context
stringclasses 2
values | question
stringlengths 20
40
| answer
stringlengths 1
163
⌀ | answer_start
int64 -1
7
|
---|---|---|---|
Persian Poetry | یک نمونه از شعر آذر بیگدلی | مرغ سحر، نسوده بهم از نشاط بال طبال شه،نکره بطبل استوار دست | -1 |
Persian Poetry | یک نمونه از شعر آذر بیگدلی | از شرم خلف وعده ی دوش، از حیا رخش خوی کرده زد بحلقه ی در آن نگار دست | -1 |
Persian Poetry | یک نمونه از شعر آذر بیگدلی | جستم ز جا، گشادمش از شوق در؛ ولی لرزان ز اضطراب دل و، از خمار دست! | -1 |
Persian Poetry | یک نمونه از شعر آذر بیگدلی | آمد گرفته دست نگارین برخ بلی رسم است پیش روی برد شرمسار دست | -1 |
Persian Poetry | یک نمونه از شعر آذر بیگدلی | آورده جام و شیشه ی می، با خود از وثاق؛ جامی کشیده، زد بمن سوکوار دست | -1 |
Persian Poetry | یک نمونه از شعر آذر بیگدلی | کز غیر خانه خالی و، من مست و شب چنین؛ آسان بهم نمیدهد ای هوشیار دست | -1 |
Persian Poetry | یک نمونه از شعر آذر بیگدلی | او بسته لب ز شرم و، من از بیم هجر لال؛ بوسیدمش نگفته سخن، یک دو بار دست | -1 |
Persian Poetry | یک نمونه از شعر آذر بیگدلی | تا از کفش گرفتم و خوردم سه چار جام تا داد ذوق وصل ز جامی سه چار دست | -1 |
Persian Poetry | یک نمونه از شعر آذر بیگدلی | گفتا: ز خلف وعده شب دوش چون گذشت؟! گفتم: مپرس حال دل، ا زمن، بدار دست | -1 |
Persian Poetry | یک نمونه از شعر آذر بیگدلی | بس در میانه رفت سخنها و عاقبت بر هر دو داد گریه ی بی اختیار دست | -1 |
Persian Poetry | یک نمونه از شعر آذر بیگدلی | از اشک دید چون مژه ام تر، ز یاریم گریان نهاده بر مژه ی اشکبار دست | -1 |
Persian Poetry | یک نمونه از شعر آذر بیگدلی | گفتا: کنون که پیش توام، گریه ات ز چیست؟! گفتم: ز گریه نیست بر ابر بهار دست | -1 |
Persian Poetry | یک نمونه از شعر آذر بیگدلی | دارم دلی ز دست تو لبریز ناله، آه چون ارغنون مزن بدلم زینهار دست | -1 |
Persian Poetry | یک نمونه از شعر آذر بیگدلی | در سینه، دل ز دست توام میطپد مدام گر نیست باورت ز من، اینک بیار دست | -1 |
Persian Poetry | یک نمونه از شعر آذر بیگدلی | داری ز دور دست بر آتش، چه آگهیت از من که شد ز سوز دلم داغدار دست؟! | -1 |
Persian Poetry | یک نمونه از شعر آذر بیگدلی | از دست قاصدم، ز چه یک نامه نستدی چند آید و ببوسمش از اعتذار دست؟! | -1 |
Persian Poetry | یک نمونه از شعر آذر بیگدلی | نگرفتیم چو نامه ز قاصد، کنون دهم شرح آنچه از نوشتن آن شد فگار دست | -1 |
Persian Poetry | یک نمونه از شعر آذر بیگدلی | ای رو بغیر کرده، بگردان ز غیر روی؛ وی برده دل ز دست، ز دل برمدار دست! | -1 |
Persian Poetry | یک نمونه از شعر آذر بیگدلی | از آه عاشقان، بودت سرمه سای چشم از خون دوستان، بودت در نگار دست! | -1 |
Persian Poetry | یک نمونه از شعر آذر بیگدلی | برنامدت ز چاه ذقن، خال عنبرین زد بارها بر آن رسن مشکبار دست | -1 |
Persian Poetry | یک نمونه از شعر آذر بیگدلی | گر عارضت نبیند، ناید بکار چشم؛ ور دامنت نگیرد؛ ناید بکار دست | -1 |
Persian Poetry | یک نمونه از شعر آذر بیگدلی | برداشت دل ز من، بامید تو دست من؛ برداشتم از آن دل امیدوار دست | -1 |
Persian Poetry | یک نمونه از شعر آذر بیگدلی | آید غم برون ز شمار تو، در شمار؛ گیرد چو دامن تو بروز شمار دست | -1 |
Persian Poetry | یک نمونه از شعر آذر بیگدلی | در وادی فراق تو، ای شاخ گل مرا ا زخاره پای گشته فگار وز خار دست | -1 |
Persian Poetry | یک نمونه از شعر آذر بیگدلی | نشکفته هرگزم گلی از باغ دل مگر بر گلستان عشق ندارد بهار دست | -1 |
Persian Poetry | یک نمونه از شعر آذر بیگدلی | از دست رفته کار جهانی ز دست تو زنهار، از جفای اسیران بدار دست | -1 |
Persian Poetry | یک نمونه از شعر آذر بیگدلی | تا سود روی خاک ز جورت هزار سر بگرفته ساق عرش ز دستت هزار دست | -1 |
Persian Poetry | یک نمونه از شعر آذر بیگدلی | گفتا که: دشمنان به کمینند، ورنه من پیوسته بر درت ز دمی حلقه وار دست | -1 |
Persian Poetry | یک نمونه از شعر آذر بیگدلی | لیلی، سوی خرابه ی مجنون کشد شتر محمل کشان، کشندش اگر از مهار دست | -1 |
Persian Poetry | یک نمونه از شعر آذر بیگدلی | گفتم که: خود بگوی چه سازم باین گروه؟! نگرفته یار را بجهان غیر یار دست! | -1 |
Persian Poetry | یک نمونه از شعر آذر بیگدلی | گفتا: ز راست چاره ی این قوم زرق کوش یا زور تا کشی همه را زیر بار دست | -1 |
Persian Poetry | یک نمونه از شعر آذر بیگدلی | گفتم: کنون چه چاره؟ که امسال هم مرا از زور وز رتهی است چو پیرار و پار دست! | -1 |
Persian Poetry | یک نمونه از شعر آذر بیگدلی | گفتا: بکار عشق، ندیدم ز صبر پای؛ با تیغ آتشین، نشنیدم ز خار دست! | -1 |
Persian Poetry | یک نمونه از شعر آذر بیگدلی | ساقی، قدح نمیدهد امروز؛ چون کنم فردا برعشه چون فتدم از خمار دست | -1 |
Persian Poetry | یک نمونه از شعر آذر بیگدلی | گفتا: اگر ز زور و زر و صبر عاجزی کوته از دامن سخن آخر مدار دست! | -1 |
Persian Poetry | یک نمونه از شعر آذر بیگدلی | زاری مکن، چو زور و زرت زیردست نیست؛ داری ز گنج دل چو بزر عیار دست! | -1 |
Persian Poetry | یک نمونه از شعر آذر بیگدلی | گفتم: بکار عشق، مرا میدهی فریب؟ در کار شاعری رودم چون بکار دست؟! | -1 |
Persian Poetry | یک نمونه از شعر آذر بیگدلی | دستم ز دامن سخن، امروز کوته است وقت خوشم نداد چو در این دیار دست! | -1 |
Persian Poetry | یک نمونه از شعر آذر بیگدلی | کشتی ببحر نظم چسان افگنم، بگوی چون موج غم بهم دهد از هر کنار دست؟! | -1 |
Persian Poetry | یک نمونه از شعر آذر بیگدلی | باشد کمال نظم، نشان فراغ بال از من که نیست جمع حواسم، بدار دست! | -1 |
Persian Poetry | یک نمونه از شعر آذر بیگدلی | نه وصل دلبری، که بدست آورد دلم از دوستی؛ که آورمش در کنار دست! | -1 |
Persian Poetry | یک نمونه از شعر آذر بیگدلی | نه حکم سروری، که گذارم سرش بپای؛ گیرد کنم چو گوهر مدحش نثار، دست! | -1 |
Persian Poetry | یک نمونه از شعر آذر بیگدلی | بیچاره من، که از ستم دور روزگار؛ رفته ز دست کارم و مانده ز کار دست | -1 |
Persian Poetry | یک نمونه از شعر آذر بیگدلی | منت کشم ز تهمت، شادی کنند خلق؛ بر هم زنم اگر ز غم روزگار دست | -1 |
Persian Poetry | یک نمونه از شعر آذر بیگدلی | کوتاه کرد دستم اگر آسمان، خوشم چون پیش او، دراز نکردم ز عار دست | -1 |
Persian Poetry | یک نمونه از شعر آذر بیگدلی | با اینهمه خصومت گردون، گرفتمی بودی اگر بجای دو دستم چهار دست | -1 |
Persian Poetry | یک نمونه از شعر آذر بیگدلی | یکدست، دست مطربکی کآشنا بود؛ گاهی برقص پایش و، گاهی بتار دست | -1 |
Persian Poetry | یک نمونه از شعر آذر بیگدلی | یکدست، دست ساقیکی مست مهربان؛ کو گیردم ز ساغر گوهر نگار دست | -1 |
Persian Poetry | یک نمونه از شعر آذر بیگدلی | یکدست، دست دلبرکی شوخ و دلنواز؛ کو آورد ز دوستیم در کنار دست | -1 |
Persian Poetry | یک نمونه از شعر آذر بیگدلی | یکدست، دست همدمکی درد آشنا کو را بود بعهد و وفا استوار دست | -1 |
Persian Poetry | یک نمونه از شعر آذر بیگدلی | گر آمدی بدست کنون آنچه گفتمت بگسستمی ز کار جهان مردوار دست | -1 |
Persian Poetry | یک نمونه از شعر آذر بیگدلی | پای طلب، بدامن عزلت کشید می، شاید کشیدی از سر من روزگار دست! | -1 |
Persian Poetry | یک نمونه از شعر آذر بیگدلی | پس چیدمی برغم فلک دستگاه نظم تا بوسدم نظامی! بی اختیار دست | -1 |
Persian Poetry | یک نمونه از شعر آذر بیگدلی | گفت: ای حریف، مهره بششدر چه افگنی؟ من نیز اینقدر بودم در قمار دست | -1 |
Persian Poetry | یک نمونه از شعر آذر بیگدلی | در کار نظم، پیش من این عذرها مگو داری اگر بدامن عشق استوار دست | -1 |
Persian Poetry | یک نمونه از شعر آذر بیگدلی | در موسمی که گل دمد و سرو سرکشد؛ گیرد فتادگان چمن را بهار دست | -1 |
Persian Poetry | یک نمونه از شعر آذر بیگدلی | پوشد درخت، جامه ی زنگارگون و شاخ آرد در آستین ز برجد نگار دست | -1 |
Persian Poetry | یک نمونه از شعر آذر بیگدلی | آیند دسته دسته، حریفان بسیر گل؛ برهم دهد چو سبزه ی این مرغزار دست | -1 |
Persian Poetry | یک نمونه از شعر آذر بیگدلی | گر بستر حریر و، فراش برشیمت؛ نبود، بهم مزن ز غم روزگار دست | -1 |
Persian Poetry | یک نمونه از شعر آذر بیگدلی | در پای گل نشین و، بکش سوی سرو پای؟ بر روی سبزه خسب و، بزیر سر آر دست | -1 |
Persian Poetry | یک نمونه از شعر آذر بیگدلی | مطرب بس است بلبل و، ساقی بس است گل؛ من دلبرت، گرفته ز خون در نگار دست | -1 |
Persian Poetry | یک نمونه از شعر آذر بیگدلی | همدم مجو، که آنکه بدرد کسی رسد مشکل دهد بجان تو در روزگار دست | -1 |
Persian Poetry | یک نمونه از شعر آذر بیگدلی | گفتم: چو همزبان نبود، بسته به زبان همدست نیست، می نرود زان بکار دست! | -1 |
Persian Poetry | یک نمونه از شعر آذر بیگدلی | گفتا: تو را چو بلبل طبع ترانه سنج برده است از تذرو سبق، وز هزار دست | -1 |
Persian Poetry | یک نمونه از شعر آذر بیگدلی | منشین خموش، تا ز مدیح سپهبدان؛ یابی برین گروه ملامت شعار دست | -1 |
Persian Poetry | یک نمونه از شعر آذر بیگدلی | گفتم که: از چه طرز سخن دل گشایدت؟ گفتا: که بود دوش مرا گوشوار دست | -1 |
Persian Poetry | یک نمونه از شعر آذر بیگدلی | دیدم بباغ نظم، درخت گلی که کس تا این دمش نیافته بر شاخسار دست | -1 |
Persian Poetry | یک نمونه از شعر آذر بیگدلی | دست کمال، دسته گلی بسته زان درخت؛ کآید بدست، دست بدست از هزار دست | -1 |
Persian Poetry | یک نمونه از شعر آذر بیگدلی | وان گل بود قصیده ی رنگین تازه یی کش وقت دسته بستن، گیرد نگار دست | -1 |
Persian Poetry | یک نمونه از شعر آذر بیگدلی | دارد ردیف و قافیه از دست و از نثار حیف است باشدت تهی از این نثار دست | -1 |
Persian Poetry | یک نمونه از شعر آذر بیگدلی | یک دسته گل، تو نیز تر و تازه زان ببند، کز دست بازیش نخورد زخم خار دست | -1 |
Persian Poetry | یک نمونه از شعر آذر بیگدلی | گفتم که: کوته است مرا دست از گلی کز وی کمال را بود اندر نگار دست | -1 |
Persian Poetry | یک نمونه از شعر آذر بیگدلی | من بیکمال، می نزنم پنجه با کمال کو را قوی است پنجه، مرا خود فگار دست | -1 |
Persian Poetry | یک نمونه از شعر آذر بیگدلی | گفتا: کمال گر چه کهن بلبل است، لیک؛ در ناله نیستش بتو ای مرغ زار دست | -1 |
Persian Poetry | یک نمونه از شعر آذر بیگدلی | از سحر خامه ی تو عجب نیست گر کمال در آستین عجز کشد ز اضطرار دست | -1 |
Persian Poetry | یک نمونه از شعر آذر بیگدلی | از جادویی زال فلک، دیدی ای حریف رستم چگونه یافت بر اسفندیار دست؟! | -1 |
Persian Poetry | یک نمونه از شعر آذر بیگدلی | گفتم که: کیست در خور مدح من فقیر؟! گفت: آنکه زد بقائمه ی ذوالفقار دست | -1 |
Persian Poetry | یک نمونه از شعر آذر بیگدلی | یعنی علی عالی اعلی که از ازل خواندش نبی برادر و پروردگار دست | -1 |
Persian Poetry | یک نمونه از شعر آذر بیگدلی | ای زیردست دست نوالت هزار دست وی دست گیر هر که شد او را ز کار دست | -1 |
Persian Poetry | یک نمونه از شعر آذر بیگدلی | مبعوث شد نهان برسالت چو مصطفی دادی بدست او تو نخست آشکار دست | -1 |
Persian Poetry | یک نمونه از شعر آذر بیگدلی | فخر بشر، رسول خدا، ختم انبیا روز غدیر کرد تو را در کنار دست | -1 |
Persian Poetry | یک نمونه از شعر آذر بیگدلی | بردت چون بر فراز سرو کرد جانشین دادت بحکم حق، بصغار و کبار دست | -1 |
Persian Poetry | یک نمونه از شعر آذر بیگدلی | نیک و بد صحابه، یکایک به بیعتت دادند بی سخن ز یمین و یسار دست | -1 |
Persian Poetry | یک نمونه از شعر آذر بیگدلی | بر رست چون ز نخل خلافت گل خلاف آراست این بگل سرو، زد آن بخار دست | -1 |
Persian Poetry | یک نمونه از شعر آذر بیگدلی | بر پای آنکه پای بدوشش گذاشتی کردت گه شکستن بت، زر نثار دست | -1 |
Persian Poetry | یک نمونه از شعر آذر بیگدلی | بر دوش او، چو پای نهادی، غریب نیست گردد گرت بدامن عرش استوار دست | -1 |
Persian Poetry | یک نمونه از شعر آذر بیگدلی | چون خواست فتح قلعه ی خیبر، رسول و داد جمعیت سپاه بپای حصار دست | -1 |
Persian Poetry | یک نمونه از شعر آذر بیگدلی | کردی ز قلعه قلع، بیک دست درگشا آن در، کش از گرانی بستی هزار دست | -1 |
Persian Poetry | یک نمونه از شعر آذر بیگدلی | چون بر سریر عدل، دهی تکیه روز حکم؛ دادت در اختیار چو پروردگار دست | -1 |
Persian Poetry | یک نمونه از شعر آذر بیگدلی | نه میزند پلنگ بران غزال چنگ نه میبرد عقاب بزلف حقار دست | -1 |
Persian Poetry | یک نمونه از شعر آذر بیگدلی | نه باز را سیاه، بخونریز صید چشم؛ نه شیر را، خضاب بخون شکار دست | -1 |
Persian Poetry | یک نمونه از شعر آذر بیگدلی | از طوق حکم تو، نبود مهربان تری: کش شد بگردن همه کس استوار دست | -1 |
Persian Poetry | یک نمونه از شعر آذر بیگدلی | از کبر نیست دست نزد گر بدامنت بر پشت بسته خصم تو را روزگار دست | -1 |
Persian Poetry | یک نمونه از شعر آذر بیگدلی | روز وغا، بمعرکه چون آشنا کنی بر نیزه و عنان، ز یمین و یسار دست | -1 |
Persian Poetry | یک نمونه از شعر آذر بیگدلی | هم خیزدت چو رخش بتازی ز جای سم و افلاک را زند بگریبان غبار دست | -1 |
Persian Poetry | یک نمونه از شعر آذر بیگدلی | هم بیندت چو نیزه بکف، از دو سو سپهر؛ بر دامن زمین زند از انکسار دست | -1 |
Persian Poetry | یک نمونه از شعر آذر بیگدلی | رخش تو را ستاره بلند است، ورنه چیست خود پای بر سمک، بسماکش سوار دست؟! | -1 |
Persian Poetry | یک نمونه از شعر آذر بیگدلی | جویی بود ز اب گلوسوز تیغ تو کز جان بشست خصم تو زان جویبار دست | -1 |
Persian Poetry | یک نمونه از شعر آذر بیگدلی | پرویزنی است، پیکرش از تیر موشکاف؛ وز گرزت استخوان بتن خصم آردست | -1 |
Persian Poetry | یک نمونه از شعر آذر بیگدلی | خصمت، که از هوا بسرش خاک تیره باد از آب تیغ، چون شودش شعله بار دست | -1 |