text
stringlengths
3
299
label
class label
5 classes
چطور خدا رو خوش میاد من بیچاره تو دردسر بی‌افتم و صبح تا شوم تنم بلرزه؟
0anger
با گردن‌کلفتی حرفشو به کرسی می‎شونه
0anger
در پی این تصمیم به تمام دوستانش نامه می‎نویسه و از اون‎ها می‎خواد که در روزی معین در ضیافت باشکوهی که به مناسبتی ویژه ترتیب داده، شرکت کنن
2neutral
شما می‌دونستین که من عاشق مایکل بودم، اون همۀ هستی من بود.
3sadness
و آسمان هنوز ابری بود
3sadness
نفهمیدم
2neutral
والتر عزیز، این بار قصد چنین کاری رو ندارم به هیچ‎وجه
3sadness
وقتی خلقش تنگ می‎شه دیوونه‎ام می‎کنه
3sadness
خدای من
0anger
نباید می‎گذاشتید آقام این کارو بکنه. این ظلمه، تجاوز به حق دیگرانه
0anger
اینجا خونۀ یه سبزی‌پاک‌کن آماتوره.
0anger
نخیر، من تو خواب راه نمی‌رم، چطور این همه وقت راه نرفتم.
0anger
به محض دیدن من مشعل‎های خودتون رو خاموش کردید
0anger
آره راحت بگو
3sadness
هی دیکی تو چته؟ زیادی محتاط شدی یا حرف منو باور نمی‎کنی؟
0anger
من الان می‎رم به رستوران پوزو اگه خبری شد اونجا با من تماس بگیر
2neutral
من برای امر مهمی تو رو به اینجا خواستم
2neutral
وقتی نور از مثلاً اون صحنه، به درون عدسی و بعد به داخل جعبه می‎تابه اون صحنه رو بازتاب می‌ده جوری که ما می‎تونیم تصویر اون رو ببینیم
2neutral
تا اینکه اصغر دوست صمیمی صادق برای او خبر آورد که نوچه‎های پهلوان رسمی کشور یعنی پهلوان اکبر خراسانی، جلوی زورخانۀ دانگی شازده آقا عزیز پهلوان زورخانه را به مبارزه طلبیدند و او نیز قرار است نوچه‎هایش را با نوچه‎های اکبر خراسانی کشتی بیاندازد
2neutral
این زلزلۀ هشت ریشتری به مادر هشتاد ریشتریش می‌ره.
0anger
هر چه زودتر به فکر تهیه یکی برای خودتان باشید آقا
1happiness
کسایی الان دارن زندگی می‎کنن که اگه من نبودم می‎مردن
0anger
او اولین بار که پا به تهران گذاشت تنها 26 سال داشت
2neutral
موجبی برای ناراحتی شما وجود نداره
1happiness
و اگه من دستمو فشار بدم عقاب امپراطوری تو رو در نطفه خفه می‎کنم
0anger
اما از این به بعد من می‌خوام با شماها حرف بزنم، شماهارو صدا کنم، باید اسمای شما معین باشه، چطوره یکی از شماها اسمش پیتون باشه، اون یکی هم آسین؟
1happiness
جلاد موهای محکوم را باید در دست بگیره و اون رو از بدن جدا کنه
0anger
این شباهت به حدیه که اگر هر دو لخت باشیم هیچ کس نمی‌تونه تشخیص بده کدام یک از ما ولیعهد انگلستانه
2neutral
بعد از اون همه خوبی‎ای که شما به من کردید، حالا که، حالا که مورد بی‎لطفی شما قرار گرفتم و اعتماد شما رو از دست دادم، چه کار می‎تونم براتون انجام بدم
3sadness
نخیر، وظایف دیگه هم هست.
0anger
حالا این شد یه حرکت اربابی
1happiness
خودم بلدم چجوری راست و ریسش کنم تصدقت
1happiness
هشدار؟
4surprise
وجودش سراسر دردسر شده
0anger
می‌خوام، می‌خوام چند روزی برم سفر.
3sadness
بابا جان، نه جانم، صلاح نیست فعلاً کسی از این قضیه باخبر بشه آخه
0anger
تنها کاری که از امیر ساخته است بی‌اعتنایی به صدای درون خودش و گذراندن زندگیه.
2neutral
نقل این خاطرات دلینا رو به این باور می‌رسونه که مادرش در بازگشت به سردشت سر از میدان مین در آورده.
2neutral
دیدم آقایی از ماشینش پیاده شد و اومد طرف من.
4surprise
ما باید قبل از اینکه کارلوس به امپراطوری برسه، کارشو بسازیم
0anger
وطن عزیز ما که مفاخر و مآثر عظیمۀ آن زینت‌افزای تاریخ جهان است، ایران که تمدن قدیمش اروپای امروز را رهین منت و مدیون نعمت خویش دارد، ایران با عظمت و قوتی که قرن‎ها بر اقطار و ابحار عالم حکمروا بود، از مصائب و شداید شرق سهم وافر برده، اکنون به دنبال گمشدۀ خود می‌دود و به دیدار شاهد نیکبختی می‎شتابد.
2neutral
در پیشگاه شما سخن‌گفتن کاری آسان نیست چرا که همۀ شما از اهالی دانش و از طالبان معرفتید.
2neutral
اما به هر حال اون آرزوشو انتخاب می‌کنه
2neutral
در مورد مهمان‎های جدید، مطلبی هست که برات روشن نباشه
2neutral
چون آب حسابی همه چیز رو شسته و برده
2neutral
جلوی عباس نتونست خودش رو نگه داره
0anger
مگه تدریس هم می‌کنن؟
4surprise
خب اون چیه؟
4surprise
بلند شو اقلاً چیزی بخور
0anger
راجع به همه چی صحبت می‎کنی جز پول
0anger
می‎بینی زینت سادات، قیافۀ حسین آقا با جوونی‎های مهندس مو نمی‎زنه
2neutral
بازم دهن به دهنش می‎زاری
0anger
تو اتاق خودش گرفته خوابیده.
0anger
اگه به خاطر سر چارلز باسکرویل و چند آدم خوش‌قلب دیگه نبود احتمالاً تحت توجهات پدرم از گرسنگی تلف شده بودم.
0anger
تحقیقات اون کاملاً رضایت‌بخشه.
3sadness
من آخرین صفحه‎های زندگی فن‎شا رو به چاله‎ای پر از آب باران سپردم
3sadness
برید، این خجالت‌آوره.
0anger
الان حقش نیست که با ورود یکی دیگه به اون کم‎محلی کنم
3sadness
تصور می‎فرمایید که در این تحقیقات حضور ما هم لازم باشه؟
2neutral
ای شیطون
1happiness
واقعاً که خجالت داره، با این سن و سال هنوز هم دست بردار نیستی؟
0anger
متوجه حرف‎های خودتون باشید
0anger
از شما پرسیدم کی هستین و اینجا چکار می‎کردین؟
0anger
خب تو هم اگه این دفترچه رو می‎خووندی، مثل من فکر می‎کردی، بخدا انگار هست، انگار داره منو می‎بینه
0anger
برم فرانسه؟
4surprise
حدود یک ماه و نیم می‎شد نه دیده بودمش و نه ازش خبر داشتم
2neutral
تا اونجا که من می‎توانم به شما وعدۀ مساعدت و یاری دهم اجرای خواست شاه شامات است که دستور می‎دهم هر چه زودتر تحقیقات انجام و نتیجه حاصل شده تا مقصر هر که باشد به مجازات رسیده، قائله خاتمه پیدا کند
2neutral
همیشه در خانۀ ما به روی تو باز بوده
2neutral
شما از لحظه‎ای که وارد این اتاق شدید به ما دروغ گفتید
0anger
دست خطه منه.
1happiness
خوب ما پیشدستی می‎کنیم و زودتر می‎ریم
1happiness
شازده او را برای کشتی انتخاب نکرد
2neutral
نامه؟
4surprise
داشتم فکر می‎کردم که با این حساب می‎تونم به حل شدن معمای مرگ دوستم امیدوار باشم
2neutral
اون عکس منه، چون دورانت به این زودیا برنمی‎گرده، شما می‎تونید جعبه رو با خیال راحت به من بدید که بهش بدم
1happiness
تنها به این دلیل که آدم از یکی بدش میاد که نباید در مرگش خودشو مقصر بدونه این درست نیست، من کرامتونو نکشتم اما به اندازه قاتل اون احساس گناه می‎کنم
0anger
بیا، باید با من بیای
0anger
آخه چی بگم؟
0anger
اگه بلایی به سرش بیاد یا اتفاقی براش بیفته، خداییشو بخواین شما مسئولید مادر
0anger
دیگه ادامه نده موری.
0anger
نیومد؟
4surprise
پس ما رو ترک می‎کنی؟
3sadness
عکس‎العمل من ناخودآگاه بود
2neutral
من لشکری از قایق‎های کاغذی رو روی یه چاله بزرگ آب رها کردم و برگشتم نیویورک
3sadness
عکس خانم؟
4surprise
اون با چه کسی ازدواج کرده؟
2neutral
من می‎دونم اینجایی درو واز کن کویی‎کوئک
0anger
ولی وقتی تو راجع به انتخاب کردنم حرف می‎زنی و اینکه باید به علوم ادامه می‎دادم، منم باید یه چیزیو بهت بگم
0anger
هزار جور بالات خرج کردم
0anger
من نمی‎دونم تو چی فکر می‎کنی والتر
0anger
می‎دونین زمین اونجا الان متری چقدر قیمت داره؟ چقدر پول میشه از اونجا درآورد؟
4surprise
ولی شما این هتلو اداره نمی‎کنید درسته؟
0anger
چرا می‎گی زمان جنگ باید از شرایط استفاده می‎کردم؟
0anger
حتماً می‌دونی که تصویر تو به درخواست ون رویون کشیده می‌شه، البته برخلاف تمایل قبلیش که می‌خواست خودش هم توی تابلو باشه
2neutral
هیچی برای روبوت‎ها سخت‎تر از دوست‌داشتن نیست
2neutral
موهای سرشو تراشیدم؟ خوب کردم.
0anger
فقط چند ریال کف دستش بزاری تا شکمشو سیر کنه.
0anger
مارک متأسفانه ناتالی بیش از چند ماهی زنده نیست
3sadness
خواهش می‌کنم عشق‎های گذرون خودتونو برای زن‎هایی که در اطرافتون هستند حفظ کنید.
0anger
به جز مرتضی دیگرانی هستند تا در پیداکردن نشانی غلامرضا اونو یاری کنن.
2neutral

Dataset Card for "ShEMO_Text_Sessions"

More Information needed

Downloads last month
31
Edit dataset card