک، خود را به خطر نیندازند، پادشاهان بهعکس معتقد بودند که باید مقاومت کنند. بین پادشاهانی که ترجیح میدادند بجنگند تا کشته شوند، اختلاف شد و به دو دسته تقسیم گشته با هم جنگیدند و همه کشته شدند. بعد مردم جسد آنها را دفن و اراضی خود را رها کرده و سکاها آنها را گرفتند. هنوز هم در مملکت سکاها قلعههای کیمری وجود دارد.
روشن است که سکاها در تعقیب کیمریها راه را گم کرده وارد آسیا و مملکت ماد شدند، زیرا کیمریها در طول دریا حرکت کردند و سکاها به سمت قفقاز رفته و داخل مادها شدند. این روایت بین یونانیها و بربرها خیلی شایع است.
هرودوت از تهاجم سکاها به ایران در دوران هووخشتره یاد کرده؛ درحالیکه سپاه ماد نینوا پایتخت آشور را محاصره کرده بود، خبر تهاجم سکاها هووخشتره را ناچار کرد از نینوا برگردد تا از کشور خود دفاع کند. شکست مادها در جنگ موجب شد سکاها به قدرت اول آسیا بدل شوند. از تاخت و تاز و غارتهای آنان در کتاب ارمیا، از کتب مذهبی یهودیان، نیز یاد شدهاست. چند سال بعد، هووخشتره با کشتن رهبران سکاها موفق به شکست آنان شد. سکاها در روزگار مادها بارها به مرزهای ایران تاختند. آنها گاه با آشور همپیمان میشدند و زمانی بههمراه مادها با آشوریان میجنگیدند. بهدنبال حملهٔ مجدد آشور به مادها، خشتریته برای پایان دادن به حملات | تپورئی (TAPUREI) (به یونانی: Ταπούρεοι) قومی باستانی و از اقوام ایرانیتبار که به گزارش بطلمیوس در سکاستان سکونت داشتند.
نخستین بار بطلمیوس به قوم تپورئی در سرزمین سکاها اشاره نمود و همزمان به قوم دیگر با نام تپوری در سرزمین ماد در جنوب دریای مازندران و شمال سمنان اشاره نمود. ارتباط این دوم قوم مشخص نمیباشد. به اعتقاد دانشنامه ایرانیکا تپوریهای سرزمین هیرکانی نیای تپورئیهای سرزمین سکاها میباشند. طبق نظر دانشنامه ایرانیکا کوههای داخلی ساحل هیرکانی «کوههای تپوری» (Tapurian mountains) نامیده میشد، سپس مردم آنجا، در کوههای بین دربیک و هیرکانی ساکن شدند و تپورها به سمت دروازه کاسپین (دربند قفقاز) و راگا (ری) در ماد گسترش یافتند. این تپورهای غربی (قفقاز) میتواند نتیجه یک تقسیم قومی در شمال رود اترک (مرز هیرکانیا و داهه) دانست. و شاید تپورهای سرزمین هیرکانی نیای گروه دیگر از تپورئیها باشند که ساکن سرزمین سکاها بودند و باقی مانده تپورها به شرق و جنوب به سوی مارگانیا (محدوده بین هیرکانیا و آریا) حرکت کردند و گروه دیگر به سمت رودخانه تجن به سمت آریا حرکت کردند. به اعتقاد دانشنامه ایرانیکا تپوریهای کاسپین (قفقاز) میتواند نشان دهنده مهاجرت بعدی به سمت غرب در امتداد بزرگراه اصلی شرق به غرب از مارگانیا باشد. این گروه از تپورها هزار سرباز برای جنگ گوگمل تهیه کرده بودند. ظاهراً تپورها با هیرکانیها در یک صف قرار گرفتند. اسکندر بعدها تپورها را مطیع خود ساخت و وقتی اسکندر وارد شد و تپورها توسط یک ساتراپ جدا (ساتراپ تپور) اداره میشدند و آماردها نیز به آنها واگذار شدند.
جستارهای وابسته
غار هوتو
طبرستان
تاریخ طبرستان
آمارد
استان مازندران
مردم طبری
آناریاکه
قوم تپوری
پانویس
اقوام در ایران
سکاها
مادها
مردمان ایرانیتبار
مردمان باستانی ایران | که سن بالا، آنان را به متعصبانی مذهبی تبدیل کند، تنها پیشه آنهاست، ظاهر میشود. منابع جدیدتر عمدتاً به لغتهای محلی بیه پیش و بیه پس اشاره میکنند. (واژه گیلکی بیه به معنای آب، بازماندهای از لغت قدیمی ایرانی آو است)
در یک تقسیمبندی دیگر، گیلان به دو بخش جلگهای و کوهستانی تقسیم میشود. در بخش جلگه، گلای، گیلها، و در بخش کوهستانی دیلمیها، الدیلم المحض، میزیستند.
رشته کوه شمال فلات ایران، گیلان را نیز در سرتاسر تاریخش چون همهٔ نواحی جنوب ساحل دریای خزر از اشغالگران درون مرزی و نیز اعراب، مغولان، ترکان و اسکندر مقدونی، محافظت کردهاست. ولی در ۳۰۱ هجری/۹۱۳–۴ میلادی وایکینگها (روس') موفق شدند از راه دریای خزر حمله موفقی را صورت دهند و قزاقها در ۱۶۳۸ به رهبری استنکا رازین و نیز در ۱۶۶۷ تا رشت رسیدند و آن را غارت کردند.
دوره باستانی
با آغاز سده بیستم میلادی، اماکنی باستانی در گیلان، مورد توجه ویژه باستان شناسان قرار گرفت. در حفاریهای تپه مارلیک (که قدمتی ۳۰۰۰ ساله دارد) ظروف سفالین، مجسمههای کوچک از طلا، نقره و برنز و اسلحههای برنزی کشف شد. کاوشهای گروه عزت نگهبان در سالهای ۱۹۶۱–۱۹۶۲ هم به کشف آرامگاه پادشاهی از همان دوران و گورستان مردمان عادی در پایین آن و نیز کلکسیون قابل توجهی از جواهرات از این آرامگاهها شد. طرز ساخت این اشیاء و وفور طلا و نقره در این آثار باستانی خبر از خبرگی سازندگان و ثروتمندی مردمان این سرزمین میدهد.
اقوامی همچون کاسپیها و کادوسیها و آماردها پیش از میلاد در کرانه دریای کاسپین ساکن بودهاند. دانشمندانی چون ریچارد فرای، آملی کوهت و رودیگر اشمیت آنان را آریایی و دانشمندانی چون ویلفرد مادلونگ آنها را غیرآریایی دانستهاند.
دوره مادها
بنا به یک روایت ماد بزرگ از سمت مشرق تا سیحون و جیحون امتداد مییافته و در مورد گیلان و مازندران (کادوسیان و ماردها) مانع رسیدن مادها به بحر خزر شدند و بعضی مانند کتزیاس معتقدند که گیلان و مازندران در اواخر عهد ماد از آن جدا شدند. آنچه در اینجا مورد توجهاست قلمرو ماد نیست بلکه کانون حکومتی اولیه آن است یعنی آذربایجان و بخشی از کردستان و اینکه این کانون در شمال کانون حکومتی عیلام بودهاست. در وحدت جغرافیائی کردستان و گیلان و مازندران شک نیست. الحاق و پیوستگی آنها فقط گسترش بنیه اقتصادی و سیاسی آنها را میرساند با حفظ استقلال داخلی هر واحد.
کادوسیان قبیلهای ایرانی بودند که بنا بر استفان بیزانتی بین دریاهای خزر و سیاه و بنا بر استرابو در کرانه جنوب غرب دریای خزر و جنوب ارس بین آلبانی در شمال و ماردی در شرق یعنی در بخش کوهستانی مادیه پیرامون پاراچوآتراس میزیستند. گفته شده نینوس شاه آشوری آنان را شکست داد. در دوره مادها آنان آشکارا قادر به حفظ استقلالشان بودهاند و حتی گفته شده در دوره آرتئس وقتی یک پارسی به نام پارسد که از مادها گریخته بود (برادر زن رهبرشان)، مجبور شان کرد با مادها بجنگند. شاه مادها را شکست دادهاند؛ بنابراین کادوسیان هرگز تابع شاهان ماد نبودهاند و فقط این کوروش بود که گفته شده داوطلبانه فرمانبردارش شدند. بنابر گفته گزنفون، او هنگام مرگ پسرش را ساتراپ مادها ارمنیان و کادوسیان کرد.
تا قرن هفتم میلادی، گیلان در منطقه نفوذ هخامنشیان، سلوکیان، اشکانیان و ساسانیان |
f53c2a20-86e7-429d-ab7d-14d1a47a1b92 | آموزش و پرورش در ایران | نزدیک به چهار هزار سال پیش، آریاییها و از آن جمله مادها، پارسیها و پارتیها به سرزمین ایران مهاجرت کردند. مادها در غرب و پارسیها در جنوب و پارتیها در شرق فلات ایران ماندگار شدند و حکومتهایی تشکیل دادند.مادها در حدود هفتصد سال پیش از میلاد در سرزمینهای غرب ایران چیره شدند و دولت ماد را بنیان گذاشتند. در دورهٔ مادها، کودکان و نوجوانان راه و رسم زندگانی و کار و جنگاوری را در خانه و ایل میآموختند. آموزش رسمی مخصوص روحانیان بود. روحانیان، گذشته از خواندن و نوشتن، اصول و مراسم دینی، اخترشناسی و شیوههای پیشگویی سرنوشت دیگران را در مراکز دینی فرا میگرفتند. مردم دیگر از خواندن و نوشتن بیبهره بودند. مادها خطی شبیه خط میخی داشتند. | خط مادها شبیه به کدام خط بود؟ | false | {
"answer_start": [
622
],
"text": [
"خط میخی"
]
} | میتوان پی گرفت. برای نمونه، عشق استریانگایوس به زرینا، ملکهٔ سکاها و ناکام ماندن وی و داستان غنایی «زریادرس و اداتیس» را میتوان نام برد که در مآخذ متعددی دیده میشود که به نظر مری بویس اصل مادی دارد و بعدها بهصورت داستان گشتاسپ و کتایون در شاهنامه بازتاب یافتهاست. از دیگر آثار ادبی مادی میتوان از داستانهای حماسیِ مادی یاد کرد که به پایهگذاری دولت ماد انجامیده و در آثار کتسیاس نقل شدهاست.
بهگفتهٔ هرودوت، در زمان پادشاهی دیاکو، دعاویای را که مینوشتند، نزد وی میفرستادند. سپس او دربارهٔ آنچه نزدش آورده شدهبود، داوری میکرد و داوریهایش را بازپس میفرستاد. تنها شاهد مستقیمی که نشان میدهد مادها خط را میشناختند، تکهای سیمین است که در تپهٔ نوشیجان کشف شده و بخشهایی از دو نشانهٔ خط میخی بر آن بهجا ماندهاست، اما شناسایی نوع خط میخی و زبان آن ناممکن است. به باور دیاکونف، خط میخی پارسی باستان (خطی که برای کتیبههایشان بهکار میبردند)، در اصل نوآوری مادها بوده، درحالیکه رودیگر اشمیت احتمال میدهد مادها از خط میخی آشوری بهره میبردند.
کتاب مقدس (کتاب عزرا، باب ۶، آیهٔ ۲) نیز روایت میکند که در زمان داریوش یکم هخامنشی، طوماری در کاخ اکباتان در سرزمین ماد یافت شد که فرمانهایی بر آن نوشته شده بود. از این شاهد نیز نمیتوان دریافت که زبان این طومار مادی بودهاست.
مادها در شاهنشاهی هخامنشی
به نظر میرسد که کوروش پادشاهی ماد را منسوخ نکرد، او و جانشینانش، عنوانهای رسمی شاهان ماد و سیستم مدیریتی آنها را پذیرفتند. در شاهنشاهی هخامنشی، ماد موقعیتش را به عنوان دومین استان بعد از پارس به دست آورد. اشرافزادگان مادی در همان جایگاهشان در حکومت کوروش و جانشینانش (به رغم شورش علیه داریوش یکم در ۵۲۱ پ.م. توسط گوبریاس باقی ماندند. اولین حکمران بابل بعد از فتح توسط پارسها، یک مادی بود. در گاهشماری نبونئید، او به عنوان «حکمران دیار گوتیم» گواهی داده شدهاست که بابل را بهدست آوردهاست. در اول هزارهٔ پ.م. گوتیم نام ماد، یا حداقل، قسمت غربیاش بود. همچنین ذکر شده که علاوه بر پارسیها و ایلامیها، مادیها هم در گارد جاویدان ۱۰ هزار نفری هخامنشی خدمت میکردند.
یهودیان، یونانیان و مصریان، و دیگر مردمهای دنیای باستان، پارسها را مادی خواندند و حکومت پارسها را ادامهٔ ماد شمردند. به استناد برخی مدارک بابلی که بعد از فتح میانرودان توسط پارسها، نوشته شدهاست، خیلی از مادها در مقامهای عالیرتبه استانی، افسران نظامی، سربازهای سلطنتی، در بابل اشتغال داشتند. به علاوه، به نظر میرسد که مادها در بابل و دیگر شهرهای بزرگ به عنوان افراد خصوصی زندگی میکردند. اسناد میخی همچنین تأیید میکنند که تاجرهای بابلی با داد و ستدهای مختلفی در اکباتان و دیگر شهرهای مبادرت میورزیدند.
کوروش پس از تسخیر سرزمین ماد، رسماً خود را فرمانروای ماد خواند و لقب شاهان ماد را به خود اختصاص داد: «شاه ماد (شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه سرزمینها)». اما در عمل، سرزمین ماد توسط یک فرماندار پارسی اداره میشد. گرچه هرودوت در بخشهای پژوهشی کارهایش با کمال دقت بین آداب و رسوم مادها و پارسها تفاوت قائل میشود، ولی در فصولی که به افسانهها و داستانها میپردازد، شیوههای این را با یکدیگر مخلوط میکند و درهم میآمیزد. تئوگنیس و سیمونید و سایر شاعران یونانی نیز پارسیها | مادی که در غرب و شمال غرب ایران رایج بودهاست، اثر مکتوبی در دست نیست. اما از اشاراتی که در نوشتههای مورخان یونانی نظیر کتسیاس، دینون و هرودوت به داستانها، قصهها و اشعار این دوره شدهاست، رد ادبیات روایی و سینه به سینه این دوره را میتوان پی گرفت.
به گفته هرودوت، در زمان پادشاهی دَهیوکه، دعاوی را که مینوشتند، نزد وی میفرستادند. سپس او دربارهٔ آنچه نزدش آورده شده بود، داوری میکرد و داوریهایش را بازپس میفرستاد. تنها شاهد مستقیمی که نشان میدهد مادها خط را میشناختند، تکهای سیمین است که در تپه نوشیجان کشف شده و بخشهایی از دو نشانه خط میخی بر آن به جا مانده، اما شناسایی نوع خط میخی و زبان آن ناممکن است. به باور دیاکونف خط میخی پارسی باستان (خطی که برای کتیبههایشان به کار میبردند)، در اصل نوآوری مادها بوده، در حالی که اشمیت احتمال میدهد مادها از خط میخی آشوری بهره میبردند.
آثنئوس مینویسد که خنیاگران با اوراد خود دلاوریهای کوروش و جنگهای او را با آستیاگ پیشگویی میکردند. سپس از قول دینون مینویسد: هنگامی که آستیاگ با دوستانش به جشن و شادمانی میپرداخت، مردی به نام اَنگارِس، که مشهورترین خنیاگران بود، احضار شد و داستانهای منظوم معمول را با آواز خواند. در پایان گفت که دَدی ترسناک تر از گراز وحشی در باتلاقها رها شدهاست و اگر بر همسایگان مسلط شود، دیری نگذرد که هیچ دشمنی هماورد او نباشد. چون آستیاگ از خنیاگر پرسید: این چه ددی است؟ خنیاگر جواب داد: «کوروش پارسی». همچنین دینون مینویسد که کوروش در خواب دید که خورشید در پیش پای او بود. سه بار کوشید تا آن را با دست بگیرد، ولی موفق نشد، زیرا خورشید سُر میخورد و میگریخت. مغان برای او پیشگویی کردند که سه بار گریختن خورشید به معنای سلطنت سی ساله وی خواهد بود و چنین نیز شد.
داستانهای مربوط به کوروش به ادبیات راه یافته بود. گزنفون مینویسد: ایرانیها در داستانها و سروهای خود که تا این زمان هنوز رایج است، زیبایی و خصال نیکوی این پادشاه و علاقهمندی او را به فراگیری بازگو میکنند؛ و در جای دیگر میآورد که: نام کوروش ورد زبان اهالی ماد بود. هر کسی در گفتار خویش از او تمجید میکرد و مردم در سرودها و تصنیف به تحسین او میپرداختند.
هرودوت از سرودههای دینی مادی نام میبرد که به نگام برگزاری آئینهای نیایش برای ایزدها توسط مغها خوانده میشد. این سرودهها که احتمالاً شباهتهایی با یشتهای اوستایی داشتهاست، به دوره مادها یا حتی پیش از آن بازمیگردد. آثنئوس دربارهٔ مادها گفتهاست: «بربرها نیز مانند یونانیها کردارهای پهلوانها را جشن میگرفتند و خدایان را می ستایند.»
استرابو مینویسند که آموزگارهای ایرانی برای تربیت جوانها، اخبار مربوط به کارهای شگفت ایزدان و نامآوران را با اساطیر و افسانهها در هم میآمیزند.
بر اساس چنین شواهدی است که مری بویس خنیاگری حرفهای در ایران را متعلق به دوران پیش از اشکانیان میداند. بی تردید روایتهای منثور و منظومی دربارهٔ تاریخ باستان، افسانههای کهن و داستانهای عاشفانه در میان مادها رواج داشتهاست.
داستانهای حماسی مادی
کتزیاس (پزشک مخصوص اردشیر دوم) در کتاب خود پرسیکا (که در اوایل سده چهارم پیش از میلاد نوشتهاست) نمونهای از داستانهای حماسی مادی را که منجر به برقراری استیلای مادها | و جنگهای بین حاکمان و دولتهای کوچک بود.
زبان مادی
استرابون معتقد است که زبان مادها به زبان پارسیان، آریاییان، باختریان و سغدیان شباهت داشتهاست. دارمستتر معتقد است زبان مادی با زبان اوستایی مطابق بوده و بیشک زبان تکلمی آنان آریایی بودهاست و همچنین با زبان پارسها نیز قرابت و نزدیکی دارد. اما هرودت به تفصیل از ایشان یاد کرده و از زبان ایشان به کلماتی چون «سپاکو» به معنی «سگ ماده» و «پَرَدَنُر» بهمعنی «باغهای پیرامون کاخ و آبادی» اشاره کردهاست. زبان و خط مادی را بسیار نزدیک به زبان و خط فارسی باستان حدس میزنند که بهتدریج از میان رفتهاست.
ادبیات مادی
هیچ اثر مکتوبی از زبان مادی در دست نیست و مشخص نیست که این زبان اصولاً به رشتهٔ تحریر درآمده یا نه؛ اما در نوشتههای مورخان یونانی، مانند کتزیاس و دینون و هرودوت به داستانها، قصهها و اشعار این دوره اشاره شدهاست. برای نمونه، عشق استریانگایوس به زرینا، ملکهٔ سکاها و ناکام ماندن وی «زریادرس و اداتیس» را میتوان نام برد که در مآخذ متعددی دیده میشود که به نظر مری بویس اصل مادی دارد و بعدها بهصورت داستان گشتاسپ و کتایون در شاهنامه بازتاب یافتهاست. از دیگر آثار ادبی مادی میتوان از داستانهای حماسیِ مادی یاد کرد که به پایهگذاری دولت ماد انجامیده و در آثار کتزیاس نقل شدهاست.
بهگفتهٔ هرودوت، در زمان پادشاهی دَهیوکه، دعاویای را که مینوشتند، نزد وی میفرستادند. سپس او دربارهٔ آنچه نزدش آورده شدهبود، داوری میکرد و داوریهایش را بازپس میفرستاد. تنها شاهد مستقیمی که نشان میدهد مادها خط را میشناختند، تکهای سیمین است که در تپهٔ نوشیجان کشف شده و بخشهایی از دو نشانهٔ خط میخی بر آن بهجا ماندهاست، اما شناسایی نوع خط میخی و زبان آن ناممکن است. به باور دیاکونوف، خط میخی هخامنشی باستان (خطی که برای کتیبههایشان بهکار میبردند)، در اصل نوآوری مادها بوده، درحالیکه رودیگر اشمیت احتمال میدهد مادها از خط میخی آشوری بهره میبردند.
پوشش مادها
جمعیت ولایات غربی ماد، هم در شیوه و نوع زندگی و از جمله لباس پوشیدن از بابلیها تقلید میکردند –اما در جانب شرقی زاگرس لباس رایج مردمان تقلیدی از لولوییهای هزارهٔ سوم پیش از میلاد بود، یعنی یک پوستین بر روی یک بلوز کوتاه که در روی شانهٔ چپ سفت و محکم میشد و گهگاه در زیر کمر تا میخورد؛ جنس این پوستین برای نُجبا پوست پلنگ و برای دیگران پوست گوسفند بود. موها با یک روبان قرمز بسته میشد و مردها ریش خود را اصلاح میکردند. لباس مادها یک پیراهن گشاد با آستینهای بلند و گشاد و شلوارهای گشاد و پیلهدار یعنی عملاً دامنهایی بلند که از میان پاها عبور میکرد و روی کمر تا میخورد و یک کت کوتاه از پارچهای بافتهشده که با نخهای پشمی رنگارنگ گلدوزی شدهبود. این لباسها اندکی به لباس سکاها شبیه است. روحانیون مادی جامههایی بلند دربردارند که آن هم مطابق با عرف زرتشتی متاخر بود.
دین مادها
دین ماد باستان یک دین ابتدائی مزدایی بود. در ماد یک مزداپرست را مَزُدَیزنَه (mazdayazna) میخواندند که از صورت اوستاییاش مَزُدیسنَه (mazdayasna) آشکارا جدا میشود. آنان در دیرینترین زمان مجموعهای از خدایان را میپرستیدند که میبایست با آریاییان میتانی شباهت بسیاری داشته باشند. آیین زروانی دین مغان مادی پیش | ادبیات مادی به مجموعهای از نوشتهها و روایتهای شفاهی به زبان مادی و یا مربوط به فرهنگ مردم ماد گفته میشود. از زبان مادی که در غرب و شمال غرب ایران رایج بودهاست، اثر مکتوبی در دست نیست اما از اشاراتی که در نوشتههای مورخان یونانی نظیر کتسیاس، دینون و هرودوت به داستانها، قصهها و اشعار این دوره شدهاست، رد ادبیات روایی و سینه به سینه این دوره را میتوان پی گرفت.
به گفته هرودوت، در زمان پادشاهی دَهیوکه، دعاوی را که مینوشتند، نزد وی میفرستادند. سپس او دربارهٔ آنچه نزدش آورده شده بود، داوری میکرد و داوریهایش را بازپس میفرستاد. تنها شاهد مستقیمی که نشان میدهد مادها خط را میشناختند، تکهای سیمین است که در تپه نوشیجان کشف شده و بخشهایی از دو نشانه خط میخی بر آن به جا مانده، اما شناسایی نوع خط میخی و زبان آن ناممکن است. به باور دیاکونف خط میخی پارسی باستان (خطی که برای کتیبههایشان به کار میبردند)، در اصل نوآوری مادها بوده، در حالی که اشمیت احتمال میدهد مادها از خط میخی آشوری بهره میبردند.
آثنئوس مینویسد که خنیاگران با اوراد خود دلاوریهای کوروش و جنگهای او را با آستیاگ پیشگویی میکردند. سپس از قول دینون مینویسد: هنگامی که آستیاگ با دوستانش به جشن و شادمانی میپرداخت، مردی به نام اَنگارِس، که مشهورترین خنیاگران بود، احضار شد و داستانهای منظوم معمول را با آواز خواند. در پایان گفت که دَدی ترسناک تر از گراز وحشی در باتلاقها رها شدهاست و اگر بر همسایگان مسلط شود، دیری نگذرد که هیچ دشمنی هماورد او نباشد. چون آستیاگ از خنیاگر پرسید: این چه ددی است؟ خنیاگر جواب داد: «کوروش پارسی». همچنین دینون مینویسد که کوروش در خواب دید که خورشید در پیش پای او بود. سه بار کوشید تا آن را با دست بگیرد، ولی موفق نشد، زیرا خورشید سُر میخورد و میگریخت. مغان برای او پیشگویی کردند که سه بار گریختن خورشید به معنای سلطنت سی ساله وی خواهد بود و چنین نیز شد.
داستانهای مربوط به کوروش به ادبیات راه یافته بود. گزنفون مینویسد: ایرانیها در داستانها و سروهای خود که تا این زمان هنوز رایج است، زیبایی و خصال نیکوی این پادشاه و علاقهمندی او را به فراگیری بازگو میکنند؛ و در جای دیگر میآورد که: نام کوروش ورد زبان اهالی ماد بود. هر کسی در گفتار خویش از او تمجید میکرد و مردم در سرودها و تصنیف به تحسین او میپرداختند.
هرودوت از سرودههای دینی مادی نام میبرد که به نگام برگزاری آئینهای نیایش برای ایزدها توسط مغها خوانده میشد. این سرودهها که احتمالاً شباهتهایی با یشتهای اوستایی داشتهاست، به دوره مادها یا حتی پیش از آن بازمیگردد. آثنئوس دربارهٔ مادها گفتهاست: «بربرها نیز مانند یونانیها کردارهای پهلوانها را جشن میگرفتند و خدایان را می ستایند.»
استرابو مینویسند که آموزگارهای ایرانی برای تربیت جوانها، اخبار مربوط به کارهای شگفت ایزدان و نامآوران را با اساطیر و افسانهها در هم میآمیزند.
بر اساس چنین شواهدی است که مری بویس خنیاگری حرفهای در ایران را متعلق به دوران پیش از اشکانیان میداند. بی تردید روایتهای منثور و منظومی دربارهٔ تاریخ باستان، افسانههای کهن و داستانهای عاشفانه در میان مادها رواج داشتهاست.
داستانهای حماسی مادی
کتزیاس (پزشک مخصوص اردشیر دوم) در کتاب | این حال، تاکنون این نظریه نه اثباتشده و نه رد شدهاست.
به نظر میرسد که هنر تصویری مادها از نظر شیوههای نگارش و مُهرسازی، از بابلیها، آشوریها و ایلامیها تأثیر گرفتهباشد و شاید از نظر استفاده از «سبک حیوانی» از خاور نزدیک یا هرجایی که منشأ این سبک بود، بهشدت تحت تأثیر قرار گرفتهبود.
پیش از قدرتگیری هخامنشیان تحت فرمان کوروش بزرگ، بدیهی است که ماد کانون توسعهٔ مادی و معنوی فرهنگ ایرانی بودهباشد. با این حال، تاکنون هیچ بایگانیای از ماد پیدا نشدهاست و نمیدانیم که آیا مادها سیستم نوشتاری خاص خود را داشتند یا نه. تاکنون تنها یک کتیبه از دوران پیشاهخامنشی (لوحی برنزی) در قلمرو مادها کشف شدهاست. این لوح، کتیبهای میخی است که احتمالاً در سدهٔ هشتم پیش از میلاد به خط اکدی نوشته شدهاست اما در آن به نامهای مادی اشاره نشدهاست. کتیبهای میخی بر روی قطعهای نقرهای در ماد، در تپه نوشیجان یافت شدهاست اما فقط پایان یک نشانه و آغاز علامت بعدی آن سالم ماندهاست. معلوم نیست که آیا مادها از سیستم نوشتاری اکدی استفاده میکردند یا نه. اما برخی از پژوهشگران تمایل دارند فرض کنند که خط میخی موسوم به پارسی باستان، در حقیقت خط میخی مادی بودهاست که بعدها توسط پارسها مورد استفاده قرار گرفت.
هرودوت توصیفی از کاخ دیاکو در هگمتانه ارائه میدهد که بنا بهگفتهٔ او، این مجتمع پادشاهی توسط هفت دیوار متحدالمرکز که هر دیوار داخلی از دیوار بیرونی بلندتر بود و بر آن اشراف داشت بر بلندای تپهای ساخته شدهبود. کاخ دیاکو و خزانهٔ شاهی در درونیترین دایره قرار داشت. این هفت دیوار، هرکدام به رنگ خاصی تزئین شده که دو دیوار درونیتر بهترتیب به رنگهای نقرهای و طلایی بودند. لازم است ذکر شود که در سدهٔ ششم پیش از میلاد، آنگونه که سنگنوشتههای هخامنشیان بیان میکنند، زرگران مادی، دیوارهای کاخ شاهی پایتخت امپراتوری هخامنشیان در شوش را آراسته بودند.
با این حال، هنر مادی موضوعی است که در حد حدس و گمان باقی مانده و حتی برخی از پژوهشگران وجود آن را رد میکنند. ظاهراً این وضعیت تا زمانی که کاخهای شاهانه در هگمتانه مورد کاوش و مطالعه قرار نگیرند، تغییری نخواهد کرد. اسکار وایت موسکارلا توجه کرده که «هیچ نمونهای از هنر و آثار مکشوفهٔ مادی در کاوشهای باستانشناسی شناخته نشدهاست». با این وجود، دیگر پژوهشگران عقیده دارند محوطههایی مانند تپه نوشیجان و گودینتپه که در محدودهٔ تاریخی مادها قرار دارند و از نظر زمانی نیز به سدهٔ هشتم و هفتم پیش از میلاد برمیگردند، مادی هستند. انتساب باباجان ۳ به مادها نامشخص است.
اگرچه تپه نوشیجان شهری مرکزی نبود، اما به گفتهٔ دیوید استروناخ، این شهر به پُلی مهم میان زنجیرهٔ شواهد و اسناد در مورد ترکیب و توسعهٔ معماری ماد و همچنین ترکیبی از فرهنگ مادی با فرهنگ دیگر تمدنهای باستانی شرق تبدیل شد. در معماری تپه نوشیجان و گودینتپه میتوان تأثیر و اقتباس مستقیم، هم در جزئیات و هم در شکل کلی معماری و طراحی بنا را از هنر آشوری و اورارتویی ردیابی کرد. برای نمونه، طرح دژها شبیه به نمونهٔ آشوری هستند و شیوههای احداث بنا مانند تونلهای صخرهای، استفاده از پنجرههای کور و مخازن آب نیز اورارتویی است. پیش از این، وجود تالار ستوندار در معماری شمال | هنر ماد، تنها یکی از آنها در خور ذکر است: ریچارد دیوید بارنت استدلال میکند که سبک موسوم به سکایی، از مراحل اولیهٔ همین سبک دقیقتر به نظر میرسد که تقریباً در همان زمان در جنوب روسیه، در شمال اورارتو و در گنجینهٔ زیویه وجود داشتهاند. در نتیجه، معقول خواهد بود که آن را نیز بخشی از هنر معاصر ماد (اواخر سدهٔ هشتم و هفتم پیش از میلاد) فرض کنیم، مخصوصاً از زمانی که همان شکلها دقیقاً بر روی کالاهای مادی، خنجرها و کلنگها در دورهٔ هخامنشیان پیاده شدند. با این حال، تاکنون این نظریه نه اثباتشده و نه رد شدهاست.
به نظر میرسد که هنر تصویری مادها از نظر شیوههای نگارش و مُهرسازی، از بابلیها، آشوریها و ایلامیها تأثیر گرفتهباشد و شاید از نظر استفاده از «سبک حیوانی» از خاور نزدیک یا هرجایی که منشأ این سبک بود، بهشدت تحت تأثیر قرار گرفتهبود.
فرهنگ و هنر
پیش از قدرتگیری هخامنشیان تحت فرمان کوروش بزرگ، بدیهی است که ماد کانون توسعهٔ مادی و معنوی فرهنگ ایرانی بودهباشد. با این حال، تاکنون هیچ بایگانیای از ماد پیدا نشدهاست و نمیدانیم که آیا مادها سیستم نوشتاری خاص خود را داشتند یا نه. تاکنون تنها یک کتیبه از دوران پیشاهخامنشی (لوحی برنزی) در قلمرو مادها کشف شدهاست. این لوح، کتیبهای میخی است که احتمالاً در سدهٔ هشتم پیش از میلاد به خط اکدی نوشته شدهاست اما در آن به نامهای مادی اشاره نشدهاست. کتیبهای میخی بر روی قطعهای نقرهای در ماد، در تپه نوشیجان یافت شدهاست اما فقط پایان یک نشانه و آغاز علامت بعدی آن سالم ماندهاست. معلوم نیست که آیا مادها از سیستم نوشتاری اکدی استفاده میکردند یا نه. اما برخی از پژوهشگران تمایل دارند فرض کنند که خط میخی موسوم به پارسی باستان، در حقیقت خط میخی مادی بودهاست که بعدها توسط پارسها مورد استفاده قرار گرفت.
هرودوت توصیفی از کاخ دیاکو در هگمتانه ارائه میدهد که بنا بهگفتهٔ او، این مجتمع پادشاهی توسط هفت دیوار متحدالمرکز که هر دیوار داخلی از دیوار بیرونی بلندتر بود و بر آن اشراف داشت بر بلندای تپهای ساخته شدهبود. کاخ دیاکو و خزانهٔ شاهی در درونیترین دایره قرار داشت. این هفت دیوار، هرکدام به رنگ خاصی تزئین شده که دو دیوار درونیتر بهترتیب به رنگهای نقرهای و طلایی بودند. لازم است ذکر شود که در سدهٔ ششم پیش از میلاد، آنگونه که سنگنوشتههای هخامنشیان بیان میکنند، زرگران مادی، دیوارهای کاخ شاهی پایتخت امپراتوری هخامنشیان در شوش را آراسته بودند.
با این حال، هنر مادی موضوعی است که در حد حدس و گمان باقی مانده و حتی برخی از پژوهشگران وجود آن را رد میکنند. ظاهراً این وضعیت تا زمانی که کاخهای شاهانه در هگمتانه مورد کاوش و مطالعه قرار نگیرند، تغییری نخواهد کرد. اسکار وایت موسکارلا توجه کرده که «هیچ نمونهای از هنر و آثار مکشوفهٔ مادی در کاوشهای باستانشناسی شناخته نشدهاست». با این وجود، دیگر پژوهشگران عقیده دارند محوطههایی مانند تپه نوشیجان و گودینتپه که در محدودهٔ تاریخی مادها قرار دارند و از نظر زمانی نیز به سدهٔ هشتم و هفتم پیش از میلاد برمیگردند، مادی هستند. انتساب باباجان ۳ به مادها نامشخص است.
اگرچه تپه نوشیجان شهری مرکزی نبود، اما به گفتهٔ دیوید استروناخ، این شهر به پُلی | منشأ مادی دارد دیاکونوف است. او دلایل زیر را برای فرضیه خود ارائه میدهد:
دبیره میخی هخامنشی در زمان کوروش بزرگ و اواسط سده ششم پ. م بسیار رایج بودهاست؛ بنابراین این نکته نامحتمل است که شاهنشاهی بزرگ ماد کتابت نداشته و پارسیان خط داشتهاند.
دبیره میخی هخامنشی با دیگر دبیرههای میخی تفاوت زیادی دارد، و با اینکه احتمالاً با خطوط میخی میانرودان منشأ مشترکی دارد ولی نمیتوان آن را مأخوذ از آنها شمرد؛ بنابراین چند حلقه فاصل برای ما مجهول است.
ساختمان و سبک تحریر سنگنوشتههای هخامنشی (بهویژه تقسیم متن به چند بخش و آغاز کردن هر بخش با کلمات: 《فلان شاهنشاه چنین و چنان میگوید》) از بابل و ایلام گرفته نشده بلکه از اورارتو گرفته شدهاست و این خود میرساند که حلقههای فاصل اینجا هم وجود داشتهاند؛ بنابراین ممکن این حلقه فاصل، مادها باشند.
در زبان سنگنوشتههای هخامنشی، واژههای مادیمنشأ فراوانی وجود دارد. برخی واژهها هم در سنگنوشتهها وجود دارد که منشأ آنها ممکن است مادی باشد اما پارسی بودن آنها را هم نمیتوان رد کرد؛ و احتمالاً تعداد واژههای مادی در زبان پارسی باستان، بیشتر بوده باشد.
با اینحال خود دیاکونوف هم اعلام میدارد که این شواهد برای مادی منشأ بودن دبیره میخی هخامنشی کافی نیست و پژوهشهای بیشتری مورد نیاز است. ولیکن مادها قطعاً دارای خط و کتابت بودهاند.
دربار و درباریان
دادههای در دسترس دربارهٔ دربار مادها بسیار اندکاند و همهٔ آنها نیز مورد اطمینان نیستند. بر اساس گزارش هرودوت دربارهٔ کودکی کوروش و بازی کردن او در نقش پادشاه، بهنظر میرسد که دربار ماد شامل محافظان، پیامآوران، «چشمان شاه» (نوعی سازمان جاسوسی) و سازندگان بودهاست. از این روی احتمالاً این بازی از روی دربار موجود الگوبرداری شده بود. هنگامی که این کودک به کوروش بزرگ (۳۰–۵۵۹ پ. م) تبدیل شد، احتمالاً همان شیوهها و سازماندهی دربار ماد را ادامه داد، از جمله اَشکال آداب تشریفاتی و رسوم دیپلماتیکی که مادها نیز به نوبهٔ خود آنها را از آشوریها به ارث برده بودند؛ اگرچه هیچ اطلاعات صریح و روشنی در این زمینه وجود ندارد. به گفتهٔ کتزیاس، یکی از منصبهای دربار ماد، ساقی سلطنتی بود.
دیاکو برای دربار کوچک خود، آیینهای شاهانهای پدیدآورد تا در چشم دیگرانی که از زندگی گذشتهٔ او آگاه بودند، همچون انسانی برتر از همگان دیده شود. در دستگاه پادشاهی دیاکو، مادها دیگر نمیتوانستند او را بهسادگی ببیند و باید درخواستهای خود را به پیغامآوران او میدادند. مادها نباید در پیشگاه دیاکو لب به خنده میگشودند یا آب دهان به زمین میافکندند. دیگر آنکه، دیاکو بازرسان خود را که همچون گوشها و چشمهای او بودند به چهار گوشهٔ ماد فرستاد تا همهٔ رویدادها را به آگاهی او رسانند.
جامعه و اقتصاد
در حال حاضر، هیچ اطلاعات مستقیمی از نهادهای اجتماعی و سازمانهای اقتصادی جامعهٔ ماد در دست نداریم. هرودوت اشاره میکند که مادها ۶ قبیله بودند که از میان آنها فقط آریزانتاییها، بهمعنای «دارای اصل و نسب آریایی» دارای ریشهشناسی آشکار ایرانی است، اما در مورد دیگر قبایل تقریباً هیچ اطلاعاتی در دست نداریم. ظاهراً، برخی از عناصر سیستم مدیریتی و اداری مادها که از آشوریها آموخته بودند، تا پس از سقوط آشور نیز در استانهای مادی ادامه داشت و مادها به تدریج این سیستم اداری را | میدهد که بنا بهگفتهٔ او، این مجتمع پادشاهی توسط هفت دیوار متحدالمرکز که هر دیوار داخلی از دیوار بیرونی بلندتر بود و بر آن اشراف داشت بر بلندای تپهای ساخته شدهبود. کاخ دیاکو و خزانهٔ شاهی در درونیترین دایره قرار داشت. این هفت دیوار، هرکدام به رنگ خاصی تزئین شده که دو دیوار درونیتر بهترتیب به رنگهای نقرهای و طلایی بودند. لازم است ذکر شود که در سدهٔ ششم پ.م. آنگونه که سنگنوشتههای هخامنشیان بیان میکنند، زرگران مادی، دیوارهای کاخ شاهی پایتخت امپراتوری هخامنشیان در شوش را آراسته بودند.
نگارگری
دربارهٔ هنر تصویری، تاکنون هرچه کاوش باستانشناسی انجام شده، آثار بهدستآمده از آنها بهطور شگفتانگیزی اندک، و کیفیت نسبتاً ناامیدکنندهای داشتهاند. دو اثری که احتمالاً مهمترین آثار در این زمینهاند را ارنست هرتسفلد در اواخر دههٔ ۱۹۲۰ میلادی در همدان پیدا کرد. نخستینِ آنها فرمانی دربارهٔ خدمات یک تاجر آشوری است به شاه اَبدَدانَ، فرمانروایی کوچکی که در غرب پاسگاههای مرزی آشور واقع شدهبود. این لوح برنزی شخص شاه را با لباسی شبیه به لباس بابلیها در اواخر دورهٔ کاسیها و بهمانند اینکه گویندهٔ متن است نشان میدهد.
از دیگر شاخههای هنر ماد، تنها یکی از آنها در خور ذکر است: ریچارد دیوید بارنت استدلال میکند که سبک موسوم به سکایی، از مراحل اولیهٔ همین سبک دقیقتر به نظر میرسد که تقریباً در همان زمان در جنوب روسیه، در شمال اورارتو و در گنجینهٔ زیویه وجود داشتهاند. در نتیجه، معقول خواهد بود که آن را نیز بخشی از هنر معاصر ماد (اواخر سدهٔ هشتم و هفتم پ. م) فرض کنیم، مخصوصاً از زمانی که همان شکلها دقیقاً بر روی کالاهای مادی، خنجرها و کلنگها در دورهٔ هخامنشیان پیاده شدند. با این حال، تاکنون این نظریه نه اثباتشده و نه رد شدهاست.
به نظر میرسد که هنر تصویری مادها از نظر شیوههای نگارش و مُهرسازی، از بابلیها، آشوریها و عیلامیها تأثیر گرفتهباشد و شاید از نظر استفاده از «سبک حیوانی» از خاور نزدیک یا هرجایی که منشأ این سبک بود، بهشدت تحت تأثیر قرار گرفتهبود.
نوشتار
پیش از قدرتگیری هخامنشیان تحت فرمان کوروش بزرگ، بدیهی است که ماد کانون توسعهٔ مادی و معنوی فرهنگ ایرانی بودهباشد. با این حال، تاکنون هیچ بایگانیای از ماد پیدا نشدهاست و نمیدانیم که آیا مادها سیستم نوشتاری خاص خود را داشتند یا نه. تاکنون تنها یک کتیبه از دوران پیشاهخامنشی (لوحی برنزی) در قلمرو مادها کشف شدهاست. این لوح، کتیبهای میخی است که احتمالاً در سدهٔ هشتم پ.م. به خط اکدی نوشته شدهاست اما در آن به نامهای مادی اشاره نشدهاست. کتیبهای میخی بر روی قطعهای نقرهای در ماد، در تپه نوشیجان یافت شدهاست اما فقط پایان یک نشانه و آغاز علامت بعدی آن سالم ماندهاست. معلوم نیست که آیا مادها از سیستم نوشتاری اکدی استفاده میکردند یا نه. اما برخی از پژوهشگران تمایل دارند فرض کنند که خط میخی موسوم به پارسی باستان، در حقیقت خط میخی مادی بودهاست که بعدها توسط پارسها مورد استفاده قرار گرفت. یکی از پژوهشگرانی که معتقد است، دبیره میخی هخامنشی اصل و منشأ مادی دارد دیاکونوف است. او دلایل زیر را برای فرضیه خود ارائه میدهد:
دبیره میخی هخامنشی در زمان کوروش بزرگ و اواسط سده ششم پ. م بسیار رایج بودهاست؛ بنابراین این | زبان مادی یک زبان باستانی هندواروپایی و زبان مادها بوده است. این زبان از نظر باستانی با زبان های پارسی باستان و پارتی اشکانی از زبان های شمالی غربی محسوب میشده. امروزه این شاخه زبان های ایرانی شامل: کردی، آذری قدیم، تالشی، گیلکی، مازندرانی، زازا-گورانی و بلوچی و تاتی است و در زیرخانواده ایرانی شمال غربی طبقهبندی میشود. این زبان، بههمراه زبانهای سکایی، اوستایی و پارسی باستان از جمله زبانهای باستانی ایرانی بودند.
زبان مادها زبان مادی بود و هیچ سندی در دست نیست که بتوان با آن صحت زبان مادی را تأیید کرد. اما زبانشناسان، با استفاده از ساختار کلمات و علم واژهشناسی، کلماتی در متون کتیبههای پارسی باستان، ایلامی و بابلی که با دستور زبان خود سازگار نیست را شناسایی کردند و آن را در دستهبندی زبان مادی قرار دادند. اکثر این کلمات اسامی خاص (نام قبایل، اسم افراد و مکانها) بودند که شناسایی شدهاند. ایگور دیاکونف تأکید میورزد بقایای تاثیر باستانی زبان مادی در تاتی و تالشی امروز محفوظ ماندهاست. زبان تالشی ویژگیهای صوتی را از زبان مادی، حفظ کردهاست. یارشاطر نیز گویشهای مرکزی ایران از جمله ابوزیدآبادی را به گروه گویشهای مرکزی یا مادی مربوط میداند.
آوانگاری
ادبیات
هیچ اثر مکتوبی از زبان مادی در دست نیست و مشخص نیست که این زبان اصولاً به رشتهٔ تحریر درآمده یا نه؛ اما در نوشتههای مورخان یونانی، مانند کتسیاس و دیونون و هرودوت به داستانها، قصهها و اشعار این دوره اشاره شدهاست. برای نمونه، عشق استریانگایوس به زرینا، ملکهٔ سکاها و ناکام ماندن وی و داستان غنایی «زریادرس و اداتیس» را میتوان نام برد که در مآخذ متعددی دیده میشود که به نظر مری بویس اصل مادی دارد و بعدها بهصورت داستان گشتاسپ و کتایون در شاهنامه بازتاب یافتهاست. از دیگر آثار ادبی مادی میتوان از داستانهای حماسیِ مادی یاد کرد که به پایهگذاری دولت ماد انجامیده و در آثار کتزیاس نقل شدهاست.
بهگفتهٔ هرودوت، در زمان پادشاهی دیاکو، دعاویای را که مینوشتند، نزد وی میفرستادند. سپس او دربارهٔ آنچه نزدش آورده شدهبود، داوری میکرد و داوریهایش را بازپس میفرستاد. تنها شاهد مستقیمی که نشان میدهد مادها خط را میشناختند، تکهای سیمین است که در تپهٔ نوشیجان کشف شده و بخشهایی از دو نشانهٔ خط میخی بر آن بهجا ماندهاست، اما شناسایی نوع خط میخی و زبان آن ناممکن است. به باور دیاکونف، خط میخی پارسی باستان (خطی که برای کتیبههایشان بهکار میبردند)، در اصل نوآوری مادها بوده، درحالیکه رودیگر اشمیت احتمال میدهد مادها از خط میخی آشوری بهره میبردند.
بهگفتهٔ استرابون، نام آریانا شامل بخشهایی از پارس و ماد و همچنین باکتریا و سغدیا میشود و اینها با اندکی تفاوت به یک زبان سخن میگویند.
کتاب مقدس (کتاب عزرا، باب ۶، آیهٔ ۲) نیز روایت میکند که در زمان داریوش یکم هخامنشی، طوماری در کاخ اکباتان در سرزمین ماد یافت شد که فرمانهایی بر آن نوشته شده بود. از این شاهد نیز نمیتوان دریافت که زبان این طومار مادی بودهاست.
واژگان
میه و بنونیست، نخستین کسانی بودند که برخی از واژههای به کار رفته در کتیبههای فارسی باستان را که از قوانین آوایی این زبان پیروی نمیکرد، عناصر دخیل مادی نامیدند. پس از آن نیز به تدریج، واژههای مادی دیگری در کتیبههای آشوری و | خطبه میتواند به موارد زیر اشاره کند:
خطبه عقد
خطابه
خطبه (نماز جمعه)
خطبههای نهجالبلاغه |
2b95f1de-a8e5-4b8e-b9d3-39e8666a32ac | آموزش و پرورش در ایران | نزدیک به چهار هزار سال پیش، آریاییها و از آن جمله مادها، پارسیها و پارتیها به سرزمین ایران مهاجرت کردند. مادها در غرب و پارسیها در جنوب و پارتیها در شرق فلات ایران ماندگار شدند و حکومتهایی تشکیل دادند.مادها در حدود هفتصد سال پیش از میلاد در سرزمینهای غرب ایران چیره شدند و دولت ماد را بنیان گذاشتند. در دورهٔ مادها، کودکان و نوجوانان راه و رسم زندگانی و کار و جنگاوری را در خانه و ایل میآموختند. آموزش رسمی مخصوص روحانیان بود. روحانیان، گذشته از خواندن و نوشتن، اصول و مراسم دینی، اخترشناسی و شیوههای پیشگویی سرنوشت دیگران را در مراکز دینی فرا میگرفتند. مردم دیگر از خواندن و نوشتن بیبهره بودند. مادها خطی شبیه خط میخی داشتند. | آریاییها شامل کدام گروهها بودند؟ | false | {
"answer_start": [
51
],
"text": [
"مادها، پارسیها و پارتیها"
]
} | نژاد آریایی، یک دستهبندی نژادی منسوخ است که در دوره زمانی اواخر قرن ۱۹ میلادی تا اواسط قرن ۲۰ میلادی، برای توصیف بخشی از مردمان اروپایی و آسیای غربی استفاده میشد.
این عبارت ناشی از این تفکر بود که گویشوران اولیه زبانهای هند و اروپایی و نوادگانشان تاکنون، یک نژاد یا زیرنژاد خاص از نژاد فرضی (عِرقی) قفقازی را تشکیل میدهند.
اصطلاح «آریایی» نام قومی مردمان هندوایرانی باستان بود که ریشه واژهٔ «ایران» است. از آنجا که تفاوتهای ژنتیکی انسان به تفاوتهای نژادی نمیانجامد؛ امروزه لغت نژاد در دستهبندی گروههای انسان مدرن در تحقیقات علمی منسوخ شده و برخلاف گذشته عنوان نژاد آریایی کاربرد ندارد. در نوشتههای آکادمیک سالهای اخیر آریایی برای اشاره به زبانهای هندو-ایرانی و هندو-اروپایی بکار میرود. در شرق، آریایی صرفاً مفهومی زبانشناسی بود برای مشخص کردن زبانهای ایرانی و هندی-آریایی، اما همین واژه در غرب، از قرن نوزدهم در ترکیب نژاد آریایی به نژادی فرضی گفته شد که به یکی از زبانهای هند و اروپایی سخن میگفتند، اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم مفهوم نژادپرستانه این اصطلاح پر رنگتر شد و در نهایت در قالب «نژاد برتر» در ایدئولوژی آلمان نازی نمود پیدا کرد. نازیها معتقد بودند که نژاد نوردیک (Nordic race) خالصترین گونه یک گله انسانی اولیه به نام هندو-اروپایی—آغازین (Proto-Indo-Europeans) است.
مدتهاست آریاییگری در غرب، چه به عنوان یک فرضیه علمی و چه به عنوان یک جهانبینی سیاسی کنار گذاشته شدهاست (به استثنای گروه به حاشیه رانده شدهای از راستگراهای افراطی).
واژهشناسی
واژهٔ انگلیسی "Aryan" از لغت سانسکریتی "ārya", به معنای نجیب و در مفهوم پرستندگان خدای ودیکی ایندرا، مشتق شدهاست. البته واژه Ariāna به عنوان معادل کلمه لاتینی Ariānus—قسمت شرقی امپراتوری ایران—برای مدتی طولانی در زبان انگلیسی استفاده شدهاست. در زبان ارمنی واژههای (արի ari) و (այր ayr) به ترتیب «شجاع» و «انسان» معنی میدهند، که بنابر نظر بعضی محققان با تئوری یونانی-آریایی (Graeco-Aryan) منشأ مردمان هندو-اروپایی تطبیق میکند.
در انگلیسی محاورهای کلمه آریایی، در مطابقت با تحریف واژه در آلمان نازی، به افرادی گفته میشود که موهای بور و چشمان آبی دارند. این گونه از کاربرد واژگان آریایی در اواخر سده نوزدهم و اوایل سده بیستم گسترش یافت. مثالی از کتابهای پر فروشی که اینگونه استعمال لغوی را جا انداختند، «طرحی از تاریخ» (The Outline of History) نوشته ولز است. ولز توضیح داد چگونه، در حالی که آشوریها با بابلیها، سومریها و مصریان در جنگ بودند، مردمان آریایی «روشهای تمدن را یادمیگرفتند»، و بدینگونه بود که دست آخر همه جهان باستان را زیر سلطه درآوردند. در ویرایش ۱۹۴۴ اطلس جهانی راند مکنالی نژاد آریایی به عنوان یکی از نژادهای دهگانه بشری نمایانده میشود. استفاده از کلمه «آریایی» به عنوان مترادف «هندو-اروپایی» در محافل سیاسی امروزی نادرست شمرده میشود.[؟]
واژه آریایی در نوشتههای ایران باستان
واژهٔ آریا در نوشتههای ایرانی، برخلاف نوشتههای سانسکریتی، از زمان باستان همواره یک پسزمینهٔ «قومی» داشتهاست.
در دورهٔ باستان، واژهٔ airya همواره به معنی ایران یا ایرانی، و کلمه anairya به معنی غیرایرانی استفاده شدهاند (جفت واژه متضاد ایران-انیران). بدین ترتیب نام «ایران» به معنی «سرزمین آریاییها» از زمان ساسانیان به کار رفتهاست. اوستا airya/airyan را در عباراتی مانند airyāfi به معنی «سرزمینها و مردم ایران» استفاده کردهاست. اصطلاح آریا یا آریایی در سنگ نوشتههای قدیمی | اصل آریایی یا پاراگراف آریایی () بندی در اساسنامه یک سازمان، شرکت یا سند املاک بود که عضویت یا حق اقامت را فقط برای اعضای «نژاد آریایی» محفوظ میداشت و هر غیر آریایی را از چنین حقوقی مستثنی میکرد. به ویژه آنهایی که تبار یهودی و اسلاوی دارند. این مسئله از سال ۱۸۸۵ تا ۱۹۴۵ یک بخش جدانشدنی از زندگی عمومی در آلمان و اتریش بود. یکی از اولین نمونههای مستند چنین اصلی توسط رهبر ملیگرای اتریشی و یهود ستیز گئورگ ریتر فن شنرر در برنامه ملی گرایانه ناسیونالیسم آلمانی در اتریش با عنوان برنامه لینز در سال ۱۸۸۲ تهیه شد و تعداد بیشماری از باشگاههای ورزشی ملی آلمان، انجمنهای آواز، باشگاههای مدرسه، و انجمنهای برادری نیز از این روند پیروی کردند.
در آلمان نازی
شناخته شدهترین قوانین اصل آریایی توسط آلمان نازی وضع شد. این اصول برای حذف یهودیان از سازمانها، فدراسیونها، احزاب سیاسی و در نهایت از تمام زندگی عمومی بودند. علاوه بر یهودیان، افرادی دیگری که آریایی محسوب نمیشدند شامل لهستانیها، صربها، روسها و سایر اسلاوها بودند.
بر اساس آییننامهها و برنامههای سازمانها و احزاب یهود ستیز در اواخر قرن نوزدهم (مانند حزب سوسیال آلمان در سال ۱۸۸۹)، پاراگراف آریایی برای اولین بار در رایش سوم در تدوین قانون احیای خدمات عمومی حرفه ای ظاهر شد، که در ۷ آوریل ۱۹۳۳ به تصویب رسید. این قانون تصریح میکرد که فقط کسانی که نژاد آریایی دارند، یعنی بدون پدر و مادر یا پدربزرگ و مادربزرگ یهودی، میتوانند در خدمات دولتی استخدام شوند. این ماده قانونی در ۲۵ آوریل ۱۹۳۳ در قانون مبارزه با ازدحام بیش از حد مدارس و دانشگاههای آلمان به بخش آموزش تعمیم داده شد.
در ۳۰ ژوئن همان سال، دامنه این ماده قانونی گسترش یافت و به این معنا بود که حتی ازدواج با یک «غیر آریایی» برای اخراج از شغلهای دولتی کافی بود. فشار حزب نازی، برای همگام سازی با نازیها، بسیاری از فدراسیونها و سازمانها را به پذیرش پاراگراف آریایی سوق داد. بدین ترتیب یهودیان از از سیستم بهداشت عمومی، کشاورزی، شرکت در فعالیتهای فرهنگی از جمله تولید فیلم و شرکت در تئاتر منع میشدند، روندی که در قوانین نورنبرگ «برای جدایی نهایی یهودیان از «ملت» آلمان» به اوج خود رسید. پیش از این استثنائاتی مانند جانبازان جنگ، خدمت در خیزش ملی (Erhebung)، آریاییهای افتخاری و غیره وجود داشت، اما اکنون یهودیان و «دورگههای یهودی» تقریباً در همه مشاغل با ممنوعیت مواجه میشدند. ماده قانونی اصل آریایی عمدتاً بدون اعتراض پذیرفته شد، به جز در کلیسای انجیلی که باعث انشعاب «کلیسای اعترافیون» (Confessing Church) که کلیسایی ضد نازیها بود، شد.
جستارهای وابسته
پاکسازی قومی
منابع
فرهنگ سیاسی آرش
آریاگرایی
اسلاوستیزی
اصطلاحات نازیها
قوانین نژادپرستانه هولوکاست
مستغلات در آلمان
مستغلات در اتریش
مستغلات در ایالات متحده آمریکا
یهودستیزی در آلمان
یهودستیزی در اتریش
یهودستیزی | زبان نیا هندوایرانی که برخی آن را «زبان آریایی» نیز نامیدهاند زبان گروهی از مهاجران هندو اروپایی بود که در حدود هزاره ۳ ق. م از هم نژادان خویش جدا شدند و در دشتهای آسیای مرکزی رحل افکندند.
تاریخچه
آریاییها در اوایل هزاره ۲ ق. م به دو گروه بزرگ «هندوآریایی» و «ایرانی» تقسیم شدند. دستهای از هندو آریاییها خود را به آسیای صغیر و شمال میانرودان رساندند و با هوریان درآمیختند. وجود واژههای هندو آریایی و اسامی خاص هندو آریایی در کتیبههای میخی میتانی (متعلق به ۱۷۰۰ تا ۱۴۰۰ ق. م) نشان میدهد که هندو آریاییها در آن هنگام در بینالنهرین مردمی شناخته شده بودند و حتی در میان طبقات حاکم میز راه یافته بودند. در عهدنامهای از حدود ۱ت
۴۰۰ پ. م میان شوپیلولیومس، شاه هیتی و متیوزه یا کورتیوزه، شاه میتانی که در بغازکوی ترکیه یافت شدهاست، پادشاه میتانی به خدایانی هوری سوگند میخورد و چند نام خدای هندو آریایی را نام میبرد: میتره miitra، وَرونه aruna, indara ایندره، ناسَتیه nassattiya. نیز در متنی هیتی دربارهٔ پروش است و ارابه رانی به قلم شخصی به نام کیکولی که آن نیز در بغازکوی یافت شده، چند عدد هندو آریایی دیده میشود: یک aika، سه tri,tera,ticra، پنج panza، نه na,nawa. به علاوه، در متنی هوری از یورگان تپه (جنوب غربی کرکوک) کلماتی برای رنگ اسب به کار رفتهاست که اهل هندو آریایی دارد: babru (خرمایی)، parita (خاکستری). از سوی دیگر، در الواح گلی به خط میخی بابلی که در العمارنه مصر یافت شده، از حکمرانانی با نامهای هندو آریایی نام برده شدهاست (مثل artamanya) که در اواسط هزاره ۲ ق. م در سوریه حکومت میکردند. کاسیها نیز در ۱۷۶۰ ق. م بابل را فتح کردند، خورشید را šuriaš مینامیدند که واژهای هندوآریای است.
در گذشتههای بسیار دور آریایی زبانها تماسهایی با بالتها، داکیهای-میسیهایها و اقوام فینو-اوگری داشتند. برای مثال واژههای orya (برده) و mete (عسل) در فینو-اوگری آغازین دخیل از آریایی آغازین است. درخشانی حضور گروهی از آریاییها را در بینالنهرین به هزارههای ۳و۴ ق. م به پیش از زمان سومریان، میرساند. به اعتقاد او، برخی از جاینامهای نژادی در زبان سومری دخیل از آریایی است، مثلاً urudu در سومری (به معنی «مس»)، بازمانده rudhra آریایی (به معنی «سرخ») است.
کشفیات اخیر زبانشناختی وجود دسته دیگری از هندو اروپایی را در شمال دریای سیاه و در میان قبایل ایرانی تنبار اسکیتی تأیید میکن. پیشتر همه واژههای آریایی آن منطقه را - که غالباً در منابع یونانی یافت میشود - واژههای اسکیتی و در نتیجه ایرانی میپنداشتند. اما اکنون روشن شدهاست که برخی آن واژه را نمیتوان ایرانی دانست و باید هندو اروپایی بهشمار آورد. مثل mesple (بدر، قرص کامل ماه؛ سنسکریت: mās، یعنی ماه؛ sinu یعنی رود تنائیس، رود دُن؛ سنسکریت: sindhu (رود، رود سند).
با این همه، هسته اصلی هندوآریاییها در فاصل سالهای ۱۷۰۰ و ۱۲۰۰ پ م با گذر از رشته کوههای هندوکش در شمال افغانستان کنونی به شمال غرب هند (پنجاب و نواحی مجاور آن) رفتند و سپس به تدریج مناطق شرقی و جنوبی شبه قاره هند را نیز به تصرف خود درآوردند.
جدایی اقوام ایرانی از هم نژادان آریاییشان در اواخر هزاره دوم و اوایل هزاره نخست پ. م صورت گرفت. دربارهٔ | کوچ نمودند. شاخهٔ دیگر آریاییها بودند که در نواحی استپ ممتد از شمال دریای سیاه و دریای کاسپین در جنوب روسیه تا ترکستان و رودهای آمودریا و سیردریا مسکن گزیدند. در اواخر هزاره چهارم و اوایل هزار سوم پیش از میلاد، در استپهای آسیای مرکزی از اقوام هندواروپایی جدا شدند و به سمت نواحی آسیای مرکزی جنوبی و افغانستان حرکت کردند. این اقوام پس از سکونت در منطقه ای که بر حسب سنت و روایت اوستا و ریگودا (متون باستانی اقوام هندوایرانی) به نام اَریانم وَئِجَه (Airyanəm vaējō) شهرت دارد، در حدود اواخر هزاره دوم و اوایل هزاره اول پ م همزمان با عصر برنز متأخر از یکدیگر جدا شدند و در مسیرهای جداگانه ای وارد شبهقاره هند و فلات ایران شدند.
تاریخ دقیق جدا شدن ایرانیها و هندوآریاییها از یک دیگر مشخص نیست، اما میدانیم که هندوآریاییها در حدود سال ۱۲۰۰ پیش از میلاد منطقه پنجاب را در تصرف داشتند. آغاز مهاجرت آریاییها به فلات ایران را برخی ۲۰۰۰ سال پیش از میلاد دانستهاند. با گذشت زمان جدایی در شاخه آریایی بیشتر شد و بالاخره هندوآریاییها در شمال غربی هند مستقر شدند. هندوآریاییها پس از ورود خود به شمال هند آنجا را آریاورته خواندند و در بعدها آریاورته را هندوستان نامیدند. سپس این نام که مختص شمال کشور هند بود به سراسر خاک هند گفته شد. آریاییهایی که در فلات ایران ساکن شده بودند، با مردم بومی در فلات ایران درآمیختند و ایرانی خوانده شدند. نام آریایی به معنی نجیب و شریف است و نام ایران به معنی سرزمین آریاییها و از همین لفظ گرفته شدهاست.
باورهای آریاییها
اطلاعات چندانی دربارهٔ تمدن آریاییها (هندوایرانیها) در تاریخ موجود نیست، به سبب اینکه از آریاییها و نیاکان آنها یعنی هندواروپاییها، هیچ نوع اسناد مکتوب، نشانه و اثری که حاکی از طرز زندگی، میزان تکامل قوای مادی و معنوی و باورهای آنها در محیطی که زندگی میکردند باشد، باقی نماندهاست.
کهنترین دورهای که بدان دسترسی داریم و باورهای مذهبی در بین آریاییها مشاهده میشود، زمانی است که آنها نیروهای طبیعت را پرستش میکردند. آنچه آریاییها را از دیگر اقوام جهان باستانی متمایز میسازد، آنست که این قوم نه باورهای بتپرستی داشتند و نه باورهای نیاپرستی، بلکه خدایانشان عموماً نیروهای سودمند طبیعت بودند. هر کدام از این خدایان بنابر تأثیری که بر طبیعت پیرامون و زندگی انسان داشت، مورد پرستش واقع میشد. خورشید و آسمان مقام نخست را داشتند، چنانکه در کتاب ریگودای هندوآریاییهای مهاجر به هند معمولاً نام این دو در نیایشها به همراه هم میآید.
آریاییها از دیرباز به دو مبدأ خیر و شر باور داشتند. در برابر نیروهای نیک و سودمند، نیروهای زیانبخش طبیعت قرار داشتند. مظاهر نیروهای زیان بخش طبیعت، تاریکی و خشکی (کم بارانی) بود، که آریاییها آنها را در ظاهر اهریمنها و ارواح زیانبخش در نظر خود مجسم میکردند. آنها از این ارواح زیانبخش متنفر بودند. آریاییها هیچ وقت درصدد برنمیآمدند که رضایت خاطر این ارواح زیانبخش را بهواسطهٔ قربانیها و عبادتهای مختلف فراهم سازند، تا خشم آنها به این وسیله مبدل به رحمت بشود. همین خود یکی از مهمترین وجوه اختلاف اساسی باورهای آریاییها با اقوام ترک و مغول است. بنابر باور ترکها و مغولها باید نیروهای مضر را بهوسیلهٔٔ عبادت و | در آلمان نازی، گواهی آریایی () سندی بود که گواهی میداد شخصی عضوی از نژاد آریایی است. از آوریل ۱۹۳۳، طبق قانون ترمیم خدمات مدنی حرفه ای، این کار از همه کارمندان و مقامات بخش دولتی، از جمله آموزش، الزامی بود. همچنین برای شهروندان رایش برای کسانی که از نژاد آلمانی یا خون خویشاوند (آریایی) بودند و میخواستند پس از تصویب قوانین نورنبرگ در سال ۱۹۳۵ شهروند رایش شوند، داشتن این گواهی الزامی بود. . ایرانیان همچنین پس از مصوبه هیئت دولت هیتلر در سال ۱۹۳۶ که ایرانیان را «آریایی خون پاک» معرفی میکرد، آریایی بودند.
جستارهای وابسته
اصل آریایی
نازیسم و نژاد
قوانین نورنبرگ
منابع
اصلاح نژاد نازی | یک جریان تاریخی-دینی که جزئیات آن را دیگر نمیتوانیم دریابیم به درجهٔ یک اهریمن تنزل پیدا کرد.
نظریه نقش زرتشت در تغییر نقش اهوراها و دیوها
روش آیینی آریاییها طبیعتپرستی محض بود و به مظاهر طبیعت جنبهٔ خدایی بخشیده و به پرستششان مبادرت میکردند و این خدایان را دیو مینامیدند. در واقع کلمه «دیو» به خدایان آریایی پیش از زرتشت گفته میشد. چون زرتشت به اصلاح دینی پرداخت دیوان یا خدایان گذشته را مردود دانسته و بر مبنای یکتاپرستی، اهورامزدا را خالق کل جهان معرفی کرد. از آن زمان این خدایان مردود به مفهوم دیو امروزی در بین ایرانیها شناخته شدند اما این کلمه هنوز در زبان هندواروپایی همان مفهوم پیشین خود را نگاه داشتهاست. «زئوس» Zeus یونانی، «دعوس» Deus لاتینی، دیو Deue فرانسه و دائوا Daiva هندی جملگی به مفهوم خدا میباشند. در بین مظاهر طبیعت یا دیوان آریایی ایندرا خدای رعدوبرق و پیکار اهمیت بسیاری داشت و در رأس دائواها Daiva، قرار داشت اما در میان ایرانیها ایندرا این مقام را از دست داد و سرانجام در اوستا از دیوان مردود آریایی بهشمار رفت. به عوض میترا در میان ایرانیها ارج و اهمیتی بسیار یافت. از آنجائیکه جای ایندرای مردود واقع شده بایستی خدایی جایگزین میشد به همین جهت باورهای مربوط به او به ایزد بهرام منسوب شد. وارونه نیز که از خدایان بزرگ آریایی است، نگهدار نظام و بقای جهان بود و نیز همواره با صفت «اسورا» یعنی بزرگ و ارباب و صاحب میآمد چون «اسورا-وارونه». اکثر دانشمندان برآنند که وارونه در بین قومهای ایرانی فراموش شدهاست و همین ایزد بعدها نزد ایرانیها با عنوان اورمزد یا اهورامزدا به معنی سرور دانا مورد پرستش قرار گرفتهاست.
نظریهٔ جنگهای داخلی آریاییها به عنوان تغییر نقش اهوراها و دیوها
در اوائل هزارهٔ دوم پیش از میلاد در نتیجه پیشرفت کشاورزی و توسعه گلهداری بسیاری از آریاییها از زندگی کوچنشینی دست کشیدند و در اطراف مزارع و مراتع خود ساکن شدند در حالی که بخش دیگری از آنها به زندگی کوچنشینی خود ادامه دادند و گاه به بیگاه به تاراج زندگی ده نشینان پرداختند. آریاییها به تدریج به دو بخش متمایز یکجانشین (شاید شهرنشین) و کوچنشین تقسیمشدند. با تشکیل گروههای یکجانشین و پدید آمدن روستاها، گروههای روستایی که به صلح، همزیستی، ثبات و آرامش نیاز داشتند اهورا خدای برترشان شد و دیو بیشتر مورد توجه گروههای کوچنشین بود. در دورههایی از هزارهٔ دوم پیش از مسیح شرایط زیستی آریاییها با دشواریهایی مواجه شد. و بر سر حفظ یا حصول زمینهای بارورتر درگیریهایی میان آنها بروز کرد و خصومتهای دامنهدار و جنگهایی به راه افتاد. در اثر تعدیهایی که گروههای کوچنشین به یکجانشینها و داراییهایشان میکردند، و به علت آنکه تجاوزهای آنها سبب ناامنی و سلب آرامش از یکجانشینها میشد، دیو خدای برتر گروههای کوچنشین در نزد آریاییهای یکجانشین، به خدای تجاوز و تعدی تبدیل شد و منفور گردید. باور به نبرد نور و تاریکی اهورا و دیو، از همین زمان وارد پندار آن بخش از آریاییهایی شد، که بعدها ایرانیها را تشکیل دادند و چنانکه میدانیم این عقیده اساسیترین پایهٔ دین ایرانیها را تشکیل میدهد. مهاجرتهای بزرگی که گروههای آریایی به سوی شمال هند داشتند، توسط پرستندگان دیو صورت میگرفت ولی اهوراپرستان که یکجانشین | صلحجویانه و گاه با جنگ و خونریزی سرزمینهای تازه را به چنگ میآوردند.
زبان گروهی از آریاییها را که بعداً سراسر شبه قاره هند را درنوردیدند، به اعتبار زبان مشترک شان، هندوآریایی مینامند. اینها در حدود ۲۰۰۰ پ. م از میهن اصلی خود کوچیدند و سپس از ایران شرقی به شمال افغانستان راه یافته، پس از آن با گذر از کوههای هندوکش میان ۱۷۰۰ تا ۱۳۰۰ پ. م به منطقه پنجاب وارد شدند و اقوام بومی را شکست دادند و کمکم به سمت جنوب پیشرفتند. از لوحهای یافت شده به خط میخی در آسیای صغیر بر میآید که کمابیش در همین زمان، یعنی در حدود سده ۱۷ پ. م، گروههای کمابیش کوچکی از جنگاوران و چابکسواران آریایی (هندوآریایی متقدم) پیش از دیگر آریاییها از ایران گذشته و از طریق کوههای صعب العبور زاگرس به آسیای غربی راه یافته بودند. این آریاییها را بدین سبب پیش هندوآریایی مینامند که پیش از مهاجرت هندوآریاییها به هند، از ایشان جدا شده بودند، اما به سوی هند نرفته بودند. اینها از نظر زبانی به همان گروه از قبایل آریایی تعلق داشتند. این جنگاوران و چابکسواران به زودی رهبری سیاسی و نظامی اقوام غیرآریایی هوری و کاسی را در آسیای غربی به دست گرفتند.
از اسناد ورود و حضورِ آریاییها میتوان به موردی هیتی که در بغازکوی در آسیای صغیر یافت شده و نیز در نامههای العمارنَه از مصر علیا اشاره کرد که برخی نامهای خاص آریایی از جمله «اَرتَتَمه» و «اَرتَمَنیه»، «اَرتَشوورَه» و «شووَرداتَه» در آنان دیده میشوند. در باغاز کوی کتابی در بارهٔ سوارکاری هم یافت شده که شخصی کیکولی نام از دولت میتانی گرد آوردهاست. در این کتاب، اصطلاحات مسابقهٔ اسب دوانی و اعداد، همه صورت پیشهندوآریایی دارند.
سند مهم دیگر، پیمان نامه کورتیوَزه، پادشاه میتانی و شوپیلو لیومه، پادشاه هیتی است، که در همانجا یافت شدهاست. در این پیماننامه، کورتیوزه به میتره-ورونه، ایندره و خدایان توامان ناستیه، سوگند یاد میکنند. نام این خدایان هم بیانگر پیش هندوآریایی بودن زبان این اسناد است. پیش هندوآریاییهای میتانی، چون در منطقه جمعیت کمتری داشتند و فقط در میان طبقات حاکم حضور داشتند، با سقوط دولت میتانی بهزودی در اقوام بومی مستحیل شدند و تأثیر عمیق فرهنگی و زبانی درازمدتی در آسیای صغیر بر جای نگذاشتند.
پس از پیشهندوآریاییها، قبایل ایرانی که هر یک به گویش خاص خود از زبان مشترک فرضی ایرانی باستان سخن میگفتند، از میهن اصلی شان در آسیای مرکزی به صورت موجهای پیاپی به سوی فلات ایران رهسپار شدند. در حدود ۱۱۰۰ پ. م نخستین گروه از اینان به سرزمینهای شرقی ایران رسیدند که هندوآریاییها و پیشهندوآریاییها پیشتر از آن گذر کرده بودند. به نظر میرسد که نخستین قبایل ایرانی که در پایان هزاره ۲ پ. م به سوی غرب ایران کوچیدند، کسانی بودند که زبان شان به شاخه غربی زبانهای ایرانی باستان منسوب است، یعنی اجداد مادها، پارسها و سپس پارتها.
پس از ایرانیان متکلم به زبانهای شاخه غربی ایرانی باستان، یعنی مادها، پارسها و پارتها، ایرانیهای شرقی زبان، به کوچ آغازیدند. برخی از ایشان در منطقه میان ایالت مرو باستان و ایالت بلخ باستان، رخج و بلوچستان اسکان یافته بودند، اما بیشتر قبایل ایرانی شرقی از جمله گروهی از سکاها، (اسکیتها، الانها، ماساگتها)، خوارزمیان و سغدیان | منتقل میشدند و ساکنان اصلی اسلاو باید نابود، حذف یا به بردگی گرفته میشدند. دولت مستقل کرواسی، متحد آلمان نازی، این تصور رایج که کرواتها عمدتاً یک قوم اسلاو هستند را رد کرد و مدعی شد که کرواتها عمدتاً از نوادگان گوتهای ژرمن اند. با این حال، رژیم نازی به رغم اتحاد، کرواتها را به عنوان یک «زیرانسان» طبقهبندی کرد. سیاست آلمان نازی در قبال اسلاوها در پاسخ به کمبود نیروی انسانی نظامی تغییر کرد و به موجبِ آن، اسلاوها را پذیرفت تا در نیروهای مسلح آلمان در سرزمینهای اشغالی خدمت کنند و در توجیهِ این عمل، این رویکرد را ابزاری عملگرایانه معرفی کردند.
زمان کوتاهی پس از به قدرت رسیدنِ نازیها در سال ۱۹۳۳، آنها قانون احیای خدمات عمومی حرفهای را تصویب کردند که بر اساس آن، همهٔ کارمندان دولت ملزم به ارائه مدرکی دال بر اصل و نسبِ آریاییِ خود بودند و «غیر آریایی» را به عنوان فردی با یک پدربزرگ و مادربزرگ یهودی تعریف کردند. در سال ۱۹۳۳، آلبرت گورتر، مقام وزارت کشور آلمان، یک تعریف رسمی از «نژاد آریایی» برای قانون تازه ارائه کرد که شامل همهٔ اروپاییهای غیر یهودی میشد اما این تعریف برای نازیها مقبول نبود. با این حال، آخیم گرکه پیشنویس قانون خدمات کشوریِ گورتر را اصلاح کرد و در آن آریاییها را بهعنوان افرادی «قبیلهای» مرتبط با «خون آلمانی» طبقهبندی کرد. قوانین نژادی نورنبرگ در سال ۱۹۳۵، افرادی را که دارای «خون آلمانی یا خویشاوند» بودند را به عنوان «نژاد مورد پذیرش» طبقهبندی کرد.
هیتلر اغلب شک داشت که آیا چکها آریایی هستند یا نه. او در سخنرانی میز خود گفت: «برای یک چک کافی است که سبیل بگذارد تا هرکسی متوجه شود که اصلش مغولی است.» این سؤال که آیا ایتالیاییها هم به اندازهٔ بسنده آریایی هستند یا نه، توسط نظریهپردازانِ نژادی نازی مورد پرسش قرار گرفت. هیتلر ایتالیاییهای شمالی را بسیار آریایی میدانست اما ایتالیاییهای جنوبی را نه. نازیها سقوط امپراتوری روم را در نتیجهٔ آلودگی خون به دلیلِ اختلاط نژادی میدانستند و ادعا میکردند که ایتالیاییها ترکیبی از نژادها همچون نژادهای سیاهپوست آفریقایی هستند. هیتلر حتی در نخستین دیدارِ خود با موسولینی در سال ۱۹۳۴ به دیدگاهِ خویش پیرامونِ حضورِ خون سیاهپوست در مردمان مدیترانه اشاره کرد. تعریف «آریایی» به اندازهای سَیّال بود که نازیها این پرسش را مطرح کردند که آیا گروههای قومی اروپایی مانند فنلاندیها یا مجارها باید به عنوان «آریایی» طبقهبندی شوند یا نه. مجارها به عنوان «ناهمقبیلهایِ بیگانه» طبقهبندی میشدند اما لزوماً «بیگانهٔ خونی» نبودند. در سال ۱۹۳۴ نازیها جزوهای منتشر کردند که مجارها را هم آریایی اعلام کرد. سال بعد، نازیها در مقالهای گفتند که بر سر وضعیت نژادی مجارها اختلافاتی وجود دارد. و به درستی هم در اواخر سال ۱۹۴۳، اختلافاتی در مورد اینکه آیا مجارها باید به عنوان آریایی طبقهبندی شوند یا نه وجود داشت.در سال ۱۹۴۲، هیتلر اعلام کرد که فنلاندیها «مردمانِ همسایهٔ نژادیِ ژرمنها هستند».
ایدهٔ «خاستگاه شمالی آریاییها» به ویژه در آلمان تأثیرگذار بود. عموماً باور بر این بود که «آریاییهای ودایی» از نظر قومی با گوتها، وندالها و دیگر مردمان آلمانی باستانی در دورهٔ مهاجرت یکسان هستند. این ایده اغلب با عقاید یهودستیزی آمیخته بود. تمایز بین قوم «آریایی» و «سامی» بر اساس | دالیت به معنای زمینخورده یا ستمدیده در جنوب آسیا، نامی است که کسانی که در نظام طبقاتی آیین هندو، غیرقابل لمس یا نجس خوانده میشوند برای خود برگزیدهاند. اگرچه این نام از قرن نوزدهم وجود داشته اما آمبدکار بود که این مفهوم را متداول کرد. دالیتها از نظام چهار کاستی یا طبقهای هندو حذف شدهاند و در حقیقت آنها دارای ورنه نیستند. آنها برای خود ورنه پنجمی را شکل دادند که پانچاما خوانده میشود. در حالی که نامی که نظام طبقهای برای آنها در نظر گرفته، نجس است. دالیت همینطور به صورت عام، تمام قبایل و گروههایی را که در طول تاریخ به علتهای مختلف از جامعه مستثنی شده و از حقوق برابر برخوردار نبودهاند، دربرمیگیرد.پس از مهاجرت اقوام هندو-اروپایی آریایی به هند بومیان دراویدی تبار هند توسط آریایی ها نجس خوانده شدند و بومیان هند بر اساس نژاد به چندین طبقه تقسیم شدند آریایی ها خود را در طبقه برهمن و بومیان هند را در طبقه کارگر ها و دالیت ها یا نجس ها قرار داده و زبان دالیت ها تحت تاثیر آریایی ها به هندی تبدیل شدند. همچنین ارتباط نزدیکی بین نجس ها و کولی ها از منظر ژنتیکی وجود دارد.
رام نات کوویند، چهاردهمین رئیسجمهور و ک.ر. نارایان، دهمین رئیسجمهور این کشور، از طبقه دالیت بودند که توانستند به این مقام دست یابند.
پانویس
دالیت
تبعیض
گروههای اجتماعی هند | بیشتری پیدا کرد. واشه ده لپوژ (Vacher de Lapouge) فرانسوی در کتاب آریایی (L'Aryen)، استدلال کردکه برتری نژاد آریایی میتواند با استفاده از شاخصهای بیولوژیکی، ماند فرم سر، مشخص شود. واشه از طرح ایده نژادی دو هدف داشت؛ انهدام اتحادیههای صنفی و ممانعت از اعتراضات کارگری با این استدلال که انسانها در انواع مختلف و برای انجام وظایف خاص خلق شدهاند. ماکس مولر (Max Müller)، اغلب، به عنوان اولین نویسندهای شناخته میشود که در سال ۱۸۶۱ آریایی را در مفهوم نژادی وارد زبان انگلیسی کرد. البته، مولر بعدها خطر مخلوط کردن مفاهیم زبانشناسی و انسانشناسی را گوشزد کرد. مولر، در واقع، به گسترش انسانشناسی نژادی تحت تأثیر نظرات آرتور دو گوبینو واکنش نشان میداد، که بر والایی شاخه هندو-اروپایی نسل بشری تأکید میکرد.
در این میان، در هند، دولت استعماری بریتانیا با پیش کشیدن ایده نژاد برتر آریایی در راستای حفظ سیستم طبقاتی سوءاستفاده میکرد. تفسیر انگلیسیها نوعی تفکیک اجتماعی رأ بر اساس طبقهبندی کاستهای اشرافی به مثابه آریایی و کاستهای پایین در رده «غیر آریایی» شامل میشد. این برداشت انگلیسیها را با برهمنها همتراز میکرد.نتیجه آنکه تاریخ هند، در تضاد با ملی گرائی، ٔبر اساس نژاد گرایی باز تفسیر شده و راه را برای ظهور نظریه مهاجرت آریاییها به هند هموار کرد. در میانههای قرن نوزدهم، عموماً اعتقاد بر آن بود که آریاییها از استپهای جنوب غربی روسیه برخاستهاند. اما، در اواخر قرن نوزدهم تئوریهای جدیدتری مبدأ آریاییها را در آلمان باستان یا اسکاندیناوی قرار دادند. مبلغ اصلی نظریه مبدأ آلمان گستاف کسیننا (Gustaf Kossinna) باستانشناس بود، که نظریه او در اوایل قرن بیستم در محیطهای روشنفکری و میان عامه مقبول افتاد.
فلسفه رمزی (Occultism)
جنبش تئوسفی (Theosophical movement)، که توسط مادام بلاواتسکی (Madame Blavatsky) و هنری اولکوت (Henry Olcott) در آخر قرن نوزدهم ایجاد شد، از فرهنگ هند، احتمالاً جنبش آریا-سماج (Arya Samaj)، الهام گرفته بود. بلاواتسکی استدلال کرد که بشریت از یک سری نژادهای ریشهای نشات گرفتهاست. او نژاد آریایی را بدینسان توصیف کرد: «نژاد آریایی … از یک ریشه است، .. که گفته میشود ۱۸ میلیون سال پیش، شاید هم ۸۵۰۰۰۰ سال پیش، در زمان غرق شدن قاره بزرگ آتلانتیس میزیستهاست.» او، همچنین، ادعا کرد که مردمانی غیر-آریایی نیز وجود دارند که از آریاییها پست ترند. او اغلب فرهنگ آریایی را با فرهنگ سامی مقایسه میکرد، تا ثابت کند که سامیها شاخهای از آریاییها بودند که در طی زمان از نظر روحی پست شدند ولی از نظر مادی جلو رفتند. او، بهعلاوه، بیان کرد که بعضی مردم فرهنگ نیمه-حیوانی دارند. علیرغم این، مریدان بلاواتسکی ادعا میکنند که افکار او به ایدههای نژادی و فاشیستی مربوط نمیشود، بلکه هدف او برادری جهانی بود. مشکل آنجاست که بلاواتسکی در نوشتههایش نژاد فیزیکی را با مشخصات روحی مخلوط میکند و روزی را مژده میدهد که با سربلند کردن "نژاد برتر" "انحراف طبیعت" تصحیح خواهد شد. تئوسفیستها ادعا میکنند که حدود ۳۰۰۰۰ سال پیش یهودها در سرزمین یمن از ریشه نژاد آریایی جدا شدند. آنها، نخست به سومالی و بعد به مصر مهاجرت کرده و تا زمان موسی آنجا ساکن بودند.
گویدو فون لیست (Guido von List) برخی از عقاید بلاواتسکی را با ایدههای فاشیستی و نژاد پرستانه مخلوط کرده و یک سیستم فکری به |
c2db2a73-2dcc-40dc-b7dd-c09c89446f7c | آموزش و پرورش در ایران | نزدیک به چهار هزار سال پیش، آریاییها و از آن جمله مادها، پارسیها و پارتیها به سرزمین ایران مهاجرت کردند. مادها در غرب و پارسیها در جنوب و پارتیها در شرق فلات ایران ماندگار شدند و حکومتهایی تشکیل دادند.مادها در حدود هفتصد سال پیش از میلاد در سرزمینهای غرب ایران چیره شدند و دولت ماد را بنیان گذاشتند. در دورهٔ مادها، کودکان و نوجوانان راه و رسم زندگانی و کار و جنگاوری را در خانه و ایل میآموختند. آموزش رسمی مخصوص روحانیان بود. روحانیان، گذشته از خواندن و نوشتن، اصول و مراسم دینی، اخترشناسی و شیوههای پیشگویی سرنوشت دیگران را در مراکز دینی فرا میگرفتند. مردم دیگر از خواندن و نوشتن بیبهره بودند. مادها خطی شبیه خط میخی داشتند. | نزدیک به چهار هزار سال پیش آریاییها به کدام سرزمین مهاجرت کردند؟ | false | {
"answer_start": [
88
],
"text": [
"ایران"
]
} | صفحهٔ نمایشگر خود استفاده کنید.
مهاجرت هندوآریاییها و تمدن باختر-مَرو
بعد از ۲۴۰۰ پیش از میلاد، رشد جوامع شهرنشین در آسیای میانه بهشدت به چالش کشیده شد. در طی یک مدتزمان ۳۰۰ ساله، هیچکدام از مراکز عمدهای که در نیمهٔ اول هزارهٔ سوم پیش از میلاد به وجود آمده بودند، دیگر دارای سکنه نبودند. دلایل دقیق برای این «فروپاشی مدنی» همچنان یک راز ماندهاست. با اینحال در اواخر هزارهٔ سوم پیش از میلاد، در شمال افغانستان و جنوب ترکمنستان و ازبکستان، مجموعهای از وقایع منجر به ظهور شهرها و زیستگاههایی شد که از آن پس میرفت تا تأثیر عمدهای برجای بگذارد.
شمار زیادی از مهاجمان و مهاجران کوچنشین، مردمان دامدار بدون شهر که سوار بر اسب یا با ارابه سفر میکردند، و از قبل بنام آریاییها (برگرفته از واژهٔ سانسکریت، به معنای «مردمان نجیب و شریف») شناخته میشدند، از منطقهٔ دریای مازندران بهسوی جنوب مهاجرت کرده و از آمودریا (Oxus) گذشته و طی اوایل هزارهٔ دوم (حدود ۱۷۰۰ پیش از میلاد) وارد افغانستان امروزی شدند. (نگارهٔ ۵)
هیچ گونه آثار همعصر با سفر آریاییها یافت نشدهاست. اما نظر به افسانهها، آریاییها همزمان با مهاجرتشان سرودههایی سرودهاند که دهان به دهان از یک نسل از موبدان (روحانیون) به نسلی دیگر منتقل میشده تا اینکه در حدود ۱۲۰۰ پیش از میلاد، زمانی که این سرودهها در مجموعهای چند جلدی جمعآوری شد که بنام ریگوِدا (۱۱۰۰–۱۷۰۰ ق. م) مشهور است.
این نوشتهها، راجع به قومی هستند، که قرنها پیش از آن، از هندوکش برخاسته و در ۱۵۰۰ پیش از میلاد از رود کوبها، یا رود کابل، گذشتند (نگارهٔ ۶) و بدینترتیب تقریباً میتوان سفر این کوچنشینان را که وسعت آسیای میانه را پشت سر میگذاشتند، تجسم کرد.
اقوام آریایی از آسیای میانه ('مهاجرت آریاییها') به شمال و غرب افغانستان رسیدند؛ برخی از آنها در این مناطق مستقر شدند و بقیه بطرف شرق بسوی شمال هند و غرب بسوی فلات ایران رهسپار شدند. شواهد نخستین زیستگاه کوچنشینان عصر آهن در آقکُپرُک ۴ (Aq Kupruk IV) یافت شدهاست. مردمان آریایی به شکل قبیلههای کوچک در مناطق شرقی فلات ایران (شامل افغانستان امروزی)، در مغرب فلات پامیر و در شمال کوههای هندوکش میزیستند. اینان زبان و آداب و رسوم مشترکی داشتند. در دوران باستان، اقوام هندی و ایرانی (آنان که به زبانهای هندوایرانی سخن میگفتند) خود را «آریایی» مینامیدند. نمونهٔ این اشارهها را میتوان در اوستا، سنگنبشتههای هخامنشی و متنهای کهن هندو (مانند ریگودا) دید.
با رشد و رونق کشتزارها و روستاها مردمان ساکن جلگههای حاصلخیز پیرامون هندوکُش بتدریج شیوههای ابتدائی آبیاری را ابداع کردند که به آنها اجازه میداد تا به کشت غلات در دشتهای شمالی افغانستان روی آورند. این مناطق شمالی همان سرزمین باختر است که بعدها در نوشتههای غربی بنام «باکتریا» (Bactria) یاد میشود. در سرزمین باختر مجموعهای از واحههای مصنوعی دلتامانند توسط سیستمهای گسترده آبیاری در ۴۰۰۰ سال پیش پدید آمد. باشندگان این آبادیها زیستگاهایشان را در برابر مهاجمان مستحکم میکردند. شیوهٔ معماری که امروزه هنوز در شمال افغانستان مورد استفادهاست. مینماید که فرهنگ این مردمان باشنده در واحهها با فرهنگ همسایگان میانرودانیشان (بینالنهرین) مشترکاتی داشته، از قبیل: صنعتگری هنرمندانه، وجود طبقهٔ نخبگان و رسوم همگانی پیچیده.
با این وجود، به دلیل فقدان خط و نوشتار در این تمدن، نام بومی | قفقاز به سوی سبز دشت پونتی_کاسپی به فرهنگ یمنا(گورچالی) و سپس راه شرق اروپا را در پیش گرفته است.گروه کپنهاگ به سرپرستی کریستین کریستینسن (مکتب باستانشناسی دانمارک) نیز که در زمینه پیش از تاریخ اروپا و دوران مفرغ به دستاوردهای بزرگی دست یافته است، با رویکرد به مدارک یاد شده، از اعتبار نظریه کورگان(استپ) کاسته و جنوب قفقاز را خاستگاه احتمالی راز رام کردن اسب و زبانهای اروپایی می داند. در هفته نامه خبری آلمانی زبان اشپیگل، مصاحبه ای دراین باره از وی به چاپ رسیده است . بر پایه فرضیه آناتولیایی اینان از آناتولی جنوبی به ایران و هند مهاجرت نموده اند. فرضیه ارمنستان نیز جنوب قفقاز را خاستگاه آنان می داند. فرضیه هند نیز تمدن دره سند در پاکستان امروزی را زادبوم آریاییان و اروپاییان می شناسد.
اینان زبان و آداب و رسوم مشترکی داشتند. در دوران باستان، اقوام هندی و ایرانی (آنان که به زبانهای هند و ایرانی سخن میگفتند) خود را آریایی مینامیدند. نمونهٔ این اشارهها را میتوان در اوستا، سنگنبشتههای هخامنشی و متنهای کهن هندو (مانند ریگودا) دید.
بعدها، با افزایش شمار تیره ها، این خاندان ها ناچار به مهاجرت شدند و به نواحی شرق و غرب و جنوب سرزمین اصلی خود کوچ کردند. دلیل اصلی مهاجرت آنها مشخص نیست، اما به نظر میرسد دشوار شدن شرایط اقلیمی و کمبود چراگاهها، از دلایل آن باشد. بر پایه فرضیه، مهاجرت آریائیان به فلات ایران یک مهاجرت تدریجی بوده و در دورههای مختلفی صورت گرفتهاست که در پایان دوران نوسنگی (۷۰۰۰ سال پ. م) آغاز شد و تا ۴۰۰۰ پ.م. ادامه داشتهاست. آریاییان ساکن سرزمینهایی هستند که از دورترین مرزهای شرقی هندوستان تا اروپا امتداد دارد. به همین جهت به آنان نژاد هندو-اروپایی گفته میشود.
نخستین آریاییهایی که قبل از مادها به ایران آمدند شامل کاسیها (کانتوها - کاشیها)، لولوبیان و گوتیان بودند. لولوبیان و گوتیان نیز در زاگرس مرکزی اقامت گزیدند که بعدها با آمدن مادها به اجبار به تبعیت از آنها درآمدند و بخشی از آنها شدند. سه گروه بزرگ آریایی به ایران آمدند و هر یک در قسمتی از ایران سکنی گزیدند: مادها در شمال ،شمال غربی و غرب ایران، پارسها در قسمت مرکزی و جنوبی و پارتها در حدود خراسان، سیستان، گرگان، کرمان، یزد، سمنان و هرمزگان امروزی (شرق وشمال شرق) . نخستین دسته از آریاییان که در نواحی غرب ایران موفق به تشکیل حکومت شد، قوم ماد بود. پارسها، قوم دیگر آریایی، ابتدا در نواحی شمال و غرب ایران ساکن شدند و سپس به تدریج به سوی جنوب کوچ کردند. پارسها شاهنشاهی هخامنشیان را بر پا کردند. پارتها، دیگر قوم آریایی، ابتدا در نواحی شرقی حدود ماوراءالنهر میزیستند. آنان موفق به تشکیل شاهنشاهی اشکانی شدند.
تورانیها و سکاها نیز از اقوام آریایی بودند که از سوی شمال به سرزمین ایران وارد شدند و در آسیای مرکزی سکنی گزیدند.
یکی از دیدگاهها میگوید که آریائیان در حدود هشتهزار سال پیش در جنوب سیبری و در اطراف دریاچه آرال میزیستند که با مهاجرتی که به طرف جنوب داشتند بخشی به هند و افغانستان و بخشی نیز به طرف کوههای قفقاز حرکت کردهاند که قومهای ماد و پارس از کوهها گذشتند و در اطراف دریاچه ارومیه سکنی گزیداند و بخش دیگری به | کوچ نمودند. شاخهٔ دیگر آریاییها بودند که در نواحی استپ ممتد از شمال دریای سیاه و دریای کاسپین در جنوب روسیه تا ترکستان و رودهای آمودریا و سیردریا مسکن گزیدند. در اواخر هزاره چهارم و اوایل هزار سوم پیش از میلاد، در استپهای آسیای مرکزی از اقوام هندواروپایی جدا شدند و به سمت نواحی آسیای مرکزی جنوبی و افغانستان حرکت کردند. این اقوام پس از سکونت در منطقه ای که بر حسب سنت و روایت اوستا و ریگودا (متون باستانی اقوام هندوایرانی) به نام اَریانم وَئِجَه (Airyanəm vaējō) شهرت دارد، در حدود اواخر هزاره دوم و اوایل هزاره اول پ م همزمان با عصر برنز متأخر از یکدیگر جدا شدند و در مسیرهای جداگانه ای وارد شبهقاره هند و فلات ایران شدند.
تاریخ دقیق جدا شدن ایرانیها و هندوآریاییها از یک دیگر مشخص نیست، اما میدانیم که هندوآریاییها در حدود سال ۱۲۰۰ پیش از میلاد منطقه پنجاب را در تصرف داشتند. آغاز مهاجرت آریاییها به فلات ایران را برخی ۲۰۰۰ سال پیش از میلاد دانستهاند. با گذشت زمان جدایی در شاخه آریایی بیشتر شد و بالاخره هندوآریاییها در شمال غربی هند مستقر شدند. هندوآریاییها پس از ورود خود به شمال هند آنجا را آریاورته خواندند و در بعدها آریاورته را هندوستان نامیدند. سپس این نام که مختص شمال کشور هند بود به سراسر خاک هند گفته شد. آریاییهایی که در فلات ایران ساکن شده بودند، با مردم بومی در فلات ایران درآمیختند و ایرانی خوانده شدند. نام آریایی به معنی نجیب و شریف است و نام ایران به معنی سرزمین آریاییها و از همین لفظ گرفته شدهاست.
باورهای آریاییها
اطلاعات چندانی دربارهٔ تمدن آریاییها (هندوایرانیها) در تاریخ موجود نیست، به سبب اینکه از آریاییها و نیاکان آنها یعنی هندواروپاییها، هیچ نوع اسناد مکتوب، نشانه و اثری که حاکی از طرز زندگی، میزان تکامل قوای مادی و معنوی و باورهای آنها در محیطی که زندگی میکردند باشد، باقی نماندهاست.
کهنترین دورهای که بدان دسترسی داریم و باورهای مذهبی در بین آریاییها مشاهده میشود، زمانی است که آنها نیروهای طبیعت را پرستش میکردند. آنچه آریاییها را از دیگر اقوام جهان باستانی متمایز میسازد، آنست که این قوم نه باورهای بتپرستی داشتند و نه باورهای نیاپرستی، بلکه خدایانشان عموماً نیروهای سودمند طبیعت بودند. هر کدام از این خدایان بنابر تأثیری که بر طبیعت پیرامون و زندگی انسان داشت، مورد پرستش واقع میشد. خورشید و آسمان مقام نخست را داشتند، چنانکه در کتاب ریگودای هندوآریاییهای مهاجر به هند معمولاً نام این دو در نیایشها به همراه هم میآید.
آریاییها از دیرباز به دو مبدأ خیر و شر باور داشتند. در برابر نیروهای نیک و سودمند، نیروهای زیانبخش طبیعت قرار داشتند. مظاهر نیروهای زیان بخش طبیعت، تاریکی و خشکی (کم بارانی) بود، که آریاییها آنها را در ظاهر اهریمنها و ارواح زیانبخش در نظر خود مجسم میکردند. آنها از این ارواح زیانبخش متنفر بودند. آریاییها هیچ وقت درصدد برنمیآمدند که رضایت خاطر این ارواح زیانبخش را بهواسطهٔ قربانیها و عبادتهای مختلف فراهم سازند، تا خشم آنها به این وسیله مبدل به رحمت بشود. همین خود یکی از مهمترین وجوه اختلاف اساسی باورهای آریاییها با اقوام ترک و مغول است. بنابر باور ترکها و مغولها باید نیروهای مضر را بهوسیلهٔٔ عبادت و | (حدود ۱۷۰۰ پیش از میلاد) وارد افغانستان امروزی شدند.
با رشد و رونق کشتزارها و روستاها این مردمان بهتدریج شیوههای ابتدائی آبیاری را ابداع کردند که به آنها اجازه میداد تا به کشت غلات در دشتهای شمالی افغانستان روی آورند. این مناطق شمالی همان سرزمین باختر است که بعدها در نوشتههای غربی بنام «باکتریا» (Bactria) یاد میشود. در سرزمین باختر مجموعهای از واحههای مصنوعی دلتا مانند توسط سیستمهای گسترده آبیاری در ۴۰۰۰ سال پیش پدید آمد. باشندگان این آبادیها زیستگاهایشان را در برابر مهاجمان مستحکم میکردند. شیوهٔ معماری که امروزه هنوز در شمال افغانستان مورد استفادهاست. مینماید که فرهنگ این مردمان باشنده در واحهها با فرهنگ همسایگان میانرودانیشان مشترکاتی داشته، از قبیل: صنعتگری هنرمندانه، وجود طبقهٔ نخبگان و رسوم همگانی پیچیده.
با این وجود، به دلیل فقدان خط و نوشتار در این تمدن، نام بومی تمدن آنها مشخص نیست. محققان امروزه این تمدن گمنام را «مجموعهٔ باستانشناسیِ باختر-مرو» (BMAC)، یا «تمدن آمودریا» (Oxus Civilization) مینامند. گنجینهٔ تپه فُلول در شمال افغانستان آثار به جای مانده از این تمدن است و نشان میدهد که مردم افغانستان در عصر بُرُنز در تجارت جهانی آن زمان سهیم بودند.
هیچ گونه آثار همعصر با سفر آریاییها یافت نشدهاست. اما نظر به افسانهها، آریاییها همزمان با مهاجرتشان سرودههایی سرودهاند که دهان به دهان از یک نسل از موبدان (روحانیون) به نسلی دیگر منتقل میشده تا اینکه در حدود ۱۲۰۰ پیش از میلاد، زمانی که این سرودهها در مجموعهای چند جلدی جمعآوری شد که بنام ریگوِدا (۱۱۰۰–۱۷۰۰ ق. م) مشهور است.
این نوشتهها، راجع به قومی هستند، که قرنها پیش از آن، از هندوکش برخاسته و در ۱۵۰۰ پیش از میلاد از رود کوبها، یا رود کابل، گذشتند و بدینترتیب تقریباً میتوان سفر این کوچنشینان را که وسعت آسیای میانه را پشت سر میگذاشتند، تجسم کرد.
اقوام آریایی از آسیای میانه ('مهاجرت آریاییها') به شمال و غرب افغانستان رسیدند؛ برخی از آنها در این مناطق مستقر شدند و بقیه بطرف شرق بسوی شمال هند و غرب بسوی فلات ایران رهسپار شدند. شواهد نخستین زیستگاه کوچنشینان عصر آهن در آقکُپرُک ۴ (Aq Kupruk IV) یافت شدهاست. مردمان آریایی به شکل قبیلههای کوچک در مناطق شرقی فلات ایران (شامل افغانستان امروزی)، در مغرب فلات پامیر و در شمال کوههای هندوکش میزیستند. اینان زبان و آداب و رسوم مشترکی داشتند. در دوران باستان، اقوام هندی و ایرانی (آنان که به زبانهای هندوایرانی سخن میگفتند) خود را «آریایی» مینامیدند. نمونهٔ این اشارهها را میتوان در اوستا، سنگنبشتههای هخامنشی و متنهای کهن هندو (مانند ریگودا) دید. مهاجرت آریاییها به فلات ایران یک مهاجرت تدریجی بوده و در دورههای مختلفی صورت گرفتهاست که در پایان دوران نوسنگی (۷۰۰۰ سال پ. م) آغاز شد و تا ۴۰۰۰ پ.م. ادامه داشتهاست.
تمدن آمودریا در فاصله زمانی ۲۲۰۰ پیش از میلاد تا ۱۸۰۰ پیش از میلاد به سرزمینهای شرقی گسترش مییابد و به کرانههای غربی رود سند رسیده و تمدن دره سند آنجا را منقرض میکند. گمان میرود، با افزایش تعداد اعضا، این مردمان ناچار به مهاجرت شدند و به نواحی شرق و غرب و جنوب سرزمین اصلی خود کوچ کردند. دلیل اصلی مهاجرت آنها مشخص نیست، اما به نظر میرسد دشوار شدن شرایط آب و هوایی و کمبود چراگاهها، از دلایل آن | منظم و استاندارد بکند. در هنگام بلوغ برای جدا شدن از محیط و فضای دوران کودکی، افراد «آیین تشرف» را تجربه میکنند. فرد بالغ شده ممکن است به صورت ناگهانی از خانوادهاش جدا شود و به اردوگاهی به همراه افراد تازه بالغ شده دیگر فرستاده شود. دلیل این جدایی این است که فرد وابستگیاش را به خانواده کم کند و از نظر عاطفی و اجتماعی خودش را در محیط وسیعتر فرهنگی قبیلهای بنا نهد. معلمان در این مراسم تشرف کسانی هستند که شخص نمیشناسد، در واقع اقوام شخص در قبیله دیگر که شخص تا حالا ندیدهاست هستند. آیین تشرف عموماً عملی نیست بلکه در آن ارزشهای فرهنگی، مذهب قبیلهای، افسانهها، فلسفه، تاریخ، مراسمها و آداب و رسوم و اطلاعات دیگر تدریس میشود. این مراسم (به ویژه بخش مذهبی آن) از اهمیت زیادی برخوردار و لازمه عضویت در قبیله بودهاست.
آموزش در قدیمیترین تمدنها
تمدن در خاورمیانه، در بین رودهای دجله و فرات و در مصر، حدود ۳۰۰۰ سال قبل از میلاد شروع شد. تمدن عمده بعدی هزار و پانصد سال بعد در شمال چین زاییده شد. انتقال فرهنگ در این جوامع پیچیده «نوشتن» را ضروری کرد. البته در هیچ زمانی در دوران باستان، بیش از ۲۰ تا ۳۰ درصد مردان بالغ و تقریباً ۱۰ درصد کل جمعیت نمیتوانستند بخوانند و بنویسند.
۷۵۲۳
آموزش در ایران باستان
در فلات ایران، دست کم از پانزده هزار سال پیش، انسان زندگی میکردهاست. دربارهٔ چگونگی آموزش و پروش مردمانی که پیش از آریاییها در این سرزمین زندگی میکردند آگاهی چندانی در دست نیست.
نزدیک به چهار هزار سال پیش، آریاییها و از آن جمله مادها، پارسیها و پارتیها به سرزمین ایران مهاجرت کردند. مادها در غرب و پارسیها در جنوب و پارتیها در شرق فلات ایران ماندگار شدند و حکومتهایی تشکیل دادند.مادها در حدود هفتصد سال پیش از میلاد در سرزمینهای غرب ایران چیره شدند و دولت ماد را بنیان گذاشتند. در دورهٔ مادها، کودکان و نوجوانان راه و رسم زندگانی و کار و جنگاوری را در خانه و ایل میآموختند. آموزش رسمی مخصوص روحانیان بود. روحانیان، گذشته از خواندن و نوشتن، اصول و مراسم دینی، اخترشناسی و شیوههای پیشگویی سرنوشت دیگران را در مراکز دینی فرا میگرفتند. مردم دیگر از خواندن و نوشتن بیبهره بودند. مادها خطی شبیه خط میخی داشتند.
امپراتوری ایران باستان توسط کوروش کبیر در سال ۵۵۹ قبل از میلاد تأسیس و توسط مسلمانان در سال ۶۳۳ میلادی منقرض شد. از ویژگیهای عمده تمدن ایران باستان که به ایرانیان احساسات ماجراجویی و ملّی گرایی میداد میتوان تأکید بر تواناییهای فیزیکی و بدنی، مذهب فعال زرتشتی و اخلاقیات آن و جنگاوری و توسعهطلبی را نام برد. در زمان حکومت کوروش و جانشینانش، آموزش تحت تأثیر اخلاقیات زرتشتی و نیازهای نظامی جامعه بود. چهار طبقه اجتماعی نیازهایشان را توسط آموزش برطرف میکردند: روحانیون، جنگجوها، کشاورزان و بازرگانان. اخلاقیات زرتشتی آموزش را در جهت پرورش افکار خوب، گفتار خوب و کردارخوب میدید. تعلیم و تربیت در این دوران تأکید زیادی روی پیوندهای خانوادگی و احساسات گروهی، پذیرش حکومت پادشاه، تعلیمات مذهبی و آمادهسازیهای نظامی داشت.
آموزش در دوران هخامنشی به صورت دولتی انجام نمیشد و آموزشهای اولیه در خانه انجام میپذیرفت. فرزندانی که به طبقات بالا متعلق بودند میتوانستند در سن | در این میان دودمانهایی به سوی غرب رفتند و در پهنهٔ اروپا مسکن گزیدند و دودمانهایی به سمت جنوب سرازیر شدند، از سند گذشتند و در هند نشستند. اما دودمانهایی نیز دل از نخستین نیاخاک باستانی نکندند، با گذشت زمان رو به جنوب و غرب خاستگاه خود، در گسترهای که بعد به نامشان «ایرانزمین» خوانده شد گسترش یافتند؛ از سیر دریا تا حاشیهٔ جنوب خلیجفارس و از سند تا فرات. در قطعاتی از سرودهای ودایی که قبل از ورود اقوام آریایی هند به شبه قاره سروده شده و فضای زمانی چندین قرنی دوران مهاجرت از نغمههای آن به خوبی پیداست، نمادهایی وجود دارند که شاخصههای جغرافیایی هستند. برپایه برخی پژوهشها، در بخشی از فضای داستانی استورهای نخستین سرودهای ودایی، میتوان محیط جغرافیایی خوارزم و فرارود را میدان حماسیترین نبردهای پهلوانی قهرمانان مشترک ایرانی و هندی شناسایی کرد. همانگونه که این نخستین سرزمین ورجاوند آریایی، در اصیلترین و آرمانیترین حماسههای ملی تاریخ داستانی ایران نیز که اساس آنها هم بر روایات دینی و ملی آریایی ماقبل زردشتی استوار است، جایگاهی بس بلند دارد و میدان اصلی رزم و نامآوری پهلوانان پیکار جوی ایرانی است. در پارهای از قطعات متاخرتر سرودهای ودایی دوران مهاجرت که صورت تاریخیتری دارند، اقوام آریایی هند پس از ترک نخستین سرزمین نیاکانی که دشتهایی در دامنههای آن سوی کوهها (در سمت شمال) یاد شدهاند، در حالی که پیوسته با جنگ جویان سرزمینهای پیشرو در نبرد هستند، از گذرگاههای کوهستانی به سوی دره رود سند ره میسپارند. امروز در این که «گذرگاه خیبر» یکی از اصلیترین معابر در مسیر مهاجرت اقوام آریایی هند به سوی جنوب و سرزمین پاکستان امروزی بودهاست، جای تردید وجود ندارد.
متنهای زرتشتی و اوستایی
متن کتابهای مقدس در خصوص مهاجرت اقوام آری مطالبی نوشتهاند که به این مطالب بیشتر از بعد اسطورهشناسی نگاه میشود.
سخن اوستا دربارهٔ خاستگاه اقوام آریایی، نام و موضع جغرافیایی آن بسیار روشنتر از اشارات غیر صریح ودایی است. خاستگاه اقوام آریایی در اوستا «آریاویج»(= ائیرینه ویجه) خوانده شدهاست که به معنی سرزمین آریایی است. در «وندیداد»، فرگردیکم، نام شانزده سرزمین آریایی آمدهاست. ائیریه ویجه، سوغده (=سغد)، مورو (=مرو)، باخذی (=بلخ)، نیسایه(=نسا یا نیشابور)، هرایوه (=هرات)، ویه کرته (=کابل)، اورو(=اورغنج در ازبکستان)، وهرکان (=هیرکانیا = گرگان باستانی در شرق دریای مازندران)، هرهواتی (=رخج) و بهطور کلی تمام سرزمینهای حوزه رود هیلمند (=هلمند = هیرمند) و رغه (=ری) و چخره (=شاهرود) و ورنه (=گیلان) و هپته هیندو(=پنجاب) و رنها (=سرزمینی در قفقاز). این سرزمینها، نخستین منزلگاههای اقوام آریایی هستند. آریاویج سرزمین اصلی و کشت ورهای پیرامون در «وندیداد» با توجه به گسترش محیط جغرافیایی آنها در پهنهٔ ایران شرقی، که یکی پس از دیگری از شمال به جنوب دنبالهٔ طبیعی سرزمین خوارزم میباشند.
شک نیست که دودمانهای آریایی، پس از ترک نخستین سرزمین نیاکانی در خوارزم، در قسمتی از مسیر طولانی مهاجرت خود به سوی جنوب و درهٔ رود سند، که به تدریج و منزل به منزل انجام میشد، زمانی دراز همچنان در کنار آن دسته از دودمانهای آریایی (=ایرانی) که ایران شرقی و همینطور ایران غربی (مهاجرت مادها و پارسها) تا حوزه رود هیرمند را منزلگاههای خود ساخته بودند، طی طریق میکردند؛ بنابراین میتوان گفت که دودمانهای آریایی در نخستین مرحله مهاجرت از خوارزم، | پیشینهٔ آموزش در ایران به دوران باستان میرسد. آموزش در ایران در دوران جمهوری اسلامی، دارای جداسازی جنسیتی از پایینترین مقطع و دارای مفاهیم و پروپاگاندای شیعی است. همچنین پس از انقلاب ۱۳۵۷، آموزش در این کشور، «اسلامیسازی» شد.
پیشینه
ایران باستان
در فلات ایران، دست کم از پانزده هزار سال پیش، انسان زندگی میکردهاست. دربارهٔ چگونگی آموزش و پروش مردمانی که پیش از آریاییها در این سرزمین زندگی میکردند آگاهی چندانی در دست نیست.
نزدیک به چهار هزار سال پیش، آریاییها و از آن جمله مادها، پارسیها و پارتیها به سرزمین ایران مهاجرتکردند. مادها در غرب و پارسیها در جنوب و پارتیها در شرق فلات ایران ماندگار شدند و حکومتهایی تشکیل دادند.مادها در حدود هفتصد سال پیش از میلاد در سرزمینهای غرب ایران چیره شدند و دولت ماد را بنیان گذاشتند. در دورهٔ مادها، کودکان و نوجوانان راه و رسم زندگانی و کار و جنگاوری را در خانه و ایل میآموختند. آموزش رسمی مخصوص روحانیان بود. روحانیان، گذشته از خواندن و نوشتن، اصول و مراسم دینی، اخترشناسی و شیوههای پیشگویی سرنوشت دیگران را در مراکز دینی فرا میگرفتند. مردم دیگر از خواندن و نوشتن بیبهره بودند. مادها خطی شبیه خط میخی داشتند.
در دوران هخامنشی، آموزش رسمی ویژهٔ روحانیان زرتشتی (موبدان)، شاهزادگان و دولتمردان بود. اما چون در آیین زرتشت آموزش و پرورش به مانند زندگی مهم شمرده شده بود، مردم ایران به پیروی از گفتار حکیمانهٔ زرتشت، یعنی پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک، اخلاق و مهارتهای سودمند را به فرزندان خود آموزش میدادند. در آن زمان آتشکدهها جایگاه رسمی آموزش بودند و موبدان علاوه بر درسها مذهبی، پزشکی، ریاضی و اخترشناسی نیز درس میدادند.
باستان تا ورود اسلام به ایران
در دورهٔ ساسانی فرهنگ و تمدن ایرانی به شرق و غرب گسترش یافت. اما هنوز هم آموزش به گروهی خاص محدود میشد. در این دوران مهمترین مرکز علمی و آموزشی دوران باستان، دانشگاه جندیشاپور، در شهر گندیشاپور به وجود آمد. این شهر را شاپور ساسانی بنیان نهاد و تا حدود قرن چهارم پس از اسلامآباد بود. در دانشگاه گندی شاپور دانشمندان ایرانی در کنار دانشمندان هندی، یونانی و رومی به فعالیت علمی و بحث و گفتگو مشغول بودند. وقتی مدرسهٔ آتن در سال ۵۲۹ میلادی بسته شد، بسیاری از دانشمندان یونانی به گندی شاپور مهاجرت کردند. در زمان خسرو انوشیروان بیمارستانی در این شهر ساخته شد و آموزش طب ایرانی، یونانی و هندی رونقگرفت.
سال ۴۵۹ هجری قمری در تاریخ آموزش و پرورش اسلامی، فصل برجستهای بهشمار میآید. در این سال نخستین مدرسه از رشته مدرسههایی که خواجه نظام الملک، وزیر بزرگ سلجوقیان، ساخته بود در بغداد گشایش یافت. این مدرسهها در جهان اسلام پراکنده شدند؛ تا آنجا که شهرها و روستاهای کوچک را همگام با مدرسههای بزرگ در مراکز استانها، دربرگرفت.
پیش از برپایی این مدارس حلقههای آموزش در یک جا جمع نمیشدند، بلکه در جاهای گوناگون مانند مسجد، بیوت علما و … تشکیل میشدند. همین که مدارس پراکنده شدند و فرصتها و امکانات گستردهتری برای دانشجویان به سوی این مدرسهها گسیل شدند. از این رو کمتر به دیگر جاها، که پیشتر پررونق بود ولی همچنان سرشت خود را نگه داشتند و با کمی و کاستی گرایش دانشجویان به گونهای تقلیدی همچنان به کار | باغ بیدی مقالهای را با عنوان «روابط متقابل زبانهای ایرانی و هندی باستان و میانه» در مجلهٔ «نامهٔ فرهنگستان» منتشر کرد که قبلاً در آوریل ۲۰۰۲ در بیست و سومین همایش بینالمللی استادان فارسی سراسر هند، به صورت سخنرانی ارائه کرده بود. او در این مقاله، وام واژههای ایرانی ذکر شده را آوردهاست و همچنین واژههای هندی در زبانهای ایرانی میانه و باستان را ذکر کرده و در مورد زمان ورود این واژگان، پیشنهادهایی را مطرح کردهاست. نکتهای که در اینجا قابل ذکر است این است که هیچکدام از این نویسندگان، به بحث در مورد واژگان دورهٔ نو زبانهای ایرانی و هندی نپرداختهاند.
ارتباط زبانهای ایرانی و هندی در دورهی باستان: زبانهای ایرانی و هندی باستان و میانه، واژههای مشترک فراوانی دارند که به پیشینهٔ مشترک آنها بازمیگردد. حدود پنجهزار سال پیش، زمانی که قوم هندواروپایی درجنوب سیبری سکونت داشتند، تصمیم به مهاجرت گرفتند. عدهای از آنها به آسیای مرکزی مهاجرت کردند و حدود هزار و پانصد سال در کنار هم زندگی کردند. این اقوام به آریایی معروف هستند. این قوم خود را *arya-مینامیدند (اشمیت، ۱۳۸۲/۱۹۸۷: ۶۸۲) که به صورت rya-ā در ریگ وداMayerhofer,1986-2001:52,79))، به صورت airiia- در اوستا (Kellens, 2003:104). و به صورت ariya- در کتیبههای فارسی باستان (Schmitt, 2009:73)ثبت شدهاست و به زبان آریایی آغازین که شاخهای از زبانهای هندواروپایی بود، سخن میگفتند. گروهی از این اقوام آریایی در سرزمین افغانستان امروزی، سکنی گزیدند؛ چون در ابتدا اسلام نتوانست در آنجا نفوذ کند، این سرزمین را کافرستان میگفتند؛ ولی از سال ۱۸۹۶ به بعد، این سرزمین را نورستان نامیدند و زبانشان به «نورستانی» معروف شد. گروه دیگری از اقوام آریایی، در آسیای میانه ساکن شدند که امروزه دانشمندان این قوم را هندوایرانی مینامند و زبان این قوم نیز «هندوایرانی آغازین» است. از هندوایرانی آغازین، سه گروه زبان منشعب شد که عبارتند از: زبانهای ایرانی، زبانهای دَری و زبانهای هندوآریایی (Parpola, 2002:241)
حدود ۱۵۰۰ سال ق. م عدهای از اقوام آریایی، رهسپار سرزمین ایران شدند و آنها نیاکان اقوام ایرانی امروزی هستند. اقوام ایرانی به زبان ایرانی باستان که نیای تمام زبانهای ایرانی است، صحبت میکردند. (ابوالقاسمی، ۱۳۸۳: ۲۰) گروه زبانی هندوآریایی نیز به سه گروه زبانی دیگر: آریایی میتانی، آریایی شمال دریای سیاه و زبانهای هندی تقسیمبندی میشود. (Witzel, 2001:54) عدهای دیگر از اقوام آریایی به طرف سرزمین هند حرکت کردند و در آنجا ساکن شدند. اقوام هندی به زبان هندی باستان صحبت میکردند. (Bryant,2001:61)کهنترین زبان گروه هندوآریایی، زبان سنسکریت است و کهنترین گونهٔ زبان سنسکریت با توجه به وداها، گونهٔ «ودایی» است که کهنترین بخش آن «ریگ ودا» نام دارد. تاریخ این سرودهها، حدود هزار سال قبل از میلاد است که صدها سال به صورت شفاهی و سینه به سینه انتقال یافتهاند. سانسکریت دارای ادبیات غنی است و از میان آثار ادبی این زبان، دو شاهکار حماسی مهابهاراته و رامایانه معروف هستند. سنسکریت به خطّی به نام دوناگری((Devanāgarī نوشته میشود. (MacDonell, 2004: 16)
زبانهای هندی از سده ۵ قبل از میلاد به بعد، زبانهای هندوآریایی میانه نامیده میشوند. زبانهای هندوآریایی میانه، دقیقاً بازماندهٔ هندوآریایی باستانی که ما میشناسیم نیستند. بلکه بازماندهٔ گویشهای دیگری از آنها هستند. با این همه در زبانشناسی تطبیقی، زبانهای هندواروپایی اهمیّت فراوانی دارند. (Mayerhofer,1992:33)
زبان هندی امروز مهمترین زبان | نام آیین زرتشت نامیده میشود، دستهای نکتهها است که از گاهان و سرودهای خود زرتشت برمیآید. در برابر، آنچه آیین مزدیسنا خوانده میشود، نوشتههای اوستا و پهلوی و اندیشههای گاهانی است که به باورهای ایرانیان پیش از زرتشت، آمیختهاست. آیین مزدیسنا همان آیین کهن است که از صافی باورهای زرتشت گذشته، و تنها رنگ آن را پذیرفته و به دوران امروزی رسیدهاست و بیشتر از آن با نام اوستای نو یاد میکنند.
از روی کمبودِ آگاهیهای تاریخی تا کنون، هنوز نمیتوان به سادگی از روی گزارش اوستا زمان و جایگاه پیدایش آیین زرتشت را بهدرستی روشن کرد یا از چگونگی گسترش آیین مزدیسنا در ایران باستان آگاه شد. در این باره گفتگو و گمان بسیار است. دربارهٔ اینکه از چه زمانی گسترش آیین زرتشت در ری (که هستهٔ پایگاه مغان بود) آغاز به شکوفایی کرد، نشانهها و گواه روشنی تا امروز در دسترس نیست. همچنین، با همه دستاوردهای دانش باستانشناسی، زبانشناسی تطبیقی، زبانشناسی تاریخی، مردمشناسی و تاریخ، هنوز دربارهٔ دین هخامنشیان یک دیدگاه بی چون و چرا در میان نیست. در این ناآگاهی نوشتههای نویسندگان یونانی و رومی، در به دست آوردن پیش زمینهای از جنبشهای دینی و دگرگونی و پیچیدگی و نوکیشی و دینآوری ایران باستان مورد توجه پژوهشگران هستند.
اقوام بومی فلات ایران
بومیانی که قبل از مهاجرت آریاییها، در فلات ایران زندگی میکردند، یکی از دو رکن اساسی قومیت ایرانیاند. جمعیت بومیان نجد ایران در اواخر هزارهٔ دوم پیش از میلاد، هنگام مهاجرت گروههای آریایی ایرانی به داخل نجد، زیاد نبود اما با این وجود بومیان از نظر جمعیت بر مهاجران آریایی فزونی داشتند و اکثریت را تشکیل میدادند. مردم بیشتر در کنارههای آبهای بزرگ روان و برخی بهطور متفرق و در ابعاد کوچکی در کنار چشمهسارها و آبهای روان کوچک زندگی میکردند. بررسیها نشان از مسالمتجویی بومیان دارد و باستانشناسان در گورهای آنان به ندرت به جنگافزاری دست یافتهاند و هنگام ورود آریاییها هم برخلاف هندیان مقاومت چندانی نشان ندادند. سرانجام از عیلامی، کاسیها، مانناییان، لولوبیان، گوتیان، کاسپیها و اورارتو گرفته تا بومیان دیگر که اطلاعی از نام آنها در دست نیست، در عنصر آریایی درآمیختند.
مهاجرت آریاییها
آریاییها بخشی از مجموعهٔ اقوام هندواروپایی یا هندواروپاییزبان بودند. شایان ذکر است که مفهوم آریایی، فقط برای اشاره به ایرانیان و هندیان کاربرد دارد.
حرکت اقوام هندوایرانی از حدود دو هزار سال پیش از مسیح آغاز شد و چنین برمیآید که آنها در اواخر هزارهٔ دوم به آسیای میانهٔ جنوبی رسیدند. تدریجاً جدایی در شاخهٔ هندوایرانی یا آریاییها از یکدیگر بیشتر شد. آریاییهایی که بعدها به ایران امروزی آمدند، ابتدا در آسیای میانه در کرانهٔ رود مقدس وخشو که نزد یونانیان رود اکسوس شده اقامت کردند. امروزه برخی از دانشمندان رود اکسوس را با رود جیحون یا آمودریا یکسان میدانند. اما برخی دیگر مانند مارکوارت، هنینگ و همچنین هومباخ، رود تجن و شعبهٔ آن هری رود را مطابق با رود اکسوس میدانند. آنها به اقامتگاه خود نام ملی خود را داده، آن را ائیرینهوئجه یا ایرانویج نامیدند. واژهٔ وئجه به معنی «تخم» است و ائیرینهوئجه به معنی «سرزمین تخمه و نژاد ایرانی» است.
این تصور که آریاییهای ایرانی دارای سپاه و واحدهای نظامیافتهٔ بزرگی بودند، غلط است. آنان در گروههای قبیلهای کوچکی میزیستند که هر | چند فرضیه دربارهٔ خاستگاه آریاییها و هندواروپاییان در میان است که میتوان به فرضیه آناتولی، فرضیه ارمنستان، فرضیه کورگان، فرضیه ایران، فرضیه هند (با نامگذاری آریاییان بومی یا خاستگاه هندی)، فرضیه اروپا (با نامگذاری پیوستگی پارینه سنگی) و آنها را فهرست کرد.
به ترتیب تاریخی، در این میان فرضیه کورگان کهنهتر است و ماریا گیمبوتاس آن را بر پایه یافتههای باستانشناسی سکا پیرامون خمیدگی ولگا در سامارا و نیز سروگلازووا در زمینهای پست غرب دریای کاسپین، پیش نهادهاست. (۱۹۵۶ میلادی)
از دیدگاه زمانی پژوهش و مستندسازی بیشتر و ردهبندی گستردهتری برای آن انجام پذیرفتهاست. فرضیه ایران را فریدون جنیدی در ۱۳۵۸ (برابر با ۱۹۸۰ میلادی) با کتاب زندگی و مهاجرت آریاییها بر پایه گفتارهای ایرانی به میان آورد. کسانی همچون جهانشاه درخشانی و رضا مرادی غیاث آبادی ودکتر آشرفیان بناب نیز از نظریه پردازان همین نگرهاند و خاستگاه همه تیرههایی را که امروزه هندواروپایی میگویند ایران میدانند. فرضیه ارمنستان از سوی دو زبانشناس شوروی سابق گامکرلیدزه و ایوانف در سال ۱۹۸۵ میلادی بدنبال یافتههای چشمگیر باستان شناختی هیتیها که نخستین کتیبه کهن آریاییها که تا آن زمان یافته شده بود را دربرمی گرفت و باستانشناسی قفقاز شناسانده گشت. فرضیه آناتولی را کالین رنفرو در ۱۹۸۷ میلادی پس از بررسی زبانشناختی یافتههای باستانشناختی هیتیها در آناتولی پیش کشید. در ۱۹۹۳ دیوید فرالی فرضیه هند (بومیان آریایی) را پیش نهاد. این نگره بر پایه تمدن دره سند (بیشتر در پاکستان امروزی و بخش اندکی از شمال غربی هند) و یافته آن به نام هاراپا گسترش یافتهاست و هوادارانی دارد. فرضیه اروپا واپسین و تازهترین فرضیه در این باره است که به وارون همه فرضیههای دیگر، اروپا را خاستگاه این زبان و نژاد وابسته به آن میداند.
گرچه هیچکدام از این فرضیهها نتوانستهاند پذیرش همه دانشگاهیان را بدست آورند، چرا که این جستار با سیاست پیوند خورده و هر یک از نژادهای این خانواده زبانی میخواهد خود را وارث خاستگاه آغازین بداند.
آریاییان در دره رود سند
فرضیه مهاجرت و کوچ اقوام آریایی که گاهی به آنها هندو ایرانی نیز گفته میشود مربوط به داستان مهاجرت اقوام آریایی یا اقوام سفیدپوست در دوره ماقبل تاریخ از مناطقی در شمال شرق اروپا و شمال غرب دریای کاسپین به داخل فلات ایران و غرب و جنوب دامنه رشته کوههای هیمالیا و کشمیر و فلات حوزه تمدن رود سند (پاکستان) است. با توجه به بهرهبرداری سیاسی و ایدئولوژیکی نازیها از قوم یا نژاد آریایی امروزه بیشتر از واژه قفقازی بجای نژاد آریایی استفاده میشود. یکی از نمادهای مهم آریایی سواستیکا یا صلیب شکستهاست که از آن به عنوان نماد و سمبل گردونه مهر که در برگیرنده خورشید در جایگاه برترین ایزد دین کهن آریایی، آیین پیشازرتشتی مهرپرستی به کار میبردند.
بهترین سرنخ دربارهٔ آریاییان هند پیگیری و همتایابی جغرافیای ریگ ودا، کهنترین نوشتار آریاییان هند است. در همین راستا، رودخانههای هفتگانه برجستهترین تراز برای مرزبندی این سرزمین هستند.
انسانشناسی فیزیکی
بر اساس بررسیهای اسکلت انسانهای یافته شده موضوع مهاجرت آریاییان بررسی شدهاست.
سناریوهای متعدد
دربارهٔ خاستگاه آریاییان که در نوشتههای کهن اوستا از آن با نام ایرانویج یاد شده چند دیدگاه طرح شدهاست:
یکی از این دیدگاهها میگوید که آریاییان نزدیک به هشتهزار سال پیش در جنوب سیبری و در اطراف دریاچهٔ آرال میزیستند که با |
dc02cc7d-76c0-434b-b016-9c2a35daba3a | آموزش و پرورش در ایران | نزدیک به چهار هزار سال پیش، آریاییها و از آن جمله مادها، پارسیها و پارتیها به سرزمین ایران مهاجرت کردند. مادها در غرب و پارسیها در جنوب و پارتیها در شرق فلات ایران ماندگار شدند و حکومتهایی تشکیل دادند.مادها در حدود هفتصد سال پیش از میلاد در سرزمینهای غرب ایران چیره شدند و دولت ماد را بنیان گذاشتند. در دورهٔ مادها، کودکان و نوجوانان راه و رسم زندگانی و کار و جنگاوری را در خانه و ایل میآموختند. آموزش رسمی مخصوص روحانیان بود. روحانیان، گذشته از خواندن و نوشتن، اصول و مراسم دینی، اخترشناسی و شیوههای پیشگویی سرنوشت دیگران را در مراکز دینی فرا میگرفتند. مردم دیگر از خواندن و نوشتن بیبهره بودند. مادها خطی شبیه خط میخی داشتند. | در حکومت مادها آموزش رسمی مخصوص کدام گروه بود؟ | false | {
"answer_start": [
421
],
"text": [
"روحانیان"
]
} | منظم و استاندارد بکند. در هنگام بلوغ برای جدا شدن از محیط و فضای دوران کودکی، افراد «آیین تشرف» را تجربه میکنند. فرد بالغ شده ممکن است به صورت ناگهانی از خانوادهاش جدا شود و به اردوگاهی به همراه افراد تازه بالغ شده دیگر فرستاده شود. دلیل این جدایی این است که فرد وابستگیاش را به خانواده کم کند و از نظر عاطفی و اجتماعی خودش را در محیط وسیعتر فرهنگی قبیلهای بنا نهد. معلمان در این مراسم تشرف کسانی هستند که شخص نمیشناسد، در واقع اقوام شخص در قبیله دیگر که شخص تا حالا ندیدهاست هستند. آیین تشرف عموماً عملی نیست بلکه در آن ارزشهای فرهنگی، مذهب قبیلهای، افسانهها، فلسفه، تاریخ، مراسمها و آداب و رسوم و اطلاعات دیگر تدریس میشود. این مراسم (به ویژه بخش مذهبی آن) از اهمیت زیادی برخوردار و لازمه عضویت در قبیله بودهاست.
آموزش در قدیمیترین تمدنها
تمدن در خاورمیانه، در بین رودهای دجله و فرات و در مصر، حدود ۳۰۰۰ سال قبل از میلاد شروع شد. تمدن عمده بعدی هزار و پانصد سال بعد در شمال چین زاییده شد. انتقال فرهنگ در این جوامع پیچیده «نوشتن» را ضروری کرد. البته در هیچ زمانی در دوران باستان، بیش از ۲۰ تا ۳۰ درصد مردان بالغ و تقریباً ۱۰ درصد کل جمعیت نمیتوانستند بخوانند و بنویسند.
۷۵۲۳
آموزش در ایران باستان
در فلات ایران، دست کم از پانزده هزار سال پیش، انسان زندگی میکردهاست. دربارهٔ چگونگی آموزش و پروش مردمانی که پیش از آریاییها در این سرزمین زندگی میکردند آگاهی چندانی در دست نیست.
نزدیک به چهار هزار سال پیش، آریاییها و از آن جمله مادها، پارسیها و پارتیها به سرزمین ایران مهاجرت کردند. مادها در غرب و پارسیها در جنوب و پارتیها در شرق فلات ایران ماندگار شدند و حکومتهایی تشکیل دادند.مادها در حدود هفتصد سال پیش از میلاد در سرزمینهای غرب ایران چیره شدند و دولت ماد را بنیان گذاشتند. در دورهٔ مادها، کودکان و نوجوانان راه و رسم زندگانی و کار و جنگاوری را در خانه و ایل میآموختند. آموزش رسمی مخصوص روحانیان بود. روحانیان، گذشته از خواندن و نوشتن، اصول و مراسم دینی، اخترشناسی و شیوههای پیشگویی سرنوشت دیگران را در مراکز دینی فرا میگرفتند. مردم دیگر از خواندن و نوشتن بیبهره بودند. مادها خطی شبیه خط میخی داشتند.
امپراتوری ایران باستان توسط کوروش کبیر در سال ۵۵۹ قبل از میلاد تأسیس و توسط مسلمانان در سال ۶۳۳ میلادی منقرض شد. از ویژگیهای عمده تمدن ایران باستان که به ایرانیان احساسات ماجراجویی و ملّی گرایی میداد میتوان تأکید بر تواناییهای فیزیکی و بدنی، مذهب فعال زرتشتی و اخلاقیات آن و جنگاوری و توسعهطلبی را نام برد. در زمان حکومت کوروش و جانشینانش، آموزش تحت تأثیر اخلاقیات زرتشتی و نیازهای نظامی جامعه بود. چهار طبقه اجتماعی نیازهایشان را توسط آموزش برطرف میکردند: روحانیون، جنگجوها، کشاورزان و بازرگانان. اخلاقیات زرتشتی آموزش را در جهت پرورش افکار خوب، گفتار خوب و کردارخوب میدید. تعلیم و تربیت در این دوران تأکید زیادی روی پیوندهای خانوادگی و احساسات گروهی، پذیرش حکومت پادشاه، تعلیمات مذهبی و آمادهسازیهای نظامی داشت.
آموزش در دوران هخامنشی به صورت دولتی انجام نمیشد و آموزشهای اولیه در خانه انجام میپذیرفت. فرزندانی که به طبقات بالا متعلق بودند میتوانستند در سن | پیشینهٔ آموزش در ایران به دوران باستان میرسد. آموزش در ایران در دوران جمهوری اسلامی، دارای جداسازی جنسیتی از پایینترین مقطع و دارای مفاهیم و پروپاگاندای شیعی است. همچنین پس از انقلاب ۱۳۵۷، آموزش در این کشور، «اسلامیسازی» شد.
پیشینه
ایران باستان
در فلات ایران، دست کم از پانزده هزار سال پیش، انسان زندگی میکردهاست. دربارهٔ چگونگی آموزش و پروش مردمانی که پیش از آریاییها در این سرزمین زندگی میکردند آگاهی چندانی در دست نیست.
نزدیک به چهار هزار سال پیش، آریاییها و از آن جمله مادها، پارسیها و پارتیها به سرزمین ایران مهاجرتکردند. مادها در غرب و پارسیها در جنوب و پارتیها در شرق فلات ایران ماندگار شدند و حکومتهایی تشکیل دادند.مادها در حدود هفتصد سال پیش از میلاد در سرزمینهای غرب ایران چیره شدند و دولت ماد را بنیان گذاشتند. در دورهٔ مادها، کودکان و نوجوانان راه و رسم زندگانی و کار و جنگاوری را در خانه و ایل میآموختند. آموزش رسمی مخصوص روحانیان بود. روحانیان، گذشته از خواندن و نوشتن، اصول و مراسم دینی، اخترشناسی و شیوههای پیشگویی سرنوشت دیگران را در مراکز دینی فرا میگرفتند. مردم دیگر از خواندن و نوشتن بیبهره بودند. مادها خطی شبیه خط میخی داشتند.
در دوران هخامنشی، آموزش رسمی ویژهٔ روحانیان زرتشتی (موبدان)، شاهزادگان و دولتمردان بود. اما چون در آیین زرتشت آموزش و پرورش به مانند زندگی مهم شمرده شده بود، مردم ایران به پیروی از گفتار حکیمانهٔ زرتشت، یعنی پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک، اخلاق و مهارتهای سودمند را به فرزندان خود آموزش میدادند. در آن زمان آتشکدهها جایگاه رسمی آموزش بودند و موبدان علاوه بر درسها مذهبی، پزشکی، ریاضی و اخترشناسی نیز درس میدادند.
باستان تا ورود اسلام به ایران
در دورهٔ ساسانی فرهنگ و تمدن ایرانی به شرق و غرب گسترش یافت. اما هنوز هم آموزش به گروهی خاص محدود میشد. در این دوران مهمترین مرکز علمی و آموزشی دوران باستان، دانشگاه جندیشاپور، در شهر گندیشاپور به وجود آمد. این شهر را شاپور ساسانی بنیان نهاد و تا حدود قرن چهارم پس از اسلامآباد بود. در دانشگاه گندی شاپور دانشمندان ایرانی در کنار دانشمندان هندی، یونانی و رومی به فعالیت علمی و بحث و گفتگو مشغول بودند. وقتی مدرسهٔ آتن در سال ۵۲۹ میلادی بسته شد، بسیاری از دانشمندان یونانی به گندی شاپور مهاجرت کردند. در زمان خسرو انوشیروان بیمارستانی در این شهر ساخته شد و آموزش طب ایرانی، یونانی و هندی رونقگرفت.
سال ۴۵۹ هجری قمری در تاریخ آموزش و پرورش اسلامی، فصل برجستهای بهشمار میآید. در این سال نخستین مدرسه از رشته مدرسههایی که خواجه نظام الملک، وزیر بزرگ سلجوقیان، ساخته بود در بغداد گشایش یافت. این مدرسهها در جهان اسلام پراکنده شدند؛ تا آنجا که شهرها و روستاهای کوچک را همگام با مدرسههای بزرگ در مراکز استانها، دربرگرفت.
پیش از برپایی این مدارس حلقههای آموزش در یک جا جمع نمیشدند، بلکه در جاهای گوناگون مانند مسجد، بیوت علما و … تشکیل میشدند. همین که مدارس پراکنده شدند و فرصتها و امکانات گستردهتری برای دانشجویان به سوی این مدرسهها گسیل شدند. از این رو کمتر به دیگر جاها، که پیشتر پررونق بود ولی همچنان سرشت خود را نگه داشتند و با کمی و کاستی گرایش دانشجویان به گونهای تقلیدی همچنان به کار | قوم ماد یا مردم ماد قومی ایرانی بودند که حدود سه-چهار سده پس از شروع زوال شهرهای عصر برنز در فلات ایران، به تدریج وارد این سرزمین شدند. اینها بخشی از مردمانی بود که در مهاجرت آریاییها به فلات ایران، شرکت داشتند. این قوم به همراه پارسها، پارتها، سکاها و…، در روزگار خود به آریاییان مشهور بودند و یکی از قبایل آنان، آری زانتو نام داشت؛ نامی که به معنای «دودمان آریاییان» است.
منبع شناسی
کتیبه های آشوری و بابلی اطلاعاتی به ما درباره مادها می دهد، ولی منبع اصلی ما درباره مادها، گزارش مورخین یونانی به ویژه هرودوت است.
اتحادیه قبائل ماد
مطابق منابع کهن آشوری و یونانی و ایرانی در مجموع معلوم میگردد که شش طایفهٔ تشکیلدهندهٔ اتحاد مادها عبارت بودند از بوسیان، استروکاتیان، بودیان آریزانتیان و مغها و سرانجام پارتاکانیان. به گزارش هرودوت (کتاب اول بند ۹۶) مادها پانصد سال (۱۲۷۴ ق. م تا ۷۵۴ ق. م) تابع آشوریان بودند. برس مورخ کلدانی به این عقیده بود که مادیها ۲۵۰۰ سال ق. م بابل را تسخیر کردند و ۲۲۴ سال بر بابل حکومت کردند ولی محققان تصور میکنند که مردمی از فلات ایران مانند کاسیها بابل را گرفتهاند و به مناسبت اینکه از طرف غربی فلات ایران به بابل رفته بودند برس این مردم را مادی دانستهاست.
آنچه از متون آشوری برمیآید، آن است که مادها از سدهٔ نهم تا هفتم پیش از میلاد نتوانسته بودند چنان پیشرفتی بیابند که سبب همگرایی و اتحاد و سازمانیافتگی قبایل و طوایف پراکندهٔ ماد بر محور یک رهبر و فرمانروای برتر و واحد که بتوان وی را پادشاه کل سرزمینهای مادنشین نامید شدهباشند. پادشاهان آشور در ضمن لشکرکشیهای پرشمار خود به قلمرو سکونت مادها، همواره با شمار فراوانی از «شاهان محلی» روبهرو بودهاند و نه یک پادشاه واحد حاکم بر کل سرزمینهای مادنشین. بعدها، در سدههای نهم و هشتم پیش از میلاد، قدرت مادها تا حدی زیادی افزایش یافت و نقش آنها برجسته شد و سرانجام در سدهٔ هفتم پیش از میلاد، سرتاسر غرب ایران و برخی از مناطق نزدیک آن به مادها تعلق یافت؛ بنابراین، مرزهای ماد در طول چند صد سال، بهتدریج و رفتهرفته تغییر کرد؛ با این حال، گسترهٔ جغرافیایی دقیق ماد ناشناخته باقی ماندهاست.
به مادها در سالنامههای آشوری نو از سال ۸۳۶ پیش از میلاد به بعد تا اواخر سوگند فئودالی اسارحدون (۶۷۲ پ. م) اشاره شدهاست، آنها توسط شاهکنشینهای کوچک اداره میشدند: پادشاهی مرکزی تأسیس نشدهبود و اساس چیزهایی که بعداً به دیاکو، قاضی افسانهای نسبت داده شد، هنوز وجود نداشت.
ریشه قومی
هرودوت مادها را آریایی مینامد و میگوید در قدیم مادها را آریایی مینامیدند. هرودوت در دفتر هفتم بند شصت و دو مینویسد:
استرابون اقوام کادوسی، آماردی، تپوری و کرتی را به عنوان اقوام کوهستان نشین ماد یاد میکند. استرابون مینویسد:
استرابون اعتقاد دارد نواحی تپور و ری و دروازه کاسپین بخشی از سرزمین ماد بود که اشکانیان بر آن سلطه یافتند و مینویسد:
احمد کسروی در کتاب کاروند از قول استرابون مینویسد:
جغرافیا
در پایان هزارهٔ دوم پیش از میلاد، قبیلههای مادی، استقرار در قلمروی غرب ایران که بعدها ماد نامیده شد را آغاز کردند؛ جایی که در آن زمان نشیمنگاه شاهکنشینهای فراوان و گروههای قومی و زبانی گوناگونی مانند گوتیها، لولوبیها، | سَقِّز() شهری واقع در استان کردستان و یکی از مناطق باستانی خاورمیانه است که گنجینهها، آثار و اشیاء تاریخی فراوانی در آن کشف شدهاست که هماکنون در موزههای مختلف ایران و جهان نگهداری میشوند.
شهر سقز همانطور که از نامش پیداست، باقیمانده شهر ساکز از شهرهای روزگاران باستان بوده و از زمان حکومتهای قبل و بعد از مادها و سکاها محل سکونت مردم و تمدنهای مختلف بوده و فراز و فرودهای زیادی را پشت سر نهادهاست و در سدههای قبل از میلاد پایتخت حکومت سکاها در فلات ایران و قبلتر مرکز حکومت ماناییها بودهاست.
این شهر بر روی دشتها و تپههای طویلی بنا شدهاست که سر شاخه اصلی رودخانههایی همچون قزلاوزن، زرینهرود و سیمینهرود از کنار آن میگذرد. پستی و بلندیهای داخل شهر و چشمانداز رودخانهٔ چم سقز که از وسط این شهر میگذرد، از ویژگیهای خاص آن است. سقز در ناحیهای کوهستانی و مرتفع بین ارتفاعات نامنظم رشتهکوههای زاگرس واقع شده و این خصوصیت ژئومورفولوژیکی خاص، منجر به ایجاد آب و هوایی نسبتاً سرد و زمستانهای طولانی و گاهی یخبندان شدهاست.
در این شهر، زبان کردی سقزی بهعنوان زبان مادری و همچنین یکی از زبان های آموزش , و زبان فارسی بهعنوان زبان آموزش و مکاتبات رسمی، توسط اهالی شهر مورد استفاده قرار میگیرد.
در طول سدههای اخیر و در مقاطع مختلف تاریخی، سقز کانون بسیاری از تحولات و تغییرات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی همانند دیدار نادرشاه با شیخ حسن مولانآباد بوده و اثرات عمیقی بر جامعه و تاریخ منطقه گذاشته و در بسیاری از حرکتهای سیاسی و اجتماعی مانند انقلاب مشروطه، انقلاب ۵۷ ایران، تحولات مخصوص منطقه کردستان و خیزش ۱۴۰۱ ایران که بزرگترین قیام مردمی ایران بعد از انقلاب ۵۷ است، مرکز تحول و تغییر بودهاست.
شهر های کردنشین ایران
نام
نام سقز به تاریخ بنای آن مرتبط است که پیشینهای چند هزار ساله دارد. عدهای از مورخان با استناد به آثار باستانی متعدد موجود در منطقه معتقدند که این شهر در نخستین اتحاد قوم ماد «ایزیرتا» نامیده شده و پایتخت مادها بودهاست و توسط آنها استحکاماتی برایش بنا شده که زیویه و آرامائیت در روستای قپلانتوی کنونی از آن جمله است. دسته دیگری از مورخان معتقدند که بعد از هجوم سارگن دوم پادشاه آشور به سرزمین ماد که منجر به گریز مادها به سوی همدان شده، سکاها به سقز آمدند و آن را بهعنوان پایتخت خود برگزیدند و نام آن را اسکیت و سپس ساکز نهادند و بدین ترتیب نام امروز این شهر از قوم سکاها به یادگار ماندهاست. در روایتی دیگر رومن گیرشمن در فصل دوم کتاب خود «ایران از آغاز تا اسلام» به این مسئله اشاره کردهاست که پس از اتحاد سکاها و مادها برای مبارزه با آشوریها، به فرمان هوخشتره سکاها در غرب امپراطوری ماد سکنی گزیده و آن را ساکز نامیدند.
القاب و عناوین
سقز به عنوان شهر باستانی ایران شهر زن، زندگی، آزادی، شهر گلها (به کردی: گولان)، شهر کوههای مرتفع و رودخانهها، شهر عرفان و ادب، شهر ورزش و کشتی، قطب تجارت پارچه کردستان و ایران، قدیمیترین شهر کردنشین ایران، سردترین شهر ایران و پایتخت تئاتر کردیشناخته میشود.
تاریخ
پیش از اسلام
بر اساس بررسی منابع تاریخی و آثار باستانی بر جای مانده همانند زیویه، گورستان چهارهزار ساله و تپه کوشکله، | بستانالعقول ممکن است به موارد زیر اشارت بدارد:
بستانالعقول کتابی از ناصرخسرو در مسائل حکمت.
بستان العقول فی ترجمان المنقول ترجمهٔ فارسی رسالهٔ حیوان از رسائل اخوانالصفا. | کهنه حصار ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
روستا
کهنه حصار (شازند) روستایی در دهستان هندودر بخش سربند شهرستان شازند استان مرکزی
کهنه حصار (کبودرآهنگ) روستایی در دهستان مهربان سفلی بخش گل تپه شهرستان کبودرآهنگ استان همدان
صفحههای ابهامزدایی روستاهای ایران | مُسنَد اصطلاحی در علم حدیث است و به احادیثی گفته میشود که سلسلهٔ راویانش تا فرد معصوم منقطع نباشد. کتابهای مسند به کتابهای حدیثی گفته میشود که روایات آن براساس ترتیب صحابه گرد آمدهباشد. از بزرگترین مسندهای موجود، مسند احمد بن حنبل است. از مسندهای جدید نیز میتوان به المسند الجامع اشاره کرد.
پانویس
منابع
اصطلاحات اسلامی
علوم حدیث
متون اسلامی | سازمان مخصوص اتحاد و عمل، سماع، نام گروهی ۳۱ نفره و مخفی از فعالان سیاسی ایرانی بود که در سال ۱۳۴۳ در مصر برای آموزش مبارزه چریکی و نهایتاً مبارزه مسلحانه با حکومت پهلوی گردهم آمدند. اعضای اولیه این گروه، اعضای نهضت آزادی ایران در خارج از کشور مصطفی چمران، ابراهیم یزدی، صادق قطبزاده، شهریار روحانی، راستین، امینیان و شریفیان بودند. محمد توسلی، ابوالفضل بازرگان، رضا رئیس طوسی، علی نصر و حسین حریری از دیگر اعضای این گروه بودند.
به نوشته سعید فائقی در روزنامه شرق، تشکیل این گروه از طریق همکاری علی شریعتی با انقلابیون الجزایر و جبهه آزادیبخش الجزایر که با جمال عبدالناصر در ارتباط بودند میسر شد.
به گفته یزدی از اعضای اولیه گروه، آنها تحت تأثیر انقلاب کوبا و جنگ الجزایر «به این نتیجه رسیده بودند که با مبارزات کلاسیک و پارلمانتاریستی نمیشود به نتیجه رسید. بنابراین، باید دنبال حرکت مسلحانه رفت». برای مخفی نگهداشتن فعالیتهای گروه، برخی از اعضای نهضت آزادی اساساً از وجود چنین گروهی مطلع نبودند. چمران و او در تمامی دورهها به طور کامل شرکت کردند، چمران برای مدیرت کلاسها در قاهره ماند اما او به لبنان رفت. اعضای دیگر گروه نیز که در برخی دورههای لازم شرکت میکردند، یا پس از آموزش به ایران بازمیگشتند یا جهت امور اجرایی گروه در دیگر کشورها مستقر میشدند. در طی آموزش، از اعضا خواسته شدهبود که تا میتوانند از مباحث کلاس جزوهنویسی کنند که این جزوهها بعداً جمعآوری و سازماندهی شد.
این گروه همکاریهایی نیز با سازمان مجاهدین خلق (که هنوز مشی مارکسیستی خود را علنی نکرده بود) داشت و جزوههای مبارزه مخفی را در اختیار آنها قرار داد.
برنامههای این گروه در مصر تا سال ۱۳۴۵ ادامه یافت و پس از تیرهشدن روابط گروه با دولت مصر در پی «جنگ تبلیغاتی مصر علیه تمامیت ارضی ایران» به لبنان منتقل شد. پس از وقوع جنگ ششروزه اعراب و اسرائیل و قطع روابط ایران و لبنان (۱۳۴۶) عملاً فعالیت این گروه ناممکن شد. در نتیجه فشار دولت لبنان نیز تمامی اعضای این گروه از این کشور خارج شدند و گروه ازهمپاشید.
منابع
گروههای مسلح غیرنظامی
سازمانهای چریکی
انجمنهای سری
نهضت آزادی ایران
انقلاب ۱۳۵۷
روابط ایران و مصر
روابط ایران و لبنان | حلوای لکهدار نام گونهای از راسته کفشکماهی است.
منابع
کفشکماهیان
ماهیان توصیفشده در ۱۹۷۲ (میلادی) | فهرست گروههای قومی در قاره آفریقا () فهرستی شامل حدود هزار گروه قومی در قاره آفریقا است که هر کدام زبان و فرهنگ مخصوص به خود را دارند.
فهرست ها
بر پایه زبان
بر پایه قومیت
جستارهای وابسته
پراکندگی آفریقاییها
بانتو
خویسان
نژاد قفقازی
زبانهای آفریقایی
خاستگاه اخیر آفریقایی انسان امروزی
منابع
پیوند به بیرون
اقوام آفریقا
فهرستهای اقوام
فهرستهای مرتبط به آفریقا |
c1f94c74-5d8b-4119-851a-f462e16e47fe | آموزش و پرورش در ایران | نزدیک به چهار هزار سال پیش، آریاییها و از آن جمله مادها، پارسیها و پارتیها به سرزمین ایران مهاجرت کردند. مادها در غرب و پارسیها در جنوب و پارتیها در شرق فلات ایران ماندگار شدند و حکومتهایی تشکیل دادند.مادها در حدود هفتصد سال پیش از میلاد در سرزمینهای غرب ایران چیره شدند و دولت ماد را بنیان گذاشتند. در دورهٔ مادها، کودکان و نوجوانان راه و رسم زندگانی و کار و جنگاوری را در خانه و ایل میآموختند. آموزش رسمی مخصوص روحانیان بود. روحانیان، گذشته از خواندن و نوشتن، اصول و مراسم دینی، اخترشناسی و شیوههای پیشگویی سرنوشت دیگران را در مراکز دینی فرا میگرفتند. مردم دیگر از خواندن و نوشتن بیبهره بودند. مادها خطی شبیه خط میخی داشتند. | کدام گروه از آریاییها هفتصد سال پیش از میلاد در سرزمینهای غرب ایران چیره شدند؟ | false | {
"answer_start": [
207
],
"text": [
"مادها"
]
} | منظم و استاندارد بکند. در هنگام بلوغ برای جدا شدن از محیط و فضای دوران کودکی، افراد «آیین تشرف» را تجربه میکنند. فرد بالغ شده ممکن است به صورت ناگهانی از خانوادهاش جدا شود و به اردوگاهی به همراه افراد تازه بالغ شده دیگر فرستاده شود. دلیل این جدایی این است که فرد وابستگیاش را به خانواده کم کند و از نظر عاطفی و اجتماعی خودش را در محیط وسیعتر فرهنگی قبیلهای بنا نهد. معلمان در این مراسم تشرف کسانی هستند که شخص نمیشناسد، در واقع اقوام شخص در قبیله دیگر که شخص تا حالا ندیدهاست هستند. آیین تشرف عموماً عملی نیست بلکه در آن ارزشهای فرهنگی، مذهب قبیلهای، افسانهها، فلسفه، تاریخ، مراسمها و آداب و رسوم و اطلاعات دیگر تدریس میشود. این مراسم (به ویژه بخش مذهبی آن) از اهمیت زیادی برخوردار و لازمه عضویت در قبیله بودهاست.
آموزش در قدیمیترین تمدنها
تمدن در خاورمیانه، در بین رودهای دجله و فرات و در مصر، حدود ۳۰۰۰ سال قبل از میلاد شروع شد. تمدن عمده بعدی هزار و پانصد سال بعد در شمال چین زاییده شد. انتقال فرهنگ در این جوامع پیچیده «نوشتن» را ضروری کرد. البته در هیچ زمانی در دوران باستان، بیش از ۲۰ تا ۳۰ درصد مردان بالغ و تقریباً ۱۰ درصد کل جمعیت نمیتوانستند بخوانند و بنویسند.
۷۵۲۳
آموزش در ایران باستان
در فلات ایران، دست کم از پانزده هزار سال پیش، انسان زندگی میکردهاست. دربارهٔ چگونگی آموزش و پروش مردمانی که پیش از آریاییها در این سرزمین زندگی میکردند آگاهی چندانی در دست نیست.
نزدیک به چهار هزار سال پیش، آریاییها و از آن جمله مادها، پارسیها و پارتیها به سرزمین ایران مهاجرت کردند. مادها در غرب و پارسیها در جنوب و پارتیها در شرق فلات ایران ماندگار شدند و حکومتهایی تشکیل دادند.مادها در حدود هفتصد سال پیش از میلاد در سرزمینهای غرب ایران چیره شدند و دولت ماد را بنیان گذاشتند. در دورهٔ مادها، کودکان و نوجوانان راه و رسم زندگانی و کار و جنگاوری را در خانه و ایل میآموختند. آموزش رسمی مخصوص روحانیان بود. روحانیان، گذشته از خواندن و نوشتن، اصول و مراسم دینی، اخترشناسی و شیوههای پیشگویی سرنوشت دیگران را در مراکز دینی فرا میگرفتند. مردم دیگر از خواندن و نوشتن بیبهره بودند. مادها خطی شبیه خط میخی داشتند.
امپراتوری ایران باستان توسط کوروش کبیر در سال ۵۵۹ قبل از میلاد تأسیس و توسط مسلمانان در سال ۶۳۳ میلادی منقرض شد. از ویژگیهای عمده تمدن ایران باستان که به ایرانیان احساسات ماجراجویی و ملّی گرایی میداد میتوان تأکید بر تواناییهای فیزیکی و بدنی، مذهب فعال زرتشتی و اخلاقیات آن و جنگاوری و توسعهطلبی را نام برد. در زمان حکومت کوروش و جانشینانش، آموزش تحت تأثیر اخلاقیات زرتشتی و نیازهای نظامی جامعه بود. چهار طبقه اجتماعی نیازهایشان را توسط آموزش برطرف میکردند: روحانیون، جنگجوها، کشاورزان و بازرگانان. اخلاقیات زرتشتی آموزش را در جهت پرورش افکار خوب، گفتار خوب و کردارخوب میدید. تعلیم و تربیت در این دوران تأکید زیادی روی پیوندهای خانوادگی و احساسات گروهی، پذیرش حکومت پادشاه، تعلیمات مذهبی و آمادهسازیهای نظامی داشت.
آموزش در دوران هخامنشی به صورت دولتی انجام نمیشد و آموزشهای اولیه در خانه انجام میپذیرفت. فرزندانی که به طبقات بالا متعلق بودند میتوانستند در سن | داشته کنار یکدیگر میزیستهاند. آنان زبانی تقریباً واحد و دین و آئینی ساده و تا حد زیادی هماهنگ داشتهاند. آریائیها یا هندوایرانیان مرکب از سه دستهٔ مهم بودند:
مردم هندوآریایی: که سرانجام رهسپار سرزمینی گشتند که بعدها نام هند گرفت.
اقوام ایرانیتبار: آنها در آغاز رهسپار ایرانویج یا ناحیهٔ خوارزم شدند. نکتهای که باید به آن توجه داشت اینست که این گروه در اواخر هزارهٔ سوم پیش از میلاد، قبل از مهاجرت کلی به احتمال قوی در همسایگی شرقی شاخهٔ هندی و بهطور عمده در شرق ولگا و شمال رود اورال میزیستند.
سکاها:این گروه به غیر از زبان تقریباً در بقیهٔ جوانب زندگی با شاخهٔ هندی و ایرانی تفاوت داشتند. زیستگاه اصلی این گروه در اواخر هزارهٔ سوم پیش از میلاد در جناح شرقی سرزمین هند و ایرانینشین، یعنی در کنارههای بالخاش تا مشرق و شمال ناحیهٔ اقوام ایرانی بودهاست.
فرهنگ آندرونوو
فرهنگ آندرونوو و تمدن آمودریا در استپها و واحههای آسیای مرکزی به اقوام «هندوایرانی» شناخته شدند که احتمالاً در اواخر هزاره چهارم را اوایل هزار سوم قبل از میلاد، در استپهای آسیای مرکزی از اقوام هندواروپایی جدا شدند و به سمت نواحی آسیای مرکزی جنوبی و افغانستان حرکت کردند. این اقوام پس از سکونت در منطقه ای که بر حسب سنت و روایت اوستا و ریگودا (متون باستانی اقوام هندوایرانی) به نام اَریانم وَئِجَه (Airyanəm vaējō) شهرت دارد، در حدود اواخر هزاره دوم و اوایل هزاره اول پ م همزمان با عصر برنز متأخر از یکدیگر جدا شدند و در مسیرهای جداگانه ای وارد سرزمین هند و فلات ایران شدند.
مسیرهای احتمالی اقوام ایرانی
دربارهٔ مسیرهای مهاجرت طوایف مهم اقوام ایرانیتبار که پس از استقرار در داخل فلات ایران موسوم به ماد و پارسه شدند، اختلاف نظر بسیار است.
از راه شمال غربی و قفقاز
برخی از محققان حتی برخی از آنانی که ایرانویج را به ناحیهٔ خوارزم منطبق میدانند، مسیر مهاجرت این دو گروه بزرگ آریایی را شمال دریای خزر، قفقاز، و سپس غرب فلات ایران تصور میکنند. برخی از دلایل طرفداران این نظریه به این ترتیب است.
جابجایی ایرانویج در دوران ساسانیان از محل واقعی خود به آذربایجان عدهای را به این فکر انداخت که اصولاً شاید مهاجرتی صورت نگرفته بلکه نوعی گسترش موضعی در چهار دیواری فلات ایران انجام پذیرفتهاست.
سرراستترین راه میان استپ اوراسیا (دشت اوراسیا) و هگمتانه و پارسه همان راه قفقاز است.
ورود واقعی بعضی عناصر آریایی از اواخر هزارهٔ سوم پیش از میلاد به بعد از راه قفقاز به آسیای صغیر و غرب فلات ایران و به جای گذاشتن برخی آثار وجودی از خود در قفقاز و پراکندن بسیاری از اسامی جغرافیایی در سر راه خود مستقیماً یا از طریق هیتیها و هوریها و غیره در آسیای صغیر و بینالنهرین و آذربایجان امروز، همراه با اسامی آریایی اشخاص در اسناد و کتیبههای یافت شده در این نواحی، و یکی پنداشتن آن نفوذهای مستهلک شدنی با مهاجرتهای مستهلک کردنی، باز هم راه قفقاز را باور کردنیتر مینمود به ویژه وجود اسامی برخی ایزدان آریایی در کتیبههای هیتی-هوری در اسناد کاسیان و غیره
از راه شمال شرقی
حسن پیرنیا در مورد مسیر این مهاجرت چنین مینویسد: اقوام ایرانیتبار پس از جدا شدن از اقوام هندی آریایی از سغد به | صفحهٔ نمایشگر خود استفاده کنید.
مهاجرت هندوآریاییها و تمدن باختر-مَرو
بعد از ۲۴۰۰ پیش از میلاد، رشد جوامع شهرنشین در آسیای میانه بهشدت به چالش کشیده شد. در طی یک مدتزمان ۳۰۰ ساله، هیچکدام از مراکز عمدهای که در نیمهٔ اول هزارهٔ سوم پیش از میلاد به وجود آمده بودند، دیگر دارای سکنه نبودند. دلایل دقیق برای این «فروپاشی مدنی» همچنان یک راز ماندهاست. با اینحال در اواخر هزارهٔ سوم پیش از میلاد، در شمال افغانستان و جنوب ترکمنستان و ازبکستان، مجموعهای از وقایع منجر به ظهور شهرها و زیستگاههایی شد که از آن پس میرفت تا تأثیر عمدهای برجای بگذارد.
شمار زیادی از مهاجمان و مهاجران کوچنشین، مردمان دامدار بدون شهر که سوار بر اسب یا با ارابه سفر میکردند، و از قبل بنام آریاییها (برگرفته از واژهٔ سانسکریت، به معنای «مردمان نجیب و شریف») شناخته میشدند، از منطقهٔ دریای مازندران بهسوی جنوب مهاجرت کرده و از آمودریا (Oxus) گذشته و طی اوایل هزارهٔ دوم (حدود ۱۷۰۰ پیش از میلاد) وارد افغانستان امروزی شدند. (نگارهٔ ۵)
هیچ گونه آثار همعصر با سفر آریاییها یافت نشدهاست. اما نظر به افسانهها، آریاییها همزمان با مهاجرتشان سرودههایی سرودهاند که دهان به دهان از یک نسل از موبدان (روحانیون) به نسلی دیگر منتقل میشده تا اینکه در حدود ۱۲۰۰ پیش از میلاد، زمانی که این سرودهها در مجموعهای چند جلدی جمعآوری شد که بنام ریگوِدا (۱۱۰۰–۱۷۰۰ ق. م) مشهور است.
این نوشتهها، راجع به قومی هستند، که قرنها پیش از آن، از هندوکش برخاسته و در ۱۵۰۰ پیش از میلاد از رود کوبها، یا رود کابل، گذشتند (نگارهٔ ۶) و بدینترتیب تقریباً میتوان سفر این کوچنشینان را که وسعت آسیای میانه را پشت سر میگذاشتند، تجسم کرد.
اقوام آریایی از آسیای میانه ('مهاجرت آریاییها') به شمال و غرب افغانستان رسیدند؛ برخی از آنها در این مناطق مستقر شدند و بقیه بطرف شرق بسوی شمال هند و غرب بسوی فلات ایران رهسپار شدند. شواهد نخستین زیستگاه کوچنشینان عصر آهن در آقکُپرُک ۴ (Aq Kupruk IV) یافت شدهاست. مردمان آریایی به شکل قبیلههای کوچک در مناطق شرقی فلات ایران (شامل افغانستان امروزی)، در مغرب فلات پامیر و در شمال کوههای هندوکش میزیستند. اینان زبان و آداب و رسوم مشترکی داشتند. در دوران باستان، اقوام هندی و ایرانی (آنان که به زبانهای هندوایرانی سخن میگفتند) خود را «آریایی» مینامیدند. نمونهٔ این اشارهها را میتوان در اوستا، سنگنبشتههای هخامنشی و متنهای کهن هندو (مانند ریگودا) دید.
با رشد و رونق کشتزارها و روستاها مردمان ساکن جلگههای حاصلخیز پیرامون هندوکُش بتدریج شیوههای ابتدائی آبیاری را ابداع کردند که به آنها اجازه میداد تا به کشت غلات در دشتهای شمالی افغانستان روی آورند. این مناطق شمالی همان سرزمین باختر است که بعدها در نوشتههای غربی بنام «باکتریا» (Bactria) یاد میشود. در سرزمین باختر مجموعهای از واحههای مصنوعی دلتامانند توسط سیستمهای گسترده آبیاری در ۴۰۰۰ سال پیش پدید آمد. باشندگان این آبادیها زیستگاهایشان را در برابر مهاجمان مستحکم میکردند. شیوهٔ معماری که امروزه هنوز در شمال افغانستان مورد استفادهاست. مینماید که فرهنگ این مردمان باشنده در واحهها با فرهنگ همسایگان میانرودانیشان (بینالنهرین) مشترکاتی داشته، از قبیل: صنعتگری هنرمندانه، وجود طبقهٔ نخبگان و رسوم همگانی پیچیده.
با این وجود، به دلیل فقدان خط و نوشتار در این تمدن، نام بومی | پیشینهٔ آموزش در ایران به دوران باستان میرسد. آموزش در ایران در دوران جمهوری اسلامی، دارای جداسازی جنسیتی از پایینترین مقطع و دارای مفاهیم و پروپاگاندای شیعی است. همچنین پس از انقلاب ۱۳۵۷، آموزش در این کشور، «اسلامیسازی» شد.
پیشینه
ایران باستان
در فلات ایران، دست کم از پانزده هزار سال پیش، انسان زندگی میکردهاست. دربارهٔ چگونگی آموزش و پروش مردمانی که پیش از آریاییها در این سرزمین زندگی میکردند آگاهی چندانی در دست نیست.
نزدیک به چهار هزار سال پیش، آریاییها و از آن جمله مادها، پارسیها و پارتیها به سرزمین ایران مهاجرتکردند. مادها در غرب و پارسیها در جنوب و پارتیها در شرق فلات ایران ماندگار شدند و حکومتهایی تشکیل دادند.مادها در حدود هفتصد سال پیش از میلاد در سرزمینهای غرب ایران چیره شدند و دولت ماد را بنیان گذاشتند. در دورهٔ مادها، کودکان و نوجوانان راه و رسم زندگانی و کار و جنگاوری را در خانه و ایل میآموختند. آموزش رسمی مخصوص روحانیان بود. روحانیان، گذشته از خواندن و نوشتن، اصول و مراسم دینی، اخترشناسی و شیوههای پیشگویی سرنوشت دیگران را در مراکز دینی فرا میگرفتند. مردم دیگر از خواندن و نوشتن بیبهره بودند. مادها خطی شبیه خط میخی داشتند.
در دوران هخامنشی، آموزش رسمی ویژهٔ روحانیان زرتشتی (موبدان)، شاهزادگان و دولتمردان بود. اما چون در آیین زرتشت آموزش و پرورش به مانند زندگی مهم شمرده شده بود، مردم ایران به پیروی از گفتار حکیمانهٔ زرتشت، یعنی پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک، اخلاق و مهارتهای سودمند را به فرزندان خود آموزش میدادند. در آن زمان آتشکدهها جایگاه رسمی آموزش بودند و موبدان علاوه بر درسها مذهبی، پزشکی، ریاضی و اخترشناسی نیز درس میدادند.
باستان تا ورود اسلام به ایران
در دورهٔ ساسانی فرهنگ و تمدن ایرانی به شرق و غرب گسترش یافت. اما هنوز هم آموزش به گروهی خاص محدود میشد. در این دوران مهمترین مرکز علمی و آموزشی دوران باستان، دانشگاه جندیشاپور، در شهر گندیشاپور به وجود آمد. این شهر را شاپور ساسانی بنیان نهاد و تا حدود قرن چهارم پس از اسلامآباد بود. در دانشگاه گندی شاپور دانشمندان ایرانی در کنار دانشمندان هندی، یونانی و رومی به فعالیت علمی و بحث و گفتگو مشغول بودند. وقتی مدرسهٔ آتن در سال ۵۲۹ میلادی بسته شد، بسیاری از دانشمندان یونانی به گندی شاپور مهاجرت کردند. در زمان خسرو انوشیروان بیمارستانی در این شهر ساخته شد و آموزش طب ایرانی، یونانی و هندی رونقگرفت.
سال ۴۵۹ هجری قمری در تاریخ آموزش و پرورش اسلامی، فصل برجستهای بهشمار میآید. در این سال نخستین مدرسه از رشته مدرسههایی که خواجه نظام الملک، وزیر بزرگ سلجوقیان، ساخته بود در بغداد گشایش یافت. این مدرسهها در جهان اسلام پراکنده شدند؛ تا آنجا که شهرها و روستاهای کوچک را همگام با مدرسههای بزرگ در مراکز استانها، دربرگرفت.
پیش از برپایی این مدارس حلقههای آموزش در یک جا جمع نمیشدند، بلکه در جاهای گوناگون مانند مسجد، بیوت علما و … تشکیل میشدند. همین که مدارس پراکنده شدند و فرصتها و امکانات گستردهتری برای دانشجویان به سوی این مدرسهها گسیل شدند. از این رو کمتر به دیگر جاها، که پیشتر پررونق بود ولی همچنان سرشت خود را نگه داشتند و با کمی و کاستی گرایش دانشجویان به گونهای تقلیدی همچنان به کار | کوچ نمودند. شاخهٔ دیگر آریاییها بودند که در نواحی استپ ممتد از شمال دریای سیاه و دریای کاسپین در جنوب روسیه تا ترکستان و رودهای آمودریا و سیردریا مسکن گزیدند. در اواخر هزاره چهارم و اوایل هزار سوم پیش از میلاد، در استپهای آسیای مرکزی از اقوام هندواروپایی جدا شدند و به سمت نواحی آسیای مرکزی جنوبی و افغانستان حرکت کردند. این اقوام پس از سکونت در منطقه ای که بر حسب سنت و روایت اوستا و ریگودا (متون باستانی اقوام هندوایرانی) به نام اَریانم وَئِجَه (Airyanəm vaējō) شهرت دارد، در حدود اواخر هزاره دوم و اوایل هزاره اول پ م همزمان با عصر برنز متأخر از یکدیگر جدا شدند و در مسیرهای جداگانه ای وارد شبهقاره هند و فلات ایران شدند.
تاریخ دقیق جدا شدن ایرانیها و هندوآریاییها از یک دیگر مشخص نیست، اما میدانیم که هندوآریاییها در حدود سال ۱۲۰۰ پیش از میلاد منطقه پنجاب را در تصرف داشتند. آغاز مهاجرت آریاییها به فلات ایران را برخی ۲۰۰۰ سال پیش از میلاد دانستهاند. با گذشت زمان جدایی در شاخه آریایی بیشتر شد و بالاخره هندوآریاییها در شمال غربی هند مستقر شدند. هندوآریاییها پس از ورود خود به شمال هند آنجا را آریاورته خواندند و در بعدها آریاورته را هندوستان نامیدند. سپس این نام که مختص شمال کشور هند بود به سراسر خاک هند گفته شد. آریاییهایی که در فلات ایران ساکن شده بودند، با مردم بومی در فلات ایران درآمیختند و ایرانی خوانده شدند. نام آریایی به معنی نجیب و شریف است و نام ایران به معنی سرزمین آریاییها و از همین لفظ گرفته شدهاست.
باورهای آریاییها
اطلاعات چندانی دربارهٔ تمدن آریاییها (هندوایرانیها) در تاریخ موجود نیست، به سبب اینکه از آریاییها و نیاکان آنها یعنی هندواروپاییها، هیچ نوع اسناد مکتوب، نشانه و اثری که حاکی از طرز زندگی، میزان تکامل قوای مادی و معنوی و باورهای آنها در محیطی که زندگی میکردند باشد، باقی نماندهاست.
کهنترین دورهای که بدان دسترسی داریم و باورهای مذهبی در بین آریاییها مشاهده میشود، زمانی است که آنها نیروهای طبیعت را پرستش میکردند. آنچه آریاییها را از دیگر اقوام جهان باستانی متمایز میسازد، آنست که این قوم نه باورهای بتپرستی داشتند و نه باورهای نیاپرستی، بلکه خدایانشان عموماً نیروهای سودمند طبیعت بودند. هر کدام از این خدایان بنابر تأثیری که بر طبیعت پیرامون و زندگی انسان داشت، مورد پرستش واقع میشد. خورشید و آسمان مقام نخست را داشتند، چنانکه در کتاب ریگودای هندوآریاییهای مهاجر به هند معمولاً نام این دو در نیایشها به همراه هم میآید.
آریاییها از دیرباز به دو مبدأ خیر و شر باور داشتند. در برابر نیروهای نیک و سودمند، نیروهای زیانبخش طبیعت قرار داشتند. مظاهر نیروهای زیان بخش طبیعت، تاریکی و خشکی (کم بارانی) بود، که آریاییها آنها را در ظاهر اهریمنها و ارواح زیانبخش در نظر خود مجسم میکردند. آنها از این ارواح زیانبخش متنفر بودند. آریاییها هیچ وقت درصدد برنمیآمدند که رضایت خاطر این ارواح زیانبخش را بهواسطهٔ قربانیها و عبادتهای مختلف فراهم سازند، تا خشم آنها به این وسیله مبدل به رحمت بشود. همین خود یکی از مهمترین وجوه اختلاف اساسی باورهای آریاییها با اقوام ترک و مغول است. بنابر باور ترکها و مغولها باید نیروهای مضر را بهوسیلهٔٔ عبادت و | مردمان هندوایرانی یا مردمان آریانیک (مردمان آریایی) (که گاه با آریاییها یکی گرفته میشود)، نام یک گروه قومی بوده که هندوآریاییها، ایرانیها و نورستانیها از آنها منشعب شدهاند و به زبانهای هندوایرانی صحبت میکنند. ایرانیها شامل شاخهٔ شرقی یعنی سکاها، خوارزمیان، سغدیان، تخاریان و شاخهٔ غربی شامل مادها، پارسها، پارتها و داردها بودند. اینان گویشور زبانهای هندوایرانی بودند که شاخهای بزرگ از زبانهای هندواروپایی است. نیاکان هندوایرانیها، نیاهندواروپاییان بودند. جمعیت هندوایرانیها بیش از یک و نیم میلیارد نفر است.
تاریخچه
متاخرترین زمانی که میتوان برای گسترش هندوایرانیها به نواحی مختلف تعیین کرد، حدود سدهٔ ۱۴ قبل از میلاد است. بر طبق شواهدی از این دست، پژوهشگران، آغاز پراکندگی هندوایرانیان را نیمه نخست هزارهٔ دوم پیش از میلاد در نظر میگیرند. در طی هزاره دوم و اوایل هزارهٔ نخست پیش از میلاد، گروههای مختلفی از هندوایرانیها به تدریج به نقاطی در آسیای مرکزی و شمال افغانستان پراکنده شدند. در واقع به تدریج از استپها به سرزمینهای جنوبی نقل مکان کردند. از این رو در شمال باختر (Bactria) سه فرهنگ مختلف پدید آمد:
فرهنگ باختر-مرو
فرهنگ آندرونو
فرهنگ بیشکنت (Bishkent).
دادههای باستانشناختی
فرهنگی باستانشناختیک ذیل در پیوند با مردمان هندوایرانی هستند:
در اروپا:
فرهنگ پولتافکا مربوط به ۲۷۰۰ تا ۲۱۰۰ پیش از میلاد
در آسیای میانه:
فرهنگ آندرونوو
سینتاشا-پتروفکا-آرکایم
آلاکول
فدروو
آلکسیفکا
تمدن آمودریا
فرهنگ گورالواری
فرهنگ آباشهوو
فرهنگ یاز
هندوستان (فلات میانی گنگ)
فرهنگ کالاهای رنگشده خاکستری (۱۱۰ تا ۳۵۰ پیش از میلاد)
ایران
فرهنگ کالای خاکستری غرب نزدیک (۱۵۰۰ تا ۱۰۰۰ پیش از میلاد)
فرهنگ کالای چرمی غرب دور (۹۰۰ تا ۷۰۰ پیش از میلاد)
شبهقاره هند
فرهنگ سوات
فرهنگ آرامگاه ایچ
جمعیت بر پایه کشور
جمعیت به میلیون نفر میباشد و آمار پایان سال ۲۰۱۹ میلادی برای ۲۲ کشور زیر لحاظ شدهاست:
جستارهای وابسته
گروههای قومی در هند
گروههای قومی در پاکستان
گروههای قومی در افغانستان
گروههای قومی در ایران
آریاییان بومی
آریاورته
مهاجرت هندوآریاییها
زبان نیاهندوایرانی
مردمان ایرانی
مردمان هندی
دینهای ایرانی
دینهای هندی
ایران بزرگ
هند بزرگ
منابع
Wikipedia contributors, "Indo-Iranians," Wikipedia, The Free Encyclopedia, https://en.wikipedia.org/w/index.php?title=Indo-Iranians&oldid=695469657 (accessed December 22, 2015).
افراد هندو-ایرانی
اهالی آسیای باستان
اهالی باستان
عشایر اوراسیا | میانه ('مهاجرت آریاییها') به شمال و غرب افغانستان رسیدند؛ برخی از آنها در این مناطق مستقر شدند و بقیه بطرف شرق بسوی شمال هند و غرب بسوی فلات ایران رهسپار شدند. شواهد نخستین زیستگاه کوچنشینان عصر آهن در آقکُپرُک ۴ (Aq Kupruk IV) یافت شدهاست. مردمان آریایی به شکل قبیلههای کوچک در مناطق شرقی فلات ایران (شامل افغانستان امروزی)، در مغرب فلات پامیر و در شمال کوههای هندوکش میزیستند. اینان زبان و آداب و رسوم مشترکی داشتند. در دوران باستان، اقوام هندی و ایرانی (آنان که به زبانهای هندوایرانی سخن میگفتند) خود را «آریایی» مینامیدند. نمونهٔ این اشارهها را میتوان در اوستا، سنگنبشتههای هخامنشی و متنهای کهن هندو (مانند ریگودا) دید.
با رشد و رونق کشتزارها و روستاها مردمان ساکن جلگههای حاصلخیز پیرامون هندوکُش بهتدریج شیوههای ابتدائی آبیاری را ابداع کردند که به آنها اجازه میداد تا به کشت غلات در دشتهای شمالی افغانستان روی آورند. این مناطق شمالی همان سرزمین باختر است که بعدها در نوشتههای غربی بنام «باکتریا» (Bactria) یاد میشود. در سرزمین باختر مجموعهای از واحههای مصنوعی دلتامانند توسط سیستمهای گسترده آبیاری در ۴۰۰۰ سال پیش پدید آمد. باشندگان این آبادیها زیستگاهایشان را در برابر مهاجمان مستحکم میکردند. شیوهٔ معماری که امروزه هنوز در شمال افغانستان مورد استفادهاست. مینماید که فرهنگ این مردمان باشنده در واحهها با فرهنگ همسایگان میانرودانیشان (بینالنهرین) مشترکاتی داشته، از قبیل: صنعتگری هنرمندانه، وجود طبقهٔ نخبگان و رسوم همگانی پیچیده.
با این وجود، به دلیل فقدان خط و نوشتار در این تمدن، نام بومی تمدن آنها مشخص نیست. محققان امروزه این تمدن گمنام را «مجموعهٔ باستانشناسیِ بلخ-مرو» (BMAC)، یا «تمدن آمودریا» (Oxus Civilization) مینامند. مدرک علمی بر موجودیت تمدنی پیشرفته در شمال افغانستان با قدمتی در حدود ۱۸۰۰–۲۱۰۰ پیش از میلاد از حفریات در بیشتر از دوازده ساحهٔ باستانشناسی در طی دههٔ هفتاد میلادی در BMAC بهدست آمد. گنجینهٔ تپه فُلول در شمال افغانستان آثار به جای مانده از این تمدن است و نشان میدهد که مردم افغانستان در عصر بُرُنز در تجارت جهانی آن زمان سهیم بودند.
تمدن آمودریا در فاصله زمانی ۲۲۰۰ پیش از میلاد تا ۱۸۰۰ پیش از میلاد به سرزمینهای شرقی گسترش مییابد و به کرانههای غربی رود سند رسیده و تمدن دره سند آنجا را منقرض میکند. گمان میرود، با افزایش تعداد اعضا، این مردمان ناچار به مهاجرت شدند و به نواحی شرق و غرب و جنوب سرزمین اصلی خود کوچ کردند. دلیل اصلی مهاجرت آنها مشخص نیست، اما به نظر میرسد دشوار شدن شرایط آب و هوایی و کمبود چراگاهها، از دلایل آن باشد.
پیرامون ۱۱۰۰–۱۷۰۰ پیش از میلاد: ریگوِدا یکی از کهنترین متون شناختهشده به یک زبان هندواروپایی، در دوره ودایی که ایرانیان و هندیان با هم میزیستند، در سَپته سِندو (Sapta Sindhu) ('سرزمین هفت رود')، که احتمالاً پنجاب یا درهٔ کابل باشد، نگاشته شد.
پیرامون ۱۳۵۰ پیش از میلاد: مهاجرت دستههایی از اقوام ایرانی از مجموعهٔ باستانشناسیِ بلخ-مرو (BMAC) بهسوی فلات ایران و غرب ایران.
پیرامون ۱۱۰۰–۵۵۰ پیش از میلاد: زرتشت یک آیین یکتاپرستی - مَزدَیَسنا - را در بلخ (Bactra) معرفی میکند که در سرتاسر فلات ایران منتشر میشود. از دیدگاه افسانوی (که در شاهنامه فردوسی در حدود سال ۱۰۰۰ میلادی آمده)، زرتشت در بلخ بهدست یک تورانی بقتل میرسد. تورانیان یکی | لُرستان به معنی سکونتگاه مردم لر واژهای است که به سرزمینهای لرنشین اطلاق میگردد و به معنای گستره جغرافیایی است که مردم لر در آن سکونت دارند. حدود لرستان از برخی مناطق دشتهای شرقی عراق آغاز و تا غرب و جنوب غرب ایران گستردهاست. حدود سرزمین لرستان در طول دوران دچار دگرگونی شدهاست. گستره نام لرستان پیش از حکومت صفویان، سکونتگاه لرهای بختیاری، لرهای بویراحمدی و کهگیلویه و لرهای ممسنی را نیز شامل میشد. اما پس از حکومت صفویان سکونتگاه لرهای بختیاری را منطقه بختیاری نامگذاری کردند و جغرافیای نام لرستان به حدود استان لرستان و ایلام کنونی محدود شد. این منطقه نیز در حکومت قاجاریان به دو بخش پشتکوه و پیشکوه تقسیم شد. امروزه لرستان نام یکی از استانهای غربی ایران است. اقوام کرد، لر و برخی اقوام دیگر در لرستان قدیم (از مناطقی در عراق تا خلیج فارس) ساکن بودهاند.
تاریخ
لرستان سرزمینی کوهستانی، پرآب و دارای مراتع سرسبز است. در سراسر سرزمین لرستان پوشش درختانی مانند بلوط، نارون، گردو و بادام وجود دارد. تاریخ سکونت اقوام آریایی در لرستان به بیش از ۱۰۰۰ سال پیش از میلاد مسیح بازمیگردد. ابتدا مادها در مناطقی که لرستان گفته میشود ساکن شدند. در سالهای بین ۶۲۵ تا ۷۰۰ پیش از میلاد اقوام دیگری همچون سکاها نیز در لرستان ساکن شدند.
تاریخ باستان
دوره ایلامیان
نخستین مردمی که بر مناطقی از لرستان حاکمیت داشتهاست الامیان بودهاند. گستره نفوذ ایلامیها تا منطقه ممسنی کنونی بودهاست. آنها از نژاد مردم بومی ایران هستند اما اطلاع درستی از چگونگی تشکیل جوامع و ابتدای تاریخ آنها در دست نیست با این حال توانسته بودند پیش از ورود اقوام آریایی به ایران و در حدود هزاره چهارم پیش از میلاد مسیح در بخشهایی از غرب ایران کنونی دولتی بنا کنند.نخستین ساکنین لرستان کاسیها بودند. آنها بابل را فتح کردند و در سالهای ۱۶۵۰ تا ۱۷۵۰ پیش از میلاد مسیح بر بابل نیز حکومت کردند. اصالت لرها ممکن است به ایلامیان و کاسیتها برسد.
|دولت ایلام شامل خوزستان، لرستان امروزی، پشتکوه و کوههای بختیاری بوده و بابلیها سرزمین ایلامیها را الام یا آلامتو که به معنی کوهستان و شاید کشور طلوع خورشید بوده مینامیدند.
شهرهای ایلامیان
شهرهای مهم حکومت ایلامیها عبارت بودند از: شوش، اهواز، ماداکتو و خایدالووالتر هینتس در خصوص شهرهای مهم عگایلامیها میگوید:
ایلامیها در مدت چند هزار سال هویت خود را در برابر اقوامی نیرومند چون سومریها، اکدیها، بابلیها و آشوریها حفظ کردند و در نتیجه به علت اختلافهای داخلی و جنگهای خانگی، از دشمن خود آشور در سال ۶۵۴ پیش از میلاد مسیح شکست خوردند.
مهمترین رویداد سیاسی ایران در هزاره سوم پیش از میلاد را میتوان به قدرت رسیدن ایلامیان و تشکیل حکومت ایلامی در شمال دشت خوزستان دانست. از آن هنگام تا پیش از ورود مادها و پارسیها حدود یک هزار سال آنچه از تاریخ سرزمین ایران میدانیم تنها از تاریخ سیاسی ایلام میباشد.
دوران کاسیها
کاسیان قبل از مادها و پارسیان، از ارتفاعات قفقاز و آذربایجان به جنوب غربی ایران وارد شدند ولی در ابتدا سکونت در فلات ایران در نواحی دریای مازندران ساکن شدند و نام خود را به این دریا داده و آن را دریای کاسپی نامیدند. احتمال دارد کاسیها قومی جدا از خوزیان باشند.استرابون مورخ یونانی در خصوص | (حدود ۱۷۰۰ پیش از میلاد) وارد افغانستان امروزی شدند.
با رشد و رونق کشتزارها و روستاها این مردمان بهتدریج شیوههای ابتدائی آبیاری را ابداع کردند که به آنها اجازه میداد تا به کشت غلات در دشتهای شمالی افغانستان روی آورند. این مناطق شمالی همان سرزمین باختر است که بعدها در نوشتههای غربی بنام «باکتریا» (Bactria) یاد میشود. در سرزمین باختر مجموعهای از واحههای مصنوعی دلتا مانند توسط سیستمهای گسترده آبیاری در ۴۰۰۰ سال پیش پدید آمد. باشندگان این آبادیها زیستگاهایشان را در برابر مهاجمان مستحکم میکردند. شیوهٔ معماری که امروزه هنوز در شمال افغانستان مورد استفادهاست. مینماید که فرهنگ این مردمان باشنده در واحهها با فرهنگ همسایگان میانرودانیشان مشترکاتی داشته، از قبیل: صنعتگری هنرمندانه، وجود طبقهٔ نخبگان و رسوم همگانی پیچیده.
با این وجود، به دلیل فقدان خط و نوشتار در این تمدن، نام بومی تمدن آنها مشخص نیست. محققان امروزه این تمدن گمنام را «مجموعهٔ باستانشناسیِ باختر-مرو» (BMAC)، یا «تمدن آمودریا» (Oxus Civilization) مینامند. گنجینهٔ تپه فُلول در شمال افغانستان آثار به جای مانده از این تمدن است و نشان میدهد که مردم افغانستان در عصر بُرُنز در تجارت جهانی آن زمان سهیم بودند.
هیچ گونه آثار همعصر با سفر آریاییها یافت نشدهاست. اما نظر به افسانهها، آریاییها همزمان با مهاجرتشان سرودههایی سرودهاند که دهان به دهان از یک نسل از موبدان (روحانیون) به نسلی دیگر منتقل میشده تا اینکه در حدود ۱۲۰۰ پیش از میلاد، زمانی که این سرودهها در مجموعهای چند جلدی جمعآوری شد که بنام ریگوِدا (۱۱۰۰–۱۷۰۰ ق. م) مشهور است.
این نوشتهها، راجع به قومی هستند، که قرنها پیش از آن، از هندوکش برخاسته و در ۱۵۰۰ پیش از میلاد از رود کوبها، یا رود کابل، گذشتند و بدینترتیب تقریباً میتوان سفر این کوچنشینان را که وسعت آسیای میانه را پشت سر میگذاشتند، تجسم کرد.
اقوام آریایی از آسیای میانه ('مهاجرت آریاییها') به شمال و غرب افغانستان رسیدند؛ برخی از آنها در این مناطق مستقر شدند و بقیه بطرف شرق بسوی شمال هند و غرب بسوی فلات ایران رهسپار شدند. شواهد نخستین زیستگاه کوچنشینان عصر آهن در آقکُپرُک ۴ (Aq Kupruk IV) یافت شدهاست. مردمان آریایی به شکل قبیلههای کوچک در مناطق شرقی فلات ایران (شامل افغانستان امروزی)، در مغرب فلات پامیر و در شمال کوههای هندوکش میزیستند. اینان زبان و آداب و رسوم مشترکی داشتند. در دوران باستان، اقوام هندی و ایرانی (آنان که به زبانهای هندوایرانی سخن میگفتند) خود را «آریایی» مینامیدند. نمونهٔ این اشارهها را میتوان در اوستا، سنگنبشتههای هخامنشی و متنهای کهن هندو (مانند ریگودا) دید. مهاجرت آریاییها به فلات ایران یک مهاجرت تدریجی بوده و در دورههای مختلفی صورت گرفتهاست که در پایان دوران نوسنگی (۷۰۰۰ سال پ. م) آغاز شد و تا ۴۰۰۰ پ.م. ادامه داشتهاست.
تمدن آمودریا در فاصله زمانی ۲۲۰۰ پیش از میلاد تا ۱۸۰۰ پیش از میلاد به سرزمینهای شرقی گسترش مییابد و به کرانههای غربی رود سند رسیده و تمدن دره سند آنجا را منقرض میکند. گمان میرود، با افزایش تعداد اعضا، این مردمان ناچار به مهاجرت شدند و به نواحی شرق و غرب و جنوب سرزمین اصلی خود کوچ کردند. دلیل اصلی مهاجرت آنها مشخص نیست، اما به نظر میرسد دشوار شدن شرایط آب و هوایی و کمبود چراگاهها، از دلایل آن | چوبسفتها نام یک سرده از تیره گلراعیان است.
منابع
چوبسفتها
سردههای مالپیگیسانان
هزارچشمان |
4c5187c5-ec7d-4089-8cee-0fea747575c5 | آموزش و پرورش در ایران | نزدیک به چهار هزار سال پیش، آریاییها و از آن جمله مادها، پارسیها و پارتیها به سرزمین ایران مهاجرت کردند. مادها در غرب و پارسیها در جنوب و پارتیها در شرق فلات ایران ماندگار شدند و حکومتهایی تشکیل دادند.مادها در حدود هفتصد سال پیش از میلاد در سرزمینهای غرب ایران چیره شدند و دولت ماد را بنیان گذاشتند. در دورهٔ مادها، کودکان و نوجوانان راه و رسم زندگانی و کار و جنگاوری را در خانه و ایل میآموختند. آموزش رسمی مخصوص روحانیان بود. روحانیان، گذشته از خواندن و نوشتن، اصول و مراسم دینی، اخترشناسی و شیوههای پیشگویی سرنوشت دیگران را در مراکز دینی فرا میگرفتند. مردم دیگر از خواندن و نوشتن بیبهره بودند. مادها خطی شبیه خط میخی داشتند. | کدام گروه از آریاییها در جنوب ساکن شدند؟ | false | {
"answer_start": [
123
],
"text": [
"پارسیها"
]
} | صفحهٔ نمایشگر خود استفاده کنید.
مهاجرت هندوآریاییها و تمدن باختر-مَرو
بعد از ۲۴۰۰ پیش از میلاد، رشد جوامع شهرنشین در آسیای میانه بهشدت به چالش کشیده شد. در طی یک مدتزمان ۳۰۰ ساله، هیچکدام از مراکز عمدهای که در نیمهٔ اول هزارهٔ سوم پیش از میلاد به وجود آمده بودند، دیگر دارای سکنه نبودند. دلایل دقیق برای این «فروپاشی مدنی» همچنان یک راز ماندهاست. با اینحال در اواخر هزارهٔ سوم پیش از میلاد، در شمال افغانستان و جنوب ترکمنستان و ازبکستان، مجموعهای از وقایع منجر به ظهور شهرها و زیستگاههایی شد که از آن پس میرفت تا تأثیر عمدهای برجای بگذارد.
شمار زیادی از مهاجمان و مهاجران کوچنشین، مردمان دامدار بدون شهر که سوار بر اسب یا با ارابه سفر میکردند، و از قبل بنام آریاییها (برگرفته از واژهٔ سانسکریت، به معنای «مردمان نجیب و شریف») شناخته میشدند، از منطقهٔ دریای مازندران بهسوی جنوب مهاجرت کرده و از آمودریا (Oxus) گذشته و طی اوایل هزارهٔ دوم (حدود ۱۷۰۰ پیش از میلاد) وارد افغانستان امروزی شدند. (نگارهٔ ۵)
هیچ گونه آثار همعصر با سفر آریاییها یافت نشدهاست. اما نظر به افسانهها، آریاییها همزمان با مهاجرتشان سرودههایی سرودهاند که دهان به دهان از یک نسل از موبدان (روحانیون) به نسلی دیگر منتقل میشده تا اینکه در حدود ۱۲۰۰ پیش از میلاد، زمانی که این سرودهها در مجموعهای چند جلدی جمعآوری شد که بنام ریگوِدا (۱۱۰۰–۱۷۰۰ ق. م) مشهور است.
این نوشتهها، راجع به قومی هستند، که قرنها پیش از آن، از هندوکش برخاسته و در ۱۵۰۰ پیش از میلاد از رود کوبها، یا رود کابل، گذشتند (نگارهٔ ۶) و بدینترتیب تقریباً میتوان سفر این کوچنشینان را که وسعت آسیای میانه را پشت سر میگذاشتند، تجسم کرد.
اقوام آریایی از آسیای میانه ('مهاجرت آریاییها') به شمال و غرب افغانستان رسیدند؛ برخی از آنها در این مناطق مستقر شدند و بقیه بطرف شرق بسوی شمال هند و غرب بسوی فلات ایران رهسپار شدند. شواهد نخستین زیستگاه کوچنشینان عصر آهن در آقکُپرُک ۴ (Aq Kupruk IV) یافت شدهاست. مردمان آریایی به شکل قبیلههای کوچک در مناطق شرقی فلات ایران (شامل افغانستان امروزی)، در مغرب فلات پامیر و در شمال کوههای هندوکش میزیستند. اینان زبان و آداب و رسوم مشترکی داشتند. در دوران باستان، اقوام هندی و ایرانی (آنان که به زبانهای هندوایرانی سخن میگفتند) خود را «آریایی» مینامیدند. نمونهٔ این اشارهها را میتوان در اوستا، سنگنبشتههای هخامنشی و متنهای کهن هندو (مانند ریگودا) دید.
با رشد و رونق کشتزارها و روستاها مردمان ساکن جلگههای حاصلخیز پیرامون هندوکُش بتدریج شیوههای ابتدائی آبیاری را ابداع کردند که به آنها اجازه میداد تا به کشت غلات در دشتهای شمالی افغانستان روی آورند. این مناطق شمالی همان سرزمین باختر است که بعدها در نوشتههای غربی بنام «باکتریا» (Bactria) یاد میشود. در سرزمین باختر مجموعهای از واحههای مصنوعی دلتامانند توسط سیستمهای گسترده آبیاری در ۴۰۰۰ سال پیش پدید آمد. باشندگان این آبادیها زیستگاهایشان را در برابر مهاجمان مستحکم میکردند. شیوهٔ معماری که امروزه هنوز در شمال افغانستان مورد استفادهاست. مینماید که فرهنگ این مردمان باشنده در واحهها با فرهنگ همسایگان میانرودانیشان (بینالنهرین) مشترکاتی داشته، از قبیل: صنعتگری هنرمندانه، وجود طبقهٔ نخبگان و رسوم همگانی پیچیده.
با این وجود، به دلیل فقدان خط و نوشتار در این تمدن، نام بومی | نامهایِ دخترانهٔ پرطرفدار در انگلستان و ولز قرار گرفت.
واژهٔ آریا همچنان کمابیش در متون دینیِ هندوییسم، سیکیسم، جینیسم، بوداییم و دیگر ادیان هندی پیدا میشود.
پیشینه مردمان آریایی
با توجه به مدارک باستانشناسی به نظر میرسد که نخست هندواروپاییها به دو دسته تقسیم و رهسپار غرب و جنوب شرقی شدند. گروههایی که به سوی غرب رفتند، «قبایل اروپایی» نام گرفتند و گروههایی که در جهت جنوب شرقی حرکت کردند، هندوایرانیها یا آریاییهایِ آغازین خوانده شدند. حرکت اقوام هندوایرانی همزمان با واقعه مهم، یعنی بهکارگیری روزافزون آهن و استفاده از اسب تندرو بودهاست.
مهاجرتِ اقوام هندواروپایی به فلات ایران را به دو دسته شرقی و غربی تقسیم میکنند:
دسته شرقی که با گذشتن از رودخانه سیحون و جیحون به سمت جنوب حرکت کردند و با پشت سر گذاشتن باختر از کوههای هندوکش گذشتند و احتمالاً در نواحی شرقی و فلات ایران ساکن شدند.
دسته غربی نیز از طریق کوههای قفقاز وارد فلات ایران شدند و در شمال غرب و نواحی مرکزی آن سکنا گزیدند. از مادها و پارسها اولین بار در اسناد آشوری مربوط به شلمنصر سوم و در ۸۴۶ پ. م با عنوان پَرسوا و مَدَی نام برده میشود و این هنگام در جنوب دولت عیلام در بینالنهرین دولت آَشور و در حوالی دریاچهٔ وان دولت اورارتو وجود داشت که به نوبه خود مانع هرگونه پیشرفت این اقوام تازه رسیده به سمت غرب میشد. به دنبال استقرار دسته غربی، اقوام سگرتی در ناحیه شرقی تر تا نزدیک تبریز امروزی، قوم پَرثًو در اطراف دربندهای خزر و قوم هَریَیو در جنوب خراسان در ناحیهٔ هرات مستقر شدند.
دستهای از همین گروه شرقی از بلخ به سوی غرب و نواحی شمالی ایران و جنوب دریای خزر نفوذ کردند و در همین زمان دولتهای گوتی، لولویی، کاسی و نیز هوری، منطقه غرب را در فرمانروایی داشتند.
زبان، دین و ساختار اجتماعی جامعهٔ هندوایرانیان یا همان آریاییها در دورههای پس از مهاجرت حاکی از آن است که این اقوام در ابتدا قوم واحدی بودهاند. جداشدن آریاییها از دیگر قبایلِ دامدار و اسکاننیافتهٔ هندواروپایی باید پس از آغازِ پراکندهشدنِ جمعیِ این قومها در نیمه دوم هزاره ۴ پ. م رخ داده باشد.
برای آغاز مهاجرتِ هندواروپاییان، انگیزههای بسیاری چون افزایش جمعیت، تهاجمِ اقوام بدوی، تغییرات اقلیمی-زیستمحیطی و تغییر مسیرهای تجارتی یاد شدهاست. از سوی دیگر به گفته بیسبون، انگیزه مهاجرت و کاهش جمعیت منطقه را باید در میان عوامل اجتماعی جستجو کرد که یانگ نیز آن را میپذیرد. نظریهٔ هلوپینا این است که با افزایش جمعیت و تراکم آن در محوطه شبیه به زیست گاههای شهرنشینی آغازین چون تپه نمازگاه با فرهنگ دامداری و کشاورزی، آلتین تپه و الغ تپه و ناکارآمدی سازمانهای موجود در خودگردانی جامعه، برخوردهایی را میان ساکنان آنها موجب گردید. بدین سان، بخشی کوچکی از جمعیت ساکن در منطقه باقی ماند و بسیاری دیگر به سرزمینهای تازه هجوم آوردند.
در طول هزاره ۳ تا اوایل هزاره ۲ پ. م گروه هندوایرانی یا آریایی که شاخهای از قوم هندوآریایی بود، احتمالاً در آسیای مرکزی، یعنی حدوداً استپهای ایران شرقی در سُغد، خوارزم و بلخ باستان و مناطق مجاور آنها همچنان به زندگی مشترک خود ادامه میداد. شاهد این ادعا، حفاریهایی هستند که در نیمه دوم سدهٔ ۲۰ م در ایران، | قفقاز به سوی سبز دشت پونتی_کاسپی به فرهنگ یمنا(گورچالی) و سپس راه شرق اروپا را در پیش گرفته است.گروه کپنهاگ به سرپرستی کریستین کریستینسن (مکتب باستانشناسی دانمارک) نیز که در زمینه پیش از تاریخ اروپا و دوران مفرغ به دستاوردهای بزرگی دست یافته است، با رویکرد به مدارک یاد شده، از اعتبار نظریه کورگان(استپ) کاسته و جنوب قفقاز را خاستگاه احتمالی راز رام کردن اسب و زبانهای اروپایی می داند. در هفته نامه خبری آلمانی زبان اشپیگل، مصاحبه ای دراین باره از وی به چاپ رسیده است . بر پایه فرضیه آناتولیایی اینان از آناتولی جنوبی به ایران و هند مهاجرت نموده اند. فرضیه ارمنستان نیز جنوب قفقاز را خاستگاه آنان می داند. فرضیه هند نیز تمدن دره سند در پاکستان امروزی را زادبوم آریاییان و اروپاییان می شناسد.
اینان زبان و آداب و رسوم مشترکی داشتند. در دوران باستان، اقوام هندی و ایرانی (آنان که به زبانهای هند و ایرانی سخن میگفتند) خود را آریایی مینامیدند. نمونهٔ این اشارهها را میتوان در اوستا، سنگنبشتههای هخامنشی و متنهای کهن هندو (مانند ریگودا) دید.
بعدها، با افزایش شمار تیره ها، این خاندان ها ناچار به مهاجرت شدند و به نواحی شرق و غرب و جنوب سرزمین اصلی خود کوچ کردند. دلیل اصلی مهاجرت آنها مشخص نیست، اما به نظر میرسد دشوار شدن شرایط اقلیمی و کمبود چراگاهها، از دلایل آن باشد. بر پایه فرضیه، مهاجرت آریائیان به فلات ایران یک مهاجرت تدریجی بوده و در دورههای مختلفی صورت گرفتهاست که در پایان دوران نوسنگی (۷۰۰۰ سال پ. م) آغاز شد و تا ۴۰۰۰ پ.م. ادامه داشتهاست. آریاییان ساکن سرزمینهایی هستند که از دورترین مرزهای شرقی هندوستان تا اروپا امتداد دارد. به همین جهت به آنان نژاد هندو-اروپایی گفته میشود.
نخستین آریاییهایی که قبل از مادها به ایران آمدند شامل کاسیها (کانتوها - کاشیها)، لولوبیان و گوتیان بودند. لولوبیان و گوتیان نیز در زاگرس مرکزی اقامت گزیدند که بعدها با آمدن مادها به اجبار به تبعیت از آنها درآمدند و بخشی از آنها شدند. سه گروه بزرگ آریایی به ایران آمدند و هر یک در قسمتی از ایران سکنی گزیدند: مادها در شمال ،شمال غربی و غرب ایران، پارسها در قسمت مرکزی و جنوبی و پارتها در حدود خراسان، سیستان، گرگان، کرمان، یزد، سمنان و هرمزگان امروزی (شرق وشمال شرق) . نخستین دسته از آریاییان که در نواحی غرب ایران موفق به تشکیل حکومت شد، قوم ماد بود. پارسها، قوم دیگر آریایی، ابتدا در نواحی شمال و غرب ایران ساکن شدند و سپس به تدریج به سوی جنوب کوچ کردند. پارسها شاهنشاهی هخامنشیان را بر پا کردند. پارتها، دیگر قوم آریایی، ابتدا در نواحی شرقی حدود ماوراءالنهر میزیستند. آنان موفق به تشکیل شاهنشاهی اشکانی شدند.
تورانیها و سکاها نیز از اقوام آریایی بودند که از سوی شمال به سرزمین ایران وارد شدند و در آسیای مرکزی سکنی گزیدند.
یکی از دیدگاهها میگوید که آریائیان در حدود هشتهزار سال پیش در جنوب سیبری و در اطراف دریاچه آرال میزیستند که با مهاجرتی که به طرف جنوب داشتند بخشی به هند و افغانستان و بخشی نیز به طرف کوههای قفقاز حرکت کردهاند که قومهای ماد و پارس از کوهها گذشتند و در اطراف دریاچه ارومیه سکنی گزیداند و بخش دیگری به | آریا (سانسکریت: آ-ریا āˊrya، ایرانی باستانی: اَریا arya، پارسی باستان: اَرییا ariya، اوستایی: اَیرییا airiia) نامی است که به مهاجران هندواروپاییزبانی که در طول هزاره سوم پ. م (هنگام مهاجرت اقوام هندواروپایی) از سوی شمال(فرهنگ آندرونوو و سینتاشتا) به فلات ایران و شبه قاره هند کوچیدند، دادهاند. صورت اضافی جمع این واژه به صورت «اَییریانِم»، منشأ نام کشور ایران است. خاستگاه آریاییها سیبریِ کنونی بوده که پس از جدایی از دیگر اقوامِ هندواروپایی به قزاقستان آمده و ساکن شدند، سپس به فلات ایران و شمال هند رفته و بومیان این نواحی را از لحاظ فرهنگی و زبانی دچار تحول گسترده کردند. اعتقاد برخی بر این است که اقوام هندواروپاییزبان، خود را مقابل بومیان ایران (مانند عیلامیها و دیگر اقوام) و هندوستان (مانند دراویدیها)، آریایی (به معنای شریف) نامیدند. این اقوام را در گذشته هندو-ژرمنی نیز مینامیدند.
براساس پژوهشهای ژنتیکی و تباری، آریاییهای تازهوارد دارای هاپلوگروپ (تک گروه)R1a بودند و این بیانگر همنژادیِ آنان با روسها و اکراینیها است. منشأ این هاپلوگروپ در دشتهای روسیه بوده و طی مهاجرت آریاییها به بعضی مناطق ایران، افغانستان و مناطق جنوب آسیا، روسیه و اروپای شرقی رسیدهاست.
در ریگ ودا مهاجمان آریایی که از آسیای میانه به شمال هند یورش بردهاند، سفیدپوست توصیف شدهاند. همچنین در ریگودا آریاییها را جنگجویان روشنپوستی نامیدهاند که سوار بر ارابههای فلزی از آسیای میانه به هند تاخته و شهرهای دراویدیها (بومیان تیرهپوست شبه قاره هند) را نابود کرده و شهرهای باشکوهی بنا کرده و دانشمندان زیادی پروراندهاند. همچنین ایندرا (از خدایان هندو)، سرزمینِ داسیهای بومیِ تیرهپوستی که توسط آریاییان فتح شده را میان این آریاییهای سفیدپوست تقسیم میکند. هندیهای جنوب هند بازماندگان دراویدیهای بومی تیره پوست ولی هندیان شمال هند دورگه آریایی-دراویدی میباشند. آن دسته از آریاییها که به هند رفتند، با بومیان دراویدی آمیختند و هندوآریاییها را به وجود آوردند.
به گفتهٔ گراردو نیولی برخلاف معناهای گوناگونی که آریَن یا آریا در میان هندیان باستان داشته، آریا در میان ایرانیان باستان صرفاً به معنای قومی ثبت شدهاست. به گفته او ما همچنین میدانیم که اهورامزدا، خدای ایرانیان محسوب میشده که زبانشان ایرانی یا آریایی نامیده شده و اوستا بهروشنی «آریا» را به معنای قومی به کار بردهاست. نیولی معتقد است در اینکه واژهٔ «ایران» یا «آریا» برای ایرانیان مفهوم قومی داشته، هیچ تردیدی نیست. هرلد والتر بیلی هم این واژه را دارای جنبهٔ قومیتی میداند که در اوستا و کتیبههای هخامنشی به کار رفته.
رودیگر اشمیت بر این باور است که «آریایی» عنوان بخشی از مردمان هند (شمال هند) باستان و ایران باستان است که به «زبانهای آریایی» (زبانهای هندوایرانی) سخن میگفتند.
هیوستون استوارت چمبرلین فیلسوف آلمانی-بریتانیایی، آریاییها را هندواروپاییهای خالص سفیدپوست میدانست.
به باور مریم سینایی در دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، در دورههای گذشته چنین پنداشته میشد که سنسکریت نیای همهٔ زبانهای هندواروپایی و هندوستان میهن اصلی اقوامی بودهاست که به این زبان سخن میگفتهاند. از این رو، نام آریایی بر تمام این اقوام گفته میشد. بعدها با نادرست دانستن این نظریه، این اصطلاح متروک شد. در سدهٔ بیستم و همزمان با ظهور فاشیسم این اصطلاح در آلمان برای مدتی معمول گردید و با گفتن آن بر اقوام ژرمنی، به آن انگ نژادپرستانه زده شد. اکنون اصطلاح آریایی تنها برای اقوام هندوایرانی (شاخه آسیایی هندواروپایی) | کوچ نمودند. شاخهٔ دیگر آریاییها بودند که در نواحی استپ ممتد از شمال دریای سیاه و دریای کاسپین در جنوب روسیه تا ترکستان و رودهای آمودریا و سیردریا مسکن گزیدند. در اواخر هزاره چهارم و اوایل هزار سوم پیش از میلاد، در استپهای آسیای مرکزی از اقوام هندواروپایی جدا شدند و به سمت نواحی آسیای مرکزی جنوبی و افغانستان حرکت کردند. این اقوام پس از سکونت در منطقه ای که بر حسب سنت و روایت اوستا و ریگودا (متون باستانی اقوام هندوایرانی) به نام اَریانم وَئِجَه (Airyanəm vaējō) شهرت دارد، در حدود اواخر هزاره دوم و اوایل هزاره اول پ م همزمان با عصر برنز متأخر از یکدیگر جدا شدند و در مسیرهای جداگانه ای وارد شبهقاره هند و فلات ایران شدند.
تاریخ دقیق جدا شدن ایرانیها و هندوآریاییها از یک دیگر مشخص نیست، اما میدانیم که هندوآریاییها در حدود سال ۱۲۰۰ پیش از میلاد منطقه پنجاب را در تصرف داشتند. آغاز مهاجرت آریاییها به فلات ایران را برخی ۲۰۰۰ سال پیش از میلاد دانستهاند. با گذشت زمان جدایی در شاخه آریایی بیشتر شد و بالاخره هندوآریاییها در شمال غربی هند مستقر شدند. هندوآریاییها پس از ورود خود به شمال هند آنجا را آریاورته خواندند و در بعدها آریاورته را هندوستان نامیدند. سپس این نام که مختص شمال کشور هند بود به سراسر خاک هند گفته شد. آریاییهایی که در فلات ایران ساکن شده بودند، با مردم بومی در فلات ایران درآمیختند و ایرانی خوانده شدند. نام آریایی به معنی نجیب و شریف است و نام ایران به معنی سرزمین آریاییها و از همین لفظ گرفته شدهاست.
باورهای آریاییها
اطلاعات چندانی دربارهٔ تمدن آریاییها (هندوایرانیها) در تاریخ موجود نیست، به سبب اینکه از آریاییها و نیاکان آنها یعنی هندواروپاییها، هیچ نوع اسناد مکتوب، نشانه و اثری که حاکی از طرز زندگی، میزان تکامل قوای مادی و معنوی و باورهای آنها در محیطی که زندگی میکردند باشد، باقی نماندهاست.
کهنترین دورهای که بدان دسترسی داریم و باورهای مذهبی در بین آریاییها مشاهده میشود، زمانی است که آنها نیروهای طبیعت را پرستش میکردند. آنچه آریاییها را از دیگر اقوام جهان باستانی متمایز میسازد، آنست که این قوم نه باورهای بتپرستی داشتند و نه باورهای نیاپرستی، بلکه خدایانشان عموماً نیروهای سودمند طبیعت بودند. هر کدام از این خدایان بنابر تأثیری که بر طبیعت پیرامون و زندگی انسان داشت، مورد پرستش واقع میشد. خورشید و آسمان مقام نخست را داشتند، چنانکه در کتاب ریگودای هندوآریاییهای مهاجر به هند معمولاً نام این دو در نیایشها به همراه هم میآید.
آریاییها از دیرباز به دو مبدأ خیر و شر باور داشتند. در برابر نیروهای نیک و سودمند، نیروهای زیانبخش طبیعت قرار داشتند. مظاهر نیروهای زیان بخش طبیعت، تاریکی و خشکی (کم بارانی) بود، که آریاییها آنها را در ظاهر اهریمنها و ارواح زیانبخش در نظر خود مجسم میکردند. آنها از این ارواح زیانبخش متنفر بودند. آریاییها هیچ وقت درصدد برنمیآمدند که رضایت خاطر این ارواح زیانبخش را بهواسطهٔ قربانیها و عبادتهای مختلف فراهم سازند، تا خشم آنها به این وسیله مبدل به رحمت بشود. همین خود یکی از مهمترین وجوه اختلاف اساسی باورهای آریاییها با اقوام ترک و مغول است. بنابر باور ترکها و مغولها باید نیروهای مضر را بهوسیلهٔٔ عبادت و | نپالیها یا نپالی به شهروندان جمهوری دموکراتیک فدرال نپال و مردمان نپالیتبار اطلاق میشود. شهروندان نپال را اکثراً نپالیها و دیگر قومیتها و نژادهای ساکن در این کشور تشکیل میدهند.
نپالیها از اعقاب مهاجران هند، تبت و بخشهایی از برمه و یوننان هستند.
جستارهای وابسته
زبان نپالی
نگارخانه
منابع
افراد هندو-آریایی
اقوام آسیا
اقوام در جنوب آسیا
اقوام در نپال
اهالی نپال
گروههای قومی جداشده توسط مرزهای بینالمللی
نامهای قومی-فرهنگی | باغ بیدی مقالهای را با عنوان «روابط متقابل زبانهای ایرانی و هندی باستان و میانه» در مجلهٔ «نامهٔ فرهنگستان» منتشر کرد که قبلاً در آوریل ۲۰۰۲ در بیست و سومین همایش بینالمللی استادان فارسی سراسر هند، به صورت سخنرانی ارائه کرده بود. او در این مقاله، وام واژههای ایرانی ذکر شده را آوردهاست و همچنین واژههای هندی در زبانهای ایرانی میانه و باستان را ذکر کرده و در مورد زمان ورود این واژگان، پیشنهادهایی را مطرح کردهاست. نکتهای که در اینجا قابل ذکر است این است که هیچکدام از این نویسندگان، به بحث در مورد واژگان دورهٔ نو زبانهای ایرانی و هندی نپرداختهاند.
ارتباط زبانهای ایرانی و هندی در دورهی باستان: زبانهای ایرانی و هندی باستان و میانه، واژههای مشترک فراوانی دارند که به پیشینهٔ مشترک آنها بازمیگردد. حدود پنجهزار سال پیش، زمانی که قوم هندواروپایی درجنوب سیبری سکونت داشتند، تصمیم به مهاجرت گرفتند. عدهای از آنها به آسیای مرکزی مهاجرت کردند و حدود هزار و پانصد سال در کنار هم زندگی کردند. این اقوام به آریایی معروف هستند. این قوم خود را *arya-مینامیدند (اشمیت، ۱۳۸۲/۱۹۸۷: ۶۸۲) که به صورت rya-ā در ریگ وداMayerhofer,1986-2001:52,79))، به صورت airiia- در اوستا (Kellens, 2003:104). و به صورت ariya- در کتیبههای فارسی باستان (Schmitt, 2009:73)ثبت شدهاست و به زبان آریایی آغازین که شاخهای از زبانهای هندواروپایی بود، سخن میگفتند. گروهی از این اقوام آریایی در سرزمین افغانستان امروزی، سکنی گزیدند؛ چون در ابتدا اسلام نتوانست در آنجا نفوذ کند، این سرزمین را کافرستان میگفتند؛ ولی از سال ۱۸۹۶ به بعد، این سرزمین را نورستان نامیدند و زبانشان به «نورستانی» معروف شد. گروه دیگری از اقوام آریایی، در آسیای میانه ساکن شدند که امروزه دانشمندان این قوم را هندوایرانی مینامند و زبان این قوم نیز «هندوایرانی آغازین» است. از هندوایرانی آغازین، سه گروه زبان منشعب شد که عبارتند از: زبانهای ایرانی، زبانهای دَری و زبانهای هندوآریایی (Parpola, 2002:241)
حدود ۱۵۰۰ سال ق. م عدهای از اقوام آریایی، رهسپار سرزمین ایران شدند و آنها نیاکان اقوام ایرانی امروزی هستند. اقوام ایرانی به زبان ایرانی باستان که نیای تمام زبانهای ایرانی است، صحبت میکردند. (ابوالقاسمی، ۱۳۸۳: ۲۰) گروه زبانی هندوآریایی نیز به سه گروه زبانی دیگر: آریایی میتانی، آریایی شمال دریای سیاه و زبانهای هندی تقسیمبندی میشود. (Witzel, 2001:54) عدهای دیگر از اقوام آریایی به طرف سرزمین هند حرکت کردند و در آنجا ساکن شدند. اقوام هندی به زبان هندی باستان صحبت میکردند. (Bryant,2001:61)کهنترین زبان گروه هندوآریایی، زبان سنسکریت است و کهنترین گونهٔ زبان سنسکریت با توجه به وداها، گونهٔ «ودایی» است که کهنترین بخش آن «ریگ ودا» نام دارد. تاریخ این سرودهها، حدود هزار سال قبل از میلاد است که صدها سال به صورت شفاهی و سینه به سینه انتقال یافتهاند. سانسکریت دارای ادبیات غنی است و از میان آثار ادبی این زبان، دو شاهکار حماسی مهابهاراته و رامایانه معروف هستند. سنسکریت به خطّی به نام دوناگری((Devanāgarī نوشته میشود. (MacDonell, 2004: 16)
زبانهای هندی از سده ۵ قبل از میلاد به بعد، زبانهای هندوآریایی میانه نامیده میشوند. زبانهای هندوآریایی میانه، دقیقاً بازماندهٔ هندوآریایی باستانی که ما میشناسیم نیستند. بلکه بازماندهٔ گویشهای دیگری از آنها هستند. با این همه در زبانشناسی تطبیقی، زبانهای هندواروپایی اهمیّت فراوانی دارند. (Mayerhofer,1992:33)
زبان هندی امروز مهمترین زبان | خالصترین آریاییها مردم منطقه اسکاندیناوی و شمال آلمان بودند، مخصوصاً سوئد و نروژ، گونتر باور داشت سوئدیها و نروژیها حدود ۸۰٪ خون آریایی دارند. اما جنوب آلمان و بریتانیاییها نوردیک بهشمار نمیآمدند. در آن زمان ۵۵٪ مردم آلمان (بخشهای شمالی) نوردیک و مابقی از نژادهای آلپی (جنوب آلمان)، دیناریک یا بالتیک شرقی (شرق آلمان) بهشمار میآمدند. به گفته گونتر مردم جزایر بریتانیا حدود ۶۰٪ دارای خون نوردیک، ۳۰٪ مدیترانهای و ۱۰٪ آلپی هستند. او اضافه کرد که نژاد نوردیک در آلمان بیشتر در میان مردم پخش شدهاست اما در انگلستان نژاد نوردیک بیشتر میان طبقههای بالاتر اجتماعی وجود دارد. هیتلر از طبقههای پایینتر اجتماعی بریتانیا با اصطلاح «نامرغوب از لحاظ نژادی» یاد میکرد.
فرانسه
هیتلر باور داشت فرانسویها از لحاظ نژادی به آلمانیها نزدیکاند اما با آلمانیها کاملاً یکسان نیستند. او در مورد فرانسویها اینگونه گفت: «فرانسه تا ابد با ما دشمن خواهد ماند. آنها علاوه بر خون نوردیک خود، دارای خون دیگری هستند که با ما غریبه است.» گونتر گفت که فرانسویها اغلب از نژاد آلپی و مدیترانهای هستند اما با این حال نژاد نوردیک نیز میان آنان وجود دارد. او ۲۵٪ فرانسویها را نوردیک، ۵۰٪ آلپی و ۲۵٪ مدیترانهای میدانست.
هیتلر قصد داشت شمار زیادی از فرانسویها را اخراج کند تا بتواند آلمانیها را به جای آنها ساکن کند. قرار بود حدود ۷ میلون از فرانسویها تبعید شوند و حداقل یک میلیون آلمانی بهجای آنها ساکن شوند. اما این طرح پس از عملیات بارباروسا متوقف شد و هرگز اجرا نشد.
آریاییهای مدیترانهای: ایتالیاییها، یونانیها، فرانسویها، اسپانیاییها
نازیها ایتالیاییهای جنوبی و مرکزی، اسپانیاییها، پرتغالیها، فرانسویهای جنوبی و یونانیها را به عنوان مردمانی که ریشه نژادی مشترکی با آلمانیها دارند، در نظر میگرفتند؛ اما آنها را آریایی نوردیک نمیدانستند بلکه فرعی بنام آریاییهای مدیترانهای میدانستند. نازیها نژاد مدیترانهای را در زمینه هنر، برتر از نوردیکها میدانستند اما آنها را در زمینه صنعت پایینتر از نوردیکها و بریتانیاییها میدانستند. در متون نازیها، نژاد مدیترانهای با مشخصات ظاهری مو و چشم قهوهای، پوست متمایل به قهوهای یا سفید برنزی، کوتاه قد (میانگین ۱۶۳ سانتیمتر) با جمجمه کشیده یا معمولی معرفی میشدند.
آریاییهای ایرانی: پارسها، شمالیها، پشتونها، آذریها، کردها، لرها
تعریف آریایی در ایران مانند برزیل متفاوت است، ایرانیان اغلب استخر ژنتیکی با خون غالب آریایی که بیشتر معنای پذیرش تمدن آریایی میدهد قبول دارند.
سال ۱۹۳۶ میلادی آلمانیها ایرانیان را «آریاییهای پاکیزهخون» نامیدند و آنها را در کنار سوئدیها، نروژیها، دانمارکیها، هلندیها، انگلستانیها، فرانسویها و اسکاتلندیها از قوانین نورنبرگ مصون ساختند، یکسال بعد یعنی سال ۱۹۳۷ میلادی داوود منشیزاده حزبی را تحت عنوان سومکا تأسیس کرد.
نازیها در اوایل سال ۱۹۳۳ میلادی قصد افزایش نفوذ خود را در ایران داشتند. روزنامهای به نام ایران باستان توسط نازیها اداره و تأمین مالی میشد. مسئول این روزنامه یک ایرانی به نام عبدالرحمان سیف آزاد بود. این نشریه و دیگر نشریههای نژادگرا در دهه ۱۹۳۰ میلادی در میان نخبگان جامعه ایرانی پرطرفدار بودند. در این نشریات گذشته پرافتخار ایران باستان و ایران پیش از اسلام بزرگ دانسته و داشته میشد و ترک-مغولها (نه آذریها) و اعراب برای عقبماندگی ایران نکوهش میشدند.
اندیشههای نازیسم بیشتر میان مقامات دولتی و قشر نخبگان و روشنفکران جامعه ایران محبوب بودند. حتی اقوام غیر پارسی ایرانی | دالیت به معنای زمینخورده یا ستمدیده در جنوب آسیا، نامی است که کسانی که در نظام طبقاتی آیین هندو، غیرقابل لمس یا نجس خوانده میشوند برای خود برگزیدهاند. اگرچه این نام از قرن نوزدهم وجود داشته اما آمبدکار بود که این مفهوم را متداول کرد. دالیتها از نظام چهار کاستی یا طبقهای هندو حذف شدهاند و در حقیقت آنها دارای ورنه نیستند. آنها برای خود ورنه پنجمی را شکل دادند که پانچاما خوانده میشود. در حالی که نامی که نظام طبقهای برای آنها در نظر گرفته، نجس است. دالیت همینطور به صورت عام، تمام قبایل و گروههایی را که در طول تاریخ به علتهای مختلف از جامعه مستثنی شده و از حقوق برابر برخوردار نبودهاند، دربرمیگیرد.پس از مهاجرت اقوام هندو-اروپایی آریایی به هند بومیان دراویدی تبار هند توسط آریایی ها نجس خوانده شدند و بومیان هند بر اساس نژاد به چندین طبقه تقسیم شدند آریایی ها خود را در طبقه برهمن و بومیان هند را در طبقه کارگر ها و دالیت ها یا نجس ها قرار داده و زبان دالیت ها تحت تاثیر آریایی ها به هندی تبدیل شدند. همچنین ارتباط نزدیکی بین نجس ها و کولی ها از منظر ژنتیکی وجود دارد.
رام نات کوویند، چهاردهمین رئیسجمهور و ک.ر. نارایان، دهمین رئیسجمهور این کشور، از طبقه دالیت بودند که توانستند به این مقام دست یابند.
پانویس
دالیت
تبعیض
گروههای اجتماعی هند | فرهنگ گیل و دیلم کتابی از محمود پاینده است که در سال ۱۳۶۶ منتشر و در مراسم کتاب سال جمهوری اسلامی ایران بهعنوان کتاب برگزیده معرفی شد.
منابع
کتابهای ۱۳۶۶
کتابهای فارسی
کتابهای منتخب کتاب سال جمهوری اسلامی ایران |
acaedf2c-dc67-4c66-a230-c0a35a0afb02 | آموزش و پرورش در ایران | نزدیک به چهار هزار سال پیش، آریاییها و از آن جمله مادها، پارسیها و پارتیها به سرزمین ایران مهاجرت کردند. مادها در غرب و پارسیها در جنوب و پارتیها در شرق فلات ایران ماندگار شدند و حکومتهایی تشکیل دادند.مادها در حدود هفتصد سال پیش از میلاد در سرزمینهای غرب ایران چیره شدند و دولت ماد را بنیان گذاشتند. در دورهٔ مادها، کودکان و نوجوانان راه و رسم زندگانی و کار و جنگاوری را در خانه و ایل میآموختند. آموزش رسمی مخصوص روحانیان بود. روحانیان، گذشته از خواندن و نوشتن، اصول و مراسم دینی، اخترشناسی و شیوههای پیشگویی سرنوشت دیگران را در مراکز دینی فرا میگرفتند. مردم دیگر از خواندن و نوشتن بیبهره بودند. مادها خطی شبیه خط میخی داشتند. | کدام گروه آریاییها از شرق فلات ایران ساکن شدند؟ | false | {
"answer_start": [
142
],
"text": [
"پارتیها"
]
} | داشته کنار یکدیگر میزیستهاند. آنان زبانی تقریباً واحد و دین و آئینی ساده و تا حد زیادی هماهنگ داشتهاند. آریائیها یا هندوایرانیان مرکب از سه دستهٔ مهم بودند:
مردم هندوآریایی: که سرانجام رهسپار سرزمینی گشتند که بعدها نام هند گرفت.
اقوام ایرانیتبار: آنها در آغاز رهسپار ایرانویج یا ناحیهٔ خوارزم شدند. نکتهای که باید به آن توجه داشت اینست که این گروه در اواخر هزارهٔ سوم پیش از میلاد، قبل از مهاجرت کلی به احتمال قوی در همسایگی شرقی شاخهٔ هندی و بهطور عمده در شرق ولگا و شمال رود اورال میزیستند.
سکاها:این گروه به غیر از زبان تقریباً در بقیهٔ جوانب زندگی با شاخهٔ هندی و ایرانی تفاوت داشتند. زیستگاه اصلی این گروه در اواخر هزارهٔ سوم پیش از میلاد در جناح شرقی سرزمین هند و ایرانینشین، یعنی در کنارههای بالخاش تا مشرق و شمال ناحیهٔ اقوام ایرانی بودهاست.
فرهنگ آندرونوو
فرهنگ آندرونوو و تمدن آمودریا در استپها و واحههای آسیای مرکزی به اقوام «هندوایرانی» شناخته شدند که احتمالاً در اواخر هزاره چهارم را اوایل هزار سوم قبل از میلاد، در استپهای آسیای مرکزی از اقوام هندواروپایی جدا شدند و به سمت نواحی آسیای مرکزی جنوبی و افغانستان حرکت کردند. این اقوام پس از سکونت در منطقه ای که بر حسب سنت و روایت اوستا و ریگودا (متون باستانی اقوام هندوایرانی) به نام اَریانم وَئِجَه (Airyanəm vaējō) شهرت دارد، در حدود اواخر هزاره دوم و اوایل هزاره اول پ م همزمان با عصر برنز متأخر از یکدیگر جدا شدند و در مسیرهای جداگانه ای وارد سرزمین هند و فلات ایران شدند.
مسیرهای احتمالی اقوام ایرانی
دربارهٔ مسیرهای مهاجرت طوایف مهم اقوام ایرانیتبار که پس از استقرار در داخل فلات ایران موسوم به ماد و پارسه شدند، اختلاف نظر بسیار است.
از راه شمال غربی و قفقاز
برخی از محققان حتی برخی از آنانی که ایرانویج را به ناحیهٔ خوارزم منطبق میدانند، مسیر مهاجرت این دو گروه بزرگ آریایی را شمال دریای خزر، قفقاز، و سپس غرب فلات ایران تصور میکنند. برخی از دلایل طرفداران این نظریه به این ترتیب است.
جابجایی ایرانویج در دوران ساسانیان از محل واقعی خود به آذربایجان عدهای را به این فکر انداخت که اصولاً شاید مهاجرتی صورت نگرفته بلکه نوعی گسترش موضعی در چهار دیواری فلات ایران انجام پذیرفتهاست.
سرراستترین راه میان استپ اوراسیا (دشت اوراسیا) و هگمتانه و پارسه همان راه قفقاز است.
ورود واقعی بعضی عناصر آریایی از اواخر هزارهٔ سوم پیش از میلاد به بعد از راه قفقاز به آسیای صغیر و غرب فلات ایران و به جای گذاشتن برخی آثار وجودی از خود در قفقاز و پراکندن بسیاری از اسامی جغرافیایی در سر راه خود مستقیماً یا از طریق هیتیها و هوریها و غیره در آسیای صغیر و بینالنهرین و آذربایجان امروز، همراه با اسامی آریایی اشخاص در اسناد و کتیبههای یافت شده در این نواحی، و یکی پنداشتن آن نفوذهای مستهلک شدنی با مهاجرتهای مستهلک کردنی، باز هم راه قفقاز را باور کردنیتر مینمود به ویژه وجود اسامی برخی ایزدان آریایی در کتیبههای هیتی-هوری در اسناد کاسیان و غیره
از راه شمال شرقی
حسن پیرنیا در مورد مسیر این مهاجرت چنین مینویسد: اقوام ایرانیتبار پس از جدا شدن از اقوام هندی آریایی از سغد به | نامهایِ دخترانهٔ پرطرفدار در انگلستان و ولز قرار گرفت.
واژهٔ آریا همچنان کمابیش در متون دینیِ هندوییسم، سیکیسم، جینیسم، بوداییم و دیگر ادیان هندی پیدا میشود.
پیشینه مردمان آریایی
با توجه به مدارک باستانشناسی به نظر میرسد که نخست هندواروپاییها به دو دسته تقسیم و رهسپار غرب و جنوب شرقی شدند. گروههایی که به سوی غرب رفتند، «قبایل اروپایی» نام گرفتند و گروههایی که در جهت جنوب شرقی حرکت کردند، هندوایرانیها یا آریاییهایِ آغازین خوانده شدند. حرکت اقوام هندوایرانی همزمان با واقعه مهم، یعنی بهکارگیری روزافزون آهن و استفاده از اسب تندرو بودهاست.
مهاجرتِ اقوام هندواروپایی به فلات ایران را به دو دسته شرقی و غربی تقسیم میکنند:
دسته شرقی که با گذشتن از رودخانه سیحون و جیحون به سمت جنوب حرکت کردند و با پشت سر گذاشتن باختر از کوههای هندوکش گذشتند و احتمالاً در نواحی شرقی و فلات ایران ساکن شدند.
دسته غربی نیز از طریق کوههای قفقاز وارد فلات ایران شدند و در شمال غرب و نواحی مرکزی آن سکنا گزیدند. از مادها و پارسها اولین بار در اسناد آشوری مربوط به شلمنصر سوم و در ۸۴۶ پ. م با عنوان پَرسوا و مَدَی نام برده میشود و این هنگام در جنوب دولت عیلام در بینالنهرین دولت آَشور و در حوالی دریاچهٔ وان دولت اورارتو وجود داشت که به نوبه خود مانع هرگونه پیشرفت این اقوام تازه رسیده به سمت غرب میشد. به دنبال استقرار دسته غربی، اقوام سگرتی در ناحیه شرقی تر تا نزدیک تبریز امروزی، قوم پَرثًو در اطراف دربندهای خزر و قوم هَریَیو در جنوب خراسان در ناحیهٔ هرات مستقر شدند.
دستهای از همین گروه شرقی از بلخ به سوی غرب و نواحی شمالی ایران و جنوب دریای خزر نفوذ کردند و در همین زمان دولتهای گوتی، لولویی، کاسی و نیز هوری، منطقه غرب را در فرمانروایی داشتند.
زبان، دین و ساختار اجتماعی جامعهٔ هندوایرانیان یا همان آریاییها در دورههای پس از مهاجرت حاکی از آن است که این اقوام در ابتدا قوم واحدی بودهاند. جداشدن آریاییها از دیگر قبایلِ دامدار و اسکاننیافتهٔ هندواروپایی باید پس از آغازِ پراکندهشدنِ جمعیِ این قومها در نیمه دوم هزاره ۴ پ. م رخ داده باشد.
برای آغاز مهاجرتِ هندواروپاییان، انگیزههای بسیاری چون افزایش جمعیت، تهاجمِ اقوام بدوی، تغییرات اقلیمی-زیستمحیطی و تغییر مسیرهای تجارتی یاد شدهاست. از سوی دیگر به گفته بیسبون، انگیزه مهاجرت و کاهش جمعیت منطقه را باید در میان عوامل اجتماعی جستجو کرد که یانگ نیز آن را میپذیرد. نظریهٔ هلوپینا این است که با افزایش جمعیت و تراکم آن در محوطه شبیه به زیست گاههای شهرنشینی آغازین چون تپه نمازگاه با فرهنگ دامداری و کشاورزی، آلتین تپه و الغ تپه و ناکارآمدی سازمانهای موجود در خودگردانی جامعه، برخوردهایی را میان ساکنان آنها موجب گردید. بدین سان، بخشی کوچکی از جمعیت ساکن در منطقه باقی ماند و بسیاری دیگر به سرزمینهای تازه هجوم آوردند.
در طول هزاره ۳ تا اوایل هزاره ۲ پ. م گروه هندوایرانی یا آریایی که شاخهای از قوم هندوآریایی بود، احتمالاً در آسیای مرکزی، یعنی حدوداً استپهای ایران شرقی در سُغد، خوارزم و بلخ باستان و مناطق مجاور آنها همچنان به زندگی مشترک خود ادامه میداد. شاهد این ادعا، حفاریهایی هستند که در نیمه دوم سدهٔ ۲۰ م در ایران، | قفقاز به سوی سبز دشت پونتی_کاسپی به فرهنگ یمنا(گورچالی) و سپس راه شرق اروپا را در پیش گرفته است.گروه کپنهاگ به سرپرستی کریستین کریستینسن (مکتب باستانشناسی دانمارک) نیز که در زمینه پیش از تاریخ اروپا و دوران مفرغ به دستاوردهای بزرگی دست یافته است، با رویکرد به مدارک یاد شده، از اعتبار نظریه کورگان(استپ) کاسته و جنوب قفقاز را خاستگاه احتمالی راز رام کردن اسب و زبانهای اروپایی می داند. در هفته نامه خبری آلمانی زبان اشپیگل، مصاحبه ای دراین باره از وی به چاپ رسیده است . بر پایه فرضیه آناتولیایی اینان از آناتولی جنوبی به ایران و هند مهاجرت نموده اند. فرضیه ارمنستان نیز جنوب قفقاز را خاستگاه آنان می داند. فرضیه هند نیز تمدن دره سند در پاکستان امروزی را زادبوم آریاییان و اروپاییان می شناسد.
اینان زبان و آداب و رسوم مشترکی داشتند. در دوران باستان، اقوام هندی و ایرانی (آنان که به زبانهای هند و ایرانی سخن میگفتند) خود را آریایی مینامیدند. نمونهٔ این اشارهها را میتوان در اوستا، سنگنبشتههای هخامنشی و متنهای کهن هندو (مانند ریگودا) دید.
بعدها، با افزایش شمار تیره ها، این خاندان ها ناچار به مهاجرت شدند و به نواحی شرق و غرب و جنوب سرزمین اصلی خود کوچ کردند. دلیل اصلی مهاجرت آنها مشخص نیست، اما به نظر میرسد دشوار شدن شرایط اقلیمی و کمبود چراگاهها، از دلایل آن باشد. بر پایه فرضیه، مهاجرت آریائیان به فلات ایران یک مهاجرت تدریجی بوده و در دورههای مختلفی صورت گرفتهاست که در پایان دوران نوسنگی (۷۰۰۰ سال پ. م) آغاز شد و تا ۴۰۰۰ پ.م. ادامه داشتهاست. آریاییان ساکن سرزمینهایی هستند که از دورترین مرزهای شرقی هندوستان تا اروپا امتداد دارد. به همین جهت به آنان نژاد هندو-اروپایی گفته میشود.
نخستین آریاییهایی که قبل از مادها به ایران آمدند شامل کاسیها (کانتوها - کاشیها)، لولوبیان و گوتیان بودند. لولوبیان و گوتیان نیز در زاگرس مرکزی اقامت گزیدند که بعدها با آمدن مادها به اجبار به تبعیت از آنها درآمدند و بخشی از آنها شدند. سه گروه بزرگ آریایی به ایران آمدند و هر یک در قسمتی از ایران سکنی گزیدند: مادها در شمال ،شمال غربی و غرب ایران، پارسها در قسمت مرکزی و جنوبی و پارتها در حدود خراسان، سیستان، گرگان، کرمان، یزد، سمنان و هرمزگان امروزی (شرق وشمال شرق) . نخستین دسته از آریاییان که در نواحی غرب ایران موفق به تشکیل حکومت شد، قوم ماد بود. پارسها، قوم دیگر آریایی، ابتدا در نواحی شمال و غرب ایران ساکن شدند و سپس به تدریج به سوی جنوب کوچ کردند. پارسها شاهنشاهی هخامنشیان را بر پا کردند. پارتها، دیگر قوم آریایی، ابتدا در نواحی شرقی حدود ماوراءالنهر میزیستند. آنان موفق به تشکیل شاهنشاهی اشکانی شدند.
تورانیها و سکاها نیز از اقوام آریایی بودند که از سوی شمال به سرزمین ایران وارد شدند و در آسیای مرکزی سکنی گزیدند.
یکی از دیدگاهها میگوید که آریائیان در حدود هشتهزار سال پیش در جنوب سیبری و در اطراف دریاچه آرال میزیستند که با مهاجرتی که به طرف جنوب داشتند بخشی به هند و افغانستان و بخشی نیز به طرف کوههای قفقاز حرکت کردهاند که قومهای ماد و پارس از کوهها گذشتند و در اطراف دریاچه ارومیه سکنی گزیداند و بخش دیگری به | صفحهٔ نمایشگر خود استفاده کنید.
مهاجرت هندوآریاییها و تمدن باختر-مَرو
بعد از ۲۴۰۰ پیش از میلاد، رشد جوامع شهرنشین در آسیای میانه بهشدت به چالش کشیده شد. در طی یک مدتزمان ۳۰۰ ساله، هیچکدام از مراکز عمدهای که در نیمهٔ اول هزارهٔ سوم پیش از میلاد به وجود آمده بودند، دیگر دارای سکنه نبودند. دلایل دقیق برای این «فروپاشی مدنی» همچنان یک راز ماندهاست. با اینحال در اواخر هزارهٔ سوم پیش از میلاد، در شمال افغانستان و جنوب ترکمنستان و ازبکستان، مجموعهای از وقایع منجر به ظهور شهرها و زیستگاههایی شد که از آن پس میرفت تا تأثیر عمدهای برجای بگذارد.
شمار زیادی از مهاجمان و مهاجران کوچنشین، مردمان دامدار بدون شهر که سوار بر اسب یا با ارابه سفر میکردند، و از قبل بنام آریاییها (برگرفته از واژهٔ سانسکریت، به معنای «مردمان نجیب و شریف») شناخته میشدند، از منطقهٔ دریای مازندران بهسوی جنوب مهاجرت کرده و از آمودریا (Oxus) گذشته و طی اوایل هزارهٔ دوم (حدود ۱۷۰۰ پیش از میلاد) وارد افغانستان امروزی شدند. (نگارهٔ ۵)
هیچ گونه آثار همعصر با سفر آریاییها یافت نشدهاست. اما نظر به افسانهها، آریاییها همزمان با مهاجرتشان سرودههایی سرودهاند که دهان به دهان از یک نسل از موبدان (روحانیون) به نسلی دیگر منتقل میشده تا اینکه در حدود ۱۲۰۰ پیش از میلاد، زمانی که این سرودهها در مجموعهای چند جلدی جمعآوری شد که بنام ریگوِدا (۱۱۰۰–۱۷۰۰ ق. م) مشهور است.
این نوشتهها، راجع به قومی هستند، که قرنها پیش از آن، از هندوکش برخاسته و در ۱۵۰۰ پیش از میلاد از رود کوبها، یا رود کابل، گذشتند (نگارهٔ ۶) و بدینترتیب تقریباً میتوان سفر این کوچنشینان را که وسعت آسیای میانه را پشت سر میگذاشتند، تجسم کرد.
اقوام آریایی از آسیای میانه ('مهاجرت آریاییها') به شمال و غرب افغانستان رسیدند؛ برخی از آنها در این مناطق مستقر شدند و بقیه بطرف شرق بسوی شمال هند و غرب بسوی فلات ایران رهسپار شدند. شواهد نخستین زیستگاه کوچنشینان عصر آهن در آقکُپرُک ۴ (Aq Kupruk IV) یافت شدهاست. مردمان آریایی به شکل قبیلههای کوچک در مناطق شرقی فلات ایران (شامل افغانستان امروزی)، در مغرب فلات پامیر و در شمال کوههای هندوکش میزیستند. اینان زبان و آداب و رسوم مشترکی داشتند. در دوران باستان، اقوام هندی و ایرانی (آنان که به زبانهای هندوایرانی سخن میگفتند) خود را «آریایی» مینامیدند. نمونهٔ این اشارهها را میتوان در اوستا، سنگنبشتههای هخامنشی و متنهای کهن هندو (مانند ریگودا) دید.
با رشد و رونق کشتزارها و روستاها مردمان ساکن جلگههای حاصلخیز پیرامون هندوکُش بتدریج شیوههای ابتدائی آبیاری را ابداع کردند که به آنها اجازه میداد تا به کشت غلات در دشتهای شمالی افغانستان روی آورند. این مناطق شمالی همان سرزمین باختر است که بعدها در نوشتههای غربی بنام «باکتریا» (Bactria) یاد میشود. در سرزمین باختر مجموعهای از واحههای مصنوعی دلتامانند توسط سیستمهای گسترده آبیاری در ۴۰۰۰ سال پیش پدید آمد. باشندگان این آبادیها زیستگاهایشان را در برابر مهاجمان مستحکم میکردند. شیوهٔ معماری که امروزه هنوز در شمال افغانستان مورد استفادهاست. مینماید که فرهنگ این مردمان باشنده در واحهها با فرهنگ همسایگان میانرودانیشان (بینالنهرین) مشترکاتی داشته، از قبیل: صنعتگری هنرمندانه، وجود طبقهٔ نخبگان و رسوم همگانی پیچیده.
با این وجود، به دلیل فقدان خط و نوشتار در این تمدن، نام بومی | آریا (سانسکریت: آ-ریا āˊrya، ایرانی باستانی: اَریا arya، پارسی باستان: اَرییا ariya، اوستایی: اَیرییا airiia) نامی است که به مهاجران هندواروپاییزبانی که در طول هزاره سوم پ. م (هنگام مهاجرت اقوام هندواروپایی) از سوی شمال(فرهنگ آندرونوو و سینتاشتا) به فلات ایران و شبه قاره هند کوچیدند، دادهاند. صورت اضافی جمع این واژه به صورت «اَییریانِم»، منشأ نام کشور ایران است. خاستگاه آریاییها سیبریِ کنونی بوده که پس از جدایی از دیگر اقوامِ هندواروپایی به قزاقستان آمده و ساکن شدند، سپس به فلات ایران و شمال هند رفته و بومیان این نواحی را از لحاظ فرهنگی و زبانی دچار تحول گسترده کردند. اعتقاد برخی بر این است که اقوام هندواروپاییزبان، خود را مقابل بومیان ایران (مانند عیلامیها و دیگر اقوام) و هندوستان (مانند دراویدیها)، آریایی (به معنای شریف) نامیدند. این اقوام را در گذشته هندو-ژرمنی نیز مینامیدند.
براساس پژوهشهای ژنتیکی و تباری، آریاییهای تازهوارد دارای هاپلوگروپ (تک گروه)R1a بودند و این بیانگر همنژادیِ آنان با روسها و اکراینیها است. منشأ این هاپلوگروپ در دشتهای روسیه بوده و طی مهاجرت آریاییها به بعضی مناطق ایران، افغانستان و مناطق جنوب آسیا، روسیه و اروپای شرقی رسیدهاست.
در ریگ ودا مهاجمان آریایی که از آسیای میانه به شمال هند یورش بردهاند، سفیدپوست توصیف شدهاند. همچنین در ریگودا آریاییها را جنگجویان روشنپوستی نامیدهاند که سوار بر ارابههای فلزی از آسیای میانه به هند تاخته و شهرهای دراویدیها (بومیان تیرهپوست شبه قاره هند) را نابود کرده و شهرهای باشکوهی بنا کرده و دانشمندان زیادی پروراندهاند. همچنین ایندرا (از خدایان هندو)، سرزمینِ داسیهای بومیِ تیرهپوستی که توسط آریاییان فتح شده را میان این آریاییهای سفیدپوست تقسیم میکند. هندیهای جنوب هند بازماندگان دراویدیهای بومی تیره پوست ولی هندیان شمال هند دورگه آریایی-دراویدی میباشند. آن دسته از آریاییها که به هند رفتند، با بومیان دراویدی آمیختند و هندوآریاییها را به وجود آوردند.
به گفتهٔ گراردو نیولی برخلاف معناهای گوناگونی که آریَن یا آریا در میان هندیان باستان داشته، آریا در میان ایرانیان باستان صرفاً به معنای قومی ثبت شدهاست. به گفته او ما همچنین میدانیم که اهورامزدا، خدای ایرانیان محسوب میشده که زبانشان ایرانی یا آریایی نامیده شده و اوستا بهروشنی «آریا» را به معنای قومی به کار بردهاست. نیولی معتقد است در اینکه واژهٔ «ایران» یا «آریا» برای ایرانیان مفهوم قومی داشته، هیچ تردیدی نیست. هرلد والتر بیلی هم این واژه را دارای جنبهٔ قومیتی میداند که در اوستا و کتیبههای هخامنشی به کار رفته.
رودیگر اشمیت بر این باور است که «آریایی» عنوان بخشی از مردمان هند (شمال هند) باستان و ایران باستان است که به «زبانهای آریایی» (زبانهای هندوایرانی) سخن میگفتند.
هیوستون استوارت چمبرلین فیلسوف آلمانی-بریتانیایی، آریاییها را هندواروپاییهای خالص سفیدپوست میدانست.
به باور مریم سینایی در دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، در دورههای گذشته چنین پنداشته میشد که سنسکریت نیای همهٔ زبانهای هندواروپایی و هندوستان میهن اصلی اقوامی بودهاست که به این زبان سخن میگفتهاند. از این رو، نام آریایی بر تمام این اقوام گفته میشد. بعدها با نادرست دانستن این نظریه، این اصطلاح متروک شد. در سدهٔ بیستم و همزمان با ظهور فاشیسم این اصطلاح در آلمان برای مدتی معمول گردید و با گفتن آن بر اقوام ژرمنی، به آن انگ نژادپرستانه زده شد. اکنون اصطلاح آریایی تنها برای اقوام هندوایرانی (شاخه آسیایی هندواروپایی) | کوچ نمودند. شاخهٔ دیگر آریاییها بودند که در نواحی استپ ممتد از شمال دریای سیاه و دریای کاسپین در جنوب روسیه تا ترکستان و رودهای آمودریا و سیردریا مسکن گزیدند. در اواخر هزاره چهارم و اوایل هزار سوم پیش از میلاد، در استپهای آسیای مرکزی از اقوام هندواروپایی جدا شدند و به سمت نواحی آسیای مرکزی جنوبی و افغانستان حرکت کردند. این اقوام پس از سکونت در منطقه ای که بر حسب سنت و روایت اوستا و ریگودا (متون باستانی اقوام هندوایرانی) به نام اَریانم وَئِجَه (Airyanəm vaējō) شهرت دارد، در حدود اواخر هزاره دوم و اوایل هزاره اول پ م همزمان با عصر برنز متأخر از یکدیگر جدا شدند و در مسیرهای جداگانه ای وارد شبهقاره هند و فلات ایران شدند.
تاریخ دقیق جدا شدن ایرانیها و هندوآریاییها از یک دیگر مشخص نیست، اما میدانیم که هندوآریاییها در حدود سال ۱۲۰۰ پیش از میلاد منطقه پنجاب را در تصرف داشتند. آغاز مهاجرت آریاییها به فلات ایران را برخی ۲۰۰۰ سال پیش از میلاد دانستهاند. با گذشت زمان جدایی در شاخه آریایی بیشتر شد و بالاخره هندوآریاییها در شمال غربی هند مستقر شدند. هندوآریاییها پس از ورود خود به شمال هند آنجا را آریاورته خواندند و در بعدها آریاورته را هندوستان نامیدند. سپس این نام که مختص شمال کشور هند بود به سراسر خاک هند گفته شد. آریاییهایی که در فلات ایران ساکن شده بودند، با مردم بومی در فلات ایران درآمیختند و ایرانی خوانده شدند. نام آریایی به معنی نجیب و شریف است و نام ایران به معنی سرزمین آریاییها و از همین لفظ گرفته شدهاست.
باورهای آریاییها
اطلاعات چندانی دربارهٔ تمدن آریاییها (هندوایرانیها) در تاریخ موجود نیست، به سبب اینکه از آریاییها و نیاکان آنها یعنی هندواروپاییها، هیچ نوع اسناد مکتوب، نشانه و اثری که حاکی از طرز زندگی، میزان تکامل قوای مادی و معنوی و باورهای آنها در محیطی که زندگی میکردند باشد، باقی نماندهاست.
کهنترین دورهای که بدان دسترسی داریم و باورهای مذهبی در بین آریاییها مشاهده میشود، زمانی است که آنها نیروهای طبیعت را پرستش میکردند. آنچه آریاییها را از دیگر اقوام جهان باستانی متمایز میسازد، آنست که این قوم نه باورهای بتپرستی داشتند و نه باورهای نیاپرستی، بلکه خدایانشان عموماً نیروهای سودمند طبیعت بودند. هر کدام از این خدایان بنابر تأثیری که بر طبیعت پیرامون و زندگی انسان داشت، مورد پرستش واقع میشد. خورشید و آسمان مقام نخست را داشتند، چنانکه در کتاب ریگودای هندوآریاییهای مهاجر به هند معمولاً نام این دو در نیایشها به همراه هم میآید.
آریاییها از دیرباز به دو مبدأ خیر و شر باور داشتند. در برابر نیروهای نیک و سودمند، نیروهای زیانبخش طبیعت قرار داشتند. مظاهر نیروهای زیان بخش طبیعت، تاریکی و خشکی (کم بارانی) بود، که آریاییها آنها را در ظاهر اهریمنها و ارواح زیانبخش در نظر خود مجسم میکردند. آنها از این ارواح زیانبخش متنفر بودند. آریاییها هیچ وقت درصدد برنمیآمدند که رضایت خاطر این ارواح زیانبخش را بهواسطهٔ قربانیها و عبادتهای مختلف فراهم سازند، تا خشم آنها به این وسیله مبدل به رحمت بشود. همین خود یکی از مهمترین وجوه اختلاف اساسی باورهای آریاییها با اقوام ترک و مغول است. بنابر باور ترکها و مغولها باید نیروهای مضر را بهوسیلهٔٔ عبادت و | (حدود ۱۷۰۰ پیش از میلاد) وارد افغانستان امروزی شدند.
با رشد و رونق کشتزارها و روستاها این مردمان بهتدریج شیوههای ابتدائی آبیاری را ابداع کردند که به آنها اجازه میداد تا به کشت غلات در دشتهای شمالی افغانستان روی آورند. این مناطق شمالی همان سرزمین باختر است که بعدها در نوشتههای غربی بنام «باکتریا» (Bactria) یاد میشود. در سرزمین باختر مجموعهای از واحههای مصنوعی دلتا مانند توسط سیستمهای گسترده آبیاری در ۴۰۰۰ سال پیش پدید آمد. باشندگان این آبادیها زیستگاهایشان را در برابر مهاجمان مستحکم میکردند. شیوهٔ معماری که امروزه هنوز در شمال افغانستان مورد استفادهاست. مینماید که فرهنگ این مردمان باشنده در واحهها با فرهنگ همسایگان میانرودانیشان مشترکاتی داشته، از قبیل: صنعتگری هنرمندانه، وجود طبقهٔ نخبگان و رسوم همگانی پیچیده.
با این وجود، به دلیل فقدان خط و نوشتار در این تمدن، نام بومی تمدن آنها مشخص نیست. محققان امروزه این تمدن گمنام را «مجموعهٔ باستانشناسیِ باختر-مرو» (BMAC)، یا «تمدن آمودریا» (Oxus Civilization) مینامند. گنجینهٔ تپه فُلول در شمال افغانستان آثار به جای مانده از این تمدن است و نشان میدهد که مردم افغانستان در عصر بُرُنز در تجارت جهانی آن زمان سهیم بودند.
هیچ گونه آثار همعصر با سفر آریاییها یافت نشدهاست. اما نظر به افسانهها، آریاییها همزمان با مهاجرتشان سرودههایی سرودهاند که دهان به دهان از یک نسل از موبدان (روحانیون) به نسلی دیگر منتقل میشده تا اینکه در حدود ۱۲۰۰ پیش از میلاد، زمانی که این سرودهها در مجموعهای چند جلدی جمعآوری شد که بنام ریگوِدا (۱۱۰۰–۱۷۰۰ ق. م) مشهور است.
این نوشتهها، راجع به قومی هستند، که قرنها پیش از آن، از هندوکش برخاسته و در ۱۵۰۰ پیش از میلاد از رود کوبها، یا رود کابل، گذشتند و بدینترتیب تقریباً میتوان سفر این کوچنشینان را که وسعت آسیای میانه را پشت سر میگذاشتند، تجسم کرد.
اقوام آریایی از آسیای میانه ('مهاجرت آریاییها') به شمال و غرب افغانستان رسیدند؛ برخی از آنها در این مناطق مستقر شدند و بقیه بطرف شرق بسوی شمال هند و غرب بسوی فلات ایران رهسپار شدند. شواهد نخستین زیستگاه کوچنشینان عصر آهن در آقکُپرُک ۴ (Aq Kupruk IV) یافت شدهاست. مردمان آریایی به شکل قبیلههای کوچک در مناطق شرقی فلات ایران (شامل افغانستان امروزی)، در مغرب فلات پامیر و در شمال کوههای هندوکش میزیستند. اینان زبان و آداب و رسوم مشترکی داشتند. در دوران باستان، اقوام هندی و ایرانی (آنان که به زبانهای هندوایرانی سخن میگفتند) خود را «آریایی» مینامیدند. نمونهٔ این اشارهها را میتوان در اوستا، سنگنبشتههای هخامنشی و متنهای کهن هندو (مانند ریگودا) دید. مهاجرت آریاییها به فلات ایران یک مهاجرت تدریجی بوده و در دورههای مختلفی صورت گرفتهاست که در پایان دوران نوسنگی (۷۰۰۰ سال پ. م) آغاز شد و تا ۴۰۰۰ پ.م. ادامه داشتهاست.
تمدن آمودریا در فاصله زمانی ۲۲۰۰ پیش از میلاد تا ۱۸۰۰ پیش از میلاد به سرزمینهای شرقی گسترش مییابد و به کرانههای غربی رود سند رسیده و تمدن دره سند آنجا را منقرض میکند. گمان میرود، با افزایش تعداد اعضا، این مردمان ناچار به مهاجرت شدند و به نواحی شرق و غرب و جنوب سرزمین اصلی خود کوچ کردند. دلیل اصلی مهاجرت آنها مشخص نیست، اما به نظر میرسد دشوار شدن شرایط آب و هوایی و کمبود چراگاهها، از دلایل آن | دنیای ارتباطی و تجاری که میانرودان را با هند و چین وصل میکرده، باقی نگذاشتهاست.
در ۴۰۰۰ پیش از میلاد، شکلهای اولیه از زندگی شهری با فرهنگهای خاص در بازههای زمانی منظم رونق پیدا کرد، که نمونهٔ آن جای پاهای سنگی، در سرتاسر آسیای میانه است؛ بنابراین لاجوَردی که از معادن سرِ سنگ در افغانستان به شهرهای بزرگی چون اور در ۲۴۰۰ پیش از میلاد میرسید و در امتداد راههای تجاری حمل میشد، مبادلهٔ آن هزاران سال پیش از آن فعال بودهاست.
برعکس تمدنهای میانرودان (بینالنهرین)، مصر یا درهٔ سند، در تمدنهای آسیای میانه، رودهای برتری برای تمرکز دادنِ مردم، منابع و مبادلات در مسیر کوه تا اقیانوس وجود نداشت. با این وجود، آمیزشی بزرگ از مردمان متنوع و جوامع مستقل در این سرزمینهای دورافتاده برخاستند - یک شهرنشینی ناپیوسته که در آن کمبود آب و شرایط اقلیمی سخت معمول بودهاست.
عصر برنز جدید، تمدن باختر-مرو (تمدن آمودریا) و مهاجرت آریاییها
بعد از ۲۴۰۰ پیش از میلاد، رشد جوامع شهرنشین در آسیای میانه بهشدت به چالش کشیده شد. در طی یک مدتزمان ۳۰۰ ساله، هیچکدام از مراکز عمدهای که در نیمهٔ اول هزارهٔ سوم پیش از میلاد به وجود آمده بودند، دیگر دارای سکنه نبودند. دلایل دقیق برای این «فروپاشی مدنی» همچنان یک راز ماندهاست. با اینحال در اواخر هزارهٔ سوم پیش از میلاد، در شمال افغانستان و جنوب ترکمنستان و ازبکستان، مجموعهای از وقایع منجر به ظهور شهرها و زیستگاههایی شد که از آن پس میرفت تا تأثیر عمدهای برجای بگذارد.
شمار زیادی از مهاجمان و مهاجران کوچنشین، مردمان دامدار بدون شهر که سوار بر اسب یا با ارابه سفر میکردند، و از قبل بنام آریاییها (برگرفته از واژهٔ سانسکریت، به معنای «مردمان نجیب و شریف») شناخته میشدند، از منطقهٔ دریای مازندران بهسوی جنوب مهاجرت کرده و از آمودریا (Oxus) گذشته و طی اوایل هزارهٔ دوم (حدود ۱۷۰۰ پیش از میلاد) وارد افغانستان امروزی شدند.
هیچ گونه آثار همعصر با سفر آریاییها یافت نشدهاست. اما نظر به افسانهها، آریاییها همزمان با مهاجرتشان سرودههایی سرودهاند که دهان به دهان از یک نسل از موبدان (روحانیون) به نسلی دیگر منتقل میشده تا اینکه در حدود ۱۲۰۰ پیش از میلاد، زمانی که این سرودهها در مجموعهای چند جلدی جمعآوری شد که بنام ریگوِدا (۱۱۰۰–۱۷۰۰ ق. م) مشهور است.
این نوشتهها، راجع به قومی هستند، که قرنها پیش از آن، از هندوکش برخاسته و در ۱۵۰۰ پیش از میلاد از رود کوبها، یا رود کابل، گذشتند و بدینترتیب تقریباً میتوان سفر این کوچنشینان را که وسعت آسیای میانه را پشت سر میگذاشتند، تجسم کرد.
اقوام آریایی از آسیای میانه ('مهاجرت آریاییها') به شمال و غرب افغانستان رسیدند؛ برخی از آنها در این مناطق مستقر شدند و بقیه بطرف شرق بسوی شمال هند و غرب بسوی فلات ایران رهسپار شدند. شواهد نخستین زیستگاه کوچنشینان عصر آهن در آقکُپرُک ۴ (Aq Kupruk IV) یافت شدهاست. مردمان آریایی به شکل قبیلههای کوچک در مناطق شرقی فلات ایران (شامل افغانستان امروزی)، در مغرب فلات پامیر و در شمال کوههای هندوکش میزیستند. اینان زبان و آداب و رسوم مشترکی داشتند. در دوران باستان، اقوام هندی و ایرانی (آنان که به زبانهای هندوایرانی سخن میگفتند) خود را «آریایی» مینامیدند. نمونهٔ این اشارهها را میتوان در اوستا، سنگنبشتههای هخامنشی | آریا میتواند به یکی از موارد زیر اشاره کند:
آریا (نام) ، اشاره ای به قوم آریایی ها
آریایی سکنه باستانی فلات ایران
نژاد آریایی ، از فرزندان قوم آریایی
آریا گونهای قطعهٔ آوازی
آریا تلفظ لاتین ساتراپی هریوا (هرات) در دوران هخامنشیان
خودروی رامبلر امریکن که در ایران با نام آریا شناخته میشد.
سایپا آریا ، خودرو ایرانی سایپا
آریا (موسیقی)
صفحههای ابهامزدایی
صفحههای ابهامزدایی مکانها | کتیبههای هیتی-هوری در اسناد کاسیان و غیره
از راه شمال شرقی
حسن پیرنیا در مورد مسیر این مهاجرت چنین مینویسد: اقوام ایرانیتبار پس از جدا شدن از اقوام هندی آریایی از سغد به مرو آمده سپس به هرات رسیدهاند. متعاقب آن کابل و نیسایه را اشغال کردند و به رخج و وادی هیرمند وارد شدهاند. مدتی در اطراف دریاچه هامون در سیستان سکونت اختیار کردند و سپس متوجه شمال و شمال غربی گردیده، وارد خراسان و نواحی جنوبی کوههای البرز تا حد ری گردیدهاند. جوهر و جان کلام در این نوشته به حقیقت نزدیکتر از نظر مدعیان راه قفقاز است. حسن پیرنیا این منازل سر راه را از روی کشورهای ۱۶ گانه وندیداد پشت سر یکدیگر آوردهاست.
دیاکونوف مؤلف کتاب تاریخ ماد نیز آشکارا خط سیر شرق به غرب را برای طوایف مادی تأیید میکند. مقارن حرکت طوایف آریایی بالقوه مادی در مسیر نجد شمالی، طوایف آریایی دیگری بالقوه پارسی از نواحی جنوبی افغانستان امروز وادی هلمند تحت تأثیر همان شرایط و الزام به سوی نجد ایران پیشروی آغاز کردند. این دو مسیرهای تازهای نبودند این مسیرها از هزارههای پیش راههای شناخته شدهبودند که اولی آسیای صغیر و بینالنهرین شمالی را به آسیای میانه متصل؛ و دومی بینالنهرین جنوبی را به وادی سند مربوط میساخت.
اکنون دیگر مسیر شمال شرقی، نجد مرکزی، شمالی، نجد غربی برای طوایف ماد و مسیر شرق، نجد مرکزی، جنوبی برای طوایف بالقوه پارس مورد تأیید اکثریت دانش پژوهان است. گیرشمن در اینباره مینویسد، تقریباً مقارن با ظهور زرتشت قبایل آریایی ساکن در اطراف سیلک نزدیک کاشان بر اثر فشار خارجی شروع به حرکت به سوی غرب و جنوب غرب میکنند. سیلک متعلق به نخستین قبایل ایرانی بود که در حدود ۱۰۰۰ سال پیش از میلاد به داخل فلات ایران رسیدند. مهاجمان قبلی هندواروپایی از راه قفقاز به آسیای صغیر و بینالنهرین و ایران غربی نفوذ میکردند؛ ولی توسط اقوامی بومی مستهلک میشدند.
گیرشمن در مورد مسیر مهاجرت مادها و پارسیان در داخل فلات ایران مینویسد، گروهی که بعدها موسوم به ماد شدند از ماوراءالنهر به سوی شمال خراسان کنونی و گرگان، تپه حصار سیلک و گیان درآمد و دیگری که بعدها موسوم به پارس شد، در رخج با شاخه هندی-آریایی درافتاد و پس از مدتی اقامت در جنوب افغانستان و وادی هیرمند به سوی داخل نجد، سیستان، کرمان و پارس تا مرز عیلام گسترش یافت.
مهاجرت پارسیان در داخل فلات ایران
نظریه مهاجرت از پارسوآ به پارسوآش
عبدالحسین زرینکوب مینویسد طوایف پارسه ظاهراً از محلی در نواحی شرق دریاچه ارومیه به نام پارسواش (زرینکوب در اینجا به جای پارسوا، پارسوآش را ذکر کردهاست) در امتداد زاگرس در درههای کرخه و کارون تدریجاً به سمت جنوب فلات سرازیر شدهاند و وقتی در حوالی شوشتر و مسجد سلیمان خوانده میشود، مهاجرت را متوقف کردهاند و در منطقهای که امروز به نام آنها پارس خوانده میشود، مهاجرت را متوقف کردهاند و در همین نواحی به زندگی شبانی و کشاورزی اشتغال جستهاند و این نواحی را به یاد سرزمینی که در حوالی ارومیه ترکش کرده بودند به نام پارسه، پارسوماش، یا پارسواش خواندهاند. خاندان هخامنش به عنوان یک خانوادهٔ ممتاز سرکردگی این طوایف را برعهده داشتهاست.
نظریه بیارتباطی نام پارسوا با قبایل پارس
در برخی از منابع پارسوا |
54202df3-6e50-4be6-bdf1-aeffdfb3480e | آموزش و پرورش در ایران | نزدیک به چهار هزار سال پیش، آریاییها و از آن جمله مادها، پارسیها و پارتیها به سرزمین ایران مهاجرت کردند. مادها در غرب و پارسیها در جنوب و پارتیها در شرق فلات ایران ماندگار شدند و حکومتهایی تشکیل دادند.مادها در حدود هفتصد سال پیش از میلاد در سرزمینهای غرب ایران چیره شدند و دولت ماد را بنیان گذاشتند. در دورهٔ مادها، کودکان و نوجوانان راه و رسم زندگانی و کار و جنگاوری را در خانه و ایل میآموختند. آموزش رسمی مخصوص روحانیان بود. روحانیان، گذشته از خواندن و نوشتن، اصول و مراسم دینی، اخترشناسی و شیوههای پیشگویی سرنوشت دیگران را در مراکز دینی فرا میگرفتند. مردم دیگر از خواندن و نوشتن بیبهره بودند. مادها خطی شبیه خط میخی داشتند. | پارسیها در کدام سمت ایران ساکن شدند؟ | false | {
"answer_start": [
135
],
"text": [
"جنوب"
]
} | به میان آمدهاست. آشوریان این قوم را در ۸۴۴ ق.م. شناختهاند. با این دلایل قوم پارسی قبلاً در شمال غربی ایران کنونی در مغرب و جنوب غربی دریاچهٔ ارومیه مستقر بوده و سپس به تدریج به جنوب متمایل شده و این انتقال در نتیجهٔ فشار اورارتو و آشور بودهاست. این قوم به احتمال قوی در حدود سال ۷۰۰ ق.م. در مغرب جبال بختیاری جایگزین شدند و مرکز حکومت آنها مطابق نوشتهٔ آشوریان پارسوماش (که اکنون مسجدسلیمان خوانده میشود) نامیده شد.
پارسیان پس از ورود به این سرزمین تحت قیادت هخامنش حکومت کوچک خود را تشکیل دادند. پس از مرگ هخامنش پسرش چیش پیش پادشاه شهر انشان نامیده شد و رسماً در قلمرو وسیعتری به فرمانروایی پرداخت و ایالت تازهای را که پارسه نامیده شد (فارس کنونی) به دیگر متصرفات خود پیوست.
تاریخچه
مردمان پارسی یکی از اقوام آریایی هستند. قبلاً زبان این قوم زبان پارسی باستان و زبان پارسی میانه بود و هماکنون به زبان پارسی نو و گویشهای آن صحبت میکنند. در زبان پارسی باستان و پارسی میانه قوم «پارسَ» (Pārsa) نام یک از قوم ایرانی اهل ایران است. از این قوم دو خاندان بزرگ هخامنشیان و ساسانیان به شاهنشاهی ایران رسیدهاند. پس از تشکیل نخستین حکومت پارس هخامنشی این قوم سرزمینهای تحت حاکمیت خود را با نام قومی یعنی پارسَ نامیدند. از این رو هم در زبان پارسی و هم در زبانهای غربی پارس یا پارسَ در کنار کاربر قومی خود به جنوب غربی ایران نخستین محل سکونت پارسها (Persís یا Persés) و همچنین به سرزمین شاهنشاهی هخامنشی (Persia) و حکومتهای ایرانی آینده اطلاق میشود.
واژهٔ پارسَ (پارسی باستان: 𐎱𐎠𐎼𐎿, Pārsa) واژهای است از زبان پارسی باستان که به قوم پارس و سرزمینهای تحت حاکمیت این قوم گفته میشد. این واژه با ورود به زبان پارسی میانه (پارسی میانه: Pʾlsy ,𐭯𐭠𐭫𐭮𐭩 و Pʾʿsy 𐭯𐭠𐭥𐭮𐭩) به شکل پارس درآمد و به همان شکل به زبان پارسی نو (لاتیننویسی: Pārs) وارد شد.
نام قوم پارس برای اولین بار در سالنامههای شلمنسر سوم شاه آشور در شرح لشکرکشیاش به حدود کوههای زاگرس به میان آمدهاست. آشوریان این قوم را در ۸۴۴ پ.م. شناختهاند. قوم پارس قبلاً در شمال غربی ایران کنونی در مغرب و جنوب غربی دریاچه ارومیه مستقر بوده و سپس به تدریج به جنوب متمایل شده و این انتقال در نتیجهٔ فشار دولتهای اورارتو و امپراتوری آشور بودهاست. این قوم به احتمال قوی در حدود سال ۷۰۰ پ.م. در مغرب کوهستان زاگرس جایگزین شدند و مرکز حکومت آنها مطابق نوشتهٔ آشوریان پارسوماش نامیده شد. کاوشهای جدید نشان میدهد که پارسیان ابتدا در پارس ساکن شده و سپس انشان را تصرف نمودند. پارسیان پس از ورود به این سرزمین تحت ریاست هخامنش حکومت کوچک خود را تشکیل دادند. پس از مرگ هخامنش پسرش چیشپیش پادشاه پارس نامیده شد و با تصرف انشان را که به تازگی از قلمروی دولت ایلام تصرف شده بود، رسماً در قلمروی وسیعتری به فرمانروایی پرداخت.
این شخص همان پدر کوروش یکم و آریارمنه است که حکومت را میان دو فرزند خود تقسیم کرد و دو شاخه از خاندان هخامنش به وجود آورد. پادشاهی پارس را به پسرش آریارمنه داد که شاخهٔ آریارمنه به ترتیب پسرش آرشام، نوهاش ویشتاسپ و پسر ویشتاسپ یعنی | فارسیزبانان یا پارسیزبانان یا مردمان فارسی مردمان ایرانیتباری هستند که زبان بومیشان فارسی است. این مردم در طول تاریخ از یک سامانه فرهنگی مشترک و نفوذ گسترده فرهنگی، سیاسی و اجتماعی برخوردار بودهاند. در زبانهای غربی به فارسیزبانان مردمان پارسی (Persian people) گفته میشود. در زبان پشتو واژهٔ پارسیوان(فارسیوان) برای فارسیزبانان آن کشور متداول است. فارسیزبانان تاثیر به سزایی در پیشرفت علم و هنر داشتهاند. ادبیات فارسی نیز یکی از برجستهترین سنتهای ادبی جهان است.
پارسیان باستان در اصل یک قوم باستان ایرانی بودند که در سده نهم پیش از میلاد در منطقه پارس، مطابق با استان فارس امروزی در جنوب غربی ایران، ساکن شدند. آنها در طول تاریخ برخی از بزرگترین امپراتوریهای جهان را بنیانگذاری کردند و بر بخشهای بزرگی از جهان حکم راندند.
گاه در دوران معاصر به فارسیزبانان افغانستان، تاجیکستان و ازبکستان تاجیک و به فارسیزبانان قفقاز تات اطلاق میشود. با این حال، واژههای تاجیک و تات از نظر تاریخی بهعنوان مترادف فارسزبان به کار میرفتند. بسیاری از چهرههای تأثیرگذار فارسیزبان از خارج از مرزهای امروزی ایران به ویژه آسیای میانه، افغانستان و تا حدی کمتری از قفقاز هستند. در زمینههای تاریخی ممکن است از «پارسی» برای پوشش همه موضوعات ایران باستان، بدون توجه به پیشینه قومی، استفاده شود.
جمعیت و پراکندگی
فارسی زبان رسمی ایران، افغانستان و تاجیکستان است و البته در تاجیکستان به نام فارسی تاجیکی و در افغانستان به نام فارسی دری شناخته میشود. فارسیزبانان در ایران و تاجیکستان بزرگترین گروه زبانی بهشمار میآیند.
فارسیزبان در افغانستان ۲۰ میلیون تن، در تاجیکستان ۵ میلیون تن، و در ازبکستان حدود ۷ میلیون تن هستند. همچنین زبان فارسی گویشورانی در هند و پاکستان نیز دارد. با توجه به رسمی بودن زبان فارسی در ایران، افغانستان و تاجیکستان و تسلط گویشوران سایر زبانها به زبان فارسی به عنوان زبان دوم، روی همرفته میتوان شمار فارسیگویان جهان را حدود ۱۳۰ میلیون تن برآورد کرد.
تاریخچه
مردمان پارسَ یکی از اقوام آریایی هستند. قبلاً زبان این قوم زبان پارسی باستان و زبان پارسی میانه بود و هماکنون به زبان پارسی نو و گویشهای آن صحبت میکنند. در زبان پارسی باستان و پارسی میانه قوم «پارسَ» (Pārsa) نام یک قوم ایرانی اهل ایران بود. از این قوم دو خاندان بزرگ هخامنشیان و ساسانیان به شاهنشاهی ایران رسیدهاند. پس از تشکیل نخستین حکومت پارس هخامنشی این قوم سرزمینهای تحت حاکمیت خود را با نام قومی یعنی پارسَ نامیدند. از این رو هم در زبان پارسی و هم در زبانهای غربی پارس یا پارسَ در کنار کاربر قومی خود به جنوب غربی ایران نخستین محل سکونت پارسها (Persís یا Persés) و همچنین به سرزمین شاهنشاهی هخامنشی (Persia) و حکومتهای ایرانی آینده اطلاق میشود.
واژهٔ پارسَ (پارسی باستان: 𐎱𐎠𐎼𐎿, Pārsa) واژهای است از زبان پارسی باستان که به قوم پارس و سرزمینهای تحت حاکمیت این قوم گفته میشد. این واژه با ورود به زبان پارسی میانه (پارسی میانه: Pʾlsy ,𐭯𐭠𐭫𐭮𐭩 و Pʾʿsy 𐭯𐭠𐭥𐭮𐭩) به شکل پارس درآمد و به همان شکل به زبان پارسی نو (لاتیننویسی: Pārs) وارد شد.
نام قوم پارس برای اولین بار در سالنامههای شلمنسر سوم شاه آشور در شرح لشکرکشیاش به حدود کوههای زاگرس به میان آمدهاست. آشوریان این قوم را در ۸۴۴ پ.م. شناختهاند. قوم پارس قبلاً | زبان فارسی مانند بیشتر زبانهای زنده، آمیزش و دادوستدهایی با دیگر زبانها داشتهاست.
در طول تاریخ به علت قرار داشتن ایران در منطقهای که کانون دادوستد فرهنگی و بازرگانی و حتی هدف جنگهای همیشگی بودهاست، زبان فارسی همیشه در حال کنش و واکنش با زبانهای دیگر بودهاست. در بین زبانهای بیگانه، به خاطر رواج زبان عربی در جهان اسلام، بیشترین آمیزش با زبان عربی بودهاست. برخی این آمیختگی با زبان ناهمشکل عربی (که برخلاف فارسی، صرفی و تحلیلیست) را مایه پیچیدگی ناموزون دستور زبان فارسی (همچون ۱۶ جمع شکسته اضافه و ۱۴ باب فعلی) و نازایی در تولید واژگان تازه میدانند به گونهای که مثلاً واژگان جدید با استفاده از دستگاه واژگانی عربی ساخته میشوند.
زبان فارسی از زبانهای بسیاری تأثیر پذیرفتهاست که از جمله میتوان به زبانهای زیر اشاره کرد:
عربی
زبان عربی بیشترین اثرگذاری را بر زبان پارسی داشتهاست به گونهای که درصدی از واژههای پارسی نوین در برگیرنده واژههای وام گرفته شده از عربی میباشند. برخی منابع درصد ۴۰ تا ۵۰ درصد را برای این وامگیری یاد کردهاند (مرجع ۱). بسته به اینکه کدام زمینه از کاربرد زبان پارسی را در نظر داشته باشیم، درصد وامواژهها در آن ناهمسان است. برای نمونه شمار واژههای عربی در زبان گفتگوی روزانه با درصد آن واژهها در یک خطبه روحانی ناهمسان است.
پس از ورود اسلام به ایران زبان عربی نفوذی گسترده در ایران پیدا کرد به گونهای که بیشتر دانشمندان ایرانی چیرگی کافی به عربی داشتند.
از این رهگذر واژههای عربی بسیاری به زبان پارسی وارد شد. بسیاری از واژههای عربی هنوز در زبان پارسی رایجند ولی درصد آنها با روندی کند رو به کاهش است.
عربی افزون بر سخت نمودن دستور پارسی و پرواژهتر کردن زبان پارسی، ایرانیان را با وزنهای عروضی سرودههای عربی آشنا نمود (البته بی گمان ایرانیان در کشف، گسترش و مدون کردن این اوزان پس از آشنایی ابتدایی با آنها، مستقل از ادبای عرب فعالیت نمودند و حتی نقشی بسیار بارزتر از اعراب در این زمینه داشتند).
این وزنها ابزاری بسیار نیرومند را در دست شعرای پارسیزبان قرار داد که به همراه بهرهگیری از واژههای تازهوارد شده عربی سرودههای خود را با آسانی بسرایند و به کمک این ابزارها شعر پارسی رادر زمانی کوتاه به اوج برسانند.
با فروپاشی امپراتوریهای عرب در سدههای گذشته، رفتهرفته از رخنه عربی در پارسی کاسته شد و واژههای کمکاربرد عربی کمکم به فراموشی سپرده شد؛ ولی انبوهی از واژههای عربی که آوایش پارسی یافته بودند هنوز هم در زبان پارسی وجود دارند.
ولی برجستهترین بازتاب زبان عربی در زبان پارسی نازا شدن دستگاه کارواژههای (فعلها) ساده زبان پارسی بودهاست. برای نمونه به جای آموزاندن، تعلیم دادن؛ به جای خوراندن، تغذیه کردن؛ به جای کوشیدن، سعی به عمل آوردن؛ به جای گردیدن، تغییر کردن؛ به جای برآمدن، طلوع کردن، روایی یافت. این به دلیل ورود اسم مصدرهای عربی بود که به ناچار با کارواژههای کردن، شدن، گردیدن، و نمودن همراه میشدند؛ بنابراین عادت بر آن شد که نخست از مصدرهای فارسی اسم مصدر بسازند و آن گاه آن اسم مصدر را به صورت ترکیبی درآورند، مانند کوشش کردن به جای کوشیدن؛ آموزش دادن، به جای آموزاندن؛ پرورش دادن، به جای پروراندن؛ مالش دادن، به جای مالیدن؛ کاوش کردن، به جای | کی بود کی بود که پرسید؟ نام یک سرود تلویزیونی است که در دههٔ شصت خورشیدی از سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش میشد.
متن سرود
شعر کی بود که پرسید:
پیوند به بیرون
منابع
سرودهای ایران | پورتو سانتاندر () نام شهری در کشور کلمبیا است.
منابع
پیوند به بیرون
پایانههای مرزی کلمبیا و ونزوئلا
شهرداریهای بخش نورته د سانتاندر | پالماس دل سوکورو () یک منطقهٔ مسکونی در کلمبیا است.
منابع
پیوند به بیرون
شهرداریهای بخش سانتاندر | پوا شهری در شهرستان کایائو در استان بازگا در بورکینافاسوی مرکزی است و جمعیت آن ۶۷۲ نفر است.
منابع
شهرهای استان بازگا
مناطق مسکونی در منطقه سنتر-سود | پردیس سینمایی ساویز یک سینما در شهر کرج، ایران است.
این سینما که مالکیت آن خصوصی میباشد در سال ۱۳۸۱ با ۳ سالن افتتاح شدهاست.
منابع
پیوند به بیرون
وبگاه رسمی
بنیانگذاریهای ۱۳۸۱ در ایران
سینماهای کرج
منطقه ۷ کرج | مراسم بیست و پنجمین دوره کتاب سال جمهوری اسلامی ایران در بهمن ۱۳۸۶ در تهران برگزار شد.
برگزیدگان
منابع
کتاب سال ایران | پالمیتو () نام شهری در کشور کلمبیا است.
منابع
پیوند به بیرون
شهرداریهای بخش سوکره |
ff71d0e0-8a96-432c-9b49-1fde16d271cb | آموزش و پرورش در ایران | نزدیک به چهار هزار سال پیش، آریاییها و از آن جمله مادها، پارسیها و پارتیها به سرزمین ایران مهاجرت کردند. مادها در غرب و پارسیها در جنوب و پارتیها در شرق فلات ایران ماندگار شدند و حکومتهایی تشکیل دادند.مادها در حدود هفتصد سال پیش از میلاد در سرزمینهای غرب ایران چیره شدند و دولت ماد را بنیان گذاشتند. در دورهٔ مادها، کودکان و نوجوانان راه و رسم زندگانی و کار و جنگاوری را در خانه و ایل میآموختند. آموزش رسمی مخصوص روحانیان بود. روحانیان، گذشته از خواندن و نوشتن، اصول و مراسم دینی، اخترشناسی و شیوههای پیشگویی سرنوشت دیگران را در مراکز دینی فرا میگرفتند. مردم دیگر از خواندن و نوشتن بیبهره بودند. مادها خطی شبیه خط میخی داشتند. | مادها چه زمانی بر غرب ایران چیره شدند؟ | false | {
"answer_start": [
221
],
"text": [
"هفتصد سال پیش از میلاد"
]
} | سرزمین ماد یا مادیه یا ماده، سرزمینی باستانی در شمال، شمال غرب و بخشهایی از غرب ایران کنونی بوده که یکی از سه گروه آریایی «مادها» در آن زندگی میکردند. در آغاز هزارهٔ یکم پ.م، قبایل مادی، به سمت سکونت در اراضی غرب ایران که بعدها ماد نامیده شد حرکت و آنجا را فتح کردند. جایی که در آن زمان محل اقامت شاهکنشینهای فراوان و گروههای قومی و زبانی گوناگونی مانند کوتیها، لولوبیها، کاسیها و هوریها بود. بعدها، در سدههای نهم و هشتم پ.م. قدرت مادها تا حد زیادی افزایش یافت و نقش آنها برجسته شد و سرانجام در سدهٔ هفتم پ.م. سرتاسر غرب ایران و برخی از مناطق نزدیک آن به مادها تعلق یافت. بنابراین، مرزهای ماد در طول چند صد سال، بهتدریج و رفتهرفته تغییر کرد؛ با این حال، گسترهٔ جغرافیایی دقیق ماد برای ما ناشناخته باقی مانده است.
در سده پنجم پ.م. سرزمین ماد در منطقه وسیع تری جنوب داغستان، آذربایجان و کردستان ایران و قسمت غربی طبرستان را در بر می گرفت، که به عنوان یک ساتراپی تحت حکومت هخامنشیان بوده است.
ریشه قومی
هرودوت مادها را آریایی مینامد و میگوید در قدیم مادها را آریایی مینامیدند. هرودوت در دفتر هفتم بند شصت و دو مینویسد:
استرابون اقوام کادوسی، آماردی، تپوری و کرتی را به عنوان اقوام کوهستان نشین ماد یاد میکند. استرابون مینویسد:
استرابون اعتقاد دارد نواحی تپور و ری و دروازه کاسپین بخشی از سرزمین ماد بودند که اشکانیان بر آن سلطه یافتند و مینویسد:
احمد کسروی در کتاب کاروند از قول استرابون مینویسد:
قدیمیترین اسناد تاریخی مرتبط با مادها
نام ماد نخستین بار در متون شلمنسر سوم (۸۵۸–۸۲۴ پ. م) پادشاه آشور آمدهاست و در آن از مردم سرزمین مادا نام برده شدهاست. ساکنان این سرزمین به نام ماد شناخته شدند. سرزمین آذربایجان فعلی در شمال غربی فلات ایران را با نام ماد کوچک، تهران (ری)، حوزهٔ شمال غربی کویر مرکزی و همدان را با نام ماد بزرگ میشناختند. نخستین پایتخت کشور ماد هگمتانه نام داشت.
در دورهٔ نخستین، مرزهای غربی شاهکنشینهای ماد که از یکدیگر مستقل بودند، از مرزهای غربی دشت همدان فراتر نمیرفتند. اطلاعات ما دربارهٔ حدود شمالی و شرق ماد بسیار اندک است. با این حال، سرزمین اصلی ماد، آنگونه که آشوریها از اواخر سدهٔ نهم پ.م. تا آغاز سدهٔ هفتم پ.م. آن را میشناختند، از سوی شمال به گیزیل بوندا محدود میشد که گیزیل بوندا در کوههای قافلانکوه در شمال دشت همدان قرار داشت؛ از سوی غرب و شمال غرب نیز محدودهٔ آن از دشت همدان فراتر نمیرفت و به کوههای زاگرس محدود میشد، به جز در جنوب غربی که مادها تا درههای زاگرس را در اختیار داشتند که این مرز در دامنهٔ رشتهکوه گرین واقع شده بود و ماد را از الیپی، پادشاهیای در نواحی پیشهکوه به سمت جنوب کرمانشاه، جدا میکرد. از سوی جنوب نیز مرز ماد به منطقهٔ ایلامی سیماشکی محدود میشد که امروزه با درهٔ خرمآباد تطبیق داده میشود.
سالشمار
در سال ۶۳۳ پ.م. سکاها به سرزمین ماد حمله کردند. ۹ سال بعد در سال ۶۲۴ پ.م. مادها، سکاها را شکست داده و عقب میرانند.
در سال ۶۱۲ پ.م. ماد و بابل متحد شدند و هووخشتره به نینوا مرکز آشور حمله کرد و | قوم ماد یا مردم ماد قومی ایرانی بودند که حدود سه-چهار سده پس از شروع زوال شهرهای عصر برنز در فلات ایران، به تدریج وارد این سرزمین شدند. اینها بخشی از مردمانی بود که در مهاجرت آریاییها به فلات ایران، شرکت داشتند. این قوم به همراه پارسها، پارتها، سکاها و…، در روزگار خود به آریاییان مشهور بودند و یکی از قبایل آنان، آری زانتو نام داشت؛ نامی که به معنای «دودمان آریاییان» است.
منبع شناسی
کتیبه های آشوری و بابلی اطلاعاتی به ما درباره مادها می دهد، ولی منبع اصلی ما درباره مادها، گزارش مورخین یونانی به ویژه هرودوت است.
اتحادیه قبائل ماد
مطابق منابع کهن آشوری و یونانی و ایرانی در مجموع معلوم میگردد که شش طایفهٔ تشکیلدهندهٔ اتحاد مادها عبارت بودند از بوسیان، استروکاتیان، بودیان آریزانتیان و مغها و سرانجام پارتاکانیان. به گزارش هرودوت (کتاب اول بند ۹۶) مادها پانصد سال (۱۲۷۴ ق. م تا ۷۵۴ ق. م) تابع آشوریان بودند. برس مورخ کلدانی به این عقیده بود که مادیها ۲۵۰۰ سال ق. م بابل را تسخیر کردند و ۲۲۴ سال بر بابل حکومت کردند ولی محققان تصور میکنند که مردمی از فلات ایران مانند کاسیها بابل را گرفتهاند و به مناسبت اینکه از طرف غربی فلات ایران به بابل رفته بودند برس این مردم را مادی دانستهاست.
آنچه از متون آشوری برمیآید، آن است که مادها از سدهٔ نهم تا هفتم پیش از میلاد نتوانسته بودند چنان پیشرفتی بیابند که سبب همگرایی و اتحاد و سازمانیافتگی قبایل و طوایف پراکندهٔ ماد بر محور یک رهبر و فرمانروای برتر و واحد که بتوان وی را پادشاه کل سرزمینهای مادنشین نامید شدهباشند. پادشاهان آشور در ضمن لشکرکشیهای پرشمار خود به قلمرو سکونت مادها، همواره با شمار فراوانی از «شاهان محلی» روبهرو بودهاند و نه یک پادشاه واحد حاکم بر کل سرزمینهای مادنشین. بعدها، در سدههای نهم و هشتم پیش از میلاد، قدرت مادها تا حدی زیادی افزایش یافت و نقش آنها برجسته شد و سرانجام در سدهٔ هفتم پیش از میلاد، سرتاسر غرب ایران و برخی از مناطق نزدیک آن به مادها تعلق یافت؛ بنابراین، مرزهای ماد در طول چند صد سال، بهتدریج و رفتهرفته تغییر کرد؛ با این حال، گسترهٔ جغرافیایی دقیق ماد ناشناخته باقی ماندهاست.
به مادها در سالنامههای آشوری نو از سال ۸۳۶ پیش از میلاد به بعد تا اواخر سوگند فئودالی اسارحدون (۶۷۲ پ. م) اشاره شدهاست، آنها توسط شاهکنشینهای کوچک اداره میشدند: پادشاهی مرکزی تأسیس نشدهبود و اساس چیزهایی که بعداً به دیاکو، قاضی افسانهای نسبت داده شد، هنوز وجود نداشت.
ریشه قومی
هرودوت مادها را آریایی مینامد و میگوید در قدیم مادها را آریایی مینامیدند. هرودوت در دفتر هفتم بند شصت و دو مینویسد:
استرابون اقوام کادوسی، آماردی، تپوری و کرتی را به عنوان اقوام کوهستان نشین ماد یاد میکند. استرابون مینویسد:
استرابون اعتقاد دارد نواحی تپور و ری و دروازه کاسپین بخشی از سرزمین ماد بود که اشکانیان بر آن سلطه یافتند و مینویسد:
احمد کسروی در کتاب کاروند از قول استرابون مینویسد:
جغرافیا
در پایان هزارهٔ دوم پیش از میلاد، قبیلههای مادی، استقرار در قلمروی غرب ایران که بعدها ماد نامیده شد را آغاز کردند؛ جایی که در آن زمان نشیمنگاه شاهکنشینهای فراوان و گروههای قومی و زبانی گوناگونی مانند گوتیها، لولوبیها، | ۹ جزء از اولی و یک جزء از دومی) در اوایل هزارهٔ دوم پیش از میلاد آغاز شد. در میان هزارهٔ دوم دستههایی از یک نژاد سپیدپوست هندواروپایی از دو سمت شرق و غرب دریای خزر، یعنی یک از ناحیهٔ دو رودخانهٔ آمودریا و سیردریا (جیهون و سیحون، شمال شرقی خاک ایران)، و دیگری از راه کوههای قفقاز (شمال غربی ایران) به درون نجد ایران روی آوردند. شاخهای که از مشرق دریای خزر آمد به نام هندوایرانی خوانده شدهاست، که گروهی از آنها به درهٔ سند سرازیر شدند (حدود ۱۵۰۰ پیش از میلاد مسیح) و گروه دیگرشان که وارد ایران شدند در «استرآباد» (گرگان امروزی) سکونت گزیدند؛ و از میان ایشان بود که زرتشت - بهعنوان اولین کسی که دربارهٔ فلسفهٔ نیک و بد اندیشید - و آیینش برخاست (حدود سدهٔ هشتم پیش از میلاد). آنها که از راه قفقاز به داخل ایران نفوذ یافتند، متشکل از دو قبیلهٔ مهم «مادها» و «پارسها» بودند، که اولی در مرکز و شمال غربی ایران (حدود سپاهان (اصفهان امروزی) و هگمتانه (همدان امروزی) و کردستان تا آذرآبادگان (آذربایجان امروزی) و دومی کمی پیشتر در جنوب و جنوب غربی ایران (بخشی از کرمان و پارس (فارس امروزی) و خوزستان) مستقر شدند. پادشاهی ماد به سال ۷۰۸ پیش از میلاد تأسیس گردید و پایتختش هگمتانه یا همدان امروزین بود و بیش از یک قرن و نیم پایدار ماند و دولت نیرومند «آشور» را در ۶۰۵ پیش از میلاد منقرض کرد و کشور خود را تا بخشی از آسیای صغیر گسترش داد. پارسها اندک زمانی بعد، پادشاهی هخامنشی را در خطهٔ جنوبی ایران بنیان نهادند که در ۵۵۰ پیش از میلاد کشور ماد را چیرهٔ خویش ساخت و با پیروزیهایی بیشتر، امپراتوری بزرگ هخامنشی را از درهٔ سند و فلات پامیر تا خاک سوریه و مصر و یونان، بنا کرد.
دورهٔ آهن
حدود سدهٔ ۱۲ پیش از میلاد مسیح، «آهن» به کار کشیده شد و «دورهٔ آهن» در ایران پدید آمد. در لرستان که نزدیک به مرکز شوش و متأثر از فرهنگ و هنر ایلام (عیلام) بود، تمدنی پای گرفت که در مفرغگری و آهنکاری پیشرفت بیسابقه یافت.
دورهٔ مانایی
حدود قرن هشتم پیش از میلاد در ناحیهٔ غرب دریاچهٔ ارومیه، که در دورهٔ باستانی «مانایی» خوانده میشده، و نیز در «حسنلو» که جایگاه کاوشهای تازهتری واقع گشته، تمدن مانایی صاحب هنری آمیخته از ویژگیهای محلی با عناصر آشوری در مغرب و «اورارتو» در شمال (کشوری باستانی در بخشهای آسیای کوچک و پیرامون دریاچهٔ وان و ارمنستان) وجود داشتهاست.
کاوشهایی که در سال ۱۹۴۷ در «زیویهٔ» آذربایجان به عمل آمد، گنجینهای از اشیاء زرین و مفرغی و عاجی را از دل خاک بیرون افکند که همه متعلق به حدود قرن هفتم پیش از میلاد شناخته شدند.
دورهٔ هخامنشی
در سال ۶۴۵ پیش از میلاد، آشوربانیپال، فرماندهٔ نیرومند آشور، بر دولت آشور چیره گشت و در نتیجه زمینه برای نیرو گرفتن دولت هخامنشی فراهم آمد. در ۵۵۹ پیش از میلاد، کوروش بزرگ از آسیای کوچک تا خلیج پارس را چیرهٔ خود کرد و دو کشور آشور و بابل (نو) را به امپراتوری هخامنشی پیوست کرد. اندک بر جای ماندههای کاخ کوروش در «پاسارگاد» نمایانگر آن است که وی مهرازی باشکوه و تزئینات گوناگون | ماد نام سرزمینی بود که تیرهٔ ایرانی مادها و آریایی ها در آن ساکن بودند. این سرزمین دربرگیرنده بخش غربی فلات ایران بود. سرزمین آذربایجان فعلی در شمال غربی فلات ایران را با نام ماد کوچک و ناحیه امروزی تهران ( ری )، حوزه شمال غربی کویر مرکزی، همدان، کرمانشاه، لرستان، و کردستان، تاکستان (سیادن) را با نام ماد بزرگ میشناختند.
با شکستی که کوروش بزرگ بر ایشتوویگو واپسین پادشاه ماد وارد ساخت (۵۵۰ پ م) شاهنشاهی ماد منحل شد و ساتراپی ماد به وجود آمد . شاهنشاهی بزرگ ماد دورانی طولانی (۷۲۸-۵۵۰ پ.م.) برپایید و جای خود را به شاهنشاهی هخامنشی سپرد، که چیزی جز تداوم دولت و تمدن ماد با همان اقوام نبود.
معماری مادی که بعد از آشور تحت تأثیر معماری باشکوه اورارتو بود، با وارد کردن عوامل ایرانی، پایهگذار آثار درخشان دوران هخامنشی نظیر پارسه تخت جمشید و شوش شد. بسیاری دیگر از نشانههای تمدنهای بین النهرین نیز از طریق مادها به هخامنشیان انتقال پیدا کرد، بهطوریکه تا قرنها بعد، نظم دربار ایران و تقریبا" بیشتر جنبههای باشکوه و فرهنگی جامعه ایران، از طرف نویسندگان یونانی به مادها نسبت داده میشود. سلطنت ایشتوویگو موقعیت ماد را از یک حکومت قدرتمند برمبنای قدرت نظامی به مرکزی برای فرهنگ تغییر داد. آثار این نفوذ فرهنگی را در توجه بسیار شاهنشاهان هخامنشی به ماد، علاقه آنها به فرهنگ و آداب مادی، نفوذ دین مادی بین مردم ایران از طریق قبیله مغ میتوان دید.
با شکست مادها (۵۵۰ پ م) و تشکیل شاهنشاهی هخامنشی و سپس فتح کامل لیدیه و بابل پادشاهی هخامنشیان تبدیل به بزرگترین شاهنشاهی شناخته شده جهان شد.
منابع
چه گونگی تشکیل پادشاهی ماد در غرب فلات ایران - دکتر خنجی PDF
چهگونگی تشکیل شاهنشاهی ماد (نخستین شاهنشاهی در تاریخ ایران) - دکتر خنجی PDF
جستارهای وابسته
مادها
زبان مادی
تپه هگمتانه
تاریخ ایران
تاریخ ایران پیش از اسلام
پیوند به بیرون
ماد
مادها
سرزمین ماد
ایران ازدیدگاه باستانشناسی
نیاکان باستانی کردان لران ترکان آذربایجان
سنگنبشتهٔ داریوش بزرگ در بیستون
خاندان کیانی (مادی) همان خاندان نخستین انسانهای تورات میباشند
ساتراپیهای هخامنشیان
مادها
استانهای شاهنشاهی ساسانی | منظم و استاندارد بکند. در هنگام بلوغ برای جدا شدن از محیط و فضای دوران کودکی، افراد «آیین تشرف» را تجربه میکنند. فرد بالغ شده ممکن است به صورت ناگهانی از خانوادهاش جدا شود و به اردوگاهی به همراه افراد تازه بالغ شده دیگر فرستاده شود. دلیل این جدایی این است که فرد وابستگیاش را به خانواده کم کند و از نظر عاطفی و اجتماعی خودش را در محیط وسیعتر فرهنگی قبیلهای بنا نهد. معلمان در این مراسم تشرف کسانی هستند که شخص نمیشناسد، در واقع اقوام شخص در قبیله دیگر که شخص تا حالا ندیدهاست هستند. آیین تشرف عموماً عملی نیست بلکه در آن ارزشهای فرهنگی، مذهب قبیلهای، افسانهها، فلسفه، تاریخ، مراسمها و آداب و رسوم و اطلاعات دیگر تدریس میشود. این مراسم (به ویژه بخش مذهبی آن) از اهمیت زیادی برخوردار و لازمه عضویت در قبیله بودهاست.
آموزش در قدیمیترین تمدنها
تمدن در خاورمیانه، در بین رودهای دجله و فرات و در مصر، حدود ۳۰۰۰ سال قبل از میلاد شروع شد. تمدن عمده بعدی هزار و پانصد سال بعد در شمال چین زاییده شد. انتقال فرهنگ در این جوامع پیچیده «نوشتن» را ضروری کرد. البته در هیچ زمانی در دوران باستان، بیش از ۲۰ تا ۳۰ درصد مردان بالغ و تقریباً ۱۰ درصد کل جمعیت نمیتوانستند بخوانند و بنویسند.
۷۵۲۳
آموزش در ایران باستان
در فلات ایران، دست کم از پانزده هزار سال پیش، انسان زندگی میکردهاست. دربارهٔ چگونگی آموزش و پروش مردمانی که پیش از آریاییها در این سرزمین زندگی میکردند آگاهی چندانی در دست نیست.
نزدیک به چهار هزار سال پیش، آریاییها و از آن جمله مادها، پارسیها و پارتیها به سرزمین ایران مهاجرت کردند. مادها در غرب و پارسیها در جنوب و پارتیها در شرق فلات ایران ماندگار شدند و حکومتهایی تشکیل دادند.مادها در حدود هفتصد سال پیش از میلاد در سرزمینهای غرب ایران چیره شدند و دولت ماد را بنیان گذاشتند. در دورهٔ مادها، کودکان و نوجوانان راه و رسم زندگانی و کار و جنگاوری را در خانه و ایل میآموختند. آموزش رسمی مخصوص روحانیان بود. روحانیان، گذشته از خواندن و نوشتن، اصول و مراسم دینی، اخترشناسی و شیوههای پیشگویی سرنوشت دیگران را در مراکز دینی فرا میگرفتند. مردم دیگر از خواندن و نوشتن بیبهره بودند. مادها خطی شبیه خط میخی داشتند.
امپراتوری ایران باستان توسط کوروش کبیر در سال ۵۵۹ قبل از میلاد تأسیس و توسط مسلمانان در سال ۶۳۳ میلادی منقرض شد. از ویژگیهای عمده تمدن ایران باستان که به ایرانیان احساسات ماجراجویی و ملّی گرایی میداد میتوان تأکید بر تواناییهای فیزیکی و بدنی، مذهب فعال زرتشتی و اخلاقیات آن و جنگاوری و توسعهطلبی را نام برد. در زمان حکومت کوروش و جانشینانش، آموزش تحت تأثیر اخلاقیات زرتشتی و نیازهای نظامی جامعه بود. چهار طبقه اجتماعی نیازهایشان را توسط آموزش برطرف میکردند: روحانیون، جنگجوها، کشاورزان و بازرگانان. اخلاقیات زرتشتی آموزش را در جهت پرورش افکار خوب، گفتار خوب و کردارخوب میدید. تعلیم و تربیت در این دوران تأکید زیادی روی پیوندهای خانوادگی و احساسات گروهی، پذیرش حکومت پادشاه، تعلیمات مذهبی و آمادهسازیهای نظامی داشت.
آموزش در دوران هخامنشی به صورت دولتی انجام نمیشد و آموزشهای اولیه در خانه انجام میپذیرفت. فرزندانی که به طبقات بالا متعلق بودند میتوانستند در سن | قفقاز به سوی سبز دشت پونتی_کاسپی به فرهنگ یمنا(گورچالی) و سپس راه شرق اروپا را در پیش گرفته است.گروه کپنهاگ به سرپرستی کریستین کریستینسن (مکتب باستانشناسی دانمارک) نیز که در زمینه پیش از تاریخ اروپا و دوران مفرغ به دستاوردهای بزرگی دست یافته است، با رویکرد به مدارک یاد شده، از اعتبار نظریه کورگان(استپ) کاسته و جنوب قفقاز را خاستگاه احتمالی راز رام کردن اسب و زبانهای اروپایی می داند. در هفته نامه خبری آلمانی زبان اشپیگل، مصاحبه ای دراین باره از وی به چاپ رسیده است . بر پایه فرضیه آناتولیایی اینان از آناتولی جنوبی به ایران و هند مهاجرت نموده اند. فرضیه ارمنستان نیز جنوب قفقاز را خاستگاه آنان می داند. فرضیه هند نیز تمدن دره سند در پاکستان امروزی را زادبوم آریاییان و اروپاییان می شناسد.
اینان زبان و آداب و رسوم مشترکی داشتند. در دوران باستان، اقوام هندی و ایرانی (آنان که به زبانهای هند و ایرانی سخن میگفتند) خود را آریایی مینامیدند. نمونهٔ این اشارهها را میتوان در اوستا، سنگنبشتههای هخامنشی و متنهای کهن هندو (مانند ریگودا) دید.
بعدها، با افزایش شمار تیره ها، این خاندان ها ناچار به مهاجرت شدند و به نواحی شرق و غرب و جنوب سرزمین اصلی خود کوچ کردند. دلیل اصلی مهاجرت آنها مشخص نیست، اما به نظر میرسد دشوار شدن شرایط اقلیمی و کمبود چراگاهها، از دلایل آن باشد. بر پایه فرضیه، مهاجرت آریائیان به فلات ایران یک مهاجرت تدریجی بوده و در دورههای مختلفی صورت گرفتهاست که در پایان دوران نوسنگی (۷۰۰۰ سال پ. م) آغاز شد و تا ۴۰۰۰ پ.م. ادامه داشتهاست. آریاییان ساکن سرزمینهایی هستند که از دورترین مرزهای شرقی هندوستان تا اروپا امتداد دارد. به همین جهت به آنان نژاد هندو-اروپایی گفته میشود.
نخستین آریاییهایی که قبل از مادها به ایران آمدند شامل کاسیها (کانتوها - کاشیها)، لولوبیان و گوتیان بودند. لولوبیان و گوتیان نیز در زاگرس مرکزی اقامت گزیدند که بعدها با آمدن مادها به اجبار به تبعیت از آنها درآمدند و بخشی از آنها شدند. سه گروه بزرگ آریایی به ایران آمدند و هر یک در قسمتی از ایران سکنی گزیدند: مادها در شمال ،شمال غربی و غرب ایران، پارسها در قسمت مرکزی و جنوبی و پارتها در حدود خراسان، سیستان، گرگان، کرمان، یزد، سمنان و هرمزگان امروزی (شرق وشمال شرق) . نخستین دسته از آریاییان که در نواحی غرب ایران موفق به تشکیل حکومت شد، قوم ماد بود. پارسها، قوم دیگر آریایی، ابتدا در نواحی شمال و غرب ایران ساکن شدند و سپس به تدریج به سوی جنوب کوچ کردند. پارسها شاهنشاهی هخامنشیان را بر پا کردند. پارتها، دیگر قوم آریایی، ابتدا در نواحی شرقی حدود ماوراءالنهر میزیستند. آنان موفق به تشکیل شاهنشاهی اشکانی شدند.
تورانیها و سکاها نیز از اقوام آریایی بودند که از سوی شمال به سرزمین ایران وارد شدند و در آسیای مرکزی سکنی گزیدند.
یکی از دیدگاهها میگوید که آریائیان در حدود هشتهزار سال پیش در جنوب سیبری و در اطراف دریاچه آرال میزیستند که با مهاجرتی که به طرف جنوب داشتند بخشی به هند و افغانستان و بخشی نیز به طرف کوههای قفقاز حرکت کردهاند که قومهای ماد و پارس از کوهها گذشتند و در اطراف دریاچه ارومیه سکنی گزیداند و بخش دیگری به | پیشینهٔ آموزش در ایران به دوران باستان میرسد. آموزش در ایران در دوران جمهوری اسلامی، دارای جداسازی جنسیتی از پایینترین مقطع و دارای مفاهیم و پروپاگاندای شیعی است. همچنین پس از انقلاب ۱۳۵۷، آموزش در این کشور، «اسلامیسازی» شد.
پیشینه
ایران باستان
در فلات ایران، دست کم از پانزده هزار سال پیش، انسان زندگی میکردهاست. دربارهٔ چگونگی آموزش و پروش مردمانی که پیش از آریاییها در این سرزمین زندگی میکردند آگاهی چندانی در دست نیست.
نزدیک به چهار هزار سال پیش، آریاییها و از آن جمله مادها، پارسیها و پارتیها به سرزمین ایران مهاجرتکردند. مادها در غرب و پارسیها در جنوب و پارتیها در شرق فلات ایران ماندگار شدند و حکومتهایی تشکیل دادند.مادها در حدود هفتصد سال پیش از میلاد در سرزمینهای غرب ایران چیره شدند و دولت ماد را بنیان گذاشتند. در دورهٔ مادها، کودکان و نوجوانان راه و رسم زندگانی و کار و جنگاوری را در خانه و ایل میآموختند. آموزش رسمی مخصوص روحانیان بود. روحانیان، گذشته از خواندن و نوشتن، اصول و مراسم دینی، اخترشناسی و شیوههای پیشگویی سرنوشت دیگران را در مراکز دینی فرا میگرفتند. مردم دیگر از خواندن و نوشتن بیبهره بودند. مادها خطی شبیه خط میخی داشتند.
در دوران هخامنشی، آموزش رسمی ویژهٔ روحانیان زرتشتی (موبدان)، شاهزادگان و دولتمردان بود. اما چون در آیین زرتشت آموزش و پرورش به مانند زندگی مهم شمرده شده بود، مردم ایران به پیروی از گفتار حکیمانهٔ زرتشت، یعنی پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک، اخلاق و مهارتهای سودمند را به فرزندان خود آموزش میدادند. در آن زمان آتشکدهها جایگاه رسمی آموزش بودند و موبدان علاوه بر درسها مذهبی، پزشکی، ریاضی و اخترشناسی نیز درس میدادند.
باستان تا ورود اسلام به ایران
در دورهٔ ساسانی فرهنگ و تمدن ایرانی به شرق و غرب گسترش یافت. اما هنوز هم آموزش به گروهی خاص محدود میشد. در این دوران مهمترین مرکز علمی و آموزشی دوران باستان، دانشگاه جندیشاپور، در شهر گندیشاپور به وجود آمد. این شهر را شاپور ساسانی بنیان نهاد و تا حدود قرن چهارم پس از اسلامآباد بود. در دانشگاه گندی شاپور دانشمندان ایرانی در کنار دانشمندان هندی، یونانی و رومی به فعالیت علمی و بحث و گفتگو مشغول بودند. وقتی مدرسهٔ آتن در سال ۵۲۹ میلادی بسته شد، بسیاری از دانشمندان یونانی به گندی شاپور مهاجرت کردند. در زمان خسرو انوشیروان بیمارستانی در این شهر ساخته شد و آموزش طب ایرانی، یونانی و هندی رونقگرفت.
سال ۴۵۹ هجری قمری در تاریخ آموزش و پرورش اسلامی، فصل برجستهای بهشمار میآید. در این سال نخستین مدرسه از رشته مدرسههایی که خواجه نظام الملک، وزیر بزرگ سلجوقیان، ساخته بود در بغداد گشایش یافت. این مدرسهها در جهان اسلام پراکنده شدند؛ تا آنجا که شهرها و روستاهای کوچک را همگام با مدرسههای بزرگ در مراکز استانها، دربرگرفت.
پیش از برپایی این مدارس حلقههای آموزش در یک جا جمع نمیشدند، بلکه در جاهای گوناگون مانند مسجد، بیوت علما و … تشکیل میشدند. همین که مدارس پراکنده شدند و فرصتها و امکانات گستردهتری برای دانشجویان به سوی این مدرسهها گسیل شدند. از این رو کمتر به دیگر جاها، که پیشتر پررونق بود ولی همچنان سرشت خود را نگه داشتند و با کمی و کاستی گرایش دانشجویان به گونهای تقلیدی همچنان به کار | چالدران میتواند اشاره به یکی از موارد زیر باشد:
شهرستان چالدران واقع در آذربایجان غربی
جنگ چالدران، نبرد بین سپاه صفویه به فرماندهی شاه اسماعیل اول، و سپاه عثمانی به فرماندهی سلطان سلیم | شهر کردنشین ایران، سردترین شهر ایران و پایتخت تئاتر کردیشناخته میشود.
تاریخ
پیش از اسلام
بر اساس بررسی منابع تاریخی و آثار باستانی بر جای مانده همانند زیویه، گورستان چهارهزار ساله و تپه کوشکله، تاریخ شهر سقز به هزاره چهارم قبل از میلاد برمیگردد و سدههای متمادی پایتخت حکومتهای ماد، سکاها و ماناها بودهاست و بعد از فروپاشی این حکومتها این شهر همچنان محل زندگی مردم بوده و رونق داشتهاست.
همانطور که اشاره شد نام امروزین سقز از نام قوم سکا به یادگار ماندهاست. در روزگاری که مادها بر منطقه حکمرانی میکردند با سکاها چندین بار وارد جنگ شدند اما هووخشتره، بزرگترین پادشاه ماد، در ده سال اولِ حکومتش موفق شد که رابطهاش را با پادشاه سکاها، پروتوثیس، به اتحاد متقابل تبدیل کند و در عمل سکاها جزئی از مادها شدند. در روزگار هووخشتره، پس از انقیاد سکاها در ماد، گروهی از سکاها را به غرب سرزمین ماد کوچاندند و این سرزمین را بهنام آنان سکزی یا ساکز خواندند که اکنون به سقز معروف است.
کتیبههای آشوری مربوط به ۷۰۰-۷۵۰ پیش از میلاد از سکاها یاد کردهاند. آنها در آن زمان در استپهای آسیای میانه زندگی میکردند و از تأثیر تمدنهای بینالنهرین مثل بابل و آشور بهدور بودند. آنها تا حد زیادی تحت تأثیر تمدن برادران یکجانشین خود، مادها و پارسها، قرار داشتند که در نواحی جنوب آنها در فلات ایران زندگی میکردند. سکاها، مانند قوم خویشاوند خود، سرمتیان، از جنبشهای مزدایی و زرتشتیگری که سرانجام توانست اعتقادات مادها و پارسها را دگرگون کند، بهدور بودند. هرودوت در کتاب چهارمش در مورد این مردمان مینویسد:
بهاعتقاد برخی مورخان، سکاها ابتدا در آسیا مسکن داشتند، بعد ماساگتها آنان را بیرون رانده و سکاها از رود آراکس (جیحون) گذشته، به زمین کیمریها وارد شدند. چون عدهٔ سکاها زیاد بود، کیمریها مشورت کردند که چه کنند. مردم عقیده داشتند که برای خاک، خود را به خطر نیندازند، پادشاهان بهعکس معتقد بودند که باید مقاومت کنند. بین پادشاهانی که ترجیح میدادند بجنگند تا کشته شوند، اختلاف شد و به دو دسته تقسیم گشته با هم جنگیدند و همه کشته شدند. بعد مردم جسد آنها را دفن و اراضی خود را رها کرده و سکاها آنها را گرفتند. هنوز هم در مملکت سکاها قلعههای کیمری وجود دارد.
روشن است که سکاها در تعقیب کیمریها راه را گم کرده وارد آسیا و مملکت ماد شدند، زیرا کیمریها در طول دریا حرکت کردند و سکاها به سمت قفقاز رفته و داخل مادها شدند. این روایت بین یونانیها و بربرها خیلی شایع است.
هرودوت از تهاجم سکاها به ایران در دوران هووخشتره یاد کرده؛ درحالیکه سپاه ماد نینوا پایتخت آشور را محاصره کرده بود، خبر تهاجم سکاها هووخشتره را ناچار کرد از نینوا برگردد تا از کشور خود دفاع کند. شکست مادها در جنگ موجب شد سکاها به قدرت اول آسیا بدل شوند. از تاخت و تاز و غارتهای آنان در کتاب ارمیا، از کتب مذهبی یهودیان، نیز یاد شدهاست. چند سال بعد، هووخشتره با کشتن رهبران سکاها موفق به شکست آنان شد. سکاها در روزگار مادها بارها به مرزهای ایران تاختند. آنها گاه با آشور همپیمان میشدند و زمانی بههمراه مادها با آشوریان میجنگیدند. بهدنبال حملهٔ مجدد آشور به مادها، خشتریته برای پایان دادن به حملات | ژانگ یوفی ژیمناست زادهٔ میلادی اهل کشور چین است.
جستارهای وابسته
فهرست ژیمناستها
منابع
افراد زنده
زادگان ۱۹۸۸ (میلادی)
ژیمناستهای اهل لیائونینگ
ژیمناستهای هنری زن اهل چین
ورزشکاران اهل دالیان |
f604a55f-5210-4955-a634-ede5cffcf53d | آریل شارون | وی از روز ۵ ژانویه سال ۲۰۰۶ به دلیل سکته مغزی سنگین در بیمارستان بستری شد و ادارهٔ کلیه امور نخست وزیری اسرائیل به ایهود المرت معاون نخست وزیر واگذار شد. شارون از آن زمان تا زمان مرگ در وضعیت شبه کما به سر میبرد و از طریق سرم تغذیه میشد. هرچند پزشکان از او قطع امید کرده بودند و از خانواده او خواسته بودند تا او بهطور طبیعی بمیرد اما خانواده او خواستار انجام اقدامهای لازم برای زنده ماندن او و انتقال او به خانه شخصیش شدند. شارون هشیاری محدودی داشت و به برخی محرکها پاسخ میداد. در سال ۲۰۱۱ او برای مدت کوتاهی به خانهاش منتقل شد. | آریل شارون اداره کلیه امور نخست وزیری را به چه کسی واگذار کرد؟ | false | {
"answer_start": [
115
],
"text": [
"ایهود المرت"
]
} | آریئل ساموئل مردخای شرایبر معروف به آریل شارون (به عبری: אריאל שרון) (۲۶ فوریه ۱۹۲۸ – ۱۱ ژانویه ۲۰۱۴) سیاستمدار اسرائیلی و یازدهمین نخستوزیر این کشور بود. او از شخصیتهای تأثیرگذار در بحران سوئز، جنگ ششروزه و جنگ یوم کیپور بود. وی پس از ۸ سال که در کما بود در ۱۱ ژانویه ۲۰۱۴ (۲۱ دی ۱۳۹۲) در ۸۵ سالگی در بیمارستانی در تل آویو درگذشت.
زندگینامه
در سال ۱۹۴۲، زمانی که فقط ۱۴ سال داشت به گروه هاگانا پیوست. گروه هاگانا در آن زمان اقدامات متعددی را برای خارج کردن فلسطینیان از خانهها و زمینهایشان طراحی و پیادهسازی کرده بود و در صورت بروز مخالفت، مخالفین را به قتل میرساند. اینگونه گروهها پس از تأسیس دولت، اولین هستههای ارتش اسرائیل را تشکیل دادند.
شارون در سال ۱۹۴۷ به عضویت پلیس شهرکهای یهودینشین در آمد، سپس در بیست سالگی در جنگ ۱۹۴۸ شرکت کرد و سمت فرماندهی پیادهنظام را در بخش اسکندریه بدست آورد و در پی این جنگ از ناحیه شکم مجروح گردید.
در آغاز سال ۱۹۴۹ فرماندهی یک گروهان پیاده را بر عهده گرفت و در سال ۱۹۵۱ افسر فرماندهی گردان اطلاعات مرکزی شد. در سال ۱۹۵۲ وی از فرمانده ستاد ارتش در خواست تشکیل یک گردان نظامی از زندانیان محکوم به مرگ را کرد، این مسئله به دلیل ناآشنایی این افراد با فنون نظامی تا حدودی برای رئیس ستاد غیرقابل قبول بود اما با اصرار شارون این مسئله را پذیرفت. شارون نام این گردان را ۱۰۱ نامید و به عنوان اولین عملیات نظامی خود به روستای مرزی القبیه حمله کرد که پیامد آن کشته شدن ۶۹ فلسطینی و ویرانی ۴۱ منزل مسکونی بود.
شارون در همان سال ۱۹۵۲ در دانشگاه عبری اورشلیم تحصیلات خود را در رشته تاریخ و مسائل خاورمیانه آغاز کرد و سپس برای تکمیل تحصیلاتش به دانشکده حقوق در دانشگاه تلآویو رفت.
وی در سال ۱۹۶۴ تصمیم گرفت برای ادامه تحصیل به فرانسه برود تا در رشته علوم سیاسی تحصیل کند.
فعالیتهای نظامی
آریل شارون اولین یگان نیروهای فوق ویژه تکاوران نیروهای دفاعی اسرائیل را در سال ۱۹۵۳ میلادی با نام یگان ۱۰۱ پایهگذاری و تأسیس نمود، ولی هرگز در یگان سایرت متکل عضویت نداشت.
آریل شارون در سال ۱۹۵۶ سمت فرماندهی تیپ زرهی ارتش را برعهده گرفت و توانست گذرگاه (المتیله) را به تصرف خود در آورد.
شارون تا سال ۱۹۶۴ در سمت فرماندهی تیپ ابقاء شد، اما در این مدت اختلافات زیادی با رؤسای خود در آن موقع از آن جمله موشه دایان که ریاست ستاد ارتش را به عهده داشت، پیدا کرد. سرانجام آریل شارون، پس از بازگشت از فرانسه از سال ۱۹۶۵ تا ۱۹۶۹ فرماندهی ارتش شمال را به عهده گرفت و پس از گذراندن یک دوره آموزشی در انگلیس و ارتقاء به درجه سرلشکری، از سال ۱۹۶۹ تا ۱۹۷۳ فرماندهی ارتش جنوب را عهدهدار شد.
پس از پیروزی اسرائیل در جنگ شش روزه و شکست همزمان شش کشور عربی، از ارتش استعفا داد و وارد صحنه سیاست شد.
شارون در اولین انتخابات پارلمانی از سوی حزب (لیکود) توانست عضویت کنیست را بدست بیاورد. در سال ۱۹۷۵ اسحاق رابین نخست وزیر وقت اسرائیل وی را به عنوان مشاور نظامی خود انتخاب کرد.
در انتخابات سال ۱۹۷۷، شارون در راس فهرست نامزدهای مستقل، به | کنیست را بدست بیاورد. در سال ۱۹۷۵ اسحاق رابین نخست وزیر وقت اسرائیل وی را به عنوان مشاور نظامی خود انتخاب کرد.
در انتخابات سال ۱۹۷۷، شارون در راس فهرست نامزدهای مستقل، به کنست راه پیدا کرد. مناخیم بگین در این دوره او را به سمت وزیر کشاورزی و شهرک سازی منصوب کرد.
جنگ ۱۹۸۲ لبنان و کشتار صبرا و شتیلا
در جریان جنگ ۱۹۸۲ لبنان، زمانی که شارون وزیر دفاع بود، بین ۱۶ تا ۱۸ سپتامبر کشتار صبرا و شتیلا رخ داد. بین ۸۰۰ تا ۳۵۰۰ غیرنظامی فلسطینی در اردوگاههای پناهندگان صبرا و شتیلا توسط میلیشیاهای مسیحی مارونی فالانژ لبنانی کشته شدند. رئیس امنیتی میلیشیای فالانژ، الی هوبیکا، فرمانده عملیانی شبه نظامیانی بود که وارد کمپها شدند و فلسطینیان را کشتند. فالانژها به آنجا فرستاده شده بودند تا آنجا را در حالی که اسرائیلیها آن را محاصره کرده بودند از رزمندگان ساف پاکسازی کنند. این کشتارها منجر شد که برخی شارون را «قصاب بیروت» بخوانند.
اسوسییتد پرس در گزارشی اعلام کرد: «وزیر دفاع آریل شارون کشتارها را به ساف مربوط کرد و گفت این نمادی از قتلهای تروریستی سازمانهای تروریستی و حامیان آن است».
آریل شارون در سپتامبر ۱۹۹۹، به دنبال کنارهگیری نتانیاهو از رهبری حزب لیکود، رهبری این حزب را برعهده گرفت. او سپس در سپتامبر سال ۲۰۰۰، با حضور در مسجد الاقصی موجب خشم مسلمانان و درگیریهای خونین میان فلسطینیان و نظامیان اسرائیلی و در نتیجه شروع انتفاضه الاقصی شد.
وی در دسامبر ۲۰۰۰، به عنوان نامزد حزب لیکود برای تصدی نخست وزیری معرفی شد و قول داد در صورت انتخاب، کار فلسطینیان را در ۱۰۰ روز تمام کند و موقعیت اسرائیل را در منطقه تثبیت کند.
شارون سرانجام در ششم فوریه ۲۰۰۱ توانست به بالاترین مقام در اسرائیل یعنی سمت نخست وزیری دست یابد.
در زمان نخست وزیری وی، رهبران نظامی فلسطینی همچون «شیخ احمد یاسین»، «رنتیسی» در عملیاتهای کماندویی به قتل رسیدند.
شارون در این زمان کوشید تا با اجرای پروسه دیوار حائل، به عملیاتهای انتحاری در فلسطین خاتمه دهد.
آریل شارون در سال ۲۰۰۵ میلادی، دستور تخلیه نوار غزه را صادر کرد. در اکتبر سال ۲۰۰۵ و در پی اعتراضات شدید راستگرایان برای خروج از غزه و بروز اختلاف در کابینه وی، شارون از حزب لیکود کنارهگیری کرد.
وی در اولین اظهاراتش پس از کنارهگیری از حزب لیکود، اعلام کرد، حزب جدیدش موسوم به «کادیما» در جهت ترسیم مرزهای دائمی بین اسرائیل و فلسطینیان تلاش خواهد کرد و دیگر طرحی برای عقبنشینی یکجانبه از سرزمینهای اشغالی ندارد.
زندگی سیاسی
۱۹۷۳: عضویت در پارلمان اسرائیل
۱۹۷۷-۱۹۷۵: مشاور ویژه امنیتی نخست وزیر اسحاق رابین
۱۹۷۷ -۱۹۸۱: وزیر کشاورزی
۱۹۸۳-۱۹۸۱: وزیر دفاع
۱۹۹۰-۱۹۸۴: وزیر صنعت و بازرگانی
۱۹۹۲-۱۹۹۰: وزیر مسکن و ساختمان
۱۹۹۸-۱۹۹۶: وزیر زیرساختهای ملی
۱۹۹۹-۱۹۹۸: وزیر امور خارجه
۲۰۰۱ به بعد: نخست وزیر اسرائیل
بیماری شارون
وی از روز ۵ ژانویه سال ۲۰۰۶ به دلیل سکته مغزی سنگین در بیمارستان بستری شد و ادارهٔ کلیه امور نخست وزیری اسرائیل به ایهود المرت معاون نخست وزیر واگذار شد. شارون از آن زمان تا زمان مرگ در وضعیت شبه کما به سر میبرد و از طریق سرم تغذیه میشد. هرچند پزشکان از او قطع امید کرده بودند و از خانواده او خواسته بودند تا او بهطور طبیعی بمیرد اما خانواده او خواستار انجام اقدامهای لازم برای زنده ماندن او | ایهود اولمرت (به عبری: אהוד אולמרט) زادهٔ ۳۰ سپتامبر ۱۹۴۵) دوازدهمین نخستوزیر اسرائیل از سال ۲۰۰۶ تا ۲۰۰۹ میلادی است. وی از ماه ژانویهٔ ۲۰۰۶ و در پی مرگ مغزی آریل شارون نخستوزیر اسرائیل شد. وی همچنین شهردار سابق اورشلیم است.
در اواخر اکتبر ۲۰۰۷ ایهود المرت در یک کنفرانس مطبوعاتی اعلام کرد که دچار بیماری سرطان پروستات شدهاست. ولی وی با بیماری مبارزه خواهد کرد و بیماری خللی در انجام وظایف وی بهعنوان نخستوزیر اسرائیل وارد نخواهد کرد.
او یکی از اعضای حزب سیاسی کادیماست. در ۳۰ ژوئیهٔ ۲۰۰۸ اولمرت اعلام کرد که در انتخابات رهبری سپتامبر ۲۰۰۸ حزبش شرکت نخواهد کرد و از آن به بعد از مقام خود در پست نخستوزیری استعفا خواهد کرد.
حمله به لبنان و جنگ با حزبالله
کمیسیون وینوگراد در گزارش نهایی خود اولمرت را مسئول اصلی شکست جنگ معرفی و در مورد عملکرد وی اینگونه نتیجهگیری کرد: اولمرت در جنگ ۳۳ روزه نقش یک رهبر منفعل تحت نفوذ ارتش اسرائیل را ایفا کرد و مسئولیت ادارهٔ جنگ را به ارتش واگذار کرد درحالیکه طبق قانون مسئولیت ادارهٔ جنگ بر عهدهٔ شخص نخستوزیر بود.
اعتراف ایهود اولمرت به داشتن سلاح هستهای
ایهود اولمرت در سال ۲۰۰۶، زمانی که نخستوزیر اسرائیل بود طی گفتوگویی با شبکهٔ آلمانی ست-وان و درحالیکه در مورد برنامهٔ هستهای ایران سخن میگفت بهطور تلویحی به مسلح بودن اسرائیل به سلاح هستهای اعتراف کرد. اظهارات وی با انتقاد سیاستمداران اسرائیلی روبهرو شد.
مواضع ایهود اولمرت دربارهٔ محمود احمدینژاد
در مصاحبه با روزنامهٔ آلمانی زبان بیلت، ایهود اولمرت، محمود احمدینژاد را یک «بیمار روانی» خواند و گفت:
مواضع اولمرت دربارهٔ برنامهٔ هستهای ایران
در ماه مه ۲۰۰۶ اولمرت ادعا کرد که ایران تنها چند ماه تا ساخت بمب اتمی فاصله دارد.
موضع اولمرت دربارهٔ جمهوری اسلامی
در مصاحبهای در ۲۶ مه ۲۰۰۶ با سیانان اولمرت گفت که اسرائیل و جهان غرب نمیتواند حکومتی که طبیعت تمامیتخواه اسلامی داشته باشد را تحمل کند.
محکومیت
یک دادگاه اسرائیلی ایهود اولمرت نخستوزیر اسبق این کشور را به علت دست داشتن در پروندههای فساد به ۶ سال حبس محکوم کردهاست.
جستارهای وابسته
اسرائیل
موشه کاتساو (رئیسجمهور مستعفی ایرانیتبار اسرائیل)
آریل شارون (یازدهمین نخستوزیر اسرائیل)
فهرست نخستوزیران اسرائیل
منابع
اعضای چهاردهمین دوره کنست (۱۹۹۶–۹۹)
اعضای حزب لیکود
اعضای دوازدهمین دوره کنست (۱۹۸۸–۹۲)
اعضای دهمین دوره کنست (۱۹۸۱–۸۴)
اعضای سیزدهمین دوره کنست (۱۹۹۲–۹۶)
اعضای شانزدهمین دوره کنست (۲۰۰۳–۰۶)
اعضای نهمین دوره کنست (۱۹۷۷–۸۱)
اعضای هشتمین دوره کنست (۱۹۷۴–۷۷)
اعضای هفدهمین دوره کنست (۲۰۰۶–۰۹)
اعضای یازدهمین دوره کنست (۱۹۸۴–۸۸)
افراد اسرائیلی روستبار
افراد اسرائیلی یهودیتبار
افراد زنده
افراد محکوم به اخذ رشوه اهل اسرائیل
اهالی استان حیفا
دانشآموختگان دانشگاه عبری اورشلیم
روس-یهودیتبارها اهل اسرائیل
زادگان ۱۹۴۵ (میلادی)
زندانیان اسرائیل
زندانیان و بازداشتشدگان اهل اسرائیل
سیاستمداران اهل اسرائیل
سیاستمداران محکومشده به جرم اهل اسرائیل
سیاستمداران محکومشده به فساد اهل اسرائیل
سیاستمداران یهودی اهل اسرائیل
سیاستمداران یهودی
شهرداران اورشلیم
مجرمان سده ۲۱ (میلادی)
نخستوزیران اسرائیل
وزیران بهداشت اسرائیل
وزیران دارایی اسرائیل
وزیران دولت اسرائیل
یهودیان اشکنازی
یهودیان در قیومت بریتانیا بر فلسطین
یهودیان | شارون ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
آریل شارون
شارون (ماه)
شارون استون
شارون دن ادل
شارون یا شارون قایقران (خارون زورق بان)، از اساطیر یونانی که گاهی به صورت: خارون یا کارون نیز ترجمه شده است.
صفحههای ابهامزدایی مکانها | افراییم هالوی (؛ زادهٔ ۲ دسامبر ۱۹۳۴) یک سیاستمدار اهل اسرائیل است. وی در دوره نخستوزیری آریل شارون بعنوان چهارمین سرپرست شورای امنیت ملی اسرائیل معرفی شد.
هالوی در سال ۱۹۹۸ به سمت نهمین رئیس سازمان اطلاعات و وظایف ویژه (موساد) منصوب گشت و مدت ۴ سال (تا سال ۲۰۰۲) عهدهدار این سمت بود.
منابع
استادان دانشگاه عبری اورشلیم
افراد اسرائیلی بریتانیایی-یهودیتبار
افراد زنده
بریتانیاییهای مهاجرت کرده به اسرائیل
زادگان ۱۹۳۴ (میلادی)
سربازان نیروهای دفاعی اسرائیل
سفیران اسرائیل در اتحادیه اروپا
یهودیان ارتدوکس اسرائیلی
یهودیان ارتدوکس اهل بریتانیا
رؤسای موساد | آریل ممکن است به یکی از مفاهیم زیر اشاره کند
آریل (قمر)
آریل (فیلم)
آریل (شهر)
آریل (مواد آلی)
آریل (دیزنی)
آریل شارون
صفحههای ابهامزدایی کشتی
صفحههای ابهامزدایی مکانها
صفحههای ابهامزدایی نام خانوادگی
صفحههای ابهامزدایی نهاد آموزشی | چلمبر یکی از روستاهای استان اردبیل است که در بخش مرکزی شهرستان خلخال واقع شدهاست.
منابع
روستاهای شهرستان خلخال | چم قلعه روستایی است در شهرستان کوهرنگ، بخش بازفت، استان چهارمحال و بختیاری.
جستارهای وابسته
منابع
روستاهای شهرستان کوهرنگ | جایا سیمهاوارمان چهارم، ماهاندراوارمان، یا چه چی (制至)، پسر چه مان و ملکه باسکارادِوی، در سال ۱۲۸۴ با عنوان شاهزاده هاریجیت آتماجا به دنیا آمد او از سال ۱۳۰۷ تا ۱۳۱۲ به عنوان پادشاه چامپا سلطنت کرد.
از آنجایی که مادر ویتنامی چه چی حاضر نشد با شوهرش، چه مان بمیرد، چه چی تصمیم گرفت تا دو منطقه واگذار شده به آنام را که چامپا در ازای صلحی که با ازدواج پدر و مادر چه چی برقرار شده بود پس بگیرد. اما او شکست خورد و در زندان آنام درگذشت. پس از دستگیری چه چی، دای ویت (آنام) چه نانگ را (برادر ناتنی چه چی) جهت اداره امور چامپا انتخاب کرد.
منابع
پادشاهان هندو
حکمرانان ویتنام | چخمور یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در دهستان کلهبوز غربی بخش مرکزی شهرستان میانه واقع شدهاست.
منابع
روستاهای شهرستان میانه |
cda0b13c-0e1a-468c-87e1-3f12a8af9430 | آریل شارون | وی از روز ۵ ژانویه سال ۲۰۰۶ به دلیل سکته مغزی سنگین در بیمارستان بستری شد و ادارهٔ کلیه امور نخست وزیری اسرائیل به ایهود المرت معاون نخست وزیر واگذار شد. شارون از آن زمان تا زمان مرگ در وضعیت شبه کما به سر میبرد و از طریق سرم تغذیه میشد. هرچند پزشکان از او قطع امید کرده بودند و از خانواده او خواسته بودند تا او بهطور طبیعی بمیرد اما خانواده او خواستار انجام اقدامهای لازم برای زنده ماندن او و انتقال او به خانه شخصیش شدند. شارون هشیاری محدودی داشت و به برخی محرکها پاسخ میداد. در سال ۲۰۱۱ او برای مدت کوتاهی به خانهاش منتقل شد. | در چه سالی آریل شارون از بیمارستان به خانه منتقل شد؟ | false | {
"answer_start": [
491
],
"text": [
"۲۰۱۱"
]
} | تغذیه میشد. هرچند پزشکان از او قطع امید کرده بودند و از خانواده او خواسته بودند تا او بهطور طبیعی بمیرد اما خانواده او خواستار انجام اقدامهای لازم برای زنده ماندن او و انتقال او به خانه شخصیش شدند. شارون هشیاری محدودی داشت و به برخی محرکها پاسخ میداد. در سال ۲۰۱۱ او برای مدت کوتاهی به خانهاش منتقل شد.
مرگ
وی پس از ۸ سال کما در روز ۱۱ ژانویه ۲۰۱۴ (۲۱ دی ۱۳۹۲) پس از آنکه چند روز با افت شدید علایم حیاتی روبرو شده بود در مرکز درمانی «شبا» در سن ۸۵ سالگی درگذشت.
منابع
آریل شارون
اعضای پانزدهمین دوره کنست (۱۹۹۹–۲۰۰۳)
اعضای چهاردهمین دوره کنست (۱۹۹۶–۹۹)
اعضای حزب لیکود
اعضای دوازدهمین دوره کنست (۱۹۸۸–۹۲)
اعضای دهمین دوره کنست (۱۹۸۱–۸۴)
اعضای سیزدهمین دوره کنست (۱۹۹۲–۹۶)
اعضای شانزدهمین دوره کنست (۲۰۰۳–۰۶)
اعضای نهمین دوره کنست (۱۹۷۷–۸۱)
اعضای هشتمین دوره کنست (۱۹۷۴–۷۷)
اعضای هگانا
اعضای یازدهمین دوره کنست (۱۹۸۴–۸۸)
افراد اسرائیلی بلاروس-یهودیتبار
افراد اسرائیلی بلاروستبار
افراد اسرائیلی یهودیتبار
افراد جنگ یوم کیپور اهل اسرائیل
تاریخ اسرائیل
دانشآموختگان دانشگاه تلآویو
دانشآموختگان دانشگاه عبری اورشلیم
درگذشتگان ۲۰۱۴ (میلادی)
درگذشتگان به علت نارسایی کلیه
راستگرایان
روس-یهودیتبارها اهل اسرائیل
رهبران حزبها در اسرائیل
زادگان ۱۹۲۸ (میلادی)
سیاستمداران اهل اسرائیل
سیاستمداران کادیما
فرماندهان نیروهای دفاعی اسرائیل
نجاتیافتگان از سکته مغزی
نخستوزیران اسرائیل
ندانمگرایان یهودی
نظامیان یهودی
وزیران امور خارجه اسرائیل
وزیران بهداشت اسرائیل
وزیران دفاع اسرائیل
وزیران کشاورزی اسرائیل
وزیران کشور اسرائیل
یهودیان
یهودیان اشکنازی | آریئل ساموئل مردخای شرایبر معروف به آریل شارون (به عبری: אריאל שרון) (۲۶ فوریه ۱۹۲۸ – ۱۱ ژانویه ۲۰۱۴) سیاستمدار اسرائیلی و یازدهمین نخستوزیر این کشور بود. او از شخصیتهای تأثیرگذار در بحران سوئز، جنگ ششروزه و جنگ یوم کیپور بود. وی پس از ۸ سال که در کما بود در ۱۱ ژانویه ۲۰۱۴ (۲۱ دی ۱۳۹۲) در ۸۵ سالگی در بیمارستانی در تل آویو درگذشت.
زندگینامه
در سال ۱۹۴۲، زمانی که فقط ۱۴ سال داشت به گروه هاگانا پیوست. گروه هاگانا در آن زمان اقدامات متعددی را برای خارج کردن فلسطینیان از خانهها و زمینهایشان طراحی و پیادهسازی کرده بود و در صورت بروز مخالفت، مخالفین را به قتل میرساند. اینگونه گروهها پس از تأسیس دولت، اولین هستههای ارتش اسرائیل را تشکیل دادند.
شارون در سال ۱۹۴۷ به عضویت پلیس شهرکهای یهودینشین در آمد، سپس در بیست سالگی در جنگ ۱۹۴۸ شرکت کرد و سمت فرماندهی پیادهنظام را در بخش اسکندریه بدست آورد و در پی این جنگ از ناحیه شکم مجروح گردید.
در آغاز سال ۱۹۴۹ فرماندهی یک گروهان پیاده را بر عهده گرفت و در سال ۱۹۵۱ افسر فرماندهی گردان اطلاعات مرکزی شد. در سال ۱۹۵۲ وی از فرمانده ستاد ارتش در خواست تشکیل یک گردان نظامی از زندانیان محکوم به مرگ را کرد، این مسئله به دلیل ناآشنایی این افراد با فنون نظامی تا حدودی برای رئیس ستاد غیرقابل قبول بود اما با اصرار شارون این مسئله را پذیرفت. شارون نام این گردان را ۱۰۱ نامید و به عنوان اولین عملیات نظامی خود به روستای مرزی القبیه حمله کرد که پیامد آن کشته شدن ۶۹ فلسطینی و ویرانی ۴۱ منزل مسکونی بود.
شارون در همان سال ۱۹۵۲ در دانشگاه عبری اورشلیم تحصیلات خود را در رشته تاریخ و مسائل خاورمیانه آغاز کرد و سپس برای تکمیل تحصیلاتش به دانشکده حقوق در دانشگاه تلآویو رفت.
وی در سال ۱۹۶۴ تصمیم گرفت برای ادامه تحصیل به فرانسه برود تا در رشته علوم سیاسی تحصیل کند.
فعالیتهای نظامی
آریل شارون اولین یگان نیروهای فوق ویژه تکاوران نیروهای دفاعی اسرائیل را در سال ۱۹۵۳ میلادی با نام یگان ۱۰۱ پایهگذاری و تأسیس نمود، ولی هرگز در یگان سایرت متکل عضویت نداشت.
آریل شارون در سال ۱۹۵۶ سمت فرماندهی تیپ زرهی ارتش را برعهده گرفت و توانست گذرگاه (المتیله) را به تصرف خود در آورد.
شارون تا سال ۱۹۶۴ در سمت فرماندهی تیپ ابقاء شد، اما در این مدت اختلافات زیادی با رؤسای خود در آن موقع از آن جمله موشه دایان که ریاست ستاد ارتش را به عهده داشت، پیدا کرد. سرانجام آریل شارون، پس از بازگشت از فرانسه از سال ۱۹۶۵ تا ۱۹۶۹ فرماندهی ارتش شمال را به عهده گرفت و پس از گذراندن یک دوره آموزشی در انگلیس و ارتقاء به درجه سرلشکری، از سال ۱۹۶۹ تا ۱۹۷۳ فرماندهی ارتش جنوب را عهدهدار شد.
پس از پیروزی اسرائیل در جنگ شش روزه و شکست همزمان شش کشور عربی، از ارتش استعفا داد و وارد صحنه سیاست شد.
شارون در اولین انتخابات پارلمانی از سوی حزب (لیکود) توانست عضویت کنیست را بدست بیاورد. در سال ۱۹۷۵ اسحاق رابین نخست وزیر وقت اسرائیل وی را به عنوان مشاور نظامی خود انتخاب کرد.
در انتخابات سال ۱۹۷۷، شارون در راس فهرست نامزدهای مستقل، به | شرم آور!" و به سادگی تلفن را قطع کرد.
ازدواج
شارون در ۱۸ سالگی شوهر آینده اش را در حال کار با پدرش دید. وقتی در سال ۱۹۷۹، آزی از گروه اخراج شد، شارون شروع به قرار گذاشتن با او کرد. ۳ سال بعد در ۴ ژوئیه ۱۹۸۲ شارون و آزی در هاوایی ازدواج کردند.
برای سالها این زوج دچار مصرف الکل و مواد مخدر و خشونت بودند. طوریکه شارون بخاطر رانندگی در حین مستی دستگیر شد. آنها مرتباً درگیری فیزیکی داشتند. شارون وقتی دندان جلویش به دست آزی ضربه خورد، خودش را «زنی کتک خورده» نامید. او یکبار یک شیشه پر از ویسکی را به سر آزی زد. بدترین ماجرا وقتی بود که در اوت ۱۹۸۹ آزی به جرم تلاش برای قتل بازداشت شد. او که از فستیوال صلح در مسکو برگشته بود تحت تأثیر الکل و مواد شروع به دعوا با شارون کرد. بعد از این اتفاق او ۳ ماه در توان بخشی سپری کرد. شارون میگوید در این مدت قدرتش را بدست آورد.
سلامتی
در سال ۱۹۹۹ شارون بعد از جراحی حلقهگذاری قابل تنظیم معده ۱۰۰ پوند (۴۵ کیلوگرم) وزن از دست داد. او بیان میکند بزرگ بودن یکی از بخشهای ضروری شخصیتش در حال کار با پدرش بود. در ۲۶ اکتبر ۲۰۰۶ او در شوی هووارد استرن ظاهر شد و فاش کرد در سال گذشته ۱۵ پوند وزن اضافه کرده و قصد دارد حلقه پلاستیکی را خارج کند.
در ژوئیه ۲۰۰۲ شارون برای سرطان جراحی انجام داد. چون این تنها راه درمان بود. اوگفت این سرطان روده بزرگ بوده و به غدد لنفاوی نشر کرده و از آنچه فکر میکرده جدی تر بوده. او در برابر احتمال ۳۳درصدی زنده ماندنش، جام سالم بدر برد. در این دوران او اصرار داشت MTV از بیماریش فیلمبرداری کند. وقتی موهای شارون در طول درمان ریخت، شِر برای او کلاه گیسی اختصاصی ساخت. آزی میگوید در طول درمان و بهبودی شارون، «از هم پاشید». هم چنین فاش شد پسرش، جک، بخاطر افسردگی برای وضعیت مادرش قصد خودکشی داشته.
در آگوست ۲۰۰۴، او در بیمارستان سدارس سینای، بخش سرطان روده بزرگ شارون آزبورن را تأسیس کرد. هم چنین توجهش را جلب طراحی نمونههای ویژه تی شرت یا لباسهایی برای «کمپین کوچک تی» برای سرطان سینه کرد تا سودش را برای تحقیق دربارهٔ سرطان سینه خرج کند.
او آزادانه بیان کرده که عملهای جراحی زیبایی زیادی داشته. در ۱۴ دسامبر ۲۰۰۶ در برنامه «دکتر فیل» گفت به هر چیزی که با جراحی بدن و ظاهرش را عوض کند فکر میکند. سپس بیان کرد عمل کشیدن پوست، جمع کردن شکم و بالا بردن سینه به همراه عملهای متعدد دیگر انجام دادهاست. اما هیچ جراحی روی چشمها یا لبش انجام ندادهاست. او گفت تاکنون ۳۰۰ هزار پوند خرج اعمال جراحی زیبایی کردهاست.
رویدادهای خانوادگی
در سال ۲۰۰۴، خانه شارون در جوردنز مورد دزدی قرار گرفت و دزد یک سنگ به ارزش ۲میلیون پوند ربود. دیگر اشیای دزدیده شده شامل حلقههای ازدواج، حلقه نامزدی، گردن بندهای مروارید و الماس، حلقه ۵۲ قیراطی یاقوت کبود و دو جفت گوشواره الماس بود. بعد از این او در برنامهای حاضر شد و برای برگرداندن جواهران باارزشش، ۱۰۰ هزار پوند پیشنهاد کرد.
در مارس ۲۰۰۵، در کاخ شارون در | مرکز درمانی شیبا در تل هاشومر نام بزرگترین بیمارستان و مرکز درمانی در کشور اسرائیل است که در رمت گن در تلآویو قرار دارد. مرکز درمانی شیبا بخاطر خدمات باکیفیت درمانی و بخش پژوهشهای پزشکی ویژهاش، بخصوص در زمینه درمان سرطان، دارای شهرت بینالمللی است.
مرکز درمانی شیبا به نام جراح مشهور اسرائیلی به نام دکتر چایم شیبا نامگذاری شده است. مدیریت کنونی بیمارستان تل هاشومر بر عهدهی دکتر زیو روت اشتاین است.
بیماران
آریل شارون، نخست وزیر اسبق اسرائیل در پی سکته مغزی از تاریخ ۲۸ مه تا ۶ نوامبر ۲۰۰۶ میلادی در بیمارستان تل هاشومر بستری بود.
مطبوعات بینالمللی در تاریخ ۱۰ اکتبر ۲۰۰۸ میلادی خبری را منتشر کردند مبنی بر اینکه یک کودک ۱۲ ساله مسلمانزاده ایرانی که مبتلا به تومور مغزی بدخیم است، پس از آنکه درمان او در ایران و ترکیه امکانپذیر نشد، به توصیه پزشکان و با دریافت ویزای اسرائیل، جهت درمان به همراه والدین خود، از ترکیه به اسرائیل رفته و در مرکز درمانی شیبا بستری شده است. رئیس بیمارستان شیبا در مورد پذیرش کودک ایرانی گفته است: «ما پذیرش کودک بیمار ایرانی را انجام دادیم، چون درمان بیماران فارغ از ملیت آنان، شغل ماست».
نگارخانه
منابع
شیبا
بیمارستانهای بنیانگذاریشده در ۱۹۴۸ (میلادی)
تلآویو
ساختمانها و سازهها در رمت گن | کنیست را بدست بیاورد. در سال ۱۹۷۵ اسحاق رابین نخست وزیر وقت اسرائیل وی را به عنوان مشاور نظامی خود انتخاب کرد.
در انتخابات سال ۱۹۷۷، شارون در راس فهرست نامزدهای مستقل، به کنست راه پیدا کرد. مناخیم بگین در این دوره او را به سمت وزیر کشاورزی و شهرک سازی منصوب کرد.
جنگ ۱۹۸۲ لبنان و کشتار صبرا و شتیلا
در جریان جنگ ۱۹۸۲ لبنان، زمانی که شارون وزیر دفاع بود، بین ۱۶ تا ۱۸ سپتامبر کشتار صبرا و شتیلا رخ داد. بین ۸۰۰ تا ۳۵۰۰ غیرنظامی فلسطینی در اردوگاههای پناهندگان صبرا و شتیلا توسط میلیشیاهای مسیحی مارونی فالانژ لبنانی کشته شدند. رئیس امنیتی میلیشیای فالانژ، الی هوبیکا، فرمانده عملیانی شبه نظامیانی بود که وارد کمپها شدند و فلسطینیان را کشتند. فالانژها به آنجا فرستاده شده بودند تا آنجا را در حالی که اسرائیلیها آن را محاصره کرده بودند از رزمندگان ساف پاکسازی کنند. این کشتارها منجر شد که برخی شارون را «قصاب بیروت» بخوانند.
اسوسییتد پرس در گزارشی اعلام کرد: «وزیر دفاع آریل شارون کشتارها را به ساف مربوط کرد و گفت این نمادی از قتلهای تروریستی سازمانهای تروریستی و حامیان آن است».
آریل شارون در سپتامبر ۱۹۹۹، به دنبال کنارهگیری نتانیاهو از رهبری حزب لیکود، رهبری این حزب را برعهده گرفت. او سپس در سپتامبر سال ۲۰۰۰، با حضور در مسجد الاقصی موجب خشم مسلمانان و درگیریهای خونین میان فلسطینیان و نظامیان اسرائیلی و در نتیجه شروع انتفاضه الاقصی شد.
وی در دسامبر ۲۰۰۰، به عنوان نامزد حزب لیکود برای تصدی نخست وزیری معرفی شد و قول داد در صورت انتخاب، کار فلسطینیان را در ۱۰۰ روز تمام کند و موقعیت اسرائیل را در منطقه تثبیت کند.
شارون سرانجام در ششم فوریه ۲۰۰۱ توانست به بالاترین مقام در اسرائیل یعنی سمت نخست وزیری دست یابد.
در زمان نخست وزیری وی، رهبران نظامی فلسطینی همچون «شیخ احمد یاسین»، «رنتیسی» در عملیاتهای کماندویی به قتل رسیدند.
شارون در این زمان کوشید تا با اجرای پروسه دیوار حائل، به عملیاتهای انتحاری در فلسطین خاتمه دهد.
آریل شارون در سال ۲۰۰۵ میلادی، دستور تخلیه نوار غزه را صادر کرد. در اکتبر سال ۲۰۰۵ و در پی اعتراضات شدید راستگرایان برای خروج از غزه و بروز اختلاف در کابینه وی، شارون از حزب لیکود کنارهگیری کرد.
وی در اولین اظهاراتش پس از کنارهگیری از حزب لیکود، اعلام کرد، حزب جدیدش موسوم به «کادیما» در جهت ترسیم مرزهای دائمی بین اسرائیل و فلسطینیان تلاش خواهد کرد و دیگر طرحی برای عقبنشینی یکجانبه از سرزمینهای اشغالی ندارد.
زندگی سیاسی
۱۹۷۳: عضویت در پارلمان اسرائیل
۱۹۷۷-۱۹۷۵: مشاور ویژه امنیتی نخست وزیر اسحاق رابین
۱۹۷۷ -۱۹۸۱: وزیر کشاورزی
۱۹۸۳-۱۹۸۱: وزیر دفاع
۱۹۹۰-۱۹۸۴: وزیر صنعت و بازرگانی
۱۹۹۲-۱۹۹۰: وزیر مسکن و ساختمان
۱۹۹۸-۱۹۹۶: وزیر زیرساختهای ملی
۱۹۹۹-۱۹۹۸: وزیر امور خارجه
۲۰۰۱ به بعد: نخست وزیر اسرائیل
بیماری شارون
وی از روز ۵ ژانویه سال ۲۰۰۶ به دلیل سکته مغزی سنگین در بیمارستان بستری شد و ادارهٔ کلیه امور نخست وزیری اسرائیل به ایهود المرت معاون نخست وزیر واگذار شد. شارون از آن زمان تا زمان مرگ در وضعیت شبه کما به سر میبرد و از طریق سرم تغذیه میشد. هرچند پزشکان از او قطع امید کرده بودند و از خانواده او خواسته بودند تا او بهطور طبیعی بمیرد اما خانواده او خواستار انجام اقدامهای لازم برای زنده ماندن او | خروج اسرائیل از نوار غزه (به عبری: תוכנית ההתנתקות، با تلفظ: Tokhnit HaHitnatkut) عملیاتی بود که در سال ۲۰۰۵ بهطور یکجانبه توسط اسرائیل انجام شد و در آن ۲۱ شهرک اسرائیلی در نوار غزه تخلیه شد و شهرکنشینان و ارتش اسرائیل از داخل نوار غزه خارج شدند.
این عملیات خروج یکجانبه در سال ۲۰۰۳ توسط نخستوزیر اسرائیل، آریل شارون پیشنهاد شد، در ژوئن ۲۰۰۴ توسط دولت پذیرفته شد، و در فوریه ۲۰۰۵ توسط کنست (پارلمان اسرائیل) به عنوان قانون اجرای برنامه خروج تصویب شد. این عملیات در اوت ۲۰۰۵ اجرا شد و در سپتامبر ۲۰۰۵ به اتمام رسید. شهرک نشینانی که قبل از مهلت ۱۵ اوت ۲۰۰۵ بستههای جبران خسارت دولتی را قبول نکردند و داوطلبانه خانههای خود را ترک نکردند، طی چند روز توسط نیروهای امنیتی اسرائیلی اخراج شدند. اخراج تمام ساکنان، تخریب ساختمانهای مسکونی و خروج نیروهای امنیتی مرتبط از نوار غزه تا ۱۲ سپتامبر ۲۰۰۵ بهطور کامل انجام شد. تخلیه و برچیدن چهار شهرک در بخش شمال کرانه باختری ده روز بعد به اتمام رسید. هشت هزار نفر از شهرک نشینان یهودی از ۲۱ شهرک در نوار غزه منتقل شدند. شهرک نشینان بهطور میانگین بیش از ۲۰۰٬۰۰۰ دلار به ازای هر خانواده به عنوان جبران خسارت دریافت کردند.
سازمان ملل متحد، سازمانهای بینالمللی حقوق بشر و بسیاری از حقوقدانان، نوار غزه را همچنان تحت اشغال نظامی اسرائیل میدانند. این موضوع توسط اسرائیل و سایر حقوقدانان مورد مناقشه است. پس از خروج، اسرائیل همچنان کنترل مستقیم حریم هوایی و دریایی غزه، شش مورد از هفت گذرگاه زمینی غزه، یک منطقه حائل ممنوعه در داخل قلمرو و سیستم ثبت جمعیت فلسطین را حفظ کردهاست و غزه همچنان برای آب، برق، ارتباطات و سایر امکانات ابتدایی خود به اسرائیل وابسته است.
منطق و توسعه سیاست
گیلاد، پسر آریل شارون، نخست وزیر اسرائیل، در کتاب خود، شارون: زندگی یک رهبر نوشت که او ایده ترک غزه را به پدرش داد. شارون در ابتدا طرح خروج یکجانبه خود را "طرح جدایی" یا توخنیت هافرادا نامگذاری کرده بود، قبل از اینکه متوجه شود که "کلمه جدایی به ویژه در زبان انگلیسی، بد به نظر میرسد زیرا آپارتاید را تداعی میکند."
منابع
اسرائیل در ۲۰۰۵ (میلادی)
روند صلح اسرائیل-فلسطین
سیاست در اسرائیل
مهاجرت اجباری | شارون ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
آریل شارون
شارون (ماه)
شارون استون
شارون دن ادل
شارون یا شارون قایقران (خارون زورق بان)، از اساطیر یونانی که گاهی به صورت: خارون یا کارون نیز ترجمه شده است.
صفحههای ابهامزدایی مکانها | فلسطین اشغالی» مینویسد: در خیابانی جسد ۵ زن و چند کودک روی تلی از خاک افتاده بود … از جمله یک زن که مثله شده بود و در کنارش سر بریدهٔ دخترکی با نگاهی خشمگینانه به قاتلانش دیده میشد. زن جوانی را دیدم در حالی که کودک شیرخوارهٔ خود را در آغوش گرفته، گلولهها از بدنش عبور کرده و در بدن کودک شیرخوار او نشسته بود. «وجنات زین عبدالطیف» میگوید: در روز جمعه به بیمارستان غزه پناه بردم و آنها ما را صبح شنبه محاصره کردند و فلسطینیها را که شامل زنان و کودکان نیز میشدند از دیگران جدا کرده و به یک ورزشگاه بردند و در چالههایی که بر اثر بمباران حفر شده بود انداخته و گفتند همه دراز بکشند. سپس بر روی همه آتش گشودند و در آخر با سه بولدوزر بر روی آنها چه زنده و چه مرده خاک ریختند.
روزنامه السفیر به نقل از قاضی دادگاه نظامی وقت اسعد جرمانوس گفته در میان کشتههای صبرا و شتیلا تعدادی زیادی غیر فلسطینی از جمله ۲۱ ایرانی وجود داشتهاست.
واکنش اسرائیل
دولت اسرائیل با محکوم کردن حادثهٔ کشتار دستور تشکیل کمیتهٔ تحقیقاتی کاهان را در فوریهٔ ۱۹۸۲ میلادی صادر کرد. این کمیتهٔ مستقل در نتایج تحقیقاتش آریل شارون را که فرماندهٔ محلی نیروهای دفاعی اسرائیل در منطقه بود به دلیل سهلانگاری و دستکم گرفتن واکنش فالانژهای مارونی لبنان، مقصر اعلام کرد.
کمیتهٔ کاهان به ریاست اسحاق کاهن رئیس وقت دادگاه عالی اسرائیل تشکیل شده بود.
قطعنامهٔ سازمان ملل
در ۱۶ دسامبر ۱۹۸۲ مجمع عمومی سازمان ملل متحد با محکوم کردن کشتار آن را نسلکشی نامید. این قطعنامه با ۹۸ رأی موافق در مقابل ۱۹ رأی مخالف و ۲۳ رأی ممتنع تصویب شد. تمامی دموکراسیهای غربی به این قطعنامه رأی ممتنع دادند.
در سال ۱۹۸۳ کمیسیونی به ریاست شان مکبراید، رئیس وقت مجمع عمومی سازمان ملل متحد، اعلام کرد اسرائیل به عنوان نیرویی که اردوگاه را تحت کنترل داشت، در این خشونت مقصر است.
واکنشهای جهانی
انتشار خبرهای کشتار صبرا و شتیلا در اروپا، باعث واکنش شدید مردم نسبت به اسرائیل شد. در ایتالیا کارکنان فرودگاه شرکت خطوط هوایی اسرائیل ال عال را تحریم کردند، نشانهایی با آرم ستارهٔ داوود و صلیب شکسته پخش شد و مردم شعار «نازیسرائیل» (ادغامشدهٔ واژگان نازی و اسرائیل) سر دادند. در فرانسه آموزگاران یکی از بهترین دبیرستانها تمامی کلاسها را تعطیل کرده و طی نامهای به رئیسجمهور فرانسه خواهان قطع روابط دیپلماتیک و اقتصادی با اسرائیل شدند.
طرح دعوی در دادگاه بلژیک
پس از انتخاب آریل شارون به نخستوزیری اسرائیل خانوادهٔ قربانیان کشتار با استناد به قانونی که برای نخستین بار در سال ۱۹۹۳ در مورد نسلکشی روآندا اعمال شد، اقامهٔ دعوی کردند. در ۱۲ فوریهٔ ۲۰۰۳ میلادی دادگاه عالی بلژیک حکم به قابل پیگرد بودن نخستوزیر اسرائیل بدین جرم را داد. در حالی که اسرائیل آن را سیاسی خواند. در نهایت در ۲۴ سپتامبر ۲۰۰۳ میلادی بهخاطر تغییراتی که در قوانین بلژیک از آغاز این حادثه ایجاد شده بود. دادگاه عالی بلژیک قرار منع تعقیب آریل شارون را برای اتهام جنایت جنگی صادر کرد و دلیل آن نداشتن تبعیت بلژیکی شاکیان در زمان وقوع حادثه اعلام شد.
در فرهنگ و هنر
در سال ۲۰۰۸ میلادی، آری فولمن کارگردان اسرائیلی، فیلم پویانمایی به | آریل ممکن است به یکی از مفاهیم زیر اشاره کند
آریل (قمر)
آریل (فیلم)
آریل (شهر)
آریل (مواد آلی)
آریل (دیزنی)
آریل شارون
صفحههای ابهامزدایی کشتی
صفحههای ابهامزدایی مکانها
صفحههای ابهامزدایی نام خانوادگی
صفحههای ابهامزدایی نهاد آموزشی | مراسم چهاردهمین دوره کتاب سال جمهوری اسلامی ایران در بهمن ۱۳۷۵ در تهران برگزار شد.
آثار منتخب
منابع
کتاب سال ایران |
91870345-a6c1-4f12-8be0-1a937a9c92a0 | پلاسما (فیزیک) | گفته میشود ۹۹٪ ماده موجود در طبیعت در حالت پلاسماست. این برآورد، تخمین معقولی است از این واقعیت که درون ستارگان و اتمسفر اطراف آنها ابرهای گازی و نیز فضای بین ستارگان اغلب به صورت پلاسماست. در نزدیکی خود ما، هنگامی که جو زمین را ترک میکنیم بلافاصله با پلاسمایی مواجه میشویم که شامل کمربندهای تشعشعی وان آلن و بادهای خورشیدی است. با نگاهی به زندگی پیرامونمان میتوان نمونههای متنوعی از پلاسما را یافت. جرقه رعد و برق، تابش ملایم شفق قطبی، گازهای داخل یک لامپ فلورسنت یا لامپ نئون و یونش و لامپ مهتابی. مختصری که در گازهای خروجی یک موشک دیده میشود. | درون ستارگان و اتمسفر اطراف آنها ابرهای گازی و نیز فضای بین ستارگان اغلب به چه صورت است؟ | false | {
"answer_start": [
182
],
"text": [
"پلاسما"
]
} | پلاسما یکی از چهار حالت اصلی ماده است. (سه حالت دیگر: جامد، مایع، گاز). پلاسما گاز شبهخنثی از ذرات باردار و خنثی است که رفتار جمعی از خود نشان میدهند. به عبارت دیگر، پلاسما، گاز یونیزهشدهای است که همه یا بخش قابل توجهی از اتمهای آن یک یا چند الکترون از دست داده و به کاتیون تبدیل شده باشند، یا تعداد الکترونهای آزاد آن، تقریباً برابر با تعداد یونهای مثبت آن باشد. پلاسما در جوشکاری، برشکاری ، پزشکی و دندانپزشکی کاربرد دارد.
پلاسما تعادل الکترومغناطیسی ندارد، بنابراین رسانای الکتریکی خوبی است.
پیشینه
۱۸۷۹ میلادی، فیزیکدان انگلیسی ویلیام کروکس، هنگام بررسی ویژگیهای ماده در تخلیهٔ الکتریکی، پیشنهاد کرد که نوع خاصی از گاز به عنوان حالت چهارم ماده دانسته شود.
دما در حالت پلاسما
در جامدات، مایعات و گازها، دما را میتوان از روی دامنهٔ حرکت یا سرعت نوسان ذرات سازندهٔ ماده تعریف کرد، اما در پلاسما، دما از روی میزان جدایش یونهای مثبت از الکترونها تعریف میشود.
اگر جامد گرم شود، به مایع، و با ادامه گرمکردن، به گاز، و در ادامه به پلاسما تبدیل میشود. دمای پلاسما تقریبا در حدود ۲۰۰۰ درجه سانتیگراد است.
۹۹٪ ماده در طبیعت، پلاسما است. این برآورد، تخمینی از این است که درون ستارگان و اتمسفر اطراف آنها، ابرهای گازی و فضای بین ستارگان اغلب پلاسماست. هنگامی که جو زمین را ترک میکنیم بلافاصله با پلاسمایی مواجه میشویم که شامل کمربندهای تشعشعی وان آلن و بادهای خورشیدی است. جرقه، رعد و برق، شفق قطبی، گازهای داخل یک لامپ فلورسنت یا نئون، نمونههای دیگری از پلاسما هستند. اما حالتهای غالب ماده در بخشی از جهان که در آن زندگی میکنیم جامد، مایع و گاز هستند. میتوان گفت که ما در آن یک درصد از جهان زندگی میکنیم که در آن حالتهای ماده به جز پلاسما غلبه دارند.
انواع پلاسما
پلاسمای رسانا
پلاسمای نارسانا
پلاسمای جو
نزدیکترین پلاسما به کره زمین، یونوسفر است که از ۱۵۰ کیلومتری سطح زمین شروع میشود و به بالا ادامه مییابد. لایههای بالاتر یونسفر، سیستمهایی فیزیکی به فرم پلاسما هستند که توسط تابشهای با طول موج کوتاه در طیف وسیعی، از پرتوهای فرابنفش گرفته تا پرتوهای ایکس و همچنین پرتوهای کیهانی و الکترونهایی که به گلنونسفر برخورد میکنند، یونیزه میشوند.
شفق قطبی
شفق شمالی نیز گونهای پلاسما است که تحت اثر یونیزهشدن ذرات باردار بهدامافتاده در میدان مغناطیسی زمین پدید میآید. یونسفر که پلاسمایی با قابلیت جذب پرتوهای ایکس، فرابنفش، تابش خورشیدی، بازتاب امواج کوتاه و رادیویی است، اهمیت اساسی در ارتباط رادیویی دارد. زهره و مریخ نیز لایه یونسفری دارند.
سیارهها
ملاحظات نظری نشان میدهد که در دیگر سیارههای منظومه شمسی نظیر مشتری، زحل، اورانوس و نپتون نیز باید یونسفرهای قابل مشاهده وجود داشته باشد. فضای بین سیارهای نیز از پلاسمای بین سیارهای در حال انبساط پر شده که دربرگیرندهٔ یک میدان مغناطیسی ضعیف (نزدیک به ۵۱۰۰ تسلا) است.
هستههای دنبالهدارها
هستههای دنبالهدارها نیز به فضای میان پلاسمایی پرتاب میشوند. از طرف دیگر، خورشید منظومه شمسی مانند یک کره پلاسمایی است. درخشندگی زیاد خورشید مانند درخشندگی پلاسمایی است. خورشید به سه بخش گازی فتوسفر، کروموسفر و کورونا (که دمای کرونای آن بیش از یک میلیون درجه سانتیگراد است) تشکیل شدهاست و انتظار میرود که هزاران سال به درخشندگی خود ادامه | درحدود یک دهم جرم کهکشان راه شیری بهصورت گازهای میان ستارهای (ابر مولکولی) میباشد که نصف آن از هیدروژن اتمی و هلیوم، و بقیه نیز بیشتر از هیدروژن مولکولی و در حدود صد ماده مرکب دیگر میباشد. گازهای مولکولی به صورت توده ابرهای بزرگ سرد و نسبتا" چگال در فضا و بیشتر در بازوهای کهکشانهای مارپیچی قرار دارند و جرم بعضی از آنها حتی به یک میلیون برابر جرم خورشید هم میرسد. به تودههایی که جرم آنها از ۱۰۰۰۰ برابر جرم خورشید بیشتر باشد ابر مولکولی غول پیکر گفته میشود. شکلگیری ستارگان جدید درون قسمتهای چگالتر این ابرها رخ میدهد. فرایند شکلگیری ستارگان به سختی قابل دیده شدن است چون که تودههای غبار جلوی نور ساطع شده از آنها را میگیرد.
دمای این ابرها میتواند حتی به ۱۰ درجه کلوین یا (۲۶۳- درجه سانتیگراد) برسد که بسیار سرد است وچگالی آنها نیز به یک میلیاردیم ذره در مترمکعب یا یک ذره در یک میلیارد مترمکعب میرسد و با این چگالی کم همچنان چگالی آن در حدود یک میلیون برابر بیشتر از محیط بین ستارهای میباشد.
اندازه این ابرها از حدود یک سال نوری تا چند صد سال نوری گسترش دارد. از آنجاییکه این ابرها بسیار سرد هستند دیدن آنها بسیار دشوار است و بیشتر به دلیل داشتن ذرات غبار که نور مرئی را جذب میکنند در زمینه روشن مناطق پشتی قابل مشاهده میشوند.
منابع
کتاب نجوم به زبان ساده اثر مایر دگانی
فرهنگنامه نجوم و فضا
ابرهای مولکولی
سحابیها
غبار کیهانی | و اَبَر خوشهها در حال شکلگیری بودهاند. جمعیتهای ستارهای در حال تکامل و پیرتر شدن بودهاند به گونهای که کهکشانهای دورتر (که به دلیل فاصلهشان به همان شکلی که در اوایل جهان داشتند، دیده میشوند) بسیار متفاوت از کهکشانهای نزدیک به نظر میرسند. علاوه بر این، میان کهکشانهایی که به نسبت زمان کمتری از تشکیلشان میگذرد، با کهکشانهایی که تقریباً در همان فاصله از ما قرار دارند اما اندکی پس از مهبانگ بهوجود آمدهاند، تفاوت مشخصی وجود دارد. اینها همه شواهدی قوی علیه نظریه حالت پایدار هستند. مشاهدات زایش ستارگان، توزیع کهکشانها و اختروشها و ساختارهای بزرگتر، با نتایج شبیهسازیهای مبتنی بر نظریه مهبانگ همخوانی کامل دارند و کمک میکنند که جزئیات بیشتری از این نظریه به دست آید.
ابرهای گازی نخستین
در سال ۲۰۱۱ فضانوردان از طریق بررسی خطوط جذبی طیف اختروشهای دوردست، چیزی را کشف کردند که به گمان آنها ابرهای دست نخوردهای از گازهای نخستین بود. پیش از این تمام اجسام نجومی شناختهشده حاوی عناصر سنگینتری بودند که در ستارگان بهوجود آمدهاند. این دو ابر گازی هیچ عنصری سنگینتر از هیدروژن و دوتریم نداشتند.
از آنجا که ابرهای گازی شامل عنصر سنگینی نیستند، احتمالاً میبایست در نخستین دقایق پس از مهبانگ و در حین هستهزایی مهبانگ شکلگرفته باشند. ترکیب آنها با ترکیب پیشبینیشده توسط نظریه هستهزایی مهبانگ همخوانی داردو این شاهدی مستقیم برای این موضوع ارائه میدهد که در دورهای از عمر گیتی، بیشتر ماده معمولی موجود، به شکل ابرهای گازی متشکل از هیدروژن خنثی بودهاست.
سایر شواهد
مقدار تخمینزدهشده برای سن گیتی بر اساس انبساط هابل و تابش زمینه کیهانی، اکنون به خوبی با تخمینهای دیگری که با استفاده از سن پیرترین ستارگان به دست میآیند، همخوانی دارند. چه آن مقادیر تخمینی که از طریق استفاده از نظریه تکامل ستارگان در مورد خوشههای ستارهای کروی، به دست میآیند، و چه مقادیری که از طریق تاریخنگاری رادیومتریک ستارگان منفرد جمعیت II به دست میآیند.
این پیشبینی که دمای تابش زمینه کیهانی در گذشته بالاتر بودهاست توسط مشاهدات تجربی خطوط جذب دماهای بسیار پایین در ابرهای گازی در انتقال به سرخ بالا اثبات شدهاست.
این پیشبینی همچنین بیانگر آن است که دامنه اثر سونیائف زلدوویچ در خوشههای کهکشانی مستقیماً به انتقال به سرخ وابسته نیست. شواهد درستی این موضوع را بهطور تقریبی نشان دادهاند اما این اثر به ویژگیهای خوشه بستگی دارد و در طول زمان کیهانی تغییر میکند و اندازهگیری دقیق را مشکل میسازند.
در ۱۷ مارس ۲۰۱۴، فضانوردان مرکز اخترفیزیک هاروارد-اسمیتسونین، اعلام نمودند که امواج گرانشی اولیه را ردیابی کردهاند، که اگر به تأیید برسد، میتواند مدرکی محکم برای تورم کیهانی و مهبانگ باشد.
هرچند که در ۱۹ ژوئن ۲۰۱۴ گزارشهایی مبنی بر کاهش اطمینان نسبت به درستی این کشف منتشر شد
و در ۱۹ سپتامبر ۲۰۱۴ این اطمینان حتی کمتر هم شد.
مسائل و مشکلات مرتبط در فیزیک
مانند هر نظریه دیگری، پیدایش نظریه مهبانگ، منجر به ظهور معماها و مسائل تازهای شد. برای برخی پاسخهایی ارائه شده و تعدادی نیز بدون پاسخ ماندهاند. برخی پاسخهای پیشنهاد شده برای مسائل مدل مهبانگ، خود معماهای جدیدی بهوجودآوردهاند؛ مثلاً مسئله افق، مسئله تک قطبی مغناطیسی و مسئله تخت بودن عموماً توسط نظریه تورمی حل میشوند؛ اما جزئیات جهان تورمی هنوز حلنشده باقی ماندهاند و بسیاری از جمله برخی | پیشستارهها اجسامی با جرم زیاد در سحابیها هستند که هنوز به تعادل هیدرواستاتیکی نرسیدهاند و به تدریج با طی کردن مسیر هایاشی منقبض و کمنور شده و تشکیل یک ستاره را میدهند.
پیشستاره یک مرحله اولیه در بهوجود آمدن یک ستاره میباشد که در آن هیدروژن، هلیوم و تودههایی از گرد و غبار به حدی انباشته میشوند که به ستاره پیشرشته اصلی میرسند. پیش ستارههایی که جرم آنها با جرم خورشید برابر است، ده میلیون سال را میگذرانند تا به پیشرشته اصلی برساند. هر چقدر جرم پیش ستارگان بزرگتر باشد، مرحله رشد آنها سریعتر میشود. یک پیشستاره با جرم تقریباً ۱۵ برابر جرم خورشید حدود ۱۰۰۰۰۰ سال را میگذراند تا به پیشرشته اصلی برسد.
یک پیش ستاره از طریق غلظت ابرهای گازی غول پیکر و مواد پیرامون آن تشکیل میشود. مشاهدات نشان میدهد که این ابرهای گازی غول پیکر بهطور کلی در حالت تعادل قرار دارند، که در آن تعادل بین گرانش ابرها باعث پیدایش انرژی اتصالی و انرژی مولکولی میشود.
این ابرها میتوانند بهطور موقت از حالت تعادل خارج شوند در صورتی که تنها یک نفوذ جزئی در آنها صورت بگیرد، به عنوان مثال امواج تکان دهنده از ابرنواخترها یا برخورد دیگر ابرهای گازی غول پیکر یا امواج چگالی با آنها برخورد کنند.
این تأثیر میتواند (در صورتیکه ضربه به اندازه کافی بزرگ باشد) نیروی گرانش در یک منطقه خاص در ابر گازی به وجود آورد طوریکه حالت تعادل به حالت غیر متعادل تبدیل میشود.
فیزیکدان انگلیسی به نام James Jenas این پدیده را بهطور جزئی مطالعه کرد. او توانست نشان دهد که در شرایط مطلوب یک ابر گازی یا قسمتی از آن شروع به انباشتن میکند. او یک فرمول برای تعیین جرم و اندازه آن، قبل از اینکه انقباض گرانش صورت گیرد، استنباط کرد.
⁅𝑀𝑗=𝑘√((𝑇^۳/𝑛))⁆
n=تعداد اتم در هر متر مکعب
K=یک عدد ثابت
T=دمای گاز}}
جستارهای وابسته
ستاره پیشرشته اصلی
قرص پیشسیارهای
منابع
{{یادکرد-ویکی|پیوند=http://en.wikipedia.org/w/index.php?title=Protostar&oldid=340717650|عنوان =Protostar|بازیابی =۳۱ می ۲۰۱۱
اخترفیزیک
انواع ستارگان
پیشستارهها
زایش ستارگان | (هرمز) و کیوان (زحل)، اورانوس و نپتون.]]
غولهای گازی (یا سیارات مشتریسان) سیارههای بزرگ و گازی هستند که عمدتاً از سنگ یا مواد جامد دیگر تشکیل نشدهاند بلکه ساختار اصلی آنها عمدتاً هیدروژن و هلیوم استبا عناصر سنگینتری که بین ۳ تا ۱۳ درصد از جرم آنها را تشکیل میدهند. گمان میرود که آنها از یک لایه بیرونی هیدروژن مولکولی فشرده تشکیل شدهاند که لایهای از هیدروژن فلزی مایع را احاطه کرده و احتمالاً یک هسته سنگی مذاب درون آن وجود دارد. بیرونیترین بخش اتمسفر هیدروژنی آنها حاوی لایههای زیادی از ابرهای مرئی است که عمدتاً از آب و آمونیاک تشکیل شدهاند. لایهٔ هیدروژن فلزی که در قسمت میانی داخلی قرار دارد، بخش عمدهای از هر غول گازی را تشکیل میدهد و به آن «فلزی» میگویند زیرا فشار بسیار زیاد اتمسفر هیدروژن را به یک رسانای الکتریکی تبدیل میکند. تصور میشود که هستههای غولهای گازی از عناصر سنگینتری در چنین دماهای بالای (۲۰۰۰۰ کلوین [۱۹۷۰۰ درجه سانتیگراد؛ ۳۵۵۰۰ درجه فارنهایت]) و فشارهایی تشکیل شدهاند که ویژگیهای آنها هنوز بهطور کامل شناخته نشدهاست.
از آنجا که هیدروژن و هلیوم دو عنصر اساسی تشکیل ستاره هستند غولهای گازی گاهی ستارههای ناموفق (یا شکست خورده) هم نامیده میشوند. دو غول گازی در سامانهٔ خورشیدی وجود دارد: مشتری (هرمز)، زحل (کیوان). در دههٔ ۱۹۹۰ با توجه به دانستههای تازه نتیجهگیری شده که سیارههای اورانوس و نپتون در واقع طبقهٔ متمایز دیگری از «سیارههای غول پیکر» هستند، که عمدتاً از مواد فرار سنگینتری تشکیل شدهاند (که «سیاره یخی» هستند). به همین دلیل، اورانوس و نپتون اکنون در دستهٔ جداگانهٔ غولهای یخی طبقهبندی میشوند. علاوه بر این، غولهای گازی سیارههای فراخورشیدی بسیاری تاکنون شناخته شدهاند که اطراف ستارههای منظومهٔ خود در حال گردشاند.
جستارهای وابسته
غول یخی
سیاره زمینسان
سیاره فراخورشیدی
سیاره دوگانه
فهرست انواع سیارهها
منابع
http://en.wikipedia.org/w/index.php?title=Gas_giant&oldid=439888615
پیوند به بیرون
دانشنامه ستارهشناسی - غول
Gas giant
انواع سیارهها
سیارهشناسی
غولهای گازی
منظومه شمسی | شی هربیگ-هارو () (HH) که با نام اجرام هربیگ-هارو نیز شناخته میشوند پارههای درخشان یک سحابی هستند که پدیداری آنها با ستارههای تازه متولدشده مرتبط است. آنها زمانی تشکیل میشوند که جتهای باریک گاز نیمه یونیزه شده توسط ستارگان با ابرهای گاز و غبار مجاور با سرعت چند صد کیلومتر بر ثانیه برخورد میکنند. اجرام هربیگ-هارو معمولاً در نواحی نواحی سیارهزا یافت میشوند و اغلب در اطراف یک تک ستاره؛ همسو با محور چرخشی آن دیده میشوند. بسیاری از آنها در حدود یک پارسک (۳٫۲۶ سال نوری) از منبع قرار دارند، اگرچه برخی از آنها چندین پارسک دورتر مشاهده شدهاند. اجسام HH پدیدههایی گذرا هستند که حدود چند دههزار سال دوام میآورند. آنها میتوانند در طی چند سال بهطور قابل مشاهده تغییر کنند زیرا به سرعت از ستارهٔ والد خود دور میشوند و به ابرهای گازی فضای بین ستارهای (رسانه بین ستارهای یا ISM) میروند. مشاهدات تلسکوپ فضایی هابل تکامل پیچیده اجرام HH را در طی چند سال نشان دادهاست، زیرا بخشهایی از سحابی محو میشوند در حالی که برخی دیگر با برخورد با مواد تودهای محیط بین ستارهای درخشان میشوند.
این پدیده نخستین بار در اواخر سدهٔ نوزدهم توسط شربورن وسلی برنهام مشاهده شد، اجرام هربیگ-هارو بهعنوان یک نوع متمایز از سحابی انتشاری در دههٔ ۱۹۴۰ شناخته شدند. اولین اخترشناسانی که آنها را به تفصیل مطالعه کردند جرج هربیگ و گیلرمو هارو بودند که بهنام آنها نامگذاری شدهاست. هربیگ و هارو زمانی که برای اولین بار این اجرام را تجزیه و تحلیل کردند، بهطور مستقل روی مطالعات تشکیل ستاره کار میکردند و متوجه شدند که آنها محصول فرعی فرایند تشکیل ستاره هستند. اگرچه اجسام HH یک پدیده با طول موج قابل مشاهده هستند، اما بسیاری از آنها بهدلیل غبار و گاز در این طول موجها نامرئی میمانند و فقط در طول موجهای فروسرخ قابل تشخیص هستند. چنین اجسامی، هنگامی که در فروسرخ نزدیک مشاهده میشوند، اجسام خط انتشار هیدروژن مولکولی (MHOs) نامیده میشوند.
جستارهای وابسته
قرص پیشسیارهای
اچاچ ۱/۲
منابع
پیوند به بیرون
زایش ستارگان
سحابیها
سحابیهای نشری
مقالههای دارای ویدئو | کهکشان تاریک به یک کهکشان فرضی گفته میشود که (با وجود وسعت کهکشانی) ستارههای کم یا بسیار کمی دارد. آنها نام خود را به دلیل نداشتن ستارگان قابل مشاهده دریافت کردند، اما در صورت داشتن مقدار قابل توجهی گاز، ممکن است قابل تشخیص باشند. اخترشناسان مدتهاست کهکشانهای تاریک را بهصورت تئوری مورد توجه قرار دادهاند، اما تاکنون هیچ نمونه تأیید شدهای از آن وجود ندارد. کهکشانهای تاریک از ابرهای گازی بین کهکشانی ناشی از برهمکنشهای جزر و مد کهکشانی متمایز هستند، زیرا این ابرهای گازی حاوی مادهٔ تاریک نیستند، بنابراین از نظر فنی شرایط کهکشان خوانده شدن را ندارند. تشخیص بین ابرهای گازی میان کهکشانی و کهکشانهای تاریک دشوار است. تا کنون مناسبترین نامزد کهکشان تاریک بودن «HI1225+01» و «AGC229385»
و توده ابرهای گازی بیشماری است که در بررسیها در بارهٔ اختروشها کشف شدهاند.
شواهد رصدی
بررسیهای رصدی گسترده با تلسکوپهای رادیویی حساس اما با وضوح پایین مانند رصدهای آرسیبو یا پارکس به دنبال انتشار خط ۲۱ سانتیمتری از هیدروژن اتمی در کهکشانها هستند. این بررسیها پس از آن با طیفسنجیهای نوری برای شناسایی هرگونه جسم بدون همتای نوری، یعنی منابع بدون ستاره، مطابقت دارد.
ویژگیها
نامزدهای احتمالی
جستارهای وابسته
ماده تاریک: فرم فرضی ماده که تشکیل دهندهٔ بیشتر ماده موجود در جهان است
منابع
پیوند به بیرون
Universe Today, Some Galaxies Are Made Almost Entirely of Dark Matter
کیهانشناسی فیزیکی
ماده تاریک | کومولونیمبوس (به انگلیسی: Cumulonimbus) یا 'ابر کومهای بارا نوعی ابر است که بلند و متراکم میباشد و همراه با صاعقه بوده و پیش از طوفان ظاهر میگردد. این ابرها از تودههای بزرگ و انبوه ابر که به شکل کوه عظیمی است، تشکیل میگردند. کومولونیمبوس از دو واژه لاتین کومولوس به معنای انباشته و نیمبوس به معنای باران ساخته شدهاست. این ابرها میتوانند به تنهایی، یا در کنار یک جبهه هوای سرد در آسمان ظاهر شوند.
ابر کومهای بارا ابر سنگین و چگال، با گسترش قائم چشمگیر و به شکل کوه یا برجهای عظیم است؛ دستکم بخشی از قسمت فوقانی آن معمولاً هموار یا رشتهرشته یا مخطط و همواره تخت است؛ این بخش اغلب به شکل سندان یا پرهٔ بسیار بزرگ گسترش مییابد. زیر پایه این ابر که معمولاً بسیار تیرهرنگ است، غالباً ابرهای پارهپاره وجود دارد که ممکن است به آن پیوسته یا از آن جدا باشند. بارش آن گاهی به صورت میلابی دیده میشود.
ابرهای کومولونیمبوس (Cumulonimbus) ابرهایی هستند که رشد عمودی بارزی داشته و معمولاً از ارتفاعات پایین تا ارتفاعات بسیار بالاتر کشیده میشوند. این ابرها حتی ممکن است تا لایه تروپوپاز که مرز بین لایه اول و دوم اتمسفر میباشد رشد کنند. ابرهای کومولونیمبوس که به ابرهای CB در هوانوردی مشهور میباشند، خطرناکترین ابر در هوانوردی شناخته شدهاند چرا که خطر یخ زدگی شدید بدنه هواپیما و همچنین وجود تلاطمات بسیار شدید را دارا میباشند. در درون این ابرها جریانات بسیار شدید بالا رونده و پایین رونده وجود دارد و معمولاً رعد و برق و بارندگیهای شدیدی از قبیل باران، برف و تگرگ توسط این ابرها به وجود میآیند
این ابرها را تودههای بزرگ و انبوه ابر که به شکل برج عظیمی سر به آسمان کشیدهاند تشکیل میدهند. رنگ قسمت فوقانی در این ابرها متمایل به آبی و زیر پایهٔ این ابر معمولاً بسیار تیره است. این ابرها به نام ابرهای رعدوبرق نیز معروفاند و بارندگی آنها بهصورت رگباری است. اغلب با یک جبهه سرد و فعال همراه بوده یا در اثر ناپایداری محلی ایجاد میشوند و در عرضهای میانه اغلب در اوایل بهار و پاییز مشاهده میشوند.
ابری که از ابر کومهای بارا زاده شده باشد را کومهای بارازاد (به انگلیسی: cumulonimbogenitus) میگویند.
نگارخانه
منابع
ابرهای کومهای
کومولونیمبوس
هوای شدید و همرفت | همجوشی ستاره هیدروژن به هلیوم است. چرخهٔ هلیوم-کربن نشان میدهد که ستارهٔ نارسنگ در مراحل آخر زندگی خود به سر میبرد و ممکن است به عنوان یک ابرنواختر منفجر شود. (در واژه نجومی حداقل چندین میلیون سال دیگر). وقتی ستاره تبدیل به ابرنواختر گردد، نابود میگردد و یک تودهٔ عظیم ابرهای گازی برجای گذارد، و برای ستارهای به بزرگی ستارهٔ نارسنگ، ممکن است سیاهچالهٔ فضایی از خود باقی بگذارد.
جستارهای وابسته
فهرست ستارگان نامزد ابرنواختر
منابع
اجرام اچآر
اجرام اچآیپی
اجرام بایر
اجرام کاتالوگ هنری دراپر
ستارگان
ستارگان ابرغول کلاس M
ستارگان دارای نام خاص
ستارگان فراغول کلاس M
ستارههای موجود در فهرست نظرسنجی بن
صورت فلکی قیفاووس
متغیرهای نیمهمنظم | مخروط بخار که همچنین با نامهای شوک گردنبندی یا شوک تخم مرغی شکل نیز شناخته میشود، یک ابر قابل مشاهده از آبهای فشرده شدهاست که برخی اوقات در اطراف اشیاء تشکیل میشود. بخار مخروطی معمولاً در اطراف هواپیما یا هر شیء که در حال نزدیک شدن به سرعت صوت است قابل رویت میشود.
در این پدیده بخار آب موجود در اتمسفر مایع میشود و در نتیجه دیده میشود، همانطور که فشار هوا در طول امواج شوک بهطور شدید تغییر میکند و با سرعت جریان مافوق صوت متناسب است. فشردگی هوا در اطراف یک هواپیما در پرواز در مناطق کم فشار و زیر صوت نیز وجود دارد که بهطور معمول در شرایط مرطوب قابل رویت است اما این تأثیری برشکلگیری ابرهای مخروطی ندارد. بخار مخروطی تحت شرایطی که ما به اسم قانون Prandtl–Glauert singularity میشناسیم اتفاق میافتد. علاوه بر اینکه میتوانیم امواج شوک را خود به خود قابل رویت کنیم، تراکم آب میتواند در فاصله بین دو قلهٔ موج شوک که توسط جسم متحرک به وجود آمدهاست، رخ دهد. با این حال، تشکیل این اثر لزوماً به شکستن دیوار صوتی، یا از طریق شتاب هواپیما به میزان ۱ ماخ نیاز ندارد.
مثالها
این گونه بخارها را معمولاً میتوان در اطراف راکتهای فضایی که در حال شتابگیری هستند دید. بهطور مثال آنها را میتوان گاه در هنگام پرتاب شاتلها دید، بعد از ۲۵ تا ۳۳ ثانیه پس از پرتاب و به هنگام رسیدن سرعت شاتل به سرعت فرا صوت.اثر دیگری از این پدیده در فیلمهای آرشیو شدهٔ انفجارهای هستهای قابل مشاهده است. دانشمندانی که عملکرد تست اتمی را در طول آن تست در سال ۱۹۴۶ مشاهده میکردند نام این ابرهای فراصوتی را به خاطر ویژگیهای مشابهاش با اثر و خاصیت ابرهای مخروطی ویلسون "ابرهای ویلسون" نامیدند.
نگارخانه
''جهت مشاهده در سایز بزرگتر، بر روی تصاویر کلیک کنید.
منابع
امواج ضربهای
هوانوردی |
eb6fcb2e-4874-4d89-bf7f-0733b1572765 | پلاسما (فیزیک) | گفته میشود ۹۹٪ ماده موجود در طبیعت در حالت پلاسماست. این برآورد، تخمین معقولی است از این واقعیت که درون ستارگان و اتمسفر اطراف آنها ابرهای گازی و نیز فضای بین ستارگان اغلب به صورت پلاسماست. در نزدیکی خود ما، هنگامی که جو زمین را ترک میکنیم بلافاصله با پلاسمایی مواجه میشویم که شامل کمربندهای تشعشعی وان آلن و بادهای خورشیدی است. با نگاهی به زندگی پیرامونمان میتوان نمونههای متنوعی از پلاسما را یافت. جرقه رعد و برق، تابش ملایم شفق قطبی، گازهای داخل یک لامپ فلورسنت یا لامپ نئون و یونش و لامپ مهتابی. مختصری که در گازهای خروجی یک موشک دیده میشود. | جرقه رعد و برق، تابش ملایم شفق قطبی، گازهای داخل یک لامپ فلورسنت یا لامپ نئون و یونش و لامپ مهتابی در چه حالتی هستند؟ | false | {
"answer_start": [
44
],
"text": [
"پلاسما"
]
} | پلاسما یکی از چهار حالت اصلی ماده است. (سه حالت دیگر: جامد، مایع، گاز). پلاسما گاز شبهخنثی از ذرات باردار و خنثی است که رفتار جمعی از خود نشان میدهند. به عبارت دیگر، پلاسما، گاز یونیزهشدهای است که همه یا بخش قابل توجهی از اتمهای آن یک یا چند الکترون از دست داده و به کاتیون تبدیل شده باشند، یا تعداد الکترونهای آزاد آن، تقریباً برابر با تعداد یونهای مثبت آن باشد. پلاسما در جوشکاری، برشکاری ، پزشکی و دندانپزشکی کاربرد دارد.
پلاسما تعادل الکترومغناطیسی ندارد، بنابراین رسانای الکتریکی خوبی است.
پیشینه
۱۸۷۹ میلادی، فیزیکدان انگلیسی ویلیام کروکس، هنگام بررسی ویژگیهای ماده در تخلیهٔ الکتریکی، پیشنهاد کرد که نوع خاصی از گاز به عنوان حالت چهارم ماده دانسته شود.
دما در حالت پلاسما
در جامدات، مایعات و گازها، دما را میتوان از روی دامنهٔ حرکت یا سرعت نوسان ذرات سازندهٔ ماده تعریف کرد، اما در پلاسما، دما از روی میزان جدایش یونهای مثبت از الکترونها تعریف میشود.
اگر جامد گرم شود، به مایع، و با ادامه گرمکردن، به گاز، و در ادامه به پلاسما تبدیل میشود. دمای پلاسما تقریبا در حدود ۲۰۰۰ درجه سانتیگراد است.
۹۹٪ ماده در طبیعت، پلاسما است. این برآورد، تخمینی از این است که درون ستارگان و اتمسفر اطراف آنها، ابرهای گازی و فضای بین ستارگان اغلب پلاسماست. هنگامی که جو زمین را ترک میکنیم بلافاصله با پلاسمایی مواجه میشویم که شامل کمربندهای تشعشعی وان آلن و بادهای خورشیدی است. جرقه، رعد و برق، شفق قطبی، گازهای داخل یک لامپ فلورسنت یا نئون، نمونههای دیگری از پلاسما هستند. اما حالتهای غالب ماده در بخشی از جهان که در آن زندگی میکنیم جامد، مایع و گاز هستند. میتوان گفت که ما در آن یک درصد از جهان زندگی میکنیم که در آن حالتهای ماده به جز پلاسما غلبه دارند.
انواع پلاسما
پلاسمای رسانا
پلاسمای نارسانا
پلاسمای جو
نزدیکترین پلاسما به کره زمین، یونوسفر است که از ۱۵۰ کیلومتری سطح زمین شروع میشود و به بالا ادامه مییابد. لایههای بالاتر یونسفر، سیستمهایی فیزیکی به فرم پلاسما هستند که توسط تابشهای با طول موج کوتاه در طیف وسیعی، از پرتوهای فرابنفش گرفته تا پرتوهای ایکس و همچنین پرتوهای کیهانی و الکترونهایی که به گلنونسفر برخورد میکنند، یونیزه میشوند.
شفق قطبی
شفق شمالی نیز گونهای پلاسما است که تحت اثر یونیزهشدن ذرات باردار بهدامافتاده در میدان مغناطیسی زمین پدید میآید. یونسفر که پلاسمایی با قابلیت جذب پرتوهای ایکس، فرابنفش، تابش خورشیدی، بازتاب امواج کوتاه و رادیویی است، اهمیت اساسی در ارتباط رادیویی دارد. زهره و مریخ نیز لایه یونسفری دارند.
سیارهها
ملاحظات نظری نشان میدهد که در دیگر سیارههای منظومه شمسی نظیر مشتری، زحل، اورانوس و نپتون نیز باید یونسفرهای قابل مشاهده وجود داشته باشد. فضای بین سیارهای نیز از پلاسمای بین سیارهای در حال انبساط پر شده که دربرگیرندهٔ یک میدان مغناطیسی ضعیف (نزدیک به ۵۱۰۰ تسلا) است.
هستههای دنبالهدارها
هستههای دنبالهدارها نیز به فضای میان پلاسمایی پرتاب میشوند. از طرف دیگر، خورشید منظومه شمسی مانند یک کره پلاسمایی است. درخشندگی زیاد خورشید مانند درخشندگی پلاسمایی است. خورشید به سه بخش گازی فتوسفر، کروموسفر و کورونا (که دمای کرونای آن بیش از یک میلیون درجه سانتیگراد است) تشکیل شدهاست و انتظار میرود که هزاران سال به درخشندگی خود ادامه | فیزیک پلاسما از شاخههای فیزیک است که به بررسی یکی از اشکال وجود ماده یعنی پلاسما میپردازد. در فیزیک پلاسما دربارهٔ سیستمهایی بحث میکنیم که از ذرّات باردار مثبت و منفی تشکیل شدهاند و میتوانند آزادانه حرکت کنند.
ذرّات باردار در یک پلاسما نه تنها با میدان الکترومغناطیسی موضعی برهمکنش میکنند بلکه حرکت این بارها میتواند میدانهای الکتریکی و مغناطیسی ایجاد کند. از آنجا که بخش بزرگی از جرم قابل مشاهدهٔ عالم، ستارگان با دماهای بسیار زیاد هستند، امکان وجود ماده به صورتهای جامد و مایع در این اجرام منتفی است. از سوی دیگر گاز نیز، به دلیل این حرارت بسیار زیاد، تبدیل به یک توده یونیزه شده و به صورت مخلوطی از یونهای مثبت (هسته اتمها) یونهای منفی (الکترونها) و ذرات خنثی در میآید.
در این توده، به دلیل وجود نیروهای الکتریکی که بسیار قوی تر از نیروی گرانشی است ذرات بر روی هم تأثیر زیادی میگذارند. بهطوریکه حرکت بخشی از این توده، باعث تغییر در وضعیت حرکت و انرژیِ بخشهای دیگر میشود که به این پدیده، اثر جمعی گفته شده، و هر گاه گاز به شدت یونیزه شده دارای این خاصیت باشد، پلاسما نامیده میشود و این بدین معنی است که بخش غالب ماده قابل مشاهده جهان، پلاسما است.
جالب این است که پلاسما ممکن است در عین حال دارای چندین دماباشد که این حالت با توجه به اینکه میزان برخوردبین خود یونها یا خود الکترونها از
میزان برخوردهای بین یک یون و یک الکترون بیشتراست میتواند پیش بیاید.
چند مورد از پلاسما که ما روزانه باآن سروکار داریم عبارت است از:
جرقه رعدوبرق، تابش ملایم شفق قطبی، گاز هادی داخل یک لامپ فلورسنت، چراغ نئون و یونش مختصری که در گازهای خروجی موشک دیده میشود.
پلاسما، امروزه نقش مهمی در توسعهٔ منابع انرژی، از راه همجوشی هستهای یافتهاست.
جستارهای وابسته
فیزیک پلاسما و همجوشی کنترل شده
معادله کورتوگ-دوریز
سولیتون
رفتارهای غیر خطی
منابع
امواج غیر خطی، سولیتونها و بینظمیها
فیزیک پلاسما | لامپ فِلورِسِنت یا لامپ مهتابی، نوعی لامپ بخار جیوه تخلیه در گاز کمفشار با استفاده از ویژگی فلورسانس است.
شیوه تولید نور در این لامپ، اینگونه است که ولتاژ اعمال شده به دو سر لامپ، باعث داغ شدن گاز آرگون یا نئون درون آن میشود. در نتیجه، جیوه، که به مقدار اندک درون لامپ و در دو طرف آن قرار دارد، بخار میشود. از سوی دیگر، گذر جریان برق از های ولتاژ دو رشته (فیلامان، Filament) درون لامپ، باعث گرم شدن آنها میشود. این رشتهها، با مادهای پوشانده شدهاند که در اثر گرم شدن و بر اساس پدیدۀ تِرمُویونیک، از خود، الکترون آزاد میکند. این الکترون ها به اتمهای بخار جیوه برخورد کرده، الکترونهای آنها را تحریک میکنند. این تحریک، گذرا ست، به گونهای که الکترونهای بخار جیوه، به حالت پیش از تحریک خود بازگشته، و اتمهای بخار جیوه، پرتو فرابنفش آزاد میکنند. با برخورد پرتو فرابنفش به لایه فسفر که سطح درون لامپ را پوشانده، فسفر میدرخشد و نور تقریباً سفید تولید میکند.
در واقع، تحریک بخار جیوه منجر به یک فرایند زنجیره ایِ تولیدِ یون میشود، که حاصل آن پلاسمایی است که از خود پرتو فرابنفش میپراکند. سپس ماده فلورسنت (فسفر)، این پرتو را به نور تبدیل میکند.
تاریخچه لامپ فلورسنت
اولین مدل از لامپ های فلورسنت که تولید آن نقطه آغاز تولید لامپ های کم مصرف نیز بود، در سال ۱۸۹۰ و توسط پیتر کوپر هیویت اختراع شد.
از این محصول در بسیاری از مکان ها مانند سالن های عکاسی استفاده می شد. پس از چند سال لامپ های بخاری فشار بالا نیز به بازار عرضه شدند. لامپ های مهتابی نیز در سال ۱۹۳۸ تولید شدند.
اجزای لامپ فلورسنت
لوله شیشه ای و یا کوارتزی جهت حباب
الکترودهای ساطع کننده الکترون (کاتد)
تنگستن برای پوشش دادن الکترودها
مدار راه انداز لامپ و بالاست فلورسنت جهت تنظیم جریان
فسفر برای پوشش دادن داخل لامپ
مقداری از گازهای جیوه، آرگون یا نئون
راهاندازی
در ابتدا بایست ولتاژی در حدود 10 ولت به
رشته های دو سر لامپ اعمال شود تا جیوه دو سر لامپ به صورت کامل بخار شود.
سپس با اعمال ولتاژ بسیار بالا ( از 300 ولت تا 2000 ولت) به دو سر مهتابی، گاز نجیب داخل لولهٔ مهتابی (اغلب آرگون)، داغ و یونیزه شود تا قوس الکتریکی در لوله فراهم شود. بعد از یونیزه شدن، نیاز به ولتاژ 40 الی 150 ولت برای روشن ماندن لامپ
لازم است.در مهتابیهای کوچک تولید قوس دشوار نیست، اما در لامپهای ۲۰۰۰ وات به بالا این کار نیاز به ولتاژ قابل ملاحظهای است. در مهتابیهای کوچک از استارتر یا راهانداز استفاده میشود.
معایب لامپهای فلورسنت معمولی
نیاز به مدار راهانداز
سمیبودن مواد درون لامپ، و ضرر رساندن به طبیعت و جانوران در صورت شکستن حباب لامپ
منابع
اختراعهای آمریکایی
جیوه
فلورسانس
فیزیک پلاسما
کاربردهای شیشه
لامپها
لامپهای تخلیه در گاز | تابلوی نئون، گونهای تابلو الکتریکی است که با استفاده از لامپهای تخلیه در گاز که به شکل لولههای باریک هستند ساخته میشود و در ویترین مغازهها کاربرد دارد. روش کار این لامپ به این سان است که پس از اعمال ولتاژ بالا بین ۷۵۰ تا ۲۰۰۰۰ ولت به گاز داخل لامپ، این گاز یونیزه میشود و بسته به گاز به کار رفته در داخل لامپ از خود نور برمیافشاند. گاز بکار رفته در بیشتر علائم تبلیغاتی گاز نئون است و لامپهای لولهای آنها به لامپ نئون مشهور است، با این وجود در آنها از گازهای دیگری نیز استفاده میشود.
طرز ساخت لوله نئون
لولههای شیشهای را پس از طراحی طرح مورد نظر با استفاده از حرارت شکل میدهند و حروف و شکلهای مورد نظر را که لامپ قرار است نمایش دهد میسازند. الکترودهای لامپ به انتهای این لولهها متصل میشود و آنها را از گاز دلخواه پر میکنند.
برای تأمین ولتاژ بالای مورد نیاز لامپ از ترانسفورماتور استفاده میشود. جریان مصرفی این لامپها پایین است اما ولتاژ بالایی دارند و از این نظر باید به عایقبندی در آنها توجه شود. به همین سبب سیمهای طرف ولتاژ بالای ترانس این لامپ را از درون مقرههای چینی—که ضریب عایقی بالایی دارند—عبور میدهند.
رنگها
رنگ لامپ بستگی به گاز به کار رفته در داخل آن دارد، گاز هیدروژن رنگ صورتی، آرگون رنگ سبز یا آبی و نئون رنگ قرمز تولید میکند.
کاربرد
از مهمترین کاربردهای تابلوی نئون میتوان در صنعت تابلو سازی اشاره کرد.
نگارخانه
جستارهای وابسته
میدان تایمز
ژرژ کلود
صفحه نمایش نئونی
گوی پلاسما
تابلو سازی
منابع
صفحه نمایش دیجیتالی
معرفیشدههای ۱۹۱۰ (میلادی)
نورپردازی نئون | لامپ تخلیه در گاز نوعی لامپ است که بر اثر گذشتن الکترونهای پرانرژی از داخل گاز نور تولید میکند. این الکترونها به اتمهای خنثی درون گاز برخورد میکنند و سبب تحریکشان میشوند و به اصلاح میگویند گاز برانگیخته میشود.
تقسیمبندی
لامپهای تخلیه در گاز را از نظر روش تولید نور میتوان به دو دسته تقسیم کرد، یکی دسته لامپهایی که مستقیماً نور مرئی تولید میکنند مانند لامپ نئون و لامپ بخار سدیم، و دستهٔ دیگر لامپهایی هستند که نور تولیدی آنها غیرمرئی است و برای تولید نور مرئی در آنها از تحریک یک جسم فلورسنت استفاده میشود که نمونهٔ رایج آن لامپ مهتابی است.
از سوی دیگر با توجه به فشار گاز داخل لامپ میتوان این لامپها را به دو دستهٔ کمفشار (شامل لامپهای فلورسنت، فلورسنت فشرده (کممصرف) و سدیمی کمفشار) و پرفشار (شامل لامپ جیوهای پرفشار، متال هالید و سدیمی پرفشار) تقسیم کرد.
نیاز به تدابیر کنترلی
لامپ تخلیه در گاز را نمیتوان مستقیماً به منبع تغذیه الکتریکی متصل کرد زیرا در این لامپها با افزایش یونیزاسون گاز، مقاومت الکتریکی آن کاهش مییابد، با کاهش مقاومت الکتریکی جریان افزایش خواهد یافت که خود موجب افزایش بیشتر یونیزاسیون میشود و این چرخه به سرعت ادامه پیدا میکند به طوری که اگر به ترتیبی از لامپ محافظت نشود در کمتر از یک ثانیه لامپ خواهد سوخت. برای محافظت لامپ از یک مقاومت یا امپدانس (چُوک، Choke یا بالاست، Ballast) که با لامپ سِری می شود، استفاده میکنند. در لامپهای تخلیهای که با جریان متناوب تغذیه میشوند میتوان از خودالقا استفاده کرد، اما در لامپهای تخلیهٔ جریانِ مستقیم بهناچار باید از مقاومت استفاده نمود که باعث هرز رفتن توان میشود.
رنگها
جستارهای وابسته
قوس الکتریکی
لامپ مهتابی
لامپ فلوئورسنت فشرده
واژهنامه
پانویس
منابع
Wikipedia contributors, "Gas-discharge lamp," Wikipedia, The Free Encyclopedia, http://en.wikipedia.org/w/index.php?title=Gas-discharge_lamp&oldid=509374511 (accessed December 17, 2012).
لامپهای تخلیه در گاز
منابع روشنایی |
q در این فرمول، بار ذره است و v بردار سرعت ذره و B بردار میدان مغناطیسی است. در آخر، F نیرویی است که به ذره وارد میشود. وقتی یک ذره باردار وارد یک میدان مغناطیسی میشود، نیرویی به آن وارد میشود که جهت آن بر اساس قانون دست راست مشخص است. اگر جهت حرکت ذره (بردار سرعت) عمود بر میدان مغناطیسی باشد، به دلیل اینکه نیرو به سمت داخل است، به دور خطوط میدان مغناطیسی می چرخد (مانند سنگی که با نخ بسته شده و آن را می چرخانیم). اما اگر حرکت ذره دارای مؤلفه موازی با میدان مغناطیسی باشد، این مؤلفه باعث جلو رفتن ذره میشود. در این صورت، ذره مسیر مارپیچی را طی میکند.
الکترونها و پروتونهایی که توسط خورشید در فضا پراکنده میشوند، وقتی به زمین می رسند، توسط میدان مغناطیسی زمین به دام می افتند و با حرکتی مارپیچی به سمت قطبها می روند. ذرات به دام افتاده کمربندهای تابشی وان آلن را تشکیل می دهند. (عبور از این کمربند برای فضاپیماهای حاوی سرنشین بسیار خطرناک است).
در قطب ها، میدان مغناطیسی زمین وارد جو آن میشود. درون جو، ذرات باردار با مولکولهای هوا برخورد میکنند و باعث برانگیخته شدن آنها و تابش نور میشوند. این نورها شفق قطبی را می سازند.
اتمهای نیتروژن از خود نورهای مایل به قرمز و اتمهای اکسیژن از خود نور سبز منتشر میکنند.
ارتفاع شَفَق قطبی
دانشمندان به منظور اندازهگیری ارتفاع شفق قطبی از دو نقطه به فاصله چند ده کیلومتر از یکدیگر از آن عکس گرفتند. به کمک چنین عکسهایی میتوان ارتفاع شفقهای قطبی را محاسبه کرد. شفقهای قطبی در بلندای ۳۰۰ تا ۷۰۰ کیلومتری بالای زمین (بیشتر اوقات در بلندی ۱۰۰ کیلومتر) پدیدار میشوند. شفقهای قطبی تابانی گازهای رقیق موجود در هوای زمین هستند، که تا اندازهای به تابانی در لامپهای تخلیه گاز همانند میباشند.
شفقهای قطبی یکی از طبیعیترین و زیباترین پدیدههای جو زمین است. پدیده مزبور عبارت از ذرات بارداری هستند که از خورشید به سوی لایههای زیرین جو زمین سرازیر میشوند و روشنیهایی را که کلاً شفقهای قطبی نام دارند پدیدمیآورند.
شفق قطبی یا نورهای قطبی، به بهترین صورت از حدود عرض جغرافیایی دایرهٔ اقیانوس منجمد شمالی (یا منجمد جنوبی) دیده میشود. نورهای قطبی درست همانند تابشهای رنگی در آسمان هستند. نورهای قطبی در اثر الکترونهایی که در طول خطوط نیروی میدان مغناطیسی زمین حلقه میزنند، به وجود میآیند. این حلقههای الکترونی وارد جو زمین میشوند و باعث میگردند که گازهای رقیقی که در ارتفاعات بالای جو قرار دارند، همانند نور لامپ فلوئورسنت بدرخشند. این الکترونها عمدتاً از خورشید میرسند و تعداد آنها بستگی به فعالیت خود خورشید دارد. وقتی که سطح خورشید خیلی فعال باشد، ما نورهای قطبی بیشتری را مشاهده میکنیم تا زمانی که خورشید آرامتر است.
نور قطبی میتواند شکلهای مختلفی داشته باشد. بعضی وقتها شبیه به پردهٔ آویزان، یا نورهای متحرک یا پرتوهای نور است. رنگ آن نیز تغییر میکند ولی بیشتر مواقع دارای سایهٔ سبز یا صورتی است.
شفقها مانند پردههایی عظیم به طول صدها کیلومتر از نورهای رنگی هستند
در موارد نادر شفق قطبی ممکن است سراسر آسمان مرئی، از افق تا سمت الراس را بپوشاند
دوره تناوب ظهور شفقهای قطبی
شفقهای قطبی معمولاً باید فقط در قطبها اتفاق میفتند. | گسترده از مشکلات جستجوی پیچ و خم بر اساس خواص روشنایی یک تخلیه درخشش در یک تراشه میکروفلوئیدی فراهم میکند.
کاربرد تنظیم ولتاژ
در اواسط قرن بیستم، قبل از توسعه اجزای الکترونیک حالت-جامد مانند دیودهای زنر، تنظیمکننده ولتاژ در مدارها غالباً با لولههای تنظیم کننده ولتاژ انجام میشد، که از تخلیه تابشی استفاده میکردند.
جستارهای وابسته
تخلیه قوس الکتریکی
جرقه الکتریکی
خرابی برق
تخلیه الکترواستاتیکی
قوس خلاء
لوله اشعه ایکس
لامپ فلورسنت
نئون
لامپ پلاسما
منابع
خواندن بیشتر
تخلیه الکتریکی در گازها
شیمی تجزیه
صفحات با ترجمه بازبینینشده
لامپهای تخلیه در گاز
نورپردازی | چُک الکتریکی () گاهی در عامیانه با عنوان ترانس مهتابی نیز شناخته میشود، نوعی سیمپیچ با هستهٔ مغناطیسی در علم الکترونیک است. این نوع سیمپیچ در لامپ مهتابی کاربرد دارد. این سیمپیچ برای راهاندازی مهتابی جریان را محدود میکند ولتاژ را افزایش میدهد و به کمک لامپ استارتر، قوس الکتریکی در مهتابی ایجاد میکند و آن را روشن میکند.
جستارهای وابسته
لامپ فلوئورسنت فشرده
لامپ فلورسنت
لامپ بخار جیوه
لامپ نئون
لامپ بخار سدیم
منابع
پیوند به بیرون
اجزای سامانههای نیروی الکتریکی
اجزای مقاومتی
کنترل برق قدرت
لامپهای تخلیه در گاز
مدارهای آنالوگ
مدارهای الکترونیکی | لامپ کممصرف یا لامپ فِلُورِسنت فشرده، نوعی لامپ از خانوادهٔ لامپهای فلورسنت است. لامپهای کممصرف برای جایگزینشدن با لامپهای رشتهای که پرمصرف هستند طراحی شدهاند، و سرپیچ آنها مانند لامپهای معمولی است. در مقایسه با لامپهای معمولی، این لامپها تقریباً همان نور را تولید میکنند اما مصرف برق کمتر و عمر طولانیتری دارند، اگرچه قیمتشان بالاتر است. در ایالات متحدهٔ آمریکا، یک لامپ کممصرف در مقایسه با یک لامپ معمولی و در طول عمر لامپ، بیش از ۳۰ دلار در هزینهٔ برق صرفهجویی میکند و تا ۲۰۰۰ برابر از تولید گازهای گلخانهای جلوگیری میکند.
تاریخچه
اولین لامپ فلورسنت در اواخر دههٔ ۱۸۹۰ به وسیلهٔ پیتر کوپر هیویت اختراع شد. از لامپهای هیویت در سالنهای عکاسی و برخی صنایع استفاده میشد. بعدها و در سال ۱۹۲۷ فردریک مهیِر و هانس اسپنر لامپ بخاری فشار بالا را اختراع و ثبت کردند. بعدها جورج اینمان با شرکت جنرال الکتریک در مورد تولید لامپهای مهتابی کارآمد به توافق رسید و تولید این نوع لامپها شروع شد. لامپهایی که در سال ۱۹۳۸ تولید و در سال ۱۹۴۱ ثبت شد.
لامپهای کممصرف نوین به وسیلهٔ اِد هامر، که مهندس شرکت جنرال الکتریک بود، در واکنش به بحران نفتی سال ۱۹۷۳ اختراع شد. وی با بودجهای در حدود ۲۵ میلیون دلار این لامپها را به تولید انبوه رساند اما بعدها فناوری ساخت این لامپها فاش شد و افراد دیگر با کپیبرداری توانستند این لامپها را تولید کنند.
ساختمان
مهمترین پیشرفت در فناوری ساخت این لامپها، افزایش فرکانسِ کارِ لامپ بودهاست. به این معنی که فرکانس کار آنها به جای ۵۰ یا ۶۰ هرتز، چندین کیلوهرتز است (مثلاً ۲۰ کیلوهرتز). این باعث میشود اجزای مدارِ راه اندازِ لامپ، به ویژه سیمپیچ (سِلف)، به مراتب کوچکتر شوند. به همین دلیل، این نوع لامپهای فلورسنت را، فشرده میگویند. از سوی دیگر، با این کار چشمکزدنهای لامپ و آهسته روشنشدن آن نیز از بین میرود؛ مشکلی که تقریباً در همهٔ لامپهای فلورسنت وجود داشت.
منابع
جستارهای وابسته
لامپ مهتابی
اختراعهای سده ۲۰ (میلادی)
صرفهجویی مصرف نور
فلورسانس
لامپها
لامپهای تخلیه در گاز | واژگونی یا چپ شدن نوعی سانحه رانندگی است که در آن خودرو به سمت سقف یا کنار برمیگردد. رایجترین علت واژگونی، سرعت زیاد هنگام دور زدن است.
نگارخانه
منابع
ایمنی خودرو
تصادف رانندگی
سوانح جادهای |
b6b35193-3364-4866-a094-25bcdd63ed66 | پلاسما (فیزیک) | گفته میشود ۹۹٪ ماده موجود در طبیعت در حالت پلاسماست. این برآورد، تخمین معقولی است از این واقعیت که درون ستارگان و اتمسفر اطراف آنها ابرهای گازی و نیز فضای بین ستارگان اغلب به صورت پلاسماست. در نزدیکی خود ما، هنگامی که جو زمین را ترک میکنیم بلافاصله با پلاسمایی مواجه میشویم که شامل کمربندهای تشعشعی وان آلن و بادهای خورشیدی است. با نگاهی به زندگی پیرامونمان میتوان نمونههای متنوعی از پلاسما را یافت. جرقه رعد و برق، تابش ملایم شفق قطبی، گازهای داخل یک لامپ فلورسنت یا لامپ نئون و یونش و لامپ مهتابی. مختصری که در گازهای خروجی یک موشک دیده میشود. | کمربندهای تشعشعی وان آلن و بادهای خورشیدی در چه حالتی هستند؟ | false | {
"answer_start": [
44
],
"text": [
"پلاسما"
]
} | فیزیک فضا یا فیزیک پلاسمای فضا شاخهای از علم فیزیک است که به مطالعه پلاسماهایی که بهطور طبیعی در فضا اتفاق میافتند میپردازد. مواردی که در این علم بررسی میشوند شامل خورشید، بادهای خورشیدی، مگنتوسفیر (مغناط کره) و یونوسفر سیارهای، شفق قطبی و تابش سینکروترونی میباشد.
این علم نه تنها برای شناخت جهان مفید است، بلکه در بهبود عملکرد ماهوارههای مخابراتی و ماهوارههای هواشناسی نیز مؤثر است.
پدیدههای بارز فیزیک فضا
فروغ آسمانی
آسمان شب سیاه کاملاً تاریک نیست. ستارگان، سیارات، نور منطقه البروجی و ماه هر کدام سطح زمین را روشن میکنند. در عرضهای بالاتر شعلههای شفق و سوسوزدن در سراسر آسمان وجود دارد و این پدیدهها بر حسب اقتضاء در عرضهای متوسط زمین ظاهر میشوند. اتمسفر سیاره در پی این اثرات تابش میکند، که این تابش را فروغ آسمانی میگویند.
شفق قطبی
در عرضهای بالای زمین، آسمان شب گاهی به صورت ناگهانی و به شکل متحرک روشن میشود که این درخششها را شفق قطبی میگویند. این درخششها شفاف هستند و میتوان ستارگان را از داخل آنها مشاهده کرد. اغلب درخشندگی آنها به اندازهای است که با نور آنها میتوان نوشتهای را مطالعه کرد. معمولاً در هر شب روشن میتوان شفق قطبی شمالی و شفق قطبی جنوبی را در آسمان مشاهده کرد.
طوفان مغناطیسی
اغلب در میدان مغناطیسی زمین یک تغییر ناگهانی ظاهر میگردد که این آشفتگی مغناطیسی به عنوان طوفان مغناطیسی معروف است. فراوانی ظهور این طوفان به صورت مستقیم به دوره یازده ساله فعالیت خورشیدی مربوط است. با وجود این زمانی که یک شعله بزرگ خورشیدی ظاهر میشود، یک طوفان مغناطیسی با یک یا دو روز تأخیر شروع میشود.
کمربندهای تشعشعی زمین
در مورد پدیدههای مربوطه به ذرات باردار موجود در جو زمین نظریههای گوناگونی به وسیله دانشمندان مختلف ارائه شدهاست. از جمله این افراد میتوان به استورمر (Stormer) و بیرکلند (Birkeland) اشاره کرد که بیشتر عمر خود را صرف مطالعه و مشاهدات شفق قطبی کردند. وان آلن و گروه پژوهشگر او با هدف مطالعه اشعه کیهانی کنتورهایی از نوع کایگرمولر را در ماهوارههای خود تعبیه کردند. آنان توانستند مناطق تشعشعی از ذرات باردار را که در میدان مغناطیسی زمین به دام افتاده بودند، نشان دهند. این مناطق به کمربندهای تشعشعی جیمز وان آلن معروف شدند.
ارتباط فیزیک فضا با شاخههای دیگر فیزیک
شاخههای مختلف علم فیزیک را میتوان مانند دانههای یک زنجیر تصور کرد که به صورت محکم به یکدیگر پیوند خوردهاند، با این تفاوت که در برخی موارد مرز موجود میان این دانهها به اندازهای پیچیدهاست که به راحتی نمیتوان آن را تشخیص داد. به عنوان مثال فضای بالای سرمان توسط علوم مختلف فیزیک مانند نجوم، کیهانشناسی، اختر فیزیک، مکانیک سماوی، فیزیک هوا فضا، فیزیک محیط زیست، فیزیک نظری، فیزیک مواد، فیزیک هستهای و … مورد مطالعه قرار میگیرد. طبیعت امواج الکترومغناطیسی که خورشید به عنوان یک چشمه عظیم تولید این فیزیک امواج است، در فیزیک امواج و فیزیک رادیو بررسی میشود. هر کدام از این علوم، فضا را از دیدگاه خاصی مورد توجه قرار میدهد.
ارتباط فیزیک فضا با علوم دیگر
تنها شاخههای مختلف علم فیزیک نیست که با فیزیک فضا ارتباط ناگسستنی دارند، بلکه علوم دیگر مانند زمینشناسی، شیمی، ریاضیات، هوا فضا، زیستشناسی و … نیز به نوعی با فیزیک فضا در ارتباط | باد خورشیدی یا طوفان خورشیدی جریانی از ذرات باردار (پلاسما) دارای انرژی هستند که از طرف خورشید به فضا در تمام جهات ساطع میشوند.
همین طوفانهای خورشیدی هستند که در برخورد با سطوح بالایی جو زمین باعث ایجاد شفق قطبی و حتی گاهی تداخل جریانهای برق و سیستمهای ارتباطاتی میشوند. جریان متداول آن 1GA (یک گیگا آمپر) است.
ذرات بنیادی که به زمین برخورد میکنند، هم از خورشید و هم از بیرون از منظومهٔ خورشیدی سرچشمه میگیرند. ذرات باردار، عمدتاً از پروتون، الکترون و ذرات آلفا (هستهٔ هلیوم) تشکیل شدهاند و به صورت پیوسته به بیرون از خورشید جریان دارند. در فاصلهٔ زمین از خورشید، سرعت این باد خورشیدی بین ۳۰۰ تا ۵۰۰ کیلومتر بر ثانیه است. ذرات با میدان مغناطیسی خورشید برهمکنش میکنند. شدت میدان مغناطیسی خورشید در فاصلهٔ زمین، حدود یکهزارم میدان مغناطیسی زمین است. ذراتی که از بیرون منظومهٔ خورشیدی میآیند، پرتوهای کیهانی نام دارند.
اثرات باد خورشیدی در فضای میانسیارهای
در هر ثانیه یک میلیارد کیلوگرم از جرم خورشید به وسیلهٔ باد خورشیدی از تاج خورشیدی جدا و وارد فضای میانسیارهای میشود. برابر محاسبات، این جرم که در مسیری به شکل دامن بالرین و چرخنده به شکل پیچوار ارشمیدس را طی میکند در مدار سیارات مشتریگون حلقه را کامل و ذرات باد خورشیدی در مدارات دورتر تا کمربند کوئیپر رسوب میکنند.
روند تغییرات باد خورشیدی از تاریخ تشکیل خورشید
ستارهٔ تی ثوری (به انگلیسی: T Tauri star) نوعی ستارهٔ متغیر است. ویژگی بارز این ستارگان تپشهای بسیار سریع آنهاست. ستارگانی از این نوع اغلب در خوشههای جوانی یافت میشوند که مقداری گاز نامتراکم (سحابیگونه) در مجاورت آنهاست. این امر حاکی از این است که ستارگان تی ثوری احتمالاً بسیار جوان و در حال انقباض هستند و هنوز به صورت ستارگان رشتهٔ اصلی تثبیت نشدهاند.
پیش از ورود خورشید به رشتهٔ اصلی، این ستاره به شکل تی ثوری در ابر میانستارهای فعالیت میکرد. این ستاره باد ستارهای قویتر به قدرت یک میلیون برابر حال حاضر تولید میکرد.
ستارهٔ خورشید در فاز تی ثوری با تولید و انتشار باد خورشیدی، موجب بهوجود آمدن سیارات خاکی گردیدهاست.
کاووشگر پارکر
کاووشگر پارکر که توسط ناسا به فضا(فَرایِ جو) فرستاده شد، دارای مداری بشدت نزدیک به خورشید است. نام این کاووشگر از نام دانشمندی به نام یوجین پارکر منشأ گرفته است.
یوجین پارکر کسی بود که توانست برای نخستین بار با استفاده از دانش فیزیک و ریاضیات، در مقالهای، وجود باد های خورشیدی را پیش بینی کند. تا پیش از این (و حتی تا مدتی بعد از چاپ مقالهی او) تصور میشد که فضا چیزی جز خلأ نیست ولی پیشبینی پارکر بر خلاف این موضوع را ادعا میکرد. (به همین دلیل حتی بعد از چاپ این مقاله تا مدت ها کسی آن را جدی نمیگرفت.) بعدها بهواسطه مطالعات تجربیای که با کاووشگرها صورت گرفت، پیشبینی پارکر به حقیقت پیوست و وجود بادهای خورشیدی بصورت تجربی اثبات شد.
جستارهای وابسته
کمربند تشعشعی وان آلن
خروج جرم از تاج خورشیدی
طوفان ژئومغناطیسی
شراره خورشیدی
طوفان مغناطیسی
پانویس
منابع
پیوند به بیرون
مرکز نظارت و پیشبینی طوفانهای خورشیدی (آمریکا)
انجمن نجوم ایران
ویکی نجوم
پدیدههای خورشیدی
پلاسماهای فضایی
فضا
فیزیک پلاسما | یکی از مهمترین دستاوردهای سال بینالمللی ژئوفیزیک (۱۹۵۷ و ۱۹۵۸) برنامهٔ ماهوارهٔ اکتشافی (explorer) آمریکا بود. در ارتباط با تفسیر دادههای این ماهواره، جیمز ون آلن کمربند وان آلن یا کمربند تشعشعی وان آلن ، را در اطراف کره زمین کشف کرد. تابش مورد بحث از تراکم غلیظ الکترونها و پروتونهای با انرژی زیاد ناشی میشود که در دو منطقهٔ هلالی شکل در فاصلههای ۳۲۰۰ و ۱۶۰۰۰ کیلومتری سطح زمین واقع شدهاند. که توسط میدان مغناطیسی زمین، کره زمین را احاطه کردهاست.
این کمربند ذرات کیهانی مضری را که به سوی زمین میتابند، جذب میکند. پرتوهای جذب شده توسط این حلقه بعضاً برای موجودات زنده مرگبار است و به عبارت دیگر درصورت عدم وجود این دو کمربند هرگز در زمین حیات پدیدار نمیشد. هر ماهوارهای که در کمربند وان آلن قرار گیرد توسط ذرات باردار از بین میرود؛ بنابراین سه ناحیه امن برای قرار گرفتن ماهوارهها ایجاد میشود:
بین زمین و کمربند تحتانی وان آلن مدار پایین (LEO)
بین کمربند تحتانی و فوقانی مدار متوسط (MEO)
بین کمربند فوقانی تا فاصلهٔ ۳۵ هزار کیلومتری زمین، زمین ثابت (GEO)
از آنجا که دنیای امروزی ما وابستگی شدیدی به فناوری ماهواره دارد؛ درک نحوه کار کردن این کمربندها امری بسیار ضروری و حیاتی است. به همین دلیل است که ناسا در ماه اوت ۲۰۱۲ دو کاوشگر «وان آلن» را به مدار زمین فرستاد تا اطلاعات کافی در مورد این کمربندها به دست آورد.
نگارخانه
منابع
پلاسماهای فضایی
زمین
علم در ۱۹۵۸ (میلادی)
فضا
فیزیک پلاسما
فیزیک فضا
میدان مغناطیسی زمین | سلول هادلی که نام آن از جورج هادلی برگرفته شدهاست، گردش جوی گرمسیری است که در نزدیکی خط استوا حرکت میکند که در ۱۰–۱۵ کیلومتر بالاتر از سطح زمین جریان دارد. این گردش رابطهٔ تنگاتنگی با بادهای بسامان، کمربندهای بارشی گرمسیری و توفند، بیابانهای نیمهگرمسیری و رودبادها دارد.
پانویس
اقلیمشناسی
اقیانوسنگاری
جو زمین
هواشناسی مناطق حارهای
هواکره | هوا در این لایه بهطور مداوم به فضا میگریزند و راه مییابند. این لایه شامل حرکات ذرات به درون و بیرون مغناطیسسپهر (مگنتوسفر) و باد خورشیدی است. بهدلیل رقیق بودن بسیار هوا در اگزوسفر، گرمای زیادی در هوا به اشیاء منتقل نمیشود، حتی اگر هوا بسیار گرم باشد.
بخشبندی بر پایهٔ ویژگیهای الکترومغناطیسی
یونوسفر
یونوسفر (یون کره) بخشی از بخشهای بالایی جو است که توسط تابشهای خورشیدی یونیزه شدهاست و در ارتفاع حدود ۸۰۰–۶۰ کیلومتر قرار دارد. بخش عمدهای از این یونیزه شدن توسط پرتو ایکس و فرابنفش و باد خورشیدی صورت میگیرد. اگرچه خورشید مهمترین عامل یونیزه شدن است، اما پرتوهای کیهانی نیز در این عمل سهم کمی دارند و هرگونه اختلال در جو، در یونیزه شدن اثر میگذارد. بهدلیل رقیق بودن بسیار هوا در تروپوسفر، الکترونهای آزاد در این لایه وجود دارند، اما امکان دارد الکترونها توسط کاتیونها (یونهای مثبت) اسیر شوند. تعداد الکترونها به اندازهای است که میتوانند بر انتشار فرکانس رادیویی تأثیر بگذارند. این بخش یونیزه شدهٔ جو را یونوسفر مینامند. تراکم پلاسما در یونوسفر در طول روز و شب و فصلها تغییر میکند و به گرانش زمین نیز بستگی دارد. بیشترین چگالی پلاسما در یونوسفر در ارتفاع ۳۰۰–۲۵۰ کیلومتر است. یونوسفر میتواند امواج رادیویی در محدودهٔ فرکانس خاصی را منعکس کند.
مگنتوسفر
مگنتوسفر فضای پیرامون یک جسم فضایی است که توسط میدان مغناطیسی جسم کنترل میشود. مگنتوسفر منطقهٔ تعامل میان میدان مغناطیسی طبیعی سیاره و باد خورشیدی است. در این منطقه بسیاری از ذرات دارای بار الکتریکی نزدیک سیاره وجود دارند. بخشهای اصلی مگنتوسفر زمین، باد خورشیدی و میدان مغناطیسی هستند. میدان مغناطیسی زمین تا ۳۶٬۰۰۰ مایل به درون فضا میرسد. مگنتوسفر این میدان مغناطیسی را پوشش دادهاست و از بسیاری از ذرات خورشید مانند باد خورشیدی که میتواند به زمین آسیب برساند، جلوگیری میکند. اما برخی از بادهای خورشیدی از مگنتوسفر هم میگذرند و شفقهای قطبی میسازند.
مگنتوسفر زمین علاوه بر مزایای پنهان خود خطراتی نیز دارد که یکی از این خطرات توفانهای مغناطیسی هستند. هنگامی که بادهای نیرومند خورشیدی با مگنتوسفر برخورد میکنند، میتوانند به مدارهای الکتریکی آسیب بزنند و موجب قطع برق و خاموشی بشوند. خورشید و سیارات دیگر مگنتوسفر دارند، اما مگنتوسفر زمین نیرومندترین مگنتوسفر در میان سیارات سنگی است.
کمربند وان آلن
کمربند تابشی وان آلن از دو لایهٔ هلالی شکل ساختهشده و دارای ذرات باردار انرژی (پلاسما) است و پیرامون زمین قرار دارد و میدان مغناطیسی زمین را در جای خود نگه میدارد. کمربند وان آلن از ارتفاع ۱٬۰۰۰ کیلومتر آغاز شده و تا ارتفاع ۶۰٬۰۰۰ کیلومتر گسترش مییابد.
این کمربند دارای دو منطقهٔ درونی و بیرونی است. منطقهٔ درونی در ارتفاع ۳٬۰۰۰ کیلومتر (۱٬۸۶۰ مایل) بالاتر از سطح زمین و منطقهٔ بیرونی آن که بیشترین چگالی را دارد، در فاصلهٔ ۱۵٬۰۰۰ تا ۲۰٬۰۰۰ کیلومتر (۹٬۳۰۰ تا ۱۲٬۴۰۰ مایل) بالاتر از سطح زمین واقع شدهاست. منطقهٔ درونی دارای پروتونهای پرانرژی است که بیش از ۳۰٬۰۰۰٬۰۰۰ الکترونولت انرژی دارند. منطقهٔ بیرونی دارای ذرات بارداری هستند که از جو و خورشید (برای نمونه، یونهای هلیم که از باد خورشیدی سرچشمه گرفتهاند) منشأ گرفتهاند. این منطقه دارای پروتونهای کم انرژی و الکترونهای پرانرژی است که انرژی آن تا چند صد میلیون الکترونولت میرسد.
چندی پیش، ناسا سومین کمربند تابشی در پیرامون | منطقه همگرایی درونحارهای (بهاختصار: ITCZ) به منطقهای باریک گفته میشود که در آن، بادهای بسامان (بادهای تجارتی) با یکدیگر همگرا شده و برخورد میکنند.
منطقه همگرایی درونحارهای بخش بزرگی از منطقه مدارگان را تحت نفوذ خود دارد. در این منطقه بادهای بسامان که از دو نیمکره به طرف استوا در حال حرکت است، پیش از رسیدن به استوا به علت گرمای زیاد ناپایدار شده و به سمت بالا صعود میکنند. به علت عدم وجود عامل بازدارنده صعود تا ارتفاع بسیار زیاد (مرز تروپوسفر یا تروپاز استوایی ۱۷ کیلومتر ارتفاع دارد) ادامه مییابد و همین امر به تشکیل ابرهای حجیم و ریزش بارانهای فراوان میانجامد.
گرچه متوسط موقعیت منطقه همگرایی درونحارهای بر روی استوا منطبق است، با عزیمت مؤلفه عمودی خورشید به سوی مدارهای رأسالسرطان و رأسالجدی در طی تابستان نیمکره مربوط، منطقه همگرایی درونحارهای به پیروی از این مؤلفه به سمت شمال و جنوب انتقال مییابد.
در نواحی استوایی توزیع فعالیتهای همرفتی قوی در اتمسفر به میزان زیادی به همگرایی بادهای تجارتی و دمای سطح دریا بستگی دارد به طوری که منطقه همگرایی درونحارهای و منطقه همگرایی آرام جنوبی SPCZ بر روی مناطقی واقع شدهاند که دارای آبهای سطحی با دمای بالاتر از ۲۷ درجه سانتیگراد میباشند.
چگونگی شکلگیری
از دو کمربند پرفشار نیمهحارهای (جنب حاره)، شیب اختلاف فشار به طرف استواست، که به سمت چاله کمفشار استوایی هدایت میشود. بر پایه این الگو، هوایی که از پرفشار به کمفشار حرکت میکند به وسیله اثر کریولیس منحرف میشود. در نتیجه بادهای بسامان به وجود میآیند که از آنها در تحت عنوان بادهای بسامان شمال خاوری و بادهای بسامان جنوب خاوری یاد میشود. این بادها، بادهای بسیار پایدار و مداومی هستند که بسیار کم انحراف حاصل میکنند. بادهای بسامان در محلی نزدیک استوا همگرا میشوند. برخورد بادهای بسامان با یکدیگر در منطقه باریکی صورت میگیرد که منطقه همگرایی درونحارهای نامیده میشود. بادهای همگرا مستلزم صعود هوا هستند تا حجم هوای تازهواردی را فراهم سازند.
در امتداد قسمتهایی از چاله کمفشار استوایی در مواقع معینی از سال بادهای بسامان همگرا نمیشوند و در عوض کمربندی از بادهای متغیر تشکیل میشوند که آرامگان استوایی نامیده میشوند.
بادهای بسامان، آرامگان استوایی و منطقه همگرایی درونحارهای، همراه با تغییر مکان کمربندهای فشار و خطوط همدما، بهطور فصلی به طرف شمال و جنوب تغییر مکان میدهند. منطقه همگرایی درونحارهای در روی اقیانوسهای آرام و اطلس فقط چند درجه عرض جغرافیایی به شمال و جنوب حرکت میکند، اما به اندازه ۲۰ تا ۳۰ درجه عرض جغرافیایی را در روی آمریکای جنوبی، آفریقا و ناحیه بزرگ جنوب شرقی آسیا و اقیانوس هند را زیر پوشش قرار میدهد. تغییرات فصلی مهم در بادها، ابرناکی و بارندگی این تغییر مکانهای منطقه همگرایی درونحارهای و بادهای بسامان را همراهی میکنند.
در کمربندهای پرفشار نیمهحارهای هستههای پرفشار بزرگ و ساکن (واچرخندها) وجود دارند. در مراکز این هستهها، بادها ضعیف هستند و در اطراف برد وسیعی از جهات قطبنما، توزیع شدهاند. به علت فراوانی زیاد آرامگان، دریانوردان این کمربند را عرضهای اسبی نامیدهاند.
جستارهای وابسته
بادهای چهلگان
عرضهای اسبی
منابع
Barry, Roger Graham; Chorley, Richard J. (۱۹۹۲). Atmosphere, weather, and climate. London: Routledge. .
Djurić, D: Weather Analysis. Prentice Hall, 1994. .
پیوند به بیرون
The ITCZ in Africa via the University | شوک تعظیم مرز میان مغناطیسسپهر و یک پیرامون میانگین است. شوک تعظیم برای ستارهها میشود مرز میان بادهای ستارهای آنان و ناحیهٔ درون ستارهای میانگین (ISM). شوک تعظیم در مغناطیسسپهر سیارهای، مرزی است که در آن سرعت بادهای خورشیدی به دلیل نزدیک شدن به میدان مغناطیسی زمین ناگهان افت میکند. شوک تعظیم کرهٔ زمین که عامل کاهش سرعت باد خورشیدی است، ضخامت دارد و در فاصلهٔ زمین قرار گرفتهاست.
بهترین نمونهٔ تحقیقی این شوک در جایی است که بادهای خورشیدی با مغناطیسسپهر زمین برخورد میکنند. شوک تعظیم در اطراف همهٔ سیارات رخ میدهد این موضوع اعم از سیارات غیر مغناطیسی همانند مریخ و زهره و هم مغناطیسی همانند مشتری یا زحل است. برای چندین دهه تصور بر این بود که بادهای خورشیدی با لبه بیرونی هورسپهر برخورد میکنند و شوک تعظیم ایجاد میشود، جایی که به محاذات و تصادم با محیط میانستارهای است. ضمن دور شدن از خورشید، نقطه و مکانی که بادهای خورشیدی در آن به مادون سرعت صوت تبدیل میشوند، شوک خاتمه نامیده میشود. نقطهای هم که جریان محیط بینستارهای به مادون سرعت صوت تبدیل میشود نیز شوک تعظیم است. تصور میشود که شوک تعظیم خورشیدی در فاصلهٔ ۲۳۰ AU (واحد نجومی) از خورشید قرار گرفته که بیش از دو برابر فاصلهٔ شوک خاتمهیافتهاست که توسط وویجر مشاهده و رصد شد.
منابع
نگارخانه
جستارهای وابسته
امواج شوک
امواج در پلاسما
امواج ضربهای
زمین
فضا
سیارهشناسی
خورشید | آرامگان استوایی یا سکون استوایی بخشی از نواحی گرمسیری اقیانوسها است که کم باد و آرام بوده و در قدیم کشتیهای بادی در آنجا با سختی حرکت میکردند.
آرامگان استوایی یک ناوه trough (ناحیه ای کشیده در جوّ زمین با فشار نسبتاً کم) است که بر بادهای عمدتاًً آرام و ضعیف دلالت دارد.
چگونگی شکلگیری
از دو کمربند پرفشار نیمهگرمسیری (جنب حاره)، شیب اختلاف فشار به طرف استواست، که به سمت چاله کمفشار استوایی هدایت میشود. بر پایه این الگو، هوایی که از پرفشار به کمفشار حرکت میکند به وسیله اثر کریولیس منحرف میشود. در نتیجه بادهای بسامان به وجود میآیند که از آنها در تحت عنوان بادهای بسامان شمال خاوری و بادهای بسامان جنوب خاوری یاد میشود. این بادها، بادهای بسیار پایدار و مداومی هستند که خيلي کم انحراف حاصل میکنند. بادهای بسامان در محلی نزدیک استوا همگرا میشوند. برخورد بادهای بسامان با یکدیگر در منطقه باریکی صورت میگیرد که منطقه همگرایی درونگرمسیری نامیده میشود. بادهای همگرا مستلزم صعود هوا هستند تا حجم هوای تازهواردی را فراهم سازند.
در امتداد قسمتهایی از چاله کمفشار استوایی در مواقع معینی از سال بادهای بسامان همگرا نمیشوند و در عوض کمربندی از بادهای متغیر تشکیل میشوند که آرامگان استوایی نامیده میشوند.
بادهای بسامان، آرامگان استوایی و منطقه همگرایی میانگرمسیری، همراه با تغییر مکان کمربندهای فشار و خطوط همدما، بهطور فصلی به طرف شمال و جنوب تغییر مکان میدهند. منطقه همگرایی میانگرمسیری در روی اقیانوسهای آرام و اطلس فقط چند درجه عرض جغرافیایی به شمال و جنوب حرکت میکند، اما به اندازه ۲۰ تا ۳۰ درجه عرض جغرافیایی را در روی آمریکای جنوبی، آفریقا و ناحیه بزرگ جنوب شرقی آسیا و اقیانوس هند را زیر پوشش قرار میدهد. تغییرات فصلی مهم در بادها، ابرناکی و بارندگی این تغییر مکانهای منطقه همگرایی میانگرمسیری و بادهای بسامان را همراهی میکنند.
در کمربندهای پرفشار نیمهگرمسیری هستههای پرفشار بزرگ و ساکن (واچرخندها) وجود دارند. در مراکز این هستهها، بادها ضعیف هستند و در اطراف برد وسیعی از جهات قطبنما، توزیع شدهاند. بعلت فراوانی زیاد آرامگان، دریانوردان این کمربند را عرضهای اسبی نامیدهاند.
منابع
Barry, Roger Graham; Chorley, Richard J. (1992). Atmosphere, weather, and climate. London: Routledge. .
Djurić, D: Weather Analysis. Prentice Hall, 1994. .
اصطلاحات جغرافیا
دینامیک جوی
واژگان دریانوردی
هواشناسی مناطق حارهای | کردوده یک اندیس فلزی است که در حوالی شهر مه چنگی استان خراسان قرار دارد و مادهٔ معدنی موجود در آن، سرب و روی است.
جستارهای وابسته
فهرست اندیسهای استان خراسان
منابع
اندیسهای استان خراسان
اندیسهای فلزی | آراسام اینترنشنال () شرکت خدمات حرفهای بریتانیایی است، که در سال ۱۹۶۴ تأسیس شد.
منابع
شرکتهای چندملیتی مشاور مدیریت |
14ba6771-f8f1-4a63-8f1c-1a40d70247cf | پلاسما (فیزیک) | گفته میشود ۹۹٪ ماده موجود در طبیعت در حالت پلاسماست. این برآورد، تخمین معقولی است از این واقعیت که درون ستارگان و اتمسفر اطراف آنها ابرهای گازی و نیز فضای بین ستارگان اغلب به صورت پلاسماست. در نزدیکی خود ما، هنگامی که جو زمین را ترک میکنیم بلافاصله با پلاسمایی مواجه میشویم که شامل کمربندهای تشعشعی وان آلن و بادهای خورشیدی است. با نگاهی به زندگی پیرامونمان میتوان نمونههای متنوعی از پلاسما را یافت. جرقه رعد و برق، تابش ملایم شفق قطبی، گازهای داخل یک لامپ فلورسنت یا لامپ نئون و یونش و لامپ مهتابی. مختصری که در گازهای خروجی یک موشک دیده میشود. | چند درصد از ماده موجود در طبیعت در حالت پلاسما است؟ | false | {
"answer_start": [
12
],
"text": [
"۹۹٪ ماده"
]
} | پلاسما یکی از چهار حالت اصلی ماده است. (سه حالت دیگر: جامد، مایع، گاز). پلاسما گاز شبهخنثی از ذرات باردار و خنثی است که رفتار جمعی از خود نشان میدهند. به عبارت دیگر، پلاسما، گاز یونیزهشدهای است که همه یا بخش قابل توجهی از اتمهای آن یک یا چند الکترون از دست داده و به کاتیون تبدیل شده باشند، یا تعداد الکترونهای آزاد آن، تقریباً برابر با تعداد یونهای مثبت آن باشد. پلاسما در جوشکاری، برشکاری ، پزشکی و دندانپزشکی کاربرد دارد.
پلاسما تعادل الکترومغناطیسی ندارد، بنابراین رسانای الکتریکی خوبی است.
پیشینه
۱۸۷۹ میلادی، فیزیکدان انگلیسی ویلیام کروکس، هنگام بررسی ویژگیهای ماده در تخلیهٔ الکتریکی، پیشنهاد کرد که نوع خاصی از گاز به عنوان حالت چهارم ماده دانسته شود.
دما در حالت پلاسما
در جامدات، مایعات و گازها، دما را میتوان از روی دامنهٔ حرکت یا سرعت نوسان ذرات سازندهٔ ماده تعریف کرد، اما در پلاسما، دما از روی میزان جدایش یونهای مثبت از الکترونها تعریف میشود.
اگر جامد گرم شود، به مایع، و با ادامه گرمکردن، به گاز، و در ادامه به پلاسما تبدیل میشود. دمای پلاسما تقریبا در حدود ۲۰۰۰ درجه سانتیگراد است.
۹۹٪ ماده در طبیعت، پلاسما است. این برآورد، تخمینی از این است که درون ستارگان و اتمسفر اطراف آنها، ابرهای گازی و فضای بین ستارگان اغلب پلاسماست. هنگامی که جو زمین را ترک میکنیم بلافاصله با پلاسمایی مواجه میشویم که شامل کمربندهای تشعشعی وان آلن و بادهای خورشیدی است. جرقه، رعد و برق، شفق قطبی، گازهای داخل یک لامپ فلورسنت یا نئون، نمونههای دیگری از پلاسما هستند. اما حالتهای غالب ماده در بخشی از جهان که در آن زندگی میکنیم جامد، مایع و گاز هستند. میتوان گفت که ما در آن یک درصد از جهان زندگی میکنیم که در آن حالتهای ماده به جز پلاسما غلبه دارند.
انواع پلاسما
پلاسمای رسانا
پلاسمای نارسانا
پلاسمای جو
نزدیکترین پلاسما به کره زمین، یونوسفر است که از ۱۵۰ کیلومتری سطح زمین شروع میشود و به بالا ادامه مییابد. لایههای بالاتر یونسفر، سیستمهایی فیزیکی به فرم پلاسما هستند که توسط تابشهای با طول موج کوتاه در طیف وسیعی، از پرتوهای فرابنفش گرفته تا پرتوهای ایکس و همچنین پرتوهای کیهانی و الکترونهایی که به گلنونسفر برخورد میکنند، یونیزه میشوند.
شفق قطبی
شفق شمالی نیز گونهای پلاسما است که تحت اثر یونیزهشدن ذرات باردار بهدامافتاده در میدان مغناطیسی زمین پدید میآید. یونسفر که پلاسمایی با قابلیت جذب پرتوهای ایکس، فرابنفش، تابش خورشیدی، بازتاب امواج کوتاه و رادیویی است، اهمیت اساسی در ارتباط رادیویی دارد. زهره و مریخ نیز لایه یونسفری دارند.
سیارهها
ملاحظات نظری نشان میدهد که در دیگر سیارههای منظومه شمسی نظیر مشتری، زحل، اورانوس و نپتون نیز باید یونسفرهای قابل مشاهده وجود داشته باشد. فضای بین سیارهای نیز از پلاسمای بین سیارهای در حال انبساط پر شده که دربرگیرندهٔ یک میدان مغناطیسی ضعیف (نزدیک به ۵۱۰۰ تسلا) است.
هستههای دنبالهدارها
هستههای دنبالهدارها نیز به فضای میان پلاسمایی پرتاب میشوند. از طرف دیگر، خورشید منظومه شمسی مانند یک کره پلاسمایی است. درخشندگی زیاد خورشید مانند درخشندگی پلاسمایی است. خورشید به سه بخش گازی فتوسفر، کروموسفر و کورونا (که دمای کرونای آن بیش از یک میلیون درجه سانتیگراد است) تشکیل شدهاست و انتظار میرود که هزاران سال به درخشندگی خود ادامه | تعریف حالت ماده از ابتدای تاریخ بشر دگرگونیهای فراوانی داشتهاست. یونانیان باستان بر این عقیده بودند جهان از چهار حالت آب، باد، آتش و خاک تشکیل شدهاست. با رشد دانش بشری سه حالت جامد، مایع و گاز برای جهان تصور شد. اولین بار در سال ۱۰۹۰ میلادی تانکس و لانگمویر در مطالعهای پیرامون نوسانات در تخلیه الکتریکی کلمه پلاسما را بکار بردند. این واژه به مجموعه ای از ذرات باردار اتلاق شد. اما بیشتر خواص شناخته شده پلاسما مانند نیروی بلند برد کولنی و خواص تجمعی ذرات باردار در سال ۱۰۹۰ میلادی توسط رایلرگ در مطالعهای پیرامون نوسانات الکترون در مدل تامسون الکترون معرفی شده بود. قبل از آن نیز مطالعات بسیاری برای بررسی تخلیه الکتریکی انجام شده بود.
با حرارت دادن جامدات، حالت جامد به حالت مایع تغییر شکل خواهد داد. با حرارت دادن مجدد، مایع تبدیل به حالت گاز خواهد شد. با دادن انرژی بیشتر به حالت گاز، قسمتی از آن یونیزه میشود، این حالت را حالت چهار ماده یا پلاسما مینامیم. ۹۹٪ جهان پیرامون ما از پلاسما تشکیل شدهاست، با این حال به علت دمای پایین و چگالی بالا، منبع پلاسمای طبیعی برروی زمین وجود ندارد.
مهندسی پلاسما
استفاده صنعتی از پلاسما به دلیل دو ویژگی مهم آن صورت میگیرد. اولین ویژگی پلاسما، توان بالا یا چگالی انرژی بالای آن است. برای مثال در قوسهای الکتریکی DC، پلاسما میتواند به چگالی توان 3w/cm ۱۰۰ تا 3Kw/cm ۱۰ برسد. این پلاسماها قادر به ذوب یا بخار نمودن سطح مواد میباشند و عموماً در فرایندهایی چون جوش، پاشش پلاسما و کورههای قوس استفاده میشوند. ویژگی مهم دیگری که استفاده از پلاسما را اهمیت بخشیدهاست، تولید گونههای فعال در محیط گازی میباشد. گونههای فعال این امکان را فراهم میآورد تا در نزدیکی سطح، فرایند پردازش سطح اتفاق بیفتد. به عبارت دیگر فرایند سطحی پلاسما به دلیل تولید گونههای فعال، پلاسما را نسبت به سایر روشها مزیت میبخشد. بهطور عمومی این گونههای فعال در پلاسماهای تخلیه درخشان و کرونا تولید میشوند. در این نوع پلاسما، چگالی توان کمتر از 3w/cm ۴–۱۰ میباشد.
روشهای حفاظت از مواد
عملیات سطحی که عمدتاً به منظور بهبود خواص مکانیکی و در برخی موارد بهبود خواص فیزیکی یا شیمیایی فلزات و آلیاژها به کار میرود، دامنه وسیعی از فرایندهای مختلف شامل عملیات حرارتی سطحی مرسوم و متداول و عملیات سطحی نوین را در بر میگیرد. برخلاف فرایندهای مختلف عملیات حرارتی متداول، ابداع و گسترش فرایندهای سطحی نوین که خود شامل دامنه وسیعی از روشهای مختلف مانند رسوب شیمیایی بخار، رسوب فیزیکی بخار، تکنولوژیهای پاششی و اکسیداسیون پلاسمای الکترولیتی است، منحصر به دهههای اخیر میشود.
پاشش پلاسما
فرایند پاشش پلاسمایی به منظور ایجاد لایههای ضخیم بر روی سطوح فلزی از طریق قرارگیری ماده پوشش در محیط پلاسما و شلیک آن به سمت سطح زیرلایه، در حوزههای گوناگون به کار برده میشود. به عبارت دیگر در این روش با اعمال پتانسیل الکتریکی بالا به نازل، گاز خروجی از آن یونیزه شده و به پلاسما تبدیل میگردد. با وارد نمودن ماده پوشش دهنده به صورت پودر به پلاسما، به دلیل دمای بالای پلاسما، پودر ذوب میشود. با پرتاب ماده مذاب به سمت زیر لایه و سریع سرد شدن آن، پوشش ایجاد میگردد. بهطور کلی تئوریهای | بخش مایع خون، پلاسما (Plasma) نام دارد. پلاسما ۵۵ درصد خون را تشکیل میدهد. مایعی است که ۹۱ درصد آن را آب، ۱ درصد آن را املاح و یونهای معدنی، ۷ درصد آن را پروتئینهای پلاسما، و ۱ درصد باقیمانده را ویتامینها، مواد قندی و لیپیدی، هورمونها، اسیدهای آمینه، گلوکز و چربی و مواد دفعی تشکیل میدهند.
سلول خونی که در تولید پادتَن از سایر یاختههای خونی فعالتر است، سلول پلاسماسیت (Plasmacyte) نامیده میشود.
بالاترین حد غلظت دارو در پلاسما معمولاً پس از چند بار مصرف دارو را اوج غلظت خونابی میگویند.
آب پلاسما
بخش اعظم پلاسما آب است. آب پلاسما دارای دو منشأ غذایی و آب متابولیک حاصل از مایع میانبافتی سلولهاست. میزان آب بهوسیلهٔ دستگاههای بدن از جمله کلیه و مراکز مغزی بهدقت تنظیم میشود. آب پلاسما، فشار خون را تحت تأثیر قرار میدهد و وسیلهٔ انتقال سلولهای خونی و مواد غذایی محلول است.
روش تعیین حجم آب پلاسما
برای تعیین آب پلاسما از ترکیباتی استفاده میشود که پس از تزریق داخل وریدی نتوانند از دیوارهٔ رگها بگذرند. این ترکیبات بیشتر رنگهایی با مولکولهای درشت مانند آبی اوانز و آبی شیکاگو هستند که تعیین مقدار آنها از طریق رنگ سنجی بسیار آسان است یا ترکیباتی مانند آلبومین دو دقیقه پس از تزریق یکی از ترکیبات فوق از بیمار خون گرفته و غلظت جسم تزریق شده را تعیین کرده و از نسبت دقت آن جسم، حجم خون را محاسبه میکنند.
غلظت الکترولیتی پلاسما
یونهای معدنی پلاسما از نوع یونهای معدنی موجود در آب میانبافتی و بهطور کلی در سلولهاست. این یونها در حفظ موازنهٔ نمکها، پیاچ و فشار اسمزی بین پلاسما و آب میانبافتی و سلولهای بافتها دخالت دارند. یون سدیم، کاتیون اصلی و یون کلر، آنیون اصلی پلاسما است و در صورتی که غلظتها را بر حسب میلی اکیوالان در لیتر مشخص کنیم کاتیونها و آنیونهای پلاسما کاملاً متعادل هستند.
تامپون پلاسما
سیستم تامپون اسید کربنیک - بیکربنات، اگر چه حداکثر قدرت تامپونی را در حدود پیاچ = ۶ دارد. (پیاچ اسید کربنیک ۶٫۱ است) ولی مهمترین تامپون پلاسما محسوب میگردد. این اهمیت نه تنها از نظر کمی، بلکه بیشتر از نظر قابلیت تنظیم غلظت آن از طریق دفع گاز کربنیک توسط ریههاست.
پروتئین
پروتئینها میزان قابل توجهی در پلاسما دارند. از موادی هستند که مقدارشان باید پایدار بماند. بیشتر این مواد در کبد ساخته میشوند. پروتئینها نیز مانند یونهای معدنی، در برقراری فشار اسمزی خون و پیاچ آن سهم مهمی دارند. پروتئینهای موجود در پلاسما به قرار زیر است.
آلبومینها: در کبد ساخته میشوند. ناقل هورمونها و بعضی داروها همانند پنیسیلین در خون بوده، وجود آلبومین در خون موجب جذب آب به داخل خون میشود. اگر مقدارش کم باشد، آب را جذب نمیکند و آب خود را از مویرگها خارج کرده. در زیر جلد تجمع کرده و باعث «خیز» میشود. مبنای نامگذاری این پروتئینها شباهت آنها به سفیدهٔ تخم مرغ است.
گلوبولینها: مبنای تنوع گروههای خونی هستند، بهصورت آنتیکور عمل میکنند. در بسیاری از بیماریهای کبدی، بیماریهای عفونی و نفریت مقدار گلوبولین خون پلاسما خون زیاد میشود؛ و ازدیاد گلوبولین خون، تهنشین شدن گلبولهای قرمز را تسریع میکند. همچنین انواع گلوبولینها با جذب و انتقال یونها میتوانند در تنظیم میزان اسیدی خون مؤثر واقع شوند.
آگلوتینین: | در فیزیک، حالت ماده (State of matter)، یکی از پنج حالت متمایز ماده است که فقط در اثر تغییر دما یا فشار، قابل تبدیل به یکدیگر هستند. در زندگی روزمره، ۵ حالت ماده قابل مشاهدهاند: جامد، مایع، گاز و پلاسما و نوترونی
البته ماده، حالتهای دیگری مانند چگالش بوز-اینشتین و چگالی فرمیونی هم دارد؛ اما این حالتها تنها در شرایط خاصی مشاهده میشوند.
حالت ماده را نباید با فاز ماده یکی دانست.
بیشترین مادهٔ قابل مشاهده در جهان، پلاسما است.
جستارهای وابسته
چگالی فرمیونی
چگالش بوز-اینشتین
پلاسما
فاز ماده
منابع
ترمودینامیک
ترمودینامیک مهندسی
فهرستهای مربوط به فیزیک
تغییرات فازی
فیزیک ماده چگال | پلاسما ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
پلاسما (فیزیک)، یکی از چهار حالت اصلی ماده
پلاسمای خون (خوناب)، قسمت مایع خونِ فاقد سلولهای خونی که تقریبا زرد رنگ است | فیزیک پلاسما از شاخههای فیزیک است که به بررسی یکی از اشکال وجود ماده یعنی پلاسما میپردازد. در فیزیک پلاسما دربارهٔ سیستمهایی بحث میکنیم که از ذرّات باردار مثبت و منفی تشکیل شدهاند و میتوانند آزادانه حرکت کنند.
ذرّات باردار در یک پلاسما نه تنها با میدان الکترومغناطیسی موضعی برهمکنش میکنند بلکه حرکت این بارها میتواند میدانهای الکتریکی و مغناطیسی ایجاد کند. از آنجا که بخش بزرگی از جرم قابل مشاهدهٔ عالم، ستارگان با دماهای بسیار زیاد هستند، امکان وجود ماده به صورتهای جامد و مایع در این اجرام منتفی است. از سوی دیگر گاز نیز، به دلیل این حرارت بسیار زیاد، تبدیل به یک توده یونیزه شده و به صورت مخلوطی از یونهای مثبت (هسته اتمها) یونهای منفی (الکترونها) و ذرات خنثی در میآید.
در این توده، به دلیل وجود نیروهای الکتریکی که بسیار قوی تر از نیروی گرانشی است ذرات بر روی هم تأثیر زیادی میگذارند. بهطوریکه حرکت بخشی از این توده، باعث تغییر در وضعیت حرکت و انرژیِ بخشهای دیگر میشود که به این پدیده، اثر جمعی گفته شده، و هر گاه گاز به شدت یونیزه شده دارای این خاصیت باشد، پلاسما نامیده میشود و این بدین معنی است که بخش غالب ماده قابل مشاهده جهان، پلاسما است.
جالب این است که پلاسما ممکن است در عین حال دارای چندین دماباشد که این حالت با توجه به اینکه میزان برخوردبین خود یونها یا خود الکترونها از
میزان برخوردهای بین یک یون و یک الکترون بیشتراست میتواند پیش بیاید.
چند مورد از پلاسما که ما روزانه باآن سروکار داریم عبارت است از:
جرقه رعدوبرق، تابش ملایم شفق قطبی، گاز هادی داخل یک لامپ فلورسنت، چراغ نئون و یونش مختصری که در گازهای خروجی موشک دیده میشود.
پلاسما، امروزه نقش مهمی در توسعهٔ منابع انرژی، از راه همجوشی هستهای یافتهاست.
جستارهای وابسته
فیزیک پلاسما و همجوشی کنترل شده
معادله کورتوگ-دوریز
سولیتون
رفتارهای غیر خطی
منابع
امواج غیر خطی، سولیتونها و بینظمیها
فیزیک پلاسما | خورشید به سه بخش گازی فتوسفر، کروموسفر و کورونا (که دمای کرونای آن بیش از یک میلیون درجه سانتیگراد است) تشکیل شدهاست و انتظار میرود که هزاران سال به درخشندگی خود ادامه بدهد.
پلاسمای حالت جامد
پلاسمای تشکیل شده از الکترونها و حفرهها در مواد نیمه رسانا به عنوان پلاسما حالت جامد شناخته میشود. با استفاده از مفاهیم پلاسما حالت جامد میتوان آنتنهایی ساخت که میتوانند در فرکانسهای مختلف عمل کرده یا پرتوی تابشی را بچرخانند. مزیت آنتن پلاسمای حالت جامد این است که ساختار آن با خاموش کردن آن از یک فلز تبدیل به یک دی الکتریک میشود که این موضوع موجب میشود تا آشکارسازی آن از نظر رادار دشوار گردد.
کاربردهای فیزیک پلاسما
قدیمیترین کار با پلاسما، مربوط به لانگمیر، تانکس و همکاران آنها در سال ۱۹۲۰ میشود. تحقیقات در این مورد به سبب نیاز برای توسعه لولههای خلأئی که بتوانند جریانهای قوی را حمل کنند، و در نتیجه میبایست از گازهای یونیزهشده پر شوند، احساس میشد.
فیزیک فضا
کاربرد مهم دیگر فیزیک پلاسما مطالعه فضای اطراف زمین است. جریان پیوستهای از ذرات باردار که باد خورشیدی خوانده میشود، به مگنتوسفر زمین برخورد میکند. درون و جو ستارگان آن قدر داغ هستند که میتوانند در حالت پلاسما باشند.
تبدیل انرژی مگنتو هیدرو دینامیک (MHD) و پیشرانش یونی
دو کاربرد عملی فیزیک پلاسما در تبدیل انرژی مگنتو هیدرودینامیک، از یک فواره غلیظ پلاسما که به داخل یک میدان مغناطیسی پیشرانده میشود، است.
لیزرهای گازی
عادیترین دمش (تلمبه کردن) یک لیزر گازی، یعنی وارونهسازی چپیره جاورهایی که منجر به توانفزایی نور میشود، تخلیه گازی است. اما میتوان به سایر
دیگر کاربردها
چاقوی پلاسما
صفحههای نمایش پلاسما
تفنگ الکترونی
لامپ پلاسما(گوی پلاسما)
صنایع پزشکی
رآکتورهای هستهای
صنایع نظامی
اسپری پلاسما
پاکسازی و ضد عفونی در صنایع غذایی
صنعت چاپ و بستهبندی
صنایع خودروسازی
بهداشت محیط زیست و کشاورزی
بلور فوتونی پلاسما
نگارخانه
پاشش حرارتی پلاسما
جستارهای وابسته
فازهای ماده
چگالی فرمیونی
نظریه میدان
پلاسمای کوارک گلوئون
منابع
S. Eliezer and Y. Eliezer - The fourth state of matter, An introduction to plasma science (Second Edition) - Institute of Physics Publishing Ltd. - ۲۰۰۱
پیوند به بیرون
پلاسما: حالت چهارم ماده
معرفی فیزیک پلاسما:درس پساکارشناسی ارائه شده توسط ریچارد فیتزپاتریک|مقدمهی MIT توسط آی. اچ. هاچینسون
برهمکنشهای بین پلاسما و ماده
نحوه درست کردن توپ نورانی پلاسما با انگور در مایکروویو |ویدیوهای بیشتر
شبیهسازی مرکب سه بعدی دینامیک پلاسما با OpenPIC3D
دستورالعمل تعاملی پلاسما
اخترفیزیک
رسانای الکتریکی
الکترومغناطیس
گازها
تغییرات فازی
فازهای ماده
فیزیک پلاسما | جوشکاری پلاسما یکی از روشهای جوشکاری است که در آن با کاربرد گازهای خنثی درجه حرارت به بالای ۲۰۰۰۰ هزار درجه سانتیگراد میرسد و و انرژی قوس بسیار متمرکز تر و پایدار تر از روش جوشکاری با گاز محافظ و الکترود تنگستنی TIG است.
پلاسما به معنی گاز یونیزه شده میباشد. به دلیل اینکه این گاز در این درجه حرارت و حالت از قانون گازها پیروی نمیکند، حالت چهارم وجود ماده به آن گفته میشود (جامد، مایع، گاز، پلاسما) چنانچه هوا یا گاز در قوس الکتریکی شرایط گذار به حالت پلاسما را بیابد قوس مربوط دارای انرژی حرارتی بسیار زیادی خواهد شد.
تاریخچه
جوشکاری پلاسما برای اولین بار در سال ۱۹۵۳ توسط رابرت ام. گیج (Robert M. Gage) اختراع شد و در سال ۱۹۵۷ به ثبت رسید. از همان ابتدای کار این روش به دلیل دقت بسیار بالا در جوش کاری یا برش کاری ورقههای نازک و حتی ضخیم مورد توجه بسیاری قرار گرفت.
اصول و نحوهٔ عملکرد
در ابتدا باید یادآوری کنیم که پروسه برش و جوش پلاسما تنها در مواد هادی جریان الکتریسیته قابل اجرا است. در واقع در این روش با عبور پلاسما از میان تورچ و خوردن آن به ماده شکلی از انرژی از یک چشمه انرژی به ماده انتقال پیدا میکند و ماده بریده میشود. پروسه برش پلاسما برخلاف پروسه برش هوا گاز بیشتر بر گرمای زیاد برای ذوب و سرعت بالای گاز تکیه دارد نه بر اکسید شدن ماده. به این ترتیب از این روش میتوان هم برای فلزات آهنی و هم برای فلزات غیر آهنی مانند آلومینیوم استفاده کرد. با این روش دیگر مشکل اکسید مقاوم بعضی از فلزات وجود ندارد.
فرایند جوشکاری پلاسما به صورت اتوماتیک و دستی قابل دسترس است. این دو روش در عملیات مختلف اعم از جوشکاری در حجمهای بالا (مثل ورقها ی فولادی) تا جوشکاری دقیق مثل ابزارهای جراحی استفاده میشود. به عنوان مثال در جوشکاری ماشینی میتوان از تعمیر پرههای موتورها جهت نام برد و برای جوش دستی میتوان به جوشکاری تجهیزات آشپزخانه و مواد غذایی و لبنی اشاره کرد
اساساً دستگاه برش و جوش پلاسما از یک تولیدکننده جریان الکتریکی و یک ژنراتور فرکانس بالا، یک ریز پردازنده، کمپروسور (درهوا) وتورچ تشکیل شدهاست. اجزاء سیستم انرژی مورد نیاز را تولید میکنند و قابلیت یونیزاسیون را به وجود میآورند. همچنین پروسه یونیزاسیون را کنترل میکنند . کنترل پروسه برای تولید با کیفیت بالا یک امر ضروری است. در این روش مواد مختلف با کیفیت بسیار بالا بریده میشود.
دارای حرارت بسیار بالایی است در حدود ۵۰۰۰ درجه. این گاز در این حالت یونیزه شده و مثل فلزات دارای الکترون آزاد است؛ بنابراین میتوان هادی جریان الکتریسیته نیز باشد. این همان حالت چهارم ماده است. عمل جوشکاری دقیقاً مثل جوشکاری با GTAW یا TIG است. با این تفاوت که به جای قوس الکتریکی از قوس پلاسما استفاده میشود. مثل جوش TIG الکترود و فلز با قوس پلاسما داغ شده و ذوب میشوند و روی هم روان میگردند
در تورچ جوشکاری پلاسما، یک الکترود تنگستن در داخل نازل مسی که دهانه کوچکی در نوک آن مستقر شده قرار دارد. اولین قوس بین الکترود و نازل تورچ زده میشود و به کمک جریان مثبت منفی که به قطعه کار | در صورتی منجر به یونش یک اتم یا مولکول میشود که شرط برقرار باشد (Eiاولین انرژی یونش است) در این حالت یک یون مثبت و دو الکترون ایجاد میشود. یونش یک اتم خنثی یا مولکول ممکن است به صورت مرحلهای یا پلهای نیز انجام پذیرد. به این صورت که امکان دارد انرژی الکترونهای برخوردی در مقایسه با انرژی یونیزاسیون کمتر باشد. در این حالت، فرایندهایی به شکل زیر در یونش پلهای رخ میدهد.
الف) الکترونی که انرژی کمتری از انرژی یونیزاسیون دارد با برخورد به اتم خنثی آن را برانگیخته کرده و بلافاصله الکترون دیگری با برخورد به اتم برانگیخته شده، آن را یونیده میکند.
ب) برخورد دو اتم برانگیخته شده با یکدیگر، بدین صورت که یکی از اتمها با آزاد کردن انرژی به حالت پایه خود بر میگردد و اتم دیگر با دریافت این انرژی یونیده میشود.
فوتو- یونش: یک اتم خنثی میتواند با جذب یک فوتون پرانرژی یونیزه شود. لازمه این امر این است که انرژی فوتون (E = hν) برخوردی با اتم، بزرگتر از انرژی یونش اتم باشد. منابع نور فرابنفش به دلیل انرژی بالایشان در فوتو- یونیزاسیون اتمها مؤثرند. همچنین اگر چند فوتون بهطور همزمان به اتم تابیده شوند، میتوانند مانند یک فوتون پرانرژی عمل کرده و انرژی یونش اتم را تأمین نمایند. برای این منظور باید شدت لیزر را بالا برد تا احتمال حضور چند فوتون بهطور همزمان زیاد شود.
فروشکست
فروشکست به پدیدهای گفته میشود که در آن ماده دراثر بالا رفتن دماواعمال میدان الکتریکی از حالت نارسانابه حالت رسانا تبدیل میشود. شروع این فرایند را فروشکست و ادامه آن را تخلیه گویند. در واقع فروشکست لحظه تبدیل ماده از حالت نارسانا به رسانا را گویندکه دراثراعمال میدان الکتریکی ایجاد میشود. زمان شروع فرایند فروشکست ۸–۱۰ تا ۴–۱۰ ثانیهاست. زمانی که میدان به ماده اعمال میشود، فروشکست در ماده رخ میدهد.
با گذشت زمان یونیزاسیون داخل ماده زیادتر و زیادتر شده تا جایی که در نهایت با نور سفیدی که با چشم قابل رویت است همراه میشود. میدانی که تخلیه را ایجاد میکند، میتواند هر نوع میدانی اعم از Ac, Dc، الکترومغناطیسی، امواج الکترومغناطیسی فرکانس بالا و امواج اپتیکی باشد و یونیزاسیونی که اتفاق میافتد، میتواند درجات متفاوتی داشته باشد.
گسیل پلاسما
گذارهایی که نوعاً در اتمها و یونهای موجود در پلاسما رخ میدهد باعث گسیل تابشی پلاسما میشود. اتمها یا یونها دارای دو دسته ترازهای مقید و آزاد میباشند. انرژی ترازهای مقید گسسته و انرژی ترازهای آزاد که همان انرژی الکترون است، بهطور پیوسته تغییر میکند. گذارها به دو دسته جذبی و گسیلی تقسیم میشوند. در گذارهای جذبی، الکترون با دریافت انرژی کافی و جذب فوتون، از ترازهای مقید پایینتر به بالاتر (برانگیختگی) یا از ترازهای مقید به ترازهای آزاد (یونیزاسیون) میرود. گذارهای جذبی عموماً در هنگام تشکیل پلاسما رخ میدهد. اما در گذارهای گسیلی، الکترون آزاد توسط یک تراز انرژی یونی گیر افتاده و انرژی جنبشی اضافه خود را به شکل فوتون از دست میدهد (باز ترکیب). به این ترتیب، الکترون از ترازهای آزاد به مقید کشانده شده و سپس با گسیل فوتونهای بعدی، از ترازهای مقید بالاتر به پایینتر (واهلش) میآید که چنین گذارهایی هنگام تابش پلاسما مؤثر میباشد.
تجهیزات مورد نیاز در روش LIBS
بهطور کلی ابزار | جریان خون کلیوی شاخصی در فیزیولوژی کلیه است که مقدار حجمی از پلاسمای خون که در واحد زمان به کلیه میرسد را میسنجد. و با استفاده از فرمول فلیکر قابل اندازهگیری است:
RPF:فلو پلاسما کلیه
U_x: غلظت ماده x در ادرار
V: فلوی ادرار
P_a: غلظت شریانی ماده x
P_v: غلظت وریدی ماده x
اندازهگیری
در عمل از کلیرنس PAH برای محاسبه جریان مؤثر پلاسما کلیه (eRPF) استفاده میشود. PAH یا (para-aminohippurate) بدون بازجذب در نفرون فیلتر میشود. در دوزهای پایین غلظت وریدی PAH صفر است ولی در عمل eRPF حدوداً ده درصد RPF را کمتر تخمین میزند.
با توجه به فرمول کلیرنس کلیه:
eRPF برای PAH به صورت زیر خواهد بود:
منابع
فیزیولوژی کلیه |
c91b70ae-2a3c-4b4f-b727-c1b623ce5a8a | پلاسما (فیزیک) | گفته میشود ۹۹٪ ماده موجود در طبیعت در حالت پلاسماست. این برآورد، تخمین معقولی است از این واقعیت که درون ستارگان و اتمسفر اطراف آنها ابرهای گازی و نیز فضای بین ستارگان اغلب به صورت پلاسماست. در نزدیکی خود ما، هنگامی که جو زمین را ترک میکنیم بلافاصله با پلاسمایی مواجه میشویم که شامل کمربندهای تشعشعی وان آلن و بادهای خورشیدی است. با نگاهی به زندگی پیرامونمان میتوان نمونههای متنوعی از پلاسما را یافت. جرقه رعد و برق، تابش ملایم شفق قطبی، گازهای داخل یک لامپ فلورسنت یا لامپ نئون و یونش و لامپ مهتابی. مختصری که در گازهای خروجی یک موشک دیده میشود. | مختصری که در گازهای خروجی یک موشک دیده میشود در چه حالتی ست؟ | false | {
"answer_start": [
44
],
"text": [
"پلاسما"
]
} | (محور انتقال دهنده نیرو جهت گردش، از توربین به کمپرسور) اسپول میگویند. هر موتور توربوجت دارای یک اسپول میباشد اما بعضی از موتورها، دارای دو یا چند اسپول میباشند.
نازل یا خروجی
محل خروج گازهای عبوری از توربین است. در نهایت این نازل است که نیروی پیشرانه موتور توربوجت را تولید میکند.
شیوهٔ کار موتور موشک
موتور موشک یک موتور درونسوز است که برای کار کردن، نیازی به هوای بیرون ندارد. موشک هم سوخت و هم مادهٔ اکسیدکننده را با خود حمل میکند. این دو ماده با هم در اتاقک احتراق بسته به نوع و حالت فیزیکی سوخت ترکیب شده و باهم میسوزند و گازهای داغی تولید میکنند که از طریق دهانهٔ خروجی تخلیه میشوند. درون اتاقک احتراق، گازهای داغ بر تمام جهات فشار میآورند.
اگر اتاقک کاملاً مسدود باشد، فشار در تمام جهتها یکسان خواهد بود و موشک حرکت نخواهد کرد. اما اتاقک احتراق چنان ساخته میشود که این گازها با سرعت زیاد از دهانهٔ خروجی تخلیه شوند. این کار باعث میشود که فشار گاز در تمام جهتها یکسان نباشد؛ چون فشار واردشده به طرف جلو بسیار بیشتر از طرف عقب است، موشک به سمت جلو حرکت میکند. این حرکت، از قانون سوم نیوتن پیروی میکند: «برای هر عمل، عکسالعملی وجود دارد برابر و در جهت مخالف». در موشک، گازهای در حال فوران از دهانهٔ خروجی، عمل و فشار رو به جلو یا پیشرانش، عکسالعمل است. چون موشک سوخت و اکسیدکننده را با خود حمل میکند، و از آنجا که قانون سوم نیوتن در همه جا صدق میکند، پس موشک میتواند هم در جو زمین و هم در خلاء فضا حرکت کند.
سامانه جرقهزنی موتور اتو
سامانه جرقهزنی وظیفه دارد در زمان معین یک جرقه الکتریکی برای سوختن آمیزهای از سوخت و هوا در موتورهای احتراقی ایجاد کند در موتور درونسوز نوع رفت و برگشتی یا همان پیستونی، جرقه در انتهای کورس تراکم کمی پیش از رسیدن پیستون به نقطه مرگ بالا زده میشود. اجزا این سامانه شامل شمع، وایر شمع، دلکو، کویل، باتری میباشد.
ویژگیها
بر خلاف موتورهای خودروی برقی، موتور درونسوز دارای صدها قطعه متحرک است.
مواد مصرفی موتورهای درونسوز نیز مانند روغن، روغن گیربکس و مایع خنککننده برای طبیعت موادی آلاینده هستند.
جستارهای وابسته
موتور برون سوز
حجم موتور
موتورهای اشتعال تراکمی سوخت همگن
منابع
موتور درونسوز
آلودگی
آلودگی هوا
اختراعهای بلژیکی
اختراعهای سده ۱۷ (میلادی)
ترمودینامیک
معرفیشدههای سده ۱۷ (میلادی)
معرفیشدههای سده ۱۸ (میلادی)
موتورهای پیستونی | نازل موتور موشک گونهای نازل پیشران است (معمولاً از گونه همگرا-واگرا) که در موتور موشکها مورد استفاده قرار میگیرد تا گازهای احتراق تولید شده توسط سوزاندن پیشرانها را منبسط کرده و به آنها شتاب دهد، به گونهای که گازهای خروجی با سرعت هایپرسونیک (Hypersonic) از نازل خارج شوند.
به زبان ساده میتوان گفت: موشکها با احتراق سوخت، فشارهای بسیار بالایی (در حدود چند صد برابر فشار اتمسفر) در داخل محفظه احتراق ایجاد میکنند و نازلها این گاز استاتیک فشار بالا، دما بالا را با سرعت بسیار و با فشارهایی نزدیک فشار اتمسفر به بیرون میرانند.
استفاده در شرایط خلاء
برای نازلهایی که در ارتفاعات بسیاربالا یا شرایط خارج اتمسفر و درون خلأ کار میکنند، رسیدن به فشار محیط اطراف ناممکن است، در عوض، نازلهایی با نسبت مساحت بیشتر معمولاً کارآمدتر هستند. با این حال طول بالای نازل باعث افزایش وزن شده که خود یک عیب محسوب میشود. معمولاً باید طولی برای نازل پیدا شود که بازده کل دستگاه را بهینه کند. به علاوه، با کاهش دمای گاز ممکن است برخی بخشهای دستگاه یخ ببندد که بسیار نامطلوب است و باید از آن پیشگیری گردد.
نازل همگرا-واگرا در حالت یک بعدی
برای آنالیز جریان گاز در داخل نازلهای همگرا-واگرا نیاز به شماری فرضهای ساده کننده مسئله داریم:
گازهای محفظه احتراق را گاز ایدئال فرض میکنیم.
جریان گاز یک فرایند آیزنتروپیک (آنتروپی ثابت) است، که نتیجه فرض گاز غیرلزج و فرایند آدیاباتیک میباشد.
دبی جریان گاز در طی زمان سوخت پیشران ثابت میباشد. (یعنی جریان پایدار فرض میشود)
جریان گاز غیرآشفته (non-turbulent) و از ورودی تا خروجی نسبت به محور مرکزی متقارن (axisymmetric) میباشد.
جریان تراکم پذیر و سیال یک گاز میباشد.
پیش از ورود گازهای احتراق به نازل موشک، سرعت زیرصوت میباشد. با تنگتر شدن مسیر گاز مجبور به شتاب گرفتن شده تا اینکه در بخش گلویی، جایی که کمترین سطح مقطع عبوری را دارد، سرعت خطی حرکت جریان به سرعت صوت (ماخ ۱) میرسد. پس از گلویی سطح مقطع دوباره افزایش یافته و گاز منبسط میشود و این سرعت خطی به صورت پیوسته افزایش مییابد و سرعت آن از سرعت صوت (ماخ ۱) بیشتر میشود.
سرعت خطی گازهای اگزاست خروجی را میتوان با استفاده از معادله زیر محاسبه کرد:
که در این رابطه:
برخی مقادیر معمولی برای سرعت گازهای اگزاست در موتورهای موشکی که با سوختهای مختلف کار میکنند:
۱٫۷ تا ۲٫۹ کیلومتر بر ثانیه برای موتورهای با پیشرانهای مایع Monopropellant.
۲٫۹ تا ۴٫۵ کیلومتر بر ثانیه برای موتورهای با پیشرانهای مایع Bipropellants
۲٫۱ تا ۳٫۲ کیلومتر بر ثانیه برای موتورهای با پیشرانهای جامد
منابع
آتشزا
پیشرانش موشک
موشکسازی
نازلها | نیروی گازی که توسط یک ژنراتور گاز تولید میشود به سمت بالا شلیک شده و پس از طی مسافتی به صورت عمودی و دور شدن از شناور روشن میشود. ژنراتور گاز بخشی از سیستم موشک انداز بوده و مجزا از خود موشک میباشد. واژه «سرد» به دلیل دمای پایین اگزوز راکت در مقایسه با روش قبلی به کار میرود.
یک سیستم شلیک گرم نیاز به یک مکانیسم پرتابگر اولیه ندارد ولی در عوض نیاز به روشهایی برای خنثی کردن گازها و گرمای حاصله از اگزوز موشک در هنگام ترک سلول میباشد. اگر موشک بدون مکانیسم پرتابگر اولیه و به روش گرم شلیک شود، آنگاه سلول پرتابگر باید در برابر گرمای عظیمی که توسط موشک تولید میشود به خوبی مقاوم باشد تا مانع از انتقال گرما به سلولهای مجاور و انفجار موشکهای آنها بشود.
مزیت روش شلیک گرم این است که موشک با نیروی خودش سلول شلیککننده را ترک میکند و در نتیجه نیاز به یک سیستم جداگانه و اضافه برای پرتاب موشک از لوله شلیککننده نمیباشد. این ویژگی باعث میشود تا سیستمهای شلیک گرم بتوانند سادهتر، کم حجم تر و اقتصادی تر طراحی و توسعه داده شوند و بخصوص در کاربردهایی که از موشکهای کوچکتر استفاده میکنند بسیار مقرون به صرفه باشند. عیب اصلی این سیستمها این است که اگر موشک در هنگام پرتاب دچار نقص فنی و خرابی شود، میتواند لوله موشک انداز را نابود کند.
مزیت سیستم شلیک سرد ایمنی آن است. اگر یک موشک در هنگام پرتاب دچار نقص فنی شود، سیستم شلیک سرد میتواند آن را با استفاده از نیروی گاز به بیرون پرتاب کند که باعث کاهش یا حذف خطر میشود. برای این منظور سیستمهای موشک انداز عمودی روسی اغلب دارای یک شیب زاویه ای هستند که باعث میشود موشک کاملاً عمودی به طرف بالا حرکت نکند و زاویه داشته باشد. این ویژگی کمک میکند که در صورتی که موشک از کار بیفتد به جای اینکه عمودی و مستقیم به بالا برود و بعد در جهت معکوس به روی عرشه کشتی برگردد، به دلیل زاویه پرتاب به درون آب سقوط کند.
هر چه اندازه موشک بزرگتر شود، مزیت استفتده از سیستم پرتابگر اولیه (شلیک سرد) هم افزایش مییابد. از اندازه معینی به بالاتر ،موتور پیشرانه موشک نمیتواند بدون خطر احتمال صدمه زدن به بدنه کشتی روشن شود. اکثر موشکهای بالستیک قارهپیما و موشکهای بالستیک زیر دریایی مدرن از روش شلیک سرد استفاده میکنند.
سیستمهای موشک انداز عمودی شناورهای سطحی آمریکایی از سلولهای موشکی استفاده میکنند که به صورت مشبک در کنار هم قرار گرفتهاند و هر سلول قابلیت نگهداری یک موشک را دارد که و همچنین دارای سیستم شلیک گرم هستند، بنابراین هر سلول باید دارای لوله اگزوزی جهت تخلیه شعله و گازهای خروجی موشک باشد. فرانسه، ایتالیا و بریتانیا دارای سیستمهای سیلور هستند که در سیستم دفاع موشکی ضدهوایی اصلی به کار میروند و سیستمهای شلیک گرم مشابه با سیستمهای آمریکایی هستند. روسیه هم یک سیستم مشبک با یک موشک در هر سلول و هم یک سیستم ششلولی چرخان با بیش از یک موشک در هر سلول پرتابگر تولید میکند که هر دو سیستمهای شلیک گرم هستند. روسیه همچنین در بعضی از سیستمهای موشک انداز عمودی خود مثل سیستم موشکی | برای مقیاس.
موشک چند بطری بزرگتر با بالههای استوانه ای.
بهطور معمول یک پلی اتیلن ترفتالات (PET) گازدار نوشابه بطری به عنوان مخازن تحت فشار عمل میکند. راکتهای چند بطری با پیوستن دو یا چند بطری به هر یک از روشهای مختلف ایجاد میشوند. بطریها را میتوان از طریق نازلهای آنها به هم متصل کرد، با جدا کردن آنها و کشیدن بخشها روی یکدیگر، یا اتصال آنها به بازکردن به پایین، ایجاد زنجیره ای برای افزایش حجم، این پیچیدگی را افزایش میدهد و افزایش حجم آن باعث افزایش وزن میشود، اما با افزایش مدت زمان رانش موشک جبران میشود.
موشکهای چند مرحله ای بسیار پیچیدهتر هستند. اینها شامل دو یا چند موشک است که در بالای یکدیگر انباشته شدهاند، طراحی شدهاند تا در هنگام هوا پرتاب شوند، دقیقاً مانند موشکهای چند مرحله ای که برای ارسال بارهای سنگین به فضا استفاده میشوند.
گاز
چندین روش برای فشار دادن یک موشک آب استفاده میشود از جمله:
یک پمپ تایر دوچرخه / ماشین استاندارد، قادر به دستیابی به حداقل 75 psi (520 kPa).
فشار آب وادار کردن تمام هوا در شلنگ آب خالی به داخل راکت. فشار همانند آب اصلی است.
یک کمپرسور هوا، مانند مواردی که در کارگاهها برای تأمین تجهیزات و ابزارهای پنوماتیک استفاده میشود. تغییر کمپرسور فشار قوی (بیش از ۱۵ بار در فشار / 1500 kPa / 200 psi) برای کار به عنوان منبع انرژی راکت آب میتواند خطرناک باشد، همانطور که میتواند با استفاده از گازهای فشار قوی از سیلندرها.
گازهای فشرده شده در بطریها، مانند دیاکسید کربن (CO 2)، هوا و گاز ازت (N 2). مثالها شامل CO 2 در سیلندرهای پینت بال و هوا در سیلندرهای صنعتی و SCUBA است. با استفاده از گازهای بطری باید مراقب باشید: با افزایش گاز فشرده شده، آن را خنک میکند (به قوانین مربوط به گاز مراجعه کنید) و اجزای موشک نیز خنک میشوند. برخی از مواد مانند PVC و ABS هنگام سرد شدن شدید میتوانند شکننده و ضعیف شوند. از شیلنگهای هوا طولانی برای حفظ فاصله ایمن و از فشارسنجها (معروف به مانومتر) و شیرهای ایمنی استفاده می شودبه طور معمول در تأسیسات پرتابگر مورد استفاده قرار میگیرند تا از راکتهای بیش از حد فشار نیاورند و آنها را قبل از پرتاب منفجر کنند. گازهای تحت فشار زیادی از قبیل آنهایی که در سیلندرهای غواصی یا مخازن از تأمین کنندگان گاز صنعتی استفاده میشوند فقط باید توسط اپراتورهای آموزش دیده استفاده شوند و این گاز باید از طریق دستگاه تنظیم کننده (مانند مرحله اول SCUBA) به موشک تحویل داده شود. کلیه کانتینرهای گاز فشرده شده در اکثر کشورها مطابق قوانین محلی، ایالتی و کشوری هستند و باید بهطور دوره ای توسط یک مرکز آزمایش معتبر آزمایش شوند.
تصعب گاز دیاکسید کربن از یخ خشک. یخ خشک پس از تصویب ۸۰۰ بار در حجم گسترش مییابد. یک درپوش لاستیکی شماره ۳ به زور در گردن یک بطری پلاستیکی دو لیتری که بخشی از آن پر از آب است وارد شدهاست. فشار به اندازه کافی ایجاد میشود تا جلوی درزگیر را بگیرد.
احتراق مخلوطی از گازهای منفجره در بالای آب موجود در بطری. انفجار فشار برای پرتاب موشک به هوا را ایجاد میکند.
نازل
نازلهای موشک آب از نظر نازلهای موشک احتراق معمولی با | موشک هوابههوا موشک هدایتشوندهای است که یک هواگرد جنگی برای نابود کردن یک هدف پرنده (هواپیما، بالگرد یا موشکهای دیگر) از آن استفاده میکند. این نوع موشکها به دو طبقه کلی تقسیم میشوند؛ موشکهای با برد کمتر از ۳۰ کیلومتر که به موشکهای کوتاهبرد یا «در محدودهٔ میدان دید» معروف هستند و اغلب از سیستم آشیانهیابی فروسرخ (هدایت گرمایی) برای یافتن هدف استفاده میکنند و موشکهای میانبرد و دوربرد که به موشکهای «فراتر از محدودهٔ میدان دید» معروف هستند و اغلب از هدایت راداری برای یافتن هدف استفاده میکنند
پیشینه
استفاده از انواع راکت در زمان جنگ جهانی دوم به صورت همهگیر درآمد. به تدریج راکتها در هواپیماها هم استفاده شدند. اما از آنجا که این راکتها امکان تغییر مسیر پس از شلیک را نداشتند، فقط جهت انهدام اهداف زمینی از آنها استفاده میشد. اما به دلیل گستردگی زیاد نبردهای هوایی در جنگ جهانی دوم، کلیه ارتشهای درگیر به اهمیت استفاده از نوعی سلاح پیشرفتهتر با قابلیت رهگیری اهداف هوایی پیبردند. پس از پایان جنگ جهانی، ایالات متحده در زمینه ساخت موشکهای هوا به هوا سرمایهگذاری زیادی کرد و اولین نسل این موشکها را تولید نمود. امروزه نیز به دلیل تولید گسترده این نوع موشک توسط ایالات متحده، موشکهای ساخت این کشور به عنوان استاندارد جهت کشورهای عضو ناتو و ارتشهای اروپایی و البته بسیاری دیگر از ارتشهای دنیا پذیرفته شدهاست.
هدایت
این موشکها براساس نوع سامانه هدایت به دو گروه عمده راداری و حرارتیاب تقسیمبندی میشوند. موشکهای کوتاهبرد بیشتر از سیستم حرارتیاب و موشکهای دوربرد بیشتر از هدایت راداری استفاده میکنند.
در نوع راداری از امواج رادار و انعکاس از سمت هواپیمای هدف جهت ردیابی و تعقیب هدف استفاده میشود. اما در نوع حرارتی، گرمای گازهای خروجی از موتور هواپیمای هدف توسط یک آشکارساز فروسرخ رهگیری و موشک را تا برخورد به هدف هدایت میکند.
هدایت گرمایاب
موشکهای دارای سامانه هدایتی آشیانهیابی فروسرخ یا موشکهای گرمایاب از قدیمیترین و سادهترین انواع موشکهای هوابههوا هستند. راهکاری که جهت رهگیری و تعقیب اهداف هوایی در این موشکها استفاده میشود اختلاف دمای بسیار زیاد گازهای خروجی از موتور هواپیما و محیط اطراف است. به این ترتیب که یک حسگر حرارتی که در واقع یک دوربین فروسرخ است، در سر موشک نصب شده و بهطور مرتب در حال دمانگاری میباشد. به دلیل اختلاف دمای زیاد گازهای خروجی از موتور هواپیماها و محیط اطراف، موقعیت هواپیما به صورت یک توده بسیار روشن در تصاویر این حسگر مشخص است که همین توده روشن به عنوان هدف مورد تعقیب موشک قرار میگیرد. از آنجا که این موشک هیچ نوع وابستگی به رادار ندارد، پس از شلیک کاملاً مستقل عمل نموده و به اصطلاح شلیک و بعد هیچ میباشد. به این ترتیب خلبان پس از شلیک صحیح موشک میتواند تغییر مسیر داده و حتی منطقه را ترک کند. این موشکها برد مفید کمی داشته و فقط برای مسافتهای در محدوده میان دید استفاده میشوند اما نسبت به موشکهای هدایت راداری سادهتر و ارزانتر و سبکتر هستند. ایم۹ سایدوایندر از رایجترین و موفقترین انواع موشکهای گرمایاب است که اولین نوع موشک هوا به هوای ساخته شده توسط ایالات متحده هم به حساب میآید. اما مدلهای بهینهسازی شده مانند ایم۹-ایکس که در جنگنده اف-۲۲ راپتور | الماسهای ضربهای یا دیسکهای ماخ نام پدیدهای در علم فیزیک است که معمولاً در هنگام خروج گاز از موتور جتها و موشکها در هنگام برخاستن دیده میشود. این پدیده حاصل اختلاف فشار گازهای خروجی از دهانه با فشار هوای محیط است.
منابع
Wikipedia contributors, "Shock diamond," Wikipedia, The Free Encyclopedia, https://en.wikipedia.org/w/index.php?title=Shock_diamond&oldid=851947087 (accessed July 31, 2018).
آیرودینامیک
امواج ضربهای
پدیدههای فیزیکی
مهندسی هوافضا | موشک با سوخت مایع به موشکی گفته میشود که به وسیله گازهای گرم حاصل از ترکیب سوخت با یک مایع اکسیدکننده طبق قانون سوم نیوتون جلو رانده میشود. طراحی و ساختمان این موشکها پیچیده تر از موشک با سوخت جامد است. با این وجود برخی از مزایا از جلمه امکان کنترل نرخ سوزش باعث کاربرد وسیع این نوع موشکها در عرصههای مختلف گشته است.
اجزای موشکهای با سوخت مایع
موشکهای با سوخت مایع دارای قسمتهای عمدهای به شرح زیر میباشند:
مخازن، سیستم سوخت رسانی، اتاقک احتراق، ساز و کار خنککننده، اگزوز یا نازل.
مخازنبه محفظههایی گفته میشود که سوخت و اکسیدکننده در آنها نگهداری میشوند. محفظههای مذکور باید نسبت به واکنش و خوردگی در مقابل مایع محتوی خود مقاومت داشته و بتوانند فشارهای ناشی از انتقال سوخت در سیستمهای سوخت رسانی تحت فشار را تحمل کنند.
سیستم سوخت رسانیبه مجموعهای از لولههای و پمپها و سوخت فشانها گفته میشود که کار انتقال سوخت را از محفظههای نگهداری سوخت به اتاقک احتراق بر عهده دارند. برای انتقال سوخت از مخازن از دو روش پمپاژ یاانتقال تحت فشار استفاده میشود. در روش اول یک پمپ کار انتقال پیشران را بر عهده دارد، در حالی که در روش دوم فشار یک گاز مانند هلیوم یا نیتروژن باعث حرکت پیشرانها از مخازن به اتاقک احتراق میشود.
اتاقک احتراقمحفظهای از جنس سوپرآلیاژهای مانند اینکونل بسیار محکم است که عمل ترکیب پیشرانها و احتراق در آن صورت میگیرد.
سیستم خنککنندهبه مجموعه تمهیداتی گفته میشود که برای جلوگیری از ذوب یا خراب شدن اتاقک احتراق و اگزوز به علت گرمای زیاد ناشی از احتراق به کار گرفته میشود. در برخی از ساز و کارهای خنککننده لولههای حاوی پیشران قبل از ورود به اتاقک احتراق از کنار محلهای مورد نیاز عبور داده میشوند. استفاده از مواد مقاوم نسبت به گرما مانند سرامیک نیز یکی دیگر از روشهای خنکسازی است.
اگزوز یا نازلمجرایی است که وظیفه انتقال گازهای گرم حاصل از احتراق را به خارج بر عهده دارد. در طراحی نازل عوامل مختلفی نظیر سرعت گازها، جنس نازل و عوامل دیگر باید لحاظ شوند. نازلها به دو دسته واگرا و همگرا تقسیم میشوند. نازلهای واگرا دهانه خروجی گشادتر از دهانه ورودی است، در حالی که در نازلهای همگرا دهانه خروجی تنگتر است.
جستارهای وابسته
اختراعها در ایالات متحده (۱۸۹۰–۱۹۴۵)
موشک با سوخت هسته ای
منابع
اختراعهای آمریکایی
موتورهای موشک | ثابت کرد. یک از مهمترین ابداعات او در این مقاله پیشنهاد استفاده از سوخت مایع برای موشکها بود. وی نشان داد که سوختهای مایع از سوختهای جامدی مثل باروت کارامدتر هستند و طبق محاسبات او اکسیژن مایع و هیدروژن مایع بهترین ترکیب برای سوخت موشک بود. وی این نتایج را تنها با محاسبات نظری و بدون هیچ آزمایشی به دست آورد.
تسیولکوفسکی در پیشرفت دانش نوپای مکانیک اجسامِ با جرم متغیر نقش داشت. وی نظریهای برای پرواز موشک با در نظر گرفتن تغییر جرم آن در حین حرکت ارائه کرد. برای هدایت و تغییر جهت موشک در خلأ، پیشرانهای گازی را پیشنهاد کرد و ضریب عملکرد واقعی موشک را به دست آورد.
او از ۱۹۰۳ تا ۱۹۱۷ طرحهای متعددی برای ساختن سفینهٔ فضایی ابداع کرد. بخشی از این طرحها در قالب ادبیات داستانی ارائه شدند. او در یک داستان علمی–تخیلی با عنوان «خارج از کره زمین»، به تشریح یک ایستگاه فضایی پرداخت که به دور خود میچرخد و برای ساکنانش جاذبهٔ مصنوعی ایجاد میکند.
او با کار بر روی مهندسی موشک به جزییاتی مانند استفاده از بخشی از سوخت برای خنک کردن محفظهٔ احتراق و استفاده از مواد دیرگداز نیز پرداخت.
وی در دهه ۱۹۲۰ نظریه موشکهای چند مرحلهای را مطرح کرد و در ۱۹۳۵، پیشنهاد خوشهای شدن موشکها برای رسیدن به سرعتهای بالا را ارائه داد.
معادلهٔ تسیولکوفسکی
حرکت یک موشک مبتنی بر قانون سوم نیوتون است. طبق این قانون برای هر نیرویی که بر یک جسم معین وارد میشود، نیروی دیگری به همان مقدار اما در جهت مخالف به جرم دیگری اثر میکند. در مورد موشک، این «جرم دیگر» همان سوخت موشک است. از این رو سوخت موشک را «جرم واکنشی» (Reaction Mass) نیز مینامند. تسیولکوفسکی در واقع ایدهٔ وسیلهٔ نقلیهای را در ذهن پروراند که جرم واکنشی خود را هم حمل میکند. این وسیله همان موشک است. طرز کار موشک اینچنین است که از یک انتهای آن مدام مواد خروجی به بیرون رانده میشود و در نتیجه خودش در جهت مخالف حرکت میکند. مادهٔ خروجی معمولاً با سرعت ثابت () نسبت به موشک، از آن خارج میشود. بدون در نظر گرفتن نیروهای خارجی، در نتیجهٔ خروج مقدار معینی سوخت از موشک، سرعت آن به صورت زیر تغییر میکند:
این همان معادلهٔ تسیولکوفسکی است. در این معادله جرم اولیه (پر از سوخت) و جرم ثانویه (خالی از سوخت) موشک است.
در صورت وجود نیروهای خارجی، باید اثر آنها نیز در این معادله لحاظ شود. مثلاً با وجود جاذبهٔ زمین جملهٔ زیر نیز به معادله اضافه میشود:
معادلهٔ تسیولوفسکی بین سرعت موشک در یک لحظهٔ معین، سرعت خروج گازهای حاصل از احتراق نسبت به موشک، جرم موشک و جرم سوخت، یک رابطه ریاضی دقیق برقرار میکند.
نقلقولها
این جملهٔ معروف از تسیولکوفسکی است که: «زمین گهوارهٔ انسان است، اما هیچکس تا ابد در گهواره نمیماند.»
علاقهٔ او به سفر به فضا تحت تأثیر نویسندگانی مانند ژول ورن بود. او در این مورد نوشت: «تا مدت بسیاری من نیز به موشک مثل بقیه فکر میکردم. تنها به عنوان وسیلهای برای تفریح و استفادههای ناچیز روزانه. یادم نمیآید دقیقاً چه بود که مرا به محسبه دربارهٔ حرکت موشک واداشت. احتمالاً اولین بذرهای این فکر توسط آن نویسندهٔ بی نظیر و کبیر، | کیامورا یک دهانه برخوردی در ماه است.
منابع
چهارگوش الکیو۲۸
دهانههای ماه | کاتالان یک دهانه برخوردی در ماه است.
منابع
چهارگوش الکیو۲۵
دهانههای ماه |
Subsets and Splits
No community queries yet
The top public SQL queries from the community will appear here once available.